گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد چهارم
سوره یونس علیه السّلام



اشاره
مِّمّا
ٍ
اینکه سوره بقول اکثر مفسّرین مکیّه است و از إبن عباس و قتاده مروي است که مکّیه است جز آیه [فَإِن کُنتَ فِی شَک
أَنزَلنا إِلَیکَ تا آخر آیات مذکوره ...] که در مدینه نازل شده است و إبن المبارك گفته است جز آیه [وَ مِنهُم مَن یُؤمِنُ بِهِ .....
293 عدد آیات اینکه سوره بقول تمام - 162 -قرآن- 262 - تا آخر آیه] که در حقّ یهود در مدینه نازل شده است. -قرآن- 112
37- مفسرین یکصد و نه [ 109 ] آیه است جز شافعی که آنرا یکصد و ده آیه دانسته است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 1 تا 2
اشاره
37 الر تِلکَ آیاتُ الکِتابِ الحَکِیمِ [ 1] أَ کانَ لِلنّاسِ عَجَباً أَن أَوحَینا إِلی رَجُلٍ مِنهُم أَن أَنذِرِ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اینکه حروف « الر » 254- النّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُم قَدَمَ صِ دقٍ عِندَ رَبِّهِم قالَ الکافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِینٌ [ 2] -قرآن- 1
- ساکن و بدون اعراب و باسم خودشان خوانده میشوند، بدین قسم: الف. لام. را. و اقوالی که در باره تفسیر آنهاست -قرآن- 1
6 [ صفحه 154 ] قبلا ذکر شده است: بعضی گفتهاند رموزي است که جز خدا و رسولش کسی آنرا نمیداند و بقولی نامهاي
ایحاء اعلامی است « أَوحَینا » یعنی محکم « الحَکِیمِ » . خداي تعالی است و بقولی سوگندهاي خداي تعالی است. و أقوال دیگر
تبشیر خبر دادن از چیزي است که خوشحالی آورد و « بَشِّرِ » إنذار خبر دادن یا ترسانیدن است از فرجام کار « أَنذِرِ » پنهانی
یعنی سابقه و منزلت- قدم نامیده شده براي اینکه سبقت و پیشروي بوسیله آن است چنانکه « قَدَمَ صِدقٍ » بفارسی مژده دادن
نعمت را ید نامند زیرا نعمت بوسیله دست عطا میشود و اضافه کردن قدم بصدق بدانجهت است که سبقت و پیش افتادگی با
-1 245- 154 -قرآن- 229 - 89 -قرآن- 145 - 51 -قرآن- 80 - 27 -قرآن- 41 - راستگوئی و نیّت درست حاصل میشود. -قرآن- 15
[الرا] اینکه آیات [که قرآن کریم از آن تألیف یافته و بر پیمبر ما محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل گشته است یا اینکه سوره که
در صدد انزال آن هستیم] آیات کتابی است که صاحب آن و فرستنده آن حکیم است و اجزاء آن و معانی آن تمامی محکم
است [دور از بطلان و ممنوع از فساد که نه دروغی در آن است و نه اختلافی در آن راه دارد. و یا از اینکه جهت حکیم است
که راهنماي بحق و ناطق بحکمت است و بمعرفتی دلالت میکند که طریق هلاکرا از طریق نجات تمیز و تشخیص میدهد
2- آیا براي مردم [مکّ ه] شگفتآور است که ما 635- [کِتابٌ أُحکِمَت آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَت مِن لَدُن حَکِیمٍ خَ بِیرٍ]. -قرآن- 561
بمردي از جنس خود آنها وحی بفرستیم [و بگویند چرا فرستاده از عظماي آنها نیست و عجب است که خداوند سبحانه
پیامبري نیافت بفرستد مگر یتیم أبو طالب را برسالت مأمور فرمود! بلی اینکه تعجّبی ندارد ما او را فرستاده و باو وحی نمودهایم
که:] مردم را بترسان [و آنها را بعذابی که در پیش دارند با خبر ساز] و بآنان که ایمان آوردهاند مژده بده و آنها را آگاه ساز
که براي آنها منزلت و سابقه حسنهاي در برابر قدم راست و درستی که برداشتهاند و نیّت پاك و أعمال صالحهاي که داشتهاند
در نزد پروردگارشان مهیّاست. [ صفحه 155 ] کافران [چون قرآن و أثر آنرا در دلها بدیدند و عملی که در نفوس میکرد
ملاحظه نمودند و نظر کردند که بین مرد و برادرش و مادر و فرزندش و شوهر و زنش و پسرانش جدائی میاندازد] گفتند
[اینکه قرآن سحر است] و محمّد صاحبش جادوگر آشکاري است [و سحر در نزد آنان بر عمل غریبی اطلاق میشد که سبب
آنرا نمیشناختند و کنه آنرا نمیدانستند و تاب معارضه با آنرا نداشتند].
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 3
اشاره
إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الَأرضَ فِی سِتَّۀِ أَیّامٍ ثُمَّ استَوي عَلَی العَرشِ یُدَبِّرُ الَأمرَ ما مِن شَ فِیعٍ إِلاّ مِن بَعدِ إِذنِهِ ذلِکُمُ
یعنی سپس بر عرش یعنی تخت سلطنت قرار « ثُمَّ استَوي عَلَی العَرشِ » 247- اللّهُ رَبُّکُم فَاعبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 3] -قرآن- 1
گرفت و بنشست و البتّه چون خداي متعال جسم نیست اینکه أمر بر ذات مقدّس او محال است و لذا کنایهایست از اینکه بر
تمام موجودات و مخلوقات مستولی شد و عرش اطلاق بر ما سوي اللّه است و خداي عالمیان پس از آفرینش جهانیان دست
یعنی در شش روز- بدیهی است که در بدو خلقت شب و روزي « سِتَّۀِ أَیّامٍ » - تمکّن و وجهه عنایت بر تمام آفریدگان گشود
نبوده است و یوم که عبارت از شبانه روز است بمعناي کون حادث است و هر قسمت از خلقت را یک یوم خواندهاند و شش
3- حقّا که 410- 33 -قرآن- 392 - یوم یعنی در شش وهله و شش دفعه آفرینش و یوم در لغت جزئی از زمانست. -قرآن- 1
پروردگار شما [و آفریننده و ایجاد کننده و مالک تدبیر و کسیکه پرستش او بر شما واجب است خداي واحد] آنخدائی است
که عالم سماوي [و آنچه را که در آنست و جز خود او کسی بآن دانا نیست] و عالم [ صفحه 156 ] أرضی [که کسی جز خود
او بذرّات آن علم ندارد] [و آنچه در آنها از غرائب صنع و بدایع حکمت است] در شش روز [یعنی در شش کون حادث بدون
زیاده و نقصان] بیافرید [با آنکه قدرت داشت همه را دفعۀ واحدة ایجاد کند لکن براي آنکه تأنّی در امور را بخلق بیاموزد و
تعجیل در کارها را منع فرماید در شش مرتبه ایجاد کرد] سپس بر عرش کبریائی یعنی بر سریر احدیّت [که مراد تمام عالم
خلقت و کلّیه آسمانها و زمین و بناي عالم وجود است] قرار گرفت و استیلا یافت و تدبیر امر فرمود [یعنی هر موجودي را
بصورت لازم خود مقرّر و مقدّر هر یک را در مرتبه خود و با نظر در عاقبت و فرجام آنها مرتّب ساخت] و هیچکس را حقّ
