گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
سورة النساء



اشاره
آیات آن یکصد و هفتاد و پنج است- و یکصد و هفتاد و شش آیه کوفی- و یکصد و هفتاد و هفت آیه شامی. سوره تمام
مدنیّه است. مگر دو آیه إِنَّ اللّهَ یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الَأماناتِ إِلی أَهلِها] و یَستَفتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفتِیکُم فِی الکَلالَۀِ ... الخ] که هر دو
37- 166 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1 - 108 -قرآن- 111 - در مکّه نازل شده است. -قرآن- 40
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 1
اشاره
37 یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِي خَلَقَکُم مِن نَفسٍ واحِ دَةٍ وَ خَلَقَ مِنها زَوجَها وَ بَثَّ مِنهُما - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
بثّ یبثّ اي نشر « بَثَّ» -- 257- رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الَأرحامَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیکُم رَقِیباً [ 1] -قرآن- 1
تَسائَلُونَ » از همین مادّه است یعنی مانند پروانههاي پراکنده « کَالفَراشِ المَبثُوثِ » ینشر یعنی پراکنده ساخته و قول خداي تعالی
« رَقِیباً » جمع رحم یعنی خویشاوند پدري یا مادري « الَأرحامَ » اي یسأل بعضکم بعضا به بأن یقول: سألتک باللّه أن تفعل کذا « بِهِ
327 [ صفحه 143 ] یعنی - 270 -قرآن- 317 - 188 -قرآن- 258 - 109 -قرآن- 168 - 15 -قرآن- 84 - فعیل بمعنی فاعل -قرآن- 7
محافظ و نگهبان و مشرف.
تفسیر معانی
اشاره
- [خداوند متعال افتتاح اینکه سوره کریمه را باین فرموده است که مردم را متذکّر دارد به اینکه که همگان از یک أصل و
ریشهاند: همه از آدمند و آدم از خاك و در آن ذکر رحم و قرابت را فرموده است که مانند براعت استهلالی باشد براي آنچه
از أحکام أموال و نکاح وارث در آن شرح میدهد و اینکه أحکام لازمه بشراند و لذا خطاب بناس فرموده و شروع به یا أیها
النّاس فرموده است]. 1- هان اي مردم بپرهیزید و خویشتن داري کنید [از نافرمانی و مخالفت اوامر و ارتکاب نواهی و ضایع
کردن حقّ] پروردگار خودتان [که شما را بنعمتهاي خود پرورش داده و باحسان و منت خود بر شما تف ّ ض ل فرموده و او]
آنخدائی است که شما را از یک تن [و یکجان و از جنس واحد و یک ریشه و حقیقت واحده که آدم صفی علیه السّلام باشد]
بیافرید [و شما تمام آدمیان پسران و دختران یک پدر هستید و حق نیست که بحدود یکدیگر تجاوز کنید] و جفت او یعنی زن
او را هم [که حوّا باشد] از خود او بوجود آورد و از [ازدواج] آندو مردان و زنان بسیار [یعنی دو نوع آدمی که ذکور و اناث
باشند] منتشر و پراکنده ساخت و بپرهیزید [از نافرمانی] خدائی که در موقع خواهش از یکدیگر باو سوگند یاد میکنید [ یا
حقوق و حوائجی که بین یکدیگر دارید از او طلب مینمائید] و بپرهیزید در باره ارحام [یعنی از قطع رحم بر حذر باشید و
بوسیله دوستی و احسان صله کنید و پیوند خویشاوندي را محکم بدارید و از نزدیکان پدري یا مادري غفلت نکنید و با آنها
قطع رابطه ننمائید- یا بدین معنی که بپرهیزید در باره ارحامیکه موقع خواهش از یکدیگر طرف را بحق آنرحم قسم میدهید] و
بدانید که خداوند محافظ و نگهبان و مراقب شما و اعمال شماست [یعنی هم کردار شما را مراقب است و هم اشاره به اینکه
که آنچه تشریع میکند و احکامی که میفرستد جز براي حفظ شما و خیر و مصلحت شما نیست زیرا او باحوال شما خبیر و بصیر
است]. - در آفرینش آدم گفتار بسیار است و پارهاي نفس واحده را آدم [ صفحه 144 ] صفی علیه السّلام نمیدانند و شروع
انسانرا از آدمهاي پیش از او یا حیوانات میشمارند و میگویند آدم أبو البشر نیست و البته مطلب بسی مهمّ و خطیر است و
خداي آفریننده از همه کس بحقیقت امر داناتر است و قرآن کریم هم نفس را بطور مبهم ذکر کرده و معرّفی نفرموده است و
احتمال همه اینکه معانی بلکه بیشتر از آن در آن لفظ میرود و اگر ثابت باشد که آدم علیه السّلام أبو البشر است یا نیست با
قرآن ما تعارضی ندارد چنانکه با توراة و سایر کتب معارضه دارد- ولی براي ما رأي اوّل که آدم صفی علیه السّلام أبو البشر
است بیشتر قابل قبول و نیکوتر است زیرا با بسیاري از اخبار و احادیث صحیحه ملایم و موافق میباشد- و امّا در خلقت حوّا
علیها السّلام از آدم علیه السّلام، غالب از مفسرّین بر آنند که او از یکی از دندههاي آدم آفریده شده است و بعض علماء بر
آنند که [خَلَقَ مِنها] یعنی [خلق من جنسها] یعنی هر دو از یک جنساند و از طبیعت و حقیقت واحده هستند و بر اینکه رأي
بآیه مبارکه [وَ مِن آیاتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها] و آیه [هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنهُم] استدلال
میکنند و در اینکه آیات مراد از نفس جنس را میدانند و از حضرت باقر علیه السّلام هم مروي است که: [خداوند او را از
1187 و در تفسیر - 1120 -قرآن- 1127 - 908 -قرآن- 1036 - فاضل گلی که آدم را با آن آفرید بوجود آورد]. -قرآن- 893
[اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الَأرحامَ] گفتهاند که در عرف عرب رسم اینکه بوده [و شاید هنوز هم هست] که در موقع سوگند
دادن بدیگري براي خواهش مطلبی میگفتند. [أسألک باللّه أن تفعل کذا]- یعنی ترا بخدا خواهش دارم چنین کنی.] یا
میگفتند: [انشدك باللّه و بالرّحم و نشدتک اللّه و الرّحم یعنی ترا بحق خدا و رحم قسم میدهم] و در آیه مبارکه خداوند
میفرماید [حق خدا و ارحام را که یکدیگر را بآن قسم میدهید مراعات کنید و از عدم مراعات آن بپرهیزید] و بروایتی که از
