گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره آلعمران [ 3]: آیات 159 تا 160



اشاره
فَبِما رَحمَۀٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَ  ظا غَلِیظَ القَلبِ لانفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَ استَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فِی الَأمرِ فَإِذا
عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلِینَ [ 159 ] إِن یَنصُ رکُمُ اللّهُ فَلا غالِبَ لَکُم وَ إِن یَخذُلکُم فَمَن ذَا الَّذِي یَنصُ رُکُم مِن
ما در فبما زاید و براي تأکید است و تقدیر و تفسیر «... فَبِما رَحمَۀٍ » -- 421- بَعدِهِ وَ عَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنُونَ [ 160 ] -قرآن- 1
فظّ « فَ  ظا » 122 [ صفحه 100 ] و مدارا - 27 -قرآن- 114 - اللین الرفق، لین یعنی نرمی -قرآن- 7 « لِنتَ » آن فبرحمۀ من اللّه است
شاور « شاوِرهُم » فضّ بضاد جدا ساختن هر چیز و انفضاض یعنی تفرقه و پراکندگی « لَانفَضُّوا » بدخلق و سنگدل و جفاجو
عزم و عزیمت یعنی بستن دل « عَزَمتَ » مشاورة و شوارا یعنی رأي خود را اظهار کردن و رأي دیگري را خواستن و گرفتن
اظهار عجز و اعتماد بغیر و توکّل بر خدا یعنی واگذاشتن امر با او و وثوق بحسن تدبیر « توکّل » بکاري که اراده انجام آنرا دارد
239- 137 -قرآن- 229 - 59 -قرآن- 126 - 17 -قرآن- 46 - خداوند. -قرآن- 9
تفسیر معانی
اشاره
-159 و بسبب رحمت و مهربانی خداي تعالی نسبت بآنهاست که تو [ یا محمّد] نسبت بایشان بنرمی و ملایمت رفتار -
میکنی [و در ارشاد و هدایت و قبول عذر آنها در خطایاشان برفق و مدارا معامله مینمائی] و اگر تو [خداي نا کرده] بدخلق
بودي [و در گفتار و کردار] جفاکار و ستم پیشه و سنگدل و با قساوت بودي آنها از دور تو پراکنده میشدند [و دلبستگی بتو
نداشتند و چگونه چنین نباشی! و حال آنکه تو براي رحمت عالمین فرستاده شدي و قرآن براي تو گواهی میدهد که إِنَّکَ
لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ] پس [براي آنچه بین تو و آنها گذشته] از آنها در گذر و آنها را عفو کن و [براي آنچه بین آنها و خدا وقوع
یافته] براي آنها استغفار و طلب آمرزش نما و [در امور دولت و نظام جماعت و جنگ و سیاست و اقتصاد و اجتماع] با ایشان
مشورت کن [و رأي آنها را بخواه] و پس از مشاوره چون عزم کردي و خود را حاضر بانجام آن امر ساختی بر خدا اعتماد کن
و کار را بخدا واگذار [که آنچه بهتر و شایستهتر است براي تو پیش آورد، زیرا آنچه اصلح است نه تو میدانی و نه آنها که با
آنان شور کردهاي و خداست که عالم بصلاح بندگان است] زیرا خداوند توکّل کنندگانرا دوست میدارد [و آنها را یاري
121 - توکّل واگذار کردن کار است بخداي - میکند و بآنچه خیر و صلاح ایشان است آنانرا رهبري میفرماید]. -قرآن- 87
تعالی و اعتماد بر اینکه او براي بنده خویش کافی است - در تفسیر آمده است که اینکه آیه مبارکه دلالت بر اینکه دارد که
بگفته پارهاي از نادانان توکّل اینکه نیست که آدمی خود را مهمل گذاشته و بنام توکّل دست بکاري نزند، چه اگر چنین بود
امر بمشاوره و عزم کردن منافی: [ صفحه 101 ] امر بتوکّل بود، بلکه توکّل آنستکه با توجّه و توسّل بطرق اسباب ظاهره و طرق
منتجه معتقد باشد که نیروئی فوق همه نیروها و ارادهاي فوق همه ارادهها است و آن اراده خداوند سبحانه و تعالی است در
[ آنصورت بر خدا توکّل کند و از او طلب توفیق و پیشرفت بنماید. :- آیه مبارکه متضمّن تذکّراتی است بدین شرح: [ 1
تخصیص پیغمبر ما صلّی اللّه علیه و آله بمکارم اخلاق و محاسن افعال [ 2] ترغیب مؤمنان بگذشت از بدکاران و استغفار براي
گنهکاران [ 3] امر بمشاوره با یکدیگر در اموري که پیش آمد میکند و صلاح جامعه باید مراعات شود [ 4] نهی مؤمنان از
خشونت در گفتار و قساوت در کردار نسبت بیکدیگر [ 5] دعوت بتوکّل بر خدا و واگذاشتن کار به او جلّ و علا [ 6] توجّه به
اینکه که لطف از جانب حق باید افاضه شود چه میفرماید اگر رحمت او نبود نرمی و رفق و ملایمت در رسول اکرم صلّی اللّه
[ علیه و آله وقوع نمییافت [ 7] اگر پیغمبر چنین نبود مردم دعوت او را اجابت نمینمودند و از دور او پراکنده میشدند [ 8
مصرح است به اینکه که اموري که موجب تنفر عموم است از آنحضرت و سایر پیمبران علیهم السّلام دور است و همچنین
کسانیکه قائم مقام آنها هستند از اینکه حالت مبرّي هستند زیرا آنها حجّت خداي بر خلقاند و اینکه خود موجب تنزیه ایشان
از گناهان نیز هست. 160 - اگر خداوند شما را یاري کند و پیروزي دهد کسی نتواند بر شما ظفر یابد و بر شما غلبه نماید [هر
چند عدد آنها بیشتر و عدد شما کمتر باشد چنانکه در روز جنگ بدر واقع شد] و اگر شما را مخذول کند و شما را نصرت
ندهد و یاري نکند [و بواسطه نافرمانی شما، شما را بحال خودتان با دشمن واگذارد] آن کس کیست که شما را بعد از خذلان
خدائی یاوري نماید! و مؤمنان بنابرین بر خدا اعتماد دارند و کارهاي خود را باو واگذار میکنند و خدا را براي خود کافی
[ میدانند. [ صفحه 102
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 161 تا 164
اشاره
أَّن یَغُلَّ وَ مَن یَغلُل یَأتِ بِما غَلَّ یَومَ القِیامَۀِ ثُمَّ تُوَفّی کُلُّ نَفسٍ ما کَسَ بَت وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 161 ] أَ فَمَنِ اتَّبَعَ
ٍ
وَ ما کانَ لِنَبِی
رِضوانَ اللّهِ کَمَن باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المَصِیرُ [ 162 ] هُم دَرَجاتٌ عِندَ اللّهِ وَ اللّهُ بَصِ یرٌ بِما یَعمَلُونَ [ 163 ] لَقَد
مَنَّ اللّهُ عَلَی المُؤمِنِینَ إِذ بَعَثَ فِیهِم رَسُولاً مِن أَنفُسِهِم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَۀَ وَ إِن کانُوا مِن
یعنی از غنیمت قبل از تقسیم چیزي بردارد و خیانت در غنیمت کند. و « یَغُلَّ » -- 582- قَبلُ لَفِی ضَ لالٍ مُبِینٍ [ 164 ] -قرآن- 1
غَلَّ یعنی در خفیه و پنهانی چیزي برداشتن سپس در ماده غنیمت قبل از تقسیم استعمال آن شایع گردیده است غلّ یغلّ غلولا و
و سخط یعنی غضب زیاد و شدید « بِسَخَطٍ » رجع « باءَ » رضا و خشنودي « رِضوانَ » 101- 17 -قرآن- 95 - أغلّ إغلالا. -قرآن- 7
یعنی آنها را از چرکینیهاي بت « یُزَکِّیهِم » جنسهم « أَنفُسِهِم » تف ّ ض ل و أنعم: منّت گذاشت و إنعام کرد « من » مصیره « مَأواهُ »
-159- 89 -قرآن- 146 - 48 -قرآن- 79 - 32 -قرآن- 38 - 11 -قرآن- 26 - پرستی و عقاید خرافی و پوچ طاهر گرداند. -قرآن- 1
181- قرآن- 167
تفسیر معانی
اشاره
-161 صحیح و شایسته مقام و مکانت پیامبر [که خداوند او را برداشت کرده است] نیست که خیانت در غنائم جنگی کند و -
چیزي از آنرا در خفا براي خود بردارد [چگونه چنین چیزي ممکن است! و حال آنکه انبیاء نمونه کامل در اخلاق کامل و مثل
علیا در أدب عالی هستند و آنها میدانند که] هر کس خیانت در غنائم کند [و در دنیا بغیر حق چیزي برداشت کند] روز قیامت
با آنچه [ صفحه 103 ] که در پنهان برداشته در محشر حاضر میشود و آنرا با خود میآورد [یعنی آن چیز ممثّل شده در برابر او
حاضر میشود و بنا ببعض روایات آنرا قلاده کرده و بگردنش میآویزند]. سپس هر شخصی جزاي آنچه را که در دنیا بدست
آورده و هر خیر و شري را که کسب نموده است بتمام و کمال یعنی تام و کامل دریافت میکند و بآنها ستمی و خلاف عدلی
نخواهد شد [یعنی نه بر عقاب آنها زیاده و نه از ثواب آنها چیزي کم خواهد شد]. : إبن عباس و سعید بن جبیر رضی اللّه
عنهما گفتهاند که در روز بدر قطیفه قرمزي از غنائم جنگی مفقود گردید، بعضی از نادانان گفتند که شاید رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله براي خود برداشته باشد، و لذا اینکه آیه نازل گردید- و کلبی و مقاتل گفتهاند راجع بروز احد است که از تیر
اندازان موکّل بر تنگه پرسیدند چرا جاي خود را ترك کردید و بدستور رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله عمل نکردید! گفتند
ترسیدیم رسولخدا بفرماید که هر کس چیزي از غنیمت بدست آورد از آن خودش باشد و غنائم را تقسیم نکنند چنانکه روز
بدر تقسیم نکردند، رسولخدا فرمود مگر من از شما قول نگرفتم که تا دستور من نرسد محلّ خود را ترك نکنید! گفتند ما بقیّه
اخوان را بجاي خود گذاشتیم، حضرت فرمود بلکه شما گمان بردید که ما غنائم را پنهانی تقسیم نکرده برداشت نمائیم و اینکه
آیه نازل گردید. 162 - [و چون در روز رستاخیز هر عامل خیر و شرّي بپاداش و کیفر عمل خود میرسد آیا معقول است بین
نیکوکار و بدکار تساوي باشد! و آیا] آنکس که پیروي رضا و خشنودي خدا را مینماید [و عمل بفرمان او کرده و مرتکب
خیانتی نشود] مانند کسی است که خود را مورد غضب شدید خداوند قرار داده و مکان او دوزخ است و بد جایگاهی [براي
خود اختیار کرده] است. 163 - براي آنها [هر دو طایفه آنکس که پیروي رضاي خدا را کرده و آنکس که غضب خدا را براي
خود فراهم نموده است] درجات و منازلی روز قیامت در نزد پروردگار خواهد بود [و بین آنها بالضروره برابري نخواهد بود
برترین درجات [ صفحه 104 ] رفیق اعلی است که درجه پیمبر ما محمّد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله و آل طاهرین و اصحاب
منتجبین و پیروان آنها خواهند بود، و درك اسفل که پستترین درکات است از آن منافقین و مشرکین و کافرین است و
عجب نیست زیرا که] خدا بیناست بآنچه همگان عمل میکنند. 164 - [چگونه از روي نادانی چنین گمانهائی بر پیمبر مصطفی
صلّی اللّه علیه و اله سزاوار است! و حال آنکه] بخدا سوگند خداوند بر مؤمنان منّت نهاد [و بر آنها تفضّل و انعام فرمود] که
پیامبري از جنس خودشان بر آنها برگزید [که عربی و از فرزندان اسماعیل علیه السّلام است] تا آیات خدا را بر آنها تلاوت
کند و آنانرا از هر رجس و پلیدي و چرکینیهاي شرك و نفاق پاك و مطهّر سازد و بآنها کتاب خدا و درس حکمت و
درستکرداري بیاموزد، هر چند که آنان قبل از بعثت او در گمراهی آشکاري بودند . - در اینکه آیات مبارکات براي کسانیکه
تابع رضاي خدا شوند ترغیب و از آنچه موجب خشم خدا گردد ترهیب و اعلام باین است که اسرار بندگان در نزد او آشکار
است و عملی در نزد او ضایع نمیگردد و هرکس جزاي عمل خود را کاملا دریافت خواهد کرد. - در آیه 164 [رَسُولًا مِن
[ 46 [ صفحه 105 - باشد. -قرآن- 19 « اشرفهم » أَنفُسِهِم] با فتح فاء هم قرائت شده است که معناي آن
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 165 تا 168
اشاره
شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 165 ] وَ ما أَصابَکُم
ِ
أَ وَ لَمّا أَصابَتکُم مُصِ یبَۀٌ قَد أَصَ بتُم مِثلَیها قُلتُم أَنّی هذا قُل هُوَ مِن عِندِ أَنفُسِکُم إِنَّ اللّهَ عَلی کُل
یَومَ التَقَی الجَمعانِ فَبِإِذنِ اللّهِ وَ لِیَعلَمَ المُؤمِنِینَ [ 166 ] وَ لِیَعلَمَ الَّذِینَ نافَقُوا وَ قِیلَ لَهُم تَعالَوا قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَوِ ادفَعُوا قالُوا لَو
[ نَعلَمُ قِتالاً لاتَّبَعناکُم هُم لِلکُفرِ یَومَئِذٍ أَقرَبُ مِنهُم لِلإِیمانِ یَقُولُونَ بِأَفواهِهِم ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِم وَ اللّهُ أَعلَمُ بِما یَکتُمُونَ [ 167
أَ وَ » -- 693- الَّذِینَ قالُوا لِإِخوانِهِم وَ قَعَدُوا لَو أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُل فَادرَؤُا عَن أَنفُسِکُمُ المَوتَ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 168 ] -قرآن- 1
اي- من. أین لنا -« أَنّی هذا » ظرف براي قلتم « لَمّا » همزه براي تقریع و سرزنش- واو عطف بجمله پیشین راجع بقصّه احد « لَمّا
اي لأجل إخوانهم که مقصود کسان « لِإِخوانِهِم » جمع مسلمانان و جمع مشرکان « الجَمعانِ » ! هذا- یعنی اینکه از کجا رسید
اي فادفعوا- الدرء یعنی میل بیکی از دو طرف و بمعنی دفع خطر. -قرآن- « فَادرَؤُا » نسبی آنها بوده که در جنگ کشته شدند
347 درأ یدرأ درءا اي دفع یدافع - 254 -قرآن- 336 - 208 -قرآن- 239 - 131 -قرآن- 196 - 100 -قرآن- 119 - -20-7 قرآن- 93
دفعا.
