گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره النساء [ 4]: آیات 15 تا 16



اشاره
وَ اللاّتِی یَأتِینَ الفاحِشَ ۀَ مِن نِسائِکُم فَاستَشهِدُوا عَلَیهِنَّ أَربَعَۀً مِنکُم فَإِن شَهِدُوا فَأَمسِکُوهُنَّ فِی البُیُوتِ حَتّی یَتَوَفّاهُنَّ المَوتُ أَو
یَجعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا [ 15 ] وَ الَّذانِ یَأتِیانِها مِنکُم فَآذُوهُما فَإِن تابا وَ أَصلَحا فَأَعرِضُوا عَنهُما إِنَّ اللّهَ کانَ تَوّاباً رَحِیماً [ 16 ] -قرآن-
اي یفعلنها یعنی آنرا بجا میآورند و فاحشه عملی است که گناهش فاحش و جرمش قبیح باشد « یَأتِینَ الفاحِشَ ۀَ » -- 349-1
توفّی تمام و کمال قبض کردن و گرفتن چیزي است و اینجا مراد قبض ارواح آنها توسط عزرائیل علیه « یَتَوَفّاهُنَّ » مانند زنا
153- 29 -قرآن- 136 - السّلام است. -قرآن- 7
[تفسیر معانی]
اشاره
-15 از زنان شما آنانکه مرتکب فاحشهاي [یعنی عمل مخالف با عفّت و قبیحی] گردد بایستی چهار شاهد مرد مسلمان براي
گواهی عمل او بخواهید و اگر شهادت دادند آنها را در خانها نگهدارید [یعنی بزندان کنید] تا مرگ آنها را در یابد یا
خداوند راهی براي آنها گشاده گرداند [به اینکه که شوهر کنند یا بطریق دیگري [ صفحه 165 ] وسیله نجات براي آنها فراهم
آورد]. 16 - و آن دو شخصی که از بین شما مرتکب اینکه کار زشت و فاحشه شدهاند آنها را [بسرزنش زبانی و توبیخ و
ملامت لسانی] آزارشان دهید، اگر توبه کردند و خود را اصلاح نمودند که از کرده آنها در گذرید و از آنها اعراض نمائید
زیرا خداوند توبه را از بندگانش بسیار میپذیرد و نسبت بآنها مهربان است. - در تفسیر اینکه دو آیه مبارکه دو رأي است یکی
رأي جمهور مفسرین بر اینست که مقصود از فاحشه در آیه مبارکه زناست اوّلی براي محصنات و دوّمی براي ابکار چه در
ابتداي اسلام چون زنی مرتکب زناي محصن میشد و چهار شاهد بر زناي او گواهی میدادند او را محبوس ابدي میساختند تا
بمیرد ولی اینکه حکم بعدا نسخ گردید و در زناي محصن حکم رجم [یعنی سنگسار] آمد و در زناي غیر محصن حکم جلد
[یعنی صد تازیانه] مقرر گردید- و طلب شاهد که در آیه مبارکه بلفظ [فَاستَشهِدُوا] آمده در صورت اقرار نکردن زانی و زانیه
است و خطاب خداوندي در آیه بحکّام شرع و پیشوایان دین و اولی الأمر است که آنها را امر بخواستن چهار شاهد فرموده
است و بقولی خطاب بشوهران است که زنانشان مرتکب اینکه امر شنیع شدهاند- و در تفسیر قسمت اخیر آیه اولی [أَو یَجعَلَ
اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا] گفتهاند که مراد از سبیل و راهی که براي نسخ حکم قبل مقرر شد آیه مبارکه اوّل سوره نور است که میفرماید
[الزّانِیَۀُ وَ الزّانِی فَاجلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنهُما مِائَۀَ جَلدَةٍ] و همچنین حدیث نبوي صلّی اللّه علیه و آله که فرمود: [خذوا عنّی قد جعل
اللّه لهن سبیلا البکر بالبکر جلد مائۀ و تغریب عام و الثیّب بالثیّب جلد مائۀ و الرجم- یعنی حکم خدا را از من بگیرید: راهی را
که خدا براي آنها قرار داده اینست که زن بیشوهر با مرد بیزن که زنا کند بهر یک یکصد تازیانه بزنند و یک سال نفی بلد
کنند تا از وطن دور باشند و مرد زن دار با زن شوهر دار که زنا کند یکصد تازیانه بهر یک بزنند و هر دو را سنگسار کنند]- و
چنانکه ذکر شد گفتهاند اینکه دو آیه منسوخ است و نسخ آن از باقرین علیها السّلام هم روایت گردیده است- و بقولی آیه
1070 [ صفحه 166 ] آیه اوّلی آمده است و آیه ابتداي سوره - 874 -قرآن- 995 - 536 -قرآن- 834 - دوم در نسخ -قرآن- 521
نور براي نسخ هر دوي آنها میباشد. و امّا أبو مسلم قائل بنسخ دو آیه نیست و گفته است آیه اولی راجع بمساحقه زنان با زنان
است و آیه دوم در باره لواط است و مجاهدهم بهمین قول است و العلم عند اللّه.
