گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره النساء [ 4]: آیات 131 تا 134




اشاره
وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ وَ لَقَد وَصَّینَا الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم وَ إِیّاکُم أَنِ اتَّقُوا اللّهَ وَ إِن تَکفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما
فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ وَ کانَ اللّهُ غَنِیا حَمِیداً [ 131 ] وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکِیلًا [ 132 ] إِن
یَشَأ یُذهِبکُم أَیُّهَا النّاسُ وَ یَأتِ بِآخَرِینَ وَ کانَ اللّهُ عَلی ذلِکَ قَدِیراً [ 133 ] مَن کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنیا فَعِندَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنیا وَ
- مراد اینکه است که در کتب -قرآن- 7 « وَصَّینَا الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ » -- 583- الآخِرَةِ وَ کانَ اللّهُ سَمِیعاً بَصِیراً [ 134 ] -قرآن- 1
یعنی بالذّات او محمود و پسندیده است خواه مردمش حمد بکنند یا « حَمِیداً » 47 [ صفحه 303 ] آسمانی آنها بآنها امر فرمودیم
45- حمد نکنند. -قرآن- 35
تفسیر معانی
اشاره
-131 [و بدانید که] آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداست [ملکا و خلقا و ایجادا و بر او سخت نیست که پس
از تفرقه و جدائی بینیازي دهد و پس از وحشت انس بخشد] و بحق سوگند که ما بکسانیکه پیش از شما براي آنها کتاب
فرستادیم [یعنی یهود و نصاري و غیره] و بشما [اي امّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله] توصیه و سفارش کردهایم که تقوي و
پرهیزکاري پیشه خود کنید [و از مخالفت در امر و نهی و نافرمانی خدا بترسید و بپرهیزید] و اگر کفران کنید [و بخلاف
توصیه و امر او عمل نمائید کفران و عصیان شما باو زیانی نمیرساند] زیرا که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ملک
اوست و مال خداست [و اینکه سفارش از راه ناتوانی او نیست و بفرمانبري شما حاجتی ندارد بلکه امر و نهی او براي شما
نعمت و رحمتی میباشد] و او همواره و لایزال بینیاز از خلایق است [بلکه خلایق نیازمند اویند] و او مستوجب حمد و ستایش
است که بصنایع حمیده خود شما را برخوردار نموده است. 132 - [و باز بدانید که] آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است
ملک و مال خداست [و تمامی بر غناء و بینیازي او دلیل و بر کمال وجود او برهان است و نگهدارنده همه چیز و همه کس او
است و ذرّهاي از علم او بیرون نیست] و خداوند در وکالت و حفظ عوالم وجود و رفع احتیاج خلایق کافی است [و ذات
مقدس او براي همه عالم بس است و محتاج بانباز و شریکی نمیباشد]. - اوّلا وجه تکرار جمله [وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی
[ الَأرضِ] که در دو آیه سه مرتبه تکرار فرموده است بقولی براي تأکید و تذکّر است و بقولی براي اظهار علل سه گانه است [ 1
بیان ایجاب فرمانبري و اطاعت أحکام اوست به اینکه که مالک آسمانها و زمین اوست [ 2] بیان بینیازي او از خلق و نیازمندي
- خلایق باو و استحقاق او بحمد و ستایش است به اینکه که هر چه در آسمانها و در زمین است از اوست [ 3] بیان -قرآن- 26
79 [ صفحه 304 ] حفظ او و تدبیر او براي نگهداري آنهاست به اینکه که هر چه در آسمانها و زمین است مال او و بید قدرت
اوست. ثانیا- در مصباح الشریعه از امام صادق علیه السّلام مروي است که فرمود: [خداي تعالی در اینکه آیه تمام وصایا و
سفارش خود را بمردم اوّلین و آخرین در کلمه [تقوي] جمع فرموده و همه خصایل را مجتمع در اینکه خصلت دانسته است و
مجموع عبادات صالحه عبارت از تقوي و پرهیزکاري است که هر کس بهر جا از درجات عالیه رسیده است از اینکه خصلت
133 - اي مردم اگر خدا 517- وَ لَقَد وَصَّینَا الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم وَ إِیّاکُم أَنِ اتَّقُوا اللّهَ]. -قرآن- 417 » : بوده است که
بخواهد و مشیّتش تعلّق بگیرد شما را میبرد [و بدست هلاك و فناء میسپارد] و بجاي شما مردم دیگري را میآورد [که از
پیمبر او یاري و پشتیبانی کنند] و خداوند همواره لم یزل و لا یزال بر اینکه کار [یعنی إبدال و افنآء و اعاده] قادر و تواناست.
-134 هر کس تنها خواهان ثواب دنیا [یعنی غنائم و منافع دنیوي] باشد [بخطا رفته است] ثواب دنیا و آخرت هر دو نزد
خداست [یعنی در پیروي دین خداست و اگر او طالب هر دو ثواب شود براي او بهتر است زیرا نباید بثواب پستتر که ثواب
دنیوي است اکتفاء کند و ثواب برتر که ثواب اخروي است واگذارد! در صورتی که اگر ثواب اشرف را بگیرد ثواب اخس نیز
از دست او نمیرود] و بداند که خداوند همواره شنونده هر گفتار و بیننده هر کردار و رفتار است [و هر کسرا بر حسب قصد و
نیّتش و عملی که انجام میدهد جزا میبخشد]. :- در اینکه آیات خداوند متعال بندگان خود را آگاه میکند که چنانکه پیش از
شما مردمانی با قوت و شوکت بودند و آنها را بردم و شما را آوردم قادر هستم که شما را ببرم و بجاي شما اقوام با
شوکتتري بیاورم تا مغرور نشوند و تصور نکنند که آنها نخستین کسانند که در جهان آمدهاند یا براي همیشه باقی خواهند
ماند و دست عزل روزگار بولایت ایشان نخواهد رسید و بدانند که آنها باز مانده مردمان پیش [ صفحه 305 ] و میراث خور
گذشتگانند و دیگران نیز بیایند و میراث اینان بخورند. اي که در پشت زمینی همه وقت آن تو نیست || دیگران در رحم مادر
و پشت پدرند گویند روزي بهلول در یکی از مواقف حجّ بود و هرون الرشید را در هودجی بدید که گماشتگان او مردم را
میزدند و میراندند، بهلول ببلندي برآمد و گفت: پدرم از فلان و فلان روایت کرد و گفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را
در اینکه مکان دیدم که بر الاغی سوار بود و ضرب و طردي در کار نبود یعنی نه کسیرا میزدند و نه کسیرا میراندند، هرون
پرسید اینکه کیست! گفتند بهلول است گفت او را نزد من آرید، هودج را بداشتند و او را نزد هرون آوردند گفت چه گفتی!
إنّ الّذي فی یدك کان فی ید » : بهلول خبر باز گفت- هرون گفت راست میگوئی مرا پندي ده و مختصر گوي بهلول گفت
غیرك ثمّ انتقل إلیک و عن قریب سینتقل عنک إلی غیرك- یعنی اینکه ملک پادشاهی که اکنون بدست تست در دست
هرون بگریست و گفت هزار دینار باو بدهند. گفت «. دیگران بود از ایشان بتو رسید و در همین نزدیکی از تو بدیگران میرسد
نمیخواهم، گفت بگیر و بفقیران بده گفت بهتر آن است که خودت بصاحبان آن دهی. در مجمع آمده است که چون آیه
مبارکه: إِن یَشَأ ... الخ نازل گشت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله دست خود را بر پشت سلمان رضی اللّه عنه بزد و فرمود: -
58 [قوم آخرین] قوم اینمرد یعنی ایرانیان میباشند. خبر- در کافی و خصال از امام صادق علیه السّلام از پدرش از - قرآن- 48
پدرانش از أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیهم روایت شده است که فرمود: [حکماء و فقهاء پیشین چون یکی بدیگري نامه
من کانت الاخرة همّه کفاه اللّه همّه من الدنیا- و من أصلح سریرته أصلح » : مینگاشت سه مطلب مینوشت که چهارمین نداشت
و من أصلح فیما بینه و بین اللّه أصلح اللّه فیما بینه و بین النّاس: یعنی هر کس اهتمامش بامر آخرت باشد خداوند » اللّه علانیته
همّ دنیائی او را کفایت خواهد فرمود و هر کس باطن خود را اصلاح کند خداوند امور ظاهر او را اصلاح خواهد فرمود [
صفحه 306 ] و هر کس آنچه را بین او و بین خداست اصلاح کند خداوند هم آنچه بین او و بین مردم است اصلاح خواهد
فرمود]. و نیز در فقیه از امام صادق علیه السّلام مروي است که فرمود: [الدنیا طالبۀ و مطلوبۀ فمن طلب الدنیا طلبه الموت حتّی
یخرجه منها و من طلب الاخرة طلبه الدنیا حتّی توفیّه رزقه: یعنی دنیا هم طالب است و هم مطلوب هر کس دنیا را طلب کند
مرگ او را طلب کند تا او را از دنیا بیرون ببرد و هر کس آخرت را طلب کند دنیا در طلب او برمیآید تا آنکه روزي او را
تمام و کمال برساند. و نیز در آیه اشاره ایست به اینکه که دین اسلام متکفّل پیروان خویش و هر کسی است که بهدایت
اسلام رهبري شده است تا سعادت دنیا و آخرت را باو عاید دارد.
