گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره النساء [ 4]: آیات 171 تا 173




اشاره
یا أَهلَ الکِتابِ لا تَغلُوا فِی دِینِکُم وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلَّا الحَقَّ إِنَّمَا المَسِیحُ عِیسَ ی ابنُ مَریَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلقاها إِلی مَریَمَ
وَ رُوحٌ مِنهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَۀٌ انتَهُوا خَیراً لَکُم إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبحانَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ
ما فِی الأَرضِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکِیلًا [ 171 ] لَن یَستَنکِفَ المَسِیحُ أَن یَکُونَ عَبداً لِلّهِ وَ لا المَلائِکَ ۀُ المُقَرَّبُونَ وَ مَن یَستَنکِف عَن
عِبادَتِهِ وَ یَستَکبِر فَسَیَحشُرُهُم إِلَیهِ جَمِیعاً [ 172 ] فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِم أُجُورَهُم وَ یَزِیدُهُم مِن فَضلِهِ وَ أَمَّا
885 -- لا تَغلُوا - الَّذِینَ استَنکَفُوا وَ استَکبَرُوا فَیُعَذِّبُهُم عَذاباً أَلِیماً وَ لا یَجِدُونَ لَهُم مِن دُونِ اللّهِ وَلِیا وَ لا نَصِ یراً [ 173 ] -قرآن- 1
اي لاتتجاوزوا الحدّ یعنی از حد تجاوز نکنید الغلوّ مجاوزة الحدّ من جهۀ التفریط و الافراط- غلا یغلو غلوّا اي تجاوز الحدّ و
أفرط وَ کَلِمَتُهُ المراد انّه حدث بکلمۀ کن التکوینیّۀ لا بمادّة اخري کغیره من النّاس، یعنی عیسی علیه السّلام بکلمه کن تکوینی
168 [ صفحه 335 ] مردم دیگر وَ رُوحٌ مِنهُ اي وجد بنفخ من روح اللّه و - 17 -قرآن- 154 - الهی خلق شد نه بماده مانند -قرآن- 7
هو جبرئیل لا تَقُولُوا ثَلاثَۀٌ اي لا تقولوا اللّه مؤلّف من ثلاثۀ اقانیم یعنی نگوئید خدا از سه أصل تألیف و ترکیب یافته و اقنوم
بمعنی أصل است انتَهُوا اي أقلعوا یعنی اینکه عقیده را بکنید و بدور اندازید خَیراً بمعنی أخیر است یعنی نیکوتر و چون الف را
از اخیر و اشرّ حذف کنند فصیحتر است سُبحانَهُ اي تنزیها له یعنی او پاك و منزّه است از اینکه مشابه مخلوق باشد لَن یَستَنکِفَ
اي لن یأنف و تأویل آن لن ینقبض و لن یمتنع میباشد یعنی روي ترش نمیکند و امتناع نمیورزد الاستنکاف الامتناع عن الشیء
أنفۀ و کبرا یَستَکبِر یعنی بدون استحقاق خود را بزرگ بشمارد- الاستکبار أن یجعل الانسان نفسه کبیرة غرورا منه و اعجابا بها
- فَیُوَفِّیهِم یعنی بحدّ وافی و تمام بآنها عطا میفرماید- توفیه تمام و کمال ادا کردن- وَلِیا یعنی دوست و کمک کار. -قرآن- 12
- 658 -قرآن- 775 - 502 -قرآن- 649 - 404 -قرآن- 486 - 304 -قرآن- 394 - 238 -قرآن- 298 - 96 -قرآن- 230 - -28 قرآن- 75
880- -789 قرآن- 872
تفسیر معانی
اشاره
- [پس از احتجاج و محاجّه با یهود و الزام آنها بکلمه تقوي و طریقه مثلی بدنبال آن بمحاجّه نصاري پرداخته و همگانرا بالزام
رأي وسط- دور از غلوّ و افراط و تفریط- الزام میفرماید که:] 171 - اي أهل کتاب در دین خودتان غلوّ نکنید یعنی راه افراط و
تفریط مپوئید [نه بعیسی علیه السّلام کافر شوید و بمادر صدیقهاش بهتان زنید چنانکه یهود کردند و نه او را بحدي تقدیس و
تعظیم نمائید که خدا یا پسر خدا معرّفی کنید چنانکه نصاري کردند] از جادّه حق تجاوز ننمائید و در باره خدا جز حق و کلمه