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 17 تا 18
اشاره
إِنَّمَا التَّوبَۀُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَۀٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیهِم وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً [ 17 ] وَ
لَیسَتِ التَّوبَۀُ لِلَّذِینَ یَعمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّی إِذا حَ َ ض رَ أَحَ دَهُمُ المَوتُ قالَ إِنِّی تُبتُ الآنَ وَ لا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُم کُفّارٌ أُولئِکَ
فعل زشت و قبیحی که فاعل آنرا ببدي معرفی کند و شامل گناهان « السُّوءَ » -- 414- أَعتَدنا لَهُم عَذاباً أَلِیماً [ 18 ] -قرآن- 1
مراد نادانی و بیخردي است که عاقل را ارتکاب آن سزاوار نباشد و مقصود بیعلمی « بِجَهالَۀٍ » صغیره و کبیره هر دو میشود
نیست بلکه عملی است که بسبب طغیان و شور شهوت و غضب از آدمی ناشی شود، و لذا هر کس نافرمانی خدا کند جاهل
اي من زمان قریب و مراد پیش از حضور « مِن قَرِیبٍ » است و ممکن است عالمی هم بمتابعت شهوت یا غضب نافرمانی کند
اي هیّأنا و إعتاد یعنی تهیئه از ماده عتاد که بمعنی عدّه و اسباب « أَعتَدنا » جمع سیّئه یعنی الافعال السیّئات « السَّیِّئاتِ » مرگ است
- 499 -قرآن- 538 - 429 -قرآن- 484 - 128 -قرآن- 414 - 17 -قرآن- 116 - است. -قرآن- 7 « أعددنا » است و گفتهاند که أصل آن
548
تفسیر معانی
اشاره
-17 همانا بر خداست که توبه کسانیرا که از راه جهالت عمل بدي بجا میآورند و از روي جهالت نافرمانی خداي میکنند و -
سپس بلافاصله و بسرعت [ صفحه 167 ] یا قبل از آنکه مرگشان فرا رسد توبه و بازگشت میکنند بپذیرد [زیرا خداوند قبول
توبه و آمرزش را وعده فرموده و وعده کریم وفا کردنی است و لذا پذیرش توبه بر خداوند واجب است که فرمود: [کَتَبَ
رَبُّکُم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَۀَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُم سُوءاً بِجَهالَۀٍ ثُمَّ تابَ مِن بَعدِهِ وَ أَصلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ] بنابرین چنین جماعتی را که
[توصیف شدند] توبهشان را میپذیرد چه خداست که بمصالح بندگان و أحوال آنها داناست و آنچه در باره آنها میکند
18 - و امّا کسانیکه عمل بد بدنبال عمل بد از آنها ناشی میشود و مرتکب سیّئات 368- بمقتضاي حکمت است. -قرآن- 208
[یعنی گناهان بسیار و سوء بعد سوء] میشوند تا اینکه ساعت مرگشان فرا میرسد [و در آنحال دیگر عاجز از معصیت و ترسان
از عقاب میگردند آنوقت] گوید اینک توبه کردم و بسوي خدا بازگشتم چنین کسانی توبهشان پذیرفته نیست [و بازگشتشان
بیثمر است و مقبول نیست] و همچنین کسانیکه بحال کفر بمیرند خداوند توبه آنها را قبول نخواهد کرد و براي اینکه
اشخاص عذاب دردناکی مهیّا ساختهایم [چه اینکه دو فرقه را تا ساعت مرگشان شیطان ببندگی خود استخدام و استعباد ساخته
است]. : مولانا جلال الدین بلخی گوید: مرکب توبه عجایب مرکب است || بر فلک تا زد ز یک لحظه به پست چون برآرند
از پشیمانی انین || عرش لرزد از انین المذنبین عمر اگر بگذشت بیخش ایندم است || آب توبهاش ده اگر او بینم است بیخ
عمرت را بده آب حیات || تا درخت عمر گردد با ثبات جمله راضیها از اینکه نیکو شوند || زهر پارینه از اینکه گردد چو
قند گر سیه کردي تو نامه عمر خویش || توبه کن ز آنها که کردي توبه پیش توبه آرید و خدا توبه پذیر || امر او گیرید او
نعم الامیر - در معناي قول باریتعالی [بِجَهالَۀٍ] أقوال مختلف است یکی آنکه گفتهاند هر معصیتی عبد بجا میآورد هر چند از
44 [ صفحه 168 ] او را وادار بآن معصیت میکند و آنرا در نظرش زینت - روي عمد باشد جهالت است زیرا جهل -قرآن- 32
میدهد و از مفسّرین صحابه إبن عباس و مجاهد و قتاده بر اینکه قولند و از حضرت صادق علیه السّلام نیز مروي است که
فرمود: [کلّ ذنب عمله العبد و ان کان عالما فهو جاهل حین خاطر بنفسه فی معصیۀ ربّه فقد حکی اللّه تعالی قول یوسف
هَل عَلِمتُم ما فَعَلتُم بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذ أَنتُم جاهِلُونَ!] فنسبهم إلی الجهل لمخاطرتهم بانفسهم فی معصیۀ اللّه - یعنی هر » لاخوته
گناهی که بنده مرتکب میشود هر چند دانا باشد نادان است که نفس خود را در نافرمانی پروردگارش بمخاطره میاندازد و
خداي تعالی گفتار یوسف علیه السّلام را ببرادرانش حکایت نموده و فرموده است: [آیا دانستید با یوسف و برادرش چه
404 و اینکه نسبت جهل بآنها داده براي آنکه جان خود را در نافرمانی خدا - کردید در حالتی که نادان بودید.] -قرآن- 328
بمخاطره انداختند.] دوّم آنکه گفتهاند معنی آنکه فرموده است بجهالۀ: [یعنی از روي نادانی کار بدي میکنند] آنستکه آنچه را
در کنه اینکه گناه از عقوبت است نمیدانند. سوّم آنکه معناي آن آنستکه نمیدانند آن کارها گناه و معصیت است و آنرا بجا
میآورند و اینکه نادانی از اینکه راه است که خطاي خود را تأویل میکنند یا بعکس در استدلال بر قبح آن افراط مینمایند و
اینکه قول ضعیف است زیرا بخلاف اجماع مفسّرین است و لازم میآید براي کسیکه علم بگناه بودن آن عمل داشته باشد
توبه نباشد و حال آنکه کلمه إنّما التوبۀ مفید آنستکه توبه براي اینکه جماعت است و براي غیر آنها نیست و أبو العالیه و قتاده
گفتهاند اجماع صحابه بر اینکه است که هر گناهی را عبد بجا میآورد از روي نادانی است.- چهارم زجّاج گوید اینکه فرموده
است بجهالۀ براي اینستکه آنان در اینکه لذّت فانی را بر لذّت باقی برگزیدهاند نادانند و اینکه جهل جهل در انتخاب و اختیار
فرموده و مقصود قبل از مرگ است براي اینستکه ما بین انسان و مرگ نزدیکی کاملی « یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ » است. و اما اینکه
40 [ صفحه 169 ] ملک الموت است و از أمیر المؤمنین علی علیه - است و توبه مقبوله قبل از یقین بمرگ و معاینه -قرآن- 13
السّلام مروي است که بایشان عرض شد اگر چندین مرتبه گناه کند و تائب شود و باز برگردد و توبه کند آیا باز قبول است!
