گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد سوم
سورة الانفال



اشاره
إبن عباس و قتاده آنرا مدنیّه دانند غیر از هفت آیه که گویند در مکّه نازل شده است و آن آیات [وَ إِذ یَمکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا
تا آخر هفت آیه است] و بنابر بعضی تفاسیر تمام آن مدنیّه است و گویند حتّی اینکه آیات هم در مدینه نازل شده است براي
156 عدد - تذکّر آنچه در مکّه وقوع یافته است- و بقول حسن و عکرمه تمام آن در غزوه بدر نازل شده است. -قرآن- 115
آیات آن- نزد شامیها هفتاد و هفت- نزد حجازیها و بصریها هفتاد و شش- و نزد کوفیها هفتاد و پنج آیه است. بِسمِ اللّهِ
37- الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 1 تا 4
اشاره
37 یَسئَلُونَکَ عَنِ الَأنفالِ قُلِ الَأنفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصلِحُوا ذاتَ بَینِکُم وَ أَطِیعُوا - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ [ 1] إِنَّمَا المُؤمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُم وَ إِذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُهُ زادَتهُم إِیماناً وَ عَلی
رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ [ 2] الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ [ 3] أُولئِکَ هُمُ المُؤمِنُونَ حَ  قا لَهُم دَرَجاتٌ عِندَ رَبِّهِم وَ مَغفِرَةٌ وَ
13 نفله - جمع نفل و مراد بآن غنیمت و هبه و زیاده است. -قرآن- 1 « الَأنفالِ » [ 527 [ صفحه 390 - رِزقٌ کَرِیمٌ [ 4] -قرآن- 1
ینفله نفلا، اعطاه نافلۀ یعنی زیاده بر آنچه حق او بود باو عطا کرد- و نفل الامام الجند یعنی پیشوا آنچه غنیمت بود بلشکر عطا
اي الحال التی بینکم یعنی « ذاتَ بَینِکُم » نمود و نوافل نماز هم از همین مادّه است و نوفل یعنی مرد بسیار بخشنده و کثیر العطیّه
اي خافت و جل یؤجل وجلا اي خاف. الوجل و الخوف و الفزع واحد یعنی بیک « وَجِلَت » حالتی که بین آنها موجود است
جمع درجه اگر بمعنی پلّهکان باشد جمع آن درج است و اگر بمعنی « دَرَجاتٌ » اي قرئت یعنی خوانده شود « تُلِیَت » معنی هستند
-445- 343 -قرآن- 435 - 264 -قرآن- 333 - مرتبه و طبقه باشد جمع آن درجات است [بنا بنوشته أنوار المشارق]. -قرآن- 247
486- قرآن- 475
تفسیر معانی-
اشاره
[بنا بنقل اغلب تفاسیر اینکه آیات در باره اصحاب بدر و اختلافی که در باره نفل و غنائم جنگی داشتهاند و موجب سوء
اخلاق آنها میشده است نازل گشته و خداوند از دست آنها گرفته و تقسیم آنرا بعهده رسول خود صلّی اللّه علیه و آله واگذار
کرده است که بالسویّه بین مسلمین تسهیم فرماید. و در تفسیر کلبی است که در روز نزول اینکه آیه هنوز خمس تشریع نشده
بود و در جنگ احد تشریع شد و چون در جنگ بدر اینکه آیه نازل گردید مسلمانان دانستند که آنها را در غنیمت حقی
نیست و مخصوص خدا و رسول اوست و عرض کردند سمعا و طاعۀ هر چه میخواهی بجاي آر و بعد آیه خمس [وَ اعلَمُوا أَنَّما
غَنِمتُم مِن شَیءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ ... الخ] پس از جنگ بدر نازل گردید و مروي است که آنحضرت غنائم روز بدر را بطور
1- [ یا محمّد جماعتی از أصحاب] در باب أنفال [یعنی غنیمتهاي جنگی روز بدر یا 393- متساوي تقسیم فرمود]. -قرآن- 320
هر آنچه از دار الحرب بدون جنگ گرفته شود و هر زمینی که أهل آن خالی کرده و جلاي وطن کنند و بلاصاحب بماند و
بدون جنگ که فقهاء آنرا فییء گویند گرفته شود و هر ارثی که بلاوارث باشد یا املاك خالصهاي که بدون غصب در دست
پادشاهان بوده و یا زمینهاي رودخانهها که خشک شده و یا اراضی موات و غیر اینها [ صفحه 391 ] که در جاي خود ذکر شده
است] از تو پرسش میکنند [که آیا حق مهاجرین است یا انصار و آیا براي جوانان است یا پیران یا براي همگی است!] بگو
بآنان [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] که انفال [ یا حکم آن] مختصّ بخدا و رسول است [و رسول خدا بر حسب أمر خدا آن
را تقسیم میکند و هیچیک را حقّ اظهار رأي و نظري نیست] و چون امر چنین است پس از خدا بپرهیزید [و از نزاع و خلاف و
شجار دوري جوئید که موجب خشم خداست ویژه در حال جنگ و از نافرمانی او خود دار و متّقی باشید و از آنچه خدا شما
را بآن امر میکند و آنچه رسول خدا شما را بآن مأمور میسازد پیروي نمائید و از مخالفت آنها بترسید] و منازعه و خصومتی که
بین شماها وقوع یابد اصلاح کنید [و نگذارید بین شما دشمنی باقی بماند] و اطاعت کنید خدا و رسولش را [در هر امري که
بشما میدهند زیرا] اگر شما مؤمن باشید [و او را فرستاده خدا بدانید و تصدیق برسالت او کنید و بآنچه از جانب خدا آورده و
شما را بآن دعوت کرده است ایمان داشته باشید- در فرمانبري از آنها خیر و فلاح و هدایت و رشاد مندرج است و موجب
صلاح حال دنیا و آخرت شماست]. هر امّت و ملّت و جماعتی که صلاح حال خود را بخواهند ناچار از اینکه سه أمري هستند
[ که خداي عظیم در اینکه آیه مبارکه آنها را هدایت فرموده است: [ 1] تقواي خدا و پرهیز از غضب خدا در آشکارا و نهان. [ 2
[ اصلاح ذات البین هر چند در قلب یک فرد باشد و بکوشند که خصومتی در بین خود باقی نگذارند و همه یکدل شوند. [ 3
طاعت و فرمانبري از خدا و رسول در آنچه امر دادهاند. 2- و أمّا مؤمنان فقط کسانی هستند [که اینکه صفات و خصایل
[ پنجگانه در آنها جمع باشد و صفات سه گانه مذکور در آیه پیشین را تکمیل نمایند و آن صفات اینکه است. [ صفحه 392
[اولا] هنگامی که نام خدا نزد آنها ذکر شود یا در قلوب خود بیاد او باشند و عظمت و جلال او را متذکّر شوند و [وعد و وعید
او را بیاد آورند و اقتداري که در عقوبت بر بندگان گنهکار خود دارد در نظر آورند] دلهاشان بهول و بیم افتد و ارواحشان
مضطرب گردد. [ثانیا] وقتی که آیات قرآن بر آنها خوانده شود بر ایمان آنها افزوده شود [و تظاهر ادلّه و تمامیت آنها یقین
آنان را کامل گرداند] [و رسوخ در عقیده و نشاط در عمل بیشتر پیدا کنند]. [ثالثا] بر پروردگار خودشان توکّل کنند [و در
آنچه از امور دنیائی بیم دارند فقط بر او اعتماد نمایند و امر خود را بخدا تفویض کنند و براي قبول أعمال هم باو متّکی باشند
و البته اینکه اعتماد و اتکال و تفویض پس از توسّل باسباب و عمل بقدر طاعت و امکان است که با توکّل زانوي اشتر ببند].