شفاعتی در دربار عظمت او نیست مگر پس از اجازه و اذن او [و اینکه بت پرستان گویند اینکه بتها شفیعان ما در نزد خدایند با
اینکه آنها را جان و خردي نیست چگونه شفاعت توانند کرد و حال آنکه أحدي از ملائکه و پیمبران هم بدون اذن او حق
شفاعت ندارند] اینست خداي یگانه و یکتاي شما پروردگار پرورش دهنده شما پس او را پرستش کنید [و غیر او قابل پرستش
نیست زیرا معبودي سواي او نیست و غیر او استحقاق چنین صفاتی را ندارد] پس او را [بتنهائی بپرستید [و معبود دیگري را در
پرستش با او شریک مسازید] پس آیا چرا تفکّر نمیکنید و متذکّر نمیشوید [و حال آنکه با کوچکترین تفکّر و تذکّر متنبّه
خواهید شد که فقط او مستحق ربوبیت و شایسته پرستش است و غیر او استحقاقی نیست.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 4
اشاره
إِلَیهِ مَرجِعُکُم جَمِیعاً وَعدَ اللّهِ حَ  قا إِنَّهُ یَبدَؤُا الخَلقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ لِیَجزِيَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالقِسطِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُم
بالعدل « بِالقِسطِ » اي رجوعکم « مَرجِعُکُم » [ 260 [ صفحه 157 - شَرابٌ مِن حَمِیمٍ وَ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکفُرُونَ [ 4] -قرآن- 1
-38- 14 -قرآن- 27 - آب حارّ جوشان و هر چیز داغ حار در نزد عربان حمیم است. -قرآن- 1 « حَمِیمٍ » قسط یقسط اي عدل
4- برگشت همگی شماها بسوي خداي یکتاست [و پس از مرگ بجانب او برمیگردید نه بسوي غیر او و شما 75- قرآن- 65
را چنانکه مبدئی است معادي است] وعده خدائی [که بعث بعد از مرگ است] وعده راست و حقّی است و تخلّف پذیر نیست
[و احتمال شکّی هم در آن نمیرود] حقّا اوست که ابتداء بآفرینش مخلوقات فرموده و پس از آنهم [در نشأه دیگر] خلق را
برمیگرداند و [اینکه اعاده] براي آنستکه کسانیرا که ایمان آورده و کارهاي شایسته بجاي آوردهاند بعدل و داد پاداش دهد
[و از مزد آنها چیزي نکاهد] و کسانیرا که کفر آورده و پردهپوشی بر حقیقت کرده و مؤمن نشدند از آب جوشان جهنّم بآنها
بنوشاند و بسبب کفري که آوردهاند بشکنجه دردناك دچار سازد.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 5 تا 6
اشاره
یُّفَصِّلُ الآیاتِ
ِ
هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمسَ ضِیاءً وَ القَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الحِسابَ ما خَلَقَ اللّهُ ذلِکَ إِلاّ بِالحَق
344- لِقَومٍ یَعلَمُونَ [ 5] إِنَّ فِی اختِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ فِی السَّماواتِ وَ الأَرضِ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَتَّقُونَ [ 6] -قرآن- 1
« نُوراً » اي ذات ضوء یعنی صاحب درخشندگی و نوربخش جمع ضوء مانند سوط و سیاط یا ممکن است مصدر باشد « ضِ یاءً »
121 -قرآن- - 9-قرآن- 113 - اي ذات منازل یعنی داراي منزلگاهها. -قرآن- 1 « وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ » اي ذات نور یعنی صاحب روشنی
[ 180-155 [ صفحه 158
تفسیر معانی:
اشاره
-5 او [خداي واحد سبحانه و تعالی] آنخدائی است که ایجاد کرد خورشید را صاحب روشنی و درخشندگی قوي و ثابت و
ذاتی [در روز] و ماه را صاحب نور مستعار و عرضی [در شب] و براي ماه [مقادیر مخصوصهاي در زمان و مکان و هیئت] مقدّر
فرموده و مدار و منازلی معین و منظم تعیین نمود که هرگز از آنها تجاوزي نکند و اینکه منازل براي آن مقدر گشت تا شما
بوسیله آن شماره سالها و حساب ماهها و فصول را بدانید [و مواقع عبادت خودتان را از صیام و حجّ و همچنین معاملات
خودتان را ضبط کنید] خداوند اینکه دو آیت را خلق نکرد مگر بحقّ [مقرون بحکمت بالغه و منافعی که براي دین و دنیاي
خلایق در آنهاست و همچنین دلایلی که بر وحدانیّت و قدرت و عظمت و علم خداي تعالی در آنها مشهود است]. ما آیات
[کونیّه دالّ بر قدرت و عظمت خودمان] و آیات قرآنیّه دال بر وحدانیّت و ربوبیّت خودمان را جزء بجزء شرح و تفصیل
میدهیم براي مردمی که دانش دارند [زیرا از هر آیهاي دانشمندان حظّ و بهرهاي میبرند و از تأمّل و تدبّر در آنها نصیبی
میگیرند و آنها هستند مردمیکه وجوه دلالت را میدانند و بین حقّ و باطل تمیز و تشخیص میدهند]. - قرآن کریم در بسیاري
از آیات بین خورشید و ماه فرق گذاشته است چنانکه در جائی فرماید [وَ جَعَلَ القَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً و جعل الشمس سِراجاً وَهّاجاً] و
- 174 -قرآن- 192 - 142 -قرآن- 157 - در جاي دیگر [وَ جَعَلَ فِیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِیراً] زیرا سراج نورش ذاتی است. -قرآن- 105
238 و اینکه آیات قول کسانی را که گویند [ضوء] نور ذاتی است مانند خورشید و آتش و نور عرضی و اکتسابی از غیر است
مانند نور ماه تأیید میکند و اینک علما ثابت شده است که خورشید مصدر نور است و ماه جسم تاریکی است و نوري که از
ماه بزمین میرسد نوري است که از خورشید در آن میتابد و از آن مانند آئینه منعکس میشود. [ صفحه 159 ] و امّا اینکه خداوند
ماه و سال قمري را براي حساب اختیار فرموده است براي آنستکه ماه و سال قمري براي شهرنشین و صحرانشین یکسان و
سهلتر است و براي حساب سال شمسی نیازمند بعلوم و قواعدي است و هر یک را فایدهاي جداگانه است. 6- حقّا که در
اختلاف و آمد و شد شب و روز [و تعاقب آنها و کوتاهی و درازي هر یک در فصول مختلفه و سردي و گرمی آنها و نظام
دقیقی که در آنها مشهود است] و آنچه خداوند متعال در آسمانها و زمین آفریده است [و عوالمی که جز خالق آنها بآنها
احاطه ندارد] آیات و نشانههاي روشنی بر قدرت و حکمت و عظمت و کمال علم خداي یکتا و واحد بیهمتاست لکن اینکه
آیات براي مردمی است که خدا ترس هستند و ایمان بغیب دارند [امّا مادیّون طبیعی مسلک هرگز اعتباري براي اینکه معانی
قائل نیستند].
