گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد سوم
[سوره الأنعام [ 6]: آیات 33 تا 35



اشاره
قَد نَعلَمُ إِنَّهُ لَیَحزُنُکَ الَّذِي یَقُولُونَ فَإِنَّهُم لا یُکَ ذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظّالِمِینَ بِآیاتِ اللّهِ یَجحَدُونَ [ 33 ] وَ لَقَد کُذِّبَت رُسُلٌ مِن قَبلِکَ
فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتّی أَتاهُم نَصرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللّهِ وَ لَقَد جاءَكَ مِن نَبَإِ المُرسَلِینَ [ 34 ] وَ إِن کانَ کَبُرَ
عَلَیکَ إِعراضُ هُم فَإِنِ استَطَعتَ أَن تَبتَغِیَ نَفَقاً فِی الَأرضِ أَو سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأتِیَهُم بِآیَۀٍ وَ لَو شاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُم عَلَی الهُدي فَلا
لیکدّرك یعنی هر آینه ترا غمین و مکدّر میسازد حزنه « لَیَحزُنُکَ » [ 574 [ صفحه 60 - تَکُونَنَّ مِنَ الجاهِلِینَ [ 35 ] -قرآن- 1
جحود انکار آنچه در دل ثبوت یافته یا اثبات آنچه در دل قرار نگرفته « یَجحَ دُونَ » . یحزنه حزنا: کدّره و حزن یحزن- تکدّر
اي أن « أَن تَبتَغِیَ » اي عظم عندك و شقّ علیک یعنی بر تو ناگوار و سخت است « کَبُرَ عَلَیکَ » خبر مهمّ و بزرگ « نَبَإِ » است
السرب النافذ فی الإرض یعنی سوراخی در زمین که داراي « نَفَقاً » تطلب ما فی طلبه کلفۀ و مشقّۀ یعنی طلب با زحمت و مشقت
-15- یعنی نردبان از ماده سلامت زیرا بوسیله آن بسلامت بالا میروند. -قرآن- 1 « سُلَّماً » مدخل و مخرج باشد مانند نقب و تونل
543- 427 -قرآن- 533 - 343 -قرآن- 418 - 262 -قرآن- 326 - 226 -قرآن- 245 - 130 -قرآن- 218 - قرآن- 117
تفسیر معانی:
اشاره
-33 [اي رسول ما] حقّا که ما میدانیم آنچه اینکه قوم میگویند [و تکذیب و طعن آنها در باره تو و منفور ساختن عرب را از
دعوت تو] بر تو گران است و ترا دچار تکدّر و اندوه میسازد [و از اینکه میبینی قوم و عشیرة تو در ضلالت و خسرانند و تو
آنها را بهدایت و فلاح میخوانی و آنها نمیشنوند نفس پاك تو و دل تابناك تو متألّم و متأثّر است حسرت مخور و غمین
مباش] زیرا آنان ترا تکذیب نمیکنند [و ترا دروغگو نمیشناسند] بلکه تو در نزد آنها معروف بصادق امین هستی و در جامعه
خودشان با تجربهها که کردهاند از تو دروغ و خیانتی ندیدهاند] بلکه آنها [از راه معاندت و استکبار و بجهت کینه و حسد و
تع ّ ص بهاي احمقانه] مردمانی ستمکار و ظالمانی هستند که [با ظهور معجزات] آیات خداوندي را انکار میکنند [اینکه أبو جهل
است که میگوید ما ترا تکذیب نمیکنیم بلکه آنچه را آوردهاي تکذیب میکنیم و نمیدانند که اینکه تکذیب تکذیب من است
و هر کس ردّ بر دعوي تو کند مرا ردّ کرده است]. إبن جریر از سديّ روایت کرده است که: [اخنس بن شریق] و [أبو جهل]
یا أبا الحکم بمن بگو آیا محمّد راستگوست یا دروغگوست، زیرا در » : بیکدیگر برخورد کردند و اخنس به أبی جهل گفت
بخدا قسم که محمّد صادق است و هرگز » : صفحه 61 ] أبو جهل گفت ] «! اینجا کسی غیر من و تو نیست که سخن ترا بشنود
دروغ نگفته است: و لکن اگر بنا شود اولاد قصیّ [جد اعلاي رسول خدا] صاحب پرچم و سقایت زمزم و پرده داري خانه و
-34 [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] «! ریاست ندوه و پیامبري همه باشند سایر قریش چه کنند و براي آنها چه خواهد ماند
نسبت کذب بتو و تکذیب بآیات خدا أمر تازهاي نیست اینکه طبیعی مردم است چه از قدیم و چه در جدید] همانا پیمبران
پیش از ترا هم کافران از اممشان تکذیب کردند و آزار دادند [و آنها شکیبائی پیشه نمودند] تا اینکه نصرت و پیروزي ما بآنان
رسید [و دین حق را رواج دادند] و اینکه سنت الهی در امم پیمبران است و اینکه رویّه و رسم خداوندي تبدیل و تغییر پذیر
نیست و براي سخنان خدا و وعدههائی که میدهد تبدیل کنندهاي نیست [و کسیرا قدرت تغییر آنها نمیباشد] و اخبار پیمبران
پیشین را هم [که مبنی بر تکذیب مردم نسبت بآنها و صبر آنها و نصرت الهی در باره آنهاست] بتو دادهایم و حقّا از آنها مطلع
] - شدهاي [که آنها چه کشیدند و تا چه حدّ بردباري کردند و فرجام کار مخالفان چه شد تو نیز صبور باش تا پیروز شوي]. 35
یا محمّد] اگر اعراض کافران و انصراف آنها [از ایمان بخدا و قبول دین حق و امتناع آنها از پیروي تو و تصدیق بکتاب تو] بر
تو بزرگ [و سخت و گران] است [و میبینی آیاتی که دلخواه آنهاست رفع شبهه آنها را میکند و ایمان خود را موکول و معلّق
باقتراحات و خواهشهاي نفسانی خود میکنند] تو اگر در قوّه و استطاعت خود میبینی باعماق زمین برو و نقبهائی بزن یا نردبانی
تهیّه کن و صعود بفضاي جوّ و طبقات آسمان نما و آیت و معجزهاي که مطلوب آنهاست براي آنها بیاور [تا حرف ترا باور
کنند و إلّا تو رسول میباشی و رسول هرگز بر آنچه بشر عاجز است قادر نیست و بر ایجاد آن جز خالق جهان قدرت و توانائی
نخواهد داشت لذا] اگر خدا بخواهد و مشیّت او تعلّق بگیرد تمام آنها براه هدایت رهنمائی میشوند و آنچه تو براي آنها
آوردهاي میپذیرند [ولی خواست خدا اینکه نیست بلکه میخواهد [ صفحه 62 ] که آنها اختلاف و تفاوت با یکدیگر داشته
باشند و مورد آزمایش و امتحان واقع شوند تا مطیع از عاصی متمایز گردد] [پس چون امر چنین است و مصلحت چنین مقتضی
است به گفتههاي آنها صبور باش] و البته در زمره نادانان مباش [که نادانان بی صبراند و از اعراض نادانان متأثّر میشوند]!
