گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد سوم
[سوره الأنعام [ 6]: آیات 10 تا 11



اشاره
وَ لَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِکَ فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنهُم ما کانُوا بِهِ یَستَهزِؤُنَ [ 10 ] قُل سِیرُوا فِی الَأرضِ ثُمَّ انظُرُوا کَیفَ کانَ
استهزاء یعنی مسخره کردن و سبک و حقیر شمردن که غالبا بخنده و نیشخند « استُهزِئَ » 203- عاقِبَۀُ المُکَذِّبِینَ [ 11 ] -قرآن- 1
اي استهزءوا یعنی مسخره « سَخِرُوا » یعنی بآنها احاطه کرد و بآنها وارد شد بطوریکه راه خروج نداشتند « فَحاقَ » منجر شود
10 - [خداوند پس از آن براي تسلیت پیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله 187- 108 -قرآن- 177 - 13 -قرآن- 99 - کردند. -قرآن- 1
و سلّم بصیغه قسم فرماید] بحقّ سوگند که کافران بپیمبران سلف هم که پیش از تو بودند نیز مسخره کردند و آنها را خفیف و
حقیر قرار دادند [و استهزاء بتو امر تازهاي نیست و سابقه دارد بنابراین غمین مباش و بدان که] خداوند بر آنها محیط است و
آنچه را که بآن استهزاء میکنند عواقبش آنها را فرا خواهد گرفت و راه فراري براي آنها نخواهد گذاشت. 11 - [و اگر مشرکان
را در اینباب شکّی است بآنها بگو] در روي زمین گردش کنید [و بتاریخ و آثار سابقین از عاد و ثمود و قوم فرعون و لوط
واقف شوید] سپس نظر کنید و عبرت بگیرید و ببینید که فرجام حال تکذیب کنندگان پیمبران چه بوده و بکجا انجامیده است.
[ [ صفحه 44
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 12 تا 16
اشاره
قُل لِمَن ما فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ قُل لِلّهِ کَتَبَ عَلی نَفسِهِ الرَّحمَۀَ لَیَجمَعَنَّکُم إِلی یَومِ القِیامَۀِ لا رَیبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَ هُم
فَهُم لا یُؤمِنُونَ [ 12 ] وَ لَهُ ما سَ کَنَ فِی اللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ [ 13 ] قُل أَ غَیرَ اللّهِ أَتَّخِ ذُ وَلِیا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ
هُوَ یُطعِمُ وَ لا یُطعَمُ قُل إِنِّی أُمِرتُ أَن أَکُونَ أَوَّلَ مَن أَسلَمَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ المُشرِکِینَ [ 14 ] قُل إِنِّی أَخافُ إِن عَصَیتُ رَبِّی عَذابَ
اي التزمها و فرض « کَتَبَ عَلی نَفسِهِ » 651- یَومٍ عَظِیمٍ [ 15 ] مَن یُصرَف عَنهُ یَومَئِذٍ فَقَد رَحِمَهُ وَ ذلِکَ الفَوزُ المُبِینُ [ 16 ] -قرآن- 1
المراد لیحشرنّکم یعنی شما را در روز رستاخیز « لَیَجمَعَنَّکُ م » و أوجب علی نفسه یعنی بر خود لازم و فرض و واجب کرد
تقدیرش انتم الّذین خسروا میباشد و مراد از خسارت و زیان در اینجا ترك « الَّذِینَ خَسِرُوا » محشور سازد و البته گرد هم آورد
اي ناصرا « وَلِیا » یا از سکنی است و یا بقولی از سکون است و مراد بی حرکت بودن است « ما سَکَنَ » مقتضیات عقل و علم است
منشیء و مبدع و الفطرة ابتداي خلقت و آفرینش « فاطِرِ » و معینا و مولی و مالکا یعنی یار و یاور و آقا و صاحب اختیار و مالک
126 -قرآن- - 25 -قرآن- 108 - است [إبن عباس رحمه اللّه گوید من معنی فاطر را نمیدانستم تا اینکه دو نفر اعرابی -قرآن- 1
541 [ صفحه 45 ] نزد من آمدند و در باره چاهی قضاوت خواستند - 451 -قرآن- 533 - 354 -قرآن- 441 - -235-214 قرآن- 342
ابتدأت حفرها- یعنی من ابتداء و اوّل شروع بکندن آن چاه کردم] و أصل فطر بمعنی « اي» یکی از آنها گفت: أنا فطرتها
اي یبعد عنه یعنی کیست که از او امروز دور کند یا کسیکه « مَن یُصرَف عَنهُ » شکافتن است و إذا السماء انفطرت- اي- انشقّت
358- 258 -قرآن- 347 - اي أنجاه یعنی از هول روز قیامت او را نجات دهد. -قرآن- 237 « رَحِمَهُ » از او دور کند
تفسیر معانی-
اشاره
-12 [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بگو [باین کافران و مشرکان] آسمانها و زمین از آن کیست! [اینکه عالم کون و آنچه در
آن است متعلّق بکیست! و اینکه عالم وجود و آنچه را در بردارد صاحبش کیست! اینکه آسمانها که بکواکب مزیّن گشته و
اینکه زمینی که گسترش یافته و نهرها در آن جاري و کوهها در آن برقرار است و اینکه عواملی که جز آفرینندهاش کسی بآن