-3 [سه صفتی که در آیه پیشین ذکر شد صفات متعلّق بقلب بوده و أمّا صفات متعلّق ببدن]. [رابعا] مؤمنان کسانی هستند که
نماز را بر پا میدارند و آن را بطور کامل و با تمامت ارکان و شروط بجا میآورند. [خامسا] کسانی هستند که از آنچه بآنها
روزي دادهایم [در راه دین و اطاعت خدا و در وجوه خیر و برّ] انفاق و بخشش مینمایند. 4- اینکه جماعت [مستجمع اینکه
خصایل و صفات پنجگانه] همانهائی هستند که حقا و بطور استحقاق مؤمنان حقیقی میباشند و در نزد پروردگارشان [بر حسب
اعمالشان و نیّاتشان] درجات و مقاماتی برایشان [در بهشت] مهیّاست [که بآنها ارتقاء مییابند و رفعت میجویند] و آمرزش
گناهان و روزي بسیار بادوام [که مشوب بضرر و آلوده بکدورت نیست و بیم فناء و کاهش در آن نمیرود] نصیب آنان خواهد
بود. - [عرب چیزي را که قبح و زیانی در آن نیست و داراي ثبات و [ صفحه 393 ] بقاء است توصیف به لغت کریم مینماید] و
گفتهاند رزق کریم روزي بزرگ باشد صافی از کدّ اکتساب و خالی از خوف احتساب [لا ینتهی و لا ینقطع کارزاق الدنیا] و
امام قشیري گوید که رزق کریم آنستکه مرزوق را از شهود رازق باز ندارد. تو ز روزي ده ز روزي واممان || از سبب بگذر
مسبّب بین عیان از مسبّب میرسد هر خیر و شر || نیست ز اسباب و وسائط اي پدر اصل بیند دیده چون أکمل بود || فرع بیند
دیده چون أحول بود کاشفی گوید: در حقایق سلمی مذکور است که ببرکت تلاوت، نور یقین در باطن ایشان ظاهر گردد و
زیادتی طاعت بر ظاهر ایشان هویدا شود و در بحر الحقایق فرموده که ایمان حقیقی نوري است که بقدر سعت روزنه دل در
وي میتابد. چون قرآن بر ارباب قلوب خوانند روزنه دل ایشان ببرکت قرائت گشاده گردد و نور ایمان بیشتر در وي افتد پس
در نور جمال مستغرق گردند. [هر که او در بحر مستغرق شود || فارغ از کشتی و از زورق شود غرقه دریا بجز دریا ندید ||
غیر دریا هست بر وي ناپدید] [انتهی] - در تأویلات نجمیه است که چون مؤمنین خواهش و تقاضاي بسیار از رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله نمودند آنحضرت فرمود: [ذرونی ما ترکتکم فانّه إنّما أهلک من کان قبلکم کثرة سؤالهم و اختلافهم علی
أنبیائهم] و از جمله کثرت سؤال مسلمین اینکه آیه است که [یَسئَلُونَکَ عَنِ الَأنفالِ] و اینکه پرسش را کردند که انفال نصیب
آنها شود خدا هم بر خلاف تمنّاي آنها فرمود: [قُلِ الَأنفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ] آنها انفال را هر چه بخواهند میکنند نه آنسان که شما
خواستار هستید تا اینکه آنها أدب شوند و بر خدا و رسول بطریق سؤال اعتراض نکنند و نسبت بأحکام آنها در دین و دنیاشان
تسلیم باشند و فرمود که بر دنیاتان حریص و آزمند مباشید تا أعمال دینی شما مشوب باغراض دنیوي نگردد [فَاتَّقُوا اللّهَ وَ
أَصلِحُوا ذاتَ بَینِکُم] یعنی خدا را بپرهیزید و از اینکه بغیر خدا متوجه شوید بر حذر باشید و ما بین خودتان بر آنچه -قرآن-
833 [ صفحه 394 ] اخلاق زشت و همّتهاي پست موجود است مانند حرص بر دنیا و - 470 -قرآن- 784 - -328-296 قرآن- 429
حسد بر برادران و غیر آنها از صفات ذمیمهاي که قلوب شما را از نور ایمان محجوب میسازد اصلاح کنید [وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ
رَسُولَهُ] بتسلیم در مقابل أحکام آنها و فرمانبرداري از اوامر آنها و خودداري از نواهی آنها [إِن کُنتُم مُؤمِنِینَ] اگر مؤمن
تحقیقی هستید نه مؤمن تقلیدي و مؤمن حقیقی آنکس است که خداوند بقلم عنایتش ایمان را ثبت کرده و نوشته است [و
ایّده بِرُوحٍ مِنهُ ... فَهُوَ عَلی نُورٍ مِن رَبِّهِ] بار الها ما را متحقق بحقایق ایمان قرار ده و بدرجات عرفان و احسان واصل گردان
541- 503 -قرآن- 508 - 342 -قرآن- 488 - 218 -قرآن- 316 - بمنّک و کرمک [ترجمه نقل از روح البیان]. -قرآن- 182
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 5 تا 8
اشاره
بَّعدَ ما تَبَیَّنَ کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَی
ِ
وَّ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ المُؤمِنِینَ لَکارِهُونَ [ 5] یُجادِلُونَکَ فِی الحَق
ِ
کَما أَخرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیتِکَ بِالحَق
المَوتِ وَ هُم یَنظُرُونَ [ 6] وَ إِذ یَعِدُکُمُ اللّهُ إِحدَي الطّائِفَتَینِ أَنَّها لَکُم وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیرَ ذاتِ الشَّوکَ ۀِ تَکُونُ لَکُم وَ یُرِیدُ اللّهُ أَن
یُجادِلُونَکَ فِی » 509- یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقطَعَ دابِرَ الکافِرِینَ [ 7] لِیُحِقَّ الحَقَّ وَ یُبطِلَ الباطِلَ وَ لَو کَرِهَ المُجرِمُونَ [ 8] -قرآن- 1
شوکت بمعنی حدّت و تیزي است و از شوك که بمعنی خار نوك تیز است « الشَّوکَ ۀِ » اّي ینازعونک فی إیثار الجهاد
ِ
« الحَق
بمعنی آخر کار و « دابِرَ » استعاره و اخذ شده است و مراد از آن قوّت و منعت است و نیزهها و پیکانها را بآن تشبیه کردهاند
272 [ صفحه 395 ] دنباله است. [وقوف بر معنی - 76 -قرآن- 264 - 31 -قرآن- 64 - عقبه آن است و بمعنی أصل و -قرآن- 1
آیات فوق مستلزم اطلاع بر اینکه داستان است که: [چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از مکّه بمدینه مهاجرت فرمود و
مسلمانان أموال و اراضی و خانهاي خود را براي مشرکان رها کرده و بمدینه آمدند و شنیدند که أبو سفیان با چهل نفر
همراهانش حامل مال التجاره و أموال بسیاري از قریش میباشد و از شام بسوي مکّه میرود مسلمانان بر آن شدند که بر آنها
تاخته أموال مزبور را تصرف کنند و بغنیمت بگیرند زیرا هم مال بسیار و هم افراد دشمن کم بود و اینکه عدّه أبو سفیان و
همراهان را [عیر] یعنی قافله مینامیدند. أبو سفیان پیشواي آن عیر با خبر شد که یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در صدد
میباشند بر او حمله کنند و آن مال التجاره را بستانند، لذا [ضمضم بن عمرو الغفاري] را أجیر کرده و بسوي أهل مکه فرستاد
که بآنها خبر دهد محمّد صلّی اللّه علیه و آله و اصحابش در مقام ربودن أموال آنها هستند و متعرض آنها خواهند شد و خود
أبو- سفیان راه خود را تغییر داده راه کنار دریا را پیش گرفت تا عیر و مال التجاره را از تعرض رهائی دهد. امّا قریش چون از
