گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلدششم
سورة الحج



اشاره
مکیّه- [غیر از شش آیه: هذان خصمان- إلی آخر- الحمید] و آن هفتاد و هشت آیه است [و حسن گوید سوره مدنیّه است
37- غیر از آیاتی که در سفر نازل شده است]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُم إِنَّ زَلزَلَۀَ السّاعَۀِ شَیءٌ عَظِیمٌ [ 1] یَومَ تَرَونَها تَذهَلُ کُلُّ مُرضِ عَۀٍ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
عَمّا أَرضَ عَت وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَملٍ حَملَها وَ تَرَي النّاسَ سُکاري وَ ما هُم بِسُکاري وَ لکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدِیدٌ [ 2] وَ مِنَ النّاسِ مَن
- یُجادِلُ فِی اللّهِ بِغَیرِ عِلمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیطانٍ مَرِیدٍ [ 3] کُتِبَ عَلَیهِ أَنَّهُ مَن تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِ لُّهُ وَ یَهدِیهِ إِلی عَذابِ السَّعِیرِ [ 4] -قرآن- 1
480 یا أَیُّهَا النّاسُ إِن کُنتُم فِی رَیبٍ مِنَ البَعثِ فَإِنّا خَلَقناکُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَۀٍ ثُمَّ مِن عَلَقَۀٍ ثُمَّ مِن مُضغَۀٍ مُخَلَّقَۀٍ وَ غَیرِ مُخَلَّقَۀٍ
لِنُبَیِّنَ لَکُم وَ نُقِرُّ فِی الَأرحامِ ما نَشاءُ إِلی أَجَلٍ مُسَ  می ثُمَّ نُخرِجُکُم طِفلًا ثُمَّ لِتَبلُغُوا أَشُدَّکُم وَ مِنکُم مَن یُتَوَفّی وَ مِنکُم مَن یُرَدُّ إِلی
زَّوجٍ بَهِیجٍ
ِ
أَرذَلِ العُمُرِ لِکَیلا یَعلَمَ مِن بَعدِ عِلمٍ شَیئاً وَ تَرَي الَأرضَ هامِدَةً فَإِذا أَنزَلنا عَلَیهَا الماءَ اهتَزَّت وَ رَبَت وَ أَنبَتَت مِن کُل
ذهل عن الشیء « تَذهَلُ » اي تحریکها للأشیاء او تحریک الأشیاء فیها بتقدیر فی « زَلزَلَۀَ السّاعَۀِ » [ 567 [ صفحه 58 - 5] -قرآن- 1 ]
الماء القلیل و « نُطفَۀٍ » اي النّار و لهبها جمعها سعر « السَّعِیرِ » اي اتّخذه ولیّا « تَوَلّاهُ » اي خبیث متمرّد « مَرِیدٍ » یذهل ذهولا نسیه لشغل
اي مسوّاة لا عیب « مُخَلَّقَۀٍ » قطعۀ من اللّحم قدر ما یمضغها الانسان « مُضغَۀٍ » قطعۀ جامدة من الدّم « عَلَقَۀٍ » هنا کنایۀ عن ماء الرّجل
« هامِدَةً » اي ارداه و هو الهرم « أَرذَلِ » اي غایۀ نموّکم جمع شدّة « أَشُدَّکُم » اي مقدّر « مُسَ  می » نضع « نُقِرُّ » قدرتنا « لِنُبَیِّنَ لَکُم » فیها
اي حسن بهج یبهج بهجۀ اي صار « بَهِیجٍ » انتفخت ربا یربو ربا اي زاد و نما « رَبَت » تحرکت بالنبات « اهتَزَّت » اي خامدة میتۀ
- 243 -قرآن- 287 - 204 -قرآن- 234 - 173 -قرآن- 192 - 143 -قرآن- 161 - 92 -قرآن- 134 - 22 -قرآن- 82 - حسنا رائقا. -قرآن- 1
- 494 -قرآن- 522 - 470 -قرآن- 481 - 453 -قرآن- 459 - 436 -قرآن- 444 - 386 -قرآن- 415 - 330 -قرآن- 373 - -297 قرآن- 321
666- 620 -قرآن- 656 - 595 -قرآن- 612 - 568 -قرآن- 584 - -532 قرآن- 558
تفسیر معانی:
اشاره
-1 اي مردم [خردمند مکلّف] بپرهیزید [از عذاب] پروردگارتان [و بترسید از نافرمانی مالک و مدبّر امورتان] زیرا لرزش زمین
- در قیام قیامت چیزي بزرگ [و امري هولناك و طاقت فرساست و سختی و شدّت [ صفحه 59 ] آن وصف کردنی نیست]. 2
روزي است که میبینند شدّت زلزله آن هر زن بچه شیردهی را از کودك شیرخوار خود غافل میکند [و از هیبت آن، با محبتی
که بطفل خود دارد- او را فراموش میسازد] و هر زن بارداري آنچه در شکم دارد [و زمان زادن او نرسیده] از بیم و هراس آن
هنگامه بر زمین میگذارد و مردم را مینگري که گوئی مستاند ولی آنان مست شراب نیستند [بلکه از شدّت اوضاع خرد را
از دست دادهاند و اضطراب آنها مانند اضطراب و بیخودي مستان است] و لکن [علت آن] اینست که عذاب خدائی سخت
است [و از سختی روز بچنین حال اندرند]. در آن روز کز فعل پرسند و قول || اولو العزم را تن بلرزد ز هول بجائی که دهشت
خورند أنبیا || تو عذر گنه را چه داري بیا عمران بن الحصین و أبو سعید الخدري گفتهاند که اینکه دو آیه اوّل سوره شبی در
جنگ بنی المصطلق [که قبیلهاي از خزاعه بودهاند] نازل گردید و مردم در حال سیر و حرکت بودند که رسول خدا صلّی اللّه
علیه و آله بانگ برداشت و مردم را بدرنگ و توقّف امر داد، آنان در پیرامون آنحضرت جمع شدند و رسول خدا صلّی اللّه
علیه و آله آن دو آیه را بر آنها تلاوت فرمود و مانند آن شب کسی مردم را در وقت دیگري گریان ندید و چون بامداد شد
زینها از چارپایان نگرفتند و خیمهها برپا نکردند و همگان یا گریان بودند یا اندوهناك نشسته سر بگریبان تفکّر برده بودند،
رسول خدا بآنها فرمود: آیا میدانید آنروز چه روزي است عرض کردند خدا و رسولش داناتر است فرمود: آنروز روزي است
که خداي تعالی بآدم علیه السّلام فرماید اي آدم فرزندانت براي آتشند آدم عرض میکند از تمام چه مقدار در آتشند! فرماید
از هر هزار نفر نهصد و نود و نه نفر بآتش میروند و یکنفر ببهشت در اینکه هنگام مسلمانان صدا بتکبیر برداشته و بگریه
درآمدند و عرض کردند یا رسول اللّه پس نجات براي کیست حضرت فرمود مژده [ صفحه 60 ] دهید که با شما دو خلقت
دیگر نیز محشور میشوند و آنها یأجوج و مأجوجاند و از آنها هزار و از شما یک است و شما در بین مردم مانند یک موي
سفید در بدن یک گاو سیاه یا یک خال در پهلوي شتري خواهید بود سپس فرمود من امیدوارم که شما ربع اهل بهشت باشید
مسلمانان تکبیر گفتند باز فرمود امیدوارم شما ثلث أهل بهشت باشید باز آنها صدا بتکبیر برداشتند باز هم فرمود امیدوارم که
شما دو ثلث أهل بهشت باشید زیرا اهل بهشت یکصد و بیست صف میباشند و هشتاد صف آن ملّت من میباشند و سپس فرمود
هفتاد هزار از امّت من داخل بهشت میگردند. [و در بعضی روایات است که] عمر بن الخطاب عرض کرد هفتاد هزار حضرت
فرمود بلی و با هر فرد هفتاد هزار در اینحال عکاشۀ بن محصن بپا خاست و عرض کرد یا رسول اللّه از خدا بخواه که مرا هم از
آنان قرار دهد حضرت عرض کرد بار إلها او را از آنان قرار ده. سپس مردي از انصار برخاست و همین درخواست نمود
حضرت فرمود عکاشه از تو پیشی جست. و إبن عبّاس گوید اینمرد انصاري از منافقین بود و لذا حضرت براي او دعا نکرد.
[انتهی نقل از مجمع البیان]. 3- و پارهاي از مردم [مشرك از جمله نضر بن الحارث که بسیار جدل کار و ملائکه را دختران
خدا و قرآن را اساطیر میگفت و منکر بعث بود] کسانی هستند که در باره توحید خداوند سبحانه و نفی شرك از او بمجادله
و مخاصمه میپردازند بدون اینکه علمی داشته باشند [بلکه از راه جهل محض منکر یگانگی خدا و حشر و نشراند] و هر شیطان
خبیث مرتدّ [عاري و برهنه از خیرات] را پیروي میکنند و دنبال اغواي آنها میروند. 4- [در لوح محفوظ] ثبت و مقدر شده
است بر آن شیطان که هر کس او را بدوستی برگزیند و پیروي او کند شیطان او را از راه حق گمراه میکند [ صفحه 61 ] و
بسوي عذاب آتش دوزخ میکشاند. جامی گوید: خواهی بصوب کعبه تحقیق ره بري || پی بر پی مقلّد گم کرده ره مرو
اصل مرید از عري یعنی تجرّد و برهنگی است چنانکه غلام أمرد و غصن أمرد یعنی پسر عاري از موو و شاخه عاري از برگ و
مرید یعنی متجرّد للفساد و عاري از خوبی و پاکی- و حمل بفتح حاء آنچه در شکم یا در سر درخت بار باشد و حمل بکسر
حاء آنچه بر پشت یا بر سر شخص بار باشد. 5- اي مردم اگر شما در باره بعث و نشور [یعنی در باره زنده شدن و از قبر
برخاستن و بصحراي محشر آمدن] در شکّ هستید [دلیل بر صحت آن اینستکه] ما شما را از خاك خلق کردیم و خاك را
بدل بآب نطفه مرد و زن نمودیم و در ارحام مادران آنرا لخته خون جامدي نمودیم و پس از آن آنرا قطعه گوشتی ساختیم و
بعد گوشت را یا تامّ الخلقه نمودیم و یا ناقص الخلقه ساقط کردیم و تامّ الخلقه را آنچه بخواهیم تا مدّت معیّن و مقدّر در
أرحام مادران نگهمیداریم و مستقر میسازیم تا بر شما قدرت خودمان را بر خلق و بعث روشن و آشکارا سازیم سپس شما را
بصورت کودکی از شکم مادر بیرون میآوریم تا بحدّ نمو و رشد و اجتماع عقل و نیرو برسید سپس پارهاي از شما [در حال
کودکی یا شباب] میمیرید و قبض روح میشوید و پارهاي دیگر از شما به پیري که پستترین اوقات عمر است میرسید [چه
طفولیت ضعفی است که براي آن امید قوت و کمال هست و پیري ضعفی استکه امید صحت و قوّتی بعد از آن نیست و انتظار
مرگ است] و در اینکه حال ارذل العمر و پیري استفاده علمی نمیکند و آنچه را هم عالم بوده فراموش میکند [و بحالی
میرسد که عقلش معدوم و علومی که آموخته بود از یاد میرود]. طرب نوجوان ز پیر مجوي || که دگر ناید آب رفته بجوي
زرع را چون رسید وقت درو || نخرامد چنانکه سبزه نو [ صفحه 62 ] [و دلیل دیگر بر صحّت بعث و نشر آنکه] میبینی زمین
خشک و بیگیاه را چون باران بباریم بحرکت و جنبش و اهتزاز میآید و گیاهان آن زیاد و نما مییابد و از هر صنف نباتی
گیاهان نیکو شکل و نیکو رنگ و خوش منظر میرویاند [بنابرین کسیکه چنین قدرتی دارد که در انشاء و آفرینش بکار میبرد
براي دوباره آوردن آن نیز قادر است و از او بعید نخواهد بود]. [بعث انسان گر نشد نزدت عیان || اوّل خلقش نگر هذا بیان
هر که بر ایجاد او قادر بود || قدرتش بر بعث او ظاهر بود اوست خلّاقی که از بعد خزان || میکند پیدا بهار بوستان آنکه با
دانه نهال افراخت || دانهاي هم شجر تواند ساخت کرد نابوده را بقدرت بود || چه عجب گر دهد ببوده وجود
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 6] وَ أَنَّ السّاعَۀَ آتِیَۀٌ لا رَیبَ فِیها وَ أَنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی
ِ
ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحیِ المَوتی وَ أَنَّهُ عَلی کُل
القُبُورِ [ 7] وَ مِنَ النّاسِ مَن یُجادِلُ فِی اللّهِ بِغَیرِ عِلمٍ وَ لا هُديً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ [ 8] ثانِیَ عِطفِهِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللّهِ لَهُ فِی الدُّنیا
518- خِزيٌ وَ نُذِیقُهُ یَومَ القِیامَۀِ عَذابَ الحَرِیقِ [ 9] ذلِکَ بِما قَدَّمَت یَداكَ وَ أَنَّ اللّهَ لَیسَ بِظَلّامٍ لِلعَبِیدِ [ 10 ] -قرآن- 1
تفسیر الفاظ:
اشاره
اي متکبّرا و هو « ثانِیَ عِطفِهِ » اي لا شکّ و الرّیب أقبح الشکّ. یقال رابنی هذا یریبنی و أرابنی اي حدث لی منه شکّ « لا رَیبَ »
52- المحرق و هو النّار. -قرآن- 40 « الحَرِیقِ » 130 [ صفحه 63 ] من الکنایات مثل لیّ الجید و غیره - 12 -قرآن- 112 - -قرآن- 1
یقول العرب ثنی فلان عطفه اذا تکبّر و تجبّر و عطفا الرجل الرجل جانباه عن یمین و شمال و هو الموضع الّذي یعطفه الانسان
اي یلویه و یمیله عند الإعراض عن الشیء. 6- اینکه [یعنی آنچه از آفرینش انسان در اطوار مختلفه و تحوّل آن باحوال متضادّه
و زنده ساختن زمین بعد از مردن و خشکشدن که در آیه قبل ذکر شد] بسبب اینکه است که خداي تعالی حق است [یعنی تا
بدانید که حق مطلق اوست و اوست که مستحق پرستش و تعظیم است نه غیر او] و اوست که مردگان را زنده میکند و بجماد
جان میدهد [و قادر بر جان دادن است و إلّا نطفه و زمین مرده را مرارا بعد مرار جان نمیبخشد] و اوست که بر هر چیزي
تواناست [زیرا قدرت او بالذّات نسبتش بکل بطور تساوي است امّا معدومات را قادر بر ایجاد آنهاست و امّا موجودات را قادر
بر افناء و اعاده آنهاست]. 7- [و تا بدانید که] ساعت یعنی قیامت آمدنی است و شکّی در آن نیست [و بدانید] که خداوند
برمیانگیزد هر کس که در قبور و گورستانهاست [و بصحراي محشر میآورد تا پاداش و کیفر دهد بمقتضاي وعدهاي که
فرموده و در وعده او خلافی نیست]. 8- و پارهاي از مردمند که در باره توحید خداي تعالی جدال و مخاصمه میکنند، در
صورتی که جدال آنها نه متّکی و مستند بعلم است و نه باستدلال و بنوشتهاي که روشنی بخش باشد و تمسک بآن رهنمائی
بحق کند [یعنی نه پیروي ادلّه عقلی میکند و نه ادلّه سمعی و فقط پیرو هوي و تقلید است] [و جدال بغیر اینکه سه امر دلیل بر
اینکه است که مجادل در جهل مفرط گرفتار و انهماك او در گمراهی و ضلال قبول توحید را بر او محال و دشوار ساخته
است]. 9- [و اینکه جدال کننده نادان] متکبّرانه اعراض میکند و دامن در میپیچد تا مردم را از راه خدا دور و گمراه سازد.