احاطه ندارد مالک و صاحب اختیارش کیست!] بآنها بگو [احدي را مجال انکار نیست و جواب آن بدیهی است] تمام آنها
متعلّق بخداي [واجب الوجود مالک الملک و الملکوت ذو الرحمۀ و الجبروت] است] و اینکه خدائی که آسمانها و زمین و
آنچه در آنهاست ایجاد کرده و ما جز باندکی از آنها پی نبردهایم و دانش ما بالنسبه بآنچه نمیدانیم نسبت ذرّه بکوههاي بلند و
اقیانوسهاي بیکران است] رحمت و مهربانی را نسبت ببندگانش بر خویشتن فرض و واجب فرموده است و قسم یاد فرموده
است که شما را در روز رستاخیز و قیامتی که شکی در وقوع آن نیست گردهم آورد و همگان را محشور سازد و در آنروز
کسانیکه بخویشتن ضرر زده و بخود زیان وارد ساختهاند [یعنی فطرتشان فاسد و داراي نفوس بداندیش بودهاند و بنور دین
مهتدي نشده و خویشتن را از فکر و نظر در آیات کون محروم داشتهاند و چشم عقل و حکمت آنها بسته و پیوسته تابع هواهاي
نفسانی بودهاند و تقالید آباء و بدي راي و تعصّب جاهلیت و درد حسد، از نظر صحیح و فهم سلیم بازشان داشته و کور ساخته
است] کسانی هستند [که پیروي عقل و علم را نکرده ببعث و ثواب و عقاب] ایمان نیاوردهاند. 13 - [آنچه در آسمانها و زمین
است مال خداست] و آنچه در شب و روز [ صفحه 46 ] ساکناند یعنی سکنا دارند و شب و روز مشتمل بر آنهاست یا آنچه در
شب و روز ساکناند و حرکت ندارند و آنچه جنبش دارند و ساکن نیستند متعلق بخداست [و کمال احاطه و تمام تصرّف را
بکلیّه موجودات دارد] و اوست که بهر گفتاري و دعائی شنوا و بهر کردار و نیّتی داناست. 14 - بگو [ یا محمّد باین مشرکان]
آیا من غیر از خدا مالک و مولی و صاحب اختیاري اختیار کنم [که مرا یاري کند یا دفع ضرر و زیانی از من نماید یا جلب
خیر و سودي براي من کند] آیا غیر خدائی که خالق و منشیء و موجد آسمانها و زمین است براي ولایت و سرپرستی و آقائی
خویش قائل شویم! و حال آنکه آن خدائی است که میخوراند و روزي بخلق میدهد و خود نمیخورد و حاجتی بخلق ندارد [و
شما کسانی را میپرستید که خود محتاج بطعاماند اگر از سایر بندگان باشند و بیحسّ و بیتأثیراند اگر از بتان و ساختههاي
سنگ و چوب باشند]. بگو [ یا محمّد] من مأمور شدهام نخستین کسی باشم که تسلیم امر خالق خود گشته و اسلام آورده و
اطاعت کرده باشم و مرا نهی فرموده است از اینکه در شمار مشرکان بخداي واحد باشم. 15 - بگو [ یا محمّد] من بیم دارم و
ترسانم که ترك أمر و نهی پروردگار خود کنم و نافرمانی نمایم [و بعبادت غیر او بپردازم یا مولائی غیر او برگزینم] و گرفتار
عذاب و شکنجه روز رستاخیز که روز بزرگ و سختی بر بندگان خداست گردم. گفتهاند که مشرکان مکّه برسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله عرض کردند یا محمّد تو ملّت و قوم خود را ترك کردي و میدانیم که چیزي جز فقر و دست تنگی ترا باین
عمل وادار نکرده است ما حاضریم که از أموال خود براي تو جمعآوري کنیم و ترا بینیاز و توانگرترین قوم خود نمائیم و تو
از اینکه دعوت دست برداري لذا اینکه آیات نازل گردید. 16 - آن کسی که در آن روز عظیم عذاب از او برداشته شود حقّا
که خداوند باو رحم کرده و انعام فرموده است و اینکه رفع عذاب و رحم الهی رستگاري و پیروزي [ صفحه 47 ] ظاهر و
آشکاري است. و محتمل است که معنی آیه اینکه باشد که: [عذاب از أحدي بر داشته نمیشود مگر برحمت خدا]. چنانکه در
روایت آمده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود قسم بکسیکه جان من بدست اوست هیچیک از مردمان بعمل
خود داخل بهشت نمیشود [عرض کردند شما هم یا رسول اللّه] فرمود منهم مگر آنکه فضل و رحمت خدا شامل حالم شود. [و
در گفتن اینکه مطلب دست خود را بر بالاي سر خویش گذاشت و صداي خود را باداي اینکه حدیث برداشت.] [نقل از تفسیر
مجمع البیان]. زمانی که حال پیامبر معصوم یعنی خاتم الأنبیاء و المرسلین اینکه باشد که باو وحی شود که بگو: [من در
صورت نافرمانی ترسان از عذاب روز بزرگ رستاخیز هستم] حال ما چه خواهد بود! و حال تو اي آدمیزاد مسکین مغرور که
بریسمان اوهام و خیالات واهی خود را آویختهاي و بغیر خدا پناه برده و برده غیر او شدهاي چه خواهد بود!]