قضیه مطّلع شدند گرد هم آمدند و أبو جهل از بالاي خانه کعبه نفرات را طلبیده و فریاد میزد: قافله و أموال خود را دریابید که
اگر بدست محمّد و اصحابش افتد روي فلاح و خوشی نخواهید دید و بدین طریق أبو جهل بسر کردگی جماعتی از أهل مکّه
که آنها را [نفیر] میگفتند از مکّه خارج شد ولی از طرف أبو سفیان باو خبر دادند که [عیر] راه ساحل را پیش گرفته و نجات
یافتهاند لذا تو مردم را بمکه برگردان او گفت: نه بخدا قسم أبدا چنین کاري نخواهم کرد و بسوي مدینه روانه شد. امّا رسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله چون از نجات عیر مطّلع شد و دانست که قریش جماعتی گرد آورده و براي نجات عیر حرکت
کردهاند با أصحاب بمشورت پرداخت و هر یک از أصحاب سخنی گفتند و اطاعت نشان دادند و از جمله [مقداد بن عمرو
أسود] برخاست [ صفحه 396 ] و عرض کرد [ یا رسول اللّه آنچه خدا بتو أمر فرموده است اجراء کن بخدا سوگند ما مانند بنی
اسرائیل بتو نخواهیم گفت: [تو و پروردگارت بروید و بجنگید ما در اینجا نشستهایم] ما میگوئیم: [برو تو و پروردگارت
بجنگید ما هم بهمراه شما میجنگیم]. قسم بکسیکه تو را بحق برانگیخته است اگر ما را با خود بساحل دریاي یمن هم ببري
مادام که چشم ما بهم میخورد با تو میآئیم] رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از سخن او متبسّم شد و رو بانصار فرموده رأي آنها
را خواست زیرا بیم داشت که آنها در جنگ خارج مدینه او را یاري نکنند زیرا در معاهده خود هم چنین شرط کرده بودند
لکن [سعد بن معاذ] بپاخاست و عرض کرد: [حقّا ما بتو ایمان آورده و تصدیق ترا کردهایم و شهادت میدهیم به اینکه که آنچه
تو آوردهاي حق است و بر اینکه پایه عهود و پیمانهاي خود را قرار دادهایم که آنچه تو أمر کنی بشنویم و فرمان ببریم لذا یا
رسول اللّه آنچه بخواهی اجراء کن اگر تو دریا را بر ما عرضه کنی که با تو در آن فرو رویم حاضر هستیم، ما در جنگ صابر
و در لقاء دشمن صادقیم و امّید است که خداوند از طرف ما چشم تو را روشن دارد، بنابرین ببرکت خداي تعالی حرکت کن]
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را گفتار سعد خوش آمد و فرمود: [سیروا علی برکۀ اللّه و ابشروا یعنی ببرکت خداي حرکت
کنید و شاد باشید که خداوند یکی از دو طایفه را یعنی [عیري که از شام میآید] یا [نفیري که از مکّه میآید] بما وعده
فرموده و ما البته بآنها دست خواهیم یافت] و بعد مصادف با جنگ بدر گردید و در بدر دو أمر پیش آمد کرد که موجب
کراهت خاطر مسلمانان گردید یکی کراهت آنها از تقسیم غنیمت که بالسّویّه بین آنها تسهیم شد و اینکه کراهت فقط از
ناحیه جوانان بود زیرا آنان بودند که قتال کرده و دشمن را کشته و غنیمت گرفتند. دیگر کراهت آنها از اینکه جهت که از
مدینه بقصد غنیمت حرکت کرده بودند و مستعد قتال نبودند و اینکه کارهان هم معدودي از مؤمنان بودند نه تمامشان- و
خداوند در اینکه آیه یکی از دو حالت را در مطلق کراهت بدیگري تشبیه فرموده است [ صفحه 397 ] و اینکه در هر حال
امتثال امر پیمبر علیهم السّلام نیکو است و خیر در آن است. و أمّا [ذات الشوکۀ] عبارت از نفیر یعنی أبو جهل و یارانش بوده
که عدهشان زیاد و با اسلحه بودند و صاحب شوکت کنایه از صاحب حدّت و تندي و سلاح میباشد و [غیر ذات الشوکۀ]
عبارت از عیر یعنی أبو سفیان و همراهانش که صاحبان حدّت و اسلحه نبودند و فقط صاحب مال و مال التجاره بودهاند و
خداوند یکی از اینکه دو طایفه که بمؤمنان وعده فرموده بود، آنها مایل بودند که [عیر] نصیب آنها شود و بمال دنیوي دست
یابند و خدا اراده کرده بود که آنها بر [نفیر] پیروز شوند و احقاق حق و ابطال باطل گردد یعنی دین غالب و کفر مغلوب شود.
-5 [اینکه حالتی که خداوند بآن حکم فرموده و انفال را مختص خدا و رسول قرار داده است که بهر نوع بخواهد تقسیم نماید
و جوانان از آن اظهار کراهت نمودهاند حالت فعلی هم] مانند همان حال آنهاست که پروردگار تو [ترا براي قتال نفیر از
قریش] أمر کرده است که از خانه خودت در مدینه بحق خارج شوي. یعنی پروردگار تو ترا از خانهات که در مدینه است براي
اجراي حق و بحکم صواب و حکمت بیرون آورد و حال آنکه دستهاي از مؤمنان اینکه بیرون آمدنرا بواسطه عدم استعدادشان
براي جنگ خوش نداشتند و اکراه داشتند. و بطور خلاصه تفسیر آیه اینکه است که: همچنانکه [عدّهاي از مؤمنان از تقسیم
غنائم إکراه داشتهاند] عدّهاي هم از مؤمنان از اینکه پروردگار تو ترا بحق از مدینه براي قتال با أبو جهل و أعوانش بیرون کرده
و مأمور ساخته است إکراه دارند [و خوشوقت از اینکه پیش آمد نیستند]. 6- [ یا محمّد] در باره أمر حق [و رأي محکمی که
حرکت براي قتال با نفیر صادر کردهاي] پس از اینکه حقیقت بر آنها روشن گشته [و تو بآنها خبر دادهاي پیروز میشوند و
صدق قول تو بر آنها واضح است] معذلک با تو مجادله میکنند [در صورتی که میدانند تو آنها را جز بآنچه حق و صواب است
و خدا بآن أمر فرموده [ صفحه 398 ] است امر نمیکنی] گوئی آنها را بسوي مرگ سوق میدهند و بسوي نابودي میرانند و
گوئی مرگ را بالعیان مینگرند و اسباب مرگ را مهیا میبینند. 7- و خداوند متعال وعده پیروزي بر یکی از دو طایفه [عیر و
نفیر] را بشما داده است و شما مایل بودید و آرزو داشتید که بر عیر یعنی غیر ذات الشوکۀ [أبو سفیان و مال التجارهاش] دست
بیابید [و عیر بکنار دریا رفت و نجات یافت و جز مقابله با نفیر، یعنی أبو جهل و همراهانش باقی نماند] ولی اراده خدا بر اینکه
بود که بآیات منزله بر رسولش در محاربه با کفار احقاق حق شود و دنباله کافران منقطع و بریده گردد [و ریشه کن گشته
اثرشان محو شود]. 8- و خداوند اینکه اراده را فرمود تا حق برقرار شود و محقّق گردد [و ستونهاي اسلام ثابت و استوار شود]
و باطل محو و إبطال شود [و پرچم شرك و کفر و طغیان سرنگون گردد] هر چند مجرمان و بزهکاران را بد آید [و اینکه
مقصد هرگز بگرفتاري عیر حاصل نمیشد و فقط حصول آن بفرار نفیر و کشته شدن صنادید شرك و اسیر و ذلیل گشتن آنها
میسّر بود که مقصود حاصل شد]. جنگ بدر- بطوریکه در مقدّمه تفسیر معانی ذکر کردیم پس از خبر دادن أبو سفیان از
خروج أصحاب رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بوسیله [ضمضم بن عمرو الغفاري] بمکّیان که چون مال التجاره در خطر است