تفسیر معانی
اشاره
-165 آیا [کردید آنچه کردید و سستی نمودید و با یکدگر بنزاع پرداختید و نافرمانی رسول خود را کردید!] و چون -
مصیبتی در روز احد بشما رسید که دو برابر آن در روز بدر بمشرکین رسید [که در احد هفتاد نفر از شما کشته و در بدر از
آنها هفتاد نفر کشته و هفتاد نفر اسیر شدند] گفتید اینکه مصائب از کجا بما رو کرد! [زیرا ما خدا و رسول را یاري میکنیم و
نباید زیانی و مصیبتی بما وارد شود و خدا بما وعده پیروزي داده است] یا محمّد بآنها بگو اینکه مصیبت از جانب خودتان
بشما رسید [یعنی اطاعت امر خدا را نکردید و تیر اندازان دهانه تنگه کوه را رها کرده بهواي غنیمت آمدند و اینک بسزاي آن
[ عمل رسیدند] بدانید خداوند بر هر چیز تواناست [و چیزي خارج از قدرت او نیست هم قادر بر ظفر بخشیدن [ صفحه 106
بشما و هم قادر بر منع پیروزي شما میباشد]. 166 - و آنچه که در روز برخورد دو گروه [مسلمانان و کافران یعنی روز احد]
بشما وارد شد باذن و اراده و تقدیر خدا بوده است [زیرا در عالم وجود هر چیزي در برابر اراده و حکمت حق خاضع است] و
براي اینکه بود که مؤمنان بدانند [و خود را بشناسند و از غیر خود متمایز شوند و ایمان مؤمنان حقیقی محقق گردد و ظهور آن
در خارج مسلم شود]. 167 - و همچنین نفاق منافقان تحقق بپذیرد که چون بمنافقان گفته شد بیائید و در راه خدا بجنگید [و
براي دفاع از دین و حق و عدل، براي طلب رضاي خدا نه براي غرض دنیوي جهاد کنید یا از اموال و نوامیس مسلمانان مدافعه
نمائید [ یا اقلا سیاهی لشکر مسلمانان باشید] گفتند اگر ما میدانستیم که شما خواهید جنگید و ما اینکه را قتال و کارزار
میدانستیم با شما میآمدیم و پیروي شما را میکردیم [چه اینکه عمل که شما میکنید کارزار و جنگ نیست بلکه خود را
بهلاکت میاندازید] اینکه جماعت منافقان در آنروز که اینکه گفتارشان بود و از لشکر مسلمانان تخلّف کردند بکفر نزدیکتر
بودند تا بایمان [زیرا کسیکه از جهاد در راه خدا تخلف کند و از دفاع نوامیس و وطن خود خودداري نماید نام مؤمن بر او
منطبق نمیشود و بکفر سزاوارتر است] [اینکه گروه مردم دورو] بزبانهاي خود [میگویند که مؤمن هستیم] و آنچه بزبان
میگویند در دلهاي آنها نیست و خداوند بکفریکه اینکه منافقان پوشیده و مکتوم میدارند داناتر است. 168 - اینکه کسانیکه از
قتال و جهاد مسلمانان تقاعد ورزیده در خانه نشستند و از همراهی مسلمین تخلّف کرده بجهاد نرفتند در باره برادران [نسبی و
همشهریهاي خودشان که در زمره مسلمین جنگیدند و شربت شهادت نوشیدند] گویند اگر آنها اطاعت دستور ما را کرده
بجنگ و جهاد نرفته بودند کشته نمیشدند [گوئی آنها اسباب مرگ و هلاك را منحصر در رفتن بجنگ میدانند، اینکه
[ بدبختان نمیدانند که چه بسیار کسانیکه بمیدان جنگ رفته و با پیروزي بسلامت برگشتهاند و چه بسیار کسانیکه [ صفحه 107
تخلّف ورزیده در خانه نشسته و مردهاند و آیا سبب مرگ فقط جنگ است!] اگر اینها راست میگویند و در گفتار خود
صادقند بآنها بگو اگر شما باین عقیده هستید و راست میگوئید مرگ را از خودتان دفع کنید [غافل از اینکه یدرکهم الموت و
292 : منافقین که از رفتن بجنگ احد تن زدند و نرفتند عبد اللّه بن ابیّ إبن سلول - لو کانوا فِی بُرُوجٍ مُشَ یَّدَةٍ]. -قرآن- 267
رئیس منافقان و یارانش بودند که برگشتند و عبد اللّه بن حرام بآنها گفت خدا را بیاد شما میآورم که پیمبر خود را مخذول
مسازید و دست از یاري او بر مدارید و قوم خود را گرفتار شکست نکنید و بیائید کارزار کنید و مقالات جوابیه آنها در طی
آیات ذکر شد. - در ذیل تفسیر آیه- 165 در تفسیر قمی و مجمع از أمیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که در روز
جنگ بدر در باره اسراء حکم بقتل آنها بود، انصار برخاسته عرض کردند یا رسول اللّه اینها را مکش و بما ببخش تا آنها را
ردّ کرده فدیه بگیریم جبرئیل نازل شد عرض کرد خداوند فدیه گرفتن را بر آنها مباح فرمود بشرط اینکه در سال آینده
بشمارهاي که ردّ میکنند و فداء میگیرند از آنها شهید شود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آنها را از گفته جبرئیل خبر داد و
شرط را گوشزد فرمود آنها بپاسخ گفتند ما راضی هستیم که از آنها فدیه گرفته آزادشان کنیم و در سال آینده بهمان عده از
ما کشته شود و به بهشت برویم و لذا فدیه گرفتند و آنها را آزاد ساختند و چون جنگ احد پیش آمد از اصحاب رسولخدا
صلّی اللّه علیه و آله هفتاد نفر کشته شدند گفتند: یا رسول اللّه با آنکه تو بما وعده پیروزي دادي اینکه بلیّه از کجا بما رسید
[قُلتُم أَنّی هذا] خدا اینکه آیه فرستاد تا بدانند از جانب خودشان بوده [قُل هُوَ مِن عِندِ أَنفُسِکُم] که در روز جنگ بدر پذیرفته
1072 - در مصباح الشریعه از امام صادق علیه السّلام مروي است که هر کس در یقین - 973 -قرآن- 1038 - بودند. -قرآن- 953
بخدا ضعیف است علاقه باسباب پیدا میکند و خود را در اینکار مرخّص و مجاز میداند و حالات و گفتارهاي بیهوده مردم را
پیروي مینماید و در امور دنیا و جمع [ صفحه 108 ] مال و نگهداري آن کوشش میکند، بزبان میگوید بخشنده و گیرندهاي
جز خدا نیست و ببندگان خدا جز آنچه او روزي داده و قسمت کرده است نمیرسد و جهد و کوشش روزي را زیاد نمیکند
ولی در کردار و باطنش منکر اینکه جمله است چنانکه خداي تعالی فرماید [یَقُولُونَ بِأَفواهِهِم ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِم.] -قرآن-
[ 326-271 [ صفحه 109
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 169 تا 175
اشاره
وَ لا تَحسَ بَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمواتاً بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ [ 169 ] فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ وَ یَستَبشِرُونَ
بِالَّذِینَ لَم یَلحَقُوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلاّ خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 170 ] یَستَبشِرُونَ بِنِعمَۀٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضلٍ وَ أَنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أَجرَ
المُؤمِنِینَ [ 171 ] الَّذِینَ استَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِن بَعدِ ما أَصابَهُمُ القَرحُ لِلَّذِینَ أَحسَ نُوا مِنهُم وَ اتَّقَوا أَجرٌ عَظِیمٌ [ 172 ] الَّذِینَ قالَ
686 فَانقَلَبُوا بِنِعمَۀٍ - لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعُوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إِیماناً وَ قالُوا حَسبُنَا اللّهُ وَ نِعمَ الوَکِیلُ [ 173 ] -قرآن- 1
مِنَ اللّهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضلٍ عَظِیمٍ [ 174 ] إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ أَولِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُم
استبشار سرور « یَستَبشِرُونَ » یعنی در جهاد و جنگ با دشمن « فِی سَبِیلِ اللّهِ » -- 249- وَ خافُونِ إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 175 ] -قرآن- 1
مراد جنگجویانی است که در راه خدا جهاد میکردند ولی شهید « لَم یَلحَقُوا بِهِم مِن خَلفِهِم » و شادي حاصل از بشارت و مژده
بفتح قاف یعنی جراحت و بضمّ یعنی درد جراحت و بقولی هر دو بیک معنی هستند قرح یقرح قرحا- الرّجل: « القَرحُ » نشدند
یعنی زخم و دمل برآورد، و مراد بقرح در اینکه آیه مشقّات و صدمات بدنی و اذیتی بوده که از کفّار بمسلمین وارد شده
إحسان یعنی اتقان و محکم ساختن عمل به اکمال وجه و در اینجا یعنی عمل جهاد را بخوبی و کامل انجام « أَحسَ نُوا » - است
« حَسبُنَا اللّهُ » یعنی خود را از عذاب الهی حفظ کردند و از بدکاري و تقصیر در عمل پرهیز کردند و ترسیدند « وَ اتَّقَوا » دادند
کم در ذلکم براي خطاب « ذلِکُمُ » یعنی بشتاب برگشتند « فَانقَلَبُوا » کافینا یعنی خدا براي ما بس است و ما را کفایت میکند
متعدّي بدو مفعول است « یُخَوِّفُ » ابلیس مقصود است یا نعیم بن مسعود « الشَّیطانُ » است نه ضمیر و موضعی براي اعراب ندارد
- 518 -قرآن- 640 - 251 -قرآن- 507 - 168 -قرآن- 241 - 82 -قرآن- 130 - 30 -قرآن- 66 - یخوّف اولیاءه من القتال. -قرآن- 7
1028- 972 -قرآن- 1016 - 886 -قرآن- 959 - 853 -قرآن- 876 - 772 -قرآن- 839 - -653 قرآن- 754
تفسیر معانی
اشاره
- [پس از آنکه خداوند گفتار منافقین را در باره قتال ذکر فرمود که به اخوان خود گفتند اگر شما هم مثل ما بجنگ نمیرفتید
و تقاعد میورزیدید کشته نمیشدید اینکه آیات را نازل فرمود که مسلمانان حال مجاهدین در راه خدا ویژه شهیدان را که پس
از شهادت چگونه است بیان میفرماید که هم ردّ بر منافقین باشد و هم مؤمنان را بر جهاد برانگیزد و بر نصرت اسلام و اعلاء
کلمه حق تربیت فرماید. 169 - [اي کسیکه طرف خطاب قرآن میباشی و میشنوي] البتّه گمان مبري آنانکه در راه دین خدا قتال
کردند و کشته شدند مردگانند. [نه چنین نیست] بلکه آنان پس از شهادتشان زندگانند و در نزد پروردگارشان [و در جوار و
قرب کرامت و عظمت خداوندي بنعماء و تحفهها و میوهها و اطعمه بهشتی متنعّم و] روزي خوارند. [ صفحه 110 ] - اوّلا
[عندیت] در آیه مبارکه [عِندَ رَبِّهِم] عندیّت مکان و حدود نیست بلکه عندیت مکانت و تشریف است که خداوند در درجات
که در پارسی بمعنی نزد است نزد مکانی نیست و نزد مکانت و منزلتی است - ثانیا حیاة و « علیا بآنها اختصاص میدهد و [عِندَ
زندگی که قرآن بآن اشاره میفرماید حیاة غیبیّه و زندگانی ملکوتی است که خداوند بکیفیّت آن داناتر است و بحث در اینکه
حیات مادّي یا زندگانی روحی است لزومی ندارد و حسنی هم ندارد، بلکه ما بآنچه قرآن آورده است ایمان داریم و تفصیل و
170 - [اینکه شهیدان در 176- 55 -قرآن- 169 - جدل را در امري که ضرورت ندارد و سزاوار نیست رها میکنیم. -قرآن- 38
جهاد در راه دین خدا] بآنچه خداوند از فضل و عنایت خویش [از شرف شهادت و رستگاري و کامیابی ببهشت و زندگانی
ابدي و قرب بخداي تعالی و تنعم از مواهب ربوبی و تمتع از نعم بهشتی] بآنها عطا فرموده است مسرور و فرحناك میباشند و
بآنکسانیکه بآنان ملحق نشده [و پس از آنها باقی مانده و شهید نگشته و بدرجات ایشان نایل نگشتهاند] مژده میدهند به اینکه
که نه آنها را ترسی [از وقوع مکروه و بیمی از أهوال آخرت] و نه اندوهی [از فوت محبوب و نه غصّهاي از ترك لذّات و
نعمتهاي دنیائی است که گذاشته و گذشتهاند]. 171 - و بنعمات خداوندي [که در پاداش عمل خود بآن نایل شدهاند] و حیات
مجدّد و عنایات و فضل الهی و نعماي بیشتري [که نصیب آنها گشته است] شادمان و مژده رسانند که خداوند اجر و مزد
مؤمنان را چه آنانکه شهید شدهاند و چه آنانکه باقی هستند ضایع و تباه نخواهد ساخت. 172 - مؤمنان [که خداوند اجر آنها را
