گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره النساء [ 4]: آیات 88 تا 91



اشاره
[ فَما لَکُم فِی المُنافِقِینَ فِئَتَینِ وَ اللّهُ أَرکَسَ هُم بِما کَسَ بُوا أَ تُرِیدُونَ أَن تَهدُوا مَن أَضَلَّ اللّهُ وَ مَن یُضلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا [ 88
وَدُّوا لَو تَکفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنهُم أَولِیاءَ حَتّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُم وَ اقتُلُوهُم حَیثُ
وَجَدتُمُوهُم وَ لا تَتَّخِذُوا مِنهُم وَلِیا وَ لا نَصِ یراً [ 89 ] إِلَّا الَّذِینَ یَصِ لُونَ إِلی قَومٍ بَینَکُم وَ بَینَهُم مِیثاقٌ أَو جاؤُکُم حَصِرَت صُدُورُهُم
أَن یُقاتِلُوکُم أَو یُقاتِلُوا قَومَهُم وَ لَو شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُم عَلَیکُم فَلَقاتَلُوکُم فَإِنِ اعتَزَلُوکُم فَلَم یُقاتِلُوکُم وَ أَلقَوا إِلَیکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ
اللّهُ لَکُم عَلَیهِم سَبِیلاً [ 90 ] سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَن یَأمَنُوکُم وَ یَأمَنُوا قَومَهُم کُلَّما رُدُّوا إِلَی الفِتنَۀِ أُرکِسُوا فِیها فَإِن لَم
[ یَعتَزِلُوکُم وَ یُلقُوا إِلَیکُمُ السَّلَمَ وَ یَکُفُّوا أَیدِیَهُم فَخُذُوهُم وَ اقتُلُوهُم حَیثُ ثَقِفتُمُوهُم وَ أُولئِکُم جَعَلنا لَکُم عَلَیهِم سُلطاناً مُبِیناً [ 91
1104 -- فَما لَکُم فِی المُنافِقِینَ فِئَتَینِ اي فما لکم فی أمر المنافقین الی فئتین- فئه- یعنی جماعت و فرقه- معنی جمله - -قرآن- 1
رکس بمعنی مقلوب ساختن و « أَرکَسَهُم » ! آنستکه شما را در امر منافقان چه شده است که بدو دسته و دو فرقه تقسیم شدهاید
جمع « أَولِیاءَ » برگردانیدن و وارونه نمودن. و اینجا- اي ردّهم إلی حکم الکفرة یعنی بکفر برگشتهاند و حکم قتال بر آنهاست
عهد و « مِیثاقٌ » اي یتّصلون یعنی ملحق شوند « یَصِلُونَ » اي أعرضوا یعنی رو گردان شدند « تَوَلَّوا » ولیّ یعنی صدیق و ناصر و یاور
جمله حالیّه است و- قد- در آن مضمر است و تقدیر آن اینست جاءوکم و قد « حَصِ رَت صُ دُورُهُم » پیمان جمع آن میاثیق
- 49 -قرآن- 239 - حصرت صدورهم یعنی جاءوکم حصرة صدورهم أي ضیّقه صدورهم او منقبضۀ صدورهم از ماده -قرآن- 7
603 [ صفحه 263 ] حصر که بمعنی - 549 -قرآن- 581 - 507 -قرآن- 539 - 461 -قرآن- 495 - 411 -قرآن- 450 - -252 قرآن- 400
اي قلّبوا « أُرکِسُوا » شرك و ضلالت و اضطراب أحوال است « الفِتنَۀِ » بمعنی استسلام و انقیاد است « السَّلَمَ » تنگی سینه است
اي وجدتموهم و صادفتموهم یعنی یافتید آنها را و بآنها برخورد کردید ثقف یثقف ثقفا اي « ثَقِفتُمُوهُم » اي یمنعوا « یَکُفُّوا »
-139- 90 -قرآن- 128 - 47 -قرآن- 79 - اي حجّ ۀ واضحۀ. -قرآن- 35 « سُلطاناً مُبِیناً » صادفه یعنی باو دست یافت و برخورد کرد
346- 190 -قرآن- 327 - 162 -قرآن- 174 - قرآن- 151
تفسیر معانی
اشاره
- [مروي است که اینکه آیه در باره قومی نازل شده است که در مدینه نزد مسلمانان اظهار اسلام کرده ولی در دل نفاق
داشتند و از رسول خدا استجازه کردند که چون هواي مدینه موجب بیماري آنها میشود بصحرا بروند و در بدو زندگی کنند
ولی بمکّه برگشتند و اظهار شرك کردند و چون بیمامه هم رفتند مشرکین آنجا را ملاقات کرده آنجا نیز خود را مشرك
قلمداد نمودند و چون مسلمانان در مقام جنگ با آنها برآمدند بین آنها اختلاف افتاد: پارهاي گفتند ما با آنها نمیجنگیم چون
اینها مسلمانند و پاره دیگر گفتند آنها مشرکند و آیه مبارکه نازل شد و خداوند آنها را در عداد کافران و أهل شرك معرّفی
فرمود- و ظاهرا معلوم میشود نفاق دو نوع بوده نفاق در اسلام و ادعاي مسلمانی و آنها کسانی بودند که در مدینه با حضرت
رسالت بودهاند و آیات نفاق سوره بقره و سوره منافقون در شان آنهاست و حکم قتل آنها که هر جا یافت شوند در باره آنها
نخواهد بود و نوع دیگر کسانی که در خارج مدینه بودهاند و ادّعاي مسلمانی داشتهاند و علیه اسلام با مشرکان همدست و با
مسلمانان میجنگیدهاند که باید آیه مبارکه در شأن آنها باشد و اللّه أعلم.] 88 - پس آیا شما را چه باعث شده است [اي
مؤمنان] که در باره منافقان دو فرقه شدهاید [جماعتی بخوبی آنها رأي میدهید و آنها را مسلمان میشمارید و دستهاي آنها را
مشرك و کافر میدانید] و حال آنکه خداوند آنها را بسبب اعمالشان منصرف از حق ساخته و بگمراهی و ضلالت دیرین
برگردانیده است، آنها از حظیره اسلام و مهاجرت در راه خدا بدور ماندهاند و شما میخواهید کسی را که خدا [بسبب رفتار و
کردارش] گمراه شناخته مهدي و کافر را مسلمان قرار دهید و کسیرا که [ صفحه 264 ] خدا گمراه قرار داد براي او راهی
بنجات و هدایت بسعادت نخواهد بود [و اگر غیر خدا حکم بهدایت او کند بحال او سودي نخواهد داشت]. 89 - [اینکه
منافقان با نظر دشمنان بشما مینگرند] دوست دارند که شما هم مانند آنها کافر شوید و با یکدیگر مساوي و برابر گردید!
بنابرین آنها را بدوستی خود مگیرید و بآنها رکون و اعتماد نداشته باشید تا موقعی که خالصا لوجه اللّه براه خدا درآیند و
بسوي خدا مهاجرت نمایند [و بدون غرض دنیوي بدین خدا پیوسته و آنها هم بحقیقت مانند شما موحّد و مسلمان گردند] ولی
اگر چنین نکردند و از شما رو گردان شدند و در جاي خود ایستادند و رویّه پیشین خود را از دست ندادند در هر مکان و
زمانی که آنها را بیابید گرفتارشان کنید و بدیار عدم بفرستید و از آنان دوست و یاوري مگیرید. 90 - [آن منافقانرا بگیرید و
هر جا یافتید بکشید] مگر [دو طایفه از آنانرا] یکی آنانکه متصل و ملحق بقومی شوند که بین شما و آن قوم عهد و پیمان
[عدم تعرض] باشد و آنها هم با مردم هم پیمان شما هم عهد شوند دیگر آنانکه [بواسطه رعبی که خداوند از شما در دل آنها
انداخته باشد] عرصه بر آنها تنگ شده و دست از قتال شما و قتال مشرکین هر دو برداشته بنزد شما آیند [قتال با اینکه دو گروه
جایز و صحیح نمیباشد]- و بدانید که اگر خدا بخواهد و مشیّت الهی تعلّق پذیر شود که اینکه مشرکان و منافقان را بر شما
مسلّط گرداند تسلّط میدهد و با شما میجنگند [و شما را بلشکرگاه کفّار میبرند ولی در دلهاي آنها از شما خوف و رعبی
افکنده است] بنابرین اگر از جدال با شما کناره گرفتند و با شما قتال نکردند و در مقام سلّم و استسلام برآمدند و سر صلح
پیش آوردند بدانید که خداوند بشما اجازه نمیدهد که در آنصورت شما دست تجاوز بآنها دراز کنید و متعرض نفوس و
أموال آنها شوید و شما را بر آنها راه اعتدائی نخواهد بود. - اوّلا بنا بتفسیري که از حضرت أبی جعفر امام محمّد باقر علیه
158 [ صفحه - السّلام رسیده است مراد خداي تعالی از [قَومٍ بَینَکُم وَ بَینَهُم مِیثاقٌ] هلال بن عویم السّلمی است که -قرآن- 118
265 ] با حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله در باره قوم خود پیمان بست و در پیمان قرار داد کرد که هر کس هم عهد و هم
پیمان با مسلمانان باشد و نزد آنها برود در امان باشد و صدمهاي باو نرسانند و هرکس هم با قوم هلال هم عهد باشد و
مسلمانان باو دست بیابند در امان باشد و آزاري باو نرسانند و خداوند هم نهی فرمود از اینکه متعرض کسی شوند که قوم
هلال با او هم عهد باشند. ثانیا بنا بتفسیر علی بن ابراهیم مراد از آیه [أَو جاؤُکُم حَصِرَت صُدُورُهُم] قوم اشجع است که هفتصد
نفر بسر کردگی مسعود بن دخیله بطرف مدینه آمدند و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله براي ضیافت آنها بارهاي خرما فرستاد و
بآنها فرمود شما را چه شده است و چه بر آن داشته که باین سمت آمدهاید گفتند خانهاي ما نزدیک شماست و ما از جنگیدن
با شما و جنگ با قوم خودمان [یعنی بنو ضمره که بین آنها و بنو ضمره معاهده بود] کراهت داریم و آمدهایم که با شما هم
پیمانی ببندیم و حضرت با آنها پیمانی بست و آنها ببلاد خود مراجعت نمودند و خداوند بمسلمانان امر فرمود که متعرض آن
88 ثالثا- مراد از آیه [وَ لَو شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُم عَلَیکُم ... الخ] نه اینست که خداوند واقعا آنها را بر - جماعت نشوند. -قرآن- 53
مسلمانان مسلّط فرماید یا بآنها اجازه تعرض بمسلمانان بدهد بلکه اخبار از قدرت است و معناي آن اینکه است که اگر بخواهد
بر اینکار قادر است لکن چنین کاري نخواهد کرد و نخواهد خواست بلکه در قلوب آنها رعب میافکند و تقاضاي پیمان با
69 [و أمّا آنچه بنظر - شما میکنند و پارهاي از آنها داخل کسانی میشوند که بین شما و آنها پیمان منعقد شده است. -قرآن- 25
اینکه بنده ناچیز میرسد آنکه اخبار از قدرت بجاي خود درست ولی نکته مهم آنستکه تا شما مسلمان و مطیع خدا و رسول او
هستید و مطیع اوامر و نواهی او میباشید آنها مرعوب شما خواهند بود و آنروزي که شما مسلمان نباشید آنها مسلّط خواهند
بود: ان اللّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم]. 91 - قریبا قوم و دسته دیگري [از منافقان] را خواهید یافت [که در مدینه [
صفحه 266 ] نزد شما میآیند و از روي نفاق و ریاء اسلام میآورند] و میخواهند که از جانب شما در امان باشند [و سپس بمکّه
برگشته و نزد قریش میروند و بشرك خود بر گشته و به بتها کرنش میکنند] و میخواهند از آنها هم در امان باشند- اینکه
جماعت اگر از شما کناره نگرفتند و از قتال با شما منصرف نشدند و سر تسلیم و صلح پیش نیاوردند و دست از دشمنی و آزار
شما نکشیدند در هر جا و زمانی که بآنها دست یافتید و آنها را پیدا کردید بگیرید و بکشید زیرا شما را بر اینکه جماعت
[دورویان ریاکار] حجّت تمام است و شما را بر تسلط بر آنها و تعرض نسبت بآنها و کشتن و اسیر کردنشان دلیل روشن و
برهان و سلطان واضح قرار دادهایم [زیرا عداوتشان مکشوف و مکر و زیانشان بمسلمانان ظاهر و آشکار گردیده است].