باو کمک برسانند مکّیان قریش بتحریک أبو جهل باتفاق [عباس بن عبد المطلب] و [نوفل بن الحرث بن عبد المطلب] و
[عقیل إبن ابی طالب] تجهیز قوا کرده در حدود هزار نفر از مکّه خارج شدند و در اینکه موقع رسول خدا با سیصد و سیزده نفر
و تجهیز کمی که داشتند ببدر رسیدند و جبرئیل آنحضرت را از خروج نفیر مشرکان با خبر ساخت و رسول خدا صلّی اللّه علیه
و آله پس از مشاوره با أصحاب چنانکه ذکر شد تصمیم گرفتند که با همان عدّه قلیل بجنگ با کفّار بپردازند و أصحاب
حضرت چون زیادي عدّه کافران را دیدند و از تجهیزات آنها مطّلع و کمی عدّه خود را و نداشتن نیروي دفاع را ملاحظه
[ نمودند در مقام فزع و استغاثه بدرگاه إلهی برآمدند و جبرئیل آیات زیر را آورد. [ صفحه 399
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 9 تا 14
اشاره
إِذ تَستَغِیثُونَ رَبَّکُم فَاستَجابَ لَکُم أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلفٍ مِنَ المَلائِکَۀِ مُردِفِینَ [ 9] وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشري وَ لِتَطمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُم وَ مَا
النَّصرُ إِلاّ مِن عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ [ 10 ] إِذ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَۀً مِنهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُم بِهِ وَ یُذهِبَ
عَنکُم رِجزَ الشَّیطانِ وَ لِیَربِطَ عَلی قُلُوبِکُم وَ یُثَبِّتَ بِهِ الَأقدامَ [ 11 ] إِذ یُوحِی رَبُّکَ إِلَی المَلائِکَ ۀِ أَنِّی مَعَکُم فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا
سَأُلقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعبَ فَاضرِبُوا فَوقَ الَأعناقِ وَ اضرِبُوا مِنهُم کُلَّ بَنانٍ [ 12 ] ذلِکَ بِأَنَّهُم شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَن
- 64- 820 ذلِکُم فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلکافِرِینَ عَذابَ النّارِ [ 14 ] -قرآن- 1 - یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ العِقابِ [ 13 ] -قرآن- 1
ناصرکم و معینکم یعنی یاور و کمک شما و تقویت « مُمِدُّکُم » استغاثه طلب غوث و کمک براي خلاصی از شدّت « تَستَغِیثُونَ »
أردفه یردفه إردافا یعنی پس از او آمد و پشت سر او سوار شد و در اینجا مراد از پی یکدیگر « مُردِفِینَ » کننده شما بوسیله امداد
یعنی چرت و پینکی شما را فرا گرفت مثل پردهاي - « یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ » أي و ما جعل هذا الإمداد « وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ » آمدن است
رِجزَ » 374 [ صفحه 400 ] که شما را بپوشاند - 318 -قرآن- 348 - 176 -قرآن- 293 - 85 -قرآن- 163 - 20 -قرآن- 72 - قرآن- 4
یعنی ایمان و صبر را « وَ لِیَربِطَ عَلی قُلُوبِکُم » الرّجز العذاب، رجز و رکس چیز قذر آلوده و در اینجا مراد وسوسه است « الشَّیطانِ
بندهاي انگشتان است و مفرد آن بنانه « بَنانٍ » بالاي گردنها مراد سرهاست که قطع شود « فَوقَ الَأعناقِ » در دلهاتان تثبیت نماید
یعنی مخالفت کردند و دشمنی کردند خود در یک شقّ و ناحیه قرار گرفتند و رسولخدا را در یک شق و ناحیه « شَاقُّوا » است
332- 273 -قرآن- 322 - 222 -قرآن- 264 - 150 -قرآن- 203 - 44 -قرآن- 118 - قرار دادند. -قرآن- 25
تفسیر معانی-
اشاره
[مروي است که چون نور و ظلمت یعنی افراد معدود مسلمانان در برابر عدّه بسیار کافران قرار گرفت و مسلمانان باستغاثه
اللّهمّ أنجز لی ما وعدتنی » : برآمدند رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رو بقبله نموده دستها بدعا برداشت و عرض کرد
اللّهم إن تهلک هذه العصابۀ لا تعبد فی الإرض- پروردگارا بآنچه بمن وعده فرمودهاي وفا فرما پروردگارا اگر اینکه جمعیّت
و لا زال مستقبل القبله بدرگاه خدا إنابه مینمود تا رداي «. کم راي هلاك سازي در روي زمین کسی ترا پرستش نخواهد کرد
مبارك از دوش او بیفتاد و أبو بکر آنرا بدوش آنحضرت افکند و سپس اینکه آیه نازل شد. 9- [اي امّت محمّد صلّی اللّه علیه
و آله] بیاد آورید وقتی راي که [در روز بدر] بدرگاه پروردگارتان استغاثه میکردید [و پیروزي بر دشمنان راي از او
درخواست مینمودید و بزیادي عدّه آنها و کمی عده خودتان نظر کرده مفزع و پناهگاهی جز تضرع و دعاء و طلب یاري از
خدا نمیدیدید] و خداوند هم دعاي شما راي مستجاب کرد [و موافق خواهش شما رفتار نمود] به اینکه که بفرستادن هزار
فرشته پی در پی و بدنبال یکدیگر شما راي امداد و تقویت کرد. 10 - و خداوند اینکه امداد بوسیله فرشتگان راي مقرّر نداشت
مگر براي مژده پیروزي بر دشمنان و براي اینکه بآن سبب دلهاي شما آرام بگیرد و از نصرت بر دشمنان مطمئن شود و وسوسه
خاطرتان زایل گردد و بدانید که یاري و پیروزي [بر دشمنان از قبل فرشتگان یا زیادي عدّه و عدّه شما نیست] و جز از جانب
خدا نمیباشد زیرا خداست که غالب بر هر أمري است [و کسی او راي از مرادش منع نتواند [ صفحه 401 ] کرد] و حکیم است
و آنچه میکند بمقتضاي حکمت و مصالحات بندگان است. پیروزي در جنگها فقط بسته باسباب حسّی و معنوي است که اگر
اینکه اسباب تحقق یافت نصرت خدائی هم تحقق مییابد و خداوند سبحان است که پیش آمد اسباب پیروزي یا اسباب فرار
راي توفاق میدهد و پیمبر گرامی صلّی اللّه علیه و آله اینرا میدانست که خدا راي با خلقش سننی است که تخلّف پذیر نیست و
آیاتیست که بتوسّط آنها پیمبران خود راي تأیید میفرماید و چون ناتوانی مسلمانان و کمی عدّه و مهیا شدن آنها راي براي قتال
ملاحظه فرمود بدرگاه خدا استغاثه نمود که او راي بسنن پیروزي موفق سازد و او راي تأیید فرماید و روح معنویّت تقویت شود
تا پیروزي محقّق گردد. صحابه آنحضرت هم مانند پیمبرشان در مقام استغاثه برآمدند و خداوند دعاي آنها راي مستجاب
فرمود و بوسیله فرشتگانی که فرستاد آنانرا تقویت نمود. 11 - و بیاد آورید زمانی را [یعنی شب بدر را] که خواب و چرت شما
راي فرا گرفت تا امانی از جانب خدا [ یا امنیّتی از طرف دشمن] براي شما باشد [چه با حال خوف خواب نمیآید و خدا
خواب راي مسلّط فرمود که خاطر آرامی پیدا کنند] و از آسمان بر شما بارانی نازل نمود تا آنکه شما خود راي بوسیله آن
