گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد سوم
[تتمه تفسیر سوره مائده]



اشاره
37- بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 94 تا 96
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَ یءٍ مِنَ الصَّیدِ تَنالُهُ أَیدِیکُم وَ رِماحُکُم لِیَعلَمَ اللّهُ مَن یَخافُهُ بِالغَیبِ فَمَنِ اعتَدي بَعدَ ذلِکَ فَلَهُ
عَذابٌ أَلِیمٌ [ 94 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقتُلُوا الصَّیدَ وَ أَنتُم حُرُمٌ وَ مَن قَتَلَهُ مِنکُم مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحکُمُ بِهِ ذَوا
عَدلٍ مِنکُم هَدیاً بالِغَ الکَعبَۀِ أَو کَفّارَةٌ طَعامُ مَساکِینَ أَو عَدلُ ذلِکَ صِ یاماً لِیَذُوقَ وَبالَ أَمرِهِ عَفَا اللّهُ عَمّا سَلَفَ وَ مَن عادَ فَیَنتَقِمُ
اللّهُ مِنهُ وَ اللّهُ عَزِیزٌ ذُو انتِقامٍ [ 95 ] أُحِلَّ لَکُم صَیدُ البَحرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُم وَ لِلسَّیّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَیکُم صَیدُ البَرِّ ما دُمتُم حُرُماً وَ اتَّقُوا
أي لیمتحننّکم یعنی البته با شما معامله کسیرا میکند که شما « لَیَبلُوَنَّکُمُ » [ 813 [ صفحه 3 - اللّهَ الَّذِي إِلَیهِ تُحشَرُونَ [ 96 ] -قرآن- 1
أي بقلیل من الحیوانات الّتی تصطاد یعنی بمقدار « بِشَیءٍ مِنَ الصَّیدِ » را اختبار و امتحان میکند. بلاه یبلوه بلوا أي اختبره و امتحنه
اندکی از حیواناتی که شکار میشوند و اینکه موقعی بود که در سال حدیبیّه محرم بودند و وحوش بطرف خیمههاي آنها
میآمدند بحدیکه در دسترس واقع میشدند و در حال احرام شکار حرام بود و اینکه بمنزله امتحان آنان بود تا فرمانبري آنها از
أي فعلیه « فَجَزاءٌ » اي و انتم محرمون و حرم جمع حرام است مانند ردح و رداح « وَ أَنتُم حُرُمٌ » حدود شریعت الهی معلوم گردد
یعنی شتر و گاو و گوسفند و بقولی مخصوص شتر است و نعم جمعی است که از لفظ « نعم » جزاء یعنی مجازات او اینکه است
و هديّ: ما یهدي لکعبۀ من النعم یعنی گاو و گوسفند و شتري که براي « هدي » یعنی دو نفر عادل « ذَوا عَدلٍ » خود مفرد ندارد
شدت و « وَبالَ » أي او ما ساواه و مساو له یعنی آنچه برابر آن باشد « أَو عَدلُ ذلِکَ » خانه کعبه هدیّه میآورند و قربانی میکنند
سیاره بمعنی مسافر و کاروان « لِلسَّیّارَةِ » اي مضی، سلف یسلف سلفا یعنی گذشت « سَلَفَ » سنگینی و بد فرجامی و بد عاقبتی

1166- 1111 -قرآن- 1151 - 1060 -قرآن- 1102 - قرآن- 1051
تفسیر معانی-
اشاره
[خداوند متعال در ابتداي سوره حرام بودن شکار را بر کسیکه در احرام حجّ یا عمره است مجملا بیان فرمود و اینک بطور
مشروحتر بیان میفرماید:]. 94 - اي کسانیکه ایمان بخدا و رسول او آوردهاید، البته خداوند شما را در معرض اختبار و آزمایش
قرار میدهد [تا فرمانبر شما از نافرمان تمیز داده شود] بحرام ساختن چیزي از شکار [یعنی شکار برّي] که در دسترس شما و در
تیر رس شما باشد [و در حین محرم بودن بخواهید شکار کنید] تا کسیکه در باطن از خدا میترسد [ یا از غیب یعنی از عقاب
اخروي بیمناك است] از کسیکه نمیترسد تمیز و تشخیص داده شود [یعنی خداوند اینکار را میکند که منافق از خدا ترس
واقعی [ صفحه 4] مشخص گردد] در اینصورت هر کس تجاوز از حکم خدا کند و بعد از اینکه در حال احرام شکار برّي
نماید عذاب دردناکی نصیب او خواهد بود. 95 - اي کسانیکه متصف بصفت ایمان شدهاید و رسول خدا را تصدیق کرده و
بقرآن ایمان آوردهاید، در حالتی که محرم با حرام حجّ یا عمره هستید [ یا در مکانیکه حرم خدائی محسوب میشود باشید]
شکار را مکشید. [خواه وحشی مأکول اللحم و خواه غیر مأکول اللحم باشد] و هر کس از شما از روي عمد و بقصد شکاري را
در حال احرام بکشد جزاي او [یعنی جریمه او] آنستکه هم جثّه و هم قواره او حیوانی مانند آن شکار از گاو و گوسفند و شتر
که دو نفر عادل فقیه از أهل دین و ملّت خودتان حکم دهند و تصدیق کنند [که اینکه حیوان مثل همان شکاریست که کشته
شده است] و آن حیوانرا قربانی کعبه قرار دهند [اگر محرم بعمره است در مقابل کعبه و اگر محرم بحج است در منی آن
قربانی را ذبح یا نحر کند] یا اگر قربانی ممکن نشد معادل قیمت آن قربانی گندم بخرد و بکفّاره کشتن شکار باشخاص بینوا
اطعام و تصدّق کند- و اگر آنهم ممکن نشد در عوض هر دو مدّ [یعنی نصف صاع و معادل تقریبا نیم من تبریز] گندم یک
روز روزه بگیرد تا وبال یعنی جریمه و جزاي امرش [که هتک احترام حرم و احرام را کرده است] و عقوبت خطائی که کرده
است بچشد و خداوند از آنچه قبل از حرام شدن شکار برّي شکار کردهاند عفو کرده و اگر باز عود کند و [در حال احرام یا
در محلّ حرم] بشکار مبادرت نماید خداوند از او انتقام خواهد گرفت و خداوند بر أمر خویش غالب است و انتقام گیرنده
میباشد [یعنی از متجاوز از حد و مرتکب منهیّات انتقام خواهد گرفت]. 96 - شکار دریائی [یعنی ماهی فلس دار که از آب
گرفته شود یا از آب آنرا بخشکی اندازند] بر شما حلال است و همچنین طعام او یعنی ماهی نمک سود که متاع شما یعنی
براي انتفاع شما و انتفاع مسافرین [یعنی توشه مسافرین] است در حال احرام حلال میباشد و آنچه بر شما حرام است شکار
بیابانی است مادام که در حال [ صفحه 5] احرام هستید و بترسید و پرهیز کنید از غضب خدائی که حشر شما بسوي اوست [و
در محضر عدل او جمع خواهید شد و از کردههاي شما حساب خواهد گرفت]. - در تفسیر [مَتاعاً لَکُم وَ لِلسَّیّارَةِ] بقولی معناي
48 - در تفسیر - آن [منفعۀ للمقیم و للمسافر] است و بقولی أهل شهر و دهات و بقولی محلّ و محرم مقصود است. -قرآن- 15
[وَ حُرِّمَ عَلَیکُم صَ یدُ البَرِّ ما دُمتُم حُرُماً] بنا بروایت از علی علیه السّلام و إبن عباس و إبن عمر و سعید بن جبیر هم شکار کردن
در حال احرام حرام است و هم خوردن گوشت شکاري که غیر در حرم شکار کرده باشد و بقول [عمر و عثمان و حسن
بصري] هرگاه دیگري شکار کرده باشد گوشت آن شکار بر محرم حرام نیست- و اینکه از آنجاست که [صید] اگر بمعنی
اصطیاد [یعنی شکار کردن] باشد مصدر است و اگر بمعنی [مصید] یعنی خود شکار باشد اسم است و حمل آیه بر هر دو امر
واجب میآید و از اینجهت حرمت تمام لازم خواهد بود یعنی هم شکار کردن و هم خوردن گوشت شکار حرام میباشد. -
71- قرآن- 15
[ [سوره المائدة [ 5]: آیه 97
اشاره
جَعَلَ اللّهُ الکَعبَۀَ البَیتَ الحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ وَ الشَّهرَ الحَرامَ وَ الهَديَ وَ القَلائِدَ ذلِکَ لِتَعلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی
« الکَعبَۀَ » تفسیر آن بجعل تکوینی یا تشریعی هر دو صحیح است « جَعَلَ » 242- شَّیءٍ عَلِیمٌ [ 97 ] -قرآن- 1
ِ
الَأرضِ وَ أَنَّ اللّهَ بِکُل
خانه چهار گوش مکعب شکلی را کعبه گویند ولی اینک خانه خدا را کعبه نامند و آن خانه مقدسی است که حضرت ابراهیم
و اسماعیل علیهما السّلام آنرا در مکّه بنا نهادهاند و نام کعبه بر آن خانه مقدّس غلبه یافته است و استعمال آن براي خانه خدا
399 [ صفحه - 82 -قرآن- 380 - 10 -قرآن- 71 - ما به یقوم امر دینهم و دنیاهم و یصلح -قرآن- 1 :« قِیاماً لِلنّاسِ » انحصار یافته است
مفرد آن هدیه است و آن قربانی است که در حجّ براي خدا میبرند « الهَديَ » 6] شأنهم یعنی قوام امر دنیا و دین آنها بآن است
یعنی ذوات القلائد. -قرآن- « القَلائِدَ » جمع قلاده یعنی گردن بند و آنچه بگردن حیوان کنند و براي قربانی آورند و « قلائد »