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 92 تا 93
اشاره
وَ ما کانَ لِمُؤمِنٍ أَن یَقتُلَ مُؤمِناً إِلاّ خَطَأً وَ مَن قَتَلَ مُؤمِناً خَطَأً فَتَحرِیرُ رَقَبَۀٍ مُؤمِنَۀٍ وَ دِیَۀٌ مُسَلَّمَۀٌ إِلی أَهلِهِ إِلاّ أَن یَصَّدَّقُوا فَإِن کانَ
مِن قَومٍ عَدُوٍّ لَکُم وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَتَحرِیرُ رَقَبَۀٍ مُؤمِنَۀٍ وَ إِن کانَ مِن قَومٍ بَینَکُم وَ بَینَهُم مِیثاقٌ فَدِیَۀٌ مُسَلَّمَۀٌ إِلی أَهلِهِ وَ تَحرِیرُ رَقَبَۀٍ مُؤمِنَۀٍ
فَمَن لَم یَجِد فَصِ یامُ شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ تَوبَۀً مِنَ اللّهِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً [ 92 ] وَ مَن یَقتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها
یعنی بغیر قصد و خطاء یعنی « خَطَأً » -- [ 663 [ صفحه 267 - وَ غَضِ بَ اللّهُ عَلَیهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً [ 93 ] -قرآن- 1
خلاف صواب و فعل آن خطأ یا أخطأ میباشد یعنی از راه صلاح و صواب منحرف شد و خاطئه بمعنی گناه است و فعل آن
باب تفعیل از حریّت است و آن بمعنی آزاد کردن و بیرون کردن عبد است از رقیّت « تَحرِیرُ » خطأ یخطأ میباشد یعنی گناه کرد
مصدر از ودي است و آن إعطاي قاتل است از مال خود بدل جان مقتول و « دیۀ » مراد نفس مؤمنه است « رَقَبَۀٍ مُؤمِنَۀٍ » و بندگی
اي یت ّ ص دقوا و أن یعفوا عنها عفو را « أَن یَصَّدَّقُوا » اینکه مال را دیه گویند و تاء در آخر بدل از و او محذوف در اوّل است
یعنی دو ماه قمري پشت « مُتَتابِعَینِ » اطلاق بر عهد و ذمّه یا امان هر سه میشود « مِیثاقٌ » صدقه گفتهاند براي تنبیه بفضیلت آن
اي أبعده من رحمته یعنی او را از رحمت « لَعَنَهُ » تطهیرا لأنفسکم « تَوبَۀً مِنَ اللّهِ » سرهم که فطر یا عذر شرعی آنها را جدا نکند
-341- 217 -قرآن- 321 - 15 -قرآن- 207 - اي هیّأله یعنی براي او آماده و مهیّا ساخته است. -قرآن- 7 « أَعَدَّ لَهُ » خود دور کرد
931- 850 -قرآن- 916 - 822 -قرآن- 839 - 719 -قرآن- 799 - 650 -قرآن- 703 - 557 -قرآن- 640 - قرآن- 538
تفسیر معانی
اشاره
- [مروي است که سبب نزول آیه آن بوده که حارث بن یزید از قبیله بنی عامر بن لؤي - عیاش بن أبی ربیعه را عذاب میداد
سپس حارث مهاجرت کرده بخدمت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله رسید و اسلام آورد ولی اسلام او معروف نشده بود که
عیاش او را در حرّة که قصبهاي از نواحی مدینه است ملاقات کرد و بیخبر از اسلام او بگمان اینکه هنوز کافر است بشمشیر از
پا درآورد و بعد بخدمت حضرت آمده و مطلبرا بعرض رسانید که اینکه آیه نازل شد و حضرت فرمود برخیز اي عیاش و بنده
مؤمنی را آزاد کن. 92 - کسیکه ایمان بخدا و رسولش آورده باشد [قلبش او را مانع از ارتکاب فواحش میگردد بخصوص
تعدّي بجان دگري آنهم بغیر حق] یعنی مؤمن حاضر و راضی نمیشود که مؤمن دیگري را بقصد و عمدا بکشد مگر اینکه
بخطا و بدون قصد او را بکشد و کسیکه مؤمنی را بخطا و ندانسته بقتل برساند [چون خطا ناشی از تهاون و نداشتن اهتمام و
اعتناي بقضایاست مستلزم عقاب است و قتل خطا مانند آنکه کسی [ صفحه 268 ] قصد شکار پرندهاي را بکند و تیرش بانسانی
بخورد یا بگمان آنکه کافر حربی است او را بکشد و معلوم شود مسلمان بوده است یا با وسیلهاي که براي قتل نیست مثل
عصایا مشت بکسی بزند و او بمیرد] عقاب چنین قتلی دو چیز است یکی کفّاره قتل و آن آزاد کردن رقبه بنده مؤمنی است
[زیرا نفس مؤمنی را معدوم کرده و باید نفسی مانند آنرا بوسیله عتق زنده کند] دیگر پرداختن دیه که باید عوض خون مقتول
بورثه او تسلیم نماید [و بدینوسیله هم دشمنی فیما بین بر طرف شود و هم بغض و کینه از بین برود] مگر اینکه ورثه مقتول از
خون او در گذرند و دیه را بقاتل ببخشند و امّا اگر مقتول مؤمن باشد ولی از قبیلهاي باشد که دشمن مسلمانانند واجب آنستکه
فقط بندهاي مؤمن [براي کفّاره قتل] آزاد کند [و دیه لازم نیست زیرا بقومی که با مسلمین محاربه دارند دادن مالی جایز
نیست]- و اگر مقتول از قومی باشد که بین شما مسلمین و بین آنها عهد و پیمانی باشد [چنانکه امروز بین دول هست] واجب
آنستکه هم دیه بورثه مقتول پرداخته شود [براي حفظ احترام عهود و دماء] و هم بنده مؤمنی را آزاد کند [که کفّاره عملش
باشد] و اگر قاتل رقبهاي نیافت که آزاد کند بایستی دو ماه پی در پی روزه بگیرد تا اینکه خدا از او درگذرد [و توبه او براي
تطهیر نفس و تکفیر از فعلش باشد] و بداند که خداوند همواره بحال بندگان خود دانا و در کار خود حکیم است [و در آنچه
امر و نهی میفرماید بر وفق صلاح و مصلحت بندگان است]. - اوّلا راجع بقتل عمد علاوه بر آنچه در کتاب کریم تصریح
گردیده و گناه و عقاب آن ذکر شده است أحادیث بسیاري رسیده است که در کتب اخبار مندرج است و از رسول اکرم صلّی
اللّه علیه و آله اینکه حدیث در صحاح مذکور است که فرمود: [لا یحلّ دم امرئ مسلم یشهد أن لا إله إلّا اللّه و أنّی رسول اللّه
الا باحدي ثلاث: النفس بالنفس و الثیّب الزانی و التارك لدینه المفارق للجماعۀ یعنی خون شخص مسلمان حرام است که
بشهادتین قائل باشد یعنی بگوید أشهد أن لا إله إلّا اللّه و شهادت بدهد که من رسول خدا هستم مگر بیکی از سه چیز: کسی
را کشته باشد - و یا اینکه [ صفحه 269 ] کسیکه مجرّد نیست زنا کند یا بدهد- و کسیکه دین خود را رها کند و از جماعت
جدا شود]. ثانیا- راجع بدیه واجبه و امور مربوطه بقتل عمد و خطا در کتب فقهاء أحکام کثیرهاي ذکر شده است و خلاصه
آنچه مستفاد میشود اگر عاقله قاتل از صاحبان شتر باشند دیه عبارت از یکصد شتر است بدون خلاف و اگر بنا شود طلا بدهد
یکهزار دینار و اگر نقره بدهد ده هزار درهم است و دیه خطا باید در ظرف سه سال تأدیه گردد و هر چند ظاهر آیه نشان
میدهد که دیه بر خود قاتل است ولی بنا باجماع و علم بسنّت رسول صلّی اللّه علیه و آله باید دیه را عاقله قاتل بدهند و عاقله
عبارت از برادران و برادر زادگان و عموها و پسر عموهاي پدر است و بقول شافعی موالی هم جزو عاقلهاند و و أبو حنیفه
گوید پدر و پسر هم داخل عاقله هستند و إبن مسعود از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده است که مرد بگناه
پسرش و پسر بگناه پدرش مأخوذ نیست و امّا الزام دیه بر عاقله مبنی بر مؤاخذه بريء نسبت به سقیم یعنی بیتقصیر نسبت
بمقصر نیست زیرا دیه عقوبت محسوب نمیشود بلکه حکمی شرعی و تابع مصلحت است و بنا بقولی بر سبیل معاونت و
بمقتضاي مساوات میباشد. 93 - و هر کس مؤمنی را عمدا و از روي قصد بکشد [و داناي بایمان او و حرمت قتل او و مصون
بودن خون او باشد] جزاي او دوزخ است و در آن مقیم خواهد بود و مورد خشم خدا خواهد گشت و او را از رحمت خود
دور خواهد فرمود و براي او عذاب بزرگی مهیّا و آماده خواهد نمود. - اوّلا اینکه تهدید غیر از قصاص قتل است که در سوره
البقره و سورة المائده بیان و تصریح شده است. ثانیا از امام صادق علیه السّلام پرسیدند آیا براي کسیکه مؤمنی را عمدا بکشد
توبه هست فرمود: [اگر او را براي ایمانش کشته باشد براي او توبه نیست و اگر از روي خشم و بسببی از امور دنیائی کشته
باشد توبه او قصاص اوست و اگر اولیآء مقتول او را ببخشند و از او دیه بستانند توبه او نزد خداوند متعال آزاد کردن یک بنده
و دو [ صفحه 270 ] ماه متوالی روزه و اطعام شصت نفر مسکین است. ثالثا- در اینکه فرموده است جزاي اینکه قاتل جهنّم و
خلود در آن است از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله مروي است که جزاي او اگر خدا بخواهد مجازات فرماید جهنّم است و
اگر بخواهد میبخشد چنانکه اگر انسان بکسی که بخواهد زجرش کند گوید اگر چنین کنی ترا میکشم یا میزنم و اگر
مجازات نکرد و بخشید تهدید قبلی دروغ محسوب نمیشود و فرمایش [إِلّا مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً- و لا تَقنَطُوا مِن
رَحمَۀِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً- و إِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ أَن یُشرَكَ بِهِ وَ یَغفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ] شامل هر گناهکاري
-532- 449 -قرآن- 455 - میباشد و یأس از رحمت خدائی در عداد گناهان کبیره بلکه در رأس آن گناهان است. -قرآن- 395
626- قرآن- 538
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 94
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَ رَبتُم فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَن أَلقی إِلَیکُمُ السَّلامَ لَستَ مُؤمِناً تَبتَغُونَ عَرَضَ الحَیاةِ الدُّنیا فَعِندَ
345 -- ضَرَبتُم فِی - اللّهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ کَ ذلِکَ کُنتُم مِن قَبلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَیکُم فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِیراً [ 94 ] -قرآن- 1
بیان امر و حقیقت « فَتَبَیَّنُوا » سَبِیلِ اللّهِ اي سافرتم إلی الغز و یعنی بسوي جهاد مسافرت کنید ضرب فی الإرض اي سافر و تغرّب
یعنی متاع « عَرَضَ الحَیاةِ » تطلبون یعنی طلب میکنید « تَبتَغُونَ » تسلیم و انقیاد و تحیّت « السَّلامَ » آنرا طلب کنید و شتاب مکنید
-38- جمع مغنم و آن غنیمت جنگی است و همچنین ارزاق و نعم بسیار. -قرآن- 7 « مَغانِمُ » فانی زندگانی دنیا جمع آن أعراض
[ 354 [ صفحه 271 - 292 -قرآن- 343 - 246 -قرآن- 274 - 207 -قرآن- 233 - 146 -قرآن- 195 - قرآن- 131
تفسیر معانی
اشاره
- [گویند اینکه آیه در باره اسامۀ بن زید و یارانش نازل شده است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله او را بجنگی فرستاد و آنها
بمردي برخوردند که گوسفندان خود را بکوه میبرد و با سامه و همراهانش سلام داده و گفت لا إله إلّا اللّه محمّد رسول اللّه و
اسامه گفت سلام و کلام او براي در امان ماندن از ما بوده است و او را کشتند و گوسفندانش را بغنیمت بردند و اینکه آیه در
ردّ عمل آنها نزول یافت]. 94 - اي کسانیکه بخدا و رسول او ایمان آوردهاید چون شما بمسافرتی در راه خدا [یعنی بجهاد و