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 36 تا 37
اشاره
إِنَّما یَستَجِیبُ الَّذِینَ یَسمَعُونَ وَ المَوتی یَبعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَیهِ یُرجَعُونَ [ 36 ] وَ قالُوا لَو لا نُزِّلَ عَلَیهِ آیَۀٌ مِن رَبِّهِ قُل إِنَّ اللّهَ قادِرٌ عَلی
استجابت دعاء جواب خواستار شدن چیزي است از « یَستَجِیبُ » 261- أَن یُنَزِّلَ آیَۀً وَ لکِنَّ أَکثَرَهُم لا یَعلَمُونَ [ 37 ] -قرآن- 1
أي هلّا یعنی چرا و بچه « لَو لا » خداوند یا هر کسی که حق تعالی یا آنکس بتدریج آن خواهش و حاجت را برآورده سازد
216 [مردم دو فرقهاند فریق فی الجنّۀ و فریق فی السعیر، یک - 174 -قرآن- 209 - 14 -قرآن- 166 - معجزة. -قرآن- 1 « آیَۀٌ » ! علّت
فرقه آیات خدا بر آنها تلاوت میشود و آنها بسمع قبول میپذیرند و بنظر اعتبار و عبرت بر آنها مینگرند و نظرشان خالی از
هواي نفسانی و کبر و عناد است]. 36 - [ یا محمّد] فقط اینکه گروهند که آیات خدا را بسمع قبول میشنوند و بآنچه خدا آنها
را دعوت فرموده است لبّیک اجابت میگویند و جواب خدا را بعمل صالح میدهند [و آنان مانند زمین شایستهاي هستند که
آماده براي قبول آب و رویانیدن کشت میباشد]. [و فرقه دیگر آیات خدا بر آنها تلاوت میشود و آنها از روي تکبّر و خود-
خواهی نه بآن نظر میکنند و نه از آن عبرت میگیرند و نه بسمع قبول پذیرا میشوند اینکه گروه جماعت مرده دلانند و
همچنانکه تو نومید هستی از اینکه مردگان سخنان [ صفحه 63 ] ترا بشنوند و بتو جواب بگویند و آنها تا روز که خدا در قیامت
آنها را برانگیزد جوابی نمیدهند همین قسم] اینکه کافران مرده دل [هم انتفاعی از آن گفتهها و کلمات خدا نمیبرند] تا روز که
خدا آنها را در روز واپسین برانگیزد و بسوي او برگردند [و خداوند حکم خود را در باره آنها جاري سازد و پس از قبر و
دوران برزخ بموقف حساب درآیند و کیفر تخلّف خود را بیابند]. 37 - [اینکه مشرکان معاند پس از آنکه از معارضه با قرآن
عاجز شدهاند] گویند چرا معجزهاي [از آنچه ما میخواهیم و اقتراح میکنیم یا مانند معجزات پیمبران سلف از قبیل عصاي موسی
و غیره] از جانب پروردگار او نازل نمیگردد بگو [بآنها یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله چگونه اینکه معجزات را از من طالبید و
حال آنکه من بشري و فرستادهاي از جانب خدایم و رسول قادر بر انزال آیهاي از آیات و آوردن معجزهاي بمیل خود از
معجزات نیست] زیرا خداست فقط که قادر بر تنزیل آیت است و تواناي بر اجابت مطلب و خواهش شماست [و آنهم بسته
باقتضاي مصلحت بینی خود اوست] و لکن بسیاري از آنها نمیدانند [و بآن علم ندارند که بر طبق سنت الهی در امم سالفه
اجابت خواهش آنها هرگز سبب هدایت آنها نبود بلکه باعث عذاب و استیصال و اهلاك آنها میگردید و اینک هم نمیدانند
که انزال آیتی از آنچه میطلبند براي آنها خیر نیست بلکه براي آنان شر است و اینکه طلبی که میکنند نه براي هدایت است
1135- بلکه براي عاجز ساختن پیمبر صلّی اللّه علیه و آله است وَ إِن یَرَوا آیَۀً یُعرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ]. -قرآن- 1074
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 38 تا 39
اشاره
وَ ما مِن دَابَّۀٍ فِی الأَرضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیهِ إِلاّ أُمَمٌ أَمثالُکُم ما فَرَّطنا فِی الکِتابِ مِن شَیءٍ ثُمَّ إِلی رَبِّهِم یُحشَرُونَ [ 38 ] وَ
] 325- الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکمٌ فِی الظُّلُماتِ مَن یَشَأِ اللّهُ یُضلِلهُ وَ مَن یَشَأ یَجعَلهُ عَلی صِ راطٍ مُستَقِیمٍ [ 39 ] -قرآن- 1
الدبیب راه رفتن آرام و سبک دبّ یدبّ دبّا و دبیبا. و دابّه هر حیوانی که بر روي زمین مشی خفیف دارد و « دَابَّۀٍ » [ صفحه 64
جمع امّت است و آن جماعتی است که أمري مانند دین یا لغت یا « أُمَمٌ » هر صاحب بالی که در هوا بپرد « طائر » جنبش میکند
جمع اصمّ بمعنی کرها صمّ یصمّ صمما « صُمٌّ » تفریط ناقص گذاردن و کسر نمودن « فَرَّطنا » صفت یا عمل آنها را گرد هم آورد
أصل آن صراط بسین است « صِ راطٍ » جمع أبکم یعنی گنگها بکم یبکم بکما کسیکه قادر بر گفتار نباشد « بُکمٌ » بمعنی کري
- 369 -قرآن- 421 - 327 -قرآن- 361 - 194 -قرآن- 317 - 11 -قرآن- 185 - و جمع آن صرط و بمعنی راه و طریق است. -قرآن- 1
508- -429 قرآن- 500
تفسیر معانی-
اشاره
[خداوند سبحانه و تعالی بر هر چیز تواناست و آیات را بر حسب حکمت و مصلحت نازل میفرماید و در اینکه آیات مظاهر
قدرت و شمول علم و کمال تدبیر را بیان میفرماید]. 38 - نوعی از انواع جنبندگانی که بر روي زمین حرکت میکنند [چه در
آب و چه در خاك] و نوعی از انواع پرندهاي که با دو بال خود [در جوّ هوا میپرد یافت نمیشود مگر اینکه انواع و اصناف و
جماعاتی مانند شما [انواع بشر و بنی آدم] و مماثل شما میباشند [آنها را روزي و مرگ و نظام محکم و طبایعی است که با
خلقت و تکوین آنها ملایم است و داراي حاجات و نیازمندیها هستند. محتاج بمدبّري میباشند و ما که آفریننده آنان هستیم در
خوراك و پوشاك و خواب و بیداري و حیات و ممات آنها تدبیر امورشان را میکنیم] ما [در کتاب عالم کون [ یا در کتاب
منزل برسول صلّی اللّه علیه و آله چیزي را فروگذار نکرده و کوتاه نیامدهایم [و هر کس هر چه استحقاق داشته باو داده و روي
نظام اشرف امکانی چیزي براي جنبندهاي کم و کسر نیست. آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد || هر کسیرا آنچه لایق بود داد] [
صفحه 65 ] سپس [بعد از گذراندن جهان زندگانی و طی دوران برزخ] آنان در پیشگاه پروردگارشان جمع میشوند [و جزاي
کردههاي خود را میستانند إن خیرا فخیرا و إن شرّا فشرا]. - أوّلا دانشمندان علوم طبیعی در باره زندگانی حیوانات و طبایع آنها
بحث و کاوش زیاد کرده و تتبّعاتی در حالات آنها نمودهاند و معین ساختهاند که بسیاري از آنها اممی و جماعاتی هستند که
داراي ملک و مملکت و نظام و سلطنت هستند و از جمله نظام مگس عسل و مورچه بر غالب ماها پوشیده نیست. ثانیا اینکه
خداي تعالی دواب زمین را اختصاص بذکر داده است براي اینستکه در مرآي کافران است و آنها را میبینند امّا ملکوت
خداوندي در آسمانها عواملی است که جز خداي یکتا کسی از آن آگاه نیست- و همین آیه مبارکه توجّه ما را ببحث و درس
در طبایع حیوانات و استفاده از آنها معطوف میدارد تا بدانیم که خداي عزّ و جلّ تمام آنچه بر روي زمین است براي ما آفریده
است تا از آن بهرهمند شویم و سود ببریم و براي مصالح زندگانی خود تسخیر نمائیم [یابن آدم خلقت الأشیاء لأجلک و
خلقتک لأجلی: همه براي تو خلق شده و تو براي خدا هستی [شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبري] ثالثا- إبن عباس گوید
است و آن خلقتی است غیبی که ما کان و ما یکون و ما هو کائن در آن ثبت و « ام الکتاب » مراد از کتاب در آیه مبارکه
مسجّل گشته و بر حسب سنن الهیّه اجراء میگردد. و بقول دیگر مقصود از کتاب در اینجا علم خدائی است که محیط بر تمام
اشیاء است و آنرا بکتاب تشبیه فرموده است زیرا که ثابت است و فراموش شدنی نیست. و بقول دیگر مراد از کتاب در آیه
مبارکه کتاب [قرآن] است که در آن از اقسام رهنمائیها و اصول أحکام و قوانین راجع بسیاست عمومی اسلامی و امور دینی
و اجتماعی و اقتصادي چیزي را واگذار نفرموده و تفریط و تقصیري در تعیین تکالیف [ صفحه 66 ] جامعه بشري که موجب
صلاح و رفاه آنهاست نشده است و اصول عمومی دیگري هم در قرآن نیز ارائه شده است که مبناي فقه اسلامی را بر آنها
نهادهاند مانند عقل و سنت و اجماع. 39 - و آن کسانیکه بآیات منزله از جانب ما [که تمامی دالّ بر کمال قدرت و تمام علم و
حکمت میباشند] تکذیب کردند کسانی هستند که گوش حقیقت نیوش آنها کر است و دعوت حق و هدایت را نمیشنوند و