245 [رازي گفته است که خداي تعالی در آیه پیشین شکار را بر محرمان حرام فرمود و از اینکه جهت - -65-55 قرآن- 233
مرغها و وحوش در حرم الهی خود و زادگانشان در امن و امان قرار گرفتهاند و از اینکه آیه مستفاد میشود که حرم سبب امنیّت
آدمیان و هدایت آنها بدریافت خیرات و سعادات دنیا و آخرت نیز میباشد]. 97 - خداوند کعبه بیت الحرام [یعنی حجّ کعبه یا
نصب کعبه خانه حرمت و احترام] را براي مردمی که ساکن در کعبه هستند موجب قوام زندگی [یعنی انتعاش یا سبب انتعاش
و زندگانی دینی و دنیوي] آنها قرار داد تا خیرات بسوي آنها رو آورد و مردم از ثمرات آن بهره ور شوند و دلهاي مردم
بطرف آنها مایل گردد و بآنان عطف توجه کنند و بدینوسیله امر آنها قوام پذیرد و کارشان اصلاح شود و همچنین هر کس
هم که بقصد حجّ و عمره بسوي آنها آید در آنجا بخیر و سعادت نایل گردد و براحت و اطمینان خاطر و طمأنینه نفس واصل
شود و تمام دعاي حضرت إبراهیم در باره آنها مستجاب شود [در سوره إبراهیم از قرآن کریم مراجعه شود] و همچنین خداوند
کعبه را موجب قوام مردم در امر دین آنها قرار داد تا اخلاق خود را مهذّب سازند و خود را تزکیه نمایند در هر موسم مجامع
اسلامی از اغنیاء و علماء و فقهاء و تمام طبقات مردم در آنجا تشکیل گردد و در باره اصلاح امور یکدیگر و صلاح حال
مسلمانان با هم تعاطی افکار کنند و بدرمان دردهاي خود بکوشند و براي پیشرفت امور دین و دنیاي خود بکمک یکدیگر
همّت نمایند و همچنین ماه حرام را باعث قوام امور دین و دنیاي مردم قرار داد تا در آنماه از فتنهها و جنگها در امان باشند و
براحت خاطر در مقام تجارت و کسب مال برآیند و در آنماه سلاح را از خود دور سازند و بصلاح حال خود پردازند و
همچنین هدي و قلائد را یعنی قربانیانی که در حجّ [ صفحه 7] تقدیم میدارند نیز قیام و موجب قوام امر دین و کفّاره گناه
مسلمین قرار داد تا بدانوسیله خود را طاهر سازند و مال خود را مزکّی نمایند و در عین حال که براي دهنده قیام بامر دین و
دنیاست براي گیرنده و خورنده از آن قربانی نیز موجب قوام حیات و دوام زندگی خواهد بود- تمام اینها براي اینستکه شما
بدانید اینکه امور حکمی است از جانب خدائی که عالم است بآنچه در آسمانها و زمین است [و ممکن نیست جز از جانب
عالم بامور آسمانها و زمین صادر گردد] و بدانید که خداوند بهر چیز داناست.
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 98 تا 100
اشاره
اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ العِقابِ وَ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 98 ] ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا البَلاغُ وَ اللّهُ یَعلَمُ ما تُبدُونَ وَ ما تَکتُمُونَ [ 99 ] قُل لا
الخَبِیثُ وَ » 328- یَستَوِي الخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَو أَعجَبَکَ کَثرَةُ الخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الَألبابِ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 100 ] -قرآن- 1
جمع لبّ یعنی عقل و الباب « الَألبابِ » [ بد و خوب- زشت و زیبا- حلال و حرام- فرمانبر و گناهکار- کافر و مسلمان ] « الطَّیِّبُ
124- 28 -قرآن- 112 - بمعنی عقول. -قرآن- 1
تفسیر معانی-
اشاره
[چون دانسته شود که خداوند بهر چیز علیم و داناست و بآنچه در آسمانها و آنچه در زمین است عالم و بیناست و هو القاهر
فوق عباده و همچنین رحمان و رحیم است، مقتضی تمام اینها آنستکه بعبث ما را نیافریده است و کارهاي ما را ندیده نخواهد
98 - بدانید که [ گرفت بلکه بناچار گناهکار را باید کیفر دهد و فرمانبر را پاداش بخشد بدین جهت فرماید:] [ صفحه 8
خداوند [نسبت بکسیکه نافرمانیش کند] سخت گیر و سخت عقوبت است و [نسبت بکسیکه توبه کند و انابه نماید و فرمانبري
داشته باشد] بسیار آمرزنده و مهربان است. 99 - [و چون أمر چنین باشد بدانید که] بر پیامبر جز رسانیدن أحکام خدا تکلیف
دیگري نیست [یعنی جز اداي رسالت و بیان شریعت چیزي بر پیمبر نیست و پذیرفتن و امتثال فرمان کردن بر مردمی است که
پیمبر براي هدایت آنها مبعوث شده است و حساب خلق هم با خداست] و خداست که میداند شما چه اعمالیرا در آشکارا
میکنید و چه کارهائیرا در پنهانی بجاي میآورید و از خلق مکتوم میدارید. [بنابرین از خدا بپرهیزید]. 100 - اي رسول ما بآنها
بگو خوب و بد و حلال و حرام و عاصی و مطیع با هم برابر نیستند [جزاي بد بد است و جزاي خوب خوب است] هر چند
بسیاري بدان و فزونی چیزهاي بد و ناپاك [بواسطه متعارف و متداول بودن بین خلق] ترا بشگفتی آورد [و عجب کنی که چرا
خوبان کمند] بنابرین اي کسانیکه خردمند هستید و صاحبان عقول میباشید از غضب خدا بر حذر باشید [و از اینکه پیرامون
حرام و امور زشت بگردید اجتناب نمائید] شاید از اینکه پرهیز و اجتناب از محرمات و خبائث رستگار شوید [و بمقاصد اعلی
از خیرات دنیوي و نعمات اخروي کامیاب گردید]. اشارهاي که در آیه 99 فرموده است که [هیچ چیز از حالات شما چه ظاهر
و چه مستور بر او پوشیده نیست منتهاي زجر و تهدید براي بندگان است که بدانند خدا میداند و میبیند و باز گناه کنند
[سعدي گوید]: بر او علم یک ذرّه پوشیده نیست || که پیدا و پنهان بنزدش یکیست اشاراتی در آیات مبارکه مذکوره است
که ذکر آنها بی فایده نیست: [ 1] همچنانکه کعبه را در ظاهر وسیله قیام خلق قرار داده تا خواص و عوام [ صفحه 9] بآن پناه
برند و با تضرّع و ابتهال رستگاري خود را خواهان شوند و حاجات دنیوي و اخروي خود را از درگاه عنایت خالق خود طلب
کنند، بهمین قسم کعبه دل را در باطن وسیله قیام خواص و خواص الخواص قرار داده است تا از راه دوام ذکر و نفی کلیّه
خواطر بوسیله آن پناه بحق برند و حق را بربوبیّت و وحدانیت اثبات کنند و بدانند که موجودي جز او نیست و جز براي او
وجودي نیست و مطلوب و محبوبی بغیر او نیست. [ 2] و آنرا بیت الحرام نامید تا بدانند که خانه حقیقی خدا آنجاست و حرام
است که در آن غیر او چیزي را سکنی دهند و باید آنرا از یاد ما سواي حق مراقبت کنند و بدوستی و طلب حق وادار نمایند تا
خداوند درهاي فضل و رحمت خود را بگشاید و از برکات نازله او را محروم نفرماید. [ 3] و امّا شهر الحرام أیّام طلب عبد و
سیر او بسوي خداست و در آن أیّام بر طالب مخالطه با خلق و ملاحظه ما سواي حق حرام است. [ 4] و هدي نفس بهیمی
حیوانی است که باید آنرا با قلائد و گردن بندهاي ارکان شریعت بسوي کعبه دل کشید و بر عتبه قلب سرش را بکارد آداب
طریقت برید و از شهوات و لذّات حیوانیّت محرومش گردانید. [ 5] و تتمه آیه مبارکه [لِتَعلَمُوا ... تا آخر آیه] اشاره بآنستکه
چون عبد بکعبه دل رسید و خانه خدا بدید و مشاهده أنوار جلال و جمال نمود باین أنوار آنچه در آسمانها و زمین است
مشاهده خواهد نمود زیرا چنانکه فرمودهاند در اینکه حال [ینظر بنور اللّه] با نور خدائی نظر میکند و چون بآن نور بیند علی
6] و ] 38- التحقیق خواهد دانست که خداوند بآنچه در آسمانها و زمین است داناست و خداوند بهر چیز علیم است. -قرآن- 26
بدانند که خداوند سخت گیر و شدید العقاب است، بین خود و کسانیکه بدنیا تکیه کرده و بزینت و شهوات آن مغرور شده
است پرده میافکند و نسبت بکسانیکه طالب او و قاصد حضرت او هستند غفور و رحیم است یعنی براي آنان فتح باب و رفع [
صفحه 10 ] حجاب میفرماید. [ 7] بر رسول خدا جز تبلیغ کاري نیست و خداوند هم بآنچه شما بوسیله زبان و عمل بارکان ظاهر