اعلاء کلمه حق] میروید [در موقع کشتار و جنگ] تمیز و تشخیص بدهید بین کافر و مسلمان [ یا توقّف و تأمّل نمائید تا
مستحق قتل را بشناسید و عجله در کشتن کسیکه اظهار اسلام کند بگمان اینکه اظهار او بیحقیقت است ننمائید] و بکسیکه
بشما سلام کند و تحیّت اسلامی بجاي آورد یا آنکه در برابر شما سر تسلیم فرود آورد نگوئید که تو مؤمن نیستی [و ایمان تو
حقیقتی ندارد و از ترس کشتن اظهار اسلام میکنی] و او را براي متاع فانی دنیوي که از او میطلبید [یعنی غنیمت و مالی که از
او بدست میآورید] مکشید [بلکه أصلا متعرض او نشوید زیرا شما مأمور بحکم ظاهر میباشید و از سرائر خلق خدا آگاه است]
و غنیمتهاي فراوان و نعمتهاي بیپایان نزد خداست [شما رضاي خدا را طلب کنید نه اینکه در طلب اعراض دنیوي برآئید] شما
هم پیش از اینکه و در ابتداي امر چنین بودید [و در بدو دخول با سلام بگفتن شهادتین خود و دارائی شما محفوظ میماند
بدون اینکه معلوم شود دل و زبان شما یکی است] و خداوند [باشتهار در ایمان و دخول و استقامت در امر دین] بر شما منّت
گذاشت [و در ربقه اسلام پذیرفت] پس شما هم شتاب مکنید و تأمّل و تأنّی داشته باشید و بدوا بیان و روشن شدن حقیقت امر
را طلب کنید [و بطوریکه خدا قبلا با شما رفتار کرده است شما هم با دیگران رفتار کنید و از روي گمان و پندار و براي
اغراض دنیوي بقتل اشخاص مبادرت ننمائید] و بدانید که خداوند بآنچه میکنید خبیر و آگاه است و از نیّات شما هم مطلع و
فتثبّتوا] قرائت کردهاند بقرائت اوّل یعنی تمیز و ] « فَتَبَیَّنُوا » بهمه چیز داناست. [ صفحه 272 ] - اولّا بعضی از قراء بجاي کلمه
تشخیص بدهید و بیان حقیقت را طلب کنید و بقرائت دوّم یعنی توقّف و تأنّی کنید و شتاب ننمائید و معنی در هر دو یکی
است ثانیا [أَلقی إِلَیکُمُ السَّلامَ] و [ألقی إلیکم السلم] هر دو قرائت شده است دوّمی بمعنی استسلام و انقیاد و اوّلی بمعنی تحیّت
280- 53 -قرآن- 250 - اسلامی است. -قرآن- 38
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 95 تا 96
اشاره
لا یَستَوِي القاعِدُونَ مِنَ المُؤمِنِینَ غَیرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ المُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدِینَ بِأَموالِهِم
وَ أَنفُسِهِم عَلَی القاعِدِینَ دَرَجَ ۀً وَ کُ  لا وَعَدَ اللّهُ الحُسنی وَ فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدِینَ عَلَی القاعِدِینَ أَجراً عَظِیماً [ 95 ] دَرَجاتٍ مِنهُ وَ
بمعنی زیان و نقصان و آنچه از آدمی کسر شود مانند « ضرر » -- 419- مَغفِرَةً وَ رَحمَۀً وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً [ 96 ] -قرآن- 1
کوري و مرض و علّت. و اولی الضرر یعنی صاحبان نقص و علّت دَرَجَ ۀً درجه بمعنی منزلت و مقام است درج الرّجل یعنی
اي المثوبۀ الحسنی یعنی ثواب نیک و حسنی بمعنی بهشت « وَعَدَ اللّهُ الحُسنی » وفات یافت چون بمنزلت آخرت رسیده است
264- 140 -قرآن- 239 - هم میباشد. -قرآن- 132
تفسیر معانی
اشاره
-95 قاعدون از مؤمنان [یعنی کسانیکه با ایمان داشتن بخدا و رسول در خانه نشسته و از خرج دارائیشان در راه جهاد [بسبب
بخل در مال یا حرص بر جمعآوري مال یا امساك در انفاق در راه خدا] و از بذل جان [بسبب راحت طلبی و تحمّل نکردن
مشقّت و سختی مقابله با دشمن] از همراهی با سایر [ صفحه 273 ] مسلمانان دریغ کرده و رفاه شخصی را بر خدمت بدین و
آسایش نوعی ترجیح دهند غیر از آنکسانیکه در بدن صاحب نقص هستند و معلولاند [مانند نابینائی و کوري و لنگی و امثال
اینها] با کسانیکه بمالها و جانهاي خودشان در راه خدا مجاهده میکنند [و از تحمّل هیچ تعب و مشقتی دریغ ندارند در شأن و
منزلت و درجه و ثواب و غنیمت] برابر و یکسان نیستند بلکه خداوند کسانیرا که بدارائیهاي خود و بذل جانهاي خود مجاهده
میکنند بر کسانیکه قعود از جهاد کرده و بدون عذر در خانه نشسته [و راحت را بر زحمت ترجیح دادهاند] از حیث درجه [و
فضیلت و منزلت و مقام] تفضیل و برتري میدهد و بجملگی و تمامی [یعنی بهر دو دسته مجاهدین و قاعدین از مؤمنین براي
حسن عقیدت و خلوص نیتشان] خداوند وعده ثواب نیک و بهشت داده است ولی جهاد کنندگان را بر خانه نشستگان [بدون
عذر] بواسطه مزد فراوان و أجر عظیم تفضیل و برتري داده است. 96 - [اینکه أجر عظیم و مزد فراوان عبارت است] از درجات
و منازلی از جانب خدا [بعضی بالاتر از بعض دیگر] و آمرزشی [که غم و اندوه گناهان بآن زدوده شود] و رحمت [و احسانی
که با عطاي آن مورد کرامت و نعم باشند] [و چرا چنین نباشد و حال آنکه لا یزال] خداوند آمرزنده است [کسیرا که استحقاق
آمرزش دارد] و مهربان است [بکسیکه انتظار نفحات رحمت را دارد]. - گفتهاند اینکه آیه در باره کعب بن مالک از بنی
سلمه و مرارة بن ربیع از بنی عمرو بن عوف و هلال بن امیه از بنی واقف نازل گشته که در روز جنگ تبوك تخلف کرده و
بجهاد نرفتند- و امّا عذري که راجع به اولی الضرر و کسانیکه مانعی از خروج براي جهاد دارند در باره إبن ام مکتوم است که
نابینا بوده و گریست و گفت براي کسیکه قادر بر خروج بجهاد نیست چاره چیست! اینکه استثناء نازل گردید. و در آیه مبارکه
دلیلی است بر اینکه اولی الضرر با مجاهدین در أجر و ثواب برابر میباشند چنانکه در حدیث آمده است که چون حضرت
إنّ فی المدینۀ لأقواما ما سرتم من مسیر » : ختمی مرتبت از غزوه [ صفحه 274 ] تبوك برگشته و بمدینه نزدیک شدند فرمودند
و لا قطعتم من واد إلّا کانوا معکم فیه- قالوا یا رسول اللّه: و هم بالمدینۀ! قال: نعم و هم بالمدینۀ حبسهم العذر. یعنی حقّا در
مدینه مردمی هستند که هیچ مسیري را شما سیر نکردید و هیچ وادیی را شماطی نکردید مگر اینکه آنها با شما همراه بودند-
عرض کردند یا رسول اللّه با اینکه آنها در مدینهاند! فرمود بلی آنها که در مدینهاند و عذر آنها را حبس کرده است، آنها
«. کسانیاند که نیاتشان صحیح و دلهاشان بسته بجهاد است ولی ضرر و نقص آنها را مانع از جهاد گردیده است
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 97 تا 100
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ تَوَفّاهُمُ المَلائِکَ ۀُ ظالِمِی أَنفُسِهِم قالُوا فِیمَ کُنتُم قالُوا کُنّا مُستَضعَفِینَ فِی الأَرضِ قالُوا أَ لَم تَکُن أَرضُ اللّهِ واسِعَۀً
فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِکَ مَأواهُم جَهَنَّمُ وَ ساءَت مَصِ یراً [ 97 ] إِلَّا المُستَضعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الوِلدانِ لا یَستَطِیعُونَ حِیلَۀً وَ لا
یَهتَدُونَ سَبِیلًا [ 98 ] فَأُولئِکَ عَسَ ی اللّهُ أَن یَعفُوَ عَنهُم وَ کانَ اللّهُ عَفُ  وا غَفُوراً [ 99 ] وَ مَن یُهاجِر فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِ د فِی الَأرضِ
مُراغَماً کَثِیراً وَ سَعَۀً وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ أَجرُهُ عَلَی اللّهِ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً
اینکه فعل در آیه مبارکه ممکن است ماضی باشد و یا مخفّف مضارع « تَوَفّاهُمُ » -- [ 725 [ صفحه 275 - رَحِیماً [ 100 ] -قرآن- 1
که تتوفّاهم است و توفّی قبض کردن و گرفتن چیزي است بطور تامّ و کامل و وافی- و توفّی ملائکه مردم را قبض ارواح
اي فیّ اي شیء کنتم در کجا « فِیمَ کُنتُم » یعنی و حال آنکه بنفس خویش ستمکاراند « ظالِمِی أَنفُسِهِم » آنهاست در موقع مرگ
یعنی مرجع و محلّ اقامت آنها أوي یأوي اویّا « مَأواهُم » یعنی در شمار ضعفاء و ناتوانان « مستضعفین » و در چه کاري بودید
مَصِ یراً یعنی مآل و مرجع سَبِیلًا یعنی راهی که آنها را بمقصد برساند مُراغَماً بمعنی پستی و خواري است و أصل آن لصوق
الأنف بالرغام یعنی دماغ و بینی را بخاك مالاندن و رغام یعنی خاك و مراد مکانی براي هجرت و ماوائی است که در آن
خیري باشد و بآن دماغها بخاك مالیده شود و مراغم بمعنی پناهگاه و فرارگاه و قلعه از مادّه رغام که بمعنی خاك است- و
رغم أنف یعنی بینی کسی بخاك مالیده و خوار شود سَعَۀً یعنی توسعه و فراخی در رزق وَقَعَ أَجرُهُ اي ثبت. وقوع و وجوب در
-542- 513 -قرآن- 534 - 452 -قرآن- 505 - 337 -قرآن- 441 - 278 -قرآن- 321 - 21 -قرآن- 256 - معنی نزدیک بهمند. -قرآن- 7
1021- 971 -قرآن- 1005 - 595 -قرآن- 965 - قرآن- 586
تفسیر معانی
اشاره
- [چون آزار کفّار نسبت بمسلمانان در ابتداي امر دعوت شدت یافت و عدّهاي مهاجرت بحبشه نمودند و پس از آن رسول
اکرم صلّی اللّه علیه و اله بمدینه هجرت فرمود و دولت اسلامی تشکیل یافت در اینوقت هجرت از دیار کفر وجوب یافت و
پارهاي از مسلمانان با پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله بمدینه هجرت نمودند و پاره دیگر حبّ وطن یا علاقه به أعراض دنیوي مانع
از مهاجرت آنها شد و پارهاي هم بواسطه بیماري یا کبر سنّ یا ندانستن راه ناتوان بوده و از هجرت معذور ماندند و پارهاي هم
هجرت کرده و در راه مردند و اینک حق تعالی در باره آنها در اینکه آیات تذکّر میدهد و میفرماید:] 97 - کسانیکه بخویشتن
ستم کرده [و با قدرت و توانائی مالی و جانی دست از یاري رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله کشیده و در دار شرك مانده و دنیا
[ و حطام دنیوي را بر نصرت حق ترجیح دادند و با رسولخدا هجرت نکردند و بقبول ظلم از مشرکان و سخت [ صفحه 276
گرفتن آنان در منع اقامه شعائر دینی تن در دادند اینکه جماعت را] چون فرشتگان موکّل بر مرگ در مقام قبض روحشان
برمیآیند بآنها گویند در امور دینی خودتان چگونه و در چه حال بودید! [و با پیغمبرتان چگونه رفتار کردید! و آنها با آنکه
قادر بودند هجرت بمدینه را که نصرت اسلام در آن بود متروك داشته و در زیر یوغ کفّار مانده بودند بفرشتگان] گویند ما
[در محل اقامتمان یعنی در مکّه و دار الشرك] مردمانی ضعیف و ذلیل بودیم و قادر بر اقامه شعائر دین و واجبات آن نبودیم
[و باین عذر ناموجّه و دلیل واهی معتذر میشوند و لذا] فرشتگان بآنها گویند آیا زمین خدا فراخ و گشاده نبود و خداوند زمینی
نداشت که شما بآن جا بروید و اقامه واجبات دین خود را بکنید و با رسول خدا هجرت نمائید که کسی متعرض شما نشود!
