گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
[سوره المائده ( 5): آیات 101 تا 103




اشاره
اَللّ غَفُورٌ
􀀀
ا وَ هُ 􀀀 اَللّ عَنْه
􀀀
ا حِینَ یُنَزَّلُ اَلْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا هُ 􀀀 اءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْه 􀀀 لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْی 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
کِنَّ 􀀀 حامٍ وَ ل 􀀀 لا 􀀀 لا وَصِ یلَهٍ وَ 􀀀 سائِبَهٍ وَ 􀀀 لا 􀀀 اَللّ مِنْ بَحِیرَهٍ وَ
􀀀
ا جَعَلَ هُ 􀀀 کافِرِینَ ( 102 ) م 􀀀 ا 􀀀 ا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِه 􀀀 حَلِیمٌ ( 101 ) قَدْ سَأَلَه
( لا یَعْقِلُونَ ( 103 􀀀 اَللّ اَلْکَذِبَ وَ أَکْثَرُهُمْ
􀀀
اَلَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی هِ
(1)
ترجمه آیه
اي مردم مؤمن،از چیزهایی که اگر براي شما آشکار شوند،ناراحت خواهید شد،سؤال نکنید و اگر هنگام نزول قرآن سؤال
کنید،براي شما ظاهر میشود.خداوند از آن سؤالات عفو کرده است و خداوند آمرزگار و داراي حلم است.
گروهی پیش از شما چنین سؤالاتی کردند،آن گاه به جواب آن کفر ورزیدند.
خداوند بحیره و سائبه و وصیله و حامی را قرار نداده است،لکن مردم کافر،بخداوند افتراي دروغ می بندند و بیشترشان عقل
ندارند.
ص : 194
1) -آیۀ 101 و 102 و 103 سورة مائده جزء 7 سوره 5 -1
بیان آیۀ 101
اشاره
لغت
جاثیه 33 :و زشتیهاي کردارشان بر ایشان آشکار ) « ا عَمِلُوا 􀀀 اتُ م 􀀀 دا لَهُمْ سَیِّئ 􀀀 وَ بَ » : ابداء:اظهار.بدوّ:ظهور.بداء:تغییر راي مثل
هر گاه در مورد خداوند استعمال شود به معناي اراده است،نه آنچه قومی از جهال تصور می کنند.شاعر گوید: « بداء » شد)کلمه
قل ما بدا لک من زور و من کذب
حلمی اصمّ و اذنی غیر صمّاء
بگو:براي تو دروغی ظاهر نشده است،بردباري من استوار و گوشم شنواست.
اعراب
اشیاء مجرور است لکن از آنجا که غیر منصرف است،مفتوح شده،کسایی گوید:
و اسم جمع « فعلاء » بر وزن « شیئاء » شباهت دارد و غیر منصرف است.برخی هم این کلمه را در اصل « به حمراء » آخر این کلمه
.« صحراء،صحاري » مثل « اشاوي » دانسته اند و گویند:دلیل جمع نبودن آن این است که جمع بسته میشود به
إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ
است. « اشیاء » :جملۀ شرط و جزا در محل جر و صفت
شأن نزول
دربارة شان نزول این آیه،اختلاف است.زهري و قتاده بن انس گویند:
-مردم سؤالات بسیاري از پیامبر خدا کردند،تا اینکه خشمگین شد و برخاست و در ضمن سخنانی کوتاه،فرمود:
-از من سؤال کنید.بخدا،هر چه بپرسید،پاسخ می دهم.
که در بارة نسبش مردم گفتگو داشتند،برخاست و گفت: « عبد اله بن حذافه » مردي از بنی سهم بنام
ص : 195
اللّ ،پدر من کیست؟ فرمود:
􀀀
یا نبی ه
-حذافه بن قیس،پدر تست مردي دیگر برخاست و گفت:
-پدرم کجاست؟ فرمود:
-در آتش عمر بن الخطاب،برخاست و پاي پیامبر را بوسه داد و گفت:
اللّ ،ما نسبت به شرك و جاهلیت،تازه عهد هستیم.از ما در گذر،تا خداوند از تو در گذرد.
􀀀
-یا رسول ه
در اینوقت،خشم پیامبر فرو نشست و فرمود:
-بخدایی که جانم بدست اوست،بهشت و جهنم،در عرض این دیوار براي من مصور شد ولی روزي-از لحاظ خیر و شر-مثل
امروز ندیده بودم! ابن عباس گوید:
-مردمی بودند که گاهی از روي مسخرگی و گاهی براي امتحان از پیامبر، سؤالاتی می کردند،یکی می گفت:
-پدرم کیست؟ دیگري میگفت-پدرم کجاست؟ دیگري که شترش را گم کرده بود،می گفت:
-شترم کجاست؟ از اینرو خداوند متعال،این آیه را نازل کرد.
از علی ع و ابو امامۀ باهلی است که روزي پیامبر براي مردم سخنرانی کرد و فرمود:
-خداوند حج را بر شما واجب کرده است.
ص : 196
عکاشه بن محصن و بقولی سراقه بن مالک گفت:
اللّ ،در همه سال؟ پیامبر او را پاسخ نگفت و او دو بار یا سه بار سؤال خود را تکرار کرد.پیامبر فرمود:
􀀀
-یا رسول ه
-واي بر تو،چه چیز ترا ایمن می کند؟اگر بگویم:آري،واجب میشود و اگر واجب شد،شما از عهدة آن بر نخواهید آمد و
ترك می کنید و اگر ترك کنید،کافر می شوید.بنا بر این همانطوري که من شما را رها کرده ام،مرا رها کنید.مردم پیش از
شما بواسطۀ کثرت سؤال و آمد و شد زیادي نزد پیامبران،هلاك شدند.هر گاه شما را به چیزي امر کردم،تا حدي که قدرت
دارید،انجام دهید و هر گاه شما را نهی کردم، اجتناب کنید.
شرح آنها در ذیل آیۀ 103 خواهد )« بحیره،شائبه، و صیله و حامی » مجاهد گوید:آیه هنگامی نازل شد که از پیامبر دربارة
آمد)سؤال کردند،نازل شد.
مقصود
اءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ 􀀀 لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْی 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
:خداوند مؤمنان را مخاطب ساخته،آنها را نهی می کند که از اموري که در دین مورد احتیاجشان نیست، سؤال نکنند، زیرا این
امور هر گاه ظاهر شوند،باعث ناراحتی و پریشانی آنها خواهد شد.هم چنان که آن مرد از مکان پدر خود پرسید و پیامبر
فرمود:در جهنم است!برخی گویند:یعنی از چیزهایی که خداوند از آنها عفو کرده است سؤال نکنید که اگر براي شما آشکار
خداوند از بیان آنها خودداري کرده و »: است یعنی « اشیاء » صفت براي « ا􀀀 اللّ عَنْه
􀀀
عَفَا هُ » شود،ناراحت می شوید.بنا بر این جملۀ
کلام زجاج نیز بر همین معنی دلالت می کند،زیرا او می گوید: « دربارة آنها حکمی نداده است
-خداوند در این آیه اعلام کرده است که چنین سؤالاتی نباید بشود،زیرا اگر جواب آنها ظاهر گردید،موجب ناراحتی خواهد
شد،مخصوصاً هنگامی که از پیامبر سؤال کنند که آیات را براي آنها بیان کند.بدینترتیب خداوند متعال از چنین کاري
ص : 197
نهی کرده و اعلام می دارد که:جهتی ندارد که شما از چیزهایی سؤال کنید که خداوند از آنها عفو کرده است.بسا اگر جواب
آن ظاهر شود،باعث سرافکندگی سؤال کننده شود.
علی ع نیز به همین معنی اشاره کرده،می فرماید:
-خداوند،واجباتی را براي شما معین کرده است،آنها را تضییع نکنید و شما را از چیزهایی نهی کرده،هتک حرمت نکنید و از
چیزهایی ساکت شده است که سکوت او از روي فراموشی نیست،خود را بزحمت میفکنید.
مجاهد گوید:هر گاه از ابن عباس سؤالی میکردند که دربارة آن دستوري نرسیده بود،می گفت:این از چیزهایی است که عفو
شده،سپس همین آیه را تلاوت می کرد.
ا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ 􀀀 وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْه
:و اگر خیلی اصرار داشته باشید و هنگام نزول قرآن سؤال خود را دنبال کنید،جواب آن براي شما ظاهر خواهد شد.
به شرطی که مقصود شما ناراحت کردن پیامبر گرامی اسلام نباشد.برخی گفته اند:
-یعنی:اگر در هنگام نزول قرآن از چیزهایی سؤال کنید که در دین مورد احتیاج شما باشد،براي شما آشکار خواهد شد.این
اشیا،غیر از اشیاي اولی است.
لکن گفته است:اگر از آن اشیا که سابقاً ذکر شد،سؤال کنید.
برخی گفته اند:
-ضمیر به همان اشیاي اول بر می گردد و مقصود این است که اگر در موقع نزول فرشتۀ وحی،از آن اشیا سؤال کنید،جواب
آن براي شما روشن خواهد شد،بنا بر این بهتر است که سؤال نکنید.
ا􀀀 اللّ عَنْه
􀀀
عَفَا هُ
:خداوند از سؤالات شما که موجب آزردگی خاطر پیامبر می شد، عفو کرده است.
اللّ غَفُورٌ حَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ
:خداوند آمرزنده و داراي حلم است و دیگر تکرار نکنید.این معنی از ابن عباس است بنا بروایت عطا.
باشد،معناي آیه،چنین « اشیاء » صفت براي « ا􀀀 اللّ عَنْه
􀀀
عَفَا هُ » بنا بر این که جمله
ص : 198
است:
-سؤال نکنید از چیزهایی که خداوند از بیان آنها خودداري کرده است،زیرا شما به آنها احتیاجی ندارید و اگر براي شما ظاهر
شود،دچار غم و افسردگی خواهید شد.
برخی گفته اند:این آیه در بارة موضوعاتی نازل شده است که امتهاي پیشین از پیامبران خود درخواست می کردند،آیه
بعد،این قول را تایید می کند.
نظم آیه
دربارة اتصال این آیه،به آیات بعد،وجوهی است:
زیرا شرط فلاح و رستگاري سؤال نکردن از چیزهایی است که مورد نیاز نیستند 2-این آیه « تفلحون » -1 این آیه متصل است به
زیرا پیامبر هر چه به مصلحت است بیان می کند،بنا بر این شما از چیزهاي بی « غُ􀀀 ا عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلا 􀀀م» متصل است به
یعنی از او سؤال نکنید که اسرار شما را فاش « ا تَکْتُمُونَ 􀀀 ا تُبْدُونَ وَ م 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
وَ هُ » فایده،سؤال نکنید 3-این آیه،متصل است به
می کند.
ص : 199
103- بیان آیۀ 102
اشاره
لغت
یعنی گوش شتر را شکافتم.بحیره بمعناي اسم مفعول،شتري است که گوش آن را شکافته « بحرت اذن الناقه » بحر:شکافتن
باشند.عرب گوشت بحیره را حرام می دانست.
سائبه:حیوانی که آن را رها می کنند و از آن منفعتی نمی برند.حتی گوشت آن را نمیخورند.
هر دو استعمال میشود.واصله: « واصله » و به معناي « موصوله » وصیله:به معناي
زنی است که موي زنی را بموي زنی وصل می کند و پیامبر چنین زنی را-که ممکن است از این راه زن پیري را بجاي زن
جوانی قالب کند-لعن کرده است.موصوله:یعنی چیزي که به چیز دیگر وصل شده است.البته در آیه،بشرحی که خواهد آمد،به
معناي واصله،مناسبتر است.
مقصود
اکنون خداوند خبر می دهد که قومی مثل آنان که از پیامبر سؤالات بیهوده میکردند،سؤالاتی کردند و چون جواب
شنیدند،کافر شدند.می فرماید:
کافِرِینَ 􀀀 ا 􀀀 ا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِه 􀀀 -قَدْ سَأَلَه
:در این باره اقوالی است:
نازل شود،آن گاه کافر شدند.این قول از ابن عباس « خوان آسمانی » -1 منظور قوم عیسی است.آنها از او خواستند که برایشان
است.
-2 منظور قوم صالح است که از او درخواست شتر کردند، آن گاه شتر را کشتند و کافر شدند.
را طلا کند.این قول از « صفا » -3 منظور قریش است که از پیامبر خواستند که
ص : 200
سدي است.
-4 منظور کسانی است که از پیامبر نام پدر خود و نظایر آن را می پرسیدند و چون آنها را پاسخ می داد،می گفتند:نه چنین
است.بنا بر این منظور نهی از سؤال در بارة انساب جاهلیت است،زیرا گاهی در اینباره سؤالاتی می کردند که جواب پیامبر به
عقیدة آنان تطبیق نمی کرد و او را تکذیب می کردند.این قول از ابو علی جبایی است.
پرسش از چه چیزهایی می توان سؤال کرد و از چه چیزهایی نه؟ پاسخ چیزهایی که از امور دین و دنیا بعمل انسان بستگی
دارد،می توان دربارة آنها سؤال کرد و چیزهایی که بستگی بعمل ندارد،مثل-تاریخ مرگ یا ولادت کسی- سؤال کردن از آن
بی مورد است.بنا بر این کسی نباید از پیامبر بپرسد که پدر واقعیش کیست؟زیرا مصلحت ایجاب می کند که پدر
شخص،کسی شمرده شود که همسر و همبستر مادر اوست،اگر چه از نطفۀ او آفریده نشده باشد.بنا بر این چنین سؤالی سفیهانه
است.
اکنون به جواب یکی دیگر از سؤالات آنها می پردازند.برخی گفته اند:از آنجا که در آیات پیش،دربارة حلال و حرام گفتگو
شده است،به بیان چیزهایی که بعقیدة مردم جاهلیت،حرام بوده،می پردازد:
اللّ مِنْ بَحِیرَهٍ
􀀀
ا جَعَلَ هُ 􀀀 -م
را حرام نکرده است.مردم جاهلیت،خودسرانه،بحیره را حرام شمردند بحیره،شتري است که « بحیره » :منظور این است که خداوند
باشد.عرب،گوش بحیره را می شکافت و دیگر از نحر کردن و سوار شدن آن خودداري « نر » پنج شکم زاییده و آخرین فرزند او
می کرد.این معنی از زجاج است.
ابن عباس گوید:هر گاه شتري پنج بار می زایید،اگر بچه آخرش نر بود او را می کشتند و همۀ زنان و مردان گوشت آن را می
خوردند و اگر ماده بود گوشش را می-
ص : 201
شکافتند و پشم آن را نمی کندند.در موقع کشتن،نام خدا را بر او نمی بردند و بار بر پشت او نمی گذاشتند،شیر و منافع دیگر
آن بر زنان حرام بود،اما بر مردان حلال بود.
اگر شتر می مرد،زنان و مردان از گوشت آن می خوردند.
باشد. « سائبه » محمد بن اسحاق گوید:بحیره ماده شتري است که مادرش
سائِبَهٍ 􀀀 لا 􀀀 وَ
:سائبه شتري بود که آن را رها و از منافع آن چشمپوشی می کردند.
از آن « بحیره » هر گاه کسی نذر می کرد که سفرش بی خطر یا بیماریش بر طرف شود،می گفت:شترم سائبه است.بنا بر این مثل
نفعی نمی بردند و از چراگاه و آبخور،منع نمی کردند.این قول از زجاج است.علقمه نیز چنین گوید.