ضایع نخواهد ساخت] کسانی هستند [که پس از جنگ احد وقتی خبر رسید که أبو سفیان و اعوانش تجهیز قوا کرده و قصد
حمله مجدّد بمدینه را دارند و رسولخدا امر بخروج از مدینه و رفتن بحمراء الأسد و مقابله با ابو سفیان و پیروانش را صادر
فرمود اینکه مؤمنان] با اینکه زخمهاي شدیدي در جنگ احد ببدنهاي آنها رسیده و گرفتار درد سختی بودند دعوت خدا و [
صفحه 111 ] رسول را اجابت کرده [و نداء او را لبیک گفتند و با همان ابدان مجروح حرکت کردند] براي اینکه مردان که
احسان کرده و بتمام آنچه امر شد عمل کردند و خود را از عذاب الهی حفظ کرده و از تخلف فرمان رسول پرهیز نمودند و از
خدا ترسیدند مزد بزرگی نصیب خواهد بود. 173 - و نیز مؤمنان آنهائی میباشند که مردمی بآنها گفتند [و بنا ببعض روایات
نعیم بن مسعود بوده است] که مردم [یعنی قریش] جمعیّتی گرد آوردهاند [تا در بدر الصغري یا بدر الموعد] بر شما حمله
کرده و با شما قتال کنند و آنها را از قریش و یاران أبو سفیان ترسانیدند ولی [اینکه خبر بجاي اینکه براي آنها هول و هراس
بیاورد] بر ایمان آنها افزوده [و وثوق و یقین در دین خدا بیشتر پیدا کردند و از آنها بیمی نکرده و از خدا ترسیدند و اعتماد بر
نصرت و یاري خدا نمودند هرچند که در عدد کمتر بودند] و گفتند خدا ما را کافی است و بهترین کس است که و کیل و
پشتیبان ماست و ما کار خود را باو وامیگذاریم. 174 - [و چون تفویض امور خود بخدا نمودند و از ته دل اعتماد باو کردند] از
بدر برگشتند [در صورتی که از چهار عطیّه خداوندي بهرهمند بودند] بنعمت خدائی متنعّم شدند [یعنی متنعّم بنعمت عافیت و
ثبات بر ایمان گشتند] و بفضل خدائی کامیاب شدند [یعنی با سود و منفعت مادّي برگشتند] و براي آنها پیش آمد سوئی نشد
[یعنی از بیرون شدن از مدینه و کید دشمن زیان و زحمتی نیافتند] و پیروي رضاي خدا را نموده و او را از خود خشنود ساختند
[یعنی جرأتی بخرج داده بجهاد حاضر شدند- و اینها فوز و رستگاري عظیمی بود که نصیب آنان گشت] و خداوند صاحب
فوز عظیم است. 175 - فقط اینکه شیطان است [که دوستان خود را میترساند که با اسلامیان همراهی نکنند یعنی دوستان شیطان
که عبد اللّه بن ابی و یارانش با غواي شیطان با رسول خدا مساعدت نکردند] یا [بتفسیر دیگر] شیطان است که شما [مسلمانانرا
از اولیاء خود یعنی دوستان خود که ابو سفیان و سایر کافران باشند] میترساند بنا [ صفحه 112 ] برین از آنها نترسید و از من
[که خداي شما و مالک نفوس شما هستم] بترسید اگر [حقّا] ایمان آورده و مؤمن بشمار میروید [زیرا از مقتضیات ایمان
آنستکه ترس از خدا را بر ترس از خلق ترجیح دهد و بیقین باشد که بهترین یاور و مددکار مؤمن اوست]. چون رسول خدا از
جنگ احد بمدینه مراجعت فرمود جبرئیل بر او نازل شده عرضه داشت یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله خدایت میفرماید که از
مدینه بیرون شو و کافران را دنبال کن؟ و نباید با تو بیرون رود مگر کسیکه از جنگ احد جراحت برداشته باشد. رسولخدا
صلّی اللّه علیه و آله امر داد منادي ندا کند که اي گروه مهاجر و انصار هرکس جراحتی برداشته بیرون شود و هرکس زخمی
ندارد در مدینه بماند- مؤمنان اطاعت کرده زخمهاي خود را بسته و ضماد کرده بقدري که میتوانستند درمان نموده و با رسول
خدا صلی اللّه علیه و آله از مدینه حرکت کرده بحمراء الأسد رسیدند و قریش به [روحاء] رسیده بودند و چون خبر تعقیب
رسولخدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بآنها رسید بسمت مکّه رهسپار شدند و جبرئیل نازل گشته خبر برگشت آنها را برسولخدا
صلّی اللّه علیه و اله و سلّم داد و أمر ببرگشت او بمدینه نمود و آیه شریفه 172 الَّذِینَ استَجابُوا ... الخ] نازل گشت. -قرآن-
925-904 شرح واقعه آنکه چون در روز جنگ احد أبو سفیان خواست برگردد، فریاد برآورد که یا محمّد موعد بین ما و تو
در سال آینده در بدر صغري خواهد بود که آنجا همدیگر را ملاقات کنیم، حضرت بپاسخ فرمود چنین باشد و چون آن هنگام
رسید أبو سفیان از مکّه بیرون شد و به [مجنّه] آمد و خداوند در دل او رعبی پدید آورد و در مقام برگشت بمکه برآمد، و در
اینحال نعیم بن مسعود الاشجعی را که بقصد عمره بمکّه میآمد بدید باو گفت که من با محمّد و اصحابش وعده کردهام که
در موسم بدر صغري با آنها ملاقات کرده و بجنگم ولی اینک بملاحظاتی منصرف شدهام و دوست ندارم که محمّد صلّی اللّه
علیه و آله بآن جا بیاید و من نرفته باشم و اینکه باعث مزید جرأت آنها گردد، از تو خواهانم که بمدینه روي و آنانرا بترسانی
در ازاي [ صفحه 113 ] اینکار ده شتر ترا بدهم و آنها را نزد سهیل بن عمرو مینهم که بتو عاید دارد، نعیم بمدینه آمد و دید
که مسلمانان مجهّز براي رفتن بوعدهگاه هستند، بآنها گفت بد خیالی دارید و اینکه راي شما خوب رایی نیست که از دیار و
قرارگاه خود بیرون میشوید گروه زیادي با ابو سفیان در صدد شما هستند و هیچکس از شما سالم برنخواهد گشت، مسلمانان
از بیرون شدن از مدینه اظهار کراهت کردند رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود قسم بکسیکه جانم بدست اوست باید بسمت
بدر صغري بروم هر چند خود بتنهائی باشم، ترسوها برگشتند و شجاعان مستعد شدند و گفتند خدا ما را کافی و بهترین
پشتیبان است و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و یارانش بسمت بدر الصغري رهسپار گشتند تا بآن جا رسیدند- و بدر صغري
آبی است در بنی کنانه و محلی بوده که در جاهلیّت بازار تجارت بوده و در هر سال هشت روز در آنجا گرد میآمدند-
رسولخدا صلّی اللّه علیه و اله در بدر صغري اقامت فرموده و بانتظار ابو سفیان بود، ابو سفیان از مجنّه بمکّه برگشت و أهل
مکّه باستهزاء آنها را لشکر سویق [جیش السویق] خواندند و رسولخدا و یارانش احدي از مشرکین را ندیدند و در بدر تجارت
نموده از هر درهم دو درهم بدست آوردند و سالم و غانم بمدینه برگشتند و دو آیه 173 و 174 شرف نزول یافت - و مقصود
-1298- از [النّاسُ] در آیه اول [قالَ لَهُمُ النّاسُ] بطوریکه قبلا هم اشاره کرده بودیم نعیم بن مسعود نامبرده است. -قرآن- 1288
1339- قرآن- 1315
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 176 تا 179
اشاره
وَ لا یَحزُنکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الکُفرِ إِنَّهُم لَن یَضُ رُّوا اللّهَ شَیئاً یُرِیدُ اللّهُ أَلاّ یَجعَلَ لَهُم حَ  ظا فِی الآخِرَةِ وَ لَهُم عَذابٌ عَظِیمٌ
176 ] إِنَّ الَّذِینَ اشتَرَوُا الکُفرَ بِالإِیمانِ لَن یَضُ رُّوا اللّهَ شَیئاً وَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ [ 177 ] وَ لا یَحسَ بَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُملِی لَهُم خَیرٌ ]
لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِی لَهُم لِیَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِینٌ [ 178 ] ما کانَ اللّهُ لِیَذَرَ المُؤمِنِینَ عَلی ما أَنتُم عَلَیهِ حَتّی یَمِیزَ الخَبِیثَ مِنَ
الطَّیِّبِ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُطلِعَکُم عَلَی الغَیبِ وَ لکِنَّ اللّهَ یَجتَبِی مِن رُسُلِهِ مَن یَشاءُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِن تُؤمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُم أَجرٌ
اي و لا یکدّرك و لا یؤلمک- حزن یحزن و أحزن یحزن هر دو « وَ لا یَحزُنکَ » -- [ 763 [ صفحه 114 - عَظِیمٌ [ 179 ] -قرآن- 1
بیک معنی است یعنی مکدّر و اندوهناك ساخت و میسازد- توضیح آنکه در تمام قرآن کریم نافع که از قراء سبعه است یحزن
بضمّ یاء و کسر زاء خوانده است جز در آیه لا یَحزُنُهُمُ الفَزَعُ الَأکبَرُ که بفتح یاء و ضم زاء خوانده است و باقی قراء در تمام
قرآن بفتح یاء و ضمّ زاء خواندهاند مگر أبو جعفر بعکس نافع که همه جا بدینقرار خوانده است مگر در آیه نامبرده که بضمّ
یعنی کفر را بدل از ایمان گرفتند چنانکه خریدار چیزي میدهد و « اشتَرَوُا الکُفرَ » اي نصیبا « حَ  ظا » یاء و کسر زاء خوانده است
اي نمهلهم- الإملاء الإمهال یعنی مهلت دادن و عمر زیاد بخشیدن و واگذار کردن انسان « نُملِی لَهُم » بدلی از آن میگیرد
اي یمیّز یعنی « یَمِیزَ » اي لیترك یعنی واگذارد و اینکه فعل جز در مضارع و امر استعمال نمیشود « لِیَذَرَ » حیوانرا تا خوب بچرد
اي یختار یعنی بر میگزیند و « یَجتَبِی » مراد بآن دو مؤمن و منافق است « الخَ بِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ » تشخیص داده شود و جدا گردد
-813- 687 -قرآن- 803 - 578 -قرآن- 671 - 548 -قرآن- 559 - 312 -قرآن- 540 - 24 -قرآن- 277 - اختیار میکند. -قرآن- 7
1023- 977 -قرآن- 1012 - 901 -قرآن- 947 - قرآن- 892
تفسیر معانی
اشاره
- [چون کافران و منافقان آنچه در باطن داشتند براي پیغمبر صلی اللّه علیه و آله آشکار کردند و گفتند اگر محمّد صلّی اللّه
علیه و اله و سلّم پیامبر بود اصحاب او کشته [ صفحه 115 ] نمیشدند و از اینکه قبیل مقالات و در پیروزي کفار میکوشیدند
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله متألم میگشت و اینکه آیات براي تسلیت و تقویت قلب حضرت نازل شد. 176 - [ یا محمّد صلّی
اللّه علیه و آله] کسانیکه [نفاق میورزند و مرتدّ شده بر میگردند و] در نصرت کافران شتاب مینمایند [و در اعلاء کلمه آنها
ساعیاند و در خدمت کفر مانند أبو سفیان و غیر او از رؤساي کفّار و یهود و منافقان بذل مال و رجال میکنند با تو محاربه
نمیکنند بلکه با خدا محاربه میکنند و بین نیروي آنها و نیروي خداي قوي و قدیر هیچگونه تناسبی نیست و لذا] هیچ بخدا
زیانی نمیرسانند بلکه بخود زیان میرسانند- یا آنکه بحزب خدا که مؤمنانند ضرري نمیزنند زیرا خدا ناصر و مؤید آنهاست
بلکه بخود ضرر میرسانند و ضرر کفر و نفاق بخود آنها بر میگردد- اراده خدائی هم [در باره اینکه قبیل مردمی که طبیعتشان
فاسد و دائما مایل بشرّ و ضرر هستند] بر اینکه قرار گرفته است که آنها را در آخرت بهره و نصیبی نباشد و دچار شکنجه و
عذاب بزرگی شوند. 177 - حقّا آنانکه ایمان را داده و کفر را بعوض گرفتهاند [یعنی کفر را بر ایمان ترجیح دادهاند] هرگز
هیچ زیانی بخدا یا بحزب خدا نخواهند داشت [بلکه بزیان خود کار میکنند] و عذاب دردناکی براي آنها مهیاست. :- تکرار
جمله [لَن یَضُ رُّوا اللّهَ شَیئاً] در آیه دوم شاید باین جهت باشد که در آیه اولی ذکر عدم زیان و ضرر از نظر تسلیت پیغمبر صلّی
اللّه علیه و اله بوده که آنحضرت از ارتداد و مسارعت منافقین در کار کفر دلتنگ و محزون نباشد و بداند که زیان اینکه عمل
بخود آنها عاید میشود نه بمؤمنین، و در آیه دوّم بطور مطلق اختصاص مضرّت را بشخص نافرمان و عاصی و مشتري کفر بیان
178 - [اگر تحسبنّ با 48- فرموده است که عصیان او ضرري بمعصیّ و کسیکه نافرمانی شده است نخواهد داشت. -قرآن- 17
