گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره المائدة [ 5]: آیات 33 تا 34




اشاره
إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسعَونَ فِی الَأرضِ فَساداً أَن یُقَتَّلُوا أَو یُ َ ص لَّبُوا أَو تُقَطَّعَ أَیدِیهِم وَ أَرجُلُهُم مِن خِلافٍ أَو
یُنفَوا مِنَ الَأرضِ ذلِکَ لَهُم خِزيٌ فِی الدُّنیا وَ لَهُم فِی الآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ [ 33 ] إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِن قَبلِ أَن تَقدِرُوا عَلَیهِم فَاعلَمُوا
401 -- یُحارِبُونَ حرب ضدّ صلح و سلّم و امنیّت جانی و مالی است و محاربه یعنی تولید - أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 34 ] -قرآن- 1
جنگ و ناامنی کردن فَساداً فساد ضد صلاح است و هر چه را از وضع صالح آن بیرون آوردند گویند آنرا فاسد و تباه کرده
-124- 19 -قرآن- 117 - است، و فساد یعنی تبهکاري یُنفَوا مِنَ الَأرضِ یعنی از شهري که در آن تبهکاري کرده بشهر -قرآن- 7
278 [ صفحه 384 ] دیگري او را تبعید و طرد کنند و نفی بلد یعنی او را از محیط شهر خود دور کردن و بقولی - قرآن- 256
132- مراد زندان کردن است خِزيٌ بمعنی ذلّت و رسوائی است خزي یخزي خزیۀ و خزایۀ. -قرآن- 126
تفسیر معانی
اشاره
-33 جزاء و کیفر آنانکه با خدا [یعنی با اولیاء و دوستان خدا] میجنگند و در روي زمین اقدام بفساد و تبهکاري میکنند [با
اسلحه در سر راهها و طرق و شوارع گردش میکنند و در مقام ترسانیدن خلق خدا برمیآیند و سر راه بر مردم و قوافل میگیرند
و قطع طریق کرده جان و مال عابرین و مسافرین را مورد قتل و غارت قرار میدهند] جز اینکه نیست که آنها را بکشند یا بدار
بیاویزند و بر صلیب کنند و یا دستها و پاهاي آنها را بطور مخالف [یعنی دست راست و پاي چپ آنانرا] قطع نمایند و یا آنها را
نفی بلد کنند [یعنی از شهر و محوطهاي که هستند بشهر و محیط دیگري تبعید سازند] اینکه کیفرها براي رسوائی و خواري
آنها در دنیاست و در آخرت هم دچار عذاب بزرگی [علاوه بر عذاب دنیوي] خواهند گردید. 34 - مگر آنانکه پیش از دست
یافتن شما بر آنها [یعنی قبل از اینکه امام و پیشوا و حکومت وقت آنها را دستگیر کند و بیّنه و شهود بر جنایات آنها اقامه شود]
خودشان آمده و از آنچه مرتکب شدهاند توبه کنند در اینصورت بدانید که توبه آنها قبول است و بدانید که خداوند آمرزنده
گناهان و نسبت بخطاکاران توبه کار مهربان است [زیرا توبه آنها قبل از دست یافتن بر آنها دلیل بر آنستکه توبه آنان خالصا
لوجه اللّه بوده است]. - از امام أبو جعفر محمّد الباقر و امام أبو عبد اللّه جعفر الصادق علیهما السّلام مروي است که جزاء
محارب بقدر استحقاق اوست- یعنی محارب اگر کسیرا بکشد جزاي او کشتن است- و اگر بکشد و مال او را ببرد جزاي او
کشتن و دار زدن است ولی اگر مال او را ببرد ولی نکشد کیفر او بریدن دست و پا بطور مخالف است و اگر فقط سر راه
بگیرد و جرم دیگري نکند جزاي او فقط نفی بلد است- و قول إبن عباس [ صفحه 385 ] و سعید بن جبیر و قتاده و سدّي و ربیع
بر اینکه تفسیر است- و در کتاب تفسیر الواضح که از عامّه است گوید: جمهور بر اینکه قولند- و بنابرین لفظ أَو در آیه
مبارکه مرتبه حکم را نشان میدهد باختلاف جنایت- ولی بقول دیگر از حسن و سعید بن المسیب و مجاهد لفظ أَو در اینجا
براي اباحه و تخییر است یعنی امام در هر یک از اینکه کیفرها مختار و مخیّر است اگر بخواهد بکشد یا دار بزند یا نفی بلد
302 - در قسمت - 173 -قرآن- 299 - نماید و باین تفسیر قولی هم از امام صادق علیه السّلام روایت شده است. -قرآن- 170
أخیر آیه مبارکه دلالتی بر بطلان قول کسانیست که گویند چون حدّ جاري شود معاصی جانی تکفیر میشود و در آخرت او را
عذابی نیست زیرا خداوند سبحان میفرماید با اینکه اجراي اینکه حدود باعث خواري و رسوائی او در دنیاست در آخرت هم
دچار عذاب عظیم خواهد بود. - نزول اینکه حکم با تشدید و امر بسخت گیري بر محاربین براي آنستکه سدّ باب اینکه نوع
ناامنی که موجب تزلزل ارکان حکومت وقت و سلب اطمینان جامعه در باره جان و مال خودشان میباشد بشود و مردم بتوانند
راحت و با سلامت و امنیّت بامور زندگانی خود بپردازند و اگر بشدّت و سختی با تبهکاران و مفسده جویان رفتار نشود باعث
تجري دیگران شده موجبات زحمت حکومت و ناراحتی ملّت همیشه فراهم خواهد بود. [سر چشمه شاید گرفتن ببیل || چه پر
[ شد نشاید گذشتن بپیل] [ صفحه 386
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 35 تا 37
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابتَغُوا إِلَیهِ الوَسِیلَۀَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 35 ] إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَو أَنَّ لَهُم ما فِی
الَأرضِ جَمِیعاً وَ مِثلَهُ مَعَهُ لِیَفتَدُوا بِهِ مِن عَذابِ یَومِ القِیامَۀِ ما تُقُبِّلَ مِنهُم وَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ [ 36 ] یُرِیدُونَ أَن یَخرُجُوا مِنَ النّارِ وَ ما
434 -- وَ ابتَغُوا اي و اطلبوا یعنی طلب کنید الوَسِیلَۀَ دستاویز وسل یسل - هُم بِخارِجِینَ مِنها وَ لَهُم عَذابٌ مُقِیمٌ [ 37 ] -قرآن- 1
وسیلۀ اي رغب و تقرّب. وسّل و توسّل الی اللّه بوسیلۀ اي عمل عملا یقرّب الی اللّه تعالی و خلاصه وسیله آنچیزیستکه بتوسط
آن براي تحصیل مقصود متوسّل شوند و آن تقرّب بخداي تعالی است و بر منزلتی در بهشت هم اطلاق میشود لِیَفتَدُوا اي
-343- 60 -قرآن- 332 - 18 -قرآن- 49 - لیفدوا انفسهم یعنی جان خود را خلاص کنند مُقِیمٌ اي دائم ثابت لا یزول. -قرآن- 7
