گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد سوم
[سوره الأنعام [ 6]: آیات 63 تا 64



اشاره
قُل مَن یُنَجِّیکُم مِن ظُلُماتِ البَرِّ وَ البَحرِ تَدعُونَهُ تَ َ ض رُّعاً وَ خُفیَۀً لَئِن أَنجانا مِن هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرِینَ [ 63 ] قُلِ اللّهُ یُنَجِّیکُم
اي من شدائدهما و أهوالهما و عرب بروزي « ظُلُماتِ البَرِّ وَ البَحرِ » 243- کَّربٍ ثُمَّ أَنتُم تُشرِکُونَ [ 64 ] -قرآن- 1
ِ
مِنها وَ مِن کُل
که در آن دچار شدّت و مصیبتی میشود یوم مظلم یعنی روز تاریک گوید حتّی [یوم ذو کواکب] گویند یعنی روزي که از
شدّت ظلمت چون شب باش و ستارگان در آن پیدا شوند و نیز ممکن است ظلمت شب و ظلمت ابر و ظلمت حیرانی در
صحرا و دریا باشد و کلمه را جمع آوردهاند تا دلالت بر تمام اینکه معانی نماید و ممکن است بقولی مراد ظلمات معنوي باشد
469 [ صفحه 90 ] و بینوائی و خضوع و ذلّت است ضرع - 31 -قرآن- 457 - تضرّع مبالغه در اظهار ضراعت -قرآن- 1 « تَ َ ض رُّعاً »
- غمّ شدید و اندوه سخت است. -قرآن- 57 « کَربٍ » بضمّ و کسر هر دو بمعنی پنهانی و استتار است « خُفیَۀً » یضرع مجرّد آنست
63 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بگو [باین کافران] آن کیست که شما را از سختیهاي روزگار و هول 125- -66 قرآن- 117
و هراس ایّام میرهاند و کیست که چون راه بر شما تنگ و تاریک گردد روشنی میدهد و حرکت را بر شما آسان میسازد و در
صحرا و دریا شما را از غرقاب و طوفان نجات میبخشد! [او خداي رحمان و رحیم است که قادر بر هر چیز و قاهر فوق بندگان
است و همانکسی است که در حال بدبختی و بیچارگی] او را از روي منتهاي ذلّت و خواري و خضوع و بینوائی میخوانید یا با
صداي بلند و گریان یا در حال خفاء و پنهان دست تضرّع بدرگاه بینیازي او بر میدارید [و در آنحال زبان حالتان گویاست
که بار الها] اگر ما را از اینکه سختی و بدبختی نجات بخشی البتّه ما هم از شکر گذاران نعمات تو خواهیم بود [و حق نعمت
ترا که اطاعت و دوري از معصیت است بجا خواهیم آورد چه رسد به اینکه که شریکی براي تو قرار دهیم]. 64 - [بآنها] بگو
در آنحالات خداست که شما را از شداید و بدبختیها میرهاند [و بنجات و خلاصی از تاریکیهاي صحرا و دریا فرج میبخشد] و
از هر اندوه سختی شما را خلاصی میدهد و شما هم پس از خلاص شدن و رهائی از سختیها و غمها بشرك خود برمیگردید و
غیر خدا را میپرستید [و بعد از اینکه اتمام حجتی که بر شما شده است شما هستید که بجاي شکر بشرك میپردازید و بکفر
[ سابق خود بر میگردید]. [ صفحه 91
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 65 تا 67
اشاره
قُل هُوَ القادِرُ عَلی أَن یَبعَثَ عَلَیکُم عَذاباً مِن فَوقِکُم أَو مِن تَحتِ أَرجُلِکُم أَو یَلبِسَکُم شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعضٍ انظُر کَیفَ
نَّبَإٍ مُستَقَرٌّ وَ سَوفَ تَعلَمُونَ
ِ
نُصَرِّفُ الآیاتِ لَعَلَّهُم یَفقَهُونَ [ 65 ] وَ کَ ذَّبَ بِهِ قَومُکَ وَ هُوَ الحَقُّ قُل لَستُ عَلَیکُم بِوَکِیلٍ [ 66 ] لِکُل
از مادّه اللّبس که بمعنی اختلاط امر و اختلاط کلام است و آنچه اختلاف کلمه و اضطراب « یَلبِسَ کُم » 357- 67 ] -قرآن- 1 ]
شیع جمع شیعه است و آن عدهاي از افراد مردمند که بر امري اجتماع کنند و بر آن متفق شوند و شیّعت « شِیَعاً » حال تولید کند
فلانا اي اتّبعته یعنی پیروي او را کردم و تشیّع پیروي و دوستی متبوع است در امر دین و شیعه عرفا تابعین أمیر المؤمنین علی
اي نحوّل یعنی تغییر میدهیم از نوعی بنوع دیگر از « نُ َ ص رِّفُ » اي قتال بعض و حرب بعض « بَأسَ بَعضٍ » علیه السّلام میباشند
أي لکلّ خبر وقت استقرار و وقوع یعنی هر خبري را وقت معلومی است که در آن « نَّبَإٍ مُستَقَرٌّ
ِ
لِکُل » اي یفهمون « یَفقَهُونَ » سخن
593- 552 -قرآن- 565 - 474 -قرآن- 539 - 434 -قرآن- 462 - 135 -قرآن- 419 - 14 -قرآن- 126 - وقوع مییابد. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-65 [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بگو که او توانا و مقتدر است بر اینکه عذابی بر شما برانگیزد که از بالاي سر شما را
تهدید کند یا از زیر پاهایتان شما را معدوم سازد [به اینکه که از بالا شما را دچار سنگ و طوفان و باد کند چنانکه با عاد و
قوم شعیب و لوط کرد و از زیر پاها دچار زلزله و خسف کند چنانکه قارون و اقوام دیگر را دچار نمود و یا اینکه از فوق یعنی
از طرف بزرگان و رؤساء و متصدّیان [ صفحه 92 ] امورتان و از تحت یعنی از جهت مردمان سفله و پست و یا از فوق یعنی از
جهت پادشاهان ظالم و جابرتان و از تحت یعنی از جانب غلامان و بردگان و بدکارانتان شما را ببدبختی اندازد] یا اینکه شما
را بفرقههاي مختلط و درهم و برهم مختلف سازد [و بهواهاي مختلفی که در شماها بوجود آید] پراکنده و متفرّق و فرقه فرقه
گشته بجان یکدیگر افتید و پارهاي با پاره دیگر بجنگ و جدال پردازد و مزه قتال با یکدیگر را بشما بچشاند. [اي کسیکه از
تو طالب دقّت و نظر میباشیم] بنگر ما چگونه آیات خود را بوجوه مختلفه تغییر و تبدیل میدهیم و بطور تکرار و تذکار شما را
آگاه میکنیم شاید که بدینوسیله آنان حق را بفهمند و سرّ دین را ادراك کنند [زیرا شکی نیست که تنوّع در آراء و طرق
مختلفه در دلایل و استدلال راهی براي فهم و ادراك حقایق است لکن در نظر کسیکه با دیده خالی از حجابهاي موروثی از
تقالید پدران بنگرد و عاري از هر گونه تعصّب و سماجتهاي جهالت باشد]. شیخ بزرگوار در تفسیر مجمع البیان فرماید: بعضی
از مفسّرین گفتهاند تهدید بنزول عذاب و خسف در باره کفّار است و انذار بتفرقه و قتال شامل أهل قبله و نماز میباشد زیرا
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [از خدا خواستم أهل دین دیگري را بر آنها غلبه ندهد و بمن عطا کرد و از او خواستم
که آنها را بگرسنگی نکشد و بمن عطا فرمود و از او درخواست کردم که بر ضلالت و گمراهی اجماع نکنند و بمن عطا نمود
و درخواست کردم که آنها را دچار تفرّق و تحزّب و فرقه فرقه شدن نفرماید و اینکه خواسته را قبول نفرمود]. و در تفسیر کلبی
هم نظیر اینکه مضمون آمده است که فرمود: [لا بدّ من فتنۀ تبتلی به الامّۀ بعد نبیّها لتبین الصّادق من الکاذب لأنّ الوحی انقطع
و بقی السیف و افتراق الکلمۀ إلی یوم القیمۀ]. ناگزیر است از اینکه که امّت پس از پیمبرش مبتلاي بآزمایشی شود تا راستگو
از دروغگو مشخص و جدا گردد، زیرا وحی خداوندي منقطع گشته و شمشیر و [ صفحه 93 ] پراکندگی گفتار و عقیده تا روز
رستاخیز بجا مانده است]. و نیز فرمود: [إذا وضع السیف فی امّتی لم یرفع عنها إلی یوم القیامۀ- چون شمشیر در امّت من نهاده
شود تا قیامت برداشته نشود]. و در تفسیر الواضح گوید: [روي عن إبن عباس من طریق أبی بکر بن مردویه عن النبی صلّی اللّه
دعوت اللّه ان یرفع عن امّتی أربعا فرفع عنهم اثنتین و أبی ان یرفع اثنتین دعوت اللّه ان یرفع عنهم الرجم من » : علیه و آله قال
السماء و الخسف من الإرض و ألّا یلبسهم شیعا و ألّا یذیق بعضهم بأس بعض فرفع عنهم الخسف و الرجم و أبی أن یرفع
الأخرین. 66 - و قوم تو [یعنی معاندین از عرب و قریش] قرآن [ یا عذاب موعودیرا که قرآن ناطق بورود آنست] تکذیب
میکنند و آنرا دروغ میپندارند و حال آنکه آن حقّ است و دروغ نیست و شکّی در آن راه ندارد [لا یَأتِیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ
لا مِن خَلفِهِ تَنزِیلٌ مِن حَکِیمٍ حَمِیدٍ] بگو [بآنمردم] من و کیل و نگهبان أعمال شما نیستم و مأموریت ندارم که شما را از
