گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد چهارم
[سوره یونس [ 10 ]: آیات 71 تا 73



اشاره
وَ اتلُ عَلَیهِم نَبَأَ نُوحٍ إِذ قالَ لِقَومِهِ یا قَومِ إِن کانَ کَبُرَ عَلَیکُم مَقامِی وَ تَذکِیرِي بِآیاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلتُ فَأَجمِعُوا أَمرَکُم وَ
شُرَکاءَکُم ثُمَّ لا یَکُن أَمرُکُم عَلَیکُم غُمَّۀً ثُمَّ اقضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنظِرُونِ [ 71 ] فَإِن تَوَلَّیتُم فَما سَأَلتُکُم مِن أَجرٍ إِن أَجرِيَ إِلاّ عَلَی اللّهِ وَ
أُمِرتُ أَن أَکُونَ مِنَ المُسلِمِینَ [ 72 ] فَکَ ذَّبُوهُ فَنَجَّیناهُ وَ مَن مَعَهُ فِی الفُلکِ وَ جَعَلناهُم خَلائِفَ وَ أَغرَقنَا الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا فَانظُر
اي و اقرأ. یعنی بخوان تلاه یتلوه تلاوة قرأه و تلاه یتلوه « وَ اتلُ » [ 599 [ صفحه 216 - کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُنذَرِینَ [ 73 ] -قرآن- 1
اي شقّ و عظم علیکم: یعنی سخت است و گران است و « کَبُرَ عَلَیکُم » خبر و پیام « نَبَأَ » تلوّا: تبعه یعنی پیروي و دنبال کرد او را
اي اقامتی بینکم او قیامی علی دعوتکم یعنی بودن من در بین شما یا پایداري من بر دعوت شما « مَقامِی » بزرگ است بر شما
اي فاعزموا علیه یعنی بر کار خودتان « فَأَجمِعُوا أَمرَکُم » یعنی موعظۀ من و تنبیه من براي بیذاري شما « تَذکِیرِي » بسوي حق
اي مع شرکائکم یعنی با شریکان و « وَ شُرَکاءَکُم » که بمعنی عزم است « اجماع » تصمیم بگیرید و عزم را جزم کنید از مادّه
است یعنی شریکان خود را دعوت کنید و « و ادعوا شرکائکم » رفیقان خودتان و بقولی منصوب است بفعل محذوف و تقدیرش
اي ثمّ لا یکن أمرکم فی قصدي علیکم مستورا بل اجعلوه ظاهرا مکشوفا: یعنی سپس « ثُمَّ لا یَکُن أَمرُکُم عَلَیکُم غُمَّۀً » بخوانید
أمرتان در قصدي که من بر شما دارم پوشیده نماند بلکه آنرا آشکار نمائید- غمّه یغمّه غمّا- ستره و غمّۀ امري پنهانی که در
اي ثمّ أدّوا « ثُمَّ اقضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنظِرُونِ » آن حیرت و شبهه باشد و نیز بمعنی تنگنائی که موجب حزن و اندوه باشد آمده است
إلیّ ذلک الأمر الّذي تریدون بیو لا تمهلونی: یعنی سپس أمري را که در باره من اراده و قصد کردهاید انجام دهید و مرا
جمع خلیفه یعنی در سکونت و آباد کردن زمین جانشینهاي کسانی شوید که هلاك « خَلائِفَ » مهلت ندهید- أنظره اي أمهله
- 477 -قرآن- 600 - 400 -قرآن- 454 - 259 -قرآن- 388 - 167 -قرآن- 249 - 136 -قرآن- 149 - 11 -قرآن- 128 - شدند. -قرآن- 1
1402- 1206 -قرآن- 1391 - 837 -قرآن- 1164 - -617 قرآن- 791
تفسیر معانی:
اشاره
-71 و بخوان [اي پیغمبر ما] بر قوم [مکذّب مغرور خودت] قصّه نوح و خبر مهمّ دوره رسالت او را موقعی که بمردم زمان خود
گفت قوم من اگر قیام بدعوت و اقامت من در بین شما سخت و گران است [و آنچه من شما را بر عبادت پروردگارتان و
شریک نساختن چیزي در پرستش او دعوت میکنم شاق است] و وعظ و تنبیه و تذکار من شما را بآیات بینات الهی [بر صحّت
[ 510 [ صفحه 217 - توحید و عدل و نبوّت و معاد و بطلان دیانت فعلی شما] بر شما ناگوار است [وَ لا یَنفَعُکُم -قرآن- 490
نُصحِی إِن أَرَدتُ أَن أَنصَحَ لَکُم] [و شما قصد کشتن یا بیرون کردن من را از دیار خودتان دارید من باکی ندارم] و کار خود
را بخدا واگذار کردهام و تکیه و اعتماد و توکّل من بر خداست [و بر غیر او نیست و او مرا در کفایت امر بس است] بنابرین
خود و شرکاء و رفقائتان تصمیم خود را بر امر و کاري که در نظر دارید بگیرید و عزم کنید [و بر قصد واحدي از قتل یا طرد
من متّفق شوید و اجماع کنید و در آن دغدغه و اضطرابی بخود راه ندهید و شرکاء خود یعنی بتها را هم بخوانید و از آنها
بخیال خودتان کمک بگیرید زیرا من از دعاء آنها نمیترسم و از گفتن عیب خدایان شما دست بر نمیدارم و از خدا استعانت
میکنم و باو توکّل دارم] و سپس اینکه عمل شما و عزم شما براي شما غمّ و حزنی تولید نکند و أمري بر شما پوشیده نمانده
باشد که بعدا بعیب آن پی ببرید و بدي آن بر شما ظاهر و موجب اندوه و پشیمانی شما گردد [یعنی قبلا پیش از آنکه اقدامی
کرده باشید اجتماع کنید و رأي خود را یکی کنید و آنرا پیش از مشاوره با یکدیگر انجام ندهید و بعدا چون بعواقب آن فکر
نکرده باشید تولید ندامت و غمی براي شما نکند] پس از اینها بآنچه در باره من در نظر گرفتهاید و قصد اجراي آنرا دارید
45 [ثُمَّ اقضُوا إِلَیَّ - عمل کنید [و اگر توانستید و راهی داشتید مرا بکشید یا طرد و اخراج نمائید] و بمن مهلت ندهید. -قرآن- 1
وَ لا تُنظِرُونِ] بافاء نیز خوانده شده است در اینصورت معنی چنین میشود: که [سپس در تصمیم نسبت بمن تسریع و شتاب کنید
72 - پس اگر از حق و پیروي حق رو گردان شدید و از دعوت و تذکیر و مواعظ من 43- و بمن مهلت ندهید]. -قرآن- 1
اعراض نمودید [و آنرا نپذیرفتید و در آنها تفکّر و نظري نکردید] منهم از شما أجر و مزدي طلب نمیکنم و مالی نمیخواهم
[زیرا نسبت بآنچه بشما ابلاغ کردهام اگر بر شما گران آید یا از قبول گفتار من اعراض کنید بمن زیانی نمیرسد چه من طمعی
در مال شما نداشته و ندارم که باعراض و رو گردان شدن شما [ صفحه 218 ] از دست من برود بلکه ضرر و زیان آن عاید
خود شما خواهد شد. [إِن أُرِیدُ إِلَّا الإِصلاحَ مَا استَطَعتُ وَ ما تَوفِیقِی إِلّا بِاللّهِ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وَ إِلَیهِ أُنِیبُ] اجر و مزد من در مقابل