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 7 تا 10
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ لا یَرجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالحَیاةِ الدُّنیا وَ اطمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِینَ هُم عَن آیاتِنا غافِلُونَ [ 7] أُولئِکَ مَأواهُمُ النّارُ بِما کانُوا
یَکسِبُونَ [ 8] إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ یَهدِیهِم رَبُّهُم بِإِیمانِهِم تَجرِي مِن تَحتِهِمُ الَأنهارُ فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ [ 9] دَعواهُم
لا» [ 478 [ صفحه 160 - اّلعالَمِینَ [ 10 ] -قرآن- 1
ِ
فِیها سُبحانَکَ اللّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُم فِیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعواهُم أَنِ الحَمدُ لِلّهِ رَب
« مَأواهُمُ » اي لا یتوقّعون لقاء نا یعنی منتظر و متوقع دیدار ما در آخرت نیستند کنایه از اینکه بمعاد قائل نمیباشند « یَرجُونَ لِقاءَنا
اي منزلهم یعنی جا و مسکن آنها و محلّی که بآن ملتجی شوند و پناهگاه خود قرار دهند- أوي یأوي اویّا اي سکن و نزل،
یعنی پروردگارشان بسبب ایمانشان آنها را بسلوك راست و درستترین راه که منجر بسعادت دارین « یَهدِیهِم رَبُّهُم بِإِیمانِهِم »
324- 154 -قرآن- 288 - 24 -قرآن- 142 - شود، هدایت و رهنمائی میکند و آن بهشت سعادت است. -قرآن- 1
تفسیر معانی-
اشاره
-7 حقّا کسانیکه آرزوي دیدار ما و دریافت جزاي ما را ندارند [و متوقع پاداش و ثواب ما نیستند یعنی معتقد بآخرت و معاد
نمیباشند و طمعی در ثواب ما نمیکنند و از عقاب ما بیمی بخود راه نمیدهند] و بزندگانی [فنا پذیر چند روزه] دنیوي
دلخوشند [و اینکه زندگانی را اختیار کرده و جز براي آن کار نمیکنند و جز براي خاطر آن کوشش ندارند] و بهمان زندگی
اطمینان کرده [سکون نفس و رکون قلبشان بهمان دنیاي فانی است] و آنانکه از تأمّل و تفکّر در آیات [قرآنیه ما و آیات
کونیّه ما یعنی آیات تشریعیه و دلایل صنع ما] غافلند [و بآنها اعتناء و اعتباري نمینهند]. 8- اینکه جماعت [که صفات بد آنها
ذکر و توصیف شد] مسکن و منزل و مقرّشان آتش است [آتش دوزخ یا آتش بعد و دوري از رحمت حقّ و طرد از مقام
پاکان و نیکان و آتش حسرت از نعمتهائی که بمؤمنان میدهند و آنها محرومند] و اینکه مقرّ در آتش بسبب اعمالی است که
در دنیا کردهاند [که همگی منافی با عقل و حکمت و دین بوده است] و نتیجه معاصی و کردار زشتی است که مرتکب
شدهاند. 9- امّا آنانکه [بخدا و پیمبرانش] گرویدند و تصدیق رسولان خدا نمودند [و بایمان خود کردارهاي شایسته و خالص
خداپسندانه را افزودند] پروردگارشان بسبب ایمانشان [بنور خود بمقصد و مأواشان که بهشت است] آنها را راهنمائی [ صفحه
- 161 ] میفرماید بهشتی که از زیر کاخها و تختها و درختهاي آن نهرهاي آب در بستانها و باغهاي پر نعمت جریان دارد. 10
دعاي آنان در بهشت و خواهششان از مولی و نیایش آنها بکلمه سبحانک اللّهمّ شروع میشود یعنی بار الها ترا منزّه میدانیم و
جلال و قدرترا یا اللّه تقدیس میکنیم و امّا تحیّت و درود و خوش آمد آنها در بین خودشان و بین ایشان و فرشتگان و تحیّت
خداي یکتا نسبت بآنان سلام است یعنی [سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار- سلام و سلامت بر شما باد بجهت صبري
که در دنیا از معصیت و بر طاعت خدا و بر ناملائمات زمان کردید و اینک عاقبت و فرجام نیکی و خانه پر نعمتی نصیب
حمد و ستایش مختص خدائیست که » شماست] و آخرین دعاء و گفتار و نیایش آنها در هر حال تحمید است که گویند
باید بدانیم که در بهشت تکلیف و عبادتی نیست و عبادت آنها همان تسبیح و تسلیم و تحمید است .« پروردگار جهانیان است
آنهم نه بر حسب تکلیف بلکه براي آنها لذّتی است بلا کلفت ما فوق تمام لذات و اینکه لذت أهل بهشت را از جمیع لذّتهاي
بهشت خوبتر است. ذوق نامش عاشق مشتاق را || از بهشت جاودانی خوشتر است در آیه مبارکه اشاره ایست به اینکه که
زبان از براي ذکر و دعاء آفریده شده است نه براي سخن دنیائی و غیبت و بهتان. زبان آمد از بهر شکر و سپاس || بغیبت
نگرداندش حق شناس عبد، غریق در دریاي نعمتهاي خدائیست چه در دنیا و چه در اخري و لذا باید اوقاتش مستغرق بحمد و
ثناي مولی و منعم حقیقی خود باشد و آن منتهی مراتب سالکین است. [حمدشان چون حمد گلشن از بهار || صد نشانی دارد
و صد گیرودار بر بهارش چشمه نخل و گیاه || وان گلستان و نگارستان گواه] [تو ملاف از مشک کاین بوي پیاز || از دم تو
میکند مکشوف راز [ صفحه 162 ] گلشکر خوردم همی گوئی و بوي || میزند از سیر که یاوه مگوي] یعنی براي حمد عارف
علامت است و تمام اعضایش شاهد است و مجرّد دعوي سودمند نیست.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 11 تا 12
اشاره
وَ لَو یُعَجِّلُ اللّهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ استِعجالَهُم بِالخَیرِ لَقُضِ یَ إِلَیهِم أَجَلُهُم فَنَذَرُ الَّذِینَ لا یَرجُونَ لِقاءَنا فِی طُغیانِهِم یَعمَهُونَ [ 11 ] وَ إِذا
مَسَّ الإِنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ أَو قاعِداً أَو قائِماً فَلَمّا کَشَ فنا عَنهُ ضُ رَّهُ مَرَّ کَأَن لَم یَدعُنا إِلی ضُ رٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلمُسرِفِینَ ما
تعجیل در کار شتاب قبل از وقت معیّن است استعجال طلب تعجیل و خواستن شتاب « یُعَجِّلُ » 391- کانُوا یَعمَلُونَ [ 12 ] -قرآن- 1
و آدمی دائما تعجیل در خیر میکند زیرا آنرا دوست « خلق الانسان عجولا » قبل از وقت را گویند و عجله از غرائز بشري است
میدارد و جز در حال غضب یا حماقت و یا عناد تعجیل در شر نمیکند آنهم بگمان اینکه آنچه را اقدام میکند بخیر او است و
اي لفرغ من إهلاکهم یعنی « لَقُضِ یَ إِلَیهِم أَجَلُهُم » از حالتی که در آن است بهتر خواهد شد مانند اشخاصی که انتحار میکنند
اي فنترك یعنی پس آنها را وامیگذاریم، از اینکه فعل فقط مضارع و امر « فَنَذَرُ » مدت زندگانی آنها سر آمده و هلاك میشوند
طغیان و طغیان بفتح و ضمّ تاء هر دو استعمال شده است یعنی تجاوز از حدّ و سرکشی. طغا یطغو « فِی طُغیانِهِم » استعمال میشود
