گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
عالم و عابد


فقيهى پدر را گفت هيچ ازين سخنان رنگين دلاويز متكلمان در من اثر نمى كند، به حكم آنكه نمى بينم مرايشان را فعلى موافق گفتار.

ترك دنيا به مردم آموزند


خويشتن سيم و غله اندوزند


عالمى را كه گفت باشد و بس


هر چه گويد نگيرد اندركس


عالم آنكس بود كه كه بد نكند


نه بگويد بخلق و خود نكند

اتاءمرون الناس بالبر و تنسون انفسكم

عالم كه كامرانى و تن پرورى كند


او خويشتن گمست كرا رهبرى كند


گفت عالم بگوش جان بشنو


ور نماند به گفتنش كردار


باطلست آنچه مدعى گويد


خفته را خفته كى كند بيدار


مرد بايد كه گيرد اندر گوش


ور نوشته است پند بر ديوار


صاحبدلى بمدرسه آمد ز خانقاه


بشكست عهد صحبت اهل طريق را


گفتم ميان عابد و عالم چه فرق بود


تا اختيار كردى از آن اين فرق را


گفت آن گليم خويش بدر ميبرد ز موج


وين سعى مى كند كه بگيرد غريق را