35 - اي کسانیکه متّصف بصفت ایمان هستید و بخدا و رسول او گرویدهاید خویشتن را از عذاب خدا 405- قرآن- 397
[بامتثال او امر او و اجتناب از نواهی او] نگاه دارید و از نافرمانی او بپرهیزید و بوسیله عمل بطاعات [و آنچه موجب خشنودي
خداي تعالی است باو تقرب جوئید] و جویاي وسیلهاي براي نزدیکی باو باشید و در راه دین خدا [بکفّ از محرمات الهی و
التزام صراط مستقیم و دفع دشمنان اسلام با زبان و دل و شمشیر و قلم و پیشرفت حقّ و حقیقت و خیر جامعه و امّت] مجاهده و
کوشش کنید، باشد که بواسطه اینکه اعمال و کردارهاي خوب و شایسته رستگار شوید و از نعیم أبد کامیاب و برخوردار
گردید. 36 - بلاشک آنانکه بخدا کافر شدند و آیات او را منکر گشتند و پیمبران او را تکذیب نمودند و حق را مستور داشتند
بر فرض آنکه تمام آنچه روي زمین است مال آنها باشد و مثل آنرا هم روي آن بگذارند و با آن فدیه بدهند تا از شکنجه و
عذاب روز رستاخیز رهائی یابند [و جان خود را از عقاب خلاصی بخشند] از آنها پذیرفته نخواهد شد و بعذاب دردناك دائم
و ثابت معذب خواهند بود. 37 - [اینکه کافران معذب بآتش قهر الهی] اراده میکنند و میخواهند که از آتش بیرون شوند ولی
از آن بیرون نخواهند شد و دچار عذاب دائم ثابت خواهند بود [ صفحه 387 ] [و بلا انقطاع در رنج بسر میبرند].
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 38 تا 40
اشاره
وَ السّارِقُ وَ السّارِقَۀُ فَاقطَعُوا أَیدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالًا مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ [ 38 ] فَمَن تابَ مِن بَعدِ ظُلمِهِ وَ أَصلَحَ فَإِنَّ اللّهَ
یَتُوبُ عَلَیهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 39 ] أَ لَم تَعلَم أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ وَ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ وَ اللّهُ عَلی
403 -- نَکالًا مأخوذ از نکل است بمعنی قید و نکال اسم است براي عملی که بجهت عبرت - شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 40 ] -قرآن- 1
ِ
کُل
دیگران نسبت بمرتکب کاري انجام داده شود نکل ینکل و نکّل ینکّل یعنی عقوبت کرد تا عبرت دیگران باشد. و شک نیست
14- که اینکه بریدن دست عقوبتی است که مانع دیگران از ارتکاب سرقت خواهد شد. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
-38 و [از آنچه بر شما فرض و واجب شده است حکم دزد است هر کس دزدي کند یعنی از حرز [جائیکه در آن بسته باشد]
مخفیانه مال کسی را بدزدد] مرد دزد یا زن دزد دستهاي آنها را ببرید [و خداوند اینکه حدّ را تعیین فرمود] تا کیفر و عقوبتی
از جانب خدا براي جلوگیري دیگران از دزدي و جزاي عمل زشت آنها باشد [و قطع دست علامت ننگ و ذلّتی است که
هرگز محو نمیشود و سبب میشود که کسی دست تعدي بمال دیگري دراز نکند] و بدانند که خدا عزیزي است [که مغلوب
نمیشود] و حکیمی است [که آنچه از قوانین مقرّر میدارد بر طبق مصلحت و صلاح بندگان است]. 39 - و کسیکه پس از ظلم
خود [یعنی معصیتی که مرتکب شده و سرقتی که [ صفحه 388 ] نموده است] توبه کند [و از اینکه عمل زشت بازگشت نموده
دست بردارد] و خویشتن را صالح سازد و شایستگی پیشه نماید خدا هم توبه او را میپذیرد [و از عقاب او گذشت میکند] زیرا
خداوند آمرزنده گناهان و مهربان ببندگان است. 40 - آیا ندانستهاي [اي انسان و اي مؤمن] که مالکیّت [و تصرّف بلا مانع و
بلا منازع] آسمانها و زمین مختصّ بخداست. هر کسرا بخواهد [که مستحق عقاب باشد] عذاب میکند و هر کسرا بخواهد [که
پس از توبه خود را اصلاح کند] میآمرزد و [ندانستهاي که] خداوند بر هر چیز تواناست [بحکمت و عدالت و علم واسع و
فضل عمیم خود در مخلوقات خود هر گونه تصرّفی بخواهد میکند و بحکمت و عدل خویش حد سرقت را قطع ید قرار داد تا
جامعه در مهد امن قرار گیرد و نفوس از دستبرد دزدان مصون و مطمئن گردد و بخلاف ایرادي که پارهاي از کوته فکران
میگیرند و قطع ید را حکم شدید و مخالف باحضارت و مدنیّت میشمارند میبینیم که در ممالکیکه قوانین آنها جاري است و
جزاي دزد را حبس قرار میدهند دزدي هر روزه رو بتزاید است و در کشورهائیکه قانون اسلامی مجري است امنیّت بیشتر و
سرقات خفیفتر است و مانع و زاجري براي ارتکاب سرقت، حکیمانهتر و عادلانهتر از اجراي حدود الهی نیست و آنکس که
آفریده است داناتر بحال آفریدگان و صلاح زندگانی بندگان خود میباشد نه آنکس که با فکر محدود خود بخواهد جامعهاي
را در امان و اطمینان نگاه دارد. - [سرقت] ربودن مال غیر است در پنهانی و از جائیکه در دسترس غیر نباشد [خواه اینکه مانع
بناء یا محفظه یا صندوقی باشد] و بمذهب جعفري علیه السّلام و امامیّه بنابر خبري که در کافی از امام صادق علیه السّلام
روایت شده است حدّ بریدن دست دزد براي سرقت ربع دینار است ببالا که در آنصورت قطع ید واجب میگردد و نیز دست را
باید بمذهب ما از مفصل ریشه چهار انگشت برید و کف دست و ابهام را باقی گذاشت که در موقع وضوء بتواند صورت را
بشوید و در موقع سجده کف دست بر زمین گذارد [وَ أَنَّ المَساجِ دَ لِلّهِ]- و أمّا توبه سارق تا موقعی است که موضوع بامام -
592 [ صفحه 389 ] و قاضی وقت نرسیده باشد و اگر گزارش آن بامام برسد توبه مانع قطع ید نمیشود بلکه امام - قرآن- 562
دست او را میبرد هر چند صاحب مال هم از او بگذرد [زیرا امر مربوط بجامعه میشود و اجراي حکم براي امنیّت اجتماع است]
فقط توبه در اینموقع باعث رفع عذاب اخروي او میگردد.