اي یتردّدون و یتحیّرون یعنی در تردید و حیرانی میباشند و عمه براي بصیرت مانند عمی یعنی کوري « یَعمَهُونَ » طغوا و طغیانا
820 [ صفحه 163 ] است: عمه - 689 -قرآن- 807 - 572 -قرآن- 671 - 485 -قرآن- 562 - 13 -قرآن- 453 - براي باصره -قرآن- 1
« لِلمُسرِفِینَ » شدت و سختی از درد یا خطر یا سختی از گرسنگی و قحطی « الضُّرُّ » یعمه عمها [فهو] عامه و عمه جمعش عمّه
11 - و اگر خداوند براي مردم تعجیل و شتاب کند در 149- 65 -قرآن- 133 - اسراف نیز تجاوز از حدّ است. -قرآن- 55
فرستادن شر و عذاب و بلایائی [که بخلاف طبع و غریزه خودشان از راه حماقت و جهالت و عناد] براي خود طلب میکنند
همانطور که طلب تعجیل در خیر را میکنند زمانشان منقضی و همگی هلاك میشوند و کسی باقی نمیماند [مثلا کسی در
حال غیظ و غضب بگوید خدا مرا از میان شما بردارد یا خداوند اینکه شهر را معدوم فرماید همچنانکه در موقع درخواست خیر
تعجیل در اجابت دعوت آنها میکند اگر در موقع درخواست شر هم تعجیل فرماید اجل آنها فرا میرسد و هلاك میشوند و یا
اگر خداوند مانند عجز و الحاح کفار مکّه براي طلب تعجیل در نزول بلا تا آنکه پیامبر را عاجز قلمداد کنند و موجب تکذیب
او باشد تعجیل فرماید اجلشان فرا میرسد و مانند سایر اقوامی که تکذیب پیمبران کردند همگی بهلاکت خواهند رسید و لکن
خداوند پیمبر خود را رحمۀ للعالمین فرستاده و تا روز قیامت قوم مخالف را در امان دارد و عذاب کافر را بقتل در دنیا یا
بعذاب آخرت بتأخیر میاندازد و لذا میفرماید] بنابراین ما کسانیرا که امید لقاء و دیدار جزاي ما را ندارند [و از بعث و حساب
بیمی براي آنها نیست] وامیگذاریم و رها میکنیم که در سرکشی و طغیان خودشان یعنی در کفر و عدول از حقّ بباطل و تمرّد
از فرمان پروردگار حیران و سرگردان بمانند و در تاریکی ضلالت مردّد باشند [و عذاب خسف و استیصال را بنابر اکرام و
احترام پیمبر ما خاتم النبیّین صلّی اللّه علیه و آله از ما منع فرمود و رفتاري که با اقوام سایر پیمبران شد با قوم اینکه پیمبر رحمت
نشد]. 12 - [در توضیح اینکه مردم در تقاضاي تعجیل در عذاب و خواستن شرّ از درگاه خداوندي دروغ میگویند و در برابر
جزئی مکروهی هم شکیبا نیستند میفرماید:] [ صفحه 164 ] و چون آدمی را مشقت و بلاء و محنتی از محن دنیائی فرا رسد،
دست بدعا بر میدارد و ما را چه در حالتی که در بستر است و یا نشسته و یا ایستاده است میخواند و زوال مشقت و نیل بعافیت
را درخواست میکند [و غرضش نیل بثواب نیست بلکه برطرف شدن الم و شدّت است و طلب تعجیل کفّار هم براي شر در أثر
طغیان آنهاست] و چون ما از او اینکه ضرر و خطر را برداشتیم و باو عافیت عطا کردیم او بحال اوّل خود برمیگردد و بر رفتار
زشت خود مستمّر میماند [و از شکر ما اعراض میکند] که گوئی هیچ مکروهی باو نرسیده و خطري او را مسّ نکرده و از ما
ازاله ضرر و دفع مکروهی را نخواسته است- اینکه چنین [و مثل اینکه از توجّه بخدا در حال خطر و ترك آن در حال رفاه
شرح دادیم] براي مسرفین [یعنی کفار و مشرکین] کردارشان در نظرشان زینت داده شده و جلوهگر گردیده است [یعنی در
حال گرفتاري و مصائب رو بخدا میکنند و بتضرّع و الحاح میآیند و چون کشف ضرّ و رفع بلیه شد، اعراض از حق و انهماك
در شهوات براي مسرفین و متجاوزین از أمر دین امري دلپسند است و غفلت دامنگیر آنهاست]. صائب گوید: از اینکه چه سود
که در گلستان وطن دارم || مرا که عمر چو نرگس بخواب میگذرد
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 13 تا 14
اشاره
وَ لَقَد أَهلَکنَا القُرُونَ مِن قَبلِکُم لَمّا ظَلَمُوا وَ جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّناتِ وَ ما کانُوا لِیُؤمِنُوا کَ ذلِکَ نَجزِي القَومَ المُجرِمِینَ [ 13 ] ثُمَّ
جمع قرن و آن بر « القُرُونَ » [ 260 [ صفحه 165 - جَعَلناکُم خَلائِفَ فِی الَأرضِ مِن بَعدِهِم لِنَنظُرَ کَیفَ تَعمَلُونَ [ 14 ] -قرآن- 1
مردمی اطلاق میشود که در زمان واحد با یکدیگر زندگی میکنند و دستههاي مختلف از مردم را نیز قرون گویند و مدّت
جمع خلیفه است یعنی « خَلائِفَ » هشتاد سال از زمان نیز یک قرن بوده و اینک در اصطلاح امروزه یکصد سال یک قرن است
13 - بخدا سوگند که ما مردمان پیش از زمان شما را که آمده و گذشتند [و در نیرو 268- 13 -قرآن- 257 - جانشین. -قرآن- 1
و قدرت هم برتر از شما کافران مکّه بودند] وقتی بخود ستم کردند [و بسرکشی و طغیان پرداختند] و پیمبرانشان با علامات و
آیات واضحه و روشن [که حقیقت دنیا را بر آنها آشکار مینمود و وجوب پیروي از پیمبران گرام را ظاهر ساخت] آمدند [و
بآنها تکالیفشان را گوشزد کردند و آنها نشنیدند؟] هلاك کردیم [زیرا نفوس آنان معتاد بظلم و کفر شده و بدنیا دلگرم گشته
و بتمام دل مایل آن شده بودند و بدین جهت همه کردار آنها فسق و ظلم و جور شده بود و هر کس چنین شود تصوّر ایمانی
در او نمیرود و لذا بپیمبران خدا] ایمان نیاورده بودند [و همین سبب نابودي و هلاکشان بود] و اینکه چنین است سنت خدا در
خلق [و بدین طریق کیفر ظلم هلاك کردن و ریشهکن ساختن اقوام فاسق است] و بدینصورت ما جزاي مردم بزهکار را
میدهیم. 14 - [بنابرین اي أهل مکّه عبرت بگیرید چه] پس از آنان شما را جانشین پیشینیانتان قرار دادیم [و محمّد صلّی اللّه
علیه و آله خاتم أنبیاء را پیمبر شما ساختیم و براي هدایت شما برگزیدیم] تا ببینیم کردار شماها چگونه است و بچه قسم عمل
میکنید [آیا بآنها اقتداء میکنید و مستحق عقاب میشوید یا ایمان میآورید و مستحقّ ثواب میگردید و بمقتضاي اعمالتان با
شما معامله کنیم إن خیرا فخیر و إن شرا فشرّ]. [جزا آئینه فعل است گوئی || که در وي هر چه کردي مینماید اگر کردي
[ نکوئی نیک بینی || و گر بد کردهاي بد پیشت آید [ صفحه 166
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 15 تا 17
اشاره
وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ لا یَرجُونَ لِقاءَنَا ائتِ بِقُرآنٍ غَیرِ هذا أَو بَدِّلهُ قُل ما یَکُونُ لِی أَن أُبَدِّلَهُ مِن تِلقاءِ نَفسِی إِن
أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحی إِلَیَّ إِنِّی أَخافُ إِن عَ َ ص یتُ رَبِّی عَذابَ یَومٍ عَظِیمٍ [ 15 ] قُل لَو شاءَ اللّهُ ما تَلَوتُهُ عَلَیکُم وَ لا أَدراکُم بِهِ فَقَد لَبِثتُ