فرمود باز هم خدا او را میآمرزد عرض شد تا کی! فرمود: تا موقعی که شیطان دچار حسرت گردد. و در کتاب من لا یحضره
الفقیه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است که آنحضرت در آخر خطبه اي فرمود: هر کس یک سال پیش از مرگش
توبه کند خدا قبول میکند- سپس فرمود یک سال زیاد است هر کس یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا میپذیرد- باز
فرمود یک ماه زیاد است هر کس یک روز قبل از مرگش توبه کند خدا میآمرزد- باز فرمود یکروز زیاد است هر کس یک
ساعت پیش از مردن توبه کند خدا قبول میکند- باز فرمود یک ساعت زیاد است هر کس توبه کند و جانش به اینکه جا
رسیده باشد [و اشاره بحلق خود فرمود] خدا او را میآمرزد و از او در میگذرد. و نیز از رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم
روایت شده است که فرمود چون شیطان رانده شد عرض کرد قسم بعزّت و جلال و عظمت تو از آدمیزاد جدا نمیشوم تا روح
از بدن او جدا نشود. خداي سبحانه و تعالی فرمود: قسم بعزت و عظمت خودم منهم توبه را از بنده خودم دور نمیکنم تا جان
او بغراغر برسد یعنی تا آخرین نفس او فرارسد. و البتّه قبول توبه بشرطی است که توبه از روي خلوص دل و خالصۀ للّه باشد و
گناهکار ادراك قبح فعل ناشی از خود را نموده باشد و پشیمانی او از گناه پشیمانی واقعی حقیقی باشد تا پذیرفته شود و
بدیهی است چنین توبهاي بسیار بندرت اتفاق میافتد. و امّا یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ بطوریکه در بالا هم تفسیر شد بمعنی [بسرعت]
[ 32 [ صفحه 170 - هم معنی میدهد یعنی پس از وقوع گناه بسرعت و فورا در مقام معذرت و توبه و انابه بر آید. -قرآن- 7
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 19 تا 21
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُم أَن تَرِثُوا النِّساءَ کَرهاً وَ لا تَعضُ لُوهُنَّ لِتَذهَبُوا بِبَعضِ ما آتَیتُمُوهُنَّ إِلاّ أَن یَأتِینَ بِفاحِشَ ۀٍ مُبَیِّنَۀٍ وَ
عاشِرُوهُنَّ بِالمَعرُوفِ فَإِن کَرِهتُمُوهُنَّ فَعَسی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ یَجعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیراً کَثِیراً [ 19 ] وَ إِن أَرَدتُمُ استِبدالَ زَوجٍ مَکانَ
زَوجٍ وَ آتَیتُم إِحداهُنَّ قِنطاراً فَلا تَأخُ ذُوا مِنهُ شَیئاً أَ تَأخُ ذُونَهُ بُهتاناً وَ إِثماً مُبِیناً [ 20 ] وَ کَیفَ تَأخُذُونَهُ وَ قَد أَفضی بَعضُ کُم إِلی
العضل تنگ گرفتن و منع از تزویج و أصل آن امتناع « وَ لا تَعضُلُوهُنَّ » -- 586- بَعضٍ وَ أَخَذنَ مِنکُم مِیثاقاً غَلِیظاً [ 21 ] -قرآن- 1
مصدر است مثل عافیه و عاقبه و بمعنی فعل « فاحشۀ » و اشکال است و الدّاء العضال یعنی بیماري سخت که قابل علاج نباشد
مصدر آن معاشرت است از ماده عشرت یعنی با آنها معاشرت و مصاحبت کنید « عاشِرُوهُنَّ » شنیع و قبیح و کردار زشت است
« بِالمَعرُوفِ » کره و کره بفتح کاف و ضمّ آن هر دو بمعنی بد آمدن و زشت داشتن است مثل ضعف و ضعف « کَرِهتُمُوهُنَّ »
بمعنی زوجه یعنی زن میباشد و بهر دو معنی استعمال میگردد « زَوجٍ » یعنی آنچه را شرع و عرف و طبع انکار نکند و بد نداند
بهتان دروغی که دروغ « بُهتاناً » مأخوذ از قنطره یعنی مال بسیار و بقولی یک پوست گاو پر از طلا که دیه آدمی باشد « قِنطاراً »
الافضآء إلی الشیء الوصول إلیه بالملامسۀ و هو « أَفضی » بسته را مبهوت میکند بهته یبهته بهتا و بهتانا یعنی باو نسبت دروغ داد
- پیمان محکم که حقّ صحبت و ممازجت باشد. -قرآن- 7 « مِیثاقاً غَلِیظاً » ما یکون بین الزوجین یعنی تا حد لمس بچیزي رسیدن
- 725 -قرآن- 829 - 620 -قرآن- 715 - 547 -قرآن- 610 - 479 -قرآن- 539 - 367 -قرآن- 464 - 265 -قرآن- 349 - -29 قرآن- 250
[ 969 [ صفحه 171 - -837 قرآن- 950
تفسیر معانی
اشاره
