گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
كار فرومايه


مردكى را چشم درد خاست ، پيش بيطار رفت كه دوا كن ! بيطار از آنچه در چشم چارپايان مى كشند، در ديده او كشيد و كور شد. حكومت به داور بردند، گفت : برو هيچ تاوان نيست . اگر اين خر نبودى پيش بيطار نرفتى !
مقصود از اين سخن آنست تا بدانى كه هر آنكه ناآزموده را كار بزرگ فرمايد، با آنكه ندامت برد، به نزديك خردمندان به خفت راءى منسوب گردد.

ندهد هوشمند روشن راءى


به فرومايه كارهاى خطير


بورياباف اگر چه بافنده است


نبرندش به كارگاه حرير