فِیکُم عُمُراً مِن قَبلِهِ أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 16 ] فَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَی اللّهِ کَ ذِباً أَو کَ ذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لا یُفلِحُ المُجرِمُونَ [ 17 ] -قرآن-
یعنی از قبل خویش و از پیش خود تلقاء مصدر است و بطور ظرف استعمال شده است براي مقابله با « مِن تِلقاءِ نَفسِی » 550-1
یعنی بر شما نمیخوانم تلاه یتلوه تلاوة اي قرأه « ما تَلَوتُهُ عَلَیکُم » اي ما اتّبع- إن نافیه است یعنی پیروي نمیکنم « إِن أَتَّبِعُ » شیء
اي ولا أعلمکم اللّه به یعنی خداوند بشما آنرا « وَ لا أَدراکُم بِهِ » یعنی او را پیروي کرد « تبعه » یعنی آنرا خواند و تلا یتلوه تلوّا أي
بفتح عین و سکون میم یا بضمّ هر دو بمعنی بقاء است و اگر در موقع قسم استعمال شود فقط بفتح است « عُمُراً » نمیآموخت
اي اختلق و اخترع یعنی از خود در آوردن و از پیش خود گفتن و جعل سخن و مطلبی « افتَري » مانند لعمرك یعنی بجان تو
628- 473 -قرآن- 619 - 400 -قرآن- 464 - 241 -قرآن- 377 - 157 -قرآن- 216 - 23 -قرآن- 140 - کردن. -قرآن- 1
تفسیر معانی-
اشاره
[خداوند تعالی عزّ اسمه و جلّ شأنه محمّد صلّی اللّه علیه و آله را براي [ صفحه 167 ] دعوت کافّه آدمیان مبعوث فرمود و او
قوم خود عرب را بدین خود دعوت فرمود و از آنها طلب توحید نمود و براي آنها مبشّر و منذري بود و قرآن یعنی معجزه باقیه
خود را بدست داشت و با قوم عرب با آن حجّت بالغه تحدّي کرد و از آنها خواست که ده سوره یا سورهاي مانند آن بیاورند
و مجتمع فصحاء و شعراء و خطباء عرب از آوردن بمانندش عاجز آمدند و قرآن کریم هم از تسفیه احلام و ذکر عیوب
خدایان آنها دریغ ننموده و اینها موجبات غیظ آنها را فراهم میساخت و لذا میفرماید]. 15 - و موقعیکه آیات روشن ما [که
دال بر توحید و مبیّن أحکام حلال و حرام و سایر شرایعاند] بر کافران تلاوت میگردد و بر مشرکان خوانده میشود آنانکه امید
دیدار ما را ندارند [و معتقد ببعث و نشور نیستند و از عذاب و عقاب ما نمیترسند و بثواب ما آرزو و طمعی ندارند] گویند
قرآن دیگري غیر از اینکه قرآن بیاور [که در آن صحبتی از حساب و حشر و نشر نشده باشد و بخدایان ما بدگوئی و نسبت بما
عیبجوئی نباشد] یا اینکه قرآن را تبدیل کن [یعنی بجاي آیات مشتمله بر أحکام حلال و حرام آیات دیگري بگذار که مطابق
با هواي نفسانی ما باشد و ذم و مدح آنرا مبدّل ساز] بآنها بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] مرا نمیرسد و مقدور من نیست
که از پیش خویش و از قبل نفس و بمیل خود آنرا تبدیل کنم [زیرا قرآن معجزه است و من قدرت بر آوردن مانند آنرا ندارم
من فرستاده خدایم و آن وحی است که بمن میرسد] من جز وحی که بمن میشود پیروي نمیکنم زیرا [اگر پیروي غیر آنرا
کنم] و اگر نافرمانی پروردگار خودم را نمایم [و از قبل خود تغییر و تبدیلی بدهم] از عذاب روز بزرگ [و هول شدید روز
رستاخیز و قیامت کبري] ترسانم. 16 - بآنها بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] اگر خدا بخواهد و مشیّت او تعلّق بگیرد اینکه
قرآن را بر شما تلاوت نمیکنم [و بمن نازل نمیشود] و من شما را بآن عالم و دانا نمیگردانم [پس مسئله برمیگردد بمشیّت و
خواست خدا نه بمشیّت و خواست [ صفحه 168 ] من و ما شاء اللّه کان و بعلاوه چرا دور میروید!] محقّق است که من مدّت
درازي قبل از نزول قرآن در میان شما مردم ساکن و مقیم بودم [نه مدّعی نبوّتی بودم و نه قرآنی بر شما میخواندم نه معلّمی
مرا آموخت و نه کتابی و نوشتهاي توانستم خواند نه مدرسهاي رفتهام و نه مکتبی دیدهام، من امّی بودهام در میانه امّیها و در
اینکه مدّت طولانی پیش از نبوّت مانند اینکه سخنان نگفته و دعوتی نکرده بودم با اینوصف آیا هیچ عاقلی تصور میکند که
اینها سخنان من باشد!] پس آیا چرا تعقّل نمیکنید! [و عقل را رهبر خود قرار نمیدهید و بکمک عقل تدبّر و تفکّر نمینمائید
که اینک کتابی که بر شما میخوانم بر هر منظوم و منثوري برتري دارد و فصاحت و بلاغت آن هر گوینده فصیح و بلیغی را
الکن میسازد و محتوي بر تمام اصول و فروع علمی و جامع تمام کمالات اخلاقی و اجتماعی است، پس باید عقل شما را
رهنمائی کند که اینکه کلام جز از جانب خدا نیست و جز معجز و خارق عادتی نمیباشد چه اگر جنّ و انس پشت بیکدیگر
دهند مانندش را نتوانند آورد]. [امّی دانا که بعلم فزون || راند رقم بر ورق کاف و نون بیخط و قرطاس ز علم أزل || مشکل
لوح و قلمش گشت حلّ] 17 - بنابراین آیا ستمکارتر از آنکس که از پیش خود سخنی جعل کند و بر خدا دروغ ببندد یا
آیات خدا را دروغ بپندارد و تکذیب کند کیست! [یعنی اگر چنانکه شما میپندارید اینکه قرآن از جانب خدا نباشد و من
مفتري باشم و شما هم تکذیب آن آیات را بکنید در دنیا ستمکارتري از من و شما نخواهد بود] و براستی بدانید که مجرمان
[یعنی مدّعیان دروغی نبوّت و مشرکان و کافران مکذّب آیات خدا] رستگار نخواهند شد [و بمقصود و مطلوب خویش هرگز
نایل و فائز نخواهند گردید]. : گفتهاند که اینکه آیات در باره پنج نفر [عبد اللّه بن امیّۀ المخزومی- ولید بن مغیره- مکرزبن
حفص- عمرو بن عبد اللّه بن أبی قیس [ صفحه 169 ] العامري- عاص بن عامر بن هاشم] نازل گشته است که بپیامبر صلّی اللّه
علیه و آله عرض کردند قرآنی بیاور که ترك عبادت [لات و عزّي و مناة و هبل] در آن نباشد و عیب آنها و نکوهش ما در
آن ذکر نشده باشد یا آنرا تبدیل کن و از پیش خود سخنی بگو و اینکه قول مقاتل است [نقل از مجمع]. آنکه قصد سوء آنها
اینکه بود که اگر [بفرض محال] رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله چنین کرد اساس نبوّت او منهدم و حجّت او باطل شده باشد،
زیرا او مدّعی است که از جانب خداست نه از جانب خودش و چون تغییر یابد و تبدیل پذیرد، ثابت میشود که قرآن از جانب
خود اوست و او بشري مانند آنهاست و قوّه خارق عادتی مانند سحره و کاهنان باو عطا شده است و لکن خداوند متعال باو أمر
فرمود که چنین جواب مسکتی بآنها بدهد و آنها را خموش و لال سازد.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 18