موعظه و خیرخواهی که در باره شما کردهام نیست مگر با خدا [که او خواه شما ایمان بیاورید خواه نیاورید و کافر بمانید ثواب
مرا خواهد داد] و خدا بمن أمر کرده است که از جمله تسلیم شدگان بامر خدا و فرمانبري از او باشم [که اینکه خود کسبی
73 - [با همه اینها آنمردم] نوح را تکذیب کردند و نافرمانی او را نمودند [و أمر و 193- شریف براي بندگان است]. -قرآن- 71
نهی او را نشنیدند و بدعوت او نسبت دروغ دادند] ما هم [بنا بامر و سنّت خودمان که تخلّفی در آن نیست] او را و کسانیرا که
با او در کشتی بودند از غرق شدن نجات بخشیدیم و نجات یافتگان را جانشین غرق شدگان قرار دادیم [ یا نجات یافتگان را
رؤساء و پیشوایان روي زمین قرار دادیم] و باقی ماندگان از آن قوم را که تکذیب نوح و آیات ما را کرده بودند غرقه طوفان
عالمگیر ساخته و هلاکشان نمودیم. بنابرین [اي کسیکه نظر میکنی و ویژه تو اي محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بنگر که فرجام
حال و عاقبت کار آنانکه از غضب خدا آنها را ترسانیده بودیم چگونه شد و بکجا رسید.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیه 74
اشاره
ثُمَّ بَعَثنا مِن بَعدِهِ رُسُلًا إِلی قَومِهِم فَجاؤُهُم بِالبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤمِنُوا بِما کَ ذَّبُوا بِهِ مِن قَبلُ کَ ذلِکَ نَطبَعُ عَلی قُلُوبِ المُعتَدِینَ
11 [ صفحه 219 ] کردن جز ببستن در - اي نختم یعنی مهر میکنیم و ختم یعنی مهر -قرآن- 1 « نَطبَعُ » 187- 74 ] -قرآن- 1 ]
ممکن نمیشود بنابرین معنی ختم یا طبع بر دلها یعنی بستن آنها که فهم بآن راه نیابد زیرا از قبول نور هدایت خودداري کردند.
-74 سپس بعد از نوح [و هلاك ساختن قومش] پیمبرانی [مانند هود و صالح و شعیب و ابراهیم و لوط] بسوي قوم خودشان
فرستادیم و هر یک براي قوم خود آیات و معجزات [واضحه مثبتهاي براي دعوت خود] آوردند [که شاهد صدق نبوّتشان
باشد] و آنمردم بسبب عادتی که قبلا [خود و پدرانشان] بتکذیب حق کرده [و قبل از بعثت پیمبران معتاد بکفر شده] بودند
تصدیق پیمبران را نکرده و بآنها ایمان نیاوردند- ما هم [آنچنانکه در امم پیشین سنّت قرار دادهایم] همین قسم بر دلهاي تجاوز
کاران از حدود الهی مهر زدیم و آنها منهمک در ضلالت ماندند [مانند همین مهر را هم بر دلهاي اینکه کافران زمان تو یا
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و هر زمانی میزنیم] [زیرا عدم قبول نور هدایت و معرفت خود مهري است که بر قلوب اینکه
[ 880 [ صفحه 220 - ستمکاران و متجاوزین زده شده است [وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّۀِ اللّهِ تَبدِیلًا]. -قرآن- 836
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 75 تا 78
اشاره
ثُمَّ بَعَثنا مِن بَعدِهِم مُوسی وَ هارُونَ إِلی فِرعَونَ وَ مَلائِهِ بِآیاتِنا فَاستَکبَرُوا وَ کانُوا قَوماً مُجرِمِینَ [ 75 ] فَلَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ مِن عِندِنا
لَّمّا جاءَکُم أَ سِحرٌ هذا وَ لا یُفلِحُ السّاحِرُونَ [ 77 ] قالُوا أَ جِئتَنا لِتَلفِتَنا عَمّا
ِ
قالُوا إِنَّ هذا لَسِحرٌ مُبِینٌ [ 76 ] قالَ مُوسی أَ تَقُولُونَ لِلحَق
لتصرفنا عنه یعنی ما :« لِتَلفِتَنا » 461- وَجَ دنا عَلَیهِ آباءَنا وَ تَکُونَ لَکُمَا الکِبرِیاءُ فِی الَأرضِ وَ ما نَحنُ لَکُما بِمُؤمِنِینَ [ 78 ] -قرآن- 1
75 - سپس بعد از آن 93- 14 -قرآن- 80 - ریاست دینی و کشوري. -قرآن- 1 « الکِبرِیاءُ » را از آن برگردانی و منصرف سازي
[اقوام و پیمبران سابق الذکر] موسی [بن عمران] و هارون [برادر موسی علیه السّلام را که سه سال از او بزرگتر بود] بسوي
فرعون [پادشاه مصر] و اشراف قومش با دلایل و معجزات [نهگانه مثبته واضحه [یعنی عصا و ید بیضاء و طوفان و ملخ و شپشه
و غورباغه و خون و طمس و شکافتن دریا که در سوره اعراف و غیرها ذکر شده است] بسوي فرعون و اشراف قومش مبعوث
نمودیم ولی آنقوم استکبار کردند [یعنی بزرگ منشی بخرج دادند و از ایمان بآندو پیغمبر گرامی موسی و هارون از روي کبر
اعراض کردند] و آنان مردمانی مجرم و بزهکار بودند. 76 - و هنگامیکه حقّ از جانب ما براي آنها آشکار شد [و بدست و
زبان موسی معجزات باهره زایل کننده هر شکّی هویدا گردید از فرط تمرّدشان] گفتند همانا سوگند که اینکه جادوي ظاهر و
روشنی است [یعنی اینکه شما آوردهاید و معجزه نام کردهاید ظاهر است که سحر است]. 78 - موسی علیه السّلام گفت: آیا در
باره حقّ ظاهر و آیات دور از کید و سحر که براي شما آمده و آشکار شده است اینرا میگوئید! [آیا به حقیقت نام باطل و
بمعجزه نام جادو میدهید عجبا؟] آیا اینکه سحر است! [یعنی اینکه از آیات بیّنه الهی مینگرید ممکن نیست سحر باشد و
چگونه ممکن است چنین باشد]! و حال آنکه جادوگران [در امور جدّي مهم] ظفر نمییابند و رستگار نمیشوند [و سحر جز
خیال و وهم در امور شکلیّه نیست و نمیتواند مثبت امور عظیمه گردد و موجب فلاح شود]. 78 - [فرعون و قومش گفتند: اي
موسی آیا شما دو تن آمدهاید تا آنکه ما را از آنچه پدران ما بر آن بودهاند و ما آنها را بر آن کیش یافتهایم [یعنی پرستش
بتان و غیر خدا] منصرف سازید و در زمین مصر براي خودتان کبریائی و [ صفحه 221 ] بزرگواري و سلطنت و ریاست دینی و
دنیوي برقرار نمائید! [چون مقصود شما اینکه است] ما بشما دو تن ایمان نمیآوریم [و بآنچه آوردهاید تصدیق نداریم].