تکذیب باز دارم یا بر تصدیق آیات مجبور نمایم بلکه من مأمور بانذار و ترسانیدن شما هستم و حافظ و مراقب أعمال شما و و
کیل در امور شما خداست و بموقع خود جزاي أعمال شما را خواهد داد [نحن اعلم بما یقولون و ما أنت علیهم بجبّار فذکّر
67 - براي هر خبري [از اخبار قرآن] وقت مقرّر و مستقري است [که در دنیا یا 317- بالقرآن من یخاف وعید]. -قرآن- 220
آخرت آنوعده بوقوع خواهد پیوست] و بعدا خواهید دانست [یعنی در آن موقع که دچار عذاب شدید تصدیق خواهید کرد و
خواهید دانست که تمام اخباریکه بشما داده بود درست و صحیح بوده است و شما از راه غرور و جهالت با تکذیب آنها خود
را بدبخت و بدفرجام ساختهاید] [سَنُرِیهِم آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فِی أَنفُسِهِم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم أَنَّهُ الحَقُّ أَ وَ لَم یَکفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلی
168 با تذکر اینکه آیات بر هر عاقلی است که براي رفع شدائد و دفع مکاره [ صفحه 94 ] رو - شَّیءٍ شَهِیدٌ.] -قرآن- 1
ِ
کُل
بدرگاه خداي کریم آورد و از زاري و تضرع دریغ ندارد و مصرّ بر ارتکاب گناه نباشد زیرا اسرار بر گناه سبب ابتلاي بانواع
بدبختی و عذابهاست و هر ظلماتی که رو آورد منشأ آن ظلمات نفس است که مولانا گوید: [هر چه بر تو آید از ظلمات غم
|| آن ز بیشرمیّ و گستاخی است هم] و صائب تبریزي گوید: [چرا ز غیر شکایت کنم که همچو حباب || همیشه خانه
خراب هواي خویشتنم]
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 68 تا 70
اشاره
وَ إِذا رَأَیتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعرِض عَنهُم حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیطانُ فَلا تَقعُد بَعدَ الذِّکري
مَعَ القَومِ الظّالِمِینَ [ 68 ] وَ ما عَلَی الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِن حِسابِهِم مِن شَیءٍ وَ لکِن ذِکري لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ [ 69 ] وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُم
لَعِباً وَ لَهواً وَ غَرَّتهُمُ الحَیاةُ الدُّنیا وَ ذَکِّر بِهِ أَن تُبسَلَ نَفسٌ بِما کَسَبَت لَیسَ لَها مِن دُونِ اللّهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ وَ إِن تَعدِل کُلَّ عَدلٍ لا
683 [ صفحه - یُؤخَذ مِنها أُولئِکَ الَّذِینَ أُبسِلُوا بِما کَسَ بُوا لَهُم شَرابٌ مِن حَمِیمٍ وَ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکفُرُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
بالتکذیب و الاستهزاء- خوض- در أصل داخل شدن در آب است و خوض در حدیث یا در آیات « یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا » [95
وَ إِمّا » از آنها منصرف و رو گردان شو « فَأَعرِض عَنهُم » مراد زیر و رو کردن و ایراد جستن و با أهل باطل همزبان شدن است
مراد تذکیر « وَ لکِن ذِکري » . اي بعد التذکّر او التّذکیر « بَعدَ الذِّکري » إن ما- ما زائده است و إن ینسینّک میباشد -« یُنسِیَنَّکَ
اي ودع الّذین یعنی واگذار آن کسانیرا و اینکه فعل جز در أمر و مضارع در صیغههاي دیگري استعمال « وَ ذَرِ الَّذِینَ » است
السبل حبس شیء و منع آن است بزور و أصل بسل و إبسال بمعنی منع است و باسل بمعنی شجاع و « أَن تُبسَ لَ » نمیشود
أي کلّ فداء و عدل بمعنی فدیه است چون با « کُلَّ عَدلٍ » خویشتن- دار است و در اینجا مراد أن تسلم إلی الهلاك میباشد
-355- 282 -قرآن- 338 - 223 -قرآن- 258 - 27 -قرآن- 204 - اي اسلموا إلی الهلاك. -قرآن- 1 « أُبسِلُوا » مفدي تعادل میکند
849- 768 -قرآن- 838 - 579 -قرآن- 753 - 444 -قرآن- 564 - 406 -قرآن- 424 - قرآن- 389
تفسیر معانی-
اشاره
[از سعید بن جبیر [رض] مروي است که اینکه آیه در باره مشرکینی که بپیامبر و قرآن استهزاء مینمودند نازل گردیده است.
-68 و چون بنگري [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و یا هر مسلمانی] کسانیرا که در قرآن و آیات ما خوض میکنند
[یعنی کفّاریکه تکذیب و استهزاء میکنند و طعن بقرآن میزنند] از آنها اعراض کن و رو گردان شو و با آنها مجالست مکن تا
اینکه بصحبت دیگري بپردازند [و یاوه سرائی را بجهت دیگر و مطلب دیگري متوجّه سازند] و اگر شیطان قبح مجالست با آنها
را از یاد تو برد و دستور ما را فراموشت ساخت پس از آنکه بخاطرت آمد و متذکّر گشتی بایستی در مجالس کفّار ننشینی و با
مردمان ستمکار [که تکذیب قرآن و آیات ما را شعار خود ساختهاند] مجالست ننمائی. 69 - و بر کسانیکه تقوي پیشه خود
ساخته و از نافرمانی پرهیز میکنند اگر در مجلس یاوه سرائی آن کافران حضور داشته باشند گناهی بر ایشان نیست و قبایح
اعمال کافران بحساب متّقیان گذاشته نخواهد شد و لکن بر مؤمنان است که آنها را [ صفحه 96 ] پند دهند و موعظه کنند شاید
که آنها شرم کنند و ترك یاوه سرائی نمایند و پرهیزکار گردند [ یا اعراض مؤمنان و تذکّرات آنها موجب تقواي آنها شود و
از اینکه کردار و گفتار پرهیز نمایند]. إبن عباس [رض] گوید چون آیه اوّل نازل گردید مسلمانان عرض کردند غالبا مشرکین
در مسجد الحرام جمعند و حرفشان استهزاء بقرآن است پس ما نباید هیچوقت بمسجد الحرام رویم و طواف کعبه کنیم لذا آیه
بعدي نازل شد مشعر بر اینکه مؤمنانی که در جرگه آنها داخل نشوند و از گفتار زشت آنان پرهیز کنند مسئولیت و جرمیکه
براي استهزاء کنندگان است بحساب آنها گذاشته نخواهد شد و لکن اگر آنها را بتوانند موعظه و نصیحت کنند شاید آنها
بپرهیزند. و بلخی قول سعید بن جبیر و سدّي را اختیار کرده و اضافه کرده است که اینکه دستور در اوّل اسلام بوده و
اختصاص بپیغمبر داشته و مؤمنان مرخّص و مجاز بودهاند که با کفّار بنشینند و چون اسلام عزّت یافت و مسلمانان زیاد شدند
- بآیه دیگر:فی به [فَلا تَقعُدُوا مَعَهُم حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ إِنَّکُم إِذاً مِثلُهُم] آنها هم ممنوع گشتند [مجمع]. -قرآن- 260
359 جبائی گوید: در اینکه آیه [وَ إِمّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیطانُ] دلیلی بر بطلان قول امامیّه است که امامیّه تقیّه را بر انبیاء و ائمّه جایز
میدانند و نسیان و فراموشی را بر أنبیاء جایز نمیدانند و حال آنکه خداوند در اینکه آیه صریحا فراموشی را برسول خود نسبت
اینکه گفتار راست و درست نیست زیرا امامیه » : 68 صاحب تفسیر مجمع البیان [ره] در جواب جبائی گوید - میدهد. -قرآن- 32
فقط تقیّۀ را بر امام در جائی لازم میدانند که دلالت قاطعه موصل بعلم براي آن باشد و امّا آنچه را از أحکام که جز بقول امام
تکلیف آن معلوم نباشد و جز از جهت امام دلیلی براي آن نباشد تقیّه را بر امام جائز نمیدانند. همچنین است در باره نبیّ و بیان
امور تشریعی- و أمّا سهو و نسیان را فقط در آنچه نبیّ از جانب حق اداء و ابلاغ مینماید بر نبیّ و امام جایز نمیدانند و سواي
آنرا [ صفحه 97 ] جایز میدانند که نبی یا امام سهوي کند و نسیانی بر آنها طاري شود مادام که خللی بعقل نرساند و چگونه
اینسان نباشد و حال آنکه خواب و بیهوشی را که از قبیل سهو و فراموشی میباشد بر آنها جایز میدانند و اینکه گمان فاسدي از
إِّثمٌ [در مجمع] و در تفسیر الواضح که از تفاسیر أهل جماعت است گوید: -
ِ
جانب جبّائی در باره امامیّه است و إِنَّ بَعضَ الظَّن
و در باره « وَ اذکُر رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ » : 329 نسیان براي پیمبر جائز است بدون وسوسه شیطان چنانکه خداي فرماید - قرآن- 299