شتري است که براي بتها آزاد شود.رسم عرب بود که از مال خود-هر چه می خواستند-براي بتها آزاد و « سائبه »: برخی گفته اند
در اختیار خدمتگزاران بتها قرار می دادند و آنها شیر چنین شترانی را بمسافران می خورانیدند.این قول از ابن عباس و ابن
مسعود است.
شتري است که ده فرزند ماده بزاید.آنها از سوار شدن و کندن پشم و نوشیدن شیر چنین شتري « سائبه »: محمد بن اسحاق گوید
خودداري می کردند.تنها براي مهمانها عیبی نداشت.هر گاه پس از ده بچۀ ماده،یازدهمین بچه ماده را بدنیا می آورد، گوش
نامیده میشد. « بحیره » بچه را می شکافتند و با مادر رها می کردند.این بچه
لا وَصِیلَهٍ 􀀀 وَ
:این یکی در مورد گوسفندان است.هر گاه گوسفند،بچۀ ماده، می زایید،براي خودشان بود و هر گاه بچۀ نر می زایید،براي
یعنی بچۀ ماده، برادر خود را حفظ « وصلت اخاها »: خدایان بود و هر گاه از یک شکم،یک نر و یک ماده می زایید،می گفتند
کرد. از اینرو بچۀ نر را براي خدایان قربانی نمی کردند.این معنی از زجاج است.
ابن مسعود و مقاتل گویند:هر گاه گوسفند،هفت شکم می زایید،در صورتی که بچۀ هفتم نر بود،بچه را براي خدایان می
کشتند و گوشتش را مردها می خوردند،نه زنها.و اگر ماده بود،نگه می داشتند و اگر یک نر و یک ماده بود،می گفتند:برادر
ص : 202
خود را حفظ و او را بر ما حرام کرد و هر دو حرام شمرده می شدند.منافع و شیر آنها براي مردان بود نه زنان.
شد.بچه هایی که بعداً می « وصیله »: محمد بن اسحاق گوید:هر گاه گوسفندي در پنج شکم،ده بچۀ ماده می زایید، می گفتند
زایید،براي مردان بود نه زنان.
حامٍ 􀀀 لا 􀀀 وَ
شد.بعد از آن دیگر بار بر پشت آن « حامی »: :حامی شتر نري بود که از صلب او ده بطن بوجود می آمد،در این وقت می گفتند
نمی گذاشتند و از آبخور و چراگاه،منع نمی شد.این معنی از ابن عباس و ابن مسعود و مختار ابو عبیده و زجاج است.فراء
شمرده می شد و بر او سوار نمی شدند. « حامی » گوید:شتر نري بود که بچۀ بچه اش لقاح می شد،در این وقت
را تحریم نکرده است.ابن عباس از پیامبر « بحیره،وصیله،سائبه و حامی » خداوند متعال در آیه اعلام می کند که هیچیک از
یکی از پادشاهان مکه بود که براي نخستین بار،دین اسماعیل را تغییر داد و بتها « عمرو بن لحی » گرامی روایت کرده است که
را نصب کرد و گوش بحیره را شکافت و سائبه را آزاد کرد و وصیله را رواج داد و حامی را اختراع کرد.من او را در آتش
جهنم دیدم که مردم از بوي او در عذاب بودند.
اللّ الْکَذِبَ
􀀀
کِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی هِ 􀀀 وَ ل
:در اینجا خداوند از حال کافران خبر می دهد که آنها با ادعاي اینکه این گونه مطالب از خداوند است،بخدا نسبت دروغ می
دهند.
لا یَعْقِلُونَ 􀀀 وَ أَکْثَرُهُمْ
:اکثر آنها عقل ندارند،زیرا فکر نمی کنند که این مطالب، مجعول و ساختگی است.قتاده و شعبی چنین معنی کرده اند.ابو علی
جبایی گوید:مقصود این است که اکثر آنها نمی دانند چه چیز بر آنها حلال و چه چیز حرام است؟یعنی تنها عدة کمی از آنها
معاند هستند.
دلالت آیه
این آیه بر بطلان قول جبریان دلالت دارد،زیرا خداوند بحیره و سائبه و
ص : 203
وصیله و حامی را نتیجۀ فعل خود نمی شمارد.در حالی که به نظر اینان،همه چیز اثر مستقیم فعل و آفرینش پروردگار است.
سپس خداوند متعال مردمی که چنین اموري را بخدا نسبت داده اند،کافر و مفتري شمرده است،زیرا چیزي بخدا نسبت داده اند
که از فعل خداوند نیست.این مطلب واضح است.
ص : 204
[ [سوره المائده ( 5): آیات 104 تا 105
اشاره
لا􀀀 لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ 􀀀 اؤُهُمْ 􀀀 کانَ آب 􀀀 ا أَ وَ لَوْ 􀀀 اءَن 􀀀 ا عَلَیْهِ آب 􀀀 ا وَجَ دْن 􀀀 ا م 􀀀 الُوا حَسْبُن 􀀀 اَللّ وَ إِلَی اَلرَّسُولِ ق
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 ی م 􀀀 الَوْا إِل 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمْ تَع 􀀀 وَ إِ
ما کُنْتُمْ 􀀀 اَللّ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِ
􀀀
یَضُ رُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اِهْتَدَیْتُمْ إِلَی هِ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَ کُمْ لا 􀀀 یَهْتَدُونَ ( 104 ) ی
( تَعْمَلُونَ ( 105
(1)
ترجمه
و هر گاه به آنها گفته شود:بیایید از قرآن و پیامبر پیروي کنید،گویند:ما را بس است آنچه نیاکان خود را بر آن یافته ایم.آیا
اگر پدرانشان چیزي ندانسته و از هدایت بی بهره باشند،چطور؟! اي مردم مؤمن،خود را حفظ کنید،هر گاه شما هدایت
شوید،گمراهی دیگران براي شما زیانی ندارد.بازگشت همۀ شما بسوي خداست و شما را بکارهایی که میکردید آگاه خواهد
ساخت.
ص : 205
1) -آیۀ 104 و 105 سورة مائده جزء 7 سوره 5 -1
بیان آیۀ 104
اشاره
مقصود
اکنون خداوند متعال از حال کفاري که:بحیره و...را در میان خود رواج و بدروغ،آنها را بخداوند نسبت دادند،می فرماید:
ا􀀀 اءَن 􀀀 ا عَلَیْهِ آب 􀀀 ا وَجَدْن 􀀀 ا م 􀀀 الُوا حَسْبُن 􀀀 اللّ وَ إِلَی الرَّسُولِ ق
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 ی م 􀀀 الَوْا إِل 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمْ تَع 􀀀 وَ إِ
:
هر گاه به آنها گفته شود:بیایید از کتاب آسمانی،قرآن مجید،پیروي و پیامبر خدا را تصدیق و از راهنماییهایش استفاده
کنید،در جواب گویند:آداب و رسوم نیاکانی ما براي ما بهتر است.
لا یَهْتَدُونَ 􀀀 لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ 􀀀 اؤُهُمْ 􀀀 کانَ آب 􀀀 أَ وَ لَوْ
:سپس در صدد رد گفتار جاهلانه آنها بر آمده،می فرماید:آیا آنها از پدران مشرك و بت پرست خود پیروي می کنند،اگر چه
آنها از دین،بی خبر و گمراه باشند.
دو قول است: 1-مقصود،مذمت ایشان است به اینکه گمراهند 2-مقصود این است که آنها « یَهْتَدُونَ 􀀀 لا» دربارة معناي
کورکورانه،راه می پیمایند و راه خوشبختی را نخواهند جست.
دلالت آیه:
این آیه،دلالت دارد بر اینکه تقلید،کاري ناپسند است.هیچکس حق ندارد در امور دین،بدون دلیل،عملی انجام دهد.
دلالت دیگر
از آنجا که معرفت،احتیاج به تامل و تفکر دارد،این آیه،دلالت دارد بر اینکه:
کسب معرفت واجب است،زیرا خداوند با آنها احتجاج می کند که به صحت دعوت پیامبر گرامی،معرفت حاصل کنند و
دست از تقلید کورکورانه بردارند.و اگر حق را
ص : 206
می شناختند و معرفت حق،نیازي به تفکر نداشت،آنها مقلد پدران خود نبودند.
علت اینکه:پدران آنها را محروم از علم و هدایت،هر دو،معرفی می کند، این است که میان این دو،فرقی است،زیرا
کل بزرگتر از جزء »« مثل علم به اینکه » هدایت،بکمک تفکر و تحقیق حاصل میشود.حال آنکه علم ممکن است از اولیّات
از بدیهیات باشد. « است
ص : 207
بیان آیۀ 105
اشاره
اعراب
عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ
یعنی زید پیش تست،او را )« عندك زیدا » جانشین فعل شده است نظیر « علیکم » در حقیقت « الزموا انفسکم » :زجاج گوید یعنی
یعنی زید نزدیک تست،او را بگیر)حروف دیگري هم جانشین فعل امر می شوند،لکن مثل اینها متعدي )« دونک زیدا » بگیر)و
یعنی از من دنبال شو)استعمال این کلمات،تنها در مورد دوم شخص جایز است. )« الیک عنّی » به مفعول نمی شوند مثل
لا یَضُرُّکُمْ 􀀀
:مرفوع است،بنا بر این که خبر باشد.یا اینکه مجزوم است بنا بر این که جواب شرط باشد.این فعل هر وقت مجزوم باشد،نظیر
فعلهاي مضاعف دیگر،در آن چهار وجه جایز است:ضم حرف آخر،فتحه،کسره و اظهار هر دو راء.
مقصود
در آیۀ پیش خداوند متعال،از کافرانی سخن گفت که به تقلید کورکورانۀ نیاکانی و ملی خود دلخوشند،بدنبال آن مردم مؤمن
را امر به اطاعت می کند و می گوید شخص مطیع از گناه عاصیان،مؤاخذه نمیشود،از اینرو فرمود:
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ 􀀀ی
:اي مردم مؤمن خود را از معصیتها و اصرار بر گناه،حفظ کنید.این معنی از فراء و جز اوست.زجاج گوید:یعنی شما بکار
خویشتن ملزم باشید که خداوند شما را ملزم کرده است.این معنی با آنچه از ابن عباس نقل شده،موافق است که:مقصود این
است:امر مرا اطاعت و وصیت مرا حفظ کنید.
لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ 􀀀
:گمراهی کسانی که گمراه بوده اند-اعم از پدرانتان یا دیگران-هر گاه شما اهل هدایت باشید،براي شما ضرر ندارد.
ص : 208
پرسش آیا این آیه،دلیل است بر جواز ترك امر بمعروف و نهی از منکر؟ پاسخ در این باره وجوهی است: 1-آیه،دلالتی بر این
مطلب ندارد.بلکه دلیل است بر اینکه شخص اطاعت کننده،بگناه دیگران مؤاخذه نمیشود. 2-هنگامی جایز است که انسان به
هدایت خود اکتفاء کند و بدیگران کاري نداشته باشد که در حال تقیه باشد یا در حالی باشد که سخن او بی اثر باشد یا اینکه
اگر نهی از منکر کند،فسادي از آن پدید آید.در روایت است که ابو ثعلبه،دربارة این آیه،از پیامبر سؤال کرد.فرمود:
امر بمعروف و نهی از منکر کنید تا وقتی که دنیاي مؤثر و حرصی نافذ و هوي و هوسی پیشرو ببینید و هر کسی مغرور راي
خود باشد،در این صورت به بستگان نزدیک خود بپردازید و مردم را رها کنید. 3-این آیه با تاکید زیاد،امر بمعروف و نهی از
یعنی مواظب همدینان خود « عَلَیْکُمْ أَنْفُسَ کُمْ » : منکر را واجب می سازد،زیرا خداوند مؤمنان را مخاطب ساخته،می فرماید
بنا بروایت « گمراهی کافران به شما ضرري نمی زند »: نساء 29 :خود را نکشید) سپس می گوید ) « لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ 􀀀 وَ » باشید.مثل
عطا،این قول از ابن عباس است.وي گوید:مقصود این است که یکدیگر را موعظه و از کار زشت نهی کنید و چیزهایی که
شما را بخدا نزدیک و از شیطان دور می کند،بیکدیگر بیاموزید و بدانید که گمراهی مشرکین و منافقان و اهل کتاب،براي
شما بی ضرر است.
اللّ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً
􀀀
إِلَی هِ
:بازگشت شما و مخالفان شما بسوي خداست.
ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 􀀀 فَیُنَبِّئُکُمْ بِ
:و خداوند شما را بکردارتان کیفر می دهد.این آیه، حد اکثر تهدید و منع از کار زشت را متضمن است.
دلالت آیه
این آیه،دلالت دارد بر باطل بودن قول کسی که می گوید:خداوند طفل را به گناه پدر و میت را بگریۀ زنده ها عذاب می
کند.
ص : 209
[ [سوره المائده ( 5): آیه 106
اشاره
رانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ 􀀀 ا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَ 􀀀 انِ ذَو 􀀀 ذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ اَلْمَوْتُ حِینَ اَلْوَصِیَّهِ اِثْن 􀀀 ادَهُ بَیْنِکُمْ إِ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا شَه 􀀀ی
لا􀀀 ی وَ 􀀀 ذا قُرْب 􀀀 کانَ 􀀀 لا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ 􀀀 بِاللّ إِنِ اِرْتَبْتُمْ
􀀀
مانِ هِ 􀀀 لاهِ فَیُقْسِ 􀀀 ما مِنْ بَعْدِ اَلصَّ 􀀀 صابَتْکُمْ مُصِ یبَهُ اَلْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُ 􀀀 فِی اَلْأَرْضِ فَأَ
( إِنّ إِذاً لَمِنَ اَلْآثِمِینَ ( 106
􀀀
اَللّ ا
􀀀
ادَهَ هِ 􀀀 نَکْتُمُ شَه
(1)
ترجمه
اي مردم مؤمن،هر گاه مرگ شما فرا رسد و بخواهید وصیت کنید،عدد شاهدان در میان شما دو عادل مسلمان یا اگر در حال
سفر،مصیبت مرگ براي شما پیش آمد و دسترسی به مسلمان نداشته باشید،دو غیر مسلمان خواهد بود.اگر دچار تردید
شدید،آنها را پس از نماز نگه می دارید تا بخداوند سوگند یاد کنند که تغییر شهادت را بهیچ بهایی نمی خریم،اگر چه نسبت
به خویشاوندان باشد و شهادت خدا را کتمان نمی کنیم،زیرا در این صورت،از گنهکاران خواهیم بود.
ص : 210
1) -آیه 106 سوره مائده جزء 7 سوره 5 -1
بیان آیۀ 106
اشاره
اعراب
ادَهُ بَیْنِکُمْ 􀀀 شَه
و معمول « شهاده » ذا حَ َ ض رَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ :ممکن است متعلق به 􀀀إِ «. شهاده هذا الحال شهاده اثنین » یعنی « اثنان » :مبتداست.خبر آن
آن باشد.
