گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 116 تا 117



اشاره
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغنِیَ عَنهُم أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم مِنَ اللّهِ شَیئاً وَ أُولئِکَ أَصحابُ النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 116 ] مَثَلُ ما یُنفِقُونَ
فِی هذِهِ الحَیاةِ الدُّنیا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیها صِ رٌّ أَصابَت حَرثَ قَومٍ ظَلَمُوا أَنفُسَ هُم فَأَهلَکَتهُ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکِن أَنفُسَ هُم یَظلِمُونَ
اي لن تنفعهم أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم فی النجاة مِنَ عذاب اللّهِ شَیئاً یعنی هرگز دارائی « لَن تُغنِیَ عَنهُم » -- 362- 117 ] -قرآن- 1 ]
یعنی ملازمین مصاحبه « أَصحابُ » و فرزندانشان در رهائی از عذاب خدا بآنها سودي نمیدهد- أغنی عنه: أي دفع عنه ضررا
« الحرث » یعنی سرماي سخت و اطلاق بر باد سرد هم میشود و بمعنی صداي زبانه آتش هم آمده است « صِ رٌّ » یعنی ملازمه
حَرثَ قَومٍ اي زرع قوم یعنی کشت و زراعت و شخم زدن زمین براي افکندن تخم- حرث یحرث حرثا: اي شقّ الارض للزرع
- 115 -قرآن- 232 - 94 -قرآن- 101 - 76 -قرآن- 89 - 30 -قرآن- 47 - او للبذر یعنی زمین را براي کشت یا تخم شکافت. -قرآن- 7
408- 289 -قرآن- 395 - -242 قرآن- 282
تفسیر معانی
اشاره
-116 [چه بسیار که کفار یعنی یهود و منافقان و مشرکان افتخار کرده میگفتند نحن اکثر اموالا و اولادا و ما نحن بمعذّبین -
خداوند هم در ردّ آنها فرماید:] 116 - حقّا کافران را هرگز نه دارائیها و نه فرزندانشان در نجات از عذاب الهی سودي
نمیدهد و چیزي از اینکه قبیل دفع ضرر از آنان نخواهد نمود و آن جماعت ملازمان آتش دوزخند [و از آن منفک نمیشوند
و در آن ساکن و گرفتارند تا وقتی که خدا داناست - و در جاي دیگر هم فرماید: یوم لا ینفع مال و لا بنون و نیز و ما أموالکم
و لا اولادکم بالّتی تقرّبکم عندنا زلفی]. 117 - مثل و شبیه آنچه را اینکه کافران در اینکه زندگانی دنیا انفاق میکنند [ صفحه
60 ] [و غرض از انفاقشان ریاء و سمعه و مفاخره و شهرت طلبی و جلب ستایش دیگران و اینکه قبیل امور است و هرگز لوجه
اللّه چیزي بذل نمیکنند بلکه بعکس براي منع از راه خدا انفاق میکنند] مانند بادي است که سرماي شدیدي بهمراه دارد و بر
کشتزار قومی که بخویشتن ستم کردهاند بوزد و آنرا سیاه و خشک کند و از بین ببرد [در چنین حال] خداوند بآنها ستمی
نکرده است بلکه خودشان بخود ستم کردهاند و مکافات عمل خود را میبینند که شرّي کردهاند و بشرّي تلافی میگردد]. -
جاي انکار نیست مالی که کسی آنرا در لذّات خود و طلب شهرت و تأیید باطل و مخالفت با حق صرف کند او را از تخلّق
بحق و نظر بدین خدا بدیده عدل و عقل سلیم و روح عاري از شرّ مانع خواهد بود، و اینکه مال است که عقول آنانرا فاسد و از
نظر صحیح و تفکّر در عواقب امور منصرف ساخته است و آیا اینکه مال مانند باد سردي نیست که بر مزرعه مورد امید صاحب
آن بوزد و آنرا نابود سازد! و آنان چون مالی را در راه شیطان انفاق کنند و از آن امید ثواب و سود داشته باشند وقتی قدم
بدیار آخرت میگذارند جز حسرت و پشیمانی چیزي عایدشان نخواهد بود و مانند کسی است که زراعتی بکند و تخمی
بیفشاند و از آن توقّع خیر و سود داشته باشد و بادي بآن بوزد و آنرا بسوزاند چنین کس را جز بهت و حیران نصیبی نخواهد
بود. و ببیان دیگر انفاق مال از طرف کفّار یا براي منافع دنیوي است یا براي منافع اخروي - اگر براي سود دنیاست که البته
براي مسلمان هم اثري نخواهد داشت چه رسد بکافر و اگر براي سود آخرت است مثل اینکه دارائی خود را براي پل سازي یا
ساختن کاروانسرا و احسان بضعفا و یتیمان و بیوه زنان و بیماران بخشش کند و از اینکه انفاق خواهان ثواب اخروي باشد چون
بآنعالم رود مینگرد که کفر او تمام أعمال خیر او را باطل ساخته است مانند اینکه کسی کشتی بکند و تخمی بکارد و از آن
متوقع سود زیادي باشد و ناگهان باد سختی بوزد و آنرا بسوزاند و از براي او جز اندوه و تأسّف باقی نماند- اینکه در صورتی
است که در راه خیرات انفاقی کند امّا [ صفحه 61 ] اگر صرف مال در راهی بکند که بخیالش خیر است ولی معنا گناه و
موجب غضب خدا باشد مثل انفاق در راه آزار رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و کشتن مؤمنان و سدّ راه ایمان مردم شدن و
امثال آنها البته در باره اینکه کسان اسف و عذاب شدیدتر خواهد بود و نظیر آنرا در آیه دیگر فرماید! وَ قَدِمنا إِلی ما عَمِلُوا مِن
398 - در آیه مبارکه 117 جمله: [قَومٍ ظَلَمُوا أَنفُسَ هُم]- اینکه ظلم بنفس از طرف - عَمَلٍ فَجَعَلناهُ هَباءً مَنثُوراً. -قرآن- 326
کشتکاران یا آنستکه از راه معاصی بخود ستم کردهاند و مقتضی بوده است که زراعتشان از بین برود و بدین سبب عقوبت
شوند یا باین اعتبار که در محلّی زراعت کردهاند که جاي کشت نبوده یا در غیر وقت بکشت پرداختهاند و بهر حال وضع شیء
60 - اینکه در آیه مبارکه 116 - در غیر موضع خود کردهاند که ظلم است و باد سرد زراعت را معدوم کرده است. -قرآن- 31
مال و اولاد را ذکر فرموده است براي آنکه انسان یا بفدا کردن مال از خود ضرر و زحمتی را دور میکند یا باستعانت و
کمک گرفتن از اولاد، و سودمندترین جمادات مال و نافعترین حیوانات اولاد است و کافر چون در آخرت بهیچیک از اینکه
دو منتفع نمیشود بطریق اولی از هیچ چیز دیگر بهرمند نخواهد شد. از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است که فرمود:
بنده خدا در روز قیامت قدم بر نمیدارد تا اینکه از چهار چیز از او پرسش شود: یکی از عمر او که در چه چیز فانی ساخته است
- دوّم از بدن او که در چه چیز آنرا تحلیل برده است - سوم از علم او که چه عملی با آن نموده است - چهارم از مال او که از
کجا بدست آورده و در چه راه مصرف نموده است! پس عاقل راست که در انفاق مال طبق دستور بکوشد و در اخلاص عمل
بنیوشد و بداند که خداي فرماید: إنّما یتقبّل اللّه من المتّقین - خداوند فقط عمل و کردار مردمان با تقوي را میپذیرد و پس؟. [
[ صفحه 62
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 118 تا 120
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا بِطانَۀً مِن دُونِکُم لا یَألُونَکُم خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّم قَد بَدَتِ البَغضاءُ مِن أَفواهِهِم وَ ما تُخفِی صُدُورُهُم
أَکبَرُ قَد بَیَّنّا لَکُمُ الآیاتِ إِن کُنتُم تَعقِلُونَ [ 118 ] ها أَنتُم أُولاءِ تُحِبُّونَهُم وَ لا یُحِبُّونَکُم وَ تُؤمِنُونَ بِالکِتابِ کُلِّهِ وَ إِذا لَقُوکُم قالُوا
آمَنّا وَ إِذا خَلَوا عَضُّوا عَلَیکُمُ الَأنامِلَ مِنَ الغَیظِ قُل مُوتُوا بِغَیظِکُم إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ [ 119 ] إِن تَمسَسکُم حَسَنَۀٌ تَسُؤهُم وَ
-- 692- إِن تُصِ بکُم سَیِّئَۀٌ یَفرَحُوا بِها وَ إِن تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُ رُّکُم کَیدُهُم شَیئاً إِنَّ اللّهَ بِما یَعمَلُونَ مُحِیطٌ [ 120 ] -قرآن- 1
آستر لباس را گویند چنانکه ظهارة أبره و رویه لباس باشد و در آن مفرد و جمع و مذکر و مونّث یکسان است و در « بِطانَۀً »
اینجا مراد رفیق و مصاحب و مشاور و همراز است که تشبیه ببطانه فرموده زیرا همانقسم که آستر لباس چسبیده ببدن است رفیق
اي لا یقصّرون لکم یعنی در باره شما از تبهکاري کوتاهی نمیکنند ألا « لا یَألُونَکُم » همراز هم چسبیده بمصاحب خویش است
خبال فساد و شر و تبهکاري است- در افعال و « خَبالًا » یألو الوا و الوّا- فی الأمر قصّر- و ألو بمعنی تقصیر و کوتاهی کردن است
یعنی آنچه شما را بسختی و مشقّت « ما عَنِتُّم » اي تمنوا یعنی آرزومند و خواهانند « وَدُّوا » ابدان و عقول هر سه ممکن است
عضّ بمعنی گزیدن است و « عَضُّوا » اندازد [عنت] بمعنی سختی و مشقّت است عنت یعنت یعنی در سختی و امر شاقّ افتاد
اي بما فی الصدور یعنی بآنچه در سینهها - « بِذاتِ الصُّدُورِ » جمع انمله یعنی سر انگشتان « الَأنامِلَ » جاویدن و بدندان گرفتن
-853- 787 -قرآن- 840 - 648 -قرآن- 778 - 597 -قرآن- 634 - 501 -قرآن- 588 - 329 -قرآن- 492 - 17 -قرآن- 312 - قرآن- 7
کید و مکیده أصل آن مشقّت است و آن « کید » 905 [ صفحه 63 ] است کنایه از میول و انفعالات نفسانی است - قرآن- 885
حیله گري است براي آنکه دیگري را در سختی و مشقتی و مکروهی بیندازند.