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 17 تا 19
اشاره
شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 17 ] وَ هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ وَ هُوَ
ِ
وَ إِن یَمسَ سکَ اللّهُ بِضُ رٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِن یَمسَ سکَ بِخَیرٍ فَهُوَ عَلی کُل
الحَکِیمُ الخَبِیرُ [ 18 ] قُل أَيُّ شَیءٍ أَکبَرُ شَهادَةً قُلِ اللّهُ شَهِیدٌ بَینِی وَ بَینَکُم وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا القُرآنُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ أَ إِنَّکُم
[ 504 [ صفحه 48 - لَتَشهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَۀً أُخري قُل لا أَشهَدُ قُل إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِی بَرِيءٌ مِمّا تُشرِکُونَ [ 19 ] -قرآن- 1
« بِخَیرٍ » اي ببلیّۀ کمرض أو فقر و الضّرّ ضدّه النفع و آن چیزي است که بجان یا بدن یا آبرو یا مال آدمی زیانی وارد کند « بِضُ رٍّ »
قهر غلبه و « القاهِرُ » خیر آنچیزي است هر کس باو راغب باشد و نفس باو مایل گردد مانند عقل و عدل و ضدّ آن شرّ است
إنذار خبر دادنی است که در آن تخویف و ترسانیدن باشد « لِأُنذِرَکُم بِهِ » خوار کردن طرف است که با هم صورت گیرد
معطوف است بر ضمیر مخاطبین یعنی تا شما « وَ مَن بَلَغَ » بخلاف تبشیر که خبر دادنی است که در آن سرور و خوشحالی باشد
-156- 10 -قرآن- 147 - را اي أهل مکّه و سایر کسانیکه اینکه قرآن بآنها میرسد از سیاه و سرخ بوسیله آن بترسانم. -قرآن- 1
17 - و اگر خداوند سختی و ضرري [مانند درد یا فقر و بیماري و یا هر 509- 354 -قرآن- 492 - 272 -قرآن- 333 - قرآن- 262
مکروهی] نصیب تو گرداند کاشفی [یعنی برطرف کننده و مزیلی براي آن مرض یا مکروه و مفرّجی براي آن کرب یا فقر و
اندوه] جز خود او [تبارك و تعالی] نیست و اگر خیر و سعادتی [مانند وسعت رزق و بینیازي یا تندرستی و صحّت در مال و
بدن یا هر آنچه محبوب تو باشد] بتو وارد گردد و عاید تو شود [باز از طرف خود اوست] و اوست که بر هر چیز [از خوبی و
بدي رسانیدن] تواناست [و احدي را بر دفع آنچه او براي بندگانش از مکروه یا محبوب اراده کند توانائی و قدرت نیست و لذا
بر مسلمان فرض است که جز بخداي خود توجّه بغیر نکند و جلب نفع و دفع ضرر را بحول و قوت الهی موکول دارد]. 18 - و
اوست قاهر و قادري که مستولی بر بندگان خویش است [و اینکه فوقیّت مکانی نیست و مراد فوقیّت رفعت و منزلت و امر و
غلبه است چه تمام بندگان در تحت تسلط و استیلاء و تسخیر و ذلّت اویند و اقتدار او منفکّ و جداي از احدي نیست] و اوست
حکیم [یعنی با قدرتی که دارد و فوقیّت و رفعتی که او راست جز بمقتضاي حکمت و مصلحت کاري نمیکند] و اوست خبیر
[یعنی داناي باحوال [ صفحه 49 ] و صلاح بندگان خود و بحالشان آگاه است]. و حافظ گوید: گر رنج پیشت آید و گر راحت
اي حکیم || نسبت مکن بغیر که اینها خدا کند] 19 - [مروي است که مشرکان قریش برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله عرض
کردند یا محمّد ما در باره تو از یهود و نصاري پرسش کردیم و آنها گفتند که نزدشان ذکري از تو و صفات تو نیست لذا
کیست شهادت دهد به اینکه که تو پیامبر خدا هستی شاهدي بما ارائه کن و لذا اینکه آیه نازل گردید]. [ یا محمّد بمشرکان]
بگو شهادت چه چیز و کدام موجود بزرگتر از شهادت خداست! بگو خدائی که [در او دروغ و خطا و خلاف واقع راه ندارد و
تعالی شأنه] گواه بین من و بین شما [بر صدق و راستگوئی] من است و اینکه قرآن از آن جهت بمن وحی شده است تا شما را
بوسیله آن [از عذاب الهی و وعیدهائیکه در آن است] بترسانم [و تا قیام قیامت در هر مکان و زمانی بکسانیکه اینکه قرآن
میرسد منذر و ترساننده باشد]. آیا شماها شهادت میدهید که با خداي واحد خدایان دیگري هم شریک هستند! بگو من که
چنین شهادتی نمیدهم- بگو من شهادت میدهم که فقط اوست معبود یکتا [و خداي واحد] و من بیزارم از آنچه شما براي خدا
شریک میسازید [و بعبادت اصنام و انواع بت و اشخاص میپردازید].
