گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره آلعمران [ 3]: آیات 90 تا 91



اشاره
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعدَ إِیمانِهِم ثُمَّ ازدادُوا کُفراً لَن تُقبَلَ تَوبَتُهُم وَ أُولئِکَ هُمُ الضّالُّونَ [ 90 ] إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُم کُفّارٌ فَلَن
مِلءُ » - 329- یُقبَلَ مِن أَحَ دِهِم مِلءُ الَأرضِ ذَهَباً وَ لَوِ افتَدي بِهِ أُولئِکَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ وَ ما لَهُم مِن ناصِ رِینَ [ 91 ] -قرآن- 1
افتداء « افتَدي » أصل آن ملأ است که پر شدن باشد و ملأ اسم براي مقدار چیزي است که پر میشود و ملؤ مصدر است « الَأرضِ
افتعال از فدیه است و فدیه بدل شیء است براي ازاله اذیّت و آزار که بدهند و از آزار رهائی یابند و یا از اسارت خلاص
138- 21 -قرآن- 129 - شوند. -قرآن- 4
تفسیر معانی
اشاره
90 : حقّا کسانیکه پس از ایمانشان کافر شدند [مانند یهود که پس از ایمان بموسی و توراة نسبت بعیسی و انجیل کافر شدند] -
و پس از آن کفر بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله و قرآن را بر کفر سابق خود افزودند- یا کسانیکه پس از ایمان بمحمّد صلّی اللّه
علیه و آله کافر شدند [و بواسطه اصرار در فساد و طعن بر رسولخدا و جلوگیري از ایمان دیگران و شکستن پیمان] بر کفر
خویش افزودند- یا کسانیکه پس از ایمان برسولخدا صلّی اللّه علیه و آله کافر شدند [یعنی بمشرکین مکّه ملحق گشته و گفتند
تأمّل میکنیم تا او را مرگ دریابد، یا اگر پیشرفتی نصیب او شد نزد او رفته باظهار توبه با او دوروئی میکنیم و نفاق میورزیم]
و باین وسایل بر کفر خود افزودند- توبه و برگشت اینکه اشخاص [چون از روي اخلاص نیست یا فقط در زمان نومیدي و
91 - و [ معاینه مرگ میباشد] هرگز پذیرفته نخواهد شد، و اینکه جماعت گمراهانی ثابت در ضلالت میباشند. [ صفحه 36
آنانکه کافر شدند و بحالت کفر مردند اگر زمین را پر از زر کرده بخواهند فدیه بدهند و از عذاب آخرت رهائی یابند هرگز
از آنها پذیرفته نخواهد شد، براي چنین جماعتی عذاب دردناکی مهیّاست و براي آنها یار و یاوري نخواهد بود. - با توجّه
بآیات کریمه بالا کافران مرتد سه صنفاند: 1- صنفی بعد از ایمان کافر شوند سپس از روي صفاي قلب پشیمان شده براستی
توبه کنند و عمل صالح بجاي آورند، توبه اینکه اشخاص مقبول است و خداوند غفور و رحیم است یعنی آمرزنده مهربان
است. 2- صنفی پس از ایمان بخدا کافر شوند و بعد توبه کنند و دوباره بکفر بر کردند توبه آنها مقبول نیست چون از روي
اخلاص نیست و توبه آنها ظاهري است و بر کفر خود باقی هستند و در وادي گمراهی و ضلالت حیران میباشند. 3- صنفی که
کافر بخدا شدهاند و بر کفر خود باقی بمانند تا بهمان حال کفر بمیرند، اینکه جماعت هم اگر زمین را پر از زر کنند و
بخواهند فدیه بدهند و از عذاب الهی نجات یابند از آنها قبول نمیشود و گرفتار شکنجه دردناك خدائی خواهند بود و یار و
یاوري هم نخواهند داشت که بآنها کمکی کند یا تخفیفی در عذاب آنها بدهد یا شفیعی که در استخلاص آنها بکوشد.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیه 92
اشاره
أصل آن از سعه و « البِرَّ » - 121- لَن تَنالُوا البِرَّ حَ تّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنفِقُوا مِن شَیءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ [ 92 ] -قرآن- 1
آنستکه برّ نفعی است که ابتداء بغیر میرسد با قصد « برّ » و « خیر » گشادگی است و بمعنی نیکی و نیکوکاري است و فرق بین
و ضدّ خیر « عقوق » 13 [ صفحه 37 ] و ضد برّ - نیکیی است که بدیگري برسد هرچند بقصد اولیه نباشد -قرآن- 4 « خیر » بآن و
است. - [بعد از آنکه خداوند با أهل کتاب احتجاج فرمود و آشکارا ساخت که آنها حق را بباطل مخلوط کردهاند و « شرّ »
ایمان بخدا ندارند بلکه کتمان حق میکنند و دانستهاند که محمّد صلّی اللّه علیه و آله همان رسولی است که در توراة و انجیل
بشارت ظهور او داده شده است و معذلک مخالفت او مینمایند بیایمانی آنها را ببخل و تنگ چشمی و عدم انفاق آنها مدلل
ساخته و توجه میدهد که بزرگترین دلیل بر صدق ایمان انفاق است و لذا میفرماید]: 92 - [هر چند نیکوکاري پیشه کنید]
هرگز بحقیقت برّ و نیکوکاري نخواهید رسید [و از ابرار شمرده نخواهید شد] تا اینکه [در راه اطاعت خدا] آنچه را از [مال و
جاه و جان و غیر آن] که نزد شما محبوبتر باشد و آنرا دوست بدارید انفاق و بذل و بخشش نمائید [و نفوس شما گرفتار بخل
و شح گردیده است و پستترین دارائی خود را حاضر بدادن آن نیستید چه رسد بخوبترین و محبوبترین آن، بهمین جهت دور
از ایمان صادق میباشید و دعوي ایمان بیجهت مینمائید و طاعت مولی در اندیشه شما نیست] و هر چیزیرا که شما انفاق
میکنید [خواه عالی و خواه پست محبوب یا غیر محبوب] خدا بآن داناست [و اخلاص و ریاي شما بر او مخفی نیست و برابر آن
[ جزا میدهد]. [ صفحه 38
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 93 تا 95
اشاره
کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلا لِبَنِی إِسرائِیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسرائِیلُ عَلی نَفسِهِ مِن قَبلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوراةُ قُل فَأتُوا بِالتَّوراةِ فَاتلُوها إِن کُنتُم
صادِقِینَ [ 93 ] فَمَنِ افتَري عَلَی اللّهِ الکَ ذِبَ مِن بَعدِ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ [ 94 ] قُل صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما
اي حلالا و آن مصدر است و مفرد و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن یکسان « حِلا » - 396- کانَ مِنَ المُشرِکِینَ [ 95 ] -قرآن- 1
مراد بآن تمام خوراکیهاست و بیشتر استعمال آن در نان و گندم « الطَّعامِ » « لا هُنَّ حِلٌّ لَهُم » است، چنانکه در جاي دیگر فرماید
164 -قرآن- - 151 -قرآن- 152 - 12 -قرآن- 126 - اي اختلق و کذب و فریه بمعنی کذب و دروغ است. -قرآن- 4 « افتَري » است
248-239 - [پس از نزول آیات فَبِظُلمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمنا عَلَیهِم طَیِّباتٍ أُحِلَّت لَهُم یعنی در اثر ستمکاري و تجاوز یهودیان
بود که ما خوراکهاي پاکیزهاي که براي آنها حلال بود بر آنها حرام کردیم و همچنین آیه دیگر وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمنا کُلَّ
ذِي ظُفُرٍ یعنی ما بر یهودیان حیوان سمدار را حرام نمودیم تا آنجا که فرماید ذلِکَ جَزَیناهُم بِبَغیِهِم اینکه جزاي سرکشی و ستم
آنها بود که حلالها بر آنها حرام شد، یهودیان منکر مفاد اینکه آیات شدند و ساحت خود را از ظلم و سرکشی منزّه و مبري
دانستند و قرآن را صادق ندانستند و گفتند ما اول کسی نیستیم که اینکه مطعومات بر ما حرام شده باشد، بلکه اینکه تحریم از
قدیم بوده و بر نوح و إبراهیم هم حرام بوده است و پس از آنها اینکه حرمت دوام داشته تا بما رسیده است، در اینحال آیه زیر
93 - تمام 430- 319 -قرآن- 400 - 108 -قرآن- 264 - نازل و برسول خدا امر شد که احتجاج بتوراة فرماید]: -قرآن- 27
خوراکیها قبل از اینکه توراة نازل شود بر بنی اسرائیل حلال بود مگر آنچه را اسرائیل [حضرت یعقوب] بر شخص خود حرام
ساخته بود [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و اله سلّم] بیهودان بگو اگر در گفتار خود راستگو هستید توراة را بیاورید و آنرا بخوانید
[تا معلوم شود ادعاي شما تا چه حدّ بیپایه و بیمایه است و روشن شود که مطلب همانست که من میگویم نه آنطور که شما
میگوئید، زیرا در توراة تصریح [ صفحه 39 ] شده است که آنها پس از انبیاء پیشین حلال بوده و اسرائیل آنها را بر خویش
حرام نموده و بعدا در اثر بغی و فساد یهودان بر آنان نیز حرام گشته است- و پس از نزول اینکه آیه یهود جرأت آوردن توراة
و خواندن آنرا نکردند زیرا رسوا میشدند و میدانستند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله صادق و خودشان کاذب میباشند].