بسمع قبول نمیپذیرند لال و گنگهائی میباشند که آنچه را از حق و حقیقت دانسته و شناختهاند بآن گونه نیستند و زبان خود
را بستهاند و در ظلمات یعنی تاریکیهاي جهل و کفر و عادات زشت سرگشته و مخبّط و حیرانند و کسیرا که خدا بخواهد
مخذول و گمراه میسازد [و با لطفی روا ندارد زیرا در علم قدیم او ثابت بوده است که او سزاوار بدبختی و عذاب است و
حاضر بقبول دعوت حق نیست] و کسیرا که در علم او گذشته است که مطیع انبیاء و دعوت حق است براه راست وادار
میفرماید. أولا مراد از ظلمات در آیه مبارکه علاوه بر ظلمات کفر و جهل و ایمانی که در دنیا آدم شقی را فرا میگیرد ظلمات
قبر و آخرت نیز مراد است که لازمه عمل او در دنیا و موجب حیرت و سرگردانی او در آخرت است. ثانیا چنانکه در جاهاي
دیگر هم تذکّر دادهایم غرض از اضلال و گمراه کرد خدائی نه اینستکه نعوذ باللّه خداوند غرضی با بنده بخصوصی داشته
باشد و او را بگمراهی اندازد بلکه چون عدم قابلیت بنده را میبیند و میبیند که او خود حاضر بقبول حق و دعوت رسولان حق
نیست و اهلیّتی براي هدایت بصراط مستقیم ندارد و خودش کجروي و بیراهه را طلب کرده است او را بحال خود رها میکند و
اینکه رها کردن و واگذاري او بحال خود اضلال است و بهمین جهت است که باید دعا کنیم و از او بخواهیم که ما را بخود
وانگذارد و بگوئیم اللّهم لا تکلنا إلی أنفسنا و بعکس کسیکه خدا او را براه راست هدایت میکند و یجعله علی صراط مستقیم
کسی است که بطیب [ صفحه 67 ] نفس دعوت حق را پذیرفته و ایمان آورده و اهلیّت خود را نشان داده است و چون حق
تعالی او را سزاوار میبیند او را براه راست وادار میکند. رزقنا اللّه و إیّاکم.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 40 تا 45
اشاره
قُل أَ رَأَیتَکُم إِن أَتاکُم عَذابُ اللّهِ أَو أَتَتکُمُ السّاعَۀُ أَ غَیرَ اللّهِ تَدعُونَ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 40 ] بَل إِیّاهُ تَدعُونَ فَیَکشِفُ ما تَدعُونَ
إِلَیهِ إِن شاءَ وَ تَنسَونَ ما تُشرِکُونَ [ 41 ] وَ لَقَد أَرسَلنا إِلی أُمَمٍ مِن قَبلِکَ فَأَخَذناهُم بِالبَأساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُم یَتَ َ ض رَّعُونَ [ 42 ] فَلَو لا
إِذ جاءَهُم بَأسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِن قَسَت قُلُوبُهُم وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 43 ] فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحنا عَلَیهِم أَبوابَ
636 فَقُطِعَ دابِرُ القَومِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الحَمدُ لِلّهِ - شَّیءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذناهُم بَغتَۀً فَإِذا هُم مُبلِسُونَ [ 44 ] -قرآن- 1
ِ
کُل
اسلوبی است عربی که مفید تعجّب است و جملهایست که جمله ما بعد آن ناچاري « أَ رَأَیتَکُم » 89- اّلعالَمِینَ [ 45 ] -قرآن- 1
ِ
رَب
سختی و فقر و « بِالبَأساءِ » اي یزیل یعنی برطرف سازد « فَیَکشِفُ » [ را میرساند و معنی آن اینستکه [بمن خبر دهید- بمن بگوئید
اي یتذلّلون. تضرع اظهار ضراعت « یَتَ َ ض رَّعُونَ » زیان و آفات « الضَّرّاءِ » تنگدستی و عذاب و بر جنگ و مشقّت هم اطلاق میشود
17 -قرآن- - اي فهلّا یعنی پس -قرآن- 1 « فَلَو لا » و خشوع و خود را خوار و نادار شمردن ضرع یضرع ضراعۀ: تذلّل و ابتهل
یعنی آنچه « ما ذُکِّرُوا بِهِ » ! 463 [ صفحه 68 ] چرا - 343 -قرآن- 453 - 311 -قرآن- 326 - 228 -قرآن- 299 - -185-173 قرآن- 215
اي « مُبلِسُونَ » أي فجأة یعنی ناگهانی. بغته یبغته بغتا اي فجئه یفجأه فجا « بَغتَۀً » بواسطه بأساء و ضرّاء بآنها تذکّر داده شده است
یعنی « دابِرُ » متحیّرون و متحسّرون و یائسون من النجاة یعنی با حسرت و نومید از نجات أبلس یبلس إبلاسا اي تحیّر و یئس
متأخّر و تابع و آخرین در دنباله هر چیز و معنی قطع دابر هؤلاء یعنی دنباله آنها بریده شد و زندگانی همه آنها پایان پذیرفت
40 - بگو [اي رسول ما 309- 179 -قرآن- 301 - 100 -قرآن- 166 - 26 -قرآن- 91 - بقسمیکه أحدي از آنها باقی نماند. -قرآن- 6
باین مشرکان] بمن خبر دهید آیا اگر عذاب خدائی [مانند خسف و باد صرصر و غرق و غیره] شما را فرا گیرد [چنانکه امّتهاي
پیشینیان شما را فرا گرفت] یا ساعت مرگ و هول آن یا روز رستاخیز و أهوال آن شما را دریابد آیا غیر از خدا را خواهید
خواند! [و بغیر او پناه خواهید برد تا شما را از عذاب و هول ساعت نجات بخشد!] اگر راستگو هستید [که اینکه بتها خدایان
شمایند و میپندارید که شفیعان شمایند]. 41 - بلکه [چنین نیست و در هر وقت شدایدي بشما رخ کند در دریاها و صحراها]
فقط او را یعنی خداي واحد و أحد را میخوانید و باو پناهنده میشوید تا آنکه اگر او بخواهد و مشیّتش تعلّق بگیرد که از شما
رفع شدت فرماید نسبت بآنچه براي آن خدا را میخوانید دفع سختی و رفع زیان فرماید- و در آنحال بدبختی شما شرك خود
را از یاد میبرید و خدایان ساختگی خود را رها کرده و فراموش خواهید نمود [و اینکه بدانجهت است که در فطرت انسان
توحید خداوند عزّ اسمه بودیعت نهاده شده است و شرك چیز عارض تقلیدي است که موجب فساد ذهن شده است و چون
امري جدي پیش آید و آدمی در عسرت و تنگنا افتند دعوا اللّه مخلصین له الدین و ضلّ عنهم ما کانوا یعبدون]. 42 - بحق
سوگند که ما براي امّتان پیش از تو هم پیمبرانی فرستادیم [و چون امم مذکوره أنبیاء خود را تکذیب کردند و نافرمانی آنها
[ نمودند و از پیروي ایشان دریغ داشتند] ما هم آنها را گرفتار شدت و سختی و فقر و بدبختی و مبتلاي به بیماري [ صفحه 69
و زیان و آفات نمودیم شاید که بسوي خدا رو کنند و تضرّع و اظهار خواري نمایند و دست تذلّل و تضرّع و خواري بسوي او
بردارند [و از کفر خود و نافرمانیهاشان بازگشت و توبه نمایند]. 43 - پس چرا وقتی شدّت و عذاب ما آنها را فرا گرفت بتضرع
و زاري و اظهار ذلت و خواري برنیامدند [و لکن در عوض تضرع و زاري] دلهاي آنها سخت شد [و گناه آنها را سنگدل
ساخت] و شیطان کارهاي آنها را در نظرشان جلوه و زینت داده و آنچه میکردند خوب میپنداشتند [یعنی اغواي شیطان آنها را
وادار بلذّت و راحت طلبی و شهوت رانی وادار و حال تفکّر و تدبّر را از آنان سلب نموده بود]. 44 - و چون از شداید و
سختیها [که خداوند براي امتحان آنها را مبتلا ساخته بود پند نگرفتند] و تذکّرات و انذار پیمبران خود را فراموش کردند ما هم
درهاي رزق را از هر جهت بر آنها گشودیم و نعمات زمینی و آسمانی را بآنها بخشودیم [و از جهت استدراج و امتحان از هیچ
گشایشی براي آنها دریغ و مضایقه ننمودیم] تا اینکه آنها بآنچه بآنها داده شده بود خوشحال شدند [و غرق در لذائذ و شهوات
گشتند و همه چیز را از یاد بردند] ما هم ناگهان آنها را بکیفر اعمالشان گرفتیم و آنها هم بیخبر و با نومیدي از نجات و
رحمت حق و با حال حسرت و عسرت بعقوبت کردههاي خود رسیدند. 45 - و بدین صورت دنباله زندگانی ستمکاران قطع
شد [واحدي از آنها باقی نماند و همه ظالمان از بین رفتند] و سپاس و حمد مختص پروردگار جهانیان است [که ظالمان را
معدوم و در فرجام ناسپاسان را محروم میسازد. و اینکه آیه اشارهایست بآنکه معدوم ساختن مفسدان خود نعمتی از جانب
پروردگار جهان است که موجب شکر گذاري است و مبتلا ساختن ظالمان خود موعظه و پندي براي بخردان است] و إِنَّما
[ 40 [ صفحه 70 - یَتَذَکَّرُ أُولُوا الَألبابِ. -قرآن- 2
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 46 تا 49
اشاره
قُل أَ رَأَیتُم إِن أَخَ ذَ اللّهُ سَمعَکُم وَ أَبصارَکُم وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِکُم مَن إِلهٌ غَیرُ اللّهِ یَأتِیکُم بِهِ انظُر کَیفَ نُ َ ص رِّفُ الآیاتِ ثُمَّ هُم