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 135 تا 136
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ بِالقِسطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَو عَلی أَنفُسِکُم أَوِ الوالِدَینِ وَ الَأقرَبِینَ إِن یَکُن غَنِیا أَو فَقِیراً فَاللّهُ أَولی
بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الهَوي أَن تَعدِلُوا وَ إِن تَلوُوا أَو تُعرِضُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِیراً [ 135 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّهِ وَ
رَسُولِهِ وَ الکِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الکِتابِ الَّذِي أَنزَلَ مِن قَبلُ وَ مَن یَکفُر بِاللّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الیَومِ الآخِرِ فَقَد
20 [ صفحه - جمع قوّام مبالغه از قیام که عادت او قیام در اجراي -قرآن- 7 « قَوّامِینَ » -- 598- ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً [ 136 ] -قرآن- 1
307 ] اموري باشد و آنرا به بهتر وجهی انجام دهد و آن امر را بخوبی اقامه کند [أقیموا ال ّ ص لاة- أقیموا الوزن بالقسط- اقیموا
بمعنی عدل است قسط یقسط قسطا « قسط » الشهادة که خداوند امر باقامه آنها میفرماید که بطور کامل و بهتر صورتی برپا دارند
بدو وجه تفسیر شده است یکی لأن تعدلوا یعنی پیروي هواي نفس مکنید تا اینکه عدالت « أَن تَعدِلُوا » اي لوجه اللّه « شُهَداءَ لِلّهِ »
کنید- دیگر آنکه از مادّه عدول باشد یعنی فی أن تعدلوا عن الحقّ یعنی پیروي هواي نفس مکنید در اینکه عدول از حق
لیّ بمعنی دفع و تحریف و تعمد در دروغ یعنی پیروي هواي نفس مکنید در اینکه زبان خود را پیچیده و شهادت « تَلوُوا » نمائید
یا اینکه اعراض کنید و اداي حق « أَو تُعرِضُوا » بحق را دریغ کنید و به لیّ زبان و تحریف کلمات حقیقت را مستور دارید
775- 559 -قرآن- 760 - 311 -قرآن- 550 - 277 -قرآن- 295 - ننمائید. -قرآن- 259
تفسیر معانی
اشاره
-135 اي کسانیکه ایمان بخدا و رسول آوردهاید همیشه در اقامه عدل پایدار باشید [و عادت خود را در گفتار و کردار اجراي
عدالت و برقراري قسط و عدل قرار دهید] و براي رضاي خدا و طلب خشنودي او شهادت دهید هر چند بزیان خودهاتان باشد
یا مستلزم زیان پدر و مادرتان یا نزدیکترین خویشاوندانتان بوده باشد و یا آن شهادت بسود یا زیان شخص توانگري یا
مستمندي بوده باشد [یعنی نباید ملاحظه ناداري و بینوائی فقیر یا جانب داري از دولتمند شما را از گفتار حق و شهادت بصدق
باز دارد بلکه امر آنها را بخدا واگذارید] زیرا خداوند بآنچه صلاح آنهاست از شما اولی و سزاوارتر است [و بمصالح
بندگانش از شما داناتر است] بنابراین پیروي هواي نفس مکنید [و عصبیت یا تمایل شخصی یا رفاقت و قرابت شما را وادار
بشهادت ناحقّی نکند و عدول از حقّ در شهادتی که میدهید نباشد] و اگر در اداي شهادت مماطله کنید و در اداي گواهی
زبان خود را برگردانید یا از اداي شهادت اعراض و کتمان شهادت نمائید بدانید که خداوند بآنچه شما میکنید خبیر و آگاه
است. 136 - اي کسانیکه ظاهرا [بوسیله اقرار بخدا و رسول] ایمان آوردهاید [ صفحه 308 ] در باطن و قلبا هم بخدا و رسول او
و کتابیکه بر پیمبرش نازل فرموده است و کتابیکه پیش از اینکه بر پیمبران سلف نازل گشته است ایمان آورید [تا باطن و
ظاهرتان موافق و برابر گردد] و هر کس بخدا کافر شود [ یا او را شبیه بخلق کند یا أمر و نهی او را ردّ نماید] و فرشتگان او را
معتقد نباشد [ یا آنها را از منزلتی که دارند فرود آورد یا در باره آنها چیزي را که سزاوار نیستند بگوید] و کتابهاي منزله از
آسمان را و پیمبران خدا را و روز واپسین را منکر شود حقّا بگمراهی افتاده است آنهم گمراهی که بسی از مقصد و حقّ و
حقیقت دور است. - [در جمله آمِنُوا بِاللّهِ آیه مبارکه سه قول آمده است: یکی از آنها که صحیحتر و طرف اعتماد است همان
است که در بالا ضمن تفسیر ذکر شد که خطاب بمنافقین است و آنها بخلاف آنچه در باطن داشتند اظهار میکردند دوّم آنکه
خطاب بمؤمنین حقیقی ظاهري و باطنی باشد و چنین مراد باشد که در آینده هم بر اینکه ایمان ثابت باشید و بر آن مداومت
کنید و از آن منتقل نشوید و جبّائی اینکه قول را اختیار کرده گوید ایمانیکه مجرّد تصدیق باشد پاینده نیست و استمرار آن
باین است که در هر حال انسان آنرا تجدید نماید- سوّم آنکه خطاب باهل کتاب باشد یعنی همچنانکه بکتب خود ایمان
آوردهاید باین پیمبر و کتابیکه بر او فرستادهایم نیز ایمان آورید و در قسمت [الکِتابِ الَّذِي أَنزَلَ مِن قَبلُ] بنابراین قول دو
صورت ممکن است باشد- یکی آنکه در کتاب توراة و انجیل که کتاب خود شماست صفات پیمبر ما و تصدیق باو و صحّت
نبوت او تصریح شده است پس اگر بآنچه در آنهاست و بقرآن تصدیق نکنید در حقیقت بتوراة و انجیل تصدیق نکردهاید چه
تکذیب باو و بقرآن تکذیب توراة و انجیل خواهد بود- وجه دیگر آنکه خداوند بآنها امر کرده است که بمحمّد صلّی اللّه
علیه و آله و بقرآن و بکتاب قبل از آن یعنی انجیل ایمان آورند و اینکه درست نشود مگر اینکه اقرار بعیسی علیه السّلام نیز
بکنند که نبیّ مرسل است و تأیید اینکه قول روایت عبد اللّه بن عباس رضی اللّه عنه است که گفته است اینکه آیه در باره
[ 787 [ صفحه 309 - 32 -قرآن- 746 - مؤمنین أهل کتاب از یهودان مانند [عبد اللّه بن سلام و اسد و اسید و ثعلبۀ بن -قرآن- 15
قیس و یامین بن یامین] که از کبار أهل کتاب بودهاند نازل شده است که گفتند ما بکتاب تو و بتو و بموسی و بتوراة و عزیر
ایمان میآوریم ولی بما سواي آنها از کتب و رسل ایمان نداریم و بآنها امر شده است که بهمگی باید ایمان آورند. [بنابراین
ایمان یهود و نصاري که مؤمن ببعض و کافر ببعض هستند مورد اعتناء و اعتماد نیست زیرا کفر بیک پیمبر و بیک رسول کفر
بتمام آنهاست و اگر بپیمبر و کتاب خود ایمان صحیحی داشتند بمحمد صلّی اللّه علیه و آله کافر نمیشدند که مژده ظهور او در
کتاب آسمانی آنها تصریح شده است.]