و از رسول خدا « لا تُؤاخِذنِی بِما نَسِیتُ » و در باره موسی علیه السّلام « فَنَسِیَ وَ لَم نَجِد لَهُ عَزماً » : حضرت آدم علیه السّلام فرماید
منهم فقط « إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم انسی کما تنسون فاذا نسیت فذکّرونی » : صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کردهاند که فرمود
و صحیح آنستکه «. بشري مانند شما هستم فراموش میکنم چنانکه شما فراموش میکنید و چون من فراموش کنم بیاد من آورید
لا تُحَرِّك بِهِ لِسانَکَ لِتَعجَلَ بِهِ إِنَّ » : پیامبر در آنچه از جانب پروردگارش ابلاغ مینماید فراموشی ندارد چنانکه خداوند فرماید
657 و گوید: انساء - 301 -قرآن- 573 - 186 -قرآن- 270 - 120 -قرآن- 156 - 34 -قرآن- 82 - قرآن- 1 - .« عَلَینا جَمعَهُ وَ قُرآنَهُ
شیطان در باره انسان که چیزي را از یاد آدمی ببرد در بعض امور است و از قبیل تسلّط بر او و تصرّف در او نیست زیرا خداوند
70 - و [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] 262- قرآن- 169 - .« إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ » : فرماید
کسانیرا که دین خود را [دینی که پیروي آن بر آنها واجب و موجب هدایت آنهاست] ببازي و شوخی و بیهده کاري گرفتهاند
و زندگانی دنیا آنها را مغرور ساخته و فریب داده است بحال خودشان واگذار و از آنها اعراض کن و بوسیله قرآن [و مواعظ
حسنه] بآنها تذکّر بده و یادآور شو تا آنکه کسی از آنان [بسبب اعمال زشت خود] خویشتن را تسلیم هلاك [و عذاب
خدائی] نکند و در آخرت در گرو اعمال ناپسند خود نباشد [و بجهت آنچه پیش فرستاده است بزندان ابدي نیفتد] [که در
چنین حال] غیر از خدا نه دوستی و نه شفیعی خواهد بود که متولی امر او شود و دفع شري از او کند یا میانجی شود و عذابی
از او بردارد و اگر [ صفحه 98 ] هر چه دارد بفدیه بدهد و براي جریمه گناهان بپردازد از او گرفته و پذیرفته نخواهد شد. اینکه
جماعتند [یعنی همین جماعتی که قرآن را بسخریّه و استهزاء گرفته و دین خود را ببازي و ملعبه گرفتهاند] که از ثواب
محرومند و خویشتن را تسلیم عذاب کرده و در چاه عقاب بزندان افتادهاند نوشابه آنها از حمیم است [که شکمهاي آنها را
میگدازد و امعاء آنانرا از هم میگسلد، و در ازاء پرده پوشی که بر حق کرده و بآیات خداوند کفر آوردهاند گرفتار عذاب
ألیم [یعنی شکنجه دردناك] خواهند بود. از مفاد آیات مذکوره چنین مستفاد میشود که تکذیب آیات خداي تعالی و استهزاء
بآنها کفر است و عاقبت کفر عذاب الیم است و همچنین اصرار بر معاصی، بسیاري از گناهکاران مؤمنان را بجائی میکشاند
که نعوذ باللّه بحالت کفر بمیرند و نیز در آیات اشاراتی است که براي طالب صادق مجالست با کسانیکه خوض در آیات الهی
میکنند مصلحت نیست زیرا طبیعت از طبیعت میدزدد و بیماري اخلاق سوء بسی مسري است. [نفس از همنفس بگیرد خوي
|| بر حذر باش از لقاي خبیث باد چون بر فضاي بد گذرد || بوي بد گیرد از فضاي خبیث و در عوض مصاحبت و مجالست
با نیکان و پند گرفتن از کلمات دانشمندان و بزرگان موجب بهرهمندي و سود فراوان است چنانکه گفتهاند [علیک بصحبۀ من
یذکّرك اللّه بنظره و یعظک بلسان فعله لا بلسان قوله] یعنی بر تو باد به هم صحبتی با کسیکه دیدار او ترا بیاد خدا آورد و ترا
[ با زبان کردارش پند دهد نه بزبان گفتارش- [روح]. [ صفحه 99
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 71 تا 73
اشاره
قُل أَ نَدعُوا مِن دُونِ اللّهِ ما لا یَنفَعُنا وَ لا یَضُ رُّنا وَ نُرَدُّ عَلی أَعقابِنا بَعدَ إِذ هَدانَا اللّهُ کَالَّذِي استَهوَتهُ الشَّیاطِینُ فِی الَأرضِ حَیرانَ لَهُ
اّلعالَمِینَ [ 71 ] وَ أَن أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ
ِ
أَصحابٌ یَدعُونَهُ إِلَی الهُدَي ائتِنا قُل إِنَّ هُدَي اللّهِ هُوَ الهُدي وَ أُمِرنا لِنُسلِمَ لِرَب
وَّ یَومَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُ قَولُهُ الحَقُّ وَ لَهُ المُلکُ یَومَ یُنفَخُ فِی
ِ
الَّذِي إِلَیهِ تُحشَرُونَ [ 72 ] وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الَأرضَ بِالحَق
اي و نرجع علی اعقابنا- اعقاب جمع « وَ نُرَدُّ عَلی أَعقابِنا » 632- الصُّورِ عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الحَکِیمُ الخَبِیرُ [ 73 ] -قرآن- 1
عقب و بمعنی پشت سر و پاشنه پاي انسان است و عرب در باره کسیکه بعد از اقدام بکاري آنرا رها کند و بحال اوّل خود عود
کند گوید: رجع علی عقبیه و نکص: و ارتدّ علی عقبه و رجع القهقري. سپس در باره هر تحوّل مذموم و برگشت نامتناسبی
باب استفعال از هوي یهوي هویّا اي ذهب و استهوته اي ذهبت به یعنی آنرا برد و استهوته الشّیاطین « استَهوَتهُ » اطلاق گردید
از حار یحار حیرة « حَیرانَ » یعنی شیاطین و اجانین عقل و هواي او را بردند زیرا عرب میپنداشت که جنون از تأثیر جنّ است
« تُحشَرُونَ » یعنی گمراه و سرگردان و کسیکه جادّه را گم کرده و نداند چه کند و کسیکه مردّد در امري باشد و مخرجی نیابد
- 29 -قرآن- 346 - اي تجمعون- و أصل الحشر جمع النّاس و حشدهم إلی الحرب- یعنی در پیشگاه او جمع میشوید و -قرآن- 1
القرن و هو کالبوق- « الصور » « یَومَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ » 739 [ صفحه 100 ] گرد هم میآئید - 586 -قرآن- 726 - -359 قرآن- 576
شاخ حیوان که مانند بوق در آن میدمند [پارهاي گفتهاند که صور بوق حقیقی است که اسرافیل در آن میدمد و مردم براي
48 و بعض مفسّرین گفتهاند صور جمع صورت است و معنی آن است که خداوند در صورتهاي - حشر قیام میکنند. -قرآن- 17
مردگان میدمد و حیات آنها بر میگردد و زنده میشوند- در دمیدن اوّل تمام موجودات میمیرند و در دمیدن بار دیگر همگان
اي عالم ما وراء الطبیعه و عالم « عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ » زنده میشوند و براي دادن حساب بر میخیزند و در عرصه جمع میشوند
327- الطبیعه. -قرآن- 294
تفسیر معانی:
اشاره
-71 بگو [ یا محمّد اي کافرانی که ما را دعوت بپرستش بتان میکنید یا اي انسانی که میشنوي] آیا ما از پرستش خدا دست
برداریم و غیر از خدا چیزي را بخوانیم و پرستش کنیم که چون از او چیزي بخواهیم قادر نیست سودي بما برساند و چون
ترکش کنیم توانا نیست زیانی و ضرري بما بزند و پس از آنکه خداوند ما را هدایت کرده [و موفّق بصراط مستقیم فرموده
است] دین خود را ترك کنیم و بقهقري برگشته [راه کفر و شرك و ضلال گذشتگان را پیش گیریم و آیا پس از آنکه
خداوند ما را رهنمائی فرموده و بصراط مستقیم موفق ساخته است عود بملّت کفر کنیم! آیا اینکار شگفتآور نیست؟] اگر
چنین کاري کنیم عمل ما شبیه بکسی است که شیاطین او را در متابعت هواي نفس بدنبال خود برده و عقل او را ربودهاند و یا
غولان صحرا او را در بیابانی حیران و سرگردان ساختهاند و راه بر او گم شده است و در عین حال او را همراهان و رفیقانی
است که ویرا براه راست هدایت میکنند و طریق روشن را به او نشان میدهند و [باو میگویند] بسوي ما بیا [و لکن او قبول
نمیکند و بجانب آنها نمیآید زیرا استیلاء شیطان او را متحیر ساخته و راه را بر او گم کرده است] بگو [ یا محمّد باین کافران و
آنها را دعوت کن که] هدایت خدائی هدایت است [و طریق اسلام حق است و راه حق اینجاست] و همان راهی است مستقیم
که رهرو را بصلاح و رشاد دلالت میکند و همان راهی است که من شما را بآن دعوت میکنم و واجب [ صفحه 101 ] است
بآنراه برویم تا بمقصود نایل گردیم] و بآنها بگو که ما مأمور هستیم که تسلیم پروردگار جهانیان شویم و امور خود را باو
واگذاریم [و منقاد و مطیع خواست و أمر او شویم زیرا خیر دنیا و آخرت در اینکه تسلیم است و ما مأمور هستیم که نماز را بر
