گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره النساء [ 4]: آیات 26 تا 28



اشاره
یُرِیدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُم وَ یَهدِیَکُم سُنَنَ الَّذِینَ مِن قَبلِکُم وَ یَتُوبَ عَلَیکُم وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ [ 26 ] وَ اللّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیکُم وَ یُرِیدُ
-- 344- الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَن تَمِیلُوا مَیلاً عَظِیماً [ 27 ] یُرِیدُ اللّهُ أَن یُخَفِّفَ عَنکُم وَ خُلِقَ الإِنسانُ ضَ عِیفاً [ 28 ] -قرآن- 1
67 [ صفحه 183 ] یعنی ناتوان بر مخالفت - 16 -قرآن- 57 - قرآن- 7 - « ضَ عِیفاً » جمع سنّت و آن طریقه و شریعت است « سُنَنَ »
نفس و هواي نفس.
تفسیر معانی
اشاره
- پس از آنکه خداوند سبحان أحکام متعلقه بنکاح و حلال و حرام آنرا ذکر فرمود، گویا سائلی بپرسد آیا چه حکمتی در
اینکه است و آیا پیمبران و امم ماضیه هم مکلّف باین أحکام بودهاند و آیا از اینکه أحکام مقصود تسهیل و تخفیف یا سخت
گیري و تشدید است! و در اینکه آیات خداي متعال جواب میفرماید که: 26 - خدا میخواهد و اراده خداوند بر اینکه است که
آنچه بر شما مستور و پنهان است براي شما واضح و روشن نماید [و شما را بآنچه مقتضی مصلحت دین و دنیاي شماست ارشاد
فرماید] و طرقی را که پیشینیان شما از انبیاء و صالحین [در امور دین و دنیاشان] پیمودهاند بشما ارائه نماید [و شما را از شرایع
پیمبران گذشته با خبر سازد و بدانید دینی که اینک براي شما اختیار نموده است از آنچه تدیّن سابقین بر آن بوده است جدا
نیست] و اراده خداوند بر اینکه است [که شما را بطاعات و اعمالی ارشاد کند که اگر بدرستی آنها را ادا کنید و قیام بآن
اعمال نمائید کفّاره گناهان شما باشد] و توبه شما را بپذیرد [ یا راه توبه را بر شما آسان نماید] و بدانید که خداوند بهر قصد و
نیّتی دانا و در هر عمل و قانونی که براي بندگانش تشریع میکند حکیم و درستکار است. 27 - اراده خدا بر اینکه است که شما
بسوي او برگردید [و بدرگاه او توبه و انابه نمائید] و آنانکه بدنبال شهوات و خواهشهاي نفسانی خود میروند [و گوئی بآنها
امر شده است که پیروي نفس را بکنند و امتثال امر او را نمایند] میل زیادي دارند و بسیار مایلند که شما هم بطرف آنها مایل
شوید [و از جادّه حق و عدل منحرف گردید و مستحق عذاب و هلاکت شوید و شما را هم مثل خود کنند زیرا مرتکب هر
گناهی همّتش بر اینکه است که براي ارضاء نفس خود دیگري را هم با عمل زشت خود شریک نماید]. 28 - خدا میخواهد
[بتشریع اینکه أحکام] بار شما را سبک گرداند [و کار بر شما سخت و مشکل نباشد و بدینجهت نکاح کنیز را در موقع
ضرورت بر شما حلال [ صفحه 184 ] کرده و نکاح محارم را بر شما حرام نموده است] چه انسان در مقاومت با شهوات و
ایستادن در برابر خود آرائی زنان ضعیف و ناتوان است [زیرا زنان دامها و کمندهاي شیطانند و ار اینکه جهت است که نشستن
با نامحرمان و گفتگوي غیر ضروري با آنان را نهی فرموده و زنان را از آشکار ساختن زینتها و کشف عورات منع نموده
است]. [و حافظ شیراز چه نیکو فرماید: چه جاي من، که بلغزد سپهر شعبده باز || از اینکه حیل که در انبانه بهانه تست] :- در
اینکه آیات مبارکات خداوند بچهار چیز بر اینکه امّت منّت نهاده است و انعام فرموده است: اول: تبیین یعنی خداوند راه راست
را بر آنان مبیّن و روشن فرموده است. دوّم: هدایت یعنی آنها را پس از بیان بعیان براه راست رهنمائی نموده است. سوّم: توبه
یعنی راه بازگشت بسوي خود را بآنها باز و بآنها توفیق داده است. چهارم: تخفیف که بار آنها را سبک ساخته و سختی و
مشقّت براي آنها نخواسته و راه وصول و ایصال بحضرت خود را بآسانی نشان داده است. [بشارت]:- بیهقی از إبن عباس
رضی اللّه عنه روایت کرده است که هشت آیه در سورة النساء نازل شده است که براي اینکه امّت از آنچه خورشید بر آن
طلوع و غروب کند بهتر است و آن آیات: [اینکه سه آیه 26 و 27 و 28 میباشد] چهارم آیه: إِن تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ
نُکَفِّر عَنکُم ...] پنجم آیه: [إِنَّ اللّهَ لا یَظلِمُ مِثقالَ ذَرَّةٍ ...] ششم آیه: [مَن یَعمَل سُوءاً أَو یَظلِم نَفسَهُ ثُمَّ یَستَغفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُوراً
299 [إِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ أَن یُشرَكَ بِهِ وَ یَغفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَن - 185 -قرآن- 198 - 122 -قرآن- 136 - رَحِیماً] هفتم: -قرآن- 55
-90- یَشاءُ] هشتم آیه: [وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَم یُفَرِّقُوا بَینَ أَحَ دٍ مِنهُم أُولئِکَ سَوفَ یُؤتِیهِم أُجُورَهُم ...]. -قرآن- 1
[ 236 [ صفحه 185 - قرآن- 104
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 29 تا 30
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأکُلُوا أَموالَکُم بَینَکُم بِالباطِلِ إِلاّ أَن تَکُونَ تِجارَةً عَن تَراضٍ مِنکُم وَ لا تَقتُلُوا أَنفُسَ کُم إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُم
« لا تَأکُلُوا » -- 309- رَحِیماً [ 29 ] وَ مَن یَفعَل ذلِکَ عُدواناً وَ ظُلماً فَسَوفَ نُصلِیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیراً [ 30 ] -قرآن- 1
مراد لا تأخذوا: نخورید یعنی نگیرید و تصرف نکنید و تعبیر بخوردن که شده براي اینستکه غرض و مقصود مهمّ از تصرف
یعنی « لا تَقتُلُوا أَنفُسَ کُم » یعنی با خشنودي و رضاي هر دو طرف معامله « عَن تَراضٍ » یعنی بدون حق « بِالباطِلِ » خوردن آنست
اصلاه یصلیه و صلاه « نُصلِیهِ » عدا یعد و عدوانا اي تعدّیا یعنی تجاوز بغیر و تجاوز از حدّ « عُدواناً » بعضی بعض دیگر را نکشید
174 -قرآن- - 21 -قرآن- 161 - یعنی او را در آتش میافکنیم. -قرآن- 7 « نُصلِیهِ ناراً » یصلّیه: النار یعنی أدخله النار و أحرقه و
488- 402 -قرآن- 471 - 327 -قرآن- 391 - 282 -قرآن- 317 - -206-192 قرآن- 256
تفسیر معانی
اشاره
- [مال آدمی بسته بجان آدمی است و تعدّي بمال کسی موجب حصول دشمنی بلکه منجر بجرائم و جنایات و چه بسا مولّد
نزاعها و کشتار شود و لذا قرآن براي علاج آن فرماید]: 29 - اي کسانیکه بخدا و رسول او ایمان آوردهاید [از طمعکاران در
