گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
سورة المائدة




اشاره
مدنیّه است بقول إبن عباس و مجاهد و بقول جعفر بن مبشر و شعبی تمام آن مدنیه است جز آیه اکملت لکم دینکم که در
مکّه در موقعی نازل شده است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله در حجۀ الوداع بر روي مرکب بود. شماره آیات آن یکصد و
[ 37 [ صفحه 344 - بیست و بقولی یکصد و بیست و دو آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 1 تا 2
اشاره
37 یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوفُوا بِالعُقُودِ أُحِلَّت لَکُم بَهِیمَۀُ الَأنعامِ إِلاّ ما یُتلی عَلَیکُم غَیرَ مُحِلِّی - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
الصَّیدِ وَ أَنتُم حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ یَحکُمُ ما یُرِیدُ [ 1] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللّهِ وَ لا الشَّهرَ الحَرامَ وَ لا الهَديَ وَ لا القَلائِدَ وَ لا
آمِّینَ البَیتَ الحَرامَ یَبتَغُونَ فَضلًا مِن رَبِّهِم وَ رِضواناً وَ إِذا حَلَلتُم فَاصطادُوا وَ لا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ أَن صَ دُّوکُم عَنِ المَسجِدِ
- الحَرامِ أَن تَعتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقوي وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الإِثمِ وَ العُدوانِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ العِقابِ [ 2] -قرآن- 1
672 -- أَوفُوا الوفاء انجام دادن کاري و دادن چیزي بطور وافی و کامل که نقصی در آن نباشد و فی بعهده وفاء و أوفی ایفاء
هر دو بیک معنی است و أوفی لغت حجاز است که لغت قرآن باشد یعنی بپیمان خود قیام کرد و عمل نمود [العقود] جمع عقد
یعنی پیمانهاي موکّ ده و محکمه و آن مشتمل است بر عقود شرع در آنچه حلال و حرام و فرض فرموده است و عقود مردم با
یکدیگر در خرید و فروش و زناشوئی و غیر ذلک بَهِیمَۀُ الَأنعامِ بهیمه حیوان زنده است که تمیز و عقل نداشته باشد و بدین نام
موسوم شده براي ابهامی که از جهت نقص نطق و فهم و عدم تمیز و عقل در آن است و عرفا بچهار پایان برّي و بحري
تخصیص داده شده، و اضافه آن بانعام اضافه بیانی است یعنی بهیمۀ من الانعام و انعام عبارت از شتر و گاو و گوسفند است و
گاومیش و بز و انواع آهوان و گاو وحشی و گور خر را هم شامل میشود إِلّا ما یُتلی عَلَیکُم اي إلّا ما یقرء علیکم تحریمه فی
القرآن کالخنزیر یعنی جز آنچه حرمت آن در قرآن براي شما خوانده شده مانند خوك غَیرَ مُحِلِّی الصَّیدِ اي غیر معتبریه حلالّا
وَ أَنتُم حُرُمٌ اي و انتم محرمون یعنی و شما در حال احرام حج باشید شَعائِرَ جمع شعیره مأخوذ از شعور و اعلام و مراد معالم
دین خداست الهَديَ جمع هدیه یعنی آنچه را که براي کعبه و حرم هدیه آورند و در آنجا براي فقراء ذبح کنند القَلائِدَ جمع
قلاده آنچه بگردن هدي افکنند و در اینجا مراد بقلائد ذوات القلائد است وَ لَا آمِّینَ اي قاصدین زیارة البیت أمّ: اي قصد
أممّت اي قصدت حَلَلتُم اي خرجتم من أعمال الحج وَ لا یَجرِمَنَّکُم اي و لا یحملنّکم یعنی شما را وادار نکند شَنَآنُ یعنی شدّت
بغض و کینه شدید أَن صَدُّوکُم اي لأجل أنّهم صدّوکم یعنی بجهت اینکه آنها مانع شما شدند البِرِّ نیکی و آنچه قلب بآن آرام
14 -قرآن- - و مطمئن میشود الإِثمِ هرگناه و معصیتی و آنچه دل را لکّهدار کند و بترسی که غیر بر آن آگاه شود. -قرآن- 7
- 1249 -قرآن- 1351 - 1177 -قرآن- 1241 - 1106 -قرآن- 1169 - 1061 -قرآن- 1088 - 905 -قرآن- 1037 - -470-450 قرآن- 880
- 1680 -قرآن- 1750 - 1634 -قرآن- 1665 - 1575 -قرآن- 1626 - 1525 -قرآن- 1555 - 1459 -قرآن- 1516 - -1361 قرآن- 1444
1811- -1757 قرآن- 1803
تفسیر معانی
اشاره
-1 اي کسانیکه متّصف بصفت ایمان هستید [و دلهاتان از چرکینی عمل شیطان پاك و طاهر گشته است] بپیمانهائیکه [بین
خودتان و خدا یا [ صفحه 345 ] بین خود و خویشتن عهد کردهاید یا بین خودتان و مردم بستهاید و متعهّد شدهاید که امر و
نهی شرع را مجري دارید یا عقد معاملهاي مانند خرید و فروش و زناشوئی کردهاید] بآن عهد و پیمانها وفا کنید یعنی آنرا بتمام
و کمال انجام دهید [و بدانید که وفاي بعقود و عهد برحسب شروط واجب است بشرط آنکه با شرع شریف موافق باشد]
خوردن و ذبح کردن و منتفع شدن از بهیمه گاو و گوسفند و شتر اهلی یا بیابانی و وحشی و بچهائیکه در شکم آنهاست بشرط
اینکه مو و پشم آنها روئیده و کامل باشند] بر شما حلال شده است مگر آنچه [در قرآن] حرام بودن آنها براي شما ذکر و
تلاوت شده باشد. و حیوانات صحرائی در حالت احرام [حجّ و عمره] شکار آن بر شما حلال نیست [و کسیکه در حرم نشسته
باشد هر چند محرم نباشد و کسیکه با حرام حجّ و عمره محرم باشد هر چند در حرم نباشد شکار و خوردن از شکار بر او حرام
است] بدانید که خداوند آنچه اراده میکند بخیر شما حکم میکند [یعنی آنچه اراده حلال یا حرام بودن آنها و اراده وجوب و
حرمت آنرا بفرماید کسیرا حق چون و چرا نیست و تمام بصلاح بندگان میباشد]. - اگر با نظر دقیق باین آیه مبارکه توجه شود
ملاحظه میکنید که امر بوفاء بعهد و نهی از عهد شکنی و حلال کردن عموم انعام و استثناء بعد از استثناء و اخبار از قدرت و
حکمت خود را تماما در دو سطر بیان فرموده است و تبارك اللّه أحسن الخالقین. 2- اي کسانیکه ایمان بخدا و رسول