تاء خوانده شود یعنی البته تو اي کسیکه میشنوي گمان نبري، و اگر یحسبنّ با یا خوانده شود یعنی] البته کافران گمان نبرند
به اینکه که مهلتی که بآنها میدهیم و عمر آنها را زیاد میکنیم [و در عذاب آنها: تأخیر میشود] [ صفحه 116 ] براي آنها خوب
است و خیر آنان در اینکه مهلت است [چنین نیست] فقط براي اینکه بآنها مهلت میدهیم تا گناه بر گناه بیفزایند و [عاقبت
امرشان افزایش گناه است] و خود را مستحقّ عذاب خوار کنندهاي میکنند. :- رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: خیر النّاس
من طال عمره و حسن عمله و شرّ النّاس من طال عمره و ساء عمله: یعنی بهترین مردم کسی است که عمرش دراز و کردارش
نیکو باشد و بدترین مردم کسی است که عمرش دراز و کردارش زشت باشد. و آیه مبارکه دلالت بر اینکه دارد که درازي
عمر کافر و فاسق و رسیدن بآرزوهائی که دارد، براي او خوب نیست. بلکه بر حسب صورت نعمتی است و در حقیقت نقمتی
میباشد چنانکه گرده نان زهر آگین بکسی بخورانند هر چند ظاهرش نعمت است ولی در باطن و حقیقت امر مؤدّي بهلاکت و
عقوبت او است، پس بنده را نشاید که بطول عمر و درازي مدّت و بزیادتی مال و کثرت فرزندان مغرور گردد چه بسا که
بدبختی او در آن باشد - چه نیکو گفتهاند: غرّه مشو بآن که جهانت عزیز کرد || اي بس عزیز را که جهان کرد زود خوار مار
است اینکه جهان و جهانجوي مارگیر || وز مارگیر مار برآرد گهی دمار خداي تعالی در شب معراج برسول خویش صلّی اللّه
علیه و آله فرمود: [از نعمتهاي من بر امّت تو اینستکه عمرهاي آنها را کوتاه کنم تا گناهانشان زیاده نگردد و دارائی بآنها کم
دهم تا روز رستاخیز حسابشان سخت نشود و زمانشان را بتاخیر اندازم تا حبسشان در قبور بدرازا نکشد]. 179 - چنین نیست که
خداوند مؤمنان را بحالتیکه اکنون شما در آنحالت هستید رها کند [و مخلص و منافق با یکدگر آمیخته و مخلوط باشند و در
تصدیق ظاهري متفق، یعنی آنها را به اینکه نمیگذارد] تا اینکه ناپاك از پاك و مؤمن واقعی از منافق کاذب جدا گردد و تمیز
و تشخیص داده شود [و راه اینکه تشخیص نیست جز آزمایش بشداید و امتحان بمصائب چنانکه در غزوه احد امتحان شدند] و
خداوند شما را بغیب [یعنی بحقیقت ذاتی خودتان] مطلع نمیسازد [زیرا اوانسانرا آفریده [ صفحه 117 ] است و براي او مقدر
نموده است که بوسیله عمل اکتسابی از ارشاد فطرت و دین بآنچه اراده میکند برسد و بدین جهت سنّت الهی بر ابتلاء و
امتحان مقرّر است] و لکن خداوند از فرستادگان خود، هرکس را بخواهد و مشیتش تعلّق بپذیرد برمیگزیند [و او را بر امور
غیب و پارهاي از امور پنهانی و مغیبات بوسیله وحی مطلع میسازد زیرا مرتبه اطلاع بر غیب مرتبه علیائی است [عالِمُ الغَیبِ فَلا
یُظهِرُ عَلی غَیبِهِ أَحَداً إِلّا مَنِ ارتَضی مِن رَسُولٍ] و رسول را بر بعض امور غیبی مطّلع مینماید که بپارهاي از بندگانش خبر دهد]
بنابرین بخدا ایمان آورید و بپیمبران او بگروید [و بآنچه او از غیب خبر میدهد مؤمن باشید] و اگر مؤمن باشید و تقوي اختیار
] 493- کنید [یعنی بصدق ایمان آورید و از دو روئی و نفاق بپرهیزید] براي شما مزد و پاداش عظیمی خواهد بود. -قرآن- 405
[ صفحه 118
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 180 تا 184
اشاره
وَ لا یَحسَ بَنَّ الَّذِینَ یَبخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ هُوَ خَیراً لَهُم بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَومَ القِیامَۀِ وَ لِلّهِ مِیراثُ
السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِیرٌ [ 180 ] لَقَد سَمِعَ اللّهُ قَولَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَ نَحنُ أَغنِیاءُ سَنَکتُبُ ما قالُوا وَ
وَّ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِیقِ [ 181 ] ذلِکَ بِما قَدَّمَت أَیدِیکُم وَ أَنَّ اللّهَ لَیسَ بِظَلّامٍ لِلعَبِیدِ [ 182 ] الَّذِینَ قالُوا
ٍ
قَتلَهُمُ الَأنبِیاءَ بِغَیرِ حَق
إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَینا أَلاّ نُؤمِنَ لِرَسُولٍ حَتّی یَأتِیَنا بِقُربانٍ تَأکُلُهُ النّارُ قُل قَد جاءَکُم رُسُلٌ مِن قَبلِی بِالبَیِّناتِ وَ بِالَّذِي قُلتُم فَلِمَ قَتَلتُمُوهُم
-- 908- إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 183 ] فَإِن کَ ذَّبُوكَ فَقَد کُذِّبَ رُسُلٌ مِن قَبلِکَ جاؤُ بِالبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الکِتابِ المُنِیرِ [ 184 ] -قرآن- 1
یا از ماده طاقت باشد و معنی اینکه خواهد بود که روز قیامت آنها را مکلّف میکنند و آنها قدرت و طاقت اجراء « سَیُطَوَّقُونَ »
سیلزمون إثمه فی الآخرة کما یلزم الطوق الرّقیّۀ فی الاعناق فلا یجدون عنه مصرفا- یعنی » ندارند- یا از ماده طوق است یعنی
گناه آنرا در آخرت بگردن آنها الزام میکنند همچنانکه قلاده رقیت در گردنها طوق میشود و چارهاي جز تحمل ندارند و راه
اي « سَنَکتُبُ » فراري براي آنها نیست]. [میراث] یعنی آنچه اهل آسمانها و زمین از مال و منال بعد از خود باقی میگذارند
حریق « الحَرِیقِ » سنحفظ و سنسجّل یعنی ما آنرا ضبط و ثبت میکنیم و مسجّل میداریم تا بر آنچه گفتهاند آنها را معاقب سازیم
یعنی در توراة بما امر نموده « عَهِدَ إِلَینا » و حرق آتش است و حریق بمعنی محرق و مؤلم نیز هست یعنی سوزاننده و درد دهنده
یا مصدر است بر وزن عدوان و خسران و یا اسم است مانند برهان و سلطان و آن هر کار نیکی است که موجب « بِقُربانٍ » است
هر کتابی است که شامل حکمت باشد و آن جمع زبور است و کتاب « الزُّبُرِ » تقرّب و نزدیکی عبد بمولا و بنده بخدا گردد
-24- آنکه راه را روشن کند. -قرآن- 7 « المُنِیرِ » داود را زبور گفتهاند نظر بکثرت مواعظ و زو اجري که در آن بوده است
1217- 1053 -قرآن- 1206 - 869 -قرآن- 1042 - 815 -قرآن- 857 - 706 -قرآن- 799 - 569 -قرآن- 694 - قرآن- 557
تفسیر معانی
اشاره
- [آنچه گذشت در تحریض و ترغیب بذل نفس و مال و جزاي شهادت در راه حق بود و اینک علاج و ذکر خطیرترین
امراض اجتماع یعنی بخل است زیرا حیات ملل و بقاي آنها متوقّف بر بذل نفس و مال است. 180 - البتّه گمان نبرند کسانیکه
[در انفاق و اداي حقوق واجبه خود] از [ صفحه 119 ] آنچه خداوند از فضل و عنایت خویش [از مال و جاه و قدرت و علم]
بآنها عطا فرموده است بخل میورزند و خودداري و امساك میکنند که اینکه کار یعنی اینکه امساك و نگهداري مال براي آنها
خوب است و خیر آنها در آن است [چنین نیست] بلکه براي آنها بد است و شرّ آنها در آن است [امّا خطر آن و شرّ آن در دنیا
واضح است و آن تولید حملات ضعفاء بر توانگران و بغض فقراء نسبت بثروتمندان و شیوع افکار خانمانسوزي است که نظم
عمومی اجتماع را بر هم زده و زندگی افراد را دچار بدبختی مینماید و امّا شرّ آن در آخرت چنانکه قرآن کریم از آن تعبیر
فرموده است عاقبت بخلشان اینستکه] روز رستاخیز آنچه را که بآن بخل ورزیدهاند و در اداي آن امساك کردهاند و بال آن
مانند طوقی بگردن آنهاست و چارهاي جز تحمّل الم عذاب آن ندارند [و چگونه بمال بخل میورزند و آنرا براي فرزند و
وارث انباشته میکنند در صورتی که باید بدانند که] آنچه در آسمانها و زمین است و أهل آنها بارث میگذارند و میگذرند
از مال و منال و غیره مختصّ بخداست و ملک اوست [آنها را نمیرسد که در مال و ملک خدا بخل کنند و آنچه را از عطیّه
خود طلب مینماید ادا ننمانند] و بدانید که خدا بآنچه میکنید آگاه و باخبر است و چیزي بر او پنهان نمیباشد. -: در آیه مبارکه
اشاره ایست به اینکه که آنچه را خداوند سبحانه و تعالی از مال و جاه و نیرو یا علم عطا فرموده است عرضی است زوال پذیر و
عاریه ایست پس دادنی و دارنده آن فانی است و بقائی براي او نیست، برگشت همه امور بخداست و چه بسا مالی را که کسی
براي پسرش گرد آورده تا او بینیاز باشد و خدا آنرا مقدّر ننموده باشد و آنچه گرد آورده است بهدر رود و چیزي براي او
نماند- ضمنا باید متوجه بود که بخل مذکور در آیه شریفه امتناع و خودداري از أداء واجب و حقوقی است که راجع بزکاة و
خمس یا صدقه مطلقه معین گشته است و لذا آنرا مقترن بوعد و وعید فرموده است و دین خدا ما را امر بانفاق تمام ما یملک و
هرچه داریم نفرموده است و واجباتی هم که باید ادا شود غیر از حقوق مذکوره بالا خرج زندگانی خویشتن [ صفحه 120 ] و
خویشاوندانی که مخارج آنها بعهده آدمی است و صدقه بر دیگران در حال مخمصه و تنگدستی آنها و گذشت از مال در
موقع جهاد و لزوم تقویت مسلمین بوسیله آن مال و امثال آنهاست - و امّا زکاة که آیه مبارکه بیشتر ناظر بآن است از رسول
هر کسرا خداوند مالی دهد و او زکاة آنرا ندهد آنمال بصورت اژدري شود و » : خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است که فرمود
در قیامت بگردن او بپیچد و او را تا فراغ از حساب بگزد و باو گوید: من مال و گنجی هستم که در دنیا مرا گرد آوردي و
زکاة آنرا ندادي و سپس آیه بالا را تلاوت فرمود:] و نیز آیه بالا اشاره ایست به اینکه که بخل اکسیر شقاوت است همچنانکه
سخاء اکسیر سعادت است و از همین جهت است که خداوند مال را بکلمه فضل خود نام برده است و فضل براي أهل سعادت
گمان نبرند که براي » میباشد و همین فضل با اکسیر بخل قهر خداوندي میشود و سعادت بشقاوت بدل میگردد چنانکه فرمود
و همچنین آفت حبّ دنیا و مال را بطوق تعبیر فرمود زیرا که مال دنیا قلب آدمیرا « آنها خیر است بلکه براي آنها شرّ است
احاطه میکند و منشأ صفات ذمیمه بزرگ مانند بخل و حرص و حسد و کینه و دشمنی و کبر و غضب و غیر اینها همان مال
است و بهمین جهت است که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئۀ، دوستی دنیا سر منشاء هر
خطاکاري و گناهی است - پس با منع زکاة و ندادن حقوق واجبه روح شریف علوي نورانی باین صفات کثیف سفلی ظلمانی
احاطه میشود و بآفات و حجب و عذاب آنها در روز قیامت معذّب و پس از مفارقت روح مطوّق میگردد چه نیکو سروده است
رحمۀ اللّه علیه]: نه منعم بمال از کسی بهتر است || خر ار جلّ اطلس بپوشد خر است هنر باید و فضل و دین و کمال || که
گه آید و گه رود جاه و مال پسندیده رایی که بخشید و خورد || جهان از پی خویشتن گرد کرد پریشان کن امروز گنجینه
[ چست || که فردا کلیدش نه در دست تست تو با خود ببر توشه خویشتن || که شفقت نیاید ز فرزند و زن [ صفحه 121
بخیل توانگر بدینار و سیم || طلسم است بالاي گنجی مقیم از آن سالها میبماند زرش || که لرزد طلسمی چنین بر سرش
بسنگ اجل ناگهان بشکند || بآسودگی گنج قسمت کند چو در زندگانی بدي با عیال || گرت مرگ خواهند از ایشان منال
تو غافل در اندیشه سود و مال || که سرمایه عمر شد پایمال بکن سرمه غفلت از چشم پاك || که فردا شوي سرمه در چشم
خاك 181 - [بروایت سعید بن جبیر از إبن عباس رضی اللّه عنه چون آیه: مَن ذَا الَّذِي یُقرِضُ اللّهَ قَرضاً حَسَ ناً نازل شد، یهود
