گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد دوم
[سوره المائدة [ 5]: آیات 76 تا 81




اشاره
قُل أَ تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لا یَملِکُ لَکُم ضَ  را وَ لا نَفعاً وَ اللّهُ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ [ 76 ] قُل یا أَهلَ الکِتابِ لا تَغلُوا فِی دِینِکُم غَیرَ
وَّ لا تَتَّبِعُوا أَهواءَ قَومٍ قَد ضَ لُّوا مِن قَبلُ وَ أَضَ لُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَن سَواءِ السَّبِیلِ [ 77 ] لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن بَنِی إِسرائِیلَ عَلی
ِ
الحَق
[ لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَ ی ابنِ مَریَمَ ذلِکَ بِما عَصَوا وَ کانُوا یَعتَدُونَ [ 78 ] کانُوا لا یَتَناهَونَ عَن مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئسَ ما کانُوا یَفعَلُونَ [ 79
- تَري کَثِیراً مِنهُم یَتَوَلَّونَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئسَ ما قَدَّمَت لَهُم أَنفُسُهُم أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیهِم وَ فِی العَذابِ هُم خالِدُونَ [ 80 ] -قرآن- 1
146 . -- لا - وَّ ما أُنزِلَ إِلَیهِ مَا اتَّخَ ذُوهُم أَولِیاءَ وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنهُم فاسِقُونَ [ 81 ] -قرآن- 1
ِ
705 وَ لَو کانُوا یُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ النَّبِی
تَغلُوا الغلوّ: الافراط و تجاوز الحدّ- اي لا تتجاوزوا بالدّین حدّه یعنی از حدّ دین تجاوز نکنید بِما عَصَوا اي بما خالفوا. -قرآن-
128 عصی یعصی عصیانا یعنی مخالفت کردن. أَهواءَ یعنی آراء و عقاید قومی که از شهوت و خواهش - -17-7 قرآن- 117
نفسانی بدون دلیل و برهان سر چشمه گرفته باشد یَعتَدُونَ یتجاوزون الحدّ لا یَتَناهَونَ اي: لا ینهی بعضهم بعضا یعنی یکدیگر را
از کار زشت نهی و منع نمیکنند مُنکَرٍ یعنی آنچه را عقل و شرع زشت بداند یَتَوَلَّونَ اي: یتّخذونهم أصدقاء و انصارا و امناء
علی أسرارهم یعنی کفّار را دوست و یار و أمین بر رازهاي خود قرار میدهند فاسِقُونَ اي خارجون عن حدود الشرع یعنی
- 283 -قرآن- 325 - 194 -قرآن- 276 - 162 -قرآن- 179 - 47 -قرآن- 151 - کسانیکه از دائره شریعت بیرون رفتهاند. -قرآن- 40
76 - [اي رسول ما] بگو [باین مسیحیان و عیسویان نصاري] آیا غیر از خدا کسی را میپرستید که براي 473- -338 قرآن- 463
شما نه قادر بر زیانی است [که بدشمنانش وارد سازد] و نه مالک سودي است [که بدوستانش عاید دارد] [ صفحه 432 ] [سود
و زیانش براي دشمنانش و دوستانش علی السواء و برابر است همین عیسی علیه السّلام که شما او را پرستش میکنید آیا قادر
شد که بدشمنان خود زیانی برساند! نه بلکه بعقیده شما او را گرفتند و به اشدّ مصائب که مصلوب گشتن است بدار زدند و او
آیا عذابی بر دشمنان وارد کرد! خیر بلکه هر چه آنها کردند او صبور بود و پناه بخدا برد و امر خود را باو تفویض نمود] [و
همین عیسی آیا در باره یاران و پیروانش چه کرد و با آنکه آنها بطرد و عذاب و زحمت گرفتار شدند آیا توانست سودي بآنها
برساند و مانع زحمت آنها شود!] خداست که شنونده هر صدا بلکه هر خیالی در دلهاست و داناي بضمائر و سرائر هر کس
است [و تنها اوست که مستحق پرستش است]. 77 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بگو اي أهل کتاب در دین خودتان از حدّ
خویش تجاوز نکنید و غلوّ ننمائید [یعنی تجاوز از حدّي که خدا قرار داده ننمانید و راه افراط و تفریط و زیاده و نقصان مپوئید
نه عیسی را خدا بدانید و دعوي الوهیّت او را داشته باشید و نه چون یهود او را تکذیب کرده و نرسیده بحدّ رشدش بخوانید] و
پیروي هواهاي نفسانی [و مذاهب خالی از حجّت و برهان] مردمیرا که بسیاري از خلایق را [قبل از بعثت پیمبر ما] گمراه کرده
و خود نیز گمراه شدند ننمائید و دنبال کسانیکه گمراه گشته و از راه راست منحرف شدهاند نروید. 78 - کسانیکه از بنی
اسرائیل کافر شدند و بر حق پرده پوشی کردند بزبان داود و عیسی بن مریم علیه السّلام مورد لعن واقع گشتند [یعنی آندو
پیمبر گرامی آنها را نفرین کرده از خدا خواستند که آنها را از رحمت خود دور فرماید- داود أهل ایله را لعن نمود زمانی که
در سبت تعدي کرده و نافرمانی نشان دادند- و عیسی بن مریم علیه السّلام کسانیرا که در نزول مائده حاضر بوده خوردند و
ایمان نیاوردند مورد لعن قرار داد] اینکه لعن و درخواست طرد از رحمت خدا بجهت نافرمانی بود که از آنها ناشی شده بود و
تجاوز از حدّ نموده بودند. 79 - اینکه اشخاص [یعنی اینکه کافران از بنی اسرائیل و ملعونان بزبان داود و عیسی علیه السّلام]
کسانی بودند که از کردارهاي زشت خود دست برنمیداشتند و [ صفحه 433 ] یکدیگر را هم از أعمال زشت و منکر نهی
نمینمودند- بخدا سوگند که آنها بد میکردند. 80 - اینک هم بسیاري از آنها را مینگري که با کافران طرح دوستی ریخته و
با آنها مرافقت و دوستی و موافقت میکنند [مانند کعب بن الاشرف یهودي و اصحابش که با مشرکین مکّه بر خلاف رسولخدا
صلّی اللّه علیه و آله هم پیمانی مینمودند] بخدا قسم اینها بد توشهاي براي سفر آخرت خودشان مهیّا کرده و بجلو میفرستند [و
بد سوغاتی از پیش براي خویش ارسال میدارند] بدانند که غضب خداوندي بر آنها مستولی است و در عذاب الهی بطور دائم
خواهند بود. 81 - و هرگاه اینکه یهودان بخدا و بپیمبر خدا [یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله یا موسی علیه السّلام] و آنچه را
که باو نازل گشته است ایمان میآوردند [ یا ایمان آورده بودند] کافرانرا [یعنی مشرکان را] بدوستی نمیگرفتند [و با آنها بر ضدّ
و بر خلاف پیمبر خدا موالات و معاونت و یاري نمینمودند] و لکن بسیاري از اینکه یهودان از دین خدا خارجند [و از امر
[ الهی متمرّد بشمار میآیند و اگر خارج از دین خدا نبودند با مشرك و بت پرست سازش نمیکردند]. [ صفحه 434
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 82 تا 86
اشاره
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاري ذلِکَ بِأَنَّ