آوردهاید حرمت شعائر خدائی را نگاهدارید [یعنی آنچه را خداوند علامت و شعار دین قرار داده است محترم بشمارید و
موهون ساختن آنها را حلال قرار ندهید] و همچنین احترام ماه حرام را حفظ کنید [یعنی در چهار ماه رجب و ذو القعده و ذو
الحجه و محرّم بجنگ و کشتار با کفّار اقدام ننمائید] و هدي [یعنی گاو و گوسفند و شتري که براي خانه خدا هدیه میآورند]
و قلائد [یعنی همان هدیه را که قلاده بگردن آنهاست و بکعبه میآورند] متعرض نشوید تا بمحل خود در کعبه برسانند و
قربانی خود را بجاي آورند [و بقولی [ صفحه 346 ] قلائد یعنی أصحاب القلائد از کفّار را متعرض نشوید] و همچنین
بکسانیکه بقصد زیارت بیت الحرام آمدهاند و قصد تجارت و بهره برداري از فضل و احسان خدا دارند یا براي جلب رضاي
خدا بعقیده خودشان بخانه خدا آمدهاند [هر چند مشرکند و عملشان مرضیّ خدا نیست] متعرض نشوید [و بنام شرك تعرض
روا مدارید] و چون از احرام خارج شدید شکار حیوانات که در حال احرام بر شما حرام بود حلال میگردد و مجاز هستید که
شکار کنید و بغضی که از کفّار در دل دارید و شما را در سال حدیبیّه مانع از دخولتان بمسجد الحرام شدند شما را وادار نکند
که اینک تلافی کنید. و از حدّ خودتان خارج شده بآنها ستم و تعدّي نمائید و مانع ورود آنها بشوید. بر نیکوکاري و
پرهیزکاري [که موجب اطمینان و تسکین قلوب و سبب اجراي امر و نهی شرع شریف باشد] معاونت و کمک نمائید و بر گناه
و دشمنی و ستمکاري معاونت و مساعدت ننمائید و از خدا بپرهیزید [بآنچه امر فرموده مطیع و از آنچه نهی فرموده است
بیزاري جوئید] و بدانید که خداوند سختگیر است و عقوبت او نسبت بکسانیکه از حدود اوامر او تجاوز کنند و نافرمانی و
مخالفت نمایند سخت و شدید است. : حضرت أبو جعفر امام باقر علیه السّلام فرماید اینکه آیه در باره مردي از بنی ربیعه که
باو حطم میگفتند نازل شد که بحضور پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله آمده پرسشی نمود و چون جواب شنید گفت مرا مهلت ده
بروم شور کنم و برگردم مسلمان شوم و بدینوسیله حیلهاي نمود و در مدینه دستبردي زده و فرار نمود و چون سال بعد باهدي
و قلائد برگشت مسلمانان قصد کشتن او را نمودند اینکه آیه نازل شد که چون بقصد زیارت خانه آمده است هرچند مشرك
است متعرض او نشوند [مجمع]. موعظۀ و عرفان- شعائر اللّه در حقیقت مناسک وصول إلی اللّه و آن معالم دین و شریعت و
مراسم آداب طریقت باشاره ارباب حقیقت است و حقیقت [برّ] تفرّد و خلوص براي حق و حقیقت [تقوي] خروج از ماسوي
اللّه است پس وصول بحق جز بآن دو صورت نگیرد و آن دو دوگامی هستند که باید مرید صادق با معاونت مراد [ صفحه
347 ] کامل مکمّل و واصل موصل بسوي حق بردارد و طیّ اینطریق جز بمعاونت او امکان پذیر نباشد چنانکه حافظ گوید:
بکوي عشق منه بیدلیل راه قدم || که من بخویش نمودم صد اهتمام و نشد و نیز گوید: [شبان وادي ایمن گهی رسد بمراد ||
که چند سال بجان خدمت شعیب کند] و نیز در آیه مبارکه اشارهاي بتعظیم زمان و مکانهائی است که خداوند آنها را بزرگ
شمرده چنانکه پارهاي از روزها و ماهها و اوقات را بر پاره دیگر برتري داده تا دلها در آن اوقات باحترام آنها شتاب کند و
روحها بر احیاء آنها بپرستش خداي بپردازند و همچنین مکانها را بر یکدیگر فضیلت و مزیّت بخشیده تا براي درك اجر
بیشتري باقامت در آنجا بپردازند و خدایرا بیشتر یاد کنند- و نیز در بین خلایق شقی و سعید و خوشبخت و بدبخت قرار داده و
اعتبار بفرجام و عاقبت آنهاست و هر مخلوقی از اینکه جهت که آفریده شده خداست نیکوست و باید با نظر توحیدي همه را
یکسان دید و از جهت کفر باو توجه نداشت هر چند از کفر آدمی را بد آید و هرگز بکسی بنظر تحقیر نباید نگریست و
بآفریدگان خدا با دیده کینه و دشمنی نباید نظر نمود و بعداوت آنها خود را مشغول ننمود چنانکه سعدي گوید: [دلم خانه
مهر یار است و بس || از آن مینگنجد در آن هیچ کس] و از سخنان مولاي متقیان علیه السّلام است که فرمود: [العدواة
شغل] یعنی هر کس بدشمنی کسی مشغول شود از اشتغال بامور مفیده نافعه منقطع و محروم گردد چه دل را گنجایش دو
اشتغال متضاد نباشد. [هر که پیشه کند عداوت خلق || از همه چیزها جدا گردد گه دلش خسته عنا باشد || گه تنش بسته بلا
گردد و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بتمام مکارم اخلاق موصوف و بتمام محاسن اعمال معروف بود و ما راست که
بحضرت او اقتداء کنیم و چون خداي تعالی پیمبران علیهم السّلام را ستایش فرموده و هر پیمبري را بصفتی معرفی نمود بپیمبر
ما خطاب فرمود: فبهداهم اقتده [ صفحه 348 ] یعنی براهی که آنها رفتهاند برو و اقتدا بصفات آنها کن و چون پیمبر ما صلّی
اللّه علیه و آله چنین کرد جامع تمام صفات نیک و مستجمع کمال خصال شد، چه هر یک از آنها مخصوص بخصلتی پسندیده
بودند مثلا: نوح بشکر- و إبراهیم بحلم- و موسی باخلاص- و اسماعیل بدرست پیمانی- و یعقوب و أیوب بشکیبائی و داود
بمعذرت خواهی و سلیمان بفروتنی و عیسی بزهد و رغبت از ما سوي و چون پیمبر گرامی ما بتمام آنها اقتدا نمود تمام صفات
خوب و اخلاق مطلوب در او گرد آمد و مؤمنی که از امّت اینکه پیمبر است بایستی بآنحضرت تأسّی کند- از خدا بپرهیزد و
از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شرم و آزرم کند تا از عقاب شدید نجات یابد و از عذاب الیم رها گردد، در نعیم باقی مقیم
شود و بآنچه صاحبان قلب سلیم نایل گشتهاند بهرمند آید [روح البیان].