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 137 تا 141
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازدادُوا کُفراً لَم یَکُنِ اللّهُ لِیَغفِرَ لَهُم وَ لا لِیَهدِیَهُم سَبِیلًا [ 137 ] بَشِّرِ المُنافِقِینَ بِأَنَّ
لَهُم عَذاباً أَلِیماً [ 138 ] الَّذِینَ یَتَّخِ ذُونَ الکافِرِینَ أَولِیاءَ مِن دُونِ المُؤمِنِینَ أَ یَبتَغُونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً [ 139 ] وَ قَد
نَزَّلَ عَلَیکُم فِی الکِتابِ أَن إِذا سَمِعتُم آیاتِ اللّهِ یُکفَرُ بِها وَ یُستَهزَأُ بِها فَلا تَقعُدُوا مَعَهُم حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ إِنَّکُم إِذاً
مِثلُهُم إِنَّ اللّهَ جامِعُ المُنافِقِینَ وَ الکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً [ 140 ] الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُم فَإِن کانَ لَکُم فَتحٌ مِنَ اللّهِ قالُوا أَ لَم نَکُن
مَعَکُم وَ إِن کانَ لِلکافِرِینَ نَصِ یبٌ قالُوا أَ لَم نَستَحوِذ عَلَیکُم وَ نَمنَعکُم مِنَ المُؤمِنِینَ فَاللّهُ یَحکُمُ بَینَکُم یَومَ القِیامَۀِ وَ لَن یَجعَلَ اللّهُ
أصل بشارت بمعنی خبر خوش است و در خبر غم « بَشِّرِ » -- [ 999 [ صفحه 310 - لِلکافِرِینَ عَلَی المُؤمِنِینَ سَبِیلًا [ 141 ] -قرآن- 1
عزّت اصلا بمعنی « العِزَّةَ » انگیز هم استعمال میشود چنانکه در اینجا از راه تهکّم و خشم آمده و بمعنی أنذر است یعنی بترسان
سختی و شدت است و بزمین صلب و سخت عزاز گویند و عزّ علیّ یعنی اشتدّ علیّ یعنی بر من سخت شد و بمعنی قوّت و
أن مخفّف أنّ است و معنی « أَن إِذا سَمِعتُم » منعت هم آمده است و عزیز بمعنی قويّ و غالب و منیع است بخلاف ذلیل فی که
استحواذ یعنی غلبه و استیلاء اي ألم نغلبکم و « نَستَحوِذ » اي ینتظرون وقوع امر بکم « یَتَرَبَّصُونَ بِکُم » « أنّه إذا سمعتم » اینکه است
437 -قرآن- - 187 -قرآن- 408 - 16 -قرآن- 176 - در اینجا بمعنی حجّت است. -قرآن- 7 « سَبِیلًا » نتمکن من قتلکم فابقینا علیکم
663- 568 -قرآن- 653 - -528-504 قرآن- 557
تفسیر معانی
اشاره
- [پارهاي از مردم را تاریکی غوایت و ضلالت بر قلبش نقطه روشنی باقی نگذاشته و خداوند هم بر آن مهر زده و دوام بر
فسوق و عصیان بردیدهاش پرده آویخته بحدّي که نه عقلش نور ایمان میبیند و نه قلبش بهدایت قرآن مهتدي میگردد اینکه
قبیل مردم همواره مذبذب و مضطربند که خداوند میفرماید]: 137 - آنانکه ایمان آوردند و پس از آن کافر شدند و باز ایمان
آوردند و سپس کافر شدند و پس از آن بر کفر خود افزودند [و بر ارتداد خود باقی ماندند تا بآنحال مردند] خداوند آنها را
نخواهد آمرزید [زیرا اینکه منافقان با اسلام در جنگند و خطر بزرگی براي مسلمانان هستند و بطبیعتی که قرآن از آنها
توصیف فرموده است] راهی براي هدایت آنها نیست و هدایت براي آنها محال است [چه دل مانند آهن دچار زنگ میشود و
دلهاي اینکه جماعترا زنگ زدگی خورده و از میان برده است و بسوي خیر راهی ندارند و هرگز چشمی بسوي نور باز
نکردهاند]. 138 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] باین دورویان و نفاق اندیشان خبر بده و آنها را [ صفحه 311 ] بترسان [که
اگر بکفر خود باقی بمانند و با نفاق بمیرند] در آخرت عذاب و شکنجه دردناکی براي آنها مهیّا خواهد بود. 139 - [اینکه
جماعت منافقان] کسانی هستند که مؤمنان را گذاشته و کافرانرا [از یهود و مشرکان] بدوستی و همدستی اختیار و اتّخاذ
مینمایند [و از آنها براي تجاوز بمؤمنان استمداد و استعانت میکنند] و باین اعتقاد هستند که قوّت و غلبه با کافران است و عزّت
و قوّت را از جانب کفر میجویند و از ایمان نمیطلبند و حال آنکه در غفلتند و نمیدانند که قوّت و غلبه و عزّت و قدرت بتمامه
براي خدا و از آن خداست [یعنی اگر از روي اخلاص ایمان میآوردند و از دین خدا و رسولش و از مؤمنان عزّت میطلبیدند
براي آنها بهتر از اینکه بود که از مشرکان و کافران عزّت و غلبه را طلب کنند، آیا با اینکه تمام عزّت و قدرت مال خداست
آنرا در نزد کافران میجویند!]. 140 - [نظر به اینکه که منافقان در مجالس یهودان نشسته و گوش بخرافات آنها میدادند و
میشنیدند که آنان قرآن را مورد استهزاء و سخریّه قرار میدادند اینکه آیه نازل گردید که:]. در کتاب کریم که بر شما نازل
گشته است بشما دستور میدهد که وقتی بشنوید [مشرکان و کافران و منافقان] آیات خدا را منکر شده و کفر میورزند و آنرا
مورد سخریه و استهزاء قرار میدهند با آنها ننشینید و از مجلس آنها برخیزید تا آنها وارد سخن دیگري غیر از کفر و استهزاء
بآیات خدا شوند و اگر چنین نکنید و با آنها مجالست کنید و سخنهاي باطل و بیهوده آنها را نسبت بدین خدا بشنوید شما هم
مانند آنان خواهید بود [زیرا کلمات آنها را میشنوید و با قدرتی که بر انکار و اظهار تنفّر و کراهت از گفتار ایشان دارید ابراز
نفوري نمیکنید، چنان مینماید که بکفر راضی هستید و رضایت بکفر خود کفر است] و بدانید که خداوند هر دو فرقه کافران و
منافقان را در دوزخ گردهم خواهد آورد و جمعا بکیفر گفتار و رفتارشان خواهد رسانید [و جمع بین مرتکب گناه و راضی
بگناه هر دو خواهد [ صفحه 312 ] نمود]. - در اینکه آیه دلالتی است بر حرام بودن مجالست با کفّار در موقع کفر و استهزاء
بآیات خدا و بموجب آیات دیگري هم تأیید شده است چنانکه فرماید: فَلا تَقعُد بَعدَ الذِّکري مَعَ القَومِ الظّالِمِینَ و بقول
جماعتی از مفسّرین از جمله عبد اللّه إبن مسعود و إبراهیم و ابو وائل مجالست با فسّاق و أهل بدعت هم از هر جنس باشند
56 و عیاشی باسناد خود از حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام در تفسیر اینکه - بموجب اینکه آیه حرام است. -قرآن- 1
آیه روایت میکند که چون شخص بشنود که حق را انکار کنند و حقیقت را تکذیب نمایند بر اوست که از آنمجلس برخیزد و
با آنها همنشین نشود. 141 - منافقان کسانی هستند که منتظر واقعه مولمهاي براي شما هستند [و بعقیده خودشان گویند عنقریب
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و یارانش هلاك میشوند و ما از دست آنها راحت میشویم و قوّت ما ظاهر و دین ما استوار میگردد]
اینکه اشخاص چون بینند از جانب خداي تعالی پیروزي نصیب شما گشته است بشما گویند آیا ما با شما نبودیم! [و با شما بر
ضد دشمن نمیجنگیدیم!] پس بهره ما را از غنائم جنگی بدهید- و اگر بینند پیروزي نصیب کافران شده است بآنها گویند آیا
ما سبب غلبه شما نشدیم! و شما را از دخول در زمره مسلمین باز نداشتیم! و بوسیله جاسوسی و نشر اکاذیب شما را از اسرار
آنها آگاه نساختیم و ایجاد رعب در دل مسلمانان ننمودیم! [و شما را از زحمت غلبه مؤمنین منع ننمودیم و کفایت امر شما را
نکردیم!] بنابراین خداوند در روز رستاخیز بین شماها حکومت خواهد فرمود و مؤمن را از منافق جدا خواهد نمود و هرگز
کافران را بر مؤمنان راهی براي غلبه و پیروزي نخواهد بود [و اگر بقوّت ظاهر بر مؤمنان غالب آیند مؤمنان بقوت برهان بر
کافران غالب خواهند بود] [ولی وا اسفا که مؤمنان صادق در ایمان کجایند! بلی اگر مؤمنان راست گفتار و درست کردار
باشند و باطنشان مصدّق ظاهرشان باشد اینکه غلبه خواهد بود چنانکه در صدر اسلام بود و إلّا فلا - چنانکه امروز حال و مقال
[ هوید است -]. [ صفحه 313
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 142 تا 143
اشاره
[ إِنَّ المُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُم وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النّاسَ وَ لا یَذکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِیلًا [ 142
اي « یُخادِعُونَ » -- 299- مُذَبذَبِینَ بَینَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَن یُضلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِ دَ لَهُ سَبِیلًا [ 143 ] -قرآن- 1
مراآة باب مفاعله از رؤیت که اینطرف عمل خود را نشان میدهد و آنطرف خوش آمد خود را ظاهر میسازد « یُراؤُنَ » یخدعون
یعنی هرگز براي او راهی بسوي حق و صواب یافت نخواهد « فَلَن تَجِ دَ لَهُ سَبِیلًا » یعنی متردّدین بین الکفر و الایمان « مُذَبذَبِینَ »
142 - منافقان [بسبب جهلشان و کمی عملشان و سوء 244- 173 -قرآن- 214 - 45 -قرآن- 158 - 21 -قرآن- 34 - شد. -قرآن- 7
تقدیرشان] با خدا بخدعه و مکر رفتار میکنند [یعنی بظاهر اظهار ایمان میکنند و بباطن بکفر خود باقی هستند] و خداوند هم
همان رفتاري را با آنها میکند که مخادعین میکنند [یعنی أحکام مسلمین را در باره آنها اجراء و خون و مال آنها را محفوظ و
مصون میدارد و در آخرت هم در درك اسفل آنها را جا میدهد- و در حقیقت خداوند مورد خدعه و مکر آنها قرار نمیگیرد
زیرا او عالم السرّ و الخفیّات است و بباطن افراد آگاه و مراد آنستکه با رسول خدا مکر میکنند زیرا مکر با رسول خدا مکر با
خداست چنانکه فرمود إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ و همچنین مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد أَطاعَ اللّهَ] و چون اینکه منافقان
براي [اشرف و افضل اعمال یعنی] نماز بپا ایستند بحالت کسالت و تنبلی بر میخیزند [زیرا نه نیّتی براي نماز دارند و نه ایمان و
736 [ صفحه 314 ] ندارند دلهاشان - 678 -قرآن- 689 - خشیتی در آنها موجود است و در معناي نماز هم تعقّلی -قرآن- 617
دچار فساد و نیّاتشان خراب است و آنچه میکنند بدون ذرّهاي اخلاص میکنند با خدا معاملهاي ندارند و معامله آنها با خلق
است] هر عملی را بچشم مردم میکشند و بریاء انجام میدهند [و بترس از مسلمانان باموري اقدام مینمایند و براي ارائه بخلق
نباشد پابند بعبادتی نیستند] و جز کمی بیاد خدا نمیباشند و آن هم از روي خلوص نیست. 143 - اینکه جماعت دو رویان
مردمانی مضطرب و دائما سرگشته بین کفر و ایمانند و همواره با تردید و تردّد زندگی میکنند و مطرود هر دو طرف میباشند و
بین دو دسته حیران ماندهاند نه فی الحقیقۀ از دسته مسلمانانند و نه از دسته مشرکان و هر کسرا خدا گمراه کند یعنی بحال
خودش واگذارد هرگز راهی بسوي حق و صواب نخواهد یافت و همواره مردّد و بحال بیثباتی خواهد ماند.