یَصدِفُونَ [ 46 ] قُل أَ رَأَیتَکُم إِن أَتاکُم عَذابُ اللّهِ بَغتَۀً أَو جَهرَةً هَل یُهلَکُ إِلاَّ القَومُ الظّالِمُونَ [ 47 ] وَ ما نُرسِلُ المُرسَلِینَ إِلاّ
مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ فَمَن آمَنَ وَ أَصلَحَ فَلا خَ وفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 48 ] وَ الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا یَمَسُّهُمُ العَذابُ بِما کانُوا
یعنی بر دلهاي آنها مهر زده است ختم علی الباب یختم ختما اي أقفله « وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِکُم » 541- یَفسُقُونَ [ 49 ] -قرآن- 1
اي نقلّبها و نکرّرها علی وجوه مختلفه یعنی آن را برمیگردانیم و تکرار میکنیم بصورتهاي مختلف- صرف « نُ َ ص رِّفُ الآیاتِ »
یعنی آشکار و علنی جهر « جَهرَةً » یعنی ناگهانی « بَغتَۀً » برگردانیدن چیزي است از حالتی بحالت دیگر یا بدل کردن آن بغیر آن
اي یعرضون عن ذلک یعنی رو میگردانند « یَصدِفُونَ » أي لا یهلک استفهام بمعنی نفی است « هَل یُهلَکُ » یجهر جهرا اي أعلن
تبشیر خبر دادن بامري است که در آن سرور باشد یعنی مژده دادن و إنذار خبر دادن بامري است که در « مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ »
« یَمَسُّهُمُ » اي و أصلح ما یجب إصلاحه یعنی نیکو و شایسته کند آنچه را بایستی نیکو کند « وَ أَصلَحَ » آن وحشت و بیم باشد
اي یخرجون عن اوامر الدین فسق یفسق اي خرج « یَفسُقُونَ » مسّ دست مالیدن بآنچه بد و نارواست و غالبا از زیان و شر باشد
364 -قرآن- - 338 -قرآن- 355 - 134 -قرآن- 329 - 31 -قرآن- 113 - عن الشرع فاسق کسیکه بر خلاف اوامر شرع رفتار -قرآن- 1
892 [ صفحه 71 ] کند و - 808 -قرآن- 879 - 710 -قرآن- 794 - 555 -قرآن- 697 - 481 -قرآن- 525 - -425-410 قرآن- 468
مرتکب مناهی گردد. 46 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] باین گروه مشرکان بگو بمن خبر دهید اگر خداوند گوش شما را
بگیرد [و کرتان سازد و چیزي نشنوید] و کورتان کند [جائی را نبینید و راهی در جلوي خود نشناسید] و بر دلهاتان مهر بزند و
پردهاي بر قلوبتان بیاویزد [یعنی عقل و فهم شما را زایل کند و همه دیوانه شوید] آیا چه خواهید کرد! [زیرا اوست که بشما
گوش و چشم و دل داده است و چون آنها را از شما سلب کند که شما کر و کور شوید سخنی را نشنوید و راهی را نبینید و
تعقلی نداشته باشید که سود و زیان و حق و باطل را تشخیص دهید، با خدایان خودتان که آنها را میخوانید و امید شفاعت
بآنها دارید چه خواهید کرد و از آنها چه کاري ساخته است اگر خداي عالم با شما چنین رفتاري کند!] غیر خداي واحد [و جز
آفریننده بیشریک] کدام معبود و خدائیست که آنها را بشما بدهد [و او خداي یکتاي بی همتاست که بر اینکار قادر است و
اگر آنهائیکه شما بخدائی گرفتهاید سود یا زیانی داشتند آنها را بشما برمیگردانیدند و بلاشک شما میدانید آنها قادر بر چنین
کارهائی نیستند پس چرا آنها را میخوانید و اینکه خواندن پرستش است و پرستش جز براي خداي واحد قهار سزاوار نیست]
بنگر [ یا محمّد- یا - اي کسیکه صاحب نظر میباشی] که ما چگونه سخنان خود را برمیگردانیم و آیات خود را بصورتهاي
مختلفه تکرار مینمائیم [و باسلوبهاي متعدّده در غایت وضوح و بیان تذکار مینمائیم] و با وجود اینکه و پس از اینهمه تذکّرات
و گفتارها اینکه جماعت اعراض میکنند [و از اینکه با نظري خالی از حجاب تقلید و پردههاي تعصّب و درد حسد بنگرند رو
گردان میشوند]. 47 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله بآنها] چه تصوّر میکنید بمن خبر دهید اگر عذاب خدائی [چنانکه بر
مکذّبین و گمراهان زمان پیمبران پیشین نازل شد مانند عذاب خسف و استیصال و هلاك] اگر ناگهانی و بدون مقدمات براي
شما نازل شود یا آشکارا و با مقدماتیکه آن را ببینید شما را فرا گیرد [آیا شما چه خواهید کرد!] و آیا [ صفحه 72 ] جز مردمان
ستمکار [که بخویشتن ستم کرده و طریق شرك و باطل را اختیار کردهاند کسان دیگري بهلاکت خواهند رسید! جز آنها کسی
هلاك نخواهد شد [و مناط هلاك و سخط إلهی هم همان ظلم آنهاست که باطل را بجاي حق گرفتهاند]. 48 - و ما رسولان
خود را نفرستادیم [که هر چه مردم بخواهند بانجام آن اقدام کنند و هر آیت و معجزهاي که طلب کنند بمیل خلق بیاورند بلکه
فرستادن آنها براي تعلیم مصالح جامعه بوده و ظهور معجزه هم بسته بمصلحت خداست] و آنها نیامدند مگر اینکه مژده بدهند
[فرمانبران را بثواب ابدي إلهی] و بترسانند [نا- فرمانان را بعذاب دائمی خدائی] و براي آنها مساوي است که مردم ایمان
500 پس کسیکه بگرود و تصدیق پیمبران کند و خود را - آورند یا همه کافر شوند [وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا البَلاغُ]. -قرآن- 457
اصلاح نماید [یعنی تائب شود و از کردهها پشیمان گردد و بکردار شایسته مؤدّب باشد] چنین مردمی را نه ترسی [از فزع أکبر
و عذاب آخرت] است و نه آنها را در دنیا غصه و اندوهی از پیش آمدهاي ناملائم و نداشتن زخارف دنیوي است [بلکه
بسلاح ایمان و صبر خود را آراسته و بزیور تقوي و شکر پیراستهاند اگر خیري بآنها برسد شاکراند و اگر زیانی یا شرّي پیش
49 - و آن کسانیکه بآیات ما [یعنی دلائل و 527- آید صابراند [لِکَیلا تَأسَوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا تَفرَحُوا بِما آتاکُم]. -قرآن- 463
حجج ما و بمعجزات محمّد رسول ما] تکذیب کردند و ایمان نیاوردند عذاب الهی آنها را فرا خواهد گرفت و بسبب
خروجشان از طریق شرع و عدم توجه باوامر إلهی و بجهت ارتکاب مناهی در دنیا و آخرت دچار شکنجه و عقاب خواهند بود
[و اگر هم در دنیا خیري باشد متاعی است قلیل و روزگار آن بسی کم و ناپایدار است، ثمّ نضطرّه إلی عذاب النار و بئس
[ المصیر و در سراي جاوید بیچاره و دچار عذاب خواهد بود. [ صفحه 73
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 50 تا 53
اشاره
قُل لا أَقُولُ لَکُم عِندِي خَزائِنُ اللّهِ وَ لا أَعلَمُ الغَیبَ وَ لا أَقُولُ لَکُم إِنِّی مَلَکٌ إِن أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحی إِلَیَّ قُل هَل یَستَوِي الَأعمی وَ
البَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ [ 50 ] وَ أَنذِر بِهِ الَّذِینَ یَخافُونَ أَن یُحشَرُوا إِلی رَبِّهِم لَیسَ لَهُم مِن دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ [ 51 ] وَ
یُّرِیدُونَ وَجهَهُ ما عَلَیکَ مِن حِسابِهِم مِن شَیءٍ وَ ما مِن حِسابِکَ عَلَیهِم مِن شَیءٍ
ِ
لا تَطرُدِ الَّذِینَ یَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَداةِ وَ العَشِی
فَتَطرُدَهُم فَتَکُونَ مِنَ الظّالِمِینَ [ 52 ] وَ کَ ذلِکَ فَتَنّا بَع َ ض هُم بِبَعضٍ لِیَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَیهِم مِن بَینِنا أَ لَیسَ اللّهُ بِأَعلَمَ
جمع خزانه محلّی که در آن چیزي را نگهداري کنند و مراد در اینجا قسمتهاي بین « خَزائِنُ » 747- بِالشّاکِرِینَ [ 53 ] -قرآن- 1
آنچه از تمام خلق پنهان و مختص بعلم خداست و حق تعالی آن را اختصاص بعلم خود داده « الغَیبَ » خلق و روزیهاي آنهاست
« بِالغَداةِ » طرد دور ساختن است « وَ لا تَطرُدِ » یعنی ناصر و یاور « وَلِیٌّ » مراد گمراه و هدایت شده است « الَأعمی وَ البَصِ یرُ » است
یعنی مبتلا « فَتَنّا » ، آّخر روز و مراد از ذکر هر دو یعنی تمام اوقات
ِ
« العَشِی » الغداة و الغدوة ما بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب
اي أنعم اللّه علیهم یعنی خداوند بر آنها منّت نهاده و انعام کرده « مَنَّ اللّهُ عَلَیهِم » ساختیم و آزمایش نمودیم اختبرنا و ابتلینا
- 382 -قرآن- 437 - 348 -قرآن- 370 - 313 -قرآن- 333 - 269 -قرآن- 303 - 139 -قرآن- 246 - 12 -قرآن- 129 - است. -قرآن- 1