تفسیر معانی
اشاره
- [اینکه آیات و اشباه آنها در باره مردمی از مسلمانان نازل شده که آنها را مخالطه و دوستی با دشمنان و کفّار بوده و چه بسا
که اسراري را از مسلمین بر آنها فاش میکردهاند. و لذا خداوند اینکه مخالطه را منع نموده و فرموده است]: 118 - اي کسانیکه
بخدا و رسول او ایمان آوردهاید [با اینکه وصف کریم و نعت جلیل که ایمان بخدا و رسول اوست نمیسزد که شما با غیر
مسلمانان معیّت کنید لذا:] غیر خودتان از مسلمانان کسیرا از کافران رفیق و همراز و از مخصوصین بخودتان قرار مدهید [و
رازهاي خود را نزد آنها فاش مسازید] زیرا آنها در تبهکاري و فساد در حوزه شما دریغ نمیکنند و کوتاهی ندارند [و منتهاي
کوشش را در زیان رسانیدن بشما بعمل میآورند] و هر سختی و مشقتی را براي شما آرزومند و خواهانند [و اگر قدرت بر
جنگ با شما نداشته باشند و خود نتوانند بآزار شما دسترس پیدا کنند هر نوع فساد و پیش آمد بدي را براي شما طالبند] بغض
و کینه و حسد آنان نسبت بشما از سخنانی که از دهان آنها بیرون میجهد و از بین گفتارشان ظاهر میشود، هویدا و پیداست و
آنچه در سینه و دل پنهان دارند [از حسد کامن و درد باطن] بزرگتر و بیشتر است - اي مؤمنان ما براي شما آیات [و علامات و
اعتباراتیکه شما را ارشاد بخیر کند و براه راست راهنمائی نماید] روشن و واضح نمودیم [و دوست را از دشمن براي شما
متمایز ساختیم] شما اگر تعقل کنید و پیروي آن آیات را نمائید [پی بمنافع مواعظ خدائی خواهید برد]. 119 - [ملتفت باشید
اي مسلمانان] آن جماعتی از کافران که شما با آنها دوستی دارید [دروغ میگویند] شما آنها را دوست دارید ولی آنها شما را
دوست ندارند و با اینکه شما بتمام کتب آسمانی ایمان دارید [و از جمله کتاب آنهاست و تصدیق بتمام رسولان دارید و از
جمله رسول آنهاست معهذا با شما محبّتی ندارند- [ صفحه 64 ] عجبا چگونه شما تا اینکه حدّ بباطل آنها تمسّک میجوئید و
در حق خودتان سهل انگاري میکنید و حال آنکه آنها وقتی با شما رو برو میشوند و] شما را ملاقات میکنند گویند ایمان
آوردیم [بخدا و تصدیق کردیم رسالت محمّد صلّی اللّه علیه و آله را] و چون از نظر شما دور شدند و با رفقاي شیاطین خود
تنها گشتند و خلوت کردند [از شدت غیظ و حسد و کینه و اینکه نمیتوانند بهر صورتی باشد بشما زحمتی و صدمهاي وارد
آورند] سر انگشتان خود را میجوند و میگزند- [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله؟ باهل کتاب ویژه یهودان] بگو در غیظ خود
بمیرید و تا مرگ شما را دریابد در غیظ خود باقی باشید [زیرا آنچه را در باره مسلمانان آرزو دارید بآن نخواهید رسید و
بدانید که] خداوند بآنچه در دلها و سینهها از آرزوها و تمایلات نفسانی باشد داناست [و از اغراض و پندارهاي شما هم آگاه
است]. 120 - [در اینکه عجبی نیست که عداوت آنها در باره شما شدید باشد از حسدي که در دل دارند] اگر حسنه یعنی
نعمت و خیري بشما مسلمانان برسد آنها را بد آید و اگر نقمت و شرّي بشما رو کند آنها فرحناك و خوشحال میگردند [و
اما تنها علاج و یگانه راه خلاص که دواي قرآن براي تمام اینکه دردهاست همانا صبر و تقوي است لذا فرماید:] اگر در هر
حال شکیبائی پیشه کنید و تقوي اختیار نمائید [یعنی از خدا بترسید و از کید دشمن خود را نگاهدارید خداوند تضمین میکند]
که از کید و حیله آنها زیانی بشما نرسد زیرا خداوند بآنچه آنان عمل میکنند احاطه دارد [و ضرر کید آنها را بخودشان
برمیگرداند و جزاي آنها را میدهد بشرط آنکه شما هم صبر کنید و با تقوي باشید]. - در آیه مبارکه 120 تعبیر قرآن قابل
توجه است که در باره حسنه لغت مسّ و در باره سیّئه لفظ اصابه را استعمال فرموده است، اشاره به اینکه که مختصر خیري که
مسلمانانرا برسد و آنها را مس کند آنها را بد آید و فرحناك نمیشوند مگر وقتی که شرّي بآنها اصابت کند و در آنها جایگیرد
و متمکن گردد. : از آیه 121 تا شصت آیه بعد از آن در باره غزوات نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلّم [ صفحه 65 ] ویژه
جنگ بدر و احد نازل گردیده است و شرح جنگهاي آنحضرت بتفصیل در تواریخ و سیر زندگانی آن بزرگوار ضبط است و
بطور اجمال تذکر میدهیم که دو جنگ مزبور که مقدم بر تمام غزوات و ریشه تمام فتوحات اسلامی بوده است: اولا- جنگ
یا غزوه بدر در سال دوم هجرت نبوي صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در محل بدر که اسم چاهی بین مکّه و مدینه بوده و بنام
صاحب آن نامیده شده وقوع یافته است و اینکه واقعه پیروزي أصلی براي مسلمانان و خفت و خواري براي مشرکان حاصل
آورده و بقدریکه براي مسلمانان در نفوس أهل جزیرة العرب مکانت داشته براي مشرکان مکانتشان را متزلزل ساخته است در
اینکه غزوه عده مسلمین ثلث عده مشرکان بود. ثانیا- غزوه احد که بعد از غزوه بدر در سال سوم هجرت در دامنه کوه احد
یکفرسخی مدینه واقع گشته که مشرکان پس از شکست در بدر بمکّه برگشته با صرف مال بسیار تجهیز قوا کرده با سه هزار
نفر بقصد جنگ با پیامبر أکرم بطرف مدینه رهسپار شدند- در اینکه جنگ بدوا مسلمانان پیروز شدند ولی در اثر عجله و عدم
اطاعت عدّه تیراندازي که براي نگهداري تنگه شکاف کوه مأمور فرموده بود که از پشت سر محافظ باشند و آنها چون فتح
مسلمین را دیدند براي آنکه از غارت و غنائم مال کفّار عقب نمانند تنگه را رها کرده بغارت پرداختند دشمن [یعنی سرکرده
آنها خالد بن ولید] از آن تنگه پشت سر بر مسلمین هجوم کرده کار را بر اینان تنگ کرده عدّهاي از مسلمانان ویژه حمزه سید
الشهداء عموي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله کشته و شهید شدند و معذلک مشرکان بسبب وزش باد سختی منهزم گشتند و
[ بفیروزي کامل نسبت بمسلمین دست نیافتند. [ صفحه 66
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 121 تا 129
اشاره
وَ إِذ غَدَوتَ مِن أَهلِکَ تُبَوِّئُ المُؤمِنِینَ مَقاعِدَ لِلقِتالِ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ [ 121 ] إِذ هَمَّت طائِفَتانِ مِنکُم أَن تَفشَ لا وَ اللّهُ وَلِیُّهُما وَ
عَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنُونَ [ 122 ] وَ لَقَد نَ َ ص رَکُمُ اللّهُ بِبَدرٍ وَ أَنتُم أَذِلَّۀٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 123 ] إِذ تَقُولُ لِلمُؤمِنِینَ أَ لَن
یَکفِیَکُم أَن یُمِدَّکُم رَبُّکُم بِثَلاثَۀِ آلافٍ مِنَ المَلائِکَ ۀِ مُنزَلِینَ [ 124 ] بَلی إِن تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأتُوکُم مِن فَورِهِم هذا یُمدِدکُم
612 وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشري لَکُم وَ لِتَطمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَ مَا النَّصرُ - رَبُّکُم بِخَمسَ ۀِ آلافٍ مِنَ المَلائِکَۀِ مُسَوِّمِینَ [ 125 ] -قرآن- 1
إِلاّ مِن عِندِ اللّهِ العَزِیزِ الحَکِیمِ [ 126 ] لِیَقطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَو یَکبِتَهُم فَیَنقَلِبُوا خائِبِینَ [ 127 ] لَیسَ لَکَ مِنَ الَأمرِ شَیءٌ أَو
یَتُوبَ عَلَیهِم أَو یُعَذِّبَهُم فَإِنَّهُم ظالِمُونَ [ 128 ] وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ
اي خرجت غدوة و خرجت فی الغداة یعنی بامدادان بیرون شدي غدوه و غدوه « غَدَوتَ » -- 476- رَحِیمٌ [ 129 ] -قرآن- 1
« إِذ هَمَّت » اماکن و نظامات براي جنگ « مَقاعِدَ » تبوئۀ یعنی تهیّه جا و جادادن کسی در مسکنی « تُبَوِّئُ » ساعات اوّل صبح است
فشل یعنی جبن و ترس، فشل یعنی ضعیف- أن تفشلا یعنی اینکه بترسند « تَفشَلا » اي اذ عزمت و قصدت- همّ بمعنی قصد است
أَن » جمع ذلیل یعنی خوار و در اینجا یعنی کم از حیث عدّة و عدّه « أَذِلَّۀٌ » اي ناصرهما و عاصمهما « وَلِیُّهُما » و ناتوان شوند
- 235 -قرآن- 282 - 192 -قرآن- 222 - 132 -قرآن- 182 - 17 -قرآن- 120 - اي أن یرسل لکم مددا یعنی اینکه -قرآن- 7 « یُمِدَّکُم
521 [ صفحه 67 ] براي شما مدد بفرستد، إمداد کومک دادن و مدد - 432 -قرآن- 503 - 398 -قرآن- 421 - -291 قرآن- 385
مِن » کلمه جواب مانند نعم و بفارسی یعنی بلی جز اینکه بعد از نفی واقع میشود و اثبات جمله ما بعد را میکند « بلی » رسانیدن
فور در أصل جوشیدن دیگ میباشد و کار را بفور کردن یعنی در شدّت گرمی و جوشش و پیش از آنکه کار سرد « فَورِهِم
اي معلّمین یعنی نشانهدار از تسویم که بمعنی ظاهر « مُسَوِّمِینَ » شود بجاي آوردن و در اینجا یعنی در همانساعت که رفتهاند
ساختن علامت و نشانه شیء باشد یا از ماده تسویم که از إسامه و بمعنی ارسال باشد و مسوّمین بمعنی مرسلین گرفته شود
اي لینقص من « لِیَقطَعَ طَرَفاً » خیبه نومیدي است خائب، یعنی نومید « خائِبِینَ » از مادّه کبت رسوائی و شدّت غیظ باشد « یَکبِتَهُم »
722- 661 -قرآن- 702 - 604 -قرآن- 649 - 396 -قرآن- 591 - 200 -قرآن- 381 - أطرافهم. -قرآن- 184
تفسیر معانی
اشاره
-121 و یاد آور [ یا محمّد] وقتی را که در اوّل بامداد [روز شنبه هفتم ماه شوال] براي غزوه احد از خانه خود و نزد أهل و -
عیالت بیرون شدي و مؤمنان را براي قتال و جنگ با کفّار در سنگرها و محلّهاي مخصوص جا دادي [یعنی تیر اندازها را در
محلّی و جمعی را در میمنه و جمعی را در میسره قرار دادي] و خدا هم شنواي هر گفتار و داناي بهر نیّت و کاري [و داناست
بمشاورهاي که با قوم کردي و دانست که گفتار کدامیک از روي اخلاص و کدامیک از روي نفاق است]. 122 - و یاد بیاور
[که در همان روز احد] دو طایفه از شما مسلمانان [بنو حارثه از خزرج و بنو سلمه از اوس چون رفتار منافقانه عبد اللّه بن ابی
بن سلول را دیدند که از مسلمین کناره گرفت] آنها هم بترس از اینکه ضعیفاند و قدرت بر جنگ ندارند بخاطرشان گذشت
که فرار کنند [و بدعوت منافقان بمدینه برگردند- و لکن خداوند آنها را از لغزش باز داشت و از ترس و ضعف آنها را
محفوظ داشت و چگونه چنین نباشد و حال آنکه] خداوند ولیّ و متولّی امور آنهاست و آنها را یار و ناصر است! و مؤمنان بر
خدا تکیه میکنند و کارهاي خود را باو وامیگذارند [و بر او اعتماد میکنند نه بحول و قوّه خویش - و اینکه توکّل بر خدا مانع
تهیّه اسباب و فراهم ساختن عدّه [ صفحه 68 ] و عدّه و اسلحه جنگی ملائم و مناسب هر عصر نخواهد بود و بقول ملّاي روم با
توکّل زانوي اشتر ببند]. 123 - [و در اینجا خداوند مؤمنان را بیاد غزوه بدر میآورد که چون متوکّل بر او شدند و امتثال امر او
و رسولش را کردند با آنکه عدّه کمی داشتند و ناتوان بشمار میآمدند آنها را پیروزي داد و لذا فرماید] حقّا که خداوند در
غزوه بدر با آنکه شما ناتوان و عدّه کمی بودید [عده شما سیصد و کسري و عده جنگجویان کفّار قریب بهزار نفر، و سلاح
جنگی کافی هم نداشتید] شما را یاري کرد و بر دشمن پیروزي داد، بنابرین بپرهیزید خدا را [بثبات با رسول او و شکیبائی در
- برابر اجراي امر او] باشد که بدین سبب شکر خدا را کرده باشید [و شکرگزاري خود سبب نعمت و نصرت الهی است]. 124
بیادآور [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] گفتار خود را [در روز غزوه احد] بمؤمنان [که چون عبد اللّه إبن ابیّ از آنها کناره