مال غیر مباشید] و در بین خودتان مال یکدیگر را بغیر حق مخورید [و تجاوز بمال دیگري بدون مجوّز شرعی و قانونی
ننمائید] مگر آنکه آنچه میخورید و تصرف میکنید از راه تجارت و بازرگانی و با رضایت یکدیگر باشد [و در آن دروغ و
خدعه و غشّ و تدلیسی نباشد] و بعضی بعض دیگر را یعنی یکی از شما دیگري را نباید بکشد [که جزاي قتل عمد خلود در
جهنّم است] و بدانید که خداوند بشما مهربان است [ صفحه 186 ] [که تجاوز بمال و جان دیگري را که بغیر حق باشد بر شما
حرام کرده و شما را از آن نهی نموده است]. - اینکه در آیه مبارکه خداوند أموال را اضافه بجمیع و [أَموالَکُم] فرموده اشاره
باین است که مال فرد هم مال جامعه و ملّت است و تجاوز بر مال غیر تجاوز بر مال همه مردم محسوب میشود و ما خلفاء
خداوند در اینمال هستیم و مال از آن همه جامعه است و فقیر و محتاج را در آن حقّی است که نباید منع شود و اینست عقیده
اشتراکی اسلامی که در عین احترام بمالکیّت شخصی ایجاد حق معلوم بوسیله زکاة مقیّده و مطلقه براي سائل و محروم فرموده
78- است. از طرفی ترغیب بعمل در تجارت کرده و از طرف دیگر منع تجاوز بحق غیر کرده است مگر بحق اسلام. -قرآن- 65
و استثناء تجارت عن تراض از [اکل بباطل] در آن اشاره ایست به اینکه که انواع تجارت داخل در اکل بباطل است و تجارت
عن تراض است که وسیله آبادي و عمران و ستون زندگی جامعه است. و امّا تعبیر قرآن کریم به [وَ لا تَقتُلُوا أَنفُسَکُم] اشاره به
اینکه است که هر کس کسی را بکشد چنان است که خود را کشته است بلکه هر کس دیگري را بکشد بر تمامی ملّت تجاوز
کرده و خود او فردي از آن جامعه است چنانکه در جاي دیگر خداوند فرماید [مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِی الَأرضِ
فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً] پس خون مسلمان بر مسلمان حرام است مگر کسی مرتد شود یا زناي محصن کند یا قتل عمد نماید
و در صورتی که قتل دیگران وضعش اینکه است، خودکشی [یعنی انتحار] جرمش شدیدتر و گناهش فظیع تر است و البته
هرگز از شخص مؤمنی چنین عملی ناشی و صادر نمیشود و لذا قرآن کریم صراحۀ از آن نام نبرده و نهی نفرموده است زیرا
30 - و هر کس اینکه اعتداء و تجاوز را بقصد جور و ظلم 395- 59 -قرآن- 296 - قبح آن بسی واضح بوده است]. -قرآن- 30
بجاي آورد [یعنی بزور و ستم مال غیر را متصرف شود و خون کسی را بناحق بریزد یا خودکشی نماید] بزودي او را در آتش
دوزخ میافکنیم [و بنار قهر میسوزانیم] و اینکه کار بر خدا بسی [ صفحه 187 ] آسان است [زیرا او مالک ملک و ملکوت
است و مانع و دافعی نیست که او را از عقوبت گناهکاران باز دارد و بکافران و عاصیان مهلت میدهد ولی مهمل نمیگذارد].
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 31
اشاره
دوري بگزینید « تَجتَنِبُوا » -- 113- إِن تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُکَفِّر عَنکُم سَیِّئاتِکُم وَ نُدخِلکُم مُدخَلًا کَرِیماً [ 31 ] -قرآن- 1
جمع کبیره و آن گناهی است « کبآئر » اجتناب مصدر آن است یعنی دوري گزیدن و ترك چیزي کردن و بجانب دیگر رفتن
یعنی « نکفّر اي نسترها و نمحها » که خداوند براي آن وعید شدید فرموده یا حدّي در کتاب و سنّت براي آن مقرّر شده باشد
مصدر « مُدخَلًا » آنرا میپوشانیم و محو میکنیم و کفّاره هم از آن مشتق گشته است یعنی عملی که گناهی را بپوشاند و محو کند
أدخل یعنی ادخالا کریما و اگر بفتح میم خوانده شود هم احتمال- اسم مکان و هم احتمال مصدر دارد یعنی محل ورود با
428- 20 -قرآن- 418 - کرامتی و مکان پاکیزهاي که بهشت باشد. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
-31 اگر از گناهان کبیره ایکه از آن نهی شدهاید اجتناب کنید [و پیرامون آن گناهان نگردید] ما هم [که خداي شما هستیم]
گناهان صغیرهاي که [بمقتضاي تمایل نفسانی آنی یا غضبی بر شما طاري میشود و بدنبال آن خجلت و پشیمانی براي شما
حاصل میگردد] و سیّئه محسوب میشود از شما محو میکنیم و شما را بمکان طیّب و پاکیزهاي که بهشت عدن است داخل
خواهیم ساخت. - در معنی کبیره بین علماء و مفسّرین اختلاف است، بقولی مروي از سعید بن جبیر و مجاهد، آنچه را خداوند
در آخرت و عده عقاب فرموده و در دنیا براي آن حدّ واجب نموده کبیره گویند و بقول دیگر که مروي از إبن عباس است هر
چه را که خداوند نهی فرموده است گناه کبیره نامند و مذهب امامیّه نیز بر اینکه [ صفحه 188 ] قول است و آنان گویند
معاصی تمامشان کبیره است زیرا همگی قبیح و زشتاند لکن بعضی بزرگتر از بعض دیگراند و در گناهان صغیرهاي نیست
مگر آنکه نسبت بگناه بزرگتري که عقاب آن بیشتر باشد کوچکتر شمرده شود و در حقیقت هر دو قول نزدیک بیکدیگراند.
و امّا معتزله قائل باحباط و تکفیر شدهاند بدین معنی که گویند گناه صغیره آنستکه عقاب آن از ثواب صاحبش بکاهد و گناه
کبیره آنستکه عقاب آن بزرگتر از ثواب صاحبش باشد و بدینجهت گویند صغیرهاي نمیشناسیم و معصیتی نمیباشد مگر اینکه
ممکن است کبیره باشد و در تعریف گناهان صغیره باین کیفیت مردم إغراء بمعصیت میشوند زیرا چون مکلّف بنگرد که در
اینکه کردار ضرري نیست و شهوت او را وادار بآنکار کند میکند و بیمی ندارد و گویند هر کسی اجتناب از کبائر کند
آمرزش گناهان صغیره او واجب میشود و مؤاخذهاي نسبت بآنها نخواهد بود و حال آنکه ظاهر آیه چنین دلالتی نمیکند و
معناي آن اینکه است [که اگر از گناهانی که خداوند در آنها حدّ واجب نموده و یا در قیامت وعده آتش فرموده است پرهیز
کند و دوري اختیار نماید، سواي آنرا از نمازي تا نمازي و از جمعهاي تا جمعه دیگر و از ماه رمضانی تا ماه رمضان بعد
خواهیم بخشید- و اینکه تفسیر را کلبی از إبن عباس روایت نموده است]. - و امّا تفصیل گناهان کبیرهاي که موجب هلاکت
مکلّف است بنابر آنچه در روایات وارد شده است جملهاي ذکر میکنیم: از جمله: جناب عبد العظیم إبن عبد اللّه الحسنی از
أبی جعفر محمّد بن علی علیه السّلام از پدرش علی بن موسی الرضا علیه السّلام از موسی بن جعفر علیه السّلام روایت نموده
گوید عمرو بن عبید البصري بر أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام وارد شده سلام کرده نشست و اینکه آیه را
تلاوت نمود: [الّذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش ....] و بعد خود داري نمود حضرت أبا عبد اللّه فرمود چرا ساکت شدي!