[بلی زمین خدا وسیع بوده که شما بآن جا مهاجرت کنید و لکن خودتان راضی بذلّت و خواري شدید و دنیا را بر نصرت حقّ
ترجیح دادید] اینکه جماعتند که مأوي و منزلگاهشان دوزخ است و آنهم بد مرجع و مصیري براي دوزخیان است. 98 - مگر
ناتوانان واقعی و حقیقی از مردان [پیر و عاجز و شکسته حال] و زنان [عاجزات و عجوزات] و پسران و کودکانی که چاره و
وسیلهاي براي مهاجرت ندارند و براه حرکت و اینکه عمل آگاه نیستند [و قادر بر استخلاص خود نمیباشند]. 99 - اینکه قبیل
مردمانرا که معذوراند امید است که خدا از آنها درگذرد [و بواسطه اقامت در دار الشرك و ترك هجرت مؤاخذه نفرماید] چه
خداوند بسیار بخشنده و عفو کننده گناهان بندگان و آمرزنده خطایاي آفریدگان است. 100 - و امّا کسیکه [أهل شرك و
ضلال را ترك کند] و در راه نصرت دین خدا دست از وطن مألوف بکشد و بدیار مسلمانان مهاجرت نماید در زمین خدا علی
رغم انف دشمن پناهگاههاي فراوان و فراخناهاي بسیار بانعم بیپایان خواهد یافت و کسیکه از خانه خود بیرون شود و بقصد
مهاجرت بسوي خدا و رسولش دست از [ صفحه 277 ] خانه و خانمان بشوید و هنوز بمقصد نرسیده در بین راه [و سیر إلی
اللّه] مرگ او را دریابد أجر چنین کسی بر خدا واجب و ثابت است [یعنی خداوند از راه تفضل و احسان مزد او را برخویشتن
واجب فرموده است] و خداست که آمرزنده گناهان و بخشاینده مهربان است. - اولا راجع بآیه مبارکه 97 - أبو حمزه ثمالی
رحمه اللّه گوید بما چنین رسیده است که در روز جنگ بدر مشرکین مکّه چون بیرون شدند جز کودکان یا پیر مردان و
بیماران کسیرا در مکّه نگذاشتند و در بین آنها کسانی هم بودند که تکلّم با سلام مینمودند و اینکه آیه در باره آنها نازل
گشت - از إبن عباس رضی اللّه عنه نیز مروي است که در آنروز پدر من و مادرم و خود من از مستضعفین مردان و زنان و
پسران بودیم. ثانیا گفتهاند که چون آیات قبل [یعنی آیات هجرت] نازل گشت مردي از مسلمانان که او را جندع یا جندب بن
ضمره میگفتند در مکّه بود و چون آیات را شنید گفت بخدا سوگند من از آنهائیکه خدا مستثنی فرموده است نیستم هم در
خود توان میبینم و هم راه را میدانم و با شدّت مرضی که داشت بپسران خود دستور داد که بخدا قسم در مکّه نمیمانم و باید
خارج شوم میترسم در اینجا بمیرم، تختی براي او فراهم آوردند و او را با تخت حرکت دادند چون بتنعیم رسید مرگ او را
دریافت و آیه در شأن او نازل گشت - و چقدر فرق عظیمی است بین اینکه وعده مؤکّد که کنه او را جز خدا دانا نیست یعنی
[فَقَد وَقَعَ أَجرُهُ عَلَی اللّهِ] و بین وعده مغفرت و امید عفو براي مستضعفین معذور که براي ضعف خود ترك هجرت را
[ 725 [ صفحه 278 - نمودهاند. -قرآن- 686
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 101 تا 103
اشاره
وَ إِذا ضَ رَبتُم فِی الأَرضِ فَلَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ أَن تَقصُ رُوا مِنَ الصَّلاةِ إِن خِفتُم أَن یَفتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الکافِرِینَ کانُوا لَکُم
عَدُ  وا مُبِیناً [ 101 ] وَ إِذا کُنتَ فِیهِم فَأَقَمتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلتَقُم طائِفَۀٌ مِنهُم مَعَکَ وَ لیَأخُ ذُوا أَسلِحَتَهُم فَإِذا سَجَدُوا فَلیَکُونُوا مِن
وَرائِکُم وَ لتَأتِ طائِفَۀٌ أُخري لَم یُ َ ص لُّوا فَلیُ َ ص لُّوا مَعَکَ وَ لیَأخُذُوا حِذرَهُم وَ أَسلِحَتَهُم وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَو تَغفُلُونَ عَن أَسلِحَتِکُم وَ
أَمتِعَتِکُم فَیَمِیلُونَ عَلَیکُم مَیلَۀً واحِ دَةً وَ لا جُناحَ عَلَیکُم إِن کانَ بِکُم أَذيً مِن مَطَرٍ أَو کُنتُم مَرضی أَن تَ َ ض عُوا أَسلِحَتَکُم وَ خُذُوا
حِ ذرَکُم إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً [ 102 ] فَإِذا قَ َ ض یتُمُ الصَّلاةَ فَاذکُرُوا اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِکُم فَإِذَا اطمَأنَنتُم
969 -- ضَ رَبتُم فِی الأَرضِ اي سافرتم فیها یعنی - فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَت عَلَی المُؤمِنِینَ کِتاباً مَوقُوتاً [ 103 ] -قرآن- 1
چون بمسافرت روید جُناحٌ گناه أَن تَقصُ رُوا مِنَ الصَّلاةِ قصر یقصر قصرا من الصّلوةاي ترك رکعتین و صلّی رکعتین: نماز را
قصر کرد یعنی در موقع سفر دو رکعت را واگذاشت و دو رکعت خواند أَن یَفتِنَکُمُ اي یؤذونکم بالقتل او غیره- أن ینالکم
بمکروه- گویند فتنه یفتنه فتنۀ أصل آن یعنی او را سوزانید یا منع کرد و در اینجا بمعنی مکروه و آزار است یعنی اگر بترسید
-83- 30 -قرآن- 76 - آزار یا مکروهی از آنها بشما برسد أَسلِحَتَهُم اسلحه جمع سلاح یعنی آنچه بوسیله آن در جنگها -قرآن- 7
528 [ صفحه 279 ] دفاع کنند [حذر] و حذر هر دو بیک معنی و بمعنی وسیله - 278 -قرآن- 515 - 120 -قرآن- 261 - قرآن- 90
احتیاط است وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اي أحبّوا و تمنّوا یعنی کافران دوست دارند و آرزو میکنند فَیَمِیلُونَ اي یحملون علیکم حملۀ
واحدة یعنی یکمرتبه بر شما حمله کنند جُناحَ اسم از ماده جنحت اي عدلت عنه و بمعنی گناه أَعَدَّ اي هیّأ یعنی مهیّا و آماده
کرده است کِتاباً اي فرضا ثابتا ثبوت الکتابۀ فی اللوح یعنی واجب و ثابت مَوقُوتاً اي محدود الأوقات منجّما فی اوقات معلومۀ لا
-97- یجوز اخراجها عن وقتها فی شیء من الأحوال یعنی محدود بوقت معیّنی است که از آنوقت نباید خارج شود. -قرآن- 72
431- 359 -قرآن- 422 - 308 -قرآن- 352 - 248 -قرآن- 301 - 172 -قرآن- 241 - قرآن- 159
تفسیر معانی
اشاره
-101 [اي مؤمنان] چون بسیر درآیید و در سفر باشید [بقصد هجرت یا جنگ یا تجارت و غیره [بر شما گناهی نیست که نماز
را کوتاه کنید [هر چهار رکعتی را دو رکعت بخوانید و با حالت ترس هر دو رکعت را هم یک رکعت بخوانید] هرگاه بترسید
که کافران شما را آزار دهند و بمکروهی از قتال و غیر آن مبادرت کنند زیرا کافران دشمن آشکاري براي شما میباشند. -
کمترین سفري که قصر نماز نزد امامیّه در آن واجب است هشت فرسخ است خواه رفتن تنها هشت فرسخ باشد یا رفتن و
برگشتن جمعا هشت فرسخ شود و نیز ظاهر آیه مبارکه و بناي اجماع مسلمین سفر بطور مطلق مقتضی قصر نماز است و شرط
بعدي که در فرمایش خداي تعالی است إِن خِفتُم أَن یَفتِنَکُمُ مانند شرطی است که در فرمایش دیگر خدا در آیه [وَ لا تُکرِهُوا
فَتَیاتِکُم عَلَی البِغاءِ إِن أَرَدنَ تَحَصُّناً] میباشد زیرا اکراه بطور مطلق حرام است خواه اراده تحصن بکنند یا اراده نکنند و اینکه
-327- شرطها مزید توضیح است و کیفیّت نماز خوف را پس از ذکر اجمالی در اینکه آیه در آیه بعدي میفرماید. -قرآن- 297
102 - و چون تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم] در مسافرت با یاران خود و در معیّت مؤمنان باشی [و 457- قرآن- 386
همچنین هر امامی که جانشین تو باشد، و بخواهید نماز را بجماعت بگذارید و از پیگرد دشمنان ترسان و بیمناك باشید] و
اقامه نماز براي آنها کرده [ صفحه 280 ] [و باذان و اقامه دعوت بجماعت نموده باشی] بایستی آنها را بدو قسمت نمائی
یکدسته با تو اقامه نماز کنند و باید اسلحه خود را با خود داشته و نگاه دارند [و دسته دیگر در مقابل دشمن مراقب باشند] و
چون ایندسته که با تو نماز میگذارند سجده نماز رکعت اول را تمام کردند به پشت سر در برابر دشمن بروند و دسته دیگر که
نماز نکردهاند بیایند و در رکعت دوم نماز، با تو نماز بگذارند و اینها هم باید وسایل احتیاطیه و اسلحه خود را نیز نگهداشته و
از خود دور نکنند- کافران خواهانند و آرزو دارند که شما از اسلحه خودتان و متاعهائیکه با خود دارید غفلت کنید تا
یکمرتبه و با یک یورش بر شما حمله کنند [و در حین اشتغال شما بنماز تاخت آورده لشکر شما و آنچه با آنهاست از بین
ببرند و خلاصه آنکه در موقع مقابله با دشمن یکجا و جمعا بجماعت نایستید و فرصت بدست دشمن ندهید بلکه چنانکه امر
شد نماز بگذارید] و هرگاه آسیبی از باران براي شما باشد یا بیمار شده باشید [و بواسطه ضعف و ناتوانی بخواهید] اسلحه خود
را بزمین بگذارید با حفظ احتیاط و استعداد در مقابل دشمن بر شما گناهی نیست که اسلحه را بزمین بگذارید [ولی در عین
حال باید مراقب دشمن باشید و احتیاط را از دست ندهید مبادا در حین غفلت بر شما تاخت آورند] [و بدانید که تا خدا را
یاري میکنید او یار شماست و تا از قرآن و دین خدا دفاع میکنید خدا مدافع شماست] و او براي کافران عذابی آماده کرده
است که در دنیا و آخرت موجب خواري و ذلّت آنهاست. - در آیه مبارکه تکلیف رکعت دوم دسته اول را تعیین نفرموده
است که پس از سر برداشتن از سجود چه کنند ولی در سنّت سنیّه و شریعت مطهّره طبق احادیث مرویّه از رسول اکرم صلّی
اللّه علیه و آله معلوم شده و نزد ما امامیّه تکلیف آنها اینست که دسته اول پس از سر برداشتن از سجود رکعت دوم را فرادي
بجاي آورده تشهد و سلام گفته بمقابل دشمن بروند و دسته بعدي در موقعیکه امام در حال قیام رکعت دوم است بامام متّصل
شده رکعت اوّل خود را برکعت دوم امام اقتداء و اتصال نموده و پس از سجده، رکعت دوّم را مانند دسته اول فرادي بجاي
آورند و بدینطریق [ صفحه 281 ] دسته اوّل بهره تکبیر جماعت را و دسته دوم بهره تسلیم جماعت با امام را بدست میآورند.
- و نزول: مفسّرین گویند چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بقصد مکّه بحدیبیّه نزول فرمود و بقریش خبر رسید خالد بن
ولید را با یکصد سوار بجلوي آنحضرت فرستادند و حضرت در بین راه بود که موقع نماز ظهر رسید و بلال اذان گفت و
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله نماز ظهر را با همراهان بجاي آورد و خالد بن ولید گفت اکنون وقت نماز دیگر آنها میرسد و
در حین نماز بآنها حمله میکنیم و چون نماز از نور چشم آنها نزدشان عزیزتر است نماز را قطع نخواهند کرد و ما در سر نماز
بآنها تاخت کرده و کار آنان را میسازیم در اینموقع جبرئیل آمد و نماز خوف را بشرح آیه بالا آورد و رسولخدا صلّی اللّه
علیه و آله همراهان را بدو دسته تقسیم فرمود یک قسمت را در برابر دشمن گذاشت و با قسمت دیگر مشغول نماز شد و پس
از رکعت اوّل اینکه دسته بجاي دسته اوّل رفته دسته دوم در رکعت دوم بنماز حضرت رسیدند و اینکه عمل باعث دخول خالد
بن ولید بدین اسلام گردید و دلیل بر صحت نبوّت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله دانست زیرا اینکه آیه موقعی نازل شد که پیغمبر
صلّی اللّه علیه و اله در عسفان بود و مشرکین در ضجنان- و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نیز بروایت أهل جماعت در
روز وقعه ذات الرقاع اینکه نماز روایت شده است. 103 - پس چون نماز [خوف در برابر دشمن] را تمام کردید و فارغ شدید
[در هر حال که هستید] ایستاده و نشسته و آرمیده بذکر خدا [و بتذکار نعماي الهی] مشغول باشید [و زبانتان بحمد و تسبیح و
تکبیر و تهلیل و دعاء گویا باشد و دلهاتان متوجّه پروردگارتان باشد تا شما را یاري کند و بر دشمنان پیروزي دهد- و چون در
حال جنگ هم مأمور بنماز و ذکر خدا میباشید و هیچ عذري براي ترك نماز پذیرفته نیست در حال سلّم و صلح بطریق اولی
اینکه وظیفه برقرار خواهد بود لذا فرماید:] چون اطمینان بپایان رسیدن جنگ پیدا کردید و بوطنهاي خود برگشتید و در آنجا
مستقر گشتید نمازیرا که در حال سفر و خوف اجازه قصر آن داده شده [ صفحه 282 ] بطور تمام و با حدود کامل بر پا دارید
زیرا نماز بر کسانیکه به اسلام گرویده و به خدا و رسول او ایمان آوردهاند فریضه ثابته واجبه و محدود باوقات معیّنه معلومه
است [و ترك آن در اوقات معینه حتّی در جنگ و ساعت خوف هم مجاز و صحیح نیست]. - از إبن عباس رضی اللّه عنه در
دنبال تفسیر آیه روایت شده است که [لم یعذّر اللّه أحدا فی ترك ذکره إلّا المغلوب علی عقله یعنی خداوند عذر هیچکس را
در ترك ذکر خود قبول نمیکند مگر کسیکه عقل خود را از دست داده و دیوانه شده باشد].