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 79 تا 82
اشاره
سّاحِرٍ عَلِیمٍ [ 79 ] فَلَمّا جاءَ السَّحَرَةُ قالَ لَهُم مُوسی أَلقُوا ما أَنتُم مُلقُونَ [ 80 ] فَلَمّا أَلقَوا قالَ مُوسی ما جِئتُم
ِ
وَ قالَ فِرعَونُ ائتُونِی بِکُل
- بِهِ السِّحرُ إِنَّ اللّهَ سَیُبطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لا یُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدِینَ [ 81 ] وَ یُحِقُّ اللّهُ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ لَو کَرِهَ المُجرِمُونَ [ 82 ] -قرآن- 1
- اي: و یثبّت اللّه الحقّ بأوامره. -قرآن- 1 « وَ یُحِقُّ اللّهُ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ » . اي قال: إنّ ما جئتم به هو السّحر « ما جِئتُم بِهِ السِّحرُ » 351
79 - و فرعون [چون دید موسی و هارون علیه السّلام را ملزم نتواند کرد] گفت هر جا جادوگر داناي بفنون 117- -28 قرآن- 73
سحر باشد براي من حاضر سازید [چون سرکشی مانع او بود که بین سحر و معجزه الهیّه فرق گذارد]. 80 - و هنگامیکه
جادوگران [احضار شده] آمدند [و اسباب کار خود را از چوب و عصا و ریسمانها آوردند] موسی علیه السّلام بآنها گفت هر
چه باید بیندازید بیفکنید [یعنی هر چه خواهید کرد بکنید]. 81 - و چون افکندند موسی علیه السّلام گفت آنچه شما آنرا
آوردهاید آن سحر است [نه آنچه من آوردهام و فرعون و اشراف قومش آنرا سحر خواندهاند] زیرا خداوند بزودي آن را محو
و باطل میسازد حقّا که خداوند کردار تبهکاران را [که قصد تباه کردن دین خدا را دارند] اصلاح نخواهند کرد و بآن اثر
82 - و خداوند حقّ و حقیقت را ثابت و محقّق میگرداند [ نخواهد داد [تا حق از باطل متمایز و مشخص گردد]. [ صفحه 222
[و أهل حق را] بکلمات خود [یعنی بآیات کونیّه و تشریعیّه و بوعدهاي که داده است و آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است]
نصرت میدهد هر چند مردمان گنهکار و بد شعار را خوش آیند نباشد. [ملّا در مثنوي گوید]: حق تعالی از غم و خشم خصام
|| کی گذارد أولیاء را در عوام مه فشاند نور و سگ عوعو کند || کی ز نور ماه دفع ضو کند خس خسانه میرود بر روي آب
|| آب صافی میرود بیاضطراب مصطفی مه میشکافد نیمه شب || ژاژ میخاید ز کینه بو لهب آن مسیحا مرده زنده میکند ||
و آن جهود از خشم سبلت میکند
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 83 تا 87
اشاره
فَما آمَنَ لِمُوسی إِلاّ ذُرِّیَّۀٌ مِن قَومِهِ عَلی خَوفٍ مِن فِرعَونَ وَ مَلائِهِم أَن یَفتِنَهُم وَ إِنَّ فِرعَونَ لَعالٍ فِی الَأرضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ المُسرِفِینَ
83 ] وَ قالَ مُوسی یا قَومِ إِن کُنتُم آمَنتُم بِاللّهِ فَعَلَیهِ تَوَکَّلُوا إِن کُنتُم مُسلِمِینَ [ 84 ] فَقالُوا عَلَی اللّهِ تَوَکَّلنا رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَۀً لِلقَومِ ]
الظّالِمِینَ [ 85 ] وَ نَجِّنا بِرَحمَتِکَ مِنَ القَومِ الکافِرِینَ [ 86 ] وَ أَوحَینا إِلی مُوسی وَ أَخِیهِ أَن تَبَوَّءا لِقَومِکُما بِمِصرَ بُیُوتاً وَ اجعَلُوا
اي أن یعذّبهم: فتنه یفتنه فتنۀ: عذّبه « أَن یَفتِنَهُم » [ 617 [ صفحه 223 - بُیُوتَکُم قِبلَۀً وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ المُؤمِنِینَ [ 87 ] -قرآن- 1
اي لغالب فیها یعنی صاحب علوّ و غلبه « لَعالٍ » فتنۀ بمعنی اختبار و ابتلاي بشداید و سختیهاست و از معانی آن عذاب نیز هست
اي موضع فتنۀ اي موضع عذاب یعنی ما را مورد و محل شکنجه ستمکاران قرار مده « لا تَجعَلنا فِتنَۀً » و سختگیر و خونریز
اي: مصلّی او مساجد متوجّهۀ نحو القبلۀ: -قرآن- « قِبلَۀً » اي: اتّخذا مسکنا و مباءة و منزلا یعنی خانه و منزلگاه قرار دهید « تَبَوَّءا »
418 یعنی نمازگاه رو بقبله. - 340 -قرآن- 409 - 242 -قرآن- 329 - 157 -قرآن- 221 - -19-1 قرآن- 148
تفسیر معانی-
اشاره
[تتمّه اینکه داستان در سوره مبارکه اعراف است که فرماید: ما بموسی وحی نمودیم که عصاي خود را بیفکن و موسی عصاي
خود را افکند و ناگهان هر چه را آنها یعنی جادوگران افکنده بودند بکام گرفت و حق ظاهر و بطلان عمل آنها آشکار گردید