پا داریم و در پنهان و آشکارا تقوي داشته و از خدا بپرهیزیم زیرا اوست که حشر ما بسوي اوست و مرجع و مآب ما بسمت
72 - [و بآنها بگو که 515- اوست و اوست آفریننده آسمانها و زمین أَلا لَهُ الخَلقُ وَ الَأمرُ تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ العالَمِینَ]. -قرآن- 447
بما امر شده است] نماز را بر پا دارید و از خدا بپرهیزید [یعنی ربّ العالمین را همواره در نظر داشته از معاصی او دوري جوئید
و از عقاب او بیمناك باشید] و بدانید اوست همان وجودي که همگان در روز واپسین در پیشگاه او جمع میشوند [و در معرض
حساب قرار گرفته مزد اعمال خود را دریافت میکنند]. 73 - و اوست آنکس که آسمانها و زمین [علویّات و سفلیّات] را بحقّ و
صواب [نه بباطل و ناباب] آفرید و بیاد آورید روزي را که خداوند بگوید [کن فیکون] یعنی بشو و میشود یا باش و میباشد و
یا هست شو و هست میشود]. 73 - گفتار او حقّ و راست و درست است [و بآنچه وعده فرموده است وفا خواهد نمود و در
آنروز بمطیعان ثواب و بمنکران و عاصیان عقاب خواهد داد و روز که بصور دمیده شود [و آنچه در آسمانها و زمین است
هلاك شوند و حتّی فرشته دمنده در صور هم بمیرد] ملک و سلطنت کلیّه و حکومت مطلقه مختص باوست [و کسیرا بکار او
جرأت و حق چون و چرا نیست زیرا آنچه میکند بمقتضاي عدل و فضل است] و داناي بامور پنهان و آشکار است [یعنی
میداند آنچه را خلق نمیدانند و میبیند آنچه را خلق نمیبینند و هیچ چیزي بر او پوشیده و مستور نیست و اوست خداي حکیم که
آنچه کند بمقتضاي حکمت و مصلحت است و اوست خداي خبیر که آگاه بحال بندگانش میباشد و میداند که بهر یک چه
جزائی عنایت فرماید. اینکه روز رستاخیز را بسلطنت و مالکیّت مطلقه بخود اختصاص داده [ صفحه 102 ] است بدین جهت
است که در آنروز دیگر ملکی از ملوك و سلطانی از سلاطین جهان که صاحب قدرت و حکومتی باشد باقی نخواهد بود و
همگان در آنروز عبد ذلیلاند [إِن کُلُّ مَن فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ إِلّا آتِی الرَّحمنِ عَبداً] و اوست سبحانه و تعالی که مالک
مطلق و مفرد در سلطنت و متفرّد در قضاوت و حکومت و غلبه و سلطنت است چنانکه در جاي دیگر فرماید [لِمَنِ المُلکُ الیَومَ
لِلّهِ الواحِ دِ القَهّارِ] و در جاي دیگر [الأَمرُ یَومَئِذٍ لِلّهِ] و با آنکه در هر وقتی امر أمر اوست ولی در آنروز حق آمریت از همه
کس گرفته شده و کس مخالفت امر او را نتواند کرد و اختیاري براي کسی در نافرمانی متصور نیست که قادر بر معصیت و
502 و أمّا صور فرمودند شاخی است بسان بوق که - 457 -قرآن- 475 - 257 -قرآن- 403 - عدم اطاعت باشد. -قرآن- 179
اسرافیل علیه السّلام دو مرتبه در آن میدمد در دمیدن اولی تمام خلایق میمیرند و فانی میشوند و کُلُّ شَیءٍ هالِکٌ إِلّا وَجهَهُ و
بدمیدن دوم همگان زنده میشوند و در پیشگاه حضرت ربّ الأرباب حاضر و محشور میگردند نفخه اولی انتهاي دنیا و نفخه
190 [و براي صور تأویلی است که مقصود شکل مخروطی عالم وجود - دوّمی ابتداي عالم آخرت خواهد بود. -قرآن- 154
است که یکسر آن یعنی قاعده آن تمام عالم هستی و سر دیگر آن منتهی بیک نقطه و آن عالم غیب الغیوبی و مقام ربوبی
است و بفرمان او یعنی کلمه [کُن] که بنفخه اولی در صور تعبیر میشود تمام خلق میمیرند و بنفخه ثانی که به [کلمه فیکون]
235 ملّا - تأویل میگردد عالم دیگري بوجود میآید و خلایق براي دادن حساب در عرصات محشر جمع میگردند. -قرآن- 229
گوید: سازد اسرافیل روزي ناله را || جان دهد پوسیده صد ساله را هین که اسرافیل وقتند اولیآء || مرده را زیشان حیات است
و نما نفخههاي اندرون اولیاء || اولا گوید که اي اجزاي لا هین ز لاي نفی سرها بر زنید || اینکه خیال و وهم یکسو افکنید [
صفحه 103 ] اي همه پوسیده در کون و فساد || جان باقیتان نروئید و نزاد [وَ ما خَلَقنَا السَّماواتِ وَ الَأرضَ وَ ما بَینَهُما لاعِبِینَ-
رَّبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلًا سُبحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ یوم ینفخ فِی الصُّورِ فَ َ ص عِقَ مَن فِی السَّماواتِ وَ مَن
ِ
ما خَلَقناهُما إِلّا بِالحَق ...
253- 173 -قرآن- 184 - 103 -قرآن- 108 - فِی الَأرضِ]. -قرآن- 1
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 74 تا 79
اشاره
وَ إِذ قالَ إِبراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِ ذُ أَصناماً آلِهَۀً إِنِّی أَراكَ وَ قَومَکَ فِی ضَ لالٍ مُبِینٍ [ 74 ] وَ کَ ذلِکَ نُرِي إِبراهِیمَ مَلَکُوتَ
[ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ المُوقِنِینَ [ 75 ] فَلَمّا جَنَّ عَلَیهِ اللَّیلُ رَأي کَوکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الآفِلِینَ [ 76
فَلَمّا رَأَي القَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لَئِن لَم یَهدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ القَومِ الضّالِّینَ [ 77 ] فَلَمّا رَأَي الشَّمسَ بازِغَۀً قالَ
636 إِنِّی وَجَّهتُ وَجهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ - هذا رَبِّی هذا أَکبَرُ فَلَمّا أَفَلَت قالَ یا قَومِ إِنِّی بَرِيءٌ مِمّا تُشرِکُونَ [ 78 ] -قرآن- 1
خلیل الرّحمن پدر اسماعیل و جدّ عرب و پدر تمام پیمبران « إِبراهِیمُ » 114- الَأرضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ المُشرِکِینَ [ 79 ] -قرآن- 1
171- 88 -قرآن- 161 - 14 -قرآن- 81 - قرآن- 1 - « أَصناماً » پدر یا عموي إبراهیم علیه السّلام و غیر اینکه هم گفتهاند « آزَرَ » است
[ صفحه 104 ] جمع صنم یعنی بت و فرق صنم با بت و وثن آنستکه صنم مصوّر است یعنی مجسمه آن ساخته شده و وثن
بر وزن فعلوت یعنی ملک عظیم و عظیمترین سلطنت و اطلاق « مَلَکُوتَ » جمع إله مثل إزار و آزرة « آلِهَۀً » مصوّر و مجسّم نیست
یعنی از أصحاب یقین « مِنَ المُوقِنِینَ » بر ملک و سلطنت الهی در عالم وجود میشود و امثال آن رغبوت و رهبوت و جبروت
جنّ علیه اللّیل و حنّه اللّیل و أجنّه اللّیل إذا أظلم حتّی یستر بظلمته یعنی تاریکی شب را فرا گرفت و هر چه از دیده « جَ نَّ »
از افول- أفل یأفل « الآفِلِینَ » مستور شد جنّ و أجنّ در آن اطلاق میشود و جنّ را هم چون از دیده مردم مستور است جن گویند
البزوغ- ابتداء الطلوع و طلوع و بزوغ یعنی بعد از پنهانی « بازِغاً » افولا اي غاب یعنی بعد از آشکارا و ظاهر شدن پنهان شد
- 144 -قرآن- 172 - مایل بحق و بیمیل بشرك و ضلال. -قرآن- 135 « حَنِیفاً » اي خلق یعنی بوجود آورد « فَطَرَ » آشکارا شدن
872- 834 -قرآن- 862 - 745 -قرآن- 826 - 648 -قرآن- 736 - 389 -قرآن- 635 - 355 -قرآن- 381 - -184 قرآن- 334
تفسیر معانی-
اشاره
[عرب خود را متدیّن بدین إبراهیم خلیل میدانستند و باو معترف بودند و دعوي داشتند که بر ملّت اویند و إبراهیم علیه السّلام
با قوم خود همواره در مجادله بود و بمرّات با آنها در باره پرستش اوثان محاجّه میفرمود و پیغمبر ما صلّی اللّه علیه و آله مأمور
شد که زمان او را بیاد قوم عرب آورد شاید آنان از ضلالت خود دست بردارند و خطاي خود را در عبادت بتان ادراك کنند.
-74 و بیاد آنان بیاور زمانی را که إبراهیم علیه السّلام بپدرش آزر گفت آیا تو بتها را خدایان میشماري! [چنین مباش زیرا] من
تو و قومت را در گمراهی آشکاري و در راه خارج از جادّه ثواب مینگرم [چه گمراهی بالاتر از اینکه شما بتی را که از سنگ
یا چوب یا معدنی بدستهاي خود میسازید و آن را بت قرار داده و میپرستید و مقدّس میشمارید گمراهی واضح همین است].
