گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد سوم
[سوره الأنعام [ 6]: آیات 93 تا 94



اشاره
وَ مَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَی اللّهِ کَ ذِباً أَو قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَم یُوحَ إِلَیهِ شَیءٌ وَ مَن قالَ سَأُنزِلُ مِثلَ ما أَنزَلَ اللّهُ وَ لَو تَري إِذِ
الظّالِمُونَ فِی غَمَراتِ المَوتِ وَ المَلائِکَ ۀُ باسِطُوا أَیدِیهِم أَخرِجُوا أَنفُسَ کُمُ الیَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما کُنتُم تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ
وَّ کُنتُم عَن آیاتِهِ تَستَکبِرُونَ [ 93 ] وَ لَقَد جِئتُمُونا فُرادي کَما خَلَقناکُم أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکتُم ما خَوَّلناکُم وَراءَ ظُهُورِکُم وَ ما
ِ
غَیرَ الحَق
] 684- نَري مَعَکُ م شُفَعاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمتُم أَنَّهُم فِیکُم شُرَکاءُ لَقَد تَقَطَّعَ بَینَکُم وَ ضَ لَّ عَنکُم ما کُنتُم تَزعُمُونَ [ 94 ] -قرآن- 1
غمرات جمع غمره که بمعنی شدّت و سختی است و غمرات موت « غَمَراتِ المَوتِ » افتراء دروغ ساختن « افتَري » [ صفحه 121
بضم هاء بمعنی هوان « الهُونِ » بسط ید مراد دست درازي براي تجاوز و آزار است « باسِطُوا أَیدِیهِم » مراد سکرات موت است
یعنی دعه و رفق یعنی مدارا و آرامی و نرمی چنانکه فرماید یمشون علی الإرض هونا « الهُونِ » یعنی خواري و پستی و بفتح هاء
اي أعطیناکم- التخویل الاعطاء و المنح اي منحناکم و « خَوَّلناکُم » جمع فرد و فرید اي منفردین- یعنی تنها و بیکس « فُرادي »
10 -قرآن- - اي ضاع و بطل و غاب- یعنی ضایع و باطل و از دیده پنهان شد. -قرآن- 1 « ضَلَّ » خول بمعنی خدم و حشم است
553- 456 -قرآن- 545 - 388 -قرآن- 442 - 288 -قرآن- 379 - 221 -قرآن- 278 - 160 -قرآن- 211 - -51-31 قرآن- 139
تفسیر معانی:
اشاره
-93 و کیست ستمکارتر از آنکس که بر خداي دروغ ببندد و [بدروغ بگوید من پیغمبرم و پیمبر نباشد] یا بگوید بمن وحی
شده است و چیزي باو وحی نشده باشد و کسیکه بگوید اینک منهم مانند آنچه خدا نازل کرده است نازل میکنم! [چنانکه
گفتند لو نشآء لقلنا مثل هذا ادّعا کردند و نتوانستند] [ یا للعجب براي اینکه جماعت] اگر آنها را در سکرات و شدائد مرگ
ببینی که چگونه فرشتگان [قابض أرواح و ملائکه غضب الهی] دستها را [براي گرفتن جان آنها] بسویشان دراز کرده [بعنف و
کره بآنها گویند] جانهاي خود را از بدن بیرون بدهید و [بگویند] امروز است روزي که بعذاب خوار کنندهاي جزاي أعمال
شما داده میشود و در ازاي آنچه بناحق در باره خداوند میگفتید و در برابر آیات او کبر و بزرگ منشی ظاهر میساختید اینک
ثمره و نتیجه آنها را مییابید. گفتهاند اینکه آیه در باره [عبد اللّه بن سعد بن أبی سرح] کاتب وحی نازل شده که در موقع نزول
آیه [وَ لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ مِن سُلالَۀٍ مِن طِینٍ] تا آنجا که فرمود [ثُمَّ أَنشَأناهُ خَلقاً آخَرَ] بر لسان عبد اللّه جاري شد [فَتَبارَكَ اللّهُ
أَحسَنُ الخالِقِینَ] حضرتهم همانرا املاء فرمود و فرمود همین قسم نازل شده است، اینکه دشمن خدا مرتد شد و گفت اگر
محمّد صادق است بمنهم مانند او وحی میشود و اگر کاذب است منهم همانرا گفتم که او گفت و رسول خدا صلّی اللّه علیه و
310 [ صفحه 122 ] کس او را ببیند - 233 -قرآن- 267 - 178 -قرآن- 200 - آله خون او را هدر کرد و فرمود هر -قرآن- 122
بکشد و در فتح مکّه عثمان او را یافت و با خود بمسجد آورد و عرض کرد از او در گذرید و سه مرتبه تکرار کرد و حضرت
سکوت فرمود و جواب نداد و باصحاب فرمود نگفتم هر که او را یافت بکشد! [عباد بن بشر] عرض کرد یا رسول اللّه من
چشمم بشما بود که اگر اشاره فرمائی او را بکشم در جواب فرمود پیمبران با اشاره کسیرا نمیکشند. و بعضی گفتهاند اینکه آیه
مخصوصا در باره مسیلمه کذّاب است که مدّعی نبوت شد. با توجّه بآیه مبارکه گفتهاند که روح مؤمن بسهولت از بدن خارج
میشود و روح غیر مؤمن بشدت منتزع میگردد. و زمخشري در کشاف گوید آیه مبارکه تمثیلی براي کردار ملائکه در قبض
ارواح کافران است. 94 - [و خداي تعالی بآنها فرماید:] حقّا که اینک شما تنها [و منفرد از شرکاء و شفعاء و أولیاء] [در مرگ
و عرصه جزاء و حساب] بنزد ما آمدید همچنانکه در نخستین مرتبه شما را آفریدیم [در شکم مادرتان بیناصر و معین و بییار
و یاور و بیمال و دارائی برهنه و عریان خلق شدید و اینک که از دنیا میروید] آنچه را بشما عطا کرده بودیم [از مال و منال و
خدم و حشم و فرزند و عیال] پشت سر گذاشته و دنیا را ترك کرده و با خودتان نمیبینیم چیزي آورده باشید [أموال را گذاشته
و احمال را که بار گناهان است با خود میبرید و دیگران از آن بهرهمند میشوند و بزه و دادن حساب آن بعهده شماست] و
شفیعان خود را که بدرگاه آنان دست نیاز دراز میکردید و میپنداشتید که با شما خواهند بود و در پرستش خدا آنها را شریک
میساختید بهمراه شما نمینگریم- حقا که رابطه بین شما و بین آنها قطع شده [و بین شما جدائی افتاده و رشته مودّت و مواصلتی
نیست] و پندار و گمانهاي شما و آنچه در باره آنها تصور میکردید همگی ضایع و باطل گشت [و همه خیالاتتان واهی بوده و
1149 [ صفحه 123 ] اینکه آیه مبارکه اختصاص - بهدر رفت] [یَومَ لا تَملِکُ نَفسٌ لِنَفسٍ شَیئاً وَ الَأمرُ یَومَئِذٍ لِلّهِ] -قرآن- 1077
به بت پرستان که سنگ یا چوبی را مؤثر میدانستند ندارد بلکه هذا عامّ فی کلّ من عبد غیر اللّه و اعتمد غیره یرجو خیره و
یخاف ضیره فی مخالفۀ اللّه تعالی: موضوع عمومی است در باره هر کس که غیر خدا را بپرستد و بغیر خدا اعتماد کند و در
مخالفت خداي امیدوار بخیر دیگري باشد و از شرّ دیگري بترسد. حدیث: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: انهم
