گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
غازان خان


حمله چنگيز خان مغول در سال 618 هجرى به شرق ايران و قتل عامها و نابودى هائى كه به بار آورد، يكى از بزرگترين حوادث شوم تاريخ بشر و مصيبت بارترين سانحه اى است كه ايران به خود ديده است .
پس از هلاكو و نواده او نيز كه مانند پدر و جدش بت پرست بود، در سال 653 هجرى بار ديگر لشكر به ايران كشيد و آنچه را از حمله نخستين مغولى باقى مانده بود درهم كوبيد. هلاكو تا بغداد و فلسطين پيش رفت ، و هر چيز را در سر راه خود ديد ويران ساخت .
اگر دانشمند و فيلسوف بزرگ ايران خواجه نصيرالدين طوسى كه (هلاكو) پس از فتح قلعه الموت او را همراه خود همه جا مى برد پيشدستى نمى نمود و بازمانده تمدن و دانشمندان اسلامى را حفظ نمى كرد، شايد تمدن اسلام براى هميشه در قلمرو وسيع خود از ميان مى رفت . و اثرى از آن باقى نمى ماند.
پس از مرگ هلاكو در 663، فرزندش (اباقا) كه مادرش عيسوى بود و خود مذهب پدر داشت ، و گويند كه به خواهش همسرش دختر امپراتور روم به كيش مسيحى درآمد و غسل تعميد يافت ، بجاى پدر نشست و سلطنت ايران و ديگر متصرفات شرقى و جنوبى مغول به وى رسيد. اباقا در سال 680 درگذشت .
پس از وى برادرش (تكودار) به سلطنت رسيد. تكودار نخستين كارى كه معمول داشت مسلمانى خود بود. او مراسله اى در اين باب به علماء و بزرگان بغداد نوشت و خود را حامى دين اسلام و شريعت رسول اكرم (ص ) معرفى نمود، و اين كار او در بين مسلمين ، تاءثير بسيار خوشايندى به جاى گذاشت . به طورى كه جماعتى از مغول نيز به تبعيت او اسلام آوردند.
(تكودار) پس از مسلمانى ، خود را سلطان احمد ناميد.
شيخ كمال الدين رافعى كه از طرف سلطان احمد به شيخ الاسلامى كل ممالك مغول منصوب شده بود، و اختيارات تام داشت ، مستمرى عيسويان و يهود را از دفاتر ايلخانى حذف نمود و معابد بودائى و كليساها را به مسجد تبديل كرد.
اسلام آوردن تكودار هر چند مژده مسرت بخشى براى سران و پادشاهان ممالك اسلامى بود، اما به قيمت جان و تاج و تخت او تمام شد. زيرا (ارغوخان ) پسر (اباقا) برادر زاده وى در سال 683 بر ضد او شورش كرد، و سلطان احمد تكودار نخستين پادشاه مسلمان مغول را مقتول ساخت و خود بجاى او نشست .
از كارهاى ننگ آورى كه ارغون پس از روى كار آمدن مرتكب شد، قتل وزير دور انديش و با تدبير نامى خواجه شمس الدين محمد صاحبديوان و ممدوح سعدى بود كه او را به فجيعترين وضعى به قتل رسانيد.
پس از قتل صاحبديوان در سال 683 ه - سعدالدوله يهودى از اهالى ابهر زنجان به وزارت رسيد.
سعدالدوله خود را در رديف اطباى ايلخانى داخل كرده بود و در بغداد مى زيست و با مردم خلطه و آميزش داشت و چند زبان مى دانست .
سعدالدوله و ارغوخان كه هر دو از مسلمين بدگمان بودند، شروع به قطع دست اين قوم از كارها كردند و قرار شد كه در كار جمع و خرج ممالك ايلخانى فقط عيسويان و يهود را به كار بگمارند.
سعدالدوله نيز، عموم اقوام يهود را در كارهاى مملكتى داخل كرد و عراق عرب و الجزيره و آذربايجان را ميان ايشان تقسيم نمود، و اگر خراسان و بلاد روم هم تيول (غازان ) پسر ارغون و (كيخاتو) برادر او نبود، آن دو ايالت را نيز به چنگ عمال يهود مى سپرد.
وى در آخر كار بر آن شد كه تمامى علماء و امراى متنفذ مسلمان را قتل عام كند، و با تصويب ارغون مصمم شد كه خانه كعبه را به بتخانه مبدل سازد و مقدمتا مراسلاتى هم با اعراب يهود عربستان برقرار ساخت .
آنگاه دستور داد كه در بغداد تهيه لشكر ببينند و كشتى بسازند.
ضمنا يكى از افراد يهود بنام (نجيب الدين كحال ) را ماءمور ساخت دو تن از اعيان و بزرگان خراسان و ديگرى به نام شمس الدوله را فرمان داد تا هفده تن از مشاهير شيراز را به قتل برساند.