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 41 تا 43
اشاره
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحزُنکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الکُفرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنّا بِأَفواهِهِم وَ لَم تُؤمِن قُلُوبُهُم وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمّاعُونَ
لِلکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَومٍ آخَرِینَ لَم یَأتُوكَ یُحَرِّفُونَ الکَلِمَ مِن بَعدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِن أُوتِیتُم هذا فَخُذُوهُ وَ إِن لَم تُؤتَوهُ فَاحذَرُوا وَ
مَن یُرِدِ اللّهُ فِتنَتَهُ فَلَن تَملِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَم یُرِدِ اللّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُم لَهُم فِی الدُّنیا خِزيٌ وَ لَهُم فِی الآخِرَةِ عَذابٌ
عَظِیمٌ [ 41 ] سَمّاعُونَ لِلکَذِبِ أَکّالُونَ لِلسُّحتِ فَإِن جاؤُكَ فَاحکُم بَینَهُم أَو أَعرِض عَنهُم وَ إِن تُعرِض عَنهُم فَلَن یَضُ رُّوكَ شَیئاً وَ
إِن حَکَمتَ فَاحکُم بَینَهُم بِالقِسطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقسِطِینَ [ 42 ] وَ کَیفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِندَهُمُ التَّوراةُ فِیها حُکمُ اللّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّونَ
973 [ صفحه 390 ] -- لا یَحزُنکَ اي لا یؤلمک یعنی ترا محزون و - مِن بَعدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالمُؤمِنِینَ [ 43 ] -قرآن- 1
اندوهناك نسازد و ترا بدرد نیاورد رفتار آن جماعت ... یُسارِعُونَ فِی الکُفرِ اي یقعون فی الکفر بسرعۀ و رغبۀ یعنی بشتاب و
میل خود در پرتگاه کفر میافتند و باشتاب از بعض اقسام کفر ببعض دیگر منتقل میشوند هادُوا هاد یهود هودا- أي- رجع و
یهود را از آن باین اسم خواندهاند که گفتند: إنّا هدنا إلیک یعنی رجعنا إلیک تائبین سَمّاعُونَ سمّاع بمعنی جاسوس آمده
است إِن أُوتِیتُم هذا اي هذا الکلام المحرّف فِتنَتَهُ اي اختباره یعنی آزمایش او را که آنچه در باطن دارد ظاهر سازد و بمعنی
گمراهی و هلاکت و رسوائی هم آمده أَکّالُونَ لِلسُّحتِ اي یکثرون الاکل للسّحت یعنی بسیار حرام خواراند و سحت در لغت
- بمعنی هلاك و شدّت است و کسبهاي پست و خبیث و مال حرام را سحت گویند و در بیان سحت چند قول است: -قرآن- 7
664 یکی آنکه - 519 -قرآن- 642 - 481 -قرآن- 509 - 428 -قرآن- 462 - 288 -قرآن- 417 - 137 -قرآن- 282 - -19 قرآن- 112
حرام را سحت گویند زیرا در دنبال آن عذاب شدید و استیصال و هلاك و بوار است. دوّم سحت نامیده میشود براي آنکه
برکت در آن نیست و گیرنده را بهلاك استیصال دچار مینماید. سوّم سحت نامیده میشود چون قبیحی است که در آن ننگ و
عار است مانند بهاي سگ [غیر شکاري] و قیمت شراب که گرفتن آن مخالف مروّت و مردانگی است. و نیز گویند فلان
مسحوت المعده است وقتی که پر خوار باشد و سیر نشود و همچنین بمعنی فساد هم آمده است و أسحت ماله یعنی أفسده و
أذهبه.