[ 596 [ صفحه 74 - 512 -قرآن- 570 - -449 قرآن- 503
تفسیر معانی
اشاره
- گروه مشرکان از راه عناد با پیمبر صلّی اللّه علیه و آله و بواسطه جهلشان آیات غریبهاي از رسول خداخواهان بودند و
باهمیّت مقام رسالت و مأموریت خاصّه او آگاه نبودند لذا خداوند میفرماید:] 50 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باین
جماعت] بگو: [شما که از من اقتراح آیات و تقاضاي هر گونه خرق عادات میکنید من ادّعاي ربوبیّت نمیکنم بلکه دعوي
نبوّت دارم] من نمیگویم که خزائن خدا [یعنی خزانههاي رحمت خدا یا خزانههاي مقدورات خدا یا کلید گنجینههاي ارزاق
خلق] نزد من است [و من مالک آنها و متصرف در آنها هستم و من آنها را بین خلق تقسیم میکنم] و من ادّعا نمیکنم که داناي
بغیبی هستم [که خداوند علم آنرا بخود اختصاص داده و احدي از پیمبران و فرشتگان مطلع از آن نیستند. بلکه همان اندازه که
خدا بمن میآموزد از امر حیات دنیا و بعث و نشور و بهشت و دوزخ و فرجام حال مردم و جائیکه بآن جا میروند و کیفر و
پاداشی که مییابند میدانم] [و آنچه من از طریق وحی الهی میدانم از علم ضروري است نه کسبی] و من بشما نمیگویم که من
فرشتهاي هستم [چه من انسانم و همگی حسب و نسب مرا میشناسید و بآنچه فرشتگان بامر الهی قادر هستند من قدرت ندارم
و بآنچه آنها از أمر خدا و غیب خدائی در باره بندگان مشاهده میکنند من نمیبیم [و من دعوي الوهیّت و ملکیّت نکردهام که
شما از ماوراء قدرت و طاقت من از من چیزهائی بخواهید، فقط من بشري میباشم که خداوند مرا بشرف نبوّت مشرف ساخته
است] و من جز آنچه بمن وحی میرسد پیروي نمیکنم [آنچه بمن نازل میگردد بشما خبر میدهم و ابلاغ میکنم از گذشته و
آینده هم اگر خبري بدهم بوحی خداوند عزّ و جلّ است و اینهم اختصاص بمن تنها ندارد بلکه پیش از من هم پیمبرانی بر من
سبقت داشته و آمده و رفتهاند و مورد وحی بودهاند] بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] به اینکه مردم آیا کور و بینا یعنی
نادان و بینا با یکدیگر برابر و مساوي میشوند. [و آیا گمشده از طریق حق با ره یافته براه راست یکسانند! آیا چگونه [ صفحه
75 ] ممکن است یکسان باشند! و آیا عارف باللّه و عالم بدین خدا و رهرو در طریق هدي با جاهل بخدا و دین خدا برابراند! و
آیا کسیکه بخود راست میگوید و معترف بحالت نفسانی خویش است و باحتیاج و عبودیت خود آگاه است با کسیکه از مبنا
خارج و از حق و معنا دور و کور گشته است با هم تفاوتی ندارند!] پس چرا تفکّر نمیکنید! [آیا نابینا شدهاید و در حجج و
براهینی که من براي شما تذکار میکنم و شما را براه مستقیمی که دعوت میکنم متذکّر نمیشوید و بدیده دقت در قرآن و آنچه
در آن است نظر نمیکنید و ببلاغت و معانی او توجّه نمینمائید و فکر نمیکنید که آیا آوردن چنین آیاتی در قدرت من است
و حال آنکه من سالها در بین شما زندگی کردهام و میبینید و میدانید که در قوّه من چنین آیات و ابلاغ چنین علومی مقدور
نبوده است لذا انصاف دهید و بواجبات خود عمل نمائید و بتوحید مقرّ شوید و از تشبیه و تجسّم خالق منصرف گردید و
تقاضاهاي بیمورد ننمائید و بدانید که فرق من با شما در بینائی است من میبینم و وحی خداوندي مرا بحقایق آگاه میسازد و
ببواطن اشیاء مرا بینا میفرماید و شما نمیبینید و من مأمور به بینا ساختن شما هستم و إلّا چون شما انسانی میباشم نه ربّم و نه
ملک: أنا رسول من ربّکم.] 51 - و بآنچه بتو وحی میشود کسانیرا که از محشور شدن در پیشگاه پروردگارشان ترسانند انذار
کن یعنی بترسان و تذکّر بده که در آنروز جز خدا نه دوستی براي آنهاست که از آنها حمایت کند و نه میانجی که آنها را از
عذاب الهی نجات دهد باشد که تقوي اختیار کنند. [اینکه کسانیکه بحشر و بعث و روز واپسین معتقداند بیشتر بیمناکند که در
آن روز در موقع عرضه شدن بر خالق خویش و فرا گرفتن أهوال آنروز گرفتار زحمت بزرگی هستند و معتقداند که جز خدا
دوستی از اولیاء و شفیعی از انبیاء نخواهد بود که آنها را از مهلکه نجات بخشد لذا از انذار و خبر دادن تو از أهوال روز
رستاخیز بیشتر بخود آیند و پرهیزکاري پیشه کنند و در دنیا بترسند تا در آخرت [ صفحه 76 ] آسوده و معاف باشند] [و چنانکه
در قرآن کریم مکرّر ذکر شده کسانیکه از کلمات خدا بیشتر منتفع میشوند و سود میبرند متّقیان هستند زیرا دواي پزشک براي
پرهیز کننده سودمند است و إلّا بیماري که نترسد و از آنچه براي او بد است پرهیز نکند دوا براي او فایدهاي نخواهد داشت.
مالک بن دینار گوید در ورود ببصره بسعدون مجنون برخورد کرد باو گفتم اي سعدون حالت چون است و چگونه
چگونه است حال کسیکه شب بروز میآورد و قصد سفر دوري دارد و براي اینکه سفر » میگذرانی! بپاسخم گفت اي مالک
توشه و زادي ندارد و بر پروردگار عادل دادگري وارد میشود! سپس بشدّت بگریست! باو گفتم چه چیز سبب اینکه گریه
فراوان تو گشته! گفت: بخدا سوگند گریه من نه حرص بر دنیا و نه وحشت از مرگ و بلاست بلکه میگریم که روزي از عمرم
کاري کنیم ورنه خجالت بر آورد || روزي که رخت جان بجهان دگر ] «. میگذرد و در آن روز عمل نیکی از من سر نمیزند
بخدا قسم گریه من از کمی توشه و دوري مقصد و عقبات سختی است که در راه دارم و نمیدانم که پس از اینکه » [ کشیم
چون اینکه گفتار حکمت آمیز از او بشنیدم باو گفتم پندار مردم اینست که تو دیوانه «. طریق جایم بهشت و یا آتش است
مرا جنونی نیست لکن دوستی مولایم در دل و درونم جاي کرده و در بین گوشت و خون و استخوانم » : هستی. بمن گفت
جریان یافته است: [در ره منزل لیلی که خطرهاست بسی || شرط أول قدم آنستکه مجنون باشی] [کاروان رفت و تو در خواب
و بیابان در پیش || کی روي ره ز که پرسی چه کنی چون باشی] و چون لغزش در کار است بر عاقل است که بتوبه و استغفار
مبادرت کند تا از عذاب ملک قهّار رهائی یابد چنانکه خود او فرماید [فمن آمن و اصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون]
[روح البیان] [ صفحه 77 ] حدیث: مروي است که چون ملائکه بآسمان عروج کرده و گناهان بنده را بر لوح محفوظ عرضه
میکنند بجاي آن حسناتی میبینند بسجده افتاده عرض میکنند پروردگارا تو میدانی که ما جز کردار اینکه بنده ننوشتهایم
خداي تعالی فرماید شما راست میگوئید لکن بنده من از خطاي خود پشیمان گشت و اشک چشم خود را نزد من بشفاعت
آورد منهم چون أکرم الاکرمین هستم بر او کرم کردم و گناه وي را بخشودم و او را آمرزیدم پس ایمان و اصلاح عمل و
پشیمانی از گناه و زلل [موضوع آیه 48 ] سبب نجات در دنیا و آخرت است. : شاید در آیات اخیر [ 50 و 51 ] خداي تعالی به
پیمبر گرامی خود صلّی اللّه علیه و آله أمر میفرماید که کلّم النّاس علی قدر عقولهم با اینمردم باندازه عقول آنها سخن بگوي
و بگو: [من نمیگویم خزانههاي خدائی نزد من است یعنی نزد من است و من بشما نمیگویم و إلّا رسول اکرم عالم بحقایق اشیاء
و ماهیّات آنها بوده است چنانکه در استدعاي [أرنا الاشیاء کما هی] از خداي درخواست نمود و نتیجه آن اوتیت جوامع الکلم
بود ولی بگفتن [لا أَقُولُ لَکُم عِندِي خَزائِنُ اللّهِ] مأمور شد تا بقول آن عارف جلیل [و لا تبذر الاسرار فی ارض عمیان] تخم
اسرار را که بیان حق و حقایق و غذاي قلب و روح است مانند گندم که غذاي جسم است در زمین بیاستعداد مردمی که
بینائی ندارند و چشم مشاهده همه اشیاء در آنها نیست و زمین کوران و بینوران است کشتوکار ننماید چنانکه سعدي ره
534 دریغ است با سفله گفت از علوم || که ضایع شود تخم در شوره بوم و نیز امر شد: بگو من بشما - گوید: -قرآن- 488
کوران نمیگویم که غیب نمیدانم یعنی میدانم و بشما نمیگویم زیرا آن بزرگوار از گذشته و آینده باعلام حقّ خبر میداد و او
صلّی اللّه علیه و آله همانکسی است که فرمود در شب معراج قطرهاي در حلق من ریخته شد که علم ما کان و ما یکون را