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 20 تا 24
اشاره
الَّذِینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یَعرِفُونَهُ کَما یَعرِفُونَ أَبناءَهُمُ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَ هُم فَهُم لا یُؤمِنُونَ [ 20 ] وَ مَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَی اللّهِ
کَ ذِباً أَو کَ ذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لا یُفلِحُ الظّالِمُونَ [ 21 ] وَ یَومَ نَحشُرُهُم جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشرَکُوا أَینَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنتُم
تَزعُمُونَ [ 22 ] ثُمَّ لَم تَکُن فِتنَتُهُم إِلاّ أَن قالُوا وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشرِکِینَ [ 23 ] انظُر کَیفَ کَذَبُوا عَلی أَنفُسِهِم وَ ضَلَّ عَنهُم ما کانُوا
افتراء در قرآن بمعنی کذب و شرك و ظلم « افتَري » اي یعرفون رسول اللّه « یَعرِفُونَهُ » [ 561 [ صفحه 50 - یَفتَرُونَ [ 24 ] -قرآن- 1
اي ضلالتهم او کفرهم او معذرتهم أو « فِتنَتُهُم » اي نجمعهم یعنی جمع میکنیم و گرد هم میآوریم آنها را « نَحشُرُهُم » آمده است
وَ» جوابهم و از اینکه جهت فتنه فرموده است که اظهار آنان کذب است و فتنه بمعنی آزمایش است و مراد عاقبت شرك است
- 16 -قرآن- 43 - اي زال و ذهب و بطل افتراؤهم یعنی باطل و محو شد و از دست آنها رفت و پوچ شد. -قرآن- 1 « ضَ لَّ عَنهُم
394- 200 -قرآن- 375 - 122 -قرآن- 187 - -52 قرآن- 109
تفسیر معانی-
اشاره
-20 آنانکه [سابقا] بآنها کتاب دادهایم [یعنی یهود و نصاري که توراة و انجیل بآنها دادهایم] محمّد صلّی اللّه علیه و آله را
میشناسند [که او خاتم انبیاء و مرسلین است چنانکه پسران خود را میشاسند- اینکه اشخاص بخویشتن ضرر و زیان میرسانند
که ایمان نمیآورند [زیرا سرمایهاي را که با آن کسب ایمان میکنند ضایع و تباه میسازند و بواسطه عناد و حسدشان نه از راه
جهل و نادانیشان بپیامبر ما و قرآن ایمان نمیآورند و در اینکه معامله زیان خواهند نمود]. 21 - کیست ستمکارتر از آنکس که
بر خدا دروغ ببندد! [یعنی ظالمتر او کسی نیست] یا ستمکارتر از کسیکه بآیات خدا و بمحمّد و معجزات او تکذیب کند [و
کتاب خدا را دروغ بپندارد] [و آیات کونیّه را که دلالت بر وحدانیّت صانع دارد بنظر نیاورد و عبث بپندارد] حقّا که چنین
مردمان ظالمی رستگار [ صفحه 51 ] نخواهند شد [و از رحمت خدا و ثواب او و نجات از آتش و عقاب او برخودار نخواهند
گشت]. - در آیه بیستم مذکور در بالا اگر [الَّذِینَ] دوّم را صفت [الَّذِینَ] اوّل بگیریم مراد همان أهل کتاب است که ایمان
نیاورده و دچار خسران شدهاند و اگر مبتدا بگیریم جمیع کفّار را از مشرکین و أهل کتاب معا و مجتمعا فرا میگیرد. -قرآن-
85 - أبو حمزه ثمالی گفته است که چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بمدینه نزول اجلال فرمود عمر - -56-44 قرآن- 73
بن الخطّاب بعبد اللّه بن سلام گفت خداوند بپیمبرش خبر داده است که أهل کتاب او را میشناسند همچنانکه پسران خود را
میشناسند اینکه معرفت چگونه است عبد اللّه بن سلام گفت: ما رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را در بین شما بهمان صفتی
که خدا او را توصیف کرده است میبینیم همچنانکه هر یک از ما پسر خود را در بین سایر پسران ببیند و بشناسد و تشخیص
بدهد و بآنکسیکه من باو سوگند یاد میکنم قسم است که من بمحمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شناساترم از معرفتی که بپسرم
دارم. عمر باو گفت اینکه چگونه میشود! إبن سلام گفت من او را به نعت و صفتی که خداوند در کتاب ما [توراة] توصیف