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 104
اشاره
وَ لا تَهِنُوا فِی ابتِغاءِ القَومِ إِن تَکُونُوا تَألَمُونَ فَإِنَّهُم یَألَمُونَ کَما تَألَمُونَ وَ تَرجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرجُونَ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً
اي فی طلب القوم- ابتغاء بمعنی طلب « فِی ابتِغاءِ القَومِ » اي و لا تضعفوا یعنی سستی نکنید « وَ لا تَهِنُوا » -- 189- 104 ] -قرآن- 1 ]
154 ألم اي تألّم. - 85 -قرآن- 141 - 23 -قرآن- 61 - اي تتألمون. -قرآن- 7 « تَألَمُونَ » کردن است
تفسیر معانی
اشاره
- در طلب و جستجو [و تعقیب مردمی که در دشمنی و کینه توزي با شما دریغ ندارند] سستی مکنید و ناتوانی نشان ندهید.
اگر شما از زحمات جنگ و یا جراحات وارده در جنگ متألّم هستید و درد و رنج میکشید آنها هم بهمان قسم که شما متألّم
هستید و دچار درد و الم میباشید درد و الم دارند [تفاوتی که بین شما و آنها هست اینستکه] شما امیدواريهائی از خداوند
دارید که آنها آن امید را ندارند [یعنی شما بپیروزي در دنیا و بثواب آخرت امیدوار هستید و آنها [ صفحه 283 ] چنین امیدي
ندارند بلکه امیدیکه شما بثوابهاي اخروي دارید آنها دروغ میپندارند بنابراین شما بصبر و شکیبائی و تحمّل رنج و الم قتال از
آنها اولی و سزاوارتر هستید و خداوند داناي بحال شما است و در آنچه شما را بآن امر میکند و از آن نهی مینماید حکیم
است. - از إبن عباس مروي است که چون مسلمانان را روز احد جراحانی رسید جبرئیل آمد و گفت یا محمّد باید مشرکین را
دنبال کنی و با تو جز کسانیکه در جنگ احد جراحت برداشتهاند نباید کسی همراه باشد، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله امر
داد که منادي ندا کند که هر کس جراحتی برداشته با من بیاید و هرکس سالم است در مدینه بماند آنها نیز شروع بضماد
[ کردن جراحات و مداواي خود نمودند و اینکه آیه نازل گردید. [ صفحه 284
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 105 تا 113
اشاره
لِّتَحکُمَ بَینَ النّاسِ بِما أَراكَ اللّهُ وَ لا تَکُن لِلخائِنِینَ خَصِ یماً [ 105 ] وَ استَغفِرِ اللّهَ إِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً
ِ
إِنّا أَنزَلنا إِلَیکَ الکِتابَ بِالحَق
رَحِیماً [ 106 ] وَ لا تُجادِل عَنِ الَّذِینَ یَختانُونَ أَنفُسَ هُم إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَن کانَ خَوّاناً أَثِیماً [ 107 ] یَستَخفُونَ مِنَ النّاسِ وَ لا
یَستَخفُونَ مِنَ اللّهِ وَ هُوَ مَعَهُم إِذ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرضی مِنَ القَولِ وَ کانَ اللّهُ بِما یَعمَلُونَ مُحِیطاً [ 108 ] ها أَنتُم هؤُلاءِ جادَلتُم عَنهُم فِی
646 وَ مَن یَعمَل سُوءاً أَو یَظلِم نَفسَهُ - الحَیاةِ الدُّنیا فَمَن یُجادِلُ اللّهَ عَنهُم یَومَ القِیامَۀِ أَم مَن یَکُونُ عَلَیهِم وَکِیلًا [ 109 ] -قرآن- 1
ثُمَّ یَستَغفِرِ اللّهَ یَجِ دِ اللّهَ غَفُوراً رَحِیماً [ 110 ] وَ مَن یَکسِب إِثماً فَإِنَّما یَکسِبُهُ عَلی نَفسِهِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً [ 111 ] وَ مَن
یَکسِب خَطِیئَۀً أَو إِثماً ثُمَّ یَرمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احتَمَلَ بُهتاناً وَ إِثماً مُبِیناً [ 112 ] وَ لَو لا فَضلُ اللّهِ عَلَیکَ وَ رَحمَتُهُ لَهَمَّت طائِفَۀٌ مِنهُم أَن
یُضِ لُّوكَ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنفُسَهُم وَ ما یَضُرُّونَکَ مِن شَیءٍ وَ أَنزَلَ اللّهُ عَلَیکَ الکِتابَ وَ الحِکمَۀَ وَ عَلَّمَکَ ما لَم تَکُن تَعلَمُ وَ کانَ
کسانیکه بارتکاب معاصی بخویشتن و غیر خود خیانت میکنند « لِلخائِنِینَ » -- 623- فَضلُ اللّهِ عَلَیکَ عَظِیماً [ 113 ] -قرآن- 1
اي یخونون یعنی خیانت میکنند « یَختانُونَ » مجادله سختترین انواع دشمنی و مخاصمه است « وَ لا تُجادِل » اي مدافعا « خَصِ یماً »
یعنی بشب تدبیر و تزویر میکنند « یُبَیِّتُونَ » یعنی از روي شرم و ترس پوشیده میدارند « یَستَخفُونَ » بسیار خیانت کننده « خَوّاناً »
إثم گناه از « إِثماً » گناه بدون قصد « خَطِیئَۀً » اي حفیظا، و کیل یعنی محامی که او را از عذاب خدا حفظ و حمایت کند « وَکِیلًا »
« بُهتاناً » بیگناه و بیزار « بري » یقذفه و یسنده إلیه یعنی او را متهم بآن گناه کند و باو نسبت بدهد « یَرمِ بِهِ » روي قصد و عمد
-22- همّت اي قصدت و همّ بمعنی قصد است. -قرآن- 7 « لَهَمَّت » یعنی نسبت دروغ و باطلی که بهت و حیرت آور باشد
-369- 325 -قرآن- 359 - 264 -قرآن- 310 - 229 -قرآن- 250 - 185 -قرآن- 219 - 123 -قرآن- 172 - 95 -قرآن- 107 - قرآن- 85
714- 645 -قرآن- 703 - 533 -قرآن- 635 - 487 -قرآن- 519 - 462 -قرآن- 479 - قرآن- 451
تفسیر معانی
اشاره
- [مجاهد و قتاده و إبن زید و عکرمه در بیان و شرح نزول اینکه آیات گفتهاند: در بنو ابیرق سه برادر بوداند بنام [بشیر و بشر
و مبشّر] [ صفحه 285 ] و کنیه بشیر أبو طعمه بود او بخانه عموي قتاده بن نعمان نقبی زد و زره و شمشیر و کیسه آردي از خانه
او بدزدید و او اینکه شکایت ببرادر زاده خود قتاده که مردي از بدریّون بود ببرد قتاده بخدمت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و
آله آمد و قصّه را بعرض رسانید و در خانه عموي قتاده نیز مردي بود لبید نام که هر چند فقیر و نادار بود مؤمنی شجاع بود بنو
ابیرق بقتاده گفتند اینکه دزدي کار ما نیست و کار لبید است لبید چون اینکه بشنید شمشیر برکشید و بیرون آمده گفت اي بنو
ابیرق مرا متهم بدزدي میکنید و حال آنکه شما مردمان منافقی میباشید و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و أصحاب او را هجا
میگوئید و هجا را بقریش نسبت میدهید- اي بنو ابیرق اگر اینکه امر را روشن نکنید همگی را خواهم کشت - آنها از او
استمالت کردند و چون شنیدند که قتاده قصه را برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله عرض کرده است مردي از خویشاوندان خود
را که اسیر بن عروه نام داشت و مردي زبان آور بود بنزد رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرستادند و او برسول خدا عرض
کرد که قتاده بافراد خاندان من اهانت کرده و با آنکه آنها بیتقصیر و مردمان شریفی هستند آنها را متّهم بدزدي کرده است
حضرت قتاده را مورد عتاب قرار داده ملامت فرمود. قتاده بعموي خود گفت مرا مورد بیمهري رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله
و سلّم قرار دادي عمو گفت خدا داناست که من مظلومم و مرا یاري خواهد کرد و لذا اینکه آیات نازل شد و معلوم گردید بنو
ابیرق خیانت کردهاند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نبایستی قبل از تحقیق قتاده را ملول کرده و از بنو ابیرق حمایت و دفاع
کرده باشد - و هر چند در آیه مبارکه خطاب متوجه پیمبر صلّی اللّه علیه و آله میباشد که بظاهر امر و ایمان ظاهري بنو ابیرق
قضاوت فرموده و باطن امر بخلاف آن بوده است ولی مراد از اینکه دستور تکلیف کلّی امت اسلامی است و براي تأدیب
عموم، فرد شاخص امّت را طرف خطاب قرار داده است که قبل از روشن شدن حقیقت مبادرت بدفاع نشود و پیش از تحقیق
قضاوتی واقع نگردد و إلّا مقام نبوّت اجلّ از اینست که بخلاف حق حکمی بدهد یا از خائنی دفاع فرماید و وقتی که برسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله که مقام و منزلت او را میشناسیم امر باقامه علم و حکم کردن بر طبق ما انزل اللّه فرماید سایر مردم و
حکّام دیگر [ صفحه 286 ] را روش و تکلیف چه خواهد بود! و بایستی قاضی و حاکم هرگونه عاطفه دینی یا جنسی را بکنار
نهاده و پس از تحقیق جز بحق حکمی صادر ننماید. 105 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] ما قرآن را بحقانیّت و حقیقت
بسوي تو فرستادیم [که راهنماي براه خداي عزیز حکیم است] و بحق از جانب او است [و حق در خبر و طلب و حکم اوست]
تا بآنچه خدا بتو آموخته و در آن بتو راه نشان داده است و ترا ارشاد فرموده است بین مردم حکومت و قضاوت نمائی و
- نبایستی مدافع کسی باشی که بخود و غیر خود خیانت میکند [و کسیکه حق خود را از او مطالبه میکند دفع و ردّ نمائی]. 106
[ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] [براي آنچه از شئون بشري بر تو عارض میگردد و بکسیکه لحن حجّت و برهانش بهتر است
میل کنی یا بمسلمانی براي اسلامش تمایل بیشتر نشان دهی هر چند اینها گناه نیست ولی بصورت گناه ظاهر میشود] استغفار
] - کن و از خداوند طلب آمرزش نماي زیرا خداوند گناهان بندگان را آمرزنده و نسبت بآنها پرده پوش و مهربان است. 107
یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] از کسانیکه [بتجاوز در حق غیر و بردن مال دیگران و ستم کردن بسایر مردمان] بخویشتن خیانت
میکنند دفاع مکن و از جانب آنها جدال مکن زیرا حقّا خداوند کسانیرا که بسیار خیانتکار هستند دوست نمیدارد [بلکه آنها را
براي ارتکاب گناه دشمن دارد]. 108 - [اینکه مردمی که در خفیه و پنهانی مال مردم را میربایند [از مردم شرم میکنند و کرده
خود را از آنها پنهان میدارند [و عجبتر آنکه] از خداي [عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ] آنکسیکه همیشه با آنهاست شرم نمیکنند و
موقعیکه شبانه بتدبیر و توطئه مشغولند و بگفتاري که خدا و رسولش از آن راضی و خشنود نیستند میپردازند [و براي بريء
الذمه کردن خود مردم بیتقصیر دیگري را بدنام میکنند] خداوند با آنهاست و شاهد جرائم آنهاست و میبیند و همواره
] 203- خداوند بکردار آنها احاطه دارد و اعمال آنها را محفوظ و مضبوط میدارد [و با اینوصف چگونه از عقاب -قرآن- 170
صفحه 287 ] و عذاب خذائی رهائی خواهد یافت!] 109 - هان [اي اقارب و نزدیکان أبو طعمه] شما هستید که در اینکه جهان
و زندگی دنیا از رفیق و بسته خودتان براي تبرئه او بزور و بهتان بدیگران جدال و دفاع میکنید [بالفرض که در اینکه عالم دفاع
کردید و بدروغ موفّق به پیش بردن مقصد خود هم شدید] آیا در روز رستاخیز [و روز کشف سرائر و روز حکومت خداي
جهان] چه کسی از آنها دفاع خواهد کرد! یا کیست که محامی و و کیل مدافع از جانب آنها گردد و نگهبان و حافظ أحوال
آنها شود! [هیچکس جز أعمال آنها نخواهد بود]. 110 - و هر کس کردار بدي را مرتکب شود و جرم او بدیگري سرایت و
تجاوز کند یا بخویشتن ستم نماید [و بگناه مخصوص بنفس خود ظلم کند] سپس بسوي خدا برگردد و بر کردار خود پشیمان
شود خدایرا آمرزنده مهربان خواهد یافت [که توبه را از بندگان خود میپذیرد و از گناهان آنها در میگذرد زیرا او رحمت را بر
خویشتن واجب ساخته است و نباید از رحمت او نومید شد]. 111 - و هر کس گناهی کند و مرتکب جرمی شود فقط بزیان
خود عملی کرده است [و هرچه کرده بخود کرده و کسب او و بال خود اوست و ضرر آن عاید خود او خواهد بود و بغیر او
زیانی نخواهد رسید] و باید بداند که خداوند بآن دانا و در عقاب عاصی حکیم است. 112 - و هر کس گناهی بخطا و غیر
