گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلدششم
سورة المؤمنون



اشاره
37- مکیّه است و شماره آیات آن یکصد و نوزده است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 1 تا 11
اشاره
37 قَد أَفلَحَ المُؤمِنُونَ [ 1] الَّذِینَ هُم فِی صَلاتِهِم خاشِعُونَ [ 2] وَ الَّذِینَ هُم عَنِ اللَّغوِ مُعرِضُونَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
172 وَ الَّذِینَ هُم لِفُرُوجِهِم حافِظُونَ [ 5] إِلاّ عَلی أَزواجِهِم أَو ما مَلَکَت أَیمانُهُم - 3] وَ الَّذِینَ هُم لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ [ 4] -قرآن- 1 ]
فَإِنَّهُم غَیرُ مَلُومِینَ [ 6] فَمَنِ ابتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ [ 7] وَ الَّذِینَ هُم لِأَماناتِهِم وَ عَهدِهِم راعُونَ [ 8] وَ الَّذِینَ هُم عَلی
94- 311 أُولئِکَ هُمُ الوارِثُونَ [ 10 ] الَّذِینَ یَرِثُونَ الفِردَوسَ هُم فِیها خالِدُونَ [ 11 ] -قرآن- 1 - صَلَواتِهِم یُحافِظُونَ [ 9] -قرآن- 1
أَو ما » اي مؤدّون « فاعِلُونَ » هو ما لا یعتدّ به من القول و الفعل. لغا یلغو لغوا « اللَّغوِ » اي خائفون متذلّلون « خاشِعُونَ » اي فاز « أَفلَحَ »
-65- 32 -قرآن- 55 - 11 -قرآن- 20 - اي المعتدون. -قرآن- 1 « العادُونَ » اي او ما ملکت ایدیهم یعنی الارقاء « مَلَکَت أَیمانُهُم
اي مراعون. رعا الشیء یرعا « راعُونَ » 236 عدا یعدو عدوا و عدوانا اي اعتدي - 181 -قرآن- 224 - 139 -قرآن- 152 - قرآن- 127
[ 44 [ صفحه 108 - رعیا اي حفظه و راعاه. -قرآن- 34
تفسیر معانی:
اشاره
-1 محقّقا [ثابت و بیتردید است که] مؤمنان [یعنی تصدیق کنندگان بخدا و یگانگی او و پیمبران او و آنچه نبی خاتم صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم آورده است] رستگار [و کامیاب و سعادتمند و نایل بثواب خداوندي و نجات از بدیها و مکاره] هستند
[ولی رستگاري حقیقی بسته بایمان حقیقی و مقید بتمام شرایط است که در آیات بعد بطریق مدح و ایضاح ذکر میفرماید]:
-2 [مؤمنان] کسانی هستند که در نمازشان ترسانند [یعنی خاضع و متواضع و متذلّلاند و چشمها از محل سجده برنمیدارند و
بچپ و راست نمینگرند و توجهی نمیکنند]. مروي است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مردي را دید که در نمازش
با ریش خود بازي میکند فرمود اگر او دلش خاشع و ترسان بود جوارحش نیز خشوع داشت و اینکه حدیث دلیل است بر
اینکه خشوع در نماز باید بقلب و جوارح هر دو باشد. امّا خشوع بقلب آنستکه تمام همّ خود را مصروف بنماز داشته و دل را
فارغ از هر همّی نموده و از سواي نماز اعراض کند و در دل غیر عبادت و معبود چیزي نباشد. امّا خشوع جوارح آنکه چشم از
هر چیز بپوشد و بتمام بدن مقبل بقبله بوده نداند که در طرف راست و چپ او کیست. و نیز مروي است که رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم قبل از نزول اینکه آیه در حال نماز چشم بآسمان بر میداشت و چون اینکه آیه نازل شد سر را بزیر
انداخته و چشم بزمین و بسجدهگاه میدوخت. محقّقی گوید که: در نماز اوّل از خود بیزار باید شد سپس طالب قرب یار باید
گشت: یار بیزار است از تو تا توئی || اوّل از خود خویش را بیزار کن گر ز تو یکذرّه باقی مانده است || خرقه و تسبیح با
زنّار کن [ صفحه 109 ] ترك خویش و هر دو عالم گیر و رو || ذرّهاي مندیش و چون عطّار کن 3- و [باز مؤمنان] کسانی
هستند که از لغو [یعنی گفتار و کردار بیهوده و بیفایده و باطل] اعراض میکنند [یعنی پشت بآن کرده و اعتنا نمیکنند] [و بنابر
تفاسیر و روایات تمام معاصی و دروغ و فحش و همچنین غناء و ملاهی داخل در لغواند. و از امام صادق علیه السّلام مروي
است که لغو آنستکه کسی گفتاري را بدروغ بتو ببندد یا صفتی که در تو نیست بتو نسبت دهد و تو براي خدا متعرض آن
نشوي و باو اعتناء نکنی]. 4- و [مؤمنان] کسانیاند که صدقات واجبه یعنی زکاة مال خود را ادا میکنند. [در تأویلات نجمیه
گوید: که آیه مبارکه اشاره بآنستکه زکاة براي آن واجب شد تا نفس از صفات ذمیمه نجسه تزکیه شود و از حبّ دنیا و غیر
آن پاك و مطهّر گردد چنانکه در آیه دیگر فرمود: [خُذ مِن أَموالِهِم صَدَقَۀً تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکِّیهِم بِها] پس همانا فلاح و رستگاري
277 [- قَد أَفلَحَ مَن تَزَکّی ... قَد أَفلَحَ مَن زَکّاها وَ قَد خابَ مَن دَسّاها] و لذا - در تزکیه نفس است چنانکه فرماید: -قرآن- 211
مراد مجرّد اعطاء مال نیست با اینکه حبّ مال هنوز در دل باشد و مصلحت در دادن زکاة ازاله حبّ دنیا از قلب است و جمیع
5- و کسانی هستند که 89- 32 -قرآن- 37 - صفات ذمیمه هم مانند حبّ دنیاست و باید بتمامه در نفس ازاله شود]. -قرآن- 1
آلات مردي خود را [از آلودگی بفعل حرام مانند زنا و لواطه و استمناء] نگاه میدارند [و اگر نگاه ندارند مورد ملامت و
عقابند]. 6- مگر نسبت بزنان یا کنیزان خودشان [که در صورت عدم حفظ فروج نسبت بآنها] آنان مورد ملامت نیستند [و
7- بنابرین هر [ مباشرت با آنها ناپسند شرع نیست بشرط آنکه در حال حیض و نفاس و روزه و احرام نباشند]. [ صفحه 110
کس که سواي اینکه [یعنی غیر زنان و کنیزان خود] براي مباشرت و همخوابگی] بجوید و طلب کند چنین مردم و جماعتی
مردم ستمکار و متجاوز از حدود شرع خداوندي هستند [یعنی عدول و تجاوز از حلال بحرام کرده و بخود و حد دیگران
دشمنی کردهاند]. 8- و [مؤمنان] کسانی هستند که بر آنچه آنها را امین ساخته باشند و یا پیمانی که بسته باشند نگهدارنده و
وفا کننده باشند [امّا امانات دو نوعاند امانات خداي تعالی یعنی اماناتی که بین خدا و بندگان اوست مانند عبادات از نماز و
روزه و غسل و غیر آن و امانات بندگان خداي تعالی مانند سپردهها و عاریهها و فروختنیها و شهادات. و امّا عهد بر سه قسم
است یکی اوامر خداي تعالی دیگر نذرهائیکه آدمی بعهده میگیرد سه دیگر عقود جاریه بین مردم. بنابرین بر آدمی واجب
است که بتمام انواع و اقسام امانات و عهود وفا کند و بآنچه وظیفه اوست قیام نماید]. - محمّد بن فضل گوید: تمام جوارح و
اعضاي بدن تو اماناتی است که بتو سپردهاند، تا امري که براي هر یک از آنها بتو شده است در باره آن اطاعت کنی. امانت
چشم بستن و پوشیدن از محرّمات الهی و گشودن براي عبرت گرفتن امانت گوش نگهداري آن از شنیدن لغو و باز کردن در
مجالس ذکر. و امانت زبان دوري از غیبت و بهتان و مداومت بذکر و گفتار نیک. و امانت پا رفتن بسوي طاعات و دور شدن
از محالّ گناه. و امانت دهان نخوردن لقمه حرام و تناول مال حلال. و امانت دست آنکه آنرا بطرف حرام دراز نکند و از
اجراي معروف و إحسان بخلق امساك و دریغ ننماید. و امانت قلب آنکه دائما مراقب حق باشد و سواي خدا چیزي بنظر نیاورد
[ صفحه 111 ] و غیر حق کسی را شاهد نداند و جز بحق بچیز دیگري تسکین نیابد. 9- و آن کسانی هستند که بر نمازهاي
خودشان مراقبت و محافظت میکنند [یعنی آنها را در اوقات مقرّره برپا میدارند و صورت و معنی آنرا بشرایط و آداب آن بجا
میآورند و مواظبت مینمایند]. [و کاشفی گوید: ذکر صلاة در مبدأ و منتهاي اینکه اوصاف که موجب فلاح مؤمنان است
اشارتست بتعظیم شأن نماز [انتهی] یعنی تنبیهی است بر عظمت قدر و علوّ رتبت آن در نزد خداي تعالی و خشوع و محافظت
فضیلت واحدهاي هستند]. 10 - اینکه جماعت [یعنی اینکه گروه مؤمنان که جامع اینکه شش صفتاند] همانا ذیحقاند که بنام
وارث نامیده شوند [و در روز قیامت وارث منازلی هستند که اهل آتش در بهشت داشتهاند]. زیرا از رسول خدا صلّی اللّه علیه
و آله و سلّم روایت شده استکه: ما منکم من احد الا له منزلان منزل فی الجنّۀ و منزل فی النّار فان مات و دخل النّار ورث أهل
الجنّۀ منزله یعنی هیچیک از شما نیست مگر اینکه او را دو منزل است منزلی در بهشت و منزلی در دوزخ پس اگر بمیرد و
داخل آتش شود منزلی را که در بهشت داشته است اهل بهشت بارث تصرف میکنند [و وراثت انتقال مال است از یکی
بدیگري بدون عقد و بدون آنچه جاري مجراي عقد باشد و مال منتقل از مرده را بوارث ارث نامند و خود مال موروث را
میراث خوانند]. 11 - وارثها کسانی هستند که بهشت فردوس را بارث میبرند و آنها در آنجا بطور جاویدان خواهند بود [و
معناي وراثت در اینجا آنستکه بهشت و نعماي آن بآنها مؤوّل و منتقل میگردد بدون اکتساب همچنانکه مال بوارث برمیگردد
[ بدون اکتساب]. [ صفحه 112
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 12 تا 19
اشاره
وَ لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ مِن سُلالَۀٍ مِن طِینٍ [ 12 ] ثُمَّ جَعَلناهُ نُطفَۀً فِی قَرارٍ مَکِینٍ [ 13 ] ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَۀَ عَلَقَۀً فَخَلَقنَا العَلَقَۀَ مُضغَۀً فَخَلَقنَا