اشاره
وَ یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لا یَضُ رُّهُم وَ لا یَنفَعُهُم وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِندَ اللّهِ قُل أَ تُنَبِّئُونَ اللّهَ بِما لا یَعلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا
اي تخبرون یعنی خبر میدهید و آگاه میسازید « أَ تُنَبِّئُونَ » . 248- فِی الأَرضِ سُبحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 18 ] -قرآن- 1
اي اسبّحه سبحانا و سبّحه بمعنی نزّهه عن مشابهۀ المخلوقین یعنی خدا را منزّه دانست از اینکه مانند مخلوق باشد. - « سُبحانَهُ »
78- 19 -قرآن- 66 - قرآن- 1
تفسیر معانی-
اشاره
-18 [اینکه گروه مشرکان] غیر از خدا چیزیرا [یعنی بتهائیرا] پرستش میکنند که [اگر ترك عبادت آنها را بکنند] زیانی بآنها
نمیرسانند و [اگر آنرا بپرستند] بآنها سودي نمیدهد [و حال آنکه معبود بایستی ثواب دهنده و عقاب کننده باشد که عبادت او
مستلزم جلب نفع یا دفع ضرري باشد] و [ صفحه 170 ] عقیده و گفتارشان اینست که گویند اینکه بتها شفیعان و میانجیهاي ما
در نزد خدا هستند [و قربانی براي آنها و دعاء و استغاثه بآنها موجب تقرّب ما بخدا میگردد و در امور مهمّه دنیوي اصلاح
آنرا از خدا براي ما میخواهند یا اگر فرضا بقول مؤمنان حشر و نشري باشد در قیامت عفو ما را از خدا درخواست میکنند و ما
را از عذاب میرهانند چنانکه نضربن الحارث گفت چون روز قیامت شود لات و عزّي شفیع من خواهند بود] بآنها بگو [ یا
محمّد صلّی اللّه علیه و آله] آیا خدا را بچیزي آگاه میسازید و خبر میدهید بچیزي که در آسمانها و زمین نیست و شما میدانید
و خدا نمیداند! [یعنی در آسمانها و زمین معبود و شفیعی غیر خدا نیست و اگر اینکه دعوي شما صحیح بود خداي تعالی بآن
عالم بود و از آن خبر میداد و چون خدا بوجود چنین شفیع و معبودي عالم نیست پس شریکی نیست و شفاعتی نخواهد بود و
انتفاء علم دلیل بر انتفاء معلوم است]. و یا بتفسیر دیگر- آیا شما بخدا خبر میدهید از شریک یا شفیعی که آن شفیع یا شریک
بهیچ چیزي که در آسمانها و زمین است عالم نیست! چنانکه در جاي دیگري فرماید: وَ یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لا یَملِکُ لَهُم
رِزقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ] او منزّه و برتر و پاکتر است از آنچه براي او شریک قرار میدهند یا شما براي او شریک قرار
288 عربان در دوره جاهلیّتشان داراي دینهاي مختلفی - میدهید و در استحقاق عبادت قرین و شریک او میسازید. -قرآن- 194
بودند و مذاهب متشعّبه و متفرقهاي در عبادت داشتند، لکن تمام آنها در اشراك و قائل نبودن بخداي واحد و وحدانیّت
خالصهاي براي خداي سبحان یک سخن بودند- پارهاي از آنها مانند بعضی قبائل یمن یهودي و بعضی دیگر مانند غسانیه و
تغلبیّین نصرانی بودند و در نجران بقایائی از أهل دین عیسی علیه السّلام مانده بود و مردمی از اوس و خزرج بسبب مجاورت با
خیبر و قریظه و نظیر بیهودیّت گرویده بودند و بعضی از آنها متمایل بصابئیها شده و پاره دیگر منکر خالق و بعث و نشور
گشته دهري [ صفحه 171 ] مذهب بودند و میگفتند: إن هی إلّا حیاتنا الدّنیا. و ما یهلکنا إلّا الدّهر- و بعضی از آنها که
عدّهشان بسیار کم بوده معتقد بودند که عالم وجود را معبودي هست و پرستش اصنام کاري خرافی است- و عدّهاي که
[بالنسبه اکثریت را تشکیل میدادند] معترف بخالق بودند [وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ العَزِیزُ
العَلِیمُ] ولی منکر بعث و معاد بودند و بتهائی را از سنگ و أجسام ساختگی میپرستیدند که نه زیانی بر آنها مترتّب بود و نه
60- که مورد بحث آیه مبارکه بالاست. -قرآن- 1 « ما نَعبُدُهُم إِلّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلفی » 402- سودي و میگفتند: -قرآن- 293
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 19
اشاره
- . 150- وَ ما کانَ النّاسُ إِلاّ أُمَّۀً واحِ دَةً فَاختَلَفُوا وَ لَو لا کَلِمَۀٌ سَبَقَت مِن رَبِّکَ لَقُضِ یَ بَینَهُم فِیما فِیهِ یَختَلِفُونَ [ 19 ] -قرآن- 1
مردم [در ابتداء آفرینش] جز امّت واحده و بر دین حق واحدي نبودند [یعنی در زمان آدم صفی علیه السّلام تا هابیل کشته شد
و یا پس از طوفان نوح که از کافران دیّاري نماند] پس از آن در دین اختلاف کردند [و مؤمن و کافر از یکدیگر جدا شدند]
و اگر حکم ازلی و اراده پروردگار تو در عالم قضا بر اینکه تعلق نگرفته بود [که عقوبت گناهکاران و فصل بین حق و باطل را
إِنَّ رَبَّکَ یَقضِ ی بَینَهُم یَومَ القِیامَۀِ فِیما کانُوا فِیهِ » بروز قیامت محوّل دارد و از راه لطف تعجیل را روا ندارد بحکم قضاء محکم
هر آینه بین آنها حکم میکرد و عاجلا در آنچه آنها اختلاف و تفرقه داشتند [بهلاك ساختن مبطل و باقی گذاشتن « یَختَلِفُونَ
محقّ] قضاوت میفرمود [و عذاب استیصال نازل مینمود لکن از راه تف ّ ض ل و مزید انعام روز قیامت را یوم الفصل قرار داد و
593 و بتفسیر دیگر: مردم در هر زمانی جز امّت واحدهاي - عقوبت را بتأخیر انداخت و بعالم دیگر محوّل ساخت]. -قرآن- 506
نیستند که سیرشان [ صفحه 172 ] بر مجراي هواي فطري و طبیعی آنهاست [و پیمبران عظام میآیند که آنها را بحیاض ایمان
بخدا و اعتقاد بروز جزا برگردانند] و لکن آنان پس از آن مختلف میشوند [و راههاي متعدد و جداگانهاي هر یک پیش
میگیرند پارهاي مؤمنند و بهدایت باقی و برخی گمراهاند و از حدّ خارج، زیرا در آدمیان داعیههاي خیر و شر بسیار است
[فمنهم شقیّ و سعید] و اگر حکم أزلی از جانب پروردگار تو در عالم قضا سبقت نگرفته و صادر نشده بود [که قضاوت بین
حق و باطل بروز حشر و حساب محوّل شود] هر آینه در همین عالم بین آنها در آنچه باعث اختلاف آنها بود قضاوت
میفرمود. و بتفسیر دیگر- [پارهاي از علماء چنین تفسیر کردهاند که:] مردم جز امّت واحدهاي بر اسلام [که دین حنیف و دین
فطرت و تشریع آن بر وفق طبیعت بشري است] نبودند و شرك و فروع شرك جهالتی حادث و ضلالتی مبتدع و اختراعی بود
که سبب اختلاف شد و اگر حکم محکم پروردگار تو نبود [که قضاوت بروز رستاخیز افتد] بین آنها در آنچه اختلاف
میکردند در همین عالم قضاوت میشد [و مخالف نابود میگردید].