آموختم. و نیز أمر شد: بگو که من نمیگویم من ملکم بلکه از ملک برترم زیرا از مقام ملک هم برتر گذشت که فرمود
بجبرئیل گفتم پیش برو گفت: لو دنوت أنملۀ [ صفحه 78 ] لاحترقت اگر بند انگشتی جلوتر روم خواهم سوخت. سعدي -
رحمۀ اللّه علیه - چه نیکو گوید: [شبی بر نشست از فلک بر گذشت || بتمکین و جاه از ملک در گذشت چنان گرم در تیه
قربت براند || که در سدره جبریل از او باز ماند و نیز أمر شد بگو: من از آنچه بمن وحی شود پیروي میکنم: یعنی از مقامات
و أحوالم که [لی مع اللّه وقت لا یسعنی فیه ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل] بشما خبر نمیدهم فقط از آنچه بمن وحی میرسد
متابعت کرده و بشما میگویم. خلاصه آنکه من چگونه بشما خبر دهم از آنچه خداوند دیدگان شما را بآنها باز نکرده و من
بآن بینایم و حال آنکه کور و بینا یکسان نیستند- و سپس باو امر میفرماید که اینکه حقایق و معانی را بکسانی خبر ده که ترس
از عذاب خدا دارند و جز خدا دوست و شفیعی ندارند ... [اقتباس از روح البیان]. 52 - [ثعلبی باسناد خود از عبد اللّه بن مسعود
قومی از سران قریش برسول » : و إبن جریر و أحمد و طبرانی و جماعت دیگري نیز از عبد اللّه مسعود روایت کردهاند که گفت
خدا صلّی اللّه علیه و آله گذشتند و صهیب و خبّاب و بلال و عمّار و عدّهاي از ضعفاي مسلمین را نزد آنحضرت دیدند و
عرض کردند یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیا قوم خود را گذاشته و باینها خشنود شدهاي آیا ما پیرو اینها شویم اینها
کسانی هستند که خداوند بر آنها منّت گذاشته است! آنها را از خود طرد و دور کن تا ما ترا پیروي کنیم و لذا اینکه آیه نازل
گردید ...] تفسیر آیه: از نزد خود مران و از مجلس خود طرد مکن کسانیرا که در صبح و شب، بامدادان و شبانگاه بعبادت و
دعاي پروردگار خودشان و ذکر خداي خویش مشغولند و در اینکه ذکر و دعا فقط رو بسوي او دارند و خالصا لوجه اللّه
عبادت میکنند حساب کار آنها در هیچ چیز با تو نیست [بلکه با پروردگار آنهاست] و حساب کار تو هم در هیچ بابت با آنها
نیست] هر کس در گرو عمل خویش است وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري] [چه کردهاند که آنها را طرد کنی چه طرد جزاء است و
456 [ صفحه 79 ] بعد از حساب و محاکمه است و حساب هم با خداست] پس چرا آنها را طرد کنی و از - جزاء -قرآن- 421
خود برانی که در اینصورت در زمره ستمکاران باشی. - سلمان و خباب هم گفتهاند که اینکه آیه در باره ما نازل گردید
موقعی که اقرع بن عابس تمیمی و عیینۀ بن حصین فزاري و همراهانشان [از مؤلّفۀ قلوبهم] بر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله نازل
شدند و آنحضرت را با بلال و صهیب و عمّار و خباب و گروهی از ضعفاي مؤمنین دیدند و بآنها بچشم حقارت نگریسته و
گفتند اي رسول خدا اینان را از خود دور کن که ما با تو در خلوت عرضی داریم و اینک دستهاي از اعراب میآیند و ما
خجالت میکشیم که ما را با اینکه غلامان ببینند چون ما از خدمتت رفتیم خود دانی که آنها را باز نزد خود بخوانی پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله جواب مساعد فرمود آنها تقاضا کردند که آنرا روي کاغذ آورد آنحضرت علی علیه السّلام را احضار فرمود و
صحیفهاي خواست تا نوشتهاي بدهد و ما در کناري نشسته بودیم که جبرئیل نازل گشت و اینکه آیه آورد [وَ لا تَطرُدِ الَّذِینَ ...
تا - بِالشّاکِرِینَ] در اینحال رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله صحیفه را بکنار انداخت و بنزد ما آمد و ما باو نزدیک شدیم و بما
فرمود کتب ربّکم علی نفسه الرحمۀ و همواره رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با ما مینشست و بحدّي نزدیک میشد که
53 - و بهمین قسم که [قبل از تو هم توانگران را 929- 900 -قرآن- 913 - زانوي ما با زانوي او تماس مییافت. -قرآن- 875
بدرویشان و اشراف را بزیر دستان آزمودیم] اینک پارهاي از مردم را به پاره دیگر امتحان و آزمایش میکنیم [فقراء را باغنیاء و
أغنیاء را بفقراء] تا اینکه [رؤساء قریش بموالی و ضعفاء نظر کنند و ببینند که قبل از آنها اسلام آورده و مصاحب و همنشین
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله هستند و] بگویند آیا اینها هستند که خداوند بر آنها منّت نهاده است [و مسلمان شدهاند و
توفیق درك حقیقت پیدا نمودهاند و باین نعمت اختصاص یافتهاند! زیرا آن بدبختان خوشبختی را در ثروت و جاه و قدرت و
بسط عیش میدانند و میگویند اینکه ممکن نیست زیرا اگر ما بر آنها برتري نداشتیم خداوند بما توانگري و ثروت نمیداد و آنها
را غلام و عبید و بینوا نمیساخت و اگر اینکه دین خوب بود ما موفق باسلام [ صفحه 80 ] باید شده باشیم آنها توفیق را با
مظاهر دروغین دنیوي مقایسه میکنند و اینکه منطق غلط آنها شگفت آور است] آیا خداوند بحال بندگان شاکر و سپاسگزار
خود داناتر نیست! [بندگانی که بسبب شکرشان بدرگاه الهی و قیام بواجبات دینی استحقاق همه گونه نعم دارند و سزاوار همه
نوع توفیق میباشند] اینکه آیات دلیل واضحی هستند بر اینکه فقراء و ضعفاء مؤمنین بتقدم و تقرب و تعظیم از اغنیاء آنها [که
مغرور و متکبّر باشند و بتموّل و جاه خود ببالند] اولی هستند و أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود من أتی غنیّا فتواضع لغنائه ذهب
ثلثا دینه [یعنی هر کس بر توانگري در آید و براي ثروت و تموّل او باو کرنش و فروتنی کند دو ثلث دین خود را از دست
داده است].
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 54 تا 55
اشاره
وَ إِذا جاءَكَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُل سَلامٌ عَلَیکُم کَتَبَ رَبُّکُم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَۀَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُم سُوءاً بِجَهالَۀٍ ثُمَّ تابَ مِن
سلام « سَلامٌ عَلَیکُم » 314- بَعدِهِ وَ أَصلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 54 ] وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ وَ لِتَستَبِینَ سَبِیلُ المُجرِمِینَ [ 55 ] -قرآن- 1
سلامت از عیوب و آفات است همچنین بمعنی امان و تحیّت و قبول میباشد و از اسماء حضرت باریتعالی جلّ شأنه نیز یکی
یعنی نادانی و بیخردي و سبکی عقل و مقابل آن حکمت و عقل است « جهالت » یعنی واجب و فرض ساخت « کَتَبَ » سلام است
300- 175 -قرآن- 282 - 20 -قرآن- 166 - تتّضح و تظهر یعنی واضح و ظاهر و روشن شود. -قرآن- 1 « وَ لِتَستَبِینَ »
تفسیر معانی:
اشاره
-54 و چون [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] کسانیکه آیات ما یعنی حجج [ صفحه 81 ] و براهین ما را تصدیق کرده و بآنها
ایمان آوردهاند بنزد تو آیند [و بگناهان خود اذعان و اعتراف کنند و بوسیله استغفار و اعتذار کردههاي بد خود را تدارك
نمایند آنها را مأیوس مساز] و بآنها بگو سلام و سلامت بر شما باد و ایمنی و اطمینان داشته باشید [که خداوند در صورت
استغفار و اقدام بعمل صالح از شما میگذرد] پروردگار شما رحمت را بر ذات کریم خود واجب ساخته است [و بدانید] هر
کس از شما از راه نادانی کردار بدي بجاي آرد و عمل زشتی منافی دین و اخلاق از او ناشی گردد که از روي عمد و علم
نباشد یعنی عالم ببدي آنکار یا عالم ببدي عاقبت آنکار نباشد سپس از آن عمل پشیمان شود و بعد از آن توبه کند و در مقام
اصلاح خود بر آید [و اصرار بر ارتکاب أعمال زشت نداشته باشد همانا خداوند آمرزنده مهربان است از بندگان توبه را
میپذیرد و از گناهان بد آنها میگذرد. عکرمه گوید اینکه آیه در شأن همان أصحاب صفّه نازل گشته است که آیه پیشین [وَ لا
تَطرُدِ الَّذِینَ ... الخ] در باره آنها نازل شده بود و خداوند طرد آنها را نهی فرمود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله چون آنها را