تفسیر معانی
اشاره
-41 اي فرستاده خدا [ یا محمّد صلّی اللّه علیک] رفتار آن کسانیکه بطرف کفر و پوشانیدن حقایق شتاباناند ترا غمین و
اندوهناك نسازد خواه رفتار آنانکه بزبان گویند ایمان آوردهایم و دلهاشان ایمان نیآورده است [یعنی منافقین] و خواه آنانکه
بیهودیّت باقی ماندهاند. بگفتار تو کاملا گوش میدهند [ صفحه 391 ] براي اینکه آنرا تکذیب کنند و براي مردمان دیگر [یعنی
یهودیان خیبر] جاسوسی نمایند. اینها [از شدت تکبّر و بغضی که با تو دارند] بمحضر تو حاضر نشدهاند کلامهاي خدا را [در
توراة] تحریف میکنند و از جا و موضع خود آنکلمات را تغییر میدهند [حرام توراة را حلال و حلال آنرا حرام قلمداد میکنند و
سخنان ترا نیز تحریف مینمایند و با اینکه نسبت بکلام خدا و کتاب خودشان یهودیان چنین هستند چگونه متوقّع هستی در باره
تو نباشند و بتو ایمان آورند] [یهودان خیبر بیهودان مدینه] میگویند اگر [محمّد صلّی اللّه علیه و آله] مانند اینکه [یعنی اینکه
گفتار محرّف ما] بشما دستور و فتوي دهد آنرا بگیرید [و بآن عمل نمائید] و اگر غیر از آن بگوید از آن بر حذر باشید و بآن
عمل ننمائید- و کسی را که خداوند اراده آزمایش او را [ یا عذاب و هلاك و رسوائی او را] نموده است او هرگز قدرت
برچیزي ندارد که اراده خدائیرا از خود دفع کند و دور سازد- اینکه جماعت کسانی هستند که خداوند نخواسته و اراده
نفرموده است که دلهاي آنها را طاهر و پاکیزه گرداند- در دنیا براي آنان رسوائی و بدبختی خواسته و در آخرت براي آنها
عذاب بزرگ و عقاب عظیمی مهیّا فرموده است. روایت شده است که مردي از بزرگان یهود خیبر با زنی از بزرگان یهود آنجا
زنا نمود و هر دو محصن بودند و در توراة هم حدّ زناي محصنه رجم [یعنی سنگسار] تعیین شده است و چون آنها از شرفاء و
اعیان بودند نمیخواستند آنها را سنگسار کنند و لذا با عدّهاي از قبیله خود آن دو را نزد یهودان مدینه [یعنی بنی قریظه و بنی
النضیر] فرستاده گفتند اینها مرتکب زنا شدهاند و میل داریم که شما حکم آنها را از محمّد صلّی اللّه علیه و آله [که میگویند با
دین سبک و با تخفیفی آمده و سخت گیري او کم است] پرسش کنید- قریظه و بنی النضیر گفتند بخدا قسم حکمی که
محمّد صلّی اللّه علیه و آله بدهد طبق دلخواه شما نخواهد بود معذلک آن عدّه از قبیل کعب بن اشرف و کعب بن اسد و غیره
نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمدند و قضاوت خواستند- حضرت فرمود: آیا شما بقضاي من راضی هستید گفتند بلی:
فرمود حدّ آن سنگسار است [ صفحه 392 ] و هر دو باید رجم شوند و آنها امتناع از قبول نمودند. حضرت فرمود بحکمیّت إبن
صوریا [که اعلم علماي یهود بتوراة و ساکن فدك بود] راضی میباشید گفتند: بلی حضرت فرمود او را حاضر سازید، چون
حاضر شد رسول خدا او را بخداوند و توراة قسم داد که حکم زناي محصن را طبق توراة بیان کند و او گفت که حدّ آن رجم
یعنی سنگسار است و باید هر دو سنگسار شوند و ما بمصالحی آنرا تغییر دادهایم- یهودیان بابن صوریا اعتراض نمودند او
گفت چون مرا سوگند داد ناگزیر از گفتن حقیقت بودم لذا حضرت حکم کرد که آن دو را در جلوي درب مسجد سنگسار
نمودند و اینکه آیه مبارکه شرح حال یهودان خیبر را میدهد که چون آن عدّه را نزد رسول خدا میفرستادند میگفتند اگر
محمّد صلّی اللّه علیه و آله مطابق دلخواه ما [یعنی طبق تحریفی که ما در توراة کردهایم] رأي داد بپذیرید و اگر بخلاف آن
فتوي داد [یعنی مطابق توراة حقیقی] راي داد از آن حذر کنید و بآن عمل ننمائید ولی اظهارات إبن صوریا آنها را رسوا کرده
و بالاخره حکم خدا جاري گردید. 42 - [اینکه جماعت یهود] ناقلان دروغ و جاسوسان مروّج کذب هستند و مردمانی هستند
حرام خوار و رشوه گیر، اگر نزد تو آیند [و رأي ترا در موضوع زناي محصن و غیر آن بخواهند] مخیّر هستی که در بین آنها
حکم کنی یا از قضاوت براي آنها اعراض نمائی و آنها را ردّ کنی و هرگاه از آنها اعراض نمائی و حکمی ندهی هرگز [قادر
نیستند] بتو زیانی برسانند و دشمنی نمایند [زیرا خدا نگهدار تست] و اگر خواستی حکم کنی در بین آنها بعدالت [یعنی طبق
أحکام قرآن و شرایع اسلام] قضاوت کن که خداوند مردمان عدالت کار و میانه رو را دوست میدارد. 43 - [عجیب است] با
اینکه توراة نزد اینهاست و حکم خدا در آن ظاهر و واضح است با اینوصف چگونه حکومت را نزد تو میآورند و ترا حاکم
قرار میدهند! [چگونه دعوي ایمان بتوراة دارند و بحکم آن عمل نمیکنند و از غیر توراة طالب حکم میشوند و عجبتر اینکه
حکم توراة را براي اینکه کنار گذاشتهاند که بر وفق [ صفحه 393 ] هواهاي نفسانی آنها نیست و آمدهاند که قرآن در باره آنها
حکم دهد] سپس از اینهم بعد از اینکه موافق میلشان نبود رو گردان میشوند [اینست حال و دیدن و روش آنها] و اینها أبدا
مؤمن [بهیچ کتابی حتّی بکتاب آسمانی خود هم] نمیباشند [و با انکار بنبوت تو منکر حکم تو هم خواهند شد و بحکومت تو