نیست،زیرا مضاف الیه در مضاف عمل نمیکند. « وصیت » لکن متعلق به
حِینَ الْوَصِیَّهِ
.« ذو اعدل » اثنان.همچنین » منکم:صفت براي « حضر » یا متعلق به « اذا » یا بدل از « الموت » :ظرف و متعلق به
رانِ مِنْ غَیْرِکُمْ 􀀀 أَوْ آخَ
صابَتْکُمْ مُصِ یبَهُ الْمَوْتِ :جملۀ 􀀀 إِنْ أَنْتُمْ ضَ رَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَ « آخران » صفت « من غیرکم » کلمۀ « شهاده آخرین من غیرکم » :بقدیر
شرط و جزا معترضه است میان موصوف و صفت.یعنی شهادت غیر مسلمان،در صورتی قبول است که شما در حال سفر،گرفتار
نیز محذوف «... ذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ 􀀀إِ» فاجعۀ مرگ بشوید.البته جزاي شرط بواسطۀ وجود قرینه حذف شده است. چنان که جواب
بگیریم تا نیازي بجواب نداشته باشد: « حین » را بمنزلۀ « اذا » است.اگر چه ممکن است
لاهِ􀀀 ما مِنْ بَعْدِ الصَّ 􀀀 تَحْبِسُونَهُ
بِاللّ :فاء حرف عطف است که جمله اي را بر
􀀀
مانِ هِ 􀀀 فَیُقْسِ « ما 􀀀 تَحْبِسُونَهُ » هِ :متعلق به 􀀀 مِنْ بَعْدِ الصَّلا « آخران » :صفت دیگري براي
ذا􀀀 کانَ 􀀀 وَ لَوْ « یقسمان » لا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً :جواب 􀀀 « اذا حبستموهما اقسما » جمله اي عطف کرده است و ممکن است جزاء باشد.یعنی
اگر چه کسی که براي )« و لو کان المشهود له ذا قربی » ی :یعنی 􀀀 قُرْب
ص : 211
این است که امر کرده،باداي شهادت. « اللّ
􀀀
ه » اللّ :علت اضافۀ شهادت به
􀀀
ادَهَ هِ 􀀀 او شهادت داده میشود،خویشاوند باشد.) شَه
بقره 283 :هر کس شهادت را کتمان ) « ا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ 􀀀 وَ مَنْ یَکْتُمْه » ( طلاق 2:براي خدا شهادت دهید ) « لِلّ
􀀀
ادَهَ هِ 􀀀 وَ أَقِیمُوا الشَّه » مثل
کند،دلش گنهکار است.)
شأن نزول
سبب نزول آیه این است که:سه نفر بعزم تجارت،از مدینه بشام رفتند:تمیم بن اوس داري،برادرش عدي(این هر دو مسیحی
بودند)و ابن ابی ماریه(که مسلمان بود)در بین راه،ابن ابی ماریه،بیمار شد.او وصیتی نوشت و در متاع خود گذاشت و به آنها
هم سفارش کرد و مال خود را به آنها سپرد و گفت:به خانواده ام برسانید.پس از مرگ وي،متاع را گشودند و چیزهاي خوب
آن را برداشتند و بقیه را براي ورثه آوردند.هنگامی که بررسی کردند،دیدند بعضی از چیزهایی که ابن ابی ماریه،با خود برده
بود،در اثاثیه نیست.آن گاه بوصیتنامه برخوردند و ملاحظه کردند که همۀ مالهاي میت،در آن ثبت شده است.در اینباره با تمیم
و رفیقش گفتگو کردند.ولی آنها اظهار بی اطلاعی کردند و گفتند آنچه او بما سپرده بود،براي شما آوردیم.سرانجام مرافعۀ
آنها نزد پیامبر کشانده شد و این آیه نازل گردید.این مطلب از جماعتی از مفسران و همچنین از امام باقر(ع)نقل شده است.
مقصود
در آیات پیش دستور داد که مردم در کارهاي خود بقرآن رجوع کنند.اکنون می فرماید:
ادَهُ بَیْنِکُمْ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَه 􀀀ی
:دربارة معناي شهادت،اقوالی ذکر کرده اند:
-1 منظور شهادت هاي حقوقی است که در محاکم داده میشود.این قول از ابن عباس است.
نور 2:در موقع عذاب زنان و مردان زناکار طایفه اي ) « طائِفَهٌ 􀀀 ما 􀀀 ذابَهُ 􀀀 وَ لْیَشْهَدْ عَ » -2 در اینجا منظور از شهادت:حضور است.مثل
أَمْ کُنْتُمْ » حاضر باشند)و
ص : 212
بقره 132 :هنگام مرگ یعقوب،شما حاضر بودید؟)بنا بر این مقصود این است که:اگر در ) « داءَ إِذْ حَ َ ض رَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ 􀀀 شُهَ
سفر،مرگ شما فرا رسد و بخواهید وصیت کنید،باید دو نفر عادل،حاضر باشند و سمت وصایت آنها داده شود.علت اینکه دو
نفر باشند،اهمیت مسألۀ وصیت است.این نظر،از ابن انباري است و قول سعید بن جبیر و ابن زید هم همین است.
در اینجا نیز اگر « خدا را به شهادت می- طلبم که راست می گویم »: زن و مرد میگویند « لعان » -3 همانطوري که در مراسم
ورثه،نسبت بدو وصی،بد گمان بشوند،آنها در اثبات صحت عمل خود،خدا را به شهادت می طلبند.
بدیهی است که معناي اول،قویتر و با آیه،مناسبتر است.
و مضافی نیز در تقدیر است.یعنی:عدد شاهدان در میان شما « شهود » گوید:شهادت،مصدر و به معناي « نظم القرآن » صاحب کتاب
ذا حَ َ ض رَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِ یَّهِ 􀀀 بقره 197 :وقت حج.ماههاي معلومی است.) إِ ) « اتٌ􀀀 اَلْحَ جُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوم » دو نفر است.مثل
:هنگامی که اسباب موت،ظاهر شود -اعم از بیماري یا علل دیگر-زجاج گوید:لازم نیست حتماً وصیت،در وقت مرگ
باشد.پس منظور این است که شخص براي موقع مرگ خود وصیت کند و بگوید:
هر گاه مرگم فرا رسید،چنین و چنان کنید.
ا عَدْلٍ مِنْکُمْ 􀀀 انِ ذَو 􀀀 اِثْن
:دو نفر عادل که پیرو دین شما باشند.
رانِ مِنْ غَیْرِکُمْ 􀀀 أَوْ آخَ
:ابن عباس و سعید بن مسیب و سعید بن جبیر و شریح و مجاهد و ابن سیرین و ابن زید و ابراهیم گویند:یعنی دو نفر از کسانی
که پیرو دین شما نیستند.
براي تفصیل است نه تخییر.زیرا مقصود این است که « او » از امام باقر و امام صادق ع نیز چنین روایت شده است.بنا بر این حرف
اگر بدو شاهد مسلمان دسترسی ندارید، دو شاهد غیر مسلمان به شهادت بخوانید.
حسن و زهري و عکرمه و اصم،گویند،یعنی دو نفر از افراد عشیرة خودتان یا دو نفر دیگر.زیرا عشیره و بستگان شخص به حال
او با اطلاع ترند و وصیت را
ص : 213
فراموش نمی کنند:شهادت کافر نه در سفر قبول است و نه در حضر.زجاج نیز همین قول را اختیار کرده است.
جمعی گویند:این آیه،دربارة شهادت اهل ذمه:نازل شده بوده و نسخ شد.
ابو عبیده همۀ این اقوال را ذکر کرده،سپس گفته:همۀ علما آیه را به اهل ذمه تفسیر می کنند و آن را غیر منسوخ می دانند.
مؤید این قول،این است که روایات بسیاري داریم که در سورة مائده،آیۀ منسوخ کم است و از سورة محکم و غیر منسوخ
قرآن و آخرین سوره است.
صابَتْکُمْ مُصِیبَهُ الْمَوْتِ 􀀀 إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَ
:اگر در سفر،مرگ شما فرا برسد.
خداوند متعال می دانست که برخی از مردم در سفر،مرگشان فرا می رسد و فقط اهل کتاب،رفیق سفر او هستند یا در بلدي
مسکن می گیرند که دسترسی بمسلمان ندارند از اینرو فرمود:اگر در سفر باشید و گرفتار مصیبت مرگ شوید،و دسترسی به
شاهد مسلمان نداشته باشید،دو نفر از غیر مسلمانان را شاهد بگیرید.بنا بر این در درجۀ اول،در سفر و حضر باید به سراغ گواه
مسلمان عادل رفت.و در درجۀ دوم باید در حال سفر از گواهان غیر مسلمان استفاده کرد.
بِاللّ إِنِ ارْتَبْتُمْ
􀀀
مانِ هِ 􀀀 لاهِ فَیُقْسِ 􀀀 ما مِنْ بَعْدِ الصَّ 􀀀 تَحْبِسُونَهُ
:مقصود این است که آنها را بعد از نماز عصر حبس میکنید تا بخدا سوگند یاد کنند.وقت عصر،بخاطر این است که مردم
حجاز در این وقت،اجتماع میکردند و سوگند میخورند.از امام باقر(ع)نیز همین طور روایت شده است.راي قتاده و سعید بن
جبیر و...نیز همین است.حسن گوید:
نگه داشتن « حبس » مقصود نماز ظهر یا عصر است.ابن عباس و سدي گویند:منظور بعد از وقت نماز غیر مسلمانان است!منظور از
آنها است.برخی گویند:یعنی در صورتی که حاضر براي قسم نباشند،آنها را وادار میکنید که قسم بخورند.البته این در صورتی
است که دربارة شهادت آنها شک و تردیدي باشد و بترسید از اینکه در صدد کتمان شهادت و خیانت بر آمده باشند.خطاب
این نظر را ابن انباري « احبسوهما » و فعل مضارع به معناي امر باشد.یعنی « قضات » متوجه ورثه است.ممکن است خطاب به
ص : 214
آغاز میکرد. « تحبسونها » وقف و از « مُصِیبَهُ الْمَوْتِ » ذکر کرده است.او بر کلمۀ
ممکن است منظور این باشد که اگر ورثه نسبت به شهود:دچار سوء ظن شدند و بر آنها ادعایی کردند،وظیفۀ شهود-که در
اینحال منکر شمرده میشوند.سوگند یاد کردن است.
لا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً 􀀀
:آنها سوگند یاد میکنند که ما منظوري نداریم و نمی خواهیم با تغییر شهادت،نفع شخصی خودمان را تامین کنیم.مقصود
یعنی قیمت)را نمیخرند،بلکه چیز قیمت دار را می خرند. )« ثمن » چیز قیمت دار است،زیرا « ثمن » از
باز می گردد.برخی گفته « قسم » به تغییر شهادت باز گردد.برخی گفته اند:ضمیر به « به » این معنی بنا بر این است که ضمیر
اند:منظور این است که ما قسم خود را بمتاع دنیا نمی فروشیم،زیرا فروش چیزي،خرید قیمت آن است و به کسی هم-جز خدا-
اعتنا نداریم.
ی􀀀 ذا قُرْب 􀀀 کانَ 􀀀 وَ لَوْ
:اگر چه کسی که براي او شهادت می دهیم،از بستگان ما باشد.
بدیهی است که مردم همیشه نسبت به خویشاوندان خود تمایل دارند و حاضرند همه چیزشان را فداي آنها کنند.لکن مردم
مؤمن چنین نیستند.
اللّ
􀀀
ادَهَ هِ 􀀀 لا نَکْتُمُ شَه 􀀀 وَ
:ما شهادتی را-که به فرمان خداوند اداي آن لازم است کتمان نمیکنیم.
إِنّ إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ
􀀀
ا
:زیرا اگر چنین کاري بکنیم،گنهکار خواهیم شد
ص : 215
[ [سوره المائده ( 5): آیات 107 تا 108
اشاره
ا أَحَقُّ مِنْ 􀀀 ادَتُن 􀀀 بِاللّ لَشَ ه
􀀀
مانِ هِ 􀀀 انِ فَیُقْسِ 􀀀 ما مِنَ اَلَّذِینَ اِسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ اَلْأَوْلَی 􀀀 امَهُ 􀀀 انِ مَق 􀀀 رانِ یَقُوم 􀀀 اِسْتَحَقّ إِثْماً فَآخَ
􀀀
ی أَنَّهُمَا ا 􀀀 فَإِنْ عُثِرَ عَل
مانِهِمْ 􀀀 مانٌ بَعْدَ أَیْ 􀀀 خافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْ 􀀀 ا أَوْ یَ 􀀀 ی وَجْهِه 􀀀 ادَهِ عَل 􀀀 ی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّه 􀀀 ذلِکَ أَدْن 􀀀 اَلظّ ( 107 )
􀀀
إِنّ إِذاً لَمِنَ الِمِینَ
􀀀
ا ا 􀀀 ما وَ مَا اِعْتَدَیْن 􀀀 ادَتِهِ 􀀀 شَه
( اسِقِینَ ( 108 􀀀 لا یَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلْف 􀀀 اَللّ
􀀀
اَللّ وَ اِسْمَعُوا وَ هُ
􀀀
وَ اِتَّقُوا هَ
(1)
ترجمه
پس اگر معلوم شد که آنها سزاوار کیفر گناه شده اند،دو نفر از کسانی که صاحب حق هستند و به میت نزدیکترند،جایگزین
آنها شده،سوگند یاد می کنند که:شهادت ما سزاوارتر از شهادت آنهاست و ما تجاوز نکرده ایم و اگر تجاوز کنیم،ستمکار
خواهیم بود.این حکم،براي اینکه شهادت،درست ادا شود و براي اینکه آنها بترسند که قسم بصاحبان حق برمیگردد و رسوا می
شوند،موثرتر است.از خدا بترسید و بشنوید.
خداوند مردم فاسق را هدایت نمی کند.
ص : 216
1) -آیه 107 و 108 سوره مائده جزء 7 سوره 5 -1
108- بیان آیۀ 107
اشاره
قرائت
به صیغۀ جمع قرائت کرده اند.حفص از « الاولین » را بضم تا و کسر حاء و « اسحاق » ابو بکر از عاصم،حمزه،خلف،یعقوب
را به صیغۀ « الاولیان » را بضم تاء و « استحق » به الف تثنیه،قرائت کرده است.دیگران « الاولیان » را بفتح تاء و جاء و « استحق » عاصم
تثنیۀ خوانده اند.
اعراب
( زجاج گوید:اعراب این آیه،از دشوارترین آیات قرآنی است. ( 1
ص : 217
1) -در اینجا اگر بخواهیم تمام مطالبی که مؤلف بزرگوار،ذکر کرده است بیاوریم،ممکن است براي خوانندگان محترم- -1
را می آوریم: - « المیزان » که اکثراً از ادبیات عربی بی اطلاعند دشوار آید،از اینرو در اینجا نظریۀ مؤلف بزرگوار تفسیر بزرگ
انِ :این جمله در محل حال است.یعنی:در حالی که این دو شاهد جدید،از بستگان میت و از 􀀀 مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَی
کسانی باشند که دو شاهد اول که اولی و اقرب به میت بوده اند،بر آنها ظلم کرده اند.چنان که رازي در تفسیر خود آورده
اولیاي میت است و خلاصۀ معنی این است:اگر معلوم شد که آن دو شاهد نخستین،بر «... اَلَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ » است و منظور از
اولیاي میت، با خیانت و دروغ،ستم کرده اند،دو شاهد دیگر از اولیاي میت-که دو شاهد اول که پیش از خیانت، نسبت
استحق به صیغۀ معلوم است و اما » بمیت،اولویت داشته اند،بر آنها ستم کرده اند جاي آنها را می گیرند.این معنی بنا بر قرائت
فاخران و » مبتدا و خبر آن « الاولیان »: بنا بر قرائت جمهور که به صیغۀ مجهول خوانده اند،ظاهر سیاق آیه آنها نشان می دهد که
است که به خاطر اهمیت، محترم شده و معنی این است.اگر معلوم شد آنها خیانت کرده اند،دو نفر که نسبت به « یقومان
میت،اولویت دارند و غیر از آن دو نفر اول از اولیاي میت هستند که بر آنها ستم شده،جانشین آنها میشوند. عاصم-بنا بنقل ابو
به صیغۀ جمع-مقابل آخر- قرائت کرده اند.ظاهراً معناي آن اولیا و آنهایی است که « الاولین » بکر-و حمزه و خلف و یعقوب
خواهد بود. مفسران در ترکیب اجزاي این آیه،وجوهی ذکر کرده اند که « الذین » حق تقدم دارند.از نظر اعراب،بدل یا صفت
( اگر براي بدست آوردن معناي تمام آیه،این وجوه را در هم ضرب می کنیم به صدها وجه می رسد.(المیزان ج 6 ص 212
لغت
: کهف 21 ) « ا عَلَیْهِمْ 􀀀 ذلِکَ أَعْثَرْن 􀀀 وَ کَ » اطلاع یافتن بر چیزي مثل « عثور » عثر:از
و اینطور بر آنها اطلاع یافتیم)اصل این کلمه،به معناي افتادن و خوردن به چیزي است، اعشی گوید:
بذات لوث عفوناه اذا عثرت
فالتّعس اولی بها من ان یقال لعاً
یعنی شتر نیرومندي که بر زمین افتد،هلاك شدن برایش بهتر از بلند کردن است.