- براي چنین کس [ صفحه 64 ] رسوائی و ذلّت و پستی است و در روز رستاخیز هم عذاب سوزندهاي باو خواهیم چشانید. 10
[و در آنروز باو گفته میشود] اینکه [رسوائی دنیوي و عذاب اخروي بسبب کردار و رفتاري است که خود بدستهاي خود براي
خود فراهم کردهاي و محققا خداوند نسبت ببندگان ستمکار نیست [و مبادرت بظلم و عقوبتی نمیکند و بر کیفر خطا کار جز
آنچه حق اوست چیزي نمیافزاید].
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
وَ مِنَ النّاسِ مَن یَعبُدُ اللّهَ عَلی حَرفٍ فَإِن أَصابَهُ خَیرٌ اطمَأَنَّ بِهِ وَ إِن أَصابَتهُ فِتنَۀٌ انقَلَبَ عَلی وَجهِهِ خَسِرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ
الخُسرانُ المُبِینُ [ 11 ] یَدعُوا مِن دُونِ اللّهِ ما لا یَضُ رُّهُ وَ ما لا یَنفَعُهُ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ البَعِیدُ [ 12 ] یَدعُوا لَمَن ضَرُّهُ أَقرَبُ مِن نَفعِهِ
لَبِئسَ المَولی وَ لَبِئسَ العَشِیرُ [ 13 ] إِنَّ اللّهَ یُدخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ إِنَّ اللّهَ یَفعَلُ ما
یُرِیدُ [ 14 ] مَن کانَ یَظُنُّ أَن لَن یَنصُ رَهُ اللّهُ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ فَلیَمدُد بِسَبَبٍ إِلَی السَّماءِ ثُمَّ لیَقطَع فَلیَنظُر هَل یُذهِبَنَّ کَیدُهُ ما یَغِیظُ
15 [ صفحه 65 ] و الطرف و الجانب نظائر - اي علی طرف لا ثبات له فیه. و الحرف -قرآن- 1 « عَلی حَرفٍ » 736- 15 ] -قرآن- 1 ]
اي ارتدّ و کفر و هو من الکنایات. و « انقَلَبَ عَلی وَجهِهِ » اي ابتلاء من اللّه او عذاب. فتنه یفتنه فتنۀ اي اختبره و عذّبه « فِتنَۀٌ »
الضمیر « یَنصُرَهُ اللّهُ » الصاحب المعاشر اي المخالط « العَشِیرُ » اي لبئس الناصر و لبئس ولیّ الأمر « لَبِئسَ المَولی » الانقلاب الرجوع
السبب کل ما یتوصل به إلی الشیء و منه قیل للجبل و « بِسَ بَبٍ » هنا عائد إلی النّبی صلّی اللّه علیه و آله اي لن ینصر اللّه نبیّه
-313- 264 -قرآن- 293 - 215 -قرآن- 253 - 136 -قرآن- 196 - 35 -قرآن- 110 - اي فعله. -قرآن- 26 « کَیدُهُ » للطریق و للباب سبب
506- 409 -قرآن- 496 - قرآن- 398
تفسیر معانی:
اشاره
-11 و پارهاي از مردم کسانیاند که خدا را بضعف در عبادت میپرستند [یعنی بر حرف یعنی برطرف و کناره دین ایستادهاند نه
در وسط و قلب دین و لذا ثبات و استقامتی ندارند مانند کسی که بر حرف کوه یعنی بر لبه و کناره کوه ایستاده و مضطرب
است و اینکه اضطرابی است که در طریق علم و معرفت براي اوست و بدلائلی که او را بحق رسانیده باشد دست نیافته و ادنی
شبههاي که نتواند آنرا حلّ کند او را مشوش میسازد]. پس اگر او را خیري رسد [یعنی او را راحت و عافیتی باشد و افزونی و
کثرت مالی فرا رسد] بسبب آن خیر آرامش خاطر پیدا میکند و خدا را عبادت میکند و اگر در مقام آزمایش و اختبار و
امتحان درآید [دچار کمی مال یا بینوائی و مرضی گردد] برمیگردد بر صورتی که خود در اوّل داشت [یعنی از دین خود
منصرف و رجوع بکفر پیشین مینماید] [چنین کس] هم در دنیا زیان کرده است [که بفراق آن مبتلا شده و عزّت و غنیمت را
از دست داده است] و هم در آخرت ضرر برده و خسارت دیده است [که از بقاء آن محروم گشته و ثواب و جنّت را از کف
داده است] و اینکار خود زیان بردن آشکاریست. نه مال و نه أعمال نه دنیا و نه دین || نه لامعه صدق و نه انوار یقین در هر
دو جهان منفعل و خوار و حزین || البته زیانی نبود بدتر از اینکه در تفسیر [علی حرف] بعض از مفسرین گفتهاند [اي علی
شکّ] و اینکه قول مجاهد است و بعضی گفتهاند معناي آن اینستکه او خدا را بزبان عبادت [ صفحه 66 ] میکند نه بقلب و
اینکه قول حسن است و گفته است دین دو حرف است یکی زبان و دیگري قلب و هر کس بزبان اعتراف کند و دلش بر آن
مساعد نباشد او بر حرف است. گفتهاند که آیه و من النّاس ... الخ در باره جماعتی از بادیه نشینیان نازل گشت که بمدینه
بخدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمدند و چون یکی از آنها صحّت بدن میداشت و اسبش کرّه میآورد و زنش پسر
میزائید و چارپایانش زیاد میشد بآن خشنود میگشت و اطمینان مییافت و اگر به بیماري مبتلا میشد و زنش دختر میزائید میگفت
از وقتی باین دین درآمدم جز بدي نصیبم نگشته و مرتد میگشت و بدین اوّل خود برمیگشت و از أبی سعید مروي است که
یهودي اسلام آورد و مصائبی باو رو نمود و اسلام خود را بفال بد گرفت و بخدمت رسول صلّی اللّه علیه و آله آمد و عرض
کرد که مرا بدین خودم برگردان حضرت فرمود اسلام برگشت ندارد و آیه نازل شد. 12 - [اینکه کسیکه قصدش عبادت
است] غیر از خداي تعالی چیزي را [از جمادات] پرستش میکند که [اگر پرستش نکند] زیانی باو نمیرسد [و اگر پرستش
کند] سودي عاید او نخواهد گشت. و اینکه [کار او] همان گمراهی دور از حقّ و رشد است [مانند گمشدهاي که در بیابان از
مقصد دور افتاده است]. 13 - [اینکه گمشده در وادي ضلالت] میخواند و پرستش میکند آنکسیرا که زیان [پرستش او در
آخرت] نزدیکتر از سود [تصوّري] اوست [هر چند سودي براي آن نباشد] هر آینه بخدا سوگند [آن بت معبود او] بد یار و
یاوري و بد همدم و مصاحب معاشري است. 14 - همانا خداوند کسانیرا که ایمان بخدا آورده و تصدیق پیمبران او را نموده و
کارهاي نیکو و شایسته کنند داخل در بستانهائی میکند که از زیر [قصور و درختان آنها] نهرهاي آب جاري است. خداوند
است که هر چه را [ صفحه 67 ] اراده کند میکند و بفعلیّت میآورد [باولیاء و أهل طاعت خود کرامت و بزرگی میدهد و
باعداء و أهل معصیت خود اهانت و خواري نصیب میفرماید و کسیرا حق چون و چرا نیست و دافع و مانعی براي او نیست].
-15 کسیکه گمان میکند خداوند هرگز او را [یعنی پیمبر خود محمّد صلّی اللّه علیه و آله را] یاري نمیکند و بر دشمنانش
پیروزي نمیدهد و در دنیا و آخرت او را نصرت نمیکند [یعنی در دنیا به اعلاي کلمه و غلبه بر اعادي و در آخرت بعلو درجه و
شفاعت مؤمنان] بایستی ریسمانی از سقف خانه بیاویزد و خود در آن درآویزد و آنرا بکشد تا خفه شود [و از شدّت غیظ خود
را بکشد] و بعد بنگرد که آیا اینکه عمل او و مکر و کید، غیظ و غضب او را برطرف خواهد ساخت و مانع نصرت خدا
خواهد شد!. [و بتفسیر بعض دیگر از مفسّرین: هر کس بپندارد که خداوند پیمبرش محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را یاري
نمیکند و در دنیا و آخرت باو پیروزي نمیدهد وسیلهاي طلب کند که او را بآسمان ببرد و در آنجا نصرت خدا و وحی خدا را
از محمّد صلّی اللّه علیه و آله قطع کند و باین حیلت غیظ خود را که از نصرت خدا و نزول وحی خدا بر پیغمبر باو دست داده
است برطرف سازد [و چون راهی به اینکه کار ندارد پس بهتر آنکه از شدّت غیظ خفقان بگیرد و بمیرد- و گوئی خداي
تعالی بوجه تبعید و بعد اینکه گمان میفرماید همچنانکه براي او رسیدن بآسمان مهیا و میسور نخواهد بود همچنان نیز برطرف
شدن غیظی که آنها از امر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و پیروزي او بر دشمنان دارند دائما باقی است و زایل شدنی
نیست]. [و بتفسیر دیگر گفتهاند که [هاء در ینصره] برگشت آن برسول خدا نیست و به [من] است یعنی هر کس گمان برد که
خدا او را یعنی آنکس را نصرت نمیکند و او را غیظ فراگیرد پس منتهاي جد و جهد بکار برد و بآسمان بالا رود و قطع
مسافت کند و بنگرد که آیا بکار بردن اینکه کوشش و اینکه حیله و کیدها در باره آنچه مدعاي اوست مفید فایدهاي هست و
سودي میدهد! [ صفحه 68 ] پس باید بداند آنچه که خدا بآن حکم کرده است بکید کائد و کوشش جاهد باطل شدنی
نیست]. [و بعض مفسّرین هم گفتهاند مراد از نصر رزق است و ارض منصوره یعنی ممطوره زمینی که باران بر آن باریده است
و لذا معنی چنین میشود که: هر کس گمان برد که خدا در دنیا و آخرت او را روزي نمیدهد پس بایستی خویشتن را خفه کند
که چرا زیادتی رزق او را میسر نشود یعنی همچنانکه قادر نیست که در آنچه خدا روزي او کرده است چیزي بیفزاید و اینکه
حیله و کید بکار نیاید همچنین قدرت ندارد که بسایر انواع حیله و کید متوسّل گردد و اینکه مثلی است که خداوند متعال
براي اینکه جاهلی که نسبت بعطاي خداوندي خشمناك است زده است یعنی مثل او مانند کسی است که بنفس خود چنین
کند]. گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد || با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد [در تفسیر روح البیان گوید: بدان که کفّار
خواستند نور خدا را خاموش سازند ولی خداوند خود آنانرا خاموش ساخت و حبیب خود را نصرت داد و بوعده خود وفا
فرمود و احزاب را منهزم و تار و مار ساخت].