طاهر و پاکیزه سازید و چرکینی حاصلۀ از وسوسه شیطان راي از شما ببرد [ یا حالت جنابتی که در أثر احتلام شبانه بوسیله
شیطان دست داده از شما بزداید و دفع نماید] و دلهاي شما را محکم گرداند [و قلوب شما شجاع شود و قوّه قلب و سکون
نفس و اعتماد بپیروزي حاصل نمائید] و قدمهاي شما بآن براي جنگ و قتال ثابت گردد. - بیهقی از علیّ علیه السّلام روایت
کرده است که فرمود: [در بین ما سواري جز مقداد نبود و چون ما راي میدیدي نبود در بین ما کسی مگر آنکه بخواب بود جز
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که زیر درختی نماز میگذارد تا صبح شد]. مسلمانان در بدر در سراشیبی تلی فرود
آمدند که در آن آب نبود و پارهاي از آنها شبانه محتلم شدند و چون صبح شد تشنه بودند و نماز راي با حالت حدث [
صفحه 402 ] و جنابت بجاي آوردند و حال آنکه مشرکان آب داشتند و ابلیس بآنها وسوسه کرد که اگر شما بر حق هستید و
پیمبر در بین شماست چرا نماز راي بجنابت و بدون وضو خواندید و چرا تشنه بسر بردید و مشرکان بر کنار آب بودند- بدین
جهت بود که خداوند بارانی فرستاد که در قسمت مشرکان بشدت و سیل آسا بود و در سمت مسلمانان باران نرم و سبکی
بارید که آنها راي از خباثت جنابت و پلیدي آن پاك نمود و وسوسه شیطان از آنها دور شد و از روي ریگها بسهولت عبور
کرده و قدمهاشان ثابت و دلهاشان ساکن گردید و رسول خدا و یارانش بآب رسیدند و حوضها ساختند و آنها راي از آب پر
کردند و رسول صلّی اللّه علیه و آله بر تلّی که مشرف بر معرکه قتال بود سایبانی بنا فرمود. 12 - و بخاطر آورید که
پروردگارت بفرشتگان [مأمور به إمداد مسلمانان وحی و الهام فرمود به اینکه که من با شما هستم [معیّت اعانت و نصرت و
تأیید] لذا مؤمنان راي قوّت قلب بدهید [و بدفاع و جدال ثابت و پا بر جا بدارید و بگوئید خدا با شماست] و عنقریب رعب
شما راي در دل کافران خواهیم انداخت و آنها را بیمناك از مسلمانان خواهم نمود و شما هم [اي فرشتگان] سرهاي کافران
راي که بر بالاي گردن دارند بزنید و بندهاي انگشتان آنانرا قطع کنید [یعنی معرکه قتال را از سر و دست کافران پر کنید].
-13 اینکه رفتار [نسبت بکافران] براي آنستکه آنان با خدا و رسولش دشمنی پیشه کردند، رسول خدا راي در شقّی و خود
راي در شق دیگر قرار دادند و هر کس با خدا و رسولش دشمنی کند و جدائی پیشه کند و مخالفت نماید بداند که خداوند
سخت گیر و سخت عقوبت است [در دنیا برسوائی و نگونساري و در آخرت بخلود در عذاب دوزخ و آتش سوزان]. 14 - [اي
مشرکان] اینکه است نکبت و ذلّتی که نصیب شما ساختم [و عجالۀ عذاب دنیوي شماست] آن راي بچشید و بدانید که [در
[ آخرت] براي کافران عذاب آتش است [عاجلا ذلّت و آجلا نکبت در آخرت]. [ صفحه 403
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 15 تا 19
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الَأدبارَ [ 15 ] وَ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَو مُتَحَیِّزاً إِلی
فِئَۀٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المَصِیرُ [ 16 ] فَلَم تَقتُلُوهُم وَ لکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُم وَ ما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی
وَ لِیُبلِیَ المُؤمِنِینَ مِنهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ [ 17 ] ذلِکُم وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیدِ الکافِرِینَ [ 18 ] إِن تَستَفتِحُوا فَقَد جاءَکُمُ الفَتحُ
746- وَ إِن تَنتَهُوا فَهُوَ خَیرٌ لَکُم وَ إِن تَعُودُوا نَعُد وَ لَن تُغنِیَ عَنکُم فِئَتُکُم شَیئاً وَ لَو کَ ثُرَت وَ أَنَّ اللّهَ مَعَ المُؤمِنِینَ [ 19 ] -قرآن- 1
زحف حرکت بر شکم مانند مار یا حرکت بر نشیمن مانند کودك یا بسنگینی راه رفتن و گامها را متصل و نزدیک « زَحفاً »
بیکدیگر برداشتن و لشکر أنبوه مانند یکفرد آدمی وقتی حرکت میکند بنظر میآید که کند راه میرود و حال آنکه بتندي و
یعنی از پیش روي آنها فرار نکنید و منهزم نشوید و پشت بآنها نکنید و أدبار جمع « فَلا تُوَلُّوهُمُ الَأدبارَ » شتاب حرکت میکنند
اي مائلا- تحرّف عنه و انحرف و احرورف یعنی میل « مُتَحَرِّفاً » [ دبر است بمعناي پشت در برابر قبل که بمعنی پیش است
اي منحازا إلی جماعۀ اخري- یعنی من ّ ض م بدسته دیگر و حیّز هر - « مُتَحَیِّزاً » بجانب او کرد و حرف بمعنی طرف و پهلوست
584 [ صفحه 404 ] جمعی است که بعض آن منضّم ببعض دیگر - 468 -قرآن- 570 - 303 -قرآن- 454 - 9-قرآن- 273 - قرآن- 1
بلاء بمعنی آزمایش است مبتلاي بنقمت براي آزمایش صبر و مبتلاي بنعمت براي آزمایش شکر و در اینجا مراد « لِیُبلِیَ » باشد
یعنی اگر طلب فتح و پیروزي « إِن تَستَفتِحُوا » یعنی مضعف و سست و ضعیف کننده و خوار کننده « مُوهِنُ » ابتلاي بنعمتهاست
میکنید خطاب بکفار مکّ ه بر سبیل تهکّم یعنی غضب و استهزاء که اگر خواهان فتح هستید فتح براي شما آمد یعنی إن
278- 209 -قرآن- 259 - 65 -قرآن- 199 - تستنصروا فقد جاءکم النصر. -قرآن- 53
تفسیر معانی:
اشاره
-15 اي کسانیکه ایمان [بخدا و رسولش] آوردهاید زمانی که ببینید کافران در میدان حرب بشما مقابل شدند و بآرامی جلو
میآیند [بر شما واجب است که] بآنها پشت نکنید و از برابر آنها فرار نکنید [هر چند شماره آنها زیاد و عدّه شما کم باشد
بلکه ثابت قدم بایستید و با آنها بجنگید زیرا خدا با شماست و بر ضد آنهاست]. 16 - و هر کس در اینکه روز و در چنین
موقعی پشت بدشمن کند و از برابر او فرار کند [و از قتال با آنها بترسد] دچار خشم خدا خواهد بود و جایگاه او دوزخ است و
دوزخ بد فرجامی و بد گذرگاهی است- مگر از مکانی بمکانی برود تا موقف بهتري براي قتال و جدال تهیه کند که از موقف
اوّل براي زدن دشمن اصلح باشد یا از جنگ کناره کند تا دشمن خیال کند او فرار میکند و چون حریف را از همراهان او دور
دید برگردد و باو حمله کرده او را بکشد یا کناره کند تا بدسته دیگري از مسلمین منضم گشته و با کمک آنها بجنگد [و غیر
از اینکه دو سه حال اگر جنگ را رها کند و فرار کند محقّق است که گرفتار غضب خدا خواهد گشت]. 17 - [شما اي گروه
