گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره المائدة [ 5]: آیات 12 تا 14



اشاره
وَ لَقَد أَخَ ذَ اللّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسرائِیلَ وَ بَعَثنا مِنهُمُ اثنَی عَشَرَ نَقِیباً وَ قالَ اللّهُ إِنِّی مَعَکُم لَئِن أَقَمتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَیتُمُ الزَّکاةَ وَ آمَنتُم
بِرُسُلِی وَ عَزَّرتُمُوهُم وَ أَقرَضتُمُ اللّهَ قَرضاً حَسَناً لَأُکَفِّرَنَّ عَنکُم سَیِّئاتِکُم وَ لَأُدخِلَنَّکُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ فَمَن کَفَرَ بَعدَ
ذلِکَ مِنکُم فَقَد ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ [ 12 ] فَبِما نَقضِ هِم مِیثاقَهُم لَعَنّاهُم وَ جَعَلنا قُلُوبَهُم قاسِیَۀً یُحَرِّفُونَ الکَلِمَ عَن مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَ  ظا
مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَۀٍ مِنهُم إِلاّ قَلِیلًا مِنهُم فَاعفُ عَنهُم وَ اصفَح إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُحسِنِینَ [ 13 ] وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا
إِنّا نَصاري أَخَ ذنا مِیثاقَهُم فَنَسُوا حَ  ظا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغرَینا بَینَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلی یَومِ القِیامَۀِ وَ سَوفَ یُنَبِّئُهُمُ اللّهُ بِما کانُوا
954 [ صفحه 364 ] -- مِیثاقَ پیمانی که با سوگند آنرا محکم کنند نَقِیباً نقیب بمعنی ضمین و کفیل و - یَصنَعُونَ [ 14 ] -قرآن- 1
بزرگ قوم که مناقب قوم را بشناسد و بمصالح آنها متوجّه باشد و ضامن رفتار آنها گردد وَ عَزَّرتُمُوهُم اي و نصرتموهم و
منعتموهم من الاعدأء یعنی اگر آنها را یاري کردید و شرّ دشمنان را از آنها دور نمودید- و تعزیر بمعنی توقیر و تعظیم نیز
میباشد همچنانکه بمعنی تأدیب نیز هست لَأُکَفِّرَنَّ تکفیر بمعنی ازاله و برطرف کردن گناه است چنانکه تمریض بمعنی ازاله
مرض و برطرف ساختن بیماري است سَواءَ میانه هر چیز میباشد که دو قسمت را برابر هم نماید فَبِما نَقضِ هِم باء زائد و براي
تأکید است و بمعنی فبنقضهم میباشد عَلی خائِنَۀٍ بمعنی مصدر است اي علی خیانۀ یا بمعنی نفس خائنۀ وَ اصفَح صفح بمعنی
بخشش و ترك تثریب و سرزنش و ملامت است فَأَغرَینا اي فألزمناهم العداوة- غري بالشیء إذا لصق یعنی چسبیده بآن و لازمه
423 -قرآن- - 210 -قرآن- 408 - 64 -قرآن- 192 - 15 -قرآن- 56 - وجود آن یُنَبِّئُهُمُ اي یخبرهم إنباء بمعنی اخبار است. -قرآن- 7
923- 821 -قرآن- 909 - 754 -قرآن- 811 - 685 -قرآن- 745 - 615 -قرآن- 671 - -540-534 قرآن- 599
تفسیر معانی
اشاره
- [پس از آنکه حق تعالی در آیات گذشته ما را مأمور بوفاي بعهد ساخت و بموجب اینکه وفاء بحلال و حرام یعنی حلال
دانستن حلال و حرام دانستن حرام ما را متذکّر گشت و ما را باستعداد براي نماز و اقامه شهادت بعدل بینا ساخت و به نعمتهاي
خود و پیمانهائی که از ما گرفته است ما را یادآور فرمود، بعد از همه اینها اینک حال أهل کتاب را براي ما بیان میفرماید که
چگونه عهد شکنی کردند و جزاي آنها در دنیا و آخرت چه بوده و خواهد بود، شاید که مسلمانان از أحوال امّتهاي پیشین پند
گیرند و از آنچه بر سابقین گذشته متّعظ گردند]. 12 - بحقیقت سوگند که خداوند از فرزندان اسرائیل پیمان موکّد بقسم
گرفت [یعنی بوسیله و واسطه پیمبرشان موسی علیه السّلام عهد گرفت که در پرستش خداي خالص باشند و بپیمبران ایمان
داشته بشرایع الهی رفتار کنند و عمل بتوراة نمایند و آنرا بجدّ و نشاط بپذیرند] و از آنها دوازده نقیب برگزیدیم [یعنی از
اسباط دوازدهگانه بنی اسرائیل از هر سبط ضامن و کفیلی انتخاب شد که تضمین پیمان منعقده [ صفحه 365 ] با آنها را بنماید
و متولّی امور اسباط بوده و برعایت حال آنها قیام داشته باشد و براي تجسّس از حال دشمن و مقاتله با آنها اقدام کرده و
مراقب باشند و بزبان موسی علیه السّلام] خداوند بآنها فرمود من با شما هستم [شما را یاري و نگهداري میکنم و بر دشمن خود
دشمن شما که فرمان قتال با آنها را دادهام شما را یاور و ناصر میباشم] [و عهد من اینستکه:] اگر شما نماز را بر پا دارید [یعنی
آنرا بطور تمام و کاملۀ الارکان و بتمام شروط اقامه نمائید] و زکاة مال خود را بدهید [و با انفاق مال نفوس خود را مزکّی و
طاهر سازید] و بپیمبران من [که بعد از موسی میفرستم مانند داود و سلیمان و یحیی و زکریّا و عیسی و محمّد علیهم الصّلوة و
السّلام] ایمان بیاورید و آنها را یاري و احترام کنید [و از شرّ دشمنان آنانرا باز دارید] و بخداوند قرض حسن بدهید [یعنی به
بینوایان از مال خود انفاق کنید- بحق قسم اگر اینکه اعمال را بجاي آورید یعنی برپا داشتن نماز و پرداختن زکاة و ایمان
بپیمبران و یاري آنها و قرض حسن] منهم جرائم و گناهان گذشته شما را میبخشم [و وبال آنها را از گردن شما اسقاط و محو
میکنم] و شما را در آخرت داخل باغهائی خواهم ساخت که از زیر کاخها و درختان آنها نهرها جاري میباشد- و هرکس از
شما بعد از اینکه کافر شود و عهد شکنی نماید راه میانه و طریق واضح را گم کرده است [و از طریق مستقیم و جاده معتدلی
که خداوند براي بندگان خوب خود ترسیم فرموده بدور افتاده است]. 13 - [اینکه جماعت یهود چنانکه قرآن بکرّات از آنها
یاد کرده است دأب و دیدنشان عناد و نفاق و کفر و عصیان و جزا و کیفرشان طرد و حرمان است] لذا بسبب پیمان شکنی آنها
ما آنها را از رحمت خود دور کردیم و از درگاه خود طرد نمودیم و باین دوري از رحمت خدا دلهاي آنها سخت شد [و سلب