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 16 تا 18
اشاره
وَ کَ ذلِکَ أَنزَلناهُ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ أَنَّ اللّهَ یَهدِي مَن یُرِیدُ [ 16 ] إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصّابِئِینَ وَ النَّصاري وَ المَجُوسَ وَ
شَّیءٍ شَهِیدٌ [ 17 ] أَ لَم تَرَ أَنَّ اللّهَ یَسجُدُ لَهُ مَن فِی السَّماواتِ وَ مَن
ِ
الَّذِینَ أَشرَکُوا إِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیامَۀِ إِنَّ اللّهَ عَلی کُل
فِی الَأرضِ وَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ مِنَ النّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیهِ العَذابُ وَ مَن یُهِنِ اللّهُ فَما
أي الیهود لقول موسی ربنا هدنا إلیک اي رجعنا و « هادُوا » [ 621 [ صفحه 69 - لَهُ مِن مُکرِمٍ إِنَّ اللّهَ یَفعَلُ ما یَشاءُ [ 18 ] -قرآن- 1
« النَّصاري » اي الّذین صبأوا عن الادیان کلّها اي خرجوا و اختاروا عبادة الملائکۀ و الکواکب « الصّابِئِینَ » تبنا. الهود الرجوع برفق
جمع دابّۀ و هی کلّ ما یدبّ علی « الدَّوَابُّ » جمع مجوسی کیهوديّ و یهود و هم عبدة النّار « المَجُوسَ » جمع نصران و نصرانه
- 234 -قرآن- 282 - 199 -قرآن- 222 - 102 -قرآن- 187 - 9-قرآن- 87 - اي وجب و ثبت. -قرآن- 1 « حَ قَّ » الإرض حتّی الانسان
16 - و اینکه چنین [یعنی باین طرز شامل حکم بدیعه] ما قرآن را نازل کردیم که حاوي آیات و دلائل 366- -296 قرآن- 358
روشن [بر توحید و عدل و شرایع احکام] است و خداست که هر کس را اراده کند رهنمائی میفرماید [یعنی چون خداست که
هر کس را اراده کند و بخواهد هدایت مینماید یا بر هدایت پایدار میماند از اینکه جهت قرآن را اینکه چنین با آیات واضح و
روشن نازل فرمود که بوسیله آن مردم براه راست هدایت شوند]. 17 - همانا کسانی که ایمان آوردند [بمحمّد صلّی اللّه علیه و
آله و آنچه او آورد] و آنانکه بکیش یهودیّت و ستاره پرستی و نصرانیت و مجوسیّت باقی ماندند و آنانکه شرك بخدا آوردند
و بت پرستیدند خداوند در روز رستاخیز بین آنها حکومت میکند و محقّ را از مبطل جدا میسازد [روي حقدار سفید و بیحق
سیاه رو خواهد گشت و تمیز بین آنها معلوم خواهد شد] حقّا که خدا بر هر چیز گواه و از همه حال آگاه است [و نتیجه عمل
هر کس را باو میدهد]. 18 - آیا ندانستی [اي کسیکه باید بدانی] که هر کس در آسمانها و هر کس در زمین است [از
فرشتگان و جن و انس از صاحبان خرد] و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و چارپایان جنبندگان [از غیر ذوي
العقول [ صفحه 70 ] طبیعۀ] در برابر خداي [یکتاي بیهمتا] [سجده خضوع و مذلّت] میبرند] و ذلیل و منقاد و مسخّر تدبیر و
مشیت او هستند] و بسیاري از مردم [در برابر او سجده طاعت و عبادت میکنند و سجود آنها ارادي و اختیاري است و مستحق
ثواب میشوند] و بسیاري دیگر مستحق عذاباند و عقاب بر آنها ثابت و واجب است [چه بسبب کفرشان از سجود و اطاعت ابا
و امتناع دارند] و کسیرا که خدا خوار گرداند [و بواسطه شقاوتش داخل دوزخ نماید] براي او کسی نیست که اکرامش کند و
گرامیش دارد [و نه بهشتش برد و بسعادت نایلش گرداند] همانا خداست که هرچه را بخواهد میکند [و بمؤمنین إنعام
مینماید و از کافران انتقام میکشد و غیر او قادر نیست].
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 19 تا 24
اشاره
هذانِ خَصمانِ اختَ َ ص مُوا فِی رَبِّهِم فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَت لَهُم ثِیابٌ مِن نارٍ یُصَبُّ مِن فَوقِ رُؤُسِهِمُ الحَمِیمُ [ 19 ] یُصهَرُ بِهِ ما فِی
[ أُّعِیدُوا فِیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِیقِ [ 22
ٍ
بُطُونِهِم وَ الجُلُودُ [ 20 ] وَ لَهُم مَقامِعُ مِن حَدِیدٍ [ 21 ] کُلَّما أَرادُوا أَن یَخرُجُوا مِنها مِن غَم
إِنَّ اللّهَ یُدخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ یُحَلَّونَ فِیها مِن أَساوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ لُؤلُؤاً وَ لِباسُهُم
هذانِ » [ 81 [ صفحه 71 - 537 وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ القَولِ وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الحَمِیدِ [ 24 ] -قرآن- 1 - فِیها حَرِیرٌ [ 23 ] -قرآن- 1
یُصهَرُ » ریخته میشود « یُصَبُّ » الماء الحّار « الحَمِیمُ » اي قدّرت علی مقادیر اجسامهم « قُطِّعَت لَهُم » اي فریقان مختصمان « خَصمانِ
اي « یُحَلَّونَ » جمع مقمعه اي السیاط و بالفارسیه گرز « مَقامِعُ » بآن گداخته شود و الصهر إذابۀ الشیء و الصهارة ما ذاب منه « بِهِ
اي المحمود. - « الحَمِیدِ » جمع اسوره و هی جمع سوار. بفارسی دست بر نجن و دستوانه « أَساوِرَ » تحلیهم الملائکۀ و تزینهم
286 -قرآن- - 232 -قرآن- 273 - 157 -قرآن- 221 - 128 -قرآن- 142 - 104 -قرآن- 118 - 58 -قرآن- 92 - 18 -قرآن- 40 - قرآن- 1
19 - اینکه دو گروه مؤمنان و کافران در باره دین پروردگارشان با یکدیگر مخاصمه و محاجّه 403- -328-318 قرآن- 392
کردند [یهود و نصاري بمسلمانان گفتند ما اولی از شما هستیم زیرا پیمبر ما قبل از پیمبر شماست و دین ما پیش از دین شما و
مسلمانان گفتند ما نسبت بخدا اولی و أحق از شمائیم زیرا ما هم بکتاب شما و هم بکتاب خودمان و هم بپیمبر شما و هم بپیمبر
خودمان ایمان آوردهایم و شما از روي حسد بپیمبر ما ایمان نیاوردید و با اینکه میدانید او بر حق است تصدیق نکردید]
بنابراین آنانکه کفر آوردند [و تصدیق نبوّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله ننمودند و تکذیب آیات خدا را نمودند] لباسهائی از
آتش باندازه بدن و قامت آنها بریده شده [و یا آتش مانند لباسی که بپوشند آنها را فراگرفته است] و از بالاي سر آنها آب
جوشان بر آنها ریخته. 20 - و آنچه در شکم دارند [از پیه و امعاء و احشائشان] بآن آب جوش گداخته و آب میشود و
پوستهاي ابدانشان ساقط شده میریزد. 21 - و بر سرهاشان گرزهائی کوبیده میشود. 22 - و هر وقت بخواهند از آن آتش
بیرون آیند و از غم و اندوه بدر آیند [با آن گرزها بر سرشان کوفته و آنان را در آتش برمیگردانند [و بآنها میگویند] بچشید
آتش عذاب سوزناك را. 23 - همانا کسانی را که ایمان آوردند [بخدا و اقرار بوحدانیّت او نمودند] داخل در بهشتهائی
میکند که از زیر [درختان و قصور آنها] نهرهاي [ صفحه 72 ] آب جاري است و در آن آرایش و زینت کرده میشوند
بدستبندهائی از طلا و مروارید و لباس آنان در بهشت دیبا و پرنیان است [بجبران حریري که در دنیا براي لباس مرد حرام
است]. 24 - و در بهشت رهنمائی میشوند بگفتار نیک و پاکیزه [که تحیّات حسنه بعضی ببعض دیگر و تحیت خدا و فرشتگان
بآنها باشد و یا ذکر لا إله إلّا اللّه و الحمد للّه و اللّه اکبر و قرآن باشد و یا بطور کلّی گفتاري که آنها را لذّت بخشد و خوش
آید و نفوس آنها بآن ذکر و گفتارتر و تازه گردد] و نیز راهنمائی میشوند براهی پسندیده و محمود [که آنراه خداوند مستحق
حمد و طریق اسلام و راه بهشت است]. [در تفسیر روح البیان گفته است: راه نموده شدهاند مؤمنان بپاکیزه از قول یعنی
بسخنهاي پاك راه نمایند ایشانرا در آخرت و آن چنان باشد که چون نظر ایشان بر بهشت افتد گویند [الحمد للّه الّذي هدانا
لهذا] و چون ببهشت در آیند بر زبان رانند که [الحمد للّه الّذي أذهب عنّا الحزن] و چون در منازل خود قرار گیرند گویند
[الحمد للّه الّذي صدقنا وعده و اورثنا الإرض] و اکثر مفسّران برآنند که ایشان راه یافتهاند بقول طیّب در دنیا که کلمه لا إله إلّا
اللّه و محمّد رسول اللّه است]. [و کاشفی گوید: در کشف الأسرار فرموده که کلام پاکیزه آنستکه از دعوي پاك باشد و از
عجب دور و بینیاز نزدیک- سهل تستري رحمه اللّه فرموده: که در اینکه کلام نظر کردم هیچ راه بحق نزدیکتر از نیاز ندیدم و
هیچ عجایب صعبتر از دعوي نیافتم. ایمن آباد است اینکه راه نیاز || ترك نازش گیر و با اینکه ره بساز رو تو ترك دعوي و
[ دعوت بگو || راه حق از کبر و از نخوت مجو [ صفحه 73
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 25 تا 30
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَ المَسجِدِ الحَرامِ الَّذِي جَعَلناهُ لِلنّاسِ سَواءً العاکِفُ فِیهِ وَ البادِ وَ مَن یُرِد فِیهِ بِإِلحادٍ بِظُلمٍ
نُذِقهُ مِن عَذابٍ أَلِیمٍ [ 25 ] وَ إِذ بَوَّأنا لِإِبراهِیمَ مَکانَ البَیتِ أَن لا تُشرِك بِی شَیئاً وَ طَهِّر بَیتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ القائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ
عَّمِیقٍ [ 27 ] لِیَشهَدُوا مَنافِعَ لَهُم وَ یَذکُرُوا اسمَ اللّهِ
ٍ
فَّج
ِ
ضّامِرٍ یَأتِینَ مِن کُل
ِ
یَّأتُوكَ رِجالًا وَ عَلی کُل
ِ
26 ] وَ أَذِّن فِی النّاسِ بِالحَ ج ]
فِی أَیّامٍ مَعلُوماتٍ عَلی ما رَزَقَهُم مِن بَهِیمَۀِ الَأنعامِ فَکُلُوا مِنها وَ أَطعِمُوا البائِسَ الفَقِیرَ [ 28 ] ثُمَّ لیَقضُوا تَفَثَهُم وَ لیُوفُوا نُذُورَهُم وَ
778 ذلِکَ وَ مَن یُعَظِّم حُرُماتِ اللّهِ فَهُوَ خَیرٌ لَهُ عِندَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّت لَکُمُ الَأنعامُ إِلاّ ما یُتلی - لیَطَّوَّفُوا بِالبَیتِ العَتِیقِ [ 29 ] -قرآن- 1
اي و یمنعون. یقال صدّه یصدّه صدّا « وَ یَصُ دُّونَ » 209- عَلَیکُم فَاجتَنِبُوا الرِّجسَ مِنَ الَأوثانِ وَ اجتَنِبُوا قَولَ الزُّورِ [ 30 ] -قرآن- 1
95 [ صفحه 74 ] کلّ وجه - 17 -قرآن- 71 - عن طواف مسجد الحرام اي المحترم من -قرآن- 1 « وَ المَسجِدِ الحَرامِ » منعه و کفّه
اي و البادي و معناه الطاريء. یقال بدأ یبدأ بدءا. خرج من أرضه لأرض اخري. « وَ البادِ » اي المقیم الملازم للمکان « العاکِفُ »
اي أنزلناه یقال بوّاه مکانا اي « بَوَّأنا » اي بمیل عن القصد و الالحاد المیل « بِإِلحادٍ » . عاکف و بادي بفارسی شهري و غریب وارد
311 التاذین النداء - 249 -قرآن- 299 - 200 -قرآن- 239 - 63 -قرآن- 189 - 22 -قرآن- 52 - اي و أعلم. -قرآن- 11 « وَ أَذِّن » أنزله فیه
« ضامِرٍ » الرجال جمع راجل مثل صحاب و قیام جمع صاحب و قائم اي المشاة: پیادهگان « رِجالًا » إلی الصلاة و المعنی ناد فیهم
الّذي أصابه « البائِسَ » اي بعید القاع « عَمِیقٍ » اّلطریق الواسع المحصور بین الجبلین جمعه فجاج
ٍ
« فَج » اي مهزول اتعبه بعد السفر
« الزُّورِ » النجس « الرِّجسَ » جمع حرمۀ و هو ما لا یحل همتکه « حُرُماتِ » اي وسخهم « تَفَثَهُم » اي لیزیلوا « لیَقضُوا » البؤس اي الشدّة
- 276 -قرآن- 309 - 248 -قرآن- 265 - 186 -قرآن- 238 - 147 -قرآن- 178 - 58 -قرآن- 139 - الانحراف عن الحق. -قرآن- 49
435- 417 -قرآن- 425 - 367 -قرآن- 406 - 344 -قرآن- 356 - -319 قرآن- 332
تفسیر معانی:
اشاره
-25 همانا کسانی که کافر شدند [و ایمان بخدا و رسول او نیاوردند] و مردم را از دخول در دین خدا و بردن فرمان خدا مانع
میشوند و خلق را از طواف مسجد الحرامیکه ما آنرا [منسک و عبادتگاه و وقف تام] براي همه مردم قرار دادهایم و اهالی مقیم
در آنجا و واردین از خارج بآن جا [یعنی شهري و غریب] در آن متساوي و برابراند منع میکنند [و میگویند ما ارباب و
صاحبان و متولّیان آن هستیم] و هر کس که از روي ظلم و جور عدول از قصد حق کند [یعنی در آنجا غیر خدا را عبادت کند
و حلال خدا را حرام یا حرام خدا را حلال کند و مرتکب گناه در آنجا شود] او را از عذاب دردناك خواهیم چشانید. گفتهاند
که آیه در باره مشرکین که رسول خدا و مسلمانان را در عام حدیبیه از مکّه و طواف مسجد مانع شدند نازل گردیده است.