مسلمانان و فاتحان روز بدر اگر افتخار میکنید که در آن روز شما کافران را کشتهاید یا أسیر کرده و یا فراري دادهاید و
بشهامت خودتان میبالید] شما آنها را نکشتهاید بلکه خداوند آنها را کشت [و خداست که شما را پیروزي داد و قوت قلب بشما
عنایت فرمود و در دل آنها از شما رعب افکند] و توهم [اي رسول ما که مشت ریگی گرفته و بسوي کفار پاشیدي و در چشم
و دهان [ صفحه 405 ] آنها جاي گرفت و مؤمنان آنها را تعقیب کرده بر آنها فایق شدند] تو آن مشت خاك و ریگ را بسوي
آنها نپاشیدي و نیفکندي آن موقعیکه پاشیدي و افکندي بلکه خداست که آن خاك و ریگ را بطرف آنها پاشید [و اسباب
عجز و فرار آنان شد و خداوند تمام اینکه کارها را کرد براي اینکه [بر کافران حجّت خود را قائم گرداند و رسول خود را
مؤیّد و بر دشمن پیروزي دهد هر چند امکانات حربی مختلف و عدّه و عُدّه دشمن بچربد] و براي اینکه مؤمنانی را که از
دارائی و دیار خود جدا مانده و براي نصرت دین خدا از زندگی خود صرف نظر کرده بودند اعطاء نیکوئی کند و غنیمت و
نصرت و شوکتی احسان فرماید زیرا خداوند بهر دعا و گفتاري شنوا و بهر نیّتی داناست. 18 - و اینکه کردار خداي شما بود [از
کشتار و رمی و اعطاء حق] که بعمل آمد و خداست که کید و حیله و مکر کافران را پست و ضعیف گردانید [که نسبت به
پیمبر صلّی اللّه علیه و آله و یارانش قصد حمله داشتند پیش از آنکه آنها خود را آماده کرده باشند و خدا کید آنها را
بخودشان برگردانیده مطرود و منکوب و فراري گشتند] 19 - [مروي است که مشرکان پیش از خروج از مکّه بپرده آویخته و
طلب فتح و فیروزي کرده میگفتند بار الها اعلاي دو لشکر و کریمترین دو دسته و بهترین دو قبیله را یاري کن و أبو جهل روز
بدر میگفت بار الها هر کدام از ما دو دسته که قطع رحم و غیر معروفی را پیش آوردهایم او را فردا بمیران و اینهم طلب فتح
او بود لذا خداوند در اینکه آیه مبارکه بطور توبیخ فرماید] [اي مشرکان و اي کفّار مکّه و قریش] شما که طلب فتح و پیروزي
میکردید دیدید که پیروزي آمد و نصیب آندستهاي شد که طرف میل و محبّت ما بود] و اگر شما دست از کفر و قتال بردارید
اینکه انتهاء و امتناع براي شما خیر است و صلاح شما در آن است و اگر برگردید بقتال با مسلمانان ما هم برمیگردیم [و بآنها
کمک و نصرت میدهیم] و جماعت شما هر قدر بسیار هم باشد سودي بشما نمیرساند و دفع ضرري از شما نخواهد کرد و
بدانید که خداوند با مؤمنان است [آنها را حفظ [ صفحه 406 ] میکند و نصرت میدهد و بر شما مسلّط میسازد]. - زحف بمعنی
دبیب است یعنی آرام و بیصدا راه رفتن و در تفسیر الفاظ بمعنی آن اشاره شد و زحف الصبیّ زحفا یعنی کودك با ته خود
حرکت کرد و اندك اندك لشکر انبوهی که متوجه بسمت دشمن میشود زحف نامیده میشود چه بواسطه کثرت و تراکم آن
بنظر میرسد که آرام حرکت میکند و تمام آن لشکر مانند جسم واحدي بنظر میآید و هر چند در واقع و نفس الامر در نهایت
سرعت حرکت کند آن حرکت در منتهاي کندي احساس میگردد و معنی آیه مبارکه چنین میشود که چون قشون کافران را
در برابر خود کثیر و بسیار ببینید و خودتان را قلیل پس بآنها پشت مکنید و فرار ننمائید و بعض از علماء که گناهان کبیره را تا
هفتاد شمردهاند فرار از مقابل دشمن را در جنگ [که عدّه آنها مانند یا دو برابر قشون مسلمین باشد] گناه کبیره دانستهاند. -
بلاء در أصل ما یظهر به الأمر است و چون در برابر نقمت صبر آدمی و در برابر نعمت شکر شخص ظاهر میشود نقمت و نعمت
هر دو را بلاء گویند و خداوند بندگانش را مبتلاي ببلا میسازد یعنی بنعمتها آزمایش میکند تا شکرشان و بمحن و شداید
امتحان میفرماید تا صبرشان ظاهر گردد و موجب أجر براي آنها شود و بلاء حسن در آیه مبارکه پیروزي و غنیمت و ثواب
است.
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 20 تا 23
اشاره
[ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوا عَنهُ وَ أَنتُم تَسمَعُونَ [ 20 ] وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قالُوا سَمِعنا وَ هُم لا یَسمَعُونَ [ 21
عِّندَ اللّهِ الصُّمُّ البُکمُ الَّذِینَ لا یَعقِلُونَ [ 22 ] وَ لَو عَلِمَ اللّهُ فِیهِم خَیراً لَأَسمَعَهُم وَ لَو أَسمَعَهُم لَتَوَلَّوا وَ هُم مُعرِضُونَ
ِ
إِنَّ شَرَّ الدَّوَاب
« وَ أَنتُم تَسمَعُونَ » اي و لا تتولّوا یکی از دو تاء براي تخفیف حذف شده است « وَ لا تَوَلَّوا » [ 383 [ صفحه 407 - 23 ] -قرآن- 1 ]
جمع اصمّ یعنی کر و صمم بمعناي کري و « الصُّمُّ » اي لا یسمعون سماعا ینتفعون به « لا یَسمَعُونَ » اي تسمعون القرآن و المواعظ
جّمع دابّه یعنی
ِ
« الدَّوَاب » جمع أبکم یعنی لال و گنگ و بکم لالی و نداشتن حسّ سخنگوئی « البُکمُ » نداشتن حسّ شنوائی
آنچه بر روي زمین بطور دبیب و نرمی راه میرود و غالب استعمال آن در حشرات است و بر حیوانات بارکش اطلاق میشود و
-157- 110 -قرآن- 141 - 18 -قرآن- 86 - چون از آن انسان اراده شود مقصود احتقار و پست شمردن آن آدمی است. -قرآن- 1
363- 281 -قرآن- 349 - 206 -قرآن- 271 - قرآن- 195
تفسیر معانی:
اشاره
-20 اي کسانیکه متّصف بصفت ایمان هستید فرمان خدا و رسولش را در آنچه أمر و نهی میکند اطاعت کنید و از او [یعنی
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله رو گردان نشوید [و از أمر بجهاد و بذل مال و غیره اعراض نکنید] و حال آنکه دعوت او و
مواعظ و زواجر را در قرآن و حدیث میشنوید. 21 - و مانند کسانی مباشید که گفتند شنیدیم و پذیرفتیم و حال آنکه نمیشنوند
و نمیپذیرند [و مانند کفّار که گفتند سمعنا و عصینا و مانند منافقان که بزبان ادّعاي سماع و قبول میکنند و در باطن کافراند و
تکذیب مینمایند]. 22 - حقّا بدترین [و بیسودترین و بدبختترین] جنبندگان و روندگان در روي زمین نزد خداوند کر و
گنگهائی هستند که تعقل نمیکنند و از خرد بی بهرهاند [بگوش خود حق را نمیشنوند که آن را پیروي کنند و از موعظه نیکو
عبرت نمیگیرند که بآن عمل نمایند و لذا کسیکه جهاز سامعه را براي آنچه جهت آن خلق شده است استخدام نکند چنان
است که فاقد آن باشد و بنابراین از حق و خیر و هدایت و فلاح کراست و کسانیکه حق را نمیگویند گوئی آنان حسّ
سخنگوئی [ صفحه 408 ] را از دست دادهاند و کسانیکه فرق بین نور و ظلمت و هدایت و ضلالت و اسلام و کفر را تعقل