[اینکه محاجّه دلیل بارز و ظاهري بر اثبات صحت نبوت و رسالت حضرت ختمی مرتبت است که بدون آموختن توراة و
خواندن آن کتاب عالم بتمام مندرجات آن و آگاه از دروغ و افتراء یهودان بوده است]. 94 - پس کسیکه بعد از اینکه [اقامه
برهان و الزام حجّت] بر خدا دروغ ببندد و از خود جعل حکم کند و بخدا افتراء بزند [و بگوید اینکه حرمت طعامها قدیمی
است و بر پیشینیان هم حرام بوده و بر بنی اسرائیل هم آن حرمت دوام داشته و حکم جدید توراة نبوده است] چنین کس و
چنین جماعتی ستمکارانند [و براي مکابره با حق بر خود ظلم میکنند]. 95 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بگو خداوند در
آنچه وحی نموده و در اینکه قرآن نازل فرموده است راستگوست [و ثابت است که شما دروغ میگوئید] پس بیائید و پیروي
ملّت إبراهیم و دین اسلام را که دین حنیف و موافق همان ملّت حنیفی ابراهیم است [و از ادیان باطله رو گردان و مایل بدین
حق است] بنمائید و ابراهیم [بر خلاف آنچه شما یهود و نصاري باو نسبت میدهید و خود را بر دین او میدانید و همچنین
مشرکین مکّه هم خود را بر دین او میدانند] از مشرکین نبود [بلکه از مشرکین و دینشان بیزار بوده].
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 96 تا 97
اشاره
إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَکَّۀَ مُبارَکاً وَ هُديً لِلعالَمِینَ [ 96 ] فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبراهِیمَ وَ مَن دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلّهِ عَلَی
أصل آن « بکۀ » - [ 317 [ صفحه 40 - النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ العالَمِینَ [ 97 ] -قرآن- 1
از بکّ است که بمعنی زحم است بکّه یبکّه بکّ ا اي زحمه یعنی زحمت داد او را تباكّ النّاس: اذا ازدحموا- و مکّه محلّ
ازدحام مردم است براي طواف. و بقولی بکّه گفتهاند براي اینکه تبکّ اعناق الجبابرة و بکّ شکستن گردن است یعنی هرکس
قصد ستمی نسبت بآنخانه کند خداوند گردن او را میشکند و بکّه اطراف کعبه است و ممکن است میم بیاء تبدیل شده باشد
و چه بسا عرب باء را بمیم تبدیل میکند و بالعکس- و یا آنکه بکّه مسجد الحرام است و مکّه شهر آن است [مُبارَکاً] کثیر
الخیرات و کثیر النفع و البرکات [حجّ] حجّ و حجّ بفتح و کسر هر دو بمعنی قصد است و در شرع قصد خانه خدا براي اجراي
مناسک مقرّره- از قرّاء أهل کوفه غیر أبی بکر و أبی جعفر بکسر خواندهاند و سایرین بفتح و چون بکسر خوانده شود مصدر
555- است از حجّ یحجّ. -قرآن- 544
تفسیر معانی
اشاره
- [دومین شبههاي که أهل کتاب براي تکذیب پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در دعواي اینکه دین او بر ملّت ابراهیمی بنا نهاده
شده است اینکه بود که تو چگونه چنین دعوي داري و حال آنکه إبراهیم و اسحاق و پیمبران پس از آنها بیت المقدس را
بزرگ میداشتند و بسوي آن نماز میگذاردند و اگر تو هم مانند آنها حفظ عظمت آنرا مینمودي بسوي کعبه برنمیگشتی و با
همگان مخالفت نمیکردي لذا آیه کریمه بواضحترین بیان رفع شبهه نموده فرماید]: 96 - حقّا بیت الحرام [که قبله مسلمانان در
دعاء و نماز است و رو بسوي او دارند و دلها بجهت او متوجّه است] اوّلین خانه ایست که براي عبادت مردم بنا نهاده شده و
براي ذکر خدا در آن تأسیس گردیده است [و اینکه اولیّت زمانی لازمهاش اولیّت شرفی و مکانتی است و براي آن مزایائی
است] مبارك است [یعنی بسیار با سود و با خیر و با برکت است زیرا با آنکه در صحراي قفري واقع شده است همه ثمرات [
صفحه 41 ] بطرف او رو میکند و میوههاي بسیار در آن است و مانعی نیست که در اجر و ثواب هم کثیر البرکه باشد] و آنخانه
موجب هدایت و رهنمائی مردم جهان است [زیرا در نمازهاي خودشان بآن رو میکنند و توجهشان بآن قبله است و دلهاشان
هواي آنرا دارد و مصدر هدایت نفوسی است که بقصد حجّ و عمره بسوي آن میشتابند]. 97 - در آنخانه علامات و آیات و
نشانههاي روشنی است [که بر احدي پنهان نیست و از آن جمله است] مقام إبراهیم [براي نماز و عبادت و از آثار آن سنگی
است که اثر قدم شریف او در آن است] و هر کس داخل آن حرم گردد بر جان خود ایمن و بر مال خود مطمئن است [و از
مزایاي عالیه خانه خدا وجوب حجّ بر مسلمانان مستطیع است] و واجب است بر مردم براي خدا که هرکس استطاعت راهبري
بسوي آنخانه دارد حج خانه را بجا آورد [که رکنی از ارکان دین و فریضهاي از فرایض اسلام است و استطاعت: قدرت
پیمودن راه و صحت در بدن و توانائی مالی از زاد و راحله و قوت عیال و غیره است] و هر کس منکر شود و کافر گردد و امر
خدا را در باره حج امتثال و اطاعت ننماید [بداند که خداوند آنرا بحاجت خود واجب نکرده است] زیرا او بینیاز از تمام
جهانیان است .. - بناي کعبه بدست ابراهیم و اسماعیل علیه السّلام شده است و پس از آن بناي مسجد اقصی بعد از قرنها
بوسیله سلیمان بن داود بعمل آمده است و اینکه آیه در جواب و ردّ یهود است که بیت المقدّس را افضل و اقدم میشمرد و
ظاهر ساخت که ساختمان مکّه اقدم است و مقام ابراهیم در اینجاست و پدر و پسر اینخانه را بنا نهادهاند [وَ إِذ یَرفَعُ إِبراهِیمُ
440 - اینکه ترك حجّ را کفر نامیده است براي آنستکه یهود و نصاري انکار حجّ - القَواعِدَ مِنَ البَیتِ وَ إِسماعِیلُ]. -قرآن- 370
نمودند و حدیثی هم از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله رسیده است که فرمود: [من لم یحبسه حاجۀ ظاهرة او مرض حابس او
سلطان جائر و لم یحجّ فلیمت إن شاء یهودیّا او نصرانیّا یعنی کسیکه حاجت ظاهري یعنی عذر موجّهی یا بیماري بستري
کنندهاي یا پادشاه ستمکاري او را مانع نباشد و در تنگناي آنها نباشد و معذلک [ صفحه 42 ] بحجّ نرود و بمیرد، بمیل خود