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 20
اشاره
149- وَ یَقُولُونَ لَو لا أُنزِلَ عَلَیهِ آیَۀٌ مِن رَبِّهِ فَقُل إِنَّمَا الغَیبُ لِلّهِ فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرِینَ [ 20 ] -قرآن- 1
تفسیر معانی-
اشاره
. [کافران و مشرکان مکّه علاوه بر جنایات و گفتارهاي جهل آمیز که گاهی نزول وحی بر بشري مانند خود را موجب اعجاب
قرار میدادند و گاهی قرآنی غیر اینکه قرآن یا تبدیل آنرا خواستار میشدند یا پرستش سنگ و چوب را بر پرستش خداي واحد
ترجیح داده و آنها را شفیعان خود میشمردند و موجب تقرب خویش در نزد خدا میدانستند اینکه گفتار بود که:] [ صفحه
-20 میگفتند: چرا آیت [عذاب یا معجزهاي غیر از آیات باقیات بیّنات قرآنی مانند عصاي کلیم و غیره] از جانب [173
پروردگارش بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل نمیشود [که مردم از راه اضطرار و ناچاري بصدق قول او معترف گشته ایمان
بیاورند] بنابرین بآنها بگو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله در جوابشان که فقط غیب مختص بخداست [و کسیرا باسرار و رموز
عالم غیب دسترس نیست و آنکس که فقط او عالم بامور نهانی است و مصالح خلق را قبل از ایجاد آنها میداند او خداست که
هیچ چیز بر او پنهان نیست آنچه را بداند فرستادنش صلاح است میفرستد و آنچه که نازل کردنش مصلحت نیست نازل
نمیکند و لذا معجزه و آیتی که بمیل شما باشد نازل نمیفرماید و باقتراح شما فعلی از او ناشی نمیگردد و موکول بموقع
مناسب آن است که مصلحت خود او اقتضاء فرماید و منهم فقط رسولی از جانب او هستم که آنچه نازل شود بشما برسانم و
تبلیغ نمایم و نمیدانم بمن و بشما چه خواهد شد] بنابرین منتظر حکم و قضاء او در باره خودتان باشید [انتظار عقاب خدائیرا
بقهر و قتل در دنیا و آتش دوزخ در آخرت] منهم با شما در زمره منتظرین خواهم بود که بنگرم در باره من چه تقدیر گشته
است [میدانم که خداوند بوعده خویش که نصرت و پیروزي دین است وفا خواهد کرد و منتظر آن هستم شما هم منتظر باشید
مشرکان » که ذلّت کافران را بنگرید منهم منتظر هستم که عزّت مؤمنان را ببینم]. - صاحب تفسیر مجمع البیان رحمه اللّه فرماید
گفتند چرا آیتی از جانب پروردگار بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل نمیشود که مردم مضطرّ و ناگزیر از معرفت بصدق
رسالت او شوند و با آن آیت محتاج بنظر و استدلال نشوند و آنها معجزهاي که دال بر صدق او باشد خواستار نشدند زیرا
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله معجزه دالّ بر نبوّت خود را براي آنها آورده بود خدا هم آنها را بخواهش و درخواستی که کردند
ملجأ و مضطر نساخت زیرا تکلیف مانع اضطرار بمعرفت است و غرض از تکلیف آماده شدن براي ثواب است و اگر معرفت
[ صفحه 174 ] « ضرورة و از راه ناچاري باشد مستحقّ ثواب نمیشوند و اگر چنین میشد اینکه کار نقض غرض بود. پایان
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 21 تا 23
اشاره
وَ إِذا أَذَقنَا النّاسَ رَحمَۀً مِن بَعدِ ضَ رّاءَ مَسَّتهُم إِذا لَهُم مَکرٌ فِی آیاتِنا قُلِ اللّهُ أَسرَعُ مَکراً إِنَّ رُسُلَنا یَکتُبُونَ ما تَمکُرُونَ [ 21 ] هُوَ
الَّذِي یُسَ یِّرُکُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ حَتّی إِذا کُنتُم فِی الفُلکِ وَ جَرَینَ بِهِم بِرِیحٍ طَیِّبَۀٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتها رِیحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ المَوجُ
مَّکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُم أُحِیطَ بِهِم دَعَوُا اللّهَ مُخلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِن أَنجَیتَنا مِن هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرِینَ [ 22 ] فَلَمّا أَنجاهُم إِذا
ِ
مِن کُل
یّا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّما بَغیُکُم عَلی أَنفُسِکُم مَتاعَ الحَیاةِ الدُّنیا ثُمَّ إِلَینا مَرجِعُکُم فَنُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم
ِ
هُم یَبغُونَ فِی الأَرضِ بِغَیرِ الحَق
ذوق یعنی چشیدن که ادراك طعم شیء بدهان باشد و بطور مجاز در غیر دهان استعمال « أَذَقنَا » 752- تَعمَلُونَ [ 23 ] -قرآن- 1
یعنی آنها را در « إِذا لَهُم مَکرٌ فِی آیاتِنا » از مادّه ضرّ است که بمعنی زیان و بیماري است و مقابل آن سرّاء است « ضَ رّاءَ » میشود
دفع آیات ما و طعن بر آنها حیلهگري است و مکر عبارت از تدبیر پنهانی است در باره کسی بطوریکه آنکس نه گمان آنرا
ببرد و نه منتظر و متوقع آن باشد و مکر هم حسن دارد و هم سیّئ یعنی مکر نیک و بد هر دو هست ولی بیشتر در حیله بد
235 -قرآن- - 120 -قرآن- 203 - 11 -قرآن- 111 - تسییر بمعنی انتقال از مکانی بمکان دیگر -قرآن- 1 « یُسَیِّرُکُم » استعمال میشود
کشتی « الفُلکِ » 553-538 [ صفحه 175 ] است و مجرّد آن سیر است که بمعنی حرکت است شخصا یا بوسیله مرکب سواري
یعنی وزش قوي و شدید که بهر چیز بوزد آنرا بشکند عصف الریح « عاصِفٌ » است و مفرد و جمع در آن متساوي است
أصل بغی بمعنی طلب است مازاد بر حد اعتدال که منجرّ بظلم و فساد شود بغی یبغی « یَبغُونَ » یعصف عصفا اي اشتد فی هبوبها
96 -قرآن- - أي رجوعکم. -قرآن- 86 « مَرجِعُکُم » اي تمتّع یعنی بهره و لذّت « مَتاعَ » اّي بالباطل
ِ
« بِغَیرِ الحَق » بغیا اي ظلم و فسد
21 - و چون بمردم لذّت رحمت [یعنی 462- 416 -قرآن- 449 - 393 -قرآن- 407 - 265 -قرآن- 375 - -156-147 قرآن- 254
صحّت و امنیت و وسعت] را بعد از آنکه دچار ضرّاء [یعنی بیماري و ناامنی و شدّت و بلاء] شده باشند بچشانیم بلافاصله و
ناگهان [بجاي حمد و شکر با آنکه] هنوز غبار شدّت و سختی از سرّ آنها برطرف نشده است] در مقام مکر و حیله در ردّ آیات