میسازید و بوسیله تصدیق یا تکذیب سخنان و صدق توجّه و خلوص نیّت در طلب حق بطور پنهان اقدام مینمائید دانا و آگاه
است و حساب شما با اوست و پاداش و کیفر شما با خود اوست. [ 8] خبیث از أموال مالی است که حق خدائی از آن بیرون
نشده باشد و مال طیّب مالی است که حقوق خدائی از آن خارج شده باشد- و نیز طیّب از أموال مالی است که در اوقات لزوم
و ضرورت موافق نفع فقراء باشد و خبیث مالی است که در وقت بینیازي بآنها برسد و خواطر آنانرا مشغول سازد. و نیز مؤمن
و کافر و عادل و فاسق از جمله طیّب و خبیث محسوبند چه مؤمن مانند عسل و کافر مانند زهر و عادل مانند درخت مثمر و
بارور و فاسق بسان خار مغیلان است و در هر حال مساوي و یکسان نخواهند بود- و همچنین از جمله خبیث و طیّب اخلاق
طیبه و اخلاق خبیثهاند چنانکه [تواضع و قناعت و تسلیم و شکر] مقبول و [کبر و حرص و جزع و کفران] مردود میباشند زیرا
چهار اول از صفات روح و چهار دوم از صفات نفساند و روح طیّب و علوي است و نفس بخلاف آن و سفلی است چنانکه
مولانا گوید: [هین مرو اندر پی نفسی چو زاغ || کو بگورستان پرد نه سوي باغ نفس اگر چه زیرك است و خرده دان ||
قبلهاش دنیاست او را مرده دان] و از جمله اخلاق نفس حبّ مال است و بزرگان مال طیّب را حجاب دانستهاند چه رسد بمال
خبیث و بناچار باید باطن را از حبّ ما سوي اللّه تصفیه و تخلیه نمود. و از جمله طیّب و خبیث علوم نافعه و علوم غیر نافعه
است. [علم دین فقه است و تفسیر و حدیث || هر که خواند غیر اینکه گردد خبیث] و از جمله آنها اعمال صالحه و اعمال غیر
صالحه است یعنی آنچه بآن اراده [ صفحه 11 ] و قصد وجه اللّه تعالی شود صالح است و آنچه بآن اراده ریاء و سمعه گردد
غیر صالح است. [عبادت باخلاص نیت نکوست || و گر نه چه آید ز بیمغز پوست] و در تأویلات نجمیه گوید: [آنچه ترا از
خدا مشغول سازد خبیث و آنچه ترا بخدا برساند طیّب است]. و نیز گفته است: [طیّب همان خداي واحد است و خبیث ما
سواي اوست و آن بسیار است و فیه کثرة ... [ 9] تقوي را مراتبی است و [إبن عطاء] گوید تقوي در ظاهر عدم مخالفت حدود
است و در باطن نیت و اخلاص چنانکه در فرمایش خداي تعالی: [اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ] اینستکه لا إله إلّا اللّه را از روي صدق و
راستی بگوئی و در دلت جز او و سواي او چیز دیگر و معبود دیگري نباشد- و بدانکه مانع همان عدم تقوي است و سبب
نجات همان ایمان و عمل صالح است و حسب و نسب بکار نیاید و شیطان ترا بکثرت أموال و فزونی اولاد و مفاخرت بآباء و
10 ] از وصایاي ] 188- اجداد فریب ندهد چه أصل بول، آب پاك صافی بوده و اللّه تعالی یخرج المیّت من الحیّ. -قرآن- 153
مولوي کمی قبل از وفات اوست که: [شما را سفارش و وصیّت میکنم بتقوي و خوف از خدا در پنهان و آشکارا- و بکم
خوردن- و بکم خوابیدن و بکم سخن گفتن- و بدوري کردن از نافرمانیها و گناهان- و بترك دائم خواهشهاي نفسانی- و
تحمل ناروائی از همه مردمان- و همنشینی نکردن با بیخردان و عامیان و هم صحبتی دائم با مردمان شایسته و بزرگان- زیرا که
بهترین مردم آنکسی است است که بمردم سود برساند و بهترین گفتارها آن سخنی است که کم باشد و با دلیل باشد]. کم
[ گوي و گزیده گوي چون در || تا ز اندك تو جهان شود پر [ صفحه 12
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 101 تا 102
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسئَلُوا عَن أَشیاءَ إِن تُبدَ لَکُم تَسُؤکُم وَ إِن تَسئَلُوا عَنها حِینَ یُنَزَّلُ القُرآنُ تُبدَ لَکُم عَفَا اللّهُ عَنها وَ اللّهُ غَفُورٌ
277- حَلِیمٌ [ 101 ] قَد سَأَلَها قَومٌ مِن قَبلِکُم ثُمَّ أَصبَحُوا بِها کافِرِینَ [ 102 ] -قرآن- 1
تفسیر معانی-
اشاره
-101 [آیه مبارکه 101 بسه نحو تفسیر شده است]: [ 1] اینکه جمله [عَفَا اللّهُ عَنها] بعد از جمله [عَن أَشیاءَ] و صفت اشیاء باشد
و مؤخّر ذکر شده باشد و تقدیر چنین باشد: [لا تسئلوا عن اشیاء عفی اللّه عنها إن تبد لکم تسؤکم] و چنین تفسیر شود: اي
کسانیکه بخدا و رسول او گرویدهاید از چیزهائی که خداوند از ذکر آنها خودداري کرده [و در باره آنها حکمی بیان و واجب
نفرموده است و از آنها در گذشته است] پرسش نکنید و اگر بپرسید و جواب آن داده شود و حقیقت آن بر شما ظاهر گردد
شما را بد آید و بر طبعتان گران و ناپسند افتد [زیرا شما در تکلیف احتیاجی بآن ندارید و اگر بر شما ظاهر گردد شما را غمین
خواهد ساخت]. و اگر پرسش نمائید از آنها هنگامیکه قرآن نزول یابد بر شما ظاهر و آشکار خواهد شد و خداوند آمرزنده و
69 : مثلا آنکس که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و - 38 -قرآن- 55 - بردبار است [و از گناه پرسش شما میگذرد]. -قرآن- 17
آله پرسید آیا حجّ در هر سال واجب است! و از اینکه قبیل سؤالاتی که مردم را بحرج بیندازد و موجب مشقّت و سختی باشد
زیرا خداوند بمخلوق خود و توانائی آنها آگاهتر است و بقدر قدرت تکلیف میفرماید. [ 2] محل جمله [عَفَا اللّهُ عَنها] مقدّم
37 [ صفحه 13 ] اي کسانیکه بخدا و رسولش ایمان - نباشد و در همانجاي خودش مقرر باشد و چنین تفسیر شود: -قرآن- 16
آوردهاید از چیزهائی که اگر براي شما روشن و ظاهر شود شما را خوش نیاید و دچار عسر حرج شوید پرسش نکنید و اگر
الحاح و اصرار کردید و از آنها پرسش نمودید در هنگام نزول قرآن جواب آن بر شما ظاهر خواهد گشت [پس قبلا رنج
سؤال را بر خود روا مدارید] خداوند از گناه سؤال [بیمورد و بیجاي شما] در گذشته و عفو میفرماید زیرا خداوند آمرزنده و
بردبار است [پس شما هم بمانند اینکار عود نکنید و سؤال بیمورد ننمائید]. [و بعض مفسرین گفتهاند معنی آیه ناظر بپرسشهاي
امّتهاي انبیاء سلف است یعنی از آن قبیل پرسشها که آنها کردند و موجب مشقّت و بد حالی آنها شد شما نکنید چنانکه آیه
بعد هم مؤیّد اینکه معنی است]. [ 3] تفسیر آیه چنین باشد: اي کسانیکه ایمان آوردهاید از چیزهائی که اگر آشکار شود شما را
بد آید پرسش نکنید و اگر از چیزیکه بوسیله قرآن نازل شده و میشود پرسش کنید و معنی و مراد از آنرا نفهمیده باشید و
بپرسید جایز است و پاسخ آن بشما داده خواهد شد و خداوند در باره آن از شما میگذرد و عفو میکند و شما را معفو خواهد
داشت زیرا او آمرزنده و بردبار است. 102 - حقّا مردمانی پیش از شما بودند و پرسشهائی [از پیمبران خود نمودند] و چون
جواب شنیدند و تکالیفی بر آنها فرض گردید بآنها کافر شدند و بآن عمل نکردند و گفتند اینها از جانب خداوند نیست [مانند
قوم عیسی که خواستار فرود آمدن مائده شدند پس از آن بآن کفر آوردند و قوم صالح که ناقه خواستند و سپس آنرا پی
کردند و امثال آنها ...] فَاعتَبِرُوا یا أُولِی الَأبصارِ اي بینندگان عبرت بگیرید و بدانید که اگر سخت بگیرید خدا هم بر شما
سخت خواهد گرفت زیرا دین بسیار سهل و ساده است هرگز کسی دین را سخت نگرفته است مگر اینکه دین بر او غلبه کرده
[ 33 [ صفحه 14 - و او را بینوا و مغلوب ساخته است. -قرآن- 1
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 103 تا 104
اشاره
ما جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِیرَةٍ وَ لا سائِبَۀٍ وَ لا وَصِ یلَۀٍ وَ لا حامٍ وَ لکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفتَرُونَ عَلَی اللّهِ الکَذِبَ وَ أَکثَرُهُم لا یَعقِلُونَ [ 103 ] وَ
إِذا قِیلَ لَهُم تَعالَوا إِلی ما أَنزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسبُنا ما وَجَدنا عَلَیهِ آباءَنا أَ وَ لَو کانَ آباؤُهُم لا یَعلَمُونَ شَیئاً وَ لا یَهتَدُونَ