حضرت باقر علیه السّلام مروي است اینکه آیه دلیل بر وجوب صله رحم است و تأیید آن روایت مرویّه از پیغمبر صلّی اللّه علیه
73 [ صفحه - و اله است که فرمود: [قال اللّه تعالی أنا الرّحمن خلقت الرّحیم و شققت لها اسما من اسمی فمن وصلها -قرآن- 13
145 ] وصلته و من قطعها بتتّه - یعنی خداي تعالی فرمود: من رحمانم و رحم را آفریدم و نام آنرا از نام خودم مشتق ساختم
بنابرین هرکس صله رحم کند من با او صله کنم و هرکس قطع رحم کند منهم پیوند خود را با او قطع میکنم.] و امثال اینکه
حدیث در باب رحم بسیار است - و بنابر مفاد آیه مبارکه چون خداي منّان بر ما منّت نهاده و ما را از یک أصل و ریشه و از
نفس واحده بیرون آورده است و رجوع بشر هم باصل واحد است میسزد که همه با یکدیگر برادر باشیم و مراعات رحم و
عطوفت و مواسات و مساوات را فراموش ننمائیم. - در آیه مبارکه امر بتقوي را مکرّر فرموده است و اینکه تکرار براي مبالغه و
تأکید است در اوّلی ذکر لفظ ربّ فرموده است که او در حالت ضعف و نیاز عبد علم عطوفت و تربیت است و در دوّمی بلفظ
اللّه ذکر فرموده و اتقوا اللّه میفرماید که نماینده اجابت و قبول و علم مهابت و جلالت است. و امّا تقوي در عرف شرع وقایه
نفس و خودداري آدمی است از آنچه موجب زیان او در آخرت میگردد و آنرا مراتبی است. اوّل - خودداري از گرفتاري
133 دوم - دوري جستن از - بعذاب مخلّد بوسیله تبرّي و بیزاري از شرك که خدا فرماید: [وَ أَلزَمَهُم کَلِمَۀَ التَّقوي]. -قرآن- 98
- هر نوع گناه و نافرمانی و آن تقواي متعارف است که خدا فرماید: [وَ لَو أَنَّ أَهلَ القُري آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا ...]. -قرآن- 100
164 سوّم - منزّه گشتن از هر آنچه او را مشغول گرداند و آن تقواي حقیقی مطلوب است که خدا فرماید: [اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ
150 یکی از وزراء بدیدن ذو النون مصري آمد و طلب همّت از او نمود و اظهار ترس از سلطان کرد ذو - تُقاتِهِ]. -قرآن- 115
النون باو گفت: [اگر من چنانکه تو از پادشاه میترسی از خدا میترسیدم از جمله صدّیقان بودم.] گر نبودي امید راحت و رنج
|| پاي درویش بر فلک بودي ور وزیر از خداي ترسیدي || همچنان کز ملک ملّک بودي [ صفحه 146 ] سلیمان بن علیّ به
حمید الطویل گفت مرا موعظه کن گفت اگر در محلّی خالی از غیر گناه کنی و بدانی که خدا ترا میبیند بر امر عظیمی
282 یکی - جرأت کردهاي و اگر گمان بري او ترا نمیبیند کافر شدهاي زیرا خدا فرماید: إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیکُم رَقِیباً. -قرآن- 243
از صالحان را شاگردي بود که باو بیش از سایر شاگردان توجه داشت، علّت را پرسیدند گفت اینک بنگرید: سه مرغ بسه نفر
از شاگردان که یکی همان شاگرد بود بداد و گفت اینها را در جائی سر ببرید که احدي نبیند چون برگشتند اینکه شاگرد مرغ
را زنده آورد پرسید چرا نکشتی گفت: جائی نیافتم که احدي مرا نبیند استاد گفت علّت اقبال من باو اینکه است.
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 2
اشاره
-- 156- وَ آتُوا الیَتامی أَموالَهُم وَ لا تَتَبَدَّلُوا الخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأکُلُوا أَموالَهُم إِلی أَموالِکُم إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً [ 2] -قرآن- 1
پست و ناپاك و مراد از « الخَبِیثَ » جمع یتیم کسیکه پدر خود را از دست داده است ویژه طفلی که ببلوغ نرسیده باشد « الیَتامی »
یعنی گناه بزرگ حاب « حوب » أي مع أموالکم « إِلی أَموالِکُم » پاکیزه و نیکو و مراد از آن حلال است « الطیب » آن حرام است
241- 125 -قرآن- 222 - 18 -قرآن- 113 - یحوب حوبا و حیابۀ و اسم آن حوب است. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
- [اي کسانیکه وصیّ در مال یتیم هستید] أموال و دارائی پدر مردگان را بخود آنها تسلیم کنید [یعنی تا ببلوغ و سنّ قانونی
شرعی نرسیدهاند خرج خودشان کنید و چون بزرگ شدند و بحدّ بلوغ و رشد رسیدند مالشان را بخودشان ردّ نمائید] و مال
ناپاك حرام را با مال پاك حلال تبدیل نکنید [یعنی در جائیکه ایجاب میکند از مال خودتان بهرهمند شوید از مال یتیم متمتع
نشوید چه اگر مال خودتان را گذاشته و از مال او مصرف نمائید مال خبیث و حرام را بجاي مال طیّب و حلال بکار بردهاید] و
دارائی آنها را ضمیمه مال خودتان نکنید [ صفحه 147 ] و از آنمال مخلوط مخورید [زیرا دارائی بد شما با اموال خوب آنها
درهم شده و آنرا مصرف میکنید و از اینکه راه اجحافی بآنها کرده و زیان میرسانید] و اینکه کار [که خوردن مال یتیم بغیر
حق است] گناه بزرگ [و نافرمانی عظیمی است]. : از إبن عباس رضی اللّه عنه مروي است که شش گناه را توبه نیست:
[خوردن مال یتیم - تهمت زنا بزن شوهر دار- فرار از جهاد- سحر- شرك بخدا- کشتن پیمبري از پیمبران]. و گفتهاند: [خوشا
بحال خانهاي که در آن یتیمی باشد و واي بحال خانهاي که در آن یتیمی باشد یعنی خوشا بآن خانه اگر حق یتیم را بشناسند و
مراعات کنند- و واي بحال آن خانه اگر حق یتیم را نشناسند و مراعات نکنند]. رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [چون
یتیم را بزنند و بگریه در آید عرش خداوند رحمن هم از گریه او بلرزه درآید]. چو بینی یتیمی سر افکنده پیش || مده بوسه بر
روي فرزند خویش یتیم ار بگرید که بارش برد || و گر خشم گیرد که نازش خرد الا تا نگرید که عرش عظیم || بلرزد همی
چون بگرید یتیم اگر سایه خود برفت از سرش || تو در سایه خویشتن پرورش خداوند تعالی بداود نبی علیه السّلام خطاب
فرمود: [کن للیتیم کالأب الرّحیم و اعلم أنّک کما تزرع کذلک تحصد- براي یتیم مانند پدري مهربان رحیم باش و بدان که
هر چه میکاري همانرا میدروي].