شکر خدائیرا که در امّت من کسانی قرار داد که بمن امر فرموده است بآنها ابتداي بسلام » : دید مبادرت بسلام نمود و فرمود
120 و عطا گفته است که آیه در باره گروهی از صحابه از جمله حمزه و جعفر و مصعب بن عمیر و عمّار و - کنم]. -قرآن- 91
غیرهم نازل گشته است. و انس بن مالک گفته است جماعتی بخدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمدند و عرض کردند
ما را گناهان زیادي است و چه بایدمان کرد! حضرت در جواب آنها سکوت فرمود تا اینکه آیه نازل شد که آنها مأیوس
برنگردند. و از حضرت أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام مروي است که آیه بطور کلّی در باره توبه کاران است. اوّلا- در
باره سلام چند قول آمده است یکی آنکه خداوند بپیغمبرش امر فرمود از جانب خداي تعالی سلام تحیت بیاران پیمبرش دهد
دیگر آنکه خداي [ صفحه 82 ] تعالی براي تکریم و تعظیم آنها پیمبرش را مأمور بسلام دادن بآنها فرمود سه دیگر آنکه عذر
آنها را بپذیرد و بآنها مژده سلامت و قبول پوزش آنها را دهد. ثانیا- [مَن عَمِلَ مِنکُم سُوءاً بِجَهالَۀٍ] سه وجه گفتهاند یکی آنکه
کار بدي کند و نداند که اینکار بد است یا تا چه اندازه بد است دیگر آنکه بمکروه و ضرري که بر آن مترتّب است جاهل
باشد سه دیگر آنکه بداند عاقبتش بد است لکن نداند که نفع قلیل آنی را نباید بر راحت کثیره آتی و عافیت دائمی ترجیح
امام قشیري رحمه اللّه فرمود اگر ملک بر تو زلّت مینویسد » : 49 ثالثا- کاشفی در تفسیر فارسی خود گوید - دهد. -قرآن- 9
ملک براي تو رحمت مینویسد پس ترا دو کتابت است یکی ازلی و یکی وقتی- مقرّر است که کتابت وقتی کتابت ازلی را
باطل نمیتواند ساخت مضمون اینکه آیت شریف بیماران بیمارستان گناه را شفاست و شفا بشرط پرهیز است یعنی توبه و
استغفار. دردمندان گنه را روز و شب || شربتی بهتر ز استغفار نیست آرزومند وصال یار را || چاره غیر از نالههاي زار نیست
و در توبه صادقه که از روي واقع بازگشت شده باشد چند شرط لازم است: 1- پشیمانی حقیقی 2- عزم بر عدم رجوع که
دیگر پیرامون چنان گناهی نگردد 3- ردّ مظالمی که بعهده دارد بصاحبانش 4- جز کارهاي شایسته و أعمال صالحه پیرامون
عملی نگردد و پس از بازگشت همیشه کار خوب کند. 55 - و مانند اینکه [تفصیل محکم بیّن راجع باحکام و اصول دین و
بآنچه دلالات توحید و نبوت و قضاء بیان کردهایم] ما آیات [یعنی حجج و دلالات خود را] روشن کرده و تفصیل میدهیم [تا
صاحبان عقل رشید و فکر سلیم بآن هدایت شوند] و راهی که گنهکاران بر آن میروند روشن و واضح گردد [یعنی راهی که
از کفر و عناد و اقدام بر معاصی و جرایم مؤدّي بآتش دوزخ است روشن گردد یا راهی که خداوند بسبب آن آنان را بذلّت و
لعنت و تنفّر از آنان میکشاند یا راه أمر بقتل و اسارت آنها واضح گردد و بالاخره راه مجرمین و مؤمنین از یکدیگر ممتاز [
صفحه 83 ] مشخص شود]. أهل مدینه [و لتستبین] بتاء و سبیل را بنصب خواندهاند و أهل کوفه [و لیستبین] بیاء و سبیل را برفع
خواندهاند و باقی [و لتستبین] بتاء و [سبیل] را برفع خواندهاند، آنانکه برفع خواندهاند سبیل را فاعل و مؤنث دانستهاند و آنانکه
بنصب خواندهاند سبیل را مفعول و مذکّر شمردهاند چون بهر دو وجه سبیل آمده است تذکیر آن در لغت بنی تمیم و تأنیث آن
در لغت أهل حجاز است. عاقل راست که طریق و سبیل فوز و فلاح را اختیار کند و بآنچه أهل صلاح نایل گشتهاند واصل و
نایل آید و اوّلین طریق طریق توبه و استغفار و إنابه بدرگاه پروردگار توّاب غفار و دادار بینیاز است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 56 تا 58
اشاره
قُل إِنِّی نُهِیتُ أَن أَعبُدَ الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قُل لا أَتَّبِعُ أَهواءَکُم قَد ضَ لَلتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ المُهتَدِینَ [ 56 ] قُل إِنِّی عَلی بَیِّنَۀٍ
مِن رَبِّی وَ کَ ذَّبتُم بِهِ ما عِندِي ما تَستَعجِلُونَ بِهِ إِنِ الحُکمُ إِلاّ لِلّهِ یَقُصُّ الحَ قَّ وَ هُوَ خَیرُ الفاصِ لِینَ [ 57 ] قُل لَو أَنَّ عِندِي ما
نهی شدهام و مرا منع کردهاند و « نُهِیتُ » 466- تَستَعجِلُونَ بِهِ لَقُضِ یَ الأَمرُ بَینِی وَ بَینَکُم وَ اللّهُ أَعلَمُ بِالظّالِمِینَ [ 58 ] -قرآن- 1
بیّنه هر « عَلی بَیِّنَۀٍ » هوي میل نفس است بشهوت یعنی خواهش نفسانی و جمع آن أهواء است « أَهواءَکُم » منصرف ساختهاند
چیزي است که حقیقت و حق بوسیله آن روشن شود خواه از حجّتهاي عقلی و خواه از آیتهاي حسّی و خلاصه آنچه بین حق و
استعجال « تَستَعجِلُونَ » 169 [ صفحه 84 ] جدا کند و از یکدیگر متمایز سازد - 77 -قرآن- 152 - 11 -قرآن- 64 - باطل را -قرآن- 1
قصّ أي حکی و ذکر یقصّ « یَقُصُّ » بکلی فیصله و خاتمه دادن بأمر است « الحُکمُ » طلب چیزي است در غیر وقت و موقع آن
-51- الفصل القضاء و الحکم- خیر الفاصلین اي خیر القاضین- فصل فی القضیّۀ اي قضی فیها. -قرآن- 35 « الفاصِ لِینَ » اي یذکر
217- 167 -قرآن- 203 - 117 -قرآن- 157 - قرآن- 107
تفسیر معانی:
اشاره
- [اي فرستاده ما] باین مشرکان بگو حقیقت اینستکه مرا منع کردهاند از اینکه آنچه را شما بغیر خداي واحد میخوانید و دست
دعا بسوي آنها بر میدارید پرستش نمایم [عقل رشید و روح طیّب و طاهر و فطرت سلیمهاي که خداوند در وجود من ترکیب
فرموده است مرا از اسیر بودن بتقلید آباء و قید جهل و بیماري حسد باز داشته است] بآنها بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله]
من تابع و پیرو هواهاي نفسانی و شهوات شما نخواهم شد [زیرا عبادت شما غیر خدا را، سند و برهانش فقط هواي نفس است
و عبادت خداي واحد داراي حجّت بالغه و برهان ساطع است و عبادت غیر خدا گمراهی و شرك است] و پیروي اهواء شما
براي من موجب گمراهی است و حقّ اینکه است که در آن صورت گمراه شدهام و در آنحال از راه یافتگان و هدایت شدگان
نخواهم بود [ یا در عداد پیمبرانی که سالک راه هدایت بودهاند نخواهم بود]. 57 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله بآنها] بگو:
[من در آنچه با شما در عبادت غیر خدا مخالفت میکنم و در آنچه شما را بپرستش خداي واحد دعوت مینمایم] از جانب
پروردگار خودم دلیل [و برهان روشنی] در دست دارم [که شک و ریبی در آن نیست و جدلی در آن راه ندارد و آن قرآن
است که حجّت بیّنه و معجزه خالده و آیت باقیه است] و شما آن حجّت و بیّنه را تکذیب کردید [پیروي شیطان نمودید و کافر
برحمان شدید و در باره قرآن و رسالت پیامبر مشتبه شدهاید زیرا آنچه از پیغمبر بهواي نفس خواستهاید انجام نشده است]
آنچه را در طلب آن عجله و شتاب دارید [من بشما نگفتهام که بر آن قادر هستم] در اینباب [که بطریق استهزاء میگوئید پس
وعده و وعید قرآن چه شد! و عذاب موعود کی و کجاست! بشما بگویم که] [ صفحه 85 ] حکم و اختیار در دست من نیست و
حکم در اینکه امور و غیر آن، چه تعجیل و چه تأخیر با خداست [و جز با خدا با دیگري نیست] خداست که گوینده حق و
سراینده حق در باره وعد و وعید است و جز بآنچه حق است حکم نمیکند و اوست که بهترین جدا کننده حق از باطل و
بهترین فاصل و قاضی است [و در قضاوتش ستمی نیست و از حقّ تجاوزي نمیشود]. 58 - بآنها بگو اگر آنچه را شما بآن شتاب
و عجله دارید [یعنی نزول عذاب را براي خود میخواهید] در دست من بود و برأي و اراده من بود و من بآن قدرت و تمکّنی
داشتم هر آینه کار تا بحال گذشته بود و بین من و بین شما موضوع خاتمه مییافت [یعنی شما را هلاك میکردم و از ستم شما
راحت میشدم] ولی امر با من نیست و با خداي من است و خداست که بحال ستمکاران داناتر است [و وقت عذاب خلق و آنچه
بحال مردم صالح است او میداند و بنوعی از مصلحت عقوبت را بتأخیر میاندازد و مهلت میدهد یا براي آنکه بعدا ایمان
