گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره المائدة [ 5]: آیات 51 تا 53



اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا الیَهُودَ وَ النَّصاري أَولِیاءَ بَعضُ هُم أَولِیاءُ بَعضٍ وَ مَن یَتَوَلَّهُم مِنکُم فَإِنَّهُ مِنهُم إِنَّ اللّهَ لا یَهدِي القَومَ
الظّالِمِینَ [ 51 ] فَتَرَي الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِم یَقُولُونَ نَخشی أَن تُصِ یبَنا دائِرَةٌ فَعَسَ ی اللّهُ أَن یَأتِیَ بِالفَتحِ أَو أَمرٍ مِن
عِندِهِ فَیُصبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فِی أَنفُسِهِم نادِمِینَ [ 52 ] وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقسَ مُوا بِاللّهِ جَهدَ أَیمانِهِم إِنَّهُم لَمَعَکُم
اي و من یتّخذهم أولیاء یعنی هر کس با آنها دوستی « وَ مَن یَتَوَلَّهُم » -- 609- حَبِطَت أَعمالُهُم فَأَصبَحُوا خاسِرِینَ [ 53 ] -قرآن- 1
سارع فیه أي أسرع « یُسارِعُونَ فِیهِم » یعنی بیماري شک و نفاق « مَرَضٌ » کند یا آنها را بزرگ و ولی و سرپرست خود قرار دهد
« أَسَرُّوا » مصائبی که از دور زمان آدمی را فراگیرد و مانند دائره بشخص احاطه نماید و محیط شود « دائِرَةٌ » یعنی شتاب میکنند
- 163 -قرآن- 191 - 30 -قرآن- 154 - اي بطلت و هدرت یعنی اعمالشان بهدر رفت. -قرآن- 7 « حَبِطَت » أخفوا یعنی پنهان کردند
407- 370 -قرآن- 397 - 266 -قرآن- 359 - -213 قرآن- 256
تفسیر معانی
اشاره
-51 اي کسانیکه متصف باین صفت هستید و آن ایمان بخدا و رسول اوست [خواه اینکه دعوي فقط زبانی باشد و اخلاص با
آن نباشد یا ایمان صادقی باشد و اخلاص هم با آن باشد] یهود و نصاري را بدوستی مگیرید و از آنها استنصار و طلب مودّت
و یاري ننمائید آنان کمک یکدیگراند [و بر ضدّ مسلمانان همدست میباشند] و هر کس از شما آنها را بیاري طلبد و با آنها
دوستی کند از جمله آنهاست [یعنی حکمش حکم آنهاست و مانند آنان کافري است و در لعن و تبرّي شریک آنها و با آنها
در آتش است] بدانید که خداوند ستمکاران را هدایت نمیکند [یعنی بسبب کفرشان و استحقاقی که بعذاب دائم دارند
ببهشت راه نمیدهد بلکه بسوي آتش میبرد]. 52 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] تو [و هر کس که رؤیت در باره او درست
باشد] میبیند کسانیرا که در دلهاشان مرض [شرك و کفر و نفاق] است [مانند عبد اللّه بن ابی و أعوان او] بطرف کفّار یهود و
نصاري [در دوستی با آنها و مناصحت و معاونت آنان بر ضد مسلمانان] میشتابند و گویند که میترسیم ما بدورهاي برخوریم
که دوران [ صفحه 404 ] دشمنان مسلمانان شود [و بخت از مسلمانان برگردد و ما محتاج بکومک یهود و نصاري شویم و آنها
کینه کرده بما کمک نکنند] لذا شما هم [اي مسلمانان] امیدوار بخدا باشید که او پیروزي را نصیب شما کند یا امري از جانب
او بیاید [که موجب هلاك منافقین و کفّار باشد] و اینکه دوروها و نفاق اندیشها بر آنچه امروز در دل مخفی و پنهان کردهاند
[و کینه و نفاقی که مستور میدارند] پشیمان گردند [و پشیمانی براي ایشان سودي نداشته باشد]. 53 - و آنانکه [در ظاهر و
باطن تصدیق خدا و رسول کرده و] ایمان آوردهاند گویند: آیا اینکه جماعت همان کسانی هستند که بخدا سوگند یاد کرده و
با قسمهاي مغلّظه خود را مؤمن قلمداد کردهاند تا در کمک شما بر ضد دشمنان یاور شما باشند! اینکه جماعت هر عملی که
کردهاند [چون از روي واقع و حقیقت نبوده است] باطل و بهدر است و مستحق ثواب نیستند و در زمره زیانکاران خواهند بود
[در دنیا زیان میبرند از اینکه جهت که شما را نصرت نکردهاند و در آخرت از اینکه سبب که با کفّار مقارن و همداستان
میباشند]. : اینکه مرض خطرناکی است که در امّتهاي ضعیفه نشر میکند و افراد ناتوان و بیماران نفاقی اجتماع که اعتماد بخود
ندارند پناه به بیگانگان و دشمنان دین و وطن میبرند و در آخر امر جز زیان و خسران بهرهاي نخواهند برد [پناه بر خدا]. [
[ صفحه 405
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 54 تا 56
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دِینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّۀٍ عَلَی المُؤمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الکافِرِینَ
یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَومَۀَ لائِمٍ ذلِکَ فَضلُ اللّهِ یُؤتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ [ 54 ] إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ
الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعُونَ [ 55 ] وَ مَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ
ارتداد خروج از دین اسلام و دخول در کفر است مطلقا یا بسبب ترك رکنی از ارکان « یَرتَدَّ » -- 591- الغالِبُونَ [ 56 ] -قرآن- 1
عمل خود را براي او خالص « یُحِبُّونَهُ » یعنی به بهترین جزاء پاداش اعمال آنها را بدهد « یُحِبُّهُم » دین آشکارا و از روي عناد
« أَعِزَّةٍ عَلَی الکافِرِینَ » یعنی در برابر مؤمنان خاضع و عطوف « أَذِلَّۀٍ عَلَی المُؤمِنِینَ » گردانند و در هر امر و نهیی مطیع خدا باشند
ولیّ بمعنی ناصر و معین و نیز « إِنَّما وَلِیُّکُمُ » یعنی غالب و پیروزمند بر کافران- أذلّۀ جمع ذلیل و أعزّة جمع عزیز- عزّ اي غلب
بمعنی کسی است که متولّی تدبیر امر کسی باشد چنانکه ولیّ زن کسی است که متولّی تدبیر نکاح او باشد و ولیّ دم کسی
است که مطالبه خون و خونبهاي مقتول را کند و سلطان را ولیّ امر رعیّت خوانند و ولیّ عهد کسی است که سلطان براي بعد
از خود او را جانشین در امور رعیت میسازد و أصل در معناي ولیّ بگفته مبرّد [در کتاب العبارة عن صفات اللّه] بمعناي اولی و
جمعیتی از مردم را « حِزبَ » اي اتّخذه ولیا یعنی کسیکه خدا را متولّی امر خود قرار دهد « وَ مَن یَتَوَلَّ » احقّ از دیگران است
-17- گویند که قلوب و اعمالشان متشابه باشد و براي پیشرفت یک مرام و مقصد کار کنند، و تحزّبوا اي اجتمعوا. -قرآن- 7
- 1024 -قرآن- 1094 - 530 -قرآن- 1004 - 416 -قرآن- 508 - 344 -قرآن- 385 - 227 -قرآن- 312 - 155 -قرآن- 212 - قرآن- 142
1102
تفسیر معانی
اشاره
- [مروي است که یازده قبیله از قبایل مرتد و از دین خارج شدند سه قبیله از قبایل در روزگار حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه
علیه و آله و هفت قبیله در زمان أبی بکر و جبلۀ الأیهم در زمان عمر مرتد گشتند. [ صفحه 406 ] امّا سه قبیله که در زمان
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله مرتد شدند: [ 1] بنو مدلج که رئیس آنها اسود العنسی بود و در یمن دعوي پیامبري کرد و او
کاهنی بود و خداوند او را بدست فیروز دیلمی هلاك فرمود. [ 2] بنو حنیفه قوم مسیلمه کذّاب که دعوي نبوّت کرد و نامهاي
برسولخدا صلّی اللّه علیه و آله نوشت و در آن اظهار کرد که زمین بدو قسمت باشد و ما دو تن بشراکت پیامبر باشیم و
من محمّد رسول اللّه إلی مسلیمۀ الکذّاب. السّلام علی من اتّبع الهدي. امّا بعد فانّ الإرض للّه یورثها » : حضرت باو مرقوم داشت
و أبو بکر با او جنگید و وحشی قاتل حمزه او را بکشت. [ 3] بنو اسد که زعیمشان طلیحۀ «. من یشاء من عباده و العاقبۀ للمتّقین
بن خویلد در زمان رسولخدا مرتد شد و ابو بکر در خلافت خود با او جنگید و او بشام فرار کرد و اسلام آورد و مسلمانی نیکو
گشت. و امّا هفت طایفه که در دوره أبی بکر مرتد شدند. [ 1] غطفان که رئیس آنها قرّة بن سلمۀ بود [ 2] فزارة قوم عیینۀ بن