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 144 تا 147
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا الکافِرِینَ أَولِیاءَ مِن دُونِ المُؤمِنِینَ أَ تُرِیدُونَ أَن تَجعَلُوا لِلّهِ عَلَیکُم سُلطاناً مُبِیناً [ 144 ] إِنَّ المُنافِقِینَ
فِی الدَّركِ الَأسفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَن تَجِدَ لَهُم نَصِیراً [ 145 ] إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصلَحُوا وَ اعتَصَمُوا بِاللّهِ وَ أَخلَصُوا دِینَهُم لِلّهِ فَأُولئِکَ
مَعَ المُؤمِنِینَ وَ سَوفَ یُؤتِ اللّهُ المُؤمِنِینَ أَجراً عَظِیماً [ 146 ] ما یَفعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُم إِن شَ کَرتُم وَ آمَنتُم وَ کانَ اللّهُ شاکِراً عَلِیماً
درك و درك « الدَّركِ الَأسفَلِ » حجّۀ قویۀ ظاهرة برهان قويّ آشکارا « سُلطاناً مُبِیناً » -- [ 551 [ صفحه 315 - 147 ] -قرآن- 1 ]
مفرد درکات یعنی طبقات هفتگانه دوزخ و درك اسفل آخرین طبقه در قعر جهنم است و درکات گفتهاند براي اینکه
ما أفسدوا من أحوالهم و هم فی دور النفاق یعنی تبهکاریهاي دوره نفاق « أَصلَحُوا » متدارکه یعنی متتابعه و پشت سر هم است
اي مثیبا یقبل الیسیر و یعطی الجزیل یعنی ثواب دهندهاي که « شاکِراً » خود را اصلاح کنند و بدیها را بنیکیها تبدیل نمایند
144 - اي کسانیکه 422- 275 -قرآن- 413 - 85 -قرآن- 264 - 26 -قرآن- 63 - اندك را میپذیرد و بسیار عطا میکند. -قرآن- 7
ایمان [بخدا و رسول] آوردهاید کافران [و منافقان] را بدوستی و یاري خود مگیرید [و از آنها طلب عزّت و غلبه مکنید و
چگونه چنین عملی از شما صادر میشود و حال آنکه اینکه دأب و روش منافقان و صفت آنها است!] و جز از مؤمنان استمداد
ننمائید، آیا میخواهید که خدا را در استحقاق عذاب براي شما حجّت و برهانی قوي و آشکارا باشد! [زیرا وقتی شما کافران را
بدوستی و یاوري گرفتید و از مؤمنان مددي نخواستید روش منافقان را پیش گرفتهاید و مستحقّ عذاب شدید خواهید بود].
-145 [محقّق بدانید] که منافقان در آخرین طبقه قعر دوزخ و در درك زیرین آتش جا دارند [و بلاشک آنان مستحق چنین
عذابی هستند زیرا آنان با اسلامیان مخلوط شدند و اسلام را شناخته و سپس منکر گشتند و پیروي شیطان را اختیار کرده در
راه متابعت هوا و زخارف دنیا ایثار نمودند ولی کافران بواسطه غلبه جهل و پیروي تقلید کور کورانه بکفر باقی ماندند و لذا
در آتش کمتر معذّبند و در درك بالاتري مکان دارند] و براي اینکه فرقه منافقان هرگز یار و یاوري نخواهی یافت [که عذاب
را از آنها باز دارد یا تخفیفی در آنچه دچار هستند بدهد]. 146 - مگر کسانیکه از نفاق توبه کنند [و شرایط توبه صحیح و
کامل را ملحوظ دارند یعنی سه امر را بر خود واجب سازند: یکی آنکه] خود را اصلاح کنند [یعنی در اعمال صالحه بحدّي
کوشا شوند که آنچه بدي در دوره نفاق داشتهاند [ صفحه 316 ] بپوشانند [دیگر آنکه] بخداي یکتا اعتصام جویند [و بریسمان
خدائی چنگ زنند و بقرآن او تمسّک یابند و بهدایت رسول برگزیده او مهتدي و راهرو شوند و تمام آنها را براي رضاي خدا
بعمل آورند: سه دیگر آنکه] دین خود را براي خدا خالص گردانند [یعنی فقط او را بخوانند و از روي خلوص فقط رو بسوي
او کنند و غیر او را در نظر نیاورند- و چون چنین کردند چنین جماعتی با مؤمنان خواهند بود و دیري نمیگذرد که خداوند
بمؤمنان مزد عظیمی عطا خواهد فرمود [که بکنه آن جز خدا کسی عالم نخواهد بود]. 147 - اگر شما اي منافقان شکر نعمت
خدایرا بگذارید و حق واجبی که او را بر شماست ادا نمائید و بخدا و رسولش ایمان آورید و بآنچه از جانب او آمده است
اقرار کنید [و همانطور که ذکر شد توبه کنید و خود را اصلاح کنید و بخدا و دین او خالصانه تمسّک جوئید] خدا را چه
حاجتی بعذاب شماست! [آیا شما را براي انتقام عذاب میکند! نه آیا شما را براي جلب خیر و دفع ضرر معذّب میدارد! خیر
پس عذاب شما براي او چه سود و زیانی دارد! فقط چون او عادل و حکیم است نباید بین صالح و طالح مساوات کند کافران و
منافقان و گنهکاران اداي حق او را نکردهاند و نعمی که بآنها عطا شده است در راه خیر مصروف نداشتهاند بلکه در غیر آنچه
براي آن خلق شده صرف کردهاند و لذا اگر شاکر شوند و ایمان آورند مستحق ثوابی خواهند بود که بهمانندهاي آنها میدهد]
و خداوند تا بوده و خواهد بود شاکر است یعنی کریم است و عطا کننده جزاي شکر است و بحال بندگان داناست و بقدر
استحقاق آنها پاداش میدهد.
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 148 تا 149
اشاره
لا یُحِبُّ اللّهُ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِنَ القَولِ إِلاّ مَن ظُلِمَ وَ کانَ اللّهُ سَمِیعاً عَلِیماً [ 148 ] إِن تُبدُوا خَیراً أَو تُخفُوهُ أَو تَعفُوا عَن سُوءٍ فَإِنَّ اللّهَ
إِن » بمعنی اعلان و آشکارا کردن است: جهر برأیه اي أعلنه « الجَهرَ » -- [ 217 [ صفحه 317 - کانَ عَفُ  وا قَدِیراً [ 149 ] -قرآن- 1
- 96 -قرآن- 141 - 16 -قرآن- 75 - یا آنرا پنهان بدارید. -قرآن- 7 « أَو تُخفُوهُ » یعنی اگر نیکی و طاعتی را اظهار کنید « تُبدُوا خَیراً
156
تفسیر معانی
اشاره
-148 خداوند دوست ندارد زبان گشودن ببدگوئی از کسیرا [یعنی خدا را بغضب میآورد چه آتش دشمنی را دامن میزند و
ایجاد بغض و نفور مینماید] مگر کسی مظلوم واقع شود [و بالطبع زبان ببدگوئی از ظالم و ذکر مظالم شخص ستمکار بگشاید
و از ظلم او شکایت و داد خواهی کند و یاري بطلبد و عمل او را آشکار و کردار بد او را تذکار نماید تا تمام مردم بزشتی
عمل آن ستمکار آگاه گشته و از او بر حذر باشند] و خداوند بگفتار ستمکش و ستمگر هر دو شنوا و بهر کردار و پنداري
داناست [و هر کس را بمقتضاي عملش پاداش و کیفر میدهد]. 149 - هرگاه [کردار یا گفتار] خوب کسیرا که نیکی کرده
است [بشکرانه احسان او] آشکار کنید یا آنرا پنهان نمائید و ظاهر نسازید یا اینکه از [کردار یا گفتار] بد کسی که بشما بدي
کرده است [با قدرت بر انتقام از او] در گذرید و زبان ببدگوئی او نگشائید بدانید که خداوند همواره با آنکه قادر و تواناي
بمجازات و انتقام است بخشنده و در گذرنده از گناهان خلایق است [کنایه از اینکه شما را نیز میسزد که متخلّق با خلاق
خدائی گشته با تمکّن و قدرت بر انتقام از کسیکه بشما بد کرده است گذشت نمائید- بشرط آنکه آن بدکار ستمگر نیز در
حدّ ظلم خود متوقّف شود و از آن حدّ دیگر تجاوز نکند]. - از امام صادق أبی عبد اللّه علیه السّلام مروي است که اگر
میهمانی بکسی وارد شود و میزبان در مهمانداري او بوظیفه خود عمل نکند بر مهمان باکی نیست که از پذیرائی بد او ببدي
یاد کند [یعنی مشمول کلام من ظلم میشود]. و نیز مفسّرین گفتهاند که آیه مبارکه دلالت دارد بر اینکه اگر کسی هتک [
صفحه 318 ] سرّ خود کند و متجاهر بفسق باشد اظهار عمل زشت او جایز است و در حدیث آمده است که [قولوا فی الفاسق ما
فیه یعرفه النّاس و لا غیبۀ لفاسق یعنی آنچه عمل بد در فاسق هست بگوئید که مردم او را بشناسند و فاسق را غیبت نیست]. و
همچنین در آیه مبارکه دلالتی است بر ترغیب در مکارم اخلاق و نهی از آشکار کردن عیوب مردمان تا وقتی که گناه پنهان
میکنند و متجاهر در فسق نیستند و از آشکارا شدن عیب خود بیمناك و خجلاند. و نیز فرمودهاند [ثلاثۀ لیست لهم الغیبۀ:
الامام الجائر و الفاسق المعلن بفسقه و المبتدع الّذي یدعو النّاس إلی بدعته یعنی سه طایفهاند که غیبت ندارند یکی پیشواي
بدکار ستمکار دیگر بدکار خارج از حدود شرع که علنی بفسق مشغول است سوّم بدعتگذاري که مردم را ببدعت خود
دعوت میکند]. و از جمله فرمودهاند: [البلاء موکّل بالمنطق یعنی بلاء موکّل بگفتار است و هر چه زحمت آید از زبان آید] و