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 3 تا 4
اشاره
وَ إِن خِفتُم أَلاّ تُقسِطُوا فِی الیَتامی فَانکِحُوا ما طابَ لَکُم مِنَ النِّساءِ مَثنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِن خِفتُم أَلاّ تَعدِلُوا فَواحِدَةً أَو ما مَلَکَت
أَیمانُکُم ذلِکَ أَدنی أَلاّ تَعُولُوا [ 3] وَ آتُوا النِّساءَ صَ دُقاتِهِنَّ نِحلَۀً فَإِن طِبنَ لَکُم عَن شَیءٍ مِنهُ نَفساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً [ 4] -قرآن-
اي تعدلوا. أقسط یعنی عدل. الاقساط العدل و الانصاف یعنی عدالت کرد بخلاف قسط « تُقسِطُوا » -- [ 344-1 [ صفحه 148
ما مال إلیه القلب یعنی آنچه دل شما بآن مایل باشد و « ما طابَ لَکُم » 18- یعنی ظلم و جار. ستم کرد و جور نمود. -قرآن- 7
عال یعول عولا اي مال و جار، یعنی جور و ستم کرد یا منحرف شد و تجاوز کرد، العول: الجور. و « تَعُولُوا » شما را خوش آید
اي مهور هنّ « صَدُقاتِهِنَّ » عال یعیل عیلۀ اي احتاج و افتقر بمعنی نیازمند گردید أعال یعیل اعالۀ. اذا کثر عیاله یعنی عیالمند شد
یعنی طعام و غذاي « هنییء » اي عطیّۀ وهبۀ یعنی بخشش « نِحلَۀً » جمع صدقه بمعنی مهر که صداق و صدق هم بهمان معنی است
در أصل بمعنی دوا و علاج است و مراد خوراکی « مري » گوارا که از آن درد و زحمتی تولید نشود و خوردن آن لذت دهد
-341- 115 -قرآن- 325 - 18 -قرآن- 104 - است که تغذیه آن خوب و هضم آن نیکو و عاقبت خوبی داشته باشد. -قرآن- 1
429- قرآن- 420
تفسیر معانی
اشاره
- در سبب نزول اینکه آیات اقوال مختلف است - اوّل - از عایشه مروي است که یتیمهاي در حجر مردي ولیّ خود و وصیّ
پدرش بود و آنمرد در اثر تمایل بمال و جمال آن دختر یتیم خواست او را بدون آنکه مهر المثل بدهد بنکاح و زنی خود در
آورد و اینکه آیه در نهی اولیاء یتیمان نازل شده که از نکاح آنها منصرف شوند مگر آنکه در باره آنها مراعات عدالت را
بکنند و مهر آنها را بدهند و بنکاح ما سواي آنها هم تا چهار زن مجاز هستند هر زنی را که مطابق میلشان باشد انتخاب کنند.
دوم بنا بروایت إبن عباس و عکرمه در باره مردي نازل شد که تا ده زن میگرفت و میگفت چون دیگران میگیرند مرا چه مانعی
[ براي زن گرفتن است تا مالی که داشت بآخر رسید و دست بمال یتیمی برد که در حجر او بود و آنرا هم [ صفحه 149
بمصرف رسانید و لذا خداي تعالی نهی فرمود که از چهار زن تجاوز نکنند تا محتاج بمصرف مال یتیم نشوند و اگر با چهار
زن هم بترسند از اینکه تعدي بمال یتیم کنند اکتفا بیکزن نمایند. سوّم در تفسیر علماي امامیّه هم بهمان نحو اوّل روایت شده
وَ یَستَفتُونَکَ فِی » است و نیز گفتهاند اینکه آیه متصل بآیه 127 همین سوره بوده و جاي آن عوض شده است و آیه اینکه است
النِّساءِ قُلِ اللّهُ یُفتِیکُم فِیهِنَّ وَ ما یُتلی عَلَیکُم فِی الکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللّاتِی لا تُؤتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرغَبُونَ أَن تَنکِحُوهُنَّ
495 چهار قول - 401 -قرآن- 406 - ... وَ إِن خِفتُم أَلّا تُقسِطُوا فِی الیَتامی فَانکِحُوا ما طابَ لَکُم مِنَ النِّساءِ ... الخ. -قرآن- 188
دیگر نیز در تفسیر آیه آمده است ولی بقول قاضی ابو عاصم همان قول اوّلی اولی و نزدیکتر بصواب است [مجمع]. 3- [اي
کسانیکه یتیمانی در حجر شما هستند و شما ولایت و قیموت آنها را بعهده دارید] اگر بیم آن باشد براي شما که نتوانید [در
أموال یتیمان] عدالت کنید [و ناگزیر بخوردن مال یتیم شوید و احساس ترس از خوردن مال یتیم کنید و بخواهید آن یتیم را
بعقد نکاح خود در آورید بدون اینکه حق واجب و مهر او را بدهید بر شماست که با او ازدواج نکنید و او را هم مانع از زواج
با دیگري نباشید زیرا خداوند بشما اجازه داده و تعدّد زوجات را مشروع قرار داده است بنابرین] از زنانی که مطابق میل شما
باشند و شما را خوش آید دو یا سه تا چهار زن نکاح کنید و بعقد زناشوئی خود در آورید [بشرط آنکه در همخوابگی و
خوراك و پوشاك و مسکن و امور مادّي لازم براي زندگی بین آنها مساوات و برابري قائل شوید و در اینکه امور هیچیک را
بر دیگري ترجیح ندهید و بعدالت بین آنها رفتار کنید] و اگر بترسید از اینکه بین آنها نتوانیدعدالت کنید [یعنی بدانید که
نمیتوانید] پس یکزن بیشتر را مجاز نیستید و باید که یکزن بگیرید یا اینکه بکنیزي که دارید [و زر خرید شما است] اکتفا کنید
[که محتاج بمراعات تقسیم و مساوات در نفقه بین آنها نشوید] اینکه کار [یعنی اکتفاي بیک زن در صورت ترس از عدم
عدالت] براي [ صفحه 150 ] اینکه دچار جور و ستم و تجاوز نشوید] بعدالت نزدیکتر است. 4- و مهرهاي زنان را که عطیّه
خدائی براي آنهاست [و فریضه دینی براي شماست] بآنها بدهید و اگر آنها بدلخواه خود و بطیب نفس چیزي از آن مهریّه و
کابین را بشما ببخشند شما هم آنرا بخورید و مصرف نمائید که براي شما گوارا و قابل هضم و بیزحمت میباشد. - در کتاب
عیاشی از أمیر المؤمنین علیه السّلام مروي است که مردي خدمت آنحضرت آمده از درد شکم شکایت نمود حضرت باو
فرمود آیا ترا زنی است! عرض کرد بلی، فرمود: از او بخواه که چیزي از مال خود بطیب نفس بتو هبه کند و از آن عسل
خریداري کن و بر آن آب باران که از آسمان گرفته باشی بریز و بخور. چه از خداي تعالی شنیدم که در کتاب خویش
فرماید: وَ نَزَّلنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً یعنی از آسمان آب با برکتی فرو میریزیم و نیز میفرماید: یَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ
أَلوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ یعنی از شکمهاي مگسهاي عسل شربتی برنگهاي مختلف بیرون میآید که در آن شربت براي مردمان
شفاء است. و نیز میفرماید فَإِن طِبنَ لَکُم عَن شَیءٍ مِنهُ نَفساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً یعنی اگر زنهاي شما بطیب نفس و از روي میل و
دلخواه چیزي از مهریّه خود را بشما ببخشند آنرا بگیرید و بخورید براي شما گوارا و خوش فرجام است و چون برکت و شفاء
-451- و هنییء و مريء در یکجا گرد آیند انشاء اللّه شفاء خواهی یافت. گویند آنمرد چنین کرد و شفا یافت. -قرآن- 409
804 طبیعت زندگی زناشوئی بالفطره اقتضا دارد که شوهر مختص بزن باشد و زن مختصّ بشوهر - 594 -قرآن- 729 - قرآن- 517
و همانقسم که شوهر نسبت بزن ابراز غیرت میکند زن هم همان غیرت را دارد و نمیتواند دیگري را با شوهر خود ببیند. و ما
مینگریم هر خانهاي که دو هوو در آن هستند همیشه در آن خلاف و نزاع و شقاق موجود است که گاهی منجر بمرگ و
هلاکت و دشمنیهاي محکم و سخت میگردد- و بدینجهت است که پارهاي از مردم تعدّد زوجاتی که در اسلام مباح شده
است چیزي ناملائم با طبیعت و منافی با عقل میدانند و منع آنرا بهتر میشمارند و میگویند دفع مفسده [ صفحه 151 ] مقدم بر
مراعات مصلحت است؟؟ و لکن اسلام وقتی تعدّد زوجات را بر حسب ضرورت مباح مینماید آنرا مقید بقیود میکند که اجراي
آن و دسترسی باقدام آن کاملا دور از عمل بنظر میآید و قرآن میگوید در مال و جان دخترك یتیم ستم و تعدي نکنید و
حال آنکه در برابرتان زنان بسیار دیگري موجوداند زن بگیرید دو تا یا سه تا یا چهار تا و لکن اینکه ازدواج مقید بقید عدالت
است و ظلم نکردن بهیچیک از آن زنان نه آن زن قدیمی و نه اینکه زن تازه نه آن زن زیبا و نه اینکه زن زشت و باید با همه
یکسان رفتار کنید بطوریکه هیچیک از آنها حس نکند که دیگري را بر او ترجیح دادهاید، زیرا مختصر ترجیح خلاف عدالت
و بر خلاف دستور کتاب خداست مضافا به اینکه که قرآن در جاي دیگر میفرماید [وَ لَن تَستَطِیعُوا أَن تَعدِلُوا بَینَ النِّساءِ وَ لَو
حَرَصتُم فَلا تَمِیلُوا کُلَّ المَیلِ ... یعنی هرگز شما قادر نیستید بین زنان عدالت کنید هر چند شما راغب و حریص باجراي عدالت
باشید [زیرا حبّ قلبی بیک زن دون دیگري در اثر زیبائی و جوانی او خارج از اختیار شماست] پس نباید بتمام میل خود یکی
را محروم و یکی را بهرهمند سازید و آنکه محروم است معلّق و بلا تکلیف بماند] و عدالت مقصود از آیه در اینجا همان میل
قلبی است و لذا تحقق عدالت کامل خیلی بعید بنظر میآید و میل حتما بسوي یکی متوجّه میشود و لذا تعدد بدون قید و شرط
مباح نخواهد بود و حصول شرط هم دور از اختیار ما بنظر میآید- البته تعدد زوجات یا طلاق حق ثابتی براي مرد است و
پارهاي از ضرورات لازمه طبیعت بشري آنرا مجاز و مباح میسازد و لکن خطاي بزرگ از سوء استعمال آندو است و اگر کسی
قائل بمنع اینکه حق از شوهر شود مخالفت صریح با نصّ قرآن کرده است و مخالفت براي مصلحت مرد و زن علی السواء
878 آیا مردي که با زنی عقیم و نازا ازدواج کرده است و خواهان اولاد است و متمکّن هم هست و قدرت - است. -قرآن- 773
برنگهداشتن دو زن با شرط عدالت در او هم هست چه باید بکند! و آیا مردي که بیزن نمیتواند زندگی کند و زنی دارد که
قابل مضاجعت [ صفحه 152 ] و همخوابگی نیست و یا مانع و مرضی دارد که نمیتوان با او نزدیک و هم بستر شد آیا اینمرد زنا
کند! و دین و مال و صحّت و شرف خود را بهبا و هدر دهد! یا اینکه زنی بگیرد بشرط آنکه در معامله با آندو ستمی نکند و با
هر دو بیک چشم نگاه کند. و آیا پس از جنگهائی که عدّه زیادي از مردان هلاك میشوند و زنان بسیاري بیسرپرست و عدّه
کمی از مردان باقی میمانند آیا اینکه عمل خوبی است که پارهاي از زندگی با شوهر بهرهمند شوند و اغلب آنها محروم از
عطوفت مردان و تشکیل عائله شوند! و خداي ناکرده مضطرّ و بیچاره نموده بارتکاب گناه و فحشاء دست بزنند! در اینکه مواقع
است که باید براي علاج مسئله متوسّل بعلاج دین شد زیرا دین حفظ تمام جهات را نموده هم محافظت تام از حقوق زنان
شده و هم عنایت کامل بمواقع صلح و جنگ داشته است. و امّا رفتار بد پارهاي از مسلمانان که میبنیم بعضی رخصتها و
اجازات دیگر دین را مدرك میول خود قرار دادهاند و بین زنان عدالت را شرط نمیدانند و براي مجرّد شهوت و یا گرفتن
انتقام ازدواج میکنند و غرض شرافتمندانهاي از ازدواج ندارند زیانی بدین ندارد. در فخر اسلام همین بس که بسیاري از
فلاسفه غرب هم قائل بطلاق شدهاند و هم بتعدّد زوجات عقیده پیدا کردهاند بگذریم از مشتی نادان که بدون تفکر و تدبّر بر
اسلام خورده میگیرند و طلاق و تعدد زوجات را نقص دین میشمارند. و بر اولیآء امور و حکومت وقت فرض است که با
[ تنفیذ روح دین و حقیقت قرآن در مردم، در صدد علاج و درمان درد برآیند. [ صفحه 153
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 5 تا 6
اشاره
وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُم قِیاماً وَ ارزُقُوهُم فِیها وَ اکسُوهُم وَ قُولُوا لَهُم قَولًا مَعرُوفاً [ 5] وَ ابتَلُوا الیَتامی حَتّی
إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِن آنَستُم مِنهُم رُشداً فَادفَعُوا إِلَیهِم أَموالَهُم وَ لا تَأکُلُوها إِسرافاً وَ بِداراً أَن یَکبَرُوا وَ مَن کانَ غَنِیا فَلیَستَعفِف وَ
« السُّفَهاءَ » -- 499- مَن کانَ فَقِیراً فَلیَأکُل بِالمَعرُوفِ فَإِذا دَفَعتُم إِلَیهِم أَموالَهُم فَأَشهِدُوا عَلَیهِم وَ کَفی بِاللّهِ حَسِیباً [ 6] -قرآن- 1
نابخردان جمع سفیه، و سفه اضطرابی است که در عقل و فکر و خلق آدمی پیدا شود و مراد در آیه کسی است که نتواند