حصن [ 3] بنو سلیم قوم فجاءة عبد یالیل [ 4] بنو یربوع قوم مالک بن نویره [ 5] بعضی از بنی تمیم که زعیمشان سجاح دختر
منذر کاهنه بود [ 6] کنده قوم اشعث بن قیس [ 7] بنو بکر بن وائل الحطم بن زید. و در زماي عمر جبلۀ بن الایهم از طایفه
غسّانیان نصرانی شد و بشام رفت و در اینباب او را شعري و حوادثی است و در تاریخ مذکور است]. 54 - اي کسانیکه ایمان
بخدا و رسول آوردهاید هر کس از شما پس از اظهار ایمان بکفر سابق خود برگردد [هرگز بدین خدا زیانی نمیرسد و خداوند
دین خود را بدون حامی نمیگذارد] چیزي نخواهد گذشت که خداوند مردمیرا میآورد که آنانرا دوست دارد و آنان هم
خدا را دوست دارند نسبت بمؤمنان رام و مطیعاند و نسبت بکافران شدید و سختگیر میباشند: در راه خدا [براي اعلاي کلمه
حق و [ صفحه 407 ] انهدام بنیان کفر] کوشا و مجاهداند و در مأموریتی که بجهاد دارند از سرزنش هیچ ملامت کنندهاي بیم
ندارند- اینکه صفات حسنه [یعنی دوستی خدا و فروتنی بمؤمنان و شدّت عمل نسبت بکافران] فضل و توفیق و لطف و عنایتی
است از جانب خدا که بهر کس بخواهد [یعنی مورد استحقاق باشد و اهلیت آنرا داشته باشد] عطا فرماید و خداوند واسع است
[یعنی بخشنده ایست که بیمی از نفاد و زوال ندارد و بمحل قابل عطا میکند و جز بمقتضاي حکمت تبدیل نمیفرماید] و علیم
است [یعنی داناي بمحلّ و مورد استحقاق و قابلان جود و بخشش میباشد]. - در شأن نزول اینکه آیه مفسّران را اختلاف است
و قول مشهور آنستکه چون اینکه آیه نازل شد از نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و آله مراد از قوم مزبور که خدا وعده فرموده و
داراي اینکه صفات باشند پرسش گردید، آنحضرت دست مبارك بشانه سلمان فارسی [رض] زد و فرمود اینکه مرد و قومش
یعنی ایرانیان میباشند سپس فرمود لو کان الدّین معلّقا بالثّریّا لناله رجال من ابناء فارس [اگر دین بستاره پروین آویخته باشد
مردمانی از مردم ایران بآن دست خواهند یافت]. 55 - متولّی مصالح امور و مدبّر کارهاي دین و دنیاي شما [که بر شما ولایت
و اولویت دارند و اطاعتشان بر شما مسلمانان فرض و واجب است] فقط منحصر است بخداي تعالی و رسول خدا [که امر خدا
را بخلق میرساند و طبق امر و دستور او عمل و ابلاغ مینماید] و کسانیکه ایمان بخدا و رسول آوردهاند [آنهم نه تمام مؤمنان
بل] مؤمنانی که نماز را [بطور تامّ و کامل و مراعات حدود و شرایط آن] بر پا میدارند و در حالت رکوع زکاة میدهند. 56 - و
کسیکه خدا را دوست بدارد و او را ولیّ خود بداند [و بطاعتش قیام کند] و رسول خدا را دوست بدارد و او را هم اولی از
خود بشناسد [و پیروي اوامر او را نماید] و مؤمنان را دوست بدارد [یعنی مؤمنینی که در آیه قبل توصیف شد به اینکه که او را
نصرت کند و ولایت او را شرط ایمان بداند، داخل در حزب خداست و ناجی و رستگار است] و بدانید که حزب خدا و گروه
منتسب بخدا [یعنی یاران خدا] [ صفحه 408 ] بر دشمنان خود پیروز و غالبند، إِن تَنصُ رُوا اللّهَ یَنصُ رکُم وَ یُثَبِّت أَقدامَکُم]. -
95 : روایت کرده است [سید أبو الحمد مهدي بن نزار الحسنی القائنی] از [الحاکم أبو القاسم الحسکانی] از [أبو - قرآن- 36
الحسن محمّد بن القاسم الصیدلانیّ] از [أبو محمّد الشعرانی] از [أبو علی أحمد بن علی بن رزین البیاشانی] از [مظفّر بن
الحسین الأنصاري] از [سنديّ بن علیّ الوراق] از [یحیی بن عبد الحمید الحمّانی] از [قیس إبن الربیع] از [أعمش] از [عبایۀ بن
ربعی] که گفت در بین اینکه عبد اللّه بن عباس برکنار زمزم نشسته و از رسول خدا حدیث میکرد مردي عمامه بسته رسید و از
هر کس مرا میشناسد شناخته و هر کس نشناسد » : او پرسش شد کیستی! او لثام و عمامه را از صورت برگرفت و گفت
بشناسد، من: [جندب بن جنادة البدري أبو ذر الغفاري] هستم شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله باین دو گوش خودم و
اگر نشنیده باشم از هر دو گوش کر شوم، و دیدم او را با اینکه دو چشمم و اگر ندیده باشم از هر دو چشم کور شوم که
علیّ قاتل الکفرة و قائد البررة، منصور من نصره، مخذول من خذله اما إنّی صلّیت مع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله » : میفرمود
یوما من الأیّام صلاة الظهر فسئل سائل فی المسجد فلم یعطه أحد شیئا فرفع السائل یده إلی السماء فقال اللّهمّ اشهد أنّی سئلت
فی مسجد رسول اللّه فلم یعطنی أحد شیئا و کان علیّ راکعا فأومأ بخنصره إلیه فکان یتختّم فیها فاقبل السائل حتّی أخذ الخاتم
من خنصره و ذلک بعین رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فلمّا فرغ النبیّ صلّی اللّه علیه و آله من صلاته رفع رأسه إلی السّماء
فقال اللّهم انّ اخی موسی سئلک فقال ربّ اشرح لی صدري و یسّر لی أمري و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی و اجعل لی
وزیرا من أهلی هرون اخی اشدد به أزي و اشرکه فی أمري فانزلت علیه قرآنا ناطقا سنشدّ عضدك باخیک و نجعل لکما سلطانا
فلا یصلون الیکما، اللّهمّ و أنا محمّد نبیّک و صفیّک اللّهمّ فاشرح لی صدري و یسّر لی أمري و اجعل لی وزیرا من أهلی علیّا
فو اللّه ما استتمّ رسول اللّه الکلمۀ حتّی نزل علیه جبرئیل من عند اللّه فقال یا محمّد صلّی اللّه علیه و » : قال أبو ذر « اشدد به أزري
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ » :- اقرأ- [ صفحه 409 ] قال و ما أقرء- قال اقرأ :« آله
علی پیشواي خلایق و کشنده کافران است و هر کس او را یاري کند » : 177 یعنی فرمود - الایۀ-. -قرآن- 36 « وَ هُم راکِعُونَ
منصور و هر کس او را تنها گذارد و دست از یاري او بدارد مخذول است - امّا من روزي از روزها نماز ظهر را با رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله میگذاردم که سائلی در مسجد بسئوال برخاست و کسی چیزي به او نداد، سائل دست خود را بسوي
آسمان برداشت و گفت: بار الها گواه باش که من در مسجد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در خواستی کردم و چیزي بمن
داده نشد در اینحال علیّ علیه السّلام در حال رکوع بود و انگشت کوچک دست خود را بطرف سائل دراز کرده و بآن اشاره
کرد، زیرا در آن انگشتري بود بعد سائل پیش آمد و انگشتري را از انگشت علیّ علیه السّلام برگرفت و اینکه کار در پیش رو
و محضر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله واقع گردید و چون رسولخدا از نماز خود فارغ گردید سر خویش را بآسمان بلند
کرده و عرض کرد، بار إلها برادرم موسی از تو خواست و گفت اي پروردگار من بمن شرح صدر بده و کار مرا آسان کن و
گره از زبانم باز فرما تا مردم گفتارم را بفهمند و از کسانم براي من وزیري برگمار: هرون برادر من است بوسیله او پشت مرا
محکم ساز و او را در کار من شرکت ده. و لذا تو هم قرآن گویائی بر او نازل فرمودي و گفتی بازویت را بوسیله برادرت
تقویت میکنم و براي شما هر دو برهان و تسلّط و سلطنتی قرار میدهم که آنها بشما دست نیابند- بار إلها من هم محمّد پیامبر
تو هستم و برگزیده تو میباشم - خداوندا سینه مرا هم منشرح ساز و کار را بر من آسان فرما و وزیري از کسان من برگمار:
أبو ذر گفت بخدا سوگند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سخن «. علی را وزیر من گردان و بوسیله او پشت مرا محکم گردان
را تمام نکرده بود که جبرئیل از جانب خدا فرود آمد و عرض کرد یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله بخوان - گفت چه بخوانم!