عمد و بدون قصد مرتکب شود یا گناهی بعمد و بقصد بکند [و بعد جنایت دیگري هم مرتکب شود] یعنی آن گناه را بگردن
شخص بیتقصیر بريء الذمّهاي بنهد [که دین و جنس و رنگ آن شخص هر چه و او هر کس باشد] و بزه خود را باو نسبت
] - دهد حقّا که بار بزرگی از دروغ بهتآوري که بهتان بغیر است بر دوش گرفته و گناه آشکاري را متحمّل شده است. 113
یا محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلّم] و اگر فضل و احسان خدائی [که نبوّت است] و رحمت او [که عصمت و نصرت اوست
بوحی و حفظ خداست ترا از وقوع در خطاي عملی [ صفحه 288 ] و قولی] شامل حال تو نبود گروهی از اینمردم [از قبیل
طایفه بنو ابیرق] بر آن همّت گماشته بودند که ترا از راه صواب خارج کنند و بر باطل لباس حق بپوشانند [و بشهادتی که در
باره بیگناهی بنو ابیرق میدهند تو بنفع بشیر سارق حکم بدهی ولی وحی خداوندي ترا از اینکه معنی باز داشت] [و اینکه
کسان که در صدد اضلال و ازلال و اهلاك مردم برمیآیند] غیر از خودهاشان کسی را از راه بدر نمیبرند بلکه خویشتن را
گمراه میکنند [و وبال اینکه قصد و اهتمام بخودشان برمیگردد] و از کید آنها زیان و ضرري بتو نمیرسد زیرا خداوند حافظ و
مؤیّد تست و ترا از هر مکروهی معصوم و مصون میدارد و بر تو کتاب و حکمت نازل کرده و آنچه را [از سنن پیمبران پیشین
و اسرار عالم هستی] نمیدانستی بتو آموخته است [و اینکه غرابتی ندارد زیرا] فضل و احسان خداوند بر تو بسی عظیم و بزرگ
است [ترا رسول کافّه ناس و خاتم پیمبران و گواه بر آنها در روز رستاخیز قرار داده و از شرّ اشرار خلق محفوظ داشته و امّتت
را امّت وسط و شریعتت را شریعت عدل و اعتدال قرار داده است]. - آیه مبارکه دلالت دارد بر اینکه بزهکار بزیان خود اقدام
میکند و زیان و وبال آن بخودش برمیگردد و همچنین هر کس کسیرا براه ناصواب دعوت کند مضلّ است و علاوه بر گمراهی
طرف خود نیز بگمراهی دچار است و همچنین دعوت بضلالت هم اضلال نامیده میشود.
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 114 تا 115
اشاره
لا خَیرَ فِی کَثِیرٍ مِن نَجواهُم إِلاّ مَن أَمَرَ بِصَدَقَۀٍ أَو مَعرُوفٍ أَو إِصلاحٍ بَینَ النّاسِ وَ مَن یَفعَل ذلِکَ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ فَسَوفَ نُؤتِیهِ
أَجراً عَظِیماً [ 114 ] وَ مَن یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الهُدي وَ یَتَّبِع غَیرَ سَبِیلِ المُؤمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّی وَ نُصلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَت
سخن سرّي و راز بین دو نفر به در گوشی و غیره که از دیگران پنهان « نجوي » -- [ 380 [ صفحه 289 - مَصِیراً [ 115 ] -قرآن- 1
طلب خشنودي خدا: طلبا لرضائه- « ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ » آنچه در نزد شرع و عقل پسندیده و در عرف ناروا نباشد « مَعرُوفٍ » باشد
اي یخالف: مشاقّه- معاداة و مخالفۀ نظایراند از مادّه شقّ- یعنی یکی از « یُشاقِقِ » اي نعطیه یعنی باو میدهیم و عطا میکنیم « نُؤتِیهِ »
اي « نُصلِهِ » یعنی ما او را بکسی که باو تولّی دارد وامیگذاریم « نُوَلِّهِ ما تَوَلّی » دو متخالف در شقی باشد و دیگري در شق دیگر
- 304 -قرآن- 441 - 248 -قرآن- 293 - 200 -قرآن- 237 - 112 -قرآن- 173 - ندخله فیه یعنی او را بجهنّم میافکنیم. -قرآن- 101
536 - [مفسّرین گفتهاند که آیه در شأن بشیر ابو طعمۀ بن ابیرق است که چون سرقت او بثبوت پیوست - -465 قرآن- 526
کسانش در مقام تناجی برآمده و چون دیدند که بریدن دست او لازم آمد او را بفرار مخفیانه تشویق کردند، لذا او مرتد شد و
بمکّه گریخت و در آنجا مشغول دزدي گشت تا شبی نقبی در خانه یکی از قبیله بنی سلیم بزد و دیوار فرو نشست و او در زیر
آوار بماند]. 114 - در بسیاري از راز و نیازها و در گوشی و تبانیها که بین اینمردم است خیر و نفعی نیست مگر [نجوي و در
گوشی که براي یکی از سه امر باشد] کسیکه در باب صدقه و منافع عمومی بدیگري امري دهد و سرّي نجوائی نماید یا در سرّ
و خفا انفاقی نماید و یا در اجراي کار نیک و معروفی نجوي کند و یا أمر بمعروف و نهی از منکر را بطور مخفی بملاحظاتی
انجام دهد و سوّم آنکه در اینکه کنکاش و صحبت سرّي قصد اصلاح و ایجاد تألیف و مودّتی را بین مردم داشته باشد و
کسیکه اینکه نجوي را براي طلب خشنودي خدا کند [و نیّتش براي خیر باشد] ما هم در آینده باو مزد بزرگی عطا خواهیم
115 - و هر کس که از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله ببرد و راه نافرمانی بسپارد و با او دشمنی آغازد و [ فرمود. [ صفحه 290
پس از آنکه راه راست بر او روشن شود و حجّت بر او تمام گردد و بهدایت آیات و دلالات صحّت نبوّت و رسالت بر او
واضح شود، او از در شقاق و نفاق درآید و جز راه مؤمنان راه دیگري پیش گیرد [و پیرو کافران گردد] ما او را بکسیکه
دوستی و سرپرستی او را برگزیده و او را مولی و معبود خود قرار داده است واگذارش میکنیم و بدوزخش میافکنیم و در
آنجا او را میسوزانیم و آنجا بد جایگاه و گذرگاهی خواهد بود.
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 116 تا 122
اشاره
إِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ أَن یُشرَكَ بِهِ وَ یَغفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِك بِاللّهِ فَقَد ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً [ 116 ] إِن یَدعُونَ مِن دُونِهِ
إِلاّ إِناثاً وَ إِن یَدعُونَ إِلاّ شَیطاناً مَرِیداً [ 117 ] لَعَنَهُ اللّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِ ذَنَّ مِن عِبادِكَ نَصِ یباً مَفرُوضاً [ 118 ] وَ لَأُضِ لَّنَّهُم وَ لَأُمَنِّیَنَّهُم وَ
[ لَآمُرَنَّهُم فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الَأنعامِ وَ لَآمُرَنَّهُم فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلقَ اللّهِ وَ مَن یَتَّخِ ذِ الشَّیطانَ وَلِیا مِن دُونِ اللّهِ فَقَد خَسِرَ خُسراناً مُبِیناً [ 119
644 أُولئِکَ مَأواهُم جَهَنَّمُ وَ لا یَجِ دُونَ عَنها مَحِیصاً [ 121 ] وَ - یَعِدُهُم وَ یُمَنِّیهِم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطانُ إِلاّ غُرُوراً [ 120 ] -قرآن- 1
الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعدَ اللّهِ حَ  قا وَ مَن أَصدَقُ مِنَ اللّهِ
إن در اینجا بمعنی ماء نافیه است اي ما یدعون، و یدعون اي « إِن یَدعُونَ » -- [ 260 [ صفحه 291 - قِیلًا [ 122 ] -قرآن- 1
جمع انثی یعنی لات و عزّي و « إِناثاً » یتوجّهون و یطلبون المعونۀ یعنی رو نمیکنند و طلب اعانت و کمک نمیکنند و نمیپرستند
مرید و مارد « مَرِیداً » هر قبیلهاي را بتی بوده که انثی بنی فلان میگفتند و بقولی مقصود ملائکه است که دختران خدا میدانستند
اي « وَ لَأُمَنِّیَنَّهُم » یعنی قدرا معیّنا ثابتا یعنی بهره و حصّه معلوم « نَصِ یباً مَفرُوضاً » و متمرّد هر سه یعنی خارج از اطاعت و نا فرمان
اي فلیقطعنّ یعنی پس « فَلَیُبَتِّکُنَّ » لأجعلنّهم یتمنّون الأمانی الباطله یعنی آنها را بخیال آرزوهاي باطل و بیاساس وادار میکنم
البته قطع میکنند بتک بمعنی قطع است و مراد بریدن گوش چهار پایان است که مختصّ بتها و آلهه است تا مشخّص باشد
بالوشم و الخصیّ و امثالهما که مقصود تغییر آفرینش خدائی در حیوانات از قبیل خواجه کردن و أخنه کردن « فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلقَ اللّهِ »
- 352 -قرآن- 420 - 189 -قرآن- 342 - 23 -قرآن- 180 - اي قولا. -قرآن- 7 « قِیلًا » اي مهربا و مخلصا یعنی قرارگاه « مَحِیصاً » و غیره
116 - [مسلّم بدانید] که 1010- 967 -قرآن- 1002 - 835 -قرآن- 957 - 645 -قرآن- 801 - 517 -قرآن- 626 - -440 قرآن- 494
خداوند کسیرا که براي او شریکی قائل شود نمیآمرزد [زیرا شرك از دلی که بوزن ذرّهاي ایمان در آن باشد برنخواهد
خواست] و لکن ما دون شرك را [یعنی سایر گناهان را غیر از شرك] براي هر کس از بندگانش که بخواهد و مشیّتش تعلّق
بگیرد [و بدرگاه او توبه و انابه نماید] میآمرزد و هر کس بخدا شرك آورد [خواه در گفتار و کردار براي خدا شریکی قرار
دهد یا با خدا چیزي و کسیرا برابر سازد یا در تقدیس و پرستش غیر خدا را معبود و مسجود قرار دهد] حقّا که راه را گم کرده
117 - [اینمردمان مشرك] نمیپرستند و [ است آنهم گم کردنی که بکلی [از خیر و رشد] به دور افتاده است. [ صفحه 292
دست بدعا در برابر غیر خدا بر نمیدارند مگر بتانی بصورت زنان [مانند لات و عزّي و منات و اساف و نائله یا فرشتگانی که
آنها را دختران خدا میخوانند] و نیز پرستش و کرنش نمیکنند و نمیخوانند مگر شیطانی را که با ذلّت و خواري از درگاه باري
رانده شده است. 118 - شیطانی که خدا او را از رحمت خود دور ساخته و لعنت نموده است [و اوست که داعیه شرّ و فساد
است] و قسم یاد کرده و گفته است که از قسمتی از بندگان تو سهم و بهره خود را خواهم گرفت [همه را بگمراهی دچار
میکنم مگر بندگان مخلص ترا و هر کس که گمراه شود و مطیع من گردد سهمی من و نصیب مفروض من خواهد شد و با
خود بجهنّم خواهم برد]. 119 - [و قسم یاد کرده است که] البتّه آنها را گمراه خواهم ساخت [و از عقاید صحیحه و طرق
مستقیمه منصرف خواهم نمود] و آنها را بآرزوهاي باطل مبتلا خواهم کرد [که بوسوسههاي من بآرزوي آمرزش خدا و
شفاعت انبیاء و اولیاء و غیر آنها مرتکب گناهان شوند و از فرمان خدا بیرون روند] و آنها را [بهر کار بدو زشت و زیان
بخشی] مأمور خواهم ساخت و بنا بامر من گوشهاي حیوانات [گاو و گوسفند و شتر] را [براي خدایان خودشان و بتها] قطع
کنند یا چاك بدهند [و آنها را بحیره و سائبه و نذور بتها قرار دهند] و بآنها أمر میدهم که خلقت و فطرت خدائی را تغییر دهند
رو گردان شده رو کردن بحق را که دین حق و دین صحیح است « فِطرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها » یعنی از فطرت سلیمه
بگذارند و بدین باطل بگروند یا آنکه بتغییر خلقت حسیّه [یعنی خواجه کردن مردان یا أخته کردن حیوانات براي تقدیم
باربابان] بپردازند- و هر کس شیطان را متولّی امر و پیشوا و یاور و ناصر و ربّ خود قرار دهد و خدا را گذاشته او را بپرستد
حقّا که زیان برده و ضرر آشکاري بخود وارد ساخته است [زیرا چه زیانی بدتر از ترك هدایت قرآن و پیروي از پیروان
120 - شیطان بآنها وعده [ 694 [ صفحه 293 - شیطان و بزرگتر از تبدیل رضاي رحمان برضاي شیطان میباشد]. -قرآن- 643
میدهد [وعده نصرت و پیروزي میدهد و با تهدید به فقر و بینوائی آنها را از انفاق مال در راه خیر باز میدارد] و به اباطیل و
اکاذیب و آرزوهاي طولانی دروغین آنها را امیدوار میسازد و حال آنکه شیطان جز غرور و فریب وعده نخواهد داد [و بوعده
خود وفا نتواند کرد و جز زیان بهرهاي نخواهند برد]. 121 - اینکه جماعت [پیروان شیطان و تارکان قرآن که حق را رها کرده
و شیطان را برگزیده و فریب وعدههاي دروغین او را خوردهاند] جایگاهشان دوزخ است و از دوزخ راه فراري نخواهند داشت.