مِنهُم قِسِّیسِینَ وَ رُهباناً وَ أَنَّهُم لا یَستَکبِرُونَ [ 82 ] وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَري أَعیُنَهُم تَفِیضُ مِنَ الدَّمعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ
وَّ نَطمَعُ أَن یُدخِلَنا رَبُّنا مَعَ القَومِ
ِ
یَّقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاکتُبنا مَعَ الشّاهِدِینَ [ 83 ] وَ ما لَنا لا نُؤمِنُ بِاللّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الحَق
ِ
الحَق
الصّالِحِینَ [ 84 ] فَأَثابَهُمُ اللّهُ بِما قالُوا جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ المُحسِنِینَ [ 85 ] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ
789 . -- لَتَجِ دَنَّ لام آن لام قسم است عَداوَةً یعنی دشمنی و محبّت - کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصحابُ الجَحِیمِ [ 86 ] -قرآن- 1
یعنی دوستی و اینکه دو از صفات نفساند که اثر آنها در گفتار و کردار ظاهر میشود قِسِّیسِینَ مفرد آن قسّ و قسّیس که
رئیسی از رؤساي نصاري هستند که عالم بدین و کتب آنها باشند و فارسی آن کشیش است رُهباناً رهبان جمع راهب است
مثل رکبان جمع راکب یعنی تارك دنیا و صومعه نشین تَفِیضُ فیضان یعنی سراریز شدن تفیض الدمع یعنی اشک از دیدگان
جاري و چشم پر از اشک میشود فَأَثابَهُمُ اي جازاهم یعنی پس جزا و پاداش داد آنها را، و ثواب در أصل بمعنی برگشت و
514- 404 -قرآن- 501 - 315 -قرآن- 396 - 182 -قرآن- 307 - 54 -قرآن- 170 - 19 -قرآن- 46 - رجوع است. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
- [سبب نزول اینکه آیات را در باره نصاراي حبشه یا نجران هر دو گفتهاند در باره هر کدام باشد خدا و رسول اعلماند و
غرض مهمّ آنچیزیستکه آیات بآن اشاره دارد عدد و بلد مقصود و مهم نیستند]. 82 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بخدا
سوگند سختترین دشمنی که از مردم براي مؤمنان بیابی یهودان و مشرکان هستند [زیرا یهود أهل عناد و جحوداند و بر آنچه
خداوند بر دیگران تفضّل فرموده است حسد میبرند ویژه بر دانشمندان و رجال دین بیشتر رشک میورزند و اینان بودهاند که
بغیر حق پیمبران را کشتند و کسانیرا که مردم را بمیانه روي و عدالت دعوت میکردند از میان بردند و بالاخص رفتاري که در
مواقف عدیده با خاتم انبیاء صلّی اللّه علیه و آله نمودند: چندین بار کمر بقتل آنحضرت بستند و او را [ صفحه 435 ] مسموم
کرده و سحر نمودند و قبایل عرب را بر ضد او شورانیدند و در همه جا مصدر شقاق و نفاق بودند و در همه حال از مکر و
خیانت دریغ ننمودند و همواره انانیت و مادّه پرستی و پست طبعی و بدکرداري بر آنها غلبه داشته و با آنکه مؤمنان بنبوت
موسی علیه السّلام و توراة منزله بر او ایمان دارند و حق اینکه است که آنها جنبه موحّدان را بگیرند، با مشرکان دست بهم داده
بر ضد مسلمانان شرکت مینمودند و بت پرستان را در جنگ با مسلمانان کمک میکردند و سختترین زحمتی که نبی اکرم
صلّی اللّه علیه و آله دید و دشمنی و آزاریکه باو رسید از یهود حجاز در مدینه و اطراف آن و از مشرکان عرب ویژه أهل مکّه
و نواحی آن بود] و بخدا قسم نزدیکترین کسان در دوستی که براي مؤمنان بیابی کسانی هستند که گویند ما نصاري هستیم
[یعنی نجاشی پادشاه حبشه و یا نصارائی که باتفاق جعفر بن أبی طالب و سایر مسلمانان از حبشه آمدند یا نصرانیانی که در
حجاز اسلام آوردند] اینکه دوستی از اینجهت است که از جمله نصاري کشیشها و صومعه نشینانی میباشند که از پیروي حق
و اطاعت بحقیقت کبر و بزرگ منشی بخرج نمیدهند [و مانند یهودان استکبار نمیکنند] و براي شنیدن کلمات حق آماده و
حاضراند. : بنا بنقل اکثر مفسرین اینکه آیه مبارکه در باره نجاشی پادشاه حبشه و أصحاب او نازل گردیده است و تفصیل
قضیه اینستکه گویند: چون قریش بر آن شدند که مسلمانانرا از دین خود باز گردانند هر قبیلهاي بر مسلمین آن قبیله تاختن
گرفتند و آنانرا بشکنجه و آزار دچار زحمت و آزار زیاد ساختند و کار بر آنها سخت شد پارهاي برگشتند و پارهاي را خدا
نگاهداري فرمود و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بوسیله عموي خود أبو طالب در امان ماند- آنحضرت چون طرز
سلوك کافران را با أصحاب خود بدید و قادر بر جلوگیري نبود و هنوز هم امر بجهاد نرسیده بود بآنان فرمان داد که بسوي
کشور حبشه رهسپار شوند و فرمود در آنجا پادشاهی است که ستم نمیکند و از بیم او کسی هم مورد ستم واقع نمیشود بآن جا
بروید تا خداوند براي مسلمانان فرجی برساند- [ صفحه 436 ] پس ابتداء یازده مرد و چار زن مخفیانه بسوي حبشه حرکت
کردند و آنها عبارت بودند از: 1- [عثمان بن عفان] و زنش رقیّه 2- [زبیر بن العوّام]- 3- [عبد اللّه إبن مسعود] 4- [عبد
الرّحمن بن عوف] 5- و [أبو حذیفۀ بن عتبه] و زنش سهله [دختر سهیل بن عمرو] 6- و [مصعب بن عمیر] 7- و [أبو سلمۀ بن
- عبد الاسد] و زنش ام سلمه [دختر أبی امیه] 8- [و عثمان بن مظعون] 9- [و عمّار بن ربیعه] و زنش لیلی [دختر أبی خیثمه] 10
و [حاطب بن عمرو] 11 - [و سهل إبن بیضاء] و بسوي دریا شتافتند و به نیم دینار کشتی تا کشور حبشه گرفتند و اینکه در ماه
رجب سال پنجم بعثت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بود و آنرا [هجرت اولی] گویند. سپس [جعفر بن أبی طالب] از مکّه
بیرون شد و گروهی از مسلمین هم بدنبال او رفتند و مجموع مسلمانانیکه از مکه بسوي حبشه مهاجرت کردند سواي زنان و
کودکان هشتاد و دو نفر بودند- چون قریش از اینکه معنی آگاه شدند عمرو بن العاص و رفیقش عمارة بن ولید را با هدایا و
تحف بسوي نجاشی ملک حبشه روانه ساختند و بین اینکه دو رفیق هم در بین راه تولید کینه و عداوتی شد. چون بر نجاشی
وارد شدند عمرو بن عاص بپادشاه عرضه داشت که مردمی از أهل دیار ما با ما کوس مخالفت زدند و از دین ما بیرون شدند و
خدایان ما را دشنام دادند و اینک بکشور شما آمدهاند خواهش ما اینستکه امر دهی آنان بدیار خود برگردند و بفرمائی که