374- 104 ] -قرآن- 1 ]
تفسیر الفاظ-
اشاره
و آن ماده شتري را گویند که چون پنج شکم بزاید و شکم پنجم ماده باشد گوش آنرا شکاف گشادي میدهند. البحر: « بَحِیرَةٍ »
الشقّ- بحرت اذن الناقۀ إذا شققتها شقّا واسعا و الناقۀ بحیرة و هی فعیله بمعنی المفعول و براي شکاف گوش بحیره نامیده
ساب الماء إذا جري علی وجه الإرض- سیّبت الدابۀ اي ترکتها تسیّب حیث شاءت- [در آب « سائبۀ » میشود مثل نطیحه و ذبیحه
چون بر روي زمین جاري شود و در چهار پایان چون آنرا رها کنند که بهر جا خواهد برود] و در اینجا ماده شتري را گویند
که براي خدایان خودشان رها میکردند که براي چرا کردن بهر جا بخواهد بچرد و بر او باري حمل نمیکردند و پشم او را
بمعنی الواصلۀ لأنّها وصلت اخاها- که نر و ماده با هم و متصل بهم « الوصیلۀ » نمیچیدند و شیر او را جز براي مهمان نمیگرفتند
از میش بیرون آیند، و در اینجا مقصود گوسفند یا ناقهاي که توأم بیرون آیند که اگر هر دو نر باشند متعلّق بخدایان آنها بود و
اگر هر دو ماده بودند تعلق بخودشان مییافت و اگر نر و ماده میزائید میگفتند ببرادرش متصل شده است و نر را براي خدایان
و « حمی ظهره » حیوان فحل و نري که از پشت او ده شکم یعنی ده بچّه کشیده میشد و تولید میگردید میگفتند « حام » نمیکشتند
12 [ صفحه 15 ] او محفوظ و مورد حمایت واقع - دیگر بر او چیزي بار نمیکردند و بر او سوار هم نمیشدند [که پشت -قرآن- 1
شود] و آن را از هیچ چراگاه و آبخوري منع نمینمودند. مردمان دوره جاهلیّت چون ناقه پنج شکم میزائید و آخرین آنها نر
نبود گوشش را شکاف میدادند و رها میکردند و دیگر نه سوار او میشدند و نه بار بر او حمل میکردند و نحر و خوردن آنرا
هم حرام میکردند و آنرا [بحیره میگفتند- و نیز اگر کسی بسفر میرفت یا مریض میشد میگفت اگر بسلامت برگشتم یا شفا
انتفاع از آن را حرام قرار میدادند- و همچنین اگر گوسفند یعنی میشی ماده میزائید « بحیره » است و مانند « سائبه » یافتم ناقه من
مال خودشان بود و اگر نر میزائید متعلّق بخدایانشان بود، و اگر دو قلو بود و نر و ماده با هم بود نر را [وصیله] میگفتند و ذبح
آن را حرام میشمردند. و نیز اگر از نتایج نر ده شکم میآمد بار کردن بر آن را حرام قرار میدادند و از آب و چرا منعش
نمیکردند و او را سر میدادند که بهر جا خواهد برود و آنرا [حام] مینامیدند. - [گفتهاند امام و پیشواي مردم جاهلیّت [عمرو بن
لحیّ بن قمعۀ بن خندف الخزاعی] قدیمترین کسی است که مکّه را مالک شده و اوّلین نفري است که دین اسماعیل را تغییر
داده و پرستش بتها را رواج داده و مجسمه آنها را در مکّه نصب نموده و بحیره و سائبه و وسیله و حام را تشریع کرده است- و
إبن جریر از أبی هریره نقل کرده است که گفت: از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که به اکثم بن الجون فرمود:
[مردي را شبیهتر بمردي از تو بعمرو بن لحیّ و نه از او بتو ندیدم و اکثم عرض کرد یا رسول اللّه از اینکه تشبیهی که فرمودید
بیم دارم که مرا زیان برسد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود نه: تو مؤمن هستی و او کافر بود و او اوّلین کسی بوده که
دین اسماعیل را تغییر داده و بحیره و سائبه و حام را عمل کرده است]. 103 - [اي مسلمانان] خداوند در دین اسلام نه بحیره و
سائبه و وصیله و نه [ صفحه 16 ] حام هیچیک را تشریع نکرده و حرام ننموده است [و اینکه از آداب مردمان جاهلیّت بوده
است و هرگز مورد قبول خدا نبوده است] و لکن کفّار [که نسبت اینکه کار را بخدا میدهند و حرمت آنرا بأمر خدا میدانند] بر
خدا دروغ و افتراء میبندند و بیشتر آنان که [پیروان رؤساي خود هستند] تعقّل نمیکنند [و نمیدانند که اینکه انتساب بخدا افتراء
بخداست در صورتی که رؤساي آنها خود میدانند که افتراء بخداست و بدروغ نسبت بخدا دادهاند]. 104 - و چون بآنها گفته
شود [اي مردمان گمراه] بسوي نورانیّت قرآن و هدایت رسول خدا آئید [و عقلها را حاکم قرار دهید و پرده نابینائی آیات خدا
را از پیش چشمها برگیرید] [از روي غرور و جهل و بیخردي و حماقت] گویند آنچه ما پدران خودمان را بر آن یافتهایم ما را
بس است [و کیش و آئینی که آنان بر آن بودهاند ما را کافی است] آیا [همان آئین که پدران آنها داشتهاند آنها را کافی
است!] هر چند که پدران آنها چیزي ندانسته و از دانش بیبهره باشند و راه راست را از کج نشناخته و هدایت نیافته باشند.
[یعنی چون پدران آنها نادان بودهاند تقلید و پیروي آنها کافی و نافع نیست بلکه تقلید و متابعت دانا باید تا حقیقت را دریابد].
[از مقلّد تا محقّق فرقهاست || اینکه یکی کوه است و آن دیگر صداست] [دست در بینا زنی آئی براه || دست در کوري زنی
افتی بچاه]
[ [سوره المائدة [ 5]: آیه 105
اشاره
- [ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُم أَنفُسَ کُم لا یَضُ رُّکُم مَن ضَلَّ إِذَا اهتَدَیتُم إِلَی اللّهِ مَرجِعُکُم جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 105
180- قرآن- 1
تفسیر معانی-
اشاره
اي کسانیکه بخدا و رسول او ایمان آوردهاید بر شماست که خویشتن را به اصلاح نفوس خود ملزم نمائید و خود را از آنچه
موجب سخط خداوند [ صفحه 17 ] و عذاب آخرت است نگاهدارید و چون شما در جادّه هدایت رهسپار شوید و راه حقّ
بپیمائید گمراهی آنکس که از طریق حقیقت بیرون رفته است بشما ضرر و زیانی نمیرساند. برگشت و محلّ رجوع همگی شما
[از رهرو و گمراه] بسوي خداست و رجوعتان در رستاخیز باوست و شما را بآنچه در دنیا [از اعمال هدایت و ضلالت] بجاي
آوردهاید آگاه خواهد کرد و بکرداري که کردهاید جزا خواهد داد- [خلاصه آنکه بفکر خود باشید و خود را درست کنید
چون شما درست شدید نادرستی دیگران از شما مؤاخذه نخواهد شد و بشما زیانی نخواهد رسانید]. شاید توهّم شود که اینکه
آیه را با آیه امر بمعروف و نهی از منکر مخالفتی باشد و چنین تصور شود که فرمودهاند تو بفکر خویشتن باش ترا با عمل
دیگران چکار! ولی چنین نیست بلکه اینکه آیه را تأکیدي ضمنی براي امر بمعروف و نهی از منکر است زیرا خداوند متعال در
آیه همه مؤمنان را مخاطب ساخته است [و مؤمنان باشند نفس واحده] و [عَلَیکُم أَنفُسَ کُم] اي [أهل دینکم] چنانکه در جاي
دیگر فرماید: [لا تَقتُلُوا أَنفُسَ کُم] و در روایت عطا از إبن عباس- رحمه اللّه- مروي است که مراد از آیه اینستکه بعضی بعض
دیگر را موعظه کنند و پارهاي پاره دیگر را از اعمال زشت نهی نمایند و باز دارند و برخی برخی دیگر را آنچه موجب
نزدیکی بخدا و دوري از شیطان است بیاموزند و چون مؤمنان چنین باشند و مادام که آنها امّتی متّحد و متمسّک بدین خدا و
- داعی بخیر و ناهی از منکر باشند گمراهی مشرکین و ایذاء منافقان و رفتار سایر ادیان بآنها زیانی نخواهد داشت. -قرآن- 376
475 گفتهاند اینکه آیه بدانجهت نازل شد که مؤمنان براي گمراهی عشیرهها و قبیلههاي خود که بکفر باقی - -399 قرآن- 449
یا بکفر مردهاند غمین بودند و دستور رسید که شما بفکر خود باشید و نفوس خود را بعلم و عمل تکمیل کنید و بوسیله قرآن
و سنن اصلاح نمائید و پس از اینکه شما قیام بواجبات خود نمودید و امر بمعروف و نهی از منکر کردید [لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ
390 [ صفحه 18 ] همگی خداست و هر کس را بمقتضاي - أُخري] زیان عمل دیگران بر شما بار نیست و مرجع -قرآن- 357
عملش مجازات میفرماید [إن خیرا فخیر و إن شرّا فشرّ].