-122 و آن کسانیکه بخدا و رسول او گرویدهاند و کردارهاي شایسته و خالص بجاي آوردهاند [و بدنبال منکرات نگشته و
مخالفت نفس و شیطانهاي خود را نموده و از بندگان مخلصی شدهاند که خداوند ایمان آنها را قوي ساخته و دیده بصیرتشان
را روشن فرموده است] چنین مردمی را قریبا بباغهاي بهشت که از زیر کاخها و درختان آنها نهرها جاري است وارد میسازیم و
بطور ابدي و دائمی در آنجا به درك لذّتها [ما تشتهیه الانفس و تلذّ الاعین] جاویدان خواهند ماند [و آنچه بخواهند در آن
خوان نعمت خواهند یافت] بدانید که وعده خدائی حقّ و درست است و کیست که از خدا راستگوتر و درست گفتارتر باشد!
[ [ صفحه 294
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 123 تا 126
اشاره
أَّهلِ الکِتابِ مَن یَعمَل سُوءاً یُجزَ بِهِ وَ لا یَجِ د لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِیا وَ لا نَصِ یراً [ 123 ] وَ مَن یَعمَل مِنَ
ِ
لَیسَ بِأَمانِیِّکُم وَ لا أَمانِی
الصّالِحاتِ مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّۀَ وَ لا یُظلَمُونَ نَقِیراً [ 124 ] وَ مَن أَحسَنُ دِیناً مِمَّن أَسلَمَ وَجهَهُ لِلّهِ وَ
شَّیءٍ
ِ
هُوَ مُحسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّۀَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ اتَّخَ ذَ اللّهُ إِبراهِیمَ خَلِیلًا [ 125 ] وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ وَ کانَ اللّهُ بِکُل
جمع صالحه و آن از صفاتیست که « الصّالِحاتِ » جّمع امنیّه یعنی آرزوي شیء محبوب
ِ
« أَمانِی » -- 562- مُحِیطاً [ 126 ] -قرآن- 1
جمع آن أنقره نکته ایست در پشت هسته خرما که چیزهاي کم را بآن « نَقِیراً » جاري مجراي اسماء است مثل طیّبات و حسنات
خلّه بضم خاء بمعنی محبّت و بفتح خاء بمعنی حاجت و بمعنی صداقت و رفاقت هم آمده است- خلیل یعنی « خَلِیلًا » مثل زنند
267- 169 -قرآن- 257 - 73 -قرآن- 159 - 19 -قرآن- 59 - دوست و محبّ یا کسیکه رفع حاجت از دوستش بکند. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
- [پس از ذکر اینکه شیطان بپیروان خود وعده دروغ میدهد و بآرزوهاي دروغ آرزومند میسازد و براي آن اثري در نفوس
أهل کتاب و پارهاي از مسلمانان ضعیف الایمان بود اینک بیان حقیقت آرزوها و اثر آن و عمل و جزاي آنرا میفرماید] و در
سبب نزول آیه گفتهاند: [مسلمانان بر أهل کتاب فخریّه میکردند که پیمبر ما خاتم پیمبران و کتاب ما ناسخ کتب و دین ما
اسلام اشرف ادیان است و بر شما برتري داریم و أهل کتاب میگفتند کتب ما قبل از کتاب شماست و ما نزد خدا از شما اولی
و احق هستیم و جز یهود و نصاري کسی داخل بهشت نمیشود لذا اینکه آیه نازل گردید که کار مرتبط بعمل است و هرکس
نافرمانی خدا کند خواه مسلم و خواه أهل کتاب جزاي آنرا میبیند و در موقع عذاب خدائی کسی ناصر و معین او نخواهد بود و
چون اینکه آیه نازل شد أهل کتاب گفتند پس ما با شما برابر هستیم سپس خداوند مؤمنان را در عمل صالح ترجیح داد و
فرمود شرط قبول عمل صالح مؤمن بودن است یعنی موحّ د باشد و قرآن را تصدیق کند و برسول عربی هاشمی ایمان آورده
باشد. 123 - [کار ثواب و عقاب روز قیامت] نه بآرزوي شماست [اي مسلمانان [ صفحه 295 ] بنا بآنکه خطاب بمسلمین باشد یا
اي کافران قریش هرگاه خطاب بآنها باشد] و نه بآرزوي أهل کتاب [یهود و نصاري] بلکه ثواب و عقاب معدّ در آخرت فقط
منوط بعمل است و هر کس عمل بدي بجا آورد برابر عملش کیفر و جزا داده خواهد شد و بغیر خدا ولیّ و یاوري که متولّی
امر او شود یا از او دفاع کند و نصیري که او را یاري نماید و نصرت دهد براي او پیدا نخواهد شد [یَومَ لا یَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ
124 - و هر کس از کارهاي شایسته بجاي آورد و عملش صالح باشد خواه مرد 493- إِلّا مَن أَتَی اللّهَ بِقَلبٍ سَلِیمٍ]. -قرآن- 408
و خواه زن [و بهر نژاد که باشد] در صورتی که مؤمن بخدا و رسولش باشد [یعنی ایمان او خالص باشد] چنین مردمی داخل
بهشت [موعود خدائی] خواهند شد و باندازه نقیري [یعنی بقدر تکمه ریزي که در پشت هسته خرماست] باحدي ستم نمیشود
[یعنی نه از ثواب کسی کاسته و نه بر عقاب کسی بیش از آنچه مستحق است افزوده خواهد شد]. - در [عیون اخبار] روایت
شده است که اسمعیل [رض] از پدرش امام صادق علیه السّلام پرسید [ یا ابتاه ما تقول فی المذنب منّا و من غیرنا- یعنی چه
میفرمائی در باره گناهکار ما از فرزندان رسول و غیر ما! فرمود: [لَیسَ بِأَمانِیِّکُم .... الخ] یعنی در عمل فرقی نیست هر کس بد
کند جزاي آنرا خواهد دید و تمام آیه را قرائت فرمود یعنی ملاك عمل است و در عقاب عمل بد و جزاي کردار سوء فرقی
277 ایضا- در مجمع از أبو هریره مروي است که چون اینکه آیه نازل شد ما گریستیم و - بین ملل و امم نیست. -قرآن- 249
غمین شدیم و عرض کردیم یا رسول اللّه اینکه آیه دیگر چیزي باقی نگذاشته و بکسی ابقاء نکرده است. فرمود: [قسم بکسی
که جانم بدست اوست مطلب همانست که نازل شده ولی مژده باد شما را و دلگرم باشید که بهیچیک از شما مصیبتی نمیرسد
مگر اینکه کفّاره گناهی از گناهان شما میباشد حتّی اگر خاري بپاي شما برود. و در معنی اینکه حدیث اخبار بسیاري از اهل
بیت علیهم السّلام رسیده و عیاشی از امام باقر علیه السّلام روایت [ صفحه 296 ] کرده که چون اینکه آیه نازل شد بعض
اصحاب عرض کردند یا رسول اللّه چقدر شدید است اینکه آیه! رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بآنها فرمود: [آیا شما در جان
و مال و اولادتان ابتلائی پیدا نمیکنید!] عرض کردند چرا فرمود: [اینکه همان چیزي است که خداوند بوسیله آن حسناتی
براي شما مینویسد و سیّئاتی محو میفرماید]. در کافی نیز از آنحضرت مروي است که چون خداي تعالی بندهاي را که گناهی
دارد بخواهد ببخشاید او را به بیماري مبتلا گرداند و اگر نکرد بحاجتی نیازمند میسازد و اگر نکرد مرگ را بر او دشوار میکند
تا کفایت اینکه گناه بشود. 125 - کیست که دینش بهتر از دین کسی باشد که روي خود بخداي یکتا تسلیم کند [و دل را
براي او خالص گرداند و تفویض امر خود باو نماید و ربّ دیگري غیر او نشناسد و با اینکه ایمان و اسلام کامل] محسن باشد
[یعنی در کردار نیکی پیشه کند و بخلق خداي نیکوئی نماید و احسان همان است که خدایرا چنان پرستد که گوئی او را میبیند
و اگر خدایرا نمیبیند بداند که خداي او را میبیند و چنین کس طبعا جز نیکرفتاري و نیک پنداري و نیک کرداري رویّه
دیگري نخواهد داشت] و نیز پیروي ملّت ابراهیم کند [یعنی حنیفی باشد و مایل از شرك و بیزار از بت پرستی و بت پرستان
باشد و نماز بسوي کعبه گذارد و مناسک حج بجاي آورد و بر منهاج حق و طریقت حنیف یعنی مستقیم بماند و از باطل
منحرف و رو گردان شود] چه خداي ابراهیم را به خلّت و دوستی برگزید [یعنی دوستی که در محبّتش خللی راه نیافته دوست
دوستان خدا و دشمن دشمنان او بود و خداي هم او را یاري فرمود و از نار نمرودیان و هر گزند دیگري در امانش داشت]. -
خداي تعالی از توجّه قلب تعبیر باسلام وجه فرموده است زیرا وجه آینه مکنونات قلبی و مرآة دل آدمی است. 126 - [و بدانید]
که آنچه در آسمانها و در زمین است ملک و مخلوق و متصرّف و عبید خداي واحد است [و او قادر بر جزاي خوب و بد
جهانیان است چه تمامی ملک اوست و احدي از ملکوت او بیرون نیست و اوست که مستحق فرماندهی [ صفحه 297 ] و
طاعت است و پرستش تنها براي او سزاوار است زیرا فقط مالک اوست و باقی همه مملوکند و ابراهیم را براي حاجتی خلیل
نگرفته بلکه إبراهیم بنده خاضع و او مولاي قاهر است جلّ شأنه] و خداست که [از حیث علم و قدرت و تدبیر و خلقت] بهر
چیزي احاطه دارد.
