گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد چهارم
[سوره یونس [ 10 ]: آیات 25 تا 27



اشاره
وَ اللّهُ یَدعُوا إِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهدِي مَن یَشاءُ إِلی صِ راطٍ مُستَقِیمٍ [ 25 ] لِلَّذِینَ أَحسَ نُوا الحُسنی وَ زِیادَةٌ وَ لا یَرهَقُ وُجُوهَهُم قَتَرٌ وَ
لا ذِلَّۀٌ أُولئِکَ أَصحابُ الجَنَّۀِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 26 ] وَ الَّذِینَ کَسَ بُوا السَّیِّئاتِ جَزاءُ سَیِّئَۀٍ بِمِثلِها وَ تَرهَقُهُم ذِلَّۀٌ ما لَهُم مِنَ اللّهِ مِن
[ 483 [ صفحه 179 - عاصِمٍ کَأَنَّما أُغشِیَت وُجُوهُهُم قِطَعاً مِنَ اللَّیلِ مُظلِماً أُولئِکَ أَصحابُ النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 27 ] -قرآن- 1
اي المثوبۀ الحسنی یعنی ثواب و أجر نیکوتر و حسنی مؤنث أحسن « الحُسنی » یعنی خانه سلامت که بهشت است « دارِ السَّلامِ »
اي لا یلحق و رهق اي قارب و لحق، غلام مراهق اي لحق بالرجال یعنی جوانی که قریب بمرد بودن است و « لا یَرهَقُ » است
« قَتَرٌ » ملحق بمردان شده است و بمعنی غشیی یعنی پوشیده شد نیز آمده است و لا یرهق یعنی پوشیده نمیشود و فرا نمیگیرد
اي الأفعال السیّئات یعنی کارهاي بد و گناه و آن از صفاتی « السَّیِّئاتِ » خواري « ذِلَّۀٌ » یعنی گرد و غباري که در آن سیاهی باشد
18 -قرآن- - اي غطّیت و البست یعنی پوشیده شده و فرا گرفته است. -قرآن- 1 « أُغشِیَت » است که جاري مجراي اسماء است
599- 483 -قرآن- 588 - 460 -قرآن- 468 - 401 -قرآن- 451 - 151 -قرآن- 393 - -65-55 قرآن- 138
تفسیر معانی-
اشاره
-25 و خداوند یکتا [عزّ اسمه] دعوت میکند [خلایق را] بمنزلگاه سلامت و بهشت عدن [که آنجا مصون از هر گونه مکروه و
آفتی است و نیز سلام از أسماء ذات مقدّس أحدیت است و دار السلام خانه اوست و بهشت را از آنرو دار السلام نام است که
در آنجا هر یک بدیگري سلام میدهند و فرشتگان نیز بر آنها سلام و تحیت و تهنیت میگویند و پروردگارشان هم بر آنها
و دعوت او بدار السلام و أمر او بایمان براي همه آفریدگان و « وَ تَحِیَّتُهُم فِیها سَلامٌ » سلام میفرستد چنانکه در آیه دیگر فرماید
بندگان دعوت و أمري عامّ است و از آنها ایمان و عمل صالح خواهان است و اینکه دو است که آنها را بدار السلام واصل
میگرداند] و نیز خداست که هر کس را بخواهد و مشیتش تعلّق بگیرد بسوي صراط مستقیم [بوسیله توفیق و الطاف خویش]
موفق میسازد و هدایت و رهبري میفرماید [و صراط مستقیم همان ایمان و راه بهشت سعادت است که مؤمنان سالک آن راه
477 - باید دانست که هدایت بر دو نوع است - هستند و کافران از آن عدول کرده راه دوزخ را پیش گرفتهاند.] -قرآن- 445
یکی هدایت دلالت و ارشاد و آن براي جمیع بندگان است [که همان دعوت باسلام باشد و عامّ است] و دیگري هدایت توفیق
و آن خاص است که هر کس را اراده کند و بخواهد بصراط مستقیم هدایت [ صفحه 180 ] مینماید یعنی هر کس را بخواهد
بآن موفق مینماید. 26 - پاداش کسانیکه کردار نیک و گفتار نیک و پندار نیک داشتهاند و فرمان خدا را بردهاند [و اعمال
خود را از ریا و دلهاي خود را از غیر خداي تعالی خالص و خالی ساختهاند] حالت نیکو و منزلت نیکو و ثواب نیکوست [و آن
حالتی است که جامع لذات و نعمات الهی است علی ما یکون و افضل ما یمکن] و زیاده بر آن پاداش استحقاقی [از راه فضل]
و بقولی زیاده عبارت از « فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها » احسان مضاعف هم میشود [و اینکه زیاده ده برابر آنقدر استحقاقی است که فرمود
لقاء و نظر بوجه اللّه الکریم است] و چهرههاي بهشتیان را نه غبار و دود تیرهاي میپوشاند و نه اثر ذلت و خواري در آنها
27 - و کیفر 498- هویداست، اینکه جماعتند که أهل بهشتند و در آنجا بطور جاودان و همیشگی خواهند ماند. -قرآن- 473
آنانکه مرتکب أعمال بد [یعنی شرك و گناه] شدهاند بمانند کردارشان و بقدر استحقاقشان داده میشود [نه از آن کاسته و نه
بر آن افزوده خواهد شد زیرا در باره آنها معامله بعدل میشود و عقاب علاوه بر قدر استحقاقی ظلم است و مثل در آیه مبارکه
همان مقدار مستحقّ به است بدون زیاده و کاست] و آنانرا غبار تیره خواري و ذلّت فرا خواهد گرفت و براي ایشان حافظ و
نگهدار و مانعی از عذاب خدائی نخواهد بود و حالتشان چنان است که چهرههاشان را گوئی قطعهاي از شب تار و تاریک
پوشیده است- اینکه گروه بدکاران و بزهکاران [و مشرکان و منافقان] یاران آتش و أهل دوزخند که در آنجا بطور دائمی و
ابدي باقی خواهند ماند. نظیر اینکه معنی در سوره انعام آمده است که: [مَن جاءَ بِالحَسَ نَۀِ فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها وَ مَن جاءَ بِالسَّیِّئَۀِ فَلا
یُجزي إِلّا مِثلَها] و در سوره عبس فرموده است که: [وُجُوهٌ یَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ ضاحِکَۀٌ مُستَبشِرَةٌ وَ وُجُوهٌ یَومَئِذٍ عَلَیها غَبَرَةٌ تَرهَقُها قَتَرَةٌ
[ 342 [ صفحه 181 - 156 -قرآن- 194 - أُولئِکَ هُمُ الکَفَرَةُ الفَجَرَةُ]. -قرآن- 54
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 28 تا 30
اشاره
[ وَ یَومَ نَحشُرُهُم جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشرَکُوا مَکانَکُم أَنتُم وَ شُرَکاؤُکُم فَزَیَّلنا بَینَهُم وَ قالَ شُرَکاؤُهُم ما کُنتُم إِیّانا تَعبُدُونَ [ 28
ّ
ِ
فَکَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَینَنا وَ بَینَکُم إِن کُنّا عَن عِبادَتِکُم لَغافِلِینَ [ 29 ] هُنالِکَ تَبلُوا کُلُّ نَفسٍ ما أَسلَفَت وَ رُدُّوا إِلَی اللّهِ مَولاهُمُ الحَق
هم با تاء خوانده شده است یعنی در آنجا هر کس در نامه « هنالک تتلوا » - 413- وَ ضَ لَّ عَنهُم ما کانُوا یَفتَرُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
« فَزَیَّلنا » اي اثبتوا و الزموا مکانکم یعنی در جاي خود قرار گیرید و حرکت نکنید « مَکانَکُم » . عملش هر چه قبلا کرده میخواند
تَبلُوا کُلُّ نَفسٍ ما » اي آلهتهم یعنی خدایان آنها « شُرَکاؤُهُم » و جدا میکنیم و قطع رابطه میکنیم تزییل بمعنی تفریق است
اي تختبر کلّ نفس ما قدّمت من عمل یعنی هر فردي بآنچه قبلا کرده است آزمایش میشود بلاه یبلوه بلوا اي اختبره « أَسلَفَت
- 181 -قرآن- 216 - 102 -قرآن- 167 - 13 -قرآن- 90 - اي ضاع و بطل یعنی ضایع و باطل شد و بهدر رفت. -قرآن- 1 « ضَ لَّ »
29 - و روز که تمام خلایق را از مؤمنان و کافران براي حساب گردهم میآوریم پس از آن بآنانکه غیر 388- -252 قرآن- 380
خدا را در پرستش شرکت دادهاند میگوئیم شما و خدایانتان [که شریک در عبادت خدا قرار داده بودید] از جاي خود حرکت
نکنید [بایستید تا در مورد پرسش واقع شوید] سپس بین آنها و بین خدایانشان جدائی میافکنیم [و رابطه و علاقهاي که در دنیا
بینشان بوده قطع [ صفحه 182 ] مینمائیم] و آن شرکاء یعنی خدایان معبود مشرکان [که شیاطین یا ملائکه یا بتها بودهاند بامر
خدا بنطق میآیند] گویند شما در دنیا ما را پرستش نمیکردید [بلکه در حقیقت هواهاي نفسانی خود را میپرستیدید چه حق
عبادت و انحصار عبادت بیک معبود است نه خدایان متعدّد ما از شما و عبادتتان بیزاریم]. 29 - خداوند یکتا [عزّ اسمه] [داناي
بحال ما و حال شماست] و براي شهادت و گواهی بین ما و بین شما کافی است زیرا ما از عبادت شما غافل و بیخبر بودیم
[یعنی نه مشعر بآن بودیم و نه حس میکردیم و نه شما را مجبور بآن کرده بودیم]. 30 - در آنمقام [روز رستاخیز] است که هر
فردي [از عابد و معبود و ظالم و مظلوم] آنچه را در زندگانی دنیا کرده و هر خیر و شري که از او ناشی شده است در آنجا
آزمایش میکند و هر نفسی به نتیجه أعمال خود از خوب و بد میرسد و جزاي آنرا بالمعاینۀ میبیند و بسوي خدا برمیگردند
و مرجعشان خداست و مولا و مالک و حاکم حقیقی آنها حق است و آنچه را که بغیر از خدا جعل کرده و بدروغ تهیه کرده
بودند ضایع و باطل میگردد.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 31 تا 33
اشاره
وَّ مَن
ِ
قُل مَن یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ أَمَّن یَملِکُ السَّمعَ وَ الَأبصارَ وَ مَن یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ وَ یُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَی
إِّلَّا الضَّلالُ فَأَنّی تُصرَفُونَ [ 32 ] کَذلِکَ
ِ
یُدَبِّرُ الَأمرَ فَسَ یَقُولُونَ اللّهُ فَقُل أَ فَلا تَتَّقُونَ [ 31 ] فَذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمُ الحَقُّ فَما ذا بَعدَ الحَق
یعنی پس بکجا « فَأَنّی تُصرَفُونَ » 450 [ صفحه 183 ] از که - حَقَّت کَلِمَۀُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ فَسَ قُوا أَنَّهُم لا یُؤمِنُونَ [ 33 ] -قرآن- 1
اي ثبتت یعنی حق و ثابت و برقرار است « حَقَّت » ! رو میکنید از راه حق و راستی بگمراهی یا از ایمان بکفر برمیگردید
192- 137 -قرآن- 182 - 31 -قرآن- 128 - یعنی کسانیکه از دین و شریعت خارج گشتند فسق یفسق فسقا. -قرآن- 1 « فَسَقُوا »
تفسیر معانی:
اشاره
-31 [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله در مقام احتجاج بر حقانیّت توحید و بطلان شرك] بگو آیا کیست که شما را از آسمان و
زمین روزي میدهد! [از هر دو یا از هر یک براي شما توسعهایست زیرا ارزاق شما یا باسباب آسمانی حاصل میشود یا بموادّ
زمینی دست میدهد، از آسمان بوسیله باران و أثر آفتاب و کواکب و از زمین بیرون آمدن انواع میوهها و سبزیها و حبوبات] یا
کیست که متصرف و مالک در آفرینش گوشها و چشمهاي آفریدگان است [و کیست که آنها را از آفات مصون و محفوظ
میدارد! و اینکه دو چیز که طریق علم و ادراك مخلوق است آفریده و نگهداري میفرماید!] و کیست که زنده را از مرده
بیرون میآورد و مرده را از زنده خارج میسازد! [از نطفه حیوان و انسان و از حیوان و انسان نطفه و از مرغ تخم و از تخم مرغ
بوجود میآورد یا اگر تعبیر بموت و حیات معنوي شود یعنی کیست که از کافر مؤمن را و از مؤمن کافر را ایجاد میفرماید!] و
کیست که تدبیر أمر جهان و جهانیان [علوي و سفلی جسمانی یا روحانی مینماید و تصرّف در عالم کون] میفرماید [و
کیست که صاحب اینکه نظام محکم متقن در هر چیز است که [و فی کلّ شیء له آیۀ تدلّ علی أنّه واحد!] [پاسخ آنها از اینکه
پرسشهاي پنجگانه اینکه است که بلا تأخیر و بلافاصله] میگویند فاعل تمام اینها خداست [و اینکارها مختصّ باوست زیرا
بواسطه کمال وضوح مجالی براي مکابره ندارند و خواهی نخواهی معترفند که اینکه أفعال در قدرت هیچ کسی غیر او نیست].