المُضغَۀَ عِظاماً فَکَسَونَا العِظامَ لَحماً ثُمَّ أَنشَأناهُ خَلقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللّهُ أَحسَنُ الخالِقِینَ [ 14 ] ثُمَّ إِنَّکُم بَعدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ [ 15 ] ثُمَّ
414 وَ لَقَد خَلَقنا فَوقَکُم سَبعَ طَرائِقَ وَ ما کُنّا عَنِ الخَلقِ غافِلِینَ [ 17 ] وَ أَنزَلنا مِنَ السَّماءِ - إِنَّکُم یَومَ القِیامَۀِ تُبعَثُونَ [ 16 ] -قرآن- 1
ماءً بِقَدَرٍ فَأَسکَنّاهُ فِی الَأرضِ وَ إِنّا عَلی ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ [ 18 ] فَأَنشَأنا لَکُم بِهِ جَنّاتٍ مِن نَخِیلٍ وَ أَعنابٍ لَکُم فِیها فَواکِهُ کَثِیرَةٌ وَ
« نُطفَۀً » اي من خلاصۀ و السلالۀ صفوة الشیء الّتی یخر منها من سله یسله سلّا « مِن سُلالَۀٍ » 321- مِنها تَأکُلُونَ [ 19 ] -قرآن- 1
اي قطع لحم « مُضغَۀً » اي دما منجمدا « عَلَقَۀً » اي حصین متمکن « مَکِینٍ » اي مستقرّ بمعنی محل الاستقرار « قَرارٍ » اصلها الماء القلیل
-16- اي جعلنا ذلک الماء ثابتا قارّا فیها. -قرآن- 1 « فَأَسکَنّاهُ » اي بقدر فانّ قدر و قدر بمعنی واحد « بِقَدَرٍ » اي سماوات « طَرائِقَ »
-276- 253 -قرآن- 266 - 227 -قرآن- 242 - 202 -قرآن- 218 - 174 -قرآن- 192 - 130 -قرآن- 164 - 101 -قرآن- 122 - قرآن- 92
329- قرآن- 314
تفسیر معانی:
اشاره
-12 [و بخدا سوگند] محققا ما اولاد آدم را از خلاصه [ صفحه 113 ] و نقاوه و بیرون کشیده از گل آفریدیم [و آن نطفه است
که از شیره و خلاصه موادّي که در زمین است و امروزه از آن تعبیر بعناصر معدنی و غیر معدنی و آلی و غیر آلی میشود
تشکیل میشود و در عظمت قرآن و اینکه کلام خداست همین بس که خلقت نطفه را بسلاله گل یعنی مواد مستخرجه از خاك
تعبیر فرموده و پس از چهارده قرن علم امروزه بشر هم بر آن منطبق میشود و آنرا تأیید میکند]. 13 - سپس [آن چکیده و
خلاصه از گل را] نطفهاي در قرارگاه محکم و حصین [یعنی رحم زن] مستقرّ ساختیم. 14 - پس از آن نطفه را بعلقه یعنی خون
بستهاي و بعد از آن علقه را به مضغه یعنی پاره گوشت جاویدهاي مبدّل نمودیم و بعد اینکه پاره گوشت را استخوانهائی قرار
دادیم پس از آن بر اینکه استخوانها گوشت رویانیده و آنها را بوسیله گوشت پوشانیدیم. سپس او را خلقت دیگري داده [و
ایجاد مخلوق دیگري نمودیم یعنی بدنش را کامل ساخته و در آن روح دمیدیم و بصورت انسان بیرون آوردیم] بنابرین
بزرگ است [و با برکت است و در عظمت و قدرت ثابت است] خدائی که بهترین آفرینندگان است. آیه مبارکه دلالت دارد
بر اینکه اسم خلق بر فعل غیر خدا هم اطلاق میشود الّا اینکه حقیقت در خلق، فقط مختص خداست و اوست که بدون اسباب
میآفریند و تقدیر او بدون تفاوت است و آفرینش مخلوق بوسیله اسباب و بتقدیر کامل نیست و بالاخره هر خلقتی منتهی
بخالق اصلی میگردد]. 15 - سپس همانا شما بعد از اینکه [یعنی بعد از تمام اموریکه ذکر شد در موقع سر رسید اجلتان]
مردگانید [یعنی مآل حال شما بمرگ خواهد کشید و ساغر فنا از دست ساقی اجل خواهید چشید]. 16 - پس از آنهم شما در
روز رستاخیز برانگیخته میشوید [و در موقف براي حساب و جزاء محشور خواهید شد]. [ صفحه 114 ] در تفسیر مجمع البیان
فرماید: که خداوند خبر میدهد که اینکه بنیه عجیبی که بر منتهاي إحکام و اتقان و بر بهترین صورت و تشکیل بنا نهاده شده
است براي غرض و مقصود صحیحی که بعث و اعاده براي جزاء و حساب است بمرگ از هم پاشیده و پراکنده میشود و دوباره
زنده میگردد و زنده شدن در قیامت مانع زنده شدن و سؤال و جواب در قبر نیست زیرا اثبات بعث در روز قیامت دلیل بر نفی
ما عداي آن نیست و منافی با زنده شدن دیگري پس از مرگ نیست مگر نه خداي سبحان از احیاء [الّذین خرجوا من دیارهم
و هم الوف] و احیاء [قوم موسی را در کوه طور پس از مرگشان] خبر داده است. 17 - و حقّا که ما در بالاي سر شما هفت
طریقه [یعنی هفت آسمان] آفریدیم [که هر طبقهاي فوق طبقه دیگر و طرائق فرشتگان میباشد] و ما از حال آفریدگان غافل
نیستیم [و امر آنها را مهمل نمیگذاریم و داناي باعمال و أحوال آنها میباشیم]. 18 - و فرو فرستادیم از آسمان آب بارانرا
باندازهاي که [صلاح بندگان را در آن دانستیم] و آن آب را [براي انتفاع و زراعت و بهرهبرداري خلق] در روي زمین مکان و
مسکن دادیم [از قبیل رودخانهها و چشمهسارها و غیره] و همانا بر بردن آن آب [و خشک کردن عیون و انهار و هلاك
ساختن مردم از تشنگی و بیآبی هم] توانا هستیم [یعنی قادریم چنانکه آوردهایم ببریم]. 19 - و براي شما [اي معاشر خلق و
بندگان ما] بستانهائی از نخلستان و موستان [خرما و انگور] بوسیله باران ایجاد و انشاء کردیم که شما را در آنها [منافع از]
[ میوههاي بسیاري است که تفکه مینمائید و از آنها میخورید [و تغذیه و تحصیل معاش و روزي میکنید]. [ صفحه 115
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 20 تا 25
اشاره
وَ شَجَرَةً تَخرُجُ مِن طُورِ سَیناءَ تَنبُتُ بِالدُّهنِ وَ صِبغٍ لِلآکِلِینَ [ 20 ] وَ إِنَّ لَکُم فِی الَأنعامِ لَعِبرَةً نُسقِیکُم مِمّا فِی بُطُونِها وَ لَکُم فِیها
مَنافِعُ کَثِیرَةٌ وَ مِنها تَأکُلُونَ [ 21 ] وَ عَلَیها وَ عَلَی الفُلکِ تُحمَلُونَ [ 22 ] وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلی قَومِهِ فَقالَ یا قَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم
مِن إِلهٍ غَیرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ [ 23 ] فَقالَ المَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَومِهِ ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثلُکُم یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیکُم وَ لَو شاءَ اللّهُ لَأَنزَلَ
76- 612 إِن هُوَ إِلاّ رَجُلٌ بِهِ جِنَّۀٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتّی حِینٍ [ 25 ] -قرآن- 1 - مَلائِکَ ۀً ما سَمِعنا بِهذا فِی آبائِنَا الَأوَّلِینَ [ 24 ] -قرآن- 1
اي ما یصبغ به الخبز و یؤکل. فعله صبغ یصبغ و « وَ صِبغٍ » هی شجرة الزیتون تنبت مصحوبۀ بالدهن یعنی بالزیت « تَنبُتُ بِالدُّهنِ »
الاشراف الّذین یملاؤن العین مهابۀ جمعه « المَلَأُ » جمع نعم و هی الابل و البقر و الغنم « الَأنعامِ » یصبغ صبغ بفارسی نان خورش
-23- اي فانتظروا. -قرآن- 1 « فَتَرَبَّصُوا » اي جنون و الجنّۀ ایضا الجنّ او طائفۀ منهم « بِهِ جِنَّۀٌ » اي یصیر افضلکم « یَتَفَضَّلَ » أملاء
[ 398 [ صفحه 116 - 334 -قرآن- 383 - 301 -قرآن- 319 - 236 -قرآن- 287 - 185 -قرآن- 226 - 89 -قرآن- 173 - قرآن- 78
تفسیر معانی:
اشاره
-20 [و ایجاد کرد براي شما از آن باران] درختی را که از طور سیناء بیرون میآید و [میوه آن درخت که زیتون است] با
روغن روئیده میشود [زیرا که از فشردن زیتون روغن زیت حاصل میآید و آن محصول هم خواص روغنی دارد که بهرههاي
دیگر از آن برده میشود] و هم خورشی براي خورندگان است [که هم نان را بآن زده و میخورند و هم در خوراکهاي دیگر
بکار میبرند. و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي استکه فرمود الزیت شجرة مبارکۀ فأتدموا به و ادهنوا یعنی زیتون
درخت با برکت و پرفایدهایست پس هم آنرا خورش غذاي خود سازید و هم روغن آنرا بکار ببرید]. سیناء اسم مکانی است
که اینکه کوه در آن واقع شده و کوه بآن اضافه و نسبت داده شده است و آن کوهی است که بموسی علیه السّلام در آنجا
وحی شد و اینکه اصحّ أقوال است و معانی دیگر هم براي آن ذکر کردهاند. 21 - و همانا در چهارپایان [یعنی شتر و گاو و
گوسفند] براي شما چیزي است که بآن عبرت گیرید [و بر قدرت خداوند استدلال نمائید] [و آن عبرت اینستکه] ما
میآشامانیم شما را از آنچه در درون آن حیوانات است [یعنی از پستانهاي آنان شیر میدوشید و میآشامید] و نیز براي شما در
آنها سود بسیاري [از پشم و کرك و مو و و پوست و غیر آنها] میباشد و از [گوشت آنها و نتاج آنها] میخورید و کسب
میکنید. 22 - و بر پشت شتران [در خشکی] و بر کشتی [در دریا] حمل میشوید یعنی مسافرت میکنید [چنانکه فرمود و حملنا
هم فی البرّ و البحر] [یعنی شتر و کشتی شما را برمیدارند و از هر جائی بجاي دیگر میبرند]. 23 - [و چون خداوند ذکر دلائلی
را بر کمال قدرت خود مقدّم داشت سپس بذکر انعامش بر آنها در ارسال پیمبران پرداخته و فرماید:] و حقّا که ما نوح [پیامبر]
را بسوي قومش فرستادیم و او گفت اي قوم من خداي یکتا [ صفحه 117 ] را بپرستید [و او را یگانه معبود بدانید و اطاعت او
کنید] [در عالم وجود] معبودي براي شما [که قابل پرستش باشد] جز او نیست آیا با وجود اینکه [از عذاب خدا در ترك ایمان
باو] نمیترسید و پرهیز نمیکنید. 24 - اشراف و رؤساي قومش از کفّار بعوام و زیر دستان قوم گفتند اینکه [نوح] جز بشري مانند
شما نیست [او هم از جنس شماست و فرقی بین شما و او نمیباشد] او میخواهد بر شما برتري و تفضل پیدا کند و شما را تابع و
پیرو خود گرداند [و مقصودش آقائی و ریاست است] و اگر خدا خواسته بود که پیامبري بفرستد فرشتهاي میفرستاد [و آدمی