یحشرون یوم القیمۀ عراة حفاة غر لا [مردم در روز رستاخیز عریان و پا برهنه و عاري از آنچه در دنیا داشتهاند محشور میشوند]
اّمرِئٍ مِنهُم یَومَئِذٍ شَأنٌ یُغنِیهِ هر کس در آنروز
ِ
عایشه عرض کرد وا سوأتاه مرد و زن یکسان عریاناند حضرت فرمود لِکُل
310 سعدي گوید: غم و - مشغول بخویش است نه مردان را بر زنان نظري و نه زنان را بمردان توجهی است. -قرآن- 259
شادمانی نماند و لیک || جزاي عمل ماند و نام نیک مکن تکیه بر ملک و جاه و حشم || که پیش از تو بوده است و بعد از
تو هم
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 95 تا 99
اشاره
ذّلِکُمُ اللّهُ فَأَنّی تُؤفَکُونَ [ 95 ] فالِقُ الإِصباحِ وَ جَعَلَ
ِ
وَّ النَّوي یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ وَ مُخرِجُ المَیِّتِ مِنَ الحَی
ِ
إِنَّ اللّهَ فالِقُ الحَب
اللَّیلَ سَ کَناً وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ حُسباناً ذلِکَ تَقدِیرُ العَزِیزِ العَلِیمِ [ 96 ] وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ البَرِّ وَ
البَحرِ قَد فَصَّلنَا الآیاتِ لِقَومٍ یَعلَمُونَ [ 97 ] وَ هُوَ الَّذِي أَنشَأَکُم مِن نَفسٍ واحِدَةٍ فَمُستَقَرٌّ وَ مُستَودَعٌ قَد فَصَّلنَا الآیاتِ لِقَومٍ یَفقَهُونَ
شَّیءٍ فَأَخرَجنا مِنهُ خَضِ راً نُخرِجُ مِنهُ حَبا مُتَراکِباً وَ مِنَ النَّخلِ مِن طَلعِها
ِ
98 ] وَ هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجنا بِهِ نَباتَ کُل ]
قِنوانٌ دانِیَۀٌ وَ جَنّاتٍ مِن أَعنابٍ وَ الزَّیتُونَ وَ الرُّمّانَ مُشتَبِهاً وَ غَیرَ مُتَشابِهٍ انظُرُوا إِلی ثَمَرِهِ إِذا أَثمَرَ وَ یَنعِهِ إِنَّ فِی ذلِکُم لَآیاتٍ لِقَومٍ
شکافنده الفلق و الفتق الشّق فی الشیء شکاف دادن شیء بطوریکه باطن « فالِقُ » [ 946 [ صفحه 124 - یُؤمِنُونَ [ 99 ] -قرآن- 1
جمع نواة که بمعنی هسته است « النَّوي » دّانهاي که در غلاف و خوشه است
ِ
« الحَب » قسمتی از آن از قسمت دیگر ظاهر شود
سکن آنچه که انسان در آن ساکن « سَکَناً » اي تصرفون یعنی رو میگردانید « تُؤفَکُونَ » مانند هسته خرما و کشمش و امثال آنها
بمعنی حساب و شماره مانند شهبان و شهاب الله که « حُسباناً » میشود از حیث مکان مانند خانه و از حیث زمان مانند شب
اي فلکم استقرار فی الاصلاب او فی الإرض و استیداع فی الارحام او تحت الإرض یعنی براي شما قرار « فَمُستَقَرٌّ وَ مُستَودَعٌ »
اي « یَفقَهُونَ » گاهی در صلب پدران یا در روي کره ارض و امانتگاهی در ارحام مادران یا در زیر زمین خواهد بود الله که
متراکم روي یکدیگر متفاعل از رکوب یعنی بعض آن روي بعض دیگر « مُتَراکِباً » یفهمون- الفقه الفهم مع العمق فی التفکیر
طلع ابتداي آنچه از شکوفه ظاهر میشود پیش از آنکه غلاف آن شکافته شود یعنی اوّل ظهور « طَلعِها » - اي شیئا أخضر « خَضِ راً »
- 189 -قرآن- 265 - 139 -قرآن- 179 - 10 -قرآن- 129 - جمع قنو [بضمّ -قرآن- 1 « قِنوانٌ » جمع قنو بکسر « قِنوانٌ » خرما یا مانند آن
- 922 -قرآن- 940 - 841 -قرآن- 913 - 773 -قرآن- 828 - 515 -قرآن- 750 - 432 -قرآن- 476 - 320 -قرآن- 422 - -278 قرآن- 311
قریب برسیدن و « دانِیَۀٌ » 1107 [ صفحه 125 ] قاف] و آن کباسه است یعنی خوشه - 1082 -قرآن- 1097 - -949 قرآن- 1072
یعنی موقعیکه « إِذا أَثمَرَ » یعنی بعضی در هیئت و طعم شبیه یکدیگرند و برخی غیر شبیه « مُشتَبِهاً وَ غَیرَ مُتَشابِهٍ » نزدیک بخوردن
یعنی موقعیکه میرسد و درشت میشود ینع یینع و یینع ینعا و ینعا و ینوعا- النضج یعنی « وَ یَنعِهِ » میوه بیرون آید و کوچک است
257- 196 -قرآن- 244 - 115 -قرآن- 182 - 50 -قرآن- 82 - رسیدن و پخته شدن میوه. -قرآن- 40
تفسیر معانی:
اشاره
الحق معبودیکه مستحق پرستش و تقدیس است آنخدائی است که متصف باین صفات زیر و عامل باین اعمالی است که »
کمترین و کوچکترین آن از عهده هیچ موجودي برآمده نیست، بلکه اگر تمام خلایق مجتمع گردند و پشت بپشت یکدیگر
دهند از انجام آن عاجزاند سبحانه و تعالی جلّ جلاله و عمّ نواله و لا إله غیره]. 95 - [بدانید که:] خداست شکافنده دانه
[خشک مرده که از آن برگ سبز نبات زنده بیرون آورد] و شکافنده هسته [مرده خشک که از آن نخل و سایر درختان خارج
میگردد] از مرده زنده بیرون میآورد [چنانکه از غذاي بیجان حیوان جاندار تکوین مییابد] و از زنده بیرون آورنده مرده است
[چنانکه از حیوان شیر و فضلات خارج میگردد و کافر از صلب مؤمن و جاهل از نسل عالم بوجود میآید] اینست خداي شما [و
فاعل تمام اینکه امور خداي یکتاي بیشریک است] بنابرین شما بکجا رو میکنید و از طریق فلاح و هدي چگونه منصرف و
رو گردان میشوید [و با اینکه دلائل آشکار بباطل میپردازید و از حق منصرف میگردید- چرا تفکر و تدبّر نمیکنید! آیا سزاوار
است از کسیکه شما را بوجود آورده و نعمت داده و از دانه و هسته بشما زرع و شجر بخشوده اعراض کنید و در عبادتش غیر
را دخیل سازید و شریک براي او قائل شوید!] 96 - خداست که ظلمت شب را در طلوع فجر بعمود صبحگاهان میشکافد و
شب را براي آرامش آفریدگان قرار داده است و خورشید و ماه را بحساب [و تقدیر و ترتیب منظم و نظام محکم] در گردش
دارد [بطوریکه هرگز اختلالی در حساب [ صفحه 126 ] حرکت آنها در مدارات معینه نیست و شما بوسیله آنها حساب سال و
ماه اعمال دین و دنیاي خود را در دست دارید] اینست تقدیر خداوندي که غلبه و عزّت مختص باوست و کسیرا یاراي امتناع و
سرپیچی از أمر او نیست و بتمام مصالح بندگان و آفریدگان خود علیم و داناست. 97 - و اوست آن خداوندي که بنفع شما
ستارگان آسمان را آفرید [و آنها را علاماتی سیر کننده قرار داده] تا بوسیله آنها در تاریکیهاي صحرا و دریا رهنمائی شوید [و
مسالک و راهها و جهات بلاد ممالک را بشناسید و از طلوع و غروب و علم بمواضع آنها بنقاطی که طالبید رهبري گردید]-
حقّا که ما آیات [و علامات دالّه بر قدرت و عظمت خودمان را بتفصیل [و یا فصل بفصل] بیان کردیم تا مردمان دانشمند و