[ [سوره المائدة [ 5]: آیه 3
اشاره
حُرِّمَت عَلَیکُمُ المَیتَۀُ وَ الدَّمُ وَ لَحمُ الخِنزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیرِ اللّهِ بِهِ وَ المُنخَنِقَۀُ وَ المَوقُوذَةُ وَ المُتَرَدِّیَۀُ وَ النَّطِیحَۀُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما
ذَکَّیتُم وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَن تَستَقسِمُوا بِالَأزلامِ ذلِکُم فِسقٌ الیَومَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ الیَومَ
أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِ یتُ لَکُمُ الإِسلامَ دِیناً فَمَنِ اضطُرَّ فِی مَخمَصَۀٍ غَیرَ مُتَجانِفٍ لِإِثمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ
21 [ صفحه 349 ] ذبح - 577 -- وَ ما أُهِلَّ اهلال بلند کردن صداست، چه در جاهلیّت موقع -قرآن- 7 - رَحِیمٌ [ 3] -قرآن- 1
حیوان صدا برمیداشتند و میگفتند بنام لات و عزّي و بنام بتها قربانی میکردند اسلام آنچه را بنام غیر خدا ذبح شود و صدا براي
آن بلند شود حرام کرده است المُنخَنِقَۀُ حیوانی که در اثر فشار خفه شده باشد که آنهم حکم مردار را دارد و مصدر آن خناق
است المَوقُوذَةُ حیوانی که بدون تذکیه شرعی بعصا یا بسنگ کشته شود چنانکه در جاهلیّت چنین میکردند و گوشت آنرا
میخوردند و در اسلام در حکم مردار و حرام است و وقذة شدّت ضرب است یعنی حیوانرا آنقدر بزنند که بمیرد المُتَرَدِّیَۀُ
تردّي یتردّي تردّیا اي سقط، الرّدي بمعنی الهلاك و آن حیوانی است که از مکان بلندي مانند کوه بزمین افتد یا از زمین بچاه
افتد در حکم میته و حرام است النَّطِیحَۀُ اي المنطوحۀ آنستکه حیوان دیگري او را شاخ بزند و بمیرد مثلا گوسفندي را گوسفند
دیگري با شاخ خود بکوبد و بمیرد آنهم در حکم میته است و حرام است وَ ما أَکَ لَ السَّبُعُ یعنی پس مانده حیوانی از حیوان
درنده که در جاهلیت اگر درندهاي مانند شیر یا پلنگ یا گرگ حیوانیرا میدرید و قسمتی از آن را میخورد و بقیه را
میگذاشت آنرا میخوردند و البته اینهم میته و حرام است إِلّا ما ذَکَّیتُم الذّکاة و التذکیه یعنی ذبح بدستور شرع که با آلت تیزي
چهار رگ و حلقوم و مري حیوانرا قطع کنند و کشنده مسلمان باشد و رو بقبله و بنام خدا ذبح کند تا با اینکه شروط حلال
گردد النُّصُبِ جمع آن انصاب است و آن سنگهائی بوده است حول کعبه و گفتهاند که سیصد و شصت سنگ بوده که أهل
جاهلیّت بر آن سنگها قربانی براي بتها میکردند و حرام است تَستَقسِمُوا بِالَأزلامِ استقسام تقسیم کردن با ازلام جمع زلم و آن
تیرهائی بوده بدون پرکه براي قرعه کشی در جاهلیت بکار میبردهاند مَخمَ َ ص ۀٍ مجاعه و گرسنگی غَیرَ مُتَجانِفٍ غیر مایل،
-1184- 929 -قرآن- 1165 - 736 -قرآن- 905 - 543 -قرآن- 724 - 303 -قرآن- 528 - 189 -قرآن- 291 - الجنف المیل. -قرآن- 176
1769- 1734 -قرآن- 1752 - 1599 -قرآن- 1725 - 1395 -قرآن- 1574 - قرآن- 1385
تفسیر معانی
اشاره
- [خداي تعالی پس از آنکه در نخستین آیه اینکه سوره فرمود خوردن بهیمه انعام را بر شما حلال کردم جز آنچه را که در
3- بر شما [مردم [ ذکر حکیم جداگانه استثناء نمودهام، اینک قسمتی از استثناء را در اینکه آیه بیان میفرماید:] [ صفحه 350
عالم و کسانیکه خود را مکلّف باطاعت خدا و رسول او میدانید] خوردن و منتفع گشتن از مردار [حیوانات و پرندگان برّي
أهلی و وحشی آنها که بدون تذکیه یعنی بریدن اوداج أربعه بیجان شده باشند غیر از ماهیهاي فلس دار و ملخ که مردار
آنها بر طبق سنت مباح است] و همچنین خوردن خون [که از حلقوم یا بدن حیوان بیرون آید] و خوردن گوشت خوك [که
حیوانی است کثیف و خوراکش قاذورات است و گوشت او داراي میکربی است باسم تریشین که مولّد امراض است و مضارّ
آن در علم امروز هم ثابت شده است] و خوردن گوشت حیوانی که در موقع کشتن بنام غیر خدا کشته شود و همچنین حیوانی
که خفه کرده باشند یا خفه شده باشد و حیوانیرا که بزنند تا بمیرد و حیوانی که از بلندي بزیر افکنند یا در چاهی بیندازند تا