آنها را بما تحویل دهند- نجاشی در پی جعفر فرستاد و او را حاضر نمودند جعفر گفت شهریارا از اینان بپرس که آیا ما
بندگان و غلامان اینها هستیم! عمرو عاص گفت خیر آنها آزادند- جعفر گفت از ایشان بپرس آیا دینی از آنها بعهده ماست
که مطالبه دارند! عمرو گفت نه چیزي بما مدیون نیستند- جعفر گفت سؤال کن آیا از آنها کسیرا کشتهایم که خونخواهی
دارند عمرو عاص گفت خیر جعفر گفت پس از ما چه میخواهید ما را آزار دادید و ما هم از دیار شما بیرون شدیم - اي
پادشاه خداوند در بین ما پیمبري برگزیده است که بما دستور داده است [ صفحه 437 ] براي خدا شبه و ندّي قرار ندهیم و
شریکی براي او نسازیم و قمار نبازیم و ما را به نماز و زکوة و عدل و احسان وصله رحم امر کرده و از ارتکاب فحشاء و منکر
و ظلم نهی فرموده است. نجاشی گفت خداوند عیسی علیه السّلام را هم بهمین کیفیّت برگزیده است - سپس بجعفر گفت آیا
چیزي از آنچه خداي بر پیامبرتان نازل فرموده است بخاطر داري! جعفر گفت بلی؟ و سوره مریم را بخواند تا بآن جا که
فرماید: وَ هُزِّي إِلَیکِ بِجِذعِ النَّخلَۀِ تُساقِط عَلَیکِ رُطَباً جَنِیا نجاشی گفت بخدا سوگند حق همین است - عمرو عاص گفت او
مخالف ماست او را بما بسپار که با خود ببریم - نجاشی دست برآورد و بر صورت عمرو سیلی بزد و گفت خاموش باش بخدا
قسم اگر او را ببدي یاد کنی بسزایت میرسانم، بدیار خود باز گردید؟ و بجعفر گفت در همین جا بمانید و در امان خواهید بود
و فرمان داد تا اسباب آسایش و خوراك آنها را فراهم سازند عمرو عاص بازگشت و مسلمانان با خوشی در آنجا بماندند تا
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بمدینه مهاجرت فرمود و کارش بالا گرفت و قریش را مخذول و منکوب ساخت و در فتح
خیبر بود که جعفر با همراهان بسوي رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بازگشتند و آنحضرت فرمود ندانم که بفتح خیبر بیشتر شاد
باشم یا بآمدن جعفر و یارانش، و با جعفر هفتاد نفر دیگر همراه بودند که شصت و دو نفر از أهل حبشه و هشت نفر از اهل
شام و بحیراء راهب هم در بین آنان بود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سوره یس را تا بآخر بر آنها بخواند چون بشنیدند
ایمان آوردند و بگریستند و گفتند چه بسیار اینکه کلمات شبیه بآیاتی است که بر عیسی علیه السّلام نزول یافته است - و اینکه
141 - عداوت یهود و مشرکین منکرین مبدء و معاد - آیات در شأن نصاراي مزبور و کشیش مذکور نازل گردید. -قرآن- 68
بسبب شدت حرص و آزي است که بمادّیّات در آنها رسوخ یافته و آن معدن اخلاق ذمیمه است - زیرا هر کس حریص بر
دنیا باشد دین خود را در طلب دنیا فراموش میکند و بر هر عمل زشت و منکري تن میدهد و براي رسیدن بجاه و مال بغض و
عداوتش نسبت بخدا جویان [ صفحه 438 ] شدّت مییابد و امّا مودّت نصاري از اینکه جهت که در بسیاري از امور معرض از
دنیا و مقبل بعبادت و ترك طلب ریاست و تکبّر و ترفّع میباشند ترك حسد میکنند و در مقام آزار دیگران برنمیآیند و در
طلب حق لیّن العریکه و سهل الانقیاد میشوند عجبا با آنکه کفر نصاري از کفر یهود غلیظتر است و کفر نصاري در الوهیّت و
کفر یهود در نبوّت است معذلک یهود بمزید لعنت تخصیص یافتهاند و بآنان لعنی نشده است و اینکه نیست جز بسبب حرص
یهود بر دنیا چنانکه فرمود حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئۀ و از قسمت أخیر آیه مبارکه [لا یَستَکبِرُونَ] چنین مستفاد میشود که
- تواضع و فروتنی و اقبال بعلم و عمل و اعراض از حرص و شهوات محمود و ممدوح است هر چند در کافر باشد. -قرآن- 561
-83 و چون بشنوند آنچه را که [از قرآن] بپیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل گشته است مینگري که چشمان آنان پر از 580
اشک شده و اینکه جریان اشگ براي معرفتی است که از حقیقت نازله بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله حاصل نمودهاند [زیرا او
مصدّق کتاب آسمانی آنها و مطابق با آنچیزیست که براي آنها توصیف گشته است] [و امّا مقال آنها] گویند پروردگارا ما
[بتو و فرستادگانت] [خاصّه محمّد صلّی اللّه علیه و آله] ایمان آوردیم و [تصدیق داریم به اینکه که اینکه کلام تست که بر
پیمبرت نازل فرمودهاي] پس ما را از زمره گواهان [بتوحید و رسالت انبیاء ویژه محمّد صلّی اللّه علیه و آله] ثبت فرما [و از
جمله کسانی محسوب دار که در روز رستاخیز بانبیاء و رسل شهادت میدهند و آنها امّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله میباشند].
-84 آیا چه چیز مانع ما شده است [و چه عذري خواهیم داشت] در اینکه ایمان بخداي واحد نیاوریم و بحقیقتی که از جانب
حق نازل گشته است [یعنی قرآن و اسلام] تصدیق نکنیم! و حال آنکه طمع و امید و آرزوي ما اینستکه پرورگار ما ما را با
بندگان شایسته خود [یعنی ابرار و اخیار و مؤمنان از امّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله] داخل بهشت گرداند [خلاصه آنکه پس
از ظهور حجّت و روشن گشتن راه و با اینکه ما را طمع دخول در زمره نیکان است چه مانعی براي ایمان میباشد]. [ صفحه
-85 بنابراین خداي تعالی هم در ازاي اینکه گفتارشان [که با عقیده راسخه و نفس راضیه مطمئنه تکلّم بتوحید و عرفان [439
حق و گریه از روي اخلاص و اظهار امید بدخول در زمره صالحین نمودند] بآنها ثواب و جزا داد و باغهائی نصیب آنها فرمود
که از زیر قصور و درختان آنها نهرهاي آب جاري است و در آن باغها و کاخها دائم و قائم بطور جاویدان خواهند بود و
پاداش مردمان نیکوکار همین خواهد بود [یعنی اینکه دسته از مسیحیان آزادگان هستند که در تعالیم حقیقی حضرت مسیح
نظر کرده و بر سرّ آنها واقف گشته و از فکر آزاد و عقل رشید و روح پاك و دور از هر گونه تعصّب بهرهمند شده و از
سرمایه گرفتهاند]. 86 - [و امّا سواد اعظم مسیحیّت که غرق در « الحکمۀ ضالّۀ المؤمن یأخذها من ايّ وعاء خرجت » حقیقت
دریاي تعصّب گشته و تفکّر و نظري در یافتن حقیقت ندارند] و آنها که بر حق پرده پوشی کرده و کفر آوردند و آیات ما را
دروغ پنداشتند چنین مردمی یاران دوزخند و ملازم آن خواهند بود [و در آتش پر زبانه خواهند سوخت].