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 106 تا 108
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَینِکُم إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ المَوتُ حِینَ الوَصِیَّۀِ اثنانِ ذَوا عَدلٍ مِنکُم أَو آخَرانِ مِن غَیرِکُم إِن أَنتُم ضَرَبتُم
فِی الَأرضِ فَأَصابَتکُم مُصِ یبَۀُ المَوتِ تَحبِسُونَهُما مِن بَعدِ الصَّلاةِ فَیُقسِمانِ بِاللّهِ إِنِ ارتَبتُم لا نَشتَرِي بِهِ ثَمَناً وَ لَو کانَ ذا قُربی وَ لا
نَکتُمُ شَهادَةَ اللّهِ إِنّا إِذاً لَمِنَ الآثِمِینَ [ 106 ] فَإِن عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا استَحَقّا إِثماً فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِینَ استَحَقَّ عَلَیهِمُ
الَأولَیانِ فَیُقسِمانِ بِاللّهِ لَشَ هادَتُنا أَحَقُّ مِن شَهادَتِهِما وَ مَا اعتَدَینا إِنّا إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ [ 107 ] ذلِکَ أَدنی أَن یَأتُوا بِالشَّهادَةِ عَلی
شَهادَةُ » 865- وَجهِها أَو یَخافُوا أَن تُرَدَّ أَیمانٌ بَعدَ أَیمانِهِم وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اسمَعُوا وَ اللّهُ لا یَهدِي القَومَ الفاسِقِینَ [ 108 ] -قرآن- 1
أي: فیما امرتم به شهادة بینکم یعنی در آنچه مأمورید بین خود گواه بگیرید- و مراد شاهد و گواه گرفتن در موقع « بَینِکُم
187 [ صفحه - 21 -قرآن- 162 - وصیّت است [ضَرَبتُم فِی الَأرضِ] اي سافرتم یعنی اگر در مسافرت باشید- زیرا مسافر -قرآن- 1
19 ] بپاي خود زمین را میکوبد [تَحبِسُونَهُما] أي تقفونهما و تصبّرونهما و تمسکونهما یعنی آندو را نگاهدارند و تا بعد از نماز
بتاخیرشان اندازند [إِنِ ارتَبتُم] یعنی اگر در صدق اقرار آنها شک کردید و بشک افتادید [عُثِرَ] اطّلع یعنی اگر مطّلع و آگاه
اي فشاهدان آخران یعنی پس دو شاهد دیگر [استَحَقَّ عَلَیهِمُ] اي جنی علیهم- استحق یعنی جنایت و گناه کرد « فَآخَرانِ » گشت
یعنی ذلک اقرب یعنی اینکه نزدیکتر « ذلِکَ أَدنی » تثنیه اولی یعنی دو نفر سزاوارتر و محقتر یعنی الأحقّان بالمیراث « الَأولَیانِ »
اي أن تردّ الیمین علی المدّعین بعد أیمانهم فیفتضحوا بظهور الیمین « أَن تُرَدَّ » اي علی صحتها بر درستی آن « عَلی وَجهِها » است
435 -قرآن- - 367 -قرآن- 421 - 298 -قرآن- 344 - 245 -قرآن- 286 - 175 -قرآن- 237 - 47 -قرآن- 158 - الکاذبۀ. -قرآن- 31
634- 586 -قرآن- 620 - -522-507 قرآن- 571
تفسیر معانی:
اشاره
سبب نزول اینکه آیه را روایت کردهاند که [تمیم بن اوس الداري و عديّ بن بدّاء] که هر دو در آن هنگام نصرانی بودند
باتفاق [بدیل بن أبی مریم] مولی [عمرو بن العاص] براي تجارت بسوي شام رهسپار شدند و چون بشام رسیدند بدیل [که
مسلمان و مهاجر] بود بیمار شد و مکتوبی نوشته و صورت اشیائی که با خود همراه داشت در آن نوشته قلمداد کرد و آن
مکتوب و صورت را در درج لباس خود گذاشت و همراهانرا از آن مطلع نساخت و بآنها وصیت کرد که اثاثه او را باهل و
کسانش تسلیم نمایند سپس بمرد و آن دو نفر اثاثه او را تفتیش کرده در بین آنها ظرف نقرهاي بوزن سیصد مثقال که بطلا
منقوش بود یافتند و آنرا پنهان کردند و در مراجعت بقیّه مال را بکسانش رد کردند، کسان او بآن نوشته و صورت اشیاء
برخوردند و بآن دو گفتند آیا رفیق شما از اسباب خود چیزي فروخت گفتند نه گفتند آیا بیماریش طولی کشید و چیزي از
مال خود را خرج کرد گفتند نه فقط چون بنزدیک شهر رسیدیم بیمار شد و طولی نکشید که بمرد- ورثه گفتند ما در بین
اثاثه او نوشتهاي یافتیم که ظرف نقره منقوش بطلا بوزن سیصد مثقال داشته است آن دو گفتند ما نمیدانیم- فقط وصیت کرد
که اینکه اثاثه را بشما تسلیم کنیم و کردیم و ما را علمی بظرف مزبور نیست. [ صفحه 20 ] ورثه عرض حال نزد رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله بردند و اینکه آیه نازل گردید و رسول خدا بعد از نماز عصر آن دو شاهد را [نزد منبر] قسم داد که
خیانتی نکردهاند و آنها قسم خوردند و حضرت آنها را رها ساخت ولی بعدا ظرف مزبور در مکّه بدست آمد و آنکس که
بدست داشت گفت آنرا از عدي و تمیم خریدهام و چون خبر بصاحبان سهم از اولیاء بدیل رسید بآن دو رجوع کردند و آنها
گفتند ما آن را از بدیل خریده بودیم ورثه گفتند پس چرا در موقعیکه پرسیدیم او چیزي نفروخته گفتید نه جواب دادند علّتی
داشت که نخواستیم اقرار کنیم لذا مجددا مطلب را با آن دو بنزد رسول خدا بردند و آیه بعدي [ 107 و 108 ] نازل گردید [و
نبیّ أکرم صلّی اللّه علیه و آله طبق آنها عمل فرمود]. 106 - اي کسانیکه ایمان بخدا و رسول آوردهاید [بدانید که] اگر [در
حضر یا سفر] یکی از شما را مرگ فرا رسد [و مشرف بموت شوید] و بخواهید وصیّت کنید در حین وصیّت شهادت و گواهی
بین شما باید دو نفر صاحبان عدل [یعنی صاحبان عقل و امانت] از خودتان [یعنی از أهل ایمان] یا دو نفر دیگر از غیر خودتان
[یعنی از أهل کتاب و غیر متدیّنین بدین شما] اگر در سفر باشید و شما را مصیبت مرگ فرا رسد [و با شما کسی از أهل اسلام
براي تولّی امر شهادت شما نباشد] باید آن دو نفر شاهد را گواه بگیرید [تا بوصیّت شما عمل شود] و [اگر در موقع أداي
شهادت] صدق گفتار و راستگوئی شهود مورد شک و تردید شما [یعنی ورثه متوفّاي وصیت کننده] واقع شد شما [قاضی یا
حاکم شرع] آن دو شاهد را متوقّف سازید و نگاهدارید تا بعد از نماز عصر [یعنی اداي شهادت را موکول ببعد از نماز عصر
کنید که در آنموقع اجتماع مردم بیشتر است] و در موقع اداي شهادت قسم یاد کنند و بخداوند سوگند بخورند [که آنچه
گفتیم عین حقیقت و راست بوده است و در اینکه شهادت طمع مالی نداریم] و شهادت خود را نمیفروشیم و ببهاي اندك
معاوضه نمیکنیم [و براي خدا شهادت میدهیم] و اگر با موصی صاحب قرابت یعنی خویشاوند باشد بگوید: [ملاحظه
خویشاوندي را نکردهایم] و شهادت خدائیرا کتمان [ صفحه 21 ] و پرده پوشی نمیکنیم و ما [اگر کتمان شهادت کنیم یا
حقیقت واقع را تغییر و تبدیل کرده باشیم] در اینصورت در زمره گناهکاران هستیم [و مستحقّ عقاب خدائی در دنیا و آخرت
خواهیم بود]. قسم دادن بشاهد که مال موصی در نزد او ودیعه بوده در صورتیست که ورثه در باره شهود بشک و ارتیاب افتند
و مدّعی خیانت آنها شوند و إلّا اگر أمین باشند و ورثه آنها را راستگو بدانند قسمی لازم نخواهد بود و در حالت شک است
که خدا میفرماید حاکم آنها را نگاهدارد تا پس از فراغ از نماز عصر شهادت آنها را بشنود چنانکه پیمبر اکرم با تمیم و
رفیقش رفتار فرمود. 107 - و اگر اطلاع حاصل و ظاهر شد که آن دو [شاهد یا وصیّ] مستوجب گناه شدهاند [یعنی دروغ
گفته و خیانت کرده باشند] [در اینحال سوگند بورثه ردّ میشود یعنی [دو نفر دیگر] از اولیاء میّت [و کسان او که مستحق
بوصیت وارث هستند] بجاي آن دو شاهد [قائم مقام در شهادت و سوگند گشته] بخداوند قسم یاد خواهند کرد که شهادت ما
و گفتار ما در وصیّت مورّث ما أحقّ و سزاوارتر بقبول است از شهادت و قسم آن دو نفر [و ما خدا را گواه میگیریم که آنچه
را مطالبه میکنیم از حقّ خویش تجاوز نکردهایم، و حقّ خود را میطلبیم و بآنها تهمت باطلهاي نزدهایم] و چنانچه ما تجاوز از
حقّ خود کرده و قسم دروغ خورده باشیم در اینصورت از جمله ستمکاران هستیم [و بخویشتن ظلم کرده و در معرض غضب و
عقاب خداي تعالی خواهیم بود]. 108 - اینکه قسم عمل [که ما تشریع کردهایم یعنی طریق شهادت و قسم دادن شاهد و ردّ
قسم بر ورثه] کوتاهترین و نزدیکترین راه است بحقیقت و صحت و شهادت بحق و احتراز از دروغ تا اینکه آن [شاهد یا وصیّ]
از خدا بترسند [و قسم دروغ نخورند] یا بترسند از اینکه دو [حاکم شرع] قسم را باولیاء میّت ردّ کند و ورثه بعد از قسم آنها