گفتند که خداوند محتاج است و ما توانگر و بینیاز میباشیم زیرا اگر خداوند نیازمند نبود از بندگان قرض نمیگرفت و در
124 حقّا که خداوند گفتار کسانیرا که گفتند خدا نیازمند - مقابل اینکه گفتار زشت آنها اینکه آیه نزول یافت]. -قرآن- 75
است و ماها بینیاز میباشیم بشنید. البتّه ما هم گفتار آنها را [در صحائف اعمالشان] ثبت کرده مینویسیم و نگهمیداریم و
همچنین کشتاري که آنها بدون حق از پیمبران خدا کردهاند [و بی جهت رسولان ما را کشتند در نامه عملشان تسجیل کرده و
در روز واپسین علی رؤوس الاشهاد میخوانیم] و میگوئیم بچشید عذاب آتش سوزاننده را [که سزاوار آن هستید همچنانکه
سابقا عذاب دنیا را بمؤمنان میچشانیدید]. - نسبت قتل بیهودان زنده با اینکه خود آنها مباشرت قتل را نداشتهاند براي اینستکه
آنها از اینکه عمل اسلاف خود راضی بودهاند و کشندگان، سلف آنها و از امّت آنها بوده و امّت مأخوذ بگناه افراد آن است
زیرا آنها یا خود فاعل عمل زشت بودهاند یا امر بمعروف و نهی از منکر را ترك کردهاند، پس اگر بالفعل شریک نبودهاند،
بالقوه شرکت داشتهاند. مضافا به اینکه که همان یهود زمان خطاب قرآنهم بکرّات در مقام کشتن نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و
آله برآمدند [و از جمله حادثه خوراك خیبر از نظرها دور نمانده است]. و در کافی از امام صادق علیه السّلام مروي است که
فرمود بخدا قسم: کشتن انبیاء [ صفحه 122 ] بشمشیر نبوده بلکه خیانتی که به پیمبران کردند و تضییعی که از امر آنها نمودند
همان کشتن آنها بوده. 182 - اینکه [چشانیدن عذاب آتش سوزان] بسبب اعمال خود شما و بجهت جنایاتی است که شماها
بدستهاي خودتان مرتکب گشته و پیش آوردهاید [و إلّا مسلّم است که] خداوند نسبت ببندگانش ستمکار نیست [و او حاکم
عادل است چه ترك عقاب بنده بدکار برابر ساختن بین او و نیکوکار است و اینکه وضع شیء در غیر موضع آن است و اگر
عقاب کند بمقتضاي عدل است]. 183 - آنانکه [از قبیل کعب بن الاشرف و مالک بن الصیف و وهب بن یهودا و فنحاص بن
عازورا رؤساي یهود] بپیمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله گفتند که خداوند [در کتب آسمانی و بزبان پیمبران بنی اسرائیل] بما
فرمان داده و سفارش فرموده که بپیمبري ایمان نیاوریم مگر اینکه براي ما قربان [وسیله تقرب بخدا] بیاورد [و شرط قبول آن
قربانی اینکه باشد] که آتشی از آسمان بیاید و آنرا بخورد [اینها افتراي بخدا میبندند و دروغ میگویند و چنین شایعهاي نسبت
بتوراة و وحی الهی در کتب آسمانی میدهند- یا محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم] بآنها بگو پیش از من پیمبرانی با معجزات
[و آیات روشن، دلیل بر صدق نبوت خودشان] براي شما آمدند و آنچه را هم که شما گفتید براي معجزه آوردند پس اگر
راست میگوئید و چنین امر و سفارشی بشما شده بود چرا آنها را [مانند یحیی و زکریّا علیه السّلام و غیره] بقتل رسانیدید [و
تصدیق نبوّت آنها را نکردید]. 184 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله پس از تمام اینها] اگر اینکه جماعت ترا تکذیب کنند و
راستگویت ندانند [شکیبا باش] زیرا محقّق است که [تو نخستین کسی از پیمبران نیستی که ترا تکذیب کرده باشند بلکه]
پیمبران پیش از تو هم تکذیب شدند و با آنکه با معجزات باهرات آمدند و کتابهاي حکمت و موعظت آوردند ویژه کتاب
منیر [یعنی انجیل آمد که همگی رهنمایان بطریق حقّ بودند و براي آنها دلایل بارزي بر صدق نبوت پیمبران بود معذلک] آنها
را تصدیق ننمودند [و بعدا هم کتب [ صفحه 123 ] آسمانی را مانند توراة و انجیل تحریف کردند].
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 185 تا 186
اشاره
کُلُّ نَفسٍ ذائِقَۀُ المَوتِ وَ إِنَّما تُوَفَّونَ أُجُورَکُم یَومَ القِیامَۀِ فَمَن زُحزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدخِلَ الجَنَّۀَ فَقَد فازَ وَ مَا الحَیاةُ الدُّنیا إِلاّ مَتاعُ
الغُرُورِ [ 185 ] لَتُبلَوُنَّ فِی أَموالِکُم وَ أَنفُسِکُم وَ لَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم وَ مِنَ الَّذِینَ أَشرَکُوا أَذيً کَثِیراً وَ إِن
مزدهاي خودتان را تمام و کمال و وافی « تُوَفَّونَ أُجُورَکُم » -- 436- تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِن عَزمِ الأُمُورِ [ 186 ] -قرآن- 1
اي ابعد عنها یعنی از آن دور کرده شد زحزح زحزحۀ در أصل تکرار زحّ « زُحزِحَ » بدون کم و کاست دریافت خواهید کرد
یعنی نجات از هلاکت یافت و رستگار شد [متاع] آنچه از آن تمتّع برند و بآن منتفع شوند « فازَ » است و آن بعجله کشیدن باشد
اي لتمتحننّ یعنی البته آزمایش میشوید تا حقیقت حال شما معلوم و ظاهر گردد بلاه یبلوه بلوا اي امتحنه ایضا بلاه « لَتُبلَوُنَّ »
یعنی آزار « أَذيً کَ ثِیراً » مصدر غرهاي خدعه یعنی او را فریب داد و غرور یعنی فریب « الغُرُورِ » یعنی او را ببلیّهاي دچار کرد
اي من معزومات الامور. عزم در أصل بمعنی ثبات رأي « مِن عَزمِ الأُمُورِ » بسیار مانند طعن در دین و دروغ بر خدا و رسول او
است بر امري یا چیزي، و عزم الامور یعنی آنچه از امور که عزم بر آن واجب است یا از آنچه خداوند بر آن عزم فرموده است
- 123 -قرآن- 235 - 32 -قرآن- 113 - و حتما شدنی است یا از آنچه خدا امر کرده و حتما باید بجاي آورده شود. -قرآن- 7
710- 614 -قرآن- 687 - 530 -قرآن- 597 - 355 -قرآن- 519 - -241 قرآن- 340
تفسیر معانی
اشاره
- [پس از آنکه خداوند متعال رسولخدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را ببیان حال [ صفحه 124 ] مردم با پیمبران چه در قدیم و
چه در حال تسلّی داد، در مقام تسلیتی عمومی براي پیمبر صلّی اللّه علیه و آله و اصحاب او برآمده فرماید:] 185 - هر زندهاي
و جانداري چشنده [شربت] مرگ است [و شما مسلمانان مأیوس و محزون نشوید اگر زیانی بشما برسد یا المی شما را فرا
گیرد چرا که فرجام همگان مردن است] و جز اینکه نیست که شما بحق و مزدهاي خودتان در روز رستاخیز بطور وافی و کامل
و بیکسر و نقصان خواهید رسید و هرکس از آتش نجات یافت و از آن دور و برکنار شد حقّا رستگاري یافته است و
زندگانی دنیا [و معیشتی که مشغول بلذّات جسمانی از قبیل خوردن و آشامیدن یا معنوي مانند جاه و منصب و آقائی است] جز
تمتّع و بهرهاي گول زن و فریبنده نیست [زیرا حقیقتی براي اینکه لذات نمیباشد و آنچه را از آن لذت میبرید بصورت اندوه و
مصیبت بشما برمیگردد پس رکون و سکونی بآن نباید داشت و بفریب آن نباید دلخوش بود و اینکه زندگانی غروري است
که صاحب آن دائما مغرور و دچار فریب خواهد بود]. :- عاقل راست که فریب دنیا نخورد چه مانند مار مسّ آن نرم و خوش
آیند و سمّ آن سخت و کشنده است ظاهرش موجب سرور و باطنش مخزن شرور است. ترا دنیا همی گوید شب و روز || که
هان از صحبتم پرهیز پرهیز مده خود را فریب از رنگ و بویم || که هست اینکه خنده من گریه آمیز پس آنکس که طاعت
کند و از گناهان دوري جوید و از دنیا و لذّات آن دل برگیرد ببهشت و درجات آن کامیاب گردد و آنکس که بعکس آن
عمل نماید گرفتار حرمان شود و در درکات نیران مقرّ یابد- خداوند متعال بوسیله یکی از پیمبران وحی فرستاد که اي پسر
آدم آتش را ببهاي گران میخري و بهشت را ببهاي ارزان نمیخري! و در معناي آن چنین گفتهاند که فاسقی جمع فاسقان را
مهمان کند و صدها ریال مصرف نماید و بآن جهنّم را بخرد و اگر با چند درهمی فقیري را مهمان نماید با آن بهشت را
خواهد خرید. دنیا معامله ایست با نفس و شیطان و هوا که فروشنده در اینکه معامله غش و [ صفحه 125 ] تدلیسی کرده که
سراسر اینکه معامله زیان است و چون امر فرجام پذیرد فساد و خرابی آن ظاهر شود. 186 - بحق سوگند که البتّه شما در أموال
و دارائی خودتان [به از دست رفتن و کاهش آنها و بطلب بذل در تمام وجوه خیر و برّ که از شما میشود] و نفوس و جانهاي
خودتان [بکشته شدن و زخمی گشتن و به اسارت رفتن و اقسام رنج و تعب و خوف و شداید] آزمایش میشوید و بمقام ابتلاء
و امتحان میآئید و از کسانیکه کتاب براي آنها قبل از شما نازل شده است [یعنی یهود و نصاري] و از کسانیکه شرك بخدا
دارند [یعنی أبو جهل و أبو سفیان و یاران آنها] البته آزار بسیاري [از قبیل طعن در دین حنیف و قدح در احکام شرع شریف و
سدّ راه ایمان بخدا و تخطئه و استهزاء نسبت بمؤمنان و توهین بقرآن و پیمبرتان صلّی اللّه علیه و آله] میشنوید [و یگانه چاره و
درمان و داروي ربّانی اینکه درد و براي تمام آنها آنستکه] اگر باین شداید و بلایا صبر کنید و شکیبا باشید و [از غیر خدا
اعراض کنید] یعنی تقوي و پرهیزگاري پیشه کنید [و مکروه و محبوب در نزد شما برابر باشد] بدانید که حقا اینکه مقاومت و
استقامت دلیل بر عزم و ثبات و استحکام در کارها میباشد [ یا ] اینکه محن و بلایا عزمی از عزمهاي خداوندي است که شما
بناچار در برابر آنها باید مقاوم و شکیبا و با تقوي باشید. - باید دانست که بدي کردن در مقابل بدي منجر بافزایش بدي
میگردد و از اینکه جهت خداوند امر بصبر فرموده است تا بدیها و مضارّ دنیوي کاهش یابد- و امر به تقوي فرموده است تا
مضارّ اخروي کم شود- و آیه مبارکه جامع آداب دنیا و آخرت است - پس عاقل راست که متخلّق باخلاق و متأدّب بآداب
انبیاء و اولیآء گردد که بر هر آزاري شکیبا بودند و با بیخردان معامله بمثل نمینمودند و چون بلغوي برمیخوردند با
548 بدي را بدي سهل باشد جزاء - بزرگواري و کرامت نفس از آن در میگذشتند [وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا کِراماً]. -قرآن- 504
|| اگر مردي أحسن إلی من أساء [ صفحه 126 ] و از اینروي خداوند متعال رسول خود محمّد را صلّی اللّه علیه و آله بخطاب
[وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ] ستود و آنحضرت بیش از آنچه بشمار آید در تحمّل آزار مردمان صبور بود و میفرمود: [صل من
قطعک و اعف عمّن ظلمک و أحسن إلی من أساء إلیک] یعنی با آنکس که از تو برید پیوند کن و از آنکس که بتو ستم کرد
در گذر و او را عفو کن و بآنکس که بتو بدي کرد تو باو نیکی کن] و آنحضرت بهیچ کس امري نمینمود مگر بعد از آنکه
خود مجري آن أمر و متّصف بآن صفت بود - و بر امّت اوست که در تحمّل آزار مردم، باو تأسّی نمایند و از او پیروي کنند،
و امّا ابتلا آتی که از جانب حق وارد شود تمامی براي تصفیه نفس و توجّه بنده بآفریدگار است و هر بلائی فی حدّ ذاته
126 درد پشتم داد حق تا من ز خواب || برجهم در نیم - رحمت و نعمت است چنانکه جلال الدین بلخی گوید: -قرآن- 88
شب با سوز و تاب دردها بخشید حق از لطف خویش || تا نخسبم جمله شب چون گاومیش و در آیه مبارکه اشاره بجهاد
اکبر و اصغر هر دو میباشد که آیا! در اموال با آنکه براي خودتان طرف احتیاج و اختصاص باشد حاضر ببذل و ایثار میباشید!
