گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
ندامت


چرا عاقل كند كارى كه باز آرد پشيمانى ؟!
راستى خطا، اشتباه ، خشم و غضب چقدر زشت و نازيباست ، و چه آثار شومى كه ببار نياورده است !
عجله در كار و تصميم بى موقع و شتاب زدگى ، گاهى چنان خاطرات تلخى در زندگى انسانها به جاى مى گذارد كه ياد آن مو را بر اندام آدمى راست مى كند.
محارب بن قيس از قبيله بنى كسع معروف به (كسعى ) شتران خود را براى چرا به صحرا برده بود.
وى در صحرا درختى ديد كه از دل سنگ بر آمده و شاخه اى محكم و صاف دارد.
(كسعى ) با خود گفت : اگر از چوب اين درخت تير و كمان نيرومندى به دست آوردم سلاح خوبى براى صيد گورخران وحشى خواهم داشت .
ولى چون درخت هنوز به كمال نرسيده بود، و نياز به آب و مواظبت داشت ، او تا يكسال اين كار را براى همان منظور به عهده گرفت .
هر چند بار به آن سر مى زد و به پاى آن آب مى ريخت و چندان سركشى و مراقبت نمود كه درختى تنومند شد و شاخه هائى محكم آورد.
سپس درخت را قطع كرد و آنرا چند قسمت نمود، و يك كمان نيرومند و پنچ تير تيز از آن درست كرد.
آنگاه در نقطه اى كه محل عبور گورخران بود كمين كرد و به انتظار رسيدن آنها نشست . شب هنگام گله اى از گورخران وحشى از آنجا گذشت .
(كسعى ) تيرى به سوى آنها انداخت . تير بدن يكى از آنها را سوراخ كرد. سپس از آن گذشت و به صخره اى خورد و برقى از آن جهيد.
(كسعى ) پنداشت تيرش به خطا رفت و به هدف اصابت نكرد. لحظه اى بعد گله ديگرى سر رسيد و كسعى هم تير ديگرى به سوى يك گورخر افكند. اين تير نيز بدن گورخر را سوراخ نمود و پس از عبور از آن به سنگ خورد و شعله اى از آن برخاست ! اين بار هم كسعى تصور كرد تير به صيد نخورد.
به همين ترتيب سه تير ديگر يكى پس از ديگرى به طرف گورخران رها ساخت . هر بار تيرها به هدف اصابت نمود و پس از سوراخ كردن بدن گورخران به سنگ خورد و آتش از آن برخاست .
(كسعى ) به گمان اينكه همه تيرهايش به خطا رفته و از تير و كمان كه يكسال براى تهيه آن رنج كشيده بود، نتيجه اى نگرفته ، چنان منقلب و ناراحت شد كه همان دم از كمين گاه بيرون آمد و كمان را به سنگى زد و شكست !
سپس گفت امشب را در همين جا بسر مى برم و فردا به نزد كسانم مى روم .
چون صبح شد كسعى ديد پنچ گورخر كشته روى زمين افتاده اند، و تيرهايش همگى آغشته به خون است !!
چنان از عصبانيت و اشتباه خود و شكستن كمانش پشيمان شد كه از شدت تاءثر و ندامت انگشت خود را به دندان گزيد و آنرا قطع كرد! سپس ‍ گفت :
- چنان پشيمانم كه اگر جانم به من كمك مى كرد جا داشت كه خود را مى كشتم .
- اكنون مسلم شده كه از نادانى من بود كه در آن هنگام كمانم را شكستم .
- آن كمان نزد من و فرزندانم و زنم قربانى ما بود كه آنرا از دست داديم .
- اينك گورخران را در اطراف خود مى بينم ، ولى ديگر مالك آن كمان بى نظير نيستم .
ندامت (كسعى ) در عرب مثل شده و (اندم من كسعى معروف است