راست و درست مگوئید [یعنی بگوئید خداي جلّ جلاله یکتاست و او را نه شریکی است و نه فرزندي است و نه زنی: [لم
یتّخذ صاحِبَۀً وَ لا وَلَداً] و عیسی را پسر خدا یا مانند او مخوانید که اینگونه گفتار گفتار بخلاف حقّ است] جز اینکه نیست که
مسیح یعنی عیسی پسر مریم [بتول طاهره صدّیقه] فرستاده خدا بسوي خلق و پیامبر او است و کلمه خدائی است که بمریم القآء
کرده است [و در رحم او بکلمه کن آفریده شده است چنانکه پدر ما آدم علیه السّلام باین کلمه آفریده شد] و روح خدائی -
498 [ صفحه 336 ] است که از جانب خدا [در آستین مریم بوسیله جبرائیل علیه السّلام دمیده شده] است پس چون - قرآن- 475
چنین است بوحدانیّت و یگانگی خدا ایمان بیاورید و فرستادگان او را تصدیق نمائید و مگوئید سه تا [یعنی خدایرا سومی سه
أصل و سه اقنوم اب و إبن و روح القدس یا خدا و مسیح و مریم قرار ندهید و خود را از تثلیث باز دارید و از اینکه گفتار و
پندار شنیع دوري گزینید] و از اینکه عقیده سه اقنومی منتهی و بر کنار شوید، اینکه بر کنار شدن و قائل به ثلاثه نبودن و
خداي یکتا را که بیشریک است پرستیدن براي شما بهتر است، زیرا جز اینکه نیست که خداي [مستجمع جمیع صفات کمال
و جمال] معبودي است یکتا و بیشریک [الهیّت مختص اوست و پرستش فقط او را سزاست] منزّه است از اینکه او را پسري [
یا فرزندي] باشد آنچه در آسمانها و در زمین است ملک و خلق او و تحت تصرّف اوست [و از جمله عیسی است که یکی از
آفریدگان او یعنی مملوك و مخلوق اوست و مملوك و مخلوق چگونه میتواند که فرزند مالک و خالق باشد!] و براي آنچه
در آسمانها و زمین است و کیل و حافظ و مدبّر امور و قیّم و گردانده حق تعالی کافی و بس است [و نیاز بوکیل و مدبّر
دیگري نیست]. - اینکه فرمود: [المَسِیحُ عِیسَ ی ابنُ مَریَمَ] و مسیح را عیسی پسر مریم خواند براي اینست که بدانند پسر خدا
53 - اینکه - نیست چنانکه معتقد نصاري است و پدري هم از بشر ندارد چنانکه یهود میپندارند و تهمت زدهاند. -قرآن- 18
خداوند مسیح علیه السّلام را کلمه خود خوانده است اوّلا- کلمه بمعنی خلقت عجیب است و چون آن حضرت بخلاف قواعد
طبیعی و بدون پدر بشري آفریده شده است از اینکه جهت بکلمه خدائی تعبیر گردیده است ثانیا- چون بکلمه [کن] خلقت
یافته از اینکه جهت کلمه خدا نامیده شده است ثالثا- بقولی چون بوسیله او مردم بحق هدایت میشوند کلمه خدا نامیده گشته
همچنانکه مردم بکلام خدا و وحی او بهدایت میرسند رابعا- بقولی معناي او مژده و بشارت خدائی است که بوسیله ملئکه
بمریم بشارت داده شد چنانکه فرماید: [إِذ قالَتِ المَلائِکَ ۀُ یا مَریَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُكِ بِکَلِمَۀٍ مِنهُ ...] و در اینجا هم مراد از اینکه
669 [ صفحه 337 ] همین است چنانکه گویند القیت إلیک کلمۀ حسنۀ. - در مراد از روح - فرمود القیها إلی مریم -قرآن- 581
در اینکه آیه قولهائیست: اوّلا- علّت اینکه مسیح علیه السّلام را روح خود نامیده است براي اینستکه از نفخه جبرائیلی در آستین
مریم علیها السّلام بامر خدا حدوث یافته و اینکه نسبت آنرا بذات مقدّس خویش داده است براي تفخیم و بزرگ داشت او
بوده است، چنانکه در باره روزه فرموده است الصّوم لی و أنا اجزي به و روح بمعنی نفخ و دمیدن هم آمده است. ثانیا- مراد