آورند تأخیر در عذاب میکند یا بر حسب اقتضاي مصلحت چنین تدبیر مینماید که آنها پیمانه کردار بد را لبریز کنند و ناگهان
871- أُّمَّۀٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا یَستَأخِرُونَ ساعَۀً وَ لا یَستَقدِمُونَ]. -قرآن- 773
ِ
دست انتقام گلوي آنها را بفشارد] [وَ لِکُل
أهل حجاز و عاصم [یَقُصُّ الحَقَّ] را بصاد و باقی [یقضی الحق] بضاد خواندهاند و أبی عمرو گفته است که دلیل بر اینکه قول
وّ همچنین قسمت أخیر
ِ
[و اللّه یقضی الحقّ] که از مادّه قضاوت است آیه دیگر قرآن است که میفرماید [وَ اللّهُ یَقضِ ی بِالحَق]
آیه است که میفرماید [وَ هُوَ خَیرُ الفاصِ لِینَ] زیرا فصل در حکومت و قضاوت است و در قصص نیست و آنانکه یقصّ
خواندهاند دلیلشان آیه دیگر است که فرموده است [وَ اللّهُ یَقُولُ الحَقَّ] علاوه که فصل در قول نیز آمده است و فرموده است
581 بت پرستان خواه - 495 -قرآن- 555 - 337 -قرآن- 465 - 261 -قرآن- 309 - 37 -قرآن- 230 - [إِنَّهُ لَقَولٌ فَصلٌ]. -قرآن- 18
مهلت بیابند و خواه نیابند بهر حال عذاب را میچشند و اصلا از آن رهائی نخواهند یافت همچنین دنیا و هوا پرستان و پیروان [
صفحه 86 ] شیطان در آتش فراق خواهند سوخت - پس عاقل راست که پیروي هوا نکند و فرمان قُل لا أَتَّبِعُ أَهواءَکُم را فرمان
117 گروهی از فقهاء یمن نزد شیخ کبیر أبی الغیث قدّس سرّه آمدند تا او را در أمري آزمایش کنند چون باو - برد. -قرآن- 87
مرحبا بعبیدي عبدي - آفرین بر بندگان بنده من]. بر آن جماعت اینکه گفتار گران آمد و گفتار أبو » : نزدیک شدند گفت
شیخ أبا الغیث درست گفته است شماها » : الغیث را بنزد أبا الذبیح اسماعیل بن محمّد الحضرمی بردند شیخ بخندید و گفت
چنانکه مولوي گوید: [چونکه تقوي بست دو دست هوا || .« بندگان هوا هستید و هوا بنده اوست، و رهائی از هوا بتقوي است
[ حق گشاید هر دو دست عقل را پس حواس پیره محکوم تو شد || چون خرد سالار و مخدوم تو شد] [ صفحه 87
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 59 تا 62
اشاره
وَ عِندَهُ مَفاتِحُ الغَیبِ لا یَعلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یَعلَمُ ما فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ ما تَسقُطُ مِن وَرَقَۀٍ إِلاّ یَعلَمُها وَ لا حَبَّۀٍ فِی ظُلُماتِ الَأرضِ وَ لا
رَطبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ [ 59 ] وَ هُوَ الَّذِي یَتَوَفّاکُم بِاللَّیلِ وَ یَعلَمُ ما جَرَحتُم بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبعَثُکُم فِیهِ لِیُقضی أَجَلٌ مُسَ  می
ثُمَّ إِلَیهِ مَرجِعُکُم ثُمَّ یُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 60 ] وَ هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ وَ یُرسِلُ عَلَیکُم حَفَظَ ۀً حَتّی إِذا جاءَ أَحَ دَکُمُ المَوتُ
706- أَّلا لَهُ الحُکمُ وَ هُوَ أَسرَعُ الحاسِبِینَ [ 62 ] -قرآن- 1
ِ
تَوَفَّتهُ رُسُلُنا وَ هُم لا یُفَرِّطُونَ [ 61 ] ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللّهِ مَولاهُمُ الحَ ق
جمع مفتح بفتح میم و تاء بمعنی مخزن و انبار یا جمع مفتح بکسر میم و آن مفتاح است بمعنی کلید که با آن قفلها و « مَفاتِحُ »
درهاي بسته را باز کنند و یا آنچه که بوسیله آن بامور غیب و پنهانی دست یابند، مستعار از مفاتح جمع مفتح که کلید باشد
التوفّی دریافت هر چیزي است بطور وافی یعنی تامّ و کامل و التوفیۀ إعطاء و دادن چیزي است بطور تامّ و کامل و « یَتَوَفّاکُم »
آن بر مرگ و خواب هر دو اطلاق میشود و یتوفّاکم در اینجا یعنی ینیمکم- میخواباند شما را و بواسطه شباهتی که بین مرگ
و خواب از حیث زوال تمام احساس میباشد توفّی را استعاره از خواب فرموده است و اطلاق توفی بر مرگ بواسطه قبض روح
اي ما کسبتم بالجوارح چون جوارح آدمی اعضاء کاسبه هستند و اینکه لفظ در کسب خیر « ما جَرَحتُم » است بطور تامّ و کامل
اي یوقظکم من النوم فی النهار یعنی شما را در « یَبعَثُکُم فِیهِ » و شرّ هر دو استعمال میشود ولی اجتراح مخصوص بفعل شرّ است
-12- جمع حافظ یعنی نگهبان و مراد کرام الکاتبین از فرشتگان میباشند. -قرآن- 1 « حَفَظَ ۀً » روز بیدار میکند و برمیخیزاند
1011- 912 -قرآن- 1001 - 736 -قرآن- 892 - 300 -قرآن- 722 - قرآن- 285
تفسیر معانی-
اشاره
[مناسبت اینکه آیه با آیات پیشین آنستکه مشرکان آیات خاصهاي از رسول صلّی اللّه علیه و آله طلب کردند و خداوند جواب
آنها را داد که تمام در قبضه قدرت خود اوست و هو القاهر فوق عباده و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را در اینباب علمی
نیست و در اینجا هم بیان میفرماید که آنچه را آنها براي آن استعجال و شتاب دارند داخل در علم نبی صلّی اللّه علیه و آله
نیست تا بآنها خبر دهد در چه وقتی وقوع خواهد یافت و آن از مختصّات بعلم باریتعالی عزّ اسمه است و هو العلیم]. 59 - و
خزانههاي غیب [که علم بعذاب مستعجل و غیر آن و خزانههاي ارزاق [ صفحه 88 ] و اعمار و علم بمبتدا و منتها و عواقب امور
باشد] فقط در نزد اوست و غیر او کسی نمیداند و علم بآن ندارد [و اوست که صلاح و صواب تعجیل و تأخیر در هر أمري را
داناست و اوست که براي هر یک از أنبیاء و أولیاء که اراده فرماید فتح باب علم میکند زیرا جز او کسی بغیب اینکه عالم علم
ندارد و هیچکس قادر بفتح باب علم بغیب براي بندگان جز خداي تعالی نیست] و بآنچه در صحرا و دریاست داناست و هیچ
برگی از درختان نمیافتد مگر آنکه او بسقوط و ثبوت آن عالم است و هیچ دانهاي در باطن زمین و شکم خاك نیست مگر
اینکه در مکنون علم او ثابت و محو نشدنی است و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتاب مبین یعنی لوح محفوظ ثبت
است [و اللّه أعلم بکتابه]. رطب [بموجود فعلی- روحانیّات- مؤمن- عالم- عارف- أهل محبت صاحب شهود- باقی باللّه
ممکن است اطلاق شود] و یا بس [معدوم فعلی که قریبا بوجود میآید- جسمانیات- کافر- جاهل- زاهد- أهل سلوت- صاحب
وجود- باقی بنفس خویش ممکن است مراد باش] [نقل از روح البیان]. 60 - و اوست که بشب شما را قبض روح میکند
[بوسیله خواب چنانکه بوسیله مرگ مینماید] و آنچه را در روز کسب میکنید و بدست میآورید بآن داناست [مخالفت شما را با
خود میبیند و در عقوبت شما تعجیل نمیکند و از فضل و رحمت خود شما را محروم و ممنوع نمیسازد] سپس شما را از خواب
برمیانگیزد و در روز بیدار میکند تا دوره عمر شما بسر آید و اجل معلوم فرا رسد و چون مدّت زندگانی شما پایان یابد
برگشت شما بسوي اوست [و بجانب غیر او نیست] و در آن برگشت شما را بکردههاي خودتان آگاه میسازد [و جزاي أعمال
شما را میدهد اگر خوب کردهاید پاداش خوب و اگر بد کردهاید کیفر بد خواهید گرفت]. 61 - و اوست مقتدر و مسلّط بر سر
بندگان خود [و متصرّف در تمامی امور آنها هر چه مشیتش تعلق بگیرد میکند موجود میسازد و میمیراند زنده میکند و معدوم
مینماید] و پاسبانانی از فرشتگان بر شما میگمارد که در مدّت زندگانی اعمال شما [ صفحه 89 ] را احصاء کنند و کردار شما را
بنویسند و ضبط نمایند و اینکه فرشتگان مراقب أعمال شما خواهند بود تا مرگ یکی از شما فرا رسد در آنوقت فرستادگان ما
[از ملک الموت و اعوان او] او را قبض روح کنند در حالتی که تفریط و غفلت و کسر و نقصانی در کار آن فرشتگان نخواهد
بود. 62 - سپس [پس از قبض روح] آنانرا بسوي خداي یکتا [و خالق جان بخش جان آفرین] سوق میدهند و در آنحال مولی و
آقا و متصرّف در کار آنها حق است [و حاکم عدلی جز حق حکومت نمیکند] بدانید که حکومت در آنجا فقط منحصر
باوست [له الحکم و إلیه الأمر لا رادّ لقضائه و لا معقّب لحکمه] و او سریعترین حسابگران است [در کمترین وقتی حساب
همگانرا میرسد و حساب فردي او را از حساب فرد دیگر باز نمیدارد لا یشغله شأن عن شأن و هر کس را بجزاي عمل خود
میرساند].