مولوي چه نیکو فرماید: اینکه زبان چون سنگ و هم آهن وش است || و آنچه بجهد از زبان چون آتش است سنگ و آهن
را مزن بر هم گزاف || گه ز روي نقل و گه از روي لاف زان که تاریک است و هر سو پنبه زار || در میان پنبه چون باشد
[ شرار عالمی را یک سخن ویران کند || روبهان مرده را شیران کند [ صفحه 319
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 150 تا 152
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ یَکفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَینَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعضٍ وَ یُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُوا
بَینَ ذلِکَ سَبِیلًا [ 150 ] أُولئِکَ هُمُ الکافِرُونَ حَ  قا وَ أَعتَدنا لِلکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً [ 151 ] وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَم یُفَرِّقُوا بَینَ
یعنی « أَن یُفَرِّقُوا بَینَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ » -- 479- أَحَ دٍ مِنهُم أُولئِکَ سَوفَ یُؤتِیهِم أُجُورَهُم وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً [ 152 ] -قرآن- 1
اي هیّانا یعنی مهیّا و آماده کردهایم از ماده عتاد که عدّه باشد « أَعتَدنا » طریقا « سَبِیلًا » . بخدا ایمان بیاورند و برسولان کافر شوند
-53- یعنی خوار کننده و داراي اهانت. -قرآن- 7 « مُهِیناً » و بقولی أصل آن أعددنا بوده که دال اوّلی بتاء تبدیل شده است
291- 130 -قرآن- 281 - 113 -قرآن- 120 - قرآن- 103
تفسیر معانی
اشاره
-150 حقّا کسانیکه بخدا و پیمبران او کفر میورزند و میخواهند که بین خدا و پیمبرانش جدائی بیندازند [یعنی بخدا ایمان
میآورند و بپیمبران و کتابهاي آنان منکر میشوند و کافر میگردند و اینها اکثر ساکنین جهاناند] [و پارهاي] گویند ما ببعض از
انبیاء ایمان داریم و ببعض دیگر کافر هستیم [چنانکه یهود حضرت موسی و پیمبران قبل را تصدیق کرده و عیسی و محمّد
صلّی اللّه علیه و اله و سلّم را تکذیب نمودند و نصاري عیسی را تصدیق و منکر رسالت محمّد شدند] و خواهانند که بین کفر
و ایمان طریقی اتّخاذ کنند [و بدعتی براي دعوت جهان ایجاد نمایند]. 151 - چنین جماعی [که ذکر شدند] حقا کافران حقیقی
آنها هستند [در کفر کامل و در ضلالت راسخاند و چه حقّی ثابتتر و واضحتر از اینکه خداي تعالی آنرا [ صفحه 320 ] حقّ
قرار دهد و بفرماید حقّا آنها کافراند] و ما براي کافران عذاب خوار کنندهاي مهیّا کردهایم. - اینکه حکم سخت براي کسیکه
ایمان بخدا بیاورد و بپمبرانش کافر باشد یا ایمان ببعض پیمبران بیاورد و ببعض دیگر کافر گردد غرابتی ندارد و عجب نباشد
زیرا ایمان بخدا که حقیقتی براي آن باشد مقتضی پرستش و عبادت اوست بوجهی که موجب رضا و خشنودي او باشد و
راهی براي چنین عبادتی غیر از ایمان بپیمبران و پیروي تعلیمات آنان نیست چه آنها سفراي بین خدا و خلقند و چگونه ممکن
است ایمان بخدا و کفر بپیمبرانش بتصوّر آید- و امّا ایمان بپیمبران مانند موسی یا عیسی یا کفر بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله
چنانکه یهود یا نصاري دارند ارزشی ندارد و مورد قبول حق نیست زیرا اگر یهود حقیقۀ بموسی ایمان آوردهاند بایستی
بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله هم ایمان آورند و اگر نصاري نیز حقیقۀ بعیسی ایمان دارند بایستی بمحمّد صلّی اللّه علیه و اله و
سلّم هم ایمان داشته باشند از آنجهت که نام او در کتابهاي خود آنها مذکور است و در توراة و انجیل بآمدن او بشارت داده
شده و در آنها تصدیق گردیده است و دلائل رسالت هم در باره محمّد صلّی اللّه علیه و آله از دیگران واضحتر و روشنتر است
زیرا او پیمبر امّی عربی است که در جاهلیّت نشو و نما کرده و سپس قرآنی بر او نازل گشته است که در هر چیز و از هر حیث
در حدّ کمال است و ختم رسالت باو شده و قرآن او دستور تامّی است. 152 - و [مسلمانان] کسانی هستند که بخدا و پیمبرانش
ایمان آوردهاند و بین هیچیک از آنها فرقی نمیگذارند [و ایمانشان خالصا اللّه] است اینکه جماعت را بزودي مزدشان را عطا
میکنیم و همواره خداست که آمرزنده مؤمنان بزهکار و مهربان ببندگان است که آنها را بوسیله پیمبران براه راست هدایت
[ فرموده است. [ صفحه 321
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 153 تا 159
اشاره
یَسئَلُکَ أَهلُ الکِتابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیهِم کِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَد سَأَلُوا مُوسی أَکبَرَ مِن ذلِکَ فَقالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهرَةً فَأَخَ ذَتهُمُ الصّاعِقَۀُ
بِظُلمِهِم ثُمَّ اتَّخَ ذُوا العِجلَ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَیِّناتُ فَعَفَونا عَن ذلِکَ وَ آتَینا مُوسی سُلطاناً مُبِیناً [ 153 ] وَ رَفَعنا فَوقَهُمُ الطُّورَ
بِمِیثاقِهِم وَ قُلنا لَهُمُ ادخُلُوا البابَ سُجَّداً وَ قُلنا لَهُم لا تَعدُوا فِی السَّبتِ وَ أَخَ ذنا مِنهُم مِیثاقاً غَلِیظاً [ 154 ] فَبِما نَقضِ هِم مِیثاقَهُم وَ
وَّ قَولِهِم قُلُوبُنا غُلفٌ بَل طَبَعَ اللّهُ عَلَیها بِکُفرِهِم فَلا یُؤمِنُونَ إِلاّ قَلِیلًا [ 155 ] وَ بِکُفرِهِم وَ
ٍ
کُفرِهِم بِآیاتِ اللّهِ وَ قَتلِهِمُ الَأنبِیاءَ بِغَیرِ حَق
قَولِهِم عَلی مَریَمَ بُهتاناً عَظِیماً [ 156 ] وَ قَولِهِم إِنّا قَتَلنَا المَسِیحَ عِیسَ ی ابنَ مَریَمَ رَسُولَ اللّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِن شُبِّهَ لَهُم وَ
1053 بَل رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیهِ وَ - وَّ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً [ 157 ] -قرآن- 1
ِ
مِّنهُ ما لَهُم بِهِ مِن عِلمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّن
ٍ
إِنَّ الَّذِینَ اختَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَک
- کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً [ 158 ] وَ إِن مِن أَهلِ الکِتابِ إِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ وَ یَومَ القِیامَۀِ یَکُونُ عَلَیهِم شَهِیداً [ 159 ] -قرآن- 1
شراره کهربائی و الکتریکی که بین ابرها با « الصّاعِقَۀُ » المراد رؤیۀ جهرة یعنی دیدن آشکارا « جَهرَةً » -- [ 199 [ صفحه 322
یعنی دلایل واضحه بر « البَیِّناتُ » یکدیگر یا بین أبر و زمین حاصل میشود و موجب خرابی و سوختن موجودات زمینی میگردد
کوه و بالاخص کوه سینا « الطُّورَ » اي تسلّط ظاهرا و حجّۀ ظاهرة « سُلطاناً مُبِیناً » نبوّت موسی مانند شکافتن دریا و ید بیضا و عصا
یعنی از آنچه بر « لا تَعدُوا » یعنی با حالت خضوع و تذلّل « سُجَّداً » از بلاد مصر که بنی اسرائیل در زیر و دامنهاش مقیم بودند
اي تجاوز « عدا یعدو عدوا » شما مباح گشته تجاوز نکنید و بشکار در روز شنبه بخویشتن ستم ننمائید و لا تعدوا: اي لا تتجاوزوا
جمع غلاف و آن ظرف است « غُلفٌ » ما زائده است اي فبنقضهم « فَبِما نَقضِهِم » اي بسبب میثاقهم جمع میاثیق « مِیثاقَهُم » عن حدّه
و مراد آنستکه دلهاي ما ظروف دانش است و حاجتی بآنچه تو گوئی نداریم و ممکن است جمع أغلف باشد و مراد آنستکه
یعنی خدا بر آن مهر کرده است و « طَبَعَ اللّهُ عَلَیها » دلهاي ما پوشیده بپردههائی است که چیزي از آنچه تو گوئی بآنها نمیرسد
یعنی دروغی که شنونده « بُهتاناً » بقولی: یعنی مانند پولهاي سکّه خورده غیر از نقشهائی که بر آن زدهاند نقش دیگري نمیپذیرد
وَ إِن مِن أَهلِ الکِتابِ » اي وقع لهم التشبیه بین عیسی و المقتول الّذي صلبوه « شُبِّهَ لَهُم » را مبهوت میسازد و از آن بشگفت میآید