عرض کرد دوست دارم که از کتاب خدا گناهان کبیره را بشناسم، آنحضرت فرمود بلی اي عمرو: بزرگترین گناهان کبیره
شرك بخداست [ صفحه 189 ] بنا بقول خداي عزّ و جلّ [إِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ أَن یُشرَكَ بِهِ] و نیز فرموده است: [مَن یُشرِك بِاللّهِ فَقَد
حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الجَنَّۀَ وَ مَأواهُ النّارُ] پس از آن یأس و نومیدي از روح خداست چنانکه فرماید: [لا یَیأَسُ مِن رَوحِ اللّهِ إِلَّا القَومُ
الکافِرُونَ] پس از آن امن از مکر خداست که فرماید [فَلا یَأمَنُ مَکرَ اللّهِ إِلَّا القَومُ الخاسِرُونَ] پس از آن عقوق والدین است زیرا
خداوند عاق والدین را جبّار شقی خوانده است که فرماید [وَ بَ  را بِوالِدَتِی وَ لَم یَجعَلنِی جَبّاراً شَقِیا] و از گناهان کبیره قتل نفس
است که خداوند آنرا حرام فرموده است مگر بحق چنانکه فرماید: [وَ مَن یَقتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها] و از کبائر
قذف یعنی تهمت بزنهاي محصنات و عفائف است چنانکه فرماید: [إِنَّ الَّذِینَ یَرمُونَ المُح َ ص ناتِ الغافِلاتِ المُؤمِناتِ لُعِنُوا فِی
الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ لَهُم عَذابٌ عَظِیمٌ] و از کبائر زحف است یعنی فرار از جنگ و جهاد دینی که فرماید [وَ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ
إِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَو مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَۀٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المَصِیرُ] و از گناهان کبیره خوردن مال یتیم است
از راه ظلم که فرماید: [الَّذِینَ یَأکُلُونَ أَموالَ الیَتامی ظُلماً ... الایه] و از کبائر رباخواري است که فرماید [الَّذِینَ یَأکُلُونَ الرِّبا لا
وّ باز فرماید. [فَإِن لَم تَفعَلُوا فَأذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ] و نیز از کبائر
ِ
یَقُومُونَ إِلّا کَما یَقُومُ الَّذِي یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطانُ مِنَ المَس]
سحر است که فرماید: [وَ لَقَد عَلِمُوا لَمَنِ اشتَراهُ ما لَهُ فِی الآخِرَةِ مِن خَلاقٍ] و از کبائر زناست که فرماید: [وَ مَن یَفعَل ذلِکَ یَلقَ
أَثاماً یُضاعَف لَهُ العَذابُ یَومَ القِیامَۀِ وَ یَخلُد فِیهِ مُهاناً] و نیز از گناهان کبیره سوگند بخلاف واقع است که فرماید: [إِنَّ الَّذِینَ
یَشتَرُونَ بِعَهدِ اللّهِ وَ أَیمانِهِم ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُم فِی الآخِرَةِ] و نیز غلول است یعنی داخل کردن شیء با غل و غشّ در
متاع که [وَ مَن یَغلُل یَأتِ بِما غَلَّ یَومَ القِیامَۀِ] و از کبائر ندادن زکاة واجب است که فرمود: [یَومَ یُحمی عَلَیها فِی نارِ جَهَنَّمَ
فَتُکوي بِها جِباهُهُم وَ جُنُوبُهُم وَ ظُهُورُهُم] و نیز شهادت دروغ و کتمان شهادت است که فرماید: [وَ مَن یَکتُمها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلبُهُ] و
- 183 -قرآن- 247 - 75 -قرآن- 97 - شرابخواري است که آنرا با بت پرستی برابر قرار داده و ترك نماز است از روي -قرآن- 28
1340 -قرآن- - 1216 -قرآن- 1291 - 966 -قرآن- 1038 - 757 -قرآن- 836 - 580 -قرآن- 681 - 416 -قرآن- 519 - -309 قرآن- 358
2169 -قرآن- - 2040 -قرآن- 2115 - 1853 -قرآن- 1918 - 1712 -قرآن- 1746 - 1597 -قرآن- 1638 - -1512-1394 قرآن- 1527
2418 [ صفحه 190 ] عمد و ترك آنچه خداي فرض فرموده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و - -2318-2219 قرآن- 2373
اله و سلّم فرمود: [من ترك الصلاة متعمّدا فقد برء من ذمّۀ اللّه و ذمّۀ رسوله] و شکستن پیمان و قطع رحم است که خداي در
سوره رعد فرماید: [أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعنَۀُ وَ لَهُم سُوءُ الدّارِ] راوي گوید عمرو که از خدمت امام علیه السّلام بیرون شد میگریست و
290 [آنکس که برأي خود عمل کند و با شما در فضیلت و علم منازعه نماید دچار - فریاد میزد و میگفت: -قرآن- 236
هلاکت خواهد بود]. - بنا بتفسیر صافی در تفسیر اینکه آیه در فقیه و عیاشی از امام باقر علیه السّلام روایت شده است که از
آنحضرت پرسش از گناهان کبیره گردید فرمود: [هر چه را که خدا وعده آتش براي آن داده است گناه کبیره است]. و در
کافی از امام صادق علیه السّلام مروي است که در اینکه آیه کبآئر گناهانی است که خداوند آتش را بر آن واجب ساخته
است. و در ثواب الاعمال از آنحضرت در تفسیر اینکه آیه روایت میکند که: [هر کس از آنچه وعده آتش براي آن داده شده
است اجتناب کند اگر مؤمن باشد خداوند گناهان دیگر او را مستور و بورودگاه با کرامتی او را وارد میفرماید]. و کبائر
موجبات [بکسر جیم یا بفتح آن یعنی آنچه موجب آتش باشد یا آنچه که خداوند آتش را بر آن واجب کرده است] هفت
است: 1- کشتن نفس محرّم 2- عقوق والدین 3- ربا خواري 4- تعرّب بعد الهجرة 5- تهمت بزن محصنه 6- خوردن مال یتیم
-7 فرار از زحف. [تعرّب بعد الهجره یعنی پس از هجرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله بصحرا برگردد و با اعراب بادیه هم آواز
شود و بعید نیست که معنی عموم بدهد یعنی هر کس آداب شرع و سنّت را بیاموزد و سپس آنرا ترك کرده و از آن اعراض
کند و بآن عمل ننماید- و تهمت بزن محصنه یعنی زن عفیفه که معروف بپاکدامنی و عفت باشد هر چند شوهر نداشته باشد-
و فرار از زحف یعنی از جهاد و قتال با دشمن دینی]. و نیز در کافی از امام کاظم علیه السّلام با چهار روایت صادقیّه دیگر در
هر روایتی [ صفحه 191 ] گناهان کبیره را هفت شمرده و عامّه نیز همین قسم روایت کردهاند چنانکه: در صحیحین حدیث أبی
هریره است که گفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: از هفت گناه موبقات مهلکات اجتناب کنید. عرض کردند آنها
