گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
تتمه سوره آل عمران



اشاره
[ [ صفحه 5
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 52 تا 58
اشاره
فَلَمّا أَحَسَّ عِیسی مِنهُمُ الکُفرَ قالَ مَن أَنصارِي إِلَی اللّهِ قالَ الحَوارِیُّونَ نَحنُ أَنصارُ اللّهِ آمَنّا بِاللّهِ وَ اشهَد بِأَنّا مُسلِمُونَ [ 52 ] رَبَّنا
آمَنّا بِما أَنزَلتَ وَ اتَّبَعنَا الرَّسُولَ فَاکتُبنا مَعَ الشّاهِدِینَ [ 53 ] وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَیرُ الماکِرِینَ [ 54 ] إِذ قالَ اللّهُ یا عِیسی إِنِّی
مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوكَ فَوقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی یَومِ القِیامَۀِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرجِعُکُم
[ فَأَحکُمُ بَینَکُم فِیما کُنتُم فِیهِ تَختَلِفُونَ [ 55 ] فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُم عَذاباً شَدِیداً فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ ما لَهُم مِن ناصِ رِینَ [ 56
740 وَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِم أُجُورَهُم وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمِینَ [ 57 ] ذلِکَ نَتلُوهُ عَلَیکَ مِنَ - -قرآن- 1
191 - أَحَسَّ احساس شیء یعنی ادراك آن بیکی از حواسّ پنجگانه و ادراك امور - الآیاتِ وَ الذِّکرِ الحَکِیمِ [ 58 ] -قرآن- 1
معنوي را مجازا أَحَسَّ و احساس کرد گویند مَن أَنصارِي یعنی کیانند یاران من، و انصار جمع ناصر است یعنی یار و معین
الحَوارِیُّونَ حواريّ مشتق از حور است و آن بمعنی سفیدي خالص است و یاران عیسی علیه السّلام را حواري خواندند باین
جهت که دلهاشان سفید و نیّاتشان خالص و بیآلایش بود هم خود خالص بودند و هم دیگران را از کدورت گناهان بوعظ و
نصیحت به سفیدي دل و صفاي سریرت نایل میساختند وَ مَکَرُوا مکر تدبیر مخفیانه و حیله کردن با غیر است و اغفال او براي
ضرر رسانیدن باو از طریقی که گمان نبرد مُتَوَفِّیکَ توفّی گرفتن هر چیز است بطور تامّ و کامل و بچند معنی گفته شده است
یکی متوفیّک اي مستوفیک أجلک- دیگر مؤخّرك إلی أجلک- دیگر توفّی حقّه: أي أخذه کاملا- دیگر مؤخّرك إلی
- اجلک عاصما منهم- دیگر قابضک من الإرض- دیگر ممیتک عن الشهوات العائقۀ عن العروج إلی عالم القدس. -قرآن- 4
676- 546 -قرآن- 663 - 231 -قرآن- 535 - 145 -قرآن- 216 - 111 -قرآن- 131 - -12 قرآن- 103
تفسیر معانی
اشاره
-52 پس موقعیکه بر عیسی علیه السّلام کفر آنها محقق شد و کفر قوم خود را احساس کرد و بآن یقین حاصل نمود [از -
أصحاب خود که مستعد قبول دعوت و کسانیکه نور ایمان در قلوبشان تابش کرده بود طلب یاري و نصرت کرده] گفت
کیست که مرا در اقامه دین خدا یاري کند [و حزب من و جماعت یاران من در نصرت دین خدا باشد]! حواریّون [که یاران
خالص او بودند] گفتند مائیم یاران دین خدا و رسول خدا بخدا ایمان آوردهایم [تا دین او را نصرت کنیم از دوستان او دفاع و
با دشمنانش جدال و قتال نمائیم] و تو هم [اي رسولخدا در روز که رسولان خدا براي امّتان خویش شهادت میدهند] گواهی
بده به اینکه که ما اسلام آوردهایم [ صفحه 6] [و بآنچه تو اراده کنی تسلیم و مطیع و منقاد میباشیم چه اسلام در جوهره آن
اختلافی بین اینکه دین و آن دین نیست تمام ادیان جوهره و أصل آنها اسلام است یعنی تسلیم بحق و ایمان بخدا و روز
جزاست] . 53 - [حواریّون پس از گواه گرفتن پیامبر خودشان بدرگاه باري تعالی تضرع کرده عرضه داشتند] پروردگارا ما
بآنچه تو در توراة و انجیل نازل فرمودهاي ایمان داریم و عیسی پیامبر ترا پیروي کردهایم بنابراین ما را در زمره گواهان
بوحدانیّت خودت و رسالت پیامبرت ثبت فرما. 54 - [و کفّار بنی اسرائیل که عیسی علیه السّلام از آنها احساس کفر کرده بود]
با عیسی مکر نمودند [و در خفا بقتل او همّت گماشتند و جمعی را بر کشتن او واداشتند که بحیله آنحضرت را شهید کنند]
خدا هم با آن مردم مکّار مکر نمود [یعنی مکرشان را باطل ساخت و در آنچه زمینه سازي کرده بودند بمراد خود نرسیدند و
عیسی علیه السّلام را بالا برد و امر بر آنها مشتبه شد و آنکس که قصد قتل داشت خودش کشته شد و خداوند اینکه ابطال مکر
را تعبیر بمکر خود فرمود] و خداوند بهترین مکر کنندگان است [یعنی هیچ مکر و حیله و خدعهاي در برابر اراده و مشیّت او
توانائی استقامت ندارد و محکوم به بطلان است]. 55 - و در اینموقع بود که خداوند [بعیسی خطاب فرموده] گفت: اي عیسی
میراننده و قبض روح کننده تو من هستم [و تا موقعی اجل محتوم تو نرسیده است ترا از شر کفّار حفظ میکنم و مرگ ترا تا
اجلی که براي تو مقدّر کردهام بعقب میاندازم و تو بدست آنان کشته نمیشوي] بلکه ترا بسوي خود بالا میبرم و بلند میسازم
[و بمحل و مکانت کرامت خود و مقرّ ملائک میبرم] و ترا از کسانیکه کفر آوردند پاك و طاهر و دور میگردانم [یعنی از
آلایش بد و سوء جوار و خبث صحبت و پلیدي معاشرت آنها آسوده میسازم] و کسانیکه متابعت و پیروي ترا کردهاند و بتو
ایمان آوردهاند تا روز قیامت برتر و مافوق کسانی قرار خواهم داد که بتو کافر شدند و پیروي ترا نکردند [یعنی تا روز
رستاخیز مسیحیان روحا بالاتر و خلقا نیکوتر و ادبا [ صفحه 7] کاملتر از یهود خواهند بود، یا آنکه در حکومت و آقائی هم
آنها بر یهودان سبقت خواهند داشت] سپس بازگشت همه شماها [هم تو و پیروانت و هم کفّار و دشمنانت] بسوي من است و
در آنروز [بعث و نشور] من میان شما در آنچه با یکدیگر اختلاف دارید حکومت و قضاوت خواهم نمود. 56 - امّا آنانکه کفر
آوردند و بر حق پرده پوشی کردند آنها را در دنیا و آخرت بعذاب سخت دچار خواهم ساخت و براي آنها یار و مددکاري
نخواهد بود که از عذاب رهائی دهد. 57 - و امّا آنانکه ایمان آوردند و کارهاي شایسته کردند، مزدهاي آنان تامّ و کامل
- بدون کسر و نقصان بآنها عطا خواهد شد و خداوند ستمکاران را مطلقا دوست نمیدارد [و ابدا بخیر رهبري نمیفرماید] 58
اینکه بود آنچه ما [از خبر عیسی علیه السّلام و غیره] بر تو خواندیم و جملگی از علامات و نشانههاي دالّ بر نبوت و بر ثبوت
رسالت تو میباشند [زیرا آنها اخباري هستند که جز خواننده کتاب یا گیرنده وحی بآن اطلاع نمییابد و تو چون امّی هستی و
خواندن و نوشتن نمیدانی ما بوحی بتو القاء نمودیم] و آنها ذکر خداي حکیم [یعنی قرآن] کریم است [که هم مشتمل بر حکم
محکم است و ورود خللی بر آن ممتنع است و هم از جانب کردکار حکیم است که تماما مبنی بر مصالح عامّه و حکمت
است]. - مکر بر دو گونه است [مکر حسن و مکر سیّئ یعنی مکر خوب و مکر بد] و خداوند فرماید وَ لا یَحِیقُ المَکرُ السَّیِّئُ إِلّا
بِأَهلِهِ یعنی مکر بد جز أهل آن یعنی مکر کننده را از بین نمیبرد] و مکر از جانب مخلوق خبث و خدعه و حیلت و فریب است
و چنین مکري را بخدا نسبت نتوان داد مگر بر سبیل مجاز و مکر خالق همان استدراج عبد و فراهم آوردن اسبابهاي دنیوي
براي اوست تا آنکه مغرور شود و خداي خود را فراموش کند و بناگاه خدا او را بکیفر اعمالش بگیرد و او راهی براي جبران
143 [ صفحه 8] ناز و نعمت مغرور شدن مکري - نداشته باشد، همان آزاد ماندن عبد گناهکار فراموشکار و در -قرآن- 92
است که با او میشود و یکبارگی همه اسباب غرور را از دست میدهد و میفهمد که خداوند خیر الماکرین است. پس اي بنده
خدا از احسانی که مولاي تو با تو میکند و بدي که همواره تو نسبت باو میکنی و او مدام با تو بلطف و عطوفت رفتار