قسم یاد کنند [و آندو شاهد رسوا شوند و دروغشان آشکار گشته و غرامت از آنها گرفته شود و چه بسا از ترس ردّ قسم و ردّ
شهادت بمستحق علیهم [ صفحه 22 ] بترسند و شهادت ناحق ندهند]. [و براي اینکه دچار عذاب خدا و رسوائی نشوید] تقوي
پیشه کنید و از خدا بپرهیزید و کلام خدا را بشنوید و مطیع باشید و بدانید که خداوند بیرون شدگان از حدود شرع را هدایت
نمیکند و ببهشت سعادت رهبري نمیشوند [و نافرمانان از أحکام خدائی براه حق دلالت نمیشوند و توفیق سلوك در طریق رشد
و وصول بخوشبختی نخواهند یافت]. : شهادت در شرع مطهّر اسلام خبر دادن از امري است که گواه در موقع وقوع آن حاضر
بوده و آن را دیده و مشاهده کرده باشد مانند قتل و زنا یا شنیده باشد مانند عقود و اقرارات و گواهی دادن بآنچه حضور
نداشته و علم حاصل نکرده و نشنیده باشد روا نیست و لهذا اداي شهادت براي او جایز نیست تا اینکه حادثه را عینا بیاد داشته و
تذکار کند. و در حدیث آمده است که چون بچیزي مانند آفتاب علم یافتی شهادت ده و إلّا آنرا واگذار. و در شهادت زنده
ساختن حقوق مردم و حفظ عقود از انکار و حفظ أموال براي صاحبان آنهاست. و نیز در حدیث آمده است که: شهود خود را
گرامی دارید چه خداوند بوسیله آنها حقوق از دست رفته را بصاحبانش برمیگرداند- و کسیکه بر امري گواه باشد و از او
گواهی بخواهند و امتناع کند تضییع حقی نموده است مگر اینکه دیگري گواهی دهد و حق ضایع نشود- و در امر حدود مخیّر
است بین شهادت و دریغ کردن از شهادت زیرا اقامه حدود از امور حسبی است و پرده پوشی بر کار مسلمانان هم حسبی است
و پرده پوشی افضل است. و رسول أکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود هر کس کار زشت مسلمانیرا پرده پوشی کند خداي ستار
در دنیا و آخرت کارهاي او را مستور خواهد داشت- و طالب آخرت را میسزد که از دروغ احتراز و اجتناب کند و در هر
گفتار و کرداري راستی را اختیار نماید [ صفحه 23 ] ویژه در امر شهادت و خداي تعالی فرماید و اجتنبوا قول الزور. [طریق
صدق بیاموز از آب صافی دل || براستی طلب آزادگی چو سرو چمن] و امانت نیز از صفات پسندیده است و خداوند امر
باداي امانت فرموده است هر چند در اینکه زمان صاحب امانت کمیاب میباشد. [أمین مجوي و مگو با کسی امانت عشق || در
اینکه زمانه مگر جبرئیل امین باشد] و عاقبت خیانت رسوائی است چنانکه صائب گوید: [خیانتهاي پنهان میکشد آخر برسوائی
|| که دزد خانگی را شحنه بازار میگیرد]
[ [سوره المائدة [ 5]: آیه 109
اشاره
125- یَومَ یَجمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ ما ذا أُجِبتُم قالُوا لا عِلمَ لَنا إِنَّکَ أَنتَ عَلّامُ الغُیُوبِ [ 109 ] -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-109 [از خدا بپرهیزید و دائما بیاد آورید عقاب و عتاب] روزي را که خداوند در آنروز پیمبران را جمع میکند و بآنها
میگوید: [آیا قوم شما در برابر دعوتی که شما آنها را نمودید] بشما چه جواب دادند: [آیا جواب ایمان و اقرار یا جواب کفر و
استکبار!] پیمبران بپاسخ باریتعالی گویند ما را [بالنسبه بعلم تو] علمی نیست [توئی که داناي هر پنهان و آشکار هستی] در
که نقل قول « لا عِلمَ لَنا » حقیقت تو هستی که داناي بتمام امور نهانی و پنهانی [که ما از آن بیخبریم] میباشی. - در جمله
1] آنکه چون هول روز قیامت آنها را فرا گیرد فهمشان ] [ 30 [ صفحه 24 - پیمبران است مفسّرانرا چند قول است: -قرآن- 14
میرود و از هول گویند ما را علمی نیست و اینکه قول عطا از إبن عباس و حسن و مجاهد و سدّي و کلبی است و قراء هم همین
قول را اختیار کردهاند. [ 2] آنکه مراد اینستکه ما را علمی مانند علم تو نیست چه ما را علم بغیب و باطن آنها نیست و اینکه
قول دیگر حسن بنا بروایت دیگر است و جبائی اینکه قولرا اختیار کرده و منکر قول اوّل است و گوید با اینکه خداوند در جاي
چگونه ممکن است هول قیامت « لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ » دیگر فرموده است لا یَحزُنُهُمُ الفَزَعُ الأَکبَرُ و در آیه دیگر
باعث ذهول عقل و فهم انبیاء شود- ممکن است جواب گفته شود که مقصود از فزع اکبر دخول در آتش است و مراد از لا
خوف علیهم مژده بنجات از أهوال اینروز است چنانکه بمریض گویند نترس ترا باکی نیست و چه نیکو گوید سعدي رحمه
366 در آنروز کز فعل پرسند و قول || اولو العزم را تن بلرزد ز هول بجائی که دهشت - 303 -قرآن- 322 - اللّه: -قرآن- 268
خورد انبیا || تو عذر گنه را چه داري بیا برادر ز کار بدان شرم دار || که در روي نیکان شوي شرمسار سر از جیب غفلت
برآور کنون || که فردا نمانی بخجلت نگون [ 3] بقول دیگر معناي [لا عِلمَ لَنا] چنین باشد که: ما بکردار آنها در وقت حیات
خودمان مطّلع و دانا هستیم و پس از مرگمان از آنچه گفته و کردهاند آگاه نیستیم و تو داناي بآنها هستی که از ما پنهان
[4] 39- است- زیرا استحقاق ثواب و جزاء در خاتمه کار و هنگام مرگ معلوم میشود و اینکه قول إبن انباري است. -قرآن- 23
مراد از آن لا عِلمَ لَنا إِلّا ما عَلَّمتَنا میباشد و چون جمله بر آن دلالت میکند بقیّه ذکر نشده است و حذف شده است و اینکه قول
5] مراد از آن تحقیق رسوائی آنهاست یعنی تو بحال آنها داناتري و ] 54- نیز روایت دیگر از إبن عباس است. -قرآن- 20
محتاج بشهادت ما نیست چون تو علّام الغیوب هستی [از مجمع]. [ صفحه 25 ] - در مجمع البیان گوید که: [حاکم أبو سعید]
در تفسیر خود گفته است اینکه آیه دلالت بر بطلان قول امامیّه دارد زیرا آنان گویند ائمه علیهم السّلام عالم بغیب هستند و
شیخ گوید در جواب گویم: [که اینکه گفتار أبو سعید ظلمی نسبت بامامیّه است زیرا هیچیک از امامیّه بلکه هیچیک از أهل
اسلام را سراغ نداریم که أحدي از مردمرا عالم بغیب بداند و هر کس مخلوقی را باین صفت توصیف کند از دین خارج است
و شیعه امامیّه هم از اینکه اتّهام بري و بیزاراند و هر کس آنها را باین گفتار نسبت دهد خداوند بین او و آنها حکم خواهد
از مجمع البیان]. ] «. کرد
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 110 تا 111
اشاره
إِذ قالَ اللّهُ یا عِیسَ ی ابنَ مَریَمَ اذکُر نِعمَتِی عَلَیکَ وَ عَلی والِدَتِکَ إِذ أَیَّدتُکَ بِرُوحِ القُدُسِ تُکَلِّمُ النّاسَ فِی المَهدِ وَ کَهلًا وَ إِذ
عَلَّمتُکَ الکِتابَ وَ الحِکمَۀَ وَ التَّوراةَ وَ الإِنجِیلَ وَ إِذ تَخلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیئَۀِ الطَّیرِ بِإِذنِی فَتَنفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیراً بِإِذنِی وَ تُبرِئُ
الأَکمَهَ وَ الَأبرَصَ بِإِذنِی وَ إِذ تُخرِجُ المَوتی بِإِذنِی وَ إِذ کَفَفتُ بَنِی إِسرائِیلَ عَنکَ إِذ جِئتَهُم بِالبَیِّناتِ فَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنهُم إِن
- هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِینٌ [ 110 ] وَ إِذ أَوحَیتُ إِلَی الحَوارِیِّینَ أَن آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنّا وَ اشهَد بِأَنَّنا مُسلِمُونَ [ 111 ] -قرآن- 1
21 [ صفحه 26 ] او پیمبرانش را بتعلیم و تثبیت - جبرئیل علیه السّلام فرشتهاي که خداوند بوسیله -قرآن- 1 « بِرُوحِ القُدُسِ » 693
یعنی در دو حالت کودکی و بزرگی و « فِی المَهدِ وَ کَهلًا » مؤیّد میدارد و بقولی روح طاهر نیرومند عیسی علیه السّلام است
تخیل بباطل « سِحرٌ » پیس « الَأبرَصَ » کور مادر زاد « الَأکمَهَ » دانش سودمند « الحِکمَۀَ » آنچه نوشته باشد « الکِتابَ » ضعف و توانائی
وحی القاء معنی بنفس بطور پنهانی و آن بوسیله فرشته اگر باشد « أَوحَیتُ » تا حدّي که آدمی هر چیز را بغیر حقیقتش ببیند