بمیرد و گوشت حیوانی که حیوان دیگري او را شاخ بزند و بمیرد و حیوانی که درندهاي او را کشته و پاره کرده باشد و پس
مانده آن درنده باقی مانده باشد تمام اینها حرام شده است [و اجازه خوردن و انتفاع از آنها را ندارید] مگر آنچه از اینها که
ذکر شد قبل از اینکه جان بدهد و گوش و دم و چشمانش از حرکت افتاده باشد تذکیه کنید [یعنی بنام خدا و رو بقبله شخص
مسلمانی چهار رگ و حلقوم و مري او را قطع کند] و همچنین حرام است بر شما آنچه بر نصب [یعنی بر سنگهاي منصوب در
اطراف کعبه که در جاهلیت بوده و اکنون نیست] بنام بتها کشته شود و همچنین حرام است بر شما قسمت کردن ارزاق بوسیله
ازلام [که نوعی از قرعه کشی و قمار بوسیله بیرون کشیدن تیر بوده است] ارتکاب اینها که ذکر شد براي شما فسق و خروج از
جادّه شریعت اسلامی است و گناهی بزرگ و نافرمانی حق محسوب میگردد- امروز یعنی در اینحال کافران از دین شما نومید
شدند [و طمع آنها از دین شما بریده شد که شما اسلام را واگذار کنید و بشرك اولین برگردید] بنابرین از آنها بیمی نداشته
باشید [و پرواي آن نکنید که بر اسلام غلبه کنند و مسلمانرا مقهور سازند] بلکه شما از من که خداي شمایم بترسید [و از
مخالفت فرمان من و ارتکاب نافرمانی من بیم داشته باشید] من امروز دین شما را کامل ساختم [ صفحه 351 ] [فرائض و حدود
و حلال و حرام احکام را جزءا و کلّا بفرستادن کتاب و سنّت پیامبر خود بدون کم و زیاد بشما رسانیدم و بنصب علیّ علیه
السّلام خلیفه و جانشین بحقّ پیمبر خویش امام و مقتداي شما را منتصب و معلوم نمودم] و نعمت خود را بر شما مسلمانان تمام
کردم [یعنی بغلبه شما بر مشرکان و راندن اغیار از بلاد شما احسان خود را بپایان رسانیدم و بعطایائی که بشما از علم و
حکمت و آداب دین و معرفت موهبت فرمودم بهیچیک از پیشینیان شما چنین موهبتی ننمودم] و براي شما دین اسلام را پسنده
کردم [تا در برابر من سر تسلیم بنهید و مطیع و منقاد شریعت اسلام شوید [و أمّا آنچه بنام حرام ذکر شد] اگر کسیرا اضطرار و
ناچاري ملزم کند و در مخمصه باشد یعنی در مجاعه و گرسنگی باشد که چیزي جز آنها بدست نیاید و جانش در خطر باشد
و گزیري از خوردن آنچه حرام کردیم نداشته باشد و در آن حین قصدش گناه نباشد و اکل میته و خون و سایر محرّمات
مذکوره را از راه تمایل بمعصیت و از روي اختیار و تعمد مصروف ندارد، باکی بر او نیست زیرا خداوند آمرزنده گناهان و
مهربان نسبت ببندگان است [و در بیم خطر جانی حرام بر شخص بینوا مباح خواهد بود]. - در آیه مبارکه [وَ أَن تَستَقسِمُوا
بِالَأزلامِ] اشاره بعملی است که در جاهلیت در طلب قسمت ارزاق بوسیله تیر قرعهکشی مینمودند و یا در موقع سفر یا ابتداي
کارهاشان بآن متوسّل میگشتند و گاهی بآن تفأل میجستند بیکی أمر [أمرنی ربّی] و بدیگري نهی [نهانی ربّی] مینوشتند و
بسوّمی چیزي نمینوشتند و یکی از آن تیرها را از داخل جعبه خارج میکردند اگر امر بود اقدام میکردند و اگر نهی بود بجا
نمیآوردند و اگر سفید بود دوباره اعاده میکردند و اینکه عمل در اسلام حرام شد و فسق یعنی دوري و خروج از حدّ دین و
دخول در علم غیب گوئی که آن خود ضلالت شمرده شده چه اگر مقصود از کلمه ربّی خدا بوده افتراء بر خداي سبحان
میبستند و اگر مقصود بت بوده که شرك محسوب میشد- و از ظاهر آیه مستفاد میشود که عمل بگفتار منجّمین هم که بگویند
58 [ صفحه 352 ] و دخول در علم غیب - بنابر حکم فلان ستاره چنین کن و بحکم فلان ستاره چنین مکن نیز فسق -قرآن- 23
است و [لا یعلم الغیب إلّا هو] و همچنین تطیّر و تشؤّم و غیر اینها که رابطه و تناسبی بین علّت و معلول نباشد و براي غیر خدا
تأثیر و احکامی قائل شوند نیز حرام و بطور کلی خرافات و اوهامی که نشاط فرد یا جامعه را معوق سازد و مردم را بکسالت و
تنبلی و سیر بر بیبصیرتی و ضلالت بدارد و افراد خلق را بازیچه فالگیران و رمّالان قرار دهد اسلام از تمام آنها بريء و بیزار
است - زیرا اسلام دین علم و عمل است و هرچیز که اینکه دو را سد راه باشد فسق و خروج از جادّه حق است.