گرفت و براي قتال از شهر خارج نشد و آنها شماره دشمن و تجهیزات آنها را مافوق خود دیدند] آیا شما را کفایت نمیکند
که پروردگارتان بوسیله سه هزار فرشتهاي که از آسمان نازل شوند شما را امداد و کومک فرماید! 125 - بلی [امداد باین عدّه
از فرشتگان شما را کفایت میکند و معذلک] اگر [براي گرفتن غنائم و سختی جهاد و مقابله با دشمن] شکیبا باشید و صبر پیشه
کنید و تقوي اختیار نمائید [یعنی فرمان پیمبرتان را مطیع باشید و با یکدیگر نزاع نکنید و در سر تقسیم غنائم اختلاف ننمائید]
و مشرکان هم بسرعت و فوریّت بسوي شما آیند- بلی اگر اینکه مقصود حاصل شود و صبر و تقوي بمعانی خودشان پیشه شما
باشد هر چند دشمن هم شتابان بطرف شما آید خداوند در پیروزي و نصرت شما تعجیل خواهد فرمود و امور را بر شما آسان
خواهد گردانید] و شما را بوسیله پنج هزار ملائکه مرسل از آسمان [ یا فرشتگان نشانهدار] مدد و کومک خواهد نمود [إِن
747 [ صفحه 69 ] امداد بفرشتگان ممکن است از قبیل امدادهاي معنوي - تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُ رُّکُم کَیدُهُم شَیئاً]. -قرآن- 686
باشد و ظاهر آنهم چنین مینماید و خدا داناست - بنابراین شاید عمل ملائکه با لشکریان عمل روحی معنوي بوده است که
نسبت بمؤمنان تثبیت قلوب و تسلیت نفوس آنها و انتشار روح اطمینان در آنها بوده که آنان با قوت قلب و نیروي عقیده و
ایمان ثابت با دشمنان مبارزه و قتال کنند و نسبت بکافران و دشمنان اسلام اشاعه روح فرار و تزلزل خاطر و نومیدي و بسیاري
عدد مسلمانان را در نظر آنها جلوهگر ساختن. و از اینکه قبیل بوده است که بدینوسیله کمک روحی و معنوي براي مسلمین و
موجبات شکستی براي مشرکین باشد چه فرشتگان مدبّرات امر و قواي عامله اینکه عالماند امروزه هم در جنگهائی که بر پا
میکنند میلیونها خرج تبلیغات براي تقویت روح معنوي سربازان مینمایند که آنرا اثر بسیاري است. 126 - و گفتار پیمبر صلّی
اللّه علیه و آله [که بمؤمنین فرمود أَ لَن یَکفِیَکُم ...] نبود مگر مژدهاي براي شما که بوسیله آن دلهاي شما مطمئن گردد [و
بدین سبب و گرفتن وعده فیروزي هول و هراس از قلوب شما بر خیزد و از بسیاري شماره دشمن بیم نکنید] و نصرت و
پیروزي بر دشمنان جز از جانب خداي یکتا نیست [و نظر بعدّه و عدّه دشمن نباید داشت و باید نظر بخدائی داشت که] عزیز
92 - معنی اینکه - است و غالب بر هر امري است و حکیم است که هر چه بکند بر وفق صلاح و حکمت است. -قرآن- 69
گفتار چنین نیست که از تهیّه اسباب صرف نظر شود بلکه فراهم کردن اسباب واجب است منتها باید معتقد بود که خدا فوق
همه اسباب است و او خالق همه اسباب میباشد و اسباب بالطبع مؤثر نیست، بنابرین اعتماد و توکّل بخدا بعد از تهیّه اسباب
است. و شاید فرار مسلمانان در احدهم براي همین عدم تهیّه اسباب بود که یکی از آنها مخالفت با پیشواي خودشان و رها
کردن تنگهاي که امر بنگاهداري آن فرموده بود و همچنین نزاع و خلاف، و غروري که آنها بخود داشتند. 127 - [آنچه
خداوند در پیروزي شما در جنگ بدر عنایت کرد و شما را [ صفحه 70 ] بفرشتگان امداد فرمود براي اینکه بود] تا طایفهاي از
رؤساي کفر و شرك را بکشتن و اسیر شدن برطرف و هلاك سازد، یا آنها را رسوا و خوار نماید و بحالت نومیدي و
نگونساري شکست خورده فرارا بمحلّی که آمده بودند برگرداند. 128 - یا اگر اسلام بیاورند و بسوي خدا برگردند خدا از
آنها در میگذرد یا اگر بر کفر و شقاق اصرار ورزند آنها را معذب دارد زیرا آنان بخویشتن ستم میکنند و ظالم بنفس هستند
و امّا تو [ یا محمّد] براي تو از اینکه امور چیزي نیست یعنی کار با تو نیست [بر تست که ابلاغ کنی و بر ماست که بحساب
آنها برسیم مالک علی الاطلاق امر آنها خداست و کار همه با اوست]. - جمله [لَیسَ لَکَ مِنَ الَأمرِ شَیءٌ] جمله معترضه ایست
-107- 44 -قرآن- 83 - میباشد [و الله أعلم] -قرآن- 9 « أَو یَکبِتَهُم » إلی آخر عطف بر آیه ما قبل « أَو یَتُوبَ عَلَیهِم » و جمله ما بعد
160 - إبن عباس رضی اللّه عنه گوید: در روز جنگ بدر [که چاه آبی بوده در بین مدینه و مکّه و جنگ مسلمین - قرآن- 143
با کفّار قریش در آنجا واقع شده است] عدّه مسلمانان سیصد و سیزده نفر [ 313 ] بوده است که هفتاد و هفت نفر از مهاجرین و
دویست و سی و شش تن از انصار بودهاند، و شماره مشرکان در حدود یکهزار نفر بوده است. - آیه - 125 - فوق در موقعی
نازل گردید که کفّار در غزوه احد قصد رجوع بمدینه را داشتند و خداوند بنبیّ خود وحی فرمود که أصحاب براي بر گشتن
بسمت کفّار مهیّا شوند و فرمود: [إِن تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأتُوکُم مِن فَورِهِم هذا ... الخ الایه] یعنی اگر بر جهاد مهیّا و شکیبا باشید
و از خدا بترسید و با کفاریکه بسرعت و فوریّت بطرف شما برمیگردند رو برو شوید و جدال کنید خداوند هم شما را به پنج
هزار فرشته نشانه دار یا فرستاده از جانب حق کومک و مدد خواهد نمود مسلمانانهم چون اینکه خطاب بشنیدند با آنکه ظاهرا
شکست خورده و غالبا مجروح بودند بهر حال بدنبال کفّار حرکت کردند و چون اینکه خبر بمشرکین رسید از ثبات قدم
260 [ صفحه 71 ] - مفسّرین گویند جنگهائی که رسول اکرم صلّی اللّه علیه - مسلمین بیم کرده و بمکّه برگشتند. -قرآن- 199
و آله بشخصه در آن حضور داشتند بیست و شش غزوه بشرح زیر بوده است: [ 1- أبواء- 2- بواط- 3- العشیره - 4- بدر اولی
-5 بدر کبري - 6- بنی سلیم - 7- سویق - 8- ذي أمر- 9- فرع بحران - 10 - احد- 11 - غزوة حمراء الاسد- 12 - بنی -
النضیر- 13 - ذات الرقاع - 14 - بدر الأخیر- 15 - دومۀ الجندل - 16 - خندق - 17 - بنی قریظه - 18 - بنی لحیان - 19 - ذي
قرد- 20 - بنی المصطلق - 21 - حدیبیّه - 22 - خیبر- 23 - غزوة الفتح - 24 - حنین - 25 - غزوة الطائف - 26 - تبوك -] و در
نه جنگ خود آنحضرت بقتال پرداختهاند باین شرح 1- بدر الکبري که روز جمعه 17 ماه رمضان سال دوّم هجرت واقع شده
است - 2- احد که در شوال سال سوّم هجرت وقوع یافته 3- خندق 4- بنی قریظه که در شوال سال چهارم هجرت بوده است
-5 بنی المصطلق و بنی لحیان که در شعبان سال پنجم هجرت واقع گشته است 6- خیبر که در سال ششم بوده است 7- فتح
مکّه که در ماه رمضان سال هشتم هجرت بوده است 8- حنین 9- طائف که در ماه شوال سال هشتم بوده است و علاوه بر اینها
آنحضرت را سی و شش سریّه بوده است که شخصا حضور نداشتهاند. 129 - [سپس باز خداوند سبحانه و تعالی تأکید
میفرماید که کار بدست اوست و میفرماید:] آنچه در آسمانها و در زمین است مال و ملک اوست [بهر تصرفی که بخواهد از
ایجاد و افنآء و اعاده قادر و مقتدر است] هر کس را بخواهد میآمرزد و هر کس را مشیّتش تعلّق بگیرد معذّب میدارد و خداوند
آمرزنده ایست [که اگر بخواهد گناهان را محو میفرماید] و رحیمی است که بحکمت تامّه و مهربانی که بخلق خود دارد
عقاب آنها را متروك میدارد. - گفتهاند اینکه خداي تعالی موضوع عذاب کردن و آمرزش را بطور ابهام ذکر فرموده و
توضیح نفرموده که چه کسرا خواهد آمرزید و چه کسرا عذاب خواهد فرمود براي اینستکه مکلّفین بین بیم و امید متوقّف
[ گردند یعنی هم از عذاب خدائی ایمن نباشند و هم از رحمت خداوندي مأیوس نشوند چنانکه فرمایش حضرت [ صفحه 72
صادق علیه السّلام متوجّه بهمین قسمت است که فرمود: [لو وزن رجاء المؤمن و خوفه لاعتدلا: یعنی اگر بیم و امید مؤمن را در
ترازو بکشند و بسنجند سر بسر و برابر خواهند بود] و نیز گفتهاند که آمرزش و عذاب را معلّق بمشیّت فرموده براي اینستکه
مشیّت او مطابق با حکمت است و جز آنچه مقتضی حکمت و مصلحت است او نخواهد. از بزرگی پرسیدند با سعهاي که در
رحمت خداست چگونه بندگانرا بجرائم و گناهان معذّب گرداند! فرمود رحمت خدائی مغلوب حکمت او نمیشود زیرا
رحمت او مانند ما برقّت قلب نیست. و إبن عباس رضی اللّه عنه گفته است معنی آیه اینستکه: [میآمرزد هر کسرا مشیّتش تعلّق
گیرد و معذّب میدارد آنکس را که بخواهد از کسانیکه بازگشت و توبه نکرده باشند. [البتّه از اهل دین - ح. خسروي]. [
[ صفحه 73
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 130 تا 136
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأکُلُوا الرِّبَوا أَضعافاً مُضاعَفَۀً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 130 ] وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتِی أُعِدَّت لِلکافِرِینَ [ 131 ] وَ
أَطِیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ [ 132 ] وَ سارِعُوا إِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم وَ جَنَّۀٍ عَرضُ هَا السَّماواتُ وَ الَأرضُ أُعِدَّت لِلمُتَّقِینَ
513 وَ - 133 ] الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الکاظِمِینَ الغَیظَ وَ العافِینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ [ 134 ] -قرآن- 1 ]
الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَۀً أَو ظَلَمُوا أَنفُسَ هُم ذَکَرُوا اللّهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللّهُ وَ لَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُم
یَعلَمُونَ [ 135 ] أُولئِکَ جَزاؤُهُم مَغفِرَةٌ مِن رَبِّهِم وَ جَنّاتٌ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ نِعمَ أَجرُ العامِلِینَ [ 136 ] -قرآن-
خداوند بدست آوردن ربا را بأکل تعبیر فرموده که خوردن آن باشد، براي اینکه اصل بزرگ هر « لا تَأکُلُوا الرِّبَوا » -- 353-1
بهره و انتفاعی خوردن است هر چند تصرّفاتی غیر خوردن هم باشد و [ربا] سود زیاده بر أصل مال میباشد که از تأخیر در سر
یعنی چندین « أَضعافاً مُضاعَفَۀً » رسید بر آن افزوده میشود و از هر مدّت سر رسیدي که تأخیر گردد چیزي بر آن افزوده شود
برابر و در اینجا به دو نحو گفتهاند یا مقصود اینستکه در هر تاخیري پس از تأخیر و مدت قبلی چیزي بر آن افزوده کند مانند
ربح مرکّب یا غرض اینکه باشد که بوسیله ربا أموال خود را چند برابر کند و در معامله اضافه حرامی بر آن بیفزاید، بهر حال
ضعف هر چیز یعنی مثل آن چیز و چون چیزي را مضاعف کنیم، مثل آنرا ضمیمه آن نمائیم و باصطلاح دو برابر گردانیم
اي اسرعوا یعنی بشتابید و مراد آنکه کاري بکنید که بوسیله آنکار « سارِعُوا » اي هیّئت یعنی آماده و مهیّا گردید « أُعِدَّت »
« السَّرّاءِ » 886- 836 -قرآن- 876 - 397 -قرآن- 825 - 31 -قرآن- 376 - تحصیل مغفرت و بهشت خدا را کرده باشید. -قرآن- 7
« الکاظِمِینَ » ضرر و شدت- یعنی در زحمت و سختی و تنگنا بودن « الضَّرّاءِ » یعنی سرور و رخاء- دست باز و در نعمت بودن
یعنی کسانیکه توانا باشند که غیظ و خشم خود را نگاهدارند و آنرا حبس نمایند و أصل آن از کظم یعنی بستن سر مشگ
سخت ترین انواع غضب و خشم است و آن جنبش خون است موقعی که حادثهاي در مال یا « الغَیظَ » پس از پر شدن آب است
فرزند یا آبروي کسی لطمه وارد آورد و او را متألم سازد و فرق غیظ و غضب آنستکه غضب ضد رضا و آن اراده عقاب