کدامند! فرمود: [شرك بخدا- کشتن نفسی را که خدا آنرا حرام فرموده مگر بحق- سحر- خوردن مال یتیم- خوردن ربا-
پشت بجنگ کردن در قتال با دشمن دینی- تهمت زدن بزنان عفیفه مومنه غافله]. و در تمام روایات جزو هفت گناه کبیره [قتل
نفس- عقوق- خوردن مال یتیم و فرار از جهاد] مشترك است و در همگی ذکر شده است. و در جمله چهار روایت صادقیّه در
کافی از امام صادق علیه السّلام مروي است که زراره از آنحضرت پرسید که گناهان کبیره کدام است! فرمود در کتاب علی
علیه السّلام اینکه گناهان هفت گناه قلمداد گردیده است [کفر یعنی شرك بخدا- قتل نفس- عقوق والدین- خوردن ربا پس
از بیّنه [یعنی پس از آنکه حرام بودن آن بر او واضح باشد] خوردن مال یتیم از راه ظلم- فرار از زحف- تعرّب بعد الهجره]
زراره گوید پرسیدم خوردن یک درهم مال یتیم کبیرتر است یا ترك نماز بپاسخ فرمود ترك نماز- گفتم شما که ترك نماز
را جزو گناهان کبیره شماره نفرمودید فرمود اول چیزي که شمردم کدام بود! عرض کردم [کفر بخدا] فرمود تارك نماز بدون
علّت در حکم کافر بخداست. و در پارهاي از اخبار گناهان دیگري غیر آنچه ذکر شد از کبآئر شمرده شده است مانند یأس از
روح خدا و ایمنی از مکر خدا و سحر و زنا و قسم دروغ و غلول و شهادت دروغ و کتمان شهادت و شرابخواري و ترك نماز
و زکاة واجب و شکستن پیمان و قطع رحم و لواط و دزدي و غیر اینها و إبن عباس گوید گناهان کبیره بهفتصد نزدیکتر است
تا بهفت؟؟ در مجمع البیان بطوریکه در بیان اول ذکر کردیم بامامیّه نسبت میدهد که گناهان تمامی کبیرهاند لکن بعضی از
بعض دیگر بزرگتراند و در گناهان صغیرهاي نیست [ صفحه 192 ] و صغیره باضافه و نسبت بگناه بزرگتري صغیره است که
استحقاق عذاب در آن پیشتر است و وفق دادن اینکه قول با آیه مبارکه چنان است که گویند اگر براي آدمی دو گناه پیش
آمد و نتواند از آنها خودداري و تملک نفس کند و از گناه کبیرتر خودداري کند و بگناه کوچکتر خود را بیالاید چون از
گناه بزرگتر دست کشیده است گناه کوچکتر او آمرزیده میشود مثلا اگر نظر کردن شهوت بزنی یا بوسیدن او پیش آید و او
بنظر تنها اکتفا کند و از بوسیدن دست بکشد گناه نظر کردن او معفو خواهد بود و شاید که اینکه قول باعتبار اشخاص و
أحوال هم تفاوت کند چنانکه گفتهاند: [حسنات الابرار سیّئات المقرّبین و یؤخذ المختار بما یعفی عن المضطرّین: یعنی
کارهاي نیک خوبان براي مقرّبان سیئه محسوب میشود و آنچه که موجب عفو شخص ناچار میشود مورد مؤاخذه از شخص
مختار میباشد]. در پایان تمام آنچه ذکر شد گوئیم شارع مقدّس گناهان کبیره و صغیره را تحدید نفرموده است تا آنکه همه
کس از تمام معاصی اجتناب کند چنانکه صلاة وسطی و شب قدر و ساعت اجابت دعا مستور مانده است تا عبد همه وقت
بنماز و دعا بپردازد.
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 32
اشاره
وَ لا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَع َ ض کُم عَلی بَعضٍ لِلرِّجالِ نَصِ یبٌ مِمَّا اکتَسَ بُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِ یبٌ مِمَّا اکتَسَ بنَ وَ سئَلُوا اللّهَ مِن فَضلِهِ إِنَّ
احسان « فضلیه » آرزو نکنید، التمنّی آرزوي امر مرغوبی نمودن « وَ لا تَتَمَنَّوا » -- 230- شَّیءٍ عَلِیماً [ 32 ] -قرآن- 1
ِ
اللّهَ کانَ بِکُل
26- و نعمتهاي بسیار او را. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
- [خداوند سبحانه و تعالی پس از آنکه از خوردن أموال دیگران و قتل نفس و از تمام کبائر نهی فرمود و براي تمام آنها
وعیدهائی از عذاب و عقاب [ صفحه 193 ] بیان نمود در اینکه آیه سبب آنرا نیز نهی میفرماید: و آن تمنّی و آرزوي دارائی
دیگران است و در اینکه آیه مردم را بکسب و کار ترغیب فرموده است تا بآنچه در دست غیر و مال غیر است طمعی نکنند- و
در شأن نزول اینکه آیه روایات چندي است که همگی بر تمنی و آرزوي اشخاص دور میزند- از جمله - زنی بخدمت
حضرت ختمی مرتبت آمد عرض کرد: یا رسول اللّه آیا خداوند تعالی پروردگار مردان و زنان هر دو نیست! و آیا تو پیمبر
خدا براي همه آنها نیستی! از چیست که خداوند مردان را یاد میکند و از زنان یادي نمیکند میترسیم در ما خیري نباشد و خدا
را بما حاجتی نباشد، و لذا اینکه آیه نازل گردید- و بقولی که مجاهد گوید: امّ سلمه بحضرت عرض کرد یا رسول اللّه مردان
گرامیند و زنان عزّتی ندارند و بما در ارث نصف نصیب شده است، کاش ما مرد بودیم و عزیز میشدیم و بقدر مردان بما
میرسید و لذا اینکه آیه نازل شد- و بقول سدّي و قتاده چون آیه میراث نازل گردید مردان گفتند ما امید داریم که بسبب
حسناتمان در آخرت بر زنان برتري یابیم چنانکه در میراث برتري داریم و اجر ما هم دو برابر زنان خواهد بود و زنان هم
گفتند که ما امیدواریم همچنانکه در دنیا نصیبمان از میراث نصف است در آخرت هم وزر و وبالمان نصف مردان باشد و لذا
اینکه آیه نازل شد. 32 - و آرزو نکنید آنچه را که خداوند بسبب آنچیز بعضی از شما مردم را بر بعض دیگر فزونی و تفضیل
داده است [و هیچیک از شما نگوید کاش آنچه را فلانی از مال و نعمت و زن و زندگی دارد بمن داده شده بود و مال من بود
زیرا اینکه حسد است و حسد زشت ترین صفات است بلکه بگویید خدایا مانند آنرا بمنهم عنایت فرما و یا آنکه مرد آرزو کند
که کاش زن بودم یا بعکس زن آرزو کند که کاش مرد بودم زیرا خداوند آنچه أصلح است بهر کس داده است و اینکه تمنّی
و آرزو ممکن است بصلاح او نباشد یا در آن مفسدهاي باشد] بهره و نصیب مردان از آن چیزیست که کار میکنند و بجد و
جهد بدست میآورند- بهره و نصیب زنان هم همچنین از کار و کسبی است که با جدّ و عمل اکتساب میکنند و بدست
میآورند [یعنی [ صفحه 194 ] خواه مرد و خواه زن بهره و نصیب او در دنیا نتیجه کسب و عمل او از زراعت یا تجارت و غیر