-75 و همچنانکه [حق را بابراهیم در باره پدرش و قومش ارائه دادیم که آنها در ضلالت آشکاري هستند] بخود او هم
ملکوت آسمانها و زمین را نمایاندیم [و او را بر اسرار خلقت و خفایاي عالم کون مطّلع ساختیم و آنچه از اسرار عظمت [
صفحه 105 ] و بدیع نظام و قوت تدبیر و عظمت خلق بود بابراهیم ارائه کردیم تا إبراهیم بنواحی عظمت و سنن إلهی در خلقت
و حکمت او در تدبیر امور خلایق آگاه شود و براي مشرکین گمراه اقامه حجت و دلیل نماید] و تا اینکه خود او نیز خاصّۀ از
جمله یقین داران بتوحید خالص شود [و بعین الیقین آیات الهی را دیده و بعظمت مقام معبود جهانیان و دستگاه لا یتناهی
معترف گردد]. اوّلا اگر [آزر] بفتح راء بقرائت ظاهره و قرائت یعقوب حضرمی خوانده شود [در موضع جرّ و بدل از أبیه یا
عطف بیان است] و اگر آزر بضمّ راء که قرائت حسن و إبن عباس و مجاهد و ضحّاك است خوانده شود مناداي مفرد است و
تقدیرش [ یا آزر] میباشد. ثانیا- در باب آزر چند قول است یکی آنکه اسم پدر إبراهیم است دیگر آنکه اسم پدر ابراهیم
تارخ است و بین نسّابین اختلافی نیست که اسم پدر إبراهیم تارخ بوده است ولی قرآن اسم او را آزر نامیده است- قول سوّم
آنکه آزر در لغت آن عصر مذمت است و معنی چنین است که: [یاد آور زمانی را که ابراهیم بپدرش گفت اي خطاکار] در
اینصورت باید برفع [آزر] خوانده شود. ثالثا- بعقیده امامیّه آزر جدّ مادري إبراهیم یا عموي او بوده است زیرا در نزد امامیّه
بصحّت پیوسته است که پدران پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله تا آدم تمام موحّ د بودهاند و اجماع امامیّه بر اینستکه در پدران
لم یزل ینقلنی اللّه من اصلاب » : آنحضرت غیر خداپرست کسی نبوده است و از آنحضرت روایت شده است که فرمود
و اگر در پدرانش کافري بود تمام .« الطاهرین إلی أرحام المطهّرات حتّی اخرجنی فی عالمکم هذا لم یدنّسنی بدنس الجاهلیّۀ
و در اینباب آنها را ادلّهایست که اینجا « إِنَّمَا المُشرِکُونَ نَجَسٌ » آنها را بطهارت توصیف نمیفرمود با اینکه خدا فرموده است
76 - پس چون تاریکی شب إبراهیم علیه السّلام را فرا 140- محل ذکر آن نیست.] [خلاصه از مجمع البیان]. -قرآن- 108
[ گرفت ستارهاي را [زهره یا مشتري را] دید [که ممتاز از سایر ستارگان بود و بالنسبه بسایرین بیشتر نور پخش [ صفحه 106
مینمود] [در مقام مناظره با بت پرستان و ستاره پرستان] گفت [بعقیده قوم من] اینکه پروردگار من است و چون افول کرد و از
نظر غایب شد [إبراهیم گفت چنین چیزي هرگز معبود نخواهد بود که ظاهر شود و سپس پنهان گردد لذا] من افول کنندگان و
غروب کنندگان را دوست نمیدارم [و بآنان وثوقی ندارم چه رسد به اینکه که بربوبیّت آنان معتقد شوم و چیزیکه از نظر غایب
و مستور میگردد چگونه مفید خواهد بود]. 77 - و چون ماه را دید که طلوع کرد [و پرتو آن همه جا را فرا گرفت و بسی
قويتر از ستاره بود] إبراهیم علیه السّلام گفت [بگمان و زعم قوم من] اینکه پروردگار من است و چون غروب کرد [و مانند
ستاره آنهم از نظر پنهان شد] گفت [نه اینهم معبود نشد و معبود را افول نیست [بخدا قسم اگر پروردگار من مرا رهنمائی و
هدایت نکند البته منهم در زمره مردمان گمراه خواهم بود [و اینکه تعریضی بود که حضرت إبراهیم بستاره پرستان و هیکل
پرستان نمود به اینکه که آنها در گمراهی و ضلالتند]. 78 - و چون خورشید را دید که طالع شد [و آن بزرگترین ستارگانی
است که در مرآي ماست و نفعش عمومیتر است] گفت [بزعم قوم من] اینکه باید پروردگار من باشد اینکه [از حیث سود و
نور و جرم] بزرگتر [از ماه و ستاره] است و چون غروب کرد [و قرص خورشید در حجاب شب فرو رفت] إبراهیم علیه السّلام
گفت اي قوم من [اینهم قابل پرستش نیست] من از آنچه شما در پرستش شریک خدا میسازید بیزارم- [اي قوم حال خورشید و
ماه و ستاره که در آنها نفع ظاهري مشهود است اینست آیا حال بتی که از چوب و سنگ یا معدن و خوراکی ساخته شود چه
خواهد بود و اي کفّار مکّه شاید که شما هم از اینکه قصه پند گیرید]. 79 - [ابراهیم پس از اینکه محاجّه گفت] حقّا که من
روي خود را بجانب آنکسی متوجه میسازم [و از روي اخلاص رو بسوي کریمی میکنم] که آسمانها و زمین را آفریده است
[فاطر آسمان و زمین فالق اصباح و نور خالق شب و روز و [ صفحه 107 ] پروردگار خورشید و ماه است] و متمایل بدین حق و
یکتا پرستی هستم و من از زمره کسانی نیستم که در پرستش خداي واحد شریکی قرار دهم. - اوّلا- اگر پرسش شود که
إبراهیم علیه السّلام چگونه بگفتن [هذا رَبِّی] از چیزي خبر داد که عالم بآن نبود و حال آنکه خبر دادن مخبر از خبریکه مطمئن
بصدق بودن آن نیست قبیح است! جواب آن از دو راه است: یکی آنکه اینکه گفتار بر سبیل خبر نبوده بلکه بر سبیل فرض و
تقدیر بوده است [یعنی چنین میگیریم که اینکه پروردگار من باشد] چنانکه خود ما موقعیکه در حدوث اجسام نظر میکنیم
86 دیگر - فرض کنیم قدیم باشد تا فساد فرض ما روشن شود و در اینحال فی الحقیقه از قدمت او خبر ندادهایم. -قرآن- 73
آنکه او از گمان و ظنّ خود خبر داده است و براي شخص متفکّر در در حال فکر و نظرش تفکّر در آنچه اصلی براي آن
نیست مانعی نیست و پس از آنکه بادلّه و براهین برخورد نمود از ظنّ خود برگشت میکند. ثانیا- اگر سؤال شود إبراهیم علیه
السّلام چگونه از دیدن اینکه اشیاء تعجب کرد مثل اینکه آنها را ندیده است و با کمال عقلش چگونه ممکن است آسمان و
کواکب را ندیده باشد- [جواب آنکه]- از طرفی امتناعی نیست از اینکه تا آنوقت آسمان را ندیده بوده است زیرا بطوریکه
نقل شده او را مادرش چون آورد از ترس نمرود بمغازهاي برد پس از بلوغ که از آنجا بدر آورد و آسمانرا دید چنین گفت- و
از طرف دیگر آنکه اگر قبلا هم آسمانرا دیده بوده در علاماتش تفکّري نکرده بود و چون بکمال عقل رسیده است بمقام
تفکّر بر آمده است- سه دیگر آنکه إبراهیم علیه السّلام اینرا بر طریق شک نگفته است بلکه عالم و موقن بوده است به اینکه
که پروردگار او را نمیسزد که بصفت ستارگان باشد بلکه آنرا بر سبیل انکار در برابر قوم ستاره پرست و تنبیه آنها گفته است
که بدانند إله معبود نباید متّصف بصفت حدوث باشد و گفتن [هذا رَبِّی] بدو وجه حمل میشود- یکی آنکه در نزد شما و
952 [ صفحه 108 ] گفته شده باشد و - مذهب شما اینها پروردگار مناند- و یا آنکه اینکه عبارت از روي استفهام -قرآن- 939
حرف استفهام چون حاجتی بآن نبوده حذف شده است یعنی [أ هذا ربّی]. ثالثا- در اینکه آیات دلالتی بر حدوث أجسام و
إثبات صانع است و إبراهیم علیه السّلام بوسیله افول استدلال بر حدوث آنها فرموده زیرا افول دلیل بر حرکت است و از
حرکت و سکون بناچار باید مخلوق و حادث باشد و چون حادث باشد محدث میخواهد و محدث بناچار باید توانا باشد و
چون توانا باشد از آنجا که حدوث بر غایت انتظام و إحکام است در اینصورت محدث باید دانا باشد و چون دانا و توانا یعنی
قادر و عالم بود واجب است که حیّ موجود باشد [یعنی عبد همیشه دسترس باستدعاء و استرحام از ربّ خود داشته باشد و
ربّی که گاهی است و گاهی نیست و همیشه او را نمیتوان بیک حال یافت پرستش او کار بیهوده و لغوي خواهد بود [اللّهُ لا إِلهَ
793 آفتاب از امر حقّ طباخ ماست || أبلهی باشد که گوئیم او - إِلّا هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ لا تَأخُ ذُهُ سِنَۀٌ وَ لا نَومٌ ...] -قرآن- 704
خداست آفتابت گر بگیرد چون کنی || آن سیاهی از تو چون بیرون کنی گر کشندت نیم شب خورشید کو || تا بنالی یا
امان خواهی از او حادثات أغلب به شب واقع شود || و آن زمان معبود تو غائب شود سوي حق گر ز آستانه خم شوي ||
وارهی از اختران محرم شوي
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 80 تا 83
اشاره
وَ حاجَّهُ قَومُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّی فِی اللّهِ وَ قَد هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشرِکُونَ بِهِ إِلاّ أَن یَشاءَ رَبِّی شَیئاً وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیءٍ عِلماً أَ فَلا
تَتَذَکَّرُونَ [ 80 ] وَ کَیفَ أَخافُ ما أَشرَکتُم وَ لا تَخافُونَ أَنَّکُم أَشرَکتُم بِاللّهِ ما لَم یُنَزِّل بِهِ عَلَیکُم سُلطاناً فَأَيُّ الفَرِیقَینِ أَحَقُّ بِالَأمنِ
إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 81 ] الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَم یَلبِسُوا إِیمانَهُم بِظُلمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الَأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ [ 82 ] وَ تِلکَ حُجَّتُنا آتَیناها إِبراهِیمَ
المحاجّه مجادله و مغالبه « وَ حاجَّهُ » - [ 637 [ صفحه 109 - عَلی قَومِهِ نَرفَعُ دَرَجاتٍ مَن نَشاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ [ 83 ] -قرآن- 1
است اي خاصموه و جادلوه یعنی با او مخاصمه و مجادله کردند و محاجّه و مجادله دلائلی است که خصم بر اثبات دعوي خود
میآورد و طرف براي ردّ خصم اظهار میدارد و آن یا دلیل دندان شکنی است که دشمن مغلوب میشود و تمکین مینماید یا
یعنی مرا توفیق شناسائی خود داده و در علم بتوحید خود و ترك « وَ قَد هَدانِ » . دلیل واهی است که موجب اقناع طرف نیست
یعنی بشرك « بِظُلمٍ » یعنی حجت و دلیل قاطع « سُلطاناً » شرك و اخلاص در پرستش خویش بمن لطف و عنایت فرموده است
اي و لم یخلطوه یعنی آنرا مخلوط نکردهاند بستمکاري- لبس الأمر اگر گفته « وَ لَم یَلبِسُوا » زیرا شرك بزرگترین ظلم است
اي دلیلنا و تلک حجّتنا یعنی دلیل و برهان ما « حُجَّتُنا » شود یعنی آنرا مخلوط کرده است و لبس الثوب یعنی آنرا پوشیده است
795- 626 -قرآن- 784 - 562 -قرآن- 607 - 525 -قرآن- 552 - 378 -قرآن- 515 - 17 -قرآن- 362 - اینکه است. -قرآن- 4
تفسیر معانی
اشاره
- [إبراهیم علیه السّلام بحق با قوم خود رو برو شد و با ادلّه قاطعه در مقام گفتگو برآمد و در آخر امر بر آنها ثابت کرد که
خداي قابل پرستش و معبود حقیقی آنخدائی است که خالق آسمانها و زمین است و معبود و مسجودي جز او نیست ولی ...]