ما [بهر وسیله که بتوانند از شبهه یا مغالطه در مناظره یا مسخره و استهزاء و اسباب چینی] برمیآیند [مثلا چون بعد از
خشکسالی و قحطی باران بآنها بدهیم گویند چون در فصل باران هستیم باران براي ما بارید و چون مکروهی آنها را فرا گیرد
و نجات یابند گویند تصادفی بود و اتّفاقا نجات یافتیم چنانکه فرعون و قومش چنین کردند و مشرکان مکّه هم بعد از گفتاري
بقحط و خشکسالی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله درخواست رفع بلاء کردند و خداوند هم دفع بلا فرمود و بنابر حدیث
مروي از عبد اللّه مسعود اینکه پیش آمد بر کفر و جحود و مکر و فساد آنها افزود] [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله بآنها بگو
مکر خدائی [یعنی عقوبت و مجازات الهی] سریعتر و زودتر [اثرش از مکر و حیله آنان] ظاهر خواهد شد زیرا مأمورین و
فرستادگان ما [که فرشتگان حافظان أعمال و أقوال بندگان و کرام الکاتبین هستند] سوء تدبیر و مکر و حیلههائی که
میاندیشید و بجا میآورید ثبت و ضبط میکنند و در دفتر أعمال شما مینویسند [و کردار پنهانی و أعمال مخفیانه شما بر حفظه
22 - او [خداي تعالی عزّ [ از فرستادگان ما پوشیده نیست، چه رسد بخداي شما که عالم السرّ و الخفیّات است]. [ صفحه 176
اسمه] کسی است که شما را قدرت بر سیر و حرکت میدهد که در خشکی [بوسیله دواب و سایر آلات نقلیّه] و در دریا
[بوسیله زورق و کشتی] طیّ مسافت کنید تا اینکه چون در دریا سوار کشتی باشید و کشتی هم سواران خود را بوسیله باد نرم و
امید بخشی ببرد، آنان باین باد و سیر آرام کشتی خشنود و مسرور میشوند امّا ناگهان چون باد شدیدي کشتی را درگیرد و از
هر سو موج دریا [از چپ و راست و از پیش و پس] آنها را فرا گیرد و سواران کشتی یقین کنند که امواج آنها را احاطه کرده
و نزدیک بهلاکتند [در اینحال] خدا را از روي اخلاص در اعتقاد میخوانند [و براي دفع بلاء باو ملتجی میشوند و بتها و
شرکائی که براي خدا قرار میدادند از یاد میبرند، چون میبینند که از آنها سودي حاصل نیست و در شداید و اهوال جز خداي
واحد نجات بخشی نیست و لذا میگویند:] پروردگارا سوگند یاد میکنیم که اگر ما را از اینکه شدّت و مهلکه نجات
بخشیدي شرط میکنیم که البتّه از شکرگزاران نعماي تو باشیم. 23 - و چون خداوند آنها را [از اینکه محن و فتن] نجات
بخشد و خلاصی دهد [و دعاي آنها را سریعا مستجاب فرماید] بلافاصله در روي زمین بناحقّ شروع بفساد و تباهکاري میکنند
[و دست بظلم و جور نبست بانبیاء و خداپرستان میگشایند و بمعاصی و نافرمانی خدا اشتغال مییابند]. اي مردم [یاغی باغی
تبهکار] جز اینکه نیست که شما هر چه میکنید بخود میکنید بغی و فساد شما بر زیان خودتان است [و وبال آن عاید خود
شما میشود و عمل شما بخودتان برگشت میکند] بهرمندي و تمتع شما همین بهره اندك زندگانی [چند روزه فانی] دنیاست
[زندگانی و لذات آن از بین میرود و عقوبات آن براي آخرت شما باقی میماند] سپس رجوع و برگشت شما در آخرت بسوي
ماست و در آنجا شما را بآنچه [در دنیا] کردهاید آگاه و با خبر خواهیم ساخت [و جزاي کردار و کیفر أعمال خویش را
خواهید یافت.] [ صفحه 177 ] [سعدي ره چه نیکو گوید:] [رعیّت چو بیخاند و سلطان درخت || درخت اي پسر باشد از بیخ
سخت مکن تا توانی دل خلق ریش || و گر میکنی میکنی بیخ خویش گر انصاف پرسی بدأختر کس است || که در
راحتش رنج دیگر کس است نماند ستمکار بد روزگار || بماند بر او لعنت پایدار]
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 24
اشاره
إِنَّما مَثَلُ الحَیاةِ الدُّنیا کَماءٍ أَنزَلناهُ مِنَ السَّماءِ فَاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الَأرضِ مِمّا یَأکُلُ النّاسُ وَ الَأنعامُ حَتّی إِذا أَخَذَتِ الَأرضُ زُخرُفَها وَ
ازَّیَّنَت وَ ظَنَّ أَهلُها أَنَّهُم قادِرُونَ عَلَیها أَتاها أَمرُنا لَیلًا أَو نَهاراً فَجَعَلناها حَصِ یداً کَأَن لَم تَغنَ بِالَأمسِ کَ ذلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَومٍ
یعنی شتر و گاو و گوسفند جمع نعم و اگر شتر در جمله آنها نباشد أنعام گفته « الَأنعامُ » . 387- یَتَفَکَّرُونَ [ 24 ] -قرآن- 1
شبیه « حَصِ یداً » اي زینتها- زخرف کمال خوبی هر خیر است « زُخرُفَها » نمیشود و در اینکه آیه انعام شامل همه بهائم میباشد
گوئی که دیروز در آنجا مقیم نبوده است غنی یغنی بالمکان اي لبث و « کَأَن لَم تَغنَ بِالَأمسِ » بآنچه که از ریشه درو شده باشد
24 - جز اینکه نیست که مثل و صفت زندگانی 306- 228 -قرآن- 275 - 170 -قرآن- 218 - 13 -قرآن- 159 - أقام به. -قرآن- 1
دنیا و شباهتش [در سرعت انقضاء و زوال و فناء نعیم و خوشیهاي آن] مانند آب [بارانی] است که از آسمان فرو میریزیم [و
پس از نزول] روئیدنیهاي زمین بآن آب [ صفحه 178 ] مخلوط میگردد از آنچه مردم میخورند [مانند حبوبات و سبزیها و
میوهها] و از آنچه چهارپایان و سایر جانوران میخورند [مانند علف و یونجه و سایر انواع چمنها و شبدرها] تا آنکه زمین [سبزي
و طراوت و بهجت] میگیرد [و در دیده بینندگان [بأنواع و اشکال و الوان مختلفه] زینت و آرایش مییابد و أهل و صاحبان آن
اراضی و مالکان آنها گمان میبرند که قادر بر انتفاع از آنها هستند [و میتوانند آنرا درو کرده و محصول و غلّه آنرا بردارند] در
چنین حال بناگاه بشب یا بروز عذاب یا فرمان ما بخرابی آن مزرعه در رسد و آنرا چنان مانند زمین درو شده سازد که قبلا
روئیده و موجود نبوده است. بدین بیان و تفصیل ما آیات کونیّه و قرآنیّه را براي مردم متفکّر [و واقف بر معانی] شرح میدهیم
[زیرا آنها هستند که از اینکه معانی سود میبرند و بفناء و زوال و بیبقائی دنیا متوجّهند و از آن عبرت میگیرند و بآن متّعظ
میشوند].