میکند بترس که مبادا اینکه معامله معامله استدراج با تو باشد تا اینکه تو باین رفتار دلگرم شوي و بآن مغرور گردي و بآنچه
بتو میدهد دلخوش باشی و بفتنه گرفتار آئی چنانکه در کتاب کریم فرماید: [سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعلَمُونَ] و در معنی
406 [آنها را در نعم بیشمار میکشانیم و شکر بر آن نعمات فراموششان میشود تا آنکه - اینکه آیه گفتهاند: -قرآن- 361
بنعمات رکون و اعتماد پیدا کنند و از منعم محجوب بمانند و در آنحال مأخوذ شوند و بکردههاي بد خویش گرفتار آیند]. -
جمله [إِنِّی مُتَوَفِّیکَ] را مفسرین بچند وجه توجیه و تفسیر نمودهاند [ 1] آنکه مراد به [مُتَوَفِّیکَ] اینکه باشد که [إنّی قابضک
برفعک من الإرض إلی السّماء] و براي اینکه قول دو تأویل خواهد بود: یکی آنکه [إنّی رافعک إلیّ وافیا لم ینالوا منک شیئا]
باشد یعنی ترا دریافت و مقبوض ساختم چنانکه « متسلّمک » بمعنی « مُتَوَفِّیکَ » که کسی را بتو هیچ دسترسی نباشد] دیگر آنکه
2] آنکه مراد [إنّی متوفّیک وفاة نوم] ] 356- 116 -قرآن- 341 - 32 -قرآن- 101 - قرآن- 9 - .-« تسلّمته » اي « توفّیت منه » گویند
باشد یعنی او کسی است که شما را « وَ هُوَ الَّذِي یَتَوَفّاکُم بِاللَّیلِ » باشد یعنی [رافعک إلیّ فی النوم] و دلیل بر آن آیه مبارکه
3] مراد ] 316- 160 -قرآن- 233 - بخواب میبرد و آیه دیگر اللّهُ یَتَوَفَّی الَأنفُسَ حِینَ مَوتِها وَ الَّتِی لَم تَمُت فِی مَنامِها. -قرآن- 116
[ باشد، یعنی ترا میراندم که بقول إبن عباس و وهب خداوند عیسی را سه ساعت قبض روح فرمود. [ 4 « إنّی متوفّیک وفاة موت »
باشد و آیه موجب ترتیب نمیباشد چنانکه در « رافعک و متوفّیک » بقول نحویّین تقدیم و تأخیري در آیه مبارکه است که أصل
178 [ صفحه 9] که نذر قبل از عذاب است بدلیل آیه دیگر که فرمود وَ ما کُنّا - آیه فَکَیفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ -قرآن- 145
مُعَذِّبِینَ حَتّی نَبعَثَ رَسُولًا و اینکه قول روایت ضحاك است، و دلیل آن حدیثی است از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله که: -
و در روایت دیگري که از آنحضرت بصحّت « إنّ عیسی إبن مریم لم یمت و إنّه راجع إلیکم قبل یوم القیمۀ » 111- قرآن- 61
و اینکه حدیث را بخاري و مسلم هم در « کیف أنتم إذا نزل إبن مریم فیکم و إمامکم فیکم و منکم » : پیوسته است که فرمود
در - «. إنّی قابضک بالموت بعد نزولک من السّماء » : صحیح خود آوردهاند- و بنابراین قول تقدیر و توجیه آیه چنین میشود
و بالا بردن بآسمان را باعتبار تفخیم و « إنّی رافعک إلی سمائی » نیز دو قول است - [ 1] اینکه است که « وَ رافِعُکَ إِلَیَّ » جمله
باشد چنانکه « إنّی رافعک إلی کرامتی » تعظیم و رفعت مکانتی نه رفعت مکانی بالا بردن بسوي خود نامیده است - [ 2] اینکه
که رفتن خود را بشام رفتن « إلی حیث أمرنی ربّی » أي « إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهدِینِ » : در حکایت ابراهیم علیه السّلام فرماید
نیز دو قول است: - « وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا » 376 - در جمله - 37 -قرآن- 333 - بسوي پروردگار نامیده است. -قرآن- 14
1] آنکه من بسبب اخراج تو از میانه آنها و نجات تو از شرّ آنها باعتبار اینکه کفّار اشخاص پلیدي بودهاند ترا ] 57- قرآن- 14
طاهر و پاکیزه میگردانم و ملاقات تو با آنها در حکم ملاقات با نجس بوده که بخروج از بین آنها طاهر میشوي. [ 2] تطهیر او
رهائی از قتلی بوده که آنها قصد داشتهاند و اینکه قتل رجسی بوده است که خداوند آنرا دفع فرموده است. - در جمله وَ جاعِلُ
الَّذِینَ اتَّبَعُوكَ فَوقَ الَّذِینَ کَفَرُوا نیز توجیهاتی است: [ 1] معنی اینکه باشد که خدا کسانیرا که بتو ایمان آوردند در عزّت و
غلبه و صحّت برتر از کسانیکه ترا تکذیب کردند قرار داده یعنی نصاري همواره برتر از یهود خواهند بود و یهود همواره ذلیل
در دست نصاري خواهند بود تا روز قیامت و تا روز نشور استقلالی براي یهود نیست و در همه جا حکمفرمائی بانصاري است
75 [ صفحه 10 ] به یهود چنانکه هنوز هم مشاهده میکنیم - [ 2] مقصود از الَّذِینَ اتَّبَعُوكَ امّت محمّد صلی - نسبت -قرآن- 14
اللّه علیه و اله باشند یعنی آنها تبعیّت صوري و معنوي نسبت بحضرت عیسی دارند و تا قیامت فوق مکذّبین و کافران بعیسی
علیه السّلام خواهند بود و خداوند اینکه امّت را هر چند داراي شریعت علی حده هستند از اینکه جهت تبع عیسی علیه السّلام
یعنی وقتی بعد از او « فلان یتبع فلانا: إذا جاء بعده » خوانده است که از حیث ظاهر و صورت بدنبال عیسی آمدهاند چه گویند
بیاید گویند بدنبال او آمد و پیروي او کرد و از حیث معنی هم رسول اسلام صلّی اللّه علیه و آله مصدّق عیسی علیه السّلام و
کتاب و شریعت او بوده است و هر کس مصدّق کسی باشد تبع او محسوب است و شرایع کلیّۀ در أبواب توحید و معاد
و نسخ و اختلاف در تشریفات و مقتضیات هر زمان است و اعتقاد پیمبر اسلام اعتقاد « لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ » متحدند و
عیسی و گفتارش گفتار اوست. و اینکه قول اقرب و اوجه بصواب است زیرا ترغیب بسلام و دلیل بر اینستکه امّت محمّد صلّی
اللّه علیه و آله تا روز قیامت یا تا روز قیام قائم بر کافران غلبه معنوي دارند و آنانکه عیسی را إله یا پسر خدا خوانند تابعین
842- 86 -قرآن- 798 - عیسی علیه السّلام محسوب نمیشوند. -قرآن- 63
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 59 تا 63
اشاره
إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ [ 59 ] الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلا تَکُن مِنَ المُمتَرِینَ [ 60 ] فَمَن
حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَ أَبناءَکُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُم وَ أَنفُسَ نا وَ أَنفُسَ کُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل
لَعنَتَ اللّهِ عَلَی الکاذِبِینَ [ 61 ] إِنَّ هذا لَهُوَ القَ َ صصُ الحَقُّ وَ ما مِن إِلهٍ إِلَّا اللّهُ وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 62 ] فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّ اللّهَ
الشاکّین اصلش از امترآء است یعنی شک بدل راه دادن و « المُمتَرِینَ » - [ 592 [ صفحه 11 - عَلِیمٌ بِالمُفسِدِینَ [ 63 ] -قرآن- 1
شک در کلام دیگري ایجاد کردن- یا شک بیجهت و افراط در شک در آنچه مریه باشد و مریه یعنی تردّد در امر و شکّ در
تعالی در اصل بمعنی تصاعد و بالا رفتن است چنانکه گوئی « تَعالَوا » ، حاجّ یحاجّ- محآجّۀ: اي جادلک مجادلۀ « حَاجَّکَ » قضایا
خواننده در بالاست و خوانده شده در پائین و باو امر میکند که بسمت او بالا بیاید سپس اینکه کلمه استعاره شده براي هر
خواننده در هر جا باشد و گوید تعال یعنی بیا بسوي من و تعالوا جمع است یعنی بیائید و رأي و عزیمت خود را بگوئید و
اي نتباهل و تباهل و مباهله بمعنی « نَبتَهِل » مقصود هم در آیه آمدن با ابدان نبوده است زیرا بدنهاي آنها حضور داشته است
ابتهال و تضرع در نفرین و ملاعنه است یعنی هر یک از طرفین با ابتهال و تضرع بدرگاه خدا از خدا بخواهیم که دروغگوي از
یعنی حکایت و داستانسرائی کرد و « قصّ الحدیث » مصدر فعل « القَ َ صصُ » ما طرفین را لعن کند و از خدا عذاب او را بخواهیم
اي « تَوَلَّوا » زائده است و براي استغراق و تأکید است در ردّ بر تثلیث نصاري « من » « وَ ما مِن إِلهٍ » در اینجا بمعنی خبر و بیان است
990 -قرآن- - 731 -قرآن- 979 - 292 -قرآن- 720 - 238 -قرآن- 282 - 19 -قرآن- 227 - أعرضوا یعنی رو گردان شدند. -قرآن- 4