در جاهلیّت زن مانند اثاث خانه و متاع شمرده میشد تا اینکه حدّ که نزدیکان شوهر متوفاي او باکراه بر او مستولی میشدند و
چون مردن مردي نزدیک میشد دوست یا رفیق یا یکی از نزدیکانش لباس خود را روي زن او میافکند و میگفت زن او هم
مانند مالش ارث و حق من است و بعد از مرگ شوهرش اگر میخواست با او ازدواج میکرد یا او را بشوهر دیگر هدیه میداد و
یا او را همین قسم نگاه میداشت و یا آنکه بزوجیّت دیگري در میآورد و صداق او را میگرفت و بآن زن چیزي نمیداد- و نیز
از عادتشان در جاهلیّت بود که زن را حبس میکرد و بر او تنگ میگرفت تا آنچه از شوهرش باو رسیده فدیه بدهد و باو
ببخشد- و اگر زن قبل از اینکه لباس بر او بیفکنند بخانه کسان خود میرفت مالک نفس خود میشد و کسیرا بر او حقّی نبود،
اینکه رسوم غلط را آیه مبارکه ذیل نهی فرمود و فرمود بر شما حلال نیست که آنانرا بطریق ارث و اکراه تصرف نمائید- و آیه
مبارکه داروي اینکه دردها و علاج قاطع اینکه بیچارگیها بود و زن را بمنزلت و مکانت لایقه خود رسانید و او را شریک
زندگی مرد و انسان زنده صاحب شخصیت و کرامتی معرفی فرمود بلی اسلام و قرآن است که در چهار ده قرن قبل اینکه
عنایت را فرموده است ولی بدون جنبه افراط و تفریط آن و بمقتضاي حکمت تعلیماتی صادر نموده است. 19 - اي کسانیکه
متصف بصفت ایمان بخدا و رسول او هستید [بر شما سزاوار نیست که زنان را جزو متاع و اثاثه بشمارید و آنها را بتصرف خود
آورید] و بر شما حلال نیست که زنان را از روي کراهت آنها بارث ببرید و نباید آنها را در مضیقه و تنگنا بگذارید [تا مضطر
شوند] و چیزي از مال و صداق خود را فدیه بدهند [و خود را مستخلص سازند] مگر اینکه ایشان مرتکب کار بد آشکاري
بشوند [یعنی عدم اطاعت و بدخلقی نشان دهند و در مقام آزار و فحش بشوهر و تند زبانی برآیند یا نعوذ باللّه خلاف عفت و
زنا از ایشان دیده شود، در آنصورت شما معذور خواهید بود] و با زنان خودتان بمعروف [یعنی بآنچه در نظر شرع و عرف و
مروّت مکروه نباشد و موجب انصاف و مناسب هم بستري شما و خوشرفتاري شما باشد] با آنها معاشرت [ صفحه 172 ] و
مصاحبت کنید. اگر شما را از آنها بد آید [یعنی بمقتضاي طبیعت آنها را دوست نداشته باشید یا کار زشتی از آنها ناشی شود
شما باید شکیبائی پیشه کنید چه:] شاید شما را از چیزي بد آید و خدا در آن چیز خیر بسیاري [از جمله فرزند صالحی یا
محبّت و صلاح دینی] قرار داده باشد. البته حسن معاشرت با زنان و نیکی و احسان بآنها در حدودي است که مخالف رضاي
خدا نباشد و الّا در صورتی که خدا از عمل آنها رضا نباشد ردّ آنها مقتضی غیرت است و غیرت از اخلاق خدائی و اخلاق
انبیاء و اولیآء علیهم السّلام است و حاصل آنکه چون زن از مواقع خلل بريء و متصف بصفت عفت و سلوك باشد بر شوهر
است که با او با کمال رأفت و نیکوئی رفتار کند و بر سایر حالات و سوء خلق و خلق او صبور باشد بخلاف مواقعی که چنین
نباشد. [سعدي رحمه اللّه چه نیکو فرماید]. چه مستور باشد زن خوبروي || بدیدار او در بهشت است شوي اگر پارسا باشد و
خوش سخن || نگه در نکوئی و زشتن مکن چو زن راه بازار گیرد بزن || و گر نه تو در خانه بنشین چو زن ز بیگانگان چشم
زن کور باد || چو بیرون شد از خانه در گور باد شکونی نماند در آن خاندان || که بانگ خروس آید از ماکیان گریز از
کفش در دهان نهنگ || که مردن به از زندگانی بننگ 20 - و اگر اراده کردید که زن جدیدي بجاي زن سابق خود [که باو
مایل نیستید و از او خوشتان نمیآید] بگیرید [و زن سابقتان عمل زشتی هم نکرده باشد] و شما قبلا مال بسیاري بآن زن داده
باشید نباید چیزي از آنمال را از او پس بگیرید [زیرا او گناهی نکرده است که مستحق اینکه باشد که از او مالی بستانند] و آیا
[با اینکه عمل زشت و خلاف عفتی از او ناشی نشده است] شما بوسیله گناه دروغی که باو میزنید مال او را خواهید گرفت!