ولى در اين اثناء (ارغون ) درگذشت و نقشه خطرناك او، و وزيرش ‍ سعدالدوله يهودى ، نقش بر آب شد. سعدالدوله نيز به قتل رسيد. مسلمانان مجددا نيرو گرفتند، و روى كار آمدند، و به حساب يهوديان رسيدگى كامل نمودند!
بعد از (ارغون ) برادرش (كيخاتو) و برادر زاده اش (بايدو) هر كدام مدتى بر سر كار بودند. متعاقب آن (غازان خان ) پسر (ارغون ) كه قبلا حكمران خراسان بود، به تخت سلطنت مغول جلوس كرد (694 ه -).
شرح اين ماجرا را خواجه رشيد الدين فضل الله به تفصيل در كتاب (جامع التواريخ ) آورده است . و به طرزى بهتر و امروزى در تاريخ مغول مرحوم (عباس اقبال ) آمده است .
(غازان ) كه تربيت يافته (امير نوروز) بود بر اثر تشويق هاى متوالى او به اسلام تمايل پيدا كرد. مخصوصا چون مى خواست بر (بايدو) و امراى مقتدر او ظفر يابد و در اين راه يارانى داشته باشد، (امير نوروز) به او فهماند كه اگر قبول اسلام كند جميع مسلمين جانب او را خواهند گرفت ، و قدرت او مضاعف خواهد گرديد.
آنچه شايان توجه است ، اينكه غازان ، داناترين و مؤ ثرترين پادشاهان مغول ، در سن 24 سالگى به تخت سلطنت نشست ، و نه تنها در اين سن قبول دين اسلام كرد كه خود نشانه روشن بينى وى بود بلكه در مدت نه سال سلطنت خويش ، دست به يك سلسله اقدامات اساسى و كارهاى مثبت زد كه باعث اعجاب صاحب نظران گشته و شايسته تحسين و آفرين است . به عبارت ساده تر، اين جوان 24 ساله مغولى پايه گذار تمدن اسلامى بعد از حمله مغول و عمران و آبادى ايران و رسميت يافتن مجدد دين اسلام و حتى نضج گرفتن مذهب شيعه در ايران مى باشد.
از تاريخ جلوس (غازان خان ) تا انقراض سلسله ايلخانان ايران ، آئين اسلام مذهب رسمى دولت ، و حكومت ايلخانان بر اساس شرع و آداب اسلامى مبتنى گرديد.
غازان ، در حومه پايتخت خود (تبريز) ابنيه خيريه از قبيل مسجد و رباط و مدارس زياد بنا كرد و به اندازه اى (در احترام مقام منتسبين به خاندان رسول اكرم (ص ) و اهل علم كوشيد كه در عهد او عمال ديوانى در فرمان هاى دولتى گاهى اسامى سادات را بر اسم ايلخان و شاهزادگان مقدم مى نوشتند...)!
(غازان در 10 ذى الحجه سال 694 ه -.ق با جلال تمام وارد تبريز شد و خواجه صدر الدين زنجانى كه در اين ايام قدرتى فوق العاده پيدا كرده بود به استقبال او شتافت و در عقب او بسيارى از سادات و علماء و ائمه آن شهر به پيش باز (غازان ) از تبريز بيرون رفتند و در آخر سال 694 ه -.ق كه مصادف با روز نوروز مى شد (غازان ) در آن شهر به مقام ايلخانى جلوس نمود و وارث تاج و تخت مملكت (هلاكو) گرديد.
اول فرمانى كه به دست غازان ، در همان روز جلوس صادر شد، فرمانى بود داير بر وجوب قبول مذهب اسلام براى مغول ، و اجراى آداب دينى و رعايت جانب عدالت و منع امراء و اكابر از ظلم به زيردستان .
در سراسر ممالك ايلخانى به امر (غازان )، كليساها و معابد يهود و بتخانه هاى بودائى و آتشگاههاى زردشتى را ويران كردند و در تبريز، بت هاى كفار و مشركين را درهم شكسته ، قطعات آنها را در كوچه ها گرداندند و كليساها را به مسجد تبديل نمودند.
(غازان ) در يكشنبه 11 شوال سال 703 ه -.ق پس از فريب نه سال سلطنت به سن 33 سالگى وفات يافت و جنازه او را از قزوين به تبريز بردند و در (شنب غازان ) يا (شام غازان ) از بناهاى او در حوالى اين شهر در گنبدى كه قبلا ساخته بود به خاك سپردند.