اوست که یهودي یا نصرانی بمیرد]. از حضرت أبو جعفر امام محمّد باقر علیه السّلام مروي است که کسیکه قصد زیارت خانه
خدا کند و از سه خصلت عاري باشد اعتنائی بحج او نیست: [ورع یحجزه [اي یمنعه] عن محارم اللّه - و حلم یکفّ به غضبه -
و حسن الصحابۀ لمن یصحبه من المسلمین - یعنی پارسائی که او را جلوگیر از ارتکاب محرمات الهی باشد - و بردباري که
بوسیله آن خشم خود را فرونشاند- و خوش رفاقتی با کسانیکه از مسلمانان همراه و همسفر او باشند] و اینکه سه خصلت
صفاتی است که هر مسافر خصوصا مسافر حج را ضروري است - پس آنکس که آنها را کامل کند حج خود را تکمیل کرده
است چنانکه شیخ شیراز رحمۀ اللّه فرماید: از من بگوي حاجی مردم گزاي را || کاو پوستین خلق بآزار میدرد حاجی تو
نیستی شتر است از براي آنک || بیچاره خار میخورد و بار میبرد
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 98 تا 99
اشاره
قُل یا أَهلَ الکِتابِ لِمَ تَکفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهِیدٌ عَلی ما تَعمَلُونَ [ 98 ] قُل یا أَهلَ الکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ مَن آمَنَ
کسیکه عالم بچیزي و مطّلع بر آن باشد و « شَهِیدٌ » - 268- تَبغُونَها عِوَجاً وَ أَنتُم شُهَداءُ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ [ 99 ] -قرآن- 1
تصرفون و تمنعون یعنی منصرف میسازید و باز میدارید و از آن اعراض میکنید. صدّه یصدّه « تَصُدُّونَ » در فارسی گواه گویند
یعنی براي راه خدا طالب اعوجاج هستید که مردمرا بوهم اندازید « تَبغُونَها عِوَجاً » . و یصدّه صدّا و صدودا- منعه و اعراض عنه
] 261- 99 -قرآن- 241 - 13 -قرآن- 86 - میل از استواء در امور -قرآن- 4 « عوج » که سلوك در آن راه اعوجاج از حق است
صفحه 43 ] معنوي مانند دین است مثلا و در اینجا مراد زیغ و تحریف میباشد.
تفسیر معانی
اشاره
-98 [ یا محمّد] بیهود و نصاري بگو اي صاحبان کتاب چرا بآیاتی [که شما را دلالت بر صدق محمّد صلّی اللّه علیه و آله -
میکند] کافر میشوید و حق را مستور میدارید! [و بر چه اساس سیر میکنید! اگر برهانی دارید بیاورید و اگر برهانی ندارید
بدانید که] خداوند بر آنچه شما میکنید عالم و گواه است [و شما را بکردارتان مجازات خواهد کرد]. 99 - [ یا محمّد] بگو
بیهود و نصاري اي أهل کتاب چرا کسی را که ایمان آورده است از راه خدا منصرف میسازید [و از راه حق باز میدارید]! و
براي آن طالب کجی و انحراف از حق و استقامت هستید! [و آنها را بشبهاتی که در دین داخل میکنید بگمراهی دچار
میسازید] و حال آنکه [خودتان بدلائلی که در کتب خود دارید در اعماق نفوستان شاهد صدق او هستید و شما در نزد قوم
خودتان هم گواهان عادل بشمار میروید چه بامر شما فرمانبرند و بهدایت شما راهبراند و لکن حسد و درد درونی شما زعماي
قوم و علماي یهود و نصاري که طالب ریاست هستید شما را وادار باین کردار کرده است امّا] خداوند غافل از أعمال شما
نیست [و بآنچه عمل میکنید شما را مجازات خواهد کرد]. نزول - گویند اینکه آیه نسبت بیهودانی نازل گشته است که أوس
و خزرج را مغرور مینمودند و آنها را بتعصب جاهلیّت و حمیت قومیّت و جنگهائی که آنموقع داشتند دعوت میکردند تا از
[ دین اسلام دست کشیده و بحالت اولیّه برگردند. [ صفحه 44
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 100 تا 103
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ یَرُدُّوکُم بَعدَ إِیمانِکُم کافِرِینَ [ 100 ] وَ کَیفَ تَکفُرُونَ وَ أَنتُم تُتلی
عَلَیکُم آیاتُ اللّهِ وَ فِیکُم رَسُولُهُ وَ مَن یَعتَصِم بِاللّهِ فَقَد هُدِيَ إِلی صِ راطٍ مُستَقِیمٍ [ 101 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ
لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنتُم مُسلِمُونَ [ 102 ] وَ اعتَصِ مُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذکُرُوا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَینَ
- [ قُلُوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخواناً وَ کُنتُم عَلی شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکُم مِنها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُم آیاتِهِ لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ [ 103
اي یلتجئ إلیه یعنی باو پناه برد و اعتصم به: اي تمسّک به فمنع نفسه من الوقوع فی الهلاك « یَعتَصِم بِاللّهِ » - 735- قرآن- 1
حَقَّ » جمع آ صرط و نیز سراط بسین گفته شده است « صِراطٍ » یعنی باو آویخت و پناه برد تا خود را از وقوع در هلاك باز دارد
اي و تمسّ کوا یعنی چنگ بزنید و درآویزید و پناه ببرید « وَ اعتَصِ مُوا » اي حق تقواه و حق یعنی آنچه واجب ثابت است « تُقاتِهِ
حبل بمعنی ریسمان است و در اینجا یعنی باسلام و بقرآن. و بکلمه حبل استعاره فرموده است از اینکه جهت که « بِحَبلِ اللّهِ »
اي و لا تتفرّقوا « وَ لا تَفَرَّقُوا » چنگ زدن بآن سبب نجات است همچنانکه تمسک بریسمان سبب سلامت و رهائی از چاه است
شفا حدّ هر چیز باشد تثنیه آن « شَ فا » اي فجمع « فَأَلَّفَ » یکی از دو تاء براي تخفیف حذف شده است یعنی پراکنده نشوید
-351- 283 -قرآن- 336 - 218 -قرآن- 265 - 25 -قرآن- 210 - ما بقی -قرآن- 4 » شفوان و جمع آن أشفاء است و چون گویند
یعنی جز کمی از آن باقی « 784 [ صفحه 45 ] منه الا شفا - 767 -قرآن- 778 - 664 -قرآن- 755 - 427 -قرآن- 645 - قرآن- 409
شمّاس بن » 75 - [بطوریکه در شرح نزول آیه قبل ذکر شد مروي است که - لب پرتگاه. -قرآن- 61 « شَ فا حُفرَةٍ » نمانده است