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 4 تا 5
اشاره
یَسئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُم قُل أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ ما عَلَّمتُم مِنَ الجَوارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ فَکُلُوا مِمّا أَمسَ کنَ
عَلَیکُم وَ اذکُرُوا اسمَ اللّهِ عَلَیهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الحِسابِ [ 4] الیَومَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ حِلٌّ لَکُم
وَ طَعامُکُم حِلٌّ لَهُم وَ المُحصَناتُ مِنَ المُؤمِناتِ وَ المُحصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم إِذا آتَیتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحصِنِینَ
-- 707- غَیرَ مُسافِحِینَ وَ لا مُتَّخِ ذِي أَخدانٍ وَ مَن یَکفُر بِالإِیمانِ فَقَد حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِینَ [ 5] -قرآن- 1
الجَوارِحِ جمع جارحه و آن سگها و یوز پلنگها و طیور شکاري است مُکَلِّبِینَ از ماده تکلیب است و آن تعلیم سگان است و
89 [ صفحه 353 ] جوارح مطلقا استعمال شده است و مکلّب کسی است که قوش و - 18 -قرآن- 76 - سپس در تعلیم -قرآن- 7
سگ و حیوانات را براي شکار تربیت و آموزش میدهد و مشتق از ماده کلب است چون سگ را بیشتر براي شکار تعلیم
میدهند حِلٌّ یعنی حلال المُحصَناتُ یعنی زنهاي آزاد و بقولی یعنی زنهاي عفیفه که دامنشان آلوده نباشد مُحصِنِینَ یعنی مردان
عفیف پاکدامن مُسافِحِینَ یعنی متجاهرین بعمل زنا و غیر مسافحین یعنی مردانیکه زنا کار نباشند و سفاح یعنی زنا أَخدانٍ جمع
خدن که بمعنی دوست و رفیق است و مُتَّخِذِي أَخدانٍ یعنی زنانی که در خفا رفیق میگیرند بِالإِیمانِ یعنی بشرایع الاسلام حَبِطَ
-358- 316 -قرآن- 346 - 228 -قرآن- 305 - 202 -قرآن- 216 - عَمَلُهُ اي بطل ثواب عمله و حبط یعنی باطل میشود. -قرآن- 196
623- 582 -قرآن- 607 - 527 -قرآن- 570 - 462 -قرآن- 507 - قرآن- 454
تفسیر معانی
اشاره
-4 [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] از تو میپرسند که از طعامها و خوردنیها چه چیز بر آنها حلال است! بپاسخ آنها بگو آنچه
را [در کتاب خدا و سنّت رسول] تصریحی بحرمت آنها نشده است طیّب و پاکیزه است و آنچه طیّب است و خباثت ندارد بر
شما حلال است و از شکار حیوانات آنچه سگهاي تعلیم یافته و سایر حیوانات شکاري شما [مانند قوش و یوزپلنگ و غیره] که
شما آنها را از آنچه خدا بشما آموخته است بآنها میآموزید تا طبق آن تعلیمات شکار کنند نیز بر شما حلال است بنابراین
شکاري را که سگهاي تعلیم یافته یا حیوانات آموخته شما شکار کنند و براي شما نگهدارند [تا شما برسید و از دهان آنها
بگیرید] از آن شکار میتوانید بخورید ولی بشرط آنکه وقتی سگ یا آنحیوانرا براي گرفتن شکار میفرستید بسم اللّه بگوئید [در
اینصورت اگر رسیدید و شکار جان داشت که آنرا ذبح میکنید و عمل تذکیه را انجام میدهید و اگر رسیدید و شکار جان
نداشت و بدون ذبح مرده بود بر شما حرام نیست آنرا بخورید و میته محسوب نمیشود و شرط دیگر آنکه آن سگ که با گفتن
بسم اللّه او را براي گرفتن شکار میفرستید از آن شکار نخورد و عینا نگاه دارد و دست نخورده بشما برسد] و از خدا بپرهیزید
و تقوي اختیار کنید [و از اینکه سگی تربیت نشده و غیر معلّم براي شکار بفرستید و آن شکار را دست نخورده نگاه ندارد و از
آن خورده باشد یا در موقع فرستادن سگ یا حیوان تربیت شده بسم اللّه نگفته باشید یا شکاري را بدون [ صفحه 354 ] شرایط
مذکوره و بدون ذبح و بطور میته صرف نمائید] زیرا خداوند حساب تمام اعمال شما را دارد و در روز موعود بسرعت بحساب
بندگان رسیدگی میفرماید. 5- امروز [یعنی اکنون که اسلام طلوع کرده و خداوند پیمبر خاتم را فرستاده است] هر چیز که
پاکیزه باشد و طبع از آن متنفّر نباشد و جزو خبائث بشمار نرود و طیّب محسوب گردد براي شما حلال است [مگر آنچه
بصریح کتاب و سنّت حرام باشد] و خوردنیهاي صاحبان کتاب [یعنی یهود و نصاري که داراي توراة و انجیل هستند] بر شما
حلال است و طعام و خوردنیهاي شما هم براي آنها حلال است و زنهاي پاکدامن یعنی زنان آزاد و عفیف از مؤمنههاي
مسلمانان و زنهاي عفیف آزاد کسانیکه پیش از شما صاحب کتاب آسمانی بودهاند در صورتی که مزد آنها یعنی صداق و
مهریّه آنها را بپردازید بر شما حلال است که بنکاح خود درآورده و با آنان ازدواج کنید و اینکه هم بستري بشرط آنستکه
ازدواج بعقد شرعی باشد و بصورت زنا نباشد یا بطریق رفیق بازي زنان که فاسقی یا مصاحبی براي خود در خفا اختیار میکنند
نباشد و هرکس کافر بایمان شود [یعنی اقرار بوحدانیت حق و تصدیق برسالت پیغمبر او نکند و منکر باشد] عمل او حبط و
باطل خواهد بود و ثوابی نخواهد داشت و او در آخرت یعنی سراي دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود و در تجارتی که در
اینکه عالم داشته سودي در آنعالم نخواهد داشت. - در کلمه طعام موضوع آیه مبارکه بین مفسّرین و فقهاي اسلام اختلاف
است بنا بقول اکثر فقهاء و مفسّرین و جماعتی از فقهاي امامیّه که متّکی باحادیث مرویّه از [إبن عباس و عکرمه و سعید بن
مسیّب و شعبی و عطا و قتاده] هستند مقصود از طعام در آیه مبارکه ذبایح اهل کتاب است و خوردن ذبیحههاي نصاراي بنی
تغلب را اجازه دادهاند و گفتهاند ذبیحه هر کتابی [که متکی بکتاب توراة و انجیل هستند اعمّ از کتابی أصلی و کسانیکه داخل
آنها شده و بعدا متدیّن بدین آنها شده باشند] جایز است و بعضی را فتوي بر اینکه است که مقصود از أهل کتاب فقط کسانی
هستند که توراة و انجیل بر آنها نازل شده و فرزندان یعنی نسل آنها را فرامیگیرد و شامل کسانیکه از سایر امم داخل آنها شده
و دین آنها را پذیرفتهاند نیست و ذبایح [ صفحه 355 ] آنها حلال نمیباشد و لذا ذبایح بنی تغلب از نصاري را حرام دانستهاند و
در اینقول متّکی بحدیث امیر علیه السّلام و سعید بن جبیر میباشند- و بقولی مراد از طعام أهل کتاب ذبایح و سایر خوراکیهاي
آنان است [بنا بحدیث أبی الدرداء و إبن عباس و إبراهیم و قتاده و سدّي و ضحاك و مجاهد] که طبري و جبّائی و بلخی و
سایرین هم بر اینکه قول میباشند- و بقولی که مروي از امام صادق علیه السّلام است فرمودهاند مراد از طعام مختصّ بحبوبات و
ذبایحی است که محتاج بتذکیه نباشد و جماعتی از زیدیّه هم بر اینکه قولند ولی ذبایح آنها را حلال نمیدانند [از مجمع البیان].