و جادوگران بسجده افتادند و فرعون گفت: پیش از آنکه من اذن دهم ایمان آوردید! اینکه مکري است که شما اندیشیدید،
سوگند میخورم که البته دستها و پاهاي شما را بطور خلاف یعنی دست راست و پاي چپ قطع کنم و تمام شما را بدار بیاویزم
و لذا در ازاء اینکه کردار ظالمانه و نیروي جابرانه بموسی کسی ایمان نیاورد و تسلیم او نشد چنانکه در اینکه آیه میفرماید]:
-83 جز فرزندانی از قوم خود موسی [یعنی بنی اسرائیل] کسی بموسی نگروید و بنابر ترس از فرعون و اعوان و اشراف قوم او
کسی باو ایمان نیاورد که مبادا آنها را منصرف از دینشان کند [یعنی بمحنتها و عذابهائی آنها را معذّب و مبتلا سازد و آنها
تحمّل آنرا نتوانند و ناچار شوند که دست از دینشان بردارند] زیرا فرعون در زمین مصر استیلاء و غلبه بر همه کس و همه چیز
داشت و علوّ و غلوّ یافته و از زمره متجاوزین از حدّ [در گناه و اسراف در کشتار و ستمکاري و متجاوز از حدود عقل و
انسانیّت] بود. 84 - موسی علیه السّلام [بافراد و جوانانی که باو ایمان آورده بودند] گفت اي قوم من [اگر چنانچه وانمود
میکنید حقیقۀ] بخداي واحد ایمان آوردهاید پس [ صفحه 224 ] بر او فقط اعتماد کنید و امور خود را باو واگذارید و باو پناه
ببرید اگر با توکّل تسلیم بامر او باشید [زیرا ایمان و توکّل بخدا شرطش اینستکه موقع شدت و نزول بلاء مسلمان تسلیم اراده
حقّ و مؤمن بحسن تدبیر و تقدیر خداي خود باشد]. 85 - مؤمنان بموسی گفتند ما فقط بخدا توکّل داریم [و یگانه تکیهگاه ما
اوست و فقط از او یاري میطلبیم و پیروزي بر دشمنان خودمان و دشمنان دینمان را تمنّا میکنیم و با اینکه گفتار در مقام دعاء
بر آمده عرض کردند:] پروردگارا ستمکاران را بر ما مسلّط مکن که مورد امتحان واقع شویم [و آنها بر ما پیروز شوند و مردم
بگویند که اگر اینکه جماعت بر حق بودند از برابر فرعون و ظلم او فراري نمیشدند و یا در اثر زحمت آنها ما از دین خود
دست کشیده و از آزمایش و بوته امتحان با غلّ و غش بیرون آئیم]. 86 - و ما را برحمت خودت از قوم کافر یعنی فرعون و
پیروانش نجات بخش [و از استعباد و استثمار آنها و اعمال شاقّهاي که بر ما تحمیل میکنند رهائی ده]. در تقدیم توکّل بر
دعاء تنبیهی است به اینکه که دعا کننده اوّل باید بر خدا اعتماد داشته باشد و سپس در مقام درخواست و استدعاء بر آید و
حقیقت توکّل فرو ریختن همهگونه بیم و امیدي از ما سواي خداي تعالی و استغراق در دریاي شهود و مسبّب حقیقی و از نظر
بردن همه نوع سبب و انقطاع از کلیّه ما سوي و وسایل است و بعضی از بزرگان گفتهاند که توکّل تعلّق دل بمحبّت قادر و
تواناي مطلق و از یاد بردن غیر اوست یعنی براي شخص خویشتن و دیگران قائل بقوّه و تأثیري نباشد بلکه مانند مرده در زیر
دست غسّال مطیع و منقاد حکم ازلی باشد]. [هر که در بحر توکّل غرقه گشت || همّتش از ماسوي اللّه در گذشت اینکه
توکّل گرچه دارد رنجها || فهو حسبه بخشد از پی گنجها] 87 - و امر کردیم ما بموسی علیه السّلام و برادرش [هارون] به
اینکه که براي قوم خودتان [که ایمان آوردهاند] در شهر مصر خانهائی بگیرید [و در آنها مأوي [ صفحه 225 ] گرفته و ساکن
شوید] و خانهاي خود را قبله قرار دهید [یعنی مساجد و محل عبادت خود را در خانهاي خود قرار داده و در آنها نماز بگذارید
تا از ترس فرعون در امان باشید یا خانهاي خود را رو بخانه خدا بنا کنید یا بروایت سعید بن جبیر خانهاي خود را مقابل هم و
رو بروي یکدیگر قرار دهید] و نماز را بر پا بدارید [و بر آن مداومت و مواظبت کنید] و مؤمنان را [بحفظ خدا و رعایت او و
یاري او و نصرت او در هر زمان و مکان و ثواب او و انواع نعمتهائی که وعده داده است] بشارت و مژده بده [که به نتیجه
ایمان خود دلگرم باشند]. در آیه 83 اشارهایست به اینکه که وقتی بعد از ظهور آنهمه آیات و معجزاتیکه از موسی ظاهر شد و
شکّی براي بیننده باقی نمیگذاشت معذلک جز جوانانی از قومش و جمعی از قوم فرعون که ایمان خود را از ترس فرعون
مخفی میداشتند دیگران بموسی ایمان نیاوردند، تو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از اعراض قوم خودت غمین مباش و به
سابقین تأسی فرما.