را براي پیام خود نمیفرستاد] ما هم اینکه مطالبی که نوح ما را بآن دعوت میکند در پدران پیشین و گذشتگان خودمان
نشنیدهایم. 25 - جز اینکه نیست که او مردي دیوانه است [و حالت جنونی دارد] بنابراین صبر کنید و منتظر شوید که مرگ او
فرا رسد و از دست او راحت شویم یا تامل کنید تا حالت او افاقه یابد و از آنچه میگوید دست بردارد. [و بقولی او را حبس
کنید تا از قول خود برگردد]. [بلی أحوال ارباب حقیقت در نزد اصحاب طبیعت جنون است چنانکه أحوال ارباب طبیعت هم
نزد اهل حقیقت جنون است]. حافظ گوید: در ره منزل لیلی که خطرهاست بسی || شرط اوّل قدم آنستکه مجنون باشی و
صائب گوید: روزن عالم غیب است دل اهل جنون || من و آن شهر که دیوانه فراوان باشد
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
ّ
ٍ
اّنصُ رنِی بِما کَذَّبُونِ [ 26 ] فَأَوحَینا إِلَیهِ أَنِ اصنَعِ الفُلکَ بِأَعیُنِنا وَ وَحیِنا فَإِذا جاءَ أَمرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فَاسلُک فِیها مِن کُل
ِ
قالَ رَب
زَوجَینِ اثنَینِ وَ أَهلَکَ إِلاّ مَن سَبَقَ عَلَیهِ القَولُ مِنهُم وَ لا تُخاطِبنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُغرَقُونَ [ 27 ] فَإِذَا استَوَیتَ أَنتَ وَ مَن
أَّنزِلنِی مُنزَلًا مُبارَکاً وَ أَنتَ خَیرُ المُنزِلِینَ [ 29 ] إِنَّ
ِ
مَعَکَ عَلَی الفُلکِ فَقُلِ الحَمدُ لِلّهِ الَّذِي نَجّانا مِنَ القَومِ الظّالِمِینَ [ 28 ] وَ قُل رَب
وَ فارَ » اي تحت نظرنا و مویّدا بوحینا « بِأَعیُنِنا وَ وَحیِنا » [ 597 [ صفحه 118 - فِی ذلِکَ لَآیاتٍ وَ إِن کُنّا لَمُبتَلِینَ [ 30 ] -قرآن- 1
فَإِذَا » اي صنفین « زَوجَینِ » اي فادخل « فَاسلُک » التنّور موقد النّار. و فار اي اشتد حرّه و العبارة کنایۀ عن اشتداد العذاب « التَّنُّورُ
أي أنزلنی انزالا محفوفا « أَنزِلنِی مُنزَلًا مُبارَکاً » اي فاذا استقررت. من قولهم استوي علی ظهر دابته اي استقر علیها « استَوَیتَ
167 -قرآن- - 78 -قرآن- 157 - 25 -قرآن- 57 - اي لمختبرین و ممتحنین. -قرآن- 1 « لَمُبتَلِینَ » بالخیرات. فانّ منزلا مصدر انزل
404- 325 -قرآن- 389 - 222 -قرآن- 294 - -190-179 قرآن- 202
تفسیر معانی:
اشاره
-26 [و چون نوح علیه السّلام از ایمان آوردن آنان مأیوس شد] گفت اي پروردگار من بسبب تکذیبی که اینکه قوم نسبت
بدعوت من نمودند مرا یاري کن و بر آنها فیروزي ده [و آنانرا هلاك کن و عذابی که وعده فرمودي بفرست]. 27 - بنابرین ما
باو وحی فرستادیم [و در خفا باو تعلیم کردیم] که کشتی بساز و تحت نظر و حفاظت ما و بدستور وحی ما بساختن کشتی
بپرداز [ صفحه 119 ] [که با حفاظت و دستور ما خطائی در ساختن آن نشود و تبهکاري آنرا خراب و فاسد نسازد] و هنگامیکه
فرمان ما صادر شود و زمان نزول عذاب فرا رسد و آب از تنور [نان پزي] فوران کند و بجوشد [بدانکه همانوقت موقع نزول
عذاب است] و لذا از هر نوع آدمی و حیوان یک جفت دو تائی [از نر و ماده] بردار و با اهل [و کسان و پیروان] خودت داخل
کشتی ساز غیر از کسانی که [بواسطه کفرشان] قول خدائی [بر هلاکشان] سبقت یافته [و باید از بین بروند از آنها کسیرا
بکشتی مبر] و در باره کسانیکه ستم کرده و بواسطه انکار توحید ظلم بنفس نمودهاند با من حرفی مزن [و درخواست نجات
آنانرا مکن] زیرا آنها بسبب شرك و گناهان و مظالمی که مرتکب شدهاند] بهر حال باید غرق شوند خواهند شد. 28 - پس
موقعیکه خودت و کسانیکه با تو هستند بر کشتی نشستید و مستوي و مستقر شدید بگو حمد و سپاس مختص خدائیست که ما
را از مردمان ستمکار نجات بخشید و رهائی داد. 29 - و بگو اي پروردگار من مرا بمنزلی فرود آور فرود آوردنی با برکت و
خیر بسیار زیرا که تو بهترین میزبان و بهترین جا و پناه دهندگان میباشی و غیر از تو کسی قادر نیست که غیر خود را منزلی
دهد که از جمیع آفات مصون باشد و حاوي تمام برکات و کافی تمام ما یحتاج إلیه بوده باشد]. کاشفی گوید: سلمی از إبن
عطا نقل میفرماید که: منزل مبارك آن منزل است که در آن از هواجس نفسانی و دسایس شیطانی ایمن باشند و آثار قرب از
جمال قدس نازل باشد. هر کجا پرتو انوار جمال بیشتر، برکت آن منزل از همه منازل افزونتر. در منزلی که یاري روزي رسیده
باشد || با ذرههاي خاکش داریم مرحبائی] 30 - همانا در اینکه [یعنی در امر نوح علیه السّلام و کشتی و هلاك دشمنان خدا]
[ صفحه 120 ] آیات و نشانههائی است [که ارباب بصیرت و اصحاب عبرت بآن استدلال بعظمت و قدرت حق تعالی کنند] و
همانا بندگان خود را باین آیات مبتلی و آزمایش میکنیم [تا آنکس که میبیند معتبر و متذکر گردد] و [ یا قوم نوح را ببلا
عظیم و عقاب شدید مبتلا کردیم تا اسباب عبرت سایرین شود]. در کلمه سبق اگر سابق ضارّ و زیان بخش باشد با [علی]
میآید چنانکه فرموده است [إِلّا مَن سَبَقَ عَلَیهِ القَولُ مِنهُم] و اگر سابق نافع و سودمند باشد با [لام] میآید چنانکه در آیه دیگر
270- 141 -قرآن- 219 - [إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسنی] ذکر گردیده است. -قرآن- 95
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 31 تا 40
اشاره
ثُمَّ أَنشَأنا مِن بَعدِهِم قَرناً آخَرِینَ [ 31 ] فَأَرسَلنا فِیهِم رَسُولًا مِنهُم أَنِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن إِلهٍ غَیرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ [ 32 ] وَ قالَ المَلَأُ
مِن قَومِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَ ذَّبُوا بِلِقاءِ الآخِرَةِ وَ أَترَفناهُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثلُکُم یَأکُلُ مِمّا تَأکُلُونَ مِنهُ وَ یَشرَبُ مِمّا
[ تَشرَبُونَ [ 33 ] وَ لَئِن أَطَعتُم بَشَراً مِثلَکُم إِنَّکُم إِذاً لَخاسِرُونَ [ 34 ] أَ یَعِدُکُم أَنَّکُم إِذا مِتُّم وَ کُنتُم تُراباً وَ عِظاماً أَنَّکُم مُخرَجُونَ [ 35
555 هَیهاتَ هَیهاتَ لِما تُوعَدُونَ [ 36 ] إِن هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنیا نَمُوتُ وَ نَحیا وَ ما نَحنُ بِمَبعُوثِینَ [ 37 ] إِن هُوَ إِلاّ رَجُلٌ - -قرآن- 1
- اّنصُرنِی بِما کَذَّبُونِ [ 39 ] قالَ عَمّا قَلِیلٍ لَیُصبِحُنَّ نادِمِینَ [ 40 ] -قرآن- 1
ِ
افتَري عَلَی اللّهِ کَذِباً وَ ما نَحنُ لَهُ بِمُؤمِنِینَ [ 38 ] قالَ رَب
18 یقال اترفته النعمۀ اي ابطرته - اي و نعّمناهم. و الاتراف التنعیم و الإبطار. -قرآن- 1 « وَ أَترَفناهُم » [ 315 [ صفحه 121
کلمۀ استبعاد « هَیهاتَ » القرن أهل العصر علی مقارنۀ بعضهم لبعض « قرنا » اي مخرجون من القبور و محیون ثانیۀ « مُخرَجُونَ »
-46- اي ما هو. -قرآن- 33 « إِن هُوَ » اي ما هی و کثیرا ما یأتی حرف ان بمعنی ما النافیه « إِن هِیَ » لحصول الشیء و هی اسم فعل
31 - و ایجاد کردیم بعد از آنها [یعنی بعد از هلاك ساختن قوم نوح] 276- 203 -قرآن- 265 - 147 -قرآن- 191 - قرآن- 137
جماعت دیگري از مردم را [یعنی قوم عاد و ثمود را در زمان هود علیه السّلام و صالح]. 32 - و فرستادیم پیمبري در بین ایشان
از خودشان [که در حسب و نسب از خود آنها بود] و بزبان پیمبرمان بآنها گفتیم] که خداي یکتا را بپرستید جز او معبودي قابل
پرستش براي شما نیست. آیا [از اینکه شرك آوردن خودتان] نمیترسید و نمیپرهیزید! 33 - ولی اشراف قوم او که کافر شده و
رسیدن بجزاء و روز بعث را تکذیب میکردند و بآنها در زندگانی دنیا نعمت و وسعت رزق داده بودیم گفتند اینکه [هود که
خود را پیمبر میداند] جز بشر و انسانی مانند شما نیست [و در صفات و گفتار مثل شما آدمی است] میخورد از آنچه شما
میخورید و میآشامد از همانکه شما میآشامید [یعنی مانند شما بغذا محتاج است اگر پیمبر بودي بایستی متصف بصفات
فرشتگان باشد نخورد و نیاشامد]. 34 - و اگر شما بشري مانند خودتان را اطاعت کنید و فرمان ببرید آنگاه شما زیانکار
خواهید بود [و در عقل و رأي مغبون هستید که خود را خوار [ صفحه 122 ] و مأمور و تابع مثل خود ساختهاید]. 35 - آیا
[اینکه پیغمبر] بشما وعده میدهد که چون مردید و خاك شدید و استخوانهاي شما پوسید دوباره شما [زنده میشوید] و از قبرها
خارج میگردید. 36 - هرگز هرگز [دور از عقل و تصوّر است] آنچه را که شما وعده یافتهاید [یعنی اینکه وعده روز بعث و
جزا واقع شدنی نیست]. 37 - زندگانی جز زندگانی دنیاي فانیه نیست دستهاي از ما میمیریم و دستهاي بدنیا میآئیم و بعد از
مرگ ما زنده و مبعوث و محشور نخواهیم شد. 38 - [اینکه هود] نیست مگر مردي که بر خدا دروغ بسته است و ما بآنچه او
میگوید و دعوت میکند باور نداریم و ایمان نمیآوریم. 39 - [هود پس از نومیدي از ایمان آنها] گفت اي پروردگار من مرا
یاري کن و بسبب تکذیبی که نسبت بمن میکنند مرا بر آنها فیروزي ده. 40 - [خداوند سبحانه و تعالی] گفت اندکی زمان
باقی است که بخدا سوگند بتمامی پشیمان خواهند گردید [عذاب را که دیدند البته پشیماناند].