فرموده شناختم و شهادت میدهم که او همان خود اوست امّا در باره پسرم نمیدانم که ما در او چه کرده و چگونه او را آورده
است. عمر گفت حقّا که خوب واقف شده و تصدیق کرده و بحقیقت رسیدهاي [مجمع]. - [فاء] در [فَهُم لا یُؤمِنُونَ] فاء سببیّه
است چونکه ایمان طبیعی و فطري آدمی است و معنی آیه اینستکه بسبب ضایع ساختن فطرت اصلیّه و عقل سلیم ایمان
22 - و روز که همگان [یعنی تمام ملل را بدون فرق بین ملّتی و ملّت 38- نمیآورند و دچار خسران و زیان میشوند. -قرآن- 15
دیگر] در رستاخیز گرد هم آوریم سپس بآنها که براي ما شریک قرار دادهاند گوئیم: کجایند شریکهائی که آنها را معبود و
آلهه خود میپنداشتید [و گمان میکردید آنها [ صفحه 52 ] براي شما سودمند خواهند بود و شفیعان شما در روز جزا نزد خدا
خواهند بود!] - در مجمع البیان فرماید که در اینکه آیه دلالت واضحی بر بطلان مذهب جبر و بر اثبات معاد و حشر جمیع خلق
است. 23 - سپس فرجام کفر [و نتیجه آزمایش یا معذرت آنها بتوهّم اینکه از عذاب خلاصی یابند یا جواب دروغ آنها در برابر
پرسشی که در آیه قبل ذکر شد] نخواهد بود مگر اینکه بگویند [و از فرط حیرت و دهشت قیامت] قسم یاد کنند که خداي
واحد پروردگار ماست و ما مشرك نبودیم [و از شدت هول و وحشت شرك دنیاي خود را فراموش کنند]. 24 - [ یا محمّد]
بنگر چگونه در آنروز [اینکه مشرکین بد فرجام] در باره خود هم دروغ میگویند [و نفی شرك از خود میکنند] و بنگر که
چگونه افتراء و دروغی که بر شرکاء و بتها و خدایان خود میبستند [و میگفتند اینان شفیعان ما در نزد خدایند] تمامی آنها پوچ
و باطل و ضایع میگردد.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 25 تا 26
اشاره
وَ مِنهُم مَن یَستَمِعُ إِلَیکَ وَ جَعَلنا عَلی قُلُوبِهِم أَکِنَّۀً أَن یَفقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِم وَقراً وَ إِن یَرَوا کُلَّ آیَۀٍ لا یُؤمِنُوا بِها حَتّی إِذا جاؤُكَ
یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن هذا إِلاّ أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ [ 25 ] وَ هُم یَنهَونَ عَنهُ وَ یَنأَونَ عَنهُ وَ إِن یُهلِکُونَ إِلاّ أَنفُسَ هُم وَ ما
اي کراهۀ ان « أَن یَفقَهُوهُ » جمع کنان بکسر کاف و آن پردهایست که شیء را مستور دارد « أَکِنَّۀً » 376- یَشعُرُونَ [ 26 ] -قرآن- 1
یعنی علامت و « آیَۀٍ » 128 [ صفحه 53 ] سنگینی - 96 -قرآن- 120 - 12 -قرآن- 78 - اي ثقلا یعنی کري و -قرآن- 1 « وَقراً » یفقهوه
« یَنأَونَ عَنهُ » جمع اسطوره یا إسطاره یا إسطار بمعنی خرافات و ترّهات و أباطیل « أَساطِیرُ » نشانهاي که دلیل بر صدق رسول باشد
که بمعنی حائر دور خانه است از آن گرفته شده « نؤي » اي و یبعدون عنه. النأي: البعد. گویند ناي عنه ینأي نأیا اي بعد عنه و
اي و ما یعلمون إهلاکهم « وَ ما یَشعُرُونَ » اي و ما یهلکون یعنی و هلاك نمیکنند « وَ إِن یُهلِکُونَ » است تا آب داخل خانه نشود
441- 380 -قرآن- 422 - 184 -قرآن- 359 - 89 -قرآن- 166 - 16 -قرآن- 78 - إیّاها بذلک. -قرآن- 9
تفسیر معانی:
اشاره
-25 و پارهاي از آنان [یعنی از کفّار قریش مانند نضرین الحارث و أبو سفیان بن حرب و ولید بن المغیره و عتبۀ بن ربیعۀ و
برادرش شیبۀ و غیرهم] تلاوت قرآن ترا گوش میدهند و حالت آنها چنان است که ما بر دلهاي آنها پردههائی کشیده باشیم تا
آنچه میشنوند نفهمند [و خوش ندارند که بفهمند] و بر گوشهاي آنان کري و سنگینی بار کرده باشیم که از استماع کلمات
حق محروم باشند و چون هر آیتی از آیات قرآنی و معجزهاي از معجزات پیامبر را ببینند بآن ایمان نمیآورند و آنرا تصدیق
نمیکنند حتّی زمانی که بنزد تو هم آیند [تنها بعدم تصدیق و نیاوردن ایمان اکتفا نمیکنند بلکه] از در مجادله و دشمنی هم