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 88 تا 89
اشاره
وَ قالَ مُوسی رَبَّنا إِنَّکَ آتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلَأَهُ زِینَۀً وَ أَموالًا فِی الحَیاةِ الدُّنیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَن سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطمِس عَلی أَموالِهِم وَ اشدُد
- [ سَّبِیلَ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ [ 89
ِ
عَلی قُلُوبِهِم فَلا یُؤمِنُوا حَتّی یَرَوُا العَذابَ الَألِیمَ [ 88 ] قالَ قَد أُجِیبَت دَعوَتُکُما فَاستَقِیما وَ لا تَتَّبِعان
« اطمِس » زینت اطلاق میشود بر آنچه موجب تمتّع گردد از حلل و حلی و اثاث خانه و لباس و غیره « زِینَۀً » 363- قرآن- 1
114 [ صفحه 226 ] گشتن و به پستی و کهنهگی تغییر یافتن و در اینجا - 10 -قرآن- 106 - الطمس: المحق یعنی محو -قرآن- 1
یعنی دلهاي آنها را قسی ساز و بر آنها مهر بزن که منشرح « وَ اشدُد عَلی قُلُوبِهِم » یعنی أهلک، خدایا آنها را محو و نابود ساز
236- 133 -قرآن- 223 - یعنی بر آنچه هستید ثابت بمانید فاثبتا علی ما أنتما علیه. -قرآن- 105 « فَاستَقِیما » براي ایمان نشود
تفسیر معانی-
اشاره
[موسی علیه السّلام همواره شب و روز آنقوم را دعوت مینمود ولی دعوت او جز کفر و استکبار بر آنها نمیفزود، با زبان
دعوت میکرد و سخن خود را بآیات و معجزات و برهان تأیید مینمود تا عرصه بر او تنگ شد و در مقام درخواست و نفرین
در باره آنها بر آمد که خداوند میفرماید]: 88 - و موسی علیه السّلام عرضه داشت پروردگارا تو بفرعون و أشراف قومش
زینتی [از حلل و حلی و لباس یا جمال و صحّت بدن و حسن صورت] عطا فرمودهاي و بآنها أموال و دارائیهاي دنیوي دادهاي
[که بوسیله آنها در حیات دنیا بزرگی بخرج دهند و عظمت نشان دهند و خوش باشند و از تو غافل باشند] پروردگارا [فرجام
اینکه کار چنین خواهد بود که] آنان مردم را گمراه سازند و از راه دین تو منحرف نمایند. پروردگارا بر دارائیهاي آنها جامه
نابودي بپوشان و بصورتی تغییر ده که از آنها انتفاع و سودي نبرند و بر دلهاي آنها سخت گیر [و مهر خذلان بر آن نه تا
سنگدل و قسیّ القلب شوند] و تا موقعیکه عذاب دردناك را ندیده [و مرگ را معاینه نکرده و در غرقاب دریا گرفتار نشدهاند]
ایمان نیاورند [و در موقع یأس و الجاء هم که ایمانی پذیرفته نخواهد شد]. 89 - خطاب شد که بتحقیق درخواست شما پذیرفته
و دعاي شما مستجاب شد بنابراین شما در کار خود مستقیم و پا بر جا باشید [و بر دعوت مردم براي ایمان بخدا و روز جزا و
در وعظ و انذار ثابت بمانید و عجله نکنید زیرا آنچه خواستهاید لا محاله در وقت خودش شدنی است و اگر تأخیري ببینید
مبنی بر مصالحی است] و راه آنان را که نادانند پیروي مکنید [یعنی طریق کسانیکه جاهل بحکم و مصالح الهی هستند و سبیل
جاهلان را که استعجال در کارها دارند مپوئید]. [ صفحه 227 ] أوّلا- در آیه 87 [تَبَوَّءا] فرموده و ضمیر را تثنیه آورده است
زیرا منزل گرفتن باید بدستور رؤساي قوم باشد. پس از آن [اجعَلُوا] فرموده و ضمیر را جمع آورده زیرا قبله قرار دادن خانها و
نماز در آنها وظیفه هر فرد از مؤمنین و تمام آنهاست. سپس [بَشِّرِ] فرمود و بصیغه مفرد آورده است زیرا بشارت مژده دادن
288 ثانیا: در آیه 88 - دعاء فقط از جانب - 148 -قرآن- 279 - 32 -قرآن- 138 - فقط وظیفه صاحب شریعت است. -قرآن- 21
موسی علیه السّلام شده و او استدعاء و نفرین نموده است. و در آیه 89 اجابت دعاء را بهر دو پیامبر خطاب و [أُجِیبَت
دَعوَتُکُما] فرموده است زیرا گفتهاند دعا کننده موسی علیه السّلام بوده است و آمین گوینده هارون علیه السّلام و آمین یعنی
[اللّهم استجب هذا الدّعاء: خدایا اینکه دعا را مستجاب کن] و آنهم خود دعائی بوده است لذا جواب اجابت دعاء بهر دو
78 ثالثا- إبن جریج گوید بعد از اینکه دعاء فرعون چهل سال درنگ کرد تا دعاء موسی علیه - خطاب شده است. -قرآن- 55
السّلام در باره او مستجاب شد و آن را از حضرت أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام روایت کرده است و از أمیر المؤمنین
جعل فی یدیک مفاتیح خزائنه بما أذن لک فی مسألته فما شئت استفتحت بالدّعاء » : علی علیه السّلام مروي است که فرمود
أبواب نعمته و استمطرت شآبیب رحمته فلا یقنطک إبطاء اجابته فانّ العطیّۀ علی قدر النیّۀ و ربّما اخّرت لک الاجابۀ لیکون
یعنی بسبب اذنی که در باب دعاء و مسئلت از او بتو داده است کلیدهاي .« ذلک اعظم لأجر السائل و أجزل لعطاء الامل
خزانههاي خود را در دستهاي تو نهاده است، بنابرین تو هر وقت بخواهی بوسیله دعاء درهاي نعمت او را طلب گشایش
میتوانی کرد و رگبارهاي رحمت او را طلب ریزش خواهی نمود و اگر در اجابت دعاي تو تأخیري شود تو نباید نومید شوي
زیرا دهش باندازه نیّت شخص است و چه بسا در اجابت دعاي تو تأخیر شده است تا مستمند مزد بیشتري و آرزومند عطاي
شآبیب جمع شؤبوب [ صفحه 228 ] دفعۀ من المطر و غیره]. [جز تو پیش که بر آرد بنده دست || هم ] «. بهتري نصیبش گردد
دعاء و هم اجابت از تو است هم ز اوّل تو دهی میل دعا || تو دهی آخر دعاها را جزا داد مر فرعون را صد ملک و مال || تا
بکرد او دعوي عزّ و جلال در همه عمرش ندید او درد سر || تا ننالد سوي حق آن بدگهر درد آمد بهتر از ملک جهان || تا
بخوانی مر خدا را در نهان]
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 90 تا 93
اشاره
وَ جاوَزنا بِبَنِی إِسرائِیلَ البَحرَ فَأَتبَعَهُم فِرعَونُ وَ جُنُودُهُ بَغیاً وَ عَدواً حَتّی إِذا أَدرَکَهُ الغَرَقُ قالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَت بِهِ