یهودي که شدید الکفر بود و نسبت بمسلمانان بینهایت حسد میورزید بعدّهاي از انصار برخورد و اتّحاد أوس و خزرج « قیس
او را بسیار بخشم آورده بود که بعد از اختلافات شدیدي که بین آنها بود اینک اجتماع داشتند و اینکه مسئله آن لعین را آزار
را که جنگ بین أوس و خزرج و فیروزي با أوس بود بیاد « بعاث » میداد، جوانی از یهود را روانه کرد که بسوي آنها رفته روز
آنها آورد و اشعاري که در آن باب گفته بودند تذکّر دهد، اینمسئله آنها را تحریک کرده در مقام نزاع با یکدیگر برآمدند و
فریاد میزدند- شمشیر شمشیر- و هر فرقهاي از آنان جمعیتی از خود جمع کرده میخواستند بجدال بپردازند که خبر برسولخدا
صلّی اللّه علیه و آله رسید با عدهاي از مهاجر و انصار بیرون آمد و بآنها خطاب فرمود: آیا با اینکه من هنوز در بین شما هستم
و بعد از اینکه خداوند شما را باسلام گرامی داشته و بین قلوب شماها تألیف فرموده است قصد دارید بجاهلیّت برگردید و
خواهان آن ایّام نفاق و شقاق هستید! بیانات رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله تأثیر کرد و همگی دانستند که اینکه عمل نزعهاي
از شیطان و کیدي از دشمنان بوده است لذا اسلحه را بینداختند و همگی گریان شدند و یکدگر را در برگرفته معانقه کردند و
در شأن شمّاس یهودي «..... قُل یا أَهلَ الکِتابِ لِمَ تَکفُرُونَ » با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برگشتند. إبن جریر گوید آیه
1540- 1444 -قرآن- 1485 - در حقّ انصار نازل گشته است.] -قرآن- 1394 «....... یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا » است و آیه زیر
-100 اي کسانیکه ایمان بخدا و رسول او آوردهاید [خطاب بعموم مؤمنین ویژه دو طایفه أوس و خزرج] اگر اطاعت و
فرمانبري گروهی از أهل کتاب را [که براي شما دسیسه کاري میکنند و بین شما دشمنی و کینه ایجاد مینمایند] بکنید [یعنی
گفتار آنها را بپذیرید و کینههاي دیرینه دوره جاهلیّت را زنده نمائید] بعد از اینکه خدا بر شما منّت نهاده و بایمان و محبّت و
صفاء گرامی گشتهاید، بکفر [ صفحه 46 ] پیشین شما را برمیگردانند [و کافر بخدا و دین و خلق کریم خواهید شد]. 101 - و
چگونه شما کافر میشوید! [و چگونه مطیع اوامر و اشارات آنها خواهید شد!] و حال آنکه آیات خدا [یعنی قرآن کریم که
دلالت بر وحدانیّت خدا و حقانیّت نبوت پیامبر او دارند] بر شما تلاوت شده است و رسول او [که امام مسلین و پیمبر محبّت و
خیر و الفت و هدایت است] در بین شماست [و معجزات او را میبینید و کتاب آسمانی او را میخوانید و با اینهمه آیا میسزد
که شما پیروي هواهاي نفسانی قومی را کنید که هم خود گمراه و خارج از جادّه حقاند و هم مردمی گمراه کنندهاند!] و
کسیکه بخدا پناه برد و باو ملتجی شود [و بکتاب و رسول او بگرود] حقّا هدایتش محقّق است و براه راست رهبري شده و
هرگز گمراه نمیشود. 102 - اي کسانیکه ایمان بخدا و رسول او آوردهاید بپرهیزید [از عذاب خدا] بنحویکه حق تقوي و پرهیز
است [و واجب تقوائی که از شما خواستهاند ادا کنید] و نمیرید مگر آنکه نفوس شما نسبت بخدا تسلیم و مطیع کامل باشد
[یعنی بر هیچ حالی سواي اسلام مباشید تا آنکه مرگ شما را دریابد و تا آخرین نفس بر فرمانبري و تسلیم امر مولاي خود
باقی باشید]. 103 - و تمسّک جوئید و در آویزید همگی بریسمان خدائی [یعنی کتاب خدا و پیمان او] و پراکنده مشوید و
جدائی مگزینید [از دین خدائی که در آن شما را بلزوم جماعت و ایتلاف بر طاعت امر نموده و بر آن ثابت باشید] و در خاطر
داشته باشید نعمتی را که خداوند بشما ارزانی داشته و زمانی دشمنان یکدیگر بودید و بنعمت اسلام بین دلهاي شما هم
بستگی و برادري پیدا شد [و بغضها و کینهها برطرف گردید و شما بر لب پرتگاه دوزخ و بر کرانه گودال آتش بودید [و بین
شما و جهنم فاصلهاي نبود- بعلّت اجابت اینکه دعوت و در اثر اینکه ارشاد و هدایت] شما را از آن [ورطه هولناك] رهائی
بخشید و مستخلص ساخت- بدین بیان قیّم و توجیه محکم خداوند آیات خود را براي شما روشن میسازد باشد که شما براه
[ افتاده و هدایت شوید [و طریق حق و صواب بر شما واضح و در آن طریق سلوك نمائید]. [ صفحه 47
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 104 تا 109
اشاره
وَ لتَکُن مِنکُم أُمَّۀٌ یَدعُونَ إِلَی الخَیرِ وَ یَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ [ 104 ] وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ
تَفَرَّقُوا وَ اختَلَفُوا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ البَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُم عَذابٌ عَظِیمٌ [ 105 ] یَومَ تَبیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسوَدَّت
وُجُوهُهُم أَ کَفَرتُم بَعدَ إِیمانِکُم فَذُوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرُونَ [ 106 ] وَ أَمَّا الَّذِینَ ابیَضَّت وُجُوهُهُم فَفِی رَحمَتِ اللّهِ هُم فِیها
650 وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ - وَّ مَا اللّهُ یُرِیدُ ظُلماً لِلعالَمِینَ [ 108 ] -قرآن- 1
ِ
خالِدُونَ [ 107 ] تِلکَ آیاتُ اللّهِ نَتلُوها عَلَیکَ بِالحَق
در اینجا براي تبعیض « من » بعضی گفتهاند « وَ لتَکُن مِنکُم أُمَّۀٌ » - 94- ما فِی الأَرضِ وَ إِلَی اللّهِ تُرجَعُ الأُمُورُ [ 109 ] -قرآن- 1
کونوا امّۀ » براي توضیح و تبیین است یعنی « من » است یعنی بایستی بعض از شما براي دعوت بخیر برخیزد، و نیز گفتهاند
یعنی بمنافع دنیوي و اخروي « إِلَی الخَیرِ » جماعتی متّحد و مؤتلف « أُمَّۀٌ » یعنی باید امّتی باشید که دعوت بخیر کنید «... یدعون
