گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم

بنى آدم اعضاى يكديگرند



بر بالين تربت يحيى پيغمبر عليه السلام معتكف بودم در جامع دمشق ، كه يكى از ملوك عرب كه به بى انصافى منسوب بود اتفاقا به زيارت آمد و نماز و دعا كرد و حاجت خواست .

درويش و غنى بنده اين خاك درند


و آنان كه عنى ترند محتاج ترند

آنگاه مرا گفت از آنجا كه همت درويشانست و صدق معاملت ايشان ، خاطرى همراه من كن كه از دشمنى صعب انديشناكم .
گفتمش بر رعيت ضعيف رحمت كن تا از دشمن قوى زحمت نبينى .

به بازوان توانا و قوت سر دست


خطاست پنچه مسكين ناتوان بشكست


نترسد آنكه بر افتادگان نبخشايد


كه گر ز پاى درآيد كسش نگيرد دست


هر آنكه تخم بدى كشت و چشم نيكى داشت


دماغ بيهده پخت و خيال باطل بست


ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده


و گر تو مى ندهى داد روز دادى هست


بنى آدم اعضاى يكديگرند


كه در آفرينش ز يك گوهرند


چو عضوى به درد آورد روزگار


دگر عضوها را نماند قرار


تو كر محنت ديگران بى غمى


نشايد كه نامت نهند آدمى

بايد دانست كه اين بيت شعر مشهور سعدى كه از لحاظ معنى آنرا شاهكار اشعار او دانسته اند، و راستى هم كه چنين است ، تقريبا ترجمه حديث شريف پغمبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه مى فرمايد: (مثل المؤ منين فى تواردهم و تراحمهم كمثل الجسد اذا اشتكى بعض تداعى له سائر اعضاء جسده بالحمى والسهر) يعنى : (افراد با ايمان از لحاظ علائق و عواطف و پيوندهاى محبت آميز، مانند يك پيكرند، و چون عضوى به درد آيد، ساير اعضاء با تب و تپش و بى خوابى با آن همدردى مى كنند)!!