بَنُوا إِسرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ المُسلِمِینَ [ 90 ] آلآنَ وَ قَد عَ َ ص یتَ قَبلُ وَ کُنتَ مِنَ المُفسِدِینَ [ 91 ] فَالیَومَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَن
خَلفَکَ آیَۀً وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ عَن آیاتِنا لَغافِلُونَ [ 92 ] وَ لَقَد بَوَّأنا بَنِی إِسرائِیلَ مُبَوَّأَ صِدقٍ وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّیِّباتِ فَمَا اختَلَفُوا
اي: عبرنا بهم البحر « وَ جاوَزنا » 664- حَتّی جاءَهُمُ العِلمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقضِ ی بَینَهُم یَومَ القِیامَۀِ فِیما کانُوا فِیهِ یَختَلِفُونَ [ 93 ] -قرآن- 1
حتّی جاوزوه سالمین یعنی بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم تا اینکه بسلامت از آن گذشتند- المجاوزة- خروج از حدّ یکی
13 [ صفحه 229 ] محل عبور کرد و آن را پشت سر - از جهات چهارگانه، جاز و جاوز و تجاوز المکان- یعنی از آن -قرآن- 1
عدو و عدوان بمعنی ظلم است « عَدواً » بغی سرکشی و بغیر حق جاه و علوّ طلبی « بَغیاً » الاتباع دنبال کردن « فَأَتبَعَهُم » گذاشت
اي نجعلک و نلقیک علی نجوة من الإرض یعنی ترا بر زمین « نُنَجِّیکَ » اي أ تؤمن الان یعنی آیا اینک ایمان میآوري « آلآنَ »
بلند و تلّی میافکنیم و- نجوه- محلّ مرتفعی از زمین است که شخص را از سیل محفوظ دارد- یا از مادّه نجات باشد یعنی ترا
اي- و لقد أنزلنا بنی اسرائیل منزلا « وَ لَقَد بَوَّأنا بَنِی إِسرائِیلَ مُبَوَّأَ صِ دقٍ » از دریا خلاص میکنیم در صورتی که مرده باشی
فَمَا اختَلَفُوا حَتّی » صالحا و هو الشام و مصر- یعنی بنی اسرائیل را در منزلها و خانهاي صالح و شایسته و درستی منزل دادیم
اي فما اختلفوا فی أمر دینهم إلّا من بعد ما قرأوا التوراة و علّموا أحکامها- او فی أمر محمّد صلّی اللّه علیه و آله « جاءَهُمُ العِلمُ
178 -قرآن- - 138 -قرآن- 170 - 88 -قرآن- 130 - 57 -قرآن- 80 - إلّا من بعد ما عملوا صدق نبوّته و تظاهر معجزاته. -قرآن- 42
770- 570 -قرآن- 726 - -243-230 قرآن- 515
تفسیر معانی-
اشاره
[بلی چون خداي منّان اراده فرمود که بنی اسرائیل را از چنگال ظلم فرعون و أعوانش نجات دهد و از مصر بارض میعاد
برساند، موسی علیه السّلام و برادرش غافل از فرعونیان با اسرائیلیان از مصر خارج شدند و بکنار دریاي [سوئز] رسیدند اینستکه
میفرماید:] 90 - و ما اولاد یعقوب را [تحت فرمان موسی و هارون] از دریا گذرانیدیم [یعنی چون بدریا رسیدند بنی اسرائیل
گفتند اینک فرعونیان بدنبال ما هستند در اینصورت ما را چه باید کرد خداوند بموسی وحی فرمود که عصاي خود را بدریا
بزن بزد و دریا بشکافت و بهر شکافی آب مانند کوه روي هم انباشته شد و بنی اسرائیل از وسط هر شکاف بآنطرف ساحل
دریا عبور کردند] و فرعون و لشکریانش در حال سرکشی و دشمنی آنان را دنبال کردند تا بآنها ملحق شوند [و چون بقلزم
رسیدند و دریا را بآنحال دیدند مانند بنی اسرائیل بدریا زدند و تا آخرین نفر لشکر داخل دریا شدند غافل از آنکه دریا آنها را
خواهد گرفت و رفتند] تا آنکه غرقاب و امواج بحر آنها را فرا گرفت. [ صفحه 230 ] و فرعون در حال غرق [یعنی در حالتی
که هر نیکوکار و بدکار و هر کافر و گنهکار ایمان میآورد یعنی ساعتی که دیگر نه توبه سودي دارد و نه ایمان] گفت ایمان
آوردم به اینکه که معبودي نیست جز آنکس که بنی اسرائیل باو ایمان آوردهاند و من نیز در زمره تسلیم شدگان بخداي آنها
میباشم و مطیع و منقاد اوامر اویم]. [أتت و حیاض الموت بینی و بینها || و جادت بوصل حین لا ینفع الوصل] 91 - [چون اینکه
ایمان اضطراري و در حال یقین بهلاکت بود سودي نداشت و لذا باو خطاب عتاب رسید] تو اکنون آیا ایمان میآوري! و حال
آنکه پیش از اینکه [یعنی در طول مدت عمرت ترك ایمان] و نافرمانی خدا کردي و از جمله تبهکاران و مفسدان در روي
زمین بودي [و بادّعاي خدائی و کشتن مؤمنان و گمراه کردن بندگان خدا و انواع کفر و ضلال دوران زندگانی را گذرانیدي
مضافا بآنکه پیامبر ما را تکذیب کردي و آیات خدائیرا ندیده گرفتی]. 92 - بنابرین امروز [و اینک پس از غرق] ترا و بدن
بیروحت را [از آنجائیکه خود و قومت فرو رفتهاید] بیرون آورده بمکان بلندي از زمین میافکنم تا براي کسانیکه پس از تو
میآیند یا براي قرون آتیه بشر نشانه و علامت عبرتی باشد [و بر قدرت خداوندي در محو کردن ستمکاران دلیلی باشد و
دیگرانهم آنچه تو گفتی نگویند و آنچه تو کردي نکنند و بنی اسرائیل هم که عظمت ظاهري تو آنها را مردّد در مرگ تو قرار
داده بود بهلاکت تو یقین کنند و فناي تو بر همگان محقّق شود و بدانند بندهاي که خود را از غرقه شدن در گرداب فنا نرهاند
چگونه و چرا صداي أنا ربّکم الأعلی بگوش جهانیان برساند!] [عاجزي کو أسیر خواب و خور است || لاف قدرت زند چو
بیخبر است آنکه در نفس خود زبون باشد || صاحب اقتدار چون باشد] و بدانید که بسیاري از مردم از آیات [قدرت و
الوهیّت] ما غافلند [و در [ صفحه 231 ] دلایل توحید و براهین ربوبیّت ما تفکّر و تدبري نمیکنند]. علیّ بن ابراهیم بن هاشم
باسناد خود از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: جبرئیل علیه السّلام هیچ موقعی بر رسول خدا صلّی اللّه
علیه و آله نازل نشد مگر اینکه افسرده و اندوهناك بود و همواره از هنگامیکه خداوند فرعون را هلاك ساخته بود بر همین
حال بود و چون خداوند سبحان بنزول اینکه آیه امر فرمود جبرئیل علیه السّلام خندان و شادان بر رسولخدا نازل شد حضرت