یعنی بر او حقی و ملکی پیدا کرد. « استحق علیه » استحقاق:مستوجب و سزاوار بودن
شأن نزول
گویند:
-وقتی که آیۀ قبل،نازل شد،پیامبر نماز عصر را خواند و تمیم و عدي را احضار کرد و در کنار منبر،آنها را سوگند داد که:
-از مال میت چیزي بر نداشته و حقیقت را کتمان نکرده اند.
سپس آنها را آزاد کرد.پس از مدتی ورثه،اطلاع پیدا کردند که ظرف نقرة نقش داري در نزد آنهاست و از میت بود.آنها ادعا
کرده اند که از وي خریده و فراموش کرده اند که به ورثه اطلاع دهند.بار دیگر آنها را نزد پیامبر آوردند و آیه نازل شد.
در این وقت،دو تن از اولیاي میت:عمرو بن عاص و مصعب بن ابی وداعۀ سهمی، سوگند یاد کردند که آنها خیانت کرده اند
و ظرف را از آنها گرفتند.
بعد از آنکه تمیم داري مسلمان شد،می گفت:خدا و رسولش راست گفتند.من ظرف نقره را برداشته بودم.اکنون توبه میکنم.
مقصود
اکنون خداوند متعال،حکم خیانت دو وصی یا دو شاهد را بیان کرده،می فرماید:
اسْتَحَقّ إِثْماً
􀀀
ی أَنَّهُمَا ا 􀀀 -فَإِنْ عُثِرَ عَل
:ابن عباس گوید:اگر ظاهر شد که دو شاهد،با
ص : 218
سوگند دروغ و خیانت مستوجب گناه شده اند.
إِنِّی أُرِیدُ أَنْ » : سعید بن جبیر گوید:مقصود،دو وصی است. برخی گفته اند:منظور از استحقاق گناه، استحقاق عقوبت است مثل
29 همین سوره: ) « تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ
ما :دو نفر دیگر به جاي دو شاهدي که 􀀀 امَهُ 􀀀 انِ مَق 􀀀 رانِ یَقُوم 􀀀 من می خواهم که عقوبت گناه من و گناه خودت را تحمل کنی) فَآخَ
خارج از دین ما هستند،قرار می گیرند.
انِ 􀀀 مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَی
( :باید دو نفر که به میت،اولویت دارند و وصیت او حقی است براي آنها جایگزین آن دو خائن بشوند. ( 1
کسانی است که به میت،قریب تر هستند.یا کسانی است که به قسم سزاوارتر باشند،زیرا آن دو مسیحی مدعی « الاولیان » معناي
شدند که ظرف را از میت خریده اند.
بنا بر این،وظیفۀ وارثان است که قسم بخورند،زیرا قسم بر منکر است.مثل اینکه کسی اقرار کند به طلب دیگري ولی ادعا کند
که طلب او را پرداخته است،در این صورت، وظیفۀ طلبکار،قسم است نه بدهکار.
ابن عباس و شریح گویند:منظور افراد مسلمان است که براي شهادت،از افرادي غیر مسلمان،صالحترند.
ما􀀀 ادَتِهِ 􀀀 ا أَحَقُّ مِنْ شَه 􀀀 ادَتُن 􀀀 بِاللّ لَشَه
􀀀
مانِ هِ 􀀀 فَیُقْسِ
:و سوگند یاد میکنند که شهادت ما و گفتار ما دربارة وصیت میتمان،براي قبول سزاوارتر و از شهادت آنها براستی و واقعیت،
نزدیکتر است.
ابن عباس گوید:آنها سوگند یاد می کنند که سوگندشان بهتر از سوگند آن دو شاهد خائن است.پس مقصود از شهادت،قسم
است.زیرا هر دو براي اثبات ادعا بکار می روند.
ص : 219
ضمیر و عاید « استحق » و فاعل « یقومان » بدل است از ضمیر « الاولیان » 1) -نظر مؤلف،در این معنی این است که - 1
مبتدا و « الاولیان » و ابدال معرفه از نکره،مانعی ندارد.یا اینکه « آخران » باشد.احتمال دیگر وي این است که:بدل باشد از « وصیت » به
است. « ما مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ 􀀀 امَهُ 􀀀 انِ مَق 􀀀 رانِ یَقُوم 􀀀 فَآخَ » خبر آن
ا􀀀 وَ مَا اعْتَدَیْن
:ابن عباس گوید:یعنی آن دو نفر سوگند یاد می کنند که:در مطالبۀ حق خویش،از حق نگذشته ایم.و بقولی:یعنی در اینکه
گفته ایم:شهادت ما بهتر از شهادت آنهاست،اجحاف نکرده ایم.
الظّ
􀀀
إِنّ إِذاً لَمِنَ الِمِینَ
􀀀
ا
:اگر اجحاف کنیم،دربارة خود ستم کرده ایم.
این آیه و آیۀ پیش،از لحاظ اعراب و معنی و حکم،از مشکلترین آیات قرآن است.ما در اینجا براي توضیح و بررسی آن حد
اکثر کوشش را بعمل آورده ایم و سراغ نداریم که احدي از مفسران،به این کار توفیق یافته باشند.
ا􀀀 ی وَجْهِه 􀀀 ادَهِ عَل 􀀀 ی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّه 􀀀 ذلِکَ أَدْن 􀀀
:این سوگند دادن یا این حکم،براي عدم کتمان شهادت و درست ادا کردن آن،مؤثرتر است،زیرا سوگند،از بسیاري از کارها
جلوگیري می کند-کارهایی که بدون سوگند،جلوگیري از آنها دشوار است.
مانِهِمْ 􀀀 مانٌ بَعْدَ أَیْ 􀀀 خافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْ 􀀀 أَوْ یَ
:و همچنین بواسطۀ اینکه می ترسند،اولیاي میت،سوگند یاد کنند و آنها مفتضح و رسوا گردند و از آنها غرامت گرفته
شود،مجبور می شوند که شهادت را درست ادا نموده،از خوردن سوگند دروغ خودداري کنند.
اللّ
􀀀
وَ اتَّقُوا هَ
:از خدا بترسید و سوگند دروغ نخورید و در امانت،خیانت نکنید.
وَ اسْمَعُوا
:و موعظه را بشنوید.
اسِقِینَ 􀀀 لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْف 􀀀 اللّ
􀀀
وَ هُ
:خداوند مردم فاسق را به سوي بهشت و پاداش آخرت،هدایت نمی کند.
ص : 220
[ [سوره المائده ( 5): آیه 109
اشاره
( عَلّا اَلْغُیُوبِ ( 109
􀀀
ا إِنَّکَ أَنْتَ مُ 􀀀 لا عِلْمَ لَن 􀀀 الُوا 􀀀 ذا أُجِبْتُمْ ق 􀀀 ا 􀀀 اَللّ اَلرُّسُلَ فَیَقُولُ م
􀀀
یَوْمَ یَجْمَعُ هُ
(1)
ترجمه
.« علّام الغیوب » روزي که خداوند پیامبران را جمع کرد،به آنها گوید:چه جواب شما داده شدید؟گویند:ما را علمی نیست.تویی
ص : 221
1) -آیۀ 109 سورة مائده جزء 7 سوره 5 -1
بیان آیۀ 109
اشاره
اعراب
لا􀀀» زجاج گوید:نصب آن به « اللّ وَ اسْمَعُوا
􀀀
وَ اتَّقُوا هَ » این آیه متصل است به «... و اتقوا یوما » یوم:منصوب است به فعل(اتقوا).یعنی
است. « اسِقِینَ 􀀀 یَهْدِي الْقَوْمَ الْف
.« احذروا » برخی گفته اند:نصب آن به فعل محذوف است.یعنی
مقصود
اللّ الرُّسُلَ
􀀀
یَوْمَ یَجْمَعُ هُ
اللّ ) است(بقره 281 :بترسید از روزي که بسوي خدا بازگشت میکنید)بنا بر
􀀀
:این آیه،نظیر( وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی هِ
مفعول به است و ظرف نیست،زیرا مقصود این نیست که در روزي که خداوند پیامبران را جمع میکند،تقوي پیشه « یوم » این
کنند.بلکه مقصود این است:بترسید از کیفر روزي که خداوند پیامبران را جمع خواهد کرد،زیرا از روز هم،ترسیدن معنی
جانشین آن شده است. « یوم » حذف شده و مضاف الیه،یعنی « کیفر » ندارد، بلکه از عقاب روز قیامت باید ترسید.پس مضاف یعنی
ذا أُجِبْتُمْ 􀀀 ا 􀀀 فَیَقُولُ م
:و به آنها می گویند قوم شما جواب شما را چه دادند؟این استفهام براي تقریر و منظور توبیخ منافقان است در وقتی که در میان
جمعیت صحراي محشر،رسوا می شوند.
ا􀀀 لا عِلْمَ لَن 􀀀 الُوا 􀀀ق
:در اینباره اقوالی نقل کرده اند.
-1 عطا نقل از ابن عباس و حسن و مجاهد و سدي و کلبی گویند:روز قیامت، چنان مخوف و هول انگیز است که دلها را به
طپش و اضطراب می افکند،تا آنجا که هر کس هر چه می دانسته،فراموش خواهد کرد.پیامبران نیز از ترس روز قیامت،چنان
ناراحت میشوند که از جواب این سؤال عاجز مانده،گویند:ما را علمی نیست.اما
ص : 222
همین که به حال عادي برمیگردند،پیش خدا شهادت می دهند که چه کسانی آنها را تصدیق و چه کسانی آنها را تکذیب
کرده اند.فراء نیز همین قول را اختیار کرده است.
-2 مقصود این است که ما علم ترا نداریم،زیرا تو به باطن آنها آگاهی و ما از باطن آنها آگاه نیستیم و آنچه موجب جزاي
خواهد شد همان نسبت باطنی است.این معنی نیز بنا بروایت دیگر،از حسن است.جبائی نیز این قول را اختیار و قول اول را رد
کرده و گفته است چگونه ممکن است آنها از ترس قیامت،معلومات خود را فراموش کنند؟با اینکه خداوند در بارة آنها می
احقاف ) « لا هُمْ یَحْزَنُونَ 􀀀 لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ 􀀀 فَ» انبیاء 103 :فزع اکبر آنها را محزون نمی سازد)و ) « لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ 􀀀» ، فرماید
آنها را محزون نمی « فزع اکبر »، 13 :آنها را ترسی و اندوهی نیست)ممکن است در پاسخ وي گفته شود:اینکه می گوید
کند،منظور آتش دوزخ و اینکه گوید آنها را ترس و اندوهی نیست،منظور،بشارت است به اینکه،آنها از وحشتهاي آن
روز،نجات پیدا می کنند،مثل اینکه به بیمار بگویند،خطري متوجه تو نیست نترس.
-3 مقصود این است که علم ما حقیقتی ندارد.ما از آنها جوابی می شنیدیم و افعال آنها را در حیات خود مشاهده می
کردیم،اما نمی دانیم پس از مرگ ما آنها چه کرده اند.پاداش و عقاب آنها به خاتمۀ کارشان بستگی دارد نه آغاز آن این قول
از ابن انباري است.
-4 مقصود این است که ما نمیدانیم جز آنچه ما را تعلیم داده اي دنبالۀ آن، به خاطر وجود قرینه حذف شده است این قول از
ابن عباس است،بنا بروایت دیگر.
-5 مقصود تحقق بخشیدن به رسوایی ایشان است.یعنی تو از ما به ایشان آگاه تري و به شهادت ما نیازمند نیستی.
عَلّا الْغُیُوبِ
􀀀
إِنَّکَ أَنْتَ مُ
مبالغه است نه کثرت معلومات.برخی گفته اند:منظور زیاد شمردن معلومات است.یعنی: تو هر چه « عَلاّ الْغُیُوبِ
􀀀
مُ » :مقصود از
باطن است می دانی ولی ما هر چه مشاهده کنیم،می دانیم.
ص : 223
دلالت آیه
این آیه،دلیل است بر معاد،حشر و نشر.
ابو سعید در تفسیر خود گوید:این آیه دلیل است بر اینکه:عقیدة امامیه، بر اینکه امامان علم غیب دارند،باطل است.
گویم:
-گفتۀ ابو سعید،اجحافی است بر امامیه،زیرا ما نه در میان امامیه، بلکه در میان مسلمانان،کسی سراغ نداریم که احدي را عالم
بداند،از دین بري است و شیعۀ امامیۀ، از این عقیده،مبري « عالم الغیوب » به غیب بداند.بدیهی است که اگر کسی مخلوقی را
هستند و هر کس چنین نسبتی به آنها دهد.خداوند میان او و ایشان داوري خواهد کرد.
ص : 224
[ [سوره المائده ( 5): آیه 110
اشاره
اَلنّ فِی اَلْمَهْدِ وَ کَهْلًا وَ إِذْ
اس􀀀 الِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ اَلْقُدُسِ تُکَلِّمُ 􀀀 ی و 􀀀 ا عِیسَ ی اِبْنَ مَرْیَمَ اُذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَ عَل 􀀀 اَللّ ی
􀀀
الَ هُ 􀀀 إِذْ ق
ا فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ 􀀀 اهَ وَ اَلْإِنْجِیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ اَلطِّینِ کَهَیْئَهِ اَلطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیه 􀀀 ابَ وَ اَلْحِکْمَهَ وَ اَلتَّوْر 􀀀 عَلَّمْتُکَ اَلْکِت
الَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ 􀀀 اتِ فَق 􀀀 رائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّن 􀀀 ی بِإِذْنِی وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْ 􀀀 اَلْأَکْمَهَ وَ اَلْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ اَلْمَوْت
( إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ ( 110
􀀀
ذا 􀀀􀀀ه
(1)
ترجمه
هنگامی که خداوند بگوید:اي عیسی بن مریم،یاد کن نعمتهاي مرا بر خودت و مادرت،آن گاه که ترا به جبرئیل تایید کردم
که در گهواره و در بزرگی با مردم سخن میگفتی و آن گاه که کتاب و حکمت و تورات و انجیل به تو آموختم و آن گاه که
از خاك،کالبدي بشکل مرغ به اذن من خلق می کردي و در آن می دمیدي و به اذن من مرغی می شد و کور مادر زاد و پیس
را باذن من شفا می بخشیدي و مردگان را زنده می کردي و به اذن من از قبر بیرون می آوردي و آن گاه که با بیّنات و دلائل
واضح، بسوي بنی اسرائیل آمدي و من شر آنها را از تو کوتاه کردم و مردم کافر گفتند:نیست این،بجز سحري آشکار.