- مراد از [المُح َ ص ناتُ مِنَ المُؤمِناتِ] بقول عده از مفسّرین اعم از آزاد و کنیز است و بقول جمع دیگر مراد از محصنات حرائر
یعنی زنهاي آزاد است و أبو علی نیز اینکه قول را اختیار کرده است و بنابرین قول تزویج کنیزان با وجود دسترسی بزنان آزاد
47 - مراد از [المُح َ ص ناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم] نیز بین مفسرین اختلاف است - مباح نمیباشد [مجمع]. -قرآن- 14
جمعی برآنند که مقصود از محصنات عفائف [یعنی زنان پاکدامن] آنهاست خواه آزاد باشند و خواه کنیز، کافر حربی باشند یا
ذمّی و جمع دیگر بر آنند که مقصود از محصنات حرائر [یعنی زنان آزاد] است خواه کافر ذمی باشد یا حربی- و امامیّه را
عقیده بر اینست که عقد نکاح دائم زنان أهل کتاب جایز نیست بنا بآیه [وَ لا تَنکِحُوا المُشرِکاتِ حَتّی یُؤمِنَّ] و آیه دیگر [وَ لا
تُمسِکُوا بِعِصَمِ الکَ وافِرِ] و آیه مزبور را چنین تأویل نمودهاند که مراد از [المُح َ ص ناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ] زنانی از أهل
کتابند که مسلمان شده باشند و مراد از المحصنات من المؤمنات زنانی هستند که در اصل مؤمنه بوده و باسلام متولّد شده
باشند و اینکه آیه براي آن نازل شده است که مردمی بسیار از عقد زنان کافرهاي که مسلمان میشدند خودداري میکردند و
خداوند اینکه آیه را براي رفع محظور آنها نازل فرمود که در عقد آنها حرجی نداشته باشند و لذا جداگانه بذکر آنها پرداخت
و همچنین بناي امامیّه بر اینکه است که بنا بخبر أبی الجارود از امام باقر علیه السّلام اینکه آیه مخصوص بنکاح متعه -قرآن-
665 [ صفحه 356 ] و ملک یمین یعنی کنیز است و ما و طی آندو را - 558 -قرآن- 616 - 506 -قرآن- 520 - -78-14 قرآن- 459
از أهل کتاب بدو طریق مزبور جایز میشماریم [مجمع] - زنا را در صورتی که بطور تجاهر و علنی باشد سفاح گویند و از
اینجهت [مُحصِ نِینَ غَیرَ مُسافِحِینَ] فرمود و اگر بطور سرّي و مستور باشد و زنان در خفاء رفیقی براي خود بگیرند آنها را
115- [متّخذي اخدان] گویند چه خدن بمعنی رفیق و صدیق میباشد. -قرآن- 83
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 6 تا 7
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمتُم إِلَی الصَّلاةِ فَاغسِلُوا وُجُوهَکُم وَ أَیدِیَکُم إِلَی المَرافِقِ وَ امسَحُوا بِرُؤُسِکُم وَ أَرجُلَکُم إِلَی الکَعبَینِ وَ
إِن کُنتُم جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِن کُنتُم مَرضی أَو عَلی سَ فَرٍ أَو جاءَ أَحَ دٌ مِنکُم مِنَ الغائِطِ أَو لامَستُمُ النِّساءَ فَلَم تَجِ دُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا
صَعِیداً طَیِّباً فَامسَحُوا بِوُجُوهِکُم وَ أَیدِیکُم مِنهُ ما یُرِیدُ اللّهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَجٍ وَ لکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُم وَ لِیُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکُم
لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 6] وَ اذکُرُوا نِعمَۀَ اللّهِ عَلَیکُم وَ مِیثاقَهُ الَّذِي واثَقَکُم بِهِ إِذ قُلتُم سَمِعنا وَ أَطَعنا وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ
742 -- المَرافِقِ جمع مرفق و آن استخوان فاصل بین بازو و ساق دست است که بفارسی آرنج گویند - الصُّدُورِ [ 7] -قرآن- 1
114 [ صفحه 357 ] در آنجا نیاید و چون عرب براي - 18 -قرآن- 106 - الغائِطِ مکان مطمئنّی از زمین است که کسی -قرآن- 7
قضاي حاجت بچنین مکانی میرفت لذا غائط بقاذورات و مواد زائدي که از آدمی بیرون میآید اطلاق گردید فَتَیَمَّمُوا صَ عِیداً
طَیِّباً یعنی قصد کنید زمین پاکی را یمّمه و تیمّمه أي قصده پس از آن برخاکی که در موقع نبودن آب بآن وضو سازند اطلاق
گردید و صعید روي زمین یا بقولی غبار آن را گویند حَرَجٍ یعنی تنگنا حرج یحرج اي ضاق جُنُباً در مفرد و جمع و مذکّر و
مؤنّث یکسان است و بیک صیغه است یعنی بمجامعت و ملامسه با زنان یا بانزال منی بجنابت واقع شوید فَاطَّهَّرُوا یعنی فتطهّروا
تاء در طاء ادغام شده و چون اوّل کلمه ساکن است در اول آن الف وصل زیاد شده است واثَقَکُم بِهِ اي عاهدکم به یعنی
پیمانی را که با شما بسته است بِذاتِ الصُّدُورِ اي بصاحبۀ الصدور و مراد سرّ و رازي است که از سینه هنوز بیرون نیامده و فاش
790- 706 -قرآن- 772 - 574 -قرآن- 690 - 418 -قرآن- 561 - 377 -قرآن- 411 - 175 -قرآن- 370 - نشده است. -قرآن- 144
تفسیر معانی
اشاره
- [پس از آنکه خداي تعالی عهود مخصوصه بحلال و حرام طعام و نکاح را بیان فرمود ببیان مقتضاي آن که شکر گذاري
عبد و نماز است پرداخته و کلید آنرا که وضوء و غسل و تیمم است در اینکه آیات بیان میفرماید و آیه را ببیان حکمت در
طهارت و یادآوري بعهود و پیمانهائی که ملتزم آن گشتهایم ختم میفرماید و از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله مروي است
که فرمود مفتاح الجنّۀ ال ّ ص لاة و مفتاح الصلاة الطهور]. 6- اي کسانیکه ایمان بخدا و رسول آوردهاید [چون اراده کنید] که
براي اقامه نماز برخیزید [و محدث باشید یعنی حدثی از شما سرزده و طاهر و با وضوء نباشید باید وضوء بسازید بدینطریق که]
صورتهاي خودتان را بشوئید. [یعنی از رستنگاه موي سر تا زنخ طولا و ما بین آنچه بین انگشت ابهام و انگشت وسطی فرا
بگیرد عرضا آب جاري سازید] و نیز دستهاي خودتان را از مرفقها یعنی آرنج تا سر انگشتان بشوئید [و آب بر آنها جاري
سازید بطوریکه تا مرفقها هم شسته شوند] و [با همان رطوبت که در دستهاي شما باقی است] سرهاي خودتان را مسح کنید
[یعنی با رطوبت آن بمالید بموهاي جلوي سر] و نیز پاهاي خودتان را تا دو کعب [ صفحه 358 ] [یعنی برآمدگی روي پاها]
مسح نمائید [یعنی با همان رطوبت دستها سر و پا را مسح نمائید بطوریکه در فقه امامیّه توضیح شده است] و اگر در موقع اراده
بقیام براي نماز جنب باشید [یعنی با زن حلال خود وطی کرده یا انزال منی شده باشد] بایستی خود را طاهر و پاك نمائید
[یعنی باغتسال و شست و شوي تمام بدن طاهر شوید] و اگر بیمار باشید یا در سفر باشید یا از قضاي حاجت آمده باشید یا با