در اینصورت [با اعتراف باین معنی] بآنها بگو با اینکه اینکه را میدانید چرا از عقاب و عذاب او پرهیز نمیکنید [و بعبادت غیر
او که هیچ سود و زیانی [ صفحه 184 ] براي شما ندارند خود را مشرك و بزهکار مینمائید]. بفهم متقدّمین از مفسّرین چنین
میآمد که نطفه و تخم مرغ میته است و جانی در آن نیست اینکه فهم باین اعتبار که اگر نطفه یا بیضه را جان باشد حیات
مخصوصه ایست که در آنحرکت و نموّي نیست درست و صحیح است ولی علماء جدید گویند که در نطفه و بیضه و حتّی در
تخمی که بزمین افشانده میشود حیات هست و براي مثل صحیح در آیه مبارکه غذاء است مثلا نان که پس از داخل شدن در
آتش تنور بلا شک میّت است و آن در بدن انسان بدل بخون میشود و از خون منی ساخته میشود و اینکه منی حیّ از غذاء
میّت بیرون میآید و فضلاتی که از انسان و نبات خارج میفرماید میّت است و از حیّ خارج میگردد و مراد از تمام اینها اثبات
قدرت کامله حق سبحانه و تعالی است که او خالق موت و حیات است. 32 - بنابرین پروردگار حق و حقیقی شما اینست [که
توصیف او شد نه آنها که شما شریک او میسازید، اوست پروردگار حقیقی شما و اوست که مستحق پرستش است و ربوبیّت
او بر حقّ و بذاته ثابت است زیرا اوست که شما را بوجود آورده و زنده داشته و روزي میدهد و تدبیر أمر شما را مینماید نه
و چون او پروردگار حق شماست و شکّی نیست که او مستحق پرستش « هو الحیّ القیّوم لا إله إلّا هو و لا معبود سواه » غیر او
است پس بعد از حق [یعنی بعد از انصراف و دوري از حق] جز گمراهی [یعنی وقوع در گمراهی] چیز دیگري متصوّر نیست
[و بین آنها واسطهاي نمیباشد و چون ثابت شود که پرستش او ثابت است پرستش ما سواي او هم ثابت میشود که گمراهی و
بطلان است] در اینصورت و چون أمر چنین است پس شما بکجا میروید! [و چگونه از حق بباطل عدول و از هدایت بضلالت
متحوّل و از عبادت حقّ رو گردان و بپرستش باطل رو میآورید!]. 33 - مانند همین قسم که ربوبیّت براي خداوند حق و ثابت
[ است [و پس از حق جز ضلال نیست] همین قسم هم کلمه پروردگار تو [اي رسول ما محمّد صلّی اللّه علیه و آله [ صفحه 185
یعنی حکم و قضاي او [که عذاب و عقاب ربّ است] بر آنکسانیکه تمرّد کردند و از حدّ صلاح و عدل خارج شدند حق و
ثابت است و تغییر بردار نیست زیرا آنها ایمان نمیآورند [و بآنچه خداوند بر زبان پیمبران نازل فرموده است تصدیق ندارند و
بجهت کفرشان مستحق کیفر و عقاب میباشند]. شیخ بزرگوار صاحب تفسیر مجمع البیان ره گوید: در آیه دلالتی بر توحید و
حسن محاجّه در دین است زیرا خداي سبحانه باین آیه با مشرکین احتجاج فرموده است و نیز آیه دلالت بر اینکه دارد که آنها
هر چند مشرکند اقرار بخالق حقیقی دارند زیرا جمهور عقلاء مقرّ بصانعاند جز گروه قلیلی از ملحدین فلاسفه و بنابراین
کسانیکه اقرار بصانع دارند دو صنفاند- موحّد و مشرك- موحّد معتقد است که صانع یکیست و غیر او کسی مستحق عبادت
و پرستش نیست مشرك هم دو گروه است: یکی جماعتی که در ملک خدا شریکی قائلند که با او ضدّیت و مقابله میکند و
بفاعل خیر و شرّ و یزدان و اهرمن معتقدند آنها ثنویه و مجوسند و بین آنها هم اختلاف است بعضی براي خدا شریک قدیم
ثابت میکنند مانند مانویّه. و بعض دیگر شریک محدث مانند مجوس. دیگر جماعتی که در حکم و ملک خدا شریکی قرار
نمیدهند و لکن دیگري را در پرستش او شریک میسازند و او را واسطه بین خود و صانع میدانند و اینها اصحاب توسطاتاند.
در بین اینکه جماعت هم اختلاف است بعضی وسائط را اسباب و أجسام علوي میدانند مانند ستارگان و آفتاب و ماه و هیاکلی
از آنها میسازند و میپرستند. و بعضی دیگر واسطه را أجسام سفلی میدانند مانند أصنام و بتها و آنها را در نزد خدا شفیع
[ میشمارند تعالی اللّه عمّا یقولون علوّا کبیرا. [ صفحه 186
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 34 تا 36
اشاره
قُل هَل مِن شُرَکائِکُم مَن یَبدَؤُا الخَلقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اللّهُ یَبدَؤُا الخَلقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنّی تُؤفَکُونَ [ 34 ] قُل هَل مِن شُرَکائِکُم مَن یَهدِي
أَّحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لا یَهِدِّي إِلاّ أَن یُهدي فَما لَکُم کَیفَ تَحکُمُونَ [ 35 ] وَ ما
ِ
أَّ فَمَن یَهدِي إِلَی الحَق
ِ
قُّلِ اللّهُ یَهدِي لِلحَق
ِ
إِلَی الحَق
اي تصرفون من الحقّ « تُؤفَکُونَ » 505- شَّیئاً إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما یَفعَلُونَ [ 36 ] -قرآن- 1
ِ
یَتَّبِعُ أَکثَرُهُم إِلاّ ظَنا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغنِی مِنَ الحَق
إلی الباطل یعنی از حق بباطل میگرائید أفک یأفک افکا یعنی برگردانیدن چیزي از حقیقت آن و خلاف حقیقت رفتار کردن
185 - [نوع و اسلوب دیگري از احتجاج بر ضدّ مشرکان که مقتضی اثبات - 14 -قرآن- 171 - اي لا یهتدي. -قرآن- 1 « لا یَهِدِّي »
توحید و بعث و مذمّت گمان بیاساس است]. 34 - [اي پیامبر گرامی ما] بآنها بگو آیا هیچیک از اینهائی که شما در عبادت
شریک خدا قرار میدهید یا غیر از خدا میپرستید یا آنها را شفیع در نزد خدا میدانید یا در أموال با خدا شریک قرار میدهید و
[میگوئید هذا للّه و هذا لشرکائنا] قادر نیستند که ایجاد خلق کنند و دوباره پس از مرگ آنرا بر گردانند! [اگر در جواب با
اینکه برهان واضح عناد کنند و ساکت بمانند یا بگویند در اینکه شرکاء خواه بت باشد یا ستاره یا فرشته باشد یا بشري از انبیاء
و غیر آنها قادري [ صفحه 187 ] به اینکه کار نیست تو خودت در جواب اینکه سؤال] بگو خداست که ایجاد خلق میکند و
سپس آنرا برمیگرداند [یعنی انشاء میکند و بعد فانی میسازد و دوباره در قیامت عودت میدهد و مورد بازخواست واقع
میسازد، بعلاوه همگان هر ساله میبینید که بقدرت کامله خداي یکتا گیاهان برگشتشان تکرار میشود دانه در زمین میپوسد و
فانی میشود و از آن مجددا برگ سبز بیرون میآید و اعاده حیات میکند بنابرین چرا عقول خود را حاکم قرار نمیدهید و تسلیم
بمبدأ و معاد نمیشوید] پس بکجا رو میکنید و چرا از حق منحرف میشوید [و حال آنکه حق از دواعی فطرت و طبیعت و نظر
سلیم است و عدول از حق از جهل و بر خلاف فطرت آدمی است]. 35 - [ یا محمّد باز هم براي اتمام حجّت بآنها] بگو آیا در
بین آنهائیکه شما در عبادت با خدا شریک میسازید کسی هست که راه خلایق را بآنها بنماید و موجودات را بوظیفشان رهبري
رَبُّنَا الَّذِي » کند [ یا بهدایت طبیعی و فطري یا بتشریع و قانون گذاري یا بتوفیق و منع صوارف یا به تجهیز خلق و تکوین که
یا با نصب دلایل و حجج و فرستادن هادیان برشد و صلاح و خیر و نجات! بناچار بپاسخ « أَعطی کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدي
خواهند گفت که نه چنین کسی نیست پس بجاي آنها بگو] خداست که مردم را هدایت بحق و رشاد و صلاح آنها میکند و
وظایف مخلوق را بآنها تکوینا و تشریعا میآموزد [در اینصورت] آیا کسیکه غیر خود را بسوي حق و رشاد و خیر و فلاح
هدایت میکند سزاوارتر است که آدمی پیروي امر و نهی او را بکند یا کسیکه خودش هدایت نشده است؟ [و آنکه أبدا در
حالی از أحوال هدایت بخیر نشده است آیا قابل پیروي است]! مگر اینکه خودش هدایت شده باشد [یعنی خداي تعالی او را
هدایت کرده باشد] [چنانکه بتهاي جامد را دیگري باید از محلشان حرکت دهد و بمحل دیگري ببرد یا اگر ملائکه و پیمبران
مانند مسیح و عزیر علیه السّلام که هدایت بحقّ و خیر میکنند خود آنها بهدایت و عنایت پروردگارشان سبحانه و تعالی
400- مهتدي هستند و بتربیت او مربّا میباشند که خلق را تربیت و هدایت مینمایند] و با چنین حال [و برهان واضح -قرآن- 338
[ صفحه 188 ] که صریح عقل مقتضی صحت آن و بطلان غیر آن است] شما مشرکان چگونه در پیش خود حکومت و
قضاوت میکنید [و چگونه بجواز عبادت و وساطت و شفاعت آنها در نزد پروردگار با اینکه بعجز آنها معترفید باور
مینمائید]. [عجز و قدرت که هر دو ضدّانند || عقل کی گویدت که یکسانند عجز بر خلق میدارند پوست || قادري بر کمال
حضرت اوست] 36 - [حقیقتی که در آن شکّی نیست آنستکه] بیشتر [اینکه کافران و مشرکان] جز بدنبال ظنّ و گمان در پی
چیز دیگري نمیروند [و مدار فکر و کارشان بر یقین نیست] و برایشان در شرك و انکار بعث و تکذیب رسولخدا صلّی اللّه
علیه و آله جز نوعی از پندار و گمان نمیباشد و بنده خطاهاي پدران خود در عبادت بتها و تقلید پیشینیان و قیاس غائب بر
شاهداند و زندگانی پس از مرگ یعنی پس از خاك شدن بدن و پراکنده گشتن ذرّات آن و نزول وحی بر بشري مانند
خودشان را غریب و عجیب میپندارند و أمر عظیم و دور از یقین گمان میکنند] [و اگر گفته شود اینکه پندار چه میگوید و
چه اثري دارد! جوابش آنستکه:] محقّقا پندار و گمان هیچ کسی را از حق و حقیقت بینیاز و مستغنی نمیسازد [و بطور خلاصه
ظنّ موجب اغناء و اقناع نمیباشد] بدانید که خداوند داناي بکردار مشرکان است [و آنانرا بواسطه پیروي از گمان و اعراض از
یقین و دوري از برهان کیفر خواهد داد].
