گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
[سوره الأنعام ( 6): آیات 130 تا 132




اشاره
ا وَ 􀀀 ی أَنْفُسِن 􀀀 ا عَل 􀀀 الُوا شَهِدْن 􀀀 ذا ق 􀀀􀀀 اءَ یَوْمِکُمْ ه 􀀀 اتِی وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِق 􀀀 ا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آی 􀀀ی
افِلُونَ 􀀀 ا غ 􀀀 ي بِظُلْمٍ وَ أَهْلُه 􀀀 ذلِکَ أَنْ لَمْ یَکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ اَلْقُر 􀀀 کافِرِینَ ( 130 ) 􀀀 کانُوا 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ 􀀀 ا وَ شَهِدُوا عَل 􀀀 اهُ اَلدُّنْی 􀀀 غَرَّتْهُمُ اَلْحَی
( عَمّ یَعْمَلُونَ ( 132
ا􀀀 افِلٍ 􀀀 ر بِغ ا بَُّکَ 􀀀 مِمّ عَمِلُوا وَ م
ا􀀀 دَر جاتٌ 􀀀 131 ) وَ لِکُلٍّ َ )
(1)
ترجمه
اي گروه جن و انس،آیا پیامبرانی از شما براي اینکه آیات مرا بر شما بخوانند و شما را از ملاقات امروز بترسانند،نزد شما
نیامدند؟گویند:بر خویشتن گواهی می دهیم-زندگی دنیا فریبشان داده بود-و بر خویشتن گواهی می دهند که کافر بوده اند.
این است که پروردگارت قریه هایی که مردمشان غافلند،به ستم هلاك نمی کند.
همه را از آن عمل ها که کرده اند،مرتبه هاست و پروردگارت،از کردار ایشان غافل نیست.
ص : 276
1) -آیۀ 130 و 131 و 132 سورة انعام جزء 8 سوره 6 -1
132-131- بیان آیه 130
اشاره
قرائت
یعملون:ابن عامر به تاء خوانده است و دیگران به یاء
لغت
حضور است. « غروب » و ضد « ذکر » و ضد سهو « یقظه » غفلت:سهو.ضد غفلت
اعراب
.« فعلنا ذلک » یا اینکه مفعول فعل محذوف است.یعنی « الامر ذلک » ذلک:خبر مبتداي محذوف.یعنی
أَنْ لَمْ یَکُنْ
مخفف از ان است.یعنی لانه لم یکن...چنان که شاعر گوید: « ان » :این
فی فتیه کسیوف الهند قد علموا
ان هالک کل من یحفی و ینتعل
یعنی:در میان جوانانی که همچون شمشیرهاي هندي بوده،دانستند که هر پا برهنه و کفش بپایی هلاك میشود.(یعنی:انه)بعد
مفتوحه باید ضمیر مقدر باشد. « ان » از
مکسوره لازم نیست. « ان » اما بعد از
حتی در حال ذکر مضاف الیه معرب تام « قبل و بعد » نیست که با حذف مضاف الیه مبنی شود، زیرا « قبل و بعد » کل:این کلمه مثل
نیستند،و رفع داده نمیشوند.
مقصود
ا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ 􀀀 اکنون خداوند متعال،تمام آنچه را در روز قیامت،به جن و انس خطاب خواهد کرد،بیان میکند، ی
جماعتی است که « معشر »: یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ
ص : 277
همۀ اصناف را در بردارد.در اینجا خداوند متعال بیان میکند که پیامبران را بمنظور اتمام حجت و ترسانیدن از عواقب کارهاي
زشت،بسوي آنها فرستاده است.این خطاب متوجه جن و انس است.علت اینکه می گوید،پیامبرانی از شما، در حالی که
« جانُ 􀀀 یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْ » پیامبران انسان هستند،نه جن،این است که جانب انسان را غلبه داده است.چنان که می فرماید
(الرحمن 22 )یعنی از آب شور و شیرین،لؤلؤ و مرجان خارج میشود،در حالی که لؤلؤ از آب شور خارج میشود نه از آب
شیرین.
مردم هم در محاورت خود جانب یکی را غلبه می دهند.مثلا یکی میگوید،نان و شیر خوردم.در حالی که نان را خورده و شیر
را نوشیده است.عقیدة بیشتر مفسران و زجاج و رمانی همین است.
ضحاك گوید:همانطوري که پیامبرانی بسوي انسانها فرستاده شد،پیامبرانی هم بسوي پریان فرستاده شده اند.کلبی
گوید:پیامبران بسوي آدمیان فرستاده می شدند.
اما حضرت محمد ص مبعوث بسوي آدمیان و پریان است.ابن عباس گوید:پیامبران بسوي آدمیان فرستاده می شدند.سپس آنها
یکی از پریان را بسوي آنها می فرستادند.مجاهد گوید:رسولان از آدمیان و ترسانندگان از پریانند.
ذا􀀀􀀀 اءَ یَوْمِکُمْ ه 􀀀 اتِی وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِق 􀀀 یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آی
،پیامبران آیات مرا براي شما قرائت میکردند و دلایل و براهین مرا بگوش شما میرسانیدند و شما را را از ملاقات کیفر اعمال
در این روز-یعنی روز قیامت-می ترسانیدند.
ا􀀀 ی أَنْفُسِن 􀀀 ا عَل 􀀀 الُوا شَهِدْن 􀀀ق
:گویند شهادت می دهیم که در روزگار تکلیف،با آمدن پیامبران و اتمام حجت از طرف ایشان،کافر و عاصی شدیم.
ا􀀀 اهُ الدُّنْی 􀀀 وَ غَرَّتْهُمُ الْحَی
:ظاهر دنیا در نظر ایشان آراسته جلوه کرد و آنها را فریفت.
کافِرِینَ 􀀀 کانُوا 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ 􀀀 وَ شَهِدُوا عَل
:در عالم آخرت اقرار میکنند که در دنیا کفر پیشه کرده اند و سزاوار عذابند.
افِلُونَ 􀀀 ا غ 􀀀 ي بِظُلْمٍ وَ أَهْلُه 􀀀 ذلِکَ أَنْ لَمْ یَکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُر 􀀀
:این است که حکم خداوند:زیرا او قریه اي که مردمش غافلند و ستم میکنند،هلاك نمی کند.مقصود
ص : 278
بیان علت است.یعنی خداوند مردم بلدي را که گرفتار گناه و انحراف هستند،هلاك نمیکند.مگر اینکه پیامبرانی بسوي آنها
بفرستد و آنها مردم را بدلایل خداوندي آگاه کنند و آنها را از کیفر خدا بترسانند و حقایقی را بگوش آنها برسانند.سپس اگر
از اطاعت پیامبران سرباز زدند،آنها را هلاك خواهد کرد و هرگز بطور ناگهانی مردم را غافلگیر نمیکند.البته بر خداوند لازم
نیست که اتمام حجت کند،زیرا همین که مردمی دست بستم و تجاوز زدند،سزاوار کیفر میشوند،جز اینکه خداوند میخواهد
حجت خود را ظاهر گرداند.
فرّاء و جبائی گویند:یعنی خداوند مردمی را بدون اینکه متنبه و متذکر سازد غافلگیر نکرده،بستم هلاکشان نمیکند.چنان که
هود 117 :پروردگار تو مردم قریه اي که مصلح هستند به ) « ا مُصْ لِحُونَ 􀀀 ي بِظُلْمٍ وَ أَهْلُه 􀀀 کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُر 􀀀 ا 􀀀 وَ م » : می فرماید
ستم هلاك نمیکند) این آیه،بطور واضح دلالت میکند که خداوند منزه از ظلم است اگر خدا ظلم میکرد،در این جا خود را از
ستمکاري منزه نمی شمرد.
مِمّ عَمِلُوا
ا􀀀 دَر جاتٌ 􀀀 وَ لِکُلٍّ َ
:هر کس چه اطاعت کند،چه معصیت،بر حسب عملی که انجام داده،بمرتبه اش از پاداش و کیفر نائل میشود.کار نیکو پاداش
نیکو و کار بد، کیفر بد:اینکه براي پاداش و کیفر،درجاتی قائل میشود،بخاطر این است که همۀ پاداشها و کیفرها در یک مرتبه
نیستند،بلکه شدت و ضعف دارند.هر گاه بخواهند مراتب پاداش را بیان کنند،می گویند:درجات و هر گاه بخواهند مراتب
کیفر را بیان کنند.
می گویند:درك.لکن در اینجا چون کیفر و پاداش را یک جا آورده است،همه را درجات خوانده و جانب اهل بهشت را غلبه
داده است.
عَمّ یَعْمَلُونَ
ا􀀀 افِلٍ 􀀀 ر بِغ ا بَُّکَ 􀀀 وَ م
:پروردگار تو اي محمد ص یا اي شنونده،از کردار ایشان غافل و بیخبر نیست و هیچ چیز از علم او مخفی نمی ماند و هر کسی
را باندازة استحقاقش کیفر و پاداش می دهد.بدینترتیب مردم را متنبه میکند که بکارهاي خود توجه داشته باشند.