اي ما به تقومون و تنتعشون یعنی خداوند « جَعَلَ اللّهُ لَکُم قِیاماً » بخوبی در مال خود تصرف کند و یتیمان را هم شامل میگردد
یعنی با آنها در گفتار نرمی و ملاطفت بکار برید و با خشونت « قُولُوا لَهُم قَولًا مَعرُوفاً » قوام زندگی شما را بآن قرار داده است
اي اختبروا یعنی آنها را « ابتَلُوا » صحبت نکنید و بآنها حرفهائی بزنید که آنان را برشد و صلاح در امور معاش و معاد آگاه سازد
اي أبصرتم و تبیّنتم و وجدتم- ایناس یعنی إبصار، از انسان چشم آمده که مردمک آن باشد « آنَستُم » امتحان و آزمایش کنید
تجاوز از حدّ در هر عملی اسراف است و غالبا در ماده أموال ذکر « إِسرافاً » مراد بآن صلاح در عقل و حفظ مال است « رُشداً »
« فَلیَستَعفِف » مبادرت و مسارعت و پیشی گرفتن و شتاب در اسراف و تبذیر مال پیش از آنکه بحدّ بلوغ برسند « بِداراً » میشود
استعفف و عفّ عن الشیء اي امتنع و ترك، یعنی خودداري کرد و واگذاشت و طلب عفت نمود و عفت ملکه ایست در نفس
552 -قرآن- - 373 -قرآن- 542 - 247 -قرآن- 340 - 20 -قرآن- 215 - قرآن- 7 - « حَسِیباً » که باقتضاي آن ترك شهوات میشود
1158 [ صفحه 154 ] اي رقیبا - 987 -قرآن- 1148 - 872 -قرآن- 972 - 783 -قرآن- 863 - 729 -قرآن- 773 - -617-607 قرآن- 721
یعنی مراقب و محاسب.
تفسیر معانی
اشاره
- خداوند متعال در آیات سابقه امر بدادن أموال یتیمان و زنان و اعطاي مهر آنان فرمود و در اینکه دو آیه آنرا بدو شرط
مشروط فرموده است یکی خالی بودن آنها از سفاهت و بیخردي و دیگر اختبار و امتحان آنها. 5- [اي اولیاء و اوصیاء یتیمان و
سفیهان] اموال صاحبان آنرا که ناقص عقلند بدست آنها ندهید [تا اینکه آزمایش آنها بنگهداري] اموالیکه خداوند قوام
زندگی را بآن قرار داده است [با تمام برسد] و روزي آنها را [از خوراك و پوشاك و تعلیم و درمان بیماري] از ثمره آنمال
بآنها بدهید و با زبان نرم که خشونتی در آن نباشد با آنها گفتگو کنید [یعنی با آنها طوري معامله کنید که با فرزندان خود
میکنید و عطوفت و نرمش را نسبت بآنها مراعات کنید و کلماتیکه حاکی از بدي اسراف باشد ناصحانه بآنها تذکّر دهید]. -
در آیه مبارکه با آنکه أموال متعلق بیتیمان و سفیهان بوده [أَموالَکُمُ] یعنی اموال خودتان میفرماید و اشاره بآنستکه محافظت
مال آنها بر آن ولیّ واجب است و اگر مال یتیم ضایع شود خرج یتیم بعهده او تعلّق میگیرد و چنان است که مال آنها مال خود
ولیّ محسوب میشود مضافا به اینکه که مبدء دارائی در جامعه یکیست و مال دیگرانهم مانند مال ما محسوب میشود و باید
87 و در تفسیر مجمع البیان فرماید اینکه قول از سعید - مراعات حفظ آنها را بکنیم و نگذاریم ضایع و تباه گردد]. -قرآن- 73
بن جبیر است که مراد از أَموالَکُمُ [أموالهم] است [چنانکه خدا میفرماید [لا تَقتُلُوا أَنفُسَ کُم] که مقصود نکشتن دیگران است
یعنی خودهاتان را نکشید] و در اینجا یعنی مالهاي یتیمان و سفیهان را بدست آنها ندهید و از ثمره آن مال خوراك و پوشاك
168 و صاحب مجمع گوید بهتر آنستکه آیه را شامل عموم نمائیم یعنی جایز - 100 -قرآن- 142 - آنها را بدهید. -قرآن- 88
نیست مال سفیه را که بیهوده خرج میکند و مال یتیمی را که بالغ نشده است و بالغی که رشید نیست بدست آنها بدهید و
اضافه و نسبت دادن مال یتیم و یا سفیه بقیّم یا ولیّ او نوعی از [ صفحه 155 ] مجاز است یا ممکن است تقدیر عبارت اینکه
6- و بر شماست که یتیمان چون بالغ 95- باشد [لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَکُمُ الّتی بعضها لکم و بعضها لهم فیضیّعوها]. -قرآن- 59
شوند و بسنّ زواج و زنا شوئی برسند آنها را آزمایش کنید [و میزان عقلشان را بسنجید و تصرّف آنها را در مال که بچه نوع
خرج میکنند یعنی حسن تصرف دارند و بخرج لازم میپردازند یا سوء تصرف دارند و بمخارج بیهوده و هوا و هوس مصرف
میدارند، اینها را آزمایش و امتحان نمائید] و چون آنها را رشید یافتید [و دانستید که عاقلند و مال خود را تباه نمیسازند] أموال
آنها را بخودشان ردّ کنید و مبادا که از أموال آنها [پیش از آنکه بمرحله بلوغ و ادراك سلیم برسند] شتاب کنید و از آن مال
بخورید و اسراف و تبذیر نمائید و قبل از آنکه بزرگ شوند تصرف بغیر حقّ در مال آنها کرده باشید امّا اگر ولیّ طفل یتیم
متمکّن و بینیاز باشد بایستی عفت بخرج دهد و از تصرف و خوردن مال یتیم خودداري کند و اگر آن ولی نادار و نیازمند
باشد فقط بقدر معروف میتواند از آنمال بخورد [یعنی بقدر حاجت و کفایت و بطور وام یا بقدر سدّ جوع و ستر عورت بغیر
وام یا باندازه اجرت المثل عرف پسند براي حق نگهداري مال باختلاف أقوال ممکن است در آنمال تصرف کند و او مجاز
نیست که از مال یتیم چیزي اختصاصی براي خودش جمع و ذخیره نماید]- بنابرین [چون اختبار و آزمایش بعمل آمد و معلوم
شد که یتیم یا سفیه صلاحیّت اداره مال خود را دارد] أموال یتیم را بخود او تحویل نمائید و موقع ردّ و تحویل مال با حضور
شهود و گواهان باشد [که قاطع نزاع بعدي باشد] و حال آنکه گواه و مراقب و شاهد حقیقی خداست و براي عمل شما کافی
است زیرا [که چیزي در آسمان و زمین بر او مخفی نیست]. - در معنی سفهاء مفسّرین اختلاف دارند و أقوال مختلف آن در
تفسیر مجمع البیان ذکر شده است هر کس خواهان است بآن جا رجوع کند، قول اخیر آن اینستکه سفهاء کلمه عامّ است و هر
سفیهی را اعمّ از کودك یا دیوانه یا محجور علیه براي جلوگیري از اسراف و تبذیر مال، آیه مبارکه شامل میباشد و از امام [
صفحه 156 ] صادق علیه السّلام هم مروي است که فرمود: [سفیه شرابخوار است و هر کس در روال او باشد] و اینکه قول
بواسطه عمومیتش اولی است [مجمع].