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 37 تا 39
اشاره
[ اّلعالَمِینَ [ 37
ِ
وَ ما کانَ هذَا القُرآنُ أَن یُفتَري مِن دُونِ اللّهِ وَ لکِن تَصدِیقَ الَّذِي بَینَ یَدَیهِ وَ تَفصِ یلَ الکِتابِ لا رَیبَ فِیهِ مِن رَب
أَم یَقُولُونَ افتَراهُ قُل فَأتُوا بِسُورَةٍ مِثلِهِ وَ ادعُوا مَنِ استَطَعتُم مِن دُونِ اللّهِ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 38 ] بَل کَذَّبُوا بِما لَم یُحِیطُوا بِعِلمِهِ وَ لَمّا
أَن یُفتَري مِن » [ 480 [ صفحه 189 - یَأتِهِم تَأوِیلُهُ کَ ذلِکَ کَ ذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَانظُر کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ الظّالِمِینَ [ 39 ] -قرآن- 1
وَ لکِن » اي افتراء من الخلق یعنی جعل دروغین مخلوق نیست که از ناحیه غیر خدا اختلاق و اختراع شده باشد « دُونِ اللّهِ
و تقدیره: و لکن أنزله تصدیق الّذي بین یدیه یعنی ولی اینکه قرآن آمده است که مصدّق کتب « تَصدِیقَ الَّذِي بَینَ یَدَیهِ
اي و استعینوا بمن شئتم یعنی از هر کس توانائی دارد و بهر کس « وَ ادعُوا مَنِ استَطَعتُم » آسمانی ما قبل و ما تقدم بر خود باشد
اي و لم یأتهم بعد تاویله یعنی هنوز بتأویل آیات آن دست « وَ لَمّا یَأتِهِم تَأوِیلُهُ » خواهانید استعانت کنید و کمک بخواهید
522 [قرآن کریم معجزه باقیه جاویدانی است که دلیل - 380 -قرآن- 490 - 197 -قرآن- 351 - 36 -قرآن- 152 - نیافتهاند. -قرآن- 1
بر صدق رسالت نبیّ أکرم صلّی اللّه علیه و آله است و بدینجهت است که توجّه قرآن کریم چنانکه در بسیاري از آیات
مینگریم باثبات آن است که قرآن از جانب خداي یکتاست و از جانب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیست و فراموش نشود که
قرآن کریم اساس و پایه دین و دستور اسلام و اثبات توحید و حشر و نشر و بلا شک کلام خداست]. 37 - اینکه قرآن [عظیم
الشأن با دلائل اعجاز و حسن نظم و اسلوب و معانی دقیقه و حقایق جامعه و بلاغت و حجّت و تشریع و علم و حکمت و أدب
و سیاست الهیّه و اجتماعیّه و اقتصادیهاي که داراست و اخباري که از گذشته و آینده میدهد] نمیشود و درست نمیباشد و ابدا
در نظر عقل درست و صحیح نمیآید که ساخته و پرداخته فردي از افراد مردم باشد و اختراع و اختلاقی از جانب غیر خدا
باشد [زیرا جز خدا بمانند آن سخن نمیراند] و لذا قرآن از کلام محمّد نیست و فقط وحی از جانب خداست و لکن تصدیق
کننده کتب آسمانی پیش از خود است [و [ صفحه 190 ] شاهد حقّانیّت مراتب منزله در توراة و انجیل و زبور است یا شهادت
میدهد که بشارتی که در کتب قبلی در باره آن داده شده او مصدّق آنهاست یا مصدّق اموري است که در آینده ظهور پیدا
میکند از بعث و نشور و حساب و جزاء] و تفصیلی است از معانی مجمله [از حلال و حرام و أحکام شرعیّه و بیان ادلّهاي که
در امور دین بآن نیازمند میباشند] و با اینکه اوصاف چگونه ممکن است از جانب بشري باشد! شکّی در آن نیست که آن
کتاب نازل شده از جانب پروردگار جهانیان است و غیر او قادر بر آن نیست [یعنی از ظهور حجت و وضوح دلالت
بمثابهایست که هر که در آن ادنی تأمّلی کند از شک در آید و داند که مجال شبههاي در آن نیست و آن معجزي است که
أحدي را قدرت براي آوردن مثل آن نیست و آن کلام خدا و وحیی است که بر رسول خدا محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل
گشته است. و لو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافا کثیرا]. 38 - یا بلکه [کافران] بگویند اینکه قرآن اختراع و افتراء و
اختلاق و جعلی است که محمّد صلّی اللّه علیه و آله نموده است بگو [بآنها اگر امر چنان است که شما میگوئید شما هم أهل
لسان هستید در عربیّت و فصاحت مانند من میباشید پس بطور افتراء و اختلاق] سورهاي مانند قرآن بیاورید [که در نیرو و
استحکام و بلاغت و حسن نظم و قوّت معنی مانند آن باشد] و غیر از خدا هر کس را بخواهید و بتوانید بکمک و اعانت بطلبید
[تا معاضد شما براي معارضه و آوردن سورهاي مانند آن باشد] اگر در دعوي خود صادق باشید و راست میگوئید [که اینکه
افتراء از جانب محمّد است زیرا هر یک از مخلوقات اختراعی بکند غیر او هم مانند آن یا برتر از آن میتواند و فوق کلّ ذي
علم علیم، ولی چون بعجز خودتان پی بردید و دانستید که نخواهید توانست و هرگز هم إلی الأبد نمیتوانید مانند آن بیاورید،
پس بشنوید و رجوع بحق کنید و بخدا و رسولش ایمان آورید]. 39 - بلکه تکذیب [کافران و مشرکان] بسبب آن است که
قرآن را از جمیع وجوه آن نمیدانند و احاطه علمی بآن ندارند [و قبل از فهم آن بتکذیب [ صفحه 191 ] قرآن شتاب میکنند و
تکذیب کلام قبل از احاطه بمعانی آن شتاب عامیانه و جاهلانه است و اگر آنانرا وقوفی بشواهد اعجاز قرآن بود، میدانستند که
غیر ممکن است نظیري براي آن باشد و مخلوق قادر بر اتیان بمثل آن شود مضافا به اینکه که در قرآن تأویلات و مطالبی است
که شناسائی و معرفت آنها بدون رجوع بپیامبر مقدورشان نیست و چون رجوع باو نکردهاند] و تأویل و تفسیر آن براي آنها
نشده است تکذیب میکنند و همین قسم که اینان تکذیب میکنند امّتهاي پیشین و قبل از آنها هم پیمبران خود و رسالت آنها
را تکذیب کردند و ببین فرجام کار آن ستمکاران چه شد [و نظام الهی با آنها و سنّت پروردگار با آنها چه کرد و اینکه سنّت
تغییر پذیر نیست و در تمام امم و ملل جاري و مستمر خواهد بود] : [فَکُلا أَخَذنا بِذَنبِهِ فَمِنهُم مَن أَرسَلنا عَلَیهِ حاصِباً وَ مِنهُم مَن
- أَخَذَتهُ الصَّیحَۀُ وَ مِنهُم مَن خَسَ فنا بِهِ الَأرضَ وَ مِنهُم مَن أَغرَقنا وَ ما کانَ اللّهُ لِیَظلِمَهُم وَ لکِن کانُوا أَنفُسَ هُم یَظلِمُونَ]. -قرآن- 2
248
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 40 تا 44
اشاره
وَ مِنهُم مَن یُؤمِنُ بِهِ وَ مِنهُم مَن لا یُؤمِنُ بِهِ وَ رَبُّکَ أَعلَمُ بِالمُفسِدِینَ [ 40 ] وَ إِن کَ ذَّبُوكَ فَقُل لِی عَمَلِی وَ لَکُ م عَمَلُکُم أَنتُم
بَرِیئُونَ مِمّا أَعمَلُ وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمّا تَعمَلُونَ [ 41 ] وَ مِنهُم مَن یَستَمِعُونَ إِلَیکَ أَ فَأَنتَ تُسمِعُ الصُّمَّ وَ لَو کانُوا لا یَعقِلُونَ [ 42 ] وَ مِنهُم
- [ مَن یَنظُرُ إِلَیکَ أَ فَأَنتَ تَهدِي العُمیَ وَ لَو کانُوا لا یُبصِرُونَ [ 43 ] إِنَّ اللّهَ لا یَظلِمُ النّاسَ شَیئاً وَ لکِنَّ النّاسَ أَنفُسَهُم یَظلِمُونَ [ 44
33 [ صفحه 192 ] یجاهر بالکفر به عنادا. - أي من یؤمن به سرّا و لکن -قرآن- 1 « وَ مِنهُم مَن یُؤمِنُ بِهِ » 536- قرآن- 1
تفسیر معانی
اشاره
- [اینکه آیات تتمّه شهادت براي حقانیّت قرآن و رسالت پیمبر صلّی اللّه علیه و آله است]. 40 - و پارهاي از اینکه جماعت
مشرکان مکذّب، کسانی هستند که باطنا بقرآن ایمان میآورند ولی ظاهرا [از راه عناد و استکبار بخلاف علمی که دارند] آنرا
تکذیب میکنند و پارهاي دیگر از آنها [از راه جهل و تقلید از غیر و بدون معرفت و شناسائی و از جهت کودنی و کمی تدبّر
در شک مانده] و ایمان نمیآورند [و بهمان حال کفر میمیرند] و پروردگار تو داناي بحال تبهکاران و فساد کنندگان در روي
زمین است [که بشرك و ظلم و عصیان و سرکشی تبهکاري میکنند و در دنیا و آخرت آنها را معذّب خواهد ساخت] [و
داناتر است بآنکه کدامیک بر فساد خود دائم و باقی خواهد ماند و کدامیک بازگشت خواهد نمود]. 41 - و اگر [باز با الرام
حجّت یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] ترا تکذیب کردند و گفتار ترا ردّ نمودند [از آنها بیزاري بجو] و بگو کردار من براي
خودم و کردار شما براي خودتان [یعنی جزاي عمل من که تبلیغ رسالت و انذار و تبشیر است عاید خودم خواهد شد و