حواري از حور است که بمعنی سفید خالص است و خلصاء « الحَوارِیِّینَ » وحی است و اگر بدون وسیله ملک باشد الهام است
-130- مؤمنین بحضرت عیسی علیه السّلام را بمناسبت خلوص نیّات و پاکی طینتشان و باطنشان حواریّین گفتند. -قرآن- 106
519- 374 -قرآن- 502 - 294 -قرآن- 363 - 281 -قرآن- 287 - 255 -قرآن- 269 - 229 -قرآن- 243 - 197 -قرآن- 218 - قرآن- 186
تفسیر معانی-
اشاره
[پس از آنکه خداي سبحانه و تعالی پرسش از انبیاء و پاسخ آنها را بطور اجمال در آیه قبلی بیان فرمود نظر بسوء فهمی که در
پیروان حضرت مسیح راجع بمعجزات او مشهود و او را از درجه نبوت بالا برده و براي خداوند زن و فرزند قائل شدهاند براي
ردّ عقاید آنها مسیح علیه السّلام را بالأخص مورد تعرض قرار داده فرماید:] 110 - بیاد آور [ یا محمّد] زمانی را که خداوند
گوید: اي عیسی پسر مریم بیاد آر نعمتی را که بر تو انعام کردم [آنکه ترا برسالت برگزیدم و بنبوّت مشرف ساختم و بدون
پدر بوجودت آوردم و ترا آیتی بر قدرت خود ظاهر کردم] و بیاد آر نعمتی را که بر مادرت [تقیّه طاهره] انعام نمودم [و او را
از آنچه باو نسبت دادند بري ساختم و بنسبت مانند تو پسري او را شرافتمند قرار دادم] و بیاد آر آنکه ترا بروح پاك [یعنی
جبرئیل] تأیید کردم و بتو نیروئی دادم که چه در گاهواره و چه در حالت کهولت [سی سالگی] با مردم سخن راندي و بیاد آر
هنگامیرا که ترا خواندن کتاب [یعنی خواندن خط] و حکمت [یعنی علم بحقایق امور و شریعت] و توراة و انجیل آموختم و
بیاد آر زمانی که از گل بامر و اراده من [نه بقدرت و توانائی خودت بلکه براي آنکه بامر من معجزهاي بدست تو ظاهر شود و
الّا شأن تو مانند تمام پیمبران است] مرغی ساختی و در آن هیکل و صورت مرغ، روح دمیدي و بامر و اراده [ صفحه 27 ] من
مرغی زنده [یعنی خفاشی] شد و نیز باراده و أمر من [و دعاي تو] کور مادرزاد بینا گشت و بیمار مبتلاي ببرص شفا یافت و باز
بیاد آور موقعی را که بامر و اراده من و دعاي تو مرده زنده گشت [و از قبر بیرون آمد و مردم او را زنده دیدند] و بیاد آور
هنگامیرا که بنی اسرائیل را از آزار بتو و کشتن تو باز داشتم و زمانی که تو براي آنها معجزات آوردي و پارهاي از آنان که
منکر نبوت تو شدند و کفر آورده بر حقیقت پرده پوشی کردند و تمام اینکه معجزات را دیده و گفتند اینها جز جادوي واضح
و آشکار چیز دیگري نیست. 111 - و بیاد آور [از نعمات ما] زمانی را که من بحواریّون [بوسیله آیات و بیّناتی که تو بآنها ارائه
کردي] الهام کردم و القآء نمودم که بمن و بفرستاده من ایمان آورید. أصحاب تو [یعنی حواریون] بپاسخ گفتند ما ایمان
آوردیم [و رسول تو را تصدیق نمودیم] و گواه باش به اینکه که ما تسلیم بفرمان تو شدهایم و مطیع و منقاد امر تو میباشیم. -
أنبیاء عظام علیهم ال ّ ص لوة و السّلام مطلقا از خود دعوي نداشتند و آنچه میگفتند ابلاغ فرمان حق بود و معجزاتیکه بر حسب
مصالح و مقتضاي زمان اظهار مینمودند جز بأمر و مشیّت و اراده خداي تعالی نبود و در درخواستها و دعاهاي خود از درگاه
ربوبیّت ابراز انانیّتی از وجود خویشتن نکرده بلکه فانی محض بودند و از زبان آنها جز حقّ مطابق با واقع و حکمت و دانش
چیزي جاري و ساري نمیگردید أولیاء خدا نیز بدنبال پیمبران چنین بوده همه وقت دم از فنا زدهاند و بیجهت نادانان از امّتها
در باره أنبیاء و اولیآء غلو کرده و خلق را بگمراهی سوق دادهاند هم خود گمراه شده و هم دیگران را بگمراهی دچار کردهاند.
[ضلّوا و اضلّوا] چه نیکو فرماید ملّاي معنوي رحمه اللّه. چون بباطن بنگري دعوي کجاست || او و دعوي پیش آن سلطان
فناست مات زید زید اگر فاعل بود || لیک فاعل نیست او عاطل بود [ صفحه 28 ] او ز روي لفظ نحوي فاعل است || ورنه او
مفعول و موتش قاتل است
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 112 تا 115
اشاره
إِذ قالَ الحَوارِیُّونَ یا عِیسَ ی ابنَ مَریَمَ هَل یَستَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَینا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ قالَ اتَّقُوا اللّهَ إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 112 ] قالُوا
نُرِیدُ أَن نَأکُلَ مِنها وَ تَطمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعلَمَ أَن قَد صَ دَقتَنا وَ نَکُونَ عَلَیها مِنَ الشّاهِدِینَ [ 113 ] قالَ عِیسَ ی ابنُ مَریَمَ اللّهُمَّ رَبَّنا أَنزِل
عَلَینا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَۀً مِنکَ وَ ارزُقنا وَ أَنتَ خَیرُ الرّازِقِینَ [ 114 ] قالَ اللّهُ إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیکُم
اي هل یطیع یعنی آیا « هَل یَستَطِیعُ » 665- فَمَن یَکفُر بَعدُ مِنکُم فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ العالَمِینَ [ 115 ] -قرآن- 1
بمعنی خوان است « مائِدَةً » مایل است خدا جواب ترا بدهد و استطاع بمعنی أطاع آمده چنانکه استجاب بمعنی اجاب میباشد
یعنی سفره و ازهري در کتاب تهذیب اللّغۀ گفته است که آن در معنی مفعول له است هر چند در لفظ فاعله است چه از مادّه
عید از مادّه عود است که در وقت معلوم چیزي بسوي انسان « عِیداً » عطاء میباشد و ماد زید عمروا یعنی اعطی زید عمروا
153 -قرآن- - 19 -قرآن- 143 - برگشت کند و گفتهاند سرور عائد را نیز عید گویند و بدینجهت عید را عید گفتهاند. -قرآن- 1
[ 376-368 [ صفحه 29
تفسیر معانی-
اشاره
-112 و بیاد آور هنگامیرا که أصحاب عیسی علیه السّلام باو گفتند اي عیسی بن مریم آیا پروردگارت مسئلت ترا اجابت
خواهد کرد که براي ما خوان طعامی از آسمان فرو فرستد! عیسی علیه السّلام گفت: از خدا بپرهیزید [از اینکه چیزي بخواهید
که سایر امم نخواستهاند] اگر ایمان آورده و تصدیق رسالت مرا کردهاید. 113 - حواریّون گفتند [از راه معذرت خواهی و
پوزش از اینگونه خواهش] [اینکه مسئلت ما از آنجهت است] که میخواهیم و مایلیم که از آن غذاي آسمانی بخوریم و دلهاي
ما مطمئن و یقینمان ثابت شود و حقّا بدانیم که تو براستی از جانب خداوند برسالت آمدهاي [و ما را بمعاونت خود برگزیدهاي
و باجابت خواهش ما از ما خشنود میباشی] و بر آن از زمره گواهان بوحدانیّت خدا و برسالت و نبوت تو بوده باشیم [و اینکه
نزول مائده دلیلی براي ما در برابر بنی اسرائیل باشد]. 114 - عیسی بن مریم علیه السّلام [چون التماس آنها بدید از جانب قوم
خود] عرض کرد، پروردگارا اي مالک امر ما براي ما خوان طعامی از آسمان فرود آور که براي ما و مردم زمان ما و کسانی
که پس از ما بیایند عیدي و روز سروري باشد و نشانه عظیمی از جانب تو و دلالت و حجّتی براي هدایت مردم [جهت اقرار
بتوحید و صحّت دعوت و نبوت پیامبر تو] باشد و بما روزي ده [و شکر اینکه نعمت را روزي ما گردان] زیرا تو بهترین روزي
115 - خداوند [در پاسخ درخواست او] فرمود من مائدة را براي 531- قرآن- 493 - .« تَرزُقُ مَن تَشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ » رسانها میباشی
شما خواهم فرستاد ولی بعد از فرستادن آن هر کس کفران کند و یا کافر شود او را بعذابی معذّب میکنم که احدي از مردم
جهانیان را بچنان عذابی معذّب نکرده باشم. گفتهاند درخواست حواریّون از عیسی علیه السّلام که مائده براي آنها نازل شود
دو صورت ممکن است داشته باشد یکی آنکه خواستهاند در ایمان پایدارتر و ثابتتر شوند چنانکه إبراهیم علیه السّلام عرض
کرد ربّ ارنی کیف تحیی الموتی دیگر [ صفحه 30 ] آنکه اینکه درخواست پیش از استحکام ایمان و أوایل امر آنها بوده
است و قبل از علم آنها بسایر معجزات عیسی از قبیل شفاي کور مادر زاد و ابرص و غیره بوده است.