جبرئیل گفت بخوان [فقط ولیّ و صاحب اختیار و متولّی امور شما خداست و رسول خداست و مؤمنانی که نماز را کاملا برپا
میدارند و زکاة را در حال رکوع [ صفحه 410 ] عطا مینمایند]. همچنین از طریق أبو اسحاق الثعلبی بهمین اسناد در تفسیر
اینکه دو آیه روایت شده است. و از أبو بکر رازي در کتاب أحکام القرآن بنابر آنچه مغربی و رمّانی و طبري از او حکایت
کردهاند مروي است که: اینکه آیه در باره علیّ علیه السّلام نازل شده است و همچنین جمیع علماء روایت کردهاند که اینکه
آیه در شأن علی علیه السّلام در موقعی که بحال رکوع انگشتري خود را تصدق داد نازل گردیده است و مجاهد و سدّي نیز
بهمین قول هستند و از أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهما السّلام و تمام علماء أهل بیت بهمین شرح روایت شده است. و عطا
روایت نموده است که عبد اللّه بن سلام گفت یا رسول اللّه من علیّ را دیدم که انگشتري خود را در حال رکوع تصدّق داد و
ما او را دوست داریم. و نیز سید أبو الحمد از أبی القاسم الحسکانی باسناد متصل به أبی صالح از إبن عباس روایت کرده است
که گفت: عبد اللّه بن سلام با جماعتی که ایمان آورده بودند بر پیمبر صلّی اللّه علیه و آله وارد شدند و گفتند که منزلهاي ما
دور است و ما را مجلس و گوینده حدیثی جز اینکه مجلس نیست و قوم ما چون دیدند ما بخدا و رسولش ایمان آورده و
تصدیق نبوت ترا کردهایم ما را راندند و سوگند یاد کردهاند که با ما ننشینند و با ما ازدواج نکنند و با ما سخن نگویند و اینکه
بر ما بسی مشکل آمده است، پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله در جواب آنها فرمود: [إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ ... الخ] سپس رسول
خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم بمسجد آمدند و مردم پارهاي در قیام و پارهاي در رکوع بودند و چشم حضرت بسائلی افتاد از
او پرسید آیا کسی چیزي بتو داد! عرض کرد بلی انگشتري نقره دادند فرمود که داد! عرض کرد اینکه شخص که در حال قیام
است و بدست خود اشاره بعلیّ علیه السّلام نمود، پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود در چه حالتی بتو عطا نمود عرض کرد در
حالت رکوع بمن بخشود، پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله تکبیر گفت سپس آیه را تلاوت فرمود: [وَ مَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ
1303 [ صفحه 411 ] حسّان بن ثابت در اینباب اینکه - 664 -قرآن- 1196 - آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ الغالِبُونَ] پس -قرآن- 621
اشعار را بسرود: أبا حسن تفدیک نفسی و مهجتی || و کلّ بطیء فی الهدي و مسارع ایذهب مدحیک المحبّر ضایعا || و ما
المدح فی جنب الاله بضایع فانت الّذي أعطیت اذ کنت راکعا || زکاة فدتک النفس یا خیر راکع فأنزل فیک اللّه خیر ولایۀ ||
و ثبّتها بین الکتاب الشرایع و در حدیث ابراهیم الحکم بن ظهیر است که عبد اللّه بن سلام با عدّهاي از قوم خود بخدمت رسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمدند و از قبیله خود از آنچه بآنها رسیده بود شکایت داشتند و در بین اینکه شکایت میکردند
اینکه آیه نازل گردید و بلال نیز بانگ اذان برداشت و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بمسجد آمد و مستمندي را دید که سؤال
میکرد فرمود بتو چه دادند عرض کرد انگشتري نقره فرمود که بشما داد! عرض کرد اینکه شخص که در حال قیام است و او
علیّ علیه السّلام بود حضرت فرمود در چه حال آنرا عطا فرمود عرض کرد در حال رکوع بود، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
713 :- اینکه آیه مبارکه از - تکبیر گفت و آیه [وَ مَن یَتَوَلَّ اللّهَ ... الخ الایۀ] را تلاوت فرمود [مجمع البیان]. -قرآن- 686
روشنترین دلایل بر صحّت امامت بلا فصل مولانا علیّ بن أبی طالب علیه ال ّ ص لاة و السلام است: زیرا چون ثابت شود که لفظ
[وَلِیُّکُمُ] مفید معناي [من هو اولی بتدبیر امورکم و یجب طاعته علیکم - یعنی آنکس که اولی و سزاوارتر بتدبیر امور دین و
دنیاي شماست و فرمانبري او بر شما فرص و واجب است] باشد و نیز مراد به [الَّذِینَ آمَنُوا] علی علیه السّلام باشد نصّ علی علیه
408 امّا آنچه دلالت بر موضوع اوّل میکند رجوع بلغت - 180 -قرآن- 388 - السّلام بر امامت ثابت خواهد شد. -قرآن- 166
عرب است که هر کس در آن تأمّل نماید معلوم است که قوم عرب باین معنی تصریح نمودهاند و ما در قسمت تفسیر الفاظ
قول أهل لغت را در اینکه باب ذکر کردهایم و محتاج بتکرار نیست. امّا آنچه بر اینکه موضوع دلالت میکند که ولیّ باین معنی
] 154- است و در اینکه آیه بر غیر اینکه معنی دلالت نمیکند آنستکه لفظ [إِنَّما] که کلمه حصر است اقتضاي -قرآن- 145
صفحه 412 ] تخصیص و نفی حکم را از دیگران مینماید [چنانکه گویند إنّما الفصاحۀ للجاهلیّۀ] مقصود نفی فصاحت از غیر
مردم جاهلیّت است و چون اینکه مسلم باشد حمل لفظ ولیّ بر موالات در دین و محبّت جایز نیست زیرا در آن معنی تخصیص
و انحصار بمؤمن معیّنی نخواهد داشت و بمصداق المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض تمام مؤمنین و مؤمنات دوستدار
یکدیگراند و چون حمل ولیّ باین معنی جایز نباشد وجه دیگري براي معنی آن باقی نخواهد ماند جز اینکه معناي آن اولویّت
در امور و اقتضاي فرض طاعت جمهور باشد زیرا احتمالی براي لفظ ولیّ جز اینکه دو شکل نیست و چون یک شکل باطل شد
وجه دیگر ثابت خواهد بود. و امّا آنچه بر اینکه معنی دلیل است که مراد از جمله [الَّذِینَ آمَنُوا] علیّ علیه السلام است روایاتی
است که از طرق عامّه و خاصّه رسیده و مسلّم است که آیه در موقعی نازل شده است که آنحضرت خاتم خود را در حالت
رکوع بتصدّق داده است و قبلا شرح آن داده شد و هر کس بر اینکه قول است که مقصود بلفظ ولیّ فرض طاعت و امانت
است نیز بر اینکه قول است که مقصود از [وَ الَّذِینَ آمَنُوا] در آیه علیّ علیه السّلام است و او در معناي آنها منفرد است و هیچ
فردي از امّت نگفته است که معناي لفظ [ولی] طاعت و امامت است ولی از جمله [وَ الَّذِینَ آمَنُوا] مقصود غیر علی علیه السّلام
663 و نیز هیچ کس نمیتواند بگوید که جمله [الَّذِینَ آمَنُوا] لفظ جمع - 465 -قرآن- 640 - 84 -قرآن- 442 - است. -قرآن- 64
است و جایز نیست بفرد اطلاق شود، زیرا أهل لغت بر سبیل تفخیم و تعظیم از لفظ جمع بواحد تعبیر میکنند و اینکه بقدري در
61 و - کلام عرب [بلکه در زبان فارسی و تمام زبانها- خسروي] مشهود و مشهور است که محتاج باستدلال نیست. -قرآن- 41
نیز کسی نمیتواند بگوید که مراد از [وَ هُم راکِعُونَ] همان حالت نماز است و لازم نیست دادن زکاة در حال رکوع [که وضع
مخصوص در نماز است] باشد زیرا فرمایش خداي تعالی [یُقِیمُونَ الصَّلاةَ] جامع است و رکوع هم در آن داخل است و اگر
[ 218 [ صفحه 413 - 61 -قرآن- 195 - اتیان بزکاة در حالت رکوع موضوع جداگانهاي نبوده اینکه تکرار تکرار -قرآن- 41
بیفایدهاي بود و تأویل مفید سزاوارتر از معناي بعید غیر مفید است. و امّا علّت دیگر در دلالت بر اینکه ولایت ولایت مخت ّ ص ه