اینکه باشد که بوسیله او مردم در دین خود زنده میشوند همچنانکه بوسیله روح زنده میشوند. ثالثا- معنی اینکه باشد که او
انسانی است که خدا او را بتکوین خود و بدون واسطه مباشرت زن و مرد یا اختلاط نطفه چنانکه عادت بر آن جاري است او
را زنده ساخته است. رابعا- معناي روح رحمت باشد چنانکه در جاي دیگر فرماید وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ اي برحمۀ منه و عیسی
94 خامسا- مراد روحی است که خدا آفریده - علیه السّلام را رحمتی براي مؤمنین باو و اتباع خود او قرار داده است. -قرآن- 64
و تصویر فرموده و بسوي مریم فرستاده است و در دل او وارد گشته و بصورت عیسی علیه السّلام در آمده است. سادسا- معنی
روح در اینجا جبرئیل علیه السّلام باشد که بوسیله او کلمه خدا القاي بمریم گشته است. - آیا چه تعجّبی دارد که عیسی علیه
السّلام بدون پدر خلق شده باشد تا مسیحیان از طریق حق منحرف نگشته و دچار غرقاب شرك و تثلیث نشوند؟ مگر آدم بدون
پدر خلق نشد! [إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرابٍ] و آیا حواء از آدم بوجود نیامد! آیا ما ریشه تمام حیوانات را
] 264- بکجا منتهی مینمائیم! و چنانکه میگویند آیا تخم مرغ اصل است یا جوجه! آیا أصل اوّل را چه تخم باشد -قرآن- 187
صفحه 338 ] و چه جوجه چه کسی بوجود آورده است! بدیهی است که خداست موجد همه آنها که بدون تناسل و بدون
تزاوج و جفت گیري همه آنها را ایجاد کرده است پس همان ذات مقدّس لایزال همیشه قادر است که همان عمل را انجام
دهد. 172 - هرگز مسیح علیه السّلام استنکاف نمیکند و امتناع نمیورزد از اینکه بنده خدا باشد و خدا را پرستش کند و تکبّري
نماید [و مدّعی اشراك یا تثلیث باشد] و فرشتگان مقرّب خداوند [هم بهمین حالند و از بندگی و پرستش حقّ تکبّر و امتناعی
ندارند] و هر کس از پرستش او استنکاف کند و خود را بزرگ بشمارد [و از اذعان بطاعت خداوند سرپیچی نماید] همگی
آنان [از مستنکف و مستکبر] در محضر عدل او جمع خواهند شد و بجزاي کردار و رفتارشان خواهند رسید. 173 - و امّا
کسانیکه بخداي واحد گرویده و برسول او ایمان آورده و ببندگی او اقرار و اذعان دارند و کارهاي شایسته بجاي میآورند
پاداش کردههاي خود را که خداوند بآنها وعده فرموده است تمام و کمال دریافت خواهند نمود بلکه افزونتر از آنچه بآنها
وعده شده از فضل واسع الهی بهرهمند خواهند گردید و امّا آنانکه امتناع و استنکاف از اقرار بوحدانیّت او کرده و در إذعان
بطاعت و فرمانبري او استکبار نموده و خود را بزرگ شمردهاند بعذاب دردناکی آنها را معذب خواهد ساخت و براي خودشان
جز خدا نه دوستی خواهند یافت که آنها را از عذاب خدائی برهاند و نه یاوري که از عقاب الهی آنها را نجات بخشد. :
گفتهاند که وفد نصاراي نجران بپیغمبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کردند تو چرا بصاحب ما توهین میکنی فرمود: صاحب شما
کیست! گفتند عیسی علیه السّلام فرمود: در باره او چه گفتهام! عرض کردند تو میگوئی او بنده خدا و فرستاده او است. لذا
اینکه آیه نازل شد که عیسی علیه السّلام خود هم استنکاف و امتناعی ندارد از اینکه بنده خداست ... الی آخر. - استکبار طلب
کبر و بزرگی است بدون استحقاق و تکبّر خود را بزرگ دانستن است از روي استحقاق و آن مختص بذات پاك کبریائی
است جلّ جلاله [ صفحه 339 ] و بدین جهت خدایرا متکبّر میتوان گفت ولی مستکبر گفتن جایز نیست.