« فاحِشَۀً » مستحق بمعاصی و لعن آنست و حال آنکه غیظ اینطور نیست و آن هیجان طبع است با اکراه عقاب مستحق بمعاصی
] 658- 310 -قرآن- 648 - 145 -قرآن- 301 - 76 -قرآن- 131 - 13 -قرآن- 64 - گناه کبیره و ظلم بنفس گناه صغیره -قرآن- 1
یعنی اصرار نورزند و « وَ لَم یُصِ رُّوا » صفحه 74 ] است و بطور کلی فاحشه یعنی کار بس زشت و فعل آن فحش یفحش فحشا
93 -قرآن- - اي مضت یعنی گذشت و قرون الخالیۀ: اي الماضیه. -قرآن- 74 « خَلَت » اصرار یعنی پایداري و پا فشاري کردن
164-156
تفسیر معانی
اشاره
- [چون خداوند مؤمنان را از اینکه دوست و مشاوري از غیر مسلمانان اتخاذ کنند منع فرمود و خطر آنرا متذکّر گردید و
روشن ساخت که اگر صبر و تقوي پیشه کنند کید کفّار و یهود و منافقان بآنها زیانی نخواهد رسانید و جنگ بدر و احد را
براي مثال آورد، صفت لازمه یهود را که ربا خواري است براي مسلمانان آشکار نمود و آنها را یعنی مسلمین را از آن برحذر
داشته فرمود:] 130 - اي کسانیکه ایمان [بخدا و رسول او] آوردهاید ربا مخورید [و چنانکه در جاهلیّت عمل میکردید]
بگرفتن چند برابر سود [بر دارائی خود میفزائید و در آنچه بدست میآورید و مینهید و میروید] از خدا بپرهیزید [و دلهاي شما
مانند دلهاي کافران سخت و خالی از رحمت و عطوفت نسبت بخلق نماند چه اگر تقواي لازم اختیار کنید] امید است که
بفلاح و رستگاري [در دنیا و آخرت] نایل شوید. 131 - و بپرهیزید از آتشی که براي [دور شدگان از خدا و نافرمانان از امر
خدا] و کافران [بآیات خدا] مهیّا گردیده است [ویژه مبتلایان باین بیماري خطیر که اکبر گناهان کبیره است، تا حدّیکه
مرتکبین آن در شمار کافران آمدهاند و ربا خواران در عداد کافرانند و آنچه براي ربا خواران مهیّاست براي کافرانهم مهیّا
گشته است. - بنا بروایت إبن عباس رضی اللّه عنه در جاهلیّت پولی بمدّتی با سود معینی قرض میدادند و در سر رسید مدّت،
بدهکار یا أصل دین و سود آنرا بطلبکار میپرداخت و یا آنکه بر بدهی خود اضافه میکرد تا اینکه مال طلبکار که بدهکار باید
بپردازد باضعاف مضاعف میرسید و اینکه قسم ربا را رباي نسیئه یا ربح مرکب مینامند که نصّ قرآنهم ناظر باین قسم رباست -
و ملاك آن هر وامی است که سود طلبکار در [ صفحه 75 ] مقابل نسیئه [یعنی خواه تأخیر و خواه سر رسید مدت - و خواه
سود نقد باشد و خواه عین - خواه کم و خواه زیاد] باشد یعنی بهر حال معامله بشرط سود 3 یا 4 مثلا صورت بگیرد چنین
معاملهاي ربا و نسیئه است بدلیل آیه مبارکه [وَ إِن تُبتُم فَلَکُم رُؤُسُ أَموالِکُم] یعنی سرمایه را بگیرید بدون زیاده بر آن. -قرآن-
293-247 و امّا نوع دیگر که رباي فضل نامند و آن بیع ربوي یعنی معامله مثل بمثل بشرط زیاده در یکی از آندو مثلا یک من
گندم متوسط قرض بدهد بشرط اینکه دو من گندم خوب بگیرد و اینکه در نقد و جنس هر دو یعنی در حبوبات خوراکی و
لا» : پولهاي رایج عمل میشود و حرمت اینکه ربا طبق حدیث مروي از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله ثابت است که فرمود
تبیعوا الذهب بالذهب إلّا مثلا و لا تبیعوا الورق بالورق إلّا مثلا بمثل سواء بسواء ... إنّی اخشی علیکم الرّماء اي الربا.] و همچنین
حدیث مروي از أبی سعید الخدري که سابقا گذشت. و جمهور علماي اسلام بر آنند که ربا هر دو نوعش براي جامعه و فرد
امّت اسلام خطر است چنانکه در سوره بقره ذکر شد و فرقی بین رباي نسیئه و رباي فضل نیست و هر دو مساوي میباشند خواه
آن اضافه کم باشد یا زیاد و مقیّد کردن آیه مبارکه باضعاف مضاعف براي بیان واقعی است که مدار امر در جاهلیّت بوده
است و ربا هر دو نوعش گناه کبیره و در عداد کبآئر محسوبند و حرمت آنها مسلّم است. 132 - و فرمان ببرید خدا را [در آنچه
بشما امر میکند] و فرمان رسول را اطاعت کنید [در آنچه براي شما تشریع مینماید] تا اینکه مورد رحمت خدا واقع شوید [در
دنیا بصلاح حال و انتظام أمر، و در آخرت بحسن جزاء و پاداش نیک]. قابل توجّه است که خداوند متعال در اینکه آیات تا
چه حدّ از ربا اظهار نفرت فرموده است و آنرا بچهار گفتار تأکید نموده است [اتَّقُوا اللّهَ ...- اتَّقُوا النّارَ ...- أَطِیعُوا اللّهَ- أطیعوا
الرَّسُولَ] و در تمام اینکه خطابها رستگاري، و دوري از آتش قهر الهی، و رحمت و مهربانی است] سپس بعد از وعید بوعد و
232 [ صفحه 76 ] گرائیده فرماید: - 209 -قرآن- 220 - 184 -قرآن- 192 - 160 -قرآن- 168 - پس از ترهیب بترغیب -قرآن- 143
-133 و بشتابید و مبادرت کنید [بعمل طاعات مانند نیکی و دوري از گناهان مانند ربا و غیره که موجب] آمرزش از ناحیه
پروردگار شماست و بشتابید بسوي بهشتی که بوسعت آسمانها و زمین است و آن بهشت براي پرهیزگاران مهیّا و آماده شده
است [و جز بخدا ترسان و بندگان مطیع و فرمانبران صالح نصیب نخواهد شد]. [و اوصاف متّقیان را در آیات زیر بیان
میفرماید]. 134 - و متّقیان کسانی هستند که در سرّاء و ضرّاء [در شدت و رخاء در دارائی و ناداري در بدبختی و خوشبختی
در هر حال و بهر وضع که باشند] انفاق میکنند [و بمستمندان و فقیران از مال خود میبخشند و بدون عوض بآنها بذل مال
میکنند، بعکس رباخواران که خون محتاجان را میمکند و خانهاي مدیونان را خراب میسازند و مال غیر را بغیر حق و بغیر
وجه شرعی بلکه بمنتهاي ظلم و قساوت میخورند- و نیز مردمان با تقوي] غیظ و خشم شدید خود را حبس میکنند [و مالک
نفس خود هستند و تجاوز بغیر نمیکنند ویژه با آنکه مقتدر و با مناعت هم باشند] و از کردههاي بد و گناهان مردم گذشت
دارند [و کینه را راهی در نفوسشان نیست بلکه از روي کمال طیب خاطر و میل قلبی عفو مینمایند- و علاوه بر همه داراي
صفت احسان و نیکوکاري بغیر هستند] و بدین جهت خداوند آنها را دوست دارد زیرا محسنان را دوست میدارد. - در کافی
از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که فرمود: [من کظم غیظا لو شاء أن یمضیه أمضاه ملأ اللّه قلبه یوم القیمۀ رضا] یعنی
هر کس غیظ خود را فرو نشاند و حال آنکه اگر بخواهد تواند آنرا آشکار سازد خداوند روز واپسین دل او را پر از خشنودي
خواهد فرمود.] و نیز در کافی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است که فرمود: [علیکم بالعفو لأنّ العفو لا یزید العبد
إلّا عزّا فتعافوا یعزّکم اللّه - یعنی بر شما باد بگذشت زیرا گذشت بر بنده خدا نمیافزاید جز عزّت پس عفو کنید [و از
کردههاي دیگران [ صفحه 77 ] در گذرید] تا خداوند شما را عزیز دارد و عزّت افزاید]. در مجمع روایت شده است که علی
بن الحسین امام چهارم علیه السّلام را کنیزي بود که بدست آنحضرت براي آماده شدن بنماز آب میریخت و آفتابه از دست
کنیز بیفتاد و بشکست آنحضرت سر خود را بطرف کنیز بلند کرد کنیز باو عرض کرد خداي تعالی فرماید [وَ الکاظِمِینَ الغَیظَ]
حضرت فرمود: [کظمت غیظی یعنی من غیظ خود را فرو نشاندم] کنیز گفت: [وَ العافِینَ عَنِ النّاسِ] حضرت فرمود: [عفی اللّه
عنک - خدا از تو در گذرد] کنیز عرضه داشت [وَ اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ] آنحضرت بپاسخ فرمود: [اذهبی فانت حرّة لوجه اللّه -
524 در باب محسنین - اولین چیزي که - 412 -قرآن- 489 - 303 -قرآن- 382 - یعنی برو تو در راه خدا آزادستی]. -قرآن- 278
خداوند در صفات و اخلاق اهل بهشت بشمار آورده است سخاست و مؤیّد آن از اخبار خبري است که انس بن مالک از
رسولخدا صلی اللّه علیه و آله روایت نموده که فرمود سخا درختی است در بهشت که شاخهاي آن در دنیاست و هر کس
بشاخهاي از آن شاخها در آویزد او را ببهشت کشاند و بخل درختی است در دوزخ و شاخهاي آن در دنیاست و هر کس
بشاخه از آن شاخها در آویزد او را بآتش کشاند- و علی علیه السّلام فرمود بهشت خانه سخاوتمندان است و بعد از آن کظم
غیظ را در صفات و اخلاق بهشتیان بشمار آورد. 135 - [و باز در صفات متّقیان فرماید:] آنان کسانی هستند که چون گناه
کبیرهاي کنند [که ضررش بغیر برسد مانند زنا و ربا و دزدي و غیبت مثلا] یا گناه صغیرهاي کنند که تجاوز بغیر نباشد] متذکّر
[عقاب خدائی و آنچه را که براي نافرمانان و گناهکاران مهیّاست] بشوند و بیاد خدا افتند و از کرده خود نادم گشته برگردند
و براي گناهان خود طلب آمرزش کنند [و از جرم خود تائب شوند و شیطان از آنها دوري جوید و نفس رحمان را دریابند و
هر کس چنین شد البته] اصرار بر کردههاي خود نخواهد داشت [و دوباره اقدام بآن کردار زشت نخواهد نمود] و آنان داناي
ببدي آن کردار میباشند با اینحال جز خداي واحد احد کیست که گناهان را بیامرزد [و از کردههاي بد در گذرد]. [ صفحه
78 ] - جمله [وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللّهُ] در اینکه آیه جمله معترضه ایست که در وسط عبارت آمده است و اینکه از نهایت
لطف و فضل خداوندي است و براي رسانیدن مرتبه کرم و منّت او و براي ترغیب گناهکاران بتوبه و انابه و طلب آمرزش و
منتهاي فراهم شدن حسن ظنّ گنهکاران بپروردگار خود و امیدواري مجرمین بعفو و رحمت ربّ العالمین میباشد و چنان است
که مولا و آقا به بنده زر خرید خود چون گناهی کند بگوید از من پوزش بخواه و بسوي خودم بیا، کیست که عذر ترا جز من
بپذیرد! و یا چون پرسیده شود که آیا بندگان بدکار پارهاي پاره دیگر را میآمرزند جواب گفته شود گناهانی که مستحق
عقابند جز خدا کیست که آنرا بیامرزد! و لذا گوئیم جمله [وَ لَم یُصِ رُّوا عَلی ما فَعَلُوا- تا آخر آیه] عطف است بر قسمت قبلی
آیه [فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم] و جمله [وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللّهُ] معترضهایست که براي نشاندادن منتهاي عفو و کرم در وسط
756 -قرآن- - 53 -قرآن- 720 - عبارت واقع شده است و در حقیقت بعد از اتمام عبارت معنی آن استفاده میشود. -قرآن- 9
891 - إبن مسعود گوید: شأن نزول اینکه آیه آن بوده است که قومی از مؤمنین عرض کردند یا رسول - -839-810 قرآن- 847
اللّه صلّی اللّه علیه و آله بنی اسرائیل از مادر نزد خدا گرامیتر بودهاند چه هر یک از آنها گناهی مینمود بامدادان بکفّاره
گناهش بر در خانهاش نوشته میشد که چنین بایدت کرد- رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله ساکت گردید تا اینکه آیه نازل
گردید و پس از آن فرمود آیا شما را ببهتر از اینکه خبر بدهم و آیه را تلاوت فرمود!- و عطا گوید جهت نزول آیه آن بود که
زنی نزد نبهان خرما فروش آمد تا از او خرما بخرد نبهان باو گفت اینکه خرما خوب نیست و در خانه بهتر از آن دارم و آنزن
را بخانه برد و او را بخود چسبانید و ببوسید زن باو گفت از خدا بپرهیز او زن را رها کرد و از کرده پشیمان شد، و نزد
رسولخدا آمده مراتب را عرضه داشت و اینکه آیه نازل گردید. 136 - [اینکه جماعتی که وصف کردیم و بدرجات کمال
روحی و توفیق الهی نایل گشتهاند] جماعتی هستند که مزد و جزاي آنها آمرزش از جانب پروردگارشان [ صفحه 79 ] میباشد
و بهشتهائی نصیب آخرت آنهاست که از زیر درختان و کاخهاي آنها نهرهاي آب جاري است و در آن بهشت نعیم مقیم و
پاینده خواهند ماند [تا وقتی خدا داناست] و خوب مزدي است مزد کسانیکه براي خود و غیر خود کار میکنند [و پاداش عمل
خود را میگیرند.