أهل علم و نظر از آنها بهرهمند شوند [و مورد تفکّر قرار داده بآنها هدایت کردند]. 98 - [اینها آیات آفاقیّه بودند امّا آیات
نفسیّه] اوست آنخدائی که شما را از یک تن بوجود آورد [و او آدم ابو البشر است که جفت او را نیز از خودش آفرید و از
آنها مردان بسیار و زنان بیشماري بوجود آمده و در روي زمین منتشر گشتند] و براي هر فردي قرارگاهی است و امانتگاهی
[مستقرّي است در رحم مادران و مستودعی است در اصلاب پدران- یا بعکس- مستقري است بر پشت زمین در دنیا و
مستودعی است در قبر تا مبعوث شوند] [مستقري است در أیّام زندگانی و مستودعی است در موقع مرگ و بعث] [مستقري
است در قبر و مستودعی است در دنیا] [صلب پدر مستقر نطفه است چون از قبل غیر نیست و رحم مادر مستودع است چون از
جانب پدر بودیعه و امانت در آن نهاده میشود تا بدنیا بیاید و هلمّ جرا ...] حقّا که ما آیات [و دلایل قدرت و عظمت خود را]
بتفصیل بیان کردیم و روشن ساختیم براي مردمانیکه تفقّه کنند [و فهم خود را براي اسرار خفیه بکار اندازند و فکر خود را با
تعمق و تدبّر براي ادراك آنها مصروف دارند و شک نیست که نظر در آفرینش و تکوین انسانی نیازمند بدقّت نظر و فهم
است]. [ صفحه 127 ] أوّلا- استقرار مکث و درنگ غیر محدود بزمان و وقت است و به ثبات نزدیکتر است و استیداع مکث و
درنگ محدود بوقت و در معرض برگشت و رجوع است و لذا استقرار را براي اصلاب پدران و استیداع را براي ارحام مادران
گفتهاند و بعضی بالعکس ذکر کردهاند و پارهاي دیگر بنوع دیگر گفتهاند و بهر حال مراد معلوم است. ثانیا- خداي تعالی در
خاتمه ذکر نجوم [یعلّمون] فرمود و علم را شرط قرار داده و در ذکر آفرینش آدم [یفقهون] آورده و فقه را ملاك دانسته است
زیرا در نجوم اشاره به آیات آفاق است و در خلقت آدم اشاره بآیات انفس است و بدیهی است که آیات آفاق ظاهرتر و
روشنتر است و آیات أنفس دقیقتر و مخفیتر و ذکر فقه براي آن مناسبتر و اولی است زیرا فقه عبارت از وقوف بر معنی
حقیقی پنهانی است و اصل ترکیب فقه دلالت بر شکافتن و گشودن دارد و فقیه عالمی را گویند که أحکام را میشکافد و در
حقایق آن بازرسی میکند و گرههاي بسته آنرا میگشاید لذا فقه در جائی استعمال میشود و بعملی اطلاق میگردد که در آن
حذاقت و دقت نظر لازم باشد. حدّادي گفته است که فقه در لغت فهم کلام است و در عرف عبارت از علم بکنه معنی است
بدینمعنی که فقه استدراك معنی کلام است باستنباط از اصول و لهذا جایز نیست که خدا را بصفت فقه توصیف نمائیم و او را
فقیه بخوانیم زیرا او عالم از طریق استنباط نیست بلکه او خود آفریننده اشیاء و عالم بهمه جهات آنها از جهت خود و یکتائی
ذات مقدّس خویش است [پایان کلام حدّادي] [استفاده از روح البیان]. 99 - و اوست آنخدائی که از آسمان [یعنی طبقات
بالاي سر ما و أبرها] آب [باران] را فرود آورد و بوسیله آن آب هر چیز را که روئیدنی است [از خوراك آدمیان و چهار پایان
و چرندگان و درندگان و پرندگان] بیرون آوردیم و از آن آب و گیاه که رویانیدهایم ساقه سبزي بیرون ساختیم و از آن ساقه
سبز دانههاي [ صفحه 128 ] سنبله را [که در خوشه] روي هم سوار یکدیگراند خارج نمودیم و از درخت خرما از میوه
کوچکش خوشه رطب رسیده قابل تناولرا بیرون دادیم. [و نیز] از آن آب و گیاه بستانهائی از انگور و زیتون و انار [که درختان
و میوههاي آنها] از جهاتی شبیه و مانند یکدیگراند و از جهاتی غیر شبیه و مختلفاند بمیوه اوّلیه نورس آنها [بنظر دقت و
اعتبار] نظر کنید و بمیوه آن زمانی که میرسد و قابل خوردن میشود نیز بنگرید [یعنی از ابتداي خروج میوه را تا انتهاي آن که
میرسد و قابل خوردن میشود که بچه أحوال مختلفی از طعم و رنگ و بو و کوچکی و بزرگی در میآید بنگرید و بآن استدلال
کنید که آنرا صانع مدبّري است] و بدانید که براستی [در اینها که براي شما ذکر کردیم و خودتان مشاهده میکنید] آیات و
دلالات و علاماتی است براي مردمانی که بحق ایمان میآورند [و بوسیله آنها استدلال بوجود صانع کریم و آفریدگار حکیم و
پروردگار یکتاي علیم مینمایند]. تذکر- در آیه مبارکه 99 جمله [إلی ثمره] را حمزه و کسائی [ثُمُره] بضمّ ثاء و میم
خواندهاند که جمع ثمره باشد مانند خشب و خشب یا جمع ثمار باشد مانند کتاب و کتب. حتّی در یک درخت هم میوههائی
بصور مختلف مینگریم- پارهاي خوب و پارهاي بد- بعضی رسیده و بعضی نارس- طعم برخی نیکو و برخی دیگر بد آیند
است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 100 تا 103
اشاره
وَ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَکاءَ الجِنَّ وَ خَلَقَهُم وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَناتٍ بِغَیرِ عِلمٍ سُبحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یَصِفُونَ [ 100 ] بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ
ّ
ِ
شَّیءٍ عَلِیمٌ [ 101 ] ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُم لا إِلهَ إِلاّ هُوَ خالِقُ کُل
ِ
أَنّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَم تَکُن لَهُ صاحِبَۀٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیءٍ وَ هُوَ بِکُل
- شَّیءٍ وَکِیلٌ [ 102 ] لا تُدرِکُهُ الَأبصارُ وَ هُوَ یُدرِكُ الَأبصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الخَبِیرُ [ 103 ] -قرآن- 1
ِ
شَیءٍ فَاعبُدُوهُ وَ هُوَ عَلی کُل
مراد از جنّ در اینکه آیه ملائکه است زیرا آنها را میپرستیدند و میگفتند دختران خدا هستند و « الجِنَّ » - [ 519 [ صفحه 129
بقولی مراد شیاطین است زیرا آنها اطاعت از تسویلات شیاطین میکردند و آن بمنزله پرستش بود و در اینجا بلفظ جنّ تعبیر
اي افتروا- خرق یخرق و یخرق اي کذب- راغب گوید: خلق: فعل « خَرَقُوا » فرموده است زیرا آنها مستتر و مخفی از انظاراند
یعنی مبدع و ایجاد کننده و احداث « بَدِیعُ » شیء است بتدبیر و رفق و مدارا و خرق: قطع شیء است بر سبیل فساد و تبهکاري