است و مقصود علیّ علیه السّلام است آنستکه فرمود: [إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ] و در لفظ [کم] تمام مؤمنین را مخاطب قرار داده و
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله هم در خطاب داخل است سپس فرمود: [وَ رَسُولُهُ] و پیغمبر را از زمره آنها خارج فرمود زیرا سایر
مؤمنان هم مضاف بولایت آنحضرت هستند پس از آن فرمود [وَ الَّذِینَ آمَنُوا] و در اینحال لازم میشود که مخاطب در آیه غیر
از آنکسی باشد که ولایت براي او قرار داده شده و إلّا لازم میآید که مضاف عین مضاف إلیه باشد و هر یک از مؤمنین خود
ولیّ خویشتن باشد و اینکه محال است، و بیش از اینکه در اینباب اطاله کلام جایز نیست و هر کس خواهد بکتبی که در
436 [فرع]- شیخ بزرگوار رحمۀ اللّه - 297 -قرآن- 413 - 151 -قرآن- 282 - اینباب نوشتهاند مراجعه نماید [مجمع]. -قرآن- 121
علیه در مجمع البیان از واحدي نقل فرماید که: أهل علم باین آیه [و عمل مولی أمیر علیه السّلام] استدلال میکنند که عمل قلیل
[ موجب قطع نماز نمیشود و اگر در نماز بسائل زکاة داده شود با نیّت زکاة جایز است. [ صفحه 414
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 57 تا 63
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا دِینَکُم هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم وَ الکُفّارَ أَولِیاءَ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِن
کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 57 ] وَ إِذا نادَیتُم إِلَی الصَّلاةِ اتَّخَ ذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُم قَومٌ لا یَعقِلُونَ [ 58 ] قُل یا أَهلَ الکِتابِ هَل تَنقِمُونَ
مِنّا إِلاّ أَن آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنزِلَ إِلَینا وَ ما أُنزِلَ مِن قَبلُ وَ أَنَّ أَکثَرَکُم فاسِقُونَ [ 59 ] قُل هَل أُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِن ذلِکَ مَثُوبَۀً عِندَ اللّهِ مَن
لَعَنَهُ اللّهُ وَ غَضِبَ عَلَیهِ وَ جَعَلَ مِنهُمُ القِرَدَةَ وَ الخَنازِیرَ وَ عَبَدَ الطّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَ لُّ عَن سَواءِ السَّبِیلِ [ 60 ] وَ إِذا
872 وَ تَري کَثِیراً مِنهُم - جاؤُکُم قالُوا آمَنّا وَ قَد دَخَلُوا بِالکُفرِ وَ هُم قَد خَرَجُوا بِهِ وَ اللّهُ أَعلَمُ بِما کانُوا یَکتُمُونَ [ 61 ] -قرآن- 1
یُسارِعُونَ فِی الإِثمِ وَ العُدوانِ وَ أَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 62 ] لَو لا یَنهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ وَ الَأحبارُ عَن قَولِهِمُ الإِثمَ وَ
260 . -- هُزُواً الهزء السخریّه- مسخره لَعِباً لعب رفتار بر غیر طریق حق - أَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانُوا یَصنَعُونَ [ 63 ] -قرآن- 1
است و أصل آن از لعاب دهان کودك گرفته شده چنانکه گویند لعب یلعب در صورتی که لعاب دهان او جاري شود چه بر
غیر جهت به بیرون جاري میشود و لاعب یعنی بازیگر را هم از اینکه جهت لاعب گویند که بر غیر جهت صواب حرکت
میکند و لعب ضدّ جدّ است و لعب یعنی بازیجه و شوخی نادَیتُم أصل آن از باب ندو یعنی اجتماع است تذوا- اي- اجتمعوا
فی النادي یعنی در میدان عمومی اجتماع کردند و دار الندوه از همین باب است و نادي یعنی صدا را جمع و بلند نمود- و
نادیتم إلی الصلوة- یعنی دعوتم لها بالاذان و الاقامه یعنی بوسیله اذان و اقامه براي نماز دعوت کردید تَنقِمُونَ اي تنکرون و
تعیبون- نقم ینقم أنکر و عاب علیه قولا او عملا- و عقاب را هم از اینکه جهت نقمت گویند که جزاي منکران است فاسِقُونَ
اي خارجون عن حجر الدّین و الشرع کسانیکه از دین و شرع خارج باشند مَثُوبَۀً: جزاء او ثوابا- ثاب إلیه إذا رجع و لا شک أنّ
983 [ صفحه 415 ] الجزاء - 897 -قرآن- 974 - 740 -قرآن- 887 - 409 -قرآن- 729 - 48 -قرآن- 400 - 14 -قرآن- 41 - -قرآن- 7
رجع إلی صاحبه هَل أُنَبِّئُکُم اي هل اخبرکم یعنی آیا شما را خبر دهم و آگاه سازم بِشَرٍّ مِن ذلِکَ اي أشرّ من ذلک- براي
فصاحت أخیر و اشرّ را خیر و شرّ گویند عَبَدَ جمع عابد است مانند خدم جمع خادم شَرٌّ مَکاناً اي اشرّ مکانا سَواءِ معتدل و
متوسط [طاغوت] هر چیز و هر کس که غیر خدا پرستش شود و عبادت او مجاز از طاعت اوست و بر سبیل مجاز عبادت گویند
کَثِیراً مِنهُم گفتهاند که مراد از کثیر رؤسا و علماي آنها هستند یُسارِعُونَ اي یبادرون یعنی مبادرت و پیشدستی و پیشقدمی
میکنند فِی الإِثمِ وَ العُدوانِ إثم عبارت از جرم است بطور مطلق هر چه باشد ولی عدوان عبارت از ظلم و تعدّي بحقّ غیر است
السُّحتَ مال حرام و رشوه براي صدور حکم و سحت گفتهاند چون منجر باستیصال میشود سحته یسحته اي استاصله لَو لا اي
هلّا یعنی چرا! یَنهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ جمع ربّانی و منتسب بربّ است و آن اشخاص عارف و متألّه باللّه میباشند- یعنی چرا عرفا آنها
-432- 276 -قرآن- 416 - 254 -قرآن- 270 - 202 -قرآن- 241 - 125 -قرآن- 196 - 44 -قرآن- 106 - را منع نمیکنند. -قرآن- 26
868- 818 -قرآن- 840 - 707 -قرآن- 812 - 586 -قرآن- 698 - 501 -قرآن- 559 - قرآن- 489
تفسیر معانی
اشاره
-57 اي کسانیکه ایمان بخدا و رسول آوردهاید کسانیرا که دین شما را بمسخره و بازي گرفتهاند چه آنهائیکه پیش از شما
داراي کتاب بودهاند [از یهود و نصاري] و چه کافران [و بت پرستان قریش] بدوستی مگیرید و یار و یاور خود قرار ندهید و
اگر براستی مؤمن هستید [در موالاة و دوستی آنها] از خدا بپرهیزید [زیرا مؤمن کسی نیست که اگر کسی بدین او طعن زند و
استهزاء نماید او را دوست بدارد بلکه مؤمن کسی است که با چنین کس غضب کند و درازاي طعن و تمسخرش با او دشمنی
بورزد]. 58 - [اینکه دشمنان دین شما از کافران و أهل کتاب علاوه بر استهزائیکه بطور عموم نسبت بدین و شعائر شما دارند
استهزاء خاصّ ی نسبت بستون دین شما یعنی نماز ابراز میدارند] و چون بانگ اذان و اقامه برخاسته میشود و شما مردم را بنماز
ندا و دعوت میکنید آنها نماز را بمسخره و بازي میگیرند و اینکه کردار زشت نیست مگر بدین جهت که آنها را خرد و تعقّلی
نیست [نه عقلی است که آنها را ارشاد [ صفحه 416 ] کند و نه رایی که آنها را هدایت نماید و اگر تعقل میکردند میدانستند
که اگر آنها هم اینکه دعوت را اجابت میکردند و میدانستند که اینکه نداء چه جلائی بدلها میبخشد و چه تطهیر و تزکیهاي
از نفوس میکند و چه ثوابهائی از نماز در پی دارند و چه عقابهائی در عمل فعلی و سخریه آنها بانتظار آنهاست، پیرامون اینکه
عمل نمیگشتند و راه صلاح و اصلاح خود را پیش میگرفتند]. 59 - [إبن جریر از إبن عباس روایت کرده است که جماعتی از
یهود باتفاق [أبو یاسر بن أخطب] و [رافع بن أبی رافع] بخدمت رسولخدا آمدند و از آنحضرت پرسیدند که از پیمبران بکدام
ایمان دارید حضرت فرمود: من بخدا ایمان دارم و بآنچه بر ما نازل میشود و آنچه بر پیمبران از ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و
یعقوب و اسباط نازل گشته و آنچه موسی و عیسی آوردهاند و آنچه پیمبران از جانب پروردگار خود آوردهاند، ما بین احدي