ص : 279
[ [سوره الأنعام ( 6): آیات 133 تا 135
اشاره
ا تُوعَدُونَ 􀀀 ما أَنْشَأَکُمْ مِنْ ذُرِّیَّهِ قَوْمٍ آخَرِینَ ( 133 ) إِنَّ م 􀀀 شاءُ کَ 􀀀 ا یَ 􀀀 وَ رَبُّکَ اَلْغَنِیُّ ذُو اَلرَّحْمَهِ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُمْ م
لا یُفْلِحُ 􀀀 اَلدّ إِنَّهُ
ارِ 􀀀 اقِب 􀀀ع امِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ هَُ 􀀀 مَک إِنِّی ع ان 􀀀 ی تَِکُمْ 􀀀 ا قَوْمِ اِعْمَلُوا عَل 􀀀 ا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ ( 134 ) قُلْ ی 􀀀 لَآتٍ وَ م
( اَلظّ ( 135
􀀀
الِمُونَ
(1)
ترجمه
پروردگارت،بی نیاز و صاحب رحمت است.اگر بخواهد شما را می برد و پس از شما هر چه بخواهد،جانشین شما می
کند.همانطوري که شما را از نسل قومی دیگر پدید آورده است.آنچه وعده داده شده اید،فرا می رسد و شما عاجز کنندة خدا
نیستید.بگو:اي مردم،به اندازة تمکن خود عمل کنید که من هم عمل کننده ام و خواهید دانست که خانۀ عاقبت پسندیده براي
کیست؟ستمکاران رستگار نمی شوند.
ص : 280
1) -آیه 133 و 134 و 135 سوره انعام جزء 8 سوره 6 -1
135-134- بیان آیه 133
اشاره
قرائت
این کلمه مصدر است.مصدر را اغلب بصورت مفرد به کار .« مکانتکم » قرائت کرده است.دیگران « مکاناتکم » ابو بکر از عاصم
می برند.گاهی هم جمع می بندند.
شاعر گوید: « حلوم » و« احلام »: گویند « حلم » چنان که در جمع
فاما اذا جلسوا فی الندي
فاحلام عادوا ید هضم
یعنی:هر گاه در مجلس جود و بخشش نشینند،دستهایی گشاده دارند.
تانیث حقیقی نیست.بنا بر این « عاقبه » من تکون:حمزه و کسایی بیاء و دیگران بتاء خوانده اند.علت این است که تانیث فاعل آن
.( هود 67 ) « أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَهُ » حجر 73 )و ) « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَهُ » هر دو وجه جایز است.مثل
لغت
جوانان تازه سال.شاعر گوید: « نشأ ». انشاء:آغاز خلقت.انشاء قصیده،بوجود آوردن آن است
و لو لا ان یقال صبا نصیب
لقلت بنفسی النشا الصغار
یعنی:اگر نمی گفتند:نصیب،بچه شده است،می گفتم:جانم بقربان بچه هاي خردسال.
است که نسبت به نیکی است. « وعد » یعنی تهدید یا از « ایعاد » توعدون:این فعل از
یعنی نزد سلطان منزلت دارد. « رجل مکین عند السلطان ». مکانه:ابو زید گوید:یعنی مقام و منزلت
ص : 281
اعراب
ما أَنْشَأَکُمْ 􀀀 کَ
.« :کاف در محل نصب است.یعنی مثل ما انشاکم
مِنْ بَعْدِکُمْ
یعنی بجاي دینارت بتو لباسی دادم. « اعطیتک من دینارك ثوبا » به معناي بدل است.مثل « من »:
مِنْ ذُرِّیَّهِ قَوْمٍ آخَرِینَ
براي ابتداست. « من » :این
ا تُوعَدُونَ 􀀀م
است. « الذي » به معناي « ما »:
مَنْ تَکُونُ لَهُ
معلق شده « تعلمون » یعنی:کدامیک از ما برایش خانۀ آخرت است؟و در این صورت « تکون » مبتداست و خبر آن « من »:
باشد. « تعلمون » است.ممکن است موصوله و مفعول
مقصود
قبلا مردم را دستور داده بود که او را اطاعت کنند و آنها را به این کار تشویق کرده بود.در اینجا بیان کرد که امر به طاعت
بخاطر نیاز او نیست.او برتر از این است که سود یا زیانی به او برسد.می فرماید:
وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَهِ
:خالق و سرور تو از کردار بندگان بی نیاز است.
طاعت ایشان وي را سودي و معصیت ایشان وي را زیانی نرساند،زیرا کسی که از چیزي بی نیاز است،هستی و نیستی و درستی
و نادرستی آن برایش یکسان است.او به بندگانش نعمت می بخشد.مقصود این است که خداوند با اینکه از بندگانش بی نیاز
است به آنها نعمت می بخشد و نعمتهاي او هر چند بسیارند از ملک بی نیازي او چیزي کم نمی کنند.سپس دربارة قدرت
خویش می فرماید:
ما أَنْشَأَکُمْ مِنْ ذُرِّیَّهِ قَوْمٍ آخَرِینَ 􀀀 شاءُ کَ 􀀀 ا یَ 􀀀 إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُمْ م
:
اگر بخواهد شما را هلاك می کند و پس از شما آفریدة دیگري جانشین شما می سازد،همانطوري که شما را از نسل قومی
که پیش از شما می زیسته اند،بوجود آورد.
این خطاب متوجه آدمیان و پریان است.شاید مقصود این است که خداوند جنس دیگري را پدید می آورد،همانطوري که جن
را از جن و انسان را از انسان پدید می آورد.
ص : 282
بنا بر این قادر است موجودي بیاورد که نه از جن باشد و نه از انسان.از این آیه بر- می آید که غیر از آنچه که معلوم
خداست،مقدور اوست،زیرا می فرماید:خلقی غیر از جن و انس را می تواند خلق کند،در حالی که نکرده است.
ا تُوعَدُونَ لَآتٍ 􀀀 إِنَّ م
:قیامت و حساب و بهشت و دوزخ و پاداش و کیفر و تفاوت درجات و مراتب اهل بهشت و دوزخ،همه واقع خواهند شد.
ا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ 􀀀 وَ م
:و شما از خداوند فوت نمی شوید یا اینکه سبقت نمی گیرید و از قلمرو و ملک و قدرت او خارج نمیشوید.اعجاز این است
که انسان کاري کند که طرف مقابل از انجام آن ناتوان باشد و عاجزش کند.پس مقصود این است که شما نمی- توانید
خداوند را از زنده کردن مردگان و کیفر گنهکاران عاجز کنید.
کانَتِکُمْ 􀀀 ی مَ 􀀀 ا قَوْمِ اعْمَلُوا عَل 􀀀 قُلْ ی
:بگو:اي مردم،بقدر منزلت و به اندازة تمکن خود کار کنید.یعنی بر کفر خود ثابت بمانید.در اینجا فعل امر را براي تهدید بکار
برده است.برخی گویند:یعنی براه خود کار کنید.جبائی گوید:یعنی بر حال خود کار کنید و بر حال کفر باقی بمانید که من
کیفر شما را می دهم.
امِلٌ 􀀀 إِنِّی ع
:من که پیامبر خدایم بدستورش عمل می کنم.ابو مسلم گوید:یعنی من که خدایم بوعده ام عمل می کنم.معناي اول صحیح تر
است.
الدّ
ارِ 􀀀 اقِب 􀀀ع فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ هَُ
:بزودي می دانید که کدامیک از ما در پیشگاه خدا سرانجام نیکو داریم و به بهشت می رویم.برخی گویند:یعنی میدانید که در
دنیا کدامیک پیروز خواهیم شد.
الظّ
􀀀
لا یُفْلِحُ الِمُونَ 􀀀 إِنَّهُ
کافران »: :ستمکاران بمقصد خود نمی رسند.در اینجا بجاي کافران، ستمکاران می گوید،زیرا در جاي دیگر می فرماید
( بقره 254 ) « ستمکارند
ص : 283
[ [سوره الأنعام ( 6): آیه 136
اشاره
ا􀀀 اَللّ وَ م
􀀀
لا یَصِلُ إِلَی هِ 􀀀 کائِهِمْ فَ 􀀀 کانَ لِشُرَ 􀀀 ما 􀀀 ا فَ 􀀀 کائِن 􀀀 ذا لِشُرَ 􀀀􀀀 لِلّ بِزَعْمِهِمْ وَ ه
􀀀
ذا هِ 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀 امِ نَصِ یباً فَق 􀀀 مِمّ ذَرَأَ مِنَ اَلْحَرْثِ وَ اَلْأَنْع
ا􀀀 لِلّ
􀀀
وَ جَعَلُوا هِ
( ا یَحْکُمُونَ ( 136 􀀀 ساءَ م 􀀀 کائِهِمْ 􀀀 ی شُرَ 􀀀 لِلّ فَهُوَ یَصِلُ إِل
􀀀
کانَ هِ 􀀀
(1)
ترجمه
از زراعتها و چارپایان که مخلوق خدا هستند،سهمی براي خدا قرار داده، بزعم خودشان می گفتند:این براي خدا و این براي
شرکاي ما.آنچه براي شرکایشان بود،بخدا نمی رسید و آنچه براي خدا بود به شرکایشان می رسید.بد است حکمی که می
کردند.