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 137 تا 141
اشاره
قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الَأرضِ فَانظُروا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُکَذِّبِینَ [ 137 ] هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُديً وَ مَوعِظَۀٌ لِلمُتَّقِینَ
138 ] وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 139 ] إِن یَمسَسکُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ وَ تِلکَ الَأیّامُ ]
نُداوِلُها بَینَ النّاسِ وَ لِیَعلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِ ذَ مِنکُم شُهَداءَ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمِینَ [ 140 ] وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ
جمع سنت یعنی طریقه، و سنن نیز شیوه اي « سُنَنٌ » اي [مضت] یعنی گذشت « خَلَت » -- 560- یَمحَقَ الکافِرِینَ [ 141 ] -قرآن- 1
است که خداوند براي امّتها قرار داده و براي آن تغییر و تبدیلی نیست و نوامیس طبیعی و قواي مدبّره اینکه عالم همان سنّت
خدائی است که فرمود وَ لَن تَجِ دَ لِسُنَّۀِ اللّهِ تَبدِیلًا و نیز سنن بمعنی امم نیز آمده است و أصل سنّت بمعنی استمرار است
وهن یهن وهنا اي ضعف « وَ لا تَهِنُوا » بیاناتی است که قلب آدمی را نرم کند و او را بسوي کارهاي جمعی برانگیزد « مَوعِظَ ۀٌ »
- 49 -قرآن- 258 - 15 -قرآن- 40 - جمع أعلی و در أصل أعلیون -قرآن- 7 « الَأعلَونَ » یعنی در کار و در بدن ضعیف و ناتوان شد
573 [ صفحه 80 ] بوده و جمع بین یاء و ضمّه ناروا بوده و یاء حذف - 488 -قرآن- 560 - 385 -قرآن- 472 - -300 قرآن- 374
بفتحه جراحت و بضمّه درد آن و گفتهاند هر دو یک معنی دارند « قَرحٌ » اي یصبکم یعنی برسد شما را « یَمسَسکُم » شده است
اي نصرّفها گاهی دولت را براي اینکه گروه و گاهی براي آن گروه قرار میدهیم و بعبارت دیگر یعنی میگردانیم « نُداوِلُها »
-122- 79 -قرآن- 114 - محق یعنی کم کم محو کردن. -قرآن- 67 « یَمحَ قَ » محص یعنی خالص ساختن از عیب « لِیُمَحِّصَ »
386- 340 -قرآن- 376 - 202 -قرآن- 326 - قرآن- 190
تفسیر معانی
اشاره
- [سخن در باب وقعه بدر و احد بود و آنچه براي مؤمنان در آندو واقعه دست داد و براي کافران حاصل گشت و صفت
مؤمنان و کافران و جزاي آنها بیان شد پس از آن قرآن کریم سنّت خدائیرا در خلق بیان میفرماید که آنچه حاصل گشته است
موافق با سنّت الهی بوده و حکمت واقعه در آنها را ذکر میفرماید]. 137 - [اي مسلمانان] امم و مللی قبل از شما بوده و
گذشتند شما هم در روي زمین سیر کنید [و در تاریخ زندگی و طرق رفتار آن ملل مطالعه نمائید تا مطّلع بر اخبار گذشتگان
شوید] و بنگرید که فرجام کار کسانیکه تکذیب پیمبران را نمودند [و بدستور آنها رفتار ننمودند] چه شد و بکجا رسیدند [و
شما هم اي مسلمانان اگر روش و رفتارتان روش و رفتار مطیعان و فرمانبران باشد موفق خواهید شد و حتما بآنچه آنها رسیدند
خواهید رسید و اگر رفتارتان رفتار گنهکاران و نافرمانان و تکذیب کنندگان باشد عاقبت کارتان جز خسران و زیان چیزي
نخواهد بود]. در اینکه تذکر تنبیهی براي کسانی است که در روز غزوه احد مخالفت دستور پیمبر صلّی اللّه علیه و اله سلّم را
نمودند و تذکّر میدهد که چون در روز غزوه بدر کبري سلوك آنها سلوك فرمانبران و متوکّلان بر خدا بود فیروزي یافتند و
روز احد چون مخالفت امر رسول صلّی اللّه علیه و آله نمودند و صبر نکردند و تقوي اختیار ننمودند دچار ضعف و هزیمت
شدند. [در آیه کریمه راه امن و خوف را نشان میدهد و در طی آن وعد و وعید إلهی مندرج است و قرآن کریم اجمالا اشاره
میفرماید که مشیّت إلهی همیشه سیرش [ صفحه 81 ] برنظم ثابتی است که در آن سبب و مسبّب و علّت و معلول با یکدیگر
مربوط و هیچوقت از هم جدا نیستند و هر چند خداوند متعال قادر بر هر چیز میباشد، در جنگ یا زراعت یا تجارت مثلا اگر
صاحب آن عمل بر طرق مقرره و نظام محکمه الهی سیر و رفتار کند نتیجه کارش رستگاري است هر چند او مرد شریر حبشی
باشد و اگر جانب خود سري پیشه کند و راه غیر معقول را پیروي کند نتیجه عملش زیانکاري است هر چند او مرد شریف
قرشی باشد]. 138 - اینکه قرآن [ یا اینکه مراتب که ذکر شد] بیان حجّت و دلائلی براي مردم و رهنمائی و پندي براي مردمان
با تقوي و پرهیزگار است. [در اینکه آیه مبارکه اشاره ایست به اینکه که هر انسانی را که عقلی باشد و بآن تفکّر کند میداند و
میشناسد که خداي متعال را در عالم وجود سنّت و رفتاري است که در تمام ازمنه و اعصار نسبت بتمام خلق عالم از مؤمن و
کافر و نیکوکار و بدکار اختلافی نیست و اجراي آن براي همه آفریدگان یکسان است و تبدیل و تحویلی براي سنت خدائی
نیست، بنابراین سنن کون را براي همه مردم اشاره فرموده است و امّا آنچه مربوط بموعظه و نصیحت و هدایت ذکر میفرماید
ویژه و خاص متّقیان یعنی پرهیزگاران است زیرا آنها هستند که از موعظه و هدایت منتفع و بهرهمند میشوند و بهدایت قرآن
مهتدي میگردند چنانکه در ابتداي سوره بقره هم فرماید [ذلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فِیهِ هُديً لِلمُتَّقِینَ] و در اینجا میفرماید [هذا
139 - [و در صورتی که مؤمنان شما بآنچه بیان شد 848- 763 -قرآن- 787 - بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُديً وَ مَوعِظَۀٌ لِلمُتَّقِینَ]. -قرآن- 706
بهرهمند باشید، بر شما واجب است که:] از آنچه در موقع قتال زحمت بشما میرسد سست و ناتوان نشوید و بر کسانیکه از شما
[در روز احد] کشته شدند غمین و اندوهناك نشوید [زیرا آنها نزد خدا در قیامت شهید و مکرّمند] [و همچنین پیروزي که
نصیب مشرکین شد شما را غمناك نکند که آن درس کامل و شدیدي براي مسلمانان بوده است - و شما چگونه سست و
محزون میشوید و حال آنکه] شما اگر با ایمان و متوکل بر خدا [ صفحه 82 ] باشید برتري از آن شماست و بر همه تفوق
خواهید داشت [زیرا بمقتضاي سنّت الهی عاقبت نیک براي متقیان است. آیا نمیدانید که کشتگان شما در بهشت و کشتگان
آنها در دوزخاند!]. 140 - [سستی و اندوه شما براي چیست!] اگر شما را [درد و جراحتی رسید کافرانرا نیز [در روز بدر] مانند
آن جراحت و المی [بیشتر] رسید [و اگر در روز احد هزیمت یافتید در روز بدر پیروزي یافتید] اینکه أیّام و روزگاران را ما
بین مردم عالم متداول ساختیم [و در دست خلق گردش میدهیم که روزي دولت نصیب باطل و روزي نصیب حق است ولی
در عاقبت نصرت و پیروزي نصیب متّقیان است] تا اینکه خداوند بداند که چه کسانی ایمان آوردهاند و مردمی را بشهادت و
کشته شدن در راه خدا مکرّم دارد [و اینکه شهادت را خداوند نصیب کسی نمیکند جز آنکس را که دوست بدارد] و
خداوند ستمکاران را دوست نمیدارد. - عبارت [وَ لِیَعلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا] و امثال آن بطور مجاز است زیرا [تا خدا بداند که
چه کسانی ایمان دارند] بمعناي واقعی خطاست و مقصود آنستکه ایمان او محقّق و حصول آن در خارج محرز شود تا علم
53 خداوند - خدائی بآن حاصل شود و علم خدائی مثبت تحقق و تطابق آن با واقع است و معنی چنین میشود که: -قرآن- 11
بحکم علمی که بحال شما دارد با شما چنین کند و ایمان مؤمنین متحقّق و ظاهر گردد. - شهداء هم جمع شاهد است و هم
جمع شهید بمعنی شاهد یعنی گواه که کردار پیمبر را بنگرند و بآن گواهی دهند و بمعنی شهید یعنی در شهود و نگریستن
واقعه جان خود را بدهند و فرار نکنند. - مرحوم فیض قدس سرّه گوید: از فواید ابتلاء آنستکه آنچه در استعداد و قوه مؤمنان
است بفعل آید مانند: صبر- شجاعت - نیروي یقین - بی مبالاتی نسبت بنفس - استیلاء قلب بر بلاء- تسلیم بامر اللّه و امثال
82 [ صفحه 83 ] اینطور نیز ذکر شده است - آنها. - در تفسیر قسمت اخیر آیه مبارکه 140 [وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمِینَ] -قرآن- 44
که: [اینکه تداول و گردش ایّام که گاهی نصرت و راحت نصیب کافران است نه از اینکه جهت است که خداوند آنها را
دوست میدارد و از جهت محبّت است که آنها را نصرت میدهد، بلکه براي مصلحت و عللی است که ذکر شد و عللی که در
آیه بعد ذکر میشود و إلّا خداوند محبّتی بستمکاران ندارد]. 141 - [و باز در جهت تداول أیّام بین مردم فرماید اینکه تداول و
گردش زمانه بسود و زیان بعضی نسبت ببعض] براي اینستکه کسانیکه ایمان آوردهاند خالص گردند [یعنی وقوع اینکه
حوادث عنیفه و جنگهائی که رخ میدهد و جامعه را متزلزل میسازد ایمان خالص را از ایمان مشوب جدا میسازد و کسانیکه
دچار ضعف و ناتوانی باشند و یقین کامل حاصل نکرده باشند و خود را کامل الایمان میشمارند در اینکه وقایع امتحان خود
را میدهند چنانکه در غزوه احد امتحان دادند و از حکم عالیه خداوندي که بدینطریق:] کافرانرا بتدریج محو و نابود سازد.
[زیرا چون یکمرتبه پیروز شدند بناي سرکشی را میگذارند و دوباره در مقام حمله برمیآیند و در مرتبه بعدي دچار هلاك
میگردند و ضعف و هلاك تدریجی موجب محو آنهاست و فرجام نیک و پیروزي نصیب متقیان خواهد بود].