هم ایمان نخواهند داشت]. - سحت أصلا بمعنی استیصال است و در اینجا بمعنی حرام آمده است یعنی مسحوت البرکۀ
[مالیکه برکت از آن سلب شده است]- در کافی از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده است که چون از معنی سحت
پرسیدند فرمود سحت رشوه ایست که قاضی براي دادن حکم بگیرد و همچنین بهاي مردار و بهاي سک و شراب و مزد زن
بدکار و مرد کاهن تمام اینها سحت است- و از حضرت باقر علیه السّلام مروي است که خوردن مال یتیم و شبهه سحت است
و سحت را انواع زیادي است از جمله مزد فواجر و قیمت شراب و نبیذ مسکر و ربا بعد از اقامه بیّنه همگی سحت میباشد و امّا
رشوه گرفتن و حکم دادن کفر بخداست. و در عیون از أمیر مؤمنان علیه السّلام مروي است که در فرمایش خداي تعالی
[اکالون للسّحت] مروي است که قضاي حاجت برادر خود کند و از او هدیه قبول نماید- و گفتهاند اگر هدیه براي جلب
محبّت و استحکام بنیان مودت باشد در قبول آن باکی نیست [حافظ گوید]. صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد ||
پار دمش دراز باد آن حیوان خوش علف امّا ما مسلمین امروزي را چه شور بختی عجیبی فرا گرفته است که أحکام قرآن را
بکناري نهاده و بآنچه هواهاي نفسانی و میول شهوانی ما حکم میکند پیروي میکنیم بلکه از آنهم گذشته احکامی که از دین
ما نیست و مربوط بغیر ماست و متناسب با محیط ما و جامعه ما وضع نشده است بدیده قبول مینهیم و اجراي آنها را اولی از
455 [ صفحه 394 ] فَأُولئِکَ هُمُ - حکم خدا میدانیم تا فرمایش خداي تعالی [وَ مَن لَم یَحکُم بِما أَنزَلَ اللّهُ -قرآن- 410
الکافِرُونَ ...- الظّالِمُونَ ...- الفاسِقُونَ] بر ما منطبق شود و جزاي رفتار و کردار خود را در دنیا و آخرت دریابیم- [نعوذ باللّه من
74- 53 -قرآن- 61 - 32 -قرآن- 40 - شرور انفسنا]. -قرآن- 1
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 44 تا 47
اشاره
إِنّا أَنزَلنَا التَّوراةَ فِیها هُديً وَ نُورٌ یَحکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبّانِیُّونَ وَ الَأحبارُ بِمَا استُحفِظُوا مِن کِتابِ اللّهِ وَ
کانُوا عَلَیهِ شُهَداءَ فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَ اخشَونِ وَ لا تَشتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا وَ مَن لَم یَحکُم بِما أَنزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الکافِرُونَ
وَّ الجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَن
ِ
44 ] وَ کَتَبنا عَلَیهِم فِیها أَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ وَ العَینَ بِالعَینِ وَ الَأنفَ بِالَأنفِ وَ الأُذُنَ بِالأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّن ]
تَ َ ص دَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفّارَةٌ لَهُ وَ مَن لَم یَحکُم بِما أَنزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ [ 45 ] وَ قَفَّینا عَلی آثارِهِم بِعِیسَی ابنِ مَریَمَ مُصَدِّقاً لِما
بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّوراةِ وَ آتَیناهُ الإِنجِیلَ فِیهِ هُديً وَ نُورٌ وَ مُ َ ص دِّقاً لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّوراةِ وَ هُديً وَ مَوعِظَۀً لِلمُتَّقِینَ [ 46 ] وَ لیَحکُم
1061 -- الَّذِینَ أَسلَمُوا اي - أَهلُ الإِنجِیلِ بِما أَنزَلَ اللّهُ فِیهِ وَ مَن لَم یَحکُم بِما أَنزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الفاسِقُونَ [ 47 ] -قرآن- 1
27 [ صفحه 395 ] یعنی پیمبرانی که اذعان بحکم خدا کرده و باو اقرار نمودند - الّذین أذعنوا بحکم اللّه و أقرّوا به -قرآن- 7
الرَّبّانِیُّونَ مفرد آن ربّانی منسوب بربّ یعنی کسانیکه در درجه عالیه علم قرار گرفته و بآنچه میدانند عمل میکنند و بمردم
آموزش و پرورش میدهند الَأحبارُ جمع حبر بکسر حاء و آن مشتق از تحبیر است یعنی عالمی که نیک را نیک و زشت را
زشت بداند بِمَا استُحفِظُوا اي بما استودعوا یعنی بآنچه از کتاب خدا بآنها سپرده شده و متعهّد حفظ آن هستند و حفظ آن از
ایشان خواسته شده است وَ کانُوا عَلَیهِ شُهَداءَ شهداء در اینجا یعنی مراقبین و محافظین یعنی کسانیکه بر حکم رجم که پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله داده گواه و حافظ حکم توراةاند و شاهداند که حکم مذکور در توراة ثابت است یا آنکه گواهند که
اینکه کتاب منزل از جانب خداي تعالی است فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَ اخشَونِ یعنی اي علماي یهود در عدم کتمان حکم خدا و
اوامر توراة و اذعان بحکومت پیامبر از مردم نترسید و از ترك امر من بترسید که سود و زیان از من است وَ کَتَبنا اي و فرضنا
یعنی بر آنها فرض و واجب کردیم وَ قَفَّینا عَلی آثارِهِم القفو، اتّباع الأثر، یعنی در پی اثر کسی رفتن قفاه یقفوه یعنی عیسی بن