یعنی وضع شیء در غیر موضع آن. - « ظُلماً » یعنی کدورت و اندوه نشان دهد « تَسوَدُّ » یعنی تابندگی و سرور پیدا کند « تَبیَضُّ »
[ 448 [ صفحه 48 - 406 -قرآن- 440 - 363 -قرآن- 396 - 320 -قرآن- 352 - 280 -قرآن- 304 - 32 -قرآن- 271 - قرآن- 4
تفسیر معانی
اشاره
104 [اي مردم مسلمان] شما بایستی امّتی باشید [صاحب کیان و نظام، امّتی داراي اعضاء مؤتلف و جهات متّحد نه شما را از -
کسی بیمی و نه از چیزي ترسی باشد دینتان گفتار حق و رفع ظلم باشد هر چند در لواي سلطان ستمکاري باشید و در باره
اجراي حق و اطاعت امر خدا از نکوهش هیچ نکوهش کننده و ملامت هیچ لائمی نترسید و تمام اینها در کلمه امّت جمع است
و همین است فرق امّت و جماعت و بر همه مسلمانان واجب است که چنین امّتی بوجود آورند و بچنین وضع، جامعهاي تکوین
کنند و بر اینکه امّت واجب است] که: مردم را دعوت بخیر کنند [و بآنچه صلاح دین و دنیاي آنهاست آنها را بخوانند] و امر
بمعروف نمایند [و بآنچه شرعا و عقلا نیکو و مستحسن است آنها را وادارند] و نهی از منکر کنند [و بآنچه در شرع و عقل
زشت و قبیح است آنها را متذکّر و از آن باز دارند و چون امّت قیام بواجب اینکه امور نمودند و شروط لازمه در آنها جمع
شد و باین دستور عمل نمودند] چنین امّتی [بسیر درجات کمال نایل گشتهاند] و در دنیا و آخرت طریق فلاح و نجاح پیموده و
جماعتی رستگارانند [و چنین امّتی و مردمی بناچار صاحب عزّت و داراي کرامت خواهند بود]. 105 - [اي مسلمانان] مانند آن
مللی نباشید که فرقه فرقه و پراکنده شدند و پس از آنکه دلایل و بیّنات براي آنها آمد [و حقایق بر آنها روشن شد] دچار
اختلاف شدند [و در اصول عمومی دین مختلف گشتند و از مناهل شریعت دور افتادند و اینکه نبود مگر اینکه ترك امر
بمعروف و نهی از منکر نمودند و در آنها مردمی نبودند که دعوت بخیر و ارشاد بطریق حق کنند] چنین مردم و ملّتی هستند
که گرفتار عذاب بزرگی خواهند بود [که نه حدّ آنرا کس داند و نه بکنه آن کسی پی میبرد]. 106 - [و امّا وقت اینکه عذاب
یَسعی نُورُهُم » عظیم کی خواهد بود!] روزي است که چهرههائی سفید گردد [یعنی صورتهاي مؤمنان که روشن و نور افزاست
199 [ صفحه 49 ] صورتهائی - و جملگی دلشاد و فرحناکند] و چهرههائی سیاه شود [یعنی -قرآن- 146 « بَینَ أَیدِیهِم وَ بِأَیمانِهِم
که تفرقه و اختلاف در دین را سبب شدند و از أهل کتاب و منافقان تواصی بحق و تواصی بصبر ننمودند تاریک و ظلمانی
گردد، و چون عذاب را بنگرند غمین و غمناکند- و از روي نکوهش و توبیخ] بآنانکه چهرههاشان سیاه گشته [گفته شود] آیا
شما بودید که بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله و دین او بعد از ایمانتان [و علم به اینکه که او صادق و بر حق است] کافر شدید
پس اینک بچشید عذاب کفران خودتان را [و ثمره کفر خود را دریابید و بنگرید فرجام أقوال و أعمال زشت خودتان را].
-107 و امّا کسانیکه چهرههاشان سفید و تابنده است، در رحمت خدائی [و بهشت و رضوان الهی] مخلّد و جاویدان خواهند
بود. 108 - اینست آیات خدائی [از حجج و بیّنات و علامات مشتمل بر تنعیم نیکان و تعذیب بدان که یادآور شدیم] و بر تو [
یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و امّت تو] بحق ثابت تلاوت نمودیم [و اگر امّت تو پس از اینکه اختلافی کنند و پراکنده شوند و
در اعتصام بریسمان إلهی اهمال کنند و فرقه فرقه و حزب حزب گردند و بحق و صبر توصیه ننمایند آنها را عذري نیست] و
خداوند اراده ظلم و ستمی نسبت بمردم جهان ندارد [و اینکه توجیهات و أحکام براي مصلحت دنیا و آخرت آنهاست و زنهار
که خداوند ظلمی کند و وضع چیزي در غیر موضع آن فرماید، یعنی نه میخواهد آنانرا بآنچه مستحق نیستند عقاب کند نه
اینکه از ثواب استحقاقی آنها بکاهد- زیرا کسیکه ستم میکند یا براي اینستکه بقبح ستم نادان است یا نیاز و احتیاج او را بدفع
ضرر و جلب نفع وادار کرده است و خداوند از هر دو صفت مزبور منزّه و مبرّي است. و چگونه از او ستم کردن رواست و
حال آنکه خودش آنها را آفریده و از نیستی بهستی آورده و نعمات بآنها بخشیده است چنانکه در آیه بعدي توجیه میفرماید:]
-109 [و چگونه خداوند چنین نباشد] و حال آنکه آنچه در آسمانها و در زمین است [از ملک و ملکوت] ملک طلق او و
منحصرا براي خود اوست و برگشت همه امور هم بسوي اوست و مرجع همه عالمیان هم اوست [و اوست که جزا میدهد و
بدون مداخله غیر بآنچه وعد و وعید داده است عمل خواهد فرمود]. [ صفحه 50 ] :- در آیه شریفه 104 [وَ لتَکُن مِنکُم ... الخ]
دلالتی بر وجوب امر بمعروف و نهی از منکر و عظمت موقع و محلّ آنها در شرع مطهّر است زیرا که خداي تعالی رستگاري
را بسته بآن دو قرار داده است و بسیاري از متکلّمین را عقیده اینکه است که امر بمعروف و نهی از منکر واجب کفائی هستند و
من » : 50 حسن از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده است که فرموده - پارهاي آنها را واجب عینی میدانند. -قرآن- 27
یعنی هر کس امر بمعروف و نهی « أمر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفۀ اللّه فی أرضه و خلیفۀ رسول اللّه و خلیفۀ کتابه
از منکر کند او جانشین خدا در زمین او و جانشین رسول خدا و جانشین کتاب اوست.] ایضا:- درّة إبن أبی لهب گوید: در
موقعی که رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بمنبر بود مردي بنزد او درآمد و عرض کرد: [ یا رسول اللّه من خیر النّاس! قال صلّی
اللّه علیه و آله: آمرهم بالمعروف و أنهاهم عن المنکر و أتقاهم للّه و أرضاهم!- یعنی اي رسولخدا بهترین مردم کیست! فرمود
آنکس که بیشتر امر بمعروف کند و بیشتر نهی از منکر نماید و بیشتر متقی باشد و از خدا بترسد و از خدا بیشتر خشنود باشد].