روایت کردهاند که وفد نجران برسولخدا صلّی اللّه علیه و آله عرض کردند تو چرا » - 1198- -1106-1087 قرآن- 1187
بصاحب ما عیسی علیه السّلام دشنام میدهی! رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود چه میگویم! گفتند میگوئی: او بنده
خداست- رسولخدا صلّی اللّه علیه و اله سلّم فرمود: بلی او بنده خداست و رسولخداست و کلمه خداست که بمریم القآء
گردید. نصاري خشمناك گشته گفتند آیا دیدهاي انسانی هرگز بیپدر بدنیا آید! اگر راست میگوئی مانندش را بما نشان
-59 همانا مثل داستان عیسی [یعنی شأن بدیع او که موجب غرابت شده است] در نزد خدا .« بده، و لذا اینکه آیه نازل گردید
[یعنی حکم و تقدیر خدا] مانند مثل آدم [أبو البشر] است [ صفحه 12 ] [یعنی مانند حالت شگفتآور اوست که در باب او هیچ
شک و منازعهاي نیست] که او را از خاك آفرید سپس باو گفت بشري باش و بشري شد [و غریب را به اغرب از آن تشبیه
فرمود که اگر عیسی علیه السّلام فقط بدون پدر بدنیا آمد آدم علیه السّلام بدون پدر و مادر بوجود آمد]. 60 - [آنچه را ما
براي تو از عیسی و مادرش خبر دادیم] حقّ و راست و درست و گفتار صدق بدون شک و شبهه از جانب پروردگار تست و تو
[ یا محمّد] و امّتت [در آنچه بتو وحی میرسد] از شک کنندگان مباش [و بر یقین خودت ثابت باش]. 61 - [روایات صحیحه
فریقین اتّفاق دارد به اینکه که وفد نجران یعنی اشراف نصاراي نجران که براي احتجاج بمدینه آمده بودند و آنها چهارده تن
بودند که بزرگشان سیّد نامش أهیب و پس از او عاقب که صاحب رأي آنها و نامش عبد المسیح و سوّمی أبو حارثۀ بن علقمه
اسقف آنقوم بود جملگی برسول خدا وارد گشتند و پس از احتجاجات حضرت آنها را دعوت بمباهله کرد و خود با [امام
حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و علی علیه السّلام] براي مباهله از شهر خارج شدند، آنها با
یکدیگر شور کردند و گفتند هیچ قومی با پیامبري مباهله نکردند مگر اینکه هلاك شدند ویژه آنکه با أهل بیت خود براي
مباهله حاضر شود و لذا آنها از حضرت مهلت خواستند و فرداي آنروز رأیشان بر مصالحه قرار گرفت و قبول جزیه نمودند [و
دو هزار قطعه لباس قرار شد بدهند که یک هزار آن در ماه صفر و یکهزار آن در ماه رجب و با هر یک دراهمی نیز تحویل
دهند] و نزول آیه مبارکه بدین جهت بوده است که فرمود: 61 - بنابراین کسیکه در باره عیسی علیه السّلام با تو محاجّه و
مجادله کند پس از علم و یقینی که براي تو حاصل گشته [و آیات بیّناتی که موجب قطع و یقین تو گردیده است و آنها
شنیدهاند و دست از گمراهی نکشیدهاند] پس [با آنها قطع سخن کن و معامله معاند با آنها بنما و بایشان بگو بیائید [و رأي و
عزیمت خود را محکم کنید] هر یک از ما و شما بخوانیم پسرانمان را و شما هم پسرانتان را و ما زنانمان را [ صفحه 13 ] و شما
زنانتان را و ما خودمان را و شما هم خودتان را سپس مباهله کنیم [و از خدا بخواهیم که دروغگوي ما را از رحمت خود دور
کند و لعن نماید] و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. 62 - حقّا [آنچه را که ما از عیسی علیه السّلام و مادرش براي تو
حکایت کردیم] حکایت حق و راست و درست میباشد [و در عداد داستانها و افسانهها و آنچه نصاري از اکاذیب شهرت
میدهند نیست] و معبودي [قابل پرستش] جز خداي یکتاي بیهمتا [که مستجمع جمیع صفات جلال و جمال است] نمیباشد و
اینکه خداي یکتا همان خدائیست که عزیز [یعنی بزرگ و توانا و غالب بر هر چیز] و حکیم است [یعنی محیط بعوالم وجود و
معلومات غیب و شهود است و آنچه میکند درست و بر مقتضاي حکمت و صلاح مخلوقات است] 63 - پس اگر پس از تمام
اینکه تبلیغات و استدلالات [از قبول توحید و حقیقتی که ما براي تو حکایت نمودیم و اینهمه حجج و براهینی که مشاهده
نمودند] اعراض کنند و از تو رو گردان شوند [از آنها دست بکش و آنانرا بحال خود گذار] زیرا که خداوند داناي بحال
تبهکاران است [و مطلع بر اغراض فاسدهایست که در قلوب آنها جا گرفته است و جزاي اعمال آنها را خواهد داد]. [ صفحه
[14
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 64 تا 68
اشاره
قُل یا أَهلَ الکِتابِ تَعالَوا إِلی کَلِمَۀٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکُم أَلاّ نَعبُدَ إِلَّا اللّهَ وَ لا نُشرِكَ بِهِ شَیئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعضُ نا بَعضاً أَرباباً مِن دُونِ
اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشهَدُوا بِأَنّا مُسلِمُونَ [ 64 ] یا أَهلَ الکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبراهِیمَ وَ ما أُنزِلَتِ التَّوراةُ وَ الإِنجِیلُ إِلاّ مِن بَعدِهِ أَ
فَلا تَعقِلُونَ [ 65 ] ها أَنتُم هؤُلاءِ حاجَجتُم فِیما لَکُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیما لَیسَ لَکُم بِهِ عِلمٌ وَ اللّهُ یَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَمُونَ [ 66 ] ما
کانَ إِبراهِیمُ یَهُودِیا وَ لا نَصرانِیا وَ لکِن کانَ حَنِیفاً مُسلِماً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکِینَ [ 67 ] إِنَّ أَولَی النّاسِ بِإِبراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ
عدل و وسط و مورد اتّفاق [تحاجّون] اي تخاصموي « سَواءٍ » - 823- هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِیُّ المُؤمِنِینَ [ 68 ] -قرآن- 1
ها حرف تنبیه است و براي آگاهی شنونده استعمال میشود « ها أَنتُم » و تجادلون، محاجّه: دشمنی و جدال کردن با یکدیگر
یعنی مایل از عقاید باطله، از ماده حنف است که بمعنی میل از گمراهی باستقامت است بعکس « حَنِیفاً » جادلتم :« حاجَجتُم »
12 -قرآن- - ناصر و محبّ و صاحب اختیار. -قرآن- 4 « وَلِیُّ » منقادا اللّه وحده « مُسلِماً » جنف که میل از استقامت بضلالت است
412- 381 -قرآن- 402 - 221 -قرآن- 371 - 201 -قرآن- 211 - -129-117 قرآن- 190
تفسیر معانی
اشاره
[خداوند عزّ و جلّ قصص حق و خبر صدق را در باره عیسی علیه السّلام روشن فرمود و معیّن ساخت که أهل کتاب پارهاي راه
افراط پیموده و عیسی علیه السّلام را إله قرار دادهاند و پاره دیگر راه تفریط را گرفته و در باره او سخنان نادرست سرودهاند و
بالاخره امرشان منتهی بمباهله شد و بعد از اقامه حجّت و برهان از طریق ابتهال بر آنها پیروز گردید و سپس خواست از راه
دیگري آنانرا براه حق آورد که امکان انکار براي آنها نباشد لذا بپیامبر خود خطاب فرمود که:] 64 - [ یا محمّد] بگو اي
صاحبان کتاب [اي یهود و نصاري] بیائید [رفع اختلاف و دعوا کنیم] و بکلمهاي بگرویم که در بین ما و شما یکسان و متّفق
علیه و بیچون و چراست [و انبیاء و رسل و کتب آسمانی هیچیک را در آن اختلافی نیست و در کلمهاي انصاف بدهیم که
هیچیک را در آن کلمه نسبت بدیگري حرفی و انکاري نیست و آن اینستکه:] جز خداي یکتا خداي دیگري نپرستیم [و در [
صفحه 15 ] عبادت، او بتنهائی را برگزینیم و پرستش خود را خاص و خالص او نمائیم] و غیر او چیزیرا در پرستش شریک او
نسازیم [و جز او چیزیرا سزاوار پرستیدن نبینیم] و پارهاي از ما پاره دیگر را [از مخلوقات] غیر از خدا [که خالق همه است]
ارباب [یعنی آقا و مالک و صاحب اختیار و مربّی و مطاع مطلق] قرار ندهیم [یعنی عزیز و مسیح را پسران خدا ندانیم و در
حلال و حرام کردن هر چیز بدعتهاي أحبار و رهبانان را مطیع نشویم زیرا آنها هم مانند ما بشراند] [و چون امر چنین شود و
آنها بپذیرند ما در یک امر وسط و عادلانه و مسلّم از طرف همگان قرار گرفتهایم و جدالی باقی نمیماند] و امّا اگر اعراض