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 7 تا 10
اشاره
[ لِلرِّجالِ نَصِ یبٌ مِمّا تَرَكَ الوالِدانِ وَ الَأقرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِ یبٌ مِمّا تَرَكَ الوالِدانِ وَ الَأقرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنهُ أَو کَثُرَ نَصِیباً مَفرُوضاً [ 7
وَ إِذا حَ َ ض رَ القِسمَۀَ أُولُوا القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکِینُ فَارزُقُوهُم مِنهُ وَ قُولُوا لَهُم قَولًا مَعرُوفاً [ 8] وَ لیَخشَ الَّذِینَ لَو تَرَکُوا مِن
خَلفِهِم ذُرِّیَّۀً ضِعافاً خافُوا عَلَیهِم فَلیَتَّقُوا اللّهَ وَ لیَقُولُوا قَولًا سَدِیداً [ 9] إِنَّ الَّذِینَ یَأکُلُونَ أَموالَ الیَتامی ظُلماً إِنَّما یَأکُلُونَ فِی بُطُونِهِم
اي محتوما لا بدّ من أخذه یعنی حتم و واجب گشته است که باید آنرا « مَفرُوضاً » -- 583- ناراً وَ سَیَصلَونَ سَعِیراً [ 10 ] -قرآن- 1
دریافت کند، فرق بین فرض و واجب آنستکه در فرض فارضی لازم است که آنرا فرض و واجب کند ولی واجب اینطور
اي اذا شهد قسمۀ المیراث یعنی موقع « إِذا حَ َ ض رَ القِسمَۀَ » نیست و ممکن است چیزي واجب شود فی نفسه بدون ایجاب موجبی
اي أعطوهم من الترکۀ قبل القسمه شیئا یعنی پیش از تقسیم ترکه چیزي بآنها « فَارزُقُوهُم » تقسیم میراث حاضر و موجود باشد
- 18 -قرآن- 283 - قرآن- 7 - « وَ لیَخشَ » اي حسنا غیر خشن یعنی با کلام درشت با آنها سخن نگوئید که برنجند « مَعرُوفاً » بدهید
590 [ صفحه 157 ] خشیۀ ترسی است که با مهم بودن موضوع آرزوئی - 497 -قرآن- 578 - 395 -قرآن- 486 - -306 قرآن- 380
اي محکما قویما صائبا و مراد در اینجا موافقت آنست با دین، « سَدِیداً » جمع ضعیف و ضعیفه یعنی ناتوان « ضِ عافاً » در آن باشد
اي ملء بطونهم یعنی شکم پر، « فِی بُطُونِهِم » اي بغیر حقّ « ظُلماً » سداد و سدد یعنی استقامت و بمعنی سلامت از خلل و فساد
سیحرقون- صلی الرجل النار اي لزمها یعنی « سَیَصلَونَ » گویند أکل فی بطنهاي ملء بطنه یعنی خورد بحدي که شکمش پر شد
اي نارا ملتهبۀ یعنی آتش برافروخته و شعلهور- و فعیل بمعنی « سَعِیراً » بزودي ملازم آتش خواهند بود و سوخته خواهند شد
- 126 -قرآن- 252 - 80 -قرآن- 116 - مفعول است و سعر التهاب آتش باشد و إصلاء القآء و افکندن در آتش است. -قرآن- 71
521- 411 -قرآن- 511 - 293 -قرآن- 398 - -260 قرآن- 275
تفسیر معانی
اشاره
- [گویند عرب جاهلیّت بزنان ارثی نمیدادند و ارث متوفّی اختصاص بمردان یا جنگجویان و حامیان از حریم مال داشت و از
جمله مروي است که أوس بن الصامت الأنصاري وفات کرد و زنی بنام ام کحلۀ و دخترانی از او بجا ماند و پسر عموهاي او
سوید و عرفطۀ مانع شدند که زن او و دخترانش از میراث اوس ببرند و عیال اوس شکایت بنزد رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله
برد و آنحضرت آندو را احضار فرمود و علّت خواست و آنها گفتند که اینان جنگجو نیستند و سوارکار و مدافع نمیباشند و لذا
اینکه آیه و آیات میراث نازل گردید که براي زنان هم حق ارث قرار داد]. 7- چون پدران و مادران و خویشاوندان بمیرند و
ترکه یعنی مالی از خود بجاي بگذارند براي مردان نزدیک او بهره و نصیبی از ماترك آنهاست و همچنین از آنچه پدران و
مادران و خویشان از خود مالی بجا بگذارند براي زنان نزدیک او نیز نصیب و بهرهاي از ماترك آنهاست خواه اینکه متروکات
کم باشد یا زیاد، هر یک را بهرهاي است که خداوند براي آنها فرض و واجب کرده است. - اینکه آیه دلیل بر بطلان قول به
عصبه است زیرا خداي تعالی میراث را براي تمام مردان و زنان فرض فرموده است و اگر منع زنان در موضعی جایز باشد منع
مردان هم از میراث در مواضعی جایز خواهد بود و نیز دلیل است: بر اینکه ذوي [ صفحه 158 ] الارحام هم ارث میبرند زیرا از
جمله مردان و زنان کسانی هستند که از آنها اقربائی مرده است و اینکه مذهب امامیّه است و أبو حنیفه نیز بر همین قول است -
و نیز لفظ [لِلرِّجالِ نَصِ یبٌ] شامل انبیاء و غیر انبیاء هر دو میشود و عمومیّت را میرساند و همگی داخل در کلمه رجال هستند و
خود دلیل بر اینستکه انبیاء هم مانند غیر خودشان ارث میگذارند و باید بین میراث برها تقسیم شود و راي مذهب حقّه جعفري
8- و چون در موقع تقسیم میراث و ماترك متوفّی خویشاوندان [دور او که 215- اثنی عشري نیز بر اینکه است. -قرآن- 193
حق ارث ندارند و همچنین یتیمان و مستمندان حاضر باشند و متوقع گرفتن چیزي از آنمال باشند شما هم بخل نورزید و زبان