از آنها فرق نمیگذاریم و بآن اسلام داریم و تسلیم هستیم [آیه 84 سوره آل عمران] و چون رسولخدا نام عیسی علیه السّلام را
آورد آنها منکر نبوت او شدند و گفتند ما بکسی که بعیسی ایمان آورد ایمان نمیآوریم. و گفتند ما اشرّ و بدتر از دین شما
سراغ نداریم و لذا اینکه آیات نازل شد]. 59 - [ یا محمّد] بگو اي اهل کتاب آیا انکار دین ما را میکنید و بما عیب میگیرید
که بخدا ایمان آوردهایم و بآنچه بر ما نازل شده و آنچه پیش از ما نازل گردیده است مؤمن میباشیم! و معتقد هستیم به اینکه
که بیشتر از شما خارج از دین خدا هستید! [یعنی اگر ایمان ما چنین نبود و اعتقاد باین نداشتیم که بیشتر از شما فاسق میباشید
شما منکر دین ما نبودید و بر ما عیب نمیگرفتید!] 60 - [ یا محمّد؟ بکفّار و یهودانی که شما را منکراند و استهزاء میکنند و
اعمال شما را بد و زشت میدانند] بگو آیا بشما خبر بدهم و معرّفی کنم که بدتر و بد عاقبتتر از اینکه [یعنی از کسانی که
شما انکار آنها را میکنید] کیست! و جزاي او نزد خدا چیست! بدتر و شریرتر، دین آن کسی است که خداوند او را لعن کرده
و از رحمت خود او را دور ساخته و بر او خشم آورده و دین آن کسانی است که پارهاي [ صفحه 417 ] از آنانرا بصورت
بوزینگان و خو کان مسخ کرده و پرستش کنندگان شیطانند- اینکه جماعت مکان و مقرّشان بدتر است و گمراهتراند و از راه
راست منحرف گشته و از طریق نجات دور افتادهاند. - مسخ شدگان اشاره باصحاب سبت است که جوانان آنها بصورت
بوزینه و پیرانشان بصورت خوك مبدّل گشتند و مفسّرین گویند چون اینکه آیه نازل شد مسلمانان بیهودان سرزنش کرده
گفتند یا إخوان القردة و الخنازیر و آنها میشنیدند و سر بزیر انداخته از رسوائی چیزي نمیگفتند. 61 - [اي گروه مؤمنان] چون
اینکه گروه منافقان یهود نزد شما آیند [و در مجالس شما مخصوصا مجلس رسول صلّی اللّه علیه و آله حاضر شوند] [فقط
بزبان] گویند ایمان آوردیم و حال آنکه با کفر باطنی بر شما داخل شده و با همان کفر از نزد شما خارج میشوند [و در هر
حال کافراند و نفاق میورزند] و خداوند بآنچه آنها در باطن دارند و کتمان میکنند و از شما پوشیده دارند داناتر است. 62 - و
بسیاري از آنها را میبینی [ یا محمّد] که در ارتکاب گناه و تعدّي و تجاوز بحقوق دیگران و خوردن رشوه و مال حرام بر
یکدیگر پیشی میگیرند و شتاب میکنند و چه بدکاري میکنند [و چه بد عملی انجام میدهند]. 63 - چرا علماي دین و فقهاي
ربّانی [أهل انجیل] و روحانیان [أهل توراة] اینکه بدکاران را از ارتکاب گناه و گفتار بد [از نفاق ورزي و دروغگوئی و
تحریف کتب آسمانی] و خوردن رشوه و مال حرام منع و جلوگیري نمیکنند و چه بد میکنند [و چه بد رفتاري انجام میدهند
که از امر بمعروف و نهی از منکر خودداري مینمایند]. - در آیه 62 [ما کانُوا یَعمَلُونَ] و در آیه 63 [ما کانُوا یَصنَعُونَ] فرموده و
حال آنکه ظاهرا هر دو بیک معنی هستند یعنی عمل و صنع افاده یک مقصود میکند بعضی گفتهاند فرق بین صنع و عمل
اینستکه صنع یک اختصاصی را میرساند که در عمل نیست چنانکه گویند اینکه کار صنعت فلان است موقعی که بخواهند
81 [ صفحه 418 ] را خالص از غیر بکنند و اختصاصی براي آن شخص قائل شوند مانند [صُنعَ - 41 -قرآن- 58 - عمل -قرآن- 18
122 و نیز گفتهاند که عمل در صورتی که مستقرّ و راسخ و ثابت باشد صنع گویند پس - اللّهِ الَّذِي أَتقَنَ کُلَّ شَیءٍ]. -قرآن- 74
جرمهاي مذکور در آیه 62 گناه غیر راسخ و جرم مذکور در آیه 63 گناه راسخ است که نهی از منکر باشد. - آیه اخیر بر
اینکه دلالت دارد که ترك نهی از منکر بمنزله ارتکاب آن منکر است و وجوب امر بمعروف و نهی از منکر از همین آیه
مستفاد میشود. از إبن عباس رضی اللّه عنه مروي است که: [ما فی القرآن اشدّ توبیخا من هذه الایه- در قرآن توبیخ و نکوهشی
سختتر از اینکه آیه نیست] و مراد او اینستکه آنان وقتی در هدایت و ارشاد خلق کوتاهی کنند یعنی علماء از وظایف خود
قصور نمایند حجّت بر آنها تمام است و مسؤل عند اللّه هستند.
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 64 تا 66
اشاره
وَ قالَتِ الیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغلُولَۀٌ غُلَّت أَیدِیهِم وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَل یَداهُ مَبسُوطَتانِ یُنفِقُ کَیفَ یَشاءُ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنهُم ما أُنزِلَ إِلَیکَ
مِن رَبِّکَ طُغیاناً وَ کُفراً وَ أَلقَینا بَینَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلی یَومِ القِیامَۀِ کُلَّما أَوقَدُوا ناراً لِلحَربِ أَطفَأَهَا اللّهُ وَ یَسعَونَ فِی الَأرضِ
فَساداً وَ اللّهُ لا یُحِبُّ المُفسِدِینَ [ 64 ] وَ لَو أَنَّ أَهلَ الکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَکَفَّرنا عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ لَأَدخَلناهُم جَنّاتِ النَّعِیمِ [ 65 ] وَ لَو
أَنَّهُم أَقامُوا التَّوراةَ وَ الإِنجِیلَ وَ ما أُنزِلَ إِلَیهِم مِن رَبِّهِم لَأَکَلُوا مِن فَوقِهِم وَ مِن تَحتِ أَرجُلِهِم مِنهُم أُمَّۀٌ مُقتَصِ دَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنهُم ساءَ
771 [ صفحه 419 ] -- یَدُ اطلاق بر دست میشود که جارحه و عضو آدمی است و مجازا اطلاق بر - ما یَعمَلُونَ [ 66 ] -قرآن- 1
115 و غلّ بندي است که بدست میگذارند - 11 -قرآن- 105 - نعمت و عطاء میگردد مَغلُولَۀٌ اي مقیّدة یعنی بسته ببند. -قرآن- 7
و کنایه از بخل است غلّه یغلّه: وضع القید فی یده- مغلولۀ یعنی از انفاق امساك دارد غُلَّت أَیدِیهِم یعنی بسته باد دستهاشان از
انفاق مَبسُوطَتانِ اي مفتوحتان و آن کنایه از کرم و احسان است طُغیاناً طغیان مصدر طغی یطغی یعنی تجاوز از اندازه و حدّ
خود کردن لَکَفَّرنا عَنهُم سَیِّئاتِهِم- تکفیر- یعنی محو الذنوب- و کفّاره هم از آن مادّه است و آن عمل صالحی است که گناه
را بپوشاند أَقامُوا التَّوراةَ وَ الإِنجِیلَ یعنی بأتمّ وجه و اکمل وضع عمل بدو کتاب مذکور کنند و بشئون آنها رفتار نمایند
- 158 -قرآن- 198 - مُقتَصِ دَةٌ اي عادلۀ و معتدلۀ غیر متغالیۀ از مادّه قصد است که بمعنی اعتدال و میانه روي باشد. -قرآن- 140
628- 529 -قرآن- 617 - 373 -قرآن- 495 - 273 -قرآن- 341 - -211 قرآن- 265
تفسیر معانی
اشاره
- [طبرانی از إبن عباس روایت کرده است که گفت: مردي از یهود که گفتهاند نباش بن قیس و بقولی فنحاص یکی از
پروردگار تو بخیل است و عطاء و بخششی » بزرگان یهود بنی قینقاع بوده برسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض کرد
و خدا اینکه آیه را نازل فرمود:] 64 - بعضی از یهودان گفتند دست خدا بسته است [در اعطاي نعمت امساك میکند و « نمیکند
در دادن روزي بخل میورزد] دستهاي خودشان بسته باد [و در دوزخ دستهاشان بغل و زنجیر پیوسته باد] و باین گفتار ناهنجار
از رحمت خدا دور باشند [نه چنین است که آنها گویند] بلکه دستهاي او باز و گشاده است [و او جواد و بخشنده است و
دهنده نعمات و عطایاي بیحساب و دائم است] بهر گونه بخواهد و بهر کس مشیّتش تعلّق بپذیرد بر حسب مصلحت بخشش
میکند. و بحق سوگند در اثر [ صفحه 420 ] آنچه از جانب پروردگارت [از آیات بیّنات] نازل میشود [و سرّ آنها را فاش میسازد