ص : 225
1) -سورة مائده آیۀ 110 جزء 7 سورة 5 -1
بیان آیۀ 110
اشاره
قرائت
در این سوره و در سوره هاي یونس و هود وصف،قرائت کرده اند.ابن کثیر و عاصم،فقط « ساحر مبین » اهل کوفه،به جز عاصم
قرائت کرده اند. « سحر مبین » قرائت کرده اند.اهل مدینه و بصره و شام،همه جا « ساحر مبین » در سوره یونس
به خاطر اشارة به عملی است که به تعبیر آنها سحر آمیز بوده است.منظور آنها این بود که:کار تو جز سحري « سحر » قرائت
اشاره به شخص است.هر دو قرائت خوب است.لکن قرائت اول،بهتر است زیرا هم به شخص « ساحر » آشکار نیست.و قرائت
گفته میشود و هم به عمل.
بقره ) « کِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ 􀀀 وَ ل » : است.مثل « ذو سحر » بنا بر ارادة ،« ساحر » به معناي « سحر » به معناي عمل سحر،روشن است.اما « سحر »
یعنی صاحب نیکی-کسی است که ایمان آورد)عرب می گوید: -« ذو البر » 177 :و لکن
و صاحب سیر هستی. « ذو سیر » یعنی تو « انما انت سیر »
اعراب
الَ 􀀀 إِذْ ق
و ذلک اذ قال »: سپس گفته است «... اللّ الرُّسُلَ
􀀀
یَوْمَ یَجْمَعُ هُ » دو احتمال است: 1-ابتداي کلام و عطف است بر « اذ » :دربارة عامل
یا عیسی » مناداي مضمون و به تقدیر « عیسی » ا عِیسَ ی ابْنَ مَرْیَمَ :ممکن است 􀀀ی « اللّ
􀀀
اذکر اذ قال ه » -2 محل آن نصب به تقدیر « اللّ
􀀀
ه...
در تقدیر،مبنی بر فتح « عیسی و ابن » و عیسی منصوب باشد و ممکن است « عیسی » صفت « ابن مریم » باشد و ممکن است « یا بن مریم
باشند.
النّ
اس􀀀 تُکَلِّمُ :جمله حالیه.
ص : 226
« تکلم » که جملۀ ظرفیه و حال است از ضمیر « فِی الْمَهْدِ » کهلا:عطف بر محل
مقصود
خداوند،در آیۀ پیش بوصف قیامت و جمع پیامبران پرداخت،اکنون بوصف مسیح و گفتگوهاي خود با او پرداخته،می فرماید:
اللّ
􀀀
الَ هُ 􀀀 إِذْ ق
:مقصود،هنگامۀ قیامت است.فعل ماضی را بجاي مستقبل،بکار برده،تا نشان دهد که وقوع قیامت،نزدیک و حتمی است،زیرا
چیزي که آمدن آن حتمی است،گویی آمده است.
ا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ 􀀀ی
:عیسی را پسر مریم می خواند تا به مسیحیان بفهماند که کسی که داراي مادر است،نمی تواند خدا باشد.
الِدَتِکَ 􀀀 ی و 􀀀 اُذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَ عَل
مفرد است.لکن مقصود جمع است.مثل « نعمت » :اي عیسی،یاد کن از نعمتهاي من نسبت بتو و مادرت و سپاسگزاري کن.کلمۀ
ابراهیم 34 :اگر نعمتهاي خدا را بشمارید، احصا نکنید)بطور کلی مصدر مضاف،صلاحیت ) « ا􀀀 لا تُحْصُوه 􀀀 اللّ
􀀀
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ هِ »
دارد که به معناي جنس باشد.
إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ
87 )آورده ایم. ) « اهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ 􀀀 وَ أَیَّدْن » : جبرئیل است.تفسیر آن در سورة بقره،ذیل آیۀ « بِرُوحِ الْقُدُسِ » :مقصود از
النّ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلًا
اس􀀀 تُکَلِّمُ :هنگامی که ترا به جبرئیل تایید کردیم،در حالی که در گهواره و در دورة کهولت،با مردم سخن می گفتی.
حسن گوید:گهوارة(مهد)عیسی دامان مادرش بود.
ابَ وَ الْحِکْمَهَ 􀀀 وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِت
:برخی گفته اند:یعنی ترا خط نوشتن و علم و شریعت،آموختیم و بقولی،یعنی کتابهاي آسمانی و علم و حکمت،بتو آموختیم.
کلمۀ عامی است که شامل همۀ کتب،می شود.سپس این مطلب را به ذکر تورات و انجیل تفصیل داده است. « الکتاب » بنا بر این
اهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی 􀀀 وَ التَّوْر
:و بیاد آور هنگامی که خاك را به شکل مرغ در می آوردي و این کار را باذن من انجام می دادي.
ص : 227
ا فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی 􀀀 فَتَنْفُخُ فِیه
هم مذکر و هم مونث است.مونث بودن آن به اعتبار « طیر » :و روح را به امر خداوند در آن می دمیدي و مرغی می شد.کلمۀ
است. « طائر » معناي آن یعنی جمع بودن و مذکر بودن آن به خاطر لفظ است.مفرد آن
مقصود این است که همین که عیسی در آن نفخ میکرد،خداوند،کالبد خاکی را تبدیل بگوشت .« ظاعن،ظعن،راکب،رکب » مثل
و پوست و خون و استخوان و پر و بال میکرد و او را بزیور حیات می آراست،بنا بر این به امر و ارادة خداوند مرغ زنده اي می
شد،نه به فعل عیسی.
وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی
:و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا می دادي.
یعنی دعا میکردي و من اجابت میکردم.
ی بِإِذْنِی 􀀀 وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْت
:و یادآور هنگامی که براي زنده شدن مردگان به درگاه من استغاثه میکردي و من خواهش ترا مستجاب و مردگان را زنده
میکردم و از قبر بیرون می آوردم،تا مردم آنها را ببینند.بیرون آوردن مردگان را به عیسی نسبت می دهد،بخاطر اینکه بدعاي
او بود.
اتِ􀀀 رائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّن 􀀀 وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْ
:و آن گاه که با بینات و دلائل واضح،نزد بنی اسرائیل آمدي و آنها از روي کفر و عناد،می خواستند ترا بکشند و من آنها را از
کشتن تو باز داشتم.ممکن است این بازداشتن،از روي لطف باشد یا از روي قهر و منع.همانطوري که جلو کسانی که می
خواستند پیامبر اسلام را بکشند،گرفت.
إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ
􀀀
ذا 􀀀􀀀 الَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ ه 􀀀فَق
:و آنان که منکر نبوت تو بودند، گفتند:این نیست مگر سحر آشکار.یعنی آنچه را عیسی آورده است،سحري ظاهر و
هویداست.
بدیهی است که در آغاز آیه که خداوند می فرماید:اي عیسی نعمت هاي مرا نسبت بخود و مادر خود یاد کن...منظور این
است که براي قوم خود که ترا تکذیب کردند-بگو تا بر آنها اتمام حجت شود،زیرا آنان ترا خداي خود خواندند.سپس به
تفصیل آن نعمتها پرداخت.
ص : 228
[ [سوره المائده ( 5): آیات 111 تا 113
اشاره
ا عِیسَ ی اِبْنَ مَرْیَمَ 􀀀 وارِیُّونَ ی 􀀀 الَ اَلْحَ 􀀀 ا مُسْلِمُونَ ( 111 ) إِذْ ق 􀀀 آمَنّ وَ اِشْهَدْ بِأَنَّن
ا􀀀 الُوا 􀀀 بِر ق وارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ سَُولِی 􀀀 وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی اَلْحَ
ا وَ 􀀀 ا وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُن 􀀀 الُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْه 􀀀 اَللّ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 112 ) ق
􀀀
الَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 ماءِ ق 􀀀 ائِدَهً مِنَ اَلسَّ 􀀀 ا م 􀀀 هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْن
( اَلشّ ( 113
􀀀
ا مِنَ اهِدِینَ 􀀀 ا وَ نَکُونَ عَلَیْه 􀀀 نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَن
(1)
ترجمه
و هنگامی که به حواریین وحی کردم که به من و پیامبرم ایمان آورید،گفتند:
ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم.
نازل کند.گفت:اگر « خوان آسمانی » هنگامی که حواریین گفتند:اي عیسی بن مریم.آیا پروردگار تو قادر است که براي ما
ایمان دارید از خدا بترسید.گفتند:
میخواهیم از آن بخوریم و دلهایمان آرامش یابد و بدانیم که بما راست گفته اي و بر آن گواه باشیم.
ص : 229
1) -آیۀ 111 و 112 و 113 سورة مائده جزء 7 سوره 5 -1
بیان آیۀ 111
اشاره
لغت
وحی:القاء معنی به دل،در نهان.وحی داري اقسامی است.گاهی به آمدن فرشته و گاهی به معناي الهام است. ( 1)شاعر گوید:
للّ الذي استقلت
􀀀
الحمد ه
-باذنه السماء و اطمأنت-اوحی لها القرار فاستقرّت
یعنی:ستایش خداي راست که آسمان به امر او استقلال و آرامش یافت.خدایی که به آسمان الهام کرد که قرار گیرد و قرار
گرفت.
این است که اولی متعدي است یعنی آن را بر صفت وحی قرار داد لکن دومی لازم است یعنی به « اوحی و وحی » فرق میان
صفت وحی متصف شد. برخی گفته اند:
تفاوتی میان آنها نیست.
حواري:خالص هر چیزي و هر کسی.
مقصود
سپس به بیان تمام کردن نعمت خود بر عیسی پرداخته،می فرماید:
وارِیِّینَ 􀀀 وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَ
:و هنگامی که به حواریین الهام کردم و به قولی:یعنی بوسیلۀ آیاتی که به آنها نشان دادم،به دل آنها
در سورة آل عمران گفتگو کرده ایم.قتاده گوید:آنان وزراي عیسی بودند.حسن گوید:آنان انصار « حواریین » انداختم.دربارة
عیسی بودند.
ص : 230
1) -فرق میان وحی و الهام، 1-الهام از جنس کشف معنوي است،بخلاف وحی که از جنس کشف شهودي است. 2-الهام -1
براي نبی و غیر نبی حاصل می شود ولی وحی اختصاص به نبی دارد. 3-در الهام تبلیغ شرط نیست و وحی مشروط به تبلیغ
است(رك:کشاف اصطلاحات الفنون)
أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی
:که ذات و صفات مرا تصدیق کنید و عیسی را بنده و پیامبر من بشناسید.
ا مُسْلِمُونَ 􀀀 آمَنّ وَ اشْهَدْ بِأَنَّن
ا􀀀 الُوا 􀀀ق
:حواریین گفتند:تصدیق کردیم،خدایا،شهادت ده که ما مسلمانیم.
ص : 231
113- بیان آیۀ 112
اشاره
قرائت
را مرفوع خوانده اند.وجه قرائت « ربک » را منصوب و دیگران فعل را به یاء و « ربک » هل یستطیع ربک:کسایی فعل را به تاء و
است یعنی آیا قدرت داري که از پروردگار خود سؤال کنی؟ البته دربارة « هل تستطیع سؤال ربک »: اول این است که مقصود
متعلق است به « ان ینزل » قدرت او شک نداشتند.می خواستند بگویند:تو که می توانی چرا سؤال نمی کنی؟!طبق این قرائت
آیا می توانی نازل شدن مائده را از خدا بخواهی؟ از امام « هل تستطیع ان تسال ربک انزال مائدة » مصدري محذوف.یعنی
باقر(ع)روایت شده است که یعنی
و این ادغام به « هتّستطیع »: ادغام کرده و گفته است « تاء » را در « لام » کسایی، علاوه بر آنچه گذشت «... هل تستطیع ان تدعو ربک »
نزدیکتر « ثاء » به لام از « تاء » مطففین 36 :)لام را در ثاء ادغام کرده.بدیهی است که ) « الْکُفّ
􀀀
هَلْ ثُوِّبَ ارُ » جاست،زیرا ابو عمرو در
است.
لغت
گفته « قادر » اعم است.از اینرو به خداوند « قدرت » توانایی بوسیلۀ اعضا و جوارح و « استطاعت » استطاعت:قدرت.با این تفاوت که
گوید:این کلمه به صیغۀ اسم فاعل و به معناي اسم مفعول است « تهذیب اللغه » مائده:خوان.ازهري در « مستطیع » میشود نه
هم گفته میشود شاعر گوید: « میده ». یعنی:عطا شده
و میده کثیره الالوان
تصنع للاخوان و الجیران
یعنی:و سفرة رنگارنگی که براي دوستان و همسایگان می گسترانی.
یعنی دریا بحرکت در آمد. :« ماد البحر »
ص : 232
مقصود
اکنون در پیرامون حواریین و سؤال ایشان می فرماید:
وارِیُّونَ 􀀀 الَ الْحَ 􀀀 -إِذْ ق
باشد. « اذکر » است و ممکن است فعل محذوف « اوحیت » فعل « اذ » :عامل
ماءِ 􀀀 ائِدَهً مِنَ السَّ 􀀀 ا م 􀀀 ا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْن 􀀀ی
:در اینباره اقوالی است.
نازل کند،خداوند سؤال ترا مستجاب می کند تا دلیلی بر صدق « خوان آسمانی » -1 یعنی:آیا اگر از خدا مسألت کنی که براي ما
گفتار تو باشد؟بدیهی است که آنها دربارة قدرت خدا شک نداشتند،زیرا خدا شناس و مؤمن بودند.گویی این سؤال را از
عیسی می کنند،براي اینکه صدق گفتار و صحت نبوتش را بیازمایند و شک و شبهه اي براي آنها باقی نماند،به همین جهت
بود که:گفتند:می خواهیم اطمینان پیدا کنیم همانطوري که ابراهیم که از خداوند مسألت کرد که زنده شدن مردگان را به او
بقره 260 )این قول از ابو علی فارسی است. )« میخواهم اطمینان پیدا کنم » نشان دهد،گفت
نازل کند؟این سؤال را در آغاز دینداري خود هنگامی که هنوز ایمانشان کامل « خوان آسمانی » -2 یعنی:آیا خداوند قادر است
نشده بود،کردند.از اینجهت عیسی به آنها فرمود:اگر ایمان دارید از خدا بترسید.
خواهد بود.یعنی اگر « اطاعت » به معناي « استطاعت » -3 سدي گوید:یعنی آیا خداوند دعاي ترا مستجاب می کند؟در این صورت
کردند، دو صورت « خوان آسمانی » از خداوند بخواهی،ترا اطاعت می کند؟ زجاج گوید:این که حواریین،از عیسی خواهش
دارد:
-1 مقصود آنها تثبیت و تحکیم ایمان خود بود.همانطوري که ابراهیم نیز منظورش تقویت ایمان و آرامش قلب بود.