« أَنّی » کننده بدون سابقه و بغیر نمونه پیشین- و بدعت هم از همین ماده است زیرا نظیري براي آن نبوده و خلاف سنّت است
یعنی حافظ شیء که احاطه بآن داشته و از آن دفع ضرر کند و نیز بمعنی « وَکِیلٌ » اي من أین أو کیف یعنی از کجا و چطور
الادراك: اللّحاق و الوصول إلی الشیء، ملحق گشتن و « لا تُدرِکُهُ » کسی است که امر باو واگذار شود و متولّی امر گردد
أدرك فلان الفلان اي لحقه- ادرك الطعام- نضج- ادرك الزرع بلغ منتهاه- » رسیدن بچیزي یا مطلبی را ادراك گویند
جمع بصر که حسّ دیدن است. -قرآن- « الَأبصارُ » أدرك الغلام بلغ و لحق حال الرجولیه- و ادرکته ببصاري- لحقته ببصاري
1147- 864 -قرآن- 1136 - 715 -قرآن- 849 - 657 -قرآن- 705 - 481 -قرآن- 649 - 318 -قرآن- 471 - -14-4 قرآن- 308
تفسیر معانی:
اشاره
-100 و مشرکان براي خداوند شریکهائی از اشخاص ناپیدا و مستور از نظر قرار دادند [یعنی فرشتگان و پریان و شیاطین را در
پرستش شریک ساختند] و حال آنکه [خود میدانند] آفریننده خود آنها و آنهائیرا که میپرستند خداست و نیز پارهاي از مردم
بدون علم و از روي جهل و حماقت در باره خدا دروغ [ صفحه 130 ] بستند و براي او پسرها و دخترها قائل گشتند [چنانکه
یهود عزیر را و نصاري مسیح را پسر خدا دانستند و مشرکان عرب فرشتگان را دختران خدا نامیدند و هیچیک براي گفته خود
حجّت و دلیلی ندارند و بغیر علم و از راه نادانی اینکه نسبتهاي دروغ را میدهند] منزّه است ذات خدا از آنچه آنها میگویند و
برتر و بالاتر است از آنچه آنان توصیف میکنند. 101 - مبدع و ایجاد کننده و هستی دهنده آسمانها و زمین را [و آنچه در
آنهاست] [چگونه چنین افترائی سزاست] از کجا و چگونه میتوان پسر براي او [ یا فرزندي] قرار داد و حال آنکه او را همسر و
همصحبتی نیست [زیرا فرزند از زن است و براي بوجود آمدن اولاد ازدواج و تناکح ضروري است و آیا معقول است که براي
خداوند همسري قائل شد که با او تجانس و تشاکل داشته باشد] و حال آنکه هر چیز را او آفریده است و اوست که بهر چیز
داناست [و مخلوق او زن و فرزند او نتواند شد و با اینکه همه چیز از اوست او را چه نیازي و حاجتی بزن و فرزند است]. [ملا
در مثنوي گوید:] لم یلد لم یولد است او را قدم || نی پدر دارد نه فرزند و نه عمّ گفتهاند که آیه مبارکه [وَ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَکاءَ
الجِنَّ] مراد از جنّ شیاطیناند که پارهاي در شرك بخدا اطاعت از شیاطین نمودند و اینکه آیه توجّه بمجوس دارد که به یزدان
و اهرمن قائلند که اهرمن در نزد آنها همان شیطان و او را خالق شر میدانند و خلق موذیات و شرور و أشیاء مضرّه و ضارّه را باو
نسبت میدهند و یزدان را خالق خیر و خیرات میدانند و باین قول اهرمن را شریک یزدان قرار میدهند و مانند آنان ثنویّه هستند
102 - اینکه است پروردگار شما که معبودي و قابل پرستشی جز او 67- و مانویه نیز که قائل بنور و ظلمت میباشند. -قرآن- 28
نیست [نه آنخدائی که آنها معرّفی میکنند و براي او شرکائی قائلند] آفریننده هر چیز اوست [مدیر و مدبّر و مولی و صاحب
اختیار عالم وجود غیر او نیست] بنابرین او را بپرستید [و به یکتائی و وحدانیّت، عبادت و ستایش و نیایش نمائید] و اوست که و
کیل [ صفحه 131 ] بر حق و حافظ و نگهبان و متولی تمام امور و محیط بر تمام اشیاء است [اوست که موصوف بهر کمال و
منزّه از هر نقص و خالق و بارئ و مبدئ و مبدع تمام آسمانها و زمین است و بر هر چیز تواناست]. 103 - چشمهاي ظاهر او را
ادراك نمیکند [و او را نمیتوان دید و رؤیت احاطه و شمول و رسیدن بکنه ذات او محال است] و اوست که چشمهاي خلایق
را میبیند [یعنی صاحبان چشمها را مینگرد و بهر جا آنان نظر افکنند از دید او خارج نخواهد بود] [أنّه یَري و لا یُري] و اوست
که صاحب لطف [و نرمی و رفق و مدارا و انعام] است و اوست که بهر چیز از مصالح بندگان خبیر و آگاه [و بدقائق خلق و
خفایا و اسرار آنها بیناست]. أوّلا آیه مبارکه مشعر بر اینکه خداوند متعال [دیده نمیشود و میبیند] مخالف بودن ذات مقدّس
باریتعالی عز اسمه را با جمیع موجودات معلوم میسازد. زیرا قسمتی از آنها [هم میبینند و هم دیده میشوند] و آنها موجودات
حیّه و جاندارانند. بعضی دیگر [دیده میشوند ولی خود نمیبینند] مانند جمادات و نباتات و اعراض مدرکه. و بعض دیگر [نه
میبینند و نه دیده میشوند] مانند اعراض غیر مدرکه- و خداي تعالی خلاف تمام اینها و منفرد است به اینکه که [میبیند و دیده
273 و - نمیشود] و در آیه مبارکه بمجموع امرین مدح شده چنانکه در جاي دیگر فرماید وَ هُوَ یُطعِمُ وَ لا یُطعَمُ. -قرآن- 242
عیاشی باسناد متصل روایت کرده است که فضل بن سهل ذو الریاستین از حضرت أبو الحسن علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام
سؤال کرد و عرض کرد: [مرا از آنچه مردم در باب رؤیت [خداوند] اختلاف کردهاند باخبر ساز]. حضرت فرمود: [من وصف
اللّه بخلاف ما وصف به نفسه فقد اعظم الفریۀ علی اللّه [لا تدرکه الابصار و هو یدرك الأبصار] و هذه الابصار لیست هی
الاعین [ صفحه 132 ] إنّما هی الأبصار التی فی القلوب لا یقع علیه الاوهام و لا یدرك کیف هو- یعنی هر کس خدا را بخلاف
آنچه خودش خویشتن را وصف کرده است توصیف کند حقّا که افتراء بزرگی بر خدا بسته است [چه او فرماید: دیدهها او را
ادراك نمیکنند و او دیدهها را ادراك میکند] و اینکه دیدگان چشمهاي ظاهري نیستند بلکه دیدگانی است در دلها، اوهام بر
او راه ندارد و ادراك نمیشود که او چیست و چگونه است. ثانیا در کریمه [وَ هُوَ اللَّطِیفُ الخَبِیرُ] در معناي لطیف وجوهی ذکر
1] آنکه بمعنی لاطف باشد و بجهت نعماتی که ببندگان انعام و عنایت فرموده است از جهت مبالغه ] 48- کردهاند: -قرآن- 17
فعیل بمعنی فاعل آورده شده است یعنی لطف کننده. [ 2] بمعناي لطیف التدبیر و کلمه [التدبیر] بجهت دلالت کلام بر آن
حذف شده است. [ 3] لطیف کسی باشد که نعمت فراوان خود را اندك شمارد و طاعت قلیل بندگان را بسیار بحساب آورد.