کردند و [بآنچه شما آنها را از توحید و ترك شرك میخوانید پشت کرده رو گردان شدند] بآنها بگوئید [پس در اینصورت
شما یکتا پرست واقعی و تسلیم در برابر خداي واحد نیستید] شهادت بدهید و گواه باشید که مسلمانان واقعی ما هستیم نه شما
[و اعتراف کنید به اینکه که توحید در عبادت خاص ما مسلمانان و شیمه ماست نه شما که غیر از خداي واحد، ارباب دیگري
را هم براي خود برگزیدهاید]. - شایسته است که در قصه عیسی علیه السّلام بدیده دقّت نگریست که خداوند متعال تا چه حدّ
در ارشاد مردم و حسن احتجاج تفضل فرموده است به اینکه که اوّلا حالات عیسی علیه السّلام و تطوراتی را نسبت باو که
همگی منافی با مقام الوهیّت است بیان و ایراد کرده و الوهیت او را ردّ. فرموده و آنچه را موجب حلّ عقده و دفع شبهه از آنها
بوده ذکر فرموده است و پس از آن باز چون عناد و لجاج آنها را ملاحظه فرموده آنها را بمباهله که نوعی از اعجاز میباشد
خوانده است و چون آنها از مباهله کناره کرده و تا حدّي مطیع و رام شدهاند باز در پی ارشاد ایشان برآمده و راه آسانتري
پیشنهاد کرده و آنان را براهی خوانده که با گفتار عیسی و انجیل و سایر انبیاء و کتب آنها موافق است و چون تمام اینها مثمر
ثمر نشده و خودپرستی و جاه طلبی مانع هدایت آنها بوده از آنها دست کشیده و فرموده است پس اینک اعتراف بمسلمان
نبودن خود کنند و شهادت بدهند که مسلمان واقعی یعنی تسلیم در برابر اوامر خداي [ صفحه 16 ] یگانه بلاشریک محمّد و
محمّدیان هستند و بس. - در سیره مقدّس نبوي چنین آمده است که: رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بپادشاهان زمان خویش از
جمله هرقل امپراطور روم و کسري پرویز شاهنشاه ایران و مقوقس پادشاه مصر و نجاشی پادشاه حبشه و دیگران نامههائی باین
مضمون نوشت و براي آنها بوسیله فرستادگانی ارسال داشت و مضمون آن بخشنامه بود و از جمله براي هرقل چنین مرقوم
داشت: [من محمّد رسول اللّه الی هرقل عظیم الروم سلام علی من اتّبع الهدي، أمّا بعد: فانّی ادعوك بدعایۀ الاسلام أسلم تسلم
أسلم یؤتک اللّه اجرك مرّتین و ان تولّیت فانّ علیک اثم الاریسیّین قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمۀ سواء بیننا و بینکم ألّا
نعبد إلّا اللّه و لا نشرك به شیئا و لا یتّخذ بعضنا بعضا الخ ...] و اخیرا عین نامهاي که بهمین مضمون فوق بمقوقس نوشته شده
است یافت گردیده و از آن عکسها منتشر شده و خود من هم در ایران نزد بعضی از بزرگان آنرا زیارت کردهام- پس عاقل
راست که از آیات و فحاوي کتاب خدا و تدبّر در معانی قرآن اعراض نکند و راه علم و عمل را را بپیماید و از جهل و
سرکشی و گمراهی دوري گزیند پیش از آنکه در خاك پنهان گردد و بجاي جامه کفن در بر او راست آید، مولی عبد
الرحمن جامی چه خوش سروده است: پیش کسري ز خردمند حکیمان میرفت || سخن از سخت ترین موج در اینکه لجّه غم
آن یکی گفت که بیماري و اندوه دراز || و آندگر گفت که ناداري و پیریست بهم سیّمین گفت که قرب اجل و سوء عمل
|| عاقبت رفت بترجیح سوم حکم حکم خداوند منّان ما را از حلاوت طاعات روزي فرماید و بتوفیق خویش پیش از درك
65 - [چون أهل کتاب در باره إبراهیم با یکدیگر تنازع نمودند و [ هادم لذّات موفّق و مؤیّد گرداند بمنّه و کرمه. [ صفحه 17
هر یک ابراهیم علیه السّلام را از خود و ملّت و شریعت خویش میدانستند و مرافعه را نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله سلّم
آوردند اینکه آیه نازل گردید]: اي أهل کتاب چرا در باره إبراهیم علیه السّلام احتجاج و مجادله میکنید [دستهاي او را
یهودي و دستهاي او را نصرانی میخوانید] و حال آنکه توراة و انجیل نازل نشده است مگر [سالها و قرنها] بعد از إبراهیم علیه
السّلام پس چرا بعقل خودتان رجوع نمی کنید [و بدون تعقّل جدال مینمائید] [شما سالها پس از ابراهیم یهودي و نصرانی
خوانده شدید و مجادله شما بغلط و بر باطل است، بین إبراهیم و موسی هزار سال و بین موسی و عیسی دو هزار سال فاصله
بوده است با اینوصف چگونه ابراهیم بر دینی بوده است که پس از او بزمانهاي دراز پیدا شده است]. 66 - هان شما همان
جماعتی هستید که در آنچه بآن علم و معرفت دارید احتجاج و مجادله میکنید [زیرا توراة و انجیل نبوّت و ظهور محمّد را خبر
داده و معذلک شما نپذیرفته و جدال و انکار میکنید] پس در باره چیزي که علم و معرفت بآن ندارید چگونه و چرا مجادله
مینمائید! [زیرا نه ذکري از او در کتابهاي شما شده و نه شما را علمی به دین إبراهیم است و در هیچیک از دو کتاب بالقطع
ذکري از آن نیست] و خداي یکتا میداند [آنچه را که شما در باره آن محاجّه و مجادله میکنید و ما را بآن آگاه میسازد] و شما
آنرا نمیدانید [و در باره چیزي که بآن علم ندارید مجادله مکنید]. 67 - إبراهیم علیه السّلام [بنا ببرهانی که تصریح شد] نه
یهودي بوده است و نه نصرانی و لکن [از تمام عقاید باطله و خلاف توحید] رو گردان بوده است [و نسبت بخدایتعالی سر
تسلیم و اطاعت و انقیاد داشته] و مسلم بوده است و از جمله مشرکان [أهل کتاب که عزیر را پسر خدا و مسیح را فرزند خدا
میدانند و مشرکان عرب که بتپرستی شعارشان میباشد] نبوده است [و موحّ د یکتاپرست بوده است] [اشاره به اینکه که
مشرکین که خود را از ملّت ابراهیم میدانند. إبراهیم از ملّت آنها [ صفحه 18 ] نیست]. 68 - حقّا که اولی و احقّ بابراهیم [و
مخصوصتر و نزدیکتر و سزاوارتر به اینکه که دعوي کند که بر دین و ملّت إبراهیم است] کسانی هستند که پیروي او را
نمودند و اینکه پیامبر [عربی- یعنی محمّد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله] و کسانیکه باین پیمبر ایمان آوردند [و تصدیق
وحدانیّت حق و رسالت او را نمودند] و خداوند سرپرست و یاري کننده مؤمنان است [آنها را پیروزي میدهد و جزاي نیک در
ازاي ایمانشان میبخشد و در برابر کافران نصرت عنایت میفرماید].
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 69 تا 74
اشاره
وَدَّت طائِفَۀٌ مِن أَهلِ الکِتابِ لَو یُضِ لُّونَکُم وَ ما یُضِ لُّونَ إِلاّ أَنفُسَ هُم وَ ما یَشعُرُونَ [ 69 ] یا أَهلَ الکِتابِ لِمَ تَکفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ
أَنتُم تَشهَدُونَ [ 70 ] یا أَهلَ الکِتابِ لِمَ تَلبِسُونَ الحَقَّ بِالباطِلِ وَ تَکتُمُونَ الحَقَّ وَ أَنتُم تَعلَمُونَ [ 71 ] وَ قالَت طائِفَۀٌ مِن أَهلِ الکِتابِ
آمِنُوا بِالَّذِي أُنزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجهَ النَّهارِ وَ اکفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ [ 72 ] وَ لا تُؤمِنُوا إِلاّ لِمَن تَبِعَ دِینَکُم قُل إِنَّ الهُدي
- [ هُدَي اللّهِ أَن یُؤتی أَحَ دٌ مِثلَ ما أُوتِیتُم أَو یُحاجُّوکُم عِندَ رَبِّکُم قُل إِنَّ الفَضلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ [ 73
لَو » اي أحبّت یعنی دوست دارد « وَدَّت » - 74- 718 یَختَصُّ بِرَحمَتِهِ مَن یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الفَضلِ العَظِیمِ [ 74 ] -قرآن- 1 - قرآن- 1
63 [ صفحه 19 ] اي أن یضلّونکم یعنی اینکه شما را از راه بدر برند و معصیتی بکند و از - 13 -قرآن- 43 - قرآن- 4 - « یُضِلُّونَکُم
دین اسلام برگرید و مخالفت آنرا بنمائید، و ضلال نوعی از هلاك است تَلبِسُونَ تخلطون. لبس یلبس اي خلط یعنی درهم و
مخلوط کرد و لبس یلبس یعنی پوشید وَجهَ النَّهارِ اي أوّله یعنی اوّل روز و وجه هر چیز پیش رو و اشرف و مبدأ آن است
355- 267 -قرآن- 346 - 171 -قرآن- 251 - یَختَصُّ اي یخصّ. -قرآن- 160
تفسیر معانی