-21 چگونه چنین کاري را خواهید کرد و از او چیزي میگیرید و بگناه [ صفحه 173 ] دروغی او را نسبت میدهید و حال
آنکه بین شما قویترین رابطه حیاتی بوده و با یکدیگر هم بستر بودهاید [و رابطهاي بین شما دو تن بوده است که با پدر و
برادرتان نداشتهاند] و زنان از شما پیمان محکم زناشوئی و حقّ صحبت و همخوابگی گرفتهاند [و اینکه رابطه و پیمان مانع
اینکه است که شما بدروغ آنها را مأخوذ بدارید]. - در تفسیر [بُهتاناً وَ إِثماً مُبِیناً] از آیه مبارکه گفتهاند که در آن زمان چون
مردي زنی میگرفت و زنی دیگر از او دلربائی میکرد و آنمرد میخواست اینکه زن جدید را بگیرد زن قدیم را که تحت
زوجیّت او بوده بفحشاء و عمل خلاف عفتی متهم میکرد و باو بهتان میزد تا او ملجأ شود و مهریّه خود را ببخشد و هر چه دارد
44- بدهد و آنمرد را براي ازدواج تازه آزاد بگذارد و خداوند آنانرا از اینکه کردار منع فرمود. -قرآن- 15
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 22 تا 23
اشاره
وَ لا تَنکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُم مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما قَد سَلَفَ إِنَّهُ کانَ فاحِشَۀً وَ مَقتاً وَ ساءَ سَبِیلًا [ 22 ] حُرِّمَت عَلَیکُم أُمَّهاتُکُم وَ بَناتُکُم
وَ أَخَواتُکُم وَ عَمّاتُکُم وَ خالاتُکُم وَ بَناتُ الَأخِ وَ بَناتُ الأُختِ وَ أُمَّهاتُکُمُ اللّاتِی أَرضَ عنَکُم وَ أَخَواتُکُم مِنَ الرَّضاعَۀِ وَ أُمَّهاتُ
نِسائِکُم وَ رَبائِبُکُمُ اللاّتِی فِی حُجُورِکُم مِن نِسائِکُمُ اللاّتِی دَخَلتُم بِهِنَّ فَإِن لَم تَکُونُوا دَخَلتُم بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیکُم وَ حَلائِلُ
671 [ صفحه - أَبنائِکُمُ الَّذِینَ مِن أَصلابِکُم وَ أَن تَجمَعُوا بَینَ الأُختَینِ إِلاّ ما قَد سَلَفَ إِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً [ 23 ] -قرآن- 1
24 نکاح اسم است که گاهی اطلاق بر عقد - یعنی نباید بعقد زوجیّت خود در آورید: -قرآن- 7 « وَ لا تَنکِحُوا » -- [174
الزّانِی لا یَنکِحُ إِلّا » و گاهی اطلاق بر وطی میشود چنانکه فرموده است « وَ أَنکِحُوا الَأیامی مِنکُم » زناشوئی میشود چنانکه فرماید
یعنی بغض شدید « مَقتاً » اي مضی یعنی گذشته « سَلَفَ » یعنی وطی بحرام نمیکند مگر کسیکه پیروي حرام کند « زانِیَۀً أَو مُشرِکَۀً
ربائب جمع ربیبه و آن دختر زن مرد است از شوهر قبلی و ربیبه گفتهاند « رَبائِبُکُمُ » یعنی بد راهی است اینکه راه « ساءَ سَبِیلًا »
جمع حلیله بمعنی محلّله یعنی زوجه زیرا بر « حَلائِلُ » براي اینکه چون مرد مادر او را بگیرد آندختر تحت تربیت آنمرد در آید
أصلاب جمع صلب است یعنی « أَصلابِکُم » او حلال میباشد و گفتهاند از مادّه حلول است چون در بستر با او حلول میکند
392 -قرآن- - 341 -قرآن- 377 - 308 -قرآن- 326 - 276 -قرآن- 300 - 212 -قرآن- 267 - 106 -قرآن- 160 - پشت. -قرآن- 74
715- -561-550 قرآن- 702
تفسیر معانی
اشاره
- خداوند تعالی در اینکه دو آیه زنانی را که نکاح آنها حرام است ذکر فرموده است زیرا در جاهلیّت چون مردي میمرد
پسرش زن او را میگرفت و میگفتند او أحقّ بتصرف زن پدر خود میباشد. 22 - بعقد زوجیّت خود نیاورید یعنی بزنی نگیرید
زنانی را که پدران شما بعقد زوجیّت خود آوردهاند مگر آنچه در گذشته واقع شده است [یعنی در زمان جاهلیّت و قبل از
نزول آیه حرمت گرفته بودید] زیرا که اینکه کار [یعنی نکاح زن پدرها] خود زنا و گناه قبیح و موجب بغض و دشمنی شدید
خداوند و بدراهی است که شما بپیمائید [و راهی بسوي دوزخ است]. :- در اینکه آیه دلالتی است بر اینکه هر زنی را پدر
بعقد خود در آورد بر پسر حرام است خواه پدر دخول بکند یا نکند و اینکه اجماع امّت است و در اینکه اگر پدري بطور زنا
بزنی دخول کند آیا باز هم بر پسر حرام است یا نه! در آن خلاف است ولی تعمیم آیه دلیل بر اینکه است که حرام است زیرا
نکاح تعبیر بوطی میشود و اینکه أصل است و نیز زن پدر و هر چه بالا رود از جدّ و اجداد بر پسر و هر چه پائین آید از نواده و
23 - بر شما حرام شده است مادرانتان [و هر چه بالا رود از جد و جدّات] و [ نتیجه حرام است بلاخلاف. [ صفحه 175
دخترانتان [چه دخترانی که از صلب خودتان باشد چه از صلب و بطن فرزندانتان] و خواهرانتان [خواه خواهر پدر و مادري و
خواه پدري یا مادري تنها] و عمّههاتان و خالههاتان [خواه نزدیک و خواه دور مانند عمّه پدر یا خاله مادر] و دختران برادر و
دختران خواهرتان [خواه أبوینی یا پدري یا مادري تنها] و مادرهائیکه شما را شیر دادهاند و خواهرهاي رضاعی شما [یعنی