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 142 تا 144
اشاره
أَم حَسِبتُم أَن تَدخُلُوا الجَنَّۀَ وَ لَمّا یَعلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنکُم وَ یَعلَمَ الصّابِرِینَ [ 142 ] وَ لَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبلِ أَن
تَلقَوهُ فَقَد رَأَیتُمُوهُ وَ أَنتُم تَنظُرُونَ [ 143 ] وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِن ماتَ أَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی أَعقابِکُم وَ
حرف نفی بمعنی « لَمّا » - [ 470 [ صفحه 84 - مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیهِ فَلَن یَضُ رَّ اللّهَ شَیئاً وَ سَیَجزِي اللّهُ الشّاکِرِینَ [ 144 ] -قرآن- 1
لم و فرق آندو آنکه نفی لمّا تا زمان تکلّم امتداد دارد مثلا [لم یعلم] یعنی ندانست [وَ لَمّا یَعلَمِ] یعنی تا حال ندانسته است و
اي تتمنّون و تاء اوّلی براي تخفیف حذف شده است و در « تَمَنَّونَ » فرق دیگر آنکه مدخول آن متوقع الحصول در آینده است
جمع عقب یعنی « اعقاب » یعنی هول آنرا مشاهده کنید و خطر آنرا ببینید « تَلقَوهُ » اینجا مقصود از موت یعنی شهادت در راه خدا
انقلب علی عقبیه و نکص علی عقبیه هر دو یعنی برگشت به پشت سر یعنی بحال سابق « انقَلَبتُم عَلی أَعقابِکُم » پشت سر
- 253 -قرآن- 370 - 144 -قرآن- 240 - 11 -قرآن- 125 - برگشت و در اینجا یعنی بحالت کفر سابق خود برمیگردید. -قرآن- 4
495 : [خداوند متعال در اینکه آیات بیان میفرماید که ثواب در آخرت منوط بصبر و جهاد است همچنانکه - -381 قرآن- 464
رستگاري در دنیا منوط باقامه عدل و سلوك طریق حق است و سنّت الهی بر اینکه قرار گرفته و تغییر نمیپذیرد و با وجود
اینکه پارهاي از حاضرین در احد را مورد عتاب قرار داده و فرموده است]: 142 - آیا گمان بردهاید [و بیماري و غرور بشما
سرایت کرده و فهمیدهاید که] داخل بهشت میشوید و حال آنکه مجاهدین شما جهاد نکرده باشند تا خدا بداند و صابران شما
صبر کرده باشند و خدا صبر آنها را بداند [یعنی اگر جهاد کرده و شکیبائی نشان داده بودید خدا میدانست]. [چه دخول بهشت
حاصل نخواهد شد مگر بجهاد کامل در اعلاء کلمه حق و برافراشتن پرچم عدل و اینکه مسیر نشود مگر بجهاد با دشمن ویژه
جهاد با نفس بالاخص در زمان جوانی و همچنین جهاد در بذل مال براي منافع عمومی و اینکه قبیل امور و همچنین رسیدن
ببهشت سعادت موکول است به اینکه که خصلت صبر در نفوس همگی بطور تامّ و کامل متمکّن گردد تا هم اداء تکالیف را
بطور کامل نماید و هم در طاعت و فرمانبرداري استوار باشد و هم بر حوادث و بلایا شکیبائی نشان دهد تا خداي او بداند
[یعنی تحقّق بپذیرد] که او از مجاهدان و صابران است]. [و در اینکه آیه نفی علم از خداوند دلیل بر عدم وقوع جهاد و صبر از
بعض [ صفحه 85 ] حاضرین در جنگ بوده است و اینکه عبارت ابلغ از آنستکه نفی جهاد و صبر میشد زیرا آنوقت مانند
دعوي بود که شده باشد و دلیل آن شبیه بفرمایش خداي تعالی در آیه قبلی است که فرمود: [وَ لِیَعلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا ... الخ
143 - همانا شما [در روز جنگ بدر که از مقامات شهداي بدر آگاه شدید] پیش از آنکه اسباب 254- الایه]. -قرآن- 213
مرگ و [هول و خطر آنرا] مشاهده کنید آرزوي مرگ و کشته شدن در راه خدا را میکردید و چون محقّق شد و آنرا دیدید
[یعنی روز جنگ احد رسید بسیاري از شما اعراض کرده فرار نمودید] و اینک هم مینگرید و میبینید [که برادران و
خویشاوندان شما در برابرتان کشته و افتادهاند و شما بآرزوئیکه میکردید عمل نکردید]. [بلی چون نایره جنگ مشتعل گشت و
شما با چشمهاي خود بالمعاینه کشتار آنها را میدیدید، راه کوه را پیش گرفته خود را به بلندیها رسانیدید و پیمبر خدا شما را
ندا میداد و شما جواب او را نمیدادید و بهیچ کس توجهی نداشتید]. 144 - [در غزوه احد شیوع دادند که پیامبر صلّی اللّه علیه
و آله کشته شد. و اینکه اشاعه سبب شیوع سخنان و مقالات سوئی شد حتّی بعضی منافقین گفتند اگر پیمبر بود کشته نمیشد و
حتی اینکه اشاعه سبب شد که عدهاي از دور رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله پراکنده شوند لهذا خداوند آنها را طرف عتاب
قرار داده فرماید:] محمّد جز پیامبري مانند سایر پیمبرانی که آمده و گذشتند نیست و پیش از او رسولانی آمده و رفتند [و
انتهاي زندگیشان یا بمرگ منجر شد مانند موسی و عیسی یا بقتل و کشته شدن مانند زکریّا و یحیی و معذلک دیانت آنها
بحال خود باقی ماند و پیروان آنها متمسّک بآن دین هستند و معقول آنستکه شما هم چنان باشید زیرا پیامبر هم بشري است
مانند سایر پیمبران و در دنیا او را کارهائی است که منتهی باجلش خواهد شد] آیا اگر محمّد بمیرد یا کشته شود شما بکفر
سابق خودتان برمیگردید و مرتد میشوید! [و دین خود را وامیگذارید در صورتی که او رسولی مانند سایر رسولان است و
دعوي خدائی نکرده و عبادت خود را طلب ننموده است که اگر بمیرد [ صفحه 86 ] یا کشته شود شما کافر شوید، او شما را
بعبادت خداي یکتا دعوت کرده است و خدا همیشه زنده است و نمیمیرد و دین شما هم همیشه باید زنده و باقی باشد] و
هرکس بعقب برگردد و مرتدّ شود هرگز و أبدا بخداوند زیانی نمیرسد [و زیانش بخود او میرسد و مستحق عقاب دائم خواهد
گشت و هرکس بر دین خود ثابت بماند و از اینکه امتحان دقیق بسلامت عبور کند او از مجاهدین صابرین شاکرین است] و
زود است که خداوند شکر گذاران را پاداش نیک خواهد داد [و فرمانبردارانی که نسبت بنعم خدائی شاکراند جزا خواهد
داد.]
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 145 تا 148
اشاره
وَ ما کانَ لِنَفسٍ أَن تَمُوتَ إِلاّ بِإِذنِ اللّهِ کِتاباً مُؤَجَّلًا وَ مَن یُرِد ثَوابَ الدُّنیا نُؤتِهِ مِنها وَ مَن یُرِد ثَوابَ الآخِرَةِ نُؤتِهِ مِنها وَ سَنَجزِي
قّاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُم فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ ما ضَ عُفُوا وَ مَا استَکانُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ
ٍ
الشّاکِرِینَ [ 145 ] وَ کَأَیِّن مِن نَبِی
الصّابِرِینَ [ 146 ] وَ ما کانَ قَولَهُم إِلاّ أَن قالُوا رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسرافَنا فِی أَمرِنا وَ ثَبِّت أَقدامَنا وَ انصُ رنا عَلَی القَومِ الکافِرِینَ
یعنی صاحب أجل « مُؤَجَّلًا » -- 658- 147 ] فَآتاهُمُ اللّهُ ثَوابَ الدُّنیا وَ حُسنَ ثَوابِ الآخِرَةِ وَ اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ [ 148 ] -قرآن- 1 ]
- أصل آن أي است که کاف بر آن وارد -قرآن- 7 « کَأَیِّن » و صاحب مدّت یعنی وقت محدود و معینی که پس و پیش ندارد
جمع ربّیّ « رِبِّیُّونَ » خوانده میشود یعنی چه بسا و کلمه ایست مفید کثرت « کأيّ » 113 [ صفحه 87 ] شده و - -19 قرآن- 102
ضعف عمومی و « وَهَنُوا » منسوب به ربّه یعنی جماعت و ربیّون یعنی جماعات و یا بمعنی ربانیّون یعنی علماء و پرستندگان ربّ
یعنی خاضع و فروتن نشدند، استکن مجردش « مَا استَکانُوا » بقولی ضعف قلبی را وهن گویند و فَما وَهَنُوا یعنی سست نشدند
اسراف « إِسرافَنا » سکون است زیرا شخص فروتن در برابر طرف خود ساکن میشود و تسلیم میگردد که هر چه خواهد با او بکند
490- 321 -قرآن- 479 - 286 -قرآن- 305 - 222 -قرآن- 273 - 85 -قرآن- 212 - تجاوز از حدّ است در هر چیز. -قرآن- 71
[تفسیر معانی]
اشاره
-145 در شأن هیچ نفسی [از نفوس عالم] نیست که جز باذن خدا [ یا مشیّت او که نظام عامّ عالم کون بآن جاري و ارتباط
اسباب بمسبّبات است] بمیرد [و خداست فقط که متصرّف در هر چیز است و امر با اوست و اوست که بملک الموت امر بقبض
روح در مرگ عادي و غیر عادي جنّ و انس میدهد حتّی قابض جان همان ملک قابض الارواح هم خود اوست] و اینکه مرگ
در کتاب تقدیر براي وقت معیّن مؤجلی نوشته شده است [که تقدیم و تأخیري براي آن نیست] [و چون عمر بدست خداست و
انقضاء عمر باذن و اراده اوست پس علّت ترس و سستی و ضعف و نومیدي از کجاست!] و هر کس [در سایه جهاد و عملش]
ثواب دنیا را بخواهد خداوند چیزي از آن باو عطا میفرماید و هر کس ثواب آخرت و جزاي آنرا بخواهد خداوند چیزي از
آن باو عنایت میفرماید [و در هر دو حال اعطاي ثواب و جزا بسته بمشیّت و اراده اوست و امّا شما اي کسانیکه براي رسیدن
بغنیمت مخالفت امر پیمبر و پیشواي خود را کردید و دچار ضعف و سستی و تنازع و تخالف گشتید براي عمل خودتان چه
خواهش دارید اگر دنیا را میخواهید چیزي مانع اراده شما نیست و لکن راه آن اینکه نیست که پیش گرفتهاید چه عملی که
محمّد صلّی اللّه علیه و آله شما را بآن دعوت میکند حاوي خیر دنیا و آخرت شما هر دو میباشد] و ما که [خداي شما هستیم]
بکسانی جزا میدهیم که سپاسگزار نعمتهاي ما [و مراعات کنندگان حدود ما و ثابت قدمان با پیمبر ما صلّی اللّه علیه و اله سلّم]
باشند. [ صفحه 88 ] بنا بخبري که در مجمع از امام باقر علیه السّلام روایت شده است چون در روز جنگ احد شصت جراحت
بعلی علیه السّلام رسید رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله أم سلیم و ام عطیّه را امر بمداواي آنحضرت فرمود و آنها عرض کردند
ما هر زخمی را درمان میکنیم زخم دیگري میشکافد و ما بر او بیم داریم. رسول صلّی اللّه علیه و آله براي عیادت آنحضرت
وارد گردید و مسلمانانهم عیادت مینمودند و نبی اکرم صلّی اللّه علیه و آله بدست خود هر زخمی را که مسح میفرمود التیام
مییافت و فرمود هر مردي که در راه خدا اینگونه رنج کشد همانا مبتلا و معذور است، علی علیه السّلام عرض کرد الحمد للّه
که فرار نکردم و در جنگ پشت ننمودم بنابرین خداي تعالی در دو مورد از قرآن شکر مساعی آنحضرت را فرموده در یکجا وَ
146 - و چه بسا 876- 831 -قرآن- 850 - سَیَجزِي اللّهُ الشّاکِرِینَ و در آیه بالا وَ سَنَجزِي الشّاکِرِینَ فرموده است. -قرآن- 797
پیمبري [از پیمبران پیشین] که گروه بسیاري از خداپرستان و دانشمندان [در قتال با دشمن و جهاد در راه خدا و اعلاء کلمه حق
در سخت ترین اوقات] با او شرکت جستند و نسبت بآنچه در اثناي قتال و جدال در راه خدا بآنها زحمت و آزار رسید سستی
نکرده و از همّتشان کاسته نشد و [از دست دشمن و جهاد در راه دین] ناتوان نگشتند و سر خضوع و مسکنت و فروتنی و
خواري در برابر دشمن فرود نیاوردند [بلکه استقامت بخرج دادند و فشارها آنها را متزلزل نساخت و ثابت و صابر باقی ماندند]
و خدا هم صابران را [که در اثر شکیبائی رابطه خود را با خدا نگاهداشتند و از عذاب خدا پرهیز نمودند] دوست میدارد [و
آنها را هدایت و ارشاد میفرماید]- [بلاشک کسانیکه در تعلّق بپروردگار مبالغه دارند اینست عملشان امّا گفتارشان]: 147 - و
گفتار [اینکه گروه شکیبایان که صفات آنها ذکر شد] جز اینکه نیست که گفتند پروردگارا گناهان ما را بیامرز و از تجاوز ما
از حدّ خودمان و از امر تو از مادر گذر و گامهاي را در میدانهاي جنگ و در راه دین خودت ثابت و پایدار بدار و ما را بر