- 358 -قرآن- 496 - 235 -قرآن- 341 - 84 -قرآن- 226 - مریم علیه السّلام را بدنبال آثار آنها و پیرو آنها فرستادیم. -قرآن- 67
1088- 1009 -قرآن- 1061 - 830 -قرآن- 999 - -523 قرآن- 796
تفسیر معانی
اشاره
-44 ما توراة را فرستادیم که در آن هدي [یعنی بیان حق و دلالت و هدایت بر احکام و رهبري بر رضوان خدا و راههاي صلح
و سلام] و نور [یعنی روشنی و جلاء براي رفع شبهات و ظلمات جهالت] است تا پیمبران [که بعد از موسی علیه السّلام بیایند
حتّی عیسی بن مریم علیه السّلام] و سر تسلیم در پیشگاه حق نهاده و بآن کتاب اذعان و اعتراف دارند بوسیله آن و بر طبق
توراة براي یهود و بین یهود حکم کنند و همچنین ربّانیّین یعنی سرپرستان یهود و احبار یعنی علماء آنها [که صلحاء از فرزندان
هارون علیه السّلام باشند در زمانهاي فترت که پیمبران نباشند] بآنچه را که از کتاب خدا [یعنی توراة حقیقی] نزد آنها سپرده
شده [و از آنها عهد مؤکّ د توسّط انبیاء گرفته شده که مسئول حفظ آن و توجّه بآن باشند] و شاهد و ناظر و مراقب اجراي
مندرجات آن بوده [از هر گونه تغییر و تحریفی آن [ صفحه 396 ] را محفوظ و مصون بدارند و گواهی دهند که آن از جانب
حق است و شک و شبههاي در آن نیست] بر طبق آن قضاوت نمایند- و اینک هم شما [اي احبار و علماي یهود] از مردم بیم
مدارید و از من [که خداي شما هستم] بترسید و آیات کتاب را و أحکام منزله مرا ببهاي اندك و ثمن بخس نفروشید [و سود
کمی که از رشوه بدست میآورید یا مقام دروغین چند روزه شما را فریب ندهد و بخلاف حکم اللّه راي ندهید و بدانید که]
هر کس بآنچه خدا نازل فرموده است حکم و قضاوت نکند و بغیر آن رأي و فتوي دهد چنین کسانی در زمره کافران و مستور
کنندگان حقیقت میباشند [چنانکه احبار یهود در حدّ زناي محصن رجم را ترك و بجلد حکم دادند و در قتل قائل بتفریق بین
بنی قریظه و بنی النضیر شدند و عدالت و قصاص را رها نمودند و حال آنکه در توراة بین امیر و خفیر و وضیع و شریف در
موضوع قصاص فرقی قرار نداده است]. - اوّلا تمجیدي که در آیه مبارکه از توراة شده است که در آن هدایت و نور است
توراة منزله از جانب خداست نه صحفی که متضمّن آیات مبدّله و محرّفه در دست آنهاست و آنرا توراة مینامند. ثانیا- بعضی
از مفسّرین گفتهاند جایز است معنی در قسمت اول آیه بر سبیل تقدیم و تأخیر بعمل آید، یعنی گفته شود تقدیر اینکه است:
إنّا أنزلنا التوراة فیها هدي و نور للّذین هادوا یحکم بها النبیّون الّذین اسلموا و الرّبانیّون و الاحبار ... ثالثا- توراة قانونی بود که
پیمبران تا عیسی علیه السّلام بوسیله آن بین یهود حکومت میکردند و شریعت خاصّه آنها بوده و عیسی علیه السّلام که انجیل
را آورد مکمّل توراة بود و حضرت عیسی هم بمندرجات توراة قضاوت میفرمود و در انجیل از آنحضرت نقل شده است که
[من نیامدهام تا ناموس یعنی شریعت موسی را نقض کنم بلکه آمدهام تا آنرا تکمیل و تتمیم نمایم ....] و عیسی علیه السّلام
آخرین پیامبري بوده که در بنی اسرائیل مبعوث گردید و شریعت موسی را تکمیل فرمود.] 45 - و ما در کتاب توراة بر یهودان
واجب ساختیم که هرگاه آدمی آدم دیگر [ صفحه 397 ] را [از روي عمد] بکشد [و کشنده ممیّز و عاقل و کفو مقتول باشد]
قاتل باید قصاص شود و بجاي مقتول کشته شود و همچنین چشم بجاي چشم و بینی بجاي بینی و گوش بجاي گوش و دندان
بجاي دندان و هرگونه جراحتی که کسی بکس دیگر وارد سازد [مانند قطع دو لب یا آلت مردي یا بیضتین و دو دست یا دو پا
و غیر اینها عینا مانند جراحتی که وارد کرده باید قصاص شود و آن عضو ضارب و جارح را تلافی نمود- أمّا اگر خود مجروح
یا ولیّ دم مقتول تصدّق کرد و از قصاص قاتل یا ضارب گذشت نمود و عفو کرد اینکه گذشت کفّاره گناهان او [یعنی عفو
کننده] خواهد بود [یعنی خدا او را میآمرزد و ثواب عظیمی نزد خدا خواهد داشت] و کسیکه کتمان حکم خدا کند و بآنچه
خدا حکم فرموده حکم و قضاوت نکند یا بخلاف آن رأي دهد چنین مردمی از گروه ستمکاران خواهند بود. 46 - و بر اثر
آنان [بعنی آثار پیمبران بنی اسرائیل] عیسی بن مریم را فرستادیم [که آخرین پیمبر بنی اسرائیل بود] و تصدیق أحکام ما قبل
خود را از توراة نمود [و بر طبق آن حکومت مینمود و او حافظ توراة گردید و از آن چیزي تغییر نداد و چنانکه خود در انجیل
فرمود براي تتمیم توراة آمده بود] و ما کتاب انجیل را باو عطا فرمودیم که در آن کتاب هدي [یعنی بیان و حجّت و دلائل
أحکام] و نور [یعنی رهنمائی بطریق حقّ و خروج از ظلمت جهل و کفر] بود و أحکام ما قبل خود را از توراة تصدیق مینمود
[یعنی هیچیک از أحکام آنرا نسخ ننمود] و بعلاوه کتاب انجیل براي پرهیزگاران هادي و مرشد و حاوي موعظه و اندرز بود
[یعنی آنها را از معاصی مانع و بطاعت حق جالب بود]. 47 - و بایستی أهل انجیل بآنچه خداوند در آن نازل کرده است
حکومت کنند [و آنچه در انجیل نازل گشته است أحکام و مواعظ و پیروي از توراة و أحکام آن است تا آنکه پیامبر عربی