باو فرمود: اي حبیب من جبرائیل هیچوقت بر من وارد نشدي مگر اینکه در چهرهات آثار حزن مشهود بود و تا اینساعت ترا
چنین فرحناك نمیدیدم! عرض کرد بلی یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم موقعیکه خداوند فرعون را غرق فرمود او گفت:
[آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَت بِهِ بَنُوا إِسرائِیلَ] در اینحال من مشت لجنی گرفته بر دهان او زدم و سپس باو گفتم: [آلآنَ وَ قَد
عَ َ ص یتَ قَبلُ وَ کُنتَ مِنَ المُفسِدِینَ] پس از اینکه ترسیدم که رحمت خداوندي شامل او شود و خداوند مرا معذّب گرداند ولی
اینک که من مأمور شدم تا آن گفته خود را بفرعون بتو برسانم خاطرم آسوده گشت و دانستم که آن گفته مطابق رضاي خدا
328 إبن عباس [رض] در تفسیر [فَالیَومَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ] گوید - 191 -قرآن- 267 - بوده است [از مجمع البیان]. -قرآن- 114
65 [نرفعک فوق الماء - فرعون را زرهی از طلا بر بدن بود که بآن شناخته میشد و معناي آیه اینکه است که: -قرآن- 29
بدرعک المشهورة لیعرفوك بها یعنی ترا با زره مشهورت بسطح آب بالا میآوریم تا بوسیله آن مردم ترا بشناسند و بدانند که
غرق شده و مردهاي [از مجمع]. 93 - و بحق سوگند که ما بنی اسرائیل را [پس از نجات آنها از شرّ دشمن قوي چون فرعون که
سالهاي دراز آنها را در شکنجه و عذاب متأثر میساخت و در بوته زحمت و شکنجه میگداخت و بعد از هلاك دشمنان و غرق
فرعون و فرعونیان] بمکان امن و اقامتگاه پسندیدهاي و دیار پر نعمتی [که خداوند بزبان إبراهیم و اسحق [ صفحه 232 ] و
یعقوب وعده صدق بآنها داده بود و آن زمین شام و فلسطین بوده] مسکن و منزل دادیم و از غذاها و میوههاي لذیذ و طیّبی
آنها را روزي و وسعت رزق بخشیدیم [و تا موقعیکه آنها بأنبیاء خصوصا بعیسی و محمّد علیهما السّلام کافر نگشتند اینکه
نعمات از آنها منتزع نگشت] و تا هنگامیکه علم بظهور محمّد صلّی اللّه علیه و آله و نزول قرآن حاصل نکرده بودند در ظهور
ایشان اختلافی نداشتند [و قبل از بعثت پیامبر [محمّد صلّی اللّه علیه و آله] باجماع اقرار بآمدن و ظهور او داشتند و بر سایر
کافران بامید ظهور او پیروزي میطلبیدند] ولی بعد از آنکه بظهور او علم پیدا کردند و او مبعوث شد [پارهاي ایمان آوردند و
پارهاي کافر ماندند] و در باره او اختلاف نمودند [و از روي حسد و حبّ ریاست و جمع مال با علم بحقانیّت او مختلف
گشتند] و بدان که براستی پروردگار تو در روز رستاخیز در آنچه بین آنها اختلاف است قضاوت خواهد فرمود [زیرا در اینکه
عالم با بقاء تکلیف و بودن اختیار رفع خلاف نمیشود و اینکه دنیا دار امهال است نه دار جزاي أعمال و قیامت است که محق
از مبطل و مطیع از عاصی ممیّز و مشخص میشوند و هر یک پاداش و کیفر خود را مییابند]. در آیه مبارکه اشارهایست به اینکه
که پس از آمدن علم، اختلاف در أثر تأویل آیات حاصل میشود که بعضی براي ریاست و بعضی دیگر براي تجاوز بحدّ بعض
دیگر متشعّب و متفرّق میشوند حتّی کار اختلاف بقتال و جدال میکشد]. [کردهاي تأویل حرف بکر را || خویش را تأویل
کن نی ذکر را بر هوا تأویل قرآن میکنی || پست و کژ شد از تو معنی سنیّ چون محک دیدي سیه گشتی چو قلب || نقش
[ شیري رفت و پیدا گشت کلب] [ صفحه 233
[ [سوره یونس [ 10 ]: آیات 94 تا 97
اشاره
مِّمّا أَنزَلنا إِلَیکَ فَسئَلِ الَّذِینَ یَقرَؤُنَ الکِتابَ مِن قَبلِکَ لَقَد جاءَكَ الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمتَرِینَ
ٍ
فَإِن کُنتَ فِی شَک
94 ] وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ فَتَکُونَ مِنَ الخاسِرِینَ [ 95 ] إِنَّ الَّذِینَ حَقَّت عَلَیهِم کَلِمَتُ رَبِّکَ لا یُؤمِنُونَ [ 96 ] وَ لَو ]
الشاکّین یعنی شک کنندگان و مریه بمعنی شک « المُمتَرِینَ » 426- جاءَتهُم کُلُّ آیَۀٍ حَتّی یَرَوُا العَذابَ الَألِیمَ [ 97 ] -قرآن- 1
زیان کاران و ضایع کنندگان. خسر یخسر خسرا و خسرا و خسرانا و « الخاسِرِینَ » است و امتراء طلب شک است با ظهور دلیل
قضاؤه و حکمه أنّهم یموتون علی الکفر و یخلدون فی النّار. - « کَلِمَتُ رَبِّکَ » اي ثبتت و اوجبت « حَقَّت » خسارة، زیان کردن
258- 218 -قرآن- 238 - 126 -قرآن- 209 - 16 -قرآن- 112 - قرآن- 1
تفسیر معانی
اشاره
- [خداوند جلّ شأنه در آیه قبل ذکر بنی اسرائیل را که [فَمَا اختَلَفُوا حَتّی جاءَهُمُ العِلمُ] مقدّم داشت که آنها حاملان کتاب
[توراة و انجیل] میباشند و آنها را توصیف فرمود به اینکه که علم براي آنها حاصل است زیرا أمر رسول خدا در نزد آنها و
کتب آنها مکتوب و ثابت بوده است [و هم یَعرِفُونَهُ کَما یَعرِفُونَ أَبناءَهُم] و بعد از حصول اینکه علم براي حبّ جاه و دنیا
پرستی اختلاف کرده و براه خلاف رفتند و در اینکه آیه [ 94 ] خداي عزّ و جلّ براي تأکید بصحت قرآن و صدق نبوت خاتم
94 - هرگاه [فرضا و تقدیرا] ترا در 380- 109 -قرآن- 337 - پیمبران صلّی اللّه علیه و آله بر سبیل مبالغه میفرماید]: -قرآن- 65
[ آنچه بر تو نازل کردهایم شکّی و تردیدي باشد [چنانکه آدمی بپسر خود بگوید اگر حقّا تو پسر من هستی باید [ صفحه 234
چنین بکنی یا چنین نباشی] یعنی در قصص و حکایاتی که شرح میدهیم و از آنچه مربوط بقصّه فرعون و قومش و اخبار راجعه
ببنی اسرائیل بیان میکنیم ترا شکّی باشد از کسانیکه پیش از تو کتاب [الهی منزله بر انبیاء پیشین مانند توراة را] میخوانند
پرسش کن [زیرا تمام در نزد آنها محقق است و در کتب ایشان بنحوي که ما بتو القاء کردهایم ثبت است] بحق سوگند که
آنچه براي تو آمده است و از نزد پروردگارت رسیده حقّ است و شکّی أبدا در آن نیست بنابرین البته تو نباید از زمره شک