پروردگارم جزاي مرا خواهد داد و وبال عمل شما هم حقّ یا باطل براي خودتان خواهد بود] شما از آنچه من میکنم بیزار
هستید و منهم از آنچه شما میکنید بیزار هستم [زیرا جزاي عمل بغیر عاملش عاید نمیشود: مرا جز بعمل خودم مؤاخذه
نمیکنند و شما هم جز بعمل خودتان مؤاخذه نمیشوید- عمل من صرف استعداد فطري در استعمال عبودیّت براي قبول فیض
ربوبیّت و همچنین تصدیق و اقرار ببندگی است و جزاي آن بهشت وصل است و عمل شما تباه کردن استعداد در استیفاء لذّات
و شهوات نفسانی و باطل ساختن دل است از قبول فیض إلهی و همچنین تکذیب و انکار است و جزاي آن آتش قطع است و
هر یک از اینکه دو بیزار از دیگري است و در دنیا و آخرت جمعشان با یکدیگر أبدا متصور نیست. [ صفحه 193 ] [طوطیان
خاص را قندي است ژرف || طوطیان عام از آن خود بسته طرف کی چشد درویش صورت زان زکات || معنی است آن نی
فعولن فاعلات از خر عیسی دریغش نیست قند || لیک خر آمد بخلقت گه پسند بال بازان را سوي سلطان برد || بال زاغان را
بگورستان برد] 42 - و از جمله اینکه تکذیب کنندگان کسانی هستند که گوش بسخنان تو فرا میدهند [لکن آنها را تدبّر و
فهمی نیست و قصد فهم مطلب را ندارند بلکه براي ردّ گفتار تست و محبّت دنیا گوش دلشان را پر کرده و شهوات نفسانی
آنها را کر ساخته است و شنیدن سودمند براي مستمع آنستکه بآنچه میشنود تعقّل کند و بمقتضاي آن عمل نماید و إلّا بمانند
کري است که هیچ نمیشنود] و آیا تو اي رسول ما قادر هستی که بگوش کر چیزي را بشنوانی مضافا به اینکه که علاوه بر کر
بودن تعقّل هم نداشته باشد [زیرا چه بسا ممکن است عاقل تفرّسی بکند و اگر گوش و عقل هر دو از بین رفت دیگر امیدي
باصلاح نیست]. 43 - و نیز از جمله اینکه کافران کسانی هستند که بسیماي تو نظر میکنند [و در موقع تلاوت قرآن چشم خود
را بصورت تو میگشایند و لکن نور قرآن و هدایت دین را نمیبینند و دیده بصیرتشان کور است و پناه بخدا که اینکه کوري
از کوري چشم ظاهر بدتر و سختتر است] آیا تو میتوانی بکوران راه نشان دهی ولو آنکه بدانی آنها بینا نیستند: [و چشم
بصیرت و بصر ظاهرشان هر دو نابیناست زیرا چه بسا چیزیرا که کور مستبصر حدس میزند و متفطّن میگردد و بیناي احمق
ادراك نمیکند و چون کوري و حماقت توأم شود باب هدایت بر او بسته شود]. 44 - [بدانید که محقّقا خداوند در هیچ چیز
بمردم ستم نمیکند و لکن خود مردم هستند که بخویشتن ستم میکنند [یعنی نه خداوند، عقول و حواس را از آنها سلب
میکند و نه از حسنات و جزاي طاعاتشان چیزي کم میگذارد ولی خود مردم بارتکاب منهیّات و قبایح بخود ظلم میکنند و
خود را مستحقّ آتش کرده و یا پاداش خود را کاهش میدهند]. [ صفحه 194 ] [و یا آنکه خداي تعالی احدي را از انتفاع از
قرآن و دلایل محروم و ممنوع نمیسازد بلکه خود ایشان بخویشتن در اثر ترك نظر در قرآن و استدلال بآن ستم میکنند و ثواب
را از خود دور و عقاب را بخود جلب مینمایند]. آیه مبارکه دلیل بر بطلان قول جبریان است که نسبت هر عملی را بخدا
میدهند و حال آنکه خداوند نسبت هر ظلمی را بخلق خود و اراده خود آنها میدهد. حکیمی گفته است پنج چیز است که
ضایع میشود و بهدر میرود: [ 1] باران در زمین شوره و سنگلاخ. [ 2] چراغ روشن در برابر ضوء آفتاب. [ 3] زن نیکو صورت در
بر مرد کور. [ 4] غذاي نیکو و لذیذ در سفره مریض. [ 5] مرد عاقل در نزد کسیکه قدر او را نشناسد. و آیات مقدّسه 42 و 43
مؤیّد آن است که شخص کور و کر باطنی بیبهره از قرآن است و از معلّم قرآن. [گفت شاه ما همه صدق و وفاست || آنچه
بر ما میرسد آنهم زماست خواب را بگذار امشب اي پدر || یک شبی در کوي بیخوابان گذر]
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 45
اشاره
وَ یَومَ یَحشُرُهُم کَأَن لَم یَلبَثُوا إِلاّ ساعَۀً مِنَ النَّهارِ یَتَعارَفُونَ بَینَهُم قَد خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّهِ وَ ما کانُوا مُهتَدِینَ [ 45 ] -قرآن-
14 [ صفحه 195 ] یعنی آنها را گرد هم آورد و أصل - اي یجمعهم و الحشر جمع النّاس للحرب -قرآن- 1 « یَحشُرُهُم » 176-1
لغت حشر جمعآوري قشون است براي رفتن بجنگ. 45 - و [یاد آنها بیاور یا آنها را بترسان یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله]
روزي که آنان را [از هر جا بعد از خروج از مقابر] در موقف حساب گرد آوریم [و اینکه جماعت ستمکاران که دنیاي خود را
در لهو و لعب و عبث و فساد ضایع ساخته و بآنچه در آخرت بسود آنها بوده است نظر نداشتهاند] گوئی که [در دنیا یا برزخ]
جز ساعتی [یعنی اندکی و لمحهاي از روز که ساعت متعارف دید و بازدید بین آنها بوده است] مکث و درنگ نکردهاند [زیرا
درنگ در دنیا هر چند طول بکشد در جنب آخرت بمنزله مکث و درنگ ساعتی بشمار میرود و ایّام اقامتشان در دنیا بسبب
سود کمی که بردهاند بسی نظرشان قلیل میآید و بواسطه کمی فائده گوئی جز مختصر، وقتی در دنیا نبودهاند، یا اندك وقتی
بیش در قبور بسر نبردهاند یا بواسطه هول محشر روزگار عمر در دنیا را بسی کوتاه میشمردند] و چون بحشر آیند یکدیگر را
[چنانکه در دنیا بودهاند] میشناسند [سپس چون عذاب را بالمعاینه مینگرند اینکه شناسائی منقطع شده و از همدیگر بیزاري
میجویند و در اینحال] محقّقا آنانکه لقاي خداوند و ملاقات جزاي خدا را تکذیب کرده بودند و دروغ میپنداشتند مغبون
خواهند بود و زیان خواهند داشت و آنها کسانی هستند که در دنیا هدایت نیافته و براه راست نرفته بودند [و چون ایمان را
بکفر و تصدیق را بتکذیب معامله کردهاند در اینکه فروش سودي که نبردهاند هیچ، زیان وافري هم کردهاند و اینک وقت هم
گذشته است و نتیجهاي عایدشان نخواهد گشت]. چه خوش گفت با کودك آموزگار || که کاري نکردیم و شد روزگار [و
[ فقنا اللّه جمیعا إلی ما فیه الخیر] [ صفحه 196
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 46 تا 56
اشاره
أُّمَّۀٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُم
ِ
وَ إِمّا نُرِیَنَّکَ بَعضَ الَّذِي نَعِدُهُم أَو نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَینا مَرجِعُهُم ثُمَّ اللّهُ شَهِیدٌ عَلی ما یَفعَلُونَ [ 46 ] وَ لِکُل
قُضِیَ بَینَهُم بِالقِسطِ وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 47 ] وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 48 ] قُل لا أَملِکُ لِنَفسِی ضَ  را وَ لا نَفعاً إِلاّ
أُّمَّۀٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُم فَلا یَستَأخِرُونَ ساعَۀً وَ لا یَستَقدِمُونَ [ 49 ] قُل أَ رَأَیتُم إِن أَتاکُم عَذابُهُ بَیاتاً أَو نَهاراً ما ذا
ِ
ما شاءَ اللّهُ لِکُل
587 أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنتُم بِهِ آلآنَ وَ قَد کُنتُم بِهِ تَستَعجِلُونَ [ 51 ] ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا - یَستَعجِلُ مِنهُ المُجرِمُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
[ ذُوقُوا عَذابَ الخُلدِ هَل تُجزَونَ إِلاّ بِما کُنتُم تَکسِبُونَ [ 52 ] وَ یَستَنبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ قُل إِي وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنتُم بِمُعجِزِینَ [ 53
[ نَّفسٍ ظَلَمَت ما فِی الَأرضِ لافتَدَت بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَۀَ لَمّا رَأَوُا العَذابَ وَ قُضِیَ بَینَهُم بِالقِسطِ وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 54
ِ
وَ لَو أَنَّ لِکُل
614 هُوَ یُحیِی وَ یُمِیتُ وَ إِلَیهِ - أَلا إِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ أَلا إِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکثَرَهُم لا یَعلَمُونَ [ 55 ] -قرآن- 1
اي قضی بین الرّسول و « قُضِ یَ بَینَهُم » اي رجوعهم یعنی برگشتشان « مَرجِعُهُم » [ 53 [ صفحه 197 - تُرجَعُونَ [ 56 ] -قرآن- 1