آن از انواع مکاسب محلّله است و سزاوار است که هرکس بآنچه خداوند قسمت او نموده و نتیجه کار اوست راضی و قانع
باشد و چشم بمال و نعمت دیگري نداشته باشد و همچنین بهره و نصیب هرکس از ثوابهاي اخروي نیز بسته بمیزان طاعات و
اعمال خیري است که در دنیا انجام میدهد و زن و مرد هر دو در آنها متساویند و بهره و نصیب زن و مرد از میراث هم سهمی
است که براي هریک احراز گردیده است و بر حسب مصلحتی است که خداوند در باره آنها مرعی داشته است زیرا مرد
مکلّف بنگهداري عائله است و زن خود خرجش بعهده مرد است که در خانه او زندگی میکند] و آنچه میخواهید از فضل و
احسان خدا بخواهید [که بر شما منّت نهاده و بشما عطا کند زیرا او است که روزي بندگانرا بقدر صلاحشان تقدیر مینماید] و
خداست که بهر چیزي داناست [و بآنچه در خاطر شما هم میگذرد مطلع و بیناست و اگر بمال و جاه کسی حسد ببرید میداند و
ارزاق بندگانرا بآنچه صلاحشان اقتضا کند و نتیجه عملشان باشد میرساند و شما هم بآنچه دیگران دارند آرزو نکنید زیرا
حاصلی جز غم و گناه نخواهید داشت]. - اوّلا چه ایجاز بدیعی در جمله [بَع َ ض کُم عَلی بَعضٍ] مشهود است زیرا هر تفضیل و
مزیّتی که بین مردان و زنان، و زنان و مردان خواه افراد و خواه جماعات موجود است شامل میشود، ثانیا ما را از تمنی با خمول
و کسالت که آرزوي مردم ضعیف الهمه و ضعیف الایمان میباشد و بلاشک اینکه نوع تمنی منجر بتعدي و حقد و حسد
میگردد منع فرمود و بسعی و عمل و کوشش در کسب و تحصیل ترغیب فرموده است و دستور فرموده است که بجاي آرزو و
حسد فضل و احسان خدا را بسعی و عمل طلب نمائیم و بجاي آنکه قسمت دیگري را بخواهیم بحسد و تعدّي دارا شویم از
خزائن بینفاد و بیکران حضرت حق مسئلت نمائیم - و از امام صادق علیه السّلام مروي است که فرمود: [إنّ الارزاق مقسومۀ
مضمونۀ و للّه فضل یقسمه من طلوع الفجر إلی طلوع الشمس و ذلک قوله تعالی و اسئلوا اللّه من فضله - یعنی روزي روزي
61 [ صفحه 195 ] قبلا تقسیم شده و در ضمانت خداوندي است و خدایرا فضل و احسانی است که آنرا از - خواران -قرآن- 37
طلوع فجر صبح تا طلوع آفتاب تقسیم مینماید و اینستکه خداي تعالی فرموده است: و مسئلت کنید از فضل خدا یعنی هر چه
میخواهید از او بخواهید].
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 33
اشاره
شَّیءٍ شَهِیداً
ِ
جَّعَلنا مَوالِیَ مِمّا تَرَكَ الوالِدانِ وَ الَأقرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَت أَیمانُکُم فَآتُوهُم نَصِ یبَهُم إِنَّ اللّهَ کانَ عَلی کُل
ٍ
وَ لِکُ ل
جمع مولی است و أصل آن از ولی یلی ولایۀ میباشد و مولی در لغت عرب اطلاق میشود بر « مَوالِیَ » -- 185- 33 ] -قرآن- 1 ]
و أصل در تمام آنها اولی و أحق بودن است و « معتیق- پسر عم- وارث- حلیف یعنی هم قسم- آقا و فرمانده- و اولی و أحقّ »
یعنی آتش اولی و سزاوارتر براي شماست و در ظاهر اینکه آیه هم مراد بآن کسی است که « النّارُ هِیَ مَولاکُم » در آیه مبارکه
گفتهاند مراد بآنها احلاف است زیرا در جاهلیّت عادت عرب بوده « وَ الَّذِینَ عَقَدَت أَیمانُکُم » حق استیلاء در ترکه با اوست
است که مردي با مرد دیگر همقسم میشده و میگفته است [خون من خون تو و جنگ من جنگ تو و صلح من صلح تو و تو
عاقله من در دیه و من عاقله تو در دیه میباشیم و تو از من و من از تو ارث خواهیم برد] و پس از مرگ سدس مال او باین
همقسم میرسیده است و نبی اکرم صلّی اللّه علیه و آله در روز فتح مکّه در خطبهاي فرمود هر حلف و قسمی که در جاهلیت
بین اشخاص بوده بجاي خود باقی است و بآن عمل کنید ولی در اسلام حلفی نیست و آیه اشاره بآن است- و قولهاي مختلف
نیز مفسّرین در اینباب ذکر کردهاند و قول دیگري آنکه ظاهر آیه مراد بآن ازواج است و مقصود دادن ارث زنان است. -
474- 303 -قرآن- 438 - 18 -قرآن- 278 - قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
-33 و ما براي هر یک [از مردان و زنان] حق اولویّت و [ صفحه 196 ] استیلائی قرار دادیم که از ترکه پدران و مادران و -
خویشاوندان حق الارث خود را باید بگیرند [و موالی که صاحبان حقند پسران و خویشان نزدیک و زنانند یا همقسمان] پس
حقّ و نصیب آنها را [کاملا و بدون نقصان] بآنها بدهید و بدانید که خداوند همواره بر هر کاري که شما میکنید گواه است [و
در روز قیامت شما را بر آن عمل جزا خواهد داد بنابراین شما را طمع و حسد بر آن ندارد که بعضی در نصیب بعض دیگر
تجاوز کند و در میراث زیاده طلبی نماید و حقّ غیر را بخورد و آن غیر مرد باشد یا زن، کوچک باشد یا بزرگ تفاوتی
ندارد]. - در عبارت [وَ الَّذِینَ عَقَدَت أَیمانُکُم] اکثر مفسّرین گفتهاند که اینکه جمله از جمله اوّلی جداست یعنی ارث مربوط
بموالی و وراث است و [فَآتُوهُم نَصِ یبَهُم] مربوط به [وَ الَّذِینَ عَقَدَت أَیمانُکُم] میباشد و اینکه جمله عطف بر موالی یعنی وراث
الوالدان و الاقربون نیست - و تفسیر به اینکه قسم خواهد بود - [و ما براي هر یک [از مردان و زنان] اولی و أحق قرار دادهایم
که از ماترك والدان و أقربون نصیب خود را بگیرند و کسانی هم که با شما همقسم بودهاند نصیب آنها را هم بآنها بدهید زیرا
[ 234 [ صفحه 197 - 186 -قرآن- 198 - 52 -قرآن- 162 - خدا بر هر چیزي گواه است]. -قرآن- 16
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 34 تا 35
اشاره
الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَع َ ض هُم عَلی بَعضٍ وَ بِما أَنفَقُوا مِن أَموالِهِم فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلغَیبِ بِما حَفِظَ
اللّهُ وَ اللّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهجُرُوهُنَّ فِی المَضاجِعِ وَ اضرِبُوهُنَّ فَإِن أَطَعنَکُم فَلا تَبغُوا عَلَیهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیا
کَبِیراً [ 34 ] وَ إِن خِفتُم شِقاقَ بَینِهِما فَابعَثُوا حَکَماً مِن أَهلِهِ وَ حَکَماً مِن أَهلِها إِن یُرِیدا إِصلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَینَهُما إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً
اي یقومون بأمرهنّ و یحافظون علیهنّ بعنایۀ و رعایۀ تامّه: یعنی قائم بر امر زنانند و در « قَوّامُونَ » -- 570- خَبِیراً [ 35 ] -قرآن- 1
از قنت یقنت قنوتا یعنی سکون و « قانِتاتٌ » کارهاي آنان قیام و ایستادگی دارند و در محافظت آنها رعایت و مراقبت دارند
بِما حَفِظَ » ، یعنی امور پنهانی از امور زناشوئی که بر دیگران مخفی است « لِلغَیبِ » اطاعت کامل داشتن و با فروتنی مطیع بودن
نشزت المرأة تنشز و تنشز نشوزا یعنی سرپیچی و نافرمانی « نُشُوزَهُنَّ » اي بحفظ اللّه ایّاهنّ یعنی بسبب نگهداري خدا آنانرا « اللّهُ
جمع مضجع یعنی فراش و خوابگاه « المَضاجِعِ » - زن از شوهر، و أصل نشوز بمعنی ارتفاع زمین نسبت بحول و حوش آن است
اي خلافا یقع بینهما یعنی اختلافی که بین زن و شوهر واقع گردد و شقاق یعنی نزاع و « شِقاقَ بَینِهِما » اي فلا تطلبوا « فَلا تَبغُوا »
بفتح حاء و کاف یعنی کسیکه حق و فصل بین « حَکَماً » دشمنی که گوئی هر یک از آندو در شقّی و جانبی قرار گرفتهاند
-478- 402 -قرآن- 463 - 310 -قرآن- 381 - 214 -قرآن- 299 - 20 -قرآن- 203 - طرفین دعوي باو داده شده است. -قرآن- 7
894- 718 -قرآن- 885 - 681 -قرآن- 699 - 631 -قرآن- 667 - قرآن- 618
تفسیر معانی
اشاره
-34 [از حکمتهاي عالیه خداوند که مشیّت کامله بر آن قرار گرفته است آنستکه] مردان قوّام بر زنان باشند [یعنی از شأن و -
طبیعت آنهاست که بأمر زنان قیام کنند و به بهترین وجه در رعایت جانب آنها بکوشند و در پی همین امر است که جهاد و
حمایت اعراض و نوامیس و مخارج زنان از مال خویشتن بر آنها فرض گردیده است و بهمین جهت است که خداوند بهره
آنها را از میراث دو برابر زنان قرار داده است] و اینکه قائم بودن مردان بر امر زنان بجهت تفضیل و فزونی است که پارهاي از
مردان را بر پاره از زنان است [چه مرد کامل الخلقه قوّي الادراك کبیر العقل سلیم [ صفحه 198 ] البنیه و معتدل العاطفه است]
و بجهت مهریّه و خرجیی است که بر عهده مردان از أموال خودشان [براي آسایش زندگانی زنان نهاده شده است و در غیر
وَ لَهُنَّ مِثلُ » اینکه جهات مرد و زن در تمام حقوق و واجبات با یکدیگر برابراند و اینکه از مفاخر دین اسلام است که میفرماید
و آن ریاست خانه و قیام بامر زندگی و تصرف کامل زن و آزادي او در حدود « الَّذِي عَلَیهِنَّ بِالمَعرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیهِنَّ دَرَجَۀٌ
شرع بأمر خانهداري است و اینکه زنان را در زندگانی خانهداري و حفظ منزل مرد دو حالت است] یکدسته زنهاي صالحه
شایسته نیکوکار و مطیع شوهرانند و حفظ الغیب مردان خود را دارند و آنچه باید بین خود و شوهر مستور دارند هرگز افشاء
نمیکنند و اینکه صفات نیک بواسطه حفظ خداوندي نسبت بآنهاست [یعنی اگر توفیق خدا نبود و آنها را در حفظ و عصمت
خود قرار نمیداد آنان متصف باین صفات حسنه نبودند و حفظ غیب شوهر را نداشتند] و دسته دیگر زنانی هستند که شما از
سرپیچی و عدم اطاعت آنها بیم داشته باشید اینگونه زنان را نصیحت کنید [و از سوء عاقبت و عذاب آخرت بترسانید و پند
بدهید] و از هم بستري با آنها براي تنبیه آنها کناره کنید و [اگر ضرورت اقتضا کرد آنها را با عصا و چیزي که آزار زیاد
ندهد] بزنید و اگر با اینکه وسایل معالجه شدند و اطاعت شما را کردند شما را بر آنها راهی نیست و نباید در طلب راه دیگري
بگردید زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است [و توبه را میپذیرد و از گناه عبد گذشت میکند و بنده هم باید متخلق باخلاق او
385 - باید توجّه داشت معنی اینکه فرموده است وَ اضرِبُوهُنَّ نه - باشد و از گناه ضعیفتر از خود در گذرد]. -قرآن- 294
اینستکه زدن زن دواي اصلاح هر زن نافرمانی است بلکه در اینجا زنان نادري که هیچ امري جز زدن آنها را اصلاح نمیکند
مقصود است و معهذا دین ما ما را باحسان و نیک رفتاري با زنان امر فرموده و میفرماید: [فَإِمساكٌ بِمَعرُوفٍ أَو تَسرِیحٌ
أ یضرب أحدکم امرأته کما یضرب العبد ثمّ یضاجعها » : بِإِحسانٍ] و از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله مروي است که فرمود
352 [ صفحه 199 ] برده خدمتکار - 65 -قرآن- 303 - فی آخر الیوم!] یعنی آیا کسانی از شما هستند که مانند آنکه -قرآن- 49
خود را میزند، زن خود را بزند و آخر روز هم با او همخوابه شود! کنایه از اینستکه آیا چنین کاري قبیح نیست!]. 35 - [و اگر با
وسایل مذکوره در آیه قبل آن زن اصلاح نشد و راه سلوك و اطاعت پیش نگرفت] و شما از اختلاف و نزاع بین آن زن و
شوهر بیمناك باشید در اینصورت حکمی از خاندان مرد و حکمی از خاندان زن برگزینید [تا آندو بین آن زن و شوهر
رسیدگی کنند] هرگاه آندو حکم خواستند که بین آنها را آشتی دهند و اصلاح کنند خداوند هم بین آنها را توفیق و موافقت
خواهد داد زیرا خداوند داناي بباطن اشخاص و آگاه از مقاصد آنها و بمصالح و منافع بندگان خود خبیر است. - در آیه
مبارکه اگر ضمیر بَینِهِما بحکمین برگردد یعنی خداوند بآنها توفیق میدهد که حکم بصلاح دهند و اگر ضمیر بَینِهِما بزوجین
- 136- 43 -قرآن- 127 - برگردد یعنی خداوند بین آنها تالیف و موافقت میدهد و رفع شقاق و نفاق آنها را مینماید. -قرآن- 34
در مخاطب بخطاب وَ إِن خِفتُم و [فَابعَثُوا] بین مفسرین اختلاف است که آنکس که باید حکم تعیین کند کیست! پارهاي
گفتهاند مقصود حاکم یا سلطانی است که زن و شوهر نزد او بمرافعه رفتهاند و پاره اي گفتهاند که مقصود خود زن و شوهر و