توضیح: مراد از [وَ مَن یُرِد فِیهِ] یعنی واجب است بر هر کس که در آن است در هرچه قصد و اراده میکند [که ظلم و ستم
[ 40 [ صفحه 75 - کند] عدول از قصد کند و در همه حال خود را تعدیل نماید و مراد از ظلم و الحاد گفتهاند شکار -قرآن- 18
کبوتر و بریدن درخت و غیر محرم داخل شدن و تمام گناهان حتّی دشنام بخادم میباشد زیرا همانطور که حسنات در آن دو
چندان محسوب میشود سیّئات نیز دو چندان محسوب میگردد. [و کاشفی گوید: اکثر علماء برآنند که اراده گناه در حرم
موجب استحقاق عذاب است و هر که قصد گناهی کند در غیر حرم اگر بفعل آرد سیّئه بر او نویسند و اگر نی، نی، الا در حرم
که اگر اندیشه گناهی کند بیآنکه بفعل آرد آنرا خطیئه بر وي نویسند. إبن مسعود فرمود که اگر کسی در عدن قصد قتل
کسی کند بمکّه، یعنی اندیشه نماید که کسیرا در مکّه بکشد بظلم از عذاب الیم خواهد چشید [انتهی کلام کاشفی]. 26 - و
[یادآور یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] زمانی را که ما براي إبراهیم [محل خانه کعبه را شناسانیدیم و او را در آنجا فرود آورده
و دستور بناي خانه را باو دادیم و وحی فرستادیم که] چیزیرا شریک من مساز [و در اینکه خانه مرا بیکتائی پرستش کن] و
خانه مرا براي طواف کنندگان در دور آن و بپاخاستگان براي نماز و رکوع و سجود کنندگان پاك و پاکیزه گردان [و از
آلایش بتان و هر کردار ناشایستی آنرا مبري و منزّه ساز]. [کاشفی گوید: و اینکه قول بلسان أهل علم است امّا بزبان أهل
اشارت میفرماید: دل خود را که دار الملک کبریاي من است از همه چیز پاك کن و غیري را بدو راه مده که او پیمانه شراب
محبّت ماست [القلوب اوانی اللّه فی الإرض فاحبّ الاوانی إلی اللّه اصفاها] وحی آمد بداود که براي من خانه پاك ساز که نظر
عظمت من بوي فرود آید او گفت: [و ايّ بیت یسعک] کدام خانه است که عظمت و جلال ترا شاید! فرمود که دل بنده من
[ است. داود گفت که او را چگونه پاك گردانم! فرمود آتش عشق در دل زن تا هرچه غیر ماست همه را بسوزاند. [ صفحه 76
خوش آن آتش که در دل برفروزد || بجز حق هرچه پیش آید بسوزد [انتهی کلام کاشفی] 27 - [و بابراهیم وحی فرستادیم
که] مردمرا براي زیارت خانه ما ندا در ده و اعلام کن [یعنی مردم را بحج خانه خدا بخوان] تا مردم پیاده و سوار بر هر شتر
لاغري [رنج و تعب سفر دیده] از هر راه دوري بسوي تو و بقصد زیارت خدا بیایند. [کاشفی گوید: چون إبراهیم خانه کعبه را
تمام کرد وحی آمد که مردمان را بزیارت خانه آواز ده ابراهیم عرض کرد که آواز من بکجا رسد خطاب رسید که از تو ندا
کردن و از من رسانیدن پس خلیل در مقام یا بر کوه أبو قبیس برخاست و ندا کرد که اي مردمان خداي حج خانه کعبه بر شما
نوشت و شما را بدان میخواند اجابت کنید حق سبحانه آواز را بذرّات ذریّات رسانید و همه را صداي دعوت او شنوانید و هر
که در علم اللّه بود که حجّ گذارد بجواب لبّیک اللّهمّ لبّیک مبادرت نمود و قصّه تأذین خلیل اینکه است. [انتهی]. 28 - [تا در
مکّه حاضر شوند] و سودهاي [دنیوي و اخروي] که براي آنهاست دریابند و مشاهده کنند و در ایّام معلومات [بنا بخبر مروي از
امام باقر علیه السّلام یعنی روز نحر و سه روز بعد آن که ایّام تشریق است] نام خدا را بر ذبح و نحر آنچه خدا از انعام [یعنی
شتر و گاو و گوسفند] روزي آنان فرموده است یاد کنند پس از آن از گوشت آن قربانیها بخورید و از آن قربانی درمانده
محنت کشیده فقیر تنگدست را هم بخورانید. 29 - سپس آنچه چرکینی در بدن دارند دور کنند [یعنی ناخنها بگیرند و موها
کوتاه کنند و غسل کنند و بوي خوش استعمال نمایند و بطور کلّی کنایه از آنکه از احرام باحلال درآیند و مناسک حج باتمام
رسانند] و نذرهائیرا که کرده و بعهده گرفتهاند وفا نمایند و بایستی که بدور خانه کهن و قدیمی حق تعالی [ صفحه 77 ] [در
آخر امر] طواف نمایند یعنی دور بزنند [و عتیق یا بمعنی قدیم است یا بمعناي آزاد شده از تسلّط جبّاران چنانکه با ابرهه شد].
64 و - [در تفسیر مجمع البیان فرماید: از کلام [وَ لیَطَّوَّفُوا] معلوم است که امر است و ظاهر آن مقتضی وجوب است. -قرآن- 46
بعضی مفسّرین گفتهاند مراد بآن طواف زیارت است که آن از ارکان افعال حج است بلا خلاف و بقول بعض دیگر طواف
رجوع است زیرا خداوند سبحان در دنباله تمام مناسک بآن امر فرموده است و اصحاب ما [یعنی فقهاي فرقه ناجیه امامیّه]
روایت کردهاند که مراد بآن طواف نساء است که بوسیله آن وطی زنان مباح میشود و آن بعد از طواف زیارت است چه بعد از
طواف زیارت همه چیز بر او حلال میشود غیر از زنان و چون طواف نساء را بجاي آورد زن هم براي او حلال میگردد [انتهی].
-30 اینکه است [امر حجّ و مناسک] و آنکس که محرّمات خدائیرا [یعنی آنچه هتک آن حلال نیست و قیام بآن واجب است
و تفریط در آن حرام است و در اینجا یعنی مناسک حجّ و احترام بیت الحرام و شهر الحرام و بلد الحرام و مسجد حرام را]
بزرگ بشمارد و تعظیم کند خیر و ثواب آن در نزد پروردگار اوست [یعنی براي او ذخیره است] و براي شما خوردن گوشت
انعام [یعنی بز و میش و گاو و شتر] حلال شده است جز آنچه [حرام بودن آن در قرآن] بر شما خوانده شده و تلاوت گردیده
است] از میته و منخنقه و موقوذه و مانند آنها که در سوره مائده ذکر شده است] پس اجتناب کنید و دوري جوئید از رجس
یعنی چیز نجس که آن بتها هستند و دوري گزینید [مطلقا] از قول دروغ و شهادت دروغ. [و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
مروي است که سه مرتبه فرمود عدلت شهادة الزور و الاشراك باللّه تعالی شهادت دروغ و شریک قرار دادن براي خداي تعالی
[ با هم معادل و برابر است]. [ صفحه 78
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
حُنَفاءَ لِلّهِ غَیرَ مُشرِکِینَ بِهِ وَ مَن یُشرِك بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّیرُ أَو تَهوِي بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ [ 31 ] ذلِکَ وَ
أُّمَّۀٍ
ِ
مَن یُعَظِّم شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِن تَقوَي القُلُوبِ [ 32 ] لَکُم فِیها مَنافِعُ إِلی أَجَلٍ مُسَ  می ثُمَّ مَحِلُّها إِلَی البَیتِ العَتِیقِ [ 33 ] وَ لِکُل
جَعَلنا مَنسَ کاً لِیَذکُرُوا اسمَ اللّهِ عَلی ما رَزَقَهُم مِن بَهِیمَۀِ الَأنعامِ فَإِلهُکُم إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسلِمُوا وَ بَشِّرِ المُخبِتِینَ [ 34 ] الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ
جمع « حُنَفاءَ » 689- اللّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُم وَ ال ّ ص ابِرِینَ عَلی ما أَصابَهُم وَ المُقِیمِی الصَّلاةِ وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
اي تسقطه و تقذفه. « تَهوِي بِهِ » الخطف الاختلاص بالسرعۀ « فَتَخطَفُهُ » اي سقط من علوّ « خَرَّ » حنیف اي مائلین عن العقاید الزائغه
اي « سَحِیقٍ » هوي یهوي هویا من باب ضرب یضرب اي سقط من علو الی سفل و أمّا هوي یهوي من باب علم یعلم فمعناه احبّ
جمع شعیرة و هی العلامۀ و ایضا الناقۀ التی تهدي فی الحج و شعائر « شَعائِرَ اللّهِ » بعید و السحق البعد. سحق یسحق سحقا اي بعد
- 11 -قرآن- 57 - یقال حلّ الهدي یحلّ اي بلغ الحلّ الّذي یحلّ فیه نحره. -قرآن- 1 « مَحِلُّها » اللّه علامات دینه من فرائض و غیرها
481 و الهدي ما یهدي للبیت من بهائم - 358 -قرآن- 470 - 288 -قرآن- 340 - 138 -قرآن- 278 - 97 -قرآن- 123 - -64 قرآن- 83
اي خافت. - « وَجِلَت » 81 [ صفحه 79 ] اي العابدین الطائعین - 54 -قرآن- 66 - قرآن- 44 - « المُخبِتِینَ » اي متعبدا « مَنسَ کاً » للنحر
35- قرآن- 25
تفسیر معانی:
اشاره
-31 [و اجتناب کنید از نجاست بتپرستی و از گفتار دروغ] در حالتی که از هر دین باطلی مایل بدین حقّ و طریقه مستقیم
الهی باشید و هیچ چیزیرا شریک خدا مسازید [و حجّاجی مسلم و مخلص و موحّد باشید] و هر کس بخدا شریک آورد گوئی
از آسمان بزیر افتاده و پرندگان او را ربوده [و اعضاء او را دریده و پراکنده ساختهاند] یا آنکه گوئی باد او را در مکان دوري
افکنده و میافکند. [کاشفی گوید: یا بزیر افکند او را باد از موضعی مرتفع در جائی دور از فریاد رس و دستگیر. اینکه کلمات
از تشبیهات مرکّبه است یعنی هر که از اوج ایمان بحضیض کفر افتد هواي نفس او را پریشان سازد یا باد وسوسه شیطان او را
در وادي ضلالت افکند و نابود شود ملخّص سخن آنکه شرك هلاك مشرکان است. [انتهی]]. [و در تفسیر روح البیان گوید:
فالهلاك فی الشرك کما أنّ النجاة فی الایمان و در صحیحین از معاذ بن جبل رض مروي است که رسول خدا صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم باو فرمود آیا میدانی حق خدا بر بندگان چیست که باید بجاي آرند! عرض کردم خدا و رسولش داناتراند. فرمود
اینستکه او را بپرستند و چیزي را شریک او نسازند. اي معاذ میدانی حق بندگان بر خدا چیست اگر چنین کنند! عرض کردم
خدا و رسولش داناتراند. فرمود اینکه آنها را عذاب نکند. و در حدیث است که فرمود: بیشتر چیزي که بر شما ترسانم شرك
اصغر است عرض کردند یا رسول اللّه شرك اصغر کدامست! فرمود الریاء. مرائی هر کسی معبود سازد || مرائی را از آن
[ گفتند مشرك حافظ گوید: گوئیا باور نمیدارند روز داوري || کاینهمه قلب و دغل در کار داور میکنند [انتهی] [ صفحه 80
-32 ذلک [یعنی مطلب چنین است که ما ذکر کردیم] و هر کس بزرگ بدارد و بزرگ بشمارد معالم دین خدا و علاماتی را
که براي طاعت خویش نصب کرده و مقرّر داشته است همانا اینکه تعظیم و بزرگ داشتن آنها از پرهیزگاري دلهاست [که
صدق نیّت باشد] [و حقیقت تقوي تقواي دل است که منشاء مبناي تقواي سایر اعضاء و ارکان آدمی است]. 33 - شما را در
آن [یعنی در شعائر] منافع و سودهائی است تا موقع مقرّر و مقدّر سپس محلّ آن و منتهاي آن بیت عتیق یعنی کعبه است. در
تفسیر مجمع البیان فرماید که: در معنی شعائر در آیه مبارکه بین مفسّرین أقوال مختلفه ایست. بقولی از إبن زید شعائر عبارت
از مناسک حجّ است. و بقولی از مجاهد و إبن عباس و در روایتی از مقسم شعائر بدن است یعنی حیوانی که قربانی میکنند و
تعظیم آن چاق و فربه بودن و خوب بودن آن حیوان است و شعائر را جمع شعیره گفتهاند و آن بدن است که براي هدیه و
قربانی آورند- و بقولی شعائر اللّه بطور کلّی دین خداست و تعظیم آن التزام بآن است. و امّا منافعی که خداوند فرموده است
براي شما در آن است: بقولی که شعائر را تأویل بهدي و قربانی کردهاند سواري بر پشت آن و خوردن شیر آن و رفع حوائج از
آنهاست و اینکه قول مروي از امام باقر علیه السّلام و عطاء بن أبی رباح و مذهب شافعی هم چنین است و بنابراین [الی اجل
مسمّی] یعنی تا وقتی که آن حیوان نحر و قربانی شود. و بقولی که شعائر را مناسک حجّ دانستهاند که مراد از منافع تجارت تا
اجل مسمّی یعنی تا برگشتن از مکّه. و بقولی که شعائر را تمام دین خدا گفتهاند منافع را أجر و ثواب شمرده و اجل مسمّی را
64 [ صفحه 81 ] و - روز قیامت دانستهاند. و امّا در معناي [ثُمَّ مَحِلُّها إِلَی البَیتِ العَتِیقِ] بقول عدّهاي که شعائر را بدن -قرآن- 19
قربانی گفتهاند معناي آن اینکه استکه محلّ هدي و بدن کعبه است و بقولی محل آن تمام حرم است و بقول اصحاب ما امامیّه
اگر هدي براي حج باشد محلّش را منی و اگر براي عمره مفرده باشد محلّش مکّه رو بروي کعبه در [حزوره] است و [محلّ
آن] جائیست که نحر آن واقع میگردد. و بقول کسانیکه شعائر را مناسک حجّ گفتهاند گویند معناي آن اینستکه [سپس محلّ
حج و عمره و طواف بیت عتیق است و منتهاي عمل آنها در بیت عتیق میباشد زیرا از احرام بیرون آمدن و محلّ شدن بطواف
است و طواف مختص به بیت است]- و آنکس که گوید شعائر بطور کلی دین خداست گوید باحتمالی معناي آن اینکه است
که [محل مختص اجراي شعائر باحرام بیت عتیق است و اینکه شعائر حج و عمره و قصد او بطرف خانه کعبه و توجّه او در نماز
بسوي آن است. و باحتمالی معنا چنین باشد که أجر او با پروردگار بیت عتیق است [که محلّها یعنی أجرها، و الی البیت العتیق
یعنی علی ربّ البیت العتیق باشد]. 34 - و ما براي هر جماعتی [که اهل دین و مؤمنین بدیانت خدائی بودهاند] شریعتی و
منهاجی و عبادتی [در ذبح و قربانی که براي آنها حلال گردیده] یا [معبد و محلّ عبادتی که رو بسوي آن براي پرستش
خداوند کنند] قرار دادیم و آنها را متعبّد ساختیم تا در موقع ذبح و قربانی انعام [یعنی شتر و گاو و گوسفند] که روزي آنها
مقرر داشتهایم نام خدا را ببرند [و بسم اللّه بگویند] بنابرین معبودي که رو بسوي او میکنید یکتا و بیشریک است [لذا در
ذبایح خودتان جز نام خداي یگانه را مبرید] و در برابر او تسلیم و منقاد و مطیع باشید [و خالصا لوجهه باو تقرّب جوئید و
عبادت خود را مشوب بشرك منمائید] و مژده بده [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بندگان مطیع و فروتن و مطمنّین بخدا را.