توفیق از آنها گردید که از آیات خدائی متأثّر نشوند] و بسبب اینکه قساوت قلب کلمات خدا را از جاي خود تغییر و تبدیل
داده و توراة را تحریف نمودند و بهره و نصیبی را از آنچه ما در کتاب خود آنها را بآن متذکّر کرده بودیم فراموش کردند [و
تو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله بر آنها افسوس مخور] همواره بر خیانتی از آنها [که عادت مستمره آنها و اسلافشان است]
مطّلع [ صفحه 366 ] میشوي مگر عدّه کمی از آنها که ترك اینکه خیانت کرده [و بتو ایمان آورده باشند] و چون امر چنین
است چون توبه نمایند یا قبول جزیه کنند از آنها درگذر و بر آنها ببخشاي و ملامتشان مکن زیرا خداوند نیکوکاران را دوست
میدارد. عدو را بالطاف گردن ببند || که نتوان بریدن بتیغ و کمند چو دشمن کرم بیند و لطف وجود || نیاید دگر خبث از او
در وجود و گر خواجه با دشمنان نیکخوست || بسی بر نیاید که گردند دوست [سعدي ره] - گویند چون بنی اسرائیل پس از
هلاك فرعون و یارانش نجات یافتند خداوند بآنها امر فرمود که بجانب أریحا از دیار شام حرکت کنند که در آنجا جبابره
کنعانیان سکنی داشتند و بآنها فرمود که من مقرّ شما را أریحا قرار دادهام و باید بسوي آن شهرستان بروید و مجاهده نمائید تا
آنجا را فتح نمائید و من شما را نصرت خواهم کرد و بموسی علیه السّلام فرمود که از هر سبطی نقیبی امین برگزیند تا نسبت
باجراي پیمان قوم خود آن نقیب کفیل و ضامن باشد و بآنچه بآنها امر شده است وفادار باشند- موسی علیه السّلام هم نقباء را
برگزید و از بنی اسرائیل هم پیمان گرفت و نقباء را کفیل و سرپرست آنها قرار داد و آنان را بسوي اریحا سوق داد و چون
بزمین کنعان نزدیک شدند نقباء را بآن جا فرستاد که تجسّس و بازرسی کرده و از جریان حالات ساکنین آنجا خبر آورند
آنان نیز رفته و برگشتند و موسی علیه السّلام آنانرا از خبر دادن آنچه دیده بودند نهی فرمود و آنها نقض عهد کردند و جز دو
نفر از آنها یکی کالب بن یوفنّا نقیب سبط یهودا و دیگري یوشع بن نون نقیب سبط افرائیم بن یوسف صدّیق که اطاعت موسی
کردند و بقوم خود چیزي نگفتند ده نفر دیگر تخلّف کرده و از آنچه دیده بودند قوم خود را خبر داده و از شوکت و عظمت
جبابره آنها را ترسانیدند و شکستن پیمان در آیه مبارکه اشاره باین موضوع است و آن دو نقیبند که قرآن کریم در جاي دیگر
14 - و از کسانیکه گفتند ما [ صفحه 367 ] «. قال رجلان من الّذین یخافون انعم اللّه علیهما ادخلوا علیهم الباب » : میفرماید
نصاري هستیم پیمان گرفتیم [که موحّ د باشند و بنبوّت مسیح و تمام پیمبران خدا اقرار کنند و همه آنها را بندگان خدا بدانند
ولی آنها پیمان خود را شکستند و از آن اعراض نمودند و نصرانیّت فعلی را ابداع کردند] و آنچه بآنها تذکّر داده شده و
موعظه شده بودند فراموش کردند و بهره خود را از یاد بردند [و در اثر اینکه نقض پیمان و ترك نصیب] ما هم دشمنی و کینه
توزي [و اختلاف کلمه] را تا روز قیامت در بین آنها جاري کرده و لازمه زندگانی آنها قرار دادیم و زود است که خداوند
آنها را به نتیجه آنچه میکنند و میسازند آگاه فرماید [و جزاي کردارشان را بگیرند]. - اینکه در آیه مبارکه فرموده است: [وَ
مِنَ الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاري] و نفرمود [من النصاري] براي اینستکه آنان خود را نصاري نامیدهاند و نصرت خود را بزبان ادّعا
کردند و بتوصیف خدائی نصاري نیستند و خدا آنها را نصاري نمینامد- و اینکه فرمود [فَنَسُوا حَ  ظا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ] یعنی بهره و
نصیب خود را از کتاب آسمانی از یاد بردند بدانجهت است که اگر منصفانه بتاریخ نظر شود دیده میشود که مسیح علیه
السّلام از بین آنها رفت و در آنوقت انجیل نوشتهاي در دست نبود و یهودان پیروان و شاگردان حضرت مسیح علیه السّلام را
تحت فشار گذارده و بیچاره ساختند بلکه اکثر آنها را کشتند و پس از آنکه صداها خاموش شد و سلطنت بقنسطنطین رسید و
آن امپراطور دیانت مسیح را اختیار کرده و داخل مملکت نمود شروع بنوشتن اناجیل شد و عدّه بسیاري بطور مختلف نوشته و
بنحو متباین منتشر گردید- و عداوتی که بین آنها اغراء شده اختلاف کلمه ایست که در دین پیدا کردهاند و اهواء مختلفه خود
را داخل در دین نمودهاند- چنانکه نسطوریّه گویند مسیح پسر خداست و یعقوبیه گفتهاند مسیح بن مریم خود خداست و
ملکانیّه گفتهاند خدا سوّمی سه تاست که [خدا و عیسی و مریم] باشد و بدینواسطه تولید کینه و بغضی در بین فرق مختلفه آن
[ 323 [ صفحه 368 - 85 -قرآن- 284 - گردیده و تا روز قیامت بجا مانده است. -قرآن- 43
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 15 تا 16
اشاره
یا أَهلَ الکِتابِ قَد جاءَکُم رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُم کَثِیراً مِمّا کُنتُم تُخفُونَ مِنَ الکِتابِ وَ یَعفُوا عَن کَثِیرٍ قَد جاءَکُم مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ
[ مُبِینٌ [ 15 ] یَهدِي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذنِهِ وَ یَهدِیهِم إِلی صِ راطٍ مُستَقِیمٍ [ 16
364 -- رِضوانَهُ اي رضاه سُبُلَ السَّلامِ اي طرق السلام یعنی راههاي سلامت و صلح صِراطٍ یعنی طریق و راه و جمع - -قرآن- 1
101- 46 -قرآن- 95 - 17 -قرآن- 28 - آن صرط و أصل آن سراط با سین است. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
-15 اي اهل کتاب [اي یهود و نصاري و اي اهل توراة و انجیل] پیامبر ما [محمّد صلّی اللّه علیه و آله] [مؤیّد بمعجزه باقیه