دختران دایه و مادرهائیکه شما را شیر دادهاند] و مادرهاي زنان شما [خواه مدخوله شما باشند یا فقط معقوده شما] و دختر زن
شما که از شوهري غیر شما دارد و آندختر در حجر شما و تحت تربیت شماست بشرط آنکه بمادر آندختر یعنی زن خودتان
دخول کرده باشید و اگر بآنها دخول نکرده باشید بگرفتن آندختر گناهی بر شما نیست [و بر همین نحو است اولاد اولاد
آندختر که حرام است] و حرام است بر شما زن پسرهایتان که از صلب شمایند نه پسر خوانده [و همچنین پسر پسر بر پدر و
جدّ و هر چه بالا رود حرام است] و حرام است که بین دو خواهر را جمع کنید [یعنی دو خواهر را در یکزمان بزنی بگیرید]
مگر آنچه در گذشته اقدام کرده [و در جاهلیّت یا قبل از نزول اینکه آیه تحریم بزنی گرفته باشید] زیرا خداوند آمرزنده و
مهربان است. - امّ [یعنی مادر] هر زنیست که نسبت تو بوسیله ولادت از جهت مادري باو برگشت نماید خواه بوسیله اناث و
خواه بوسیله ذکور مانند مادر خودت و مادر مادرت و مادر پدرت ببالا- و هر زنی که نسب او بتو بوسیله ولادت برگردد
بیکدرجه یا چند درجه خواه اینکه نسب بوسیله ذکور باشد یا اناث او دختر تست مانند دختر خودت و دختر دخترت یا دختر
پسرت بپائین - اخت یعنی خواهر: هر زنی است که او را همان شخص بوجود آورده باشد که ترا بوجود آورده است در درجه
اولی - و هر مردي که نسب تو باو برگردد خواهر او عمّه تست و همچنین عمّه از طرف مادر هم ممکن است باشد مانند
خواهر پدر مادرت و خواهر جد مادرت و هر چه بالا رود [ صفحه 176 ] و هر زنی که نسب تو از جهت ولادت باو برگردد
خواهر او خاله تست و خاله از طرف پدري نیز ممکن است مانند خواهر مادر پدرت و خواهر جدّه پدرت و هر چه بالا رود. -
حرام بودن مادر زن شامل جدّه زن خواه نزدیک و خواه دور باشد میشود و بهر وجهی باشد خواه از نسب خواه از رضاع و
مادر زن اقسام آن بنفس عقد دختر حرام میشود خواه بدختر دخول کرده باشد یا دخول نکرده باشد چه خداوند حرام بودن او
را بطور اطلاق ذکر فرموده و مقیّد بدخول نفرموده است. - راجع به [ربیبه] یعنی دختر زن اختلافی بین علماء نیست که در
حجر مرد بودن شرط حرمت نیست و اینکه در آیه کریمه ذکر شده است براي اینستکه غالبا اینطور است و دختر زنها در حجر
شوهران مادر تربیت میشوند و اینکه حکم مقتضی حرام بودن دختر زن است هر چند از شوهر دیگر باشد و همچنین حرام
است دختر پسر زن و دختر دختر زن هر چند نزدیک یا دور باشند چون اسم ربیبه بر آنها هم اطلاق میشود و در آنها شرط
حرمت را خداي تعالی دخول قرار داده و اگر مادر او مدخوله نباشد گرفتن آندختر حرام نیست. - در جمع کردن بین دو
خواهر حرام بودن آن شامل عقد دو خواهر آزاد و کنیز هر دو میشود و اگر با کنیزي وطی کرد کنیز دیگر که خواهر اوست تا
اولی در ملک اوست بر آنمرد حرام است و اینکه قول اکثر مفسّرین و فقهاء است. - در آیه مبارکه [حُرِّمَت عَلَیکُم أُمَّهاتُکُم]
حرّم علیکم نکاح » بدیهی است که محذوفی دارد زیرا تحریم با عیان تعلّق نمیگیرد و بافعال مکلّف تعلّق میگیرد و تقدیر
[ 56 [ صفحه 177 - بوده که مضاف حذف شده و مضاف إلیه بدلالت مفهوم کلام جاي آنرا گرفته است. -قرآن- 21 « امّهاتکم
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 24
اشاره
وَ المُح َ ص ناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما مَلَکَت أَیمانُکُم کِتابَ اللّهِ عَلَیکُم وَ أُحِلَّ لَکُم ما وَراءَ ذلِکُم أَن تَبتَغُوا بِأَموالِکُم مُحصِ نِینَ غَیرَ
مُسافِحِینَ فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِی َ ض ۀً وَ لا جُناحَ عَلَیکُم فِیما تَراضَ یتُم بِهِ مِن بَعدِ الفَرِی َ ض ۀِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً
جمع محصنه یعنی عفیفه و احصان بمعنی عفّت است چه نفس را از مذّمت و « المُح َ ص ناتُ » -- 371- حَکِیماً [ 24 ] -قرآن- 1
عقاب آخرت محفوظ میدارد و گفتهاند که احصان در قرآن کریم بچهار معنی آمده است: اوّل تزوّج چنانکه در آیه [وَ
المُح َ ص ناتُ] اي المئزوّجات زیرا آنها داخل در حصن و حصار شوهر و حمایت او در آمدهاند دوم بمعنی عفّت [مُحصِ نِینَ غَیرَ
فَإِذا » مُسافِحِینَ] سوم بمعنی حریّت [وَ مَن لَم یَستَطِع مِنکُم طَولًا أَن یَنکِ حَ المُح َ ص ناتِ]، چهارم بقول بعض علماء بمعنی اسلام
یعنی آنچه بدست شما و بملکیّت شما در آمده است از زنانی که در جنگ اسیر « ما مَلَکَت أَیمانُکُم » - اي أسلمن « أُحصِنَّ