-35 [و آن بندگان مخلص و متواضع و مطمئن] کسانی هستند که چون نام خدا برده شود دلهاشان بترس آید و بر آنچه از
بلایا و مصائب بآنها برسد [ صفحه 82 ] شکیبا و صبور باشند و در فرمانبري از حق تعالی صبر پیشه کنند و نماز را در اوقات
خود [چنانکه بآنها امر شده] اقامه و ادا نمایند و از آنچه بآنها روزي کردهایم انفاق و تصدق کنند [خواه زکاة واجبه و یا مطلق
آنچه در راه خدا صرف و بخشش نمایند]. در آیه 34 مذکور در بالا اشعاري است که ذبح و قربانی غیر انعام [یعنی شتر و گاو
و گوسفند] از بهائم جایز نیست و نیز دلالتی است بر اینکه ذبایح مختص باین امّت نبوده و بعلاوه تسمیه در موقع ذبح [یعنی
بردن نام خدا پیش از شریعت ما هم مشروع بوده است]. فائدة: در تأویلات نجمیه گوید: در معناي فله أسلموا. الاسلام یکون
بمعنی الاخلاص و الاخلاص تصفیۀ الأعمال من الافات ثمّ تصفیۀ الاخلاق من الکدورات ثمّ تصفیۀ الاحوال من الالتفاتات ثمّ
تصفیۀ الانفاس من الاغیار
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
وَ البُدنَ جَعَلناها لَکُم مِن شَعائِرِ اللّهِ لَکُم فِیها خَیرٌ فَاذکُرُوا اسمَ اللّهِ عَلَیها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَت جُنُوبُها فَکُلُوا مِنها وَ أَطعِمُوا القانِعَ وَ
المُعتَرَّ کَذلِکَ سَخَّرناها لَکُم لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 36 ] لَن یَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِن یَنالُهُ التَّقوي مِنکُم کَ ذلِکَ سَخَّرَها
لَکُم لِتُکَبِّرُوا اللّهَ عَلی ما هَداکُم وَ بَشِّرِ المُحسِنِینَ [ 37 ] إِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوّانٍ کَفُورٍ [ 38 ] أُذِنَ
إِّلاّ أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ وَ لَو لا
ٍ
لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُم ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدِیرٌ [ 39 ] الَّذِینَ أُخرِجُوا مِن دِیارِهِم بِغَیرِ حَق
دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَع َ ض هُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذکَرُ فِیهَا اسمُ اللّهِ کَثِیراً وَ لَیَنصُرَنَّ اللّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللّهَ
اي قائمات قد صففن « صَوافَّ » جمع بدنۀ و هی الابل المبدّنۀ بالسمن « البُدنَ » [ 952 [ صفحه 83 - لَقَوِيٌّ عَزِیزٌ [ 40 ] -قرآن- 1
الراضی بما عنده و قیل القانع من معانیه « القانِعَ » اي سقطت و وقعت و الوجوب الوقوع و السقوط « وَجَبَت » ایدیهن و ارجلهنّ
المعترض بالسوال و المعتري. عرّه و عراه و اعتره و اعتراه « وَ المُعتَرَّ » السائل من قنعت إلیه اقنع قنوعا اذا خضعت له فی السؤال
« بِیَعٌ » جمع صومعه و هی البیوت الّتی ینقطع فیها الرهبان للعبادة فی الجبال « صَوامِعُ » اي یبالغ فی الدفع « یُدافِعُ » اعترضه بالسؤال
کنائس الیهود یسمّونها صلوثا [بثاء مثلّثه] فعرّبت و الواحدة منها صلاة. -قرآن- « وَ صَ لَواتٌ » جمع بیعۀ و هی الکنائس فی القري
- 430 -قرآن- 509 - 395 -قرآن- 419 - 303 -قرآن- 384 - 173 -قرآن- 288 - 116 -قرآن- 162 - 63 -قرآن- 106 - -11-1 قرآن- 53
571- -518 قرآن- 557
تفسیر معانی:
اشاره
-36 و قرار دادیم بدن را [یعنی شترهاي بزرگ جثّه و بقولی شتر و گاویکه در هدي و قربانی براي کشتن میآورید] براي شما
از شعائر و علامات مناسک حجّ [که حاوي عبادت خداست] و در اینکه قربانی خیر شماست [یعنی نفع دنیا و آخرت ویژه
ثواب آخرت که غرض مطلوب است] و در حال نحر و کشتن آن نام خدا را بر آن یاد کنید. [و بروایت إبن عباس بگوئید [اللّه
أکبر لا إله إلّا اللّه و اللّه اکبر اللّهمّ منک و لک [یعنی عطا از تست و بآن بتو تقرب میجویم] و ایصأ در حال کشتن قربانی آنرا
برپا نگاهدارید [و قربانی برپا ایستاده و صوافّ باشد یعنی در شتر [ صفحه 84 ] یکی از دو دست آنرا ببندید و بر سه دست و پا
بایستد و در گاو دستها و پاهاي آنرا ببندید و در گوسفند دو دست و یکپاي او را بسته یکپاي آنرا آزاد بگذارید] پس چون
پهلوهاي ذبیحه بر زمین افتد [یعنی کاملا روح از تنش بیرون رفته و بمیرد] از آن بخورید [نه آنکه مانند مردم جاهلیّت گوشت
آنرا بر خود حرام سازید] و از گوشت آن بفقیر قانع [یعنی فقیري که سؤال نکند و بآنچه باو میرسد خشنود باشد] و بفقیر معترّ
[یعنی فقیري که سؤال میکند و تعرّض دارد که از آن گوشت بگیرد] بخورانید. اینکه چنین ما آن حیوانات را براي شما رام و
مسخّر کردهایم [که هرچه با آنها بکنید از ذبح و نحر امتناع نکنند بخلاف حیوانات درنده و وحشی که مانع تصرفات شما
نسبت بآنها از هر قبیل میباشند] باشد که شما شکرگزار و سپاسدار ما باشید [و انعام ما را در نظر آورید و از روي اخلاص بما
تقرّب جوئید]. 37 - هرگز گوشتها و خونهاي آن قربانیها بخدا وصال نمیدهد و باو نمیرسد و بسوي او بالا نمیرود و لکن
چیزیکه باو میرسد و بسوي او بالا میرود تقوي و پرهیزگاري شماست [که تعظیم امر خداوند و طلب رضاي او و دوري جستن
از محرّمات او باشد] [یعنی مانند مردم جاهلیت که خون قربانی را بدیوار کعبه مالیده و قسمتی از گوشت آنرا در آنجا براي
خدا مینهادند نباشید و اینطور جاهلانه فکر نکنید و رضاي خدا و قبولی قربان را در تقوي بجوئید] اینکه چنین خداوند آنها را
رام و مسخر شما گردانید تا اینکه که خدا را بر آنچه شما را هدایت کرده است و براه راست رهنمون شده بزرگ بشمارید [و
تکبیر بگوئید و از اینکه معالم دین شما را بشما آموخته و مناسک حجّ خانه خود را تعلیم نمود است عظمت او را در نظر
آورده شکرگزار باشید] و مژده بده [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله نیکوکارانرا [یعنی یکتا پرستان را و کسانی که کار نیک
میکنند و بغیر خود احسان مینمایند]. 38 - [و بآنها مژده بده] که خداوند از مؤمنین دفاع خواهد کرد [به اینکه که [ صفحه
85 ] غائله مشرکین را از سر آنها دور خواهد ساخت و آنها را بر کفّار فیروزي خواهد داد] زیرا خداوند هر کس که بسیار
خیانت کار بخدا باشد و کفران نعماي او را کند و براي او شریک قرار دهد [ یا در حال قربانی نام غیر خدا را بر ذبیحه خود
بخواند و بوسیله آن قربان ببتان تقرّب بجوید] دوست نمیدارد. 39 - رخصت و اجازه داده شد [بمؤمنین] باین که [با مشرکین]
بجنگند و کشتار کنند بسبب اینکه که مؤمنین مورد جور و ستم مشرکین واقع شدند [آنها را آزار و اهانت کردند و از دیار و
خانهاشان بیرون نمودند] و همانا خداوند بر یاري آنها تواناست [و آنها را پیروز خواهد نمود]. نزول- اینکه اولین آیهایست که
در باره قتال با مشرکین نازل گردید چون مشرکین مسلمانان را آزار میدادند و همواره آنها کتک خورده و مضروب بخدمت
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله میآمدند و شکایت نزد آنحضرت میاوردند و او صلوات اللّه علیه و آله میفرمود صبر کنید و
- شکیبا باشید زیرا من مأمور بقتال نشدهام تا اینکه هجرت واقع شد و خداوند اینکه آیه را نازل فرمود و اجازه جهاد داد. 40
[اجازه قتال و وعده نصرت داده شد به] کسانی که آنها را مشرکین از دیار و مأويشان بیرون کردند بدون اینکه استحقاق
اینکه ظلم و تجاوز را داشته باشند [و اینکه اخراج از شهر و وطن و خانها نبود] مگر بسبب اینکه میگفتند پروردگار ما یکی
است [و شریکی براي او نیست] و اگر خداوند در هر عصري [و زمان هر پیمبري] پارهاي از مردم را بپاره دیگر دفع نمینمود
[یعنی مشرکین را بوسیله موحّ دین از بین نمیبرد] صومعههاي [راهبان در کوهها و بیابانها] و کلیساهاي [نصاري و ترسایان در
شهرها] و کنیسه و کنشتهاي [یهودان] و مساجد [مسلمانان] که در آنها نام خدا [بسیار و در همه اوقات] ذکر میشود منهدم
میشدند و از بین میرفتند. و البته خداوند هر کس که دین و شریعت او را یاري کند او را یاري خواهد کرد و پیروزي خواهد
داد زیرا خداوند نیرومند است [بر هرچه اراده کند] و گرامی و غالب است [بر هر کس [ صفحه 86 ] که تجاوز کند و کسی
مانع و دافع او نیست]. [در تفسیر مجمع البیان چنین آمده است که اگر مقصود از اخراج مؤمنین از مکّه بمدینه باشد اینکه آیه
محتمل است مدنیّه باشد و اگر مراد مهاجرت مؤمنین بحبشه باشد مکیه بوده است و معنی اخراج هم اینست که بقدري
مشرکین متعرّض مؤمنین شدند و آنها را آزار دادند که آنان مجبور و ناچار بمهاجرت از مکه گشتند. و حضرت أبو جعفر امام
باقر علیه السّلام فرمود که آیه در باره مهاجرین نازل و در باره آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله جاري گشت]. توضیح- [در
معناي لفظ] [و صلوات] مفسرین را اقوال مختلفهایست. یکی آنکه ذکر شد که مقصود کنیسههاي یهودانست و گفتهاند کلمه
معرّبه است و آن در عبري صلوثا [بثاء مثلّثه] بوده و در عربی صلوات شده است. دیگر آنکه مقصود خود نماز است و هدم
نماز بکشتن نماز گذار و منع او از اقامه آن است. و بقول دیگر مراد از صلوات [مصلّیها] و مکان نمازگذاردن است چنان که
در آیه مبارکه لا تقربوا ال ّ ص لوة و أنتم سکاري مقصود مساجد است یعنی بحال مستی نزدیک مساجد نشوید]. حافظ ره چه
نیکو فرماید: اسم اعظم بکند کار خود اي دل خوش باش || که بتلبیس و دغل دیو سلیمان نشود و نیز گوید: تیغی که
[ آسمانش از فیض خود دهد آب || تنها جهان بگیرد بیمنّت سپاهی [ صفحه 87
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
الَّذِینَ إِن مَکَّنّاهُم فِی الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَۀُ الأُمُورِ [ 41 ] وَ إِن
یُکَذِّبُوكَ فَقَد کَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ [ 42 ] وَ قَومُ إِبراهِیمَ وَ قَومُ لُوطٍ [ 43 ] وَ أَصحابُ مَدیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسی فَأَملَیتُ
لِلکافِرِینَ ثُمَّ أَخَ ذتُهُم فَکَیفَ کانَ نَکِیرِ [ 44 ] فَکَأَیِّن مِن قَریَۀٍ أَهلَکناها وَ هِیَ ظالِمَۀٌ فَهِیَ خاوِیَۀٌ عَلی عُرُوشِها وَ بِئرٍ مُعَطَّلَۀٍ وَ قَصرٍ
اي ان سلّطناهم فی الارض بان مهّدنا لهم سبل الغلبۀ علی أعدائهم لم « إِن مَکَّنّاهُم فِی الأَرضِ » 540- مَشِیدٍ [ 45 ] -قرآن- 1
قال الراغب کلّ موضع مدح اللّه بفعل ال ّ ص لوة اوحثّ « أَقامُوا الصَّلاةَ » ... یسلکوا فیها مسلک الجبابرة بل اقاموا ال ّ ص لوة إلی آخر
علیه ذکر بلفظ الاقامۀ و لم یقل المصلّین الا فی المنافقین نحو فویل للمصلّین. و إنّما خصّ لفظ الاقامۀ تنبیها علی انّ المقصود
من فعلها توفیۀ حقوقها و شرائطها لا الاتیان بهیئتها فقط و لهذا روي انّ المصلّین کثیر و المقیمین لها قلیل قال الراغب: المعروف
اي فامهلت. أملی له « فَأَملَیتُ » هم قوم شعیب « أَصحابُ مَدیَنَ » اسم لکلّ فعل یعرف بالعقل و الشرع حسنه و المنکر ما ینکر بهما
- 198 -قرآن- 601 - 34 -قرآن- 178 - اصلها نکیري اي انکاري علیهم بتغییر النعمۀ نقمۀ و -قرآن- 1 « نَکِیرِ » یملی املاء اي امهله
عَلی » اي ساقطۀ و قیل خالیۀ « خاوِیَۀٌ » اي فکم « فَکَ أَیِّن » 707 [ صفحه 88 ] العمران خرابا - 650 -قرآن- 698 - -620 قرآن- 637
اي مرفوع او مجصص شاد اي رفع البناء او جصّصه. - « مَشِیدٍ » علی سقوفها و العرش البناء المسقوف. و سریر الملک « عُرُوشِها
154- 91 -قرآن- 145 - 49 -قرآن- 74 - 29 -قرآن- 39 - قرآن- 16
تفسیر معانی:
اشاره
-41 [آنکسانیکه از دیارشان بغیر حق اخراج شدهاند] کسانیاند که اگر آنها را در روي زمین تمکین و تسلّط دهیم [رفتار
جباران و ستمکاران را پیشه نمیکنند بلکه] نماز را برپا میدارند [یعنی حقّ اداي آن را بجا میآورند نه اینکه همان بهیئت آن
اکتفا نمایند] و آنچه خداوند از زکوة بر آنها فرض و واجب ساخته است عطا و ادا میسازند [و ببندگان من مساعدت
مینمایند] و امر بمعروف میکنند [یعنی مردم را بحق و کارهاي نیک وادار مینمایند] و از منکر نهی میکنند [یعنی مردم را از
باطل و کارهاي زشت باز میدارند] و مختص خداست فرجام امور [یعنی مرجع آنها و انجام آنها فقط بحکم و تقدیر اوست].