خالده که قرآن است] براي شما بیامد تا آنکه بسیاري از آنچه را شما از توراة و انجیل [از عوام] مستور و مخفی میدارید [مانند
اوصاف و نعوت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و مژده آمدن او که عیسی علیه السّلام داده است و حکم رحم زناي محصن و غیره
را] براي شما روشن و آشکارا سازد و از بسیاري [از آنچه مورد نیاز و حاجت نیست و مأمور بگفتن آن نیست] درگذرد [ یا از
گناه بسیاري از آنان که تائب شوند گذشت نماید]- اي أهل کتاب از جانب خدا نوري براي شما درخشیده [و بافق شما طالع
گشته و آن نور محمّدي صلّی اللّه علیه و آله] است و کتاب روشن و آشکاري براي شما فرستاده شده است [که حقایق را
روشن و مکنونات را آشکار میسازد]. 16 - خداوند بوسیله آن نور هر کسی را که پیرو رضاي حق باشد براههاي خیر و سلامت
هدایت میفرماید [تا او را از عذاب الیم نجات بخشد] و کسیرا که [ صفحه 369 ] پیروي او کند از تاریکیهاي [شرك و خبث و
عقاید خرافی و اوهام باطله] بیرون آورده بنور اسلام و هدایت قرآنیکه بعلم و مشیّت و توفیق خود نازل فرموده است و براه
مستقیمی که [موصل بخیر دنیا و آخرت باشد] رهنمائی مینماید. - نزول- مروي است که چون یهودان حکم زناي محصن را
که در توراة رجم یعنی سنگسار است مخفی داشتند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله حبر یهود [إبن صوریا] را بخدا سوگند داد
که اذعان کند و او اعتراف کرد که چنین است. - خداي تعالی هم خود را نور نامیده و فرموده است [اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ
الأَرضِ] براي اینکه آسمانها و زمین هر دو در ظلمت عدم مخفی بودند و بوسیله ایجاد آنها را روشن و ظاهر ساخت و پیمبر
خود را نیز نور نامیده و فرمود [قَد جاءَکُم مِنَ اللّهِ نُورٌ] براي اینکه حقیقت حظّ انسان را که از جانب خداوند باید باو برسد
مبیّن و روشن ساخت و نخستین چیزي که حق بنور قدرت خویش از ظلمت عدم آشکار فرمود نور محمّد صلّی اللّه علیه و آله
بود چنانکه خود فرمود [اوّل ما خلق اللّه نوري] و چون تمام موجودات از وجود نور او ظاهر گشتهاند نور مطلق هم او خواهد
[ 293 [ صفحه 370 - 102 -قرآن- 259 - بود. -قرآن- 62
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 17 تا 19
اشاره
لَقَد کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ المَسِیحُ ابنُ مَریَمَ قُل فَمَن یَملِکُ مِنَ اللّهِ شَیئاً إِن أَرادَ أَن یُهلِکَ المَسِیحَ ابنَ مَریَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَن فِی
شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 17 ] وَ قالَتِ الیَهُودُ وَ النَّصاري
ِ
الَأرضِ جَمِیعاً وَ لِلّهِ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ ما بَینَهُما یَخلُقُ ما یَشاءُ وَ اللّهُ عَلی کُل
نَحنُ أَبناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ قُل فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَل أَنتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ وَ لِلّهِ مُلکُ السَّماواتِ وَ
الأَرضِ وَ ما بَینَهُما وَ إِلَیهِ المَصِ یرُ [ 18 ] یا أَهلَ الکِتابِ قَد جاءَکُم رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُم عَلی فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُوا ما جاءَنا مِن
842 -- فَمَن یَملِکُ مِنَ اللّهِ شَیئاً یملک اي - شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 19 ] -قرآن- 1
ِ
بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ فَقَد جاءَکُم بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلی کُل
یدفع و یمنع- فمن یملک اي فمن یمنع من قدرته و ارادته شیئا یعنی چه کسی مانع و جلوگیر قدرت و اراده او است و بتواند
چیزي را مانع قدرت او قرار دهد فَلِمَ أصل آن فلما است یعنی براي چه! فَترَةٍ بمعنی سکون است و سپس بمعنی انقطاع وحی و
- 43 -قرآن- 226 - فاصله زمان بین هر دو پیمبري اطلاق شده است که در مدتی از زمان پیمبري ظاهر نشده باشد. -قرآن- 7
281- -233 قرآن- 274
تفسیر معانی
اشاره
- [مسیحیان اینکه عصر فرق مختلفهاي هستند و مشهورتر آنها سه فرقه پروتستان و کاتولیک و ارتدکس است که قائل بالوهیّت
مسیحاند و قائلند به اینکه که خدا همان مسیح بن مریم است [تعالی اللّه عَمّا یَقُولُونَ عُلُ  وا کَبِیراً] مسیحیان قدیم تصریح باین
رأي نمیکردند هر چند لازمه گفتارشان حلول و اتّحاد بود و فرقهاي از آنها که یعقوبیه باشد میگفتند مسیح همان خداست - و
مسیحیان معاصر ما خصوصا کاتولیکها و ارتدکسها موحّد را مسیحی نمیشمارند و اساس اینکه عقیده عبارتی است که در
در ابتداء عالم کلمه بوده است و کلمه نزد خدا بوده و خدا همان کلمه است، و چون لفظ » : انجیل یوحنّا وارد شده است که
کلمه را بر مسیح اطلاق نمودند معنی عبارت که [اللّه هو الکلمه] باشد [اللّه هو المسیح] گردید و قرآن کریم توصیفی که
میفرماید ناظر باین عبارت است. و محقق است که یوحنا انجیل خود را در آخر دوره زندگانی خود نوشت و آنرا بنابر الحاح و
اصراریکه باو کردند نگاشت لذا مسیح علیه السّلام بیزار از اینکه گفتار است و هرگز کلامی نگفته و چنین ادّعائی ننموده -
256 [ صفحه 371 ] است بلکه او همواره دعوت بتوحید و تمجید خداي واحد نموده است]. [دکتر بوست در تاریخ - قرآن- 220
کتاب مقدّس متذکّر شده است که طبیعت خداوند سه اقنوم است که جوهر آنها متساوي است [اللّه رب] و [اللّه إبن] و [اللّه
روح القدس] که کار پدر آفریدن است و کار پسر فدا شدن و کار روح القدس تطهیر است و هر سه اقنوم تمام اعمال را بطور