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 87 تا 88
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکُم وَ لا تَعتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدِینَ [ 87 ] وَ کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالًا
258 . -- طَیِّباتِ الطیّب آنچیزیکه نفس از آن لذّت ببرد و دل بآن مایل - طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي أَنتُم بِهِ مُؤمِنُونَ [ 88 ] -قرآن- 1
باشد لا تَعتَدُوا اي لا تتعدّوا حدود اللّه یعنی از حدودي که خدا براي شما رسم و تعیین فرموده است تجاوز نکنید طَیِّباً یعنی
219- 98 -قرآن- 211 - 17 -قرآن- 86 - حسّا یا معنی ناپاك نباشد. -قرآن- 7
تفسیر معانی
اشاره
-87 اي کسانیکه بخدا و رسول او ایمان آوردهاید حرام نشمارید و بر خود و بر غیر خود حرام نسازید لذّاتی را که خدا بر
شما: حلال و طیّب [ صفحه 440 ] قرار داده است [و خویشتن را بنام تحریم نذر از لذائذ محروم نسازید و نگوئید ما اینکه و آن
و یا فلان را بر خود حرام کردیم و حال آنکه براي شما حلال و مباح باشند] و از حدود خدائی و احکام او تجاوز مکنید [و راه
افراط و تفریط مپوئید] زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد [و از آنان انتقام میگیرد]. 88 - و آنچه را که خداوند از ممرّ
حلال و پاك و پاکیزه روزي شما قرار داده است [و منعی از آن نشده است] بخورید و از خدائی که شما باو گرویده و تصدیق
بوحدانیّت او کردهاید پرهیز کنید [یعنی ایمان خود را بتقصیر در تقوي و حرام شمردن حلالهاي خدائی ضایع مسازید- در
خوردن و آشامیدن و لباس و زن و غیر آنها جانب تقوي را از دست ندهید- آنچه را خداوند حرام فرمود بگمان آنکه خوب
است حلال نشمارید و در تمتّع و التذاذ اسراف روا مدارید چه هر کس همّ خود را شهوت شکم و فرج خود قرار داده باشد در
زمره مسرفان و اخوان شیاطین است و هر کس بیش از طاقت خود خرج کند و مدیون شود و جانب اقتصاد و میانه روي را
فراموش کند در عداد مبذّرین است و هر کس بر خویشتن تنگ بگیرد و بر خود و کسان خود بخل بورزد و از نعم باسطه الهی
بهرهمند نشود در شمار معتدین و متجاوزین است]. - أهل تفسیر گویند روزي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ذکر
آتش و وصف قیامت میفرمود و حاضرین را بحدّي انذار نمود که برقّت آمده و بگریستند و ده نفر از اصحاب در خانه عثمان
بن مظعون الجمحی گرد آمده و پس از مشاوره بر آن اتّفاق کردند که تارك دنیا شوند و لباس خشن بپوشند و از نزدیکی با
زنان کناره کنند و روزها را مادام العمر روزه دار و شبها در قیام باشند و بر بستر نخوابند و گوشت و روغن نخورند و بوي
خوش استعمال ننمایند و صحرا گردي و بیابان نوردي پیشه کنند. اینکه خبر برسولخدا صلّی اللّه علیه و آله رسید و بخانه
عثمان بن مظعون بیامد ولی عثمان را ملاقات ننمود بزنش امّ حکیم [دختر امیّه] که نامش خوله و شغلش عطر فروشی [ صفحه
441 ] بود بفرمود که آیا آنچه را از شوهرت و یارانش بمن خبر دادهاند درست است زن عثمان هم نخواست که تکذیب
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله کند و هم نخواست خبر شوهر را آشکار سازد عرض کرد یا رسول اللّه اگر عثمان بحضرتت
عرض نموده است راست است- رسول خدا برگشت و چون عثمان بخانه خود آمد زنش ماجرا باز گفت عثمان بخدمت
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله آمد حضرت کیفیّت امر را از او پرسید عثمان آنچه واقع شده بود بعرض رسانید رسولخدا صلّی
اللّه علیه و آله فرمود: [من چنین دستوري بشما ندادهام. نفوس شما را بر شما حقی است- روزه بدارید و افطار کنید و نماز
بگذارید و بخواب روید من نیز برمیخیزم و میخوابم و روزه میگیرم و افطار میکنم و گوشت و روغن میخورم و با زنان آمیزش
دارم [فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی- هر کس از روش من سرباز زند از من نیست]. سپس امر داد که مردم در مسجد جمع
چه پیش آمده است مردمیرا که زنان را بر خود حرام و ترك خوراك و بوي » : شوند و بر منبر شد و خطبه فرمود و چنین فرمود
خوش و خواب و شهوات دنیا نمودهاند- من بشما نگفتهام که کشیش و صومعه نشین و تارك دنیا شوید- نخوردن گوشت و
ترك زنان و صومعه نشینی و صحراگردي از دین من نیست- سیاحت امّت من روزه و رهبانیّت آنها جهاد است- خدا را
بپرستید و چیزي را با او شریک مسازید- حجّ و عمره بجاي آورید- نماز را بپا دارید و زکاة بدهید و روزه ماه رمضان
بگیرید- با استقامت باشید- آنانکه پیش از شما بودند در زندگی بر خود سخت گرفتند و بهلاکت رسیدند- بر خود سختی
کردند خدا هم بر آنها سختی کرد، و اینان که اینک در صومعهها و دیرها مینگرید از بقایاي آنمرد مانند و سپس اینکه آیه
نازل شد و بر مردم فرو خواند. روایت کنند که چون عثمان بن مظعون بخدمت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله آمد عرضه
داشت یا رسول اللّه؟ نفس من بمن گوید که خود را اخته کنم بمن اجازه ده که خود را خصیّ [خواجه] نمایم. فرمود: [اي
عثمان آرام باش اختصاء امّتی الصیام: یعنی خواجه گشتن امّت [ صفحه 442 ] من بروزه گرفتن است.] عرض کرد: نفس من
بمن گوید که: بقلّههاي کوهها شوم و راهب گردم. فرمود: [اي عثمان آرام باش فانّ ترهّب امّتی الجلوس فی المساجد لانتظار
الصلوة. راهب شدن امّت من نشستن در مساجد بانتظار نماز است]. عرض کرد: نفس من بمن گوید: از تمام دارائیم بیرون
شوم. فرمود: [اي عثمان آرام باش فانّ صدقتکم یوما بیوم و تعفّ نفسک و عیالک و تترحّم علی المساکین و الیتیم فتعطیها
أفضل من ذلک- همانا صدقه شما روز بروز است که خود و عیال خود را در رفاه بداري و ببینوایان و یتیمان ترحم کنی و
اینکه مزیتش براي نفس تو بیشتر است]. عرض کرد یا رسول اللّه نفس من بمن میگوید زنم خوله را طلاق بگویم. فرمود: [اي
عثمان آرام باش فانّ الهجرة فی امّتی من هجر ما حرّم اللّه او هاجر الیّ فی حیاتی او زار قبري بعد وفاتی او مات و له امرأة
اوامرأتان او ثلاث او اربع- همانا در امّت من هجرت و دوري جستن از لذائذ آنستکه از آنچه خدا حرام کرده است دوري
جوید یا در زندگی من مهاجرت کند و بنزد من آید یا پس از مرگ من بزیارت قبر من آید یا بمیرد و داراي یکزن یا دو یا سه
یا چهار زن باشد. عرض کرد یا رسول اللّه اگر مرا از رها کردن زنم نهی میفرمائی نفس من بمن میگوید که با او هم بستر و
همخوابه نشوم. فرمود آرام باش اي عثمان: فانّ المسلم اذا غشی امرأته أو ما ملکت یمینه فلم یکن له من وقعته تلک ولد کان
له وصیف فی الجنّۀ و إن کان له من وقعته تلک ولد فمات قبله کان له فرطا و شفیعا یوم القیمۀ و إن مات بعده کان له نورا یوم