مصدر مؤکّد اي کتب اللّه « کِتابَ اللّهِ عَلَیکُم » کردهاید و شوهر آنها کفّاراند و اینکه اسیر شدگان حلال بر اسیر کنندگانند
مسافحه و سفاح بمعنی « غَیرَ مُسافِحِینَ » اي عفیفین « مُحصِ نِینَ » اي ماسوي ذلکم « ما وَراءَ ذلِکُم » ، علیکم تحریم هؤلاء کتابا
اي لا « لا جُناحَ » اي مفروضۀ واجبۀ « فَرِی َ ض ۀً » زناست و أصل آن از سفح است بمعنی ریختن آب چون آبرا بطور باطل میریزد
- 562 -قرآن- 734 - 522 -قرآن- 537 - 464 -قرآن- 504 - 378 -قرآن- 398 - 243 -قرآن- 346 - 21 -قرآن- 226 - إثم. -قرآن- 7
1045- 1015 -قرآن- 1033 - 899 -قرآن- 1004 - 866 -قرآن- 879 - 835 -قرآن- 853 - -761 قرآن- 816
تفسیر معانی
اشاره
- خداوند سبحانه و تعالی در آیه پیشین زنانی که بسبب نسب یا رضاع یا مصاهره یا بسبب عارضی مانند دختر زن و غیره حرام
24 - و نیز حرام است بر شما زنهاي [ میشدند ذکر فرمود و در اینکه آیه حرمت زنان شوهر دار را ذکر میفرماید.] [ صفحه 178
محصنه [یعنی زنانی که در حصن و حصار تزوّج و شوهر هستند] مگر زنان کفّار حربی که در جنگهاي دینی اسیر مسلمانان
شده باشند و شما آنها را بملکیّت [نکاح یا استمتاع یا استخدام] خودتان در آورده باشید. آنچه ذکر شد بحکم کتاب خدا بر
شما حرام است [و خداوند آنها را محرّمات قرار داده و وجوب آنرا ثبت نموده است] و سواي آنها بر شما حلال میباشد که با
أموال و دارائی خودتان تحصیل نمائید [یعنی بصرف و خرج مال و دادن مهریّه یا بهاي کنیز از راه ازدواج و نکاح یا از راه
تملک یا از راه استمتاع بعقد و زوجیّت خود در آورید] مشروط بر آنکه محصن باشید و مسافح نباشید [یعنی از راه مشروع و
ازدواج باشد نه از طریق زنا و سفاح] و آنچه را که از زنان تمتع میبرید و بهره زوجیت میگیرید بر شما فریضه و واجب است
که مزد یعنی مهریّه آنها را بدهید و بعد از اینکه فریضه یعنی علاوه بر اینکه مهر [که مبلغ قرار دادي شما براي ازدواج و حلیت
است] در آنچه با یکدیگر تراضی کنید [یعنی بزیاد کردن یا کم کردن مهر و مدت و غیر اینها که مخالف شرع نباشد] مجاز
هستید و گناهی بر شما نیست بدانید که خداوند داناي بمصالح امور بندگان خود میباشد و آنچه امر میکند بمقتضاي حکمت
و صلاح خلق است. - إبن عباس رضی اللّه عنه و سدّي و إبن سعید و گروهی از تابعین گفتهاند مقصود از استمتاع در آیه
مبارکه نکاح منعقد بمهر معیّن و تا مدّت معیّن معلومی است که نکاح متعه باشد و مذهب ما امامیّه هم بر همین قول است که
حلیّت متعه و منقطعه باشد. :- خداوند نکاح زن اسیر شده از کفّار را براي مسلمان بعد از برائت و طاهر بودن رحمش از شوهر
اولش حلال فرموده است بشرط اینکه بین آن زن و شوهر کافرش اختلاف مکان باشد و اگر آنزن و شوهر، هر دو با هم اسیر
شوند براي غیر شوهرش حلال نخواهد بود. و شاید سائلی پرسش کند با اینکه رقیّت و بنده ساختن شخص آزاد عمل عار [
صفحه 179 ] و ننگی است چگونه اسلام اینکه معامله را مباح نموده است! بجواب گفته میشود بلی نفس عمل عار و ننگ است
و اسلام هم نه آنرا واجب کرده و نه حرام نموده است بلکه یک آیهاي هم در قرآن وارد نشده است که رقّ و بنده ساختن را
أمر کرده باشد بلکه پیشواي مسلمین را آزاد گذاشته است که آنچه را شایسته و موافق با مصلحت دولت اسلامی است راجع
باسیران عمل کند و در سوره قتال میفرماید: [فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَ َ ض ربَ الرِّقابِ حَتّی إِذا أَثخَنتُمُوهُم فَشُدُّوا الوَثاقَ فَإِمّا مَنا
بَعدُ وَ إِمّا فِداءً] و در اینکه حکم مخصوصا نظر قرآن بمصلحت زن اسیر است زیرا غالبا ممکن است شوهرش در جنگ کشته
شده باشد یا بین او و شوهرش جدائی افتاده باشد که هرگز نتواند بنزد او برگردد و در اینصورت بجاي اینکه کانون فسادي
نشود یا باري بر جامعه نباشد کفیل و شوهري براي او مقرّر فرموده است که موجبات معیشت و زندگی او را کفایت کند و او
را بحال خود رها نکند بلکه بآنمرد امر بعدالت و مهربانی با او فرموده و مرد را ترغیب و تحریص بآزاد کردن او نموده است و
در بسیاري از کفّارات آزاد کردن بنده را شرط قرار داده است و بالجمله زنان شوهر دار را بر ما حرام فرموده است جز زنانی
586 و باید بدانیم که قصد صحیح - که در جنگهاي دینی از کافران اسیر شوند آنهم با شروط مذکوره در بالا. -قرآن- 442
شرعی از زناشوئی همانا اعفاف یعنی حفظ عفّت و حفظ آب و نسل پاك است که هر مردي بزنی و هر زنی بمردي مختصّ
باشد و اینست معنی احصان و نریختن آب بطور سفاح و زنا- زیرا زناکار در اتصال بزن جز ریختن آب در جواب خواهش
طبیعت حیوانی اراده و قصد دیگري ندارد و عمل او عمل انسانی نیست.