اشاره
[مرويّ است که وقتی یهودان، معاذبن جبل و حذیفۀ بن الیمان و عمار بن یاسر: اصحاب رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله را
دعوت بترك دین اسلام و قبول دین یهود کردند اینکه آیه نازل گردید و حال آنکه در اثر ثبات قدم أصحاب و رسوخ
عقیدتی که آنها داشتند اینکه اضلال یهود براي آنها مفید نبود بلکه بر زحمت خود یهود میافزود معذلک خداوند فرماید]:
-69 جماعتی از أهل کتاب دوست دارند [که بهر طریقی باشد] شما را گمراه کنند [و مانع دین شما شده و شما را از شرعتان
خارج نمایند ولی در واقع] جز خودهاشان که گمراهند کسی را گمراه نمیکنند [زیرا نفوس خود را بچیزي مشغول میکنند که
سودي ندارد بلکه زیانآور است و آنها را از نظر بامور نافعه باز میدارد و بالنتیجه اینکه اضلال وبال خود ایشان میگردد و
عذاب خود آنها را دو چندان میسازد] و آنها اینکه موضوع را حسّ نمیکنند و شعورشان نمیرسد. 70 - اي أهل کتاب [من
پیمبرانی براي شما فرستادم و کتابهائی با آنها ارسال داشتم که تمام دستورهاي عقاید و اعمال، براي شما در آنها معین و معلوم
بود و در آنها مژده پیمبر مبعوث از فرزندان اسماعیل و از نژاد عرب را دادهام] پس چرا بآیات خدا [که در توراة و انجیل نازل
گشته است] کافر میشوید! [و بمقتضاي آن آیات همچنین آیات قرآن عمل نمیکنید و بآن ایمان نمیآورید]! و حال آنکه
خودتان همه آنها را خوانده و بآن اقرار دارید و گواهی [بصدق رسالت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و صدق بشارتی که در
کتب شماست] میدهید! 71 - اي أهل کتاب چرا حق را بباطل مخلوط میکنید [ببعض کتاب خدا [ صفحه 20 ] ایمان میآورید
و ببعض دیگر آن کافر میشوید و کلام منزل از جانب خدا را بکلام اختراعی و تحریفی خودتان مخلوط مینمائید]! و چرا حق
را کتمان میکنید و بر حق پرده پوشی مینمائید! [و حق صریح واضح را که متعلّق برسولخدا محمّد صلّی اللّه علیه و آله است
مستور و مخفی میدارید و عجب آنکه] خودتان هم میدانید که خطا میکنید [و بخطر اینکه عمل آگاه هستید]. 72 - جماعتی از
أهل کتاب [بسفله و زیر دستان خود] گفتند اوّل روز بآنچه بر مؤمنان [بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله سلّم] نازل گشته شما هم
ایمان بیاورید و در آخر روز کافر شوید [به اینکه طریق که صبح بآنها اظهار ایمان کنید و آخر روز یعنی عصر از ایمان خود
برگردید به اینکه که صبح با آنها بسمت کعبه نماز بگذارید و مغرب از نماز خود داري کنید و یا اینکه صبح اقرار بصفات
محمّد و تطبیق آن با توراة نمائید و آخر روز اقرار کنید که بغلط رفتهاید و چون از شما بپرسند علّت اینکارتان چیست بگوئید
ایمان آوردیم ولی پس از رجوع بتوراة و انجیل دانستیم آن پیمبري که در کتاب، مژده دادهاند اینکه پیامبر نیست] شاید که
اینکه عمل ما سبب شود مؤمنین بمحمد و اسلام از عقاید خود برگردند [و مسلمانان توهّم کنند که ما در اقرار أولیّه بخطا رفته
و پس از رجوع بعلم و کتب خودمان برگشتهایم و اینکه مدرك برگشت آنها اسلام شود]. 73 - [و در دنباله تذکّرات قبل
یهودان بزیردستان خود گفتند] و جز بکسیکه پیروي دین شما را بکند و بشرایع شما قیام نماید ایمان نیاورید و تصدیق نکنید
مگر به اینکه که کسی براي شما بیاورد مانند آنچه براي شما [از علم و حکمت و بیان و حجت در توراة] آمده است [و گر نه
اعتراف شما را مدرك قرار داده] و در درگاه پروردگارتان با شما احتجاج کنند [و بسبب اعتراف شما دین خود را بر حقّ
بدانند زیرا با اینکه اعتراف شما آنها معتقد میشوند که از غیر بنی اسرائیل هم جایز است پیامبري ظهور کند و ظهور نبیّ عربی
را بر حق خواهند دانست و در قیامت بحجت و برهان شما را در نزد خداوند مغلوب خواهند ساخت] [ یا محمّد] باهل کتاب [
صفحه 21 ] بگو همانا هدایت همان هدایت خداست، بگو فضل و رحمت بدست خداست بهر کس بخواهد میدهد و خداست
که رحمتش وسیع است و داناي بمصالح خلق است و هرکس را صلاح بداند برمیگزیند و او را مورد عنایت خویش قرار
میدهد. - تفسیري که در بالا شد تفسیري است که اکثر مفسّرین پذیرفتهاند و با اینکه تفسیر جمله [قُل إِنَّ الهُدي هُدَي اللّهِ که
بعد از جمله [تَبِعَ دِینَکُم] و قبل از جمله [أَن یُؤتی أَحَ دٌ] واقع شده است جمله معترضه و متصل بما بعد کلام است و عبارت
تقدیرش چنین خواهد بود: [و لا تؤمنوا إلّا لمن تبع دینکم أن یؤتی أحد مثل ما اوتیتم أو یحاجّوکم عند ربّکم] که تا اینجا نقل
گفتار یهود است سپس گفتار خداوند است که: قُل إِنَّ الهُدي هُدَي اللّهِ ... قُل إِنَّ الفَضلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ
- 215 -قرآن- 479 - 177 -قرآن- 195 - 136 -قرآن- 158 - عَلِیمٌ- یَختَصُّ بِرَحمَتِهِ مَن یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الفَضلِ العَظِیمِ. -قرآن- 101
676 بتفسیر دیگر: نقل گفتار یهود فقط جمله [وَ لا تُؤمِنُوا إِلّا لِمَن تَبِعَ دِینَکُم] باشد و بقیّه آیه گفتار خداي - -513 قرآن- 518
تعالی که: [قُل إِنَّ الهُدي هُدَي اللّهِ أَن یُؤتی أَحَدٌ مِثلَ ما أُوتِیتُم [أیّها المسلمون] و أن لا یحاجّوکم عند ربکم [لأنّه لا حجۀ لهم]
210 إلی آخر آیه. بتفسیر دیگر:- [قُل إِنَّ الهُدي هُدَي اللّهِ [کراهۀ] أَن یُؤتی أَحَدٌ مِثلَ ما أُوتِیتُم - 86 -قرآن- 135 - .. -قرآن- 38
179 بتفسیر - 99 -قرآن- 142 - 51 -قرآن- 60 - [أي ممّن خالف دین اللّه لأنّ اللّه لا یَهدِي مَن هُوَ کاذِبٌ کَفّارٌ]. -قرآن- 16
دیگر:- قُل یا محمّد إِنَّ الهُدي إلی الخیر هُدَي اللّهِ فلا تجحدوا أیّها الیهود أَن یُؤتی أَحَ دٌ مِثلَ ما أُوتِیتُم من النّبوّة أَو أن
141 -قرآن- - 75 -قرآن- 102 - 48 -قرآن- 61 - 20 -قرآن- 34 - یُحاجُّوکُم بذلک عِندَ رَبِّکُم إن لا تقبلوا ذلک منهم. -قرآن- 16
199 و بتفسیر دیگر:- إنّ الهدي هدي اللّه [معناه] إنّ الحقّ ما أمر اللّه به [ثمّ فسّر - 177 -قرآن- 184 - -159-156 قرآن- 165
الهدي فقال:] أَن یُؤتی أَحَدٌ مِثلَ ما أُوتِیتُم أَو یُحاجُّوکُم عِندَ رَبِّکُم [فالمؤتی هو الشرع و ما یحاجّ به هو العقل [و تقدیر الکلام]
182 [ صفحه 22 ] و بتفسیر دیگر:- آنکه سخن از اوّل آیه تا آخر کلام - إنّ هدي اللّه ما شرع او ما عهد به العقل. -قرآن- 110
خدا باشد خطاب بمسلمین و نقل قول از یهود و أهل کتاب نباشد یعنی: [و ایمان نیاورید [اي مؤمنان] مگر بکسیکه پیروي دین
شما [یعنی اسلام] را بکند و تصدیق نکنید به اینکه که بکسی مانند آنچه بشما عطا شده است داده شود [یعنی دیگري بیاید و
نبیّی بعد از پیامبر شما و شریعتی پس از شریعت شما تا روز قیامت ظهور کند] و تصدیق نکنید به اینکه که کسیرا در نزد
پروردگارتان حجتی بر شما باشد زیرا دین شما بهترین ادیان و هدایت هدایت خداست و فضل و عنایت بدست خداست بهر
کس بخواهد عطا میکند و او داراي رحمت واسعه و داناي بمصالح خلق است و میداند که رسالت خود را در کجا قرار دهد و
رحمت خود را بهر کس بخواهد مخصوص سازد. در اینکه آیات معجزه باهرهاي براي پیغمبر ما صلّی اللّه علیه و آله میباشد
زیرا در آنها اخبار از سرائر آنمردم داده که کسیرا جز خداي علام الغیوب از آن آگاهی نبوده و در آن دفع مکائد آنها را
فرموده و براي مؤمنان بلطف و عنایت خود ثبات در عقاید افزوده است. 74 - [آن خداست] که هرکس را بخواهد برحمت
[ خویش مخصوص میگرداند و خداست که صاحب فضل و مرحمت عظیم نسبت ببندگان است. [ صفحه 23
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 75 تا 77
اشاره