بستگان آنها هستند و ظاهرا از اخبار صادقین علیه السّلام قول اوّل اولی است و همچنین بین مفسّرین اختلاف است که آیا
اینکه دو حکم اگر صلاح دیدند میتوانند حکم بتفرقه و طلاق بین آنها بدهند یا خیر! بنا بمذهب شیعه بدون استجازه و رضاي
زوجین آنها حق امر بطلاق ندارند و بنا بقول سایر مفسّرین آنها چنین حقّی را دارا هستند و کسانیکه بر اینکه قول میباشند
[ 53 [ صفحه 200 - 38 -قرآن- 41 - حکمین را و کیل از جانب طرفین میدانند. -قرآن- 23
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 36 تا 39
اشاره
وَ اعبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً وَ بِذِي القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکِینِ وَ الجارِ ذِي القُربی وَ الجارِ الجُنُبِ وَ
ال ّ ص احِبِ بِالجَنبِ وَ ابنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَت أَیمانُکُم إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَن کانَ مُختالًا فَخُوراً [ 36 ] الَّذِینَ یَبخَلُونَ وَ یَأمُرُونَ النّاسَ
بِالبُخلِ وَ یَکتُمُونَ ما آتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ وَ أَعتَدنا لِلکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً [ 37 ] وَ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم رِئاءَ النّاسِ وَ لا یُؤمِنُونَ بِاللّهِ
وَ لا بِالیَومِ الآخِرِ وَ مَن یَکُنِ الشَّیطانُ لَهُ قَرِیناً فَساءَ قَرِیناً [ 38 ] وَ ما ذا عَلَیهِم لَو آمَنُوا بِاللّهِ وَ الیَومِ الآخِرِ وَ أَنفَقُوا مِمّا رَزَقَهُمُ اللّهُ وَ
القربی قرابت یعنی نزدیکی و ذي القربی یعنی « 765 -- ذِي القُربی ... الجارِ ذِي القُربی - کانَ اللّهُ بِهِم عَلِیماً [ 39 ] -قرآن- 1
صاحب خویشی و نزدیکی خویشاوند نزدیک آدمی- الجار بمعنی همسایه و جار ذي القربی همسایه اي که با آدمی خویشاوند
باشد یا قرب جوار بمنزل شخص داشته باشد الجارِ الجُنُبِ همسایهاي که خویشاوند نباشد و منزلش هم دور باشد الصّاحِبِ
بِالجَنبِ رفیق در کار نیک مانند رفیق در علم و در سفر که همواره پهلوي آدمی باشد ابنِ السَّبِیلِ مسافر وامانده در راه ما
مَلَکَت أَیمانُکُم غلام و کنیز که مملوك آدمی باشند مُختالًا صاحب خیلاء و کبر: کسیکه در اعمال و افعالش تکبّر باشد فَخُوراً
متکبّري که خوبیها و کارهاي خود را میشمارد و بآنها اظهار تکبّر میکند و بزرگی میفروشد أَعتَدنا اي هیّأنا و اعددنا یعنی مهیّا
-564- 518 -قرآن- 556 - 470 -قرآن- 495 - 366 -قرآن- 453 - 288 -قرآن- 345 - 46 -قرآن- 272 - 20 -قرآن- 25 - و -قرآن- 7
737 [ صفحه 201 ] آماده ساختیم، العتاد و العدّة، و گفتهاند در اصل اعددنا و دال اوّلی قلب بتاء - 634 -قرآن- 729 - قرآن- 626
گردیده است مُهِیناً اهانت و خواري آور رِئاءَ النّاسِ رئاء مصدر باب مفاعله و بمعنی مراآة یعنی نمایاندن- رئاء النّاس یعنی
- 144 -قرآن- 266 - 108 -قرآن- 129 - بمردم نمایاندن که ریاء و سمعه باشد قَرِیناً یعنی مصاحب و دوست و رفیق. -قرآن- 100
274
تفسیر معانی
اشاره
- [از اول سوره تا اینجا سخن در ارتباطات زندگی و خانوادگی و تکالیف قرابت و خویشاوندي و حقوق واجبه و لازمه براي
هر یک بود و در اینکه آیه مبارکه توجه بپاره اي از حقوق عمومی و حسن معامله و رفتار بطبقات عامّه فرمود و اینکه ارشاد را
مصدّر بپرستش ذات مقدس خود فرموده است زیرا پایه و اساس اولیّه و مصدر هر خیري پرستش ذات اقدس او است و لا غیر].
-36 و خدا را بپرستید و چیزیرا در پرستش با او شریک نسازید [تا عمل شما فقط براي او به تنهائی باشد و عبادت یعنی
پرستش، منتهاي خضوع و اظهار ذلّت و خواري است با توجّه دل بتعظیم و اجلال ذات مقدّس حق در آشکارا و پنهان و فقط
خشیت و ترس از او بدون نگرانی از غیر او] و نسبت بپدر و مادر نیکرفتار باشید [در اداي حقوق آندو کوتاهی نکنید و کمر
بخدمت آنها ببندید و در خدمتگزاري آنها ابراز تکدر یا تالّمی ننمائید و بآنها اف مگوئید و دل آنها را مرنجانید و با آنها با
قول کریم و گفتار محترمانه سخن بگوئید و در مقام مهربانی خفض جناح کنید و کوچکی نشان بدهید و بدرگاه خداوند
عرض کنید پروردگارا بآنها ترحّم فرما چنانکه مرا از کوچکی تربیت نموده و پرورش دادند] و نسبت بخویشان نزدیک [مانند
برادر و خواهر و عمو و دائی و خاله و فرزندان آنها] نیکی و احسان نمائید و با آنها خوشرفتار باشید [زیرا چون آدمی با والدین
و نزدیکان احسان کند طایفه نیرومندي بوجود میآید که کومک یکدیگراند و آن هسته جامعه است و از جامعه ملّت و دولت
نیرومند و قوي تولید میگردد ویژه اگر اینکه عمل با ایمان بخدا و اخلاص باو توأم باشد] و همچنین بایتام [که پدران خود را از
دست دادهاند و سرپرستی ندارند] و مستمندان [که از ناتوانی یا عجز یا آفت بدنی یا اسراف در بدکاري خود [ صفحه 202 ] را
بروزگار بد دچار ساختهاند] و بهمسایه نزدیک [ویژه صاحب قرابت هم باشد] و همسایه دور و رفیق دائمی خود و مسافر
وامانده در غربت و غلام و کنیزي که در ملکیّت شما هستند محسن و نیکرفتار و نیکوکار باشید زیرا خداوند کسیرا که تکبّر
کند یعنی بزرگی نشان دهد و بخود و اعمال خود افتخار نماید یعنی بدیگران خود - نمائی و فخریّه کند دوست نمیدارد. -
قابل توجه و دقّت است که خداوند متعال علّت امتثال و اطاعت امر خود را ذکر فرموده و کسیرا که مخالف اینکه وصایا و
اوامر باشد صفت مختال و فخور را بر او منطبق قرار داده است زیرا مختال و فخور مبغوض نزد خدا و همه مردم میباشد چون
معقول نیست که شخص متکبّر فخور امتثال امر حق را در اینکه وصایا کند زیرا عبادت حق عبارت از خضوع و خشوع است و
دل متکبّر فخور از آنها بدور بوده و آنها حقّی براي دیگري قائل نیستند و کبر و ناز و خودپرستی مانع است که آنها اشعار