و ترا بر اعمال و مقاصد آنها آگاه مینماید] بر طغیان و سرکشی و کفر بسیاري از آنها افزوده میشود و بر کفر و انکار آنها
اضافه میگردد [یعنی مواعظ قرآن و أحکام قرآن براي آنان و بال و موجب مزید شرارت و کفران میگردد چنانکه خوراك
صالح براي اشخاص سالم موجب مزید صحّت و براي بیماران باعث مزید بیماري است] ما هم [در نتیجه اینکه کفر و سرکشی]
بین آنها القآء دشمنی و کینه میکنیم و آنها را خصم یکدیگر میسازیم و تا روز رستاخیز اینکه دشمنی و کینهورزي در بین آنها
برقرار خواهد بود [تَحسَ بُهُم جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُم شَتّی] و هر زمان که یهودان آتش جنگی برافروزند [و در خارج و داخل فتنهاي
برانگیزند و تشتّت کلمهاي فراهم سازند] خداوند آن آتش را خاموش سازد [و عملشان را باطل گرداند] و آنان دائما کارشان
تبهکاري و کوشش در افساد [یعنی معصیت خدا و تکذیب پیمبران و مخالفت اوامر و نواهی الهی و محو ذکر نبی صلّی اللّه
علیه و آله از کتب آسمانی خود] میباشد و خدا هم تبهکاران را دوست نمیدارد [و آنانرا بسختترین عقاب مجازات و عذاب
65 - و هرگاه أهل کتاب [یعنی یهود و نصاري] ایمان آورند [یعنی بمحمّد صلّی اللّه علیه و 684- خواهد فرمود]. -قرآن- 640
آله بگروند] و پرهیزکاري پیشه کنند [یعنی از فواحش دوري جویند و از گفتن دروغ و تحریف کتب آسمانی و خوردن مال
حرام و رشوه خودداري نمایند] ما هم بر کردههاي زشت گذشته آنها پرده پوشی میکنیم و آنانرا میآمرزیم و به بهشتهاي
پرنعمت ایشانرا داخل میسازیم. 66 - و هرگاه آنها توراة و انجیل را و آنچه از جانب پروردگارشان بر آنها نازل گشته است
[یعنی قرآن و کلیّه امور دینی را] برپا دارند [یعنی نصب العین خود قرار دهند و تام و کامل بآن عمل نمایند و از تحریف و
تغییر و تبدیل آن احتراز کنند و از حدود آنها تجاوز ننمایند] بجزاي آن باب نعمات الهی به روي آنها باز میگردد از بالاي سر
و پائین پاهاي خودشان روزي خواهند خورد [یعنی آسمان بر [ صفحه 421 ] آنها بخل نخواهد کرد و بارش خود را منع
نخواهد نمود و زمین خیرات و برکات خود را از ایشان دریغ نخواهد کرد- یا آنکه مجبور بجلاي وطن نمیشوند و کشته
نمیگردند و در دیار خود میمانند از بالا میوههاي درختان و از پائین از زراعت و کشتکار خویشتن بهرهمند میشوند و من بعد
بخدا نسبت بخل نمیدهند و [ید اللّه مغلوله] نمیگویند. پارهاي از اینکه گروه أهل کتاب مردمان مقتصد و میانه روي میباشند
[یعنی در عمل معتدلند اسلام آورده و بخاتم پیمبران گرویدهاند یا آنکه نه از راه غلو براي خدا پسري قائلند و نه از طریق
تقصیر دست خدا را در انفاق بسته میدانند] و بسیاري از ایشانهم دچار اعمال بد هستند [بکفر خود باقی و باعث بدبختی
خویشند]. - براي لفظ [ید] در لغت پنج وجه ذکر شده است - یکی دست که عضو بدن است و جارحه نامیده میشود- دوم
بمعنی نعمت - سوّم بمعنی قوّت - چهارم مالکیّت - پنجم - تحقیق نسبت فعل و عملی بکسی. و امّا نعمت چنانکه گویند
[لفلان عندي ید أشکرها] اي نعمۀ- و اما قوّت چنانکه گویند [أُولِی الَأیدِي وَ الَأبصارِ] اي ذوي القوي و العقول - و امّا
مالکیّت چنانکه گویند و خدا هم فرماید [الَّذِي بِیَدِهِ عُقدَةُ النِّکاحِ] اي یملک ذلک و گویند [هذه الضیعۀ فی ید فلان] اي فی
ملکه - و امّا بمعنی تولّی و نسبت فعل چنانکه خدا فرماید [لِما خَلَقتُ بِیَدَيَّ] اي تولّیت خلقه یعنی خود متولّی و متصدّي
آفرینش او بودهام و همانا ید بطور استعاره در بسیاري از مواضع میآید که ذکر تمام آنها باعث تطویل و اطناب است و از جمله
چون شخص جواد با دست انفاق میکند و بخیل دست را از انفاق باز میدارد جود و بخل را بدست نسبت میدهند و بجواد
[مبسوط الید] و [ابسط البنان] و [فیاض الکفّ] و ببخیل [لزّ الأصابع] و [مقبوض الکفّ] گویند [لزّ بمعنی لصیق یعنی بهم
394 - در آیه مبارکه اشاره ایست به اینکه که ایمان و تقوي - 241 -قرآن- 368 - 122 -قرآن- 202 - چسبیده است]. -قرآن- 90
سبب توسعه رزق و استقامت امر در دنیا و آخرت است و نظیر اینکه آیه در جاي دیگر فرماید [وَ أَن لَوِ استَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَۀِ
- 238 -قرآن- 252 - لَأَسقَیناهُم ماءً غَدَقاً] و نیز فرماید [وَ مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ]. -قرآن- 165
340 هین مراقب باش گر دل بایدت || کز پی هر فعل چیزي زایدت اینکه دهان بستی دهانی باز شد || که خورنده لقمهاي
راز شد گرز شیر دیو تن را وابري || در فطام او بسی حلوا خوري
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 67 تا 69
اشاره
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعصِ مُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهدِي القَومَ
الکافِرِینَ [ 67 ] قُل یا أَهلَ الکِتابِ لَستُم عَلی شَیءٍ حَتّی تُقِیمُوا التَّوراةَ وَ الإِنجِیلَ وَ ما أُنزِلَ إِلَیکُم مِن رَبِّکُم وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنهُم
ما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ طُغیاناً وَ کُفراً فَلا تَأسَ عَلَی القَومِ الکافِرِینَ [ 68 ] إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصّابِئُونَ وَ النَّصاري
656 . -- یَعصِمُکَ اي یحمیک و - مَن آمَنَ بِاللّهِ وَ الیَومِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 69 ] -قرآن- 1
یحفظک یعنی ترا حمایت میکند و ترا نگهمیدارد از عصام القربۀ گرفته شده است و آن نخ یا چرمی است که با آن سر مشک
را میبندند تا محتوي آن نریزد لَستُم عَلی شَیءٍ اي علی شیء یعتدّ به و یعتمد علیه من امر دینکم و دنیاکم یعنی چیزیکه قابل
224 [ صفحه 423 ] دینی و دنیوي شما باشد ندارید فَلا تَأسَ اي فلا تحزن. - 17 -قرآن- 204 - حساب و اعتماد از امور -قرآن- 7
أسی یأسی أسی یعنی غم و اندوه مدار هادُوا اي رجعوا هادیهود هودا و از اینکه جهت یهود گفتند که آنها گفتهاند ربّنا إنّا
هدنا إلیک تائبین اي رجعنا ال ّ ص ابِئُونَ خارج از تمام ادیان هستند و گفتهاند که آنها ملائکه را میپرستند و بغیر قبله نماز
241- 112 -قرآن- 228 - 47 -قرآن- 106 - میگذارند و نیز آنها را ستاره پرستان گفتهاند. -قرآن- 36
تفسیر معانی
اشاره
-67 اي پیامبر [اي فرستاده ما] آنچه را از جانب پروردگارت بتو نازل میشود برسان و تبلیغ کن و اگر چنین نکنی تبلیغ تمام
رسالت خدا را نکردهاي [و اگر بیم داري که از تبلیغ آنچه بر تو نازل میکنیم از طرف مردم و منافقین گزندي بتو رسد بیم
مدار] خداوند ترا نگهدار است از آزار مردم [حامی تست و مانع است که آنان آسیبی بتو برسانند] زیرا خداوند کافران را [که
با تو معانداند و در مقام آزار تو هستند] رهنمائی نخواهد کرد [چه با آنکه راه راست بآنها نموده شده آنها براه کج میروند و
براه کج هدایت نشدهاند]. : بسیاري از مفسّرانرا در نزول اینکه آیه گفتگوهاست: پارهاي گفتهاند که رسولخدا صلّی اللّه علیه و
آله را از قریش براي تبلیغ تمام رسالت مهابتی بود و خداي تعالی بوسیله اینکه آیه آن هیبت را زدود. بعض دیگر گفتهاند