متساوي در بین خود تقسیم کردهاند و قرآن کریم اینکه پندار باطل را ردّ کرده و اینکه عقیده بت پرستی را مذموم و کفر
دانسته است که میفرماید]: 17 - بحق سوگند آنانکه گفتند خدا همان مسیح بن مریم است کافر شدند [و حقیقت را مستور
داشتند] [اي رسول ما: به اینکه تجرّي بمقام الوهیّت کرده و مسیح را خدا میدانند] بگو اگر خداوند اراده کند که مسیح و
مادرش و تمام موجودات روي زمین را معدوم کند و هلاك سازد کیست که مانع اراده او شود [احدي را تمکّن و قدرت آن
نیست که مرگ عیسی و مادرش را جلوگیر شود و هلاك تمام [مَن فِی الَأرضِ] را یعنی کسانیکه بر روي زمین میزیند مانع
گردد، و چگونه چنین نباشد!] و حال آنکه مالکیّت و سلطنت آسمانها و زمین براي خداست و آنچه هم در بین آندو است از
آن اوست هر چه بخواهد میآفریند و بر هرچه بخواهد قادر و تواناست [پس هر کس که هلاکش بدست دیگري است معبود
442 - سبب مخبّط گشتن نصاري و - نیست و آنکس که مولود و مربّاي تربیت دیگري است ربّ نتواند بود]. -قرآن- 422
گمراهی آنها از جادّه توحید متشابهات بسیاري است که در اناجیل مشهود است و همچنین بدین جهت بوده است که آفرینش
عیسی علیه السّلام بغیر سنن مألوف و ولادت بدون پدر بوده است مضافا به اینکه که اعمال غریبهاي از آنحضرت بظهور رسیده
است که از سایر مردم مشهود نشده است و بدین علّت خداوند آنها را رد کرده و در آیه فوق میفرماید [یَخلُقُ ما یَشاءُ] که هر
نوع مشیّتش تعلّق بگیرد بر حسب حکمت و ارادهاش میآفریند چنانکه پدر ما آدم را بدون پدر و مادر بیافرید و عیسی را هم
433 [ صفحه 372 ] آنها را از مادّهاي که نه نر و نه ماده - بدون پدر بوجود آورد و ریشه تمام حیوانات یعنی اصل -قرآن- 413
بود ایجاد فرموده است - و پیمبران را هم براي هدایت خلق فرستاده و با وحی از جانب خود آنانرا تأیید کرده و معجزات
متناسب با زمان هر یک را بدست آنها اجراء نموده است چنانکه در زمان موسی علیه السّلام جادوگري دانش ممتاز مردم
عصر بوده خداوند بوسیله عصاي او مافوق سحر آنها را نشان داده و در زمان عیسی علیه السّلام علم طبّ علم بارزي بوده
عیسی علیه السّلام را قوّه معالجه کور و مبروص و زنده کردن مرده داده و در زمان خاتم النبیّین محمّد صلّی اللّه علیه و آله
فصاحت شعار آنها و هنر کامل محسوب میشده معجزه او را قرآن قرار داده که مانند او کس نتواند آورد و آن باقی و از هر
جهت کامل است و هزاران سال است که تمام تهاجمات دشمنان بسیار خود را ردّ کرده و بتنهائی باقی مانده است و مسیحیان
را مرده زنده ساختن مسیح علیه السّلام نباید مغرور سازد و اگر عیسی علیه السّلام معبود باشد پس معبود قبل از آمدن او که
بوده است! و پیش از او وضع الوهیّت بچه منوال بوده است! شاعر عرب در خطاب بحضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله
چه نیکو سروده است: اخوك عیسی دعا میتا فقام له || و أنت احییت أجیالا من الامم 18 - یهود و نصاري گفتند که ما پسران
خدا و دوستان او هستیم [یعنی ما نسبت بخدا بمنزله پسران براي پدرانیم و نزدیکی ما بخدا مثل نزدیکی پسر بپدر است و حبّ
ما باو مانند حبّ پسر به پدر و خشم خدا بر ما مثل خشم آدمی بفرزند خویش است و بآن جمله ما را فضیلتی و مزیّتی نزد خدا
بر سایر خلایق میباشد] یا محمّد بایشان بگو: اگر مطلب چنین است پس چرا خداوند شما را بسبب گناهانتان عذاب میکند [در
دنیا بقتل و اسارت و خراب شدن دیار و انهدام مسجدتان در بیت المقدّس بدست بت پرستان و جریان عداوت و بغضاء در بین
مسیحیان إلی الابد چنانکه اینک پارهاي کمونیست و پارهاي سرمایهدار و دائما بجان هم افتاده خون یکدیگر را میریزید تا
همدیگر را فانی و معدوم سازید و در آخرت بقول خودتان براي أیّام گوساله پرستی دچار عذاب خدائی خواهید بود و اگر
پندار شما درست بوده است پدر با پسرانش چنین نمیکند و اولادهم سر از فرمان پدر مانند شماها بیرون نمیبرد] خیر چنین [
صفحه 373 ] نیست بلکه شما هم بشري از جمله مخلوقات خداوند هستید [و هیچ مزیت و تفضیلی بر غیر خودتان ندارید]
آمرزش و عذاب هم بسته بخواست و مشیّت خداست هر کس را بخواهد میآمرزد [یعنی آنکس که بخدا و رسولش ایمان
آورد] و هر که را بخواهد عذاب میکند [یعنی آنکس که بخدا و رسولش کافر شود] و بدانید که مالکیّت و سلطنت آسمانها و
زمین و ما بین آنها براي خداست و برگشت بندگانهم در آخرت بسوي اوست [که کافر و عاصی را عذاب کند و مطیع و
صالح را ثواب بخشد]. :- مستفاد از آیه مبارکه آنکه خداوند متعال را با هیچکس خویشاوندي و محبّتی نیست بلکه هر
نیکوکار و بدکاري را بمقتضاي عملش جزا میدهد و مانعی در کار او نمیباشد و محبّت نیز بدعوي صرف درست نیاید بلکه
محبّت را نشانهائیست چنانکه گفتهاند: تعصی الاله و أنت تظهر حبّه || هذا لعمري فی الفعال بدیع لو کان حبّک صادقا لأطعته
|| إنّ المحبّ لمن یحبّ مطیع [یعنی تو نافرمانی خدایرا میکنی و نسبت باو اظهار دوستی مینمائی!؟ اینکه اظهار محبّت بجانم
سوگند که در بین کارها تازگی دارد، زیرا اگر تو در دوستی راستگو بودي او را پیروي میکردي و فرمان او را اطاعت
میکردي چرا که دوستدار نسبت بکسیکه محبوب اوست مطیع و فرمانبر است]- خداوند متعال هم آنکس را که مخالفت
پیمبرش کند و از فرائض و سنن و حلال و حرام او سرپیچی نماید دوست نخواهد داشت بلکه محبّت او شامل کسی است که
فرمان پذیر باشد و در بین افراد مردم هم تفاوتی از حیث صورت بشریّت نمیگذارد بلکه تفاوت آنها از حیث علم و عمل است
و تقرّب بخداي فقط از اینکه راه حاصل آید چنانکه سعدي گوید: ره راست باید نه بالاي راست || که کافر هم از روي