ص : 284
1) -سورة انعام آیۀ 136 جزء 8 سورة 6 -1
بیان آیۀ 136
اشاره
قرائت
بزعمهم:کسایی و یحیی بن ثابت و اعمش بضم زاء و دیگران بفتح خوانده اند و هر دو بیک معنی هستند.برخی گفته اند:به
« ودّ » و « فتک »: کسر زاء هم جایز است.مثل
لغت
یعنی ظهور پیري. « ذراه ». ذرء:آفرینش اختراعی.اصل آن به معناي ظهور است
حرث:زراعت،زمینی که براي کشت آماده شود.
که مقصود گاو و گوسفند و شتر است. « نعم » انعام:جمع
مقصود
بار دیگر دربارة مشرکین و عقاید فاسد ایشان می فرماید:
امِ نَصِیباً 􀀀 مِمّ ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْع
ا􀀀 لِلّ
􀀀
وَ جَعَلُوا هِ
:کفار مکه و مشرکین پیش از آنها از زراعتها و گاوها و گوسفندها و شترها که مخلوق خدا هستند،سهمی براي بتها قرار می
دادند.
ا􀀀 کائِن 􀀀 ذا لِشُرَ 􀀀􀀀 لِلّ بِزَعْمِهِمْ وَ ه
􀀀
ذا هِ 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀فَق
:می گفتند:این قسمت براي خدا و این قسمت براي بتها.آنها بتها را شریک خود می دانستند زیرا به آنها از مال خود سهمی
میدادند.
کائِهِمْ 􀀀 ی شُرَ 􀀀 لِلّ فَهُوَ یَصِلُ إِل
􀀀
کانَ هِ 􀀀 ا 􀀀 اللّ وَ م
􀀀
لا یَصِلُ إِلَی هِ 􀀀 کائِهِمْ فَ 􀀀 کانَ لِشُرَ 􀀀 ما 􀀀 فَ
:
در اینباره اقوالی است: 1-رسم آنها این بود که زراعتی براي خدا و زراعتی براي بتها درست می کردند.هر گاه زراعت خدا
خوب و زراعت بتها بد می شد،قسمتی از
ص : 285
زراعت خدا را براي بتها قرار می دادند و می گفتند:خدا بی نیاز و بتها محتاج هستند و اگر زراعت بتها خوب می شد و
زراعت خدا بد،چیزي از آن بخدا نداده می گفتند:
خدا بی نیاز است.چارپایان را هم قسمت کرده،سهمی براي خدا و سهمی براي بتها قرار میدادند.سهم خدا را به مهمان می
دادند و سهم بتها را صرف بتها می کردند، این قول از زجاج و دیگران است.
-2 هر گاه سهم خدا با سهم بتها مخلوط می شد جدا نمیکردند و میگفتند،خدا غنی تر است و هر گاه سهم بتها با سهم خدا
مخلوط می شد،جدا می کردند.هر گاه آب از زراعت خدا به زراعت بتها می رفت،نمی بستند و هر گاه آب از زراعت بتها
بزراعت خدا می رفت، می بستند و می گفتند:خدا غنی تر است.این قول از ابن عباس و قتاده و مروي از امامان ما(ع)است.
-3 هر گاه از سهم بتها چیزي از بین می رفت،از سهم خدا برمیداشتند و جبران می کردند و هر گاه از سهم خدا چیزي از بین
میرفت،جبران نمیکردند.این قول از حسن و سدّي است.
ا یَحْکُمُونَ 􀀀 ساءَ م 􀀀
:این حکم آنها بد حکمی بود.
ص : 286
[ [سوره الأنعام ( 6): آیات 137 تا 138
اشاره
ا􀀀 ا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ م 􀀀 اَللّ م
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 کاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَ لَوْ 􀀀 لادِهِمْ شُرَ 􀀀 ذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْ 􀀀 وَ کَ
اَللّ
􀀀
لا یَذْکُرُونَ اِسْمَ هِ 􀀀 امٌ 􀀀 ا وَ أَنْع 􀀀 امٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُه 􀀀 شاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْع 􀀀 إِلاّ مَنْ نَ
􀀀
ا 􀀀 لا یَطْعَمُه 􀀀 امٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ 􀀀 ذِهِ أَنْع 􀀀 الُوا ه 􀀀 یَفْتَرُونَ ( 137 ) وَ ق
( کانُوا یَفْتَرُونَ ( 138 􀀀 ما 􀀀 راءً عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِمْ بِ 􀀀 عَلَیْهَا اِفْتِ
(1)
ترجمه
همچنین براي بسیاري از مشرکین شریکانشان،کشتن فرزندان را زینت داده بودند که آنها را هلاك کنند و دینشان را مشتبه
سازند و اگر خدا میخواست،این کار را نمی کردند.آنها را با دروغشان بخود واگذار.
می گفتند:این چارپایان و زراعت ها حرامند و جز هر که ما بخواهیم،از آنها نمیخورد و چارپایانی است که پشت آنها براي
سواري حرام شده است.و چارپایانی که از روي افتراء بخدا نام خدا را بر آنها نمیبرند بزودي کیفر افترایشان را خواهد داد.
ص : 287
1) -سوره انعام آیۀ 137 و 138 جزء 8 سوره 6 -1
بیان آیه 137
اشاره
قرائت
بجر خوانده است.دیگران اولی را بفتح زاء،دومی را به « شرکائهم » به نصب و « اولادهم » به رفع « قتل » بضم زاء « زین » ابن عامر
مفعول آن است.طبق « قتل اولادهم » و« زین » فاعل « شرکائهم » نصب،سومی را بجر و چهارمی را برفع خوانده اند.طبق این قرائت
میان مضاف و مضاف « اولادهم » شده و مفعول به یعنی « شرکائهم » است که اضافه به فاعل یعنی « زین » نایب فاعل « قتل » قرائت اول
الیه فاصله شده است.اما این فاصله،ضعیف است و بقول ابو علی فارسی در شعر جایز است.مثل:
یطفن بحوزي المراقع لم ترع
بوادیه من قرع القسی الکنائن
میان مضاف و مضاف الیه فاصله شده است.یعنی:آنها اطراف چراگاه هایی می گردند که زمین آن هدف تیر « القسی » در اینجا
قرار نگرفته است.
لغت
سنگی که از بالاي کوه پرتاب شود. « مرداه ». ارداء:هلاك کردن
مقصود
اکنون خداوند درباره یکی دیگر از خصلتهاي زشت آنها میفرماید:
کاؤُهُمْ 􀀀 لادِهِمْ شُرَ 􀀀 ذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْ 􀀀 وَ کَ
:همانطور که اینان در زراعت و چارپایان خود سهمی براي خدا قرار می دادند،همچنین شیطانها کشتن دختران و زنده بگور
کردن ایشان را از ترس فقر و ننگ،در نظر ایشان آراسته اند.
این معنی از حسن و مجاهد و سدّي است.فراء و زجاج گویند:خدمتگزاران بتها این عمل را در نظرشان زینت می دادند.برخی
گویند:مردم گمراه این کار را می کردند.
ص : 288
گفته اند: سنت دختر کشی از اینجا پیدا شد که نعمان بن منذر،قومی از عرب را غارت و زنانشان را اسیر کرد.در میان اسیران
دختر قیس بن عاصم بود.سپس صلح کردند.
هر زنی بخانوادة خود بازگشت،جز دختر قیس که ترجیح داد در میان سپاه دشمن بماند.
قیس سوگند یاد کرد که هر چه دختر در خانه اش تولد شود،زنده بگور کند.
لِیُرْدُوهُمْ
:این لام براي عاقبت است.یعنی نتیجۀ زینت قتل اولاد هلاك شدن مردم بود.نه اینکه آنها واقعاً قصد داشتند که ایشان را
هلاك کنند.این معنی از ابو علی جبائی است.برخی گفته اند:ممکن است در میان آنها افراد معاندي هم بودند که قصد هلاك
ایشان را داشته اند.و بنا بر این جانب آنها غلبه داده شده است.
وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ
:نتیجۀ دیگر اینکه دین آنها را بر آنها مشتبه و تردید میکردند.
ا فَعَلُوهُ 􀀀 اللّ م
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 وَ لَوْ
:اگر خدا میخواست که آنها را از این کار منع کند یا آنها را مجبور به ترك کند،میکرد و جلو آنها را می گرفت.لکن این کار
با تکلیف که امر اختیاري است،سازگار نبود.
ا یَفْتَرُونَ 􀀀 فَذَرْهُمْ وَ م
:آنها را با دروغ و افترایشان ترك کن و بحال خود گذار، زیرا خدا آنها را کیفر می دهد.این جمله،در نهایت تهدید است.
این آیه دلالت دارد بر اینکه تزیین قتل و خود قتل،کار خود آنها بود و در نسبت آن بخدا دروغگو بودند.