اي وقت بیات « بَیاتاً » إن شرطیّه و ما زائدة مزیدة للتأکید « وَ إِمّا » اي بالعدل قسط یقسط و یقسط قسطا اي عدل « بِالقِسطِ » مکذّبیه
عَذابَ » ! اي أ تؤمنون به ألان بعد وقوع العذاب « آلآنَ » یعنی در حال خواب و شبانه گویند: بیّت العدوّ یعنی شبانه حمله کرد
اي و « وَ یَستَنبِئُونَکَ » اي العذاب الخالد یعنی عذاب دائم و جاوید و کلمه خلد مصدر است: خلد یخلد خلودا و خلدا « الخُلدِ
یعنی آنچه از وعد و وعید تذکّر میدهی آیا راست است و « أَ حَقٌّ هُوَ » یستخبرونک. الاستنبآء یعنی طلب نبأ که خبر باشد
یعنی بگو نعم و اللّه إنّه لحقّ: آري بخدا « قُل إِي وَ رَبِّی » ! حقیقتی دارد! یا آیا ادّعاي نبوّتی که مینمائی حقّ و راست است
افتداء: بدل و فدیه دادن چیزي براي دفع موضوع « لَافتَدَت بِهِ » سوگند که راست است و إي بمعنی نعم و آن از لوازم قسم است
یعنی پنهان کردند و بقولی یعنی خالص گردانیدند و « وَ أَسَرُّوا » ناپسند. فداه یفدیه فدیه و فداء- و افتداه افتداء و فاداه مفاداة
14 -قرآن- - اي أخبرونی یعنی بمن خبر دهید و آیا چه دیدید! -قرآن- 1 « أَ رَأَیتُم » پشیمانی « النَّدامَۀَ » بقولی یعنی ظاهر ساختند
489 -قرآن- - 376 -قرآن- 468 - 312 -قرآن- 359 - 212 -قرآن- 304 - 163 -قرآن- 203 - 110 -قرآن- 153 - -63-44 قرآن- 99
1117- 1093 -قرآن- 1103 - 999 -قرآن- 1080 - 862 -قرآن- 985 - 724 -قرآن- 844 - -566-550 قرآن- 702
تفسیر معانی-
اشاره
[کافران و مشرکان که اصراري بر شرك خود داشتند پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در وعیدها و وعدههاي عذابی که
میداد تکذیب میکردند و از روي استهزاء و تکذیب، تعجیل در فرستادن عذاب را میخواستند و بعلاوه بانتظار مرگ رسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله بودند بگمان اینکه چون او وفات فرماید دعوت او هم از بین خواهد رفت و لذا خداي تعالی در ردّ
46 - و اگر ما پارهاي از آنچه بکفّار [از عقوبات دنیوي] وعده [ آنها و محکم ساختن عزم رسول خدا میفرماید:] [ صفحه 198
کردهایم بتو ارائه دهیم [چنانکه در حیات خودت در جنگهاي بدر و حنین ارائه دادیم] یا ترا [قبل از نزول آن عذاب و عقوبت]
بمیرانیم [و بعد از مرگ تو آنها را معاقب سازیم] بهر حال برگشت و رجوع آنها بسوي ماست و پس از همه خداست که گواه
بر أعمال و کردار آنهاست و بر آنچه میکنند آگاه است [و کیفر آنها را خواهد داد و چیزي از ما چه در حیات تو و چه بعد
- از وفات تو فوت نمیشود و از آنها انتقام خواهیم گرفت و لا محاله آنچه وعده کردهایم حقّ است و بآن وفا خواهیم کرد]. 47
[شما اي امّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله بین امم امّت تازهاي نیستید بلکه قانون عامی حکمفرماست که شامل همگان میشود و
آن اینستکه]: هر امّتی و جماعتی را [که بر طریقه واحده و دین واحد هستند] پیامبري است [که خدا او را برانگیخته و رسالتی
باو داده که باید بآنمردم برساند و دعوت بحق نماید و آنها را رهبري کرده بآنچه صلاح معاش و معاد آنان باشد ارشاد کند] و
چون پیمبرشان آمد و ظهور کرد [و اداي رسالت نمود و پیام خود را رسانید جمعی از آنقوم او را تصدیق و گروهی تکذیب
کردند] بین آنها و پیمبرشان بعدل و داد حکومت و قضاوت خواهد شد و بآنها ستم نخواهد گردید [زیرا مقتضی عدالت جزا
دادن فرمانبر و نافرمان است بآنچه که استحقاق دارد بدون کم و زیاد]. و بتفسیر دیگر: [آیه مبارکه مربوط بهمان روز حشر
است یعنی] هر امّتی را رسولی است و چون در روز رستاخیز رسولشان بمحشر آید و در باره آنها شهادت دهد خداوند متعال
بین آنها بعدل و داد حکومت و قضاوت خواهد کرد و هیچکس مورد ظلم و ستم واقع نخواهد شد [نه از ثواب مطیعان چیزي
خواهد کاست و نه بر عقاب و سیّئات عاصیان چیزي خواهد افزود]. [هر کسی از همّت والاي خویش || سود دارد در خور
کالاي خویش] 48 - [مشرکان از راه ردّ و تکذیب و استهزاء] گویند اي مؤمنان اگر [ صفحه 199 ] شما راستگو هستید پس اي
وعده [بعث و قیام ساعت یا عذاب موعود] کجاست و کی خواهد بود!؟؟ 49 - [ یا محمّد بآنها] بگو [منهم بشري مانند شمایم
منتها فرستاده خدایم] من براي خویشتن مالک و قادر و صاحب اختیار زیان و سودي نیستم [که بتوانم از شخص خودم دفع
کنم یا براي خودم جلب نمایم] مگر آنچه را خدا بخواهد [و مرا مالک و قادر بر آن نماید پس براي شما چگونه قادر خواهم
بود و در صورتی که من بر سود و زیان خود ناتوان باشم بر انزال عذاب و شناختن وقت نزول آن ناتوانترم یا آنکه اگر من
براي شخص خود قادر بر چیزي نباشم مگر آنکه خدا مرا قادر سازد پس چگونه قادر بر پیش انداختن رستاخیز و تعجیل در
عقوبت قبل از وقت مقدّر آن توانم بود] [ما شاء اللّه کان و ما لم یشأ لم یکن] [و خداوند سبحانه] براي هر امتی سر رسید مدّتی
[براي بقاء او و هلاك او] قرار داده است [که لا یعلمه إلّا هو یعنی جز ذات مقدّس کبریائی کسی را علم بآن نیست و براي
عذاب تکذیب امم نسبت بپیمبران خود، وقت معلومی است] که چون أجل مضروب و وقت محدود معیّن بیاید نه آنی پس
میافتد و نه آنی پیش میافتد [و در همانوقت است که عذاب نازل و مکذّب بسزاي أعمال و گفتار خود برسد]. 50 - [بآنها]
بگو [اي کسانیکه تکذیب مرا میکنید و تعجیل در عذاب خدائیرا طالبید] بمن خبر دهید [چه میبینید!] اگر عذاب خدائی
شبانه شما را فراگیرد [که در خواب باشید] یا روز نازل شود [که شما مشغول کار و أمر معاش خود هستید] آیا بزهکاران طالب
چه عجلهاي هستند و چه چیز را خواهانند! [ یا آنکه عذاب آخرت را طالب هستند! بهر حال طلب استعجال هر کدام باشد از
حماقت و جهالت است زیرا طالب عجله براي أمر محقّق الوقوع میباشند] 51 - [آیا آنانکه طلب شتاب در نزول عذاب دارند]
پس از وقوع عذاب و یا - آیا در هنگام وقوع عذاب [مقدّر الوقت] و شما مجرمان [که منکر قرآن و خدا و نزول آن عذاب
هستید] در آن هنگام ایمان خواهید آورد! [در آنوقت [ صفحه 200 ] که ایمان شما سودي ندارد بشما گفته میشود] آیا الان و
اینک ایمان میآورید! و حال آنکه [اکنون بسبب حلول عذاب مضطرّ و بیچارهاید] و [قبلا باین عذاب تکذیب و استهزاء
مینمودید] و تعجیل در آنرا میخواستید! - فرق است بین ایمان و تصدیق خالص نسبت بخدا و رسول او و بین ایمانی که
- بالضروره و در موقع ظهور خطر باشد. [چرا ز غیر شکایت کنم که همچو حباب || همیشه خانه خراب هواي خویشتنم] 52
سپس بآنانکه [بسبب کفر و نافرمانی] بخویشتن ستم کردند [و بعوض تصدیق تکذیب و بجاي ایمان کفر آوردند] گفته میشود
که بچشید عذاب دائم ابدي را [پس از عذاب دنیائی] که جز بآنچه خود کسب کرده و بدست آوردهاید کیفر داده نمیشوید
[زیرا خداوند بندگانرا براي ترحّم بآنها آفرید و شما را بسوي رحمت خود خواند و هدایت نمود و ادله فرستاد و شما امتناع
کردید و در کفر باقی ماندید و از گمراهی رخت بیرون نکشیدید و بدست خود براي خود تهیه عذاب کردید پس اینک
جزاي کردهها و گفتههاي خود را ببینید و مزه آنرا بچشید]. 53 - [اي رسول ما] از تو میطلبند که بآنها خبر دهی آیا [آنچه
قرآن و نبوّت و شریعت آورده و یا آنچه از قیامت و عذاب و سؤال و جواب آخرت وعده داده است و تو میگوئی و بکافران
وعید میدهی] خبر صحیح و راست و درست است! [گوئی آنها بر تکذیب خود یقین ندارند- و ما یتّبع أکثرهم إلّا ظنّا] بآنها
بگو آري بحق پروردگارم سوگند که آنها حق و راست و درست است [و شکّی در آن نیست که إنّ عذاب ربّک لواقع ما له
من دافع] [و چون اراده عذاب شما را کند] شما را نمیرسد که او را عاجز کنید و سلب قدرت از او نمائید [ یا از کیفر او فرار
نمائید و از عذاب او رهائی یابید زیرا آفریننده آسمان و زمین را چگونه عاجز توانید کرد و از ملک او بکجا رو میآورید!].