إن در اینجا بمعنی ماي نافیه است یعنی و ما من أحد من الیهود و النصاري هیچیک از یهود و نصاري « إِلّا لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ
نیست مگر اینکه قبل از مرگ خودش [ یا قبل از مرگ عیسی] بعیسی ایمان میآورد که او بنده خدا و رسول خداست. -
505 -قرآن- - 459 -قرآن- 493 - 357 -قرآن- 449 - 317 -قرآن- 347 - 223 -قرآن- 298 - 67 -قرآن- 209 - 16 -قرآن- 54 - قرآن- 7
- 1283 -قرآن- 1345 - 1194 -قرآن- 1266 - 1036 -قرآن- 1184 - 776 -قرآن- 1011 - 737 -قرآن- 768 - -686-673 قرآن- 719
1418
تفسیر معانی
اشاره
-153 أهل کتاب [یعنی یهودان] از تو میخواهند که کتابی از آسمان [بخطّ آسمانی] بر آنها نازل کنی [که شهادت بدهد تو
رسول خدا بسوي آنان میباشی یعنی بنام جماعتی از آنها یا بنام روحانیون و احبار آنها نازل شود که بتو ایمان آورند و اینکه
تقاضا خود دلیل بر نافهمی آنها نسبت بحقیقت رسالت است و اینکه خواهش را از آنجهت میکنند که ترا ناتوان بشمار آرند،
تعجب مکن] [ صفحه 323 ] اینکه یهودان [در قدیم] بزرگتر از اینرا خواستار شدند و بموسی علیه السّلام گفتند خدا را بالعیان
و آشکارا بما نشان بده [که حجاب و حاجز و مانعی بین ما و خدا نباشد] و در اثر اینکه خواهش و طلب صاعقه آسمانی آنها
را فراگرفت و بسبب ظلمشان باین عقوبت معاقب شدند سپس [بعد از اینکه از صاعقه بسوختند خداوند دوباره آنها را زنده
کرد] و آنها پس از آنهمه آیات روشن و معجزات واضحهاي که موسی علیه السّلام براي آنها آورده بود [مانند عصا و شکافتن
دریا و ید بیضا و سایر براهین و حجج قویهاي که دالّ بر وحدانیّت و الوهیّت خداي یکتا بود] آنها گوسالهاي را بخدائی اختیار
کردند [و چون توبه کردند] و ما بموسی تسلّط واضح و حجّت نیرومندي دادیم [که آنها را بکشتن یکدیگر توبه دهد و آنها
هم اطاعت کردند] و ما از اینکه گناه بزرگ آنها [که گوساله پرستی بود] در گذشتیم و آنها را عفو نمودیم]. 154 - [و چون
خداوند از آنها پیمان گرفته و آنان را مکلّف بآئین و شریعت موسی علیه السّلام نموده بود] و آنها از عمل بتوراة و قبول آنچه
موسی آورده بود امتناع کردند و سرباز زدند و پیمانی که با خدا بسته بودند شکستند ما هم بجبرئیل فرمان دادیم که کوه را
کنده و بر بالاي سر آنها بدارد [لکن آنها یهود بودند و بدستور عمل ننمودند و در شأن آنها همین بس که گوئیم یهوداند] و
بآنها گفتیم از دروازه ده [ یا شهري که خدا داناست کدام شهر بوده است] باحالت خضوع و تذلّل نسبت بخدا [و با انکسار و
ذلّت نسبت بعظمت و جبروت او] داخل دروازه شوید و [همچنین بزبان داود علیه السّلام] بآنها گفتیم که در روز شنبه [که روز
عبادت است بشکار ماهی مشغول نشوید] و تجاوز از حدّ [آنچه بر شما مباح است بآنچه بر شما حرام است] نکنید و از آنها
پیمان مؤکّ د و محکمی گرفتیم [که بفرمان ما عمل کنند و از نهی ما دوري جویند]. 155 - و بسبب پیمان شکنی آنها [پیمانی
که با خدا بسته و بعد حلال او را حرام و حرام او را حلال نمودند] و بسبب کفرشان و انکارشان بآیات خدا [آنهم آیاتی که
آنها دیدند و غیر آنها ندیدند] و بسبب کشتن آنها پیمبران خدا را بغیر حق [ صفحه 324 ] و بدون گناه [که فقط میگفتند ربّنا
اللّه پروردگار ما خداي یکتاست مانند یحیی و زکریّا و غیر هما علیهم السّلام] و بسبب گفتارشان که دلهاي مادر غلاف است
و آنچه شما ما را بآن دعوت میکنید بدلهاي ما نمیرسد یا اینکه دلهاي ما ظرفی پر از دانش است و نیازي بآنچه شما میگوئید
نداریم [و حال آنکه چنین نبود] بلکه خداوند بسبب کفرشان بر دلهاي آنها مهر زده که نور هدایت بآنها نرسد [و مانند نقود
مسکوك نقش دیگري نپذیرد] و بدین جهت جز عدّه کمی [مانند عبد اللّه بن سلام و امثالش] ایمان نخواهند آورد [و یا آنکه
جز بکمی از آنچه نازل گشته است تصدیق نمیکنند و ایمان بتمام ما أنزل اللّه ندارند]. 156 - و بسبب کفر آنها [یعنی یهودان]
بعیسی علیه السّلام و انجیل و گفتار آنها در باره مریم عذراء بتول [که او را رمی بفاحشه کردند و مرد صالحی مانند یوسف
نجّار را باو بستند و بدین جهت] بهتان بزرگی [که در باره هر کس گفته شود موجب بهت و دهشت است] بحضرت مریم علیه
السّلام نسبت دادند. 157 - و گفتار [دیگرشان و ادعائی که کردند] ما مسیح عیسی بن مریم علیه السّلام رسول خدا را کشتیم و
حال آنکه نه او را کشتند و نه او را بدار زدند و بصلیب کشیدند، بلکه امر بر آنها مشتبه شد [و گمان بردند مسیح را کشتهاند و
حال آنکه دیگري را بجاي او بدار زدند] و آنانکه اختلاف کلمه در باره مسیح پیدا کردند از آن در شک و تردید افتادند [و
علم قاطعی بقتل او ندارند] و پیروي گمان خود را نمودند و بگمانشان که عیسی را کشتهاند و حال آنکه مقتول عیسی نبود و
از روي تحقیق و یقین مسیح نبود که کشته شد. 158 - بلکه خدا او را برداشت نمود و بسوي خود برد و بدانید که خداوند
همواره عزیز است و مغلوب نمیشود و از دشمنان او انتقام میکشد و حکیم است یعنی در افعال و تقدیرات خود بحکمت عمل
میفرماید. 159 - و هیچ کسی از أهل کتاب [خواه یهودي و خواه نصرانی] نیست مگر آنکه پیش از مرگ خود بعیسی علیه
السّلام ایمان میآورد [ایمان صحیحی یعنی موقع [ صفحه 325 ] خروج روح از بدنش از حدّ افراط و تفریطی که داشت
منصرف میشود و یهودي باو ایمان خواهد آورد که او رسول خدا و کلمه اوست که بمریم القآء گردیده و روح خداست که
در آستین مریم دمیده شد و نصرانی هم باو ایمان میآورد به اینکه که او رسول خداست و عبد خدا و کلمه اوست و إله یا پسر
مرجعش عیسی علیه السّلام باشد یعنی در آخر الزمان قبل از آنکه عیسی علیه السّلام « قبل موته » إله نمیباشد- و بقولی ضمیر
قبض روح شود أهل کتاب باو ایمان خواهند آورد و البته در موقع مرگ که زوال تکلیف است آن ایمان سودي نخواهد
داشت] و عیسی علیه السّلام در روز رستاخیز گواه حال آنها خواهد بود [که بایمان و کفر آنها شهادت خواهد داد فکیف اذا
جئنا من کلّ امّۀ بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیدا] و گواه آنها خواهد بود [به اینکه که او تبلیغ رسالات پروردگار خود را
نمود و یهود او را تکذیب کردند و نصاري هم در باره او غلوّ کرده او را خدا یا پسر خدا پنداشتند و او از اینکه مردم و
عقیدت آنها بیزار بود]. - بنا بقول مفسّرین اینکه آیه دلالت دارد بر اینکه هر کافري در موقع معاینه مرگ ایمان خواهد آورد
و ایمانش هم پذیرفته نیست چنانکه ایمان فرعون در حال نومیدي سودي نبخشید چه آنموقع موقع زوال تکلیف است و قریب
بهمین موضوع اخباري است که فرقه ناجیه امامیّه روایت میکنند که شخص محتضر از هر دینی باشد رسول خدا صلّی اللّه علیه
و آله و خلفاي او را در حین مرگ میبیند و از علی علیه السّلام مروي است که بحارث همدانی فرمود: یا حار همدان من یمت
یرنی || من مؤمن او منافق قبلا یعرفنی طرفه و أعرفه || بعینه و اسمه و ما فعلا و اگر اینکه روایت صحیح باشد مراد برؤیت
آنها در اینحال علم الیقین بثمره ولایت و عداوت آنهاست چنانکه روایت شده است چون آدمی مرگ را معاینه کند در
[ اینحالت بر او معلوم میشود که أهل بهشت یا دوزخ میباشد [مجمع]. [ صفحه 326
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 160 تا 162
اشاره
فَبِظُلمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمنا عَلَیهِم طَیِّباتٍ أُحِلَّت لَهُم وَ بِ َ ص دِّهِم عَن سَبِیلِ اللّهِ کَثِیراً [ 160 ] وَ أَخذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَد نُهُوا عَنهُ وَ
أَکلِهِم أَموالَ النّاسِ بِالباطِلِ وَ أَعتَدنا لِلکافِرِینَ مِنهُم عَذاباً أَلِیماً [ 161 ] لکِنِ الرّاسِخُونَ فِی العِلمِ مِنهُم وَ المُؤمِنُونَ یُؤمِنُونَ بِما أُنزِلَ