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 174 تا 175
اشاره
یا أَیُّهَا النّاسُ قَد جاءَکُم بُرهانٌ مِن رَبِّکُم وَ أَنزَلنا إِلَیکُم نُوراً مُبِیناً [ 174 ] فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ اعتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدخِلُهُم فِی رَحمَۀٍ
254 -- بُرهانٌ یعنی دلیل و گواه بحقانیّت و بمعنی بیان و روشن - مِنهُ وَ فَضلٍ وَ یَهدِیهِم إِلَیهِ صِ راطاً مُستَقِیماً [ 175 ] -قرآن- 1
نمودن امر است و در اینجا مراد معجزات است نُوراً مُبِیناً نور مقصود قرآن است که روشن کننده دلها و برطرف کننده ظلمات
جهل و خرافات است و مبین بمعنی ظاهر و آشکار است وَ اعتَ َ ص مُوا اي لا ذوابه و لجأوا إلیه یعنی باو پناه ببرد تا در عصمت او
واقع شود، و عصمت از طرف خدا بدو وجه است یکی بمعنی حفظ است که بنده خود را از کید دشمنان باز دارد چنانکه
15 -قرآن- - فرمود وَ اللّهُ یَعصِ مُکَ مِنَ النّاسِ دیگر آنکه ببنده خویش لطفی فرماید که او را مانع از معاصی گردد. -قرآن- 7
512 - [پس از آنکه قرآن کریم با نصاري محاجّه فرمود و آنها را مفحم نمود و - 269 -قرآن- 476 - -134-119 قرآن- 256
پیش از آنهم با یهود احتجاج کرده و آنها را ملزم ساخته بود و با منافقین هم مناقشه نموده پرده از روي استار آنها برگرفت و
نبوّت محمّدي صلّی اللّه علیه و آله مانند ظهور خورشید در رابعۀ النّهار ظاهر گردید، عموم مردم را ندا کرده و آنها را بپیروي
قرآن و شریعت خود دعوت نموده فرماید:] 174 - اي مردم جهان بر شما محقّق باشد که دلیل واضح و برهان آشکاري از
جانب پروردگارتان براي شما آمده [و آن قرآن است] و نور روشن و درخشندهاي از آسمان بسوي شما فرود آمده است [که
حقیقت ایمان بخدا را براي شما بیان کند و او از خود شماست و اینکه برهان محمّد صلّی اللّه علیه و آله پیامبر عربی امی است
که در جاهلیت نشو و نما کرده نه با معلّمی نشسته که او را بیاموزد و نه مؤدّبی که او را [ صفحه 340 ] پرورش دهد و نه
مدرسهاي دیده که در آنجا تعلیم گیرد و نه دانشگاهی که از آنجا کسب دانش نماید، در جوانی امین صادق و در مردي داعی
إلی اللّه در عملش و علمش و رسالتش و سیاستش و پیشوائیش و ریاستش مثلی اعلی و نمونهاي علیا بوده و حقّا پروردگارش
او را تربیت کرده و چه نیکو مربّی بوده و چه نیکو مربّائی بعمل آمده است و تمام حالاتش برهانی بر صدق رسالت او است.
[یتیمی که ناخوانده ابجد درست || کتب خانه هفت کشور بشست] [و با اینکه برهان نور روشنی نازل گردید و آن قرآن
کریم است که دلهاي خسته را مرهم شد و چشمهاي بسته از بت پرستی را دارو گشت از یهودیّت کاذبه و مسیحیت گمراه
کننده پرده برگرفت، نفوس را احیاء و راه مستقیم را ارائه نمود و حقّا هر کس در اینکه برهان قوي و نور سماوي تأمّلی کند
براي او ظاهر خواهد گشت که محمّد صلّی اللّه علیه و آله برهانی از جانب حق و حجّتی بر حقانیّت اینکه دین است و کتاب او
قرآن کتابی است که خداي عزیز بعلم خود آنرا نازل ساخته و بصدق رسالت او بهترین گواه است- اینکه برهان محکم و
اینکه نور روشن را فرستادیم تا حجّت بر شما تمام باشد و راه عذري براي هیچکس باقی نماند]. 175 - بنابرین آنانکه
بوحدانیّت و یکتائی خدا تصدیق کردند [از شرك و نفاق و تثلیث و بت پرستی دوري جستند] و برسالت محمّد صلّی اللّه علیه
و آله از جانب خداوند اعتراف نمودند و بنور نازل شده از جانب حقّ [یعنی قرآن] پناه بردند [و تمسّک جستند و بدامن
عصمت او چنگ زدند و خود را از هواهاي نفسانی عاري و بپناه او کشیدند] خداوند هم بزودي آنها را در نعمت و ثوابی که
مستحقاند داخل خواهد نمود و از فضل خود زاید بر آنچه مستحق میباشند بهرمند خواهد فرمود و براه راست آدمیت و
کمالات نفسانی و طریقی که اولیاء خود را براي وصول بحق موفق ساخته است و آن صراط مستقیم توحید و خداجوئی است
هدایت خواهد نمود [و موفّق و سعادتمند خواهد ساخت]. [خداوند بنده نواز ما و جمیع برادران ایمانی ما را بدخول در رحمت
و [ صفحه 341 ] فضل خویش و بهدایت براه راست و طریقی که علی علیه السّلام آنرا پیموده است، موفق بدارد.]