-54 [عذابی را که اینکه کافران تعجیل در نزول آنرا میطلبند و عذابی را [ صفحه 201 ] که در آخرت براي کیفر آنها آماده
است] اگر هر فردي که بنحوي از انحاء [شرك آورده] و ستم کرده است دارائی و خزائن روي زمین از آن او باشد و چون
عذاب را بنگرد، براي نجات خود فدیه بدهد [از او پذیرفته نمیشود] و آنان چون عذاب را ببینند پشیمانی خود را پنهان کنند
[زیرا معتقداند که اظهار حسرت و پشیمانی براي آنها فایدهاي ندارد] یا آنکه پشیمانی خود را آشکار میکنند و گویند [ یا
حسرتا علی ما فرّطت فی جنب اللّه] و در آنوقت بین آنها [یعنی بین مشرکین یا بین ظالم و مظلوم] بعدالت قضاوت میشود و
آنها مورد ظلم واقع نمیشوند [یعنی بستمکاران ظلمی نمیشود بلکه عذاب از مقتضیات ظلمی است که خودشان کردهاند و با هر
کس بآنچه سزاوار است معامله میشود]. اوّلا گفتهاند که اسرار از لغات اضداد است و بهر دو معنی یعنی پنهان کردن و آشکار
کردن هر دو آمده است. ثانیا- از حضرت أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام مروي است که إنّما اسرّوا النّدامۀ و هم فی النّار
کراهیۀ لشماتۀ الأعداء علی أنفسهم یعنی مشرکان یا ظالمان در هنگامیکه در آتشاند پشیمانی خود را مستور و مخفی میدارند
زیرا از شماتت دشمنان بر خویشتن کراهت دارند و آنرا خوش ندارند. 55 - بدانید و آگاه باشید که آنچه در آسمانها و زمین
است مال و ملک او است [او مالک و ما سوي مملوك او هستند و هیچکس قادر بر منع از عقاب او نسبت بمملوك خودش
که استحقاق عقاب دارد نیست و هر طور اراده کند نسبت بایجاد و اعدام و دادن ثواب و عقاب توانا و متصرّف است] بدانید و
آگاه باشید که وعده خداوندي حق و ثابت است [و خلفی در آن نیست و آنچه را از ثواب و عقاب و جزاء و حساب وعده
داده است شدنی است و کلام او صدق و درست است] و لکن بیشتر مردم [بسبب قصور عقلشان و استیلاء غفلت بر آنها]
صحّت اینکه امر و صحّت آنچه را پیامبر براي آنها آورده است نمیدانند. [مانده در تنگناي اینکه مجلس || غیر دنیا ندیده
دیده حسّ [ صفحه 202 ] چشم دل کو که پردهها بدرد || جانب ملک آخرت نگرد مرغ کاو در قفس زبون باشد || چه
شناسد که باغ چون باشد] 56 - اوست که جان میدهد و جان میگیرد [بعد از آنکه بمیرید و بعد از آنکه بوجود آیید] و همگان
[در قیامت] بسوي او برمیگردید [و بجزاي أعمال خود میرسید] [و هیچکس را جز او قدرت و توان مداخله در اینکه امور
نیست] [زنده میسازد از عدم بایجاد و میمیراند از وجود باعدام و بسوي او بر میگردید وجودا و عدما]. در آیه مبارکه
اشارهایست که رجوع بسوي او حتمی است هر چند از راه ناچاري و مرگ اجباري و اضطراري باشد و موت اضطراري بسی
سخت و دردناك است و اگر کسی از روي یقین اینرا بداند مجاهده میکند که قبل از موت اضطراري باختیار خود بمیرد و
خود بخود بسوي مولاي خویش برگردد و از جمیع قیود و اضافات خود را برهاند و باقی ببقاء اللّه گردد [که گفتهاند التوحید
اسقاط الاضافات] و اینرا مرگ نفس و زندگی دل گویند و مرگ اختیاري شیمه آزادگان و احرار اخیار است و مرگ
باضطرار حال غفلت زدگان و أغیار- اوّلی رجوع بوصال است و دوّمی رجوع بفراق [و مولی علیه السّلام فرمود: موتوا قبل أن
تموتوا وزنوا قبل أن توزنوا و حاسبوا قبل أن تحاسبوا.] [مولانا در مثنوي معنوي گوید:] [اي برادر صبر کن بر درد نیش || تا
رهی از نیش نفس گبر خویش هر که مرد اندر تن او نفس گبر || مر ورا فرمان برد خورشید و أبر [نی بگفتهاست آن سراج
امّتان || اینکه جهان و آن جهان چون ضرّتان پس وصال اینکه فراق آن بود || صحت اینکه تن مقام جان بود] [سخت میآید
فراق اینکه ممرّ || پس فراق آن مقرّ دان سختتر چون فراق نقش سخت آید ترا || تا چه سخت آید ز نقاشش جدا] [ صفحه
[203
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 57 تا 58
اشاره
یا أَیُّهَا النّاسُ قَد جاءَتکُم مَوعِظَ ۀٌ مِن رَبِّکُم وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُديً وَ رَحمَۀٌ لِلمُؤمِنِینَ [ 57 ] قُل بِفَضلِ اللّهِ وَ بِرَحمَتِهِ
موعظه و وعظ وصیّت و سفارش بعمل خیر و اجتناب از « مَوعِظَۀٌ » 227- فَبِذلِکَ فَلیَفرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمّا یَجمَعُونَ [ 58 ] -قرآن- 1
فرح و سرور انفعال نفسانی است از نعمتی حسّی یا معنوي که قلب از آن لذّت « فَلیَفرَحُوا » شرّ، رفتار نیک و دوري از بدي است
121- 12 -قرآن- 107 - ببرد و سینه از آن منشرح گردد. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-57 [اي مردم شما را چه شده است که قرآن را تکذیب میکنید و حال آنکه نه بتاویل آن دست یافتهاید و نه احاطه علمی
بآن پیدا کردهاید!] اي مردم [خطاب بهمه مخلوق عموما و بقریش و أهل مکّه خصوصا] حقا براي شما کتابی از جانب
پروردگارتان آمده است که در آن موعظه [یعنی بیان هر چیزي است که ترس و احتراز از آن واجب و یا رغبت و توجّه بآن
لازم است و در آن دعوت بصلاح و ممانعت از فساد است]. [کتابی آمده است که جامع حکمت عملی و کاشف از محاسن
أعمال و مقابح أفعال است] و باعث تشفّی و شفاء عقده است که در سینههاست یعنی باعث آرامش دلهاست [دوائی است که
زایل کننده درد جهل و شک و شرك و غیر آنها از عقاید باطله و فاسده است و کتابی است که جامع حکمت نظري و مزید
دردهاي درونی و باطنی است] و راهنمائی است بسوي حق و یقین و رحمتی است براي مؤمنین [که از زمان نزول آن از
ظلمات گمراهی نجات یافته و بنور ایمان بهرهمند گشتهاند و از طبقات نیران بدرجات جنان ارتقاء یافتهاند و طباع آنها را نسبت
[ صفحه 204 ] بیکدیگر رءوف و عطوف، دلهاي آنان را تطهیر کرده تخم خیر و صلاح در زمین قلوب آنها کشته و رقتی بآنها
عطا کرده است که ترحّم و مهربانی بنوع را بر خود فرض شمارند]. 58 - [ یا محمّد بأصحاب خود و بمردم مسلمان] بگو بفضل
خدا و رحمت او [که انزال قرآن است] باید فرحناك و خرسند شوید و اگر مسرور و خوشحال میشوید باید باین فضل و انعام
و رحمت خوشحال گردید زیرا آن براي شما بهتر است از آنچه اینکه گروه کافران از دارائی دنیا جمع میکنند [و معناي آیه
اینکه میشود که اي مردم اگر بچیزي خوشحال باید بود بفضل و رحمت خداست که اینکه قرآن را نازل کرده و محمّد را براي
هدایت شما فرستاده است باینها باید خوشحال گردید زیرا بوسیله اینکه دو نعیم مقیم دائم را تحصیل میکنید که آن براي شما
از اینکه دنیاي فنا پذیر بیاعتبار نیکوتر و خوبتر است و هر کسیرا سرمایهایست و سرمایه مؤمنان فضل من و هر کسیرا
خزانهایست و خزانه مؤمنان رحمت من است]. [گر شاه را خزانه نهادن بود هوس || درویش را خزانه همین لطف دوست بس]
اولا: در آیه مبارکه جمله [بفضل اللّه و برحمته] را مقدّم بر [فلیفرحوا] داشته تا افاده اختصاص کند یعنی فرح و سرور فقط بسته
بفضل و رحمت اوست و [فاء] در فرمایش [فلیفرحوا] اشاره بسبب فضل و رحمت است در فرح و معنی چنین میشود که: [اگر
در دنیا چیزي مستحق آن است که آدمی بآن فرحناك شود آنچیز فضل خدا و رحمت اوست و جمله [فبذلک] براي تأکید و
تقریر است و اعاده [باء] در [بفضل، برحمته] اشاره باین است که هر یک از آندو جداگانه صلاحیّت دارد که سبب فرح باشد
زیرا خشنودي بفضل و برحمت الهی أفضل و سودمندتر است براي آنان از آنچه از حطام دنیاي فانی گرد میآورند و أنباشته
میکنند چه آنها هستند که جامع سعادت دو سرا و داعی بخیر دنیا و آخرتند [و ابتغ فیما آتاك اللّه الدّار الاخرة ولا تنس
نصیبک من الدّنیا و أحسن [ صفحه 205 ] کما أحسن اللّه إلیک]. ثانیا: حضرت أبو جعفر امام باقر علیه السّلام فرموده است که
فضل خدا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و رحمت او علیّ بن أبی طالب علیه السّلام است و کلبی هم از أبی صالح و او از
إبن عبّاس ره بهمین قسم روایت نمودهاند].
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 59 تا 60
اشاره
قُل أَ رَأَیتُم ما أَنزَلَ اللّهُ لَکُم مِن رِزقٍ فَجَعَلتُم مِنهُ حَراماً وَ حَلالاً قُل آللّهُ أَذِنَ لَکُم أَم عَلَی اللّهِ تَفتَرُونَ [ 59 ] وَ ما ظَنُّ الَّذِینَ
« تَفتَرُونَ » - 325- یَفتَرُونَ عَلَی اللّهِ الکَ ذِبَ یَومَ القِیامَۀِ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضلٍ عَلَی النّاسِ وَ لکِنَّ أَکثَرَهُم لا یَشکُرُونَ [ 60 ] -قرآن- 1
تختلقون و تکذّبون یعنی از خود جعل میکنید و دروغ میگوئید و افتراء را اصطلاحا در تعمّد دروغ استعمال میکنند. -قرآن-
17-4 [و اینکه آیه حجّت دیگري است بر منکران وحی و رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اینکه قرآن از جانب خداست].