-80 قوم إبراهیم [با دلائل ناروا و پست و شبهات هزل آمیز] در مقام محاجّه و مجادله با او برآمدند [و گفتند ما اینکه خدایان
را میپرستیم که ما را بخدا نزدیک کنند و نزد او شفاعت ما را نمایند و پدران ما هم چنین بودند و ما در پی آثار آنها میرویم و
بآنها اقتداء میکنیم تو هم اي إبراهیم از خدایان ما بر حذر باش ما از آنها بر تو [ صفحه 110 ] ترسانیم که آسیبی بتو برسانند]
إبراهیم گفت آیا در باره خداي واحد با من محاجّه میکنید و حال آنکه او مرا براه راست رهنمائی فرموده [و بمعرفت خود
موفّقم ساخته است] و من از اینکه بتهائیکه شما در پرستش شریک خدا قرار دادهاید أبدا ترسان نیستم [زیرا آنها نه براي خود
سودمند هستند نه براي غیر خود و نه بخود زیانی میرسانند و نه بغیر خود] و من در هیچ آنی از آنات از آنها بیمی ندارم مگر
وقتی که خدا یعنی پروردگار من بخواهد و مشیتش تعلّق بگیرد [که آسیبی بمن برسد یا زیانی بمن وارد شود و از خدایان شما
ابدا بیمی نیست و نفع و ضرري از آنها متصور نیست چه آنها یا صنمی است که اگر بشکنند دفاعی از خود نمیتواند کرد یا
ستارهایست که افولش دلیل بر حدوث آن است پس چه محاجّهاي با من دارید و مرا بپرستش چیزي میخوانید که نه از زیانش
بیمی است و نه بسودش امیدي] پروردگار من علمش بهر چیزي احاطه دارد و چیزي از علم او بیرون نیست - آیا [دیده
بصیرت شما کور است] چرا متذکّر نمیشوید [تا اینکه بین خالق و مخلوق تساوي قائل نشوید و بین معبود واجب الوجود واهب
الجود با سنگ و چوب و ستاره و غیرهم برابري قرار ندهید و جماداتی ناتوان را مؤثّر در زندگانی خود نشمارید]. 81 - [از شما
بس عجب دارم] که چگونه من از خدایان شما که شریک خداي واحد قرار دادهاید [و از آنها عقل آزاد ابدا ترسی ندارد و
وجود آنها أبدا سود و زیانی نمیرسانند] بترسم و شما از شریک آوردن براي خداي واحدي [که حجج عقلیه و نقلیه بر
وحدانیّت و فردانیّت و صمدانیّت او اقامه شده است] نمیترسید [و جرأت میکنید که دیگري را در عبادت شریک او قرار
دهید]- پس چون واقع اینست آیا کدامیک از من و شما راهش مستقیمتر و رأیش نیکوتر و گفتارش محکمتر و سزاوارتر
بامنیّت و نترسیدن است اگر شما أهل علم و عقل و فکر آزاد هستید!] [بدیهی است کسانیکه ایمان بخدا و پیمبران او آورده و
طرق عقل و حکمت را سالکند و ایمان خود را مخلوط بظلمی مانند شرك نساختهاند بأمن و طمأنینه [ صفحه 111 ] سزاوارترند
87 إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [اگر بدانید و عقول خود را - و آنهایند که در دنیا و آخرت لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ]. -قرآن- 45
بکار اندازید و علوم خود را بعمل آورید و تعصّب و حمیّت جاهلانه را بکنار گذارید در اینکه احتجاج راه فراري نخواهید
داشت و حق را از باطل و دلیل را از شبهه تمیز و تشخیص خواهید داد که آیا ما یکتا پرستان که با دلایل خدا را شناختهایم و
روي نیاز بسوي او آوردهایم بیشتر در مهد امن و امان و خاطر جمع و اطمینان هستیم یا شما که بدون دلیل قاطع و مقنع براي
-82 24- پرستش خداوند شریک قائل شدهاید و از موجوداتی که سود و زیانی بر آنها مترتّب نیست ترسانید]. -قرآن- 1
آنانکه ایمان [بخدا و رسول و آنچه بر او نازل گشته است] آورده و حقیقت را باور کردهاند و ایمان آنها مخلوط بظلم نشده
است چنین مردمی در امن و امانند [و از عذاب آماده براي مشرکین معافند] و آنها هستند که براه حق و دین حق و بسوي
بهشت سعادت رهنمائی و هدایت شدهاند [و غیر آنها در گمراهی و ضلالتند]. بنا بقولی که از علیّ علیه السّلام هم روایت شده
است اینکه آیه متمّم گفتار حضرت إبراهیم در خاتمه احتجاج او با کفّار قوم خود است و بقولی دیگر اینکه آیه گفتار حق
تعالی براي فصل قضاء و حکومت بین ابراهیم و قوم اوست که [أحقّ بالأمن] را معرفی فرموده است. از سلمان فارسی محمّدي
صلّی اللّه علیه و آله و حذیفۀ بن الیمان و سعید بن المسیّب و قتاده و مجاهد و عبد اللّه بن مسعود مروي است که چون اینکه
آیه نازل گردید بر صحابه گران آمد و عرض کردند یا رسول اللّه کدامیک از ماست که بنفس خود ظلم نکرده باشد! حضرت
فرمود آنطور که شما معنی میکنید نیست، آیا قول عبد صالح [لقمان] را نشنیدهاید که گفت [یا بُنَیَّ لا تُشرِك بِاللّهِ إِنَّ الشِّركَ
83 - و اینست ادلّه و حجّتهاي ما که بابراهیم عطا کردیم [و بقلب أو الهام نمودیم تا آنها را] بر 474- لَظُلمٌ عَظِیمٌ]. -قرآن- 405
قوم خویش [یعنی کافران] اقامه نماید ما درجات هر کس را [ صفحه 112 ] [از مؤمنان که تصدیق بخدا و رسول کنند و اطاعت
اوامر آنها را نمایند] بخواهیم بالا میبریم [و بر حسب احوالشان در ایمان و یقین و ایجاب حکمت و اقتضاي عملشان بر یکدیگر
برتري میدهیم یا هر کسی را بخواهیم از بین خلایق براي رسالت و پیامبري بر میگزینیم] زیرا پروردگار تو اعمالش بمقتضاي
مصلحت و حکمت است و داناي بحال و باطن بندگان خود میباشد.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 84 تا 90
اشاره
وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ کُ  لا هَدَینا وَ نُوحاً هَدَینا مِن قَبلُ وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ
کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 84 ] وَ زَکَرِیّا وَ یَحیی وَ عِیسی وَ إِلیاسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحِینَ [ 85 ] وَ إِسماعِیلَ وَ الیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ
ک  لا فَضَّلنا عَلَی العالَمِینَ [ 86 ] وَ مِن آبائِهِم وَ ذُرِّیّاتِهِم وَ إِخوانِهِم وَ اجتَبَیناهُم وَ هَدَیناهُم إِلی صِراطٍ مُستَقِیمٍ [ 87 ] ذلِکَ هُدَي اللّهِ
619 أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ وَ - یَهدِي بِهِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ وَ لَو أَشرَکُوا لَحَبِطَ عَنهُم ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 88 ] -قرآن- 1
الحُکمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِن یَکفُر بِها هؤُلاءِ فَقَد وَکَّلنا بِها قَوماً لَیسُوا بِها بِکافِرِینَ [ 89 ] أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَي اللّهُ فَبِهُداهُمُ اقتَدِه قُل لا
اي اخترناهم و اصطفیناهم یعنی « اجتَبَیناهُم » [ 292 [ صفحه 113 - أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجراً إِن هُوَ إِلاّ ذِکري لِلعالَمِینَ [ 90 ] -قرآن- 1
اي لبطل- حبط یحبط حبوطا اي بطل و سقط ثوابه یعنی باطل و ثواب او از دست « لَحَبِطَ » آنها را اختیار کردیم و برگزیدیم
اي بمراعاتها « یَکفُر بِها » اي الحکمه و العلم النافع و الفقه فی الدین- و قیل- فصل الخطاب و القضاء بین النّاس « الحُکمَ » رفت
- 99 -قرآن- 191 - 16 -قرآن- 89 - أي اختصّ طریقهم بالاقتداء و هاء براي وقف است و فعل او اقتد میباشد. -قرآن- 1 « اقتَدِه »
341- 316 -قرآن- 331 - -201 قرآن- 303
تفسیر معانی
اشاره
- [إبراهیم علیه السّلام از پیمبران اولو العزم و پدر تمام پیمبران است و پیامبري پس از او نیست مگر آنکه از سلاله إبراهیم