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 25
اشاره
وَ مَن لَم یَستَطِع مِنکُم طَولاً أَن یَنکِ حَ المُح َ ص ناتِ المُؤمِناتِ فَمِن ما مَلَکَت أَیمانُکُم مِن فَتَیاتِکُمُ المُؤمِناتِ وَ اللّهُ أَعلَمُ بِإِیمانِکُم
بَعضُ کُم مِن بَعضٍ فَانکِحُوهُنَّ بِإِذنِ أَهلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالمَعرُوفِ مُح َ ص ناتٍ غَیرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِ ذاتِ أَخدانٍ فَإِذا
أُحصِنَّ فَإِن أَتَینَ بِفاحِشَ ۀٍ فَعَلَیهِنَّ نِصفُ ما عَلَی المُح َ ص ناتِ مِنَ العَذابِ ذلِکَ لِمَن خَشِیَ العَنَتَ مِنکُم وَ أَن تَصبِرُوا خَیرٌ لَکُم وَ
« طَولًا » استطاعه أمري و چیزي در طوع و اختیار شخص بودن « یَستَطِع » -- [ 540 [ صفحه 180 - اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 25 ] -قرآن- 1
فتیات جمع فتاة « فَتَیاتِکُمُ » در اینجا مراد زنان آزاد است « المُح َ ص ناتِ » طول غناء و بینیازي و اعتلاء و زیاده در مال و حال است
است و جمع فتی فتیه است و فتاة بمعنی کنیز است و در أصل فتی بمعنی جوانمرد و فتاة جوانزن است و کنیز هر چند هم پیر
جمع خدن و آن بمعنی رفیق زن است که در پنهانی با او سرو « أَخدانٍ » زانیات یعنی زنان زناکار « مُسافِحاتٍ » باشد فتاة گویند
در أصل بمعنی شکستن استخوان « العَنَتَ » یعنی بفعل زشتی که مقصود زناست « بِفاحِشَ ۀٍ » سرّ دارد و باصطلاح فاسق زن است
18 -قرآن- - است پس از التیام و جبر، سپس بر هر مشقت و ضرر و شدت و هلاکتی بطور استعاره اطلاق شده است. -قرآن- 7
597- 548 -قرآن- 586 - 427 -قرآن- 536 - 388 -قرآن- 417 - 206 -قرآن- 375 - 157 -قرآن- 191 - -80-72 قرآن- 143
تفسیر معانی
اشاره
-25 و آنکس که ثروت و قدرتی ندارد تا زنان عفیفه آزاد مؤمنهاي را بعقد زناشوئی خود در آورد [یعنی بقدر مهر و نفقه -
آنها متمکّن نباشد] در اینصورت از کنیزان مؤمنهاي که بملکیّت شما در آمدهاند نکاح کنید و بزنی بگیرید [زیرا مهریّه و خرج
نگاهداري آنها عادة کمتر است و استنکاف از نکاح کنیزان نکنید] زیرا خداوند بایمان شما داناتر است [یعنی خدا ببرتري
ایمان شما و ایمان زر خریدهاي شما داناتر است و چه بسا کنیز مؤمنهاي که از هزار زن آزاد [ صفحه 181 ] درجه ایمانش
قویتر است] شما مؤمنان بعضی از بعض دیگر و یک جنس بشمار میآئید [یعنی همه فرزند آدم أبو البشر و در دیانت هم
مشترك میباشید و سزاوار نیست مانند مردم جاهلیّت تمیزي بین خودتان قائل شوید و زن آزاد مسلمانرا به کنیز مسلمان ترجیح
دهید و باید بدانید که همه با یکدیگر تناسب جنسی دارید و رجحان و تفاضل فقط بایمان است و خدا بآن أعلم است] پس
باذن و اجازه أهل آنها [یعنی موالی و مالکان کنیزان یا کسیکه ولایتی بر آنها دارد مانند پدر یا جدّ یا قاضی و وصیّ] آنها را
به نکاح خود در آورید و مزد یعنی مهر آنها را بطور معروف یعنی بطوریکه در عرف معمول است و مطابق با شرع باشد
بمالک و صاحب آنها بپردازید ولی نکاح آنها در صورتی صحیح است که آنها محصنه یعنی عفیفه و پاکدامن باشند و زانیه و
فاحشه هر جائی نباشند و همچنین در خفا و پنهانی هم رفیق باز و داراي فاسق نباشند و چون زن شما شدند و بحصن شما در
آمدند اگر فاحشه یعنی زنائی از آنها بظهور برسد نصف حدّي که بزنهاي آزاد مقرّر است در باره آنها مجري دارید [یعنی
پنجاه تازیانه بآنها بزنید]- اینکه عمل [یعنی اینکه تزویج با کنیزان مؤمنه] براي کسی است که از زحمت و مشقّت [زناکاري
که در دنیا خوردن حدّ و در آخرت گرفتاري بعذاب دوزخ است] بترسد [و اگر تزویج با کنیزان نکند بترسد که نفس شهوانی
او را وادار بزنا کند] ولی اگر شکیبائی پیشه کنید و صبر نمائید [و بر نفس شهوانی مهار بزنید و اینکه کار را هم نکنید یعنی
تزویج با کنیزان نکنید] براي شما بهتر است و خداوند هم آمرزنده صبر کنندکان و مهربان بشکیبایان است. - مراد در آیه
مبارکه تزویج امآء و کنیزان غیر میباشد زیرا به اجماع مسلمین تزویج مرد أمه یعنی کنیز خود را جایز نیست و نیز در آیه دلیلی
است بر اینکه تزویج کنیزي که از أهل کتاب باشد جایز نیست زیرا در باره آنها قید بایمان شده است و اینکه مذهب مالک و
شافعی است. - در زمان جاهلیّت زنا بدو صورت عمل میشد یکی: را سفاح میگفتند که زن مزد میگرفت و زنا میداد دیگري را
مخادنه میگفتند که هر زنی رفیقی [ صفحه 182 ] بخصوص براي خود میگرفت و سر و سرّي با او داشت و زناي بطریق دوّم که
در پنهانی میشد محکوم بزنا نبود و اینکه زن را ذات الخدن میگفتند و طرف ملامت واقع نمیشد و در اینکه آیه زنانی را هم
که اخدان میگیرند نیز زانیه دانسته و هر دو شق آنرا زنا و حرام فرموده است. - خوارج اینکه آیه را دلیل بر بطلان رجم
[سنگسار] که حد زناي محصنات است دانسته و گفتهاند [نِصفُ ما عَلَی المُحصَناتِ] دلیل بر اینکه است که حدّ زناي محصن
جلد [یعنی صد تازیانه است] چون رجم نصف نمیشود نصف حدّي که بر محصنات میزنند بر فتیات مؤمنات باید زده شود و
اینکه دلیل است که رجم أصلی در حدود ندارد و جواب اینکه دعوي آنستکه مقصود از محصنات در اینکه آیه زنان شوهر
دار نیست بلکه حرائر یعنی زنان آزاد است و صدر آیه و سیاق آیه دلیل است بر اینکه مقصود از محصنات حرائر است زیرا
زنهاي شوهردار که نکاح و عقدشان ممکن نیست - و امّا رجم اجماع امّت بر اینست که آن از أحکام شرع است و مسلمین
تمامی بر اینکه هستند که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله ما عز بن مالک الاسلمی را و همچنین یک یهودي و یهودیه ایرا سنگسار
فرمود و از زنان صحابه تا امروز فقهاء اختلافی در اینباب نکردهاند و مخالفت خوارج در اینباب شاذّ و بیمورد است و اعتنائی
140- بآن نیست. -قرآن- 109
[