کافران [یعنی مردمی که حقپوشی کرده و کفران نعمت ترا نمودهاند] پیروزي [ صفحه 89 ] ده و یاري فرما. 148 - بنابرین
خداوند هم ثواب دنیا را [که سعادت و خوشبختی و رضا و قناعت و عزّت و حسن توکّل بر خداست] و ثواب نیکوي آخرت
[که جزاي اوفی و نعیم جاویدان و بهشت سعادت است] بآنها عطا فرموده و خداوند احسان کنندگان و نیکوکاران را دوست
میدارد [یعنی مردمان درست گفتار و درست کردار را]. [و شما اي أصحاب رسول و امّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله خاتم
الأنبیآء و المرسلین اولی باین امر هستید]. - محبت خدا نسبت بعبد عبارت از رضاي حق تعالی از او و اراده خیر نسبت باوست
و اینکه خود مبدء هر سعادت و خوشبختی است و اشاره به اینکه است که خداي تعالی چون نسبت بخواص بندگانش کرامت
تخلّق باخلاق خویش را بیفزاید، او را بقتال دشمن مبتلا و درگاه ملاقات آنانرا ثابت و پایدار گرداند و از معادن ذوات آنها
گوهرهاي صفات مکنونه خود را که بنی آدم را بآن گرامی و مباهی ساخته است بیرون آورد- صبر و احسان از صفات
خداوندي است و خداي تعالی صفات خود را دوست دارد و هر کس هم که متخلّق بصفات او گردد نیز دوست خواهد داشت
و از اینجهت فرموده است [وَ اللّهُ یُحِبُّ ال ّ ص ابِرِینَ ...- وَ اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ] بزرگان فرمودهاند در گفتار خداي تعالی وَ اللّهُ
یُحِبُّ المُحسِنِینَ لطیفه دقیقه ایست و آن اینستکه اینکه جماعت به اینکه که گناهکاراند اعتراف نمودهاند و با آنکه افعال خیر
از آنها ناشی شده است نفوس خود را مقصّر میبینند یا از باب حسنات الابرار سیّئات المقرّبین خود را عاصی و مذنب و مسرف
معرّفی مینمایند و رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسرافَنا فِی أَمرِنا عرضه میدارند و چون باین امر اعتراف نمودند خداي آنها را محسنین
یعنی نیکوکاران نامید و چنان است که خداي تعالی بآنها فرماید: چون ببدکاري و ناتوانی خود معترف شدهاید من هم ترا
باحسان توصیف و تعریف میکنم و ترا حبیب خود قرار میدهم تا او بداند که در برابر بنده براي وصول بحضرت حق راهی جز
1139 [ صفحه 90 ] و مسکنت نمیباشد. - 797 -قرآن- 1084 - 719 -قرآن- 764 - 677 -قرآن- 685 - اظهار ذلت و عجز -قرآن- 643
کنون بایدت عذر تقصیر گفت || نه چون نفس ناطق ز گفتن بخفت تو پیش از عقوبت در عفو کوب || که سودي ندارد
فغان زیر چوب
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 149 تا 151
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُم عَلی أَعقابِکُم فَتَنقَلِبُوا خاسِرِینَ [ 149 ] بَلِ اللّهُ مَولاکُم وَ هُوَ خَیرُ النّاصِ رِینَ
- [ 150 ] سَنُلقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعبَ بِما أَشرَکُوا بِاللّهِ ما لَم یُنَزِّل بِهِ سُلطاناً وَ مَأواهُمُ النّارُ وَ بِئسَ مَثوَي الظّالِمِینَ [ 151 ]
اي برهانا و حجۀ چون برهان و دلیل را نیروئی براي دفع باطل « سُلطاناً » شدّت خوف و ترس زیاد « الرُّعبَ » -- 357- قرآن- 1
-52- 18 -قرآن- 42 - مکانی که قرارگاه انسان و مأوي و محلّ اوست. -قرآن- 7 « مَثوَي » است باین جهت آنرا سلطان نامیدهاند
170- قرآن- 161
تفسیر معانی
اشاره
- [حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام فرماید در اینکه آیه 149 و 150 ] در احد در باره منافقین نازل شد که چون مؤمنان فراري
شدند کافران بآنها گفتند نزد برادران خود و بدین اولیّه خود برگردید- و مروي است که چون خبر قتل پیامبر صلّی اللّه علیه و
اله شیوع یافت بعضی منافقین گفتند خوب است عبد اللّه بن ابی کس نزد ابو سفیان بفرستد و براي ما امان بگیرد- و بعضی
دیگر گفتند اگر پیامبر بود کشته نمیشد خوب است نزد برادران خود بدین پیشین خود برگردید و اینکه ابو سفیان است که
فریاد میزند: [العزّي لنا و لا عزّي لکم] و لذا اینکه آیات نازل گشت:- 149 - اي کسانیکه ایمان [بخدا و رسول او] آوردید
اگر اطاعت گفتار یهود و [ صفحه 91 ] منافقانرا بکنید [و پیرو ابو سفیان و عبد اللّه بن ابیّ و داعیان آنها بشوید که گفتند
محمّد کشته شده بمنازل و دین اولیّه خود برگردید، زیرا اگر او پیامبر بود مغلوب و مقتول نمیشد] آنها شما را بکفر اولیّه [و
دوره جاهلیت و سیر بقهقرا] برمیگردانند [و علاوه بر کفر] دچار زیان هم خواهید بود [زیان در دنیاتان ذلّت بعد از عزّت و
محکوم حکم دشمن گشتن و نومید از سعادت و سلطنتی که خداوند بمؤمنان وعده فرموده است و زیان در آخرت که عذاب
روز قیامت میباشد]. 150 - بلکه خداوند مولی [و ناصر و ولیّ امر و ولیّ نعمت] شماست و او بهترین مولی و بهترین یاوران
است [او که خداي شماست اولی و احق باطاعت از غیر خود میباشد و او ناصر و یاور حقیقی است اگر بخواهد شما را باهل
زمین مدد میکند و اگر بخواهد بفرشتگان آسمان و اگر اراده کند در دلهاي کافران رعب و بیمی میافکند و بدین وسایل
شما را نصرت و یاري مینماید. 151 - [چون ابو سفیان و همراهانش در روز جنگ احد بسمت مکه رو آوردند گفتند بد
کردیم خوب بود تا نفر آخر آنها را میکشتیم و مسلمانانرا ریشه کن مینمودیم و آنها را مستأصل میساختیم چون چنین عزمی
نمودند خداوند در دلهاي آنها رعبی انداخت و از اینکه عزم منصرف شدند و بسوي مکه رهسپار کشتند و اینکه آیه نازل
شد]: بزودي در دلهاي کافران به سبب شرکشان بخدا [که بتها و سنگها را شریک خدا قرار دادهاند] رعب و بیم شدیدي
خواهیم افکند چه در اینکار حجت و برهانی براي آنها نازل نگشته و دلیلی در دست ندارند [بلکه چون با خویشتن خلوت
کنند میبینند معبودهائی را میپرستند که تنها برهان آنها در پرستش عبارت از عبادت پدرانشان میباشد و پرستش بتها در عقول
آنها تولید فساد و در نفوسشان ایجاد ضعف نموده است و چون بشما مینگرند و شما را متمسّک بدین خودتان میبینند در
دلهاشان از شما رعبی و نسبت بخودشان شکی پدیدار میگردد و اینکه ماحصل زندگی دنیاي آنهاست] امّا در آخرت مأوي و
محلّشان آتش است و آتش بد قرارگاهی براي ستمکاران است. [ صفحه 92 ] : امّا امروز مفاد آیه منعکس است زیرا خداوند
[ رعب را در قلوب مؤمنین افکنده است زیرا اینها مؤمن نیستند بلکه فقط بالوراثه اسم مسلمانی را بمیراث بردهاند. [ صفحه 93
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 152 تا 155
اشاره
وَ لَقَد صَ دَقَکُمُ اللّهُ وَعدَهُ إِذ تَحُسُّونَهُم بِإِذنِهِ حَتّی إِذا فَشِلتُم وَ تَنازَعتُم فِی الَأمرِ وَ عَ َ ص یتُم مِن بَعدِ ما أَراکُم ما تُحِبُّونَ مِنکُم مَن
یُرِیدُ الدُّنیا وَ مِنکُم مَن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَ رَفَکُم عَنهُم لِیَبتَلِیَکُم وَ لَقَد عَفا عَنکُم وَ اللّهُ ذُو فَضلٍ عَلَی المُؤمِنِینَ [ 152 ] إِذ تُصعِدُونَ
لِّکَیلا تَحزَنُوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا ما أَصابَکُم وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما
ٍ
وَ لا تَلوُونَ عَلی أَحَ دٍ وَ الرَّسُولُ یَدعُوکُم فِی أُخراکُم فَأَثابَکُم غَ  ما بِغَم
ظَّنَّ
ِ
أَّمَنَۀً نُعاساً یَغشی طائِفَۀً مِنکُم وَ طائِفَۀٌ قَد أَهَمَّتهُم أَنفُسُهُم یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیرَ الحَق
ِ
تَعمَلُونَ [ 153 ] ثُمَّ أَنزَلَ عَلَیکُم مِن بَعدِ الغَم
الجاهِلِیَّۀِ یَقُولُونَ هَل لَنا مِنَ الَأمرِ مِن شَیءٍ قُل إِنَّ الَأمرَ کُلَّهُ لِلّهِ یُخفُونَ فِی أَنفُسِهِم ما لا یُبدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَو کانَ لَنا مِنَ الَأمرِ
شَیءٌ ما قُتِلنا هاهُنا قُل لَو کُنتُم فِی بُیُوتِکُم لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیهِمُ القَتلُ إِلی مَضاجِعِهِم وَ لِیَبتَلِیَ اللّهُ ما فِی صُ دُورِکُم وَ لِیُمَحِّصَ
ما فِی قُلُوبِکُم وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ [ 154 ] إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعانِ إِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَ بُوا وَ
تقتلونهم از مادّه حسّه یعنی حسّ او را بکشتن از « تَحُسُّونَهُم » -- 1359- لَقَد عَفَا اللّهُ عَنهُم إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ [ 155 ] -قرآن- 1
کفّکم عنهم و حوّلکم یعنی شما را از آنها « صَرَفَکُم عَنهُم » یعنی ترسیدید و ناتوان شدید « فَشِلتُم » بأمره و دعوته « بِإِذنِهِ » بین برد
لیختبرکم تا شما را اختبار و آزمایش کند یعنی با شما معامله کند مانند کسیکه قصد « لِیَبتَلِیَکُم » منصرف کرد و برگردانید
إصعاد حرکت و مشی در « تُصعِدُونَ » آزمایش دارد و الا خدا محتاج بآزمایش بندگان نیست و خود از حال آنها آگاه است
اي و لا « وَ لا تَلوُونَ » روي زمین و فرق آن با صعود اینستکه اصعاد حرکت در زمین مستوي و صعود حرکت در ارتفاع است
تلتفتون لأحد یعنی بر نمیگشتید و رو بعقب نمیکردید براي اینکه ملتفت و متوجه کسی شوید همچنانکه شخص فراري چنین
اي فی ساقتکم یعنی قسمت اخیر لشکر و جماعت باقی ماندهاي که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دفاع « أُخراکُم » میکند
یّعنی بغمّی در پی غمّی یا باین
ٍ
« غَ  ما بِغَم » اي فجازاکم و ثواب بمعنی جزاء است خواه بخیر و خواه بشرّ « فَأَثابَکُم » مینمودند
معنی که خدا شما را مجازات نمود بغمی در ازاي غمی که شما برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بواسطه نافرمانی وارد ساختید
یعنی فرا « یَغشی » نعاس چرت و پینکی است « نُعاساً » امن و أمنه هر دو بیک معنی هستند و بمعنی امان و اطمینان میباشند « أَمَنَۀً »
أي لخرج « لَبَرَزَ » یعنی آنها را درهم و اندوه میاندازد، یا اینکه آنها همّی ندارند جز نفوس خودشان « أَهَمَّتهُم » میگیرد
107 -قرآن- - 23 -قرآن- 95 - یعنی خوابگاههاي آنها و مراد مصارع آنهاست که در آنجا آرام میگیرند -قرآن- 7 « مَضاجِعِهِم »
917 -قرآن- - 778 -قرآن- 903 - 626 -قرآن- 767 - 480 -قرآن- 609 - 280 -قرآن- 467 - 186 -قرآن- 263 - -135-124 قرآن- 166
1451 -قرآن- - 1344 -قرآن- 1441 - 1311 -قرآن- 1330 - 1276 -قرآن- 1303 - 1194 -قرآن- 1267 - -998-981 قرآن- 1184
تمحیص یعنی خالص ساختن از « وَ لِیُمَحِّصَ » اي لیختبر یعنی تا آزمایش کند « لِیَبتَلِیَ » 1479-1465 [ صفحه 94 ] و میافتند
اي أدبروا و انهزموا یعنی پشت کردند و فرار نمودند « تَوَلَّوا » یعنی آنچه در دلها و سینهها پنهان است « بِذاتِ الصُّدُورِ » عیب
-195- 137 -قرآن- 184 - 79 -قرآن- 117 - 26 -قرآن- 62 - یعنی آنها را در خطا و لغزش و سقوط افکند. -قرآن- 12 « استَزَلَّهُمُ »
265- قرآن- 249
تفسیر معانی
اشاره
- [مروي است که چون رسولخدا صلّی اللّه علیه و اله از احد بمدینه مراجعت فرمود و در جنگ احد رسید بمسلمانان آنچه
رسید، پارهاي از آنها گفتند چه شد و از کجا اینکه مصیبت بما رسید و شکست نصیب ما گردید و حال آنکه خداوند وعده
پیروزي و نصرت بما داده بود! بپاسخ آنها اینکه آیه نازل گردید که علّت پیروزي بدوي و شکست بعدي خود را بدانند].