ص : 289
بیان آیه 138
اشاره
قرائت
خوانده اند و ممکن است از لحاظ معنی تفاوتی میان آنها نباشد. « حرج » حجر:این کلمه را قراء غیر مشهور
لغت
حجر:حرام،عقل و منع.حجر قاضی یعنی منع قاضی.حجر زن یعنی نگهداري او.
اعراب
مفعول مطلق باشد. « افتراء » و« یفترون » ممکن است این کلمه به معناي « لا یذکرون » افتراء:مفعول له براي
مقصود
در اینجا بنقل یکی دیگر از عقاید فاسد آنها پرداخته،می فرماید:
شاءُ بِزَعْمِهِمْ 􀀀 إِلاّ مَنْ نَ
􀀀
ا 􀀀 لا یَطْعَمُه 􀀀 امٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ 􀀀 ذِهِ أَنْع 􀀀 الُوا ه 􀀀 وَ ق
:آنها شتران و گاوها و گوسفندها و زراعتها را به پندار خویش حرام شمرده،براي خدایان جدا می کردند و می گفتند:جز هر
میخواهد بفهماند که آنها براي این کار « به پندار خویش »: که ما اجازه دهیم،کسی نمی تواند از آنها بخورد.اینکه می گوید
دلیلی نداشتند و بصرف تخیل پایبند بودند.براي استفادة از آنچه مال خدایان بود،تنها مردان خدمتگزار بتها مجاز بودند،نه زنها
و نه دیگران.
ا􀀀 امٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُه 􀀀 وَ أَنْع
:حسن و مجاهد گویند:منظور از چارپایانی که بر آنها سوار شدن را حرام می دانستند،ماده شتري است که ده شکم کره شتر
ماده زاییده بود و ماده شتري که پنج شکم زاییده بود و گوشش را شکافته بودند و شتر نري که ده
ص : 290
بچه بوجود آورده بود،می باشد.برخی گویند:مقصود شتر نري است که بچۀ بچه اش قابل سواري بود.دیگر بر آن شتر سوار
نمی شدند.
راءً عَلَیْهِ 􀀀 اللّ عَلَیْهَا افْتِ
􀀀
لا یَذْکُرُونَ اسْمَ هِ 􀀀 امٌ 􀀀 وَ أَنْع
:مجاهد گوید:برخی از چارپایان بودند که نام خدا را بر آنها و متعلقات آنها نمی بردند.ابو وائل گوید:بر آنها حج نمی
کردند.ضحاك گوید:در وقت سر بریدن،نام بتها بر آنها می برند،نه نام خدا.این کارها را به این دلیل انجام می دادند که خدا
به آنها دستور داده است و این دروغ و افترا بود.
کانُوا یَفْتَرُونَ 􀀀 ما 􀀀 سَیَجْزِیهِمْ بِ
:معناي آن ظاهر است.
ص : 291
[ [سوره الأنعام ( 6): آیات 139 تا 140
اشاره
کاءُ سَیَجْزِیهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ 􀀀 ا وَ إِنْ یَکُنْ مَیْتَهً فَهُمْ فِیهِ شُرَ 􀀀 اجِن 􀀀 ی أَزْو 􀀀 ا وَ مُحَرَّمٌ عَل 􀀀 خالِصَهٌ لِذُکُورِن 􀀀 امِ 􀀀 ذِهِ اَلْأَنْع 􀀀 ا فِی بُطُونِ ه 􀀀 الُوا م 􀀀 وَ ق
( کانُوا مُهْتَدِینَ ( 140 􀀀 ا 􀀀 اَللّ قَدْ ضَلُّوا وَ م
􀀀
راءً عَلَی هِ 􀀀 اَللّ اِفْتِ
􀀀
ا رَزَقَهُمُ هُ 􀀀 لادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا م 􀀀 عَلِیمٌ ( 139 ) قَدْ خَسِرَ اَلَّذِینَ قَتَلُوا أَوْ
(1)
ترجمه
می گفتند:آنچه در شکم این حیوانات است،خالص است براي مردان ما و حرام است بر زنان ما و اگر مرده تولد می
شد،همگی در آن شریک بودند.بزودي خداوند آنها را به این وصف ناحق کردنشان کیفر می دهد که او حکیم و داناست.
کسانی که فرزندان خود را از روي سفاهت و بدون علم کشتند و آنچه خدا به آنها روزي داده است،با افترا زدن بخدا حرام
شمرده اند،زیانکار شدند.آنها گمراه شدند و اهل هدایت نیستند.
ص : 292
1) -آیه 139 و 140 سوره انعام جزء 8 سوره 6 -1
بیان آیه 139
اشاره
قرائت
را « میته » را به رفع و ابو جعفر فعل را بتاء خوانده است.ابو بکر از عاصم فعل را به تاء « میته » ابن کثیر فعل را به یاء :« ان یکن میته »
منصوب خوانده است.
است.وجه قرائت ابن کثیر این است « ما فی بطون » را به نصب.وجه قرائت اخیر بازگشت ضمیر به « میته » دیگران فعل را بیاء و
مؤنث غیر حقیقی است و بهمین جهت قرائت ابو جعفر هم صحیح است. وجه قرائت ابو بکر هم این است « میته » تامّه و « یکن » که
انعام و مؤنث است. « ما فی بطون هذه الانعام » که مقصود از
آن براي مبالغه است.یا اینکه مصدري « تاء ». است « ما » خالصه:این کلمه بهمین صورت قرائت مشهور است و بنا بر این خبر براي
آمده که باز هم خبر است.همچنین در قرائت غیر مشهور بدون تاء و با تاء « خالص » در قرائت غیر مشهور « عافیه و عاقبه » است شبیه
.« ما » است یا از خود « ما » به نصب هم آمده که ممکن است حال باشد از ضمیري که در صلۀ
مقصود
اکنون خداوند به نقل یکی دیگر از گفته هاي آنها پرداخته،می فرماید:
ا􀀀 اجِن 􀀀 ی أَزْو 􀀀 ا وَ مُحَرَّمٌ عَل 􀀀 خالِصَهٌ لِذُکُورِن 􀀀 امِ 􀀀 ذِهِ الْأَنْع 􀀀 ا فِی بُطُونِ ه 􀀀 الُوا م 􀀀 وَ ق
:
کافران که قبلا دربارة آنها بحث شد،می گفتند:آنچه در شکم این چارپایان-که گوشت و سواري بر آنها حرام شده-می
باشد،بطور خالص،متعلق بمردان ماست و بر زنان ما حرام است.ابن عباس و شعبی و قتاده گویند:مقصود شیر شترانی است که
گوششان را شکافته یا آنها را پس از زاییدن ده شکم آزاد کرده بودند.برخی گویند:
منظور جنین هاست که اگر زنده تولد می شد،بر زنان حرام بود و اگر مرده،تولد می شد،
ص : 293
زن و مرد از گوشت آن میخوردند.خالص بودن چیزي براي کسی،این است که شریک نداشته باشد.مثل خالص بودن عمل
به معناي شرف است.جنس نر بنظر ایشان شریفتر از جنس ماده است. « ذکر » براي خدا.کلمۀ ذکور از
کاءُ 􀀀 وَ إِنْ یَکُنْ مَیْتَهً فَهُمْ فِیهِ شُرَ
:اگر جنین،مرده تولد می شد،زن و مرد در آن شریک بودند.سپس فرمود:
سَیَجْزِیهِمْ وَصْفَهُمْ
که پس از حذف باء،کلمه منصوب شده است.یعنی بزودي آنها را بسبب این وصفشان کیفر می دهیم.برخی « بوصفهم » :بتقدیر
است.یعنی:بزودي کیفر وصفشان را خواهد داد. « جزاء وصفهم » گویند:بتقدیر
إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ
:خداوند حکیم است و کیفر را طبق حکمت خویش به جلو می اندازد یا عقب.همچنین بکارهاي آنها داناست.در این
آیه،چهار عیب براي کفار شمرده است: 1-حیوانات را بدون اذن خدا سر می بریدند 2-حیوانات را به ادعاي اینکه تذکیه شده
است میخوردند و بخدا افترا می بستند 3-بچۀ شتران آزاد شده را بر زنان حرام می دانستند 4-بچه اي که مرده تولد می شد
بدون هیچ دلیلی بر زن و مرد حلال می دانستند.
ص : 294
بیان آیه 140
اشاره
قرائت
قتلوا:ابن کثیر و ابن عامر به تشدید تاء و دیگران بدون تشدید خوانده اند.
اعراب
سفها و افتراء علیه:هر دو مفعول له یا مفعول مطلق
مقصود
اکنون خداوند میان دو فرقه اي که اولاد خود را می کشتند و حلال خدا را حرام می شمردند،جمع کرده،می فرماید:
لادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ 􀀀 قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْ
:آنها که اولاد خود را از ترس فقر و براي فرار از ننگ و از روي سفاهت و نابخردي می کشتند،خود را به هلاکت
این است که:سفه « نزق » و« سفه » افکندند،زیرا سزاوار کیفر ابدي شدند.خسران بمعناي از دست دادن سرمایه است فرق میان
جهل و دوري آنها از ثواب را تأکید می « بغیر علم » شتابزدگی از روي هواي نفس و نزق،شتابزدگی از روي خشم است.بوسیله
کند.