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 41 تا 50
اشاره
فَّجَعَلناهُم غُثاءً فَبُعداً لِلقَومِ الظّالِمِینَ [ 41 ] ثُمَّ أَنشَأنا مِن بَعدِهِم قُرُوناً آخَرِینَ [ 42 ] ما تَسبِقُ مِن أُمَّۀٍ أَجَلَها
ِ
فَأَخَ ذَتهُمُ الصَّیحَۀُ بِالحَق
وَ ما یَستَأخِرُونَ [ 43 ] ثُمَّ أَرسَلنا رُسُلَنا تَترا کُلَّ ما جاءَ أُمَّۀً رَسُولُها کَ ذَّبُوهُ فَأَتبَعنا بَع َ ض هُم بَعضاً وَ جَعَلناهُم أَحادِیثَ فَبُعداً لِقَومٍ لا
457 إِلی فِرعَونَ وَ مَلائِهِ فَاستَکبَرُوا وَ کانُوا - یُؤمِنُونَ [ 44 ] ثُمَّ أَرسَلنا مُوسی وَ أَخاهُ هارُونَ بِآیاتِنا وَ سُلطانٍ مُبِینٍ [ 45 ] -قرآن- 1
قَوماً عالِینَ [ 46 ] فَقالُوا أَ نُؤمِنُ لِبَشَرَینِ مِثلِنا وَ قَومُهُما لَنا عابِدُونَ [ 47 ] فَکَ ذَّبُوهُما فَکانُوا مِنَ المُهلَکِینَ [ 48 ] وَ لَقَد آتَینا مُوسَی
364 [ صفحه - الکِتابَ لَعَلَّهُم یَهتَدُونَ [ 49 ] وَ جَعَلنَا ابنَ مَریَمَ وَ أُمَّهُ آیَۀً وَ آوَیناهُما إِلی رَبوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ [ 50 ] -قرآن- 1
الغثاء الزبد و البالی من ورق « غُثاءً » صوت انبعث علیهم من قبل السماء صعق منه کلّ من سمعه لشدّة هوله « الصَّیحَ ۀُ » [123
اي فجعلنا « فَأَتبَعنا » اي تتوالی واحدا بعد آخر « تَترا » اي اجیالا و امما « قُرُوناً » الشجر. یقال غثا الوادي یغثو غثوا اي کثر فیه الغثاء
الربو و « الربوه » و أنزلناهما « وَ آوَیناهُما » المراد به هنا متکبّرین « عالِینَ » اي و حجۀ ظاهرة « وَ سُلطانٍ مُبِینٍ » بعضهم یتبع بعضا
-198- 98 -قرآن- 188 - 13 -قرآن- 90 - اي ذات ارض و ماء تابع من الإرض. -قرآن- 1 « ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ » الرباوة مکان عال
41 - پس صیحه 462- 386 -قرآن- 436 - 344 -قرآن- 371 - 317 -قرآن- 334 - 265 -قرآن- 295 - 224 -قرآن- 253 - قرآن- 217
یعنی بانگ جبرئیلی و عذاب الهی آنان را فرا گرفت بحق یعنی بعذاب استحقاقی خود رسیدند و آنها را مانند خس و خاشاکی
که سیل آورد خشک و سیاه و نابود کردیم] و دوري از رحمت حق را براي مردمان ستمکار یعنی مشرکین و مکذّبین لازم
ساختیم. چو منعم کند سفله را روزگار || نهد بر دل تنگ درویش بار چو بام بلندش بود خودپرست || کند بول و خاشاك
42 - سپس اعصار و ملل و اقوام دیگري [که [ بر بام پست نماند ستمکار بد روزگار || بماند بر او لعنت کردگار [ صفحه 124
قوم صالح و لوط و شعیب و غیر آنها باشد] بوجود آوردیم. 43 - هیچ امّت و قومی قبل از آنکه مدّت مهلت و زندگی او تمام
شود و اجل او فرا رسد نمیمیرد و از بین نمیرود و از وقت معلوم هم تأخیر نمیگردد و در آن حدّ هلاك میگردد. 44 - ما
پیمبران خودمان را پی در پی فرستادیم و هر امّتی که رسولشان [براي تبلیغ امر خدا و دعوت بسوي حق] بیامد او را تکذیب
کردند و گفتههاي او را دروغ پنداشتند ما هم بعضی را بدنبال بعض دیگر هلاك ساختیم [یعنی هیچکدام را مهلت ندادیم و
اوّلین را چون آخرین معاقب گردانیدیم] و آنها را قصّه و افسانه آیندگان نمودیم. کاشفی گوید: [که دائم عذاب ایشان را یاد
کنند و بدان مثل زنند، خلاصه سخن آنکه از ایشان غیر حکایتی باقی نماند که مردم افسانهوار بگویند و اگر سخن نیکوي
ایشان بماندي به بودي و بزرگی گفته است تفنی و تبقی عنک احدوثۀ || فاجهد بان تحسن احدوثتک یعنی: پس از تو اینهمه
افسانهها که میخوانند || در آن بکوش که نیکو بماند افسانه بنابرین دوري باد از رحمت خدا مردمی را که بپیمبران
نمیگروند و تصدیق آنان نمیکنند]. 45 - سپس موسی و برادرش هارون را با نشانهها و دلایل و معجزات واضحه و براهین و
حجّتهاي ظاهره فرستادیم. 46 - بسوي فرعون و اشراف و اعیان قومش [که سایر مردم تابع و پیرو آنها بودند] آنها هم از ایمان
و متابعت استکبار کردند یعنی خود را بزرگ شمردند و تکبر کردند و مردمی متکبر و خودپرست و متجاوز از حد بودند [
صفحه 125 ] [و سرکشی و تمرد شعار و عادت آنان بود]. 47 - و گفتند آیا ما بدو نفر انسانی مانند خودمان [که در همه صفات
و حالات بشري مثل خود ما هستند] ایمان بیاوریم! [بلکه شایسته نیست که ما بآنها تابع شویم] و حال آنکه قوم و طایفه آندو
نفر [یعنی بنی اسرائیل که قوم موسی و هارون هستند] خودشان ما را میپرستند و غلام و فرمانبرهاي ما میباشند. 48 - و بالاخره
موسی و هارون را تکذیب کردند و دعوت آندو را دروغ پنداشتند [بطوریکه آنها از ایمان فرعون و قومش مأیوس گشتند] و
لذا دچار هلاك شدند و در بحر قلزم غرق گشتند [و بدار بوار رفتند]. 49 - [و پس از اهلاك فرعونیان] حقا ما کتاب توراة را
بموسی عطا کردیم تا بنی اسرائیل که [از غرقاب نجات یافته بودند] بآن هدایت شوند. 50 - و قرار دادیم پسر مریم [عیسی علیه
السّلام] و مادرش [مریم علیها السّلام] را آیت [یعنی نشانه و دلیلی بر قدرت و عظمت خودمان که پسري بیپدر بدنیا آید و
زنی بیشوهر بار گیرد و بچه آورد] و مادر و پسر را [وقتی که از یهود فرار کردند] در مکان مرتفعی [بنام ایلیا از زمین بیت
المقدّس] جا و مکان دادیم که آن محل صاحب قرار [یعنی صاحب زراعت و میوه و قرارگاه ساکنین بود]. و داراي آب
گواراي جاري بود. [کاشفی گوید: آوردهاند که مریم با پسر و پسر عمّ خود یوسف بن ماثان دوازده سال در آنموضع بسر
بردند و طعام عیسی از بهاي ریسمان بود که مادرش میرشت و میفروخت].
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 51 تا 56
اشاره
[ یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعمَلُونَ عَلِیمٌ [ 51 ] وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُم أُمَّۀً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُم فَاتَّقُونِ [ 52
فَتَقَطَّعُوا أَمرَهُم بَینَهُم زُبُراً کُلُّ حِزبٍ بِما لَدَیهِم فَرِحُونَ [ 53 ] فَذَرهُم فِی غَمرَتِهِم حَتّی حِینٍ [ 54 ] أَ یَحسَ بُونَ أَنَّما نُمِدُّهُم بِهِ مِن
اي قطعا جمع « زُبُراً » [ 57 [ صفحه 126 - 393 نُسارِعُ لَهُم فِی الخَیراتِ بَل لا یَشعُرُونَ [ 56 ] -قرآن- 1 - مالٍ وَ بَنِینَ [ 55 ] -قرآن- 1
اي فی جهالتهم و ضلالتهم و « فِی غَمرَتِهِم » اي فدعهم. هذا الفعل لا یستعمل الا فی المضارع و الامر « فَذَرهُم » زبرة و هی القطعۀ
205- 137 -قرآن- 194 - 54 -قرآن- 119 - 10 -قرآن- 43 - اي نسرع و نبادر. -قرآن- 1 « نُسارِعُ » اصل الغمرة الماء الکثیر
تفسیر معانی:
اشاره
-51 اي پیامبران [یعنی خطابی که از جانب رب العزّه بپیامبر هر زمان شد و بقولی خطاب بحضرت ختمی مرتبت است که
مخاطبه واحد بلفظ جمع براي تعظیم و تکریم اوست که شامل تمام پیمبران هم میشود] بخورید از آنچه پاك و طیّب است
[یعنی از آنچه لذّت بخش و از مباحات است و از آنچه حلال صافی قوام است و حلال یعنی آنچه در آن نافرمانی خدا نباشد
و صافی یعنی آنچه خدا در آن فراموش نشود و قوام یعنی آنچه جلوگیر نفس و حافظ عقل باشد] و کار شایسته بجاي آورید
[که از شما مقصود همان است و در نزد پروردگار همان سودمند است] زیرا من بآنچه شما میکنید دانا هستم [و شما را بر آن
جزا میدهم]. : گفتهاند که در آیه اشارهاي ببطلان رهبانیت است که کشیشان مسیحی خوردن طیّبات را متروك داشته و شاید
معتقد بودهاند که در دین آنها خوردن طیّبات و استفاده از مستلذّات مجاز نبوده است- و نیز اینکه [ صفحه 127 ] ذکر امر بعمل
صالح پس از امر بخوردن طیّبات شده براي اینستکه عمل صالح نتیجه خوردن حلال است چنانکه مولانا در مثنوي گوید: علم
و حکمت زاید از لقمه حلال || عشق و رقّت آید از لقمه حلال چون ز لقمه تو حسد بینی دوام || جهل و غفلت زاید آنرا
دان حرام هیچ گندم کاري و جو بردهد || دیدهاي اسبی که کره خر دهد لقمه تخم است و برش اندیشهها || لقمه بحر و
گوهرش اندیشهها زاید از لقمه حلال اندر دهان || میل خدمت عزم رفتن آنجهان و طعام طیّب در شرع طعامی است که: از
جائیکه جایز باشد و بقدري که جایز باشد و از عملی که جایز باشد بدست آید و در حدیث نبوي صلّی اللّه علیه و آله آمده
است که فرمود: انّ اللّه طیّب لا یقبل الا طیّبا. لقمه که در اصل نباشد حلال || زو نفتد مرد مگر در ضلال قطره باران تو چون
صاف نیست || گوهر دریاي تو شفّاف نیست 52 - و همانا [اي رسولان من] دین و ملّت شما یک دین است و همه شماها یک
امّتید [و اختلافی در اصل دین نیست و همگی بر ملّت واحده اسلام و توحید میباشید و اگر اختلافی است در فروع و تکالیف
است] و منهم پروردگار شما هستم [و شریکی در ربوبیّت براي من نیست] بنابرین از من بپرهیزید [که شقّ عصا و مخالفت
کلمهاي نشود]. 53 - معذلک [متدینین بآن ادیان با اینکه همه بر ملّت واحد دعوت شدهاند] از یکدیگر جدا شدند و قطعه قطعه
و گروه گروه [بادیان متفرقه و قسمتهاي مختلفه تقسیم گشتند] و هر جماعتی از اینکه احزاب بآنچه خود داشتند و بآن معتقد
بودند راضی و خوشحالند [و خیال میکنند که بر حقّند]. 54 - لذا آنان را واگذار [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] که در جهالت
55 - آیا [ [و ضلالت و غفلت] خودشان که سراپا در آن مستور و مغموراند باقی باشند تا بمیرند یا کشته شوند. [ صفحه 128
اینکه جماعت کفّار گمان میبرند که آنچه ما بآنها عطا میکنیم و بر اموال و اولاد آنها میافزائیم [ثواب و مزد اعمال آنها و
بواسطه خشنودي ما از آنها و بواسطه کرامتی استکه در نزد ما دارند]. 56 - و میپندارند اینکه ما براي آنها در نیکوئی و
خیرات شتاب میکنیم براي پاداش استحقاقی آنهاست بلکه نه چنین است که گمان میبرند آنها شعور ندارند [و نمیفهمند که
اینکه کومک و امداد ما استدراجی براي آنهاست که گناه را بحدّ آخر برسانند و دفعۀ آنها را بعذاب بگیریم و نتیجه اعمالشان
را بنگرند]. سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از آباء گرامش از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کردهاند که
فرمود: انّ اللّه تعالی یقول یحزن عبدي المؤمن اذا اقترت علیه شیئا من الدّنیا و ذلک اقرب له منّی و یفرح إذا بسطت له الدّنیا و
ذلک ابعد له منی ثمّ تلا هذه الایه [ایحسبون .... الی قوله. بل لا یشعرون] یعنی خداي تعالی میفرماید بنده مؤمن من چون
چیزي از دنیا را بر او تنگ کنم اندوهگین میشود و حال آنکه اینکه باعث نزدیکی او بمن است و چون دنیا را بر او گشاده
سازم خوشحال میشود و حال آنکه اینکه باعث دوري او از من است سپس اینکه آیه را رسول خدا تلاوت فرمود [أَ یَحسَبُونَ]
726- 704 -قرآن- 710 - تا [لا یَشعُرُونَ] سپس فرمود ان ذلک فتنۀ لهم یعنی اینکه آزمایشی براي آنها است. -قرآن- 688
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 57 تا 61
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ هُم مِن خَشیَۀِ رَبِّهِم مُشفِقُونَ [ 57 ] وَ الَّذِینَ هُم بِآیاتِ رَبِّهِم یُؤمِنُونَ [ 58 ] وَ الَّذِینَ هُم بِرَبِّهِم لا یُشرِکُونَ [ 59 ] وَ الَّذِینَ
335- یُؤتُونَ ما آتَوا وَ قُلُوبُهُم وَجِلَۀٌ أَنَّهُم إِلی رَبِّهِم راجِعُونَ [ 60 ] أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الخَیراتِ وَ هُم لَها سابِقُونَ [ 61 ] -قرآن- 1
اي و یشفقون ان لا یقبل « وَ قُلُوبُهُم وَجِلَۀٌ » اي یعطون من أموالهم ما أعطوا « یُؤتُونَ ما آتَوا » اي خائفون « مُشفِقُونَ » [ [ صفحه 129
« یأتون ما أتوا » منهم- وجلۀ اي خائفۀ. فعله و جل یوجل وجلا و فی الشواذ قرائۀ النبی و عایشه و إبن عباس و قتاده و الأعمش
108- 47 -قرآن- 83 - 14 -قرآن- 27 - مقصورا یعنی یعملون العمل و هم یخافونه و یخافون لقاء اللّه. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-57 و حقّا آنکسانیکه از بیم عذاب پروردگارشان ترسانند [و آنچه امر شده بجا میآورند و از آنچه نهی شده دوري
میگزینند] . 58 - و آنکسانیکه بآیات پروردگارشان [از حجج ظاهره و قرآن و غیر آن] تصدیق دارند [و بگفتار و کردار
تکذیب آنرا نمیکنند]. 59 - و آنکسانیکه بپروردگارشان شرك نمیآورند [و در پرستش خداوند دیگري را شریک قرار
نمیدهند]. 60 - و آنکسانیکه میدهند [از زکاة و صدقات] آنچه دادهاند و یا عمل میکنند بآنچه باید عمل کنند و حال آنکه
دلهاشان ترسان است [که انفاق یا عملشان قبول نشود چون میدانند] که برگشت آنها بسوي پروردگارشان است [و او عالم
است بآنچه از آنها پنهان است]. یکی از بزرگان گوید: ترس عارف از طاعت خود بیشتر است از ترس او از مخالفت خویش
زیرا مخالفت بوسیله توبه و انابه محو میشود ولی در طاعت صدق و اخلاص و صحت آنرا مطالبه میکنند پس وقتی فرمانبر
ترسان و مضطرب باشد نافرمان چگونه ترسان نباشد. و سعدي فرماید: در آنروز کز فعل پرسند و قول || اولو العزم را تن بلرزد
61 - اینکه جماعت [که جامع صفات [ ز هول بجائی که دهشت خورند انبیا || تو عذر گنه را چه داري بیا [ صفحه 130
مذکوره هستند] در کارهاي نیک شتاب و مبادرت میکنند و آنان براي رسیدن بثواب و بهشت بر دیگران پیشی میگیرند- یا
آنکه پیش از آخرت به نتیجه آن خیرات نایل میگردند.