ص : 233
پیش از شفا پیدا کردن کور مادر زاد و پیش و زنده شدن مردگان باشد. « خوان آسمانی » -2 ممکن است سؤال نازل شدن
اللّ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
􀀀
الَ اتَّقُوا هَ 􀀀ق
:بترسید که از خداوند چیزي مسألت کنید که پیش از شما کسی مسألت نکرده است.ابو علی فارسی گوید:مقصود راهنماي
بقره 278 )زجاج گوید:عیسی به آنها امر ) « اللّ
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا هَ 􀀀ی» آنها بسوي تقوي است و به تقوي خاص نظر ندارد.مثل
کرد که از خداوند آیات و معجزات نخواهند و در این راه بر خدا و رسولش سبقت نگیرند،زیرا به اندازة کافی،آیات و
معجزات-به وسیلۀ زنده شدن مردگان و...که خیلی اهمیت آنها بیشتر از آنچه آنها مسألت می کردند،بود-در دسترس آنها
قرار گرفته است.
ا􀀀 الُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْه 􀀀ق
:در اینباره نیز دو قول نقل شده است:
بخوریم و سؤال ما به این منظور است. « خوان آسمانی » -1 یعنی میخواهیم از
بمعناي محبت،باشد.یعنی:دوست داریم که از آن بخوریم. « اراده »: -2 دیگر اینکه
ا􀀀 وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُن
:ممکن است این مطلب را از روي بصیرت گفته باشند.یعنی:
میخواهیم بر یقین خود بیفزاییم.زیرا هر چه دلیل بیشتر باشد،معرفت،در قلب آنها بیشتر متمکن میشود.این معنی از عطاست.
ا􀀀 وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَن
:و علم پیدا کنیم که تو در ادعاي رسالت،راستگو بوده اي این جمله،مؤید قول کسی است که میگوید:این سؤال،مربوط به
آغاز دینداري آنهاست.حق این است که آنها این خواهش را براي کسب یقین و معرفت کامل و تاکید اعجاز،کردند.
الشّ
􀀀
ا مِنَ اهِدِینَ 􀀀 وَ نَکُونَ عَلَیْه
:و براي خداوند به یکتایی و براي تو به رسالت گواهی دهیم.
و بقولی:یعنی براي تو پیش بنی اسرائیل گواهی خواهیم داد.
ص : 234
[ [سوره المائده ( 5): آیات 114 تا 115
اشاره
اَلرّ
ازِقِینَ 􀀀 خَی اُرْزُقْن وَ أَنْتَ رُْ ا􀀀 ا وَ آیَهً مِنْکَ وَ 􀀀 ا وَ آخِرِن 􀀀 ا عِیداً لِأَوَّلِن 􀀀 ماءِ تَکُونُ لَن 􀀀 ائِدَهً مِنَ اَلسَّ 􀀀 عَلَی م نْا􀀀 ا أَنْزِلْ 􀀀 اَللّ رَبَّن
􀀀
الَ عِیسَ ی اِبْنُ مَرْیَمَ هُمَّ 􀀀ق
( الَمِینَ ( 115 􀀀 لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ اَلْع 􀀀 ذاباً 􀀀 ا عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَ 􀀀 اَللّ إِنِّی مُنَزِّلُه
􀀀
الَ هُ 􀀀 114 ) ق )
(1)
ترجمه
عیسی بن مریم گفت:خدایا بر ما مائده اي از آسمان نازل کن که براي اول و آخر ما عید و آیتی از جانب تو باشد و ما را
روزي کن و تو بهترین روزي دهندگانی*خداوند فرمود:من آن را بر شما نازل می کنم.هر کس از شما بعد از آن کفر
ورزید،چنان عذابش کنم که احدي از مردم عالم،گرفتار آن نشده باشند.
ص : 235
1) -آیه 114 و 115 سوره مائده جزء 7 سوره 5 -1
115- بیان آیۀ 114
اشاره
قرائت
به تشدید و دیگران بدون تشدید خوانده اند. « منزّلها » اهل مدینه و شام و عاصم
می باشد و بهتر است که جواب بر طبق سؤال باشد.وجه تشدید این است « انزل علینا مائده » مؤید قرائت بدون تشدید،فعل
بیک معنی هستند. « نزّل و انزل » که
لغت
گفته اند.اعشی گوید: « عید » عید:اسم چیزي است که در وقت معین،باز می گردد.حتی به خیال و غم هم
فوا کبدي من لاعج الهمّ و الهوي
اذا اعتاد قلبی من امیمه عیدها
یا عید » : یعنی:واي بر حال من،که جگرم از عشق سوزان او آتش گرفت و دلم به غم هجران او عادت کرد!و دیگري گوید
یعنی:اي خیال،ترا چقدر شوق و درخشندگی است؟! « مالک من شوق و ابراق
اعراب
ا􀀀 تَکُونُ لَن
« لنا » ا :بدل از 􀀀 ا وَ آخِرِن 􀀀 لِأَوَّلِن « تکون عیدا لنا » لنا:حال.یعنی « مائده » :در محل نصب،صفت براي
مقصود
اکنون خداوند متعال،دربارة دعاي حضرت عیسی می فرماید:
الَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ 􀀀 -ق
.هنگامی که قوم از او خواهش کردند،وي بدرگاه خدا دعا کرد.برخی گفته اند:او هنگامی دعا کرد که خداوند به او اذن داده
بود.
ائِدَهً 􀀀 ا م 􀀀 ا أَنْزِلْ عَلَیْن 􀀀 اَللّ رَبَّن
􀀀
هُمَّ
:خدایا اي پروردگار ما خوانی از آسمان بر ما نازل گردان.
ص : 236
ا عِیداً 􀀀 ماءِ تَکُونُ لَن 􀀀 مِنَ السَّ
:در اینباره دو قول نقل کرده اند:
نازل می کنی،عید می گیریم و بعد از این ما و آنهایی که بعد از ما خواهند آمد،آن « خوان آسمانی » -1 یعنی روزي که براي ما
روز را بزرگ می داریم.این قول از سدي،قتاده،ابن جریج و مختار ابو علی جبایی است.
-2 یعنی:از برکت تفضل خداوند،مائده اي عاید ما میشود و از نعمتش بر خوردار میشویم.معناي اول،بهتر است.
ا􀀀 ا وَ آخِرِن 􀀀 لِأَوَّلِن
:این عید،براي دورة ما و دوره هاي بعد است.ابن عباس گوید:
اول و آخر مردم،استفاده خواهند کرد. « خوان آسمانی » مقصود این است از این
وَ آیَهً مِنْکَ
:این خوان آسمانی،آیتی است از جانب تو که دلها را براي ایمان نرم و آماده می سازد و مردم را به اعتراف حق وادار می
کند،در نتیجه،بوسیلۀ آن آیت یکتایی تو و رسالت پیامبرت به نبوت خواهد رسید.
ا􀀀 وَ ارْزُقْن
:و این خوان آسمانی را روزي ما گردان.جبایی گوید:یعنی شکر- گزاري را در مقابل آن نصیب ما گردان.
الرّ
ازِقِینَ 􀀀 خَی وَ أَنْتَ رُْ
:و تو بهترین روزي دهندگانی.
دلالت آیه
این آیه،دلالت دارد بر اینکه بندگان به یکدیگر روزي می دهند،زیرا اگر چنین نبود،معنی نداشت که گفته شود:خدا بهترین
زیرا خدایانی وجود ندارد. «! خدا بهترین خدایان است »: روزي دهندگان است.حال آنکه صحیح نیست گفته شود
اللّ
􀀀
الَ هُ 􀀀ق
:خداوند دعاي عیسی را مستجاب کرده،فرمود:
ا عَلَیْکُمْ 􀀀 -إِنِّی مُنَزِّلُه
:من خوان آسمانی را بر شما نازل خواهم کرد.
الَمِینَ 􀀀 لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْع 􀀀 ذاباً 􀀀 فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَ
:و اگر کسی از شما بعد از آن کفران نعمت کند،او را چنان عذابی کنم که هیچیک از جهانیان را چنان عذابی نکنم.
ص : 237
-1 مقصود مردم همان زمان است.آنها پس از نزول مائده،کفر ورزیدند و خداوند آنها را بصورت میمون و « عالمین » مقصود از
( خوك در آورد. ( 1
این قول از قتاده است.از امام هفتم ع نقل شده است که آنها بصورت خوك در آمدند.
-2 مقصود عذاب استیصال است.
-3 مقصود نوعی از عذاب است که احدي جز آنها،گرفتار آن نشده اند.آنها پس از نزول مائده،سزاوار چنین عذابی شدند،زیرا
پس از دیدن چنین معجزه اي که براي تنبیه انسان از کفر،خیلی قوي بود،کافر شدند و مصلحت بود که دچار عذابی بشوند که
اختصاص بخود آنها داشته باشد،همانطوري که معجزه هم بآنها اختصاص داشت.
داستان
علما اختلاف کرده اند که آیا مائده نازل شد یا نه؟ حسن و مجاهد گویند:نازل نشد،زیرا همین که از شرط آن مطلع
شدند،سؤال خود را پس گرفتند.
ص : 238
1) -قصۀ مائدة قوم عیسی و همچنین قوم موسی،در ادبیات فارسی هم رخنه کرده و سخن سرایان فارسی زبان براي بیان -1
اندرزهاي اخلاقی و عرفانی از آن طرفی بسته اند، مائده از آسمان در می رسید بی شرا و بیع و بی گفت و شنید در میان قوم
موسی چند کس بی ادب گفتند کو سیر و عدس منقطع شد خوان و نان از آسمان ماند رنج زرع و بیل و داسمان *** باز
عیسی چون شفاعت کرد حق خوان فرستاد و غنیمت بر طبق باز گستاخان ادب بگذاشتند چون گدایان زله ها برداشتند لا به
کرد عیسی ایشان را که این دایم است و کم نگردد از زمین بد گمانی کردن و حرص آوري کفر باشد پیش خوان مهتري ز
آن گدا رویان نادیده ز آز آن در رحمت بر ایشان شد فراز
لکن صحیح این است که مائده نازل شد،زیرا خداوند خبر داد که نازل خواهد کرد و خداوند خبر خلاف نمی دهد.اخبار
بسیاري از پیامبر گرامی و صحابه و تابعین رسیده است که مفاد آنها نزول مائده است.کعب گوید:مائده در روز یکشنبه نازل
شد.از این جهت،مسیحیان آن روز را عید گرفتند.
دربارة کیفیت نزول مائده و چیزهایی که با آن بود،نیز اختلاف است.
نان و گوشت بود، زیرا آنها غذایی خواسته بودند که تمام نشود و « خوان آسمانی » عمار یاسر از پیامبر روایت کرده است که بر
همواره از آن بخورند.پیامبر گرامی فرمود:
-به آنها گفتند:مادامی که خیانت نکرده و چیزي از آن بر نداشته و مخفی نکرده اید،این سفرة بیدریغ گسترده است و اگر جز
این رفتار کنید،دچار عذاب خواهید شد.
فرمود:
-هنوز یک روز نگذشته بود که آنها خیانت کردند.
ابن عباس گوید:
-عیسی بن مریم ع به بنی اسرائیل دستور داد که سی روز روزه بگیرند،آن گاه هر چه میخواهند از خداوند مسألت کنند که به
آنها عطا می کند.پس از اتمام روزه،به عیسی ع عرض کردند:
-اگر ما براي یکی از مردم کاري کرده بودیم،ما را سیر می کرد.ما یک ماه روزه گرفته و گرسنه شده ایم.از خدا بخواه که بر
ما مائده اي نازل کند.
در این وقت،فرشتگان خوان آسمانی را نازل کردند.بر این خوان،هفت گردة نان و هفت ماهی بود.همۀ آنها از این خوان
آسمانی خوردند و سیر شدند.
این مضمون از امام باقر(ع)نیز روایت شده است.
عطاء بن سائب روایت کرده است که هر گاه سفرة آسمانی گسترده می شد،همۀ نعمتها در آن بود،جز گوشت،
ص : 239
سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده است که بر سفره،همه چیز بود جز نان و گوشت:
عطا گوید:همه چیز داشت جز ماهی و گوشت.
عطیۀ عوفی گوید:از آسمان یک ماهی نازل شد که طعم همه چیز داشت.
عمار و قتاده گویند:یکی از میوه هاي بهشت،بر سفره بود.
قتاده گوید:این خوان آسمانی صبح و شام نازل می شد و مثل ترنجبین و بلدرچینی- بود که براي بنی اسرائیل نازل می شد.
یمان بن رئاب گوید:هر وقت میخواستند از آن میخوردند.
عطاء بن ابی رباح از سلمان فارسی روایت کند که گفت:
-بخدا سوگند،عیسی هرگز کار بدي نکرده بود،یتیمی را نرانده بود، خندة صدادار نکرده بود،مگسی را از صورت خود
خواستند،لباس پشمینه اي پوشید و گریه « خوان آسمانی » نرانده،و کار بیهوده اي هرگز نکرده بود،هنگامی که بنی اسرائیل از او
کنان گفت:
-خداوندا،بر ما مائده بفرست...
در این وقت سفرة سرخ رنگی در میان دو ابر نازل شد.آنها تماشا می کردند تا سفره بر روي زمین قرار گرفت.در این وقت
عیسی گریه کرد و گفت:
-خدایا مرا از سپاسگزاران قرار ده.خدایا این سفره را رحمت قرار ده و آن را وسیلۀ عذاب و کیفر نگردان؟ یهود هم چنان به
این سفره خیره شده بودند.بویی از آن بمشامشان می رسید که هرگز استشمام نکرده بودند.عیسی برخاست و وضو گرفت و
نمازي طولانی خواند و سفره را گشود و گفت:
اللّ خیر الرازقین.
􀀀
- بسم ه
در سفره یک ماهی پخته بود که از آن روغن می ریخت.در طرف سر آن نمک و در طرف دم آن سرکه و اطراف آن انواع
سبزیها بود،به جز کرّات-یا تره-.پنج
ص : 240
گرده نان در کنار آن بود که بر یکی زیتون و بر دیگري عسل و بر دیگري روغن و بر دیگري پنیر و بر دیگري گوشت کباب
بود.شمعون گفت:
اللّ ،آیا اینها از طعام دنیاست یا آخرت؟ فرمود:
􀀀
-یا رسول ه
-نه از طعام دنیا نه از طعام آخرت.چیزي است که خداوند به قدرت خود آفریده است.از آنچه درخواست کرده اید،بخورید تا
خدا شما را امداد کند و از فضل خود شما را افزون سازد.
حواریین گفتند:
-چه خوب است از این معجزه،معجزه اي دیگر به ما نشان دهی! عیسی به ماهی گفت:
-اي ماهی،به اذن خدا زنده شو.
در این وقت ماهی بجنب و جوش در آمد و زنده شد،آنها دچار ترس شدند.
عیسی فرمود:
-چرا از من چیزهایی مسألت می دارید که چون خواستۀ شما را اجابت کنم، ناراحت شوید.بیم دارم که دچار عذابی سخت
شوید.
سپس فرمود:
-اي ماهی،به اذن خدا،به حال سابقت باز گرد.
ماهی بحال سابق بازگشت.بنی اسرائیل گفتند:
تا تو نخوري ما نخواهیم خورد.
عیسی فرمود:
اللّ ،من از آن نخواهیم خورد.کسی بخورد که درخواست کرده است.
􀀀
-معاذ ه
آنها ترسیدند که بخورند.عیسی فقیران و بیماران را دعوت کرد.فرمود:
-بخورید که براي شما گوارا و براي دیگران بلاست.
یکهزار و سیصد نفر زن و مرد مستمند و بیمار،از آن خوردند و سیر شدند.در
ص : 241
این وقت عیسی به ماهی نظر افکند،دید مثل وقتی است که از آسمان نازل شده است.