غرض از نزول اینکه آیه ازاله توهّم بوده است چه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بعضی از وحی را بواسطه تقیّه از بعضی
اشخاص کتمان میفرمود و اینکه آیه آن توهّم را زایل فرمود. عیاشی در تفسیر خود باسنادش از إبن أبی عمیر از إبن اذینه از
خداوند بپیمبرش صلّی » : کلبی از أبی صالح از إبن عباس و جابر بن عبد اللّه روایت میکند که آن دو صحابی بزرگوار گفتهاند
اللّه علیه و آله امر فرمود که علیّ را بجانشینی خود نصب و مردم را بولایت او باخبر سازد- رسولخدا بترسید که مردم بگویند
پسر عمش را بر ما فرمانروا کرده و از اینکه راه سرکشی کنند لذا خداوند اینکه آیه را بر او وحی فرمود و او در روز غدیر خم
بپا خاست و ولایت او را نصّ فرمود- و عین اینکه خبر را [ صفحه 424 ] سید أبو الحمد از حاکم أبو القاسم الحسکانی
باسنادش از إبن ابی عمیر در کتاب شواهد التنزیل فی قواعد التفضیل نیز حدیث نموده است- و همچنین در همان کتاب باسناد
مرفوع بحسّان بن علیّ الغنوي از أبی صالح از إبن عباس روایت کرده است که اینکه آیه در شأن علیّ علیه السّلام نازل گشته
من کنت مولاه فهذا » : که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امر شد بمردم تبلیغ کند و او دست علی علیه السّلام را بگرفت و گفت
و همچنین از باقرین [أبی جعفر و أبی عبد اللّه] علیهما السّلام روایات بسیار « علیّ مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه
مشهور است که فرمودند چون خدا صلّی اللّه علیه و آله امر شد علیّ علیه السّلام را بجانشینی خود برگزیند آنحضرت بیم
داشت که اینمسئله بر جماعتی از أصحاب گران باشد و لذا خداوند براي تشجیع پیمبرش صلّی اللّه علیه و آله اینکه آیه را
فرستاد تا بر اداي امر خداوندي قیام فرماید. و إبن عباس گوید معنی آیه اینستکه اگر تو آیهاي را از تمام آنچه بر تو نازل شده
است کتمان کنی چنانست که اصلا رسالت خدایرا تبلیغ نکردهاي و امتثال تمام امر را ننمودهاي. مروي است که چون اینکه آیه
نازل شد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله بپاسبانانی که او را حراست مینمودند و از جمله سعد و حذیفه بودند فرمود مرخص هستید
و بمحلهاي خود بروید خدا مرا از شر مردم نگهدار و نگهبان است [مجمع البیان]. 68 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] اي
کتابیان [اي یهود و نصاري] شما را چیزي [از امر دین که قابل توجه باشد] نیست [و دین صحیحی نخواهید داشت] مگر اینکه
توراة و انجیل و آنچه را از جانب پروردگارتان بر شما نازل میشود [یعنی قرآن] برپا بدارید [یعنی بآنچه در آنهاست عمل کنید
و آنها را نصب العین خود قرار دهید] و بحق سوگند بسیاري از أهل کتابرا در اثر آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل
میگردد [یعنی آیات قرآنی] سرکشی و کفر افزوده میشود [و اینکه بسبب حسدیست که در دلهاي آنها کمون یافته است و عدّه
[ قلیلی از آنها ایمان بخدا و کتب او میآورند و قرآن بر هدایت و رشد آنها میافزاید و خیر و سعادت مییابند] بنابر [ صفحه 425
اینکه بر رفتار کافران متأثّر و اندوهگین مباش [زیرا شیمه و هنجار آنها تکذیب انبیاء است و اینکه دأب و دیدن آنهاست و
زیانش بخودشان عاید میگردد و بتو ضرري نمیرسد و جزاي عمل آنها هلاك خود آنهاست]. 69 - حقا کسانیکه [بظاهر و
بزبان] ایمان آوردند [مانند منافقین] و کسانیکه یهود گشتند [از پیروان موسی علیه السّلام] و کسانیکه صابی شده [و از حدود
ادیان خارج شدند] و نصاري [که پیروان عیسی علیه السّلام] میباشند هر کس از آنها بخدا و روز واپسین ایمان آورد [از روي
صدق و صفا و ایمانش ایمان حقیقی صادقانه باشد] و کردار صالح و رفتار شایسته پیشه کند بر چنین کسان بیمی نیست [و از
عذاب روز رستاخیز نباید ترسان باشند] و اندوهی هم بخود راه ندهند [بلکه در بهشت نعماي الهی بدوام خواهند بود و بر
اریکههاي سعادت تکیه خواهند زد]. - تفسیر اینکه آیه بتفصیل در سوره [البقره] گذشت و در اینجا باختصار گویم بقول
بعضی از مفسّرین مراد از [الَّذِینَ آمَنُوا] در اول آیه منافقون هستند و ذکر [مَن آمَنَ] که بعد شده است مقصود ایمان بقلب
است و بعضی دیگر گویند [مَن آمَنَ] محمول بیهود و نصاري است یعنی هر یک از آنها که ایمان واقعی دارند و [الَّذِینَ آمَنُوا]
در ابتداء محمول بر ایمان ظاهري است و بعضی دیگر گفتهاند [مَن آمَنَ] مربوط بجمیع است و معناي آن اینستکه هر کس
-141- ایمان مستدام و مستمر بخدا و روز جزا دارا باشد و عمل صالح کند او را خوف و حزنی نخواهد بود. -قرآن- 121
457- 377 -قرآن- 444 - 273 -قرآن- 357 - 192 -قرآن- 260 - قرآن- 179
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 70 تا 71
اشاره
لَقَد أَخَذنا مِیثاقَ بَنِی إِسرائِیلَ وَ أَرسَلنا إِلَیهِم رُسُلًا کُلَّما جاءَهُم رَسُولٌ بِما لا تَهوي أَنفُسُهُم فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقتُلُونَ [ 70 ] وَ
] 340- حَسِبُوا أَلاّ تَکُونَ فِتنَۀٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَیهِم ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنهُم وَ اللّهُ بَصِیرٌ بِما یَعمَلُونَ [ 71 ] -قرآن- 1
صفحه 426 ] -- لَقَد لام لقد لام قسم است مِیثاقَ عهد و پیمان مؤکّ د جمع آن میاثیق و میاثق است حَسِبُوا اي ظنّوا یعنی
پنداشتند و گمان بردند بِما لا تَهوي اي بما لا تحبّ یعنی بآنچه نفوس آنها مایل نبود و دوست نمیداشت عَمُوا یعنی کور شدند
269- 245 -قرآن- 262 - 162 -قرآن- 239 - 107 -قرآن- 148 - 46 -قرآن- 99 - 12 -قرآن- 38 - صَمُّوا یعنی کر شدند. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
- [همواره سخن در اهل کتاب ویژه یهود و تعداد بدیها و قبایح اعمال آنهاست]. 70 - بحقّ سوگند که ما از بنی اسرائیل
[بوسیله پیمبرانشان بر اخلاص در توحید و عمل باوامر خدائی و دوري از نواهی او و تصدیق بفرستادگان خدا و مژده بآمدن
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] پیمان مؤکّد گرفتیم و پیمبرانی بسوي آنها فرستادیم [تا آنها را را متذکّر سازند و امر دینشان
را بر آنها واضح گردانند ولی آنها با آن پیمبران آیا چه کردند!] هر زمان پیمبري بر آنها مبعوث میشد و مطابق مراد و مقصود
آنها و موافق با هواهاي نفسانی ایشان نبود [با آنها خصومت میکردند و در مقام نافرمانی و عداوت با آنها برمیآمدند] دستهاي
را تکذیب میکردند و دروغگو میپنداشتند و دستهاي دیگر را میکشتند [و اکتفاي بتکذیب نمینمودند]. 71 - و میپنداشتند
[یعنی گمان قریب بیقین داشتند] براي آنها آزمایشی نخواهد بود [و بسبب تکذیب و کشتن پیمبران خداوند آنها را امتبلا
نمیکند و دچار شدائد و مصائب نمیشوند زیرا باعتقاد خودشان آنان پسران خدا و دوستان او هستند و میگفتند نحن أبناء اللّه و
احبّاؤه و خود را از نسل انبیاء کرام میدانستند و لذا میپنداشتند که هرگز معذب نخواهند شد و عذابی بر آنها نازل نخواهد
گشت] بنابرین کور شدند [یعنی از دیدن حق و هدایت رسولان چشم بستند] و کر شدند [یعنی از شنیدن حقایق بگوشها پنبه
نهادند و کردند آنچه کردند و بخلاف أحکام توراة مرتکب محرّمات گشتند و شعیب را کشتند و ارمیا را بزندان کردند لذا [