زنان ملامسه و مجامعت کرده باشید و آب بدست نیاورید [و یا استعمال آب براي شما متعذّر و ممنوع باشد] بر روي زمین
پاك تیمّم کنید و با خاك صورتها و دستهاي خودتان را از آن مسح نمائید خداوند نمیخواهد که شما را بحرج و سختی و
تنگنا بگذارد [و با نداشتن آب یا ضرر استعمال آن شما را مکلف بوضوء یا غسل سازد] بلکه اراده و قصد خداوند آنستکه
[بوسیله وضوء و غسل در صورت بودن آب و بوسیله تیمم با خاك در صورت تعذّر یا نبودن آب [بطهارت مادّي از پلیدي و
چرکینی و بطهارت معنوي از کسالت و فتور] شما را طاهر و پاکیزه [و داراي نفس صافی و دل روشن و قلب با نشاط در موقع
مناجات با پروردگار] گرداند و برسم [راه عبادت] نعمت خود را بر شما تمام گرداند باشد که شما باین عمل شکر گذار شوید
و اداي شکر واجب بنمائید [و شکر نعمت شما اطاعت اوست در آنچه شما را بآن امر فرموده و خودداري و اجتناب از آنچه
شما را از آن نهی نموده است]. 7- و بیاد آورید نعمت خدایرا که بر شما ارزانی داشته است و متذکّر باشید پیمانی را [که در
عالم ذرّ از شما گرفته یا عهدي را که شما با رسول خدا بسته و بیکتائی خدا شهادت دادهاید] که [در عالم ذر بلسان حال و در
اینکه عالم بلسان مقال] گفتهاید شنیدیم و اطاعت کردیم [و در هر حال از خدا بپرهیزید و تقوي اختیار کنید زیرا خداوند
بآنچه در دلها مکنون و در ضمائر مضمر و مکتوم است دانا و آگاه است. - در معناي میثاق چند قول است اوّل آنکه پیمانی
است که رسول خدا در موقع اسلام و بیعت از آنها گرفته است که در آنچه بر آنها فرض شده است [ صفحه 359 ] مطیع او
باشند خواه آنها را خوش آید و خواه بد آید- دوّم مراد از میثاق مراتبی است که در حجۀ الوداع براي آنها شرح داده است از
تحریم محرّمات و کیفیت طهارت و فرض ولایت و غیره. سوّم مقصود پیروي آنها از پیمبر صلّی اللّه علیه و آله در روز بیعت
عقبه و بیعت رضوان میباشد- چهارم مراد پیمان در عالم ذر و روز الست بربکم که از آنها گرفته شد و اینکه قول از سایر أقوال
ضعیفتر است [مجمع] - مراد از صدور که جمع صدر و بمعنی سینه است در اینجا قلوب است و چون جاي قلب در سینه
است بجاي دل سینه گفتن جایز است.
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 8 تا 11
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ وَ لا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلی أَلاّ تَعدِلُوا اعدِلُوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوي وَ اتَّقُوا اللّهَ
إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعمَلُونَ [ 8] وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ أَجرٌ عَظِیمٌ [ 9] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا
أُولئِکَ أَصحابُ الجَحِیمِ [ 10 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذکُرُوا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم إِذ هَمَّ قَومٌ أَن یَبسُطُوا إِلَیکُم أَیدِیَهُم فَکَفَّ أَیدِیَهُم
جمع قوّام اي دائبین علی القیام بعهود اللّه و « قَوّامِینَ » - 637- عَنکُم وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنُونَ [ 11 ] -قرآن- 1
17 [ صفحه 360 ] اتیان - اماناته مقوّما تامّا کاملا- کسیکه بطور تامّ و کامل مراقب اجراي عهود خدائی باشد و براي -قرآن- 4
بآنها همواره آماده و قائم باشد بِالقِسطِ بالعدل وَ لا یَجرِمَنَّکُم اي و لا یحملنّکم و لا یکسبنّکم یعنی شما را وادار نکند و بر شما
بار و تحمیل ننماید شَنَآنُ یعنی کراهت و بد آمدن- شنأه اي کرهه الصّالِحاتِ اي الاعمال الصالحات و آن از صفاتیست که
جاري مجراي اسماء است مثل طیّبات و سیّئات خَبِیرٌ خبرت علم دقیقی است که اختبار مؤیّد آن باشد أَن یَبسُطُوا إِلَیکُم أَیدِیَهُم
اي منع یعنی « کف » چون گفته شود بسط إلیه لسانه یعنی او را دشنام داد و بسط إلیه یده یعنی باو حمله کرد و باو در آویخت
353 -قرآن- - 248 -قرآن- 346 - 191 -قرآن- 236 - 82 -قرآن- 183 - 53 -قرآن- 62 - بازداشت هَمَّ اي نوي و قصد. -قرآن- 44
598- -444-408 قرآن- 592
تفسیر معانی
اشاره
-8 اي کسانیکه بخدا و رسول او ایمان آوردهاید براي خدا [و طلب خشنودي خدا] در هر حال قائم بحق باشید [یعنی در عهود
و امانات خدائی اتقان و اخلاص در اعمال را که اساس نجاح و رستگاري است مراقب باشید و عادت شما اقامه حق باشد در
باره خودتان بوسیله عمل صالح و در باره غیر خودتان بامر بمعروف و نهی از منکر قیام کنید] و در مقام اجراي عدل و حق
برآئید و گواهانی عادل و میانه رو باشید [در شهادت خودتان کسی را مورد محبّت نشمارید و قرابت و دوستی را مراعات
مکنید و در گفتن حق از ملامت هیچ لائم و نکوهش کنندهاي بیم مدارید و از کتمان شهادت و شهادت دروغ بپرهیزید و
مردم را بعدل و حقیقت بخوانید و عمل شما شاهد عدالت و میانه روي شما باشد] و دشمنی یا بغضی که با کفّار و دشمنان
خود دارید شما را وادار برفتار خلاف عدالت و ستمکاري نسبت بآنها نکند [و حتّی با دشمنان هم بعدل و انصاف معامله نمائید
و با ارتکاب آنچه حلال نیست بمقتضاي کینه دست تجاوز بر آنها دراز ننمائید] عدالت پیشه کنید که عدل از هر چیزي بتقوي
و ترس از خدا نزدیکتر است [و براي در امان ماندن از مهالک و معاصی مناسبتر است] و از عقاب خدائی حذر کنید و
بپرهیزید زیرا خداوند بکردارهاي شما آگاه و خبیر و بصیر است و شما را بر هر کرداري جزا میدهد [خوب را خوب و بد را بد
9- خداوند بکسانیکه ایمان آوردهاند [یعنی بوحدانیت خدا تصدیق و بنبوّت محمّد [ پاداش و کیفر میبخشد]. [ صفحه 361
صلّی اللّه علیه و آله اقرار نمودهاند] و کردارهاي شایسته دارند [یعنی عدل و تقوي را پیشه خود ساختهاند] وعده آمرزش
گناهان و پوشش خطایا و مزد بزرگی داده است [که جز خداي سبحانه و تعالی اندازه آنرا نداند و کنه آنرا نشناسد]. 10 - و
کسانیکه کفر آوردند [یعنی بتوحید خدا جاحد و نبوّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله را منکر شدند] و آیات کونیّه و منزله بر
پیمبران ما را تکذیب نمودند [و از جادّه عدل و تقوي بیرون شدند] چنین جماعتی یاران و ملازمان آتش دوزخ خواهند بود.