اللّ
􀀀
ا رَزَقَهُمُ هُ 􀀀 وَ حَرَّمُوا م
:و آنها که گمان کردند زراعت و حیوانات که خدا بآنها روزي کرده است،حرام است،زیان بردند.این معنی از حسن
است.علی بن عیسی به این معنی اعتراض کرده،گوید:گوشت حیوانات،پیش از آنکه از جانب خدا حلال شمرده شود،حرام
بود و لازم نبود که آنها حرام کنند.لکن این اعتراض بیجاست،زیرا سوار شدن بر حیوانات-که آنها بر خود حرام میکردند-
احتیاجی به اینکه از جانب خدا حلال شمرده شود،نداشت،بخصوص اگر بمصالح حیوانات عمل می شد.علاوه بر این خوردن
گوشت حیوانات هم بعد از سر بریدن حلال بود.
ص : 295
اللّ
􀀀
راءً عَلَی هِ 􀀀 اِفْتِ
:آنچه حرام می شمردند بدروغ بخدا نسبت می دادند.
قَدْ ضَلُّوا
:آنها بکردار و گفتار خویش تابع حکم شیطان شدند و از راه حق بدور افتادند.
کانُوا مُهْتَدِینَ 􀀀 ا 􀀀 وَ م
:و بسوي دین و نیکی و رشد هدایت نشدند.
از این آیات برمی آید که مذهب جبر باطل است،زیرا خداوند قتل و افتراء و تحریم را به آنها نسبت داده و خود را از آن منزه
شمرده و آنها را بر کشتن فرزندان بی گناه نکوهش کرده است.اگر کسی جرمی نکرده باشد و بنا بر عقیدة جبریان،این کارها
را خداوند انجام داده است،چرا آنها را به کیفر ابدي گرفتار سازد؟!
ص : 296
[ [سوره الأنعام ( 6): آیه 141
اشاره
شابِهٍ کُلُوا مِنْ 􀀀 شابِهاً وَ غَیْرَ مُتَ 􀀀 اَلرُّمّ مُتَ
انَ 􀀀 و مَعْرُوش وَ اَلنَّخْلَ وَ اَلزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ وَ اَلزَّیْتُونَ اتٍ 􀀀 غَی مَعْرُوش وَ رَْ اتٍ 􀀀 ج نَّ
اتٍ􀀀 أَن وَ هُوَ اَلَّذِي شَْأَ
( لا یُحِبُّ اَلْمُسْرِفِینَ ( 141 􀀀 لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ 􀀀 صادِهِ وَ 􀀀 ذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَ 􀀀 ثَمَرِهِ إِ
(1)
ترجمه
اوست که باغهایی آفرید که درختان آن بعضی بر روي پایه قرار گرفته اند و بعضی خود بر روي پا ایستاده اند و درخت خرما
و زراعت که ثمر آن مختلف است و زیتون و انار که بهم شبیه و غیر شبیه هستند.هر گاه ثمر داد از ثمر آن بخورید و حق آن
را هنگام چیدنش بدهید و اسراف نکنید که خدا اسراف کنندگان را دوست نمی دارد.
ص : 297
1) -آیه 141 سوره انعام جزء 8 سوره 6 -1
بیان آیه 141
اشاره
قرائت
حصاد:بصریان و شامیان و عاصم بفتح حاء و دیگران بکسر خوانده اند.این دو لغت را یک معنی است.سیبویه گوید:این قبیل
مصدرها را براي انتهاي زمان بکار می برند.حصاد یعنی وقت درو.
لغت
انشاء:ابتداع،انجام کاري که سابقه ندارد.اختراع،انجام کاري در غیر بدون سبب.خلق،آفرینش و تقدیر و ترتیب.
جنات:باغهاي پوشیده از درخت.روضه،جایی که داراي گیاه سبز است.
عرش:در اصل به معناي بالا بردن است.از همین جهت است که به تخت و سقف و ملک،عرش گویند.عرش درخت مو،این
است که شاخه هاي آن روي یکدیگر قرار گرفته و بالا برده شده باشد.عریش،چیزي شبیه هودج براي زنان.
اسراف:زیاده روي و گاهی کمروي.خلاصه اینکه تجاوز از حد حق و عدالت را اسراف گویند.شاعر گوید:
اعطوا هنیده یحدوها ثمانیه
ما فی عطائهم من و لا سرف
یعنی:هنیده را چندان شتر دادند که هشت نفر آنها را می راندند.در بخشش آنها منت و کم بودي(یا افراطی)نبود.
اعراب
« انشأ » مختلفا:حال از
مقصود
بدنبال بیان این مطلب که مشرکین بعضی از چیزها را براي بتها قرار میدادند،
ص : 298
می فرماید:خداوند خالق همۀ چیزهاست و نباید آنها را به بتها نسبت داد و بدون دستور او چیزي را حلال یا حرام شمرد:
شاتٍ 􀀀 شاتٍ وَ غَیْرَ مَعْرُو 􀀀 جَنّ مَعْرُو
اتٍ􀀀 أَن وَ هُوَ الَّذِي شَْأَ
:خداوند بدون هیچگونه سابقه اي باغهایی آفرید که در آنها درختان گوناگون است.برخی از درختان را بر روي پایه ها قرار
داده اند و برخی بدون پایه،خود بر سر پا ایستاده اند.ابن عباس و سدّي گویند:مقصود از درختانی که بر روي پایه ها قرار
دادند،درختان انگور است.
ابو علی گوید:منظور این است که بوسیلۀ شاخه ها براي درختها دیوار درست کنند.
غیر » کلمۀ عرش بمعناي بر افراشتن درختان است،بطوري که بر روي زمین قرار نگیرد.این عباس گوید:مقصود از
انواع درختانی است که در کوه ها و صحراها می رویند ابو مسلم گوید:منظور درختانی است که احتیاج به پایه « معروشات
ندارند و خود بر سر پا می ایستند.
وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ
:و همچنین درخت خرما و زراعتها که طعم یا ثمر آنها مختلف است،بیافرید.ثمر درختان و گیاهان از لحاظ رنگ و مزه و بو و
شکل مختلفند.در عین حال شباهت هایی هم با یکدیگر دارند و همگی دلیل یگانگی خداوند هستند.
شابِهٍ 􀀀 شابِهاً وَ غَیْرَ مُتَ 􀀀 الرُّمّ مُتَ
انَ 􀀀 و وَ الزَّیْتُونَ :دیگر اینکه زیتون و انار را آفرید که از لحاظ مزه و رنگ و شکل،برخی بهم شبیهند و برخی شبیه نیستند.علت اینکه انار و
زیتون را با هم ذکر میکند،گفته اند این است که شاخه هاي آنها با برگها پوشیده شده اند.
صادِهِ 􀀀 ذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَ 􀀀 کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِ
:در اینجا فعل امر براي اباحه بکار رفته است.جبائی گوید:از این آیه برمی آید که می توان از ثمر درختان- و لو اینکه حق فقرا
در آن باشد-خورد.می فرماید:هر گاه درخت ثمر داد،از ثمرش بخورید و در روز چیدن،حق را بدهید.درباره این حق،دو قول
1 و در صورتی که با آب چاه و / است: 1-منظور زکات است که یک دهم یا نصف آن را باید داد(در دیمی 10
ص : 299
1)این قول از ابن عباس و محمد بن حنیفه و زید بن اسلم و حسن و سعید بن مسیب و / با وسائل میکانیکی آب خورده باشد 20
قتاده و ضحاك و طاووس است. 2-از امام صادق بنقل از آباء طاهرینش منقول است که منظور دادن اندازه اي است که ممکن
باشد به مساکین.عطا و مجاهد و ابن عمرو سعید بن جبیر و ربیع بن انس نیز چنین گفته اند.
اصحاب ما روایت کرده اند که منظور دادن قبضه ها و مشت هاي پی در پی ایشان است.
ابراهیم و سدي گویند:این آیه با حکم وجوب دادن یک دهم و یک بیستم،نسخ شده است، زیرا این آیه مکی است و حکم
زکات در مدینه بیان شد.و چون روایت شده است که زکات هر صدقه اي را نسخ کرده است،گویند:زکات در روز چیدن و
درویدن برداشته نمیشود.تا ناسخ صدقات باشد،علی بن عیسی گوید:این مطلب صحیح نیست،زیرا روز چیدن و درویدن،ظرف
حق است نه ظرف انجام مأمور به.
لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ 􀀀 لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ 􀀀 وَ
:از حد خود در صرف مال تجاوز مکنید که خدا مردم مسرف را دوست نمی دارد.در اینباره اقوالی است: 1-خطاب بصاحبان
مال است.یعنی همۀ مال را صدقه ندهید بلکه براي خانواده هم چیزي باقی بگذارید.