القیمۀ- همانا اگر مرد مسلمان با زنش یا کنیزش هم بستر شود و از اینکه وقاع فرزندي نیاید خداوند در بهشت پسري باو بدهد
و اگر از اینکه وقاع فرزندي بیاید و پیش از خود او بمیرد در روز قیامت براي او ثواب و وسیله شفاعت خواهد بود و اگر بعد
از خود او بمیرد روشنائی روز قیامت او خواهد بود]. [ صفحه 443 ] عثمان بن مظعون گفت یا رسول اللّه نفس من بمن گوید
که گوشت نخورم. فرمود: [اي عثمان آرام باش: فانّی احبّ اللّحم و آکله إذا وجدته و لو سألت ربّی أن یطعمنیه فی کل یوم لا
طعمنیه: همانا من گوشت و خوردن آنرا دوست دارم چون او را بدست آورم و اگر از خدا بخواهم که هر روزه مرا بگوشت
اطعام فرماید اطعام خواهد فرمود]. عثمان عرض کرد نفس من بمن گوید که ببوي خوش دست نزنم. فرمود: [اي عثمان آرام
باش فانّ جبرئیل علیه السّلام أمرنی بالطیب غبّا و قال یوم الجمعۀ لا تترك له- همانا جبرئیل مرا باستعمال عطر و بوي خوش
یکروز در میان دستور داد و گفت که روز جمعه از آن منصرف نشوم- سپس فرمود- یا عثمان لا ترغب عن سنّتی فمن رغب
عن سنّتی ثمّ مات قبل ان یتوب صرفت الملئکۀ وجهه عن حوضی یوم القیمۀ- اي عثمان از طریقه و سنّت و روش من رو متاب
چه هر کس از روش من اعراض کند و پیش از آنکه توبه کند بمیرد در روز قیامت ملائکه روي او را از حوض من [یعنی
کوثر] برگردانند- ملّا در مثنوي فرماید: هین مکن خود را خصیّ رهبان مشو || ز آنکه عفّت هست شهوت را گرو بیهوا نهی
از هوا ممکن نبود || غازهاي بر مردگان نتوان نمود پس کلوا از بهر دام شهوت است || بعد از آن لا تسرفوا آن عفّت است
چونکه رنج صبر نبود مر ترا || شرط نبود بس فرو ناید جزا حبّذا آن شرط و شادا آن جزا || آن جزاي دلنواز جان فزا [از روح
البیان] کسی نزد حسن بصري آمد و گفت مرا همسایه ایست که از خوردن پالوده دریغ دارد گفت چرا! گفت براي اینکه
شکر نعمت آنرا نتواند بجاي آورد. حسن گفت: آیا اینکه همسایه تو آب سرد میخورد! گفت بلی، حسن گفت همسایهات مرد
نادانی است زیرا نعمت خدا بر او در آب خنک بیش از نعمت او در پالوده است. [ صفحه 444 ] حاصل آنکه همه چیز در حدّ
خود ضروري است و مرد آنستکه از تمام لذّات و نعمات خداوندي بهرهمند شود بشرط آنکه از ممرّ مشروع تحصیل کند و در
حد اعتدال و بممرّ مشروع مصرف نماید- و ناظر در اینکه آیه کریمه ادراك میکند که دین مبین اسلام نسبت بروح و جسد
هر دو بنظر اعتبار و اعتدال مینگرد و بهمین جهت اینکه امّت را امّت وسط قرار داد زیرا خیر الامور أوساطها- و چنانکه
میدانیم- بر خود حرام کردن چیزهاي خوب و خویشتن را معذب ساختن و بدن را بدرد و الم انداختن عبادتی بوده است که
هنود و یونانیان قدیم شعار خود ساخته بودند و أهل کتاب ویژه نصاري هم از آنان تقلید نمودند ولی اسلام آنچه دستور داده
است حد وسط است و از ریاضت و عبادتی که روح و بدن را بعذاب اندازد مبرّي است و آنچه هم از سیره پیامبر گرامی ما
معروف است آنستکه هر چه پیش میآمد میخورد گاهی لذیذترین خوراك مانند گوشت گوسفند و مرغ و طیور صرف
میفرمود و گاهی هم خوراك خشن مانند نان جو و نمک و زیت و سرکه داشت و پیشواي غنی و فقیر هر دو بوده و در موقع
انفاق هم بهر فقیر بقدر حالش میبخشید که نه بخلی در کار باشد و نه اسراف. [لِیُنفِق ذُو سَعَۀٍ مِن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَیهِ رِزقُهُ
[ 1234 [ صفحه 445 - فَلیُنفِق مِمّا آتاهُ اللّهُ]. -قرآن- 1132
[ [سوره المائدة [ 5]: آیه 89
اشاره
لا یُؤاخِ ذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغوِ فِی أَیمانِکُم وَ لکِن یُؤاخِ ذُکُم بِما عَقَّدتُمُ الَأیمانَ فَکَفّارَتُهُ إِطعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ مِن أَوسَطِ ما تُطعِمُونَ
أَهلِیکُم أَو کِسوَتُهُم أَو تَحرِیرُ رَقَبَۀٍ فَمَن لَم یَجِد فَصِیامُ ثَلاثَۀِ أَیّامٍ ذلِکَ کَفّارَةُ أَیمانِکُم إِذا حَلَفتُم وَ احفَظُوا أَیمانَکُم کَذلِکَ یُبَیِّنُ
لغو در لغت چیزي است که مورد توجه نباشد و بکار نیاید « اللغو » -- 410- اللّهُ لَکُم آیاتِهِ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 89 ] -قرآن- 1
فَکَفّارَتُهُ کفّاره عمل نیکوئی است که براي محو گناه یا نقض قسم بجاي آورند، مانند اطعام مساکین یا روزه و غیره [اطعام
عشرة مساکین] اینکه اطعام بنا بقول امامیه براي هر نفر دو مدّ یا یک مد گندم یا خوراك دیگر و جایز است که هر ده نفر را
یکجا جمع کرده آنها را اطعام کنند و جایز نیست که خوراك کافی براي ده نفر را به پنج نفر بدهند مِن أَوسَطِ در حدّ وسط
آنچه که کسان او میخورند دو قول است یکی آنکه مقصود کیفیّت است که نان و خورش باشد و أفضل نان و گوشت و
پستتر نان و نمک و أوسط نان و روغن است و قول دیگر مربوط بمقدار و کمیّت است یعنی آنچه که در تنگی و آسایش
بعیال خود میدهد أَو کِسوَتُهُم بنا بقول امامیّه بهر یک دو جامه باید داد یک پیرهن و یک زیر جامه تَحرِیرُ آزاد کردن رَقَبَۀٍ
بمعنی گردن و کنایه از غلام و کنیز است إِذا حَلَفتُم یعنی چون قسم بخورید و بشکنید زیرا کفّاره بصرف قسم خوردن تعلق
944 - بنا بنقل - 883 -قرآن- 930 - 863 -قرآن- 875 - 782 -قرآن- 855 - 488 -قرآن- 767 - 90 -قرآن- 476 - نمیگیرد. -قرآن- 76
مجمع البیان از امام صادق علیه السّلام مرویست که قبل از نزول دو آیه قبلی [ 87 و 88 : یا أیّها الّذین آمنوا لا تحرّموا طیّبات ما
أحل اللّه لکم ... الخ] علی علیه السّلام قسم یاد نمود که هرگز شب بخواب نرود إلّا ما شاء اللّه و بلال قسم خورده بود که
هرگز روزها را افطار نکند و همیشه روزهدار باشد و عثمان إبن مظعون سوگند یاد کرده بود که هرگز با زن مباشرت نکند و
پس از نزول دو آیه مذکور و توجّه بمواعظ حضرت ختمی مرتبت که ذکر گردید عرض کردند یا رسول اللّه ما باقسمهائیکه
خوردهایم چه بایدمان کرد! خداوند اینکه آیه را نازل فرمود:] 89 - خداوند بسوگندهاي لغوي که شما یاد میکنید [یعنی بدون
قصد و نیّت چنانکه میگوئید نه بخدا آري بخدا] شما را مؤاخذه نمیکند [و کفّاره هم ندارد] و لکن بآنچه عقد قسم ببندید [و
از روي قصد و نیّت باشد و آن قسم را بشکنید و تخلّف کنید] کفّاره شکستن قسم آنستکه از حدّ وسط آنچه که باهل و عیال
خود غذا میدهید ده نفر مسکین را اطعام کنید یا آن ده نفر را لباس بپوشانید یا یک بندهاي [ صفحه 446 ] را آزاد نمائید و اگر
کسی [بهیچیک از اینکه سه امر] دست نیافت سه روز متوالی روزه بگیرد- اینست کفّاره شکستن قسمهاتان هر گاه سوگند یاد
کنید [و بآن وفا نکرده آنرا بشکنید] و بر شماست که از شکستن قسم خودداري نمائید و سوگندهاي خود را حفظ نمائید-
بدینسان خداوند آیات و احکام خود را براي شما روشن میسازد باشد که شما نسبت بنعماي او سپاسدار و شکرگزار باشید.