صورت چو ماست همانا تفاوت در آخرت هویدا گردد چه آنجا دار جز است و خوشا بندهاي که در حال خود و آیندهاش
تفکر کند و پیش از گذشتن وقت در زهد و طاعت رغبت و مراقبت [ صفحه 374 ] نشان دهد- در مثنوي معنوي چه نکو
فرماید: گر ببینی میل خود سوي سما || پر دولت برگشا همچون هما ور ببینی میل خود سوي زمین || نوحه میکن هیچ منشین
از حنین عاقلان خود نوحه پیشین کنند || جاهلان آخر بسر برمیزنند ز ابتداي کار آخر را ببین || تا نباشی تو پشیمان یوم
دین 19 - اي صاحبان کتاب [اي یهود و نصاري] [دیگر حجّتی براي شما نیست [پیمبر ما [محمّد صلّی اللّه علیه و آله] براي
دعوت و هدایت شما آمد تا أحکام و قوانین متروکه و ضایع گشته شما را روشن سازد و اعلام دین را آشکار نماید [و پس از
عیسی] در فترت بین نزول وحی بیامد تا شما نگوئید مژده دهنده و ترسانندهاي براي ما نیامد [و در روز واپسین بنداشتن پیمبر و
هادي طریق احتجاج ننمائید که نیامد تا ما را بسبب طاعت مژده ثواب دهد و بسبب معصیت بیم عقاب دهد اینک عذر شما
مرتفع گشت و حقّا که پیمبر ما محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] براي شما بسمت بشیر و نذیر مبعوث شد تا هر مطیعی را
[ بشارت بثواب دهد و هر نافرمانی را از عقاب و عذاب بترساند و خداست که بر هر چیز تواناست. [ صفحه 375
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 20 تا 26
اشاره
وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِهِ یا قَومِ اذکُرُوا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم إِذ جَعَلَ فِیکُم أَنبِیاءَ وَ جَعَلَکُم مُلُوکاً وَ آتاکُم ما لَم یُؤتِ أَحَ داً مِنَ
العالَمِینَ [ 20 ] یا قَومِ ادخُلُوا الَأرضَ المُقَدَّسَۀَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُم وَ لا تَرتَدُّوا عَلی أَدبارِکُم فَتَنقَلِبُوا خاسِرِینَ [ 21 ] قالُوا یا مُوسی
إِنَّ فِیها قَوماً جَبّارِینَ وَ إِنّا لَن نَدخُلَها حَتّی یَخرُجُوا مِنها فَإِن یَخرُجُوا مِنها فَإِنّا داخِلُونَ [ 22 ] قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنعَمَ
اللّهُ عَلَیهِمَا ادخُلُوا عَلَیهِمُ البابَ فَإِذا دَخَلتُمُوهُ فَإِنَّکُم غالِبُونَ وَ عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُوا إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 23 ] قالُوا یا مُوسی إِنّا لَن نَدخُلَها
إِّنِّی لا أَملِکُ إِلاّ نَفسِی وَ أَخِی
ِ
803 قالَ رَب - أَبَداً ما دامُوا فِیها فَاذهَب أَنتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ [ 24 ] -قرآن- 1
- [ فَافرُق بَینَنا وَ بَینَ القَومِ الفاسِقِینَ [ 25 ] قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَۀٌ عَلَیهِم أَربَعِینَ سَنَۀً یَتِیهُونَ فِی الَأرضِ فَلا تَأسَ عَلَی القَومِ الفاسِقِینَ [ 26
239 -- مُلُوکاً اي احرارا یعنی آزادمنشان که آنچه شما را کفایت کند دارا هستید و زمام شما بدست دیگران نیست - قرآن- 1
آتاکُم اي أعطاکم یعنی بشما عطا شده است الَأرضَ المُقَدَّسَۀَ یعنی زمینی پاك شده از بتها و پرستش آنها که مقصود زمین
بیت المقدّس و قرارگاه انبیاء بوده و از اینکه جهت مقدّس و پاکیزه نامیده شده است کَتَبَ اللّهُ لَکُم اي قسّمها لکم یعنی
قسمت و نصیب شما قرار داده است لا تَرتَدُّوا اي لا ترجعوا یعنی برنگردید از آنها که بشما امر شده است أَدبارِکُم ادبار جمع
دبر و دبر یعنی قسمت أخیر و پشت هر چیز- ارتدّوا علی أدبارهم اي إنهزموا یعنی پشت کردند و فرار نمودند جَبّارِینَ جمع
جبّار که بشخص بلند قد نیرومند متکبّر متجاوز اطلاق میشود و در اینجا بمعنی کسانیکه جبر کنندهاند و مقاومت با آنها مقدور
نیست یَخافُونَ اي یخافون اللّه و مفعول چون ظاهر بوده حذف شده است یَتِیهُونَ التیه الحیرة- صحراء تیهاء بیابانی که رونده در
-193- 130 -قرآن- 171 - 15 -قرآن- 123 - آن سرگردان شود زیرا علامات و نشانهائی که بآنها رهنمائی شوند در آن -قرآن- 7
[ 900 [ صفحه 376 - 827 -قرآن- 889 - 672 -قرآن- 817 - 535 -قرآن- 661 - 453 -قرآن- 524 - 379 -قرآن- 440 - قرآن- 357
نیست و در اینجا بمعنی یضلّون است یعنی گمراه و سرگردان میشوند فَلا تَأسَ اي فلا تحزن- أسی یأسی اي حزن یحزن. -
84- قرآن- 73
تفسیر معانی
اشاره
-20 و بیاد [بنی اسرائیل و سایر مردمیکه دعوت تو بآنها میرسد] بیاور [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] هنگامیرا که موسی بقوم
خود [بنی اسرائیل] گفت اي قوم من بیاد آورید نعمتی را که خدا بشما ارزانی داشته است. زمانی را که پیمبران را در شما قرار
داد [یعنی از بین شما برانگیخت چه بسیاري از پیمبران از سلاله یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیهم السّلام بودهاند و از نژاد
اسماعیل علیه السّلام جز محمّد صلّی اللّه علیه و آله پیمبري مبعوث نشده است و بنی اسرائیل همگی از نسل یعقوب بودهاند] و
شما را پادشاهان و آزادگان قرار داد [که هر چه براي شما لازم باشد دارا باشید و ذلّت سؤال از شما دور باشد و از جهت زن و
خدمتگذار و مسکن در رفاه باشید و از بین شما سلاطینی برانگیخت و پس از آنکه در تحت سیطره فرعون بودید شما را
رهائی و آزادي بخشید و سپس صاحب حکومتهاي مستقل گشتید و داراي توسعه مال و منال شدید]. و بشما چیزهائی عطا
نمود که بهیچ فردي از مردم زمان و جهان شما عطا نفرموده بود [چنانکه منّ و سلوي براي شما فرستاده و بوسیله ابر سایبانی
براي شما قرار داد و دریا را براي شما شکافت و شما را از آن گذرانیده و نجات داد و دشمن شما را در آن هلاك ساخت].