4] لطیف آنکسی باشد که [إذا دعوته لبّاك] چون او را بخوانی لبّیک گوید. [و إذا قصدته آواك] و چون بسوي او ]
رويآوري پناهت دهد. [و إذا أجنبته أدناك] و چون از او دوري گزینی او بتو نزدیک شود [و إن أطعته کافاك] و اگر فرمان
او بري ترا کفایت کند [و إن عصیته عافاك] و اگر نافرمانیش کنی از تو درگذرد و ترا ببخشد [و إذا عرضت عنه دعاك] و
چون از او رو گردانی ترا بخواند. [و ان أقبلت إلیه هداك] و چون باو رو آوري ترا رهنمائی و رهبري کند. [ 5] [اللطیف من
یکافی الوافی و یعفو عن الجافی] لطیف آنکس است که وفادار را کفایت کند و از جفاکار گذشت نماید. [ 6] [اللطیف من
یعزّ المفتخر به و یغنی المفتقر به] لطیف کسی است که گرامی دارد کسیرا که باو فخر و مباهات کند و بینیاز نماید کسیرا که
7] [اللطیف من یکون عطاؤه خیر و منعه ذخر] لطیف کسی است که بخشش او ] [ دست نیاز بسوي او بگشاید. [ صفحه 133
نیکی است و نبخشیدنش ذخیره براي روز دست تنگی است.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 104 تا 107
اشاره
قَد جاءَکُم بَصائِرُ مِن رَبِّکُم فَمَن أَب َ ص رَ فَلِنَفسِهِ وَ مَن عَمِیَ فَعَلَیها وَ ما أَنَا عَلَیکُم بِحَفِیظٍ [ 104 ] وَ کَذلِکَ نُصَرِّفُ الآیاتِ وَ لِیَقُولُوا
دَرَستَ وَ لِنُبَیِّنَهُ لِقَومٍ یَعلَمُونَ [ 105 ] اتَّبِع ما أُوحِیَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ أَعرِض عَنِ المُشرِکِینَ [ 106 ] وَ لَو شاءَ اللّهُ ما
جمع بصیرة و آن اطلاق میشود بر « بَصائِرُ » - 440- أَشرَکُوا وَ ما جَعَلناكَ عَلَیهِم حَفِیظاً وَ ما أَنتَ عَلَیهِم بِوَکِیلٍ [ 107 ] -قرآن- 1
عقیده قلبیّه و معرفت ثابته و حجّت بیّنه که بوسیله آن هر چیز را بما هو و کما هو حقه ببینند و بکنه آن برسند و در مقابل آن
بصر است که بآن أشیاء حسّی ادراك میشوند- و بصیرت در لغت بمعنی مقدار درهمی از خون و خون بها نیز آمده است
اي قرات و درس یعنی مداومت و استمرار و کثرت « دَرَستَ » تصریف بصور مختلف درآوردن یک شیء است « نُ َ ص رِّفُ »
و مدرسه هم از اینکه ماده است و همچنین بمعنی کهنه « کان یدارسه القرآن » تلاوت و قرائت چنانکه در حدیث هم آمده است
الایحاء: هو إلقاء المعنی إلی النفس علی وجه یخفی- وحی بطور پنهان مطلبی را -« ما أُوحِیَ » شدن و محو شدن نیز آمده است
[ 626 [ صفحه 134 - 392 -قرآن- 613 - 338 -قرآن- 382 - 14 -قرآن- 326 - رسانیدن. -قرآن- 4
تفسیر معانی:
اشاره
-104 حقّا که بصیرتهائی از حجج و براهین و آیات کونیّه و دلائل عقلیه از جانب پروردگارتان بشما وارد و نازل گشته است
[که دیدههاي بصیرت شما را روشن کند و کشف حجب و ستائر نماید و بوسیله آنها راه از چاه و حق را از باطل تمیز و
تشخیص دهید] و هر کس اینکه دلایل و براهین بر او آشکار شد و دیده بصیرتش روشن و بازگردید سود آن بخودش عاید
میگردد و کسیکه بآنها توجه نکرد و دیده بصیرتش کور و نابینا ماند زیانش باز بخود او برگشت خواهد کرد و من مراقب و
نگهبان شما نیستم [که مجبور بکرداري شوید- خود دانید هر کس در گرو عمل خویش است بآنها بگو بر من که پیامبرم بلاغ
است و بر خداوند حساب]. 105 - بدین قسم و اینکه چنین ما آیات و علامات توحید [و نبوت پیمبرمان] را بعبارات مختلف
تکرار و تذکار میکنیم [و پی در پی بیان علوم و معارف و آیات را بطور شافی در اثبات اصول دین تفصیل میدهیم] براي اینکه
[منکران معاند از مشرکین و أهل کتاب] میگویند [اینکه وحی خدائی نیست و تو از قین حدّاد اعجمی] آموختهاي و از او درس
گرفتهاي [و حال آنکه اینکه کتاب بزبان عربی آشکاري است و اینکه بیان فوق قدرت بشر است و چگونه چنین قرآن که همه
چیز آن در حدّ کمال است از توده جاهلی صدور مییابد!] و نیز اینکه تصریف آیات تکرار و تذکاري است براي مردمانیکه
أهل دانش هستند و براي اینکه حق نبوت ترا در نظر دانشمندان روشن و واضح نمائیم [نه در نظر آنانکه پرده عصبیّت و جهل
بر دیدههاي آنها کشیده شده و گوش شنیدن هم ندارند]. اوّلا بعض از مفسّرین در نزول آیه مبارکه [وَ ما أَنَا عَلَیکُم بِحَفِیظٍ]
گفتهاند قبل از نزول آیه قتال و أمر بجدال و جنگ با مشرکین است و پس از أمر بقتال رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله حفیظ و
83 ثانیا آیه مبارکه [فَمَن أَبصَرَ فَلِنَفسِهِ وَ مَن عَمِیَ فَعَلَیها] - مسیطر و مسلّط بر کسانی باشد که از اسلام اعراض کنند. -قرآن- 50
[ 75 [ صفحه 135 - دلیل است بر اینکه مکلّفین در اعمالشان مختار و مخیّر هستند و مجبور نیستند [از مجمع البیان]. -قرآن- 20
-106 [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] آنچه را از جانب پروردگارت بتو وحی میشود پیروي کن [و آنچه بتو نازل میگردد تبلیغ
نما خدا با تست] آنخدائی که معبودي جز او نیست و از کسانیکه براي خداي واحد شریک قائلند رو بگردان [و با آنها
مخالطت و ملاطفت مکن نه اینکه از دعوت آنها بحق اعراض کنی]. 107 - و اگر خدا بخواهد و یا میخواست که اینان ترك
شرك کنند [قهرا و اجبارا آنها را ناگزیر بترك شرك میکرد ولی آنها را مختار بترك آن کرده است که ترك هواس نفس
کرده مستحق ثواب شوند و اینک که مشرکند تقصیر از طرف خود آنهاست] و ما ترا مراقب و موکّل آنها قرار ندادیم [بلکه تو
رسول ما هستی علیک البلاغ و علینا الحساب]. - جمع بین حفیظ و و کیل در آیه مبارکه براي اختلاف معنی اینکه دو لفظ
است زیرا حافظ و حفیظ شیء آنکسی است که او را از ضرر و زحمت حفظ میکند و و کیل بر شیء کسی است که براي او
جلب خیر میکند و براي سود او کار میکند.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 108 تا 110
اشاره
أُّمَّۀٍ عَمَلَهُم ثُمَّ إِلی رَبِّهِم مَرجِعُهُم فَیُنَبِّئُهُم بِما