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 62 تا 71
اشاره
وَّ هُم لا یُظلَمُونَ [ 62 ] بَل قُلُوبُهُم فِی غَمرَةٍ مِن هذا وَ لَهُم أَعمالٌ مِن دُونِ
ِ
وَ لا نُکَلِّفُ نَفساً إِلاّ وُسعَها وَ لَدَینا کِتابٌ یَنطِقُ بِالحَق
ذلِکَ هُم لَها عامِلُونَ [ 63 ] حَتّی إِذا أَخَ ذنا مُترَفِیهِم بِالعَذابِ إِذا هُم یَجأَرُونَ [ 64 ] لا تَجأَرُوا الیَومَ إِنَّکُم مِنّا لا تُن َ ص رُونَ [ 65 ] قَد
418 مُستَکبِرِینَ بِهِ سامِراً تَهجُرُونَ [ 67 ] أَ فَلَم یَدَّبَّرُوا - کانَت آیاتِی تُتلی عَلَیکُم فَکُنتُم عَلی أَعقابِکُم تَنکِصُونَ [ 66 ] -قرآن- 1
وَّ
ِ
القَولَ أَم جاءَهُم ما لَم یَأتِ آباءَهُمُ الَأوَّلِینَ [ 68 ] أَم لَم یَعرِفُوا رَسُولَهُم فَهُم لَهُ مُنکِرُونَ [ 69 ] أَم یَقُولُونَ بِهِ جِنَّۀٌ بَل جاءَهُم بِالحَق
کّارِهُونَ [ 70 ] وَ لَوِ اتَّبَعَ الحَقُّ أَهواءَهُم لَفَسَ دَتِ السَّماواتُ وَ الأَرضُ وَ مَن فِیهِنَّ بَل أَتَیناهُم بِذِکرِهِم فَهُم عَن
ِ
أَکثَرُهُم لِلحَق
اي اللّوح المحفوظ او صحیفۀ أعمال « وَ لَدَینا کِتابٌ » اي طاقتها « وُسعَها » [ 457 [ صفحه 131 - ذِکرِهِم مُعرِضُونَ [ 71 ] -قرآن- 1
« أَعقابِکُم » اي یصرخون مستغیثین. جأر یجأر جؤارا « یَجأَرُونَ » اي متنعمیهم « مُترَفِیهِم » اي فی غفلۀ غامرة « فِی غَمرَةٍ » کلّ شخص
اي بالتکذیب او « مُستَکبِرِینَ بِهِ » جمع عقب و هو مؤخر القدم [پاشنه] نتکصون و النکوص علی الاعقاب کنایۀ عن الهرب
مصدر سمر یسمر اي تحدث و هو مصدر غریب جاء علی وزن فاعل و « سامِراً » مستکبرین بالبیت الحرام لأنّه کان فی عهدتهم
اي بالکتاب « بِذِکرِهِم » اي تهذون من الهذیان « تَهجُرُونَ » المعنی و تسمرون بالطعن فی القرآن سمرا تتحدّثون بالطعن فیه تحدثا
- 168 -قرآن- 207 - 140 -قرآن- 155 - 105 -قرآن- 126 - 42 -قرآن- 91 - 10 -قرآن- 22 - الّذي هو ذکرهم او وعظهم. -قرآن- 1
62 - و ما مکلّف نمیسازیم هیچ جان و تنی را 605- 566 -قرآن- 592 - 413 -قرآن- 553 - 332 -قرآن- 404 - -220 قرآن- 310
مگر بقدر طاقت او و نزد ما [یعنی نزد فرشتگان مقرّب ما] نوشتهایست [که خوب و بد أعمال بندگان در آن ثبت میشود] و
گویاي بصدق و حق و راستی و درستی است [و در آن مخالف واقعی یافت نمیشود] و بآنان ستمی وارد نمیگردد [یعنی پاداش
و کیفر اعمالشان داده میشود نه از ثوابشان چیزي کاسته و نه بر عقابشان چیزي افزوده میشود و نه بگناه دیگري مؤاخذه
میشوند]. 63 - بلکه قلوب کافران در جهل و غفلت شدیدي است از آنچه در اینکه قرآن بیان شده است و آنانرا اعمال پست و
ناشایست دیگري نیز غیر از اینکه جهل و غفلت میباشد که بآن عامل و معتاداند [و بسبب همین أعمال و کفرشان مستحق
عقوبت خدائی هستند]. 64 - [اینکه دأب و عادت آنها باقی است] تا اینکه ما توانگران و متنعّمین و رؤساي آنها را گرفتار
عذاب [دنیوي از قتل و قحط و غیره یا اخروي که عذاب آتش و دوزخ است] میسازیم و در آنحال در مقام جزع و فزع و
استغاثه برآیند [و از شدّت عذاب بناله و ضجّه صدا بردارند] [و توبه کنند و ما نپذیریم]. 65 - و در آنروز [بآنها گفته شود] که
تضرّع و استغاثه مکنید زیرا [ صفحه 132 ] شما از جانب ما یاري نخواهید شد [و از آنچه شما را رسیده است نجات نخواهید
داشت] . 66 - [شما همان کسانی هستید] که آیات ما بر شما خوانده میشد و شما پشت کرده [و با حالت تکذیب] بقهقرا
برمیگشتید و فرار مینمودید. 67 - شما بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله تکبّر میکردید [از اینکه اطاعتش کنید] و یا بقرآن [از اینکه
او را بپذیرید و بآن عمل کنید] و شب نشینی میکردید و بذکر معایب پیمبر ما میپرداختید و از حق دوري مینمودید و یا بگفتار
باطل و هجر و هذیان مشغول میشدید. 68 - آیا [آن کافران که نکوص و استکبار و هجر بجاي آوردند] تدبّر در گفتار خدا
[یعنی قرآن] نکردند [تا آنچه از عبر و دلائل بر صدق پیمبر ما محمّد صلّی اللّه علیه و آله در آنست بدانند و بشناسند] یا آنچه
در اینکه کتاب براي آنها آمده براي پدران پیشین آنها نیامده است [و نوح و ابراهیم و سایر پیمبران نیامدند و براي قوم خود
کتاب نیاوردند! همین قسم هم براي آنها ما محمّد صلّی اللّه علیه و آله را فرستادیم و براي آنها کتاب قرآن را نازل نمودیم].
-69 یا آنکه پیمبر خود را نشناختهاند! [و صغیر و کبیرشان صدق گفتار و درست کرداري و امانت و وفاي بعهد و شرف نسب
اینکه رسول را نمیدانند و اینکه محمّد صلّی اللّه علیه و آله همانکس است که همگی او را بخوبی میشناسند و بمکارم
اخلاقش معترفند] و با اینوصف منکر او هستند و جحد نبوّت او را میکنند. 70 - یا میگویند در او جنون و دیوانگی است، بلکه
چنین نیست که آنها میپندارند و قرآن با دین حق براي آنها آمده است و آنها] بسبب انحرافی که در طبیعت و جبّلت آنهاست
و اینکه کتاب و اینکه دین حق بر وفق مراد و هواي نفس آنها نیست] بیشتر آنها مایل بحق نیستند و آن را نمیخواهند. گوهر
پاك بباید که شود قابل فیض || ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود 71 - و اگر حقّ [یعنی خدا یا آنچه که آنها را
مکروه و بد آیند است] [ صفحه 133 ] پیروي هواهاي نفسانی آنها را بکند [و بر وفق مراد و مطلوب آنها و مشتهیات کفّار
گفتار کند بناچار دعوت بمفاسد و مقابح خواهد بود و اینکه دعوت مفسد جهان و موجب تباهی حال عالم است لذا] آسمانها
و زمین و آنچه در آنها موجود است فاسد و تباه خواهند شد [زیرا تدبیر امر آسمانها و زمین بر وفق حکمت جاري است نه بر
طبق هوي] بلکه مانند آنچه موجب ذکر یعنی فخر و شرف آنهاست براي آنان عطا کردهایم و آنها از فخر و شرف خودشان و
یا آنچه بیان حق میشود رو گردانند [و صلاح خود را نمیدانند].