وَ مِن أَهلِ الکِتابِ مَن إِن تَأمَنهُ بِقِنطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیکَ وَ مِنهُم مَن إِن تَأمَنهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیکَ إِلاّ ما دُمتَ عَلَیهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُم
قالُوا لَیسَ عَلَینا فِی الأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الکَذِبَ وَ هُم یَعلَمُونَ [ 75 ] بَلی مَن أَوفی بِعَهدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ
76 ] إِنَّ الَّذِینَ یَشتَرُونَ بِعَهدِ اللّهِ وَ أَیمانِهِم ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُم فِی الآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا یَنظُرُ إِلَیهِم یَومَ القِیامَۀِ ]
مقدار کثیري از مال یا از زر و بقولی معیار وزنی است مثل « القنطار » -- 634- وَ لا یُزَکِّیهِم وَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ [ 77 ] -قرآن- 1
یعنی غیر أهل کتاب و « الأُمِّیِّینَ » اي مداوما علی المطالبه یعنی دائما بر سر او ایستاده و در مقام مطالبه باشی « قائِماً » رطل و غیره
در اینجا مراد اعراب است و در أصل امّی کسی است که نخواند و ننویسد و عرب چنین بودند یا مراد منسوبین بامّ القري یعنی
اي لا نصیب « لا خَلاقَ لَهُم » یعنی قام به، که کاملا بپیمان خود وفادار باشد و تام و تمام از عهده برآید « أَوفی بِعَهدِهِ » مکّه باشد
جمع یمین و آن در أصل اطلاق بر دست راست آدمی میشود سپس اطلاق بر سوگند « أَیمانِهِم » لهم یعنی بهرهاي ندارند
گردیده است زیرا کسیکه پیمان میبندد و قسم یاد میکند دست راست خود را در دست راست طرف خود میگذارد و بر
580- 522 -قرآن- 567 - 413 -قرآن- 503 - 215 -قرآن- 394 - 109 -قرآن- 199 - عهد خود قسم میخورد. -قرآن- 100
تفسیر معانی
اشاره
75 : و پارهاي از مردمان أهل کتاب هستند که اگر او را امین قرار دهی و مقدار زیادي طلا باو بامانت بسپاري بتو - -
برمیگرداند و پارهاي دیگر از آنها کسانی میباشند که اگر او را امین بگیري و یک دینار نزد او بگذاري بتو پس نخواهد داد
مگر اینکه بر سر او بایستی و بعنف از او مطالبه کنی و امانت خود را بازستانی، اینکه خیانت در امانت براي اینستکه آنها
گویند و اینکه عقیده دارند [که توراة فقط آنها را بخیانت نکردن ببرادران اسرائیلی خود امر کرده است] و براي خیانت و ظلم
و تعدي با امیّین یعنی غیر أهل کتاب پرسش و عذاب و عقابی نیست [و اگر مال غیر أهل کتاب را بخورند مؤاخذهاي از آنها
نمیشود] و آنان بر خدا دروغ میبندند [و افتراء میزنند زیرا حکم خدا چنین نیست و تمام شعوب و امم در نزد او متساوي و
برابراند و مزیتی کسیرا در نزد خدا جز بتقوي نیست] و آنها [ صفحه 24 ] میدانند که دروغ میگویند و بخدا افتراء میبندند [و
اینکه تسویل شیطانی را زعماء و احبار آنها که توراة را تحریف و تبدیل کردهاند در دماغ آنها ایجاد کردهاند و در توراة أصلی
منزل از جانب حق چنین امر و نهیی نیست]. 76 - بلی [قانون الهی اینستکه] هرکس بعهد خود وفا کند و پیمان خود را تام و
کامل انجام دهد و از خدا بترسد و تقوي اختیار کند حقا چنین مردم باتقوائی را خدا دوست میدارد [و جزاي حسن اعمال آنها
را میدهد و عهد بطور کلی شامل هرگونه پیمانی در معاملات از خرید و فروش و رهن و وام و غیره میگردد]. در مجمع آمده
بخدا سوگند دشمنان خدا دروغ میگویند هیچیک از آداب جاهلیّت » : است که چون رسول خدا آیه را تلاوت نمود فرمود
یعنی سپرده هر کس را خواه سپارنده مؤمن و ] .« نماند مگر آنکه من زیر پا نهادم مگر امانت را که باید به برّ و فاجر رد نمود
نیکوکار باشد یا کافر و بدکار باشد باید باو پس داد و مال هر کس بدون مراعات ملیّت مال خود اوست و نباید بآن تجاوز
گردد]. ایضا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [اربع من کنّ فیه کان منافقا خالصا و من کانت فیه خصلۀ منهنّ کانت فیه
خصلۀ من النّفاق حتّی یدعها- إذا ائتمن خان و إذا حدّث کذب و إذا عاهد غدر و إذا خاصم فجر- یعنی چهار خصلت است
که اگر در کسی جمع شود منافق خالص و کامل باشد و کسیکه یکی از آنخصلتها در او باشد خصلتی از نفاق و دو روئی
در اوست تا وقتی که آنرا رها کند- چون امانتی باو سپرند خیانت کند- چون گزارش دهد دروغ گوید- چون پیمان بندد
حیله بکار برد و فریب دهد و چون دشمنی کند از حق عدول نماید]- و بزرگی گفته است غرض از اینکه خدیث آن نیست
که نشانه منافق منحصر باین چهار صفت باشد بلکه هر کس خلاف آنچه در آشکارا دارد در نهان داشته باشد منافق است و
صدور عدد از حضرت خیر الانام در اینجا باعتبار اقتضاي مقام است]. 77 - [وقتی که جزاي وفا نکردن بعهد در معاملات
دنیویّه چنان باشد آیا [ صفحه 25 ] جزاي وفا نکردن بعهد خدا در معاملات دینی و آنچه بین عبد و رب مقرّر است چه خواهد
بود! لذا فرماید:] حقّا کسانیکه پیمانی را که با خدا بستهاند و سوگندهائی را که یاد کردهاند [به اینکه که مؤمن بخدا باشند و
ردّ امانات کنند و او را یاري نمایند] ببهاي اندکی [از متاع دنیوي از قبیل رشوه و ریاست چند روزه و از بین بردن مال برادر
دینی و اینکه قبیل کارها] بفروشند و معاوضه نمایند- چنین جماعتی را در سراي دیگر و عالم آخرت بهره و نصیبی نیست و
خداوند با آنها سخنی نخواهد گفت و در قیامت بآنها برحمت نظري نخواهد نمود و آنها را پاك نخواهد شمرد و براي آنها
شکنجه دردناکی آماده خواهد بود.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 78
اشاره
وَ إِنَّ مِنهُم لَفَرِیقاً یَلوُونَ أَلسِنَتَهُم بِالکِتابِ لِتَحسَبُوهُ مِنَ الکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الکِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِن عِندِ اللّهِ وَ ما هُوَ مِن عِندِ اللّهِ
اللّیّ بمعنی اللّف یعنی پیچیدن یعنی زبانهاي خود را « یَلوُونَ » -- 255- وَ یَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الکَ ذِبَ وَ هُم یَعلَمُونَ [ 78 ] -قرآن- 1
18- برمیگردانند و میچرخانند و بهم میپیچند براي اینکه آیات نازل شده را بآیات تحریف شده بدل کنند. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
-78 و جماعتی از آنها [یعنی احبار و علماي أهل کتاب] هستند که زبانهاي خود را پیچ داده تا در پیچ و خم زبان بازي خود -
آیات منزله در کتاب خدا را منحرف سازند و تحریف نماید [به اینکه که در کلام خدا چیزي بیفزایند یا از آن چیزي بکاهند
یا جاي کلمات را تغییر داده و تحریف نمایند و کلمات را با نغمه و آواز و زیر و بم ادا میکنند] و قرائت را غلیظ و لطیف
نشان دهند تا مردم گمان [ صفحه 26 ] برند که آنها از توراة است و در توراة به اینکه صورت آمده است و حال آنکه در واقع
و نفس الامر از کتاب خدا نیست و میگویند آن کلام تحریف شده از جانب خداست و حال آنکه از جانب خدا نیست و بر
خدا دروغ میبندند و خودشان هم میدانند که دروغ میگویند [و آنها از جانب خدا نیست بلکه از جانب شیطان و هوي است
و بسبب قساوتی که دلهاي آنها را فرا گرفته و فرط جرأت و غروري که یافتهاند تصریح میکنند که آنها از خداست و حال
آنکه خود میدانند از خدا نیست]. - از إبن عباس - رضی اللّه عنه - مروي است که اینکه آیه در شأن یهود است که نزد کعب
بن الأشرف حبر یهود آمدند و توراة را تغییر دادند و کتابی نوشتند که صفات رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله را تبدیل نمودند و
بنی قریظه آنرا گرفته و با توراة مخلوط ساختند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 79 تا 80
اشاره