چنانکه گفتهاند: انجام امور آنکه او میخواهد. اینکه دولت فقر و ها و هو میخواهد || و آن گلشن و حوض و آب جو
میخواهد از حق همه کس حال نکو میخواهد || آنست سر انجام که او میخواهد زجّاج گفته است که [هذه صفۀ من فی قوله
من ینصره یعنی صفاتی که در اینکه آیه ذکر شده صفت کسی است که خدا در آیه قبل فرمود خدا یاري میکند کسی را که
خدا را یاري کند و یاري کننده خدا داراي اینکه صفات میباشد [و حضرت أبو جعفر امام باقر علیه السّلام فرمود نحن هم و اللّه
بخدا سوگند آنها ما هستیم]. 42 - اگر ترا مشرکین تکذیب میکنند [محزون مباش یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله اینکه تکذیب
انحصار بتو نداشته است بلکه] محقّقا پیش از اینها هم [یعنی قبل از اینکه مشرکین زمان تو] قوم نوح و عاد و ثمود. 43 - و قوم
44 - و اصحاب مدین که قوم شعیب باشند هر یک از اینکه امم پیمبر زمان خود را تکذیب [ إبراهیم و قوم لوط. [ صفحه 89
کردند [و گفتار آنها را دروغ شمردند] و موسی علیه السّلام هم تکذیب شد [و نفرمود قوم موسی زیرا قوم موسی بنی اسرائیل
بودند که باو ایمان آوردند و فقط فرعون و قوم او موسی را تکذیب نمودند] و منهم کفّار را [یعنی تکذیب کنندگان را] مهلت
دادم و عقوبت آنها را بتأخیر انداختم و سپس آنها را بکیفر اعمالشان گرفتم و گرفتار ساختم و چگونه بود انکار و سخت
گیري من بآنها! [زیرا نعمتشان را بنقمت و زندگانیشان را بهلاك مبدل ساختیم] [یعنی بوعده نصرت و فیروزي که بپیمبران
سلف داده بودم وفا کردم و از شرّ دشمنان راحت شدند تو هم صبور باش که از شر دشمنانت راحت خواهی شد]. 45 - و چه
بسا از شهرها و آباديها که اهالی آنها ظالم بوده و بخود ستم کردند [یعنی بکفر و تکذیب بر خود و پیمبر زمان خود ستم
نمودند] و ما آنها را هلاك ساختیم و آن شهرها از أهل خود خالی ماند و دیوارها بر سقفها فرو ریخت و چه بسا چاههاي آب
معطل ماند [یعنی کسی نماند که از آنها آب بکشد و آبی بنوشد] و چه بسا کاخهاي بلند و گچکاري شده [که کارش بخرابی
کشید و صاحبانش نابود گشتند نه خوانندهاي در آن باقی ماند و نه جواب دهندهاي] [و در تفسیر اهل بیت است که فرمودند
بئر معطله یعنی چه بسا دانشمندي که کسی باو رجوع نکند و از علم او سودي نبرد].
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 46 تا 51
اشاره
أَ فَلَم یَسِیرُوا فِی الأَرضِ فَتَکُونَ لَهُم قُلُوبٌ یَعقِلُونَ بِها أَو آذانٌ یَسمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعمَی الَأبصارُ وَ لکِن تَعمَی القُلُوبُ الَّتِی فِی
الصُّدُورِ [ 46 ] وَ یَستَعجِلُونَکَ بِالعَذابِ وَ لَن یُخلِفَ اللّهُ وَعدَهُ وَ إِنَّ یَوماً عِندَ رَبِّکَ کَأَلفِ سَنَۀٍ مِمّا تَعُدُّونَ [ 47 ] وَ کَأَیِّن مِن قَریَۀٍ
أَملَیتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَۀٌ ثُمَّ أَخَ ذتُها وَ إِلَیَّ المَصِ یرُ [ 48 ] قُل یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّما أَنَا لَکُم نَذِیرٌ مُبِینٌ [ 49 ] فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
- [ 590 وَ الَّذِینَ سَعَوا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ أَصحابُ الجَحِیمِ [ 51 - الصّالِحاتِ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ کَرِیمٌ [ 50 ] -قرآن- 1
اي مسابقین متسابقین للمؤمنین- من عاجزه فاعجزه إذا سابقه فسبقه لأنّ کلّا من المتسابقین « مُعاجِزِینَ » [ 81 [ صفحه 90 - قرآن- 1
15- یطلب تعجیز الأخر. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-46 پس آیا [اینکه کفّار مکّه و مشرکین] سیر و مسافرت نکردهاند در روي زمین [شام و یمن تا جایگاه هلاك اقوام پیشین را
بنگرند] و دلهائی پیدا کنند که بآنها تعقل کنند [و عبرت بگیرند و بدانند چه بر تکذیب کنندگان پیشین گذشته است] یا
گوشهائی که با آنها [اخبار امم هلاك شده مجاورین خود را] بشنوند و قصّه اینستکه چشمهاي ظاهر کور نیست بلکه
چشمهاي دل که در سینه دارند کور است [یعنی خلل در مشاعر و حواس ظاهره آنها نیست بلکه خلل در قلوب و عقول
آنهاست که متابعت هواي نفس میکنند و منهمک در غفلتاند و از حال گذشتگان غافلاند و عبرتی نمیگیرند و یا اگر هم
نابینا و کور ظاهري باشند اگر عارف بحق باشند در حقیقت کور نیستند و کوري کوري دل است که بواسطه آن وحدانیت
خداي را جحود و انکار کنند] 47 - اینکه کفّار بعجله و شتاب از تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] عذاب میطلبند [و باستهزاء
میگویند پس اینکه عذابی که وعده دادهاي چه شد و کجاست! چرا نمیآوري!] وعده خدائی هرگز تخلّف پذیر نیست و خدا
أبدا وعده خود را خلاف نمیکند [و لا محاله وقوع خواهد یافت و اگر مهلت دهد و تأخیر شود [ صفحه 91 ] دروغ نخواهد
شد] زیرا یک روز در پیش خدا مانند هزار سال از سالهائیست که شما حساب آنرا دارید. [و بقول عوام در فارسی که گویند
صبر کوچک خدا هزار سال است]. و حافظ گوید: آندم که با تو باشم یک ساله هست روزي || و آندم که بیتو باشم یک
لحظه هست سالی [و کاشفی گوید: نزدیک خداي تعالی یکروز برابر هزار سال است زیرا که حکم زمان بر او جاري نیست
پس وجود و عدم و قلّت و کثرت آن نزدیک خداي یکسانست هرگاه که خواهد عذاب فرستد و بر استعجال زمان عقوبت
هیچ اثري مترتّب نشود. تا در نرسد وعده هر کار که هست || هرچند کنی جهد بجائی نرسد در تفسیر مجمع البیان گوید: در
1] بقول إبن عباس و ] 110- معناي [وَ إِنَّ یَوماً عِندَ رَبِّکَ کَأَلفِ سَنَۀٍ مِمّا تَعُدُّونَ] وجوهی باختلاف ذکر کردهاند. -قرآن- 43
مجاهد و عکرمه و إبن زید یک روز از روزهاي آخرت مانند هزار سال از ایّام دنیاست. و در روایت دیگر از إبن عباس یک
روز از روزهائی که خداوند در آن آسمانها و زمین را آفرید مانند هزار سال است و دلیل بر آن روایتی استکه: [فقراء نصف
روز قبل از اغنیاء وارد بهشت میشوند که پانصد سال است] و بنابر اینکه قول معنی آیه اینکه خواهد بود که: آنان عجله در
خواستن عذاب میکنند با اینکه یک روز از عذاب اخروي آنها برابر با هزار سال خواهد بود. [ 2] بقول زجّاج معنی اینستکه
یک روز نزد پروردگار تو با هزار سال در قدرت او یکیست و در مقابل قدرت او فرقی بین عجله آنها در عذاب و بین تأخیر او
نیست جز اینکه خداي سبحان تفضل میفرماید و مهلت میدهد و بهر حال از او چیزي فوت نخواهد گردید. [ صفحه 92 ] و
قول إبن عباس هم در روایت عطا همین است. [ 3] بقول جبائی آنکه: شدت و عظمت عذاب باندازهایست که حقیقتا یک روز
آن مانند هزار سال عذاب در دنیاست و همین طور است نعمتهاي بهشتی که مقدار یکروز از ایّام بهشت از نعیم و سرور مثل
هزار سال از ایّام دنیاست که اگر باقی میماند در آن متنعّم بود و لذا کافر از نادانی عجله در طلب عذاب میکند. و در مثل هم
گویند روزگار خوشی و سرور کوتاه و روزگار غصه و اندوه دراز است. و عرب گوید: سنۀ الوصل سنۀ و سنۀ الهجر سنۀ- [و
شعر حافظ هم بهمین مضمون در بالا ذکر شد]. 48 - و چه بس شهر و آبادي که بآنها مهلت دادم و حال آنکه أهل آن
ستمکار [و مستحق عقاب بودند] سپس [چون برنگشتند و توبه نکردند و از أعمال زشت منصرف نشدند] آنها را گرفتار عذاب
کرده و هلاك ساختم و [بالاخره] برگشت همه بسوي من است [اگر امهال از طرف خداست اهمال از طرف او نیست و اهمال
از بنده است که خود را مبتلا میسازد]. تو بتقصیر خود افتادي از اینکه در محروم || از که مینالی و فریاد چرا میداري [حافظ]
-49 بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] اي مردم من فقط براي شما ترساننده آشکاري هستم [و از بلایا و عذابهائی که بر
اقوام پیشین وارد شده و آنها را هلاك ساخت و براي شما هم مانند آنها اگر دست از انکار و تکذیب برندارید و بخداي واحد
نگروید خواهد بود و مرا دخالتی در موقع آمدن عذاب نیست که شما عجله در آنروز از من خواهانید بموقع خود نوبه شما هم
خواهد رسید]. 50 - بنابرین کسانیکه ایمان بخدا و رسول آوردند و کارهاي شایسته [ صفحه 93 ] بجاي آوردند براي آنها
آمرزش [خدائی از گناهانشان] و روزي خوش و بی رنج و تعب در بهشت فراهم است. 51 - و کسانیکه کوشش [در باطل
کردن] آیات ما میکنند و مقابله با أنبیاء و مؤمنین مینمایند و در ناتوان کردن خداپرستان مسابقه میکنند [و گمان میبرند که
خدا عاجز از کیفر آنان است هرگز خداوند عجز ندارد و از او چیزي فوت نمیشود] اینکه گروه یاران و ملازمان دوزخاند [و
در آتشی که خود روشن کردهاند خواهند سوخت]. [مثنوي مولوي]. هر که بر شمع خدا آرد تفو || شمع کی میرد بسوزد پوز
او کی شود دریا ز پوز سگ نجس || کی شود خورشید از پف منطمس و در تأویلات نجمیه گوید: در آیه مبارکه
اشارهایست به اینکه که هر کس با اهل آیات خدا یعنی خواص اولیاء خدا معاندت کند و راه دشمنی پوید چنین کس از
أصحاب دوزخ حقد و عداوت و ردّ ولایت است و از نظر خدا بیفتد و همچنین در آتش جحیم آخرت گرفتار گردد و هرگاه
خداوند براي بندهاي خیر بخواهد در حال او تحول پیدا شود و از جحد و انکار برگردد و توفیق توبه در استغفار یابد [انتهی].