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 72 تا 80
اشاره
أَم تَسأَلُهُم خَرجاً فَخَراجُ رَبِّکَ خَیرٌ وَ هُوَ خَیرُ الرّازِقِینَ [ 72 ] وَ إِنَّکَ لَتَدعُوهُم إِلی صِ راطٍ مُستَقِیمٍ [ 73 ] وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ
بِالآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ [ 74 ] وَ لَو رَحِمناهُم وَ کَشَ فنا ما بِهِم مِن ضُ رٍّ لَلَجُّوا فِی طُغیانِهِم یَعمَهُونَ [ 75 ] وَ لَقَد أَخَذناهُم
402 حَتّی إِذا فَتَحنا عَلَیهِم باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ إِذا هُم فِیهِ مُبلِسُونَ - بِالعَذابِ فَمَا استَکانُوا لِرَبِّهِم وَ ما یَتَ َ ض رَّعُونَ [ 76 ] -قرآن- 1
77 ] وَ هُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَکُمُ السَّمعَ وَ الَأبصارَ وَ الَأفئِدَةَ قَلِیلًا ما تَشکُرُونَ [ 78 ] وَ هُوَ الَّذِي ذَرَأَکُم فِی الَأرضِ وَ إِلَیهِ تُحشَرُونَ [ 79 ] وَ ]
فَخَراجُ » اي اجرا « خَرجاً » [ 363 [ صفحه 134 - هُوَ الَّذِي یُحیِی وَ یُمِیتُ وَ لَهُ اختِلافُ اللَّیلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 80 ] -قرآن- 1
اي فان رزق ربّک فی الدّنیا و ثوابه فی العقبی، و الخراج غالب فی الضریبۀ علی الإرض و کأنّه سمّاه خراجا اشارة الی انّه « رَبِّکَ
اي لمائلون. نکب عن « لَناکِبُونَ » اي اخیر فحذفت الالف لانه افصح « خَیرٌ » أوجب رزق کل احد علی نفسه بوعد لا خلف فیه
اي لألحوا و الجّاج التمادي فی الشییء. لجّ یلجّ « لَلَجُّوا » اي ضرر و المراد به هنا القحط « ضُ رٍّ » الطریق ینکب نکوبا اي مال عنه
« مُبلِسُونَ » اي یتذلّلون مشتق من الضراعۀ اي « یَتَضَرَّعُونَ » اي یضلون و العجه للبصیرة کالعمی للبصر « یَعمَهُونَ » لجاجا اي الحّ فیه
- 239 -قرآن- 275 - 39 -قرآن- 232 - 9-قرآن- 19 - اي خلقکم. -قرآن- 1 « ذَرَأَکُم » اي متحیرون آیسون ابلس اي تحیر و یئس
656- 601 -قرآن- 644 - 550 -قرآن- 588 - 490 -قرآن- 533 - 399 -قرآن- 477 - 355 -قرآن- 388 - -289 قرآن- 348
تفسیر معانی:
اشاره
-72 یا [اینکه کفّار میپندارند] که تو از آنها مزد و اجري [براي رسالت] میخواهی و مطالبه میکنی [و اینکه مورث تهمت
آنها نسبت بتو شده یا بر آنها بدین جهت قبول قول تو گران آمده است] مزد و روزي که خدا در دنیا بتو عطا میکند و اجر و
ثوابی که در آخرت بتو میدهد از همه بهتر است و او بهترین روزي دهندگان است [و برترین کسیکه مزد میدهد و اجر عطا
میکند اوست و بس]. 73 - و حقّا که تو آنها را دعوت براه راست میکنی [که عقول سلیمه گواه استقامت آن است و آن
صراط توحید و اخلاص در عبادت و عمل بشریعت است]. 74 - و حقّا آنانکه تصدیق بنشأه و سراي دیگر ندارند از راه راست
مایل [و از طریق بهشت عادل و از صراط سعادت منحرف] اند. 75 - و اگر بآنها ترحّم کنیم [در آخرت] و از آنها رفع ضرر
کنیم [یعنی عذاب را از آنها برداریم و دوباره آنانرا بدار تکلیف برگردانیم]. باز هم لج میکنند و در سرکشی و طغیان خودشان
76 [و بتفسیر دیگر] اگر - گمراه و سرگردان خواهند بود [چنانکه در آیه دیگر فرمود: وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ]. -قرآن- 33
بآنها ترحّم کنیم [در همین دار دنیا] و بلاي قحط را از آنها برداریم باز هم در طغیان و ضلالت خودشان لجوج و متردداند
[روایت [ صفحه 135 ] کردهاند که چون ثمامۀ بن اثال الحنفی اسلام آورد و بیمامه رفت مرتد شد و فرستادن غله و آذوقه را
بمکه منع نمود و خداوند آنها را بقحط و غلا مبتلا ساخت بطوریکه بخوردن مرده و مردار و پشم و خون حیوانات مبتلا شدند
و أبو سفیان بخدمت حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله آمده و استرحام نمود تا بلا مرتفع گردید]. - [إبن عطا گوید:
رحمت از جانب خداي تعالی بر ارواح مشاهدت است و بر اسرار مراقبت است و بر قلوب معرفت است و بر ابدان آثار جذبت
است]، [و أبو بکر بن طاهر گفته است: کشف ضرّ همانا خلاص از آرزوهاي نفس و طول أمل و طلب ریاست و علوّ و حبّ
دنیا و تمام اینها مضرّ بحال مؤمن است. [و واسطی گفته است: طغیان علم تفاخر بآن است و طغیان در مال بخل است و طغیان
در عمل و عبادت ریاء و سمعه است و طغیان نفس پیروي از شهوات است]. 76 - همانا ما اینکه جماعت کفّار را بقحطی و
تنگ شدن روزي و کشتار با شمشیر مبتلا ساختیم و با وجود اینکه در مقام فروتنی و انقیاد در برابر پروردگارشان برنیامدند و
تضرّع و زاري ننمودند [و عادتشان استکانت و تضرع در پیشگاه خداوند نیست]. [و آنچه گفتیم أبو سفیان ظاهر ساخت
استکانت و فروتنی و تضرع در مقابل پروردگار نبود بلکه نوعی از قنوع و تظاهر بود که غرضش حاصل شود و حالت او چنان
بود که گفتهاند [اذا جاع ضغا و اذا شبع طغا]. جز خضوع و بندگی و اضطرار || اندرین حضرت ندارد اعتبار [و حضرت صادق
77 - [و بر اینکه عادت سرکشی مستمر و [ علیه السّلام فرمود: [الاستکانۀ الدعاء و التضرّع رفع الید فی الصلوة]. [ صفحه 136
باقی خواهند بود] تا اینکه دري از عذاب سختتر بر آنها بگشائیم [که آن عذاب آخرت است] و در آنحال ناگهان در آن
302- عذاب نومید و سرگردان خواهند بود [چنانکه در آیه دیگر فرماید: وَ یَومَ تَقُومُ السّاعَۀُ یُبلِسُ المُجرِمُونَ]. -قرآن- 250
-78 و اوست آنخدائی که براي منافع شما ایجاد گوش کرد [یعنی قوه شنوائی داد تا صداها را بشنوید] و ایجاد چشمها کرد [تا
هر چیز را ببینید] و ایجاد دلها کرد [تا تفکّر کنید و بدانید] و شما چقدر کم شکر گذارید [و پروردگار اینکه نعمتها را
سپاسگزار نیستید]. و شکر اینکه نعم استعمال آنها در فرمانبردن از منعم و عبودیت اوست- یعنی شکر گوش حفظ آن از
استماع منهیات است و نباید چیزي بشنود مگر للّه و باللّه و عن اللّه. گذرگاه قرآن و پند است گوش || ببهتان و باطل شنیدن
مکوش و شکر دیدگان حفظ آن از نگاه بمحرّمات است و اینکه با آن بنظر عبرت بنگرد للّه و باللّه و الی اللّه. دو چشم از پی
صنع باري نکوست || ز عیب برادر فرو گیر و دوست و شکر قلب تصفیه آن از کثافت اخلاق ذمیمه و قطع تعلق از کونین
است که شهادت ندهد بغیر اللّه و دوست ندارد الا اللّه. ترا بگوهر دل کردهاند امانتدار || ز دزد امانت حق را نگاهدار و
مخسب 79 - و اوست آنخدائی که شما را در زمین آفرید [و در آن بوسیله توالد و تناسل منتشر فرمود] و بسوي او هم [در روز
قیامت] محشور میشوید [و پس از پراکندگی جمع میگردید]. 80 - و اوست آنخدائیکه جان میدهد [و شما را در ارحام
مادران حیات میبخشد] و جان میگیرد [یعنی شما را در انقضاء اجل و سر رسیدن مدّت زندگی میمیراند] و آمد و شد شب و
روز و زیاده و نقصان در هر یک از آندو بتدبیر [ صفحه 137 ] اوست و او مؤثر در تعاقب و پی در پی آمدن آنهاست آیا پس
چرا تعقل نمیکنید [و غافل از اینکه آیات هستید و بنظر تأمل و تفکر نمینگرید تا بدانید براي آنها صانعی توانا و دانا و زنده و
حکیم است و غیر او کسی مستحقّ الهیّت نیست و عبادت و پرستش جز براي او سزاوار نیست]. صاحب تفسیر روح البیان
1] اظهار انعام ] 102- 80 -قرآن- 90 - گوید: در آیه [هُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَکُمُ السَّمعَ ... تا تَشکُرُونَ] اشاره به معنی است. -قرآن- 40
[ عظیم و افضال جسیم باین نعم بزرگ یعنی گوش و چشم و دل است. [ 2] مطالبه از بندگان بشکر اینکه نعمتهاست. [ 3
شکایت از بندگان که شکرگزار از آنها اندك است چنانکه فرموده است: و قلیل من عبادي الشکور.