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 127 تا 130
اشاره
وَ یَستَفتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللّهُ یُفتِیکُم فِیهِنَّ وَ ما یُتلی عَلَیکُم فِی الکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللاّتِی لا تُؤتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ
تَرغَبُونَ أَن تَنکِحُوهُنَّ وَ المُستَضعَفِینَ مِنَ الوِلدانِ وَ أَن تَقُومُوا لِلیَتامی بِالقِسطِ وَ ما تَفعَلُوا مِن خَیرٍ فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً [ 127 ] وَ
إِنِ امرَأَةٌ خافَت مِن بَعلِها نُشُوزاً أَو إِعراضاً فَلا جُناحَ عَلَیهِما أَن یُصلِحا بَینَهُما صُ لحاً وَ الصُّلحُ خَیرٌ وَ أُحضِرَتِ الَأنفُسُ الشُّحَّ وَ إِن
تُحسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِیراً [ 128 ] وَ لَن تَستَطِیعُوا أَن تَعدِلُوا بَینَ النِّساءِ وَ لَو حَرَصتُم فَلا تَمِیلُوا کُلَّ المَیلِ
فَتَذَرُوها کَالمُعَلَّقَۀِ وَ إِن تُصلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً [ 129 ] وَ إِن یَتَفَرَّقا یُغنِ اللّهُ کُ  لا مِن سَعَتِهِ وَ کانَ اللّهُ واسِعاً
استفتاء و استقضاء هر دو بیک معنی هستند یعنی طلب فتوي و « یَستَفتُونَکَ » -- [ 916 [ صفحه 298 - حَکِیماً [ 130 ] -قرآن- 1
عطف بر اسم خدا است و « وَ ما یُتلی عَلَیکُم » طلب بیان حکم و باب استفعال از فتیا میباشد یعنی از تو طلب فتیا و رأي میکنند
معنی چنین میشود که خدا براي شما بیان حکم میکند و همچنین آنچه هم در قرآن براي شما خوانده میشود براي شما بیان
یعنی و الضعفاء « وَ المُستَضعَفِینَ » حکم میکند [ما کُتِبَ لَهُنَّ] یعنی آنچه براي آنها از میراث و صداق فرض و واجب شده است
یعنی تجافی و « نُشُوزاً » بالعدل « بِالقِسطِ » یعنی بآنها با عنایت خاصّهاي توجّه کنید « وَ أَن تَقُومُوا » که عطف بر یتامی النساء است
اي أنّ الشحّ حاضر للنفس لا یغیب عنها و لا ینفکّ « وَ أُحضِ رَتِ الَأنفُسُ الشُّحَّ » ترفّع از ماده نشز که بمعنی زمین مرتفع است
حرص یعنی آز و « وَ لَو حَرَصتُم » عنها أبدا یعنی شدّت بخل همیشه در نفس آدمی حاضر است و از آن هرگز دور نمیشود
« سعۀ » یعنی زنی که نه شوهر دارد و نه مطلّقه باشد « کَالمُعَلَّقَۀِ » اي فتترکوها یعنی او را رها کنید « فَتَذَرُوها » افراط در اراده و میل
-623- 564 -قرآن- 612 - 492 -قرآن- 545 - 398 -قرآن- 471 - 199 -قرآن- 377 - 23 -قرآن- 175 - یعنی غنا و بینیازي. -قرآن- 7
1028- 971 -قرآن- 1011 - 915 -قرآن- 958 - 748 -قرآن- 897 - 642 -قرآن- 712 - قرآن- 632
تفسیر معانی
اشاره
-127 و از تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] استفتاء و طلب بیان حکم میکنند در باره حقوق زنان [علی الاطلاق- از میراث و
حقوق زوجیّت و مباشرت و غیره] بپاسخ آنها بگو خداوند در باره آنها حکم میدهد و آنچه در امر آنها بر شما مشکل است
بیان میکند و همچنین در کتاب [یعنی قرآن] أحکام آنها را بر شما خوانده و واضح میسازد [چنانکه در آیات سابقه نازله در
ابتداي همین سوره بیان أحکام] در باره مواریث زنهاي یتیمهاي که [عادت شما] برندادن حق ارث واجب آنها جاري گشته
[یعنی دختران صغیري که پدرشان مرده و عمل آنها سپرده بشماست و شما حق واجب آنها را نمیدهید] و شما [ یا بمناسبت
نازیبائی آنها مایلید که] آنها را بزوجیّت خود درآورید و حق آنها را ببرید [و یا بمناسبت نازیبائی آنها بآنها بیمیل بوده و آنها
را نکاح نکرده بلاتکلیف نگاه میدارید تا بمیرند و حق آنها و دارائی آنها را بخورید [شما نباید حقوق اینکه زنان را نگهدارید
و طمع در مال آنها نمائید بلکه باید [ صفحه 299 ] حقشان را بخودشان تسلیم نمائید] و همچنین در قرآن تکلیف ضعفاي از
فرزندانی که [حق میراث آنها را نمیدهید و تحت کفالت شما بودهاند و چون بزرگ شدهاند از تأدیه حقوقشان خودداري
273 الخ] و نیز خداوند شما را ارشاد میکند که در - میکنید تعیین فرموده است که یُوصِ یکُمُ اللّهُ فِی أَولادِکُم ... -قرآن- 237
باره یتیمان [راجع بجان و مال و میراث و تصرفات در اموال آنها] بعدالت رفتار نمائید [و نسبت بایتام جماعت زنان و ضعفاء از
ولدان مراعات قسط و عدل را در نظر داشته و عنایت خاصّهاي نسبت بآنها داشته باشید و حق هر ذي حقّی را باو برسانید] و
بدانید که هر خیري [اعمّ از کم یا زیاد] از شما ناشی شود و کار خوبی که بکنید خداوند بآن کار داناست [و در پیش او چیزي
ضایع نمیشود و نتیجه خیر بصاحبش عاید میگردد]. - اوّلا مردمان دوره جاهلیّت باطفال ارث نمیدادند تا کبیر شوند و بزنان هم
ارث نمیدادند و با نزول آیات ارث که در اوّل سوره بیان شد حق هر یک معلوم گردید و در اینکه آیه [وَ ما یُتلی عَلَیکُم فِی
238 ثانیا- در جمله [وَ تَرغَبُونَ أَن تَنکِحُوهُنَّ] اگر مقدّر ترغبون عن نکاحهنّ - الکِتابِ] اشاره بآن آیات است. -قرآن- 199
باشد یعنی از نکاح آنها صرف نظر میکنید و تأمّل میکنید تا بمیرند و مال آنها را بخورید و اگر مقدر ترغبون فی نکاحهنّ
باشد یعنی آنها را بزوجیّت خود در میآورید تا زن و اسیر شما شوند و مال آنها را تصرّف کنید و از هر دو منع شده است و بهر
حال باید ارث و حق آنها را بخودشان بدهید و حق تصرف در أموال و میراث آنها را [یعنی یتامی از زنان را] ندارید. -قرآن-
55-19 ثالثا- سابقا هم ذکر کردیم که رغب فیه ضدّ رغب عنه است: اگر رغب فیه گفته شود یعنی بآن میل کرد و آنرا
خواست و اگر رغب عنه گفته شود یعنی آنرا نخواست و بآن میلی نکرد. 128 - و اگر زنی از شوهر خود گمان نشوزي ببرد
[یعنی شوهر خود را نسبت بخود بیمیل یا مایل بزنی دیگر بیند] یا شوهر را معرض از خودش ملاحظه کند [و ببیند که از او
دوري میکند و با او رفتار نیکوئی ندارد] بر هر یک از زن و شوهر [ صفحه 300 ] گناهی نیست که با یکدیگر راه صلح و صفا
پیش گیرند [به اینکه که زن بعض از حقوق واجبه خود را از نفقه یا کسوه یا غیر آن بشوهر واگذار کند و به اینکه طریق دل
مرد را متمایل بخود سازد و زندگانی را ادامه دهند] زیرا که صلح بهتر از اینکه است که بین آنها جدائی واقع شود [و
واگذاري بعض از حقوق بهتر از تفرقه و طلاق و شقاق است [و آشتی بهتر از مخالفتی است که بناي خانوادگی را منهدم و
رابطه زناشوئی را که مقدسترین روابط است منقطع سازد و چون الطلاق ابغض الحلال إلی اللّه فالصلح هو الخیر [و البته اینکه
در صورتیست که زن بطیب نفس از پاره حقوق خود دست بکشد و إلّا مرد بآنچه در شرع از نفقه و کسوه و غیره بر او واجب
آمده است باید قیام و اقدام کند و گر نه او را طلاق بدهد] و طبیعت بشري مجبول و مطبوع بر بخل و امساك است و اینکه
صفت شحّ یعنی بخل شدید همیشه در نفوس آدمیان موجود و حاضر است و او را مانع از گذشت و انفاق میشود که موجبات
صلح و صفا پدید آید بدین معنی که زن از ترك حق خودش خودداري میکند و مرد هم از مداراة با او و رفتار منصفانه دریغ
مینماید و اینها موانع صلح و صفاست [در اینصورت قرآن هر یک از زن و شوهر را بر تنازل و گذشت از بعض حقوق خویش
و معالجه شحّ نفس یعنی بخل و امساك درونی تحریص و ترغیب میفرماید و بآنها میگوید:] اگر احسان کنید و در معامله
نیکرفتاري پیشه کنید و از نشوز و اعراض و جور و بد رفتاري بپرهیزید و هر یک از زوجین مراعات حقوق زناشوئی را بنمائید
و با کراهتی هم که باشد صبور باشید خداوند بکردار شما آگاه است [و جزاي اعمال نیک شما را خواهد داد]. [سرّ تو که
داراي فلک میداند || او موي بموي و رگ برگ میداند گیرم که بزرق خلق را بفریبی || با او چکنی که یک بیک میداند]
-129 و هرگز شما را [اي مردان] توانائی آن نیست که بین زنان [در محبّت و مودّت و میل قلبی] تعدیل و مساوات کنید هر
[ چند که منتهاي میل و حرص را بین تسویه و تعدیل داشته باشید [زیرا در معاملات، اموري مادّي و امور دیگري [ صفحه 301
غیر مادّي است بر تسویه بین امور مادّي قدرت بر عدل و مساوات هست مانند تقسیم خواب و نفقه و کسوه و غیره امّا امور
قلبی مانند میل و محبّت و مودّت که انگیزه آن وجدان و شعور نفسانی است، در اختیار و تملک آدمی نیست و بدست کسی
نیست تا بشود در آن عدالت و تساوي را برقرار کند] بنابراین شما نباید تمایل خود را بطرف یک زن افزایش دهید و اینکه
سبب شود که بزن دیگر ستم نمائید و اداي حقوق واجبه او را ترك کنید و او را مانند معلّقه [یعنی آویخته بین درگاه خانه]
رها سازید [که نه بیوه محسوب شود و نه شوهر دار] بلکه ارضاء و حسن معاشرت با او بر شما لازم است و اگر در اصلاح حال
آنها بکوشید و در تسویه و تعدیل بین آنها همّت بگمارید و در امر آنها از خدا بپرهیزید [و از تمایل بیکی و دوري از دیگري
خودداري کنید و یکی را بر دیگري تفضیل و ترجیح ندهید] خداوند آمرزنده و مهربان است. 130 - [و اگر درمان سودي
نبخشید و دارو اثري نکرد و از ناسازگاریها خانه بمنزله دیگ بخار در جوش و خروش آمد و خاندان در معرض انفجار واقع
شد و نزدیک شد که ادامه آن وضع زندگانی را از هم بپاشد و رشته آسایش گسیخته گردد، خداوند کریم خبیر بابی براي
رهائی از اینکه ناراحتی گشوده که موجب آسایش و تسکین و آرامش و تمکین نفوس است و نام آن طلاق است و
میفرماید]: و اگر کار بطلاق کشید و زن و شوي از یکدیگر جدا شدند خداوند سبحانه و تعالی از فضل و روزي وسیع و فراخ
خویش آنها را بینیاز و مستغنی خواهد فرمود زیرا خداوند همواره [تا بوده و هست و خواهد بود] نسبت ببندگان خود واسع
الفضل و نسبت بتدبیر امور آنها حکیم و درستکردار است. - در مجمع از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است که بین
زنان خود تقسیم مینمود و میفرمود: اللّهم هذه قسمی فیما أملک فلا تلمنی فیما تملک و لا أملک- بار خدایا اینکه قسمت من
است در آنچه من مالکم و بدست من است و من بر آن قادرم پس مرا ملامت مکن در آنچه بدست تست و تو مالکی و من
مالک نیستم و در [ صفحه 302 ] قدرت من نیست. و نیز در خبر است که أمیر المؤمنین علی علیه السّلام دو زن داشت روزي
که نوبت یک زن بود در خانه آن دیگري وضوي نماز نمینمود. و نیز در کافی از امام صادق علیه السّلام روایت شده است
که مردي شکایت از احتیاج و نیازمندي بسوي او برد، آنحضرت او را بزن گرفتن امر فرمود، باز احتیاج او شدت یافت امر
بجدائی از او نمود، او را طلاق گفت و حالش نیکو شد و باو فرمود من ترا بدو امري که خداوند نمود مأمور ساختم در جائی
فرمود: وَ أَنکِحُوا الَأیامی مِنکُم وَ الصّالِحِینَ مِن عِبادِکُم وَ إِمائِکُم إِن یَکُونُوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ و در آیه دیگر میفرماید:
561- 476 -قرآن- 505 - وَ إِن یَتَفَرَّقا یُغنِ اللّهُ کُلا مِن سَعَتِهِ. -قرآن- 342
[