نکنند مانند بهائم و چهار پایاناند که از موهبت عقل نصیبی ندارند چه اگر آنان عقول خود را بکار میانداختند ذلّت تقلید و
تعصّب جاهلیّت را از خود دور میکردند و سود خویشتن را تعقل کرده آنچه شایسته و مفید بر ایشان بود ادراك کرده و
بدست میآوردند]. 23 - و اگر خداوند [در نفوس آنان تمایل بخیر و سداد و استعداد بهدایت و ایمان میدید] و میدانست که
قبول دین و اقبال بطلب حق دارند [و فطرت خود را بفساد تربیت فاسد نکرده بودند] بتوفیق خود آنها را گوش تدبّر میداد و
بکلام خود و کلام رسولش شنوا میساخت ولی [با اینکه علم] اگر بآنها شنوائی میداد آنچه از حق میشنیدند رو گردان
میشدند [و از آن سودي نمیبردند و پس از تصدیق هم مرتدّ میگشتند] و اعراض از حق مینمودند [و دست از عناد
نمیکشیدند]. - از آیه مبارکه استفاده میشود که بهر کس چیزي القاء شود از یکی از چهار حالت خالی نیست: [ 1] معاند [که
أبدا حاضر بشنیدن نیست بلکه انگشتان خود را هم در گوشهاي خود مینهد]. [ 2] منافق [که میشنود و تظاهر بقبول در ساعت
حضور میکند ولی پس از آن نه تدبّري میکند و نه از آن چیزي میفهمد]. [ 3] میشنود براي اینکه عیوب خود را برطرف کند و
یک یک بآنها پی ببرد. [ 4] میشنود تا بنور حق مهتدي گردد و آن جماعت مؤمنان هستند که تا روز رستاخیز موفّق بهدایت
هستند و براه راست و صراط مستقیم اسلامیت میروند. - در آیه مبارکه اشارهایست به اینکه که خداوند لطف خود را از
مکلّفین دریغ ندارد و فقط بکسیکه میداند از لطف او سودي نمیبرد توجّهی [ صفحه 409 ] نمیفرماید [مجمع]. - آدمی در
أحسن تقویم آفریده شده است قابل تربیت و ترقّی و مستعد کمالی است که ملک مقرّب هم بآن نمیرسد- او در ابتداي خلقت
مادون فرشته و ما فوق حیوان است ولی بتربیت شریعت ما فوق فرشته و بهترین آفریدگان میگردد و بمخالفت شریعت و
متابعت هواي نفس پستتر از حیوان و بدترین آفریدگان میشود و حال کسیکه میتواند بهتر از ملک بود بجائی میرسد که [شَرَّ
441 [آدمیزاده طرفه معجونی است || کز - 418 -قرآن- 421 - وّ [بَل هُم أَضَ لُّ] در باره او نازل میگردد. -قرآن- 398
ِ
الدَّوَاب]
فرشته سرشته وز حیوان گر کند میل اینکه شود کم از اینکه || ور رود سوي آن شود به از آن
[ [سوره الأنفال [ 8]: آیات 24 تا 26
اشاره
[ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا استَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحیِیکُم وَ اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَینَ المَرءِ وَ قَلبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیهِ تُحشَرُونَ [ 24
وَ اتَّقُوا فِتنَۀً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنکُم خَاصَّۀً وَ اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ العِقابِ [ 25 ] وَ اذکُرُوا إِذ أَنتُم قَلِیلٌ مُستَضعَفُونَ فِی الَأرضِ
« مُستَضعَفُونَ » 522- تَخافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ فَآواکُم وَ أَیَّدَکُم بِنَصرِهِ وَ رَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 26 ] -قرآن- 1
تخطّف بسرعت گرفتن و منتزع - « یَتَخَطَّفَکُمُ » طلب ضعف و ناتوانی براي کسی کردن به اینکه که آن را خوار و ذلیل سازد
یعنی پس شما را منزل و مأوي داد، مراد مأواي در مدینه است « فَآواکُم » 121 [ صفحه 410 ] ساختن - 17 -قرآن- 103 - قرآن- 1
105 قرائت- آیه مبارکه 25 در - 19 -قرآن- 92 - یعنی تقویت کرد شما را و أید بمعنی نیرو و قوّت است. -قرآن- 8 « أَیَّدَکُم »
قرائت أمیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام و زید بن ثابت و أبو جعفر امام باقر علیه السّلام و ربیع بن أنس و أبو العالیه
276- است. -قرآن- 240 « لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا » خوانده شده و قرائت مشهوره « لتصیبنّ الّذین ظلموا »
تفسیر معانی
اشاره
- [خداوند آنانرا بوصف ایمان ندا فرمود که موجب امتثال و استجابت است]. 24 - اي کسانیکه ایمان بخدا و رسول او
آوردهاید اجابت کنید خدا را و دعوت رسول خدا را وقتی که شما را دعوت میکند تا بشما حیات و زندگی ببخشد [و بخیر
خودتان شما را وادار و بآنچه شما را بسعادت دنیا و آخرت نایل میکند تحریص و تشویق میکند و دعوت بجهاد و شهادت در
راه خدا و احیاء امر و اعزاز دینتان بجهاد با دشمن بنصرت خداوند و دعوت بایمان که إحیاء قلب است و دعوت ببهشت که
زندگانی جاوید و نعیم ابدي در آنجاست چه کسیکه محروم از اینها بماند مرده است و حیاتی براي او نیست بنابرین هر چه
رسول خدا براي شما آورده است با نیرو و عزم و جدّ و نشاط آنرا بگیرید و بآن عمل کنید که خیر شما در آن است و سعادت
دو سرا با آن است] و بدانید که خداوند بین آدمی و دلش حایل و میانه آندو فاصل میشود [یعنی بر مسلمان واجب است که
مغرور بعمل و طاعت خود نشود و از مکر خدا ایمن نگردد هر چند یکپاي او در بهشت باشد و بداند که دلها در بین انگشتان
خداي رحمن است و بهر نحو بخواهد منقلب میسازد و خدا بین دل آدمی و او حایل است و بر او واجب است که دائما بوسیله
عمل، قلب خود را غذا دهد و بوسیله ذکر آنرا جلا بخشد که فرمود [أَلا بِذِکرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ] و بر مسلمان گناهکار واجب
است که از روح و رحمت خدا نومید نشود زیرا خداوند بین آدمی و قلبش حایل میباشد و بر ماست که دائما در عمل خیر
شتاب کنیم و بکوشش در تحصیل تأمّل ننمائیم زیرا مرگ در پی است و خداوند بین آدمی و قلبش حایل و ممکن -قرآن-
1225-1180 [ صفحه 411 ] است پیش از انجام عمل خیر بمیرد یا قبل از توبه صادقه قبض روح شود و بر ماست که از خطرات
قلوب حذر کنیم و از امراض دل بترسیم زیرا او داناي بمکنونات خواطر و علیم بما فی صدور العالمین است و بین مرد و قلبش
فاصل میگردد و هر کس که چنین باشد از رگ گردن بما نزدیکتر است] و بدانید که شما در رستاخیز در پیشگاه خداوندي
جمع میشوید و محشور میگردید [بنابرین در عمل شتاب کنید و پیش از اینکه حساب شما را بکشند حساب خود را برسید و
براي روز حشر خود را مهیّا و آماده سازید]. 25 - و بپرهیزید از فتنه و آزمایشی که عذاب آن بالاخص براي ستمکاران نیست
بلکه تعمیم مییابد و عموم را فرا میگیرد [و ظالم و غیر ظالم دچار آزار آن هستند مانند فتنههائی که در کشور واقع میشود و