خاتم الانبیاء مبعوث شود و لکن نصاري انجیل را تغییر دادند و کلمات آنرا از جاهاي خود تحریف نمودند] و آنکس که
حکم نکند و رأي ندهد بآنچه خدا نازل فرموده است چنین کسانی فاسقان یعنی بیرون رفتگان [ صفحه 398 ] از حدود دین و
عقل میباشند. - اوّلا از حذیفۀ الیمانی صحابی رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله سؤال شد که آیا اینکه آیات در باره بنی اسرائیل
است! گفت بلی آیات مذکوره در باره آنهاست و ما هم نعل بالنعل راه آنها را میپیمائیم. ثانیا- اوصاف سه گانه باعتبارات
مختلفه است: حکم بخلاف ما انزل اللّه در صورت انکار کفر است و توصیف [بکافرون] شدهاند، و در صورت وضع حکم در
غیر موضع آن ظلم است و توصیف [بظالمون] شدهاند و در صورت خروج از حق فسق است و توصیف [بفاسقون] شدهاند. و
نیز گفتهاند: هر کس حکم خدا را ترك کند و معتقد باشد که آن حکم شایسته و بصلاح نیست آنکس کافر است- و هر
کس آنرا بسبب دیگري ترك کند و ضایع شدن حقوقی را در برداشته باشد آنکس ظالم است- و در غیر اینکه دو صورت
[ تارك حکم ما انزل اللّه فاسق است. [ صفحه 399
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 48 تا 50
اشاره
مُّ َ ص دِّقاً لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتابِ وَ مُهَیمِناً عَلَیهِ فَاحکُم بَینَهُم بِما أَنزَلَ اللّهُ وَ لا تَتَّبِع أَهواءَهُم عَمّا
ِ
وَ أَنزَلنا إِلَیکَ الکِتابَ بِالحَق
جَّعَلنا مِنکُم شِرعَۀً وَ مِنهاجاً وَ لَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُم أُمَّۀً واحِ دَةً وَ لکِن لِیَبلُوَکُم فِی ما آتاکُم فَاستَبِقُوا
ٍ
لِّکُ ل
ِ
جاءَكَ مِنَ الحَ ق
الخَیراتِ إِلَی اللّهِ مَرجِعُکُم جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم فِیهِ تَختَلِفُونَ [ 48 ] وَ أَنِ احکُ م بَینَهُم بِما أَنزَلَ اللّهُ وَ لا تَتَّبِع أَهواءَهُم وَ
احذَرهُم أَن یَفتِنُوكَ عَن بَعضِ ما أَنزَلَ اللّهُ إِلَیکَ فَإِن تَوَلَّوا فَاعلَم أَنَّما یُرِیدُ اللّهُ أَن یُصِ یبَهُم بِبَعضِ ذُنُوبِهِم وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ
اي « وَ مُهَیمِناً عَلَیهِ » -- 846- لَفاسِقُونَ [ 49 ] أَ فَحُکمَ الجاهِلِیَّۀِ یَبغُونَ وَ مَن أَحسَنُ مِنَ اللّهِ حُکماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
جمع هوي یعنی « أهواء » رقیبا- هیمن علیهاي راقبه- یعنی نگهبان و مراقب اجراي کتب سماوي ما تقدّم و پیش از خود است
یّعنی پیروي هواهاي نفسانی آنها را در آنچه منحرف از حق
ِ
« عَمّا جاءَكَ مِنَ الحَق » آنچه نفس بآن مایل و خواهان آن است
در لغت راه برداشتن آب از نهر است و همچنین راه ظاهري که بوسیله آن نجات دست « شِرعَۀً » میشود و بتو رسیده است مکن
یعنی راه مستمر روشن نهج ینهج « مِنهاجاً » دهد و در لسان شرع آنچه خداوند براي بندگانش از دین و أحکام آن تشریع فرماید
اي « فَاستَبِقُوا » اي لیختبرکم یعنی تا آزمایش کند شما را. بلاه اي اختبر، و امتحنه یعنی آزمایش کرد او را « لِیَبلُوَکُم » اي اتّضح
اي یضلّوك و یمیلوا بک من الحقّ الی الباطل یعنی ترا از راه « أَن یَفتِنُوكَ » فابتدروا و تسابقوا یعنی پیشدستی کنید و جلو بیفتید
548 -قرآن- - 355 -قرآن- 538 - 246 -قرآن- 346 - 31 -قرآن- 216 - اي یطلبون. -قرآن- 7 « یَبغُونَ » حقّ بدر برند و گمراه سازند
920- 807 -قرآن- 909 - 731 -قرآن- 789 - -610-595 قرآن- 717
تفسیر معانی
اشاره
- [در آیات گذشته قرآن کریم از توراة و انجیل و نور و هدایت و موعظتی که در آنها بود سخن راند و اینک از قرآن کریم و
دستور مبین که بر رسول امین نازل گشته سخن میگوید و میفرماید:] 48 - و ما بسوي تو [ یا محمّد] کتاب [کاملی] فرستادیم
[که اگر فقط اسم کتاب بر آن اطلاق شود بحق گفته شده و شایسته آن است زیرا ذلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فِیهِ هُديً لِلمُتَّقِینَ]
اینکه کتاب سراسر حق است و [بحق دعوت میکند و از طرف حق تأیید میشود و مشتمل بر حق و مقرّ بر حق است] و بآنچه در
کتاب پیش از خود آمده است [یعنی توراة و انجیل] تصدیق دارد [زیرا هم از جانب خداست و موسی و عیسی علیهما السّلام
208 [ صفحه 400 ] و اینکه شما و پدرانتان هستید - هم دو پیامبر فرستاده خدایند، بر خدا دروغ و بهتانی نزدهاند -قرآن- 152
که کلمات خدا را تحریف کرده یا کتمان نموده و بسیاري از آنچه براي شما آوردند از یاد برده و فراموش کردید] اینکه
کتاب بر کتبی که بر پیمبران پیشین نازل گشته مهیمن و مراقب و امین و نگهبان آنهاست [و حقیقت آن کتابها را آشکارا
میسازد و بقسمتهاي صحیح تحریف نشده آنها شهادت میدهد و کردار صاحبان آن کتب را از نسیان و تحریفی که شده است
روشن مینماید و اینکه قرآن است که آنها را محفوظ داشته و بر آنان مراقب بوده و حقیقت آنها را بر مردم ظاهر ساخته