ایضا:- حذیفه یمانی گوید: [یأتی زمان علی النّاس یکون فیهم جیفۀ الحمار احبّ إلیهم من مؤمن یأمرهم بالمعروف و ینهاهم
عن المنکر- یعنی روزگاري بر مردم بیاید که در نزد آنها مردار خر محبوبتر باشد از مؤمنی که آنها را امر بمعروف و نهی از
منکر نماید]. [قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: یحشر یوم القیامۀ ناس من امّتی من قبورهم إلی اللّه علی صورة القردة و
الخنازیر بما داهنوا أهل المعاصی و کفّوا عن نهیهم و هم یستطیعون - یعنی رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود روز قیامت
مردمی از امّت من بصورت بوزینگان و خو کان از قبرهاشان بمحضر الهی وارد میشوند، آنها کسانی هستند که با أهل گناه
مداهنه و خوش آمد داشتند و با آنکه میتوانستند و قدرت داشتند از نهی آنها خودداري میکردند. [ صفحه 51 ] : جهت ارتباط
بین دو آیه 104 و 105 آنستکه خداي تعالی اینکه امّت را بامر بمعروف و نهی از منکر فرمان داده و اینکه کار تمام نمیشود
مگر اینکه آمر بمعروف و ناهی از منکر قادر و تواناي بر تنفیذ اینکه تکلیف بر ظلمه و بدکاران باشد و اینکه قدرت حاصل
نمیشود مگر اینکه بین أهل حق و دین الفت و محبّت حاصل آید و اختلاف از میان برخاسته باشد، بنابراین خداوند در آیه
105 بعدي آنها را از تفرقه و اختلاف بترسانید تا اینکه حالت سبب عجز و ناتوانی آنان در قیام باین تکلیف نگردد. :- در
تفسیر جمله [أَ کَفَرتُم بَعدَ إِیمانِکُم] در آیه 106 چند قول است:- یکی آنکه گفتهاند کفر بعد از ایمان همان نفاق و دوروئی
آنهاست که پس از ایمان نفاق ورزیدند- دوّم آنکه آنها از ایمان فطري بتوحید که در روز میثاق [أَ لَستُ بِرَبِّکُم قالُوا بَلی] با
خدا عهد و اقرار کردند اعراض نموده و از اینکه جهت پس از ایمان کافر گشتند- سوّم آنکه أهل کتاب قبل از بعثت حضرت
ختمی مرتبت بنعت و صفت آنحضرت ایمان داشتند [یَستَفتِحُونَ به عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعنَۀُ اللّهِ
عَلَی الکافِرِینَ] و مشرکان را بوعده فتح او وعید میدادند و چون مبعوث گردید پس از ایمان اولی کافر شدند- چهارم آنکه
مردمی از امّت پیمبر اکرم پس از او أهل بدعت شدند و تابع هواهاي نفسانی گشتند و از خلیفه و وصیّ حقیقی آنحضرت یعنی
علی علیه السّلام اعراض کردند و از اینجهت کافر گشتند و بحق پرده پوشی نمودند، یا مقصود کسانی از همین امّت هستند که
پس از ایمانشان مرتد شدند چنانکه از رسول اکرم مروي است که فرمود: [قسم بکسیکه جان من بدست اوست در قیامت
گروهی از اصحاب خود را ببینم که از اطراف حوض من برانند و برگردانند و من گویم اینان أصحاب منند گفته شود تو
نمیدانی که آنها پس از ایمانشان احداث چه اموري نمودند! آنان مرتد گشتند و بقهقري بپشت سر خود برگشتند] أبو امامه
503 -قرآن- - 300 -قرآن- 488 - 53 -قرآن- 264 - باهلی گوید: آنها خوارج هستند که در بارهشان پیغمبر فرمودند: -قرآن- 21
618-509 [آنها از دین بیرون میروند همچنانکه تیر از کمان بیرون میشود- إنّهم [ صفحه 52 ] یمرقون من الدّین کما یمرق
السّهم من الرّمیّۀ] [و بهمین جهت آنها را [مارقین] نامیدهاند.] - همزه در أکفرتم اصلا براي استفهام است و در اینجا براي
سرزنش و توبیخ است یعنی لم کفرتم یا براي تقریر است یعنی قد کفرتم.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 110 تا 112
اشاره
کُنتُم خَیرَ أُمَّۀٍ أُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ تُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ لَو آمَنَ أَهلُ الکِتابِ لَکانَ خَیراً لَهُم مِنهُمُ
المُؤمِنُونَ وَ أَکثَرُهُمُ الفاسِقُونَ [ 110 ] لَن یَضُ رُّوکُم إِلاّ أَذيً وَ إِن یُقاتِلُوکُم یُوَلُّوکُمُ الَأدبارَ ثُمَّ لا یُن َ ص رُونَ [ 111 ] ضُرِبَت عَلَیهِمُ
الذِّلَّۀُ أَینَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبلٍ مِنَ اللّهِ وَ حَبلٍ مِنَ النّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ ضُ رِبَت عَلَیهِمُ المَسکَنَۀُ ذلِکَ بِأَنَّهُم کانُوا یَکفُرُونَ
652 -- خَیرَ أُمَّۀٍ اي أخیر امّۀ و فصیحتر - ذّلِکَ بِما عَصَوا وَ کانُوا یَعتَدُونَ [ 112 ] -قرآن- 1
ٍ
بِآیاتِ اللّهِ وَ یَقتُلُونَ الَأنبِیاءَ بِغَیرِ حَق
آنچه شرع بآن امر کند و طبع « المعروف » « اظهرت » آنستکه همزه أفعل تفصیل حذف شود چنانکه در شرّ و اشرّ أُخرِجَت اي
اي إلّا ضررا « إِلّا أَذيً » آنچه شرع منع و نهی آن کند و طبع آنرا زشت و مستقبح داند « المُنکَرِ » آنرا نیکو و مستحسن شمارد
ولّاه دبره یعنی هرب من وجهه یعنی پشت کرد و از پیش رو فرار کرد « یُوَلُّوکُمُ الَأدبارَ » یسیرا یعنی جز زیان کم و قابل تحمّلی
-367- 285 -قرآن- 342 - 206 -قرآن- 271 - 113 -قرآن- 195 - 20 -قرآن- 104 - ضُ رِبَت عَلَیهِمُ -قرآن- 7 » و کنایه از انهزام است
یعنی بآنها چسبید و در آنها اثبات شد و آنها را احاطه کرد، « 494 [ صفحه 53 ] الذِّلَّۀُ ... وَ- ضُ رِبَت عَلَیهِمُ المَسکَنَۀُ - قرآن- 472
ذلّت یعنی خواري و ذلّ و مسکنت یعنی بینوائی و ناداري، و در اینجا ضرب را بطور استعاره استعمال فرموده یعنی همچنانکه
وجدوا یعنی :« ثُقِفُوا » خیمه و چادر را میزنند و احاطه بر ساکنین آن دارد ذلت و مسکنت هم مانند قبّه و خیمه بر آنها محیط شد
اي رجعوا یعنی برگشتند بغضب خدائی و بقولی یعنی « باؤُ » ریسمان و اینجا بمعنی عهد و پیمان است « حَبلٍ » یافت شدند
« باء فلان بدم فلان » استوجبوا یعنی مستوجب و سزاوار غضب و خشم خدا شدند از مادّه بوآء یعنی مساواة چنانکه گویند
باشد از مادّه مباءة که مکان است، یعنی در خشم « حلّوا فیه » موقعیکه سزاوار باشد بجاي او براي برابري با او کشته شود، یا مراد
- 385 -قرآن- 411 - 55 -قرآن- 375 - 12 -قرآن- 17 - یعنی تجاوز از حد کرده بودند. -قرآن- 1 « یَعتَدُونَ » الهی مکان گرفتند
835- 468 -قرآن- 822 - -419 قرآن- 462