صفحه 427 ] بخت ن ّ ص ر بر آنها تسلط یافت و پس از کشتن هزاران هزار نفر از آنها، آنها را ببابل کشانید، و مدّتها بحالت ذلّت
و خواري در آنجا بسر بردند و در اینحال بسر میبردند تا بتضرع آمده و توبه کردند] سپس خداوند هم توبه آنها بپذیرفت و بر
آنها ببخشید و از آنها در گذشت [و پادشاه ایران کورش بنجاتشان آمد و بوطنشان برگردانید و بتعمیر بیت المقدّس بپرداختند]
و باز بار دیگر بسیاري از آنها [بگناه پرداختند و به افساد و تبهکاري دست زدند و بکشتن زکریّا و یحیی و قصد قتل عیسی
علیهم السّلام تجرّي یافتند] و لذا کور و کر شدند [از دیدن حق و شنیدن حقایق چشم و گوش خود را بستند چنانکه تا کنون
هم چنیناند و باید بدانند که:] خداوند بآنچه آنها میکنند بیناست [و بر وفق اعمالشان جزاي آنان را خواهد داد]. :- پس
بمقتضاي آیه مبارکه اقتضاي پیروي از هواي نفس فراموش کردن عهد و پیمانی است که بین عبد و ربّ بسته شده است و
همچنین اثرش فراموشی نعمتهاي خداوندي و کفران مواهب و عطایاي ربّانی است و چون آدمی غرق در دریاي لطف و کرم
و نعم الهی است شکر نعمتهاي ربّ بر او واجب است و اگر کفران کند از کمال بیانصافی است و همین فراموشی و کفران
است که او را کر و کور میسازد و بر خلاف رضاي مولاي خود بنافرمانی و عصیان میپردازد و چون آدمی در اینراه کور و کر
شود عاقبتش گمراهی و فرجامش تباهی است و بگفته مثنوي: کور را هر گام باشد ترس چاه || با هزاران ترس میآید براه مرد
بینا دیده عرض راه را || پس بداند او مغاك و چاه را و ما مسلمانان باید بدانیم که: زنهار زنهار بدون عمل از غرور و ادّعا
بپرهیزیم و بترسیم که مفاد اینکه آیه مبارکه بر ما منطبق گردد و فتنهها و مصائبی که زمان وارد میسازد ما را بپرتگاه بدبختی
[ بیندازد. [ صفحه 428
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 72 تا 75
اشاره
لَقَد کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ المَسِیحُ ابنُ مَریَمَ وَ قالَ المَسِیحُ یا بَنِی إِسرائِیلَ اعبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُم إِنَّهُ مَن یُشرِك بِاللّهِ فَقَد
حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الجَنَّۀَ وَ مَأواهُ النّارُ وَ ما لِلظّالِمِینَ مِن أَنصارٍ [ 72 ] لَقَد کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَۀٍ وَ ما مِن إِلهٍ إِلاّ إِلهٌ واحِدٌ وَ
إِن لَم یَنتَهُوا عَمّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنهُم عَذابٌ أَلِیمٌ [ 73 ] أَ فَلا یَتُوبُونَ إِلَی اللّهِ وَ یَستَغفِرُونَهُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 74 ] مَا
المَسِیحُ ابنُ مَریَمَ إِلاّ رَسُولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَۀٌ کانا یَأکُلانِ الطَّعامَ انظُر کَیفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الآیاتِ ثُمَّ انظُر أَنّی
« أب و إبن و روح القدس » 792 -- ثالِثُ ثَلاثَۀٍ اي أحد ثلثۀ یعنی یکی از سه تا یا سوّمی سه تا که - یُؤفَکُونَ [ 75 ] -قرآن- 1
اقانیم سه گانه باشند إِن لَم یَنتَهُوا یعنی اگر باز داشته نشدند و دست برنداشتند خَلَت اي مضت صِدِّیقَۀٌ اي قویّۀ التصدیق باللّه و
-236- 216 -قرآن- 226 - 162 -قرآن- 210 - 23 -قرآن- 143 - رسله یُؤفَکُونَ یصرفون- أفکه أي صرفه و قلب رأیه. -قرآن- 7
283- قرآن- 272
تفسیر معانی
اشاره
- [پس از آنکه قبایح یهود را ذکر فرمود بذکر بعضی از عقاید نصاري در باره معبود پرداخته فرماید]: 72 - بحق سوگند
آنانکه گفتند خدا همان مسیح بن مریم است کافر شدند و بر حقیقت پرده پوشی کردند [یعنی فرقه یعقوبیّه که گفتند ذات
خداوند با مسیح [ صفحه 429 ] اتّحاد یافته و یک چیز شدهاند و ناسوت لاهوت گشته و مسیح خود خداست کافراند] و حال
آنکه مسیح گفت: اي بنی اسرائیل خدا را بپرستید که پروردگار من و شماست [خالق من و خالق شما و مالک من و مالک
شما و من و شما هر دو بندگان اوئیم] زیرا هر کس براي خدا شریک قرار دهد [یعنی گمان کند که جز او کسی مستحق
عبادت و پرستش است] محقّقا خداوند بهشت را بر او حرام کرده است [و مانع از دخول او بسعادت ابدي است] و منزلگاه او
آتش است و براي ستمکاران یارانی نخواهد بود [که آنانرا از عذاب الهی برهانند، چه ظلم عظیم شرك است و مشرك سر
آمد ظالمان و ستمکاران است]. 73 - بحق سوگند آنانهم که گفتند خدا سوّمی سه تاست [یعنی یکی از اقانیم و اصول سه گانه
[اب و إبن و روح القدس است] کافرند [و آنها فرق دیگر نصاري و جمهور آنها از ملکانیّه و یعقوبیه و نسطوریّه که گفتند
اقانیم ثلاثۀ جوهر واحد و إله واحداند و هر یک از اینکه سه عین دیگري و سه تا یکی است و یکی سه تاست کافراند] و
معبودي جز خداي یکتا وجود ندارد و اگر منتهی نشوند و از آنچه میگویند دست برندارند [و از قول به تثلیث توبه نکنند و
برنگردند] بخدا قسم کافران آنها را عذاب دردناکی فرا خواهد گرفت [یعنی اگر بکفر خود باقی و مستمر بمانند بشکنجه
دردناکی مبتلا خواهند شد]. 74 - آیا چرا اینکه گروه بسوي خدا بازگشت نمیکنند [و از اینکه گفتههاي، ناهنجار خود توبه
نمینمایند]! و از خداوند بوسیله دعا و اظهار پیشمانی طلب آمرزش نمیکنند! و حال آنکه خداوند آمرزنده مهربان است [و از
جنبه رحمت ببندگان گناهان آنها را پرده پوشی میفرماید]. 75 - مسیح بن مریم هم پیمبري غیر از سایر پیمبرانی که پیش از او
آمده [و تبلیغ رسالت کرده] و رفتهاند نیست [یعنی او هم مانند سایر پیمبران پیش از خود است] و همچنانکه آنان معبود نبودند
او هم معبود نیست اگر براي اینکه معبودش میدانید که مرده زنده کرده است بدست موسی علیه السّلام هم عصاي بیجان اژدها
شد و آن [ صفحه 430 ] عجبتر است و اگر براي اینستکه بدون پدر بدنیا آمده آدم أبو البشر هم بدون پدر آمده و او نیز اعجب
است هر کس مدّعی الهیّت مسیح شود مانند اینستکه انبیاء سلف را هم إله دانسته است زیرا همگی پیامبرانند و فرقی بین آنان
در رسالت نیست] مادر او هم [الهه نیست] صدّیقه است یعنی بانوئی است راستگو و راستکردار و با نهایت قوت ایمان کلمات
و آیات پروردگار خود را تصدیق کرده است و بپیمبران خدا ایمان داشته است] هر دوي آنها [یعنی پسر و مادر] مانند سایر
مخلوقات از آدمیان و جانوران غذا میخورند [و با احتیاج و افتقاري که بخوردن و قضاي حاجت داشتهاند چگونه ممکن است
إله و معبود باشند و کسیکه قیام وجود او بخوراك است نمیتواند خدا باشد] بنگر که چگونه ما براي آنها دلایل و آیات را
روشن میسازیم [و بر بطلان اعتقادات آنها نسبت بالهیّت مسیح برهان میآوریم و حقایق را براي آنها واضح مینمائیم] سپس ببین
که آنان بکجا میروند و چگونه از جاده حق منحرف میشوند [و گوئی تقالید آباء عقول آنانرا از انجام وظیفه خود باز داشته یا
وظیفه خود را بکلّی از دست دادهاند. - فرق بین توبه و استغفار اینستکه استغفار طلب آمرزش است بوسیله دعاء و توبه و
طاعات و امّا توبه پشیمانی از معصیت است با عزم به اینکه که بآن کار زشت دیگر عود نکند و پیرامون آن نگردد و دوباره
خود را نیالاید، و استغفار با اصرار بعمل زشت درست نیست. و اینکه آیه 74 تحریص بندگان بر توبه و ترغیب آنها به استغفار
[ است - خداوند همه را موفّق فرماید. [ صفحه 431
[