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 52 تا 55
اشاره
إِّلاّ إِذا تَمَنّی أَلقَی الشَّیطانُ فِی أُمنِیَّتِهِ فَیَنسَ خُ اللّهُ ما یُلقِی الشَّیطانُ ثُمَّ یُحکِمُ اللّهُ آیاتِهِ وَ
ٍ
وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسُولٍ وَ لا نَبِی
اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ [ 52 ] لِیَجعَلَ ما یُلقِی الشَّیطانُ فِتنَۀً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ وَ القاسِیَۀِ قُلُوبُهُم وَ إِنَّ الظّالِمِینَ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ [ 53 ] وَ
لِیَعلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ أَنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَیُؤمِنُوا بِهِ فَتُخبِتَ لَهُ قُلُوبُهُم وَ إِنَّ اللّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلی صِ راطٍ مُستَقِیمٍ [ 54 ] وَ لا
« إِذا تَمَنّی » [ 714 [ صفحه 94 - یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِریَۀٍ مِنهُ حَتّی تَأتِیَهُمُ السّاعَۀُ بَغتَۀً أَو یَأتِیَهُم عَذابُ یَومٍ عَقِیمٍ [ 55 ] -قرآن- 1
اي القی فیها ما یوجب اشتغاله بالدنیا. « أَلقَی الشَّیطانُ فِی أُمنِیَّتِهِ » اي اذا جال فی نفسه ما یهواه من الامانی و ایضا قیل اي إذا قرأ
133 و قیل تمنّی بمعنی قرأ و القی الشیطان فی امنیته اي فی قرائته اشیاء لیست من الوحی فیسبق بها - 16 -قرآن- 93 - -قرآن- 1
اي یوم یهلک النّاس فیه فتصیر النساء کالعقم اي کانّهن لم « یَومٍ عَقِیمٍ » اي فی شکّ « فِی مِریَۀٍ » اي فتخضع للّه « فَتُخبِتَ لَهُ » لسانه
197- 165 -قرآن- 180 - 133 -قرآن- 151 - یلدن او یوم لا یوم و لا لیل بعده فما لا یوم بعده یکون عقیما. -قرآن- 115
تفسیر معانی:
اشاره
-52 و ما نفرستادیم پیش از تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] رسولی و نه نبیّی را مگر آنکه وقتی تلاوت [آیات ما را] میکند
شیطان در قرائت و تلاوت او دسیسه میکند [و چیزي که وحی ما نیست در آن داخل میکند] لذا خداوند آنچه را که شیطان
دسیسه کرده [و باشتباه و غلط در وحی داخل میکند] نسخ و باطل و زایل میفرماید و سپس آیات [وحی] خود را باقی و ثابت
و محکم میگذارد [زیرا اوامر او محکم است و سهو و غلطی در آن راه ندارد] و خداوند داناست [بآنچه وحی میکند و بآنچه
شیطان القاء و دسیسه مینماید] و حکیم است [که وضع هر چیز را در جاي خود مینماید]. 53 - [و اینکه بدانجهت شد که] تا
آنچه را شیطان القاء و دسیسه میکند امتحان و آزمایش قرار دهد براي کسانیکه در دلهاي آنها مرض [شک و نفاق] است و نیز
کسانیکه دلهاي آنها سخت و با قساوت شده است و همانا ستمکاران [ صفحه 95 ] [یعنی اینکه دو دسته منافق و سنگدل] در
عداوت شدید و مخالفت تامّهاي هستند که آنها را از حق و رسول و مؤمنان دور داشته است. 54 - [و نیز بدانجهت که] آنانکه
علم [بتوحید و حکمت خداوند] یافتهاند بدانند که قرآن حق است و از جانب پروردگار تو است [و تغییر و تبدیلی در آن جایز
نیست] و بر ایمان خود ثابت بمانند [و ایمان بر ایمانشان بیفزاید] و از قوت ایمان دلهاشان ترسناك و خاشع و متواضع گردد و
همانا خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند براه راست [و روشنی که اعوجاجی در آن نیست] راه نماست. 55 - و آنانکه کفر
آوردند و حقپوشی نمودند همواره از قرآن در شک و تردید باقی خواهند ماند تا ناگهان ساعت مرگ آنها یا مقدمات قیامت
فرا رسد یا عذاب روز که در آن خیري نیست آنان را فرا گیرد [ یا از آنجهت عقیم است که مثل و مانندي ندارد یا روزي
است که شبی براي آن نیست]. اوّلا: در آیه مبارکه رسول و نبی هر دو را ذکر فرموده براي اختلافی که در فایده آنهاست و
اقوالی در آن ذکر شده است بقولی رسول کسی است که خداي تعالی او را فرستاده است و وقتی که بطور مطلق گفته شود بر
غیر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله حمل نمیشود و نبیّ کسی است که او را رفعت و درجه عظیمه نبوّت و ارسال عطا شده
باشد. و بقولی رسول کسی استکه ملائکه و وحی بر او نازل شود و نبی کسی استکه در خواب بر او وحی برسد پس هر
رسولی نبیّ است و هر نبیّ رسول نیست- و بقولی رسول مبعوث براي امّتی است و نبیّ مبعوث بر امّت نیست- و بقولی رسول
کسی است که شروع بوضع شرایع و احکام میکند و نبی کسی است که حفظ شریعت او مینماید و همان قول اوّل درستتر
است زیرا خداوند سبحانه پیمبر ما را صلّی اللّه علیه و آله گاهی نبی و گاهی رسول خطاب فرموده است و یا أیّها الرسول و یا
أیّها النّبی فرموده است و رسول و نبی هر دو یکی است [ صفحه 96 ] جز اینکه رسول اعمّ از ملائکه و بشر است و نبیّ
اختصاص ببشر دارد چنانکه در یکی از آیات فرموده است و کان رسولا نبیّا [مجمع البیان]. ثانیا: در شأن نزول آیات فوق
گفتهاند که چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سوره و النجم را تلاوت فرمود و به آیه أ فرأیتم اللات و العزي و منوة الثالثۀ
الاخري رسید شیطان در تلاوت او اینکه کلمات را [تلک الغرانیق العلی و انّ شفاعتهن لترجی] القاء و داخل کرد و مشرکین از
شنیدن آن مسرور شدند و چون سوره منتهی بسجده شد مشرکین هم چون ذکر خدایان خود را شنیدند بسجده افتادند بعد
خاطر حضرت از اینکه جهت افسرده شد و خداوند اینکه آیات فرستاد که و ما ارسلنا من قبلک ... الخ. و صاحب تفسیر مجمع
البیان گوید: اگر اینکه خبر صحیح باشد محل آن اینستکه آنحضرت تلاوت قرآن میفرمود چون باین آیه رسید و اسامی آلهه
آنها را ذکر کرد و دانستند که عادت آنحضرت اینستکه همیشه خدایان آنها را ببدي یاد میکند یکی از کفّار حاضر در مجلس
کلمات تلک الغرانیق ... الخ را در تلاوت آنحضرت داخل کرد و سایرین توهّم کردند که آنهم از قرآن است و خداوند در
اینکه آیات نسبت آنرا بشیطان داد زیرا محصول اغواء و وسوسه او بوده است و اینکه توجیهی است که سید مرتضی قدس سره
در کتاب تنزیه آورده و الناصر للحق از ائمّه زیدیّه نیز ذکر کرده است و در تأویل آن وجه نیکوئی است [انتهی]. [و کاشفی در
تفسیر مواهب علیه گوید: و در بعضی تفاسیر قصّه القاي شیطان در امنیت پیغمبر بر وجهی آوردهاند که مرضیّ أهل تحقیق
نیست و ما از تأویلات علم الهدي و تفسیر و دیگر کتب معتبره چون معتمد فی المعتقد و روضۀ الاحباب آنرا اینجا ایراد کردیم
بطریقی که مستحسن أهل سنّت است: آوردهاند که چون سوره و النجم نازل شد سیّد عالم آنرا در مسجد الحرام در مجمع
قریش میخواند و در میان آیتها توقّف مینمود تا مردم تلقّی نموده یاد گیرند پس بطریق [ صفحه 97 ] مذکور بعد از تلاوت آیه
تلک » متوقف شد، شیطان در آن میان محلّ یافته بگوش مشرکان رسانید که « أَ فَرَأَیتُمُ اللّاتَ وَ العُزّي وَ مَناةَ الثّالِثَۀَ الأُخري »
حاصل معنی آنکه ایشان بزرگان قوم یا مرغان بلند پروازند و امید شفاعت ایشان میتوان « الغرانیق العلی و انّ شفاعتهن لترجی
داشت- کفّار باستماع اینکه کلمات خوشدل شدند و پنداشتند که حضرت رسالت پناه خواند و بتان ایشان را ستایش کرد لا
جرم در آخر سوره که آنحضرت با مؤمنان سجده کردند اکثر أهل شرك اتفاق نمودند جبرئیل فرود آمده صورت حال بعرض
آنحضرت رسانید و دل مبارك پیغمبر بسیار اندوهناك شد و حق سبحانه جهت تسلیت خاطر مبارك سیّد عالم آیت فرستاد:
728- 100 -قرآن- 685 - انتهی] -قرآن- 31 « وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسُولٍ ... الخ »
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 56 تا 60
اشاره
المُلکُ یَومَئِذٍ لِلّهِ یَحکُمُ بَینَهُم فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ [ 56 ] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأُولئِکَ لَهُم
[ عَذابٌ مُهِینٌ [ 57 ] وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَو ماتُوا لَیَرزُقَنَّهُمُ اللّهُ رِزقاً حَسَ ناً وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ خَیرُ الرّازِقِینَ [ 58
لَیُدخِلَنَّهُم مُدخَلًا یَرضَونَهُ وَ إِنَّ اللّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ [ 59 ] ذلِکَ وَ مَن عاقَبَ بِمِثلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیهِ لَیَنصُ رَنَّهُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ
[ 65 [ صفحه 98 - 11 -قرآن- 40 - اي -قرآن- 1 « ثُمَّ بُغِیَ عَلَیهِ » مدخل مصدر ادخل اي إدخالا « مُدخَلًا » 589- غَفُورٌ [ 60 ] -قرآن- 1
56 - سلطنت و فرماندهی در اینکه روز [رستاخیز] مختص 45- اي لکثیر العفو. -قرآن- 34 « لَعَفُوٌّ » ثمّ وقع علیه بغی اي عدوان
خداست [و احدي را سواي او حکومت و پادشاهی نیست بخلاف دنیا که کسانی را مجازا فرماندهی داده بود] و در اینکه روز
خداوند بین مؤمنین و کافران فصل و حکومت میکند و آنانکه ایمان بخدا و رسول آورده و کارهاي شایسته کردهاند در
بهشتهاي پر نعمت متنعّم و بهرهمند خواهند بود. 57 - و آنانکه کافر ماندند و آیات ما را دروغ پنداشتند و تکذیب نمودند براي
اینکه جماعت عذاب خوار کنندهایست که آنها را ذلیل و زبون خواهد ساخت 58 - و آنانکه در راه دین خدا وطنهاي خود را
وا گذاشته و از مکّه بمدینه [ یا بحبشه] رفتند و پس از آن کشته شدند یا در غربت بمردند خداوند روزي نیکوئی در بهشت
بآنها عطا خواهد نمود [که چشم بغیر آن نخواهند داشت] و خداست که بهترین روزي دهندگان است. 59 - هر آینه [اینکه
مردمان مهاجر و مجاهد را] در مکانی داخل خواهد ساخت که آنها را خوش آید [و موجب رضایت آنها باشد و هر چه
بخواهند در آنجا بیابند و براي آنها آماده باشد] زیرا خداوند داناي باحوال آنهاست و در عقوبت کافران شتاب نمیکند و حلیم
و بردبار است. 60 - امر اینکه است که بیان کردیم و هر کس که عقوبت کند کسیرا بمانند آنکه خود عقوبت شده است [یعنی
کیفر ظالم را بظلمی مثل آن دهد بدون اینکه بر آن بیفزاید] و سپس بر او ظلم شده باشد [یعنی او را از وطنش خارج سازند
چنانکه مشرکین با مسلمین میکردند] البته خداوند آنمظلومی را که بر او بغی و تجاوز شده است یاري خواهد نمود زیرا
خداوند بسیار بخشنده و بسیار آمرزنده است [یعنی با اینکه حق بوده انتقام نکشد و عفو کند خدا او را نصرت میکند و از اینکه
متابعت هوا که در مقام انتقام برآمده و عفو نکرده است خداوند در میگذرد و او را میآمرزد. [ صفحه 99 ] بدي را بدي سهل
باشد جزا || اگر مردي أحسن إلی من اساء
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 61 تا 65
اشاره
ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ یُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ وَ أَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ [ 61 ] ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدعُونَ مِن
دُونِهِ هُوَ الباطِلُ وَ أَنَّ اللّهَ هُوَ العَلِیُّ الکَ بِیرُ [ 62 ] أَ لَم تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصبِحُ الَأرضُ مُخ َ ض رَّةً إِنَّ اللّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ
63 ] لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ [ 64 ] أَ لَم تَرَ أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُم ما فِی الأَرضِ وَ الفُلکَ ]
اي « یُولِجُ » 719- تَجرِي فِی البَحرِ بِأَمرِهِ وَ یُمسِکُ السَّماءَ أَن تَقَعَ عَلَی الَأرضِ إِلاّ بِإِذنِهِ إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ [ 65 ] -قرآن- 1
76- 51 -قرآن- 62 - 33 -قرآن- 42 - 11 -قرآن- 22 - الوقوع السقوط. -قرآن- 1 « أَن تَقَعَ » اي ذلّل « سَخَّرَ » المحمود « الحَمِیدُ » یدخل
-61 اینکه [نصرت و یاوري] بآنجهت است که خداوند [قادر بر هر چیزیست] آنچه را از ساعات شب کاهش دهد در روز
داخل میکند و آنچه را از ساعات روز کاهش دهد در شب داخل مینماید و همانا خداوند شنواست گفتار بندگان را [از
62 - اینکه [توصیف بکمال علم و [ عقوبت دهنده و عقوبت کشنده مؤمنان] و بیناست [بافعال و أحوال آنان]. [ صفحه 100
قدرت و یاري مؤمنان] بآن سبب استکه [در گفتار و کردارش] ذیحق است و هر کس باو معتقد باشد بر حق است و هر- چه
غیر از او را بخوانند یا بپرستند باطل است [و سود و زیانی بر آن مترتب نیست] و همانا خداوند آن خدائیست که برتر بر هر
چیز و بزرگتر از هر موجودي است. 63 - آیا ندانستی و ندیدي که خداوند از آسمان باران میفرستد و زمین [بگیاهان] سرسبز
میگردد همانا خداوند صاحب لطف و محیط بتدبیر امر بندگان و آگاه بضمائر است. 64 - هرچه در آسمانها و زمین است مال
اوست خلقا و ملکا و تصرفا و همانا خداست که بینیاز و محمود در تمام صفات و افعال است. 65 - آیا ندیدي و ندانستیکه
آنچه را در زمین است مسخّر و رام شما کرده است [و مهیّاي براي منافع شما نموده که بهر نحو بخواهید در آنها تصرف کنید]
و کشتی در دریا بأمر و مشیت او در حرکت و جریان است و آسمان را نگاهداشته است از اینکه بر زمین بیفتد مگر موقعیکه
اذن و اجازه دهد و مشیتش تعلّق بگیرد [که همه را باطل و معدوم سازد و همه بر هم بریزد و آن روز رستاخیز است] و همانا
خداوند نسبت بمردم و مخلوقش با رأفت و رحمت است [که همه را بحال تعادل نگاهداشته است].