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 90 تا 93
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الخَمرُ وَ المَیسِرُ وَ الَأنصابُ وَ الَأزلامُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطانِ فَاجتَنِبُوهُ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 90 ] إِنَّما یُرِیدُ
الشَّیطانُ أَن یُوقِعَ بَینَکُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ فِی الخَمرِ وَ المَیسِرِ وَ یَصُ دَّکُم عَن ذِکرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَل أَنتُم مُنتَهُونَ [ 91 ] وَ
أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احذَرُوا فَإِن تَوَلَّیتُم فَاعلَمُوا أَنَّما عَلی رَسُولِنَا البَلاغُ المُبِینُ [ 92 ] لَیسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصّالِحاتِ جُناحٌ فِیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوا وَ أَحسَ نُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ
722 . -- الخَمرُ هر مشروب مست کنندهاي را خمر گویند و از آنرو خمر نامیده میشود لأنّه یخمر العقل اي - 93 ] -قرآن- 1 ]
یستره زیرا خرد را پوشیده و مستور میسازد المَیسِرُ قمار فعلش یسر ییسر یسرا اي قامر الَأنصابُ جمع نصب یعنی سنگهائی که
208 [ صفحه 447 ] آن سر - 163 -قرآن- 198 - 14 -قرآن- 154 - در حول کعبه نصب شده و قربانیهاي خود را بر روي -قرآن- 7
میبریدند و همچنین بتهائی که در آنجا بر پا داشته و میپرستیدند الَأزلامُ جمع زلم یعنی تیر و مراد تیرهائی بوده است که بر روي
آنها مینوشتند و پرتاب میکردند تا قسمت خود را بر طبق آن نوشته معلوم سازند رِجسٌ قذر و آنچه حسا و معنیّ پلید باشد
البَغضاءَ بغض و کینه یَصُ دَّکُم اي یمنعکم یعنی باز میدارد شما را و مانع شماست صدّ یصدّ و یصدّ صدّا و صدودا مُنتَهُونَ اي
420- 323 -قرآن- 409 - 298 -قرآن- 312 - 251 -قرآن- 289 - 89 -قرآن- 245 - مقلعون یعنی آیا دل میکنید! -قرآن- 79
تفسیر معانی
اشاره
-90 اي کسانیکه بخدا و رسول او ایمان آوردهاید، جز اینکه نیست که نوشیدن هر مشروب مست کنندهاي و بازي کردن
بانواع قمار [از مزد و شطرنج و قاب و تخم مرغ و حتّی گردو بازي با برد و باخت] و پرستیدن بتان [که در کعبه و اطراف آن بر
پا داشته و نصب کرده بودند] و قرعه کشی با تیرها [که طلب خیر و شر با آنها است] کاري نجس و پلید از کردار شیطان است
[زیرا شیطان است که اینکه اعمالرا در نظرها جلوه و زینت میدهد] بنابرین از اینکه پلیدیها یا از اینکه کردار شیطانی دوري
جوئید باشد که اینکه اجتناب سبب فلاح و رستگاري شما گردد. 91 - فقط اراده شیطان است که میخواهد بوسیله آشامیدن
مسکر و قمار بازي بین شما دشمنی بیندازد و تولید بغض و کینه در دلهاي شما نسبت بیکدیگر نماید و شما را از یاد خدا و
ذکر نعماي خدا و از نماز [که قوام و ستون دین شماست] باز دارد، بنابرین آیا [با اینکه مفاسد دنیوي و دینی که شراب و قمار
در بردارند] باز هم شما منتهی نمیشوید و از اینکه کردارهاي زشت دست بر نمیدارید! - حرام شدن شراب در سال سوّم
هجرت بعد از وقوع جنگ احد بوده است و آیه بالا چهارمین آیه از آیات چهارگانه ایست که در باره شرب خمر نازل شده
است و اینکه آیه از چند جهت دلیل بر حرام بودن شرب خمر [و قمار و انصاب و ازلام است]. اوّل آنکه آنرا رجس نامیده و
توصیف برجس فرموده و رجس بمعنی نجس [ صفحه 448 ] است و نجس بلاخلاف حرام است. دوّم آنکه خمر را مقارن با
انصاب و ازلام نموده و میدانیم که اینکه دو از اعمال دوره شرك و جاهلیّت و خرافات بت پرستی بوده است و [مد من الخمر
کعابد الوثن]. سوّم آنرا عمل شیطان شمرده و همین موجب حرام بودن آن میباشد. چهارم أمر باجتناب از آن فرموده و امر
مقتصی ایجاب یعنی واجب بودن است و ترك واجب حرام است. پنجم فوز و فلاح در دنیا و آخرت را در اجتناب از آنها قرار
داده است. هاء در فاجتنبوه راجع بعمل شیطان است و تقدیرش فاجتنبوا عمل الشیطان میباشد و هر یک از شرب خمر و تعاطی
قمار و عبادت انصاب و اقدام به ازلام عمل شیطان خواهد بود و ممکن است برگشت هاء به رجس باشد و رجس شرب خمر و
تعاطی قمار و مذکورات بعد از آنهاست و مهمتر از همه که دلیل بر شدّت حرمت شرب خمر است آنکه خداوند آنرا و قمار
را قرین و در ردیف پرستش بتان قرار داده است و بهمین جهت حضرت باقر علیه السّلام فرمود: مدمن الخمر کعابد الوثن
[یعنی شرابخوار مانند بت پرست است] و همچنین آیه مبارکه دلیل بر حرمت هر گونه تصرّفی در خمر است از شرب و خرید و
فروش و استعمال آن بر هر وجهی که بشود و در خصال از امام باقر علیه السّلام مروي است که فرمودند: لعن رسول اللّه صلّی
اللّه علیه و آله فی الخمر عشرة: غارسها- و حارسها- و عاصرها- و شاربها- و ساقیها- و حاملها- و المحمول إلیه- و بایعها- و
مشتریها و آکل ثمنها یعنی رسول خدا ده طایفه را در باره شراب لعن فرموده است- کسیکه درخت آنرا بقصد تهیه شراب
بکارد- کسیکه آنرا پاسبانی و حفظ کند تا به ثمر برساند- و کسیکه انگور آنرا یا کشمش آنرا بفشارد و عصیر آنرا بگیرد-
کسیکه آنرا بنوشد- کسیکه آنرا بنوشاند- کسیکه آنرا حمل کند- کسیکه براي او حمل شود- کسیکه آنرا بخرد- کسیکه آنرا
بفروشد- کسیکه بهاي آنرا بخورد. [ صفحه 449 ] - باید دانست که الخمر ما خامر العقل یعنی خمر چیزي است که خرد را
بپوشاند و مستی آورد و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله [بروایت فریقین] فرمود: کلّ مسکر خمر و کلّ خمر حرام، و لذا هر
مادّهاي که عقل را مستور دارد و صحّت بدن و روح را بخطر اندازد خمر است هر چند نامهاي متعدّد داشته باشد. و از عمر بن
الخطاب مروي است که روزي بر منبر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله خطبه کرد و گفت: [قد نزل تحریم الخمر یوم نزل و هی
من خمسۀ: من العنب و التمر و العسل و الحنطۀ و الشعیر، و الخمر ما خامر العقل- یعنی روز که خمر حرام شد و در آنروز که
آیه تحریم خمر آمد خمر از پنج چیز تهیّه میشد: از انگور و خرما و عسل و گندم و جو و خمر آنچیزیست که عقل را بپوشاند]
و اینکه روشنترین بیان در حقیقت خمر است و عمر در مدینه در منظر و مرآي جمعی از صحابه رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله اینکه خطبه را کرد و همه آنرا شنیدند و همگی آنها أهل لسان و بیان و داناترین مردم بلغت قرآن بودند و در آنروز کسی