-11 اي کسانیکه بخدا و رسول او ایمان آوردهاید نعمت خدایرا که بر شما ارزانی داشته بیاد آورید از جمله موقعی را که
قومی [از کفّار یا یهود] قصد آن کردند که بسوي شما دست یازیده و بر شما تسلط یافته شما را بهلاکت رسانند و خداوند
دستهاي آنها را کوتاه کرده و از کید آنها شما را رهائی داد و از خداي بپرهیزید [که نعم بیمنتهاي او را بیاد نیاورید و بر
خداي خود توکّل و اعتماد کنید] زیرا مؤمنان بر خدا تکیه میکنند و کارهاي خود را باو وامیگذارند [و بیاري او امیدوارند و بر
قوّت و قدرت خود اتکائی ندارند و کثرت عدّه و تجهیزات بسیار کافران آنها را مغرور نمیسازد زیرا مادام که مؤمناند خداي
ناصر و یاور آنهاست]. - در اسباب نزول اینکه آیه أخیر روایات بسیاري رسیده است و تمام آنها در پیرامون مردمی دور میزند
که اهتمام بقتل نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و آله داشته و خداوند تعالی آنحضرت را با اینکه دشمن مسلح و آنحضرت بیسلاح
بود محفوظ داشت- مجاهد و قتاده و بیشتر مفسّرین گفتهاند که اینکه آیه در باره یهود بنی النضیر نازل گردید که با
آنحضرت پیمان داشتند که ترك پیکار کنند و در پرداخت دیاتی که بر عهده مسلمانان تعلق میگیرد مسلمین را کمک کنند و
روزي حضرت با گروهی از أصحاب بر آنها ورود کرد و راجع بدیه دو نفر از مسلمین که خطأ بدست عمرو بن امیّۀ الضمري
[بخیال آنکه از مشرکین هستند] کشته شده بود، از بنی النضیر قرض خواست [ صفحه 362 ] یهودان گفتند بسیار خوب بنشین و
در اینجا غذا بخور تا آنچه را میخواهی بدهیم و در اینکه گفتار قصد سوء داشتند و میخواستند که آنحضرت و همراهان او را
بهلاکت رسانند، خداوند آنحضرت را آگاه ساخت و ایشان نیز أصحاب را با خبر ساختند و از آنجا بدر شدند و آسیبی
ندیدند- أقوال دیگري نیز در اینباب و سوء قصد مشرکین و یهود نسبت بآن بزرگوار و مسلمانان ذکر شده و بهر حال آیه
مبارکه راجع بمنع خداوندي از نیّت زشت آنان و نعمتی که از اینکه جهت نصیب مسلمین گشته عمومیت دارد. - توکّل
عبارت از اینستکه عبد در تمام امور کار خود را بخداي خویشتن واگذار نماید و محلّ آن دل است و پس از آنکه براي عبد
محقّق شود که تقدیر تمام کارها از قبل حق تعالی است حرکت ظاهر هم منافی با توکّل نیست زیرا میداند که اگر تدبیر او
انجام نشود تقدیر خداي نبوده است و اعلی مراتب توکّل اینستکه بنده در برابر خداي خود مانند مرده در زیر دست غسّال باشد
و چنین توکّلی ناشی از قوّت یقین خواهد بود، چنانکه ابراهیم خلیل علیه السّلام در موقعی که بکید نمرود بآتش میافتاد
جبرئیل در هوا باو رسید و گفت اگر حاجتی داري بخواه فرمود بتو حاجتی ندارم و بآنکه دارم خود آگاه از حال من است- و
باید دانست که هر چیز جز بقضاي خداي تعالی جاري نشود و خداوند بهر چه اراده کند بندگان خود را اختبار و امتحان
میکند و بربندگان است که در هر پیش آمد آسان و دشوار و زحمت و رحمتی بر او تکیه و اعتماد کنند. گویند عیسی علیه
السّلام بر قلّه کوهی نماز میگذاشت شیطان بنزد او آمده گفت تو همان کسی که گمان میکنی هر چیز بقضاي خدائی بسته
است! فرمود بلی، ابلیس گفت پس خود را از کوه بزیر انداز و بگو تقدیر خداي چنین بوده است فرمود اي لعین خداي بندگان
خود را امتحان میکند بربنده نیامده است که خداي را آزمایش کند. بنده را جز توکّل و شکر بر نعماي خداوندي نمیسزد و از
جمله نعماي خداوندي همان است که او را به أمر کن از تاریکی عدم بیرون کرده و بنور وجود روشن [ صفحه 363 ] ساخته
است و خداوند داناست که برگشت بندگان بدست خودشان نیست همچنانکه بجذبه امر کن از ظلمات عدم خارج شدند
برگشت آنها نیز باید بجذبه أمر ارجعی باشد- بر بندگان است که بکرم و فضل خدا وثوق داشته و در طلب خشنودي خداي
شتابان باشند و بر وفق اوامر و نواهی او مجاهده کنند تا خداوند هم آنانرا بجذبات الطاف و عنایات خود رهنمائی فرماید و اللّه
هو الموفق للصواب [روح البیان].