ما کانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤتِیَهُ اللّهُ الکِتابَ وَ الحُکمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنّاسِ کُونُوا عِباداً لِی مِن دُونِ اللّهِ وَ لکِن کُونُوا رَبّانِیِّینَ بِما کُنتُم
تُعَلِّمُونَ الکِتابَ وَ بِما کُنتُم تَدرُسُونَ [ 79 ] وَ لا یَأمُرَکُم أَن تَتَّخِذُوا المَلائِکَۀَ وَ النَّبِیِّینَ أَرباباً أَ یَأمُرُکُم بِالکُفرِ بَعدَ إِذ أَنتُم مُسلِمُونَ
جمع ربّانی منسوب بربّ کسیکه سخت در امر دین پا بست و ملتزم بطاعت « رَبّانِیِّینَ » الحکمه « الحُکمَ » -- 383- 80 ] -قرآن- 1 ]
174- 146 -قرآن- 164 - 42 -قرآن- 132 - 17 -قرآن- 26 - جمع ربّ. -قرآن- 7 « أَرباباً » أي بسبب کونکم « بِما کُنتُم » خدا باشد
تفسیر معانی
اشاره
-: [در مجمع آمده است که أبا رافع قرظی از یهود و سید نجرانی [ صفحه 27 ] از وفد نصاراي نجران برسول خدا عرض کردند
[ یا محمّد] مقصود تو اینکه است که ما ترا بپرستیم و ربّ خود قرار دهیم! فقال صلّی اللّه علیه و آله معاذ اللّه أن یعبد غیر اللّه و
أن نأمر بغیر عبادة اللّه فما بذلک بعثنی و لا بذلک امرنی - بپاسخ فرمود: پناه بر خدا که غیر خدا پرستش شود و از اینکه ما
- بغیر پرستش خدا امر دهیم، من نه براي اینکار مبعوث شدهام و نه براي اینکه امر مأمور گشتهام و اینکه آیه نازل گردید]: 79
هیچ بشري را نمیرسد و حقّ هیچ بشري که خدا بر او منّت نهاده و باو کتاب آسمانی و هدایت بحکمت و صواب و پیامبري
عطا فرموده است نیست اینکه بمردم بگوید بندگان من باشید و سواي خدا مرا بپرستید [یعنی مرا بتنهائی یا مرا با خدا پرستش
کنید که اینکه عین شرك است] و لکن او بمردم میگوید ربّانی یعنی خدا پرست و متمسک بدین و مطیع تام و کامل باوامر
خدا باشید بدین جهت که شما بغیر خودتان علم کتاب میآموزید و بدین سبب که خودتان تدریس و تعلیم میگیرید یا
تدریس میکنید. در عیون اخبار آمده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [لا ترفعونی فوق حقّی فانّ اللّه تعالی
اتّخذنی عبدا قبل أن یتّخذنی نبیّا- ثم تلا هذه الایه یعنی مرا از حق خودم برتر و بالاتر مبرید زیرا خداي تعالی مرا پیش از آنکه
پیمبر قرار دهد بنده خود قرار داد- سپس اینکه آیه یعنی آیه فوق را تلاوت فرمود]. و از أمیر المؤمنین علی علیه السّلام مروي
است که فرمود: [یهلک فیّ اثنان و لا ذنب لی: محبّ مفرط و مبغض مفرّط و إنّا لبرآء إلی اللّه تعالی ممّن یغلو فینا فیرفعنا فوق
حدّنا کبراءة عیسی بن مریم من النصاري - یعنی دو طایفه در باره من بهلاکت میرسند و مرا گناهی نیست: کسیکه بحدّ افراط
در دوستی من برود و کسیکه در دشمنی من تفریط کند یعنی کسر حق بگذارد و ما نزد خدا بیزاریم از کسیکه در باره ما غلو
کند و ما را فوق و برتر از حدّ ما بالا ببرد چنانکه عیسی بن مریم از نصاري بیزار است]. 80 - [و معقول نیست] که بشما امر کند
پیمبر خداوند که فرشتگان و پیمبران [ صفحه 28 ] را ربّ و پروردگار خودتان قرار دهید [و آنها را غیر از خدا معبود خود
بشناسید چنانکه یهود با عزیر و نصاري با مسیح چنین بودند] آیا اینکه پیامبر بعد از آنکه شما را هدایت با سلام کرده و شما
مسلمان و مطیع و بالطبیعۀ منقاد اوامر حق شدهاید و بفطرتی که بر آن خلق شدهاید برگشتهاید بشما امر میکند که کافر شوید!
[زنهار که چنین باشد؟] [و از اینکه آیه مبارکه نتیجه میگیریم که تعلیم دینی و دراست اسلامی باید همراه با عمل و طاعت
باشد بحدیکه انسان را مرد خدا کند و ربّانی گرداند و سرمایه تعلیمات عمومی شود و اگر دراست تعمیم گردد، پایه فرد
پرستی پائین آید].
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 81 تا 83
اشاره
وَ إِذ أَخَ ذَ اللّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیتُکُم مِن کِتابٍ وَ حِکمَۀٍ ثُمَّ جاءَکُم رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُ رُنَّهُ قالَ أَ أَقرَرتُم
وَ أَخَذتُم عَلی ذلِکُم إِصرِي قالُوا أَقرَرنا قالَ فَاشهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُم مِنَ الشّاهِدِینَ [ 81 ] فَمَن تَوَلّی بَعدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الفاسِقُونَ
« مِیثاقَ » -- 505- 82 ] أَ فَغَیرَ دِینِ اللّهِ یَبغُونَ وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ طَوعاً وَ کَرهاً وَ إِلَیهِ یُرجَعُونَ [ 83 ] -قرآن- 1 ]
لام در لما موطّئه براي قسم و ما شرطیه باشد- و بقولی لام مکسوره و لما خوانده شود که ما « لَما آتَیتُکُم » عهد و پیمان
مصدریه باشد یعنی لأجل اتیانی إیّاکم بعض الکتاب و الحکمۀ ثمّ مجییء رسول مصدّق أخذ اللّه المیثاق علیکم- و بقولی ما
بمعنی پیمان و گناه و ثقل آمده است و أصر و اصر و اصر هر سه خوانده میشود و در اینجا « اصر » موصوله باشد بمعنی الّذي
یعنی کسانیکه « الفاسِقُونَ » اي أعرض یعنی رو گردان شد « تَوَلّی » 48 [ صفحه 29 ] پیمان است - 17 -قرآن- 31 - بمعنی -قرآن- 7
« کَرهاً » یعنی از روي میل و اطاعت و انقیاد « طَوعاً » از امر و دین خدا خارج شوند فسق یفسق فسقا اي خرج عن جحر الشرع
-69- 24 -قرآن- 55 - یعنی اجبارا و از روي بی میلی، کره و کره هر دو بیک معنی میباشند مانند ضعف و ضعف. -قرآن- 14
217- 168 -قرآن- 209 - قرآن- 160
تفسیر معانی
اشاره
- [اینکه سوره مبارکه معنایش از اوّل تا اینجا بر اثبات رسالت محمّد صلّی اللّه علیه و آله [که ایمان کل جهان باو واجب است]
دور میزند و به اینکه که دین او یعنی اسلام دین حق است و از هر یک از پیمبران پیشین و امّتهاي آنها پیمان گرفته شده است
که چون او را ادراك کنند باو ایمان آورند و اینک أهل کتاب را چه شده است که عهد و میثاق خود را شکسته و امروز از
اینکه دین اعراض دارند]. 81 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم] بیاد آور وقتی را که خداوند از پیمبران پیمان گرفت [و
امّتهاي آنها هم بپیروي آنها داخل آنها بودند] [و بآنها خطاب فرمود که:] من بشما کتاب و حکمت و نبوّت عطا کردم سپس
پیمبري براي شما بیاید که آنچه را براي شما نازل شده [و در کتابهاي آسمانی شماست] تصدیق کند شما هم البتّه باید باو
ایمان آورید و او را یاري کنید [و اینکه رسول خاتم انبیاء و مرسلین محمّد إبن عبد اللّه است که مصدق کتبی است که با
شماست]. [و خداي تعالی از کسانیکه پیمان گرفت بآنها فرمود:] آیا اقرار کردید! [و آنچه را از ایمان برسول مصدق مزبور
گفته شد پذیرفتید و او را یاري خواهید کرد!] و آیا اینکه عهد و میثاق مؤکّ د مرا قبول نمودید! گفتند بلی اقرار کردیم و بر
قول خود ثابت و برقراریم - خداي تعالی هم فرمود:- پس شاهد و گواه اقرار و عهد یکدیگر باشید و من هم با شما از جمله
شاهدانم [و از علم من چیزي پنهان نمیماند]. بتفسیر دیگر: [که حضرت صادق علیه السّلام فرماید] بیاد آور وقتی را که
خداوند از امم پیمبران پیمان گرفت که بآنچه پیمبرشان از کتاب و حکمت آورده است ایمان داشته و بآن عمل کنند سپس
پیمبري که بعدا براي شما آید و مصدّق دین و کتاب شما باشد البته باو ایمان آورید و او را یاري نمائید .... [بشرح بالا] [
82 - پس کسیکه بعد از اینکه پیمان محکم و توکید قسم اعراض کند [و بمحمّد صلی اللّه علیه و اله و رسالت و [ صفحه 30
کتاب او ایمان نیاورد، و او را یاري نکند چنانکه أهل کتاب معاصر با آنحضرت نکردند] چنین جماعتی فاسقند و خارج از
اطاعت پروردگار و شکننده عهد و پیمان خدائی هستند. 83 - [و چون دین یکی باشد و پیمبران در اصول عمومی ادیان متفق
باشند أهل کتاب معاصران با رسول خاتم صلّی اللّه علیه و آله را غرض چیست!] آیا [بعد از اینکه بیان باز هم اعراض میکنند!]