84 - و بخشیدیم بابراهیم اسحق را [از 250- است وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً وَ إِبراهِیمَ وَ جَعَلنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الکِتابَ]. -قرآن- 152
عیالش ساره در موقع کبر سنّ و با اینکه زنش عقیم بود و یائسه بود] و یعقوب را [که پسر اسحاق بوده] ما تمامی را [یعنی هر
سه را] براه راست هدایت کردیم [و بواسطه نبوّت فضیلت دادیم] و پیش از آنها نوح را [که إبراهیم از سلاله اوست] هدایت
نمودیم و از ذریّه و اعقاب او [یعنی نوح یا إبراهیم] داود است [پسر ایشا که منتهی بیهودا پسر یعقوب میگردد] و سلیمان است
[پسر داود] و أیّوب است [پسر موص پسر رازخ پسر روم پسر عیص پسر اسحاق پسر ابراهیم] و یوسف است [پسر یعقوب پسر
اسحاق پسر إبراهیم] و موسی است [پسر عمران پسر یصهر پسر قاهت پسر لاوي پسر یعقوب] و هرون است [برادر بزرگتر
موسی علیهم السّلام] و ما اینچنین نیکوکاران جزا میدهیم. 85 - و [همچنین هدایت کردیم از ذریّه او] زکریّا [پسر آذن بن برکیا
که منتهی بسلیمان میشود] و یحیی [پسر زکریّا] و عیسی [پسر مریم دختر عمران إبن یاشهم بن آمون بن خرقیا] و الیاس [بقولی
از أحفاد هارون بن عمران] که تمام آنها از شایستگان [و مردمان صالح و از أنبیاء و مرسلین] هستند. 86 - [و باز از ذریّه او را
که هدایت نمودیم] اسماعیل [پسر إبراهیم] و الیسع [پسر اخطوب بن عجوز] و یونس [پسر متّی] و لوط [پسر هاران [ صفحه
114 ] و برادر زاده إبراهیم علیه السّلام] و تمام آنها را بر جهانیان [مردمان زمان خود] برتري بخشیدیم. 87 - و بعضی از پدران
[یعنی اسلاف] و ذریّات آنها [یعنی اخلاف]، برادران ایشانرا [نیز هدایت کردیم] و آنها را برگزیدیم [و بمزایاي بسیاري
مخصوص گردانیدیم] و بصراط مستقیم توحید و راه حق رهنمائی فرمودیم [زیرا تمامی آنها رهنمون بخیر نبودند چنانکه در
88 - اینست هدایت خدائی [یعنی آنچه ذکر آن 343- جاي دیگر فرمود فَمِنهُم مُهتَدٍ وَ کَ ثِیرٌ مِنهُم فاسِقُونَ]. -قرآن- 296
گذشت از تفضیل و اجتباء و هدایت و اصطفاء و هدایت خدائی بصراط مستقیم توحید و یکتا پرستی و کردار نیک است] که
هر کس از بندگان خود را بخواهد و مشیتش تعلّق بگیرد [و در او استعداد و قابلیّت هدایت شدن و اجتباء باشد] رهنمائی
مینماید و اگر هر یک از آن بندگان مشرك شوند [و براي خداوند در عبادت شریکی قائل گردند] آنچه [از اعمال صالحه
مرضیّه] بجاي آوردهاند باطل و ساقط میگردد [و نباید ایمن از مکر خدا گردند] [زیرا توحید خداي سبحانه و تعالی است که
موجب تزکیه نفوس و تطهیر أرواح و اساس ثواب است و مناط اجر و پاداش هم او است و چون پایه و اساسش خراب باشد
برگشتش بابراهیم « وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ » أصلا ثوابی براي عمل باقی نخواهد ماند]. أوّلا- بقول بعض از مفسّرین ضمیر [هاء] در کلمه
علیه السّلام است و انبیائی که تا [وَ کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ] ذکر فرموده است از نسل آنحضرت هستند و ذکر [زکریّا] ببعد
نیز چون أغلب آنها از ذریّه إبراهیم میباشند عطف بر آنها شده است و بطور تغلیب ذکر گردیده است هر چند بعض آنها مانند
لوط از ذریّه او نباشند و بعض دیگر گویند ضمیر هاء برگشتش بنوح است چون همگی از ذریّه او هستند هر چند از ذریّه
175 ثانیا- بنابر اینکه خداي تعالی عیسی علیه السّلام را از ذریه نوح و إبراهیم - 78 -قرآن- 140 - إبراهیم هم باشند. -قرآن- 55
قرار داده و در عداد آنها آورده است دلالت واضحه و حجّت قاطعه است بر اینکه اولاد حسن و حسین علیها السّلام مطلقا ذریّه
رسول خدا هستند و آندو هم پسران رسول خدا [ صفحه 115 ] میباشند و اینکه حدیث هم از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله
بصحّت پیوسته است که فرمود: ابناي هذا امامان قاما اوقعدا و بحسن علیه السّلام فرمود: إنّ ابنی هذا سیّد و صحابه هم بهر یک
از آنها و اولادشان یا إبن رسول اللّه خطاب مینمودند [ترجمه و نقل از تفسیر مجمع البیان]. صاحب تفسیر روح البیان نیز که
خود از أهل سنّت و جماعت است گوید: و ذکر او [یعنی عیسی علیه السّلام] دلیل است بر اینکه اولاد دختر هم ذریّه محسوب
میشوند پس حسن و حسین از ذریّه سید المرسلین محمّد صلّی اللّه علیه و آله هستند با آنکه انتساب آندو به پیغمبر بوسیله مادر
است و من آذاهما فقد آذي ذریته علیه السّلام یعنی هر کس آندو را آزار برساند ذریّه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
را آزار رسانیده است. و فقیر گوید در صورتی که نسب از طرف مادر صحیح و معتبر باشد پس کسیکه سیادت او از طرف
مادر باشد مقبول است همچنانکه از طرف پدر مقبول است زیرا معتبر منتهی شدن سلسله بحسین علیه السّلام است از هر جانب
باشد [پایان ترجمه نقل از تفسیر روح البیان]. 89 - اینکه جماعت [یعنی پیمبرانی که نامبرده شدند] کسانی هستند که ما
خداوند آنان بآنها کتاب و حکومت یا حکمت و نبوّت یعنی پیامبري عطا نمودهایم [مانند صحف إبراهیم و توراة موسی و زبور
داود و انجیل عیسی و حکم و علم و فهم صادق و نبوت بآنها دادهایم و شکّی نیست هر پیامبري چنین است زیرا اساس نبوت
علم و فقه و فهم و فطانت است و نبوت قیادت و زعامت و پیشوائی مردم در امور دین و دنیاي آنهاست و بدون آن نبوت تمام
نیست] و اگر یا محمّد [کفّار قریش] بکتاب و حکم و نبوّتی که ما بتو عطا کردهایم کافر شوند و بر حقیقت پرده پوشی نمایند
محقّقا قوم دیگري را مأمور و موکّل میکنیم که مراعات آنرا بکنند و قیام بحقوق آن بنمایند و بآن کافر نباشند [و مراد باین قوم
أصحاب رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از مهاجرین و أنصار هستند و هر کس پس از ایشان تا روز رستاخیز دعوت او را
90 - اینکه جماعت [یعنی پیمبرانی که ذکر آنها شد] کسانی هستند که [ بپذیرد و باین دین گرامی بگرود]. [ صفحه 116
خداوند آنها را [بطریق صبر و راه حق و صراط مستقیم] هدایت کرده است پس تو هم بهدایت آنها و راهی که رفتهاند [و
طریق صبري که در تحمّل آزار قوم کافر خود پیشه کردهاند] اقتداء کن [یعنی بصبر أیّوب و سخاء إبراهیم و صلابت موسی و
زهد عیسی و مانند آنان بساز] بگو من براي اداي وحی و تبلیغ رسالت مطالبه و درخواست اجر و مزدي نمیکنم [چنانکه
پیامبران پیشین هم نکردند] اینکه قرآن جز [مجموعهاي از] مواعظ و تذکّراتی [براي اصلاح حال دین و دنیاي] مردم جهان و
احتجاج کردهاند که ،« فَبِهُداهُمُ اقتَدِه » جهانیان نیست [و مختص بقومی سواي قوم دیگر نمیباشد] اولا علماي اسلامی باین آیه
پیمبر ما صلّی اللّه علیه و آله أفضل جمیع پیمبران علیهم السّلام است زیرا خصال کمال و صفات شرف در آنها متفرق بود و هر
یک مظهر صفتی بودند [داود و سلیمان از أصحاب شکر و أیّوب از أصحاب صبر و یوسف جامع بین آندو و موسی صاحب
معجزات و زکریّا و یحیی و عیسی و الیاس أصحاب زهد و اسماعیل صاحب صدق] و بر هر یک از آنها خصلت معیّنی غالب
بود و خداوند تمام خصائل را در حبیبش محمّد جمع فرمود زیرا او وقتی مأمور باقتداء شد در تحصیل آن قصوري نتواند کرد