-21 اي قوم من [اي بنی اسرائیل] داخل زمین پاك و مقدّسی شوید که خداوند سکناي در آنرا براي شما ثبت و مقرّر داشته [و
بابراهیم علیه السّلام، آنرا وعده فرموده است] و به پشت سر برمگردید [که اگر از دخول در آن منصرف شوید و از جبابره آنجا
بیم کنید] برگشت شما موجب زیان شما خواهد بود و در شمار زیانکاران خواهید بود. - بنا بنقل مفسّرین چون موسی علیه
السّلام و بنی اسرائیل از آب گذشتند و فرعون و فرعونیان در آن غرق شدند خداوند تعالی بآنها امر فرمود بشهر [أریحا] یعنی
بیت المقدّس داخل شوند و چون به نهر اردن رسیدند از ورود بآن جا ترسیدند [ صفحه 377 ] موسی علیه السّلام از هر قبیلهاي
یکنفر و جمعا از دوازده سبط دوازده نفر انتخاب نمود که رفته و خبر آورند، آنان چون برگشتند و عظمت و نیروي أهل کشور
مزبور را دیدند و موسی علیه السّلام را با خبر ساختند آنحضرت بایشان سفارش کرد که از آنچه دیدهاند سخنی نگویند و
مستور بدارند تا آنها بیم نکرده و سبب انصرافشان از دخول بارض مقدّس فراهم نشود ولی ده نفر از آنها تمرّد کرده قوم خود
را از آنچه دیده بودند مطلع ساختند و فقط دو نفر یوشع بن نون [از سبط بنیامین] و کالب بن یوحنّا [از سبط یهودا] چیزي
نگفتند و چون خبر شایع شد بنی اسرائیل را وحشت گرفت و از اطاعت امر و ورود بشهر سرپیچی کردند و بنابرین چهل سال
در آن تیه سرگردان گشتند. 22 - [نقبائیکه موسی علیه السّلام براي تجسّس فرستاده بود برگشته] گفتند اي موسی در آن شهر
مردمانی هستند ستمکار و با قدرت و ما هرگز تا آنها از آن شهر خارج نشوند داخل آن نخواهیم شد بنابراین اگر آنها از آنجا
بیرون روند ما داخل خواهیم گشت [در آنوقت بنو عناق ساکن اریحا بودند که از کنعانیان بشمار میرفتند و یهود در اوصاف
آنها چیزها گفتند که بهیچ وجه با عقل و منطق سازش نداشت و اینکه تعجّبی نداشت زیرا یهود معتاد بذلّت استعمار بودند و
الفتی با آزادي و آزادمنشی نداشتند لذا پوزش طلبیدند از اینکه با آنها از در ستیز بر آیند و بجنگ و قهر و غلبه اریحا را مسخّر
کرده داخل شوند و ترس بر آنها غلبه کرده گفتند تا آنها در آن شهر هستند ما داخل نخواهیم شد]. 23 - دو نفر از نقباء [یوشع
و کالب] از کسانیکه خدا ترس بودند و خداوند بآنها نعمت توفیق و ثبات عطا فرموده بود [قوم را مخاطب ساخته] گفتند داخل
دروازه شهر شوید و چون وارد شدید [خداوند ناصر و یاور شماست] و شما پیروز خواهید بود و بر آنها غالب خواهید گشت و
بر خدا توکّل کنید اگر ایمان بخدا آوردهاید. 24 - قوم گفتند اي موسی مادام که آنها یعنی جبّارین در آن شهر هستند ما [
صفحه 378 ] داخل آنجا نخواهیم شد [و از روي جهل و استهزاء] گفتند تو و پروردگارت [که امر بخروج ما از مصر کرده و ما
را به اینکه جا آورده است] بروید و با آنها بجنگید ما در همین جا میمانیم [تا شما رفته و ظفر یافته برگردید و با شما داخل
شهر شویم]. 25 - موسی علیه السّلام [بدرگاه باریتعالی تضرع کرده عرضه داشت] پروردگارا من جز خویشتن مالک چیزي
نیستم و جز برادرم [که تو خود داناي بامتثال و اطاعت او هستی] اختیاري ندارم بنابرین خودت بین ما و مردمیکه نافرماناند و
از ربقه اطاعت خارج شدهاند فاصله قرار بده و جدائی انداز. 26 - [پروردگار عظیم سبحانه و تعالی] فرمود [حال که امر چنین
است] اینکه زمین مقدّس چهل سال بر آنها حرام گردید و در اینمدت در اینکه بیابان سر- گردان خواهند بود [و از دخول به
بیت المقدّس محروم و ممنوع میباشند] و تو هم اي موسی بر هلاك و تحیّر اینکه قوم نافرمان متأثر و اندوهناك مباش [و تو
هم یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله حال اینکه یهودان را با پیمبران خود میبینی چگونه است لذا بر آنچه میبینی از آنها غمین
[ مشو، کردار آنها همیشه چنین بوده است]. [ صفحه 379
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 27 تا 32
اشاره
إِّذ قَرَّبا قُرباناً فَتُقُبِّلَ مِن أَحَ دِهِما وَ لَم یُتَقَبَّل مِنَ الآخَرِ قالَ لَأَقتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقِینَ
ِ
وَ اتلُ عَلَیهِم نَبَأَ ابنَی آدَمَ بِالحَق
27 ] لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَكَ لِتَقتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِيَ إِلَیکَ لِأَقتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ العالَمِینَ [ 28 ] إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثمِی وَ ]