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 176
اشاره
یَستَفتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفتِیکُم فِی الکَلالَۀِ إِنِ امرُؤٌ هَلَکَ لَیسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُختٌ فَلَها نِصفُ ما تَرَكَ وَ هُوَ یَرِثُها إِن لَم یَکُن لَها وَلَدٌ
ّ
ِ
فَإِن کانَتَا اثنَتَینِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمّا تَرَكَ وَ إِن کانُوا إِخوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَیَینِ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُم أَن تَضِلُّوا وَ اللّهُ بِکُل
410 -- یَستَفتُونَکَ استفتاء باب استفعال از فتیا میباشد و آن پرسش از حکم است گویند أفتی فی - شَیءٍ عَلِیمٌ [ 176 ] -قرآن- 1
المسئله یعنی بیان حکم مسئله را نمود [کلاله] در اول سوره معنی کلاله بیان شده است و خواهر و برادر کسی را گویند که او
را نه پدر و نه پسري باشد یُفتِیکُم یعنی فتوي میدهد و بیان حکم براي شما میکند هَلَکَ اي مات یعنی مرد حَظِّ یعنی بهره و
- 350 -قرآن- 371 - 291 -قرآن- 343 - 21 -قرآن- 281 - نصیب الأُنثَیَینِ انثیان و انثیین تثنیه انثی میباشد یعنی دو مادینه. -قرآن- 7
411- -376 قرآن- 398
تفسیر معانی
اشاره
- [از جابر بن عبد اللّه مروي است که او بیمار بود و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله از او عیادت فرمود جابر عرض کرد مرا
فرزند و پدري نیست و وارث من کلاله [یعنی برادر و خواهري است] آیا میراث آنها چگونه است! آیه مواریث نازل گشت که
اینکه آیه است:] 176 - [ یا محمّد] مسلمانان از تو طلب بیان حکم میکنند [و حکم خدا را در باره میراث کلاله یعنی برادر و
خواهر پدري یا پدر و مادري پرسش میکنند] بگو [ صفحه 342 ] خداوند بشما در باره کلاله حکم میدهد که اگر مردي بمیرد
و براي او فرزندي [خواه پسر یا دختر] و پدري نباشد و او را خواهري [پدري یا پدر و مادري] باشد نصف مال او سهم مقرّر
آن خواهر است [که بارث میبرد و نصف دیگر را به ردّ میبرد] و اگر خواهر بمیرد و فرزندي نداشته باشد و همان یک برادر
پدري یا برادر پدري و مادري داشته باشد تمام مال بآن برادر میرسد و اگر کسی بمیرد و فقط دو خواهر داشته باشد دو ثلث
مال میّت ارث آنهاست که بالسّویه بین آنها تقسیم میشود [و بقیه مال در صورتی که میّت را زن یا شوهر یا برادر و خواهر
مادري نباشد بطور ردّ بآنها میرسد] و اگر میّت هم برادر داشت و هم خواهر برادر دو قسمت میبرد و خواهر یک قسمت [براي
مرد دو برابر حظّ یعنی سهم زن است]- خداوند احکام خود را براي شما روشن میسازد [تا در باره تکلیف خود] گمراه و
سرگردان نباشید و خداست که بهر چیزي داناست و مصالح بندگانرا میداند. - در آیه مبارکه [إِنِ امرُؤٌ هَلَکَ لَیسَ لَهُ وَلَدٌ]
معنی آن اینست که اگر کسی بمیرد و براي او والد و یا ولدي یعنی فرزندي و پدري نباشد و اینکه ما والد را نیز در آیه مضمر
میدانیم نظر باجماع فقهاء در اینکه قول است و بدین علّت که لفظ کلاله اسمی است براي نسب محیط بمیّت سواي نسب
لصیق، والد لصیق ولد است همچنانکه ولد نیز لصیق والد است و برادر و خواهر منسوبین محیط بمیّت میباشند [مجمع]. -قرآن-
63-21 : غرض از لصیق یعنی چسبیده بمیّت که هیچ فاصلهاي در بین آنها نیست و محیط مقصود اقربائی است که احاطه بر
میّت دارند و چسبیده نیستند چنانکه چسبیدگی خواهر و برادر بواسطه پدر و مادر حاصل میشود و فاصله در بین همان پدر و
[ مادر میباشند. [ صفحه 343