است]- [پس چون شأن و منزلت قرآن چنین است] [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و اله تو و هر کسیکه حکم و قضاوت میکند] بین
آنها بآنچه خدا نازل کرده است حکومت کن [زیرا حکم مزبور یکسان است و بین قرآن و انجیل و توراة تغییر و تفاوتی نیست
چه آنچه در قرآن نازل گشته ناسخ کل و تتمیم همه کتب و آنچه را در آنها است شامل است و کتب پیشین مقدمه آن است]
و بدین جهت آنچه در قرآن نازل شده است حقّی است که گریز و گزیري از آن نیست و مشتمل بر تمام أحکام شرعیّه ایست
که تا روز واپسین براي عالم و جامعه بشري شایسته و صالح است] و پیروي هواهاي نفسانی آنانرا مکن [و بآنچه آنها از حکم
رجم و قصاص در قتلی و معناي کتاب خدا تبدیل و تحریف نمودهاند قضاوت مکن] و از آنچه از جانب حق براي تو آمده
است براي متابعت هواهاي آنان عدول منما- ما براي هر امّتی از شما [در هر دوري] شریعت و راه و روشی قرار دادهایم [که
مکلّف بمراعات و پیمودن آن هستند- چنانکه براي امّت بنی اسرائیل که از زمان بعثت موسی علیه السّلام تا بعثت عیسی علیه
السّلام موجود بودهاند توراة شریعت و منهاج آنان بوده است و همانها از زمان بعثت عیسی علیه السّلام تا بعثت محمّد صلّی اللّه
علیه و اله مکلّف باجراي تعلیمات و شریعت انجیل بوده و تمامی أهل زمین از زمان مبعث محمّد صلّی اللّه علیه و اله بایستی بر
شریعت و منهاج آنحضرت بوده باشند زیرا محمّد خاتم پیمبران است و براي مردم تا روز واپسین فرستاده شده و دستور او
تمامترین دستور و کتاب او کاملترین کتاب است و اینهم دعوي نیست بلکه واقع امر مؤیّد اینکه گفتار است و غیر اینکه نیست]
و اگر خداي میخواست یا بخواهد که [ صفحه 401 ] شما را امّت واحدهاي قرار دهد میداد [که یک دین و یک پیامبر و یک
کتاب دارا باشید چنین میکرد ولی نکرد و مشیّتش غیر اینکه بود] براي اینکه شما را آزمایش کند و در شرایع مختلفه [که
أحکام آنها مقتضی هر عصر است] و براي شما نازل میگشت شما را بمعرض ابتلاء و امتحان آورد] پس [چون امر چنین است]
بجلب آمرزش پروردگار بشتابید و در عمل بطاعات و خیرات بر یکدیگر سبقت و پیشی جوئید و بدانید که بازگشت تمام
شماها بسوي خداست و شما را بآنچه در آن اختلاف دارید آگاه میسازد [و همگان را بر عملشان جزا و کیفر خواهد داد].
-49 [ما قرآن را بر تو نازل کردیم] تا اینکه در بین آنها بآنچه خدا نازل فرموده است حکومت کنی و پیروي هواهاي نفسانی
آنها را نکنی و از آنها بر حذر باش و بترس که ترا از پاره أحکام که بر تو نازل گشته است گمراه سازند- و اگر از حکومت
تو] که بر طبق کتاب خداست] سرپیچی و اعراض کردند مهمّ مشمار و اعتناء مکن و بدان که خدا میخواهد آنها را بکیفر
پارهاي از گناهانشان [که تولّی و اعراض است [عقوبت کند و مصیبت دهد [اما بقیّه گناهان آنان که چه بسیار است عذاب
الیمی در پی خواهد داشت] و بدان که بسیاري از مردم فاسقند یعنی خارج از حدود عقل و دین و مروتاند [و لذا از رفتار و
انکار و امتناع آنها ملول و محزون مباش زیرا أهل ایمان کمند و أهل فسق زیاد]. 50 - [عجبا از اینکه مردمان] آیا از حکم تو بر
طبق آنچه خدا نازل فرموده است و آن حکم عدل و رأي میانه است سرپیچی میکنند!] آیا حکم دوره جاهلیّت را خواهانند [و
مایلند مانند بت پرستان باشند و حکم دوره جهل و نادانی بین آنها رایج باشد!] و حال آنکه براي مردمانی که [بتوحید و شرایع
آسمانی] یقین دارند حکم و قضاوت چه کسی نیکوتر از حکم خدا خواهد بود! [و آیا چه کسی است که دستور رحمان و
رهنمائی قرآن را واگذارد و دنبال رأي احمقانه دوره جاهلیت و عصر بربریّت برود]. :- بجانم سوگند که ما اکنون از آنمردم
مخاطب آنروز قرآن [ صفحه 402 ] بدبختتر و حالتمان سختتر است؟؟ زیرا آنها خارج از دین اسلام بودند و آنرا مانند دین
الهی نمیشناختند و بآن اعترافی نداشتند یا لا أقلّ جز احبار و علمایشان بحقیقت و حقانیّت آن آگاه نبودند. امّا ما ادعاي
مسلمانی داریم و در آرزوي بهشت و ثواب خدا هستیم و با وجود اینکه حکم قرآن را رها کرده بآراء و احکامی مانند آراء
جاهلیّت بلکه پر زیانتر و بدتر گرائیدهایم و پیرو قوانین موضوعهاي هستیم که خود حامی جرائم و مجرمین است - خطاب قرآن
کریم هم در آیه مبارکه که شامل استفهام و تعجب و انکار است بمردمان با یقین است که میدانند عادلتري از خدا نیست و
حکمی نیکوتر از حکم خدا نیست و معذلک تن بقبول حکم جاهلیّت میدهند؟ : إبن جریر از إبن عباس روایت کرده است که
گفت: کعب بن اسد و عبد اللّه بن صوریا و شاس بن قیس از بزرگان یهود نزد رسول خدا آمدند که بخیال خود آنحضرت را
مفتون سازند و گفتند یا محمّد تو میدانی که ما علماء و اشراف یهود هستیم و اگر ما پیرو تو شویم تمام یهود تبعیّت خواهند
کرد و مخالفت نخواهند کرد- بین ما و قوم خصومتی است حکومت نزد تو میآوریم و تو براي ما حکم کن و آنوقت ما بتو
[ ایمان میآوریم و رسول خدا امتناع فرمود و آیه 49 ناظر باین پیش آمد است. [ صفحه 403
[