برمیآیند و با تو جدال میکنند و باقتضاي کفرشان گویند اینکه سخنان و اینکه آیات جز اساطیر و افسانههاي پیشینیان و
قصههاي گذشتگان نیست و ترهات و خرافاتی بیش نمیباشد. [چون کتاب اللّه بیامد هم بر آن || اینکه چنین طعنه زدند آن
کافران که اساطیر است و افسانه نژند || نیست تعمیقی و تحقیقی بلند] [نور قرآن اي پسر ظاهر مبین || دیو آدم را نبیند جز
که طین] قاضی أبو عاصم گوید اصحّ أقوال در [وَ جَعَلنا عَلی قُلُوبِهِم أَکِنَّۀً أَن یَفقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِم وَقراً] آنستکه رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله در شب نماز میگذارد و در نماز بجهر و صداي بلند تلاوت قرآن میفرمود و چون انسانی آنرا میشنید و
تدبّر در معانی آن مینمود بآن ایمان میآورد و چون مشرکین میشنیدند او را آزار میدادند و از جهر بقرائت مانع او میشدند از
123 [ صفحه 54 ] و بر دلهاشان پرده میآویخت تا بمقصود - اینجهت خداي تعالی خواب را بر آنها مسلّط میفرمود -قرآن- 41
خود نایل نشوند و اینکه پس از اتمام حجّت و بعد از اینکه بود که خداي سبحان میدانست که آنها از شنیدن قرآن انتفاعی
نمیبرند و بآن تصدیق نمیکنند و از اینکه رو القاء خواب را بجعل پرده و سنگینی گوش تشبیه و تعبیر فرمود و معنی [وَ إِذا
420 و بنابر - قَرَأتَ القُرآنَ جَعَلنا بَینَکَ وَ بَینَ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجاباً مَستُوراً] نیز همین است [از مجمع]. -قرآن- 309
نظر بموقف و گفتار کافران نسبت بقرآن و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که » : آنچه در تفسیر الواضح ذکر کرده است گوید
گفتند قرآن اساطیر الأولین و سحر و شعر است و پیامبر نعوذ باللّه ساحر و کذّاب است چون حالشان چنین و گفتارشان اینکه
بود و نشو و نماشان در جهالت و حبّشان براي جاه و ریاست و حسدیکه نسبت بپیمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم داشتند
تمام اینها بمثابه پرده حجابی بود که دل و گوش آنها را مانع از تقبّل کلام خدا و کلام رسول خدا میشد و نمیشد که دلی
فهمنده و گوشی پذیرا داشته باشند و تقلید آباء آنان را از نظر صحیح و فهم سلیم نابینا ساخته بود و هر دلی که چنین باشد و
گوشی که حقیقت نیوش نباشد سنّت الهی است که منصرف از خیر و سعادت خواهد بود و کور و کر خواهد گشت [وَ لَن
26 - و آنان [یعنی کفّار قریش] مردم را از پیروي پیامبر صلّی اللّه علیه و آله باز 841- تَجِ دَ لِسُنَّۀِ اللّهِ تَبدِیلًا]. -قرآن- 797
میدارند و از او دوري میگزینند و از او فرار میکنند [ یا بقولی مردم را از استماع قرآن منع میکنند تا صحّت و اثر آن در دلها
جایگیر نشود و از گوش دادن بآیات الهی آنان را دور میکنند که پیروي حق را ننمایند] و آنان باین عملیّات جز خودشان
کسیرا بهلاکت نمیاندازند و نمیدانند و شاعر باین نیستند که هلاکت نفوس خودشان در اینکه کار است [و هر چه میکنند
[ بخود میکنند]. [ صفحه 55
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 27 تا 29
اشاره
وَ لَو تَري إِذ وُقِفُوا عَلَی النّارِ فَقالُوا یا لَیتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَ ذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ المُؤمِنِینَ [ 27 ] بَل بَدا لَهُم ما کانُوا یُخفُونَ مِن
341- قَبلُ وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ وَ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 28 ] وَ قالُوا إِن هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنیا وَ ما نَحنُ بِمَبعُوثِینَ [ 29 ] -قرآن- 1