منکر بیان عمر نشد و احدي مستفسر نشد که کدام نوع آن داخل حرمت و کدام خارج است و باین دلائل رأي آنان که خمر
و انگور را فقط حرام میدانند و غیر آنرا خمر نمیشمارند باید مردود و باطل دانست و هر مسکري را باید خمر شمرد و فقاع
هم که آبجو باشد و امروز مستعمل است بتحقیق خمر است و حرام است و مسکر است و تردیدي در آن نیست ولی عصیر
عنبی مادام که تخمیر نشده و مسکر نباشد و بطور شربت با آب میل شود مسکر و خمر نیست و حرمتی نخواهد داشت. - و امّا
خطر خمر [مسکر] و میسر و زیان آنها هم اجتماعی است و هم دینی: امّا خطر اجتماعی آنها دشمنی و کینه توزي است که در
بین اشخاص تولید میکند و جمع آنها را پراکنده و سیادت و بزرگ منشی جماعت را منهدم میسازد و حال آنکه جدّا اسلام
خواهان اخوت و اتّحاد و تضامن شماست و میکوشد که اسباب شقاق از بین شما برود و موجبات نزاع از بین شما بر طرف
گردد- از خمر عجب نیست [ صفحه 450 ] که چنین کند زیرا نوشیدن آن عقل را میبرد و آنرا میپوشاند و عقل است که
ادراك قواعد شرع و عرف را میکند و آن قواعد ما را از شرور باز میدارد و جلوگیر ما از وقوع در شرّ است و چون عقل ضایع
و مستور شد شهوات آدمی بروز میکند و طبیعت حیوانی بهر کار پستی آدمیرا وامیدارد و کثیفترین اعمال از او ناشی
میگردد. همچنین قمار بازي و برد و باختی که بدون انجام عملی و تجارتی حاصل میگردد انگیزه بزرگی براي ایجاد دشمنی
و کینه در نهاد بازنده زیان برده است- مضافا بتباهی که اینکه دو عمل زشت نسبت بشخصیّت آدمی سبب میشود و صحت و
سلامت شخص را بخطر میاندازد و در غرقاب رذائل سرنگون میسازد موضوعی است که هیچ عاقلی منکر آن نخواهد شد و
لذا محتاج بنصّ هم نخواهد بود- و از ناحیه مال و دارائی هم همه کس دیده و شنیده است که از آنها چه خانها بخرابی افتاده
و خانمانها بر باد رفته و دارائیها بزوال پیوسته است. و امّا خطر دینی شرب و قمار چگونه است! بی واضح است که هر دو مانع
از یاد خدا میشوند و یاد خدا که موجب جلاء و تزکیه قلوب است و سبب تطهیر و هدایت نفوس میباشد براي شارب خمر و
قمار باز فراهم نیست و آندو نمازیرا که ستون دین است مانع میشوند زیرا شخص مست را نه عقلی است و نه قلبی و لذا
چگونه ممکن است براه خیر برود و بنماز برخیزد. و قمار باز ساعاتی را ببازي مینشیند و شب او بروز و روز او بشب وصل
میشود و نمیداند در اطراف او چه میگذرد و حتی از خود هم بیخبر است بلکه خانه و زن و فرزند را هم از یاد برده است
بورق مشغول است و خانهاش در آتش میسوزد و أهل و عیالش از مردم خارج استمداد میکنند چنین کس کجا در فکر نماز
است و بر فرض هم که نماز کند کجا او را روح و دلی است که متوجّه باشد. و امّا درمان بوسیله شراب:- رسول اکرم صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: إنّه لیس بدواء و لکنّه داء یعنی او درمان نیست بلکه خودش درد است. و فرمود: [و ما جعل اللّه
شفاء امّتی فیما حرّم علیها- یعنی خداوند شفاء امت [ صفحه 451 ] مرا در حرام قرار نداده است. 92 - آنچه خدا شما را بآن امر
میکند اطاعت کنید و آنچه را رسول خدا براي شما بیان مینماید فرمانبر باشید و از آنچه شما را نهی میکنند بر حذر باشید و
دوري جوئید [و از محارم و مناهی و سخط خداوندي حذر کنید و از عاقبت مخالفت بیمناك باشید] و اگر [پس از اینکه]
اعراض کنید و بفرمان خدا و رسول پشت نمائید [جز خود کسی را نکوهش مکنید] و بدانید [که مستحق عقاب هستید] و
پیامبر ما اداي حق خود را نموده و بر او ابلاغ آشکار اوامر ما بوده که انجام داده است [و شما خواه بپذیرید و خواه اعراض
کنید نتیجه آن عاید خودتان خواهد بود]. 93 - [چون آیه تحریم شراب و قمار نازل گردید صحابه عرض کردند یا رسول اللّه
در باره برادران ما که در گذشتند و یا در جنگ شهید شدند و قبلا شرب خمر میکردند و از درآمد قمار نان میخوردند چه
میفرمائی! در جواب آنان آیه زیر نازل گردید و اینکه شرح نزول بنا بقول إبن عباس و انس بن مالک و براء بن عازب و
مجاهد و قتاده و ضحاك میباشد]. بر کسانیکه ایمان آوردند و عمل شایسته نمودند در آنچه خوردهاند [یعنی قبل از نزول آیه
تحریم، شرب خمر کرده و یا از ممرّ قمار معیشت نمودهاند [و طعم اعم از أکل و شرب هر دو میباشد] بر آنها گناهی نیست و
اینکه در صورتیست که پرهیزگار باشند و ایمان آورده و کارهاي شایسته کرده باشند سپس پرهیز کرده و ایمان آورده باشند و
علاوه بر تقوي احسان هم کرده باشند و خدا احسان کنندگان را دوست میدارد. - براي اینکه در آیه مبارکه سه مرتبه [اتّقاء]
را تکرار فرموده است علماي تفسیر را اقوالی است و قولیکه شیخ بزرگوار در تفسیر مجمع البیان پسندیده و بیان فرموده است
اینستکه: اتّقاء اول پرهیز از شراب است قبل از تحریم و اتّقاء ثانی دوام و مستمرّ بودن بر اینکه عمل پرهیز است و اتّقاء سوم
پرهیز از جمیع معاصی است با ضمیمه کردن احسان و نیکوکاري و بجاي آوردن نوافل و مستحبّات. [ صفحه 452 ] و بقول
دیگر: اتّقاء اوّل پرهیز از معاصی عقلیّه است یعنی ایمان بخداي تعالی و ایمان بآنچه خداي تعالی ایمان بآنرا واجب فرموده
است و ایمان بقبح عقلی معاصی و وجوب اجتناب از آنها- و اتّقاء ثانی اتّقاء از گناهان سمعیّه نقلیّه است یعنی ایمان بقبح آنها
بنابر آنچه امر شده و وجوب اجتناب از آنها تأکید شده است- و اتّقاء ثالث مختص بمظالم عباد و پرهیز از تعدّي بغیر و آنچه
مبتنی بر ظلم و فساد است، بدلیل آنکه احسان در دنباله آن ذکر شده است و مرحوم فیض در تفسیر صافی علاوه بر آنکه اینکه
قول را تأیید مینماید ضمنا براي افاده بیشتري میفرماید: چون براي هر یک از ایمان و تقوي درجاتی است و منازل جداگانهاي
دور نیست که تکرار دو لفظ ایمان و تقوي در آیه مبارکه اشاره باین درجات و منازل باشد چنانکه در کافی از امام صادق
الایمان حالات و درجات و طبقات و منازل، فمنه التام المنتهی تمامه و منه الناقص البیّن » : علیه السّلام روایت شده است که
نقصانه، و منه الراجح الزاید رجحانه- یعنی ایمانرا حالات و درجات و طبقات و منزلهائی است: از جمله آنها تامّی است که
تمامیّت آن در منتها درجه است، و از جمله ناقصی است که نقصان آن واضح و روشن است، و از جمله راجحی است که
رجحانش افزون است]. و نیز از آنحضرت در مصباح الشریعه مروي است که: [التقوي علی ثلاثۀ أوجه تقوي فی اللّه و هی
ترك الحلال فضلا عن الشبهۀ و هی تقوي خاص الخاص، و تقوي من اللّه و هی ترك الشبهات فضلا عن الحرام و هی تقوي