پس از آن،در حالی که بنی اسرائیل با چشمشان سفره را بدرقه می کردند،به آسمان برگشت هر بیماري از آن خورد،شفا
یافت و هر مستمندي خورد،بی نیاز شد.
حواریون و کسانی که نخورده بودند پشیمان شدند.پس از آن،هنگام نازل شدن خوان آسمانی همۀ افراد،براي خوردن اجتماع
می کردند و بیکدیگر زحمت می رسانیدند.عیسی براي آنها نوبه گذاشت.این خوان آسمانی تا چهل روز فقط شبها نازل می
شد.بعداً یک روز در میان نازل شد و خداوند به عیسی وحی کرد که اجازه دهد فقراء از آن بخورند نه اغنیا. اغنیا از این
دستور ناراحت و دچار شک و تردید شدند و دیگران را هم به شک و تردید انداختند.خداوند به عیسی وحی کرد که:
-من شرط کردم که اگر کسی بعد از نزول مائده کافر شد،چنان عذابش کنم که احدي از مردم عالم چنان عذابی ندیده
باشند.
عیسی عرض کرد:
-آنها بندگان تواند.اگر خواهی عذابشان کن و اگر خواهی بلطف و کرمت آنها را عفو کن.
خداوند 332 نفر از مردان آنها را که شب در خانه هاي خود در آغوش زنها آرمیده بودند،بصورت خوك درآورد.این
خوکان ممسوخ در راهها و معابد گردش و از مدفوعات دیگران تغذیه می کردند.مردم که این صحنه را دیدند،بحال آنان
گریه کردند.افراد خانواده هاي آنها نیز شب و روز شیون می کردند.سرانجام پس از سه روز هلاك شدند.
در تفسیر اهل بیت علیهم السلام است که:خوان آسمانی نازل می شود و آنها بر سر آن جمع می شدند و میخوردند،سپس
سفره به آسمان می رفت طبقۀ اعیان و اشراف،تصمیم گرفتند که مستمندان را از شرکت در این سوره خدا داد منع
کنند.خداوند نعمت را از آنها سلب کرد و آنها را بصورت بوزینگان و خوکان در آورد.
ص : 242
[ [سوره المائده ( 5): آیات 116 تا 118
اشاره
ا لَیْسَ 􀀀 ا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ م 􀀀 حانَکَ م 􀀀 الَ سُبْ 􀀀 اَللّ ق
􀀀
هَیْنِ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 لِلنّ اِتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِل
اسِ􀀀 قُلْت ا عِیسَی اِبْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ 􀀀 اَللّ ی
􀀀
الَ هُ 􀀀 وَ إِذْ ق
ا􀀀 إِلاّ م
􀀀
ا قُلْتُ لَهُمْ 􀀀 عَلّا اَلْغُیُوبِ ( 116 ) م
􀀀
ا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ مُ 􀀀 أَعْلَمُ م 􀀀 ا فِی نَفْسِی وَ لا 􀀀 لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ م
ی کُلِّ 􀀀 فَلَمّ تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ اَلرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَل
ا 􀀀 فِیهِم ا دُمْتُ 􀀀 اَللّ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً م
􀀀
أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اُعْبُدُوا هَ
( ادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 118 􀀀 شَیْءٍ شَهِیدٌ ( 117 ) إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِب
(1)
ترجمه
و هنگامی که خداوند می فرماید،اي عیسی بن مریم،آیا تو بمردم گفتی که مرا و مادرم را خدا بدانید؟گوید:منزهی تو،مرا
نرسد که چیزي بگویم که حق من نیست.اگر گفته باشم،تو می دانی.تو از اسرار من آگاهی و من از اسرار غیبی تو بی
اطلاعم.همانا تو داناي نهانی.من به آنها نگفتم جز آنچه مرا به آن مامور کرده بودي.که:خداي را،پروردگار من و پروردگار
شما،پرستش کنید و مادامی که در میان آنها بودم،بر ایشان گواه بودم و هنگامی که مرا به آسمان بردي،تو خود مراقب ایشان
بودي و تو بر هر چیزي گواهی.اگر عذابشان کنی،بندگان تواند و اگر آنها را بیامرزي تو توانا و حکیمی.
ص : 243
1) -آیه 116 و 117 و 118 سوره مائده جزء 7 سوره 5 -1
118-117- بیان آیۀ 116
اشاره
لغت
نفس:این کلمه داراي معانی مختلفی است:
ذائِقَهُ 􀀀 کُلُّ نَفْسٍ » -1 نفس انسان و حیوان،این همان چیزي است که هر گاه از بدن جدا میشود، موجب مرگ خواهد شد.مثل
اینکار را فلان، )« فعل ذلک فلان نفسه » آل عمران 185 :هر نفسی چشندة مرگ است) 2-ذات و حقیقت شیئی.مثل ) « الْمَوْتِ
تعبیر میشود) 3-اراده:شاعر گوید: « خود » خودش انجام داد-این کلمه همان است که در فارسی به
و نفساي نفس قالت ائت ابن بجدل
تجد فرجاً من کل غمّی تهابها
و نفس تقول اجهد بخائک لا تکن
کخاضبه لم یغن شیئاً خضابها
یعنی:مرا دو اراده است:یکی آنکه می گوید:ابن بجدل را بیاور که از هر سختی آسوده میشوي،دیگري می گوید:شتاب کن و
مثل کسی که خضاب کرده،قادر بحرکت نیست،نباش.
دیگري گوید:
اما خلیلی فانی لست معجله
حتی یؤامر نفسیه کما زعما
نفس له من نفوس القوم صالحه
تعطی الجزیل و نفس ترضع الغنما
یعنی:دوستم را به عجله وادار نمی کنم،تا دو نفس خود را،چنان که گمان می کرد،مکلف سازد.او در میان دو نفس
است:یکی آن که او را ببخشش و نیکی وادار می کند،دیگر آن که او را به بخل و تنگچشمی.
-4 چشم بد.در روایت است که پیامبر هنگامی که براي مریضی دعا میکرد،
ص : 244
می فرمود:
اللّ یشفیک من کل داء هو فیک من کل عین عاین و نفس نافس و حسد حاسد) یعنی ترا بنام
􀀀
اللّ ادفیک و ه
􀀀
بسم ه »
خداوند،محافظت می کنم.خداوند ترا از هر چشم بد و حسد هر حسودي شفا می بخشد.شاعر گوید:
یتقی اهلها النفوس علیها
فعلی نحرها الرقی و التمیم
یعنی:خود را از چشمهاي بد حفظ می کنند و بر گردن آنها دعاهاي لازم، آویخته است.
دیگري گوید:
و اذا نموا صعدا فلیس علیهم
منا الخیال و لا النفوس الحسد
یعنی:هر گاه رشد کنند،چشمهاي بد حاسدان متوجه آنها نیستند.
یعنی غیب و باطن او را نمیدانم معناي آخر،با آیه مناسب است.برخی گفته اند:نفس بمعناي « لا اعلم نفس فلان » -5 غیب.مثل
رقیب » آل عمران 28 :خدا شما را از کیفر خود میترساند) رقیب:حافظ ) « اللّ نَفْسَ هُ
􀀀
وَ یُحَ ذِّرُکُمُ هُ » عقوبت هم میاید و به آیه
یعنی نگهبان قوم. « القوم
شهید:شاهد.ممکن است به معناي علیم(دانا)باشد.
اعراب
اللّ الرُّسُلَ... و ذلک اذ
􀀀
یَوْمَ یَجْمَعُ هُ » : اذ:حقیقت این کلمه،ظرف زمان گذشته است و در اینجا عطف است به سابق، بدینترتیب
برخی گفته اند:این مطلب را خداوند هنگامی به عیسی گفت،که او را به آسمان برد.بنا بر این مربوط به «... یقول یا عیسی
الصّ
ادِقِین 􀀀 یَوْمُ یَنْفَعُ » گذشته است نه قیامت.سدي و بلخی چنین گفته اند.لکن معناي اول صحیحتر است،زیرا بدنبال آن
آیه 119 ) آمده و پیداست که منظور روز قیامت.علت اینکه به جاي فعل مستقبل،فعل ماضی بکار رفته:تحقق وقوع ) « صِدْقُهُمْ
ي إِذْ 􀀀 وَ لَوْ تَر » : اعراف 44 :اهل بهشت،دوزخیان را ندا می کنند)و مثل ) « النّ
ارِ 􀀀 أَص حابَ 􀀀 حابُ الْجَنَّهِ ْ 􀀀 ي أَصْ 􀀀 اد􀀀 وَ ن » آن است.مثل
« لا فَوْتَ 􀀀 فَزِعُوا فَ
ص : 245
انعام 27 :اگر ببینی که بر آتش هستند)شاعر ) « النّ
ارِ 􀀀 ع ي إِذْ وُقِفُوا لََی 􀀀 وَ لَوْ تَر » : (سبا 51 اگر ببینی که آنها فزع می کنند)و مثل
گوید:
اللّ عنّی اذ جزي
􀀀
ثم جزاه ه
جنات عدن فی العلالی العلا
حرف زائد براي تاکید معنی. « من »: اللّ
􀀀
یعنی خداوند او را در مقامات عالیه،جزاي خیر دهد و به بهشت ببرد مِنْ دُونِ هِ
إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ
اللّ :دربارة محل اعراب
􀀀
أَنِ اعْبُدُوا هَ « ان اکن الان قلته فیما مضی » :حرف شرط بر سر ماضی در نمی آید.محققین گویند:یعنی
آنچه به آن امر » و مجرور 3-مفسر است از « به » و منصوب 2-بدل است از ضمیر « ا أَمَرْتَنِی 􀀀م» آن وجوهی است: 1-بدل است از
و محلی از اعراب ندارد. « شده
مقصود:
اکنون بازهم دربارة حضرت مسیح می فرماید:
اللّ
􀀀
الَ هُ 􀀀 وَ إِذْ ق
:هنگامی که خداوند در روز قیامت به عیسی می گوید:
اللّ
􀀀
هَیْنِ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 لِلنّ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِل
اسِ􀀀 قُلْت ا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ 􀀀ی
:این جمله،اگر چه سؤالی است.ولی بمنظور تهدید مسیحیانی است که مدعی خدایی عیسی و مریم هستند.درست مثل اینکه
کسی نسبت بدیگري ادعایی داشته باشد و به او بگویند تو به او گفته اي که چنین ادعایی کند؟!و او پاسخ دهد:نه.
چنین بیانی در حقیقت به منظور نشان دادن شناعت و زشتی ادعاي کسانی است که گمراه شده،عیسی و مادرش را خدا
پنداشته اند.
وجه دیگري هم در اینباره ذکر کرده اند و آن اینکه:خداوند میخواهد بدینوسیله به عیسی خبر دهد که مردم،پس از او درباره
اش چنین حرفهایی زده اند.
زیرا ممکن است که عیسی از آن بی خبر باشد.این وجه،از بلخی است.لکن وجه اول صحیحتر است.
ص : 246
پرسش:
کسی از مسیحیان را نشناخته ایم که معتقد بدو خدا باشد و مریم را خدا بداند.
بکار برده؟! پاسخ: « الهین » پس چرا
خواند.چنان که به راهبان و « اله » -1 از آنجا که مسیحیان براي عیسی و مادرش احترام خدایی قائل شدند،خداوند آنها را
توبه 31 :علما و راهبان خود را به خدایی ) « اللّ
􀀀
اباً مِنْ دُونِ هِ 􀀀 انَهُمْ أَرْب 􀀀 ارَهُمْ وَ رُهْب 􀀀 اِتَّخَ ذُوا أَحْب » گفته شده است.مثل « رب » علما
برگزیده شدند) 3-ممکن است در میان مسیحیان کسانی باشند که چنین عقیده اي داشته باشند.
را خدا می دانسته « مریم » چنان که شیخ ابو جعفر از بعضی مسیحیان نقل کرده است که در قدیم گروهی بنام مریمیه بوده اند که
اند.
حانَکَ 􀀀 الَ سُبْ 􀀀ق
:عطا گوید:یعنی عیسی می گوید:تو برتري و صاحب عظمت هستی و بقولی:یعنی من ترا منزله می شناسم و از این مطالب
بیزاري میجویم و بقولی:یعنی تو بالاتر از آنی که در میان مردم پیامبري بفرستی که کفران نعمت تو کند و خود را خدا معرفی
ا یَکُونُ لِی أَنْ 􀀀 نماید،بنا بر این،نخست خداوند را به یکتایی و عدالت ستود،آن گاه از گفته ي مسیحیان تبري جسته،فرمود -م
ا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ :براي من سزاوار نیست که دربارة خودم چیزي بگویم که شایستۀ آن نباشم و مردم را بعبادت خودم امر 􀀀 أَقُولَ م
کنم،در حالی که من هم بنده اي هستم مثل آنها،تنها تو شایستۀ عبادتی که بر همۀ نعمتها قادر هستی.سپس خدا را بر برائت
خود گواه گرفته می گوید:
-إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ
:من چنین ادعایی نکرده ام و اگر چنین ادعایی کرده بودم،بر تو پنهان نمی ماند،زیرا تو داناي غیبی.
ا فِی نَفْسِکَ 􀀀 لا أَعْلَمُ م 􀀀 ا فِی نَفْسِی وَ 􀀀 تَعْلَمُ م
:تو اسرار باطنی مرا می دانی ولی من از غیب و سر تو بی اطلاعم.این معنی از ابن عباس است،علت اینکه می گوید:نفس من و
نفس
ص : 247
تو،این است که کلام هماهنگ و برابر شود و گرنه خداوند منزه از این است که داراي نفس یا قلبی باشد که معانی در آن
وارد شود،مؤید آن،این جمله است:
عَلّا الْغُیُوبِ
􀀀
-إِنَّکَ أَنْتَ مُ
هستی ولی عیسی از اسرار تو بی خبر است،زیرا داناي غیب نیست.سپس ضمن « عَلاّ الْغُیُوبِ
􀀀
مُ » :تو به اسرار من آگاهی،زیرا
حکایت از عیسی می فرماید:
اللّ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ
􀀀
ا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا هَ 􀀀 إِلاّ م
􀀀
ا قُلْتُ لَهُمْ 􀀀 -م
:من جز آنچه مرا امر کرده بودي،به آنها نگفتم.من به آنها گفتم که بخداوندي تو اقرار و ترا پروردگار من و خودشان بشناسند
و ترا بیکتایی پرستش کنند و دیگري را در عبادت،شریک تو نسازند.
ا دُمْتُ فِیهِمْ 􀀀 وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً م
:و من مادامی که در میان آنها بودم شاهد اعمال و رفتار آنها بوده،بوضع آنها آگاه بودم.
فَلَمّ تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ
ا􀀀
:جبایی گوید:یعنی هنگامی که مرا میراندي خودت محافظ آنها بودي.سدي و قتاده و حسن گویند:یعنی هنگامی که مرا به
آسمان بردي،خودت محافظ آنها بودي.