بحقّی براي غیر خود بنمایند و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله فرمود: [الکبر بطر الحق و غمط النّاس] بطر بمعنی سبک شمردن
و استخفاف و بیاعتنائی بحق است و غمط النّاس حقیر شمردن و بحساب نگرفتن مردم. - از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله
مروي است که فرمود: [الجیران ثلثۀ جار له ثلثۀ حقوق: حق الجوار و حق القرابه و حق الاسلام و جار له حقّان حق الجوار و حق
الاسلام و جار له حق الجوار المشرك من أهل الکتاب: یعنی همسایگان سه نوعاند همسایهایست که او را سه حق است حق
همسایگی و حقّ خویشاوندي و حق مسلمانی و همسایه ایست که او را دو حق است حق همسایگی و حق مسلمانی و همسایه
ایست که او را یک حق است حق همسایگی و آن کسی است که مسلمان نباشد مشرك از أهل کتاب باشد] پس بهر حال
همسایه محترم است و رعایت حقّ او لازم است. و امّا راجع [بجار ذي القربی یعنی همسایه نزدیک] و [جار الجنب یعنی
همسایه دور] فرمودهاند همسایه نزدیک کسی است که با تو نزدیک باشد و تو با او نزدیک باشی و او را بشناسی و او ترا
بشناسد و همسایه دور کسی است که چنین نباشد [ صفحه 203 ] و حد همسایه تا چهل خانه و بقولی تا چهل ذراع روایت شده
است که بر ما حق دارند- و روایت است که رسول خدا صلی اللّه علیه و اله را همسایه اي یهودي بود و حضرت نسبت باو
عطوفت میفرمود و پسر او را نوازش مینمود و فرموده است: من کان یؤمن باللّه و الیوم الاخر فلا یؤذ جاره. 37 - [اینکه مردمان
مختال فخور] کسانی هستند که بخل میورزند [یعنی از انفاق حقوقیکه خداوند بر آنها واجب فرموده خودداري میکنند یا از
اظهار علم و ابراز حق مسامحه مینمایند] و کسانی هستند که مردم را هم ببخل ورزیدن وادار میکنند و بآنها دستور بخل ورزي
میدهند [یعنی غیر خود را هم بترك انفاق و کتمان علم و حق مجبور میسازند] و همچنین آنچه را که خداوند از فضل و
احسان خود از ثروت و دارائی بآنها انعام فرموده است از نظر مردم پوشیده میدارند و کتمان نعمت خدا را میکنند [که راه
عذري براي بخل و انفاق نکردن آنها باشد و اینکه کتمان نعمت خدا خود کفران نعمت خداست] و ما براي کافران [یعنی
اینکه کفران کنندگان نعم الهی بسبب کبر و بخل و کتمان علم و حق نعمت خداوند و ناشکریشان] عذاب خوار کنندهاي مهیّا
و آماده ساختهایم [یعنی همانقسم که آنها نعمت خدا را ببخل و کتمان خوار میکنند عذاب خدا هم آنها را خوار و ذلیل
خواهد کرد]. - از إبن عباس رضی اللّه عنه مروي است که جماعتی از یهود بجماعتی از انصار برخورده بآنها نصیحت
میکردند و میگفتند أموال خود را انفاق مکنید ما بر شما بیم فقر داریم، شما آنقدر در انفاق شتاب مکنید زیرا نمیدانید بعدا چه
خواهد شد [چه بسا بدبخت و بینوا و مستمند شوید]. - بخل در آیه مبارکه شامل بخل در مال و سخن و نصیحت و علم بطور
عام میباشد. 38 - [و باز در زمره مختال و فخوراند] آنانکه أموال خود را بریاء و سمعه [یعنی براي خودنمائی بمردم و ریاکاري
[ نه براي شکرگزاري نعم إلهی و نه براي خدا پرستی و رضاي خداوند] انفاق میکنند و آنان نه حقا بخدا ایمان [ صفحه 204
دارند [زیرا مؤمن کامل انفاق بریاء نمیکند بلکه براي خدا میدهد] و نه ایمان بروز واپسین دارند [زیرا که اگر بمعاد ایمان
داشتند چشم بتمجید و تحسین خلایق نداشتند بلکه براي چنین روزي تخم سعادت میکاشتند] و اینکه کسان قرنآء و رفقاي
شیطاناند [که دائما بآنها تلقین میکند و آنها را در صورت انفاق وعده بفقر و ناداري میدهد و امر بفحشاء و منکر میکند] و
هر کس قرین و همنشین و هم صحبت او شیطان باشد بدقرین و همنشینی براي او میباشد. - در اینکه دو آیه مبارکه 37 و 38
خداوند متعال در نکوهش عمل و وعیدي که در آخرت داده است بین کسیکه مال خود را بطور ریاء و سمعه انفاق میکند و
آنکس که اصلا بخل میورزد و انفاق نمیکند جمع فرمود و هر دو را مستحقّ عذاب مهین قرار داده است، ولی مرائی ریاکار
خطرش از بخیل کمتر است و لذا از او عقب تر نام برده است. 39 - آیا [اینکه گروه کافران و منافقان] را چه میشد و چه ضرري
بآنها میرسید اگر حقیقۀ بخدا و بروز جزا ایمان میآوردند! و از آنچه خدا بآنها روزي کرده است در راه خدا انفاق میکردند! و
حال آنکه خداوند بکردار و نیّات آنها داناست [و جزاي اعمال آنها را خواهد داد]. - خداوند متعال در اینکه آیه باسلوب
تعجّب از حال اینکه اشخاص بیان فرموده است و در حقیقت جاي تعجب هم هست و سزاوار عجب کردن است زیرا اگر خدا
پرست میشدند و عمل خود را خالص براي خدا انجام میدادند منافع دنیوي و اخروي هر دو را که خواهان بودند بدست
میآوردند. - جبریّون که کفّار را مجبور بکفر میدانند و میگویند قادر بایمان نیستند آیه 39 فوق بهترین جواب ردّي براي
آنهاست زیرا بشخص عاجز و مجبور نمیگویند [ترا چه شده و چه ضرري بتو میرسد که چنین نمیکنی] مثلا بشخص قد کوتاه
گفته نمیشود [چرا بلند قد نمیشوي!] یا بشخص کور نمیگویند [چرا بینا نمیشوي] اگر کفّار هم مجبور بودند و اختیار در امر
24 - در آیه دلیل دیگري - 408 [ صفحه 205 ] لَو آمَنُوا بِاللّهِ] نمیفرمود. -قرآن- 1 - ایمان نداشتند [وَ ما ذا عَلَیهِم -قرآن- 387
است براي اینکه حرام رزق خدائی نمیشود چه آنها را امر بانفاق از رزق خدائی فرموده است و اجماعی امّت است بر اینکه
انفاق از حرام ممنوع است [مجمع]. - یکی از حکما فرماید مثل آنکس که عمل بطاعات را براي ریاء و سمعه میکند مثل
آنکسی است که ببازار برود و کیسه اي را پر از سنگریزه کرده بدوش افکند و مردم چون نظر باو کنند گویند چه کیسه پري
دارد ولی جز همین گفتار مردم سودي براي او نیست و اگر خواهد با آن چیزي بخرد کسی باو چیزي نمیفروشد آنکس هم
که براي ریاء و خودنمائی و بچشم مردم کشیدن و آوازه بلند کردن طاعتی میکند همین صورت را دارد و در بازار آخرت
سودي نمیبرد.