ِ
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدواً بِغَیرِ عِلمٍ کَ ذلِکَ زَیَّنّا لِکُل
کانُوا یَعمَلُونَ [ 108 ] وَ أَقسَمُوا بِاللّهِ جَهدَ أَیمانِهِم لَئِن جاءَتهُم آیَۀٌ لَیُؤمِنُنَّ بِها قُل إِنَّمَا الآیاتُ عِندَ اللّهِ وَ ما یُشعِرُکُم أَنَّها إِذا جاءَت
] 539- لا یُؤمِنُونَ [ 109 ] وَ نُقَلِّبُ أَفئِدَتَهُم وَ أَبصارَهُم کَما لَم یُؤمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُم فِی طُغیانِهِم یَعمَهُونَ [ 110 ] -قرآن- 1
اي عدوانا- عدو و عدوان تجاوز از « عَدواً » السبّ بد گفتن و دشنام دادن و مانند آن است شتم و ذمّ « وَ لا تَسُبُّوا » - [ صفحه 136
جَهدَ » اي فیخبرهم « فَیُنَبِّئُهُم » حق بباطل- یعنی از روي دشمنی و تجاوز بحق- عدا یعدو عدوا و عدوانا- اي تجاوز الحدّ
اي « وَ ما یُشعِرُکُم » جهد مصدر است یعنی کوشش کردن- اقسموا یجهدون جهد أیمانهم- و جهد یجهد بمعنی اجتهد « أَیمانِهِم
اي و نقلّب افئدتهم عن الحق فلا یفقهونه و أبصارهم عن المشاهد الواضح فلا یبصرونه یعنی دلهاشان را « وَ نُقَلِّبُ » و ما یدریکم
اي « یَعمَهُونَ » از حقیقت برمیگردانیم که آنرا نفهمند و دیدگان آنها را از دیدنیهاي واضح منقلب میسازیم که آنرا نبینند
- 21 -قرآن- 84 - یتردّدون فی ال ّ ض لال یعنی در گمراهی سرگردانند العمه للبصیرة کالعمی للبصر- عمه یعمه عمها. -قرآن- 4
672- 423 -قرآن- 659 - 389 -قرآن- 408 - 277 -قرآن- 370 - 244 -قرآن- 258 - -92 قرآن- 227
تفسیر معانی-
اشاره
[مروي است که زعیمان قریش بخدمت حضرت أبو طالب آمده باو گفتند: تو بزرگ و داناي ما هستی و محمّد صلّی اللّه علیه
و آله ما را و خدایان ما را آزار میدهد دوست داریم که او را بخواهی و او را از ذکر خدایان ما باز داري ما هم او را بحال خود
و خداي خودش وا میگذاریم و بپیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفتند البته اگر از بدگوئی و دشنام بخدایان ما دست برنداري ما
هم البتّه به دشنام بتو و دشنام بکسی که ترا مأمور ساخته است اقدام خواهیم کرد] لذا آیه آمد. 108 - [اي مسلمانان] خدایانی
را که بغیر از خداي واحد کافران میخوانند و میپرستند دشنام مدهید [و در محاجّه با آنها از حدّ دعوت خارج نشوید و بفحش
به بتهاي آنها احتجاج و حرف حق خود را آلوده مسازید زیرا اگر چنین کنید و بدشنام بپردازید] آنها هم از روي نادانی [و
جهلی که بقدر و مقام خداوند دارند] و از روي دشمنی و ظلم [تجاوز از حدّ خود کرده] نسبت بخدا بدگوئی آغاز خواهند
کرد و خدا را سبّ خواهند نمود- اینکه چنین [و مانند اینکه تزیّن] ما کردار هر امّتی را زینت دادهایم [و بنظرشان مستحسن
جلوهگر میسازیم و آنچه میکنند و میگویند و از روي جهل یا تقلید بآن عادت کردهاند یا از روي معرفت و عناد انجام میدهند
[ صفحه 137 ] نزد خود خوب میپندارند و خداوند آنها را بحال و عمل خودشان وامیگذارد و اینکه تزیّن اثر اعمال خودشان
است نه اینکه باکراه و اجبار مقدم بآن شده باشند] سپس برگشتشان بسوي پروردگارشان است و در آنوقت آنها را بآنچه کرده
و میکنند آگاه خواهد ساخت [و جزاي کردار خود را خواهند گرفت]. أوّلا در آیه مبارکه دلالتی است بر اینکه طاعت الهی
هرگاه منجر بمعصیتی شود ترك آن طاعت واجب میشود و آنچه به شرّ منجر شود شرّ است و با آنکه سبّ و طعن بتها از
اصول طاعت و عبادات است چون منجر بمعصیت بزرگی یعنی بشتم و سبّ خدا و رسولش شود و فتح باب نادانی کند از آن
نهی فرموده است و همین دلیل است که اگر انسان قصد امر بمعروف کند و بداند که امر منجر بشتم یا زدن یا کشتن میشود و
طرف امر سختتر و بدتر از آنچه هست خواهد شد بهتر آنست که از امر بمعروف صرف نظر کند و آنشخص را بحال خود
گذارد چنانکه سعدي رحمه اللّه گوید: مجال سخن تا نیابی مگوي || چو میدان نبینی نگهدار گوي ثانیا- نکتهاي در آیه
مبارکه مورد توجه است و آن اینستکه هر چه در اینکه نشئه از اعیان و اعراض ظهور میکند بصورت عاریه و مخالف با صورت
حقیقی آن که در نشأه آخرت ظاهر خواهد شد ظهور و بروز میکند و گناهان که زهرهاي کشندهاي هستند در دنیا به صورتی
بروز میکنند که نفوس گناهکاران را خوش آید و همچنین طاعات با آنکه از هر خوبی خوبتراند بنظر آنها مکروه و ناپسند
أُّمَّۀٍ عَمَلَهُم] و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [حفّت الجنّۀ بالمکاره و حفّت
ِ
جلوه میکند و بدینجهت فرمود [زَیَّنّا لِکُل
النّار بالشّهوات] یعنی بهشت پیچیده شده است بچیزهاي ناپسند و دوزخ پیچیده شده است بچیزهاي مورد پسند] پس اعمال
کافران در اینکه نشئه بصورت مزیّن و خوش نمائی جلوه میکند که مردمان سرکش آنرا نیکو میپندارند و در نشئه آخرت
بصورت زشت حقیقی واقعی خود جلوهگر میشود و در آنحال بکردار خود عارف میگردند که چه بد کردهاند و بدینجهت
42- 980 [ صفحه 138 ] فَیُنَبِّئُهُم بِما کانُوا یَعمَلُونَ]. -قرآن- 1 - 487 -قرآن- 943 - فرمود: [ثُمَّ إِلی رَبِّهِم مَرجِعُهُم -قرآن- 449
-109 و کافران بخدا قسم یاد کردند و در سوگندهاي خود هم جدّ و جهدي دارند که اگر معجزه و آیتی [از آنچه دلخواه
خود آنهاست] براي آنها ظهور کند [وفاي بعهد و قسم میکنند] و البته بآن [یعنی بقرآن و رسولخدا] ایمان میآورند یا محمّد
صلّی اللّه علیه و آله بآنها بگو معجزات نزد خداست [و خداي تعالی مالک آن و قادر بر آن است و اگر صلاح شما را در
اظهار و فرستادن آن معجزات بداند خواهد فرستاد] و شما [اي مؤمنان که گمان میکنید اگر معجزهاي بدلخواه آنها شود ایمان
خواهند آورد] نمیدانید یا چه میدانید [مسلّم بدانید اگر هم آن آیات و معجزات] براي آنها بیاید باز هم ایمان نخواهند آورد.