[وَ یُؤثِرُونَ عَلی أَنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصَ ۀٌ]- و در انفس و جانها با آنکه جان براي آدمی بس عزیز است آیا بگذشتن از
64 [یجاهدون فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ] یا نه! و از علماي ظاهري و عالم نمایان - آن و دادن در راه خدا حاضر هستید! -قرآن- 1
[الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ] و أهل ریاء و زهد ظاهري و دو رویان [الَّذِینَ أَشرَکُوا] طاقت شنیدن آزار بسیار از قبیل غیبت و اهانت و
181 پس اگر بر جهاد نفس و - 121 -قرآن- 159 - 41 -قرآن- 91 - ملامت و انکار و اعتراض و دشنام دارید یا خیر! -قرآن- 11
بذل مال و تحمّل آزار خلق صبر کنید و شکیبا باشید و از غیر خدا پرهیزگاري و تقوي اختیار نمائید و اختیار نفس خود را
بدست گیرید، اینها جملگی حاکی از عزم امور و ثبات رأي و ایستادگی و پایداري و مقاومت و استقامت شماست، یعنی از
امور صاحبان عزم و پیمبران اولوا العزم است چنانکه حق تعالی بپیمبر خود صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [فَاصبِر کَما صَبَرَ أُولُوا
451 [ صفحه 127 ] بر اینکه کارها نکنید و مراقبت در اینکه مجاهدات نداشته - العَزمِ مِنَ الرُّسُلِ] و اگر محافظت -قرآن- 396
باشید جز مدّعی بیش نباشید [و بین ادعاء و حقیقت بون بعید، و ماذا بعد الحق إلّا الضلال].
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 187 تا 189
اشاره
وَ إِذ أَخَ ذَ اللّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَ لا تَکتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِم وَ اشتَرَوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا فَبِئسَ ما یَشتَرُونَ
187 ] لا تَحسَ بَنَّ الَّذِینَ یَفرَحُونَ بِما أَتَوا وَ یُحِبُّونَ أَن یُحمَ دُوا بِما لَم یَفعَلُوا فَلا تَحسَ بَنَّهُم بِمَفازَةٍ مِنَ العَذابِ وَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ ]
عهد و پیمان مؤکّدي که « مِیثاقَ » -- 472- شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 189 ] -قرآن- 1
ِ
188 ] وَ لِلّهِ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ اللّهُ عَلی کُل ]
یعنی البته باید جمیع أحکام و اخباري که در آن عهد و میثاق است بوجه « لَتُبَیِّنُنَّهُ » - بوساطت انبیاء از أهل کتاب گرفته شد
اینکه عبارت مثل سایري است در « فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِم » صحیح ظاهر و آشکار کنید که مردم بخوبی آنرا بشناسند و بیاموزند
ترك و رها کردن کارها، یعنی آنرا پشت سرشان انداختند و بآن توجهی نکردند و حال آنکه مقتضی چنان بود که نصب
-17- اي بمنجاة یعنی رهائی و رستگاري و نجات. -قرآن- 7 « بِمَفازَةٍ » اي بما فعلوا یعنی بآنچه کردند « بِما أَتَوا » العین آنها باشد
531- 482 -قرآن- 519 - 289 -قرآن- 469 - 107 -قرآن- 256 - قرآن- 88
تفسیر معانی
اشاره
- [خداي تعالی پس از ذکر انواع تسلیت برسول خود صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و مؤمنان و آزاریکه از اهل کتاب و مشرکان
بمسلمانان میرسد و توصیه بصبر و تقوي کتمان أهل کتاب را در اجراي دستور کتاب خودشان که مأمور بمعرفی رسول اکرم
صلّی اللّه علیه و آله [ صفحه 128 ] بمردم خود بودهاند تذکّر میدهد و از اینکه جهت عدم توجّه آنها را بکتاب و عهد خودشان
یادآور میشود و میفرماید:] 187 - [ یا محمّد] بیاد بیاور موقعی را که خداوند از أهل کتاب [علماء یهود و نصاري] پیمان محکم
[بوسیله پیمبرانشان] گرفت تا اینکه [مندرجات کتاب آسمانی خود را که احکام خدا و بیان امر اسلام و معرفی پیمبر اسلام در
آن روشن شده است] براي مردم خود [یعنی عموم قوم و نادانان] روشن و آشکار کنند [و تحریفی در آن ننمایند و موضع
کلمات را تغییر ندهند و مردم را باضطراب در فهم أحکام و اخبار آسمانی نیندازند] و حقایقی که در کتاب خداست [در موقع
حاجت] پنهان و کتمان ننمایند [ولی أهل کتاب و علماء آنها آنرا ضایع ساختند و بآن التفاتی نکرده] بپشت سر خود انداختند
[پارهاي از آنها مانند چارپائی بر او کتابی چند از کتاب خدا چیزي نمیدانستند و پارهاي کلمات آنرا تحریف کرده جاي آنها را
تغییر و تبدیل دادند و پارهاي دیگر از آن جز مشتی آرزو و شهوات نفسانی چیزي نفهمیده] کتاب خدا را ببهاي اندکی [از
حطام فناپذیر دنیوي مانند ریاست دروغین چند روزه و مال زائل شدنی] فروختند [و در اینکه خرید و فروش که دادن نعیم
باقی بعوض گرفتن عرض فانی است مغبون شدند] و بد چیزي را خریدند و بد معاملهاي نمودند [یعنی سود عاجل اندکی را با
عذاب دردناك اخروي ابدي مبادله کردند]. :- آیه مبارکه دلیل بر وجوب اظهار حق و حرمت کتمان آنست و بیان دین و
احکام و فتاوي و شبهات و غیر آنها را از اموري که مختص بعلماء و دانشمندان است نیز فرا میگیرد، چنانکه ثعلبی در تفسیر
خود باسناد خویش از حسن بن عماره روایت میکند که: پس از آنکه زهري ترك روایت و نقل حدیث نموده بود نزد او رفتم
و او را در خانهاش ملاقات کرده باو گفتم آمدهام تا حدیثی براي من بگوئی گفت مگر نمیدانی که من ترك حدیث کردهام!
باو گفتم اگر تو مرا حدیث نکنی من ترا حدیث کنم بپاسخ گفت تو مرا حدیث کن، گفتم: حکم بن عتیبه از نجم الجزار مرا
حدیث نمود و گفت از علی بن ابی طالب علیه السّلام شنیدم که فرمود: ما اخذ اللّه علی أهل [ صفحه 129 ] الجهل أن یتعلّموا
حتّی أخذ علی أهل العلم أن یعلّموا- یعنی خداوند بر نادانان نخواهد گرفت که چرا نیاموختند و دانا نشدند تا آنکه بر دانایان و
أهل علم بگیرد که چرا تعلیم ندادند و مردم را دانا نکردند، چون اینکه بشنید مرا چهل حدیث آموخت - و نیز رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله فرمود: من کتم علما علی أهله الجم بلجام من نار یعنی هر عالمی که علمی را پنهان کند و باهل آن
نیاموزد لگامی از آتش بر دهان او خواهند زد. فضیل رحمه اللّه گوید بمن رسیده است که روز قیامت فسقه از علماء و حمله
قرآن را قبل از بت پرستان بعذاب آورند و آنها گویند چرا چنین است! خداوند فرماید آنکس که داند مانند آنکس که نداند
نیست، هر کس دین را بدنیا فروخت زیان واضحی نصیب او شده است. 188 - [أبی سعید الخدري روایت کرده است که چون
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله براي غزوهاي خارج میشد افرادي از منافقین تخلّف کرده و از اینکه بجنگ نرفته و با مسلمین
کمک نکردهاند فرحناك میشدند و چون حضرت برمیگشت در مقام پوزش و اعتذار برآمده سوگند یاد میکردند و عذر نرفتن
بجهاد را میخواستند و دوست داشتند که آنها را مدح کنند و بعملی که نکردهاند ستایش شوند لذا اینکه آیه نازل شد]: البته
گمان نبري آنانکه فرحناك و مسرور میشوند بآنچه کردهاند [از تدلیس و نفاق و کتمان حق و تأویل و تحریف کتاب و براي
خودشان فضل و شرافتی قائلاند به اینکه که پیشوا و رهنماي قوم هستند و اینکه فرح باطل و غرور کاذبی است] و دوست
دارند به اینکه که ستوده شوند و مردم مدح و ثناي آنها را بگویند [به اینکه که آنها حافظان کتاب خدا و علماي دین هستند] و
حال آنکه آنها کاري نکردهاند [بلکه نقیض و ضدّ آنرا بجاي آوردهاند و امر اینکه جماعت بر مردم مشتبه گشته و آنها را
اولیاء اللّه و انصار دین خدا گمان میکنند و حال آنکه همین اشخاص هستند که کتاب خدا را تحریف و دین خدا را تغییر
دادهاند] بنابراین البته گمان مکن که آنها از عذاب نجاتی داشته باشند و رهائی و رستگاري یابند بلکه عذاب دردناکی [در
انتظار [ صفحه 130 ] آنها] و براي آنها مهیّاست. 189 - سلطنت و مالکیّت آسمانها و زمین مال خداست [میدهد و میستاند] و
خداست که بر هر چیزي قادر و تواناست [نه نصرت و یاري شما بر او گران است و نه هلاك آنانکه شما را آزار میدهند و
مرجع همه امور اوست و بس]. :- بر دانشمندان و بر هر کس که کتاب خدا را بفهمد واجب است که در بیان و واضح ساختن
آن بکوشد و مواعظ و اسرار أحکام سیاسی و اقتصادي و اجتماعی و أحکام دینی و ارتباط آنرا بصلاح ملّت و امّت ظاهر و
روشن سازد و ما هم آرزومندیم که خداوند علماء ما را بیدار کند و آنها جنبشی کنند و بیکدیگر مدد و کومک دهند و
بمشکلات وقعی نگذارند و آنها را آسان بپندارند و گنجهائی که در دین اسلام است و ملایم با دنیاي امروز است براي مردم
بگشایند و دو موضوع را بر عهده خویش واجب بشناسند. [ 1] مبیّن ساختن دین و حقیقت آن براي غیر مؤمنین تا بآن هدایت
شوند و داخل در اینکه دین گردند. [ 2] آگاه ساختن مسلمین تا اینکه هدایت شوند و حقیقت دین را بفهمند و بدانند و از
روي اخلاص بشناسند که یگانه راه خلاص و نجات از آنچه بما زیان میرساند و اخلاق فاسد و امراض مزمنی که ما را آزار
میدهد چیست! بخدا سوگند اي مردم راه خلاص و نجاتی براي ما جز دین نیست؟ و خیر و سعادتی براي ما جز قرآن نیست. ما
راست که قرآن بیاموزیم و آنرا درس بگیریم و بفهمیم و بآن عمل کنیم تا در دنیا و آخرت در زمره نجات یافتگان و آسوده
[ حالان باشیم .. و اللّه هو المعین. [ صفحه 131
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 190 تا 195
اشاره
إِنَّ فِی خَلقِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ اختِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الَألبابِ [ 190 ] الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی
جُنُوبِهِم وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلقِ السَّماواتِ وَ الَأرضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلًا سُبحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ [ 191 ] رَبَّنا إِنَّکَ مَن تُدخِلِ
النّارَ فَقَد أَخزَیتَهُ وَ ما لِلظّالِمِینَ مِن أَنصارٍ [ 192 ] رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنا مُنادِیاً یُنادِي لِلإِیمانِ أَن آمِنُوا بِرَبِّکُم فَآمَنّا رَبَّنا فَاغفِر لَنا ذُنُوبَنا وَ
- [ کَفِّر عَنّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الَأبرارِ [ 193 ] رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدتَنا عَلی رُسُلِکَ وَ لا تُخزِنا یَومَ القِیامَۀِ إِنَّکَ لا تُخلِفُ المِیعادَ [ 194
710 فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنِّی لا أُضِ یعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی بَعضُ کُم مِن بَعضٍ فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخرِجُوا - قرآن- 1
مِن دِیارِهِم وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ لَأُدخِلَنَّهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ ثَواباً مِن عِندِ اللّهِ
یعنی علامات و دلایلی بر وجود خدا و قدرت و وحدانیّت و علم « لَآیاتٍ » :- 388- وَ اللّهُ عِندَهُ حُسنُ الثَّوابِ [ 195 ] -قرآن- 1
] 159- 102 -قرآن- 137 - 15 -قرآن- 90 - یعنی -قرآن- 5 « وَ عَلی جُنُوبِهِم » بمعنی عقل است « لب » العقول و « الَألبابِ » اوست
یعنی تو منزّهی از « سُبحانَکَ » اي عبثا بدون حکمۀ یعنی بیهوده و بلا حکمت « باطِلًا » صفحه 132 ] بسترهاشان افتاده و خوابیده
اي استرها و امحها یعنی بپوشان و محو کن آنرا- تکفیر بمعنی ازاله کفر هم صحیح است « کَفِّر عَنّا » آنچه سزاوار تو نیست
جمع ذنب بمعنی گناه و گفتهاند گناه کبیره را ذنب گویند و بقولی آنچه بین « ذنوب » چنانکه تمریض بمعنی ازاله مرض است
جمع سیّئه بمعنی کار زشت و گفتهاند گناه صغیره را سیئه گویند و بقولی آنچه بین تو و بین خلق « سیئات » تو و بین ربّ است
160- 100 -قرآن- 146 - 40 -قرآن- 88 - باشد. -قرآن- 31
تفسیر معانی
اشاره
-190 حقّا که در آفرینش آسمانها و زمین [و بوجود آوردن آنها و عجایب و بدایعی که در آنها مشهود است] و آمد و رفت -
شب و روز علامات و دلایلی [بر یکتائی آفریننده آنها و صفات علیاي او] براي خردمندان [و صاحبان عقول و فرهنگ] است.