ی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ 􀀀 وَ أَنْتَ عَل
:تو بهمه چیز دانایی و هیچ چیز از تو پوشیده و پنهان نیست.جبایی گوید:این آیه دلالت دارد بر اینکه:خداوند عیسی را
میراند،سپس او را به آسمان برد،زیرا می گوید:تا من در میان ایشان بودم،گواه رفتار ایشان بودم و چون مرا میراندي،خودت
یَتَوَفَّی » : معناي مرگ استفاده نمیشود.چنان که می گوید « توفی » گواه آنها بودي.اما این استدلال ضعیف است،زیرا از کلمۀ
جان کسانی که می میرند و کسانی که بخواب میروند،می گیرد.زمر 42 )بنا بر ) « ا􀀀 امِه 􀀀 ا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَن 􀀀 الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِه
در مورد خواب نیز بکار رفته است. « توفی » این کلمۀ
ادُكَ 􀀀 إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِب
:اگر آنها را عذاب کنی،بندة تواند و قدرتی ندارند.
وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
:بدینترتیب،عیسی خود را هیچکاره معرفی می کند و امور کیفر و عفو را بخداوند محول می سازد.می گوید:من در اینباره
قدرتی و تاثیري ندارم،این تو هستی که صاحب اختیار بندگان خود هستی،خواهی عذاب کن
ص : 248
و خواهی ببخش.حسن گوید:یعنی اگر آنها را عذاب کنی بخاطر بقاي بر کفر است و اگر بیامرزي بخاطر توبه است، بنا بر این
شرط آمرزش،توبه است،اگر چه این شرط در کلام،ذکر نشده است.
این است که اگر چنین می گفت،ممکن بود منشأ این توهم شود که عیسی « انک انت الغفور الرحیم »: علت اینکه نمی گوید
از نظر بلاغت،بهتر است،زیرا مغفرت،همیشه از روي « اَلْعَزِیزُ الْحَکِیمُ » دربارة آنها دعا می کند.وانگهی توصیف خداوند به
حکمت نیست،لکن قدرت و حکمت،شامل مغفرت و رحمتی که از روي حکمت باشد،میشود و در عین حال معناي جامعتر و
قادر و الا مقامی است که هرگز دچار عجز و شکست نمیشود و حکیم،کسی است که کارها را در « عزیز » کاملتري دارد،زیرا
جاي خود انجام می دهد و جز کار نیکو،کاري از او سر نمی زند.چنین معنایی از غفور و رحیم استفاده نمیشود.بنا بر این
داخل است. « عزیز و حکیم » مغفرت و رحمت حکیمانه،در معناي جامعتر و کاملتر
ص : 249
[ [سوره المائده ( 5): آیات 119 تا 120
اشاره
ذلِکَ􀀀 اَللّ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ
􀀀
ا أَبَداً رَضِ یَ هُ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
ات􀀀 اَلصّ صِدْقُهُمْ لَهُمْ ادِقِین 􀀀 ذ یَوْمُ یَنْفَعُ 􀀀ه ا􀀀 اَللّ
􀀀
الَ هُ 􀀀ق
( ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 120 􀀀 ا فِیهِنَّ وَ هُوَ عَل 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ مُلْکُ اَلسَّ
􀀀
اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ ( 119 ) هِ
(1)
ترجمه
خداوند می فرماید:امروز روزي است که راستگویان را راستگویی بکار آید، براي ایشان است بهشتهایی که نهرها از زیر آنها
روان است و در آنجا براي همیشه از نعمتهاي خداوند بر خوردارند.خدا از ایشان راضی است و آنها از خدا.این رستگاري
بزرگ.براي خداست حکومت آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست و از هر چیزي تواناست.
ص : 250
1) -آیۀ 119 و 120 سورة مائده جزء 7 سوره 5 -1
120- بیان آیۀ 119
اشاره
قرائت
اضافه شده است « یوم » را به نصب و دیگران به رفع خوانده اند.رفع آن بنا بر این است که خبر مبتدا باشد و « یوم » یوم ینفع:نافع
در نصب آن دو احتمال است: 1-مفعول فیه است براي « قال » در محل نصب و مفعول است براي «...- هذا یوم » و جمله « ینفع » به
و جمله مقول قول باشد.یعنی اینکه گفتیم در روزي « هذا » قول.یعنی:این را خداوند در آن روزي میگوید که... 2-خبر باشد براي
معرب است. « ینفع » این است که مضاف الیه،یعنی « یوم » است که...البته گاهی اوقات ظرف زمان خبر واقع میشود.علت نصب
مقصود
پس از آنکه عیسی،بطلان گفته هاي مسیحیان را بیان کرد،می فرماید:
الصّ صِدْقُهُمْ
ادِقِین 􀀀 ذ یَوْمُ یَنْفَعُ 􀀀ه ا􀀀 اللّ
􀀀
الَ هُ 􀀀ق
:خداوند می فرماید:امروز روزي است که هر کس در دنیا راست گفته،از آن بهره مند خواهد شد.زیرا روز قیامت،روز تکلیف
نیست که راستگویی آن روز بدرد کسی بخورد.وانگهی آن روز کسی دروغ نمیگوید.کافران هم اگر راست بگویند و به
تصدیق پیامبران است. « صدق » زشتی کردار خود اعتراف کنند،به حالشان فایده ندارد.برخی گویند:منظور از
برخی هم گفته اند:مقصود،راستگویی در روز قیامت است که در برابر حق،اگر راست بگویند،به حال آنها مفید خواهد بود،بنا
بر این مقصود این است که:شهادت دهند که پیامبران احکام خدا را به آنها ابلاغ کرده اند.
ا أَبَداً 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
ات􀀀 لَهُمْ :براي آنها بهشتی است
ص : 251
که نهرها از زیر آنها جاري است و همیشه در آنجا خواهند بود.
اللّ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ
􀀀
رَضِیَ هُ
:خداوند از کردار آنها راضی است و آنها از پاداش او راضی هستند.
ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ 􀀀
:این است رستگاري بزرگ که بر اثر پاداش الهی نصیب آنها می شود.حسن گوید:یعنی به بهشت رستگار و از دوزخ رها
شدند.اکنون خداوند دربارة عظمت قدرت و وسعت قلمرو حکومت خود،می فرماید:
ا فِیهِنَّ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ مُلْکُ السَّ
􀀀
هِ
:بمنظور تنزیه خود از آنچه مسیحیان میگفتند،می فرماید:خدا کسی است که حکومت آسمانها و زمین بدست اوست.
بنا بر این چگونه ممکن است کسی با او برابر و در خداوندي رقیب او باشد؟!برخی گفته اند:این جمله،پاسخی است از سؤال
مقدر.مثل اینکه سؤال شده است.این رستگاري بزرگ را چه کسی به آنها داده است؟پاسخ می دهد:کسی که چنین است.
در اینجا آسمانها و زمین را مفرد آورده است،تا شان آسمانها را عظمت بخشد.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 وَ هُوَ عَل
:او کسی است که موجودات را از نیستی بهستی می آورد و موجودات را از هستی بدیار نیستی می برد.این است قدرت بی
پایان او! جبایی گوید:یعنی هر چه که وجود آن ممکن باشد،خداوند بر آن قادر است.مثل:
خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ (رعد 16 :خداوند بر هر چه که وجود آن ممکن باشد، قادر است.) 􀀀 اَللّ
􀀀
هُ »
ص : 252
فهرست


فهرست جلد هفتم ترجمه تفسیر مجمع البیان




30 )و ترجمه 3 تفسیر آیه هاي فوق 4 لغت،اعراب،مقصود 4 گفتار سید مرتضی(ره) 4 -29- سوره مائده موضوع صفحه آیۀ( 28
12( 8 لغت،اعراب،مقصود 9 داستان 10 تفسیر آیه( 32 ( 32 )و ترجمه 7 تفسیر آیه( 31 - 6 آیۀ( 31 - پرسش و پاسخ آن 5
17(34- 34 )و ترجمه 16 تفسیر آیه( 33 - قرائت،لغت،اعراب 13 مقصود 13 گفتار امام باقر علیه السلام 13 آیۀ( 33
37 و ترجمه 21 تفسیر آیه 35 -36- لغت،اعراب،شان نزول 17 مقصود 18 محارب چه کسی است؟ 18 دلالت آیه 20 آیۀ 35
40 و ترجمه 26 تفسیر آیه هاي فوق 27 اعراب 27 -39- 24 اعراب،مقصود 24 آیه 38 37- 22 لغت،مقصود 22 تفسیر آیه 36
33 لغت،اعراب،شان نزول 33 داستان ابن صبوریا ( مقصود 28 در کیفیت قطع دست دزد 29 آیۀ 41 و ترجمه 32 تفسیر آیه( 41
43 )و ترجمه 42 تفسیر دو آیه فوق 43 قرائت،لغت،مقصود 43 سحت چیست؟ 44 - 34 مقصود 38 ردي بر جبریان 40 آیه( 42
254 آیۀ( 45 )و ترجمه 51 تفسیر آیه فوق 52 ! آیه( 44 )و ترجمه 46 تفسیر آیۀ فوق 47 قرائت،لغت،اعراب مقصود 47
47 )و ترجمه 55 تفسیر دو آیه فوق 56 قرائت،لغت،اعراب 56 مقصود 57 آیه( 48 )و ترجمه 59 - قرائت،لغت،مقصود 52 آیه( 46
66 50- 50 )و ترجمه 65 تفسیر آیه 49 - تفسیر آیه( 48 )و لغت 60 اعراب،مقصود 61 پرسش و پاسخ آن 62 آیۀ( 49
53 )و ترجمه 69 تفسیر آیات فوق 70 قرائت،لغت 80 شأن نزول 71 مقصود 72 -52- قرائت،اعراب،مقصود 66 آیه( 51
84 لغت 82 (56- 57 )و ترجمه 81 تفسیر آیه( 55 -56- 77 قرائت،لغت،مقصود 77 آیۀ( 55 ( آیۀ( 54 )و ترجمه 76 تفسیر آیه( 54
اللّ و رسوله
􀀀
انما ولیکم ه » گفتار ابن درید در معنی رکوع 82 اعراب،شأن نزول 83 گفتار ابو ذر 84 شأن نزول و معناي آیۀ
59 )و ترجمه 93 تفسیر - 91 قرائت،لغت،شأن نزول 91 مقصود 92 آیه( 58 85 مقصود 87 دلالت آیه 88 تفسیر آیه 57 «... و
95 لغت،اعراب،شان نزول،مقصود 95 معناي فاسق؟ 96 آیۀ( 60 )و ترجمه 97 تفسیر ( 94 لغت،مقصود 94 تفسیر آیه( 59 ( آیه( 58
63 )و ترجمه 101 تفسیر آیات فوق 102 -62- آیۀ فوق 97 قرائت،اعراب،مقصود 98 معناي طاغوت چیست؟ 99 آیه( 61
106 لغت 106 ( لغت،اعراب 102 مقصود 103 اکل بسحت چیست؟ 103 دلالت آیه 104 آیه( 64 )و ترجمه 105 تفسیر آیۀ( 64
255 لغت،اعراب،مقصور !113(66- 66 )و ترجمه 112 تفسیر آیۀ( 65 - مقصود 108 گفتاري درباره(غلت ایدیهم) 109 آیه( 65
116 قرائت،لغت 116 مقصود 117 آیۀ تبلیغ 117 ( 68 )و ترجمه 115 تفسیر آیه( 67 - 113 امت مقتصده کیانند؟ 114 آیۀ( 67
123 اعراب 123 مقصود ( 71 )و ترجمه 122 تفسیر آیه( 69 -70- 120 شأن نزول،مقصود 120 آیۀ( 69 ( دلالت 118 تفسیر آیۀ( 68
74 )و ترجمه 129 -73- 125 قرائت،لغت،اعراب 125 مقصود 126 پرسش و پاسخ آن 127 آیه( 72 (71- 124 تفسیر آیه( 70
77-76-75 )و ترجمه 133 تفسیر آیات فوق 134 لغت،اعراب 134 مقصود » تفسیر آیات فوق 130 لغت،اعراب،مقصود 130 آیۀ
80 )و ترجمه 138 تفسیر آیات فوق 139 لغت،اعراب،مقصود 139 بنی اسرائیلیان سه فرقه بودند 140 اقوال -79- 135 آیه( 78
84 )و ترجمه 144 تفسیر آیات فوق 145 لغت -83- 143 مقصود 143 آیه( 82 ( دیگر 141 آیه( 81 )و ترجمه 142 تفسیر آیه( 81
153(86- 88 )و ترجمه 152 تفسیر آیه( 85 -87-86- 145 اعراب 146 شأن نزول و داستان 146 مقصود 149 آیۀ( 85
155 شأن نزول و داستان 155 مقصود 156 آیه( 89 )و ترجمه 159 تفسیر آیه فوق 160 (88- لغت،مقصود 153 تفسیر آیه( 87
91 )و ترجمه 163 تفسیر دو آیۀ فوق 164 لغت،مقصود 164 دلالت آیه 166 - قرائت،لغت 160 شأن نزول،مقصود 161 آیه( 90
170 شأن نزول،مقصود 171 گفتار سید مرتضی در ( 169 مقصود 169 تفسیر آیه( 93 ( 93 )و ترجمه 168 تفسیر آیه( 92 - آیه( 92
95 )و ترجمه 175 تفسیر دو آیه فوق 176 قرائت،لغت 176 اعراب 177 مقصود 178 ترتیب کفارات - معناي تقوي 172 آیه( 94
186( 184 لغت،اعراب،مقصود 184 تفسیر آیه( 97 ( 97 )و ترجمه 183 تفسیر آیه( 96 - 256 آیۀ( 96 ! 181 پاسخ و پرسش 181
191 لغت و مقصود 191 تفسیر (99- 100 )و ترجمه 190 تفسیر آیه( 98 -99- ماههاي حرام 187 اعتراض و پاسخ 188 آیه( 98
195 لغت،اعراب،شأن نزول 195 مقصود ( 103 )و ترجمه 194 تفسیر آیه( 101 -102- 193 لغت،مقصود 193 آیۀ( 101 ( آیه( 100
200 لغت،مقصود 200 پرسش و پاسخ آن 201 معناي(بحیره-سائبه-و وصیله-و حام- (103- 197 نظم آیه 199 تفسیر آیه( 102
206 مقصود،دلالت آیه،دلالت دیگر 206 تفسیر ( 105 )و ترجمه 205 تفسیر آیه( 104 - چیست؟ 202 دلالت آیه 203 آیه( 104
211 اعراب ( 208 اعراب،مقصود 208 پرسش و پاسخ 209 دلالت آیه 209 آیۀ( 106 )و ترجمه 210 تفسیر آیۀ( 106 ( آیه( 105
108 )و ترجمه 216 تفسیر دو آیه فوق 117 قرائت،اعراب 117 لغت،شأن نزول،مقصود - 211 شأن نزول،مقصود 212 آیۀ( 107
218 آیه( 109 )و ترجمه 221 تفسیر آیه فوق 222 اعراب،مقصود 222 دلالت آیه 224 آیۀ( 110 )و ترجمه 225 تفسیر آیه فوق
230 لغت،مقصود 230 فرق میان وحی ( 113 )و ترجمه 229 تفسیر آیه( 111 -112- 226 قرائت،اعراب 226 مقصود 227 آیۀ( 111
115 )و ترجمه 235 تفسیر دو آیه فوق 236 - 132 قرائت،لغت 132 مقصود 233 آیه( 114 (113- و الهام 230 تفسیر آیه( 112
118 )و ترجمه 243 تفسیر آیات فوق 244 لغت -117- قرائت،لغت،اعراب،مقصود 236 دلالت آیه 237 داستان 238 آیۀ( 116
120 )و ترجمه 250 تفسیر دو آیه فوق 251 قرائت،مقصود - 244 اعراب 245 مقصود 246 پرسش و پاسخ آن 247 آیه( 119
251
ص : 253
ص : 254
ص : 255
ص : 256
درب