-59 [اي پیامبر بآنها] بگو بمن خبر دهید آنچه را خداوند پروردگار شما از آسمان و زمین بشما افاضه میکند و روزیی که
براي اعاشه شما نازل میفرماید و شما [آنرا تبعیض میکنید و تجزیه مینمائید] بعض آنرا حرام و بعض دیگر را حلال قرار
میدهید بگو بآنان آیا خداوند [از طریق وحی] بشما چنین اجازهاي را داده است! یا اینکه از خود جعل کرده و بر خدا دروغ و
افتراء میبندید! [لابد جواب یکی از دو امر است اگر بگوئید باذن خداست و از طریق وحی بر ما نازل گشته شما- که میدانیم
60 - آیا در روز قیامت کسانیکه بر خدا [ منکر وحی هستید- پس جز اینکه نیست که بر خدا دروغ بستهاید]. [ صفحه 206
دروغ میبندند گمانشان چیست! [و در ازاي اینکه افتراء چه بآنها خواهد رسید! و نمیسزد که براي اینکه عمل جز عذاب
شدید و عقاب ألیم گمان دیگري ببرند و آیا گمان میکنند که آنها را بر گناهشان بدون عقاب رها میکنند یا اینکه شریکانی
که آنها براي خدا قرار دادهاند بدون اذن خدا شرعی تدارك کردهاند و روز قیامت شفاعت آنها را خواهند نمود! خیر نه چنین
است و نه چنان و واي بر آنها ...] حقّا که خداوند نسبت ببندگان خود صاحب فضل و احسان است [و جز مکابر و معاند منکر
آن نتواند شد و فقط اوست که جعل شریعت براي بندگان میفرماید و حق حلال و حرام کردن را بدیگري نداده است و
نخواهد داد تا آنکه مخلوق دیگري بر آفریدگان او تحکّم و جعل قانون ننماید و اوست که صاحب نعم لا تعدّ و لا تحصی
است و ببندگان خود نعمت والاي عقل را عطا فرموده که ممیّز بین حق و باطل و حسن و قبیح باشد و بارسال رسل و انزال
کتب بآنان ترحّم فرموده و غریق انعام و احسان خود ساخته است و لکن بیشتر آنها شکر نمیکنند و نعمات خدا را نمیشناسند
و خداوند هم چون صاحب فضل است نسبت بمفتریان تعجیل در عقوبت نمیکند و بآنها مهلت میدهد و جزاي آنها را بروز
واپسین محوّل میدارد].
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 61
اشاره
وَ ما تَکُونُ فِی شَأنٍ وَ ما تَتلُوا مِنهُ مِن قُرآنٍ وَ لا تَعمَلُونَ مِن عَمَلٍ إِلاّ کُنّا عَلَیکُم شُهُوداً إِذ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ ما یَعزُبُ عَن رَبِّکَ مِن
فِی » [ 304 [ صفحه 207 - مِثقالِ ذَرَّةٍ فِی الَأرضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصغَرَ مِن ذلِکَ وَ لا أَکبَرَ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ [ 61 ] -قرآن- 1
اي اذ تخوضون فیه- أفاض فی الشیء او افاض « إِذ تُفِیضُونَ فِیهِ » اي فی أمر مهمّ- او- فی حال- او و ما تکون مشتغلا بأمر « شَأنٍ
اي و ما یبعد و ما یغیب یعنی از او دور یا « وَ ما یَعزُبُ » من المکان یعنی بشتاب از آنچیز یا از آنمکان رد شد و بسرعت گذشت
اي وزن ذرّة- ذرّة- هباء یعنی اشیاء « مِثقالِ ذَرَّةٍ » از او پنهان نیست عزب الرجل بابله یعزب اي یبعد و یغیب- عزب یعزب عزوبا
260 -قرآن- - 111 -قرآن- 244 - 14 -قرآن- 87 - پراکنده ریز در هوا که در پرتو آفتاب دیده میشود یا مورچه کوچک. -قرآن- 1
419-401
تفسیر معانی:
اشاره
-61 در هیچ حالی از أحوال و امري از امور مهمّه [دین و تبلیغ رسالت و تعلیم شریعت و غیر اینها] نیست که تو باشی [ یا
محمّد] و چیزي از قرآن از جانب او بخوانی و عملی از أعمال که تو و امّتت بجاي آورید مگر اینکه ما بآن [حال و امر و عمل]
عالم و گواه میباشیم و هنگامیکه شما داخل و فرو رفته و سرشار در آن عمل باشید [ما ناظر و شاهد آن هستیم] و از علم
پروردگار تو بقدر وزن مور کوچکی یا ذرّهاي که در هوا پراکنده است دور و پنهان نیست و از رؤیت و قدرت او خارج
نمیباشد، نه در زمین و نه در آسمان [یعنی در دائره وجود و امکان [نه کوچکتر از ذرّه و نه بزرگتر از آن مگر اینکه در کتاب
تام البیان [یعنی لوح محفوظ یا کتاب ملائکه حفظه ضابطان أعمال] ثبت و ضبط است [پس چون حال چنین است و امري بر او
مخفی نیست احدي گمان نبرد که براي گفتار و کردار او خوب یا بد خیر یا شرّ پاداش و کیفري نیست. [فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ
97 امام صادق علیه السّلام فرماید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله چون - خَیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَ  را یَرَهُ] -قرآن- 1
اینکه آیه را قرائت فرمود، بکی بکاء شدیدا بسختی گریان شد. [اندرین ره میتراش و میخراش || تا دم آخر دمی فارغ مباش
[زیرا مراقبت طریق مردان خداست]. [ صفحه 208 ] [یک چشم زدن غافل از آن شاه مباشی || شاید که نگاهی کند آگاه
نباشی] در آیه مبارکه کوچکتر از ذرّه را نام برده است، آیا کوچکتر از آن هم هست! بلی علم جدید مبدأ وجود ذره و تقسیم
آنرا بذرّات [جزء لا یتجزّي و اتم] إثبات نموده است و خداي تعالی در کلام کریم در جاي دیگر هم بآن اشاره فرموده که:
[فَلا أُقسِمُ بِما تُبصِ رُونَ وَ ما لا تُبصِ رُونَ] و آلات کاشفه جدید مانند میکروسکوب دقائق کونرا که ما قبلا بآن شناسائی نداشتیم
320 [فسبحان الّذي یعلم ما فی الإرض و السماء و ما فی البحر و البرّ]. - بما ارائه داده است. -قرآن- 267
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 62 تا 64
اشاره
أَلا إِنَّ أَولِیاءَ اللّهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 62 ] الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ [ 63 ] لَهُمُ البُشري فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ
اي لهم ما « فِی الحَیاةِ الدُّنیا » جمع ولیّ بمعنی دوست « أَولِیاءَ » 250- لا تَبدِیلَ لِکَلِماتِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظِیمُ [ 64 ] -قرآن- 1
بشّر به المتّقون فی کتابه و علی لسان رسوله: یعنی در زندگانی دنیا آنچه را در کتاب خدا و بر زبان رسول خدا پرهیزکاران را
اي یتلقّی الملائکۀ ایّاهم مبشّرین بالجنّۀ: یعنی فرشتگان آنانرا ملاقات « وَ فِی الآخِرَةِ » بشارت دادهاند براي آنها مژده خواهد بود
اي لا خلاف لوعوده یعنی در وعدههاي خدائی اختلاف و تخلّفی نمیباشد. - « لا تَبدِیلَ لِکَلِماتِ اللّهِ » و مژده بهشت میدهند
427 [ولیّ کلمهایست متشکّل از واو و لام و یاء مجموع آن دلالت - 294 -قرآن- 393 - 61 -قرآن- 275 - 12 -قرآن- 37 - قرآن- 1
بر قرب و نزدیکی بحق میکند و نزدیکی بخداي تعالی هم در مکان و جهت نیست و چنین قربی محال است و آن وقتی
حاصل است که قلب مستغرق در نور [ صفحه 209 ] معارف او و غوطهور در بحر ادراك او باشد، چون ببیند دلایل قدرت خدا
را ببیند و چون بشنود آیات عظمت خدا را بشنود و چون سخن گوید بستایش و نیایش خدا لب بگشاید و چون حرکت کند
در خدمت دین خدا حرکت کند و چون کوشش کند در راه فرمانبري خدا بکوشد و چنین وقت است که در منتهاي قرب
بخداست و در اینحال است که ولیّی از اولیاء خداست و چون بنده چنین باشد خدا هم ولیّ و ناصر و یاور و متولّی امر اوست
و گفتهاند که اولیاء اللّه کسانی هستند که خدا را بطاعت دوست بدارند « اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ »
و خدا هم آنها را بکرامت دوست بدارد و محبّت عبد طاعت اوست و محبّت خدا بعبد گرامی داشتن او بجزا و ثواب نیک
62 - بدانید و آگاه باشید اولیاء خدا [یعنی دوستان خدا و دشمنان نفوس خویش و فرمانبران حق 547- اوست]. -قرآن- 463
آنانکه قیام بامر او را خواهانند و خداوند سبحانه و تعالی هم حفظ و حراست آنها را متولّی و نگهبان است] نه بیمی براي
آنهاست [از مکروهات دنیوي و از عقوبات اخروي] و نه آنان از چیزي غمین و اندوهناك میباشند. [مولانا علیّ بن الحسین
زین العابدین علیه السّلام فرماید: اولیاء خدا کسانی هستند که فرائض و واجبات خدائیرا ادا کنند و بسنّت رسول خدا صلّی اللّه
علیه و آله رفتار نمایند و از محارم خداوندي پروا داشته و کنارهجوئی و پارسائی اختیار کنند و از لذایذ دنیوي بیرغبت و
زاهد باشند و بآنچه در نزد خداست راغب و شایق و متمایل گردند و از روزي پاك و طیّب کسب معیشت نمایند و از اینکه
اکتساب قصد تفاخر و تکاثري نداشته باشند و از اینکه رزق طیّب حقوق واجبهاي که بر عهده دارند انفاق کنند- اینکه
جماعتند که خداوند بکسب آنها برکت دهد و از آنچه براي آخرت میفرستند ثواب برند]. 63 - [اولیاء اللّه که نه بیمی بآنها راه
دارد و نه اندوهی آنها را خسته خاطر میسازد] کسانی هستند که [خدا را از روي صدق و صفا باور کرده باو و بپیمبرانش [
صفحه 210 ] و کتب منزلهاش و فرشتگانش و روز واپسین] ایمان آوردهاند و بنابرین [از نافرمانی او ترسان و از غضب و عقاب
بترك آنچه او را خشمناك کند] پرهیزگاراند [و جمیع ما سوي اللّه را بپشت سر انداختهاند]. 64 - براي آن جماعت اولیاء اللّه
[یعنی مؤمنان با تقوي] مژدهایست در زندگانی دنیا و مژدهاي در زندگانی آخرت [بشارت براي او در زندگانی دنیا نصرت و
پیروزي بر دشمنان خدا مادام که خدا و رسول خدا را نصرت کنند و اقامه شریعت نموده و أحکام قرآن را پیروي و عمل
نمایند و در چنین حال [بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُم قَدَمَ صِ دقٍ عِندَ رَبِّهِم] و در جاي دیگر فرماید [یُبَشِّرُهُم رَبُّهُم بِرَحمَۀٍ مِنهُ] و
همچنین در زندگانی دنیا اگر نماز را بر پا دارند و زکاة را بمستحقّان آن برسانند و أمر بمعروف و نهی از منکر نمایند مژده
حسن عاقبت و استخلاف در روي زمین براي آنهاست که [وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی
الأَرضِ] یا مژدهایست که ملائکه در حین مرگ بآنها میدهند که [أَلّا تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أَبشِرُوا بِالجَنَّۀِ] یا خوابهاي شایسته
است که مؤمن براي خود میبیند یا دیگران براي او میبینند- [و أمّا مژده در آخرت نعیم مقیم و بهشت جاودان که [إِنَّ الَّذِینَ
قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَ ۀُ أَلّا تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أَبشِرُوا بِالجَنَّۀِ الَّتِی کُنتُم تُوعَدُونَ- نَحنُ أَولِیاؤُکُم فِی
الحَیاةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ وَ لَکُم فِیها ما تَشتَهِی أَنفُسُکُم وَ لَکُم فِیها ما تَدَّعُونَ نُزُلًا مِن غَفُورٍ رَحِیمٍ] براي کلمات و سخنان خدا
تبدیلی نیست [یعنی خلف و خلافی در آنچه وعده فرموده است نیست [قَولُهُ الحَقُّ و وعده الصدق] آنچه میگوید حق است و
آنچه وعده میدهد راست و درست است] اینکه بشارت و آنچه مذکور افتاد آنها بتمامه رستگاري بزرگ و فوز عظیمی است
-405- [که هر امري در نزد آنها حقیر و کوچک است و بالاتر و برتر از اینکه مژدهها و مواعید فوزي نیست]. -قرآن- 332
[ 1526 [ صفحه 211 - 1405 -قرآن- 1508 - 895 -قرآن- 1055 - 773 -قرآن- 838 - 472 -قرآن- 671 - قرآن- 430
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 65 تا 67
اشاره
وَ لا یَحزُنکَ قَولُهُم إِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ [ 65 ] أَلا إِنَّ لِلّهِ مَن فِی السَّماواتِ وَ مَن فِی الأَرضِ وَ ما یَتَّبِعُ الَّذِینَ
یَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَکاءَ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِن هُم إِلاّ یَخرُصُونَ [ 66 ] هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسکُنُوا فِیهِ وَ النَّهارَ مُبصِراً
اي و لا یکدّرك إشراکهم و تکذیبهم و « وَ لا یَحزُنکَ قَولُهُم » 431- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَسمَعُونَ [ 67 ] -قرآن- 1
تهدیدهم: یعنی شریک آوردن آنها براي خدا و تکذیب آنها رسالت ترا و تهدیدي که ترا بقتل و آزار میکنند ترا مکدّر و
اي و ما یتّبعون آلهتهم یقینا أنهم شرکاء فی الحقیقۀ یعنی «.... وَ ما یَتَّبِعُ الَّذِینَ » یعنی غلبه و قوت و منعۀ « العِزَّةَ » غمین نسازد
اي ما « إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ » خدایان خودشان را از روي یقین پیروي نمیکنند که فی الحقیقۀ آنها را شریک خدا بدانند
یتبعونهم یقینا و إنّما یتّبعون ظنّهم انّهم شرکاء یعنی از روي یقین پیروي آنها را نمیکنند بلکه پیروي گمان خود را میکنند و
اي و ما هم إلّا یکذبون یعنی آنها جز دروغ چیزي نمیگویند- « إِن هُم إِلّا یَخرُصُونَ » بپندارشان که آنها شرکاء خدا هستند
-28- خرص در لغت بمعناي حزر و تخمین است و بمعنی دروغ هم آمده است خرص یخرص خرصا اي کذب. -قرآن- 1
65 - و نباید گفتار آنها ترا مکدّر و اندوهناك کند 712- 489 -قرآن- 683 - 284 -قرآن- 452 - 222 -قرآن- 250 - قرآن- 211
[یعنی بگفتار آنها محزون مشو و بتکذیب آنها و مشاورهاي که در اهلاك تو یا ابطال أمر [ صفحه 212 ] تو میکنند اعتنا مکن]
زیرا قهر و غلبه و نصرت و منعه همه و همه هر چه هست مختصّ بخداست [بعزّت و قهر خود آنها را از تو منع میکند و
بقدرت و غلبه خود شرّ و آزار آنها را از تو دفع مینماید، قریبا ترا یاري خواهد کرد و بر سر آنها سروري خواهد داد و آنها را
خوار و زبون خواهد ساخت و انتقام ترا از آنان خواهد گرفت زیرا قادر و غالب خداست] او بگفتار آنها و تمام موجودات شنوا
و بکردار و رفتار آنان و تمام مخلوقات داناست [بضمائر آنها آگاه است و کید و مکر و شرّ آنها را از تو برطرف خواهد
بسه احتمال قرائت و تفسیر شده است: -قرآن- « وَ ما یَتَّبِعُ » در جمله « ما » ساخت- و بزودي جزاي آنها را خواهد داد]. 66 - [لفظ
45-27 یکی بمعنی ايّ شیء یعنی چه چیز را پیروي میکنند. دیگر ماء نافیه یعنی پیروي نمیکنند. سه دیگر ما موصوله یعنی
کسیکه پیروي میکند]. آیه: بدانید و آگاه باشید که هر کس [از صاحبان عقول از فرشتگان و جنّ و انس] که در آسمانهایند
و هر کس که در زمین است مملوك خدا و مال خدا میباشند [و چون او مالک عقلاء باشد ما سواي آنها غیر ذوي العقول هم
بطریق اولی تحت عبودیت و ملکیّت او هستند] و کسانی که غیر خدا را میخوانند و میپرستند آیا پیروي چه چیز خیري را
میکنند! یا [در حقیقت پیروي غیر خدا را نمیکنند] یا [کسانیکه پیروي کسانی غیر خدا را میکنند] در واقع و نفس الأمر
پیروي شرکاء را نمیکنند بلکه جز ظن و گمان خود پیروي چیز دیگري را نمینمایند [و بتقلید پیشینیان خودشان یا بشبههاي
که در آنها وارد شده بپندار خودشان بوسیله اینکه شرکاء تقرّب بخدا میجویند و آنها را شفیعان خود در نزد خدا میدانند و
آنهم جز دروغگویانی در اینکه جهت نیستند [و آنچه بخدا نسبت میدهند و اینها را شفیع میدانند دروغی بیش نیست و هر
67 - او خدائیست که [ کس بیپایه و بیاساس حکمی کند کاذب است و مدّعی غیر واقع البته دروغگو است]. [ صفحه 213
براي شما شب را تاریک ساخت تا شما در آن آرامش حاصل کنید [و از رنج و خستگی روز و کار روزانه راحت و آسایش
نمائید و بعبادت و بتقرب بخدا بپردازید] و روز را روشن و بینائی دهنده قرار داده [تا بکار معاش و خدمات اجتماعی بپردازید
و در طلب اسباب معاش و رفع نیازمندیهاي خود بینا و کوشا باشید] و بدانید که در اینکه خلق شب و روز [و آنچه بیان شد]
دلالات و آیاتی بر یگانگی و یکتائی حق تعالی براي مردمانی است که گوش شنوا و استماع تدبر و تفهّم دارند.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 68 تا 70
اشاره
قالُوا اتَّخَ ذَ اللّهُ وَلَداً سُبحانَهُ هُوَ الغَنِیُّ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ إِن عِندَکُم مِن سُلطانٍ بِهذا أَ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ ما لا
تَعلَمُونَ [ 68 ] قُل إِنَّ الَّذِینَ یَفتَرُونَ عَلَی اللّهِ الکَ ذِبَ لا یُفلِحُونَ [ 69 ] مَتاعٌ فِی الدُّنیا ثُمَّ إِلَینا مَرجِعُهُم ثُمَّ نُذِیقُهُمُ العَذابَ الشَّدِیدَ
دلیل و حجّت قوي که مسلّط « سُلطانٍ » اي ما عندکم: یعنی نزد شما نیست « إِن عِندَکُم » 392- بِما کانُوا یَکفُرُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
- 122 -قرآن- 145 - 67 -قرآن- 113 - 17 -قرآن- 57 - اي رجوعهم. -قرآن- 1 « مَرجِعُهُم » یعنی بهره و تمتّع « مَتاعٌ » بر عقول شود
158
تفسیر معانی-
اشاره
[رنگ دیگري از شرك و ادّعاء باطل مشرکان که براي خدا فرزند قائلاند و پارهاي از أهل کتاب هم در اینکه معنی با آنها
مشارکند]. 68 - پارهاي از مشرکان پنداشتند و گفتند خدا فرزند اتّخاذ و اختیار کرده [ صفحه 214 ] است [بعضی از قریش و
عرب گفتند فرشتگان دختران خدایند و بعض مسیحیان گفتند مسیح پسر خداست و بعض یهود گفتند عزیر پسر خداست]
خداوند منزّه و مقدّس است [از اینکه او را فرزندي باشد و سخن آنان احمقان را بتعجّب میآورد چه رسد بعاقلان] [کبرت
کلمۀ تخرج من أفواهم جمیعا إن یقولون إلّا کذبا و بهتانا] او بینیاز است [از هر چیز زیرا اتّخاذ فرزند براي احتیاج است چه
ضعیف آنرا براي تقویت خود میخواهد و فقیر براي استعانت و حقیر براي شهرت بوسیله او و بقاي ذکر خود بوسیله او و تفاخر
بوجود او و تمام اینها علامت احتیاج و نیازمندي است و او غنیّ بالذّات است آیا چگونه فرزند بخواهد که او آفریننده آسمانها
و زمین است و هر چه در آنهاست مخلوق اوست و او بهیچ یک از خلق خود شباهتی ندارد و نیازمند با حدي از خلق خود
نیست بلکه همگان محتاج و نیازمند باو هستند سبحانه و تعالی] آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ملک و مال او و
آفریده اویند [و چون فرزند حقیقی براي او ممتنع و محال است تبنّی و فرزند اختیاري هم براي او ممتنع و محال است] [شما که
پندارتان اینکه است] دلیلی و حجّتی و برهانی [براي اینکه ادعاي باطل و قول دروغ خود] در دست ندارید. آیا در باره خداوند
چیزي میگوئید که علم بآن ندارید! [و اینکه آیه دلیل است بر اینکه هر قولی که دلیل براي آن نیست جهل است و عقاید را
برهان قطعی لازم است و در آن تقلید جایز نیست]. 69 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله بآنها] حقّا آنانکه بر خدا بدروغ
افتراء میزنند [و اتّخاذ فرزند یا شریک باو نسبت میدهند] هرگز رستگار نمیشوند [و اصلا بمطلوب و مقصود خود نایل نخواهند
گردید و از عذاب الهی نجات نخواهند یافت]. 70 - [اگر بپرسند چگونه رستگار نمیشوند و حال آنکه آنان در دنیا بانواع
لذائذ بهرهمنداند! جواب داده میشود که] اینکه بهره دنیوي بهره اندکی [ صفحه 215 ] است در زندگانی کوتاه دنیا [که منقضی
و فانی میگردد و در نزد خدا بقدر بال پشهاي وزن و بها ندارد] سپس برگشتشان بسوي ماست [و باید بحکم ما سر طاعت
بنهند] و پس از آن عذاب سخت دوزخ را بسبب کفري که میآورند و پردهاي که بر حق و حقیقت میپوشانند بآنها خواهیم
چشانید [و با اینکه کیفیّت و بدبختی مؤبّد رستگاري آنها کجاست! و رستگاري دروغین اینکه چند روزه دنیا کجا براي آنها
در دنیا الم عذاب را نمیچشند زیرا خوابند و شخص خواب و بیهوش الم » : مفید خواهد بود!] در تأویلات نجمیّه گوید
مردمان غافلند از عقبی || همه گوئی بخفتگان مانند «. جراحات را ادراك نمیکند چنانکه فرموده: النّاس نیام فاذا ماتوا انتبهوا
ضرر غفلتی که میورزند || چون بمیرند آنگهی دانند