إِلَیکَ وَ ما أُنزِلَ مِن قَبلِکَ وَ المُقِیمِینَ الصَّلاةَ وَ المُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ المُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ الیَومِ الآخِرِ أُولئِکَ سَنُؤتِیهِم أَجراً عَظِیماً
546 -- هادُوا تابوا و رجعوا بعد عبادة العجل بِ َ ص دِّهِم بمنعهم الرّاسِخُونَ فِی العِلمِ اي المتمکّنون من العلم: - 162 ] -قرآن- 1 ]
رسخ یرسخ رسوخا: اي ثبت، علماء راسخون محقّقانی هستند که شبهه عارض آنها نمیشود المُؤتُونَ الزَّکاةَ اي المؤدّون: آتی
233- 94 -قرآن- 212 - 58 -قرآن- 67 - 13 -قرآن- 47 - الزکاة اي ادّاها. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
-160 پس بسبب ظلمی که یهودان بخود نمودند [یعنی پیمانی که با خدا بسته بودند و شکستند و بآیات او کافر شدند و
پیمبران او را کشتند و بمریم عذراء بهتان بزرگی بستند] ما هم خوراکهاي پاکیزهاي که بر آنها حلال شده بود حرام نمودیم و
بسبب منع آنها مردم بسیاري را از راه خدا [یعنی از ایمان بخدا و عصیان و عنادي که بمرّات نسبت بموسی علیه السّلام نشان
دادند و امر بمنکر و نهی از معروف را شعار خود ساختند و اینک بشارت بظهور مصطفی صلّی اللّه علیه و آله و اوصاف پیمبر
خاتم را که در کتب آنها مصرّح است کتمان کردند]. 161 - و بسبب ربا گرفتن از غیر [و ربا خواري باعتقاد اینکه حلال است]
و حال آنکه محقّقا از خوردن ربا نهی شده بودند و [در توراة تحریف شده خود [ صفحه 327 ] نوشتند که ربا گرفتن از غیر
یهود حلال و از یهود حرام است] و تصرف کردن و خوردن اموال مردم را بغیر حق و بدون استحقاق و استیجاب از آنها
گرفتن [یعنی رشوه میگرفتند و کتاب از پیش خود نوشته و بمردم میفروختند و میگفتند از جانب خداست] [و در مقابل تمام
اینکه کارهاي زشت علاوه بر معاقب گشتن بحرمت طیّبات] در روز رستاخیز براي کافران از آن جماعت یهود، عذاب
دردناکی مهیّا ساختهایم. 162 - لکن کسانی از یهود [مانند عبد اللّه بن سلام و یاران او] که در علم بتوراة و درس آن ثابت و
راسخ هستند [و میدانند که آنچه را تو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله آوردهاي منزل از جانب حق است و شخص و شخصیّت تو
در توراة مصرّح است] و همچنین مؤمنان از أصحاب خودت یعنی غیر أهل کتاب بآنچه بر تو نازل گشته و بآنچه بر انبیاء و
رسل پیش از تو نزول یافته است و بکسانیکه نماز را بطور کامل و با تمام شرایط بر پا میدارند ایمان میآورند و زکاة مال خود
را میدهند و بخداي یکتا و روز جزا ایمان دارند- اینکه جماعت هستند که بآنها قریبا مزد بزرگی عطا خواهیم فرمود [یعنی
بازاي اطاعتی که از خدا کرده و پیروي ترا نمودهاند بهشت جاوید نصیب آنها خواهد بود]. - براي کلمه [المُقِیمِینَ] در آیه
مبارکه بنا بقول عدّهاي از مفسّران اگر حالت نصبی باشد منصوب بمدح و ثنا میباشد و در اینصورت عطف بر [الرّاسِخُونَ فِی
لکن راسخون در علم از یهودان و مؤمنان از أصحاب تو بآنچه بر تو و » : العِلمِ] و [المُؤمِنُونَ] میشود و معناي آیه چنین میشود
پیش از تو نازل شده میگروند و نماز را بر پا میدارند و زکاة را ادا میکنند و بخدا و روز واپسین ایمان دارند و اینکه جماعت را
بزودي مزد بزرگی خواهیم داد.] و بنا بقول عدّه دیگري از مفسّران که بحالت جرّي میدانند کلمه [مقیمین] عطف بر [بِما أُنزِلَ]
میباشد و در اینصورت معناي آیه چنین میشود: [لکن راسخون در علم از یهودان و مؤمنان از اصحاب تو بآنچه بر تو و پیش از
206 -قرآن- - 188 -قرآن- 191 - 31 -قرآن- 159 - تو نازل گشته بفرشتگان و بپیمبرانی که اقامه صلاة کردهاند ایمان -قرآن- 16
597-582 [ صفحه 328 ] میآورند و زکاة میدهند و بروز واپسین هم ایمان دارند و اینکه جماعتند که مزد بزرگی بآنها میدهیم]
و اینقول دوم را طبري اختیار کرده و تفسیر متن ما هم بهمین مضمون است- ولی بعضی را عقیده بر اینکه است که در أصل
آیه عبارت [المقیمون الصلاة] بحالت رفعی بوده و خطا از کاتب شده است و اینقول را از عایشه روایت کردهاند و گفتهاند که
در مصحف إبن مسعود هم همین قسم بوده است و اینقول را شیخ طبري و شیخ طبرسی در جامع البیان و مجمع البیان هر دو و
همچنین بسیاري از مفسّرین ردّ کرده و گفتهاند اگر چنین بود باید در سایر مصاحف هم که در دست است بخلاف اینکه باشد
و بعلاوه اگر خطا از جهت خطّ بود بایستی أصحاب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله که از لسان نبی شنوده و گرفته و بما
آموختهاند اینکه خطاي کاتب را متذکّر میشدند. - در آیه مبارکه اشاره بجمع بین ایمان صحیح و عمل صالح هر دو میباشد
که داراي آنها مستحق ثواب جزیل و أجر عظیم میباشد. - در آیه مبارکه خداي تعالی کسانیرا که هدایت بدین او شدهاند از
یهودانی که در آیه 153 ذکر شده استثناء فرموده که آنها از راه جهل و نادانی از تو معجزه میخواهند و میگویند کتابی از
آسمان بر ما فرود آور ولی اینکه یهودانی که راسخ در علم هستند بنابر آنچه در کتب پیمبران پیشین خواندهاند بدرستی گفتار
تو و وجوب پیروي از تو دانا هستند و حاجتی بدر خواست معجزه و برهانی غیر از علم راسخ در قلب خود ندارند و علم
[ همواره بهترین رهبر است چنانکه همیشه جهل رهزن است. [ صفحه 329
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 163 تا 166
اشاره
إِنّا أَوحَینا إِلَیکَ کَما أَوحَینا إِلی نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِن بَعدِهِ وَ أَوحَینا إِلی إِبراهِیمَ وَ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الَأسباطِ وَ عِیسی
وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیمانَ وَ آتَینا داوُدَ زَبُوراً [ 163 ] وَ رُسُلًا قَد قَصَصناهُم عَلَیکَ مِن قَبلُ وَ رُسُلًا لَم نَقصُصهُم عَلَیکَ
وَ کَلَّمَ اللّهُ مُوسی تَکلِیماً [ 164 ] رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّۀٌ بَعدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً
660 -- أَوحَینا ایحاء - 165 ] لکِنِ اللّهُ یَشهَدُ بِما أَنزَلَ إِلَیکَ أَنزَلَهُ بِعِلمِهِ وَ المَلائِکَۀُ یَشهَدُونَ وَ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً [ 166 ] -قرآن- 1 ]
در لغت داراي معانی چندي است از جمله بمعنی اشاره است چنانکه فرموده است فَأَوحی إِلَیهِم أَن سَبِّحُوا بُکرَةً وَ عَشِیا و بمعنی
مُّوسی أَن أَرضِ عِیهِ و بر آن چیزیکه غریزه حیوانی بر آن است وَ أَوحی رَبُّکَ إِلَی النَّحلِ أَنِ اتَّخِ ذِي مِنَ
ِ
الهام وَ أَوحَینا إِلی أُم
یُّوحِی بَعضُ هُم إِلی بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرُوراً و بر آنچه از جانب
ِ
الجِبالِ بُیُوتاً. و بمعنی اعلام در پنهانی شَیاطِینَ الإِنسِ وَ الجِن
حق تعالی بر پیمبران القاء میگردد و در اینکه آیه مراد همان است الَأسباطِ جمع سبط و آن فرزند فرزند است یعنی نواده و در
اینجا مراد پسران صلبی یعقوب و اولاد اولاد یعنی قبایل بنی اسرائیل میباشند زَبُوراً زبر محکم کردن کار مخصوصا در چاه
است: بئر مزبور یعنی چاهی که با سنگ چیده شده باشد و بمعنی عقل هم آمده است و بمعنی نوشتن هم هست و هر کتابی را
زبور گویند و در اینجا مراد کتاب منزل بر داود علیه السّلام است: زبر الکتاب اي کتبه وَ رُسُلًا از اینکه جهت منصوب است که
مفعول فعل مضمري است که و أرسلنا باشد اي: و أرسلنا رسلا قَد قَصَصناهُم اي: روینا لک اخبار هم یعنی خبرهاي آنها را
-358- 229 -قرآن- 280 - 164 -قرآن- 181 - 15 -قرآن- 111 - براي تو روایت کردیم. قصّ یقصّ قصصا اي اخبره به. -قرآن- 7
[ 1134 [ صفحه 330 - 1017 -قرآن- 1119 - 733 -قرآن- 1007 - 588 -قرآن- 725 - 477 -قرآن- 579 - قرآن- 388
تفسیر معانی
اشاره
-163 ما [با عظمت و قدرتی که دارا هستیم] بتو وحی نمودیم [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] [اینکه قرآن را] همچنانکه به