ضعاف آنها را از بعض گفتارشان قطع کنید] بآنها هم چیزي از آن مال عطا کنید [هر چند کم باشد] و با زبان خوب و گفتار
نیکو با آنها صحبت کنید [یعنی منتی بر آنها نگذارید بلکه از کمبود مقدار اعطائی عذر خواهی هم بکنید و پوزش بطلبید-
باشد که اینکه عمل شما آنها را دلگرم و مسرور سازد و کینهاي در دلها باقی نگذارد]. 9- [اگر کسی بمیرد و وارثش یتیمی
باشد و کسی براي ولایت آن کودك یتیم معین شده باشد که میراث او را حفظ کند، اینکه کس که در حجر او یتیمی است و
ولیّ آن یتیم است ...]. بایستی معامله او با اینکه یتیم چنان باشد که اگر خود بمیرد و طفل یا اطفال صغیري باقی بگذارد و در
موقع وفات بیم فقر و یا تضییع مال اطفال خود را پس از خود داشته و بترسد که کسی نباشد اولاد او را تکفل کند یا بآنها پس
از او ستم شود باید همین ترس را نسبت به یتیمانی که تکفل آنها بعهده اوست داشته باشد [یعنی باو ستم نکند و مالش را
ضایع نسازد و تفریط ننماید و خلاصه باید همان معامله را با اینکه یتیم بکند که مایل است بعد از مرگ خودش با یتیم او
بکنند] و چنین اشخاص یعنی کسانیکه ولایت صغیر یتیم را بعهده دارند باید تقوي پیشه کنند و از عذاب خدا بترسند و گفتار
آنها گفتار قویم و موافق با دین بوده باشد و بصواب سخن بگویند [و [ صفحه 159 ] چنان باشد که با اولاد خود سخن
میگویند]. 10 - آنانکه از دارائی یتیمان انتفاع میبرند و مال آنها را بستم میخورند جز اینکه نیست که آتش میخورند و
شکمهاشان پر از آتش میگردد و بزودي آنها را بآتش با التهاب دوزخ میافکنند [و بآتش خواهند سوخت که آتش گیره آن
[ آدم و سنگ میباشد]. [ صفحه 160
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 11 تا 12
اشاره
یُوصِ یکُمُ اللّهُ فِی أَولادِکُم لِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَیَینِ فَإِن کُنَّ نِساءً فَوقَ اثنَتَینِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِن کانَت واحِدَةً فَلَهَا النِّصفُ وَ
وّاحِ دٍ مِنهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ إِن کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَم یَکُن لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن کانَ لَهُ إِخوَةٌ فَلِأُمِّهِ
ِ
لِأَبَوَیهِ لِکُ ل
السُّدُسُ مِن بَعدِ وَصِ یَّۀٍ یُوصِ ی بِها أَو دَینٍ آباؤُکُم وَ أَبناؤُکُم لا تَدرُونَ أَیُّهُم أَقرَبُ لَکُم نَفعاً فَرِی َ ض ۀً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً
حَکِیماً [ 11 ] وَ لَکُم نِصفُ ما تَرَكَ أَزواجُکُم إِن لَم یَکُن لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِن کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکنَ مِن بَعدِ وَصِیَّۀٍ یُوصِینَ
بِها أَو دَینٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکتُم إِن لَم یَکُن لَکُم وَلَدٌ فَإِن کانَ لَکُم وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَکتُم مِن بَعدِ وَصِ یَّۀٍ تُوصُونَ بِها أَو
وّاحِدٍ مِنهُمَا السُّدُسُ فَإِن کانُوا أَکثَرَ مِن ذلِکَ فَهُم شُرَکاءُ فِی
ِ
دَینٍ وَ إِن کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَۀً أَوِ امرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَو أُختٌ فَلِکُل
مصدر آن « یُوصِیکُمُ » -- 1256- الثُّلُثِ مِن بَعدِ وَصِیَّۀٍ یُوصی بِها أَو دَینٍ غَیرَ مُضَارٍّ وَصِیَّۀً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ [ 12 ] -قرآن- 1
تثنیه انثی « الأُنثَیَینِ » بهره و نصیب « حَظِّ » وصیّت است و آن بمعنی سفارش و خواستن عملی از دیگري است که انجام دهد
مصدر است فعل آن کلّ یکلّ کلّالا در قرابت دور استعمال شده است و رجل ذو کلالۀ کسی است « کَلالَۀً » میباشد یعنی دو زن
196 سبب نزول- - 152 -قرآن- 186 - 122 -قرآن- 137 - 20 -قرآن- 115 - که نه پدر براي او مانده باشد و نه فرزند. -قرآن- 7
عیال سعد بن الربیع بخدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم شرفیاب شد و عرض کرد اینها دو دختراند که از سعد بن
الربیع بجا مانده و پدرشان در رکاب تو در احد شهید گشت و اینک عموي آنها مال آنها را گرفته و بآنها چیزي نمیدهد و
چون مالی ندارند کسی آنها را بزنی نمیگیرد، حضرت فرمود خداوند حکم آنرا خواهد فرمود و لذا آیه مواریث نازل شد و
رسولخدا صلّی اللّه علیه و اله عموي آندو را احضار نموده فرمود دو ثلث مال سعد را بدو دختر او، و ثمن مال را بزن او بده و
ما بقی براي شما خواهد بود و اینکه نخستین ترکهاي بود که در اسلام تقسیم گردید.