(غازان ) با وجود عمر كم و سلطنت كوتاه به واسطه اصلاحات و اقداماتى كه كرد، و ابنيه و قواعد و قوانينى كه بجا گذاشته ، بلاشبهه يكى از سلاطين بزرگ شرق است . مى توان گفت كه دوره (غازان ) و دو جانشين او يعنى (اولجايتو) (سلطان محمد خدابنده ) و (سلطان ابوسعيد) بر اثر وجود (خواجه رشيد الدين فضل الله ) و پسران او يكى از درخشان ترين دوره هاى ادبى تاريخ ايران است ، بلكه بجهاتى در تاريخ اين مملكت نظير ندارد.
(سلطان محمود غازان خان ) پس از قبول اسلام از مؤ منين جدى آن آئين گرديد و در تمام عمر در رعايت مراسم و آداب دين حنيف ، و اقامه شعائر آن ، مى كوشيد و سعى مى كرد كه آن قسمت از لشكريان خود را هم كه هنوز مشرك و بت پرست يا بودائى مذهب بودند، به آئين اسلام برگرداند.
(غازان ، علاوه بر زبان مغولى و فارسى ، اطلاع كمى از عربى و السنه چينى و تبتى و لاتينى داشت ، و به دانستن تاريخ و آداب و اخلاق سلاطين ، مخصوصا پادشاهان و معاصر خود سخت متمايل بود.
اهل ادب و حكم و فضل را دوست مى داشت و غالبا با ايشان مى نشست و در محضر آن جماعت سؤ الاتى مطرح مى نمود. از اديان و مذاهب و ملل و نحل اطلاعات كافى داشت و اكثر اوقات با فرق مذاهب مختلفه مباحثه و مناظره مى كرد.
(غازان ) شخصا رشيد و جنگ آزموده بود و به خوبى به فنون لشكر كشى و مقابله با دشمن آشنا شده و اسرار اين كار را آموخته بود و از مرگ هيچ پروا نداشت ، و همه وقت قشون خود را به حقير شمردن عمر و نداشتن باك از دشمن تشويق مى كرد.
در صورتى كه از عمال و زيردستان و سران قشون خود ظلم و تعدى و تجاوز مى ديد، ايشان را به سختى مجازات مى كرد. زمام نفس خود را كاملا در دست داشت ، و هيچ حركتى كه نماينده شهوت رانى او باشد از او سر نزده بلكه كسانى را كه مرتكب بى ناموسى مى شدند به شدت مواءخذه قرار مى داد.
(سلطان محمود غازان خان ) چند بار به جنگ سوريه و فلسطين هم رفت و با پادشاهان ممالك مصر مصاف داد و گاهى فاتح و زمانى شكست خورد ولى آثار وجودى اين پادشاه مسلمان جوان مغولى به قدرى است كه جنگ ها و قتل و غارت هاى او را ناچيز مى انگارد.)
(غازان ) قانونى را براى اصلاح شهرها و تاءمين راه ها و داد و ستد و عمران و آبادى و جلوگيرى از راهزنى و سرقت و قتل و غارت و شراب خورى و فحشاء و منكر وضع كرد كه به تفصيل توسط وزير با تدبير او (خواجه رشيد الدين فضل الله همدانى ) در جامع التواريخ آمده است و از هر جهت مهم و حتى در دنياى كنونى و با وجود سازمان ملل متحد هم جالب و خواندنى است !
(محمود غازان كه سابقا كيش بودائى داشت به شادى تشرف به اسلام ، علما و ائمه دين و شيوخ و سادات را مال بسيار بخشيد و به زيارت مساجد و اماكن مقدسه رفت ، و ايلچيان براى ابلاغ اين امر به خراسان و عراق فرستاد، غالبا علماء و سادات را در اردوى خود نگاه مى داشت و با ايشان غذا مى خورد، ايام رمضان را روزه مى گرفت و در اقامه مراسم دين حنيف جهد بسيار به خرج مى داد.
اگر چه اسلام (غازان ) در ابتدا بيشتر به مصلحت و براى رعايت جانب سياست بود ولى به تدريج مفيد اين فايده بزرگ گرديد كه عموم عمال و كفاة و رجال مسلمان ، كه از عهد سلطان احمد و زوال دولت خاندان جوينى ، از كار دور شده و بر اثر نفوذ متعصبين تاتار و عيسوى و يهود، زمام اداره امور را از كف فرو گذاشته بودند بار ديگر بر سر كار آمدند، و رقابت دو عنصر مسلمان و ايرانى از يكطرف ، و تاتار و عيسوى از طرف ديگر كه از عهد هلاكو به بعد تغييرات بسيار به خود ديده بود، بالاخره به غلبه سياست عنصر مسلمان و ايرانى منتهى گرديد، و ايلخانان ايران ، نه تنها قبول اسلام كردند، بلكه در عهد جانشين (غازان ) (سلطان محمد خدابنده ) به تشيع گرويدند و از مروجين آداب اسلامى گرديدند.