إِثمِکَ فَتَکُونَ مِن أَصحابِ النّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظّالِمِینَ [ 29 ] فَطَوَّعَت لَهُ نَفسُهُ قَتلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصبَحَ مِنَ الخاسِرِینَ [ 30 ] فَبَعَثَ
اللّهُ غُراباً یَبحَثُ فِی الأَرضِ لِیُرِیَهُ کَیفَ یُوارِي سَوأَةَ أَخِیهِ قالَ یا وَیلَتی أَ عَجَزتُ أَن أَکُونَ مِثلَ هذَا الغُرابِ فَأُوارِيَ سَوأَةَ أَخِی
793 مِن أَجلِ ذلِکَ کَتَبنا عَلی بَنِی إِسرائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِی الَأرضِ - فَأَصبَحَ مِنَ النّادِمِینَ [ 31 ] -قرآن- 1
فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَن أَحیاها فَکَأَنَّما أَحیَا النّاسَ جَمِیعاً وَ لَقَد جاءَتهُم رُسُلُنا بِالبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنهُم بَعدَ ذلِکَ فِی
331 -- وَ اتلُ فعل امر از مصدر تلاوت یعنی بخوان و تلاوت یعنی قرائت نَبَأَ یعنی خبر مهمّ - الَأرضِ لَمُسرِفُونَ [ 32 ] -قرآن- 1
قُرباناً قربان یعنی آنچه که بوسیله آن تقرّب و نزدیکی بخداي سبحانه و تعالی حاصل شود مانند ذبیحه یا صدقه قرّب القربان
اي تقدّم به إلی اللّه تعالی یعنی قربانیرا تقدیم به پیشگاه حق تعالی نمود بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَكَ یعنی دست خود را براي تعدّي بمن
دراز کنی، تَبُوءَ اي ترجع یعنی برگردي بعقوبت و عذاب من معادل و برابر گناه خودت باء اي رجع فَطَوَّعَت لَهُ اي فسهّلته و
وسعته و زیّنت له یعنی براي او سهل و آسان و بیمانع و زیبا آمد یُوارِي اي یستر یعنی میپوشاند و پنهان میکند سَوأَةَ بمعنی
عورت و جثّه در اینجا مراد است و بطور کلّی یعنی ما یسوء رؤیته و یحسن ستره آنچه که دیدنش آدمی را بد آید و پوشیدنش
نیکو باشد و مقصود اینجا جسد اوست یا وَیلَتی اي یا فضیحتی یعنی آي چه بلیهاي و چه رسوائی مِن أَجلِ ذلِکَ أجل در لغت
111 -قرآن- - 85 -قرآن- 103 - 15 -قرآن- 79 - بمنی جنایت است و در أصل مصدر أجل شرّا میباشد و در تعلیل و -قرآن- 7
] 933- 857 -قرآن- 915 - 669 -قرآن- 846 - 621 -قرآن- 662 - 522 -قرآن- 613 - 418 -قرآن- 505 - -357-332 قرآن- 411
صفحه 380 ] ذکر علّت جنایات استعمال شده و سپس معناي آن توسعه یافته و در هر ذکر علّت و جهتی استعمال شده است
بِغَیرِ نَفسٍ اي بغیر قتل نفس یوجب الاقتصاص یعنی کسیرا نکشته باشد که بقصاص آن کشتن او لازم باشد أَو فَسادٍ اي بغیر
246- 132 -قرآن- 236 - فساد. -قرآن- 118
تفسیر معانی
اشاره
- [خداوند سبحانه و تعالی براي اینکه طبایع موروثی نفوس بشر و آنچه را حسد مکمون در نهاد انسانی و مرض مستور در
باطن آدمی عمل میکند بیان فرماید اینکه قصه پسران آدم را ذکر میکند که بدانند اینکه بیماري درونی و حسد باطنی
قويترین سبب و محکمترین رابطه بین دو فرد را که برادري است چگونه از هم میگسلد و سبب نخستین قتلی که در روي
زمین واقع شد چه بوده است - و بپیامبر محترم خود تذکّر دهد که یا محمّد غمین مباش و از کردار یهود عجب مدار که،
دست تعدي بسوي تو دراز کردهاند و خداوند دست آنها را از سر شما کوتاه کرد، اینان مردمانی هستند که بهر چه پروردگار
به بندگانش مزیّت و فضیلت دهد رشک میبرند و اینکه ارث را از جد اعلاي خود بردهاند و اینکه حسد از پسران آدم ریشه
گرفته است]. 27 - و بخوان [ یا محمّد] براي اینمردم [ یا بري بنی اسرائیل] خبر واقعه دو پسر آدم أبو البشر را بحق [و بصدق و
راستی که مبالغه و کذبی در آن نیست] هنگامی که آندو براي تقرب و نزدیکی بخدا [وسیلهاي برانگیختند و در مقام کشتن
ذبیحهاي براي قربانی] برآمدند و قربانی یکی از آنها که [هابیل باشد] قبول درگاه إلهی شد و از دیگري [که قابیل بود] قبول
نشد [زیرا از روي صفا و نیّت پاك نبود و براي خدا خالصا لوجهه قربانی نشده بود] [قابیل بهابیل که قربانیش قبول شده بود
گفت بخدا سوگند که البته ترا خواهم کشت [زیرا تو سبب شدي که قربانی من قبول نشود] هابیل گفت [گناه من چیست که
مرا بکشی] امر جز اینکه نیست که خداوند [قربانی و وسایل تقرب را] از کسی میپذیرد که پرهیزکار و خدا ترس باشد [تو هم
اگر با پاکی و صرفا براي رضاي حق قربانی میکردي و داراي تقواي دل بودي از آن تو هم پذیرفته میشد و مقبول درگاه حق
28 - [هابیل چون تهدید بقتل را از جانب برادرش قابیل مشاهده نمود باو] گفت تو هرگاه دست [ میگردید]. [ صفحه 381
بکشتن من دراز کنی [و در مقام ستمکاري بمن برآئی من بتو ستم نخواهم کرد] و دست بکشتن تو دراز نخواهم کرد زیرا من
[در دست گشودن بکشتن تو] از پروردگار جهانیان بیمناك هستم. 29 - [و دیگر علت اینکه دست بکشتن تو نمیگشایم