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 81 تا 90
اشاره
بَل قالُوا مِثلَ ما قالَ الَأوَّلُونَ [ 81 ] قالُوا أَ إِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَبعُوثُونَ [ 82 ] لَقَد وُعِدنا نَحنُ وَ آباؤُنا هذا مِن قَبلُ إِن
- هذا إِلاّ أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ [ 83 ] قُل لِمَنِ الأَرضُ وَ مَن فِیها إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 84 ] سَیَقُولُونَ لِلّهِ قُل أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 85 ] -قرآن- 1
شَّیءٍ وَ
ِ
336 قُل مَن رَبُّ السَّماواتِ السَّبعِ وَ رَبُّ العَرشِ العَظِیمِ [ 86 ] سَیَقُولُونَ لِلّهِ قُل أَ فَلا تَتَّقُونَ [ 87 ] قُل مَن بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُل
- [ وَّ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 90
ِ
هُوَ یُجِیرُ وَ لا یُجارُ عَلَیهِ إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 88 ] سَیَقُولُونَ لِلّهِ قُل فَأَنّی تُسحَرُونَ [ 89 ] بَل أَتَیناهُم بِالحَق
سریر الملک. و قیل هو « العَرشِ » جمع اسطوره و اسطاره ما سطره الا قدمون من الخرافات « أَساطِیرُ » [ 351 [ صفحه 138 - قرآن- 1
اي الملک المطلق و هو « مَلَکُوتُ » اي تخافون « تَتَّقُونَ » خلق عظیم خلقه اللّه و احاط به الکون و رأینا أنّه کنایۀ عن الملک
اي تخدعون کما یخدعکم « تُسحَرُونَ » اي و لا یستطیع احد ان یجیر من یطلبه لمعاقبته « وَ لا یُجارُ عَلَیهِ » فعلوت من الملک
81 - [منکرین 360- 291 -قرآن- 347 - 222 -قرآن- 268 - 197 -قرآن- 210 - 82 -قرآن- 184 - 12 -قرآن- 72 - السحر. -قرآن- 1
بعث تعقل نمیکنند] بلکه گفتند آنچه را که پیشینیان [از کفّار] گفتند. 82 - [از روي جهل بدون اینکه تفکّر کنند که خلق نشأه
اولی اعظم از اعاده آن است] گفتند آیا ما چون بمیریم و خاك باشیم و استخوانهاي ما بپوسد آیا برانگیخته میشویم! [و فکر
نکردهاند که اوّل هم خاك بودهاند و خالقی که آنها را ایجاد کرده قادر بر اعاده و خلق ثانوي آنهاست]. 83 - [و گفتند] ما و
پدران ما را هم پیش از محمّد صلّی اللّه علیه و آله بهمین وعده ترسانیدند [و وعدهشان راست نبود] اینکه مطلب [و وعده بعث
و حشر] جز اکاذیب و افسانههاي پیشینیان نیست [که چیزهاي بیحقیقتی را در سطور کاغذها مینگاشتند]. 84 - بگو [ یا
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باین منکرین] آیا زمین و هر کس که در آن است خلق و ملک کیست! اگر شما از دانایان
هستید [و ادّعاي علم میکنید]! 85 - فورا در جواب خواهند گفت مال و ملک خداست [زیرا بدیهۀ عقل آنها را ناچار باین
جواب میکند و باید اعتراف کنند که خالق آنها خداست] [ صفحه 139 ] بگو آیا پس چرا متذکّر نمیشوید! [و بخاطر
نمیآورید که کسیکه زمین و ما فیها و من فیها را ایجاد کند قادر بر اعاده ثانوي آن است و ابتداي بخلق آسانتر از اعاده آن
نیست بلکه بعکس است]. 86 - بگو [ یا محمّد بآنان] که پروردگار و مالک و متصرف آسمانهاي هفتگانه و مالک عرش
بزرگ [یعنی عالم ملکوت و من فی الوجود] کیست! 87 - بزودي [در پاسخ] خواهند گفت مال خداست. بگو [با اینکه باین
علم دارید که همه ملک و مال اوست] پس چرا از او نمیترسید و پرهیز نمیکنید [و منکر بعث و عذاب او میشوید و براي او
شریک قرار میدهید]. 88 - بگو [ یا محمّد] که آیا مالکیّت تامّ هر چیز بید قدرت کیست! و اوست که پناه میدهد [و از هر کس
بخواهد هر بدي را منع میکند] و کسی بر او غلبه نتواند [یعنی اگر اراده هلاك کسیرا کند هیچکس ممانعت او نتواند کرد و
نتواند او را پناه دهد] اگر اینرا میدانید بمن جواب دهید. 89 - بزودي [در جواب] خواهند گفت [ملکوت و مالکیّت تمام
هرچیز] بید قدرت اوست و اوست که پناه میدهد و کسی مانع عمل او نیست. بگو پس از کجا سحر و جادو شدهاید [و عقل
شما مختل شده و فریب شیطان را خورده راه حق و صحیح را گذاشته براه باطل و فاسد میروید و مانند سحر شدگان چشم شما
را بستهاند و با وضوح حق، راه روشن را رها کرده و بیراهه میروید]. اي که پی نفس و هوا میروي || راه تو اینست خطا میروي
راهروان زان ره دیگر روند || پس تو بدین راه چرا میروي منزل مقصود از آن جانب است || پس تو از اینکه سو بکجا
میروي 90 - ما حق را براي آنها آوردیم و حقیقتی را که بیان کذب آنها در آن است آشکار ساختیم و معذلک آنها بر باطل و
کذب خودشان باقی و مصرّاند. خاك را و نطفه را و مضغه را || پیش چشم ما همی دارد خدا کز کجا آوردمت اي بدنیت ||
که همی آید از آن خفر نجیت [ صفحه 140 ] خاك را تصویر اینکار از کجا || نطفه را خصمی و انکار از کجا چون در آن
دم بیدل و بیسر بدي || فکرت و انکار را منکر بدي چند صنعت رفت اي انکار تا || آب و گل انکار زاد از هل اتی
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 91 تا 100
اشاره
[ مَا اتَّخَ ذَ اللّهُ مِن وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِن إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعضُ هُم عَلی بَعضٍ سُبحانَ اللّهِ عَمّا یَصِ فُونَ [ 91
فَّلا تَجعَلنِی فِی القَومِ الظّالِمِینَ [ 94 ] وَ إِنّا
ِ
إِّمّا تُرِیَنِّی ما یُوعَدُونَ [ 93 ] رَب
ِ
عالِمِ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 92 ] قُل رَب
أَّعُوذُ
ِ
412 ادفَع بِالَّتِی هِیَ أَحسَنُ السَّیِّئَۀَ نَحنُ أَعلَمُ بِما یَصِفُونَ [ 96 ] وَ قُل رَب - عَلی أَن نُرِیَکَ ما نَعِدُهُم لَقادِرُونَ [ 95 ] -قرآن- 1
اّرجِعُونِ [ 99 ] لَعَلِّی
ِ
أَّن یَحضُ رُونِ [ 98 ] حَتّی إِذا جاءَ أَحَ دَهُمُ المَوتُ قالَ رَب
ِ
بِکَ مِن هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ [ 97 ] وَ أَعُوذُ بِکَ رَب
اي « إِّمّا تُرِیَنِّی
ِ
رَب » 396- أَعمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکتُ کَلّا إِنَّها کَلِمَۀٌ هُوَ قائِلُها وَ مِن وَرائِهِم بَرزَخٌ إِلی یَومِ یُبعَثُونَ [ 100 ] -قرآن- 1
-27- قرآن- 1 - « بِما یَصِفُونَ » اي بالخصلۀ الّتی هی أحسن « بِالَّتِی هِیَ أَحسَنُ » ان کان لا بدّ من ان ترینی- لأنّ ما و النون للتوکید
اي وساوسهم « هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ » 174 [ صفحه 141 ] اي بما یصفونک به من الصفات الذمیمه - 126 -قرآن- 157 - قرآن- 99
اي حائل « بَرزَخٌ » اي امامهم « مِن وَرائِهِم » اي فی الایمان الّذي ترکته و قیل فی المال او فی الدّنیا « فِیما تَرَکتُ » همزه اي نخسه
91 - خداوند فرزندي براي خود 228- 205 -قرآن- 218 - 117 -قرآن- 188 - 71 -قرآن- 101 - بینهم و بین الرجعۀ. -قرآن- 46
نمیگیرد [چنانکه نصاري میگویند و آنانکه فرشتگان را دختران خدا پنداشتند، زیرا مجانس و مماثلی براي او نیست تا آنکه از
جنس او و شبه او جفتی و همسري براي او شود و هر دو فرزندي بیاورند یا اینکه فرزند غیر خود را هم فرزند خود قرار نمیدهد
زیرا داشتن فرزند براي او از محالات است و تشبه بمحال هم ممتنع است و جایز نیست] و با او هم معبود دیگري نیست [که با
او در الوهیت شرکت کند چنانکه بت پرستان و معتقدین بخداي نور و ظلمت یا فاعل خیر و فاعل شرّ گویند- زیرا اگر با او
خداي دیگري شریک بود] در آن هنگام هر خدائی منفرد میشد و مخلوق خود را جدا کرده و با خود میبرد [و ملک او از
ملک دیگري ممتاز میگشت و مخلوقات اینکه خداي از مخلوقات دیگر استقلال مییافت] و پارهاي از آنها بر پاره دیگر غلبه
میکرد [و بین آنها قتال و نزاع واقع میشد و یکی مانع پیشرفت مقصود دیگري میگردید چنانکه در بین پادشاهان دنیا مشهود
است و لذا ملکوت کل شیء تنها بدست قدرت یکفرد نبود و اینکه خود باطل است و هرگز غافلی باین گفتار قائل نیست]
منزه و پاك است خداوند از آنچه مشرکین در وصف او میگویند [و اولاد و شرکائی باو نسبت میدهند]. کاشفی گوید: اگر با
او خدائی بودي و چنانکه گفته شد، مخلوق خود را جدا کردي و ملک او از ملک اینکه مختار شدي، هر آینه طرح نزاع و
حرب میان ایشان پدید آمدي چنانکه از حال ملوك دنیا معلوم است و باجماع و استقراء معلوم شده که اینکه تحارب و تنازع
[ واقع نیست پس او را شریک نبود] [در تفسیر مجمع البیان فرماید: اینکه آیه هم مانند آیه دیگري است که [ صفحه 142
میفرماید [لَو کانَ فِیهِما آلِهَۀٌ إِلَّا اللّهُ لَفَسَ دَتا] و در اینکه بیان و اینکه آیه دلالت عجیبهاي در توحید است و آن اینستکه هر
یک از اینکه خدایان از اینکه جهت که اله و معبود است لذاته قادر خواهد بود و باین منجر میشود که بر هر چه آن دیگري
قادر است او هم قادر باشد، و از جهت اینکه لذاته قادر است هم غالب و هم مغلوب خواهد بود و اگر وجود دو اله صحیح
باشد از حیث اینکه هر دو قادرند تمانع بین آندو صحیح خواهد بود و از حیث اینکه هر دو لذاتهما قادراند تمانع بین آندو
ممتنع خواهد بود و اینکه امر محال است و اینکه آیه دلالت بر اعجاز قرآن دارد زیرا در کلام عرب کلمه موجزي که متضمّن
مضمون اینکه آیه باشد یافت نمیشود زیرا دو دلیل باهر و روشن بر وحدانیت خدا و کمال قدرت باریتعالی را متضمّن است که
64 [و در تفسیر روح البیان گوید که: - یکی [لذهب کلّ اله بما خلق] و دیگري [و لعلی بعضهم علی بعض] میباشد. -قرآن- 11
در اسئلۀ المقحمه گوید: [و لعلا بعضهم علی بعض یعنی لغلب منهما القويّ علی الضعیف] و اینکه دلیل است بر اینکه اگر دو
اله موجود باشد در علم و قدرت بین آندو تمانع واقع خواهد شد یعنی یکی زنده بودن زید را میخواهد و دیگري مرگ زید
را و بمنع هر یک از آندو فعل خداي دیگر را تساوي در قدرت آندو لازم خواهد شد و اگر مقصود یکی از آندو انجام شود
غلبه قدرت یکی بر دیگري لازم خواهد گردید. و نظیر آن است که دو نفر ریسمانی را بکشند اگر هر دو در قدرت برابر
باشند قدرت هر دو بلا اثر خواهد بود و اگر قدرت یکی غلبه کند براي قدرت دیگري اثري نخواهد ماند و اینست معنی آیه
مبارکه. 92 - [خداوند] داناست بآنچه پوشیده و آشکار است [و از او چیزي پنهان نیست] و برتر است از آنچه با او شریک
سازند [یعنی عالم بما کان و بما یکون و بما لم یکن است و هر کس متصف باین صفات باشد شریکی براي او نخواهد بود
زیرا او در صفت خویش أعلی از هر چیز میباشد]. [ صفحه 143 ] [راغب گوید: شرك دو قسم است: یکی شرك عظیم و آن
اثبات شریک براي خداي تعالی است و آن بزرگترین کفر است و دیگري شرك صغیر و آن توجه بغیر خداست با خدا در
امور، مانند ریاء و نفاق. و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که کسی عرض کرد یا رسول اللّه فردا نجات
در چیست! فرمود در اینست که با خدا خدعه نکنی- عرض کرد چگونه با خدا خدعه میتوان کرد! فرمود به اینکه که بآنچه
مأموري عمل کنی، غیر خدا را اراده کنی یعنی در عملت رضاي غیر خدا را خواهان باشی. ز عمرو اي پسر چشم اجرت مدار
|| چو در خانه زید باشی بکار منه آب زر جان من بر پشیز || که صرّاف دانا نگیرد بچیز 93 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و