نوح [پیغامبر و پدر دوم بشر] وحی نمودیم و بانبیاء بعد از نوح ویژه إبراهیم علیه السّلام [أبو الانبیآء] و اسماعیل [پسر بزرگتر او
پدر عرب و جد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله] و اسحق بن إبراهیم و پسرش یعقوب [موسوم باسرائیل که یهود منتسب باو است]
و اسباط [یعنی فرزندان از صلب یعقوب که ده تن بوده و با دو تن اولاد یوسف جمعا دوازده تن و از فرزندان آنها دوازده قبیله
اسباط بنی اسرائیل بوجود آمدهاند] و عیسی بن مریم و أیوب و یونس و هارون و سلیمان بن داود وحی نمودیم و بداود پیغمبر
کتاب زبور را دادیم. - اینکه آیه در جواب کسانی بود که گفتند از آسمان کتابی براي ما فرود آور و اینک خداوند میفرماید
تو نخستین پیامبر نیستی که بتو وحی شده است و طریقه وحی بر تو هم مانند وحی بر انبیاء پیشین است که اینها بآن پیمبران
ایمان آوردند و اینک چگونه از تو تقاضاي تنزیل کتابی را از آسمان میکنند، اگر آنها به پیمبران قبل حقیقۀ ایمان آورده
باشند بتو هم ایمان میآورند زیرا وحی یک جنس است و تغییر پذیر نیست مضافا به اینکه که در کتب آسمانی آنها مژده
بآمدن تو و اوصاف تو ذکر شده است. - با ذکر کلمه [النبیّین من بعده: یعنی پیمبران بعد از نوح علیه السّلام] نام بردن از بعض
أنبیاء براي تفخیم و تعظیم آنها و شرافت و کرامتی است که نزد خدا دارند و همچنین ذکر عیسی علیه السّلام قبل از سایرین
براي تجلیل او و اهمیّت شخصی اوست و [و اوهائیکه] بین اسامی است ترتیب و تقدیم و تأخیر آنها را ایجاب نمیکند و قرطبی
گفته است که زبور داود یکصد و پنجاه سوره بوده است که بهیچ وجه حکمی از أحکام در آن نبوده و فقط شامل مواعظ
حکیمانه و تمجید و ثناء بر خداي تعالی بوده است. 164 - و ما رسولانی فرستادیم که پیش از اینکه [در سوره انعام و غیره]
شرح حال و زندگانی آنها را براي تو حکایت کردهایم و رسولان دیگري هم که از آنها [ صفحه 331 ] براي تو حکایتی
نیاوردهایم [زیرا امم آنها معروف نبوده و ذکر آنها هم فایده و سود زیادي نداشته است] و خداوند با موسی سخن گفته است
سخن گفتن ممتاز و خاصّ ی [که با دیگران تمایز داشته است و اینکه تکلّم چگونه بوده است! خدا داناتر است]. 165 - اینکه
پیمبران [که ما آنها را برسالت فرستادهایم مأمور بودهاند که:] باشخاص فرمانبر و مؤمن مژده ثواب و بهشت دهند و مبشّر
بسعادت بعدي آنها باشند و باشخاص نافرمان و کافر وعده عقاب و دوزخ دهند و منذر بشقاوت اخروي آنها باشند تا آنها را
حجّتی بعد از فرستادن پیمبران بر خدا باقی نماند [و نگویند اگر براي ما پیمبرانی میفرستادي که شریعتی براي ما بیاورند و راه
را از چاه بما نشان دهند و آنچه نمیدانستیم بما بیاموزند ما خیر خود را از دست نمیدادیم] و خداوند همواره غالب است و
مکابري او را مغلوب نمیکند و آنچه میکند بر وفق حکمت و صلاح است. 166 - [اگر اینکه مکابران مغرض و یهودان
متعرّض و معرض برسالت تو شهادت ندهند باکی نیست و دلتنگ مباش] خداوند بآنچه بر تو نازل کرده است [یعنی قرآن]
شاهد است و خداوند آنرا بعلم [خاص] خود که کسیرا دسترس بآن علم نیست بر تو نازل کرده است [و بهمین جهت است که
بآن در برابر همه خلق تحدّي فرمود و همه عاجز از آوردن مانند سورهاي از آن شدند چه فرمود: قُل لَئِنِ اجتَمَعَتِ الإِنسُ وَ
الجِنُّ عَلی أَن یَأتُوا بِمِثلِ هذَا القُرآنِ لا یَأتُونَ بِمِثلِهِ وَ لَو کانَ بَعضُ هُم لِبَعضٍ ظَهِیراً و لذا [خود قرآن که ناشی از علم پروردگار
جهان است بصدق پیغمبر اکرم شهادت میدهد و بزبان حال میگوید که صدق محمّد فی کلّ ما یبلّغه عن ربّه] و علاوه بر حق
تعالی فرشتگان او و از جمله جبرائیل علیه السّلام که امین وحی اوست شهادت بر صدق رسالت و حقانیت قرآن میدهند هر
چند براي گواهی شهادت خداي بس است [که بزبان قرآن بفرماید یا محمّد معقول نیست با وضعی که تو داشتهاي و با آنکه
امّی عربی و در دوران جاهلیت پرورش یافتهاي در قوه کسی باشد که مانند کتاب ترا بیاورد و فریاد بزند که اگر جن و انس
153 [ صفحه 332 ] آوردن مانند آن را نتوانند: قل ايّ شیء اکبر شهادة قل اللّه - جمع شوند و بیکدیگر کمک بدهند -قرآن- 1
شهید بینی و بینکم [الانعام].
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 167 تا 170
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ قَد ضَلُّوا ضَلالًا بَعِیداً [ 167 ] إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَم یَکُنِ اللّهُ لِیَغفِرَ لَهُم وَ لا لِیَهدِیَهُم
مِّن
ِ
طَرِیقاً [ 168 ] إِلاّ طَرِیقَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیراً [ 169 ] یا أَیُّهَا النّاسُ قَد جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالحَق
509 -- وَ - رَبِّکُم فَآمِنُوا خَیراً لَکُم وَ إِن تَکفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً [ 170 ] -قرآن- 1
صَ دُّوا اي منعوا و صرفوا النّاس عنها یعنی مردم را از راه خدا بازداشتند و از آن منصرف نمودند گویند: صدّه یصدّه صدّا و
صدودا اي منعه و صرفه و صدّ هو عنه: اي امتنع و آن هم لازم و هم متعدّي است أَبَداً یعنی بلاانقطاع و پیوسته فَآمِنُوا خَیراً لَکُم
-245- 17 -قرآن- 238 - اي فآمنوا ایمانا خیرا لکم و گفتهاند تقدیر آن چنین است: فآمنوا یکن الایمان خیرا لکم. -قرآن- 7
297 - [بعد از ذکر آیاتی که دلالت بر نبوّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله مینمود و حجتی براي کفّار معاند باقی - قرآن- 274
نماند و خداي تعالی بآنچه بر او بعلم خود نازل فرموده است شهادت داد، به إنذار و تهدید کافران و گرفتاري آنها بعذاب
167 - حقّا آن کسانیکه کافر بخدا و رسولش شدند و باعمال خویش [ سخت و سوء عاقبت پرداخته فرماید:]. [ صفحه 333
مردم را از راه خدا بازداشتند و منصرف ساختند محقّقا بگمراهی افتادهاند آنهم گمراهی که بکلّی از راه صواب دور ماندهاند.
-168 آنانکه [رسالت محمّد را منکر شدند و حقیقت را مستور نمودند و با آنکه علم برسالت او که فرستاده خداست داشتند،
باو و بخود ستم نمودند و او را تکذیب کردند] خداوند گناه آنها را نمیآمرزد [و از شأن و صفت خدا نیست که آنها را
بیامرزد] و هرگز آنها را توفیق هدایت بطریقی نمیدهد و راهی بآنها نشان نمیدهد. 169 - جز راه دوزخ [چه اینان نفس و قلب
خویش را از تاریکی کفر و ضلالت پر کردهاند که جائی براي نور و هدایت در آنها نمانده است] اینها در جهنّم باید همیشگی
و پیوسته بمانند [و تا موقعیکه خدا داناست مخلّد باشند] و اینکه کار بر خدا آسان و سهل است [و کسرا نمیرسد که او را از
اینکه انتقام باز دارد]. 170 - اي مردم بتحقیق رسول [کامل و معهود و منتظر اهل کتاب] براي شما بیامد و از جانب
پروردگارتان بحقّ [یعنی بادینی که خدا آنرا براي بندگانش پسندیده است با خیر و هدایت و فلاح یعنی قرآن] بیامد بنابراین
ایمان آورید و [او را تصدیق کنید و بآنچه از جانب حق آورده است تمکین و اطاعت نمائید زیرا اینکه ایمان و تصدیق] براي
شما بهتر [از انکار و تکذیب او] است [و براي رسیدن شما بسعادت نیکوتر است] و اگر انکار و تکذیب او کنید و حق پوشی
نمائید [بدانید که خداوند شما را معذّب میدارد و کیفر میدهد و براي کفرتان مجازات مینماید و در آنوقت عذري نخواهید
داشت که مقبول افتد و پس از مرگ جز بهشت و دوزخ چیزي نخواهد بود و در آسمانها و زمین چیزیکه خدا را از ارادهاش
باز دارد نیست و او از عبادت شما بینیاز است] زیرا آنچه در آسمانها و زمین است ملک [و خلق و عبید و تحت تصرّف و
حکومت] اوست [و کفر شما و تکذیب پیامبر او چیزي از ملک و سلطنت او نمیکاهد] و هماره تا بوده و هست و خواهد بود [
صفحه 334 ] خداوند داناي بحال آفریدگان است و در تدبیر امور جهانیان حکیم و درستکار است.