-191 [صاحبان عقول و جانهاي پاك] کسانی هستند [که چون بآسمان و زمین و آنچه در آنهاست مینگرند] در حال قیام و
قعود و در فراش [یعنی چه بر پا ایستاده و چه نشسته و چه خوابیده باشند خلاصه در هر حال که هستند] بیاد خدا هستند [و
نعمتها و فضل او را بر جهان و جهانیان متذکّراند و در دل ذکر او را دارند و در دنبال ذکر خدا] در آفرینش آسمانها و زمین
[و بدایع صنع و اسرار خلقت و منافع و حکم و رموزي که در اینکه عوالم دلیل بر کمال علم و تمام قدرت و وحدانیّت خالق
آنها در ذات و صفات و افعال میباشد] تفکّر میکنند [آنهم تفکّر در خلق نه در خالق و اینکه جماعتی که جمع بین تذکّر و
تفکر نمودهاند زبانشان گویا و دلشان بین خوف و رجاست و گویند:] پروردگارا [اینکه عالم کون را] باطل و بیهوده
نیافریدهاي [و اینکه دستگاه منظّم جهان وجود را عبث و مهمل بوجود نیاوردهاي بلکه بناچار براي اینکه خلقت نهایت و
فرجامی است که فرمانبر و نافرمان هر یک پاداش و کیفر خود را بستانند: اگر نیکی کرده است جزاي نیک و اگر بدي کرده
است سزاي بد دریافت کند و چون عاقبت اینکه است پس اي خداي ما:] تو از هر عیب و نقصی [ صفحه 133 ] منزّه هستی ما
را [بعنایت و توفیق خودت] از عذاب آتش [قهر خودت] نگاهدار و مصون و محفوظ بدار. 192 - [سپس آنان بعد از آنکه
بوسیله فکر و ذکر بحقیقت اینکه عالم برسند و بفرجام و مآل آن متوجه گشته از پروردگار خود درخواست وقایه از عذاب
دوزخ را در زندگانی دومین بکنند با حالت تضرع و زاري گویند:] پروردگارا حقّا که هر کس را تو داخل آتش سازي
بیسخن او را خوار و رسوا ساختهاي [زیرا هرکس نافرمانی تو کند مقهور و ذلیل تست و هرکس با تو دشمنی نماید پناهی جز
تو ندارد و کیست که یار و شفیع او شود- و استحقاق او بآتش براي ستمی است که او کرده و تجاوزي است که از حدّ
خویش نموده است] و براي ستمکاران انصار و یارانی نیست [که او را از عذاب تو نجات بخشند]. 193 - [اینکه بود نتیجه فکر
و نظر درست در عالم کون و ما فیه، امّا گوش آنها چون صداي فرستادگان حق را بشنود گویند] پروردگارا حقّا که ما نداي
ندا کنندهاي را [که رسول تو بود] شنیدیم، او دعوت بایمان مینمود که بپروردگار خودتان ایمان بیاورید؟ پروردگارا ما هم
ایمان آوردیم [و تصدیق برسالت ندا کننده و آنچه از جانب تو آورد نمودیم] بنابرین گناهان [کبیره] ما را بیامرز و از آنها
- درگذر و گناهان [صغیره] ما را محو کن و پوشیده بدار و ما را در زمره نیکان بمیران و با خوبان محشور فرما. 194
پروردگارا آنچه بر زبان پیمبران خودت بما وعده فرمودي بما عطا فرما [ یا بجزاي بر تصدیق پیمبرانت و پیروي ما نسبت بآنها
آنچه بما وعده فرمودي بما عطا فرما] و در روز رستاخیز ما را رسوا مکن و پرده ما را مدر حقّا که تو صادق الوعد هستی و در
وعدههائی که میدهی تخلّف نخواهی فرمود. 195 - پس پروردگارشان مستجاب فرمود دعایشان را به اینکه که من [که خداي
عادل شما هستم] عمل هیچ عامل و کردار هیچ کارگري را ضایع نمیسازم و بیاجر نمیگذارم خواه عامل اینکه عمل مرد باشد
یا زن زیرا اینکه دو از یکدیگراند و بعضی [ صفحه 134 ] از بعض دیگر بوجود آمدهاند [مرد مولود از زن است و زن مولود از
مرد و همه از آدمند و آدم از خاك] بنابرین کسانیکه در راه دین از دیار خود مهاجرت کردند و آنها را از خانهاشان بیرون
کردند [و براي خشنودي خدا و رسولش دست از أموال و اولاد و مساکن خود شستند و آنها را رها کرده هجرت نمودند] و در
راه من آزار دیدند و در طلب رضاي من قتال کردند و با دشمنان دین جنگیدند و کشته شدند البته منهم گناهان آنها را محو
میکنم و از آنها چشم پوشی مینمایم و البتّه آنها را در آن سراي جاوید داخل باغها و بستانهائی خواهم کرد که از زیر کاخها و
درختهاي آنها نهرها جاري است و اینها ثواب و جزائی است که از جانب خدا بآنها عطا میشود و بهترین ثواب و جزاي أعمال
در نزد خداست [که نه بوصف میآید و نه چشمی آنرا دیده و نه گوشی شنیده و نه بقلب بشري خطور کرده است]. - مستفاد
از آیه اینستکه اولا جزاء منوط بعمل است نه بچیز دیگر ثانیا اسلام فرق بین مرد و زن را در عمل و ثواب محو فرموده است و
اینکه دین اولین دینی است که زن را گرامی داشته و حقوق او را شناخته است و اگر بعض حق او را نصف مرد قرار داده است
در عوض مرد را مکلّف بولایت و حفاظت و قیادت او نموده است و آن مهمتر است. - در امالی روایت شده است که چون
أمیر المؤمنین علی علیه السّلام براي ملحق شدن به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله از مکّه بسوي مدینه مهاجرت نمود و با
آنحضرت فواطم [یعنی فاطمه بنت أسد مادر آنحضرت و فاطمه دختر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و فاطمه بنت زبیر بن عبد
المطلب] همراه بودند بمنزل ضجنان که رسیدند یک شبانه روز در آنجا اتراق کردند و بعضی از ضعفاء مؤمنان که از جمله
زنها ام ایمن کنیز رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بود در آن منزل بآنها ملحق گشتند و آنحضرت با فواطم، در حال قیام و قعود
و در بستر خواب بذکر خدا مشغول بودند و منزلی پس از منزلی بهمین حال بپرستش خدا راه میپیمودند تا بمدینه رسیدند و
پیش از ورودشان اینکه آیه در شأن آنها نازل گشت [الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم ... تا آخر] و مقصود از
892 [ صفحه 135 ] ذَکَرٍ وَ أُنثی] مرد آنها علی علیه السّلام و زنان فواطم بودند که بعضی - 857 -قرآن- 885 - [مِن -قرآن- 785
19 مرحوم فیض علیه - از بعضی دیگر محسوب میشدند یعنی علی از فواطم و فواطم از علی بودند [پایان حدیث]: -قرآن- 1
الرحمه گوید: هر چند آیات مختصّ بآنها و موقع معیّنی نازل شده باشد ولی هر کس را که متصف باین صفات باشد شامل
میگردد [سعدي گوید]. زنانی که طاعت برغبت برند || ز مردان ناپارسا بگذرند ترا شرم ناید ز مردي خویش || که باشد
زنان را قبول از تو بیش
[ [سوره آلعمران [ 3]: آیات 196 تا 200
اشاره
لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی البِلادِ [ 196 ] مَتاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأواهُم جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المِهادُ [ 197 ] لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوا رَبَّهُم لَهُم جَنّاتٌ
تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها نُزُلًا مِن عِندِ اللّهِ وَ ما عِندَ اللّهِ خَیرٌ لِلأَبرارِ [ 198 ] وَ إِنَّ مِن أَهلِ الکِتابِ لَمَن یُؤمِنُ بِاللّهِ وَ ما
أُنزِلَ إِلَیکُم وَ ما أُنزِلَ إِلَیهِم خاشِعِینَ لِلّهِ لا یَشتَرُونَ بِآیاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الحِسابِ
غرّه یعنی « لا یَغُرَّنَّکَ » -- 682- 199 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 200 ] -قرآن- 1 ]
- تصرّفهم فی التجاره -قرآن- 7 « تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا » فریب ظاهر را خوردن و از باطن کار غافل بودن یعنی البته ترا فریب ندهد
محلّ اقامتهم یعنی مسکن « مَأواهُم » آنچه صاحبش از آن بهره و تمتّع ببرد « مَتاعٌ » 152 [ صفحه 136 ] و تنقّلهم - -25 قرآن- 120
« نُزُلًا » مکان ممهّد و مهیّا براي آسایش مانند گهواره و فراش و جمع آن أمهده و مهد و مهد « مهاد » آنها فعل آن أوي یأوي اویّا
خشوع در أصل از « خاشِعِینَ » جمع برّ یا بارّ و آن بمعنی نیکان و متّقیان « لِلأَبرارِ » آنچه از طعام و شراب براي مهمان آماده کنند
سهولت است و خشعه بمعنی سهولت و ریگ بیابان است و زمین خاشع زمینی است که بآن نتوان راه شناخت چه پا که در شن
« اصبِرُوا » گذارده شود آثارش رفع شود و خشوع نیز بمعنی خضوع و رام بودن و فروتنی است بخلاف تصعّب و درشتی کردن
یعنی در شداید « صابِرُوا » یعنی بر امتثال دین و تکالیف آن شکیبا باشید و از جزع در برابر واردات و ناملائمات خودداري کنید
یعنی در « رابِطُوا » جنگ بر دشمن سبقت بگیرید و بصبر بر شداید بر او غلبه کنید. صابر عدوّه- اي غالبه بالصبر علی الشّدائد
حدود و ثغور ایستادگی کنید و مراقب آنها باشید:- ترصّدوا اللغزو فی الثغور- و رباط یعنی حصار و سنگر و مرابطه. -قرآن-
- 769 -قرآن- 905 - 648 -قرآن- 759 - 372 -قرآن- 638 - 306 -قرآن- 360 - 242 -قرآن- 294 - 76 -قرآن- 233 - -21-12 قرآن- 65
915
تفسیر معانی
اشاره
- [ظاهرا خطاب برسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و معنا بامّت او و هرکس اینکه خطاب را میشنود]. 196 - رفت و آمد و
مسافرتهاي اینکه جماعت کافران [که براي تجارت و کسب و سعه در زندگی] بشهرهاي دیگر میروند و میآیند و [در تقلّب و
تقلّاي معیشت هستند] البته نباید ترا فریب دهد. 197 - [اینکه تقلّا و تقلّب و جمعآوري مال] بهره و متاع فانی دنیوي و زایل
شدنی است و هر زایلی چون مدّتش کم است خودش هم قلیل و اندك است [و در برابر آنچه خداوند براي مؤمنان مهیّا
ساخته ناچیز است و پس از تمام شدن اینکه مدّت] جا و مسکن و جایگاه آنها دوزخ است و دوزخ بد جایگاهی است که آنها
براي خود ممهّد و مهیّا ساختهاند [و بدستهاي خویشتن خود را مستحق غضب سرمدي و خشم بینهایت خدائی قرار دادهاند]. [
198 - لکن آنانکه از پروردگار خودشان ترسانند [و بعمل کردن طاعات و ترك منهیّات تقوي و پرهیزکاري را [ صفحه 137