-110 ما دلها و دیدههاي آنها را [بجهت اعراض آنها از طریق حقّ و تمایلشان بکفر با احاطه علمی که بذات الصدور و خائنۀ
الاعین داریم و آنها را آزمایش کردهایم] برگردانیده و منقلب ساختهایم [و میدانیم که باطنشان بخلاف ظاهرشان است و ایمان
نمیآورند] همچنانکه اوّل دفعه هم بقرآن یا برسولخدا ایمان نیاوردند [و بعد از نزول آیاتی هم که میطلبند حالشان مانند حال
اوّل أمر خواهد بود] و ما آنان را رها میکنیم و میگذاریم که در سرکشی و طغیان خودشان بحالت حیرت و سرگردانی و
کوردلی باقی بمانند. قریش گفتند [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] موسی و عیسی معجزاتی داشتهاند تو هم معجزهاي بنما تا
تصدیقت کنیم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود چه چیز مایلید که بیاورم گفتند: [کوه صفا را براي ما طلا ساز و بعض
مردگان ما را زنده کن که از آنها سؤال کنیم که آیا تو بر حقّی یا بر باطل و ملائکه را هم بما نشان ده که به اینکه مطلب
گواهی دهند]. رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود اگر یکی از اینکه تقاضاها را برآورم تصدیقم خواهید کرد گفتند بلی و
قسم یاد کردند که خواهند کرد مسلمانانهم درخواست کردند که رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله چنین کند تا آنها ایمان آورند
و اینکه آیات در پاسخ رسولخدا و [ صفحه 139 ] مسلمانان نازل گردید.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 111 تا 113
اشاره
وَ لَو أَنَّنا نَزَّلنا إِلَیهِمُ المَلائِکَ ۀَ وَ کَلَّمَهُمُ المَوتی وَ حَشَرنا عَلَیهِم کُلَّ شَیءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیُؤمِنُوا إِلاّ أَن یَشاءَ اللّهُ وَ لکِنَّ أَکثَرَهُم
یُّوحِی بَعضُ هُم إِلی بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرُوراً وَ لَو شاءَ
ِ
عَّدُ  وا شَیاطِینَ الإِنسِ وَ الجِن
ٍ
نَّبِی
ِ
یَجهَلُونَ [ 111 ] وَ کَ ذلِکَ جَعَلنا لِکُل
[ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرهُم وَ ما یَفتَرُونَ [ 112 ] وَ لِتَصغی إِلَیهِ أَفئِدَةُ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَ لِیَرضَوهُ وَ لِیَقتَرِفُوا ما هُم مُقتَرِفُونَ [ 113
جمع قبیل بمعنی کفیل یا جمع قبیل بمعنی قبیله و جماعات مانند « قُبُلًا » و جمعنا یعنی گرد آوردیم :« وَ حَشَرنا » 539- -قرآن- 1
رغیف و رغف و بقولی قبلا اي مواجهۀ و مقابلۀ یعنی رو برو و قبلا بکسر قاف هم قرائت شده است یعنی عیانا و مواجهۀ
ایحآء- اعلام باخفاء و با سرعت « یُوحِی » إبن عباس گفته است هر سرکش متمرّدي از جنّ و انس را شیطان گویند « شَیاطِینَ »
بمعنی زینت است و طلا را هم زخرف نامند و زخرف « زُخرُفَ » مانند ایماء و مراد در اینجا وسوسه شیاطین انسی و جنّی است
وَ» . اي فدعهم یعنی واگذار آنها را، از اینکه فعل جز مضارع و امر استعمال نمیشود « فَذَرهُم » مکر و فریب « غُرُوراً » الشیء زیّنه
- 51 -قرآن- 248 - 13 -قرآن- 42 - اي و لتمیل- صغی الیه اي مال- صغی یصغی و صغا یصغو و یصغی صغاء -قرآن- 1 « لِتَصغی
668 [ صفحه 140 ] و صغیا اي مال - 565 -قرآن- 655 - 541 -قرآن- 554 - 461 -قرآن- 531 - 349 -قرآن- 451 - -260 قرآن- 340
اي و لیکتسبوا- اقترف المال اکتسبه- اقترف الذنب « وَ لِیَقتَرِفُوا » یعنی میل کرد باو و أصغی إلیه- اي- استمع یعنی گوش داد
102- اجترحه یعنی مرتکب گناه شد. -قرآن- 84
تفسیر معانی
اشاره
- [از إبن عباس رضی اللّه عنه مروي است که جماعتی از کافران و زعماي آنها گفتند: فرشتگانی را بما بنمایان که گواهی بر
رسالت تو دهند یا پارهاي از مردگان ما را برانگیز که ما از آنها بپرسیم آیا تو بر حقّی یا نه و اینکه تفصیل قول اجمالی خداي
تعالی در آیه قبل است که فرمود: [وَ ما یُشعِرُکُم أَنَّها إِذا جاءَت لا یُؤمِنُونَ] و اینک فرماید عناد و حیرت اینکه کافران در طغیان
111 - اگر فرشتگان را بسوي ایشان نازل کنیم [و آنها را عیانا ببینند و آنها 398- و کفرشان بحدّي است که:] -قرآن- 344
شهادت برسالت پیمبر ما دهند] و اگر مردگان [را زنده کنیم] و با آنها سخن بگویند [و بتوحید خدا و رسالت محمّد صلّی اللّه
علیه و آله گواهی دهند و ثواب و عقابی که دیدهاند شرح دهند] و اگر هر چیزي را [از آیات و معجزات که خواهانند] در
برابرشان جمع کنیم و در پیش رویشان مواجهه و مقابله دهیم [ یا آنکه همه چیز را دسته بدسته و قبیله بقبیله یا صنف بصنف
در نزد آنها مجتمع سازیم که دلیل بر صدق دعوي تو باشند با معاینه همه اینها] ایمان نخواهند آورد و تصدیق نخواهند کرد
[زیرا ایمان در خور استعداد آنها نیست و آنها بنظر دشمنی و بدخواهی بآن آیات مینگرند نه بنظر خوش بینی براي هدایت و
عبرت تا پند گیرند و ایمان آرند] مگر اینکه مشیّت و خواست خدا تعلّق بگیرد و ایمان آورند [و إلّا با عنادي که دارند از روي
اختیار ایمان نخواهند داشت] [چنین است فطرت آنها که خدا آنها را بخودشان واگذار کرده است] و لکن بیشتر مسلمانان
[باین درجه خباثت فطري آنها] آگاه نیستند و جاهلند به اینکه که آنها ایمان نخواهند آورد [و امید بایمان آنها دارند]- [و یا
آنکه اکثر کافران جاهل باین موضوع هستند] و قسم یاد میکنند که اگر معجزاتی را که خواهانند بوقوع پیوندد ایمان خواهند
آورد و از آنچه دلهاي آنها حاوي است و [ صفحه 141 ] مهري که بر آنها نهاده شده است غافلند زیرا کفر آنها را سیه دل
ساخته و هیچ آیت و معجزهاي آنها را براه نخواهد آورد]. مستفاد از آیه مبارکه آنکه معجزه هر چند عظیم باشد مادام که
مشیّت خدائی تعلق نگرفته است موجب ایمان نخواهد شد زیرا آیت و معجزهاي بالاتر از قیام ساعت و روز رستاخیز یا مرگ
نیست که خداي تعالی فرماید [وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ] یعنی اگر هم بدنیا برگردند باز هم بآنچه ممنوع بودهاند و از آن
نهی شده بودند عود میکنند و باز هم پیرامون کفر و معاصی میگردند] و خلاصه آنکه مشیّت تغییر یافتن خلق و سجیّت است و
عدم مشیّت از فساد استعداد است - اگر قابلیّت و استعداد نباشد و فطرت قابل اصلاح نباشد هدایت هم نخواهد بود. -قرآن-
-112 و بهمین قسم [که براي تو دشمنانی مانند أبو جهل و غیره از کفّار قریش و یهود قرار دادهایم] براي هر 278-234
پیامبري دشمنی از شیاطین [یعنی از نفوس خبیثه] از آدمیان و پریان مقرر داشتهایم که پارهاي بپاره دیگر در خفا و نهانی
وسوسه میکنند [و با هم تبانی مینمایند] و با سخنان ظاهر قشنگ فریبنده باطن خراب [بیحقیقت پوچ و بیاصل] یکدیگر را