گویند وقف علی الشیء عرفه و تبیّنه یعنی شناخت و اطلاع حاصل کرد و بر او روشن و واضح شد و بفارسی « وُقِفُوا عَلَی النّارِ »
گویند بر آنکار واقف شد یعنی آگاه گردید و دانست که صحیح است- و وقف نفسه علی الشیء حبسها و وقف ضیاع و عقار
بدا « بَل بَدا لَهُم ما کانُوا یُخفُونَ » اي نردّ إلی الدّنیا یعنی اي کاش برگردیم « نُرَدُّ » و اشیاء بر فقراء و غیره نیز از همین مادّه است
لهم اي ظهر و وضح اي ما کانوا یخفون من نفاقهم و قبح اعمالهم یعنی نفاق و اعمال زشتی را که مخفی و پنهان داشتند براي
- 26 -قرآن- 320 - اي ما هی إلّا یعنی اینکه نیست مگر. -قرآن- 1 « إِن هِیَ إِلّا » آنها روشن و آشکار شد. بدا یبدو بدوّا: اذا ظهر
626 [اینکه گروه مشرکان حقیقۀ امرشان شگفت آور است زیرا میبینی که در دنیا بقرآن - 416 -قرآن- 608 - -329 قرآن- 378
و پیامبر کافر شده او و دینش را مسخره میکنند و برستاخیز و بعث و نشور و توابع آن ایمان نداشته و بآن مفاخره میکنند ولی
همین مردم را ...] 27 - اگر آنها را موقعی که بر آتش دوزخ وقوف یافته [و آنرا بچشم دیده و بعذاب آن دچار میشوند]
بنگري [خواهی دید که چگونه بکنه آن پی برده و در اخگر آن در سوز و گدازند] و در آنحال گویند اي کاش ما بدنیا
برمیگشتیم [ صفحه 56 ] و بآیات و کتب منزله از جانب پروردگارمان و فرستادگان او تکذیب نمیکردیم و از جمله مؤمنان
بخدا و مصدّقان برسولان و آیات او بوده باشیم. 28 - [ولی مطلب چنین نیست و آنها در گفته خود و میل و آرزوئیکه میکنند
راستگو نیستند و اصلا رغبت بایمان ندارند] بلکه چون رسوائی آنها آشکار شده و پردههاي آنها بالا رفته و آنچه را قبلا پنهان
میکردند و کفري که در باطن داشته و بامور بعث و نشر و دوزخ ایمانی نداشتند اینک خداوند هویدا ساخته است اینکه اظهار
را میکنند- و بر فرض محال اگر هم برگردند باز هم بآنچه از آن نهی شده و ممنوع بودند برگشت خواهند نمود [و همان کفر
و تکذیب را دنبال خواهند کرد] و دروغگو میباشند [زیرا طبع و دأب و دیدنشان عناد و دروغگوئی است]. 29 - [و باز هم اگر
بدنیا برگردند] گویند جز اینکه زندگانی دنیا ما را زندگانی دیگري نیست [و حیات اخروي در کار نیست] و ما پس از مرگ
مبعوث نمیشویم [و دوباره زنده نخواهیم شد و حشر و نشر و حساب و کتابی در بین نخواهد بود. ملّا در مثنوي گوید: آن
ندامت در نتیجه رنج بود || نی ز عقل روشن چون گنج بود چونکه شد رنج آن ندامت شد عدم || می نیرزد خاك آن توبه
و ندم میکند او توبه و پیر خرد || بانگ لو ردّوا لعادوا میزند ]
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 30 تا 32
اشاره
قّالُوا بَلی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرُونَ [ 30 ] قَد خَسِرَ الَّذِینَ
ِ
وَ لَو تَري إِذ وُقِفُوا عَلی رَبِّهِم قالَ أَ لَیسَ هذا بِالحَق
کَ ذَّبُوا بِلِقاءِ اللّهِ حَتّی إِذا جاءَتهُمُ السّاعَۀُ بَغتَۀً قالُوا یا حَسرَتَنا عَلی ما فَرَّطنا فِیها وَ هُم یَحمِلُونَ أَوزارَهُم عَلی ظُهُورِهِم أَلا ساءَ ما
[ 490 [ صفحه 57 - یَزِرُونَ [ 31 ] وَ مَا الحَیاةُ الدُّنیا إِلاّ لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ لَلدّارُ الآخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 32 ] -قرآن- 1
گفته میشود و آن یا در ردّ بر نفی استعمال میگردد مانند قالُوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلّا أَیّاماً مَعدُودَةً ... « بَلی » اي نعم که بفارسی « بَلی »
أي فجأة « بَغتَۀً » بَلی مَن کَسَبَ سَیِّئَۀً ... الخ یا در جواب استفهام مقترن بنفی مانند آیه ما نحن فیه و آیه أَ لَستُ بِرَبِّکُم قالُوا بَلی
وقت ممدود معروف است و در لسان شرع بر وقتی اطلاق میشود که مدّت دنیا منقضی و زندگی اخروي « السّاعَۀُ » یعنی ناگهان