- چنان که ثابت بن قیس بن شماس ثمر پنجاه نخل را برداشت و همه را صدقه داد.این قول از ابو العالیه و ابن جریج است. 2
سعید بن مسیب گوید:یعنی از اداي واجب کوتاهی نکنید. 3-ابو مسلم گوید:یعنی پیش از چیدن،در خوردن زیاده روي مکنید
و به فقرا ضرر نزنید 4-یعنی مال را در راه معصیت و بیجا خرج نکنید 5-خطاب به پیشوایان است.یعنی بصاحبان مال اجحاف
نکنید و از آنها زیادي نگیرید.این قول از ابن زید است. 6-این خطاب بعموم است.تا کسی در صرف مال زیاده روي نکند و
زمامدار و حاکم در گرفتن مال مردم و صرف آن زیاده روي و ولخرجی نکنند.و این قول از لحاظ فایده،عمومی تر است.
ص : 300
[ [سوره الأنعام ( 6): آیات 142 تا 144
اشاره
اجٍ مِنَ اَلضَّأْنِ 􀀀 مانِیَهَ أَزْو 􀀀 طانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ( 142 ) ثَ 􀀀 واتِ اَلشَّیْ 􀀀 لا تَتَّبِعُوا خُطُ 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
مِمّ رَزَقَکُمُ هُ
ا􀀀 فَر کُلُوا امِ حَمُولَهً وَ شْاً 􀀀 وَ مِنَ اَلْأَنْع
صادِقِینَ ( 143 ) وَ مِنَ 􀀀 حامُ اَلْأُنْثَیَیْنِ نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 اِثْنَیْنِ وَ مِنَ اَلْمَعْزِ اِثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ اَلْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اِشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْ
ذا فَمَنْ 􀀀􀀀 اَللّ بِه
􀀀
وَصّ هُ
اکُم 􀀀 داءَ إِذْ 􀀀 حامُ اَلْأُنْثَیَیْنِ أَمْ کُنْتُمْ شُهَ 􀀀 اَلْإِبِلِ اِثْنَیْنِ وَ مِنَ اَلْبَقَرِ اِثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ اَلْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اِشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْ
( اَلظّ ( 144
􀀀
لا یَهْدِي اَلْقَوْمَ الِمِینَ 􀀀 اَللّ
􀀀
اَلنّ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ هَ
اس􀀀 اَللّ کَذِباً لِیُضِلَّ 􀀀
ي عَلَی هِ 􀀀 أَظْلَمُ مِمَّنِ اِفْتَر
(1)
ترجمه
و از چارپایان باربردار و خردسال براي شما آفرید.از آنچه خدا روزي شما کرده،بخورید و بدنبال شیطان مروید که براي شما
دشمنی آشکار است.هشت زوج آفرید:از میش دو تا و از بز دو تا.بگو،آیا بز و میش نر را حرام کرده است یا بز و میش ماده را
یا آنچه رحم بز و میش ماده بر آن احاطه دارد؟اگر راست می گویید،مرا از روي علم آگاه سازید.و از شتر دو تا و از گاو دو
تا.بگو،آیا گاو و شتر نر را حرام کرده است یا گاو و شتر ماده را یا آنچه رحم گاو و شتر ماده،بر آن احاطه دارد.یا اینکه
هنگامی که خداوند شما را به این حکم سفارش کرده است،حاضر بوده اید؟کیست ستمکارتر از آنکه به خداوند نسبت دروغ
بدهد تا مردم را بدون علم گمراه سازد؟! خداوند مردم ستمکار را هدایت نمی کند.
ص : 301
1) -آیه 142 و 143 و 144 سوره انعام جزء 8 سوره 6 -1
144-143- بیان آیه 142
اشاره
قرائت
المعز:ابن کثیر و ابن فلیح و ابن عام و بصریان این کلمه را بفتح عین و دیگران بسکون عین خوانده اند.ابو علی گوید:بفتح عین
جمع ما عز است مثل خادم و خدم.
ابو الحسن گوید:جمعی است که مفرد ندارد،به سکون عین نیز جمع است مثل صاحب و صحب.سیبویه آن را اسم جمع می
داند.
لغت
حموله:شتران باربر.این کلمه نیز اسم جمع است.اما بضم حاء یعنی بارها فرش:بچه شتر.علت اینکه بچه شتر را فرش گفته اند
صاف بودن لثه هاي آنهاست که هنوز دندانشان نروییده است.
زوج:جفت.این کلمه به یکی که با او دیگري است و بدو تا اطلاق می شود.
اشتمال:شامل شدن،فرا گرفتن.
اعراب
بدل است از « اجٍ􀀀 مانِیَهَ أَزْو 􀀀ثَ» و« انشا » اثنین:این کلمه نیز منصوب است به « و انشا من الانعام حموله » یعنی « جنات » حموله:عطف بر
آلذَّکَرَیْنِ :همزة استفهام داخل بر همزة وصل شده است و الف در میان آنها فاصله « ثمانیه » بدل است از « اثنین » و « حَمُولَهً وَ فَرْشاً »
بر آن دلالت میکرد. « ام » گردیده و همزة وصل ساقط نشده تا مشتبه نشود.اگر ساقط می شد مانعی نداشت،زیرا
أَمَّا اشْتَمَلَتْ
.« انثیین » منصوب است بنا بر اینکه عطف باشد بر « ما »:
است. « ضان » و« معز » را مثنی آورده،این است که منظور « انثیین » علت اینکه
ص : 302
مقصود
اکنون خداوند بدنبال نعمتهایی که در آیۀ پیش شمرد،دربارة آفرینش حیوانات می فرماید:
امِ حَمُولَهً وَ فَرْشاً 􀀀 وَ مِنَ الْأَنْع
شتران خردسال است.یعنی خداوند از چارپایان شتران « فرش » شتران بزرگسال و « حموله »- :دربارة این قسمت اقوالی است: 1
بزرگسال و خردسال بوجود آورد.این معنی از ابن عباس و ابن مسعود و حسن و مجاهد است(از ابن مسعود و حسن به اختلاف
شتران و گاوان باربر و فرش گوسفند است.این قول از حسن(بروایت دیگر)و قتاده و ربیع و سدي و « حموله »- نقل شده است) 2
ضحاك و ابن زید است. 3-حموله،شتر و گاو و اسب و قاطر و الاغ باربر و فرش گوسفند است.این قول(بروایت دیگر)از ابن
را تعمیم داده تا شامل حیوانات سم دار یعنی اسب و قاطر و الاغ هم بشود. 4-ابو مسلم « انعام » عباس است.گویا وي کلمۀ
گوید:یعنی خداوند آفریده است هر چه که براي بارکشی مورد استفاده قرار می دهید و هر چه که از راه سر بریدن و بر زمین
حج 36 :هر گاه پهلوي ) « ا􀀀 ا فَکُلُوا مِنْه 􀀀 ذا وَجَبَتْ جُنُوبُه 􀀀 فَإِ » افکندن.چنان که دربارة حیواناتی که سر بریده می شوند،می فرماید
آنها بر زمین افتاد،از گوشت آنها بخورید)از ربیع بن انس هم روایت شده است که فرش حیوانی است که براي ذبح بر زمین
افکنده میشود. 5-فرش،پشم و کرك آنهاست که براي فرش مورد استفاده قرار می گیرد.یعنی از چارپایان دو استفاده
( میشود:بارکشی و فرشهایی که از مو و پشم آنها تهیه میشود.این قول از جبائی است. ( 1
اللّ
􀀀
مِمّ رَزَقَکُمُ هُ
ا􀀀 کُلُوا
:از آنچه خدا روزي شما کرده،براي خوردن حلال بشمارید و مثل مردم جاهلیت که برخی از زراعتها و دام ها را حرام می
شمردند،رفتار
ص : 303
حموله و » 1) -بنظر می رسد که اگر در خود آیۀ شریفه،کمی دقت می شد،این اختلافات پیش نمی آمد، زیرا در آیۀ بعد -1
را تفصیل و توضیح داده و خاطر نشان کرده است که منظور گاو و گوسفند و شتر است.بنا بر این حموله مناسب گاو و « فرش
شتر و فرش مناسب گوسفند است که از پشم و موي آنها براي فرش استفاده میشود یا اینکه موقع ذبح،همچون فرش بر زمین
می افتند.
نکنید.طبق این معنی،امر بر ظاهر خود حمل شده است.ممکن است امر بمعناي اباحه باشد.یعنی براي شما مباح است که از
روزي خدا بخورید.
طانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ 􀀀 واتِ الشَّیْ 􀀀 لا تَتَّبِعُوا خُطُ 􀀀 وَ
اجٍ مِنَ الضَّأْنِ 􀀀 مانِیَهَ أَزْو 􀀀 :به دنبال شیطان که دشمن آشکار شماست نروید.تفسیر این جمله در سورة بقره گذشت(آیه 168 ) ثَ
اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ :مطلبی را که در آیۀ پیش بطور مجمل بیان کرده بود،در اینجا به تفصیل بیان کرد.در آن آیه فرمود:از
را آفرید. « فرش » و« حموله »، چارپایان
از شتر و « نر و ماده » از بز و دو « نر و ماده » از میش و دو « نر و ماده » هشت جفت هستند.دو « فرش » و« حموله » در اینجا بیان میکند که
از گاو.منظور از این تفصیل بعد از اجمال این است که متضمن توبیخ بیشتري باشد.بدیهی است که هر یک از « نر و ماده » دو
حیوانات نر و ماده،زوج هستند، از اینجهت می فرماید:هشت زوج.نر،زوج ماده و ماده،زوج نر است.چنان که میفرماید:
یعنی هشت صنف.دو صنف نر و ماده،از « اجٍ􀀀 مانِیَهَ أَزْو 􀀀ثَ» احزاب 37 :جفتت را نگهدار)برخی گویند ) « أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ »
میش و دو صنف نر و ماده از بز و...