56 [هر چه بخوبان جهان دادهاند || قسم تو نیکوتر از آن دادهاند هر چه - [خلاصه و ترجمه از تفسیر روح البیان]. -قرآن- 32
بنازند بدان دلبران || جمله ترا هست زیادت بر آن] ثانیا- در اینکه آیه [فَقَد وَکَّلنا بِها ... الخ] دلالتی است بر اینکه هیچ زمانی
خالی از حافظ دین نباید باشد یا پیمبر یا امام و توکیل را خداوند بنفس خود اسناد داده است [ترجمه از تفسیر مجمع البیان]. -
[ 49 [ صفحه 117 - قرآن- 29
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 91 تا 92
اشاره
وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ إِذ قالُوا ما أَنزَلَ اللّهُ عَلی بَشَرٍ مِن شَیءٍ قُل مَن أَنزَلَ الکِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسی نُوراً وَ هُديً لِلنّاسِ
تَجعَلُونَهُ قَراطِیسَ تُبدُونَها وَ تُخفُونَ کَثِیراً وَ عُلِّمتُم ما لَم تَعلَمُوا أَنتُم وَ لا آباؤُکُم قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرهُم فِی خَوضِهِم یَلعَبُونَ [ 91 ] وَ هذا
کِتابٌ أَنزَلناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَینَ یَدَیهِ وَ لِتُنذِرَ أُمَّ القُري وَ مَن حَولَها وَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ یُؤمِنُونَ بِهِ وَ هُم عَلی صَلاتِهِم
اصل القدر السبر و الحزر یعنی اندازه گرفتن و تخمین زدن سپس در معرفت « وَ ما قَدَرُوا اللّهَ » 568- یُحافِظُونَ [ 92 ] -قرآن- 1
مقدار و أحوال و اوصاف هر چیز استعمال شده است و مراد در اینجا اینکه است که: ما عرفوا اللّه حق معرفته یعنی خدا را
جمع قرطاس و آن چیزي است که بر روي آن مینویسند خواه ورق کاغذ باشد « قَراطِیسَ » نشناختند بطوریکه حق معرفت اوست
- مراد بآن مکّه مکرّمه است. -قرآن- 1 « أُمَّ القُري » کثیر البرکۀ « مُبارَكٌ » یا غیر آن قرطاس بفتح و ضمّ قاف هم گفته شده است
480- 451 -قرآن- 464 - 290 -قرآن- 440 - -25 قرآن- 278
تفسیر معانی:
اشاره
-91 [کسیکه از روي حقیقت خدا را بشناسد و آنچه در حق او واجب است ادراك کند و آنچه در باره او محال و غیر جائز
است بداند گریزي ندارد از اینکه معترف برسالت و سفارت بین خلق و خالق جل جلاله گردد زیرا خدا را نه مکانی است و نه
زمانی و خطاب او با بشر بطور مستقیم محال است و پیامبري باید [ صفحه 118 ] که تعلیمات الهی را بخلق برساند و لذا کسیکه
منکر رسالت شود خدا را بدرستی نشناخته است و بدینجهت فرماید:]. 91 - و خدا را چنانکه باید نشناختند و چنانکه حق
عظمت اوست او را تعظیم و توصیف نکردند [و بطور کلی حق قدر و منزلت خدا را ندانستند] زیرا منکر بعث رسل و انزال
کتب شدند و گفتند خداوند چیزي بر بشر نازل نکرده است و پیمبري نفرستاده است بگو [ یا محمّد باین کافران یا یهودان] آیا
کتابی را که موسی آورد و آن کتاب هم نور و روشنی بخش و هم راهنما و اسباب هدایت مردم بود چه کسی فرستاد! شما آن
کتاب را در صفحات اوراق پراکنده ساختید [آنچه را میلتان بود و اظهار آن بسودتان بود] آشکار ساختید و بسیاري از آنرا
[که مایل نبودید و صفات پیغمبر خاتم و بشارت ظهور او در آنها بود] پنهان کردید و آنچه نمیدانستید و عالم بآن نبودید و
پدرانتان هم بآن دانا نبودند بشما آموخته شد. [آیا اینها را چه کسی کرد!] بگو خداست [که پیامبران را فرستاد و با آنها کتاب
نازل فرمود محمّد را با قرآن و موسی را با توراة او فرستاده است] سپس آنها را واگذار و بحال خود رها کن و بگذار در
گرداب باطل و بیهودهکاري و بیهوده سرائی خود بازي کنند [و جز تبلیغ و الزام حجّت بر تو کاري نیست]. - روایت شده است
که مالک بن الصیف از احبار و رؤساء یهود با عدّهاي معاندین از یهود بمکّه آمدند تا از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
سؤالاتی کنند و او مردي تنومند و سمین بود بخدمت حضرت که رسید حضرت باو فرمود ترا بخدا قسم میدهم و بآن کسیکه
توراة را بموسی نازل کرده است سوگند، آیا در توراة نخواندهاي: [خداوند ملّاي چاق را دشمن دارد] گفت چرا خواندهام
فرمود: پس تو ملّاي چاق [حبر سمین] هستی و از خوراکی که یهودان بتو میدهند خود را فربه کردهاي و امساك نداري و
روزه نمیگیري، حاضرین را خنده گرفت و مالک خشمناك شد و گفت: [ما أنزل اللّه علی بشر من شیء] و چون برگشت
قومش گفتند واي بر تو اینکه عبارت چه بود که تو گفتی! آیا خدا توراة را بر موسی علیه السّلام نفرستاده است چرا چنین
گفتی! [ صفحه 119 ] گفت محمّد مرا بغضب آورد و چنین گفتم، باو گفتند تو چون خشمناك شوي بر خدا خلاف حق
میگوئی و دین خود را رها میکنی و لذا حبریّت و ریاست را از او گرفته به کعب بن اشرف دادند و اینکه آیه نازل شد. سعدي
ره گوید: باندازه خور زاد اگر مردمی || چنین پر شکم آدمی یا خمی ندارند تن پروران آگهی || که پر معده باشد ز
حکمت تهی 92 - و اینکه قرآن کتابی است پر برکت و پر خیر و تصدیق کننده کتب آسمانی است که قبل از او نازل شده
است و ما آنرا براي برکت و هدایت نازل کردهایم و براي آنکه شهر مکّه و اطراف آن را انذار کنیم و از عذاب الهی بترسانیم
و آنانکه ایمان بآخرت و سراي دیگر دارند باین کتاب [و بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله] ایمان میآورند [زیرا از فرجام حال خود
بیمناكاند و ترس از عاقبت آنها را وادار بنظر و تامّل مینماید و همان تفکّر و تأمّل باعث ایمان آنها میشود] و مؤمنین بکتاب
خدا و رسول خدا و آخرت، بر نمازهاي خودشان مراقب و محافظ و نگهبانند [یعنی اوقات نماز و تمامیت قیام و رکوع و
سجود و جمیع ارکان را در نظر دارند]. : آیه مبارکه مشعر است بر اینکه جایز نیست مؤمن ببعض واجبات خدائی ایمان داشته
و ببعض دیگر توجّهی نکند و همچنین دلالتی است بر عظمت قدر و منزلت نماز زیرا خداي سبحان از بین سایر واجبات
مخصوصا بذکر آن پرداخته و توجّه داده است که هر کس تصدیق بقیامت و رسالت حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و
آله دارد نباید از نماز غفلت کند و نعوذ باللّه آنرا ترك نماید. مکّه را امّ القري نامیدهاند زیرا در روز دحو الإرض زمین از زیر
إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ » آن منبسط گشته و او مانند مادر که ریشه نسل است ریشه تمام زمین و قراء و بلاد آن است و فرموده است
پس سر منشأ تمام بیوت و مساکن است و همچنین چون قبله تمام مردم است بر تمام خلق واجب « لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَکَّۀَ مُبارَکاً
263 [ صفحه 120 ] همچنین دین - است رو بسوي آن کرده و بآن تعظیم کنند همچنانکه مادر را تعظیم میکنند و -قرآن- 191
اسلام که خاتم تمام ادیان است از مکّه ابلاغ و قرآن در آنجا نزول یافت که مادر بلاد ریشه آموزش و پرورش تمام قطعات
کره ارض بوده باشد و کلمه و من حولها اشاره بشرق و غرب عالم است که اینکه کتاب دستور جامع براي تربیت و اصلاح
شرق و غرب عالم بوده باشد مع الأسف چنانکه خود فرمود [وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ] ندانستیم و ندانستند که چه گوهر
379- گرانبهائی بما ارزانی شده است آنرا مهجور گذاشته و بسراغ خزف و خرمهره دیگران شتافتیم. -قرآن- 339
[