گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
آفتاب حقيقت



آفتاب براى هميشه در ابر پنهان نمى ماند، و از انظار جهانيان پوشيده نمى شود. حق و حقيقت نيز چنين است و پيوسته در پرده مستور نخواهد ماند. و سرانجام روزى جلوه گر شده و چنانكه هست آفتابى مى گردد.
پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مانند آفتاب جهانتاب در افق تاريك جزيرة العرب درخشيد، و فروغ ابدى تعاليم زندگى بخشش ، سراسر جهان را منور ساخت .
هنگامى كه از تنگناى دنياى مادى ! چهره در هم كشيد، و هماى روح بلند پروازش ، به قصد ملكوت اعلى ، بال و پر گشود، دخترى والا گهر و بى همتا از خود به يادگار گذارد كه او را (زهرا - بانوى بانوان جهان ) نام نهاد.
زهرا دخت گرامى پيغمبر صلى الله عليه و آله وارث بالاستحقاق آنحضرت بود. در زمان پدر عاليقدرش به همسرى على عليه السلام درخشنده ترين چهره اسلام در آمد، و از وى فرزندانى برومند همچون (حسن ) و (حسين ) آورد كه نسل پاك پيامبر به وسيله آن دو پيشواى شايسته در جهان باقى ماند.
عرب جاهلى كه از پرتو وجود پيغمبر گرامى و ديانت مقدس اسلام ، اسم و رسمى بهم زده و به نان و آبى رسيده بود همين كه آفتاب وجود آنحضرت روى از جهان برگرفت ، به خوى جاهليت سابق برگشت و نسبت به خاندان آن حضرت فاطمه زهراى اطهر بانوى بزرگ اسلام روشى پيش گرفت كه چهره تاريخ اسلام را تا ابد سياه كرد.
دنياپرستانى كه براى تصاحب جانشينى پيغمبر اسلام از مدتها پيش ‍ خوابهاى طلائى مى ديدند، با رحلت پيغمبر حديثى جعل كردند كه فرموده است : (ما پيامبران ارث نمى گذاريم و هر چه از ما مى ماند صدقه و مال مردم است ). اين حديث مجعول را (عايشه ) و يكنفر عرب بيابانى تصديق كردند و پدرش (ابوبكر) خليفه وقت آنرا به مورد اجرا گذارد.
به استناد اين روايت ساختگى سرزمين (فدك ) را كه صاحبان آن بعد از فتح (خيبر ) به پيغمبر اسلام بخشيدند، و آن حضرت به دخترش ‍ زهرا عليه السلام بخشيد، از تملك دختر پيغمبر، خارج ساختند، بدين منظور كه مبادا درآمد سرشار آن در موفقيت على عليه السلام جانشين حقيقى پيغمبر و پيشرفت نفوذ اهلبيت آن حضرت اثر بگذارد، و آنها را از دولت وقت بى نياز گرداند! ولى مگر ممكن است آفتاب حقيقت براى هميشه در پشت ابر پنهان گردد و از انظار پوشيده بماند؟
فضال بن حسن بن فضال در شهر كوفه بزرگ خاندان شيعى (ابن فضال ) و از دوستان صميمى و پرشور اهلبيت پيغمبر صلى الله عليه و آله بود. خود وى و فرزندش (حسن ) و نوه اش (على بن حسن بن فضال ) همگى از ياران باوفا و راويان ائمه اطهار و رجال مشهور حديث آن بزرگواران بودند.
(فضال ) در عصر حضرت امام ششم عليه السلام مى زيست و با (ابوحنيفه ) امام اعظم اهل تسنن همعصر بود.
فضال مردى مطلع ، باهوش و حاضر جواب بود. روزى از كنار مجلس ‍ درس ابوحنيفه گذشت . ابوحنيفه ميان انبوه شاگردان خويش نشسته بود و درس مى گفت ، و مطالب فقه و حديث را براى آنان املا مى نمود. فضال ايستاد و لحظه اى ابوحنيفه و شاگردانش را تماشا كرد، سپس رو كرد به يكى از دوستانش كه با وى بود و گفت : بخدا تا (ابوحنيفه ) را شرمنده نكنم ، از اينجا نمى روم .
آنگاه نزديك رفت و به (ابوحنيفه ) سلام كرد. ابوحنيفه و تمام حاضران مجلس جواب سلامش را به گرامى دادند.
فضال گفت : اى ابوحنيفه ! خداوند تو را بيامرزد، من برادرى دارم كه معتقد است بهترين فرد مسلمان بعد از پيغمبر، على بن ابيطالب است ، ولى من مى گويم او (ابوبكر ) است و بعد از او (عمر) بهترين افراد مسلمين صدر اسلام مى باشند، اكنون تو چه مى گوئى و چه عقيده دارى ؟
ابوحنيفه سر به زير افكند و كمى فكر كرد سپس سر برداشت و گفت : همين كه قبر ابوبكر و عمر پهلوى قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله است ، خود بهترين دليل بزرگوارى آنهاست ، مگر نمى دانى آن ها در كنار قبر پيغمبر آرميده اند؟!
چه دليلى براى نشان دادن عظمت آنها از اين روشنتر مى توان يافت ؟ فضال با خونسردى گفت : من اين موضوع را به برادرم گفته ام ، ولى او جواب داد كه اگر محل دفن آنها متعلق به پيغمبر صلى الله عليه و آله بوده ، ابوبكر و عمر در اشغال آن موضوع كه هيچگونه حقى نسبت به آن نداشته اند، به پيغمبر ظلم نموده اند.
و چنانچه آن محل ملك آن ها بوده و به پيغمبر صلى الله عليه و آله بخشيدند، كارى زشت و نابجا كرده اند.
زيرا بعد از هبه و بخشش ، دوباره آنرا تصاحب نموده و پيمان خود را شكسته اند!
ابوحنيفه با شنيدن اين مطلب لحظه اى انديشيد و سپس گفت : محل دفن ابوبكر نه مال آنها بوده و نه تعلق به پيغمبر داشته است ! بلكه چون (عايشه ) دختر ابوبكر و (حفصه ) دختر عمر، زنان پيغمبر صلى الله عليه و آله بودند، لذا به ملاحظه حقى كه دختران آنها بر پيغمبر داشته اند، شايستگى دفن در آن محل را پيدا كرده اند.
فضال گفت : اتفاقا اين مطلب را هم به برادرم گفتم ، ولى او جواب داد كه : وقتى پيغمبر به جهان باقى شتافت نه زن داشت ، و مى دانيم كه همه آن ها جمعا يك هشتم اموال پيغمبر را به ارث مى بردند.
اين هشت يك هم با مقايسه با نه زن پيغمبر، سهم هر يك نسبت به محيط خانه اى كه پيغمبر در آنجا دفن شده است . از يك وجب تجاوز نمى كند! بنابراين چگونه ابوبكر و عمر استحقاق محلى بيش از اين را دارند كه در آنجا دفن شوند؟! برادرم گفت : از اين كه بگذريم چطور شد كه عايشه و حفصه زنان پيغمبر و دختران ابوبكر و عمر از آنحضرت ارث مى بردند، ولى فاطمه زهرا دختر پيغمبر صلى الله عليه و آله را از ارث آن حضرت منع كردند؟!
ابوحنيفه تا اين را شنيد رو كرد به شاگردانش و گفت : اى مردم ! اين مرد را از اينجا دور كنيد كه بخدا قسم ، رافضى خبيثى است