-152 حقّا وعده خدائی در باره شما درست بود و [در روز جنگ احد] موقعیکه شما بامر او کفّار را میکشتید [و آنها مغلوب
شده رو بفرار نهادند خداوند وعده خود را که بشما داده بود راست گردانید] تا زمانی که شما سستی پیدا کرده و در امر
[نگهداري تنگه کوه که رسول خدا فرموده بود: او را رها نکنید و در آنجا پایدار و ثابت بمانید] بتنازع و اختلاف پرداختید و
بعد از آنکه خداوند آنچه را میل شما بود و دوست داشتید [یعنی ظهور فیروزي خودتان و فرار کفّار را] بشما نشان داد، شما
نافرمانی کردید: پارهاي از شما طالب دنیا شدند [یعنی براي رسیدن بغنائم جنگی تنگه را رها کردند] و پارهاي دیگر از شما
طالب آخرت گشتند [و بفرمان رسول خدا در همان تنگه مانده و پایداري کردند تا کشته شدند مانند عبد اللّه إبن جبیر و چند
نفر از همراهانش] سپس [چون چنین کردید] خداوند هم شما را از کفّار منصرف کرد [و بخود پرداختید] خواست تا شما را
آزمایش کند [و ایمان شما امتحان و امر شما روشن گردد و صادق از منافق متمایز شوند] و اینک [چون از نافرمانی رسولخدا
نادم گشتید و باین ابتلاء اثر گناه از نفوس شما محو گردید] از شما گذشت فرمود و بر شما ببخشود- خداوند نسبت بمؤمنان
153 - بیاد آورید زمانی را [ صاحب تف ّ ض ل و بخشایش عظیم است [و چه بسا نقمتی که در طیّ آن نعمت است]. [ صفحه 95
که فرار میکردید و با حدي از رفقاي خودتان التفات نکرده بپشت سرتان هم نظر نینداخته میرفتید و انتظار رسیدن او را
نداشتید] و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله هم شما را میخواند [و میگفت ارجعوا إلیّ عباد اللّه ارجعوا إلیّ أنا رسول اللّه -
بسوي من برگردید اي بندگان خدا بطرف من برگردید من فرستاده خدایم] و در قسمت أخیر و باقی مانده جماعت مسلمین
شما را دعوت مینمود [که من یکرّ فله الجنّۀ]- هرکس حمله کند بهشت براي اوست و معذلک شما منهزم بودید] و خداوند
[در اثر سستی و نافرمانی که شما بروز دادید] بغم و اندوهی در پی غم و اندوه دیگري مجازات نمود تا آنکه بر آنچه [از غنائم
جنگ] از دست شما رفته است و آنچه مصیبت بشما وارد شده است [و برادران خود را کشته دادهاید] محزون نشوید و خداوند
بآنچه شما عمل میکنید خبیر و آگاه است [و شما را بآن جزا میدهد- ترغیب بطاعت و ترهیب از معصیت]. - در تفسیر جمله
1] آنکه: بجاي آنچه شما امید ثواب داشتید در اثر فرارتان، بفیروزي ] 51- چّند قول آمده است: -قرآن- 21
ٍ
[فَأَثابَکُم غَ  ما بِغَم]
مشرکین دچار غم ساخت و اینکه در ازاي غمی بود که بواسطه نافرمانی امر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و تباه ساختن
دستور او بدل آنحضرت وارد ساختید، یعنی غم شما بجزاي غم رسول خدا بود. [ 2] آنکه غم در پی غم و غم بر روي غم و
غم بسبب غم براي شما حاصل شد و مقصود کثرت غم به پشیمانی بر اعمالشان و گرفتاریشان بشداید و سختیها باشد. [ 3] غم
اولی کشته شدن و زخمی گشتن و غم دوم انتشار خبر مرگ رسولخدا که آنها را نومید میساخت و غم بر غمهاي آنها افزود.
-154 سپس بعد از آن غم و اندوه خداوند بوسیله خواب [یعنی چرتیکه] بر شما مسلّط ساخت امنیّت و اطمینانی بر دلهاي شما
بخشید و خواب عدّهاي از شما را فرا گرفت [که از خیال برگشت کافران منصرف شوید] و عدّه دیگر [یعنی منافقانرا] اهتمام و
غصّه خلاصی نفوس خودشان حاصل شد [و همّی جز خود نداشتند و نه در [ صفحه 96 ] پی همّ دین بودند و نه همّ رسول خدا
و مسلمین، و دلها پر از بیم شده] بخداوند گمان دور از حقیقتی بردند که گمان مردمان زمان جاهلیّت بود [یعنی پنداشتند که
کار محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم تمام شده و دیگر پیروزي نصیب او نخواهد شد و بر سبیل انکار برسول خدا] میگفتند آیا
ما را از پیروزي نصیبی خواهد بود! [ یا محمّد] بگو که تمام امور هر چه هست بدست خدا است [و غلبه حقیقی با اوست]-
[اینکه منافقان] آنچه را در دلهاي خود پنهان دارند [و نفاق باطنی که در نفوس آنهاست] براي تو افشاء و آشکار نمیکنند
[ظاهرا خود را طالب رشد و غلبه نشان میدهند و باطنا منکر تو هستند و ایمان بگفتههاي تو ندارند و چون با رفقاي خود خلوت
کنند] میگویند اگر ما را نصیبی از غلبه و پیروزي بود در اینجا کشته نمیشدیم [و هزیمت و فرار ما دلیل واضحی است بر اینکه
هرگز نصرت و فتحی براي ما نخواهد بود. بر دلهاي اینکه جماعت قفلهاي غفلت زده شده نمیدانند که عمرها بدست خداست]
بآنها بگو اگر شما در خانهاي خودتان باشید [و زمان مرگ شما فرا رسد] آنانکه کشته شدن براي آنها [در کتاب تقدیر] نوشته
و ثبت شده است خودشان در قتلگاه خود [آنجائیکه باید بیفتند و کشته شوند] حاضر خواهند شد. [و خلاصه آنچه پیش آمد و
خداوند کرده است] براي آن بود که مکنون خاطر شما و اخلاص و تقوائی که در سینهها و دلهاي شما باشد آزمایش کند و
قلوب شما را از وساوس شیطانی عاري و خالص گرداند [و همچنین سرائر منافقان را آشکار و آنچه در دلها مکتوم داشتهاند
واضح فرماید] و خداوند بآنچه صاحبان دل در سینهها دارند داناست [اسرار و ضمائر از او منفک نیست و در زمین و آسمان
چیزي بر او مخفی و پنهان نیست و او بینیاز از آزمایش و اختبار و امتحان بندگان است و آنچه از ابتلاء میکند براي آنست که
حال مردم براي یکدیگر مکشوف گردد و آدمی گول ظاهر برادر خود را نخورد]. - اینکه منافقان میگفتند [لَو کانَ لَنا مِنَ
الأَمرِ شَیءٌ ما قُتِلنا هاهُنا] مرادشان اینکه بود که مانند پیروان عبد اللّه بن ابیّ در مدینه میماندند و بپاي خود بکشتارگاه
83 [ صفحه 97 ] لا یقاوم التقدیر- و الأمر کلّه للّه لا - نمیآمدند غافل از اینکه [الحذر لا ینجی من القدر] [و التدبیر -قرآن- 28
معقّب لحکمه و لا مانع لقضائه]. 155 - کسانیکه در روز رو برو شدن دو جمعیّت [مشرکان و مسلمانان] از گروه شما مسلمانان
بشما پشت کرده و فراري شدند [ یا بنافرمانی از دستور رسولخدا مرکز دفاع را ترك کرده و بحرص بدست آوردن غنائم از
محلّ خود دور شده و راه را براي دشمن باز کردند] همانا براي پارهاي گناهان قبلی [ یا آنچه ذکر شد] شیطان آنها را بلغزش
انداخته و بخطا دچارشان نمود [و چون تائب شدند و انابه کردند] خدا از گناهشان درگذشت و آنها را عفو نمود زیرا خداوند
آمرزنده گناهان است و حلیم و بردبار است [و در عقوبت بندگان خود تعجیل نمیفرماید].
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 156 تا 158
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخوانِهِم إِذا ضَ رَبُوا فِی الَأرضِ أَو کانُوا غُ  زي لَو کانُوا عِندَنا ما ماتُوا وَ ما
قُتِلُوا لِیَجعَلَ اللّهُ ذلِکَ حَسرَةً فِی قُلُوبِهِم وَ اللّهُ یُحیِی وَ یُمِیتُ وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِ یرٌ [ 156 ] وَ لَئِن قُتِلتُم فِی سَبِیلِ اللّهِ أَو مُتُّم
ضَ رَبُوا فِی » -- 492- لَمَغفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحمَۀٌ خَیرٌ مِمّا یَجمَعُونَ [ 157 ] وَ لَئِن مُتُّم أَو قُتِلتُم لَإِلَی اللّهِ تُحشَرُونَ [ 158 ] -قرآن- 1
یعنی در باره برادرانشان یا براي خاطر برادرانشان « لِإِخوانِهِم » سافروا فی الإرض مسافرت کردند براي کسب و تجارت « الَأرضِ
اي ندامۀ یعنی پشیمانی و « حَسرَةً » جمع غازي یعنی جنگجویان « غزّي » و اخوّت اعمّ است از برادري نسبی یا دینی یا دوستی
« تُحشَرُونَ » 318 [ صفحه 98 ] است - 276 -قرآن- 310 - 102 -قرآن- 267 - 31 -قرآن- 87 - لام قسم -قرآن- 7 « لئن » لام « لَئِن » أسف
حشر هم بمعنی جمع است و هم بمعنی بیرون کردن جماعتی است از مقرّ خودشان و سوق دادن آنان بجنگ و غیر آن. و در
20 النساء لا یحشرون اي لا یخرجن إلی الغزو یعنی زنان را بجنگ نمیبرند. - حدیث آمده است که: -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
-156 اي کسانیکه ایمان بخدا و رسول او آوردهاید شما مانند جماعت کافران و منافقان [که خداوند بر دلهاشان مهر زده و -
بر چشمشان پرده آویختهاند و رأي صوابی هرگز ندارند] نباشید- آنها در باره برادرانشان [یعنی همکیشان و یا خویشان
خودشان] موقعیکه بسفر تجارت یا کسب میرفتند یا در عداد جنگجویان بمحاربه با دشمن میپرداختند میگفتند اگر آنان نزد ما
مانده بودند و بسفر یا جنگ نرفته بودند نه میمردند و نه کشته میشدند [غافل از آنکه] عاقبت چنین راي و عقیدهاي و نتیجه
چنین گفتار، حسرتی است که خداوند در دلهاي آنها میگذارد [یعنی اینکه سخن را میگویند که مؤمنان را از جهاد باز دارند
ولی مؤمنان اعتناء نکرده بجهاد میروند و از پیروزي و غنائم جنگی کامیاب گشته و آنها دچار حسرت خواهند بود - شما
مؤمنان هم مانند آنها نباشید و مخالفت کنید آنها را و بخدا اعتماد کنید- و بدانید و معتقد باشید که] خدا زنده میکند و
میمیراند [و تنها مؤثر اوست] و خداست که بآنچه شما بکنید بیناست [و مبادا که متابعت گفتار یا پندار کفّار را بکنید که جزاي
آنرا خواهید گرفت]. 157 - بخدا سوگند [اي مسلمانان] اگر شما در راه خدا کشته شوید یا بمیرید در آنحال آمرزش و رحمت
خداوند شامل حال شماست که آن بهتر از هر آنچیزي است که آنان از حطام فانی دنیوي جمع و انباشته مینمایند. 158 - و
بخدا سوگند شما هم [اي مسلمانان] خواه بمیرید و خواه در راه خدا کشته شوید برگشت شما بسوي خداست و در پیشگاه
خداوندي محشور خواهید شد [و هر یک را بنسبت استحقاق و عملش جزا میدهد]. - بین حشر إلی اللّه و حشر إلی مغفرة اللّه
فرق بسیاري است یعنی آنکس که خداي را براي ترس از عقاب او پرستش کند یا براي طلب ثواب او نیایش نماید با [ صفحه
99 ] آنکس که فقط براي ربوبیّت و استحقاق او بپرستش، او را عبادت نماید تفاوت بسیاري است، جامی گوید: جانا ز در تو
دور نتوانم بود || قانع ببهشت و حور نتوانم بود سر بر در تو بحکم عشقم نه بمزد || زین در چکنم صبور نتوانم بود و دیگري
گوید: گر کند جاي بدل عشق جمال ازلت || چشم امید بحوران بهشتم ننهی کی مسلم شودت عشق جمال ازلی || تا بر آفاق
همه تهمت زشتی ننهی و امّا در باب رأي سخیف کفّار که مرگ یا قتل را در اثر رفتن بسفر یا جنگ دانند، سعدي چه نیکو
گوید: اي بسا اسب تیزرو که بماند || خرك لنگ جان بمنزل برد بس که در خاك تندرستان را || دفن کردند و زخم
خورده نمرد