تفسیر معانی
اشاره
- اینکه آیات شامل نظام مواریث در أحکام اسلامی است که مسلمانان بآن افتخار میکنند چه قاعده عمومی مواریث در تمام
جهان گشته است و اگر تعصّب ناشی از خصومت و دشمنی نبود ملل غیر مسلمانهم تمام آنرا گرفته و بکار میبستند زیرا اینکه
نظام و دستوري از جانب خداي حکیم و علیم است و خالق بمصالح مخلوق خود بیناتر است و آیات، هم متضمّن حقوق اصول
است مانند پدر و مادر و هم حقوق فروع از اولاد ذکور و اناث و هم حقوق زوجیّت و هم حقوق برادري و خواهري مادري و
امّا [ صفحه 161 ] و أمّا حقوق اخوت پدري حکمش در آخر سوره بیاید انشاء اللّه. 11 - [اي مسلمانانیکه مکلّف بتکالیف
شرعی و مخاطب قرآن میباشید] خداوند [براي مصلحت شما - در باره ترکهاي که از شما براي فرزندانتان میماند] توصیه
میکند [یعنی سفارش مینماید و امر میدهد و فرض و واجب میسازد] که اگر چند پسر و چند دختر باشند براي هر نرینهاي دو
برابر سهم هر مادینه ایست [و اینکه عجب نیست زیرا مرد باید نفقه و خرج خودش و زنش و خواهرش را متحمّل گردد. و
خواهر او که زن است فقط متکفّل خویش است و اگر شوهر کند شوهرش متکفّل مخارج اوست]- و اگر میّت را دو دختر یا
بیشتر باشد و اولاد میّت منحصر بدختر بود دو ثلث ماترك متعلّق بآنهاست - و اگر وارث فرزند فقط یک دختر بود نصف
ماترك حق اوست [و باقی ورثه بر حسب مواریث شرعیّه بقیّه را میبرند-] و حق پدر و مادر میّت براي هر یک از آندو [بدون
فرق] سدس [یعنی شش یک] ماترك است و اینکه در وقتی است که میّت را فرزندي باشد و اگر براي او فرزندي نباشد و پدر
و مادرش از او ارث ببرند ثلث مال از آن مادر است [و باقی بپدر تعلق میگیرد]- و اگر وارث منحصر بپدر و مادر نباشد و میّت
را برادران و خواهرانی باشد [خواه پدر و مادري و خواه از یک جهت پدري یا مادري] در اینصورت سهم مادر از ثلث [یعنی
سه یک] بسدس [یعنی شش یک] برمیگردد- [و تمام اینکه تقسیمات] بعد از وصیّتی است که میّت کرده باشد [که باید از
ثلث مال او داده شود] و بعد از قروضی است که میّت دارد [و باید بدوا از ما ترك پرداخته شود] و در فرضیه بالا که وارث
علاوه بر پدر و مادر برادر و خواهر هم باشد برادر و خواهر ارثی و سهمی نمیبرند فقط حاجب سهم مادر از ثلث بسدس
میشوند و وجود آنها کمک بزیادتی سهم پدر میکند]- پدران و پسران شما [هر چند هر یک را با شما قرابتی است ولی بعضی
در قرابت و منافع با بعض دیگر تفاوت دارند] و شما نمیدانید از جهت نفع کدامیک بشما نزدیکتر میباشند [بنابرین آنچه را
خداوند بشما امر میکند پیروي کنید زیرا او أعلم از شماست و اقرب بنفع شما را از شما بهتر [ صفحه 162 ] میشناسد] و
احکامی که از جانب خدا فریضه شما قرار داده شده است [عمل بآنها را واجب بدانید] زیرا خداوند داناي بمنافع و مضارّ
بندگان است و آنچه حکم میکند موافق صلاح و مصلحت آنهاست. 12 - و اگر زنان شما بمیرند و آنها را فرزندي نباشد
نصف آنچه از مال خود بجا میگذارند متعلّق بشماست و اگر بمیرند و آنها را فرزندي باشد [خواه از خود شما خواه از شوهر
قبلی] ربع یعنی چهار یک ماترك آنها ارثی است که بشما میرسد و اینکه حق وارث هم بعد از آن است که از ماترك بوصیّتی
که او کرده عمل کنند و قروضی که دارد بدهند و آنچه پس از آنها میماند بارث بشما میرسد- و اگر شما بمیرید و زن یا
زنهاي شما بمانند چهار یک آنچه شما باقی میگذارید بزن میرسد آنهم اگر شما را فرزندي نباشد و اگر شما را فرزندي باشد
هشت یک ماترك شما بآنها میرسد آنهم بعد از پرداخت وصیّت مرد و اداي قرض. و اگر مردي بمیرد و وارث او کلاله باشد
[یعنی قرابت بین او و میّت قرابت ابوّت و بنوّت نباشد] و یا زنی بمیرد [و وارث او چنین کس باشد] و آن میّت یک برادر یا
یک خواهر مادري مانده باشد شش یک ماترك بهر یک داده میشود. عدّه آنها بیشتر باشد سه یک یعنی ثلث ماترك مشترکا
بین آنها تقسیم میشود و مساوي دختر میبرد] و اینکه سهمیّه هم بعد از اداي وصیّت یا دین میّت خواهد مشروط بر آنکه آن
وصیّت یا دین باعث ضرر و زیان سهم الارث نشود [یعنی نباید زیاده بر ثلث مال خود وصیّت کند یا به اقرار دروغ قرضی براي
خود معیّن باشد و از اینکه راه بورثه خود زیان برساند- [آنچه در باب سهام وارث گفتیم وصیّت و سفارش و أمر محکم
خداست و حتمی و لازم الاجر است و اوست که بتمام أحوال بندگان است و بردباري و حلم او مانع تعجیل در عقوبت! عقاب
است]. أصل کلاله بمعنی احاطه است و اکلیل بمعنی تاج از آن ماده چون احاطه بر سر دارد و کلّ نیز از همین مادّه میباشد
چون احاطه بر عد!!! [ صفحه 163 ] و کلاله نیز محیط باصل نسب است که آن فرزند و پدر باشد و بمعنی نقصان قوّه در تکلّم
نیز میباشد و براي قرابت از جهت پدر و فرزند نیز بطور استعاره میآید بواسطه ضعف آن بالنسبه بقرابت از جهت پدر و فرزند
و در اینکه آیه مبارکه [یعنی اگر میّت مردي باشد که بطور کلاله از او ارث برده شود یعنی نه او را فرزند و نه پدر باشد بلکه
برادر یا خواهر مادري داشته باشد ....]
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 13 تا 14
اشاره
تِلکَ حُ دُودُ اللّهِ وَ مَن یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ یُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ الفَوزُ العَظِیمُ [ 13 ] وَ مَن
جمع حدّ و آن « حُ دُودُ » -- 284- یَعصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُ دُودَهُ یُدخِلهُ ناراً خالِداً فِیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ [ 14 ] -قرآن- 1
- 111- 16 -قرآن- 101 - یعنی پست و خوار. -قرآن- 7 « مُهِینٌ » بمعنی منع است و أحکام خدا مانع از وقوع در معصیت است
[پس از آنکه خداوند أحکام متعلقه بضعفاء یتیمان و زنان و أحکام ارث را بیان فرموده است اشاره میفرماید که اینها حدود
الهی و محارم او هستند که براي مسلمان تخطی و تجاوز از آن حدّها درست نیست و هر کس نزدیک بآن شود چه بسا در آن
افتد]. 13 - اینها حدود خدائی هستند [یعنی مرزهائی است که تجاوز از آنها سزاوار نیست و اینکه قسمتی که خداي براي شما
تعیین نموده و از دارائی مردگان براي شما زندگان فرض فرموده فاصلههائی بین طاعت و معصیت خداست و معناي حدود اللّه
حدود طاعۀ اللّه است و چون معنایش واضح است باختصار ذکر شده است] و هر کس اطاعت خدا و رسول او را [در احکامی
که امر بآن شده یا در فرائضی که در ارث معین شده است] [ صفحه 164 ] بنماید خداوند او را ببهشتهائی میبرد که از زیر
درختان و کاخهاي آنها نهرهاي آب جاري است و در آن باغها و بستانها بطور دائم و جاوید خواهند ماند و اینکه انعام و خلود
در بهشت کامیابی و رستگاري بزرگی است. 14 - و هر کس نافرمانی خدا و رسول او را [در آنچه از فرائض و غیر آن بیان
شد] بنماید و از مرز فرمان خداوندي تجاوز و تعدّي کند، خداوند او را در آتش وارد میسازد که همیشگی و دائم در آن
خواهد ماند و براي او عذاب و شکنجه خوار کنندهاي مهیّاست.