و غیر دین خدا را که اسلام است میطلبند! و حال آنکه أهل آسمانها و زمین تسلیم امر او هستند خواه از روي میل و انقیاد
[مانند موحّ دین] یا از روي اجبار و اکراه [مانند کافران و منکرین که خداوند بهر حال که بخواهد آنها را میگرداند] و تمام
آنها یعنی أهل آسمانها و زمین برگشتشان و مرجعشان بسوي اوست [و هر کس امروز مخالفت أمر او کند فردا که روز
بازگشت بمحشر است مالک سود و زیان خود نیست و اینکه براي مخالفان دین حق و عید عظیمی است]. - پس عاقل راست
که بدرگاه پروردگار خویش سر اطاعت بنهد و از نافرمانی خداي خویش برهد و پیمانی که با خداي خود بسته است نشکند
چه خداي تعالی از بنده خود جز راستی در بندگی و ایستادگی بانجام وظایف دینی و اداي حقوق خدائی چیزي نخواسته است
و بالطبع او را مقهور طاعت و عبادت خویش قرار داده است. بابراهیم بن أدهم گفتند چه خوش باشد که در مسجد بنشینی و ما
را از بیانات خود برخوردار گردانی! بپاسخ گفت مرا اشتغال بچهار امر از مجالست با شما بازداشته اگر از آنها فارغ شوم با شما
خواهم نشست، گفتند آن چهار چیست! گفت: اوّل آنکه چون خدا از آدم پیمان گرفت گفت گروهی را ببهشت میبرم و
کسرا مجال گفتگو نیست و گروهی را بجهنم میفرستم و کسرا جرأت چون و چرا نیست و من نمیدانم از کدام دسته هستم! [
صفحه 31 ] دوّم آنکه فکر میکنم که چون بچّه را خداوند سبحان امر بخلق در شکم مادرش میفرماید و در او روح میدمد،
فرشته موکّل عرض کند پروردگارا اینکه شقی است یا سعید! و من نمیدانم جوابی که در باره من آنوقت رسیده است چه بوده
است! سوّم آنکه چون ملک الموت براي قبض روح من آید گوید پروردگارا او را با اسلام قبض کنم یا با کفر! و نمیدانم چه
جوابی آنوقت نسبت بمن خواهد آمد! چهارم فکر میکنم که چون روز رستاخیز خطاب رسد: وَ امتازُوا الیَومَ أَیُّهَا المُجرِمُونَ؟
اي بزهکاران امروز جدا شوید نمیدانم در آنروز از کدام دسته خواهم بود و باید جزء کدام جماعت بروم - و اینکه است
شغلی که مرا از نشستن و گفتگوي با شما مشغول داشته است [خداوند همه ما و شما را محفوظ بدارد و بحسن فرجام موفّق
95 [همه عالم همی گویند هر آن || که یا رب عاقبت محمود گردان] - گرداند]- -قرآن- 51
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 84 تا 85
اشاره
قُل آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنزِلَ عَلَینا وَ ما أُنزِلَ عَلی إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الَأسباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ النَّبِیُّونَ
مِن رَبِّهِم لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنهُم وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ [ 84 ] وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ الإِسلامِ دِیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِینَ
نزول همچنانکه به إلی متعدّي میشود و معنی آن منتهی شدن برسل است به علی هم متعدّي « أُنزِلَ » -- 375- 85 ] -قرآن- 1 ]
جمع سبط یعنی فرزند فرزند که نواده باشد و « الَأسباطِ » 17 [ صفحه 32 ] بالاست - میشود و معنی آن فرود آمدن از -قرآن- 7
یعنی در ایمان بآنها همه را برابر « لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَ دٍ مِنهُم » در اینجا بمعنی قبائل بنی اسرائیل و پیمبران از اولاد یعقوب است
خسر و خسران یعنی کاهش در سرمایه « الخاسِرِینَ » اي و من یطلب و کسیکه بخواهد و بطلبدمن که « وَ مَن یَبتَغِ » میدانم من که
84 - بگو [ - 321- 257 -قرآن- 299 - 181 -قرآن- 231 - 20 -قرآن- 144 - و زیان، خسر یخسر یعنی زیان کرد و میکند. -قرآن- 9
یا محمّد صلی اللّه علیه و اله] من و پیروانم بخداي واحد و احد و بآنچه بر ما نازل شده است [یعنی قرآن کریم] ایمان داریم و
همچنین بآنچه [از صحف] بر ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و فرزندان یعقوب [یعنی دوازده پسر او و ذریّه او] از آسمان
فرود آمده باشد و همچنین آنچه بموسی [از توراة] و بعیسی [از انجیل] و پیمبران [مثل داود و سلیمان و غیر آنها که خدا عالم
بنامهاي آنهاست] از جانب پروردگارشان نازل گشته است تصدیق داریم و بین هیچیک از آنها [چنانکه دأب یهود و نصاري
است و بین پیمبران فرق میگذارند ببعضی مؤمن و ببعضی کافراند] فرقی نمیگذاریم [و بصحّت تمام آنها و بحقیقت تمام آنچه
در زمان آنها نازل گشته ایمان داریم] و ما در برابر خداي یگانه منقاد و مطیعیم و سر تسلیم نهادهایم [و خود را براي پرستش او
خالص کرده و شریکی براي او قائل نیستیم- چنانکه أهل کتاب ایمانشان مشوب و براي او شریک قرار دادهاند]. 85 - و هر
کس غیر از اسلام [که دین تمام انبیاء و دین توحید و دین تسلیم بحکم خداي تعالی است و دینی است که خداي براي
بندگانش پسندیده است] دین دیگري طلب کند هرگز قطعا [چنان دینی] از او پذیرفته نخواهد شد و او در جهان دیگر از جمله
زیانکاران خواهد بود [یعنی بحرمان از ثواب دچار و بحصول عقاب و متفرعات آن از قبیل تأسّف و حسرت گرفتار و براي
آنچه از أعمال صالحه در دنیا از دست داده و براي آنچه در اینعالم جهت دین باطل تعب و مشقت کشیده است نادم خواهد
بود، زیرا فطرت سلیمهاي که بر آن خلق شده است ضایع و باطل ساخته و سودي را بدست خود از دست داده است]. [ صفحه
33 ] بیان- امام فخر رازي در کیفیّت ایمان به پیمبران پیشین گوید علماء اختلاف کردهاند به اینکه که آیا همچنانکه شرع آنها
منسوخ گشته آیا نبوّتشان هم منسوخ است یا نیست! دستهاي گفتهاند ما ایمان داریم به اینکه که آنها انبیاء و رسل بودهاند و
ایمان نداریم به اینکه که اکنون هم نبیّ و مرسل باشند- گروهی دیگر گویند نسخ شریعت مقتضی نسخ نبوت نیست ما ایمان
داریم که الان هم تمام آنها انبیاء و رسلاند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 86 تا 89
اشاره
کَیفَ یَهدِي اللّهُ قَوماً کَفَرُوا بَعدَ إِیمانِهِم وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ البَیِّناتُ وَ اللّهُ لا یَهدِي القَومَ الظّالِمِینَ [ 86 ] أُولئِکَ
جَزاؤُهُم أَنَّ عَلَیهِم لَعنَۀَ اللّهِ وَ المَلائِکَ ۀِ وَ النّاسِ أَجمَعِینَ [ 87 ] خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنهُمُ العَذابُ وَ لا هُم یُنظَرُونَ [ 88 ] إِلَّا
اي یمهلون. نظر ینظر و أنظر ینظر. و « یُنظَرُونَ » - 442- الَّذِینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِکَ وَ أَصلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 89 ] -قرآن- 1
اي اصلحوا ما أفسدوا، او دخلوا فی الصلاح. - « أَصلَحُوا » و ثابوا اي رجعوا یعنی برگشتند « تابُوا » النظرة الامهال یعنی مهلت دادن
143- 98 -قرآن- 132 - 17 -قرآن- 90 - قرآن- 4
تفسیر معانی
اشاره
86 : خداوند چگونه قومی را هدایت کند [مانند اینکه یهود و نصاري] که پس از ایمانشان و شهادتشان به اینکه که رسول بر -
حق است و آیات واضح بر صدق او و صدق رسالت او براي آنها آمده است] معذلک کافر شده و بر حق پرده پوشی
کردهاند!- خدا مردمیکه بخویشتن ستم میکنند [و با آنکه حق را شناختهاند منکر اویند و ظالمتري از آنها نیست] هدایت
نمیکند [و ببهشت سعادت راهنمائی [ صفحه 34 ] نمینماید]. 87 - جزاء و کیفر اینکه جماعت آنستکه رانده از رحمت خدا
شوند و لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر آنها خواهد بود [یعنی همه فرشتگان و همه بندگان خدا دوري آنها را از رحمت
خدا درخواست مینمایند]. 88 - که در آن [لعنت و غضب إلهی که آتش قهر اوست] مخلّد و جاویدان بمانند و عذاب آنها
سبک نشود و تخفیف نیابد و بآنها مهلتی داده نشود [که آسایشی بکنند و راحتی یابند]. 89 - مگر کسانیکه بعد از اینکه توبه
کنند و تبهکاریهاي پیشین خود را اصلاح نمایند و بسوي خدا برگردند و دل و عمل خود را اصلاح و صالح گردانند زیرا
خداوند آمرزنده أعمال گذشته و مهربان ببندگان خود میباشد. - در مجمع از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که
اینکه آیات در باره مردي از انصار که نام او [حارث بن سوید بن الصامت] بود نازل گردید که او [مجذّر بن زیاد] را بحیله
کشته و فرار نمود و از اسلام برگشت و بمکّه رفت و پس از آن یکنفر از قوم خود را بسوي رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله
سلّم فرستاد که آیا مرا توبهاي هست! و اینکه آیه نازل گشت، و یکنفر از آنقوم آیه را بنزد او برد و او گفت من میدانم تو
راستگوئی و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله از تو راستگوتر و خدا از هر دو راستگوتر است و بمدینه برگشت و توبه کرد و
اسلامش مقبول و عملش نیکو گشت. - در آیه مبارکه تابُوا که أَصلَحُوا بر آن عطف گشته چنین دلالت میکند که توبه بتنهائی
یعنی پشیمانی بر اعمال گذشته و عزم بر ترك آن در آینده کافی نیست بلکه باید عمل صالح نیز بآن اضافه گردد و هر خرابیی
[ 42 [ صفحه 35 - 27 -قرآن- 33 - کرده اصلاح کند تا مورد پسند حق و مغفرت او واقع شود. -قرآن- 21
[