الخاص، و تقوي من خوف النار و العقاب و هی ترك الحرام و هی تقوي العام. یعنی پرهیزکاري را سه صورت است: یکی
تقوي در راه خدا و آن ترك خوردن حلال است چه رسد بخوردن شبهه و اینکه تقواي مردمان خاص الخاص است. دیگري
تقوي از خوف خدا و آن ترك خوردن و آلوده شدن باموال و اشیاء شبهه ناك است چه رسد بحرام آنها و اینکه تقوي
مردمان خاص است. سه دیگر تقوي از بیم آتش و عقاب اخروي است و آن ترك خوردن حرام است [ صفحه 453 ] و آنرا
و باز در دنباله همین کلام فرماید: تقوي مانند آبی است که در نهري جاري باشد و اینکه طبقات سه گانه .« تقواي عام نامند
مانند درختانی است که در حاشیه اینکه نهر کاشته باشند و هر یک از آن درختان بنابر جنس و رنک و فراخور حال خود از
اینکه آب نهر باندازه جوهر و طبع و لطافت و کثافت خود میمکند و منافع خلق از اینکه درختان و میوههاي آنها بنا بقدر و
قیمت آنهاست چنانکه خداي تعالی فرماید [صِ نوانٌ وَ غَیرُ صِ نوانٍ یُسقی بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعضَها عَلی بَعضٍ فِی الأُکُلِ] پس
پرهیزکاري و تقوي براي طاعات مانند آب است براي اینکه درختان و مثال طبایع درختان در رنگ و بو و طعم مانند مقادیر
528 پس هر کس که در اعلی درجه ایمان باشد و جوهر روحش با صفاتر باشد با تقويتر است و - ایمان است. -قرآن- 429
هر کس با تقويتر باشد عبادتش خالصتر و طاهرتر خواهد بود و هر کس چنین باشد بخدا نزدیکتر است و هر عبادتی که پایه
و اساس آن بر تقوي نباشد هباء منثورا است چنانکه باز خداي تعالی فرماید: [أَ فَمَن أَسَّسَ بُنیانَهُ عَلی تَقوي مِنَ اللّهِ وَ رِضوانٍ
483 و در - خَیرٌ أَم مَن أَسَّسَ بُنیانَهُ عَلی شَ فا جُرُفٍ هارٍ فَانهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ] [پایان کلام امام علیه السّلام]. -قرآن- 317
توضیح اینکه کلام گوئیم: اوایل درجات ایمان تصدیقاتی است مشوب بشبهات و شکوك باختلاف مراتب آنها و ممکن است
با وجود تصدیق و ایمان شرك هم در آن باشد چنانکه خداي سبحانه فرماید: [وَ ما یُؤمِنُ أَکثَرُهُم بِاللّهِ إِلّا وَ هُم مُشرِکُونَ] و
تعبیر از اینکه نوع ایمان باسلام میشود چنانکه باز در جاي دیگر فرماید: [قالَتِ الَأعرابُ آمَنّا قُل لَم تُؤمِنُوا وَ لکِن قُولُوا أَسلَمنا وَ
481 و - 279 -قرآن- 362 - لَمّا یَدخُلِ الإِیمانُ فِی قُلُوبِکُم] و تقوائی که مقدّم بر چنین ایمانی است تقواي عام است. -قرآن- 215
اواسط درجات ایمان تصدیقاتی است که مشوب بشک و شبهه نیست چنانکه خداي تعالی فرماید: [آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَم
153 [ صفحه 454 ] است مخصوصا چنانکه باز فرماید: [إِنَّمَا المُؤمِنُونَ - یَرتابُوا] و اکثر اطلاق ایمان بر چنین ایمانی -قرآن- 98
الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُم وَ إِذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُهُ زادَتهُم إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ] و تقواي مقدّم بر چنین ایمان
200 و اواخر درجات ایمان تصدیقاتی است که توأم با شهود و عیان و محبّت کامله نسبت - تقواي خاص است. -قرآن- 34
بخداي عزّ و جلّ میباشد چنانکه فرماید [یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ] و چنین ایمانی گاه تعبیر باحسان میگردد چنانکه در حدیث نبوي
صلّی اللّه علیه و آله وارد شده است که فرمود: [الاحسان ان تعبد اللّه کانّک تراه] و گاه از آن تعبیر بایقان شود چنانکه فرماید:
409 و امّا - 159 -قرآن- 376 - [وَ بِالآخِرَةِ هُم یُوقِنُونَ] و تقواي مقدم بر چنین ایمان تقواي خاصّ الخاص است. -قرآن- 129
اینکه تقوي مقدّم بر ایمان است علتش آنستکه حصول ایمان و تقویت آن بتقوي است زیرا هر قدر تقوي افزون شود ایمان
بزیادت تقوي زیاده گردد و اینکه با مقدم بودن اصل ایمان بر تقوي منافاتی ندارد بلکه ازدیاد تقوي هم بر حسب ازدیاد ایمان
است و هر دو بهم پیوستهاند و مثال آن مانند کسی است که بنور چراغی در تاریکی حرکت کند و هر قدر از راه روشن گردد
آنکس در آن قطعه حرکت میکند و همین راه رفتن سبب روشن شدن قطعه دیگر میگردد. - در کافی از امام صادق علیه
السّلام مروي است که قدامۀ بن مظعون در زمان حکومت عمر شراب خورد و بر شراب خوردن او بیّنه اقامه شد و براي حدّ او
تکلیف از أمیر المؤمنین علیه السّلام خواستند فرمود او را هشتاد تازیانه بزنند علّت پرسیدند فرمود: چون شارب خمر شرب کند
مست میشود و چون مست شد هذیان میگوید و چون هذیان گفت افترا میزند و چون افتراء زند حدّ مفتري هشتاد تازیانه
است. [که در کتاب خدا تصریح شده است]. - هر بازي که پاي مال در آن بیاید و بر دو باخت بشود قمار است و بازي
شطرنج و نرد و سایر بازیها هم اگر موجب دشمنی و کینه شود و از یاد خدا و نماز آدمی را باز دارد در حکم قمار است و
میسر محسوب میشود. همچنین هر مادّهاي که در آن ضرر مالی یا بدنی یا خطر اجتماعی و یا خطر دینی [ صفحه 455 ] باشد
مثل حشیش و افیون و هروئین و هر نوع مادهاي از اینکه قبیل که مسکر و مزیل عقل باشد مانند شراب حرام است و حرمت آن
مانند حرمت خمر است. - [تفسیر آیه 93 بنابر آنچه در تفسیر الواضح که از تفاسیر جدید برادران سنّی ماست و از محمّد
هر کس قبل از نزول آیه تحریم مرده باشد گناهی بر او در » [: محمود حجازي از علماء الازهر است دیده شده چنین است که
ارتکاب شرب خمر و بازي قمار نیست زیرا اینکه قانون عمومی است [که حکم شامل ما سبق نمیشود] و لذا فرماید: بر
کسانیکه ایمان آوردند و عمل شایسته کردند و قبل از تحریم خمر و میسر و غیره در جهاد شهید شدند در آنچه خورده و
نوشیدهاند گناهی نیست بشرط آنکه از مناهی پرهیز کرده و باقی اعمال صالحهاي را که در حیات آنها تشریع شده بوده عمل
کرده باشند و پس از آن از آنچه بر آنها حرام بوده پرهیز کرده باشند و بآنچه در باره آنها و غیر آنها نازل شده ایمان آورده و
بر تقوي و احسان و عمل صالح مستمرّ و بر دوام مانده باشند و خداوند احسان کنندگانرا دوست دارد. جزء دوم تفسیر خسروي
در اینجا پایان پذیرفت و جزء سوم از آیه 94 سوره مائده شروع میشود انشاء اللّه. [ صفحه 456 ] هزینه طبع اینکه جلد [جزء دوم
تفسیر خسروي] بوسیله جمعی از دوستان نیک اندیش مرحوم شاهزاده خسروي تأمین شده و امید است اینکه خدمت دینی
[ مورد رضایت پروردگار و دعاي خیر مؤلّف بدرقه راهشان باشد. حاجیه مهر الملوك خسروانی.