تفسیر معانی
اشاره
- مجددا براي آنکه مؤمنان را تحریص و ترغیب فرماید و اهمیّت عمل را بنمایاند، سخن پیشین را براي تثبیت مؤمنان بر
اعتصام بخداوند و اتفاق بر حق و دعوت بخیر تجدید و میفرماید: 110 - شما مسلمانان [در حال حاضر] بهترین امّتی هستید که
براي مردم ظاهر گشتهاید [زیرا بر تمام امم و ملل، فساد غلبه کرده و هرج و مرج آنها را فراگرفته نه معروفی در آنها معروف و
نه منکري در آنان منکر است] و شما امر بمعروف میکنید [و مردم را بکار خوب و امور پسندیده در نزد شرع و عقل وادار
مینمائید] و نهی از منکر میکنید [و آنها را از اقدام بکار زشت و امور ناپسند در شرع و عقل باز میدارید] و بخداي یکتاي
بیشریک ایمان [کامل صادق] آوردهاید [و چنین ایمانی حاصل نخواهد شد مگر آنکه صاحبش تمام واجبات ایمان را مراقب
باشد و اگر چیزي مخلّ آن باشد ایمان کامل بخدایتعالی نخواهد بود و همین بارزترین فضیلت و مزیّت مسلمان بر دیگران
است زیرا أهل کتاب هم دعوي ایمان داشتند ولی ایمان کامل بتوحید نبود و دعوي ایمانشان بر باطل بود و لذا:] اگر أهل
کتاب هم ایمان بیاورند [ایمان حقیقی] براي آنها بهتر است چه پارهاي از آنها مؤمن [ صفحه 54 ] [ببعض کتاب و کافر ببعض
کتب دیگر و مؤمن به بعض پیمبران مانند موسی و عیسی و کافر بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم هستند و با اینکه دعوي
ایمان میکنند و در صلب کتبشان مژده و بشارت بمحمد و صفت اوست منکر تمام آنها شده و ایمان باو ندارند] و بیشتر آنان
فاسق و خارج از ربقه ایمان میباشند [بعض از أهل کتاب بایمان حقیقی نایل گشتند از یهود مانند عبد اللّه بن سلام و اصحابش
و از نصاري نجاشی و اصحابش و غیر آنها که اکثر احبار و رهبانان بودند بفسق باقی و خارج از حدود دین و کتابهاي
خودشان ماندند]. 111 - [اینکه یهودان که وصفشان را میشنوید] هرگز بشما زیانی نخواهند رسانید مگر آنکه آزار سهل و
ساده و مختصري [مانند طعن و سرزنش و هجو و بی احترامی بپیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و اظهار نفرت از دین اسلام] برسانند
و جز اینکه زیانی براي شما نخواهند داشت و اگر هم با شما در مقام جدال و قتال برآیند از پیش روي شما فرار میکنند و
بشما پشت کرده [میدان را خالی و منهزم میگردند] و پس از آنهم کسی آنها را یاري نخواهد نمود و نصرتی نخواهند یافت.
- قرآن بسه چیز آنها را توصیف فرمود [ضرر نرسانیدن - و فرار در جنگ - و یاري و پیروزي نیافتن] و لکن اینها با کی و با
کدام قوم! با قومی که خدا را نصرت کنند و خدا هم آنها را یاري کند [إِن تَنصُ رُوا اللّهَ یَنصُ رکُم وَ یُثَبِّت أَقدامَکُم] و تا مدّتی
که مسلمانان امر بمعروف و نهی از منکر را ادامه دهند و بخدا ایمان داشته باشند ایمان صحیح که مرضی خدا باشد در
اینصورت البته مردمی خواهند بود نیرومند و گرامی و فاتح و مادام که آنها فاسقند و خارج از حدود خدا و طاعت و ایمان
باشند اینکه حکم براي ما مسلمانان و غیر ما جاري خواهد بود، ولی هرگاه مسلمانان چنانکه خدا خواسته نباشند حال آنها و
283 [هرچه هست از قامت ناساز بیاندام ماست || ورنه تشریف تو بر - حال اینها چنانست که اکنون مینگریم. -قرآن- 223
بالاي کس کوتاه نیست] - مقاتل گوید: نزول اینکه آیه در موقعی بود که رؤساء یهود مانند [ صفحه 55 ] [کعب و أبی رافع -
و أبی یاسر و کنانه و إبن صوریا] بیهودانی که مسلمان شده بودند مانند عبد اللّه بن سلام و یارانش توبیخ و سرزنش
مینمودند. صاحب تفسیر مجمع البیان قدس سرّه گوید: در اینکه آیات دلالتی بر صحت نبوت پیمبر ما میباشد که طبق خبري
که داده است بظهور پیوست و بنی قریظه و بنی النضیر و بنی قینقاع و یهود خیبر منهزم و مغلوب و آواره شدند و از پیش روي
مسلمین میگریختند و کسی هم بعدا بیاري آنها برنخاست. 112 - ذلّت و خواري بآنها ملصق گردیده [بنحویکه در آنها اثري
گذاشته مانند اثري که در سکّه میزنند و میماند] و بنام آنها سکّه خورده است و هر جا یافت شوند اینکه ذلّت با آنهاست و
أبدا از آنها رهائی نخواهند داشت مگر آنکه در ذمّه و عهد و پیمان خداوند [که مقرّرات شریعت براي آنهاست] و عهد و
پیمانی که مسلمانانراست [و آن مقتضیات مشارکت در وطن و حوائج و انتفاع در صنعت و تجارت است] در آیند- و آنان
مستحق غضب الهی و مستوجب خشم او شدند و مسکنت و بینوائی نیز بنامشان سکّه خورده و همواره در ذلّت و فقر و حاجت
خواهند بود [هر چند توانگر و مستغنی باشند زیرا آنها صفات ذلّت و ضعف نفس و پستی طبع را بارث بردهاند بلکه شرافت
خود را بخاطر مال میفروشند پس بدینجهت همه وقت در فقر دائمی و ذلّت استمراري میگذرانند و مال و پول معبود
آنهاست] و اینکه نکبت در آنها از آنجا کمون یافته که آنها بآیات خدائی [از توراة و قرآن] کافر میشوند و پیمبران را بدون
حق میکشند- و آنها را بر اینکه کار جري نساخته است مگر ارتکاب گناهان و استمرار بر نافرمانی خداي تعالی [که در
دلهاي آنها ثبوت یافته و منجر بوقوع و ارتکاب گناهان کبیره گشته و از حدود الهی تجاوز میکنند [چه هر کس گناهان
صغیره را دأب و دیدن خود قرار دهد کفر و کشتن پیمبران از او بعید نخواهد بود و گناهان صغیره منجر بمباشرت گناهان
کبیره میشود و استمرار در کبیره مؤدي بکفر میگردد و هر کس در گناه توغّل کند و خودداري ننماید بالاخره تاریکی معاصی
بر قلب او آن بآن افزایش مییابد و نور ایمان آن بآن در دل او ضعیف میشود و [ صفحه 56 ] همچنان پیش میرود تا نور ایمان
در او باطل و ظلمت کفر براي او حاصل میگردد و نعوذ باللّه من ذلک.] هر چند یهودان زمان رسول اکرم صلّی اللّه علیه و
آله مرتکب کشتن پیمبري نشدهاند ولی چون منتسب بکسانی هستند که مرتکب اینکه افعال بودهاند و بآن راضی بودهاند بلکه
چون مکرّر در مقام قتل حضرت ختمی مرتبت برآمدند و خدا نخواست و راه نیافتند نسبت قتل بآنها از اینکه جهت بسزاست.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 113 تا 115