کیان و بزرگواري ملّت را منهدم و أرکان آنرا متزلزل میسازد- مانند فتنههاي پیش آمده بر سر سلطنتها و سروریها- مانند
اختلافات سیاسی و آنچه بدنبال آنها از احزاب و انقسام و انشعابات ظهور یافته مانند احزاب و شعب دینی و ظهور بدعتها و
تنبلی در دفاع و جهاد از دین یا ظهور منکرات و شیوع مسکرات و از بین رفتن أمر بمعروف و نهی از منکر- اینهایند فتنههائی
که فقط بصاحبان آن اصابت نمیکند بلکه آتش آن تمام امّت را فرا میگیرد چه اینکه وقایع بین دو فرد از آدمیان و مردم آنقوم
صورت میگیرد یکی آنکه در عمل شرکت دارد و دیگري آنکه ساکت نشسته و او را منع نمیکند و در حکم شریک اوست] و
بدانید که خداوند سختگیر و سخت عقوبت است [و هر کس که مخالفت أمر او کند در دنیا و آخرت بسختی معاقب خواهد
بود]. [و أمّا بقرائت لتصیبنّ الّذین] چنین تفسیر میشود که بر حذر باشید از فتنهاي که عذاب آن بالاخص بظلمه و ستمکاران
میرسد [و بنابرین از ظلم کناره کنید تا بعذابی گرفتار نشوید زیرا آن عذاب فقط خاص ستمکاران است]. حدیث:- روي
أتتکم فتن کقطع اللیل المظلم یهلک فیها کلّ شجاع بطل و کلّ راکب موضع و کل خطیب » : الثعلبی باسناده عن حذیفۀ أنّه قال
مصقع - [ صفحه 412 ] ثعلبی باسناد خود از حذیفه یمان روایت کرده است که گفت: [فتنههائی بسوي شما خواهد آمد که
مانند قسمتهائی از شب تار هر شجاع پهلوانی و هر سوار کار سریع السیري و هر خطیب بیلکنتی درآمدن آن فتنهها هلاك
یا عمّار إنّه سیکون بعدي » : و فی حدیث أبی أیوب الأنصاري إنّ النبیّ صلّی اللّه علیه و آله قال لعمّار » -: خواهد گردید]. ایضا
هنات حتّی یختلف السیف فیما بینهم و حتّی یقتل بعضهم بعضا و حتّی یبرأ بعضهم من بعض فاذا رأیت ذلک فعلیک بهذا
الاصلع عن یمینی علیّ بن ابی طالب فان سلک النّاس کلّهم وادیا و سلک علیّ وادیا فاسلک وادي علیّ و خلّ عن النّاس - یا
عمّار إنّ علیّا لا یردّك عن هدي و لا یدلّک علی ردي یا عمار طاعۀ علیّ طاعتی و طاعتی طاعۀ اللّه. در حدیث أبو أیّوب
أنصاري [رض] است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بعمّار رضی اللّه عنه فرمود: اي عمّار قریبا پس از من وقایعی مختلف فیه
اتفاق میافتد و شمشیر در بین آنها میآید و حتّی پارهاي پاره دیگر را میکشند و پارهاي از پاره دیگر بیزاري میجویند و چون
تو چنین دیدي بر تو باد که پیروي اصلع [که پیشانی او بیمو است] و طرف راست من نشسته یعنی علی بن ابی طالب علیه
السّلام کنی بنابرین اگر تمام مردم راهی را پیش گیرند و علی راهی را تو راهی را که علیّ میرود پیش گیر و مردم را واگذار.
اي عمّار علی ترا از هدایت دور نمیکند و براه بد دلالت نمیکند [ یا بر خلاف من ترا نمیبرد]- اي عمّار طاعت علی طاعت من
است و فرمانبري از من فرمانبري از خداست]. ایضا:- همان حدیث را بشرح و طول بالا سید أبو طالب هروي باسناد خود از
علقمه و اسود روایت کرده است که هر دو گفتند أبو أیّوب أنصاري براي من چنین گفت و تمام خبر را نقل کردند. ایضا:-
فی کتاب شواهد التنزیل للحاکم أبو القاسم الحسکانی و حدثنا عنه السیّد أبو الحمد مهدي بن نزار الحسنی حدّثنی محمّد بن
القاسم بن أحمد قال حدثنا [ صفحه 413 ] أبو سعید محمّد بن الفضیل بن محمّد قال حدّثنا محمّد بن صالح العرزمی قال حدّثنا
عبد الرّحمن إبن أبی حاتم قال حدّثنا أبو سعید الأشجّ عن أبی خلف الاحمر عن إبراهیم بن طهمان عن سعید بن أبی عروبه عن
من ظلم » : قال النبی صلّی اللّه علیه و آله «... وَ اتَّقُوا فِتنَۀً » : قتاده عن سعید بن المسیّب عن إبن عبّاس ره قال لمّا نزلت هذه الایه
344 در کتاب شواهد التنزیل أبو القاسم - قرآن- 319 - .« علیّا مقعدي هذا بعد وفاتی فکانّما جحد نبوّتی و نبوّة الأنبیاء قبلی
حسکانی نقل میکند که سید أبو الحمد مهدي بن نزار الحسنی از او حدیث کرد که محمّد بن القاسم بن أحمد از او حدیث
کرد که گفت حدیث کرد براي ما أبو سعید محمّد بن الفضیل بن محمّد که گفت حدیث کرد براي ما محمّد بن صالح
العرزمی که گفت حدیث کرد براي ما عبد الرّحمن بن ابی حاتم که گفت حدیث کرد ما را ابو سعید الاشج از أبی خلف
الاحمر از إبراهیم بن طهمان از سعید إبن أبی عروبه از قتاده از سعید بن المسیّب از إبن عباس رضی اللّه عنه که گفت وقتی
هر کس در باره علی در موضوع اینکه محل نشستن و » : نازل شد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود « وَ اتَّقُوا فِتنَۀً » اینکه آیه
قرآن- - .« مسند من ظلم کند چنان است که گوئی منکر پیامبري من شده است و نبوّت پیمبران پیش از من را انکار کرده است
-26 بیاد آورید [اي مهاجرین] زمانی را که در زمین مکّه عدّه کم و ناتوان بودید [و قبل از هجرت و در ابتداي 616-595
اسلام] مشرکین در تضعیف و زبون ساختن شما میکوشیدند و شما میترسیدید که آنها [ یا رومیان و ایرانیان] بسرعت بتازند و
هر چه دارید از شما بستانند و پس از آن خداوند بشما مأوي و پناهگاه داد [و بمدینه هجرت کردید و انصار شما را یاري
کردند] و خداوند شما را بنصرت خود تقویت و تأیید فرمود و نیرومند ساخت و از غنائم حلال و لذائذ طعام بشما روزي
بخشید شاید شما شکر گذار شوید [حالت سابق خود را با حالت کنونی مقابله و مقایسه کرده سپاسگزار حق باشید و موضع
نعمت و منعم را بشناسید]. - در آیه مبارکه عبرت و موعظهاي براي ماست به اینکه که خداوند با أولیاء و دوستان مؤمن خود
وقتی امتثال امر او را کنند و فرمان او را ببرند چنین معامله [ صفحه 414 ] میفرماید: بآنها پناه و مأوي میدهد و بپیروزي بر
دشمنانشان نصرت و تأیید مینماید و آنها را بعزّت و سلطنت میرساند و بروزیهاي پاك و طیّب مرزوق میدارد و تمام اینها باین
امید است که شاکر باشند و سپاسگزار و منعم خود بوده بشکر قولی و عملی قیام کنند و در صورتی که شکر نشان دهند خدا
هم بر نعمات خود میافزاید و اگر شکر نکنند و چنانکه باید و شاید فرمان نبرند و امتثال أمر ننمایند چنانکه حال امروزه
مسلمانان است در دیار و بلاد خود بحال استعباد و بندگی و در اوطان و کشورهاي خویش بذلّت و سر افکندگی بسر خواهند
653- برد [و الارض لِلّهِ یُورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ وَ العاقِبَۀُ لِلمُتَّقِینَ]. -قرآن- 579
[