اغراء بمعاصی نموده و مغرور میکنند و اگر خواست پروردگار تو نبود و مشیّت الهی تعلّق نمیگرفت هرگز آنها چنین نمیکردند
[و جبرا آنها را مانع میشد و قادر بر آن نبودند ولی براي بقاء تکلیف آنها را بحال خود گذاشت که هر چه میخواهند بکنند و
آنچه میخواهند بگویند] بنابرین تو هم آنها را بحال خودشان واگذار و بگذار هر افترائی که میخواهند بزنند و هر دروغی که
مایلند بگویند [جزا و عقاب آنها با من است]. : أبو ذر غفاري رضی اللّه عنه روایت کرده است که رسولخدا صلّی اللّه علیه و
أبو ذر گوید عرض کردم یا رسول «! آیا از شرّ شیاطین انس و جنّ بخدا پناه بردهاي » : آله باو در پی نمازش فرمود اي أبا ذر
317 مجاهد و قتاده و حسن هم - قرآن- 278 - «. وَ إِذا خَلَوا إِلی شَیاطِینِهِم ... الخ » فرمود: بلی «! آیا شیاطین انس هم هستند » : اللّه
و ظهور عداوت آنها نسبت برسول خدا صلّی اللّه « هم در آدمیان شیاطین وجود دارند و هم [ صفحه 142 ] در پریان » : گفتهاند
علیه و آله و سلّم و مسلمانان با وسوسه و القاء خیال سوء از شیاطین جن ببعضی از شیاطین انس یا از پریان بپریان یا از آدمیان
و از گفتههاي مالک بن دینار است که: زحمت شیطان انسی بر من سختتر از آزار شیطان جنّی است زیرا .« بآدمیان است
چون پناه بخدا ببرم شیطان جنّی از من دور میشود ولی شیطان انسی بمن که رسید مجال نمیدهد مرا میکشد و بسوي گناه
میبرد. و امّا اینکه سنّت الهی که براي پیمبران دشمنانی از شیاطین مقرر داشته از آنروست که آنها بدرجه کمال صبر و عمل
نایل آیند و هر چه دشمنی و آزار ببینند بر ثبات قدم بیفزایند و دشمنی هم از آنجهت است که پیامبران کوششی در دعوت
بخیر دارند و مشرکان هم بپندار خودشان داعی بخیر هستند و از بابت تنازع بقاء بناچار کینه و دشمنی بالطبع حاصل خواهد
113 - [اینکه 498- 420 -قرآن- 428 - شد وَ العاقِبَۀُ لِلمُتَّقِینَ ...- إِنّا لَنَنصُ رُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الحَیاةِ الدُّنیا. -قرآن- 392
وسوسههاي شیاطین انس و جنّ] براي اینستکه دلهاي آنانکه ایمان بآخرت و سراي دیگر ندارند [و معتقد بروز جزا نیستند] بآن
حرفهاي مزخرف و ظاهر فریبنده آنها اصغاء کنند یعنی مایل بآن شوند و بآن راضی و خشنود گردند و مطمئن شوند و آنچه را
آنها مرتکبند و در عداوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان بکار میبرند اینها هم مرتکب شوند [چه حرفهاي آن شیاطین
موافق با هواهاي نفسانی است و قلوب کافران و فاسقان هم تمایل بشرّ و توجه بفساد دارند و لذا اغراء بجهل شده با آنها
[ همنفس گشته تن بگناه و کردار زشت میدهند و بآزار أخیار میپردازند]. [ صفحه 143
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 114 تا 115
اشاره
فَّلا
ِ
أَ فَغَیرَ اللّهِ أَبتَغِی حَکَماً وَ هُوَ الَّذِي أَنزَلَ إِلَیکُمُ الکِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذِینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یَعلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِن رَبِّکَ بِالحَق
« حَکَماً » 341- تَکُونَنَّ مِنَ المُمتَرِینَ [ 114 ] وَ تَمَّت کَلِمَۀُ رَبِّکَ صِدقاً وَ عَدلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ [ 115 ] -قرآن- 1
فرق بین حاکم و حکم آنستکه حاکم بین مردم حکومت میکند و حکم میدهد بحق یا بغیر حق ولی حکم کسی است که فقط
الشاکّین یعنی شک کنندگان- امتري « المُمتَرِینَ » یعنی در آن حقّ و باطل و حلال و حرام روشن گشته « مُفَصَّلًا » بحق حکم کند
راغب گوید تمام هر چیز پایان آنست بحدّي که با آن نیازمند :« وَ تَمَّت کَلِمَۀُ رَبِّکَ » یمتري امتراء اي شکّ و المریۀ الشّک
بچیزي خارج از آن نباشد و در اینجا مراد آنستکه کلمه الهی در اعجاز و دلالت بر صدق رسول صلّی اللّه علیه و آله وافی و
- 164 -قرآن- 223 - 10 -قرآن- 152 - لا مغیّر یعنی تبدیل و تغییر دهندهاي براي آن نیست. -قرآن- 1 « لا مُبَدِّلَ » کافی میباشد
586 [مشرکانرا چه شده است که آیات و معجزاتی دلیل بر صدق پیامبري میخواهند که - 348 -قرآن- 571 - -238 قرآن- 318
بوسیله آنها حکم برسالت او کنند و سوگند میخورند که اگر چنین آیاتی نازل شود ایمان بیاورند و اینکه شگفتآور است!].
-114 آیا غیر خدا را در بین خودمان حکم و قاضی قرار دهم! [آیا جز او کیست که مستحق حکومت و سزاوار قضاوت بحق
باشد چه اوست که فقط حکم بحق میدهد!] و اوست آنکس که قرآن را براي شما فرستاده است و در آن هر چیزي [ صفحه
144 ] را که مورد نیاز و محتاج الیه شماست بتفصیل ذکر فرموده است [و در آن بیان حق و باطل و حرام و حلال و کفر و
ایمان شده است و در امر دین و دنیا چیزي را که باعث تخلیط و ابهام باشد باقی نگذارده است پس بعد از نزول آن چه
حاجتی بحکم و قاضی دیگري است!] و آنکسانیکه براي آنها کتاب [توراة و انجیل] فرستادهایم [یعنی یهود و نصاري] میدانند
و عالمند به اینکه که قرآن بحق و راستی از جانب پروردگار تو نازل گشته است [چه اینکه کتاب از جنس همان وحی است
که بر پیمبران ایشان نازل گشته و در کتابهاي آنان مژده آمدن پیامبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و اوصاف او بیان شده است و
آنها از همه کس داناتر بحقانیت تو و کتاب تو میباشند یَعرِفُونَهُ کَما یَعرِفُونَ أَبناءَهُم وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنهُم لَیَکتُمُونَ الحَقَّ وَ هُم
یَعلَمُونَ] بنابرین البته تو نباید بشک باشی [در اینکه آنها بحقیقت و حقانیّت قرآن عالمند یا آنکه خودت در اینکه حقیقت
844 [خلاصه آنکه حکمیّت در صدق رسالت تو یکی قرآن است که معجزه باقیه قائمه - تردیدي داشته باشی]. -قرآن- 731
جاویدان است و دیگر معرفت و علم أهل کتاب و شهادت کتب آنها بصدق رسول هر چند کتمان کنند بنابرین جاي شکی
باقی نخواهد ماند]. 115 - [بلی] کلام پروردگار تو در آنچه خبر داد از جهت صدق و راستی و در آنچه بآن حکم داد از حیث
عدل و دادگري تمامیّت یافت [یعنی قرآن یا دین خدا یا حجّت خدا بر خلق بنحوي که براي احدي افزایش و کاهشی در آن
ممکن و مقدور نیست راست و درست است و در آن اخباري است که شایبه دروغ در آنها متصوّر نیست و احکامی که در
قرآن و در اینکه دین صدور یافته است از امر و نهی و اباحه و حظر خارج از حدود عدل نمیباشد] و تغییر و تبدیل دهندهاي
براي کلمات خداوند وجود ندارد [و کسیرا قدرت اینکار نیست] و اوست شنونده [هر گفتار و داننده [هر حال و هر وضع و هر
[ کردار] [سبحانه و تعالی عمّا یشرکون]. [ صفحه 145
[