[ [سوره المائدة [ 5]: آیات 116 تا 120
اشاره
وَ إِذ قالَ اللّهُ یا عِیسَی ابنَ مَریَمَ أَ أَنتَ قُلتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَینِ مِن دُونِ اللّهِ قالَ سُبحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَن أَقُولَ ما لَیسَ
إِّن کُنتُ قُلتُهُ فَقَد عَلِمتَهُ تَعلَمُ ما فِی نَفسِی وَ لا أَعلَمُ ما فِی نَفسِکَ إِنَّکَ أَنتَ عَلّامُ الغُیُوبِ [ 116 ] ما قُلتُ لَهُم إِلاّ ما
ٍ
لِی بِحَق
ّ
ِ
أَمَرتَنِی بِهِ أَنِ اعبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُم وَ کُنتُ عَلَیهِم شَهِیداً ما دُمتُ فِیهِم فَلَمّا تَوَفَّیتَنِی کُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیهِم وَ أَنتَ عَلی کُل
شَیءٍ شَهِیدٌ [ 117 ] إِن تُعَذِّبهُم فَإِنَّهُم عِبادُكَ وَ إِن تَغفِر لَهُم فَإِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 118 ] قالَ اللّهُ هذا یَومُ یَنفَعُ الصّادِقِینَ
صِ دقُهُم لَهُم جَنّاتٌ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِ یَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ ذلِکَ الفَوزُ العَظِیمُ [ 119 ] لِلّهِ مُلکُ
اي تنزیها لک یعنی تو « سُبحانَکَ » [ 984 [ صفحه 31 - شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 120 ] -قرآن- 1
ِ
السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ ما فِیهِنَّ وَ هُوَ عَلی کُل
اي ما ینبغی لی یعنی مرا نمیرسد و من سزاوار و شایسته آن « ما یَکُونُ لِی » از هر گونه نقص و شباهت بمخلوق منزّه هستی
اي شاهدا و حفیظا بما أمرتهم یعنی « شَهِیداً » یعنی تو عالم بسرّ و باطن من هستی و من داناي بسرّ تو نیستم « ما فِی نَفسِی » نیستم
از مراقبه است یعنی حافظ و مراقب و « الرَّقِیبَ » تو گواه حال آنها بودهاي و آنچه را مأمور بآن بودهام ضبط و حفظ کردهاي
414 [اینکه پرسش خداي تعالی - 279 -قرآن- 401 - 199 -قرآن- 269 - 108 -قرآن- 182 - 13 -قرآن- 90 - نگهبان. -قرآن- 1
مخصوص بعیسی علیه السّلام است تا جواب دهد و جواب او توبیخ و نکوهشی است براي آنکس که بغیر اینکه جواب دعوي
دارد و دلیل قاطعی است بر اینکه قوم آنحضرت پس از او گفتار او را تغییر و تبدیل داده و در باره او دروغی را ادعا کرده و
بهتانی باو بستند که او هرگز چنین نفرموده بود بلکه آنها را بعبادت خداي یکتا امر نموده بود و آنها مدعی الوهیّت عیسی و
مادرش شدند و بکفر تثلیث مبتلا گشتند]. 116 - و بیاد آور [ یا محمّد] هنگامیرا که [در روز رستاخیز] خدا فرماید: اي عیسی
بن مریم آیا تو بمردم گفتی مرا و مادرم را بغیر از خداي واحد خدایانی بدانید! [و از حدّ توحید خدا و افراد او بپرستش و
تقدیس تجاوز کنید!] آیا اینکه گفتار تو بود یا اینکه افتراء و اختلاق از جانب خود آنمردم بود!] عیسی بپاسخ گوید [جلّ
علاؤك] تو منزه هستی [از اینکه پیمبري بفرستی که خود دعوي الوهیّت کند و کفران نعمت تو نماید و مردم را بسوي خود و
پرستش خویش بخواند] مرا نمیرسد و شایسته آن نیستم که چیزي بگویم که سزاوار آن نیستم و حقّ آن را ندارم. اگر چنین
چیزي گفته باشم حقّا که تو بآن دانا هستی تو از ضمیر و سرّ من آگاهی و بباطن من علم داري و من بآنچه در سرّ تو و غیب
تست دانا نیستم. توئی که داناي کامل بتمام امور نهانی و پنهانی میباشی [و چیزي بر تو و ذات مقدّس تو مخفی و پوشیده
117 - من سواي آنچه مرا مأمور بگفتن آن فرموده بودي بآنها نگفتم [و امر تو اینکه بود که بگویم]: [ نیست]. [ صفحه 32
خدائیرا بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست [منهم بندهاي هستم مانند شما جز اینکه مرا مخصوص رسالت بسوي
شما فرموده است] و تا من در میان آنها بودم و دوام داشتم، گواه بر آنها بودم [و مراقب گفتار و کردار آنها بودم اقرار بحق و
مقاومت در برابر باطل مینمودم و اینکه عقاید خطیره در مدّت حیات من موجود نبود] و چون مرا قبض روح فرمودي [و ببالا
بردي] تو خود مراقب و نگهبان آنها بودهاي و تو هستی که بر هر چیز شاهد و گواه میباشی [و چیزي بر تو مخفی و پوشیده
نیست]. 118 - [اینک هم امر بدست تست و مالک و مدبّر کار من و آنها تو هستی] اگر آنها را عذاب کنی بندگان تو هستند
[و قادر بدفع ضرر از خود نیستند و کسیرا هم مجال چون و چرا در کار تو نیست و چون تائب نشدهاند بجزاي اعمال و گفتار
خود میرسند] و اگر آنها را بیامرزي [و توبه آنها را بپذیري آمرزش کار تست] و حقا تو هستی تو که بر امر خود غالب میباشی
و حکمت شعار تست و آنچه کنی بمقتضاي حکمت و صلاح است. 119 - خداوند [در آن روز یعنی رستاخیز] فرماید اینکه
روز روزي است که صدق گفتار و کردار راستگویان و درست کرداران [که در دنیا راستگو بودند و راستگوئی پیمبران را
تصدیق داشتند] بآنها سود میدهد [و در پاداش اینکه صدق] براي آنها باغها و بستانهائی در بهشت عدن است که از زیر
درختها و کاخهاي آنها نهرهاي آب جاري است و در آن باغها و در آن نعیم ابدي إلی الابد جاوید و دائم و مخلد خواهند
بود، هم خدا از آنها راضی و هم آنها از خدا راضی خواهند بود و اینکه خود رستگاري عظیمی است [و اینکه عنایات و
تحصیل ثواب نعمتی است که برتر از آن نعمتی نیست]. 120 - [چرا چنین نباشد و حال آنکه] مالکیّت آسمانها و زمین و آنچه
از عوالم در آنها موجود است مختصّ خداست و همه از آن اوست و اوست که بر همه [ صفحه 33 ] چیز قادر است و تواناي
بهر امري است [معدوم بدست او موجود و موجود بامر او معدوم]. نیست خلقش را دگر کس مالکی || شرکتش دعوي کند
] 52- اّلعِزَّةِ عَمّا یَصِ فُونَ -قرآن- 1
ِ
هر هالکی واحد اندر ملک او را یار نی || بندگانش را جز او سالار نی سُبحانَ رَبِّکَ رَب