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 66 تا 70
اشاره
أُّمَّۀٍ جَعَلنا مَنسَ کاً هُم ناسِکُوهُ فَلا یُنازِعُنَّکَ فِی الَأمرِ وَ
ِ
وَ هُوَ الَّذِي أَحیاکُم ثُمَّ یُمِیتُکُم ثُمَّ یُحیِیکُم إِنَّ الإِنسانَ لَکَفُورٌ [ 66 ] لِکُل
ادعُ إِلی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلی هُديً مُستَقِیمٍ [ 67 ] وَ إِن جادَلُوكَ فَقُلِ اللّهُ أَعلَمُ بِما تَعمَلُونَ [ 68 ] اللّهُ یَحکُمُ بَینَکُم یَومَ القِیامَۀِ فِیما
کُنتُم فِیهِ تَختَلِفُونَ [ 69 ] أَ لَم تَعلَم أَنَّ اللّهَ یَعلَمُ ما فِی السَّماءِ وَ الَأرضِ إِنَّ ذلِکَ فِی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ [ 70 ] -قرآن-
اي متعبّدا او شریعۀ تعبدوا بها و قیل عیدا. فعله نسک ینسک نسکا اي عبد. « مَنسَ کاً » کثیر الکفر « لَکَفُورٌ » [ 534-1 [ صفحه 101
-34- 12 -قرآن- 24 - سهل. -قرآن- 1 « یَسِیرٌ » اي فی اللوح المحفوظ قد کتب فیه قبل حدوثه « فِی کِتابٍ » اي عاملون به « ناسِکُوهُ »
66 - و اوست آنخدائی که شما را جان داد [و از نطفهاي زنده ساخت] 222- 160 -قرآن- 213 - 128 -قرآن- 146 - قرآن- 116
پس از آن در موقع سر آمد اجل میمیراند سپس براي بعث و نشور دوباره زنده میسازد همانا آدمی [با اینکه همه دلالات و
آیات دالّه بر خلق] کافر و منکر خالق است [و منکر منعم حقیقی خود میباشد]. 67 - براي هر امّتی [از امم ماضیه و باقیه از أهل
ادیان] عبادت و شریعت خاصهاي معیّن ساختیم که بآن عمل کنند [و امّتی که از مبعث موسی علیه السّلام تا مبعث عیسی علیه
السّلام بودند بتوراة عمل میکردند و از مبعث عیسی علیه السّلام تا مبعث رسول خاتم صلّی اللّه علیه و آله منسک آنها انجیل
بود که عامل بآن بودند نه بغیر آن و امّا امّت موجوده در زمان تو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بعد آنها تا روز قیامت
امّت واحدهاي هستند و منسکشان فرقان است و غیر از آن نیست] پس [معاصرین تو از اهل ملل] البته نباید با تو منازعه کنند [و
از در مخاصمه درآیند] در امر دین [زیرا شرایع آنها براي گذشته بوده قبل از اینکه نسخ شوند و اینک امّت مستقلهاي هستند و
فقط منسک و شریعت آنها قرآن مجید است و بس-. چنانکه در تفسیر روح البیان گوید: [و بالفارسیّه] پس باید که نزاع نکنند
سایر ارباب ادیان با تو در کار دین چه امر دین تو از آن ظاهرتر استکه تصور نزاع در آن توان کرد. در نور آفتاب چه جاي
تامل است. [انتهی] [ صفحه 102 ] و تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] دعوت کن کافّه مردم را بتوحید و عبادت پروردگارت
[و اختصاص بامّتی دون امّت دیگر مده زیرا تمام خلق امّت تو میباشند] و همانا تو بر دین قیّم و راهنمائی مستوي و مستقیمی
هستی [که هر کس را بحق و حقیقت میرساند]. 68 - و اگر [بعد از ظهور حجّت و لزوم حق] با تو در مقام مجادله و مخاصمه و
- دشمنی برآمدند بآنها بگو خداوند بآنچه شما میکنید [و تکذیبی که مینمائید] داناتر است [و کیفر شما را خواهد داد]. 69
خداوند در روز رستاخیز در آنچه شما اختلاف دارید [و بخلاف راهی که ما میرویم میروید] بین شما حکومت و فصل
خصومت خواهد نمود. 70 - آیا ندانستهاي. [یعنی بحقیقت دانستهاي] که خداوند بآنچه در آسمان و زمین است داناست [و
هیچ چیزي و از جمله آنچه کفّار میگویند و میکنند بر او پوشیده نیست] همانا اینکه [یعنی آنچه در آسمان و زمین است] در
کتاب است [یعنی در لوح محفوظ ثبت است و قبل از حدوث در لوح نوشته است پس با علم بآن و ثبت در لوح کردار آنها
نباید ترا مهموم سازد] و حقّا آنچه گفتیم [از علم و احاطه ما و اثبات در لوح] بر خدا آسان است [و محتاج بخطوط و حروف
نیست و إنّما یقول له کن فیکون فقط میگوید باش و خواهد بود].
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 71 تا 75
اشاره
وَ یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لَم یُنَزِّل بِهِ سُلطاناً وَ ما لَیسَ لَهُم بِهِ عِلمٌ وَ ما لِلظّالِمِینَ مِن نَصِ یرٍ [ 71 ] وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُنا بَیِّناتٍ
تَعرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا المُنکَرَ یَکادُونَ یَسطُونَ بِالَّذِینَ یَتلُونَ عَلَیهِم آیاتِنا قُل أَ فَأُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِن ذلِکُمُ النّارُ وَعَدَهَا اللّهُ
الَّذِینَ کَفَرُوا وَ بِئسَ المَصِ یرُ [ 72 ] یا أَیُّهَا النّاسُ ضُ رِبَ مَثَلٌ فَاستَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لَن یَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ
اجتَمَعُوا لَهُ وَ إِن یَسلُبهُمُ الذُّبابُ شَیئاً لا یَستَنقِذُوهُ مِنهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ المَطلُوبُ [ 73 ] ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ إِنَّ اللّهَ لَقَوِيٌّ عَزِیزٌ
أي حجۀ « سُلطاناً » [ 844 [ صفحه 103 - 74 ] اللّهُ یَصطَفِی مِنَ المَلائِکَ ۀِ رُسُلًا وَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ بَصِ یرٌ [ 75 ] -قرآن- 1 ]
اي بشرّ من غیظکم علی التالین و سطوتکم علیهم او بشر ممّا « بِشَرٍّ مِن ذلِکُمُ » اي یثبون و یبطشون « یَسطُونَ » اي الانکار « المُنکَرَ »
اصابکم من الضجر بسبب ما تلوا علیکم. و معنی شرّ هنا اشر اي اکثر شرا و إنّما تحذف منها الالف و من أخیر طلبا للأفصح
-11- اي یختار. -قرآن- 1 « یَصطَفِی » یعنی ما عرفوه حقّ معرفته « ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ » الذّباب معروف جمعه اذبه و ذبّان « ذُباباً »
71 - و [اینکه کافران] غیر 422- 379 -قرآن- 411 - 304 -قرآن- 342 - 100 -قرآن- 295 - 55 -قرآن- 77 - 31 -قرآن- 44 - قرآن- 20
از خداي یکتا چیزهائی را میپرستند که براي [جواز پرستش آنان] حجّت و برهانی نازل نشده است [و نیز براي جواز عبادت
آنها] علمی [از ضرورت عقل و استدلال] حاصل نگردیده است. و براي ستمکاران [یعنی اینکه بت پرستان و مشرکینی که
مرتکب اینکه ظلم عظیم شدهاند] یار و یاوري نیست [که آنها را براه آورد یا دفع عذاب از آنها کند]. 72 - و چون بر آنها
آیات روشن و واضح ما را تلاوت میکنند [از [ صفحه 104 ] فرط عناد و لجاجی که با حق دارند] آثار انکار و کراهت [و
عبوس و نفرت] در چهرههاي آنان مینگري و [از شدت غیظ و غضب] بمؤمنین یعنی آنکسانیکه آیات قرآن ما را بر آنها
میخوانند نزدیک شده و حمله میبرند [و دست بطرف آنها میگشایند که بزنند] بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بآنها آیا
شما را ببدتر از اینکه خبر بدهم [که بیشتر از اینکه قرآنی که میشنوید و شما را بد میآید سختتر باشد] آنچیز آتش است.
[آتشیکه] خداوند بکافران وعده کرده است و آن بد مکان و مرجع و مأوائی است. 73 - اي مردم مثلی زده شده است آنرا با
گوش [تفکّر و تدبّر] بشنوید [مانندي براي ما جهت عبادت آوردهاند و آن بتهائی است که میپرستند حقّا [اینکه بتهائیکه] بغیر
از خداوند یکتا میخوانید و میپرستید هرگز مگس [ یا حشره کوچکی] را نمیتوانند آفرید هر چند اجتماع کنند [و دست
بدست هم دهند چه رسد به اینکه که بتنهائی باشند] و اگر مگس از آنها چیزي برباید قادر نیستند که از او پس بگیرند [با
غایت ضعفی که آن حشره راست] طالب و مطلوب [یعنی عابد و معبود بت و بتپرست و سالب و مسلوب] هر دو ناتواناند.
-74 [اینکه مشرکین] قدر خدا را نشناختند [و حقّ معرفت او را ادا نکردند و حق تعظیم و عظمت او را بجا نیاوردند از آنکه
بت و سنگ و چوب ناتوانی را که مگسی را از خود نمیتواند دور کند با خدا شریک ساختند] همانا خداوند قوي و نیرومند
است و غالب بر جمیع أشیاء است. عاجز آنکه عاجزان را بندهاند || چون فتد کاري ز هم شرمندهاند عجز و امکان لازم
یکدیگراند || پس همه خلقی ز هم عاجزتراند قوت از حق است و قوت حق اوست || آن او مغز است و آن خلق پوست
[کاشفی گوید: محقّقان برآنند که چنانکه أهل شرك بحق المعرفه او را نشناختهاند أهل علم نیز بحقیقت او راه نبردهاند زیرا
که دور باش و لا یحیطون [ صفحه 105 ] به علما کسیرا در حوالی بارگاه کبریا نمیگذارد و بغیب هویّت خود هیچ رهبر و
رهنما را راه نمیدهد، میان او و ما سوي بهیچ نوع نسبتی نیست تا در طریق معرفتش شروع تواند کرد و معرفت بیمناسبت از
قبیل محالات است. ما للطین و ربّ العالمین- چه نسبت خاکرا با عالم پاك [انتهی]. 75 - خداوند از فرشتگان فرستادگانی
برمیگزیند [مانند جبرائیل و میکائیل و اسرافیل که واسطه بین او و پیمبران باشند] و از آدمیان [پیمبران را برمیگزیند تا خلق را
بسوي حق دعوت کنند] همانا خداوند شنواست گفتار همه را و بیناست کردار و رفتار همه خلق را [و اینکه برگزیدن خداوند
فقط براي اینستکه مردم بدانند خداوند آنها را براي پرستش خود مبعوث کرده است نه اینکه آنها را فرزندان خدا قرار دهند و
قدر خدا را بحق معرفت نشناسند و بحق عظمت او را تعظیم ننمایند].
[ [سوره الحج [ 22 ]: آیات 76 تا 78
اشاره
یَعلَمُ ما بَینَ أَیدِیهِم وَ ما خَلفَهُم وَ إِلَی اللّهِ تُرجَعُ الأُمُورُ [ 76 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارکَعُوا وَ اسجُدُوا وَ اعبُدُوا رَبَّکُم وَ افعَلُوا الخَیرَ
لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ [ 77 ] وَ جاهِدُوا فِی اللّهِ حَ قَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَباکُم وَ ما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدِّینِ مِن حَرَجٍ مِلَّۀَ أَبِیکُم إِبراهِیمَ هُوَ
سَمّاکُمُ المُسلِمِینَ مِن قَبلُ وَ فِی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیکُم وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ
76 - میداند [خداوند تعالی] آنچه را [ 608 [ صفحه 106 - اعتَصِ مُوا بِاللّهِ هُوَ مَولاکُم فَنِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصِ یرُ [ 78 ] -قرآن- 1
مردم در جلو دارند [از قیامت و أحوال آن و آنچه در آینده روزگار آنهاست] و آنچه در پشت سر میگذارند [یعنی در دنیاي
خود باقی میگذارند] [ یا داناست باوّل أعمال و آخر اعمال آنها یا میداند آنچه قبل از خلق ملائکه و أنبیاء بوده و آنچه بعد از
آفرینش آنها میباشد] و برگشت تمام امور بسوي اوست [زیرا او مالک بالذّات آنهاست و از آنچه میکند کسیرا قدرت
بازخواست نیست]. 77 - اي کسانیکه ایمان آوردهاید رکوع کنید و سجود کنید [یعنی نماز بگذارید زیرا اینکه دو دو رکن
مهمّ نمازاند] و پروردگار خود را بپرستید [و بآنچه از سایر عبادات متعبّد شدهاید] و کار خیر بجاي آورید [یعنی اکتفاي بنماز
و واجبات نکنید و سایر انواع برّ و خیر را از جمله بدستگیري از مظلوم و کمک بضعفا و نیکی بوالدین و صله رحم و مکارم
اخلاق نیز اقدام نمائید] باشد که برستگاري و سعادت نایل گردید. 78 - و در راه دین خدا مجاهده و کوشش کنید و حق جهاد
را بجا آورید [یعنی به نیت خالصه و خالصا لوجهه او را اطاعت نمائید و با هواي نفس بجنگید] او شما را براي دین خود
برگزید و در دین خود براي شما تنگنائی قرار نداد [و توبه و کفّارات و ردّ مظالم را وسیله خلاص شما از گناه قرار داد و
تکلیف فوق طاقت بشما ننمود] و اینکه دین ملّت پدرتان إبراهیم است که او شما را پیش از نزول قرآن مسلمان نام نهاد و در
اینکه قرآن هم شما را خدا مسلم نام گذارد تا اینکه محمّد رسول اللّه گواه بر اعمال شما باشد و شما هم گواه بر سایر مردم
باشید [و آنچه را رسول ابلاغ کرده شما بر کافّه ناس تبلیغ کنید] و نماز را [بشرایط آن] برپا بدارید و زکاة بدهید و بدین خدا
چنگ بزنید و متمسک شوید خدا ولیّ امر و ناصر شماست و او چه خوب مولی و مالک و آقائی، و چه خوب یار و یاوري
است. از یاري خلق بگذر اي مرد خدا || یاري بطلب از آنکه از روي وفا کار تو تواند که بسازد همه وقت || دست تو تواند
[ که بگیرد همه جا [ صفحه 107