حسرت پشیمانی است بر آنچه از دست رفته و از آدمی فوت شده است و شخص متحسّر بهوش « یا حَسرَتَنا » بآن شروع میشود
اي ما « ما فَرَّطنا » آمده و از او جهلی که موجب ارتکاب عملی شده است برطرف شده و از آن پشیمان گشته و متأثر میشود
اي ذنوبهم اوزار جمع « أَوزارَهُم » ق ّ ص رنا و تفریط تقصیر و کوتاهی کردن در چیزي است با قدرت بر کردن و بجا آوردن آن
وزر است و آن بمعنی بار سنگین است و در لسان شرع بر اثم و ذنب یعنی گناه اطلاق میشود که گوئی بر گناهکار مانند باري
عملی است که بآن قصد نفع « لَعِبٌ » اي ساء ما یحملون. وزره یزره اي حمله « ساءَ ما یَزِرُونَ » است که بر پشت او سنگینی میکند
- 8-قرآن- 31 - عملی که آدمیرا از مقصد و مهمّش باز دارد و وقت را به بیهودگی بسر برد. -قرآن- 1 « لَهوٌ » یا دفع ضرّي نباشد
- 495 -قرآن- 708 - 358 -قرآن- 481 - 322 -قرآن- 347 - 312 -قرآن- 313 - 199 -قرآن- 278 - 162 -قرآن- 167 - -38 قرآن- 106
30 - و اگر بنگري و مشاهده کنی [ یا 1175- 1112 -قرآن- 1168 - 1059 -قرآن- 1103 - 837 -قرآن- 1039 - -721 قرآن- 824
محمّد] اینکه جماعت مشرکان و تکذیب کنندگان بعث و حشر را هنگامیکه [فرشتگان] آنها را در برابر پروردگارشان [براي
حساب] متوقّف سازند [و بصحّت آنچه در دنیا بآنها خبر [ صفحه 58 ] داده شده عارف و آگاه نمایند] خداوند تبارك و تعالی
[ یا گویندهاي از فرشتگان] گوید: آیا [آنچه را اینک در آن هستید و از أهوال آخرت بآن دچار میباشید] درست و بحق
نیست! [و آیا باز در آن شکی دارید! و آنچه پیمبران ما در باره جزاء و بعث و حساب میگفتند آیا حقیقت نداشت!] بپاسخ
گویند چرا قسم بپروردگارتان [که تمام درست و بحق بود] و در جواب بآنها فرماید پس اینک ألم عذاب آنچه را بآن کافر
بودید و انکار مینمودید بچشید [و اقرار امروز شما به اینکه که حقّ است براي شما سودي ندارد زیرا شما بخود ستم کردید و
آنروز که باید اقرار کنید انکار نمودید و اینست نتیجه انکار زندگانی اخروي که جز مردمان مادّي شهوانی یعنی مردمانی که
نه روح و نه دلی دارند و کالانعام بلهم اضلّ میباشند منکر آن نخواهند بود.] 31 - حقّا آنانکه ملاقات خدا [یعنی مشاهده وعد
و وعید خدائی و یا ملاقات جزاء و کیفر إلهی و یا معاینه جزاي اعمال خویشتن را] دروغ پنداشته و تکذیب کردند چون مرگ
و ساعت رحلت آنها از دنیا ناگهان فرا رسد گویند وا حسرتا [اي حسرت و ندامت بر ما] بر آنچه در دنیا رها کردیم و کوتاهی
نمودیم و دنیاي خود را تباه ساختیم [و براي آخرت خود چیزي بجلو نفرستادیم بلکه بغفلت مانده و بشهوت رانی پرداختیم] و
در اینحال بارهاي سنگین گناهان خود را بر دوش میکشند و بر پشتهاي خود میبرند. بدانید و آگاه باشید که چه بد باري
است که آنها میکشند [چگونه تحمّل حمل اینکه بار بد را میکنند]. 32 - و بدانید که زندگانی دنیا [و اموریکه در دار دنیا
بدون دستور خدائی انجام میدهند] جز بازي و بیهوده کاري چیز دیگري نیست [لذّتش اندك و فناپذیر و مدتش کوتاه و
قصیر] و بعکس جهان آخرت [که حیاتش باقی و دائم و لذّتش جاویدان و فناناپذیر است] براي کسانیکه در دنیا تقوي اختیار
کرده و از مناهی و ملاهی پرهیز نموده و دوري گزیدهاند بهتر و نیکوتر از اینکه سرائی است که کافران [ صفحه 59 ] بر آن
دلخوش نمودهاند- آیا پس چرا تعقل نمیکنید و خرد را رهبر خود نمیسازید، [و با رهنمائی عقل از شهوات اینکه سراي عاریت
کناره نمیکنید و بنعیم ابدي اخروي رو نمینمائید!]. مولوي گوید: هر که آخر بینتر او مسعودتر || جدّتر او کارد که افزون
دید بر ز آنکه داند زین جهان کاشتن || هست بهر محشر و برداشتن آخرت قطار اشتر دان عمو || در تبع دنیاش همچون پشم
و مو پشم بگزینی شتر نبود ترا || و ربود اشتر چه قیمت پشم را