کنندگان باشی [و باید بر آنچه هستی ثابت بمانی]. 95 - و البتّه تو نباید از جمله کسانی باشی که آیات خدا را دروغ پنداشته و
تکذیب کردند [و منکر آیات خدا گشتند] در اینصورت [یعنی اگر بفرض محال منکر و مکذّب باشی] در زمره زیانکاران [در
دنیا و آخرت] خواهی بود [زیرا آدمی در موقعی که مالش دچار زیان شود بشدّت در حسرت خواهد بود پس اگر جان و
دینش در معرض خسران و زیان افتد حالش چگونه خواهد بود؟!] [بدیهی است در اینکه گفتار تعریضی بر کافران مکذّبان
است که آنها در عداد گمراهان و زیانکارانند]. 96 و 97 - بدانید که آنکسانیکه خشم و سخط پروردگار تو بر آنها واجب و
محقق گشته [و در علم الهی ثابت است چیزیرا که آنها بخطا اختیار و کسب کردهاند] ایمان نخواهند آورد. [و اینکه کسانیکه
خدا عالم است به اینکه که آنها ایمان نخواهند آورد] هر چند هر نوع آیت و نشانه و معجزهاي [از آیات کونیّه و علمیه و
قرآنیّه] براي آنان بیاید [و بر صحت نبوّت تو و اسلام اقامه دلیل شود] ایمان نمیآورند تا آنکه شکنجه دردناك عذاب الهی را
بنگرند [و زمانی مانند فرعون ایمان میآورند که خود را در چنگال عذاب خدائی ببینند و در آنوقت هم دیگر ایمان براي آنها
سودي نخواهد داشت]. در تفسیر دو آیه مبارکه 94 و 95 راجع بانتساب شک بوجود مقدّس [ صفحه 235 ] نبوي صلّی اللّه علیه
و آله مفسّرین را اقوالی است: اولا- زجاج گوید که: در باب اینکه آیه سؤال زیاد شده و تفکّر در آن باب بسیار گشته است و
در سوره آیاتی هست که دلیل بر بیان آنست زیرا خداوند به پیغمبر خود خطاب میکند و اینکه خطاب شامل عموم خلق است
یعنی اگر شما مردم در شک هستید پرسش کنید و دلیل بر آن آیه مبارکه در آخر سوره است که میفرماید: [یا أَیُّهَا النّاسُ إِن
مِّن دِینِی فَلا أَعبُدُ الَّذِینَ تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ وَ لکِن أَعبُدُ اللّهَ الَّذِي یَتَوَفّاکُم] بنابرین خداوند اعلام فرمود که در
ٍ
کُنتُم فِی شَک
پیمبرش شکّی نیست و مانند آنهم آیه: [یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ] است که خطاب به پیمبر صلّی اللّه علیه و آله است ولی
525 -قرآن- - بصیغه جمع طلّقتم فرموده است و اینکه مذهب و گفتار حسن و إبن عباس و اکثر أهل تأویل است. -قرآن- 361
656-604 و از حسن و قتاده و سعید بن جبیر روایت شده است که گفتند پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله لم یشکّ و لم یسئل نه
شک کرده است و نه پرسیده است و از حضرت أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام نیز بهمین قسم روایت شده است. ثانیا:
آنکه خطاب برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است هر چند او را شکّی نیست و خداوند سبحانه میداند که او شکّی ندارد و
لکن کلام در مقام تقریر و افهام است چنانکه کسی بغلام خود بگوید: [إن کنت عبدي فأطعنی] اگر بنده من هستی پس فرمان
مرا ببر] یا کسی بپدرش بگوید: [إن کنت والدي فتعطّف علیّ اگر تو پدر من هستی بمن عطوفت کن]. یا کسی بپسرش بگوید:
[إن کنت ابنی فبرّ بی. اگر تو پسر من هستی بمن نیکی کن] یا در آن قصد مبالغه کند بآنچه محال باشد مثل اینکه بگوید
[بکت السماء لموت فلان: آسمان در مرگ فلان بگریست] یعنی اگر بنا باشد آسمان بگرید بر او گریسته است. و در اینجا هم
معنی چنین باشد که: [اگر بر فرض محال تو از کسانی باشی [ صفحه 236 ] که در شک و تردید باشند، از کسانی که قبل از تو
کتاب آسمانی خواندهاند بپرس و اینکه قول از فراء و دیگران است. ثالثا: معنی چنین باشد که: اي مخاطب و اي کسیکه اینکه
آیه و اینکه کلماترا میشنوي اگر در آنچه نازل کردهایم ترا شکّی است از دیگران بپرس و خطاب بغیر رسول خدا و بشنونده
آیات است. رابعا: بنابر آنچه زجّاج ذکر کرده است کلمه [إن] در [إن کنت] بمعنی [ما] و حرف نفی باشد یعنی [ما کنت فی
شکّ] و چنین تفسیر شود که: مقصود ما اینکه نیست که تو از خوانندگان کتب فعلی بپرسی از اینجهت که در شکّ و تردید
میباشی، تو در شک نیستی بلکه براي مزید اطمینان پرسش کن چنانکه بحضرت ابراهیم علیه السّلام خطاب شد [أَ وَ لَم تُؤمِن -
آیا ایمان نیاوردهاي]. [قالَ بَلی وَ لکِن لِیَطمَئِنَّ قَلبِی - چرا ایمان آوردهام و لکن براي اطمینان دلم] و لذا زیادت در تعریف
307 امّا اینکه چرا خداوند سبحان با انکار بیشتر أهل کتاب بنبوّت - 238 -قرآن- 264 - مبطل صحّت عقیده نیست. -قرآن- 216
آنحضرت أمر فرمود که از آنها پرسش فرماید دو قول است یکی آنکه برسول خود امر فرمود که از مؤمنان أهل کتاب مانند
[عبد اللّه بن سلام و کعب الاحبار و تمیم الداري] و اشباه آنها پرسش کند و اینکه قول إبن عباس و مجاهد و ضحّاك است -
دیگر آنکه مراد از آنها صفات پیامبري که کتابشان، آمد او را بشارت داده است سؤال کن و سپس بنگر که آیا موافقت و
مطابقت با او دارد یا خیر! و اینکه قول أقوي است زیرا اینکه سوره مکیّه است و إبن سلام و سایرین در مدینه اسلام آوردند.
زهري گفته است که اینکه آیه در آسمان نازل شده است و اگر اینکه قول صحیح باشد مراد کاملا حاصل است و ما را
کفایت میکند و اصحاب ما امامیّه هم از حضرت امام صادق علیه السّلام آنرا روایت کردهاند. و نیز گفتهاند مراد از شک
تنگی و سختی است که رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله از کفّار [ صفحه 237 ] داشته است و معنی آیه چنین باشد: که اگر ترا از
آزار قومت سختی و تنگی است از آنکسانیکه پیش از تو کتاب آسمانی را خواندهاند بپرس که پیغمبران پیشین چگونه بر آزار
315- قوم خود شکیبا بودهاند پس تو هم باید صابر و شکیبا باشی [فَاصبِر کَما صَبَرَ أُولُوا العَزمِ مِنَ الرُّسُلِ]. -قرآن- 260
[