پیشه و رویّه خود قرار دادهاند] براي آنها باغها و بستانهائی [در سراي باقی] مهیّاست که از زیر بناها و درختهاي آنها نهرهاي
آب در جریان است و در آن باغها بطور جاوید و همیشگی دوام خواهند داشت و سفرههاي پذیرائی [از انواع خوردنی و
آشامیدنی و نعمات بیپایان خداوندي] از جانب خدا براي متّقیان آماده است و آنچه از جانب خداست و براي نیکوکاران
فراهم آمده است براي آنان بهتر است [از آنچه کافران در اینمدّت قلیل زندگانی فراهم میکنند و وسیله خوشگذرانی
مینامند]. : در باره نزول اینکه آیات روایت شده است که پارهاي از مسلمین چون مشرکین عرب و بقولی یهود را میدیدند که
بتجارت مشغول و در ناز و نعمت هستند گفتند که چگونه دشمنان خدا در راحت و عیش و تنعّمند و ما از گرسنگی دچار
هلاکت هستیم! اینکه آیات نازل گردید- و در حدیث نبوي صلّی اللّه علیه و آله آمده است که فرمود [مثل دنیا در آخرت
مثل کسی است که انگشت خود را در دریا فرو برد ببین چون بیرون آورد چه اثري در آب میماند]. إبن مسعود رضی اللّه عنه
گوید: براي هر فردي خواه نیکوکار و خواه بدکار مرگ بهتر از زندگی است امّا نیکوکار خداوند فرماید: [وَ ما عِندَ اللّهِ خَیرٌ
لِلأَبرارِ] و امّا بدکار خدا فرماید: [إِنَّما نُملِی لَهُم لِیَزدادُوا إِثماً] و اینکه گفته است مرگ براي شخص فاجر و بدکار بهتر از
زندگی است، مقصود اینکه بوده است که اگر ببدکاري و فجورش ادامه بدهد براي او مردن بهتر است [مجمع] [سعدي
246 ظالمی را خفته دیدم نیمروز || گفتم اینکه مرده است خوابش برده به آنکه - 175 -قرآن- 203 - فرماید:] -قرآن- 137
خوابش بهتر از بیداري است || آنچنان بد زندگانی مرده به 199 - و حقّا پارهاي از مردمان صاحب کتاب [یهود و نصاري]
کسانی هستند که بخدا ایمان آوردهاند [ایمان حقیقی خاصّ ی که شبهه و نفاقی در آن نیست] و [ صفحه 138 ] بآنچه بر شما
نازل گشته است [که ایمان بقرآن منزل بر شماست و آن کتاب حقّی است که شبهه و تحریفی در آن راه ندارد] و بکتابی که
بر خودشان نازل شده است [که ایمان بتوراة و انجیل است هر چند در آن تحریف راه یافته است] و نسبت بخداي واحد فروتن
و ترساناند [و مطیع أحکام او هستند] و آیات خدائیرا ببهاي اندك نمیفروشند [یعنی البته کسانی که موصوف بصفات
مذکوره باشند ایمان بخدا و ایمان بقرآن و ایمان بکتب منزله قبل از قرآن داشته و در عبودیت و بندگی خدا خاشع و خاضع
باشند، براي آنها محال است که آیات خدا را در برابر اعراض فانیه دنیوي از دست بدهند و آنها را ببهاي اندکی تبدیل نمایند
و حقیقت را مکتوم دارند] براي چنین جماعتی [از أهل کتاب که تسلیم شده و سر بر آستان حقیقت نهادهاند] در نزد
پروردگارشان مزد و پاداش عملشان محفوظ است زیرا که خداوند در حساب - رسی سریع است [و در کمتر از چشم بهمزدنی
حساب همه را میرسد و جزاي همه را میدهد]. - بعضی از مفسّرین گفتهاند اینکه آیه در باره نجاشی پادشاه حبشه که اسم او
اصحمه و بعربی عطیّه است نازل گردیده است که چون در حبشه وفات یافت جبرئیل علیه السّلام خبر مرگ او را برسول اکرم
صلّی اللّه علیه و آله داد و حضرت بمسلمانان امر فرمود که بیرون شده بر جنازه برادرتان که در زمین دیگري از دنیا رفته است
نماز بگذارید- عرضه داشتند براي کی! فرمود نجاشی - و حضرت بسوي بقیع رفت و از مدینه جنازه نجاشی بر او مکشوف
گردید و بر آن نماز گذارد و منافقین گفتند باو بنگرید که بر جنازه مردي نصرانی که بر دین او نبوده نماز میگذارد! با آنکه
او را هرگز ندیده است. و اینکه آیه از آنجهت نازل گردید تا حالت او بر مردم واضح شود که با آنکه نصرانی بوده چون
ایمان آورده بود مأجور بوده است و بعلاوه جواب ردّي بر گفتار منافقان باشد. و پارهاي گفتند: در باره چهل نفر از مردم
نجران از بنی الحارث بن کعب و سی و دو نفر از حبشیان و هشت نفر از رومیان نازل شده که بر دین عیسی بوده و [ صفحه
139 ] بآنحضرت هم ایمان آوردند. و نیز گفتهاند: در باره جماعتی از یهود نازل شده که اسلام آوردند از جمله آنها عبد اللّه
بن سلام و همراهان او. و گفتهاند: که آیه مبارکه شامل تمام أهل کتاب است که متصف بصفات مزبور باشند هرچند بعلّت و
سببی مخصوص در باره اشخاص معینی نازل شده و بطور عموم هر کس مشمول آیه مبارکه گردد فرا میگیرد. 200 - اي
کسانیکه بخدا و رسول او ایمان آوردهاید [در شداید و مصائب] شکیبا باشید [و بر دین خود ثابت بوده و بر طاعت خدا صبور
و از نافرمانی و ارتکاب گناه خوددار باشید] و در شکیبائی نسبت بشداید جنگ بر کفار غلبه کنید [یعنی همچنانکه آنان در
قتال با أهل حقّ صابراند شما هم در قتال با أهل باطل و تحمّل شدائد قتال صبور و حمول باشید] و در محافظت حدود و ثغور
و مرزهاي اسلامی مراقبت کنید [و در تهیه سلاحهاي جنگی و نگهداري سنگرها دست کمی از دشمن نداشته باشید] و از خدا
بپرهیزید و تقوي پیشه کنید باشد که [با فداکاري در راه اجراي اینکه تعلیمات] برستگاري [در دنیا و آخرت] نایل گردید. : در
تفسیر [رابطوا] از مولانا علی علیه السّلام مروي است که فرمود [رابطوا اي رابطوا الصلوات یعنی انتظار نمازها را بکشید یکی
پس از دیگري] و اینکه تفسیر از جابر بن عبد اللّه و أبی سلمۀ بن عبد الرحمن نیز رسیده است [مجمع]. و از رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله مروي است که از آنحضرت سؤال شد افضل اعمال کدام است! فرمود: [إسباغ الوضوء فی السبرات و نقل الاقدام
إلی الجماعات و انتظار ال ّ ص لاة بعد الصّلاة- فذلکم الرباط]- یعنی وضوء را تمام و کمال گرفتن در هواهاي سرد و آبهاي سرد
و گام برداشتن و رفتن بنمازهاي جماعت و انتظار نمازي را پس از نماز کشیدن [اینست معنی رباط]. - صاحب تفسیر مجمع
البیان گوید: اینکه آیه تمام آنچه را که مکلّف بآن هستیم شامل میگردد از لزوم عبادات و اجتناب محرمات [شکیبائی داشتن
در [ صفحه 140 ] امر اصبروا] مجاهده با جن و انس و آنچه در برابر غیر باید مراعات شود و بزرگتر از همه آنها مجاهده با
نفس [در جمله صابروا] و دفاع از حدود و ثغور مسلمین و حمایت از حوزه دین [در کلمه رابطوا] و پرهیز از تمام مناهی و
محرمات دینی و اقدام بتمام اوامر الهی [در أمر اتقوا اللّه] که در پی اجراي تمام آنها مژده فلاح و نجاح است. اعرابیی
برسولخدا صلّی اللّه علیه و آله وارد شد و عرضه داشت یا رسول اللّه، من ماه رمضان را روزه میگیرم، نماز پنجگانه را بجا
میآورم و بیش از اینکه از من کاري ساخته نیست زیرا فقیرم و از عهده زکاة و حجّ برنمیآیم چون قیامت شود جاي من کجا
خواهد بود! رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بخندید و فرمود: [چون دیدگان خود را از دو چیز نگاهداري از نگاه
بمحرّمات و نگاه حقارت بخلق خدا - و قلب خود را نیز از دو چیز نگاهداري از غلّ و حسد- و زبان خود را از دو چیز
نگاهداري از دروغ و غیبت جاي تو در بهشت با من خواهد بود یا با من در بهشت خواهی بود.] : از إبراهیم بن أدهم حکایت
شده است که: پیاده بسوي بیت اللّه میرفت بناگاه اعرابیی شتر سوار باو رسید و گفت یا شیخ بکجا میروي! إبراهیم گفت بسوي
خانه خدا - گفت چرا پیاده میروي و مرکبی نداري! گفت مرا مرکبها بسیار است - گفت آنها کدامند! گفت چون بلیّهاي بمن
رسد مرکب من صبر است - و چون نعمتی بمن رو دهد بمرکب شکر سوار میشوم - و چون قضاي خدا بمن رو کند بمرکب
رضا سوار میگردم - و چون نفس مرا بچیزي خواند دانستهام که آنچه از عمر باقی مانده کمتر از مقداري است که گذشته
است - اعرابی گفت در اینحال تو سوارهاي و من پیادهام برو و در بلاد خدا سیر کن.] و نیز از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله
مروي است که فرمود: [من رابط یوما و لیلۀ فی سبیل اللّه کان کعدل صیام شهر و قیامه لا یفطر و لا ینفتل عن صلاته إلّا لحاجۀ
فهذا فی الجهاد الاصغر فکیف الحال فی الجهاد الأکبر- یعنی کسیکه روز و شبی را در راه خدا و در جهاد با کفار در سنگر
بسر برد یا مرزداري کند برابر است با یک ماه روزه [ صفحه 141 ] داري و یک ماه نماز دائم که جز براي حاجتی از نماز جدا
نشود و اینکه در جهاد اصغر است که جنگ با کفّار باشد پس حال در جهاد اکبر که جهاد با نفس است چگونه خواهد بود!]-
[یعنی در حفظ نفس و مراقبت و حبس آن در طاعات و عبادات البته مثوبات و پاداش خدائی بیشتر خواهد بود.] نگهدار
فرصت که عالم دمی است || دمی پیش دانا به از عالمی است سر از جیب غفلت برآور کنون || که فردا نمانی بخجلت زبون
و حافظ گوید: دانا که زد تفرّج اینکه چرخ حقّه باز || هنگامه باز چید و در گفت و گو ببست بایزید بسطامی گوید: [العارف
من کان همّه هما واحدا و لم ینتقل قلبه إلی ما رأت عیناه و سمعت اذناه: یعنی عارف کسی است که همّ او یعنی مقصد او فقط
یکی باشد و دلش متوجّه آنچه چشمانش میبیند و گوشهایش میشنود نشود] کنون باید اي خفته بیدار بود || چو مرگ اندر
آرد ز خوابت چه سود تو پاك آمدي با حذر باش و پاك || که ننگ است ناپاك رفتن بخاك کنون باید اینکه مرغ را پاي
بست || نه آنگه که سر رشته بردت ز دست برفتند و هر کس درود آنچه کشت || نماند بجز نام نیکو و زشت بقدر الکدّ
[ تکتسب المعالی || و من طلب العلی سهر اللیالی تروم العزّ ثمّ تنام لیلا || یغوص البحر من طلب اللئالی [ صفحه 142