اینستکه] من مایلم و خواهانم [از گناه پاك شوم] [و چون تو اقدام بقتل من کنی] گناه قتل من و گناه مخصوص بخودت که
بسبب آن قربانیت پذیرفته نشد] بتو بر خواهد گشت و بار بر تو خواهد بود [پس از آنچه قصد اقدام داري برگرد] و اگر
برنگردي دچار آتش دوزخ خواهی شد و اینکه ملازمت آتش مزد و کیفر ستمکاران است. [هابیل برادر خود را بسه امر از
ارتکاب ببرادر کشی تهدید نمود و متوجه ساخت یکی ترس از خدا دوّم حمل گناه او و گناه نفس خود، سه دیگر در زمره
ملازمان آتش و در شمار ستمکاران قرار گرفتن]. 30 - [نفس قاتل تا وقتی ملوّث بحبّ انتقام و قتل است در اقدام بر اینکه
عمل جرم و رسوائی را بنظر میآورد و مردّد میشود و هماره بر اینکه حال است تا اینکه نفس امّاره بسوء او را تشجیع کند و
وادار باین کردار فجیع نماید] لذا کشتن برادرش در نظر قابیل نیکو آمد و نفس امّاره او را مایل بقتل برادرش ساخت و او را
مقتول نمود [ولی چون بنیانی را که خداوند نهاده و بنا کرده بود خراب ساخت] در زمره زیانکاران داخل گردید [و چه
خسارت و زیانی بزرگتر از اینکه در دنیا و آخرت دچار زیان گردید]. 31 - [پس از کشتن هابیل قابیل ندانست جسد برادر را
چکند و متحیّر ماند لذا] خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را کاوید و گود میکرد و چیزي در آن پنهان کرده و خاك بر
آن میریخت] تا بقابیل نشان دهد که لاشه برادر را چگونه پنهان و دفن کند- قابیل بخود گفت واي بر من [باهوشی که دارم]
آیا از اینکه کلاغ ناتوانتر و عاجزترم که مانند او لاشه برادر را پنهان کنم [پس جثّه برادر را زیر خاك پنهان کرد و در اثر
زحماتی که پس از کشتن برادر دید] از کرده خویش پشیمان [ صفحه 382 ] گشت و از جمله پشیمانها شد. 32 - بسبب اینکه
[جرم شنیع و فعل قبیح که از پسر آدم نسبت بپسر دیگرش ظاهر شد] ما بر بنی اسرائیل حکم کردیم و امر واجب الاطاعه قرار
دادیم [هر چند قبل از بنی اسرائیل هم اینکه حکم بود ولی در کتابشان نبود و توراة اولین کتابی بود که اینکه امر در آن نوشته
و ثبت شده بود و لذا قرآن آنها را اختصاص بذکر داد] که هر کس کسیرا بدون اینکه کسیرا کشته باشد و قصاص او واجب
باشد یا کسی که در روي زمین فساد کند یعنی موجب تزلزل مردم و سلب امنیّت خلایق گردد و باعث قتل و هلاك و تخریب
نفوس و زراعات شود و یا رهزنی کند چنان است که همه مردم را کشته است و بر تمام جامعه بشري تجاوز کرده است [و بعد
از شرك اکبر و اعظم گناهان کبیره است] [زیرا کسیکه کشته شده ملک و متعلّق بهمه جامعه ایست که در آن میزیسته و تعدّي
و تجاوز بیک نفس حتّی نفس خویشتن بانتحار مستحق عذاب شدید خدائی خواهد بود] و هر کس هم بهر وسیلهاي موجب
زنده کردن نفسی گردد و بشخصی حیات بخشد چنان است که بهمه مردم حیات بخشیده است [زیرا که او ملک و عضو
جامعه است و بتمام جامعه احسان شده است]. [و یا بعبارت دیگر در عمل قتل نفس سنّت بدي نهاده و امر را در نظر سایرین
سهل و آسان کرده و بکردار او آدم کشی رواج مییابد و گناه همه بگردن او خواهد بود و در هر خونی که بریزد شرکت یافته
است و همچنین در عمل نیک که کسی جان کسیرا بخرد یعنی او را از مردن یا غرق و حرق یا گمراهی نجات بخشد سنت
نیکی نهاده است که اسباب تاسّی مردم در امور خیر شده است]. و ما الحق پیمبران خودمان را با دلایل و براهین روشن بسوي
بنی اسرائیل فرستادیم و معذلک بسیاري از آنها پس از آنهم باسراف و تجاوز و خونریزي پرداختند. - بنا بنقل مفسّرین آدم
علیه السّلام مأمور شد زنی بقابیل و زنی بهابیل دهد دختري که نامزد هابیل بود خوشگلتر از نامزد قابیل بود، اینمسئله باعث
حسد قابیل گردید بپدر گفت تو اینکه اختیار از جانب خود کردهاي و از طرف خداي مأمور نبودهاي [ صفحه 383 ] آدم بهر
دوي آنها امر کرد هر یک قربانی در راه خدا تقدیم کنند قربانی هر کدام را [چنانکه رسم آن زمان بود] اگر آتش بیاید و
بسوزد مقبول است و رضاي خدا در آنصورت معلوم خواهد شد، هر دو قبول کردند و هابیل بهترین گوسفند خود را انتخاب
کرد و بقربانگاه برد و قابیل یکی از بدترین گوسفندان خود را براي قربان آورد و آتش آمد و قربانی هابیل را بسوخت و
قبولی قربان او معلوم شد و اینکه پیش آمد آتش کینه را در دل قابیل مشتعل ساخت و برادر را تهدید بقتل نمود و بالاخره
سنگی بر سر او کوفته و او را بکشت و خود را بعذاب دائم دچار ساخت، در دنیا ثمري نبرد در آخرت هم دچار آتش قهر
الهی گردید. فأصبح من الخاسرین. [و اي از جنس لطیف که از ابتداي خلقت منشأ کینهها و جنگها و کشتارها بوده و هست و
همیشه هم خواهد بود - نعوذ باللّه].