است.برخی گویند:منظور این است که هر یک از « ما عز » و معز گوسفند مودار و جمع « ضائن » گوسفند پشم دارد و جمع « ضان »
اینها هر دو دسته اند:اهلی و وحشی در مورد شتر اگر چه اهلی و وحشی صادق نیست.لکن شترها هم از لحاظ عربی بودن و
عربی نبودن بر دو دسته اند.این مطلب از امام صادق ع نیز روایت شده است.
حامُ الْأُنْثَیَیْنِ 􀀀 قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْ
:
به این مشرکین که حلال خدا را حرام کرده اند،بگو:آیا بز و میش نر را خدا حرام کرده است یا بز و میش ماده را یا آنچه که
در رحم بز و میش ماده است؟ این سؤال را بمنظور بحث و استدلال براي آنها طرح می کند،تا دروغ و افتراي آنها را بخدا
آشکار سازد،زیرا آنها می گفتند:آنچه در رحم حیوانات است بر مردها حلال و بر زنها
ص : 304
حرام است و مطالب دیگر!آنها اگر در پاسخ این سؤال می گفتند:بز و میش نر حرام است یا بز و میش ماده حرام است یا آنچه
در رحم آنهاست،حرام است،لازم بود که هر بز و میش نر یا هر بز و میش ماده یا آنچه در رحم آنهاست،حرام باشد و بنا بر
جواب اخیر گوسفند نر و ماده هر دو حرام بود زیرا آنچه دو رحم بز و میش است،یا نر است، یا ماده.خلاصه اینکه لازم بود
معتقد شوند که جنس گوسفند،اعم از نر و ماده و کوچک و بزرگ حرام باشد.در حالی که آنها زیر بار چنین مطلبی نمی
رفتند،زیرا بعضی را حلال و بعضی را حرام می شمردند.بدینترتیب در برابر این استدلال محکوم می شدند.
صادِقِینَ 􀀀 نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ
:اگر راست می گویید از آنچه حلال یا حرام شمرده اید،از روي علم بمن خبر دهید.
اللّ
􀀀
وَصّ هُ
اکُم 􀀀 داءَ إِذْ 􀀀 حامُ الْأُنْثَیَیْنِ أَمْ کُنْتُمْ شُهَ 􀀀 وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْ
ذا􀀀􀀀بِه
:
در اینجا تتمۀ هشت زوج نر و مادة حیوانات را در مورد شتر و گاو بیان می کند.سپس همان استدلالی را که در مورد بز و
میش کرد،تکرار کرده،می فرماید:به آنها بگو آیا خدا شتر و گاو نر یا شتر و گاو ماده یا بچه اي که در رحم گاو و شتر ماده
است حرام کرده و یا اینکه هنگامی که خداوند به شما دستور داد و آنها را بر شما حرام کرد،حضور داشتید؟!سؤال اخیر را
باین جهت طرح می کند که در راه تحصیل علم،یا دلیلی که عقلا براي رسیدن بحق دنبال می کنند یا مشاهده است که
عمومی نیست و اختصاص بعدّة خاصی دارد.هر گاه هیچ کدام از این دو راه براي تحصیل علم نباشد،علمی وجود ندارد و
مذهب باطل می شود.مقصود این است که آیا شما این مطلب را بدلیل کتب آسمانی می گویید یا خداوند با خود شما در میان
گذاشته است؟اوّلی که باور ندارید دوّمی هم که دروغ است.پس گفتار شما باطل است.
النّ بِغَیْرِ عِلْمٍ
اس􀀀 اللّ کَذِباً لِیُضِلَّ 􀀀
ي عَلَی هِ 􀀀 فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَر
:چه کسی به خود ستمکارتر از کسی است که بخدا نسبت دروغ دهد و چیزي که از جانب خدا تحریم
ص : 305
نشده،حرام شمارد و کاري کند که مردم را بدون دانش بگمراهی افکند و به آنها چیزي بگوید که خود بدرستی آن اطمینان
الظّ
􀀀
لا یَهْدِي الْقَوْمَ الِمِینَ 􀀀 اللّ
􀀀
ندارد و باعث هلاك آنها شود،اگر چه ممکن است واقعاً قصد هلاك آنها را نداشته باشد!؟ إِنَّ هَ
:خداوند مردم ستمکار را به ثواب هدایت نمی کند، زیرا آنها بواسطۀ کفر و گمراهی سزاوار کیفر دائمی هستند.
ص : 306
[ [سوره الأنعام ( 6): آیه 145
اشاره
إِلاّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَهً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ
􀀀
طاعِمٍ یَطْعَمُهُ 􀀀 ی 􀀀 ا أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَل 􀀀 لا أَجِ دُ فِی م 􀀀 قُلْ
( ادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 145 􀀀 لا ع 􀀀 اغٍ وَ 􀀀 اَللّ بِهِ فَمَنِ اُضْطُرَّ غَیْرَ ب
􀀀
لِغَیْرِ هِ
(1)
ترجمه
بگو:در آنچه بمن وحی شده،چیزي نیافته ام که بر خورنده اي که آن را میخورد، حرام باشد.جز اینکه مردار یا خون ریخته یا
گوشت خوك باشد که پلیدي است یا ذبح غیر شرعی باشد که نام غیر خدا بر آن برده شده باشد.کسی که ناچار شود و
متجاوز و افراط کار نباشد،پروردگارت آمرزگار و رحیم است.
ص : 307
1) -آیه 145 سوره انعام جزء 8 سوره 6 -1
بیان آیه 145
اشاره
قرائت
را به نصب خوانده اند. « میته » یکون میته:ابن کثیر و حمزه فعل را به تاء و
را به نصب خوانده اند.ابو علی « میته » را به رفع خوانده اند.دیگران فعل را به یاء و « میته » ابو جعفر و ابن عامر فعل را بتاء و
فاعل است.وجه قرائت « میته » وجه قرائت دوم این است که « الا ان تکون النفس » گوید:قرائت اول بنا بر معناي فاعل است.یعنی
خبر است.میته:ابو جعفر این کلمه را به تشدید و « میته » سوم که بهتر از همه است،این است که ضمیر فعل به سابق بر میگردد و
دیگران بدون تشدید خوانده اند.
مقصود
قبلا دربارة آنچه مشرکین حرام می شمردند،سخن گفت.اکنون در پیرامون آنچه واقعاً حرام است،می فرماید:
إِلاّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَهً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً
􀀀
طاعِمٍ یَطْعَمُهُ 􀀀 ی 􀀀 ا أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَل 􀀀 لا أَجِدُ فِی م 􀀀 قُلْ
:به این کافران بگو:در آنچه خداوند به من وحی کرده است،چیزي نمی بینم که بر خورنده اي حرام باشد،مگر اینکه آن چیز
گوشت مردار یا خون ریخته اي باشد.علت اینکه:فقط خون ریخته اي را ذکر میکند،این است که آن مقدار خونی که با
گوشت مخلوط است و قابل جدا کردن نیست،حلال است و بخشوده شده.
أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ
:یا گوشت خوك.در این آیه فقط مردار و خون و گوشت خوك را ذکر کرد،با اینکه چیزهاي دیگري هم حرام است.چنان
( که در سورة مائده حیوانی که خفه شده یا بچوب مرده یا از بلندي سقوط کرده باشد،بیان کرده است(آیه 3
ص : 308
لکن همۀ اینها مردار هستند.در اینجا این مطلب را به اجمال و در آنجا به تفصیل بیان کرده است.بهتر این است که
بگوییم:علت اینکه در اینجا این سه تا را بیان کرده،این است که اینها از سایر محرمات اهمیت بیشتري دارند.بقیه در جاهاي
دیگر یا بوسیلۀ وحی قرآنی بیان کرده است.وانگهی این سوره،مکی و مائده،مدنی است.
ممکن است چیزهایی که حرامند و در این آیه نیامده اند،بعدا حرام شده باشند.
مردار حیوانی است که بدون تزکیۀ شرعی جان سپرده باشد.
فَإِنَّهُ رِجْسٌ
:رجس نام هر چیز ناخوش آیندي است.رجس به معناي عذاب نیز آمده است.یعنی:همۀ اینها که ذکر شد،پلید هستند.
اللّ بِهِ
􀀀
أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ هِ
:غیر از مردار و خون و گوشت خوك،آن ذبح خلاف شرعی که نام غیر خدا بر آن برده شود،نیز حرام است.این یکی را فسق
نامیده، زیرا خارج از امر خداست.اهلال،بلند کردن آواز براي چیزي است.(مائده آیه 3 رجوع شود).
ادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ 􀀀 لا ع 􀀀 اغٍ وَ 􀀀 فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ ب
:اگر کسی متجاوز و افراط کار نباشد و بخوردن آنها ناچار شود، خداوند به او رخصت داده است، چنان که داراي مغفرت و
رحمت است.(تفسیر این آیه در سورة بقره ذیل آیۀ 173 گذشت.)
ص : 309
[ [سوره الأنعام ( 6): آیات 146 تا 147
اشاره
ا أَوْ مَا اِخْتَلَطَ 􀀀 وای 􀀀 ما أَوِ اَلْحَ 􀀀 ا حَمَلَتْ ظُهُورُهُ 􀀀 إِلاّ م
􀀀
ما 􀀀 ا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُ 􀀀 ا کُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ اَلْبَقَرِ وَ اَلْغَنَمِ حَرَّمْن 􀀀 ادُوا حَرَّمْن 􀀀 وَ عَلَی اَلَّذِینَ ه
لا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ اَلْقَوْمِ اَلْمُجْرِمِینَ 􀀀 اسِعَهٍ وَ 􀀀 صادِقُونَ ( 146 ) فَإِنْ کَ ذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَهٍ و 􀀀 إِنّ لَ
􀀀
اهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَ ا 􀀀 ذلِکَ جَزَیْن 􀀀 بِعَظْمٍ
(147)
(1)
ترجمه
و بر آنها که یهودي شدند هر ناخن داري را و از گاو و گوسفند پیه آنها را حرام کردیم.جز آنچه بر پشت آنها یا در امعایا
مخلوط باستخوان باشد.این کیفر را بخاطر ستمشان به آنها دادیم و ما راستگو هستیم.
اگر ترا تکذیب کنند،بگو پروردگارتان صاحب رحمتی وسیع است و کیفر او از مردم مجرم،دفع نخواهد شد.
ص : 310
147 جزء 8 سورة 6 - 1) -سورة انعام آیۀ 146 -1
147- بیان آیۀ 146
اشاره
لغت
ظفر:ناخن.اظفر یعنی دراز ناخن.چنان که اشعر یعنی دراز مو.
حوایا:جمع حاویه.آنچه در شکم جمع می شود.
اعراب
باشد. « الا ما حملت » ممکن است منصوب و عطف بر « ما حملت الحوایا » است.یعنی « ظهور » الحوایا:این کلمه یا مرفوع و عطف بر
مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ
باشد اما جایز نیست مبتدا باشد،زیرا تقدیر « جزینا » اول ذلک:ممکن است در محل نصب و مفعول دوم « ما » :این ما عطف است بر
خواهد شد و این در ضرورت شعر جایز است. « آن ذلک جزینا هموه
مقصود
اکنون دربارة آنچه بر یهود حرام شده،می فرماید:
ا کُلَّ ذِي ظُفُرٍ 􀀀 ادُوا حَرَّمْن 􀀀 وَ عَلَی الَّذِینَ ه
:بر یهودیان هر حیوان ناخن داري را حرام کردیم.در اینکه مقصود از حیوان ناخن دار چیست،اختلاف است.
ابن عباس و سعید بن جبیر و قتاده و مجاهد و سدّي گویند:مقصود هر چیزي است که انگشتانش بسته است.مثل شتر و شتر مرغ
گویند. ( 1) ابن زید گوید:مقصود شتر است.جبائی گوید:شامل « اوز » و دو نوع مرغ آبی که یکی را مرغابی و دیگري را
ص : 311
1) -در مورد مرغان آبی از آنجا که براي شنا احتیاج به انگشتان باز دارند،ظاهراً اشتباهی روي داده و اینها انگشتانشان باز -1
است.ظاهراً مقصود از حیوانات ناخن دار،آنهایی است که مثل گاو و گوسفند داراي سم نیستند.مثل مرغ.
درندگان و سگان و گربه ها و هر چه که با چنگال شکار کند،می شود.قتیبی و بلخی گوید:هر مرغی که داراي چنگال و هر
حیوانی که داراي سم است بر آنها حرام بود.
ما􀀀 ا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُ 􀀀 وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْن
: از گاو و گوسفند نیز تمام چربیها و پیه هایی که در باطن آنهاست بر یهود حرام کردیم.
ا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ 􀀀 وای 􀀀 ما أَوِ الْحَ 􀀀 ا حَمَلَتْ ظُهُورُهُ 􀀀 إِلاّ م
􀀀
:مگر آن پیه که بر روي گوشت باشد یا آن پیه که در باطن است.منظور گوشت چاق و پیهی است که در رودة بزرگ
است.این معنی از ابن عباس و حسن و سعید بن جبیر و قتاده و مجاهد و سدّي است.ابن زید گوید:منظور ماده بچه هاي شیر
خوار است.جبائی گوید:منظور پیه هایی است که در شکم و روده هاست.همچنین پیهی که با استخوان مخلوط شده مثل پیهی
در اینجا براي اباحه است.یعنی هر کدام از « او » که بر پهلوي گوسفند و گاو یا بر استخوان دم آنهاست،بر آنها حرام نبود.حرف
این سه نوع چربی مباح است.
جَزَیْنَ بِبَغْیِهِمْ
ه􀀀 ذ مُْ لِکَ􀀀
:اینها را بکیفر کردارشان که پیامبران را می کشتند و ربا می خوردند و اموال مردم را به باطل مباح می شمردند،بر آنها حرام
کردیم.
نساء 160 :بر اثر ظلم یهودیان چیزهاي پاکیزه اي ) « اتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ 􀀀 ا عَلَیْهِمْ طَیِّب 􀀀 ادُوا حَرَّمْن 􀀀 فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ ه » : چنان که می فرماید
که بر آنها حلال شده بود،بر آنها حرام کردیم)برخی گویند:منظور این است که آنها بوسیلۀ گناه بخود ستم کرده بودند برخی
گویند:زمانداران اسرائیلی خوردن گوشت مرغ و پیه را بر فقراء ممنوع کرده بودند.خداوند اینها را بکیفر این کار بر خودشان
حرام کرد.این مطلب را علی بن ابراهیم در تفسیر خود آورده است.
پرسش چگونه ممکن است تکلیف،کیفر باشد.در حالی که تکلیف تابع مصلحت و براي پاداش است؟ پاسخ این تکلیفها را
کیفر می نامد،زیرا کارهاي زشتی مرتکب شدند که سزاوار شدند
ص : 312
که اینها بر آنها بهمین جهت حرام شود.و اگر آن کارهاي زشت نبود،بر آنها حرام نمی شد و مصلحتی نداشت.
صادِقُونَ 􀀀 إِنّ لَ
􀀀
وَ ا
:ما در آنچه می گوییم نسبت بحرمت حیوانات ناخن دار و پیه گاو و گوسفند و نسبت به تجاوز یهودیان و نسبت بهمۀ مطالب
و اینکه این حرمت، کیفر آنان و بصلاح آیندگانشان بود،راستگو هستیم.
اسِعَهٍ 􀀀 فَإِنْ کَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَهٍ و
:اگر ترا در آنچه میگویی تکذیب کنند، بگو خداي شما صاحب رحمت فراوان است و در کیفر شما عجله نمی کند بلکه شما
را مهلت می دهد.
لا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ 􀀀 وَ
:اما همین که وقت کیفر او فرا رسید، جلو کیفر او نسبت بمردمی که پیامبر را تکذیب می کنند،گرفته نمیشود:
ص : 313
فهرست


فهرست جلد هشتم ترجمه تفسیر مجمع البیان




1 و » 3)و ترجمه 6 تفسیر آیۀ -2- سوره انعام جزء 7 سوره 6 موضوع صفحه تعداد آیات 3 فضیلت سوره 3 تفسیر سوره 5 آیۀ( 1
- 11 اعراب،مقصود 11 آیۀ( 4 ( 8 گفتار سعد بن جبیر 9 تفسیر آیۀ( 3 « اجل مسمی » 7 تعداد آیات لغت،مقصود 7 اقوالی درباره «2
-9-8- 15 لغت،اعراب،مقصود 15 دلالت آیۀ 16 آیۀ( 7 ( 14 اعراب،مقصود 14 تفسیر آیۀ( 6 « 4 و 5 » 6-5 )و ترجمه 13 تفسیر آیۀ
- 19 لغت،مقصود 19 آیۀ( 11 (10-9- 18 موضوع صفحه شان نزول،مقصود 18 دلالت آیۀ 18 تفسیر آیۀ( 8 «7» 17 تفسیر آیۀ (10
13-12 )و ترجمه 21 تفسیر آیۀ هاي فوق 22 اعراب،مقصود 22 پرسش و پاسخ آن 25 آیۀ( 14 و 15 )و ترجمه 26 تفسیر دو آیۀ
- 31 قرائت،مقصود 31 تفسیر آیۀ( 17 ( 18 )و ترجمه 30 تفسیر آیۀ( 16 -17- فوق 27 لغت،اعراب.شان نزول،مقصود 27 آیۀ 16
20 )و ترجمه 34 - 32 مقصود 32 پرسش و پاسخ آن 32 آیۀ( 19 (18
ص : 314