اشاره
لَیسُوا سَواءً مِن أَهلِ الکِتابِ أُمَّۀٌ قائِمَۀٌ یَتلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیلِ وَ هُم یَسجُدُونَ [ 113 ] یُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ الیَومِ الآخِرِ وَ یَأمُرُونَ
بِالمَعرُوفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الخَیراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصّالِحِینَ [ 114 ] وَ ما یَفعَلُوا مِن خَیرٍ فَلَن یُکفَرُوهُ وَ اللّهُ
یا جمع إنی یعنی ساعات و « کعصا » جمع أنی « آناءَ » اي مستقیمۀ عادلۀ « أُمَّۀٌ قائِمَۀٌ » -- 379- عَلِیمٌ بِالمُتَّقِینَ [ 115 ] -قرآن- 1
اي یبادرون إلی کلّ خیر یعنی سبقت و پیشی میگیرند بهر کار نیکی که موجب تقرّب بخداست- « یُسارِعُونَ » آنهاي شب
فرق است بین سرعت و عجله- سرعت شتاب در کاري است که رفتن بسوي آن ممدوح است و ضدّ آن إبطاء است که مذموم
است یعنی کندي کردن- و عجله رفتن بسوي کارهائی است که شتاب در آن مذموم است و ضدّ آن أناة است که ممدوح
فلن یضیع و لا » یعنی هرگز انکار حق آنها نمیشود یا « فلن یجحدوه » اي « فَلَن یُکفَرُوهُ » است یعنی درنگ کردن و تأمّل داشتن
یعنی ثواب آن ضایع و کاسته نمیگردد و منع ثواب و نقص آن کفران نامیده میشود و چون کسیرا بر خداي « ینقص ثوابه
555 [ صفحه 57 ] نعمتی نیست، نسبت شکران و - 128 -قرآن- 535 - 51 -قرآن- 114 - 25 -قرآن- 44 - تعالی منتی و -قرآن- 7
کفران نعمت باو نمیتوان داد، و او را شاکر یا کافر نعمت نمیتوان گفت بلکه بطور مجاز ایصال و رسانیدن جزاء و ثواب را بعبد
یعنی « بِالمُتَّقِینَ » شکران او و منع ثواب و کاهش آنرا در باره عبد کفران او نامند و کفران به دو مفعول متعدي میشود
294- پرهیزگاران چه تقوي مبدء خیر و حسن عمل است و أهل تقوي در نزد پروردگار رستگارانند. -قرآن- 277
تفسیر معانی
اشاره
-113 تمام أهل کتاب [در أصل متّصف بودن بکارهاي زشت] مساوي نیستند [بلکه پارهاي از آنها آنهائی هستند که قبلا -
توصیف شدند] و بعض دیگر آنها امّتی هستند معتدل و مستقیم و قائم بر طاعت خدا و ثابت بر امر او [و از صفات آنهاست
که:] در ساعات و آنات شب [در موقع تهجّ د و نماز شب] تلاوت آیات خدا میکنند و بقرائت قرآن میپردازند [و بتنهائی در
موقعیکه همه خوابند و خداي سبحان فقط بیدار است] سر بسجده حق میگذارند و بنماز اشتغال دارند. 114 - [و آنها که
ذکرشان شد] ایمان بخدا و روز جزا میآورند [ایمان صادق خالصی که شبهه در آن و نفاقی با آن نیست ایمان بآنچه ایمان بآن
واجب است] [و در سایه اراده اي که براي علوّ نفوس و طهارت نهاد خود دارند مایلند که غیر خود را هم کامل کنند و لذا]
مردم را امر بمعروف و وادار بکار نیک میکنند و آنها را از اجراي کارهاي منکر و زشت باز میدارند و نهی از منکر مینمایند و
در کارهاي متضمّن خیرات پیشی و سرعت میجویند- اینکه جماعتند که از مردمان صالح و شایسته بشمار میروند [و حالات
آنان صالح و درجاتشان عالی میباشد]. 115 - آنچه از کارهاي خیر بجاي آورند هرگز از ثواب آن محروم نخواهند شد و از
پاداش آن ممنوع نخواهند بود [چگونه ممکن است کفران عمل آنها شود و از مزد و أجر آنها نقص و ضیاعی حاصل گردد و
حال آنکه] خداوند شکور داناي بحال مردمان با تقوي است. [هرگز کسیرا فراموش نمیکند و عملی را مهمل نمیگذارد و
[ کسی نیست که عمل را نادیده بگیرد و پاداش بنده را در نظر نیاورد او قادر بر هر چیز و ناظر بر هر عملی است]. [ صفحه 58
- سبب نزول آیات را إبن عباس و قتاده و إبن جریح گفتهاند: چون عبد اللّه بن سلام و جماعتی از یهود ایمان آوردند احبار
« لَیسُوا ... تا ... الصّالِحِینَ » یهود گفتند جز اشرار ما کسی بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله ایمان نیاورده است از اینکه جهت آیه از
در شأن آنها نازل گردید و عطا گفته است آیه راجع بچهل نفر از أهل نجران و سی و دو نفر از أهالی حبشه و هشت نفر از
-262- أهالی روم است که در عهد عیسی علیه السّلام بودهاند و تصدیق بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله نمودهاند. -قرآن- 254
290 - بقول صحیح در آیه 13 [لَیسُوا سَواءً] وقف تام است و [مِن أَهلِ الکِتابِ] ابتداي کلام بعد است و معناي آن - قرآن- 276
اینستکه کسانیکه از اهل کتاب ایمان آوردهاند [مانند عبد اللّه بن سلام] و آنانکه ایمان نیاوردهاند در درجه و منزلت برابر
88- 46 -قرآن- 65 - نیستند بعد جهت افتراق را بیان نموده فرماید بعض از أهل کتاب امّت ثابت و پا برجائی هستند. -قرآن- 30
در آیات مذکوره دلالتی بر عظمت مقام نماز شب در نزد خداي تعالی میباشد چنانکه در حدیث صحیح از رسول اکرم صلّی
اللّه علیه و آله مروي است که فرمود: [رکعتان یرکعهما العبد فی جوف اللّیل الأخیر خیر له من الدّنیا و ما فیها و لو لا أن أشقّ
علی امّتی لفرضتها علیهم - یعنی دو رکعت نمازي که بنده خدا در دل شب و آخر شب میگذارد براي او بهتر است از دنیا و
إنّ البیوت الّتی » : آنچه در آن است و اگر براي امتم سخت نبود آنرا برایشان واجب میساختم] و امام صادق علیه السّلام فرماید
یعنی حقّا خانهائیکه در آنها نماز « یصلّی فیها باللّیل بتلاوة القرآن یضیء لاهل السمآء کما یضیء نجوم السمآء لأهل الإرض
شب گذارده میشود و تلاوت قرآن میگردد براي أهل آسمان مانند ستارههاي آسمان براي أهل زمین نور افشانی میکنند] و
نیز فرمود: [علیکم بصلاة اللّیل فانّها سنّۀ نبیّکم و دأب الصالحین قبلکم و مطردة الداء من أجسادکم - یعنی بر شما باد بخواندن
نماز شب زیرا آن سنّت پیمبر شما و عادت مردمان صالح و شایسته پیشین شماست و درد را از بدنهاي شما دور میسازد] - [فَلَن
یُکفَرُوهُ] چنانکه ذکر شد یعنی [لم یمنع منکم جزاؤه] و منع جزاء و ثواب کفر است بطور مجاز و شکر مجازا اعطاء آن. -
[ 24 [ صفحه 59 - قرآن- 4
[