آله] اي پروردگار من اگر بناچار عذابی را که در دنیا باین قوم وعده کردهاي [و بآنها وعده شده است] بمن هم ارائه خواهی
داد. 94 - پروردگارا مرا در زمره مردم ستمکار قرار مده [یعنی مرا سالما از بین آنها در موقع حلول عذاب بیرون بر تا آنچه
بآنها میرسد بمن نرسد]. 95 - و همانا بر عذاب و نعمتی که بآنها وعده کردهایم قادریم که بتو هم ارائه دهیم [و لکن با
قدرتمان تعجیل در عقوبت آنها نمیکنیم و بمصلحتی که میدانیم بآنها مهلت میدهیم و بتأخیر میاندازیم چون میدانیم که
تا « ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم وَ أَنتَ فِیهِم » پارهاي از آنها ایمان میآورند یا پاره از اعقاب و اخلافشان ایمان خواهند آورد و یا آنکه
96 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] بدي 398- تو در بین آنها هستی آنان را عذاب نخواهیم کرد]. -قرآن- 346
بدکاران و بد بدگویان را بخصلت نیکوتر [که گذشت و چشمپوشی و بخشش است] جزا بده و دفع کن. ما داناتریم بآنچه
آنها ترا [بخلاف آنچه هستی] توصیف میکنند [و ترا تکذیب کرده ساحر و شاعر و مجنونت میخوانند] [ما آنها را بعذاب
97 - و بگو اي پروردگار من؟ من از نزغات و وسوسههاي شیاطین [و دعوت [ استحقاقیشان جزا خواهیم داد]. [ صفحه 144
آنها بباطل و از گناه و از شرور ترسناك آنها] بتو پناه میبرم. 98 - و بتو ملتجی هستم و پناه میبرم از اینکه آنان مرا مشاهده کنند
و بمن نزدیک شوند [و از طاعت تو مانع گردند و در هر حالی از نماز و تلاوت قرآن در پیرامون من باشند]. 99 - [اینکه
کافران مستمر بر کفر و رفتار و گفتار سوء خود هستند] تا زمانی که مرگ یکی از آنها در رسد، گوید پروردگارا مرا [بدار
تکلیف] برگردانید. [در اینکه ارجعون بصیغه جمع آمده است دو قول است. یکی آنکه بدوا بخدا استغاثه میکند سپس بسوي
ملائکه برگشته درخواست میکند که مرا بدنیا برگردانید. قول دیگر آنکه بر عادت عرب در تعظیم مخاطب بصیغه جمع آمده
100 - [گوید مرا برگردانید] 139- همین معنی مستفاد میشود]. -قرآن- 93 « قُرَّتُ عَینٍ لِی وَ لَکَ لا تَقتُلُوهُ » است چنانکه در آیه
شاید در آنچه دست دادهام جبران کنم [و ایمان آورم] و کار شایسته و نیکوئی بجاي آورم [ یا در دنیائی که ترك کردهام حق
خدا را ادا نمایم]. ابدا و حاشا [او را برگشتی بدنیا نیست] اینکه درخواست برگشتی که میکند سخنی است که میگوید [و
حرفی استکه میزند فایدهاي ندارد و ترتیب اثري بآن داده نمیشود و یا آنکه حرفی است بزبان میگوید و حقیقتی براي آن
نیست اگر هم برگردد باز بهمان حال برمیگردد] و در پیش روي آنها حائل و فاصلهاي است [یعنی قبر] تا روز که [قیامت
[ شود و براي حساب] مبعوث و از قبر برانگیخته شوند. [ صفحه 145
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 101 تا 110
اشاره
فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنسابَ بَینَهُم یَومَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ [ 101 ] فَمَن ثَقُلَت مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ [ 102 ] وَ مَن خَفَّت
مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ [ 103 ] تَلفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ وَ هُم فِیها کالِحُونَ [ 104 ] أَ لَم تَکُن آیاتِی
398 قالُوا رَبَّنا غَلَبَت عَلَینا شِقوَتُنا وَ کُنّا قَوماً ضالِّینَ [ 106 ] رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن - تُتلی عَلَیکُم فَکُنتُم بِها تُکَذِّبُونَ [ 105 ] -قرآن- 1
عُدنا فَإِنّا ظالِمُونَ [ 107 ] قالَ اخسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ [ 108 ] إِنَّهُ کانَ فَرِیقٌ مِن عِبادِي یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاغفِر لَنا وَ ارحَمنا وَ أَنتَ
فَإِذا نُفِخَ فِی » 397- خَیرُ الرّاحِمِینَ [ 109 ] فَاتَّخَ ذتُمُوهُم سِخرِیا حَ تّی أَنسَوکُم ذِکرِي وَ کُنتُم مِنهُم تَضحَکُونَ [ 110 ] -قرآن- 1
النفخ فی الصّور کنایۀ عن بعث الموتی للحشر. و اصل الصّور البوق و قد فسّر هذا بانّ اسرافیل ینفخ فی بوق فتقوم « الصُّورِ
اي موزونات أعماله جمع « مَوازِینُهُ » الاموات. و قیل انّ الصّور جمع صور و المعنی و إذا نفخ اللّه الارواح فی صورها اي اجسادها
318 [ صفحه 146 ] اللفح کالنفح إلّا انّه اشد تأثیرا. - 274 -قرآن- 308 - 31 -قرآن- 260 - اي تحرق. و -قرآن- 1 « تَلفَحُ » موزون
اي اسکتوا سکوت هوان « اخسئوا » اي متقلّصا شفاههم و الکلوح تقلص الشفتین عن الاسنان « کالحون » لفحته النار اي احرقته
176- اي هزؤا. -قرآن- 165 « سِخرِیا »
تفسیر معانی:
اشاره
-101 پس هنگامیکه در صور دمیده شود [یعنی اسرافیل علیه السّلام با صداي عظیم هولناك در بوق بدمد و در دمیدن اوّل
همگان بمیرند و در دمیدن ثانوي اولین و آخرین زنده و براي حساب مبعوث شوند- یا صور جمع صورت باشد یعنی زمانی
که ارواح بامر پروردگار در ابدان و صورتها دمیده شود و مردگان زنده شوند] در اینکه روز نسبتهائی در بین خلایق نیست [و
قرابت و خویشاوندي در کار نیست که مانند دنیا بآن افتخار کنند یا از یکدیگر کمک بخواهند و جلب عطوفت خویشان بکنند
که جرّ نفع یا دفع ضرّ از همدیگر نمایند و روزي است که هر کس بخود مشغول است و نزدیک در مقام ترحم بنزدیک خود
نیست چنانکه فرمود یوم یفر المرء من أخیه و امّه و أبیه] و مردم از حال یکدیگر پرسشی نمیکنند [و از وضع همدیگر خبري
نمیگیرند و یا بعضی از بعض دیگر خواهشی نمیتوانند]. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [کلّ حسب و نسب منقطع یوم
القیمۀ إلّا حسبی و نسبی یعنی در روز قیامت هر حسب و نسبی قطع میشود جز حسب و نسب من] [مجمع البیان]. 102 - بنابرین
هر کس که عقاید و اعمال و طاعات او سنگین باشد یعنی در نزد خدا وزن و قدري داشته باشد چنین مردمی رستگارانند.
-103 و هر کس که موزونات اعمالش سبک باشد یعنی در نزد خدا قدر و وزنی نداشته باشد چنین جماعتی نفسهاي خود را
[در زمان استکمال ضایع ساخته و استعداد خود را براي نیل بکمال باطل نموده و سرمایه عمر خود را بهدر داده و] زیان
کردهاند و لذا چنین گروهی در دوزخ بر دوام خواهند ماند. [ صفحه 147 ] [جامی گوید:] آنرا که زمین کشد درون چون
قارون || نی موسیش آورد برون نی هارون فاسد شده راز روزگار وارون || لا یمکن ان یصلحه العطّارون 104 - آتش رخسار
آنها را بشدت میسوزاند و آنها در آتش لبها را بدندانها میگزند. 105 - [و از روي توبیخ و سرزنش بآنها گفته میشود] آیا
نبود که [در دنیا] آیات من [از قرآن] بر شما خوانده میشد و شما آنها را دروغ میپنداشتید. 106 - [بپاسخ] گویند اي پروردگار
ما بدبختی ما بر ما غلبه کرد [و اعمال زشت ما و پیروي هواهاي نفسانی ما اسباب سوء عاقبت و بدبختی ما گردید] و آن
شقاوت ما را گمراه کرد [و از راه حق برگشتیم] 107 - اي پروردگار ما ما را از آتش خارج کن. اگر دوباره [بکفر و تکذیب و
- گناه] برگشتیم [و آنچه مکروه توست بجاي آوردیم] در زمره ستمکاران خواهیم بود و خود بخویشتن ظلم کردهایم. 108
خداوند تعالی بطریق قهر و غضب] فرماید در آتش خفه شوید [و باصطلاح فارسی چخ که در راندن سگ گویند] و سخن
نگوئید [که خروج ممکن نیست]. 109 - زیرا [در دار دنیا] جماعتی از بندگان من [یعنی پیمبران و مؤمنان] بودند که میگفتند
پروردگارا ما [بآنچه از جانب تو آمده است] ایمان آورده و تصدیق کردهایم بما رحمت بفرست [و ما را بنعمتهاي بهشت
برخوردار و از دوزخ دور ساز] زیرا تو مهربانتر از همه مهربانان هستی. 110 - و شما آنها را بمسخره و استهزاء میگرفتید [و
بلهو و لعب خود مشغول بودید] تا اینکه [استهزاء بآنها] ذکر مرا از یاد شما برد [و خوف از من و عمل بفرمان مرا فراموش شما
[ ساخت] و شما [بعبادت و دعوات آنها] میخندیدید. [ صفحه 148
[ [سوره المؤمنون [ 23 ]: آیات 111 تا 118
اشاره
إِنِّی جَزَیتُهُمُ الیَومَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُم هُمُ الفائِزُونَ [ 111 ] قالَ کَم لَبِثتُم فِی الَأرضِ عَدَدَ سِنِینَ [ 112 ] قالُوا لَبِثنا یَوماً أَو بَعضَ یَومٍ
فَسئَلِ العادِّینَ [ 113 ] قالَ إِن لَبِثتُم إِلاّ قَلِیلاً لَو أَنَّکُم کُنتُم تَعلَمُونَ [ 114 ] أَ فَحَسِبتُم أَنَّما خَلَقناکُم عَبَثاً وَ أَنَّکُم إِلَینا لا تُرجَعُونَ
363 فَتَعالَی اللّهُ المَلِکُ الحَقُّ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ رَبُّ العَرشِ الکَرِیمِ [ 116 ] وَ مَن یَدعُ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرهانَ لَهُ بِهِ - 115 ] -قرآن- 1 ]
« الفائِزُونَ » 299- اّغفِر وَ ارحَم وَ أَنتَ خَیرُ الرّاحِمِینَ [ 118 ] -قرآن- 1
ِ
فَإِنَّما حِسابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا یُفلِحُ الکافِرُونَ [ 117 ] وَ قُل رَب
اي الّذین یعلمون عدّ « العادِّینَ » یقال لبث بالمکان اقام به ملازما له « لَبِثتُم » اي جزیتهم فوزهم بمجامع مراداتهم مخصوصین به
لغۀ سریر « العَرشِ » اي تنزّه عن ان یخلق شیئا عبثا « فَتَعالَی اللّهُ المَلِکُ الحَقُّ » اي تلهّیا و لعبا و هو حال بمعنی عابثین « عَبَثاً » ایّامها
اي یعبد. -قرآن- « یَدعُ » الملک. و قیل المراد به فی القرآن خلق عظیم یحیط بالاجرام و تنزل منه محکمات الاقضیۀ و الاحکام
436- 310 -قرآن- 428 - 262 -قرآن- 300 - 177 -قرآن- 223 - 135 -قرآن- 168 - 78 -قرآن- 122 - -15-1 قرآن- 67
تفسیر معانی:
اشاره
-111 همانا منهم امروز مؤمنان را بسبب صبري [که بر [ صفحه 149 ] آزار و سخریّه شما کردند] آنها را پاداش میدهم و حقّا
که آنان رستگارانند 112 - [خداي تعالی در روز بعث بکافران] گوید مدّت درنگ و اقامت شما در روي زمین چند سال بود!
-113 [کافران بپاسخ] گویند درنگ ما در دنیا یا در قبر یک روز یا جزئی از روز بود و [حساب واقعی آنرا] از فرشتگانی که
حساب ایّام و اعمال ما را دارید بپرسید. 114 - [خداوند] فرماید شما جز زمان قلیلی و مدّت اندکی در دنیا بسر نبردهاید [و هر
قدر طول کشیده باشد بالنسبه بطول مکث در عذاب دوزخ اندك بوده است] اگر میدانستید [صحت آنچه را که با شما خبر
داده بودیم- یعنی اگر میدانستید کوتاهی عمرهاي خودتان را در دنیا و طول توقف خودتان را در آخرت و در عذاب دوزخ
آنقدر بکفر و گناه نمیپرداختید و فانی را بر باقی ترجیح نمیدادید. [و در حدیث نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده است
که: ما من ساعۀ تأتی علی العبد لا یذکر اللّه فیها إلّا کانت علیه حسرة یوم القیامۀ یعنی ساعتی بر بنده نمیگذرد که در آن بیاد
خدا نباشد مگر اینکه در روز قیامت بحال آن ساعت حسرت میبرد]. و سعدي ره گوید: کنون وقت تخم است اگر پروري ||
گر امیدواري که خرمن بري بشهر قیامت مرو تنگدست || که وجهی ندارد بغفلت نشست غنیمت شمر اینکه گرامی نفس ||
که بیمرغ قیمت ندارد قفس مکن عمر ضایع بافسوس و حیف || که فرصت عزیز است و الوقت سیف 115 - [اي کسانیکه
منکر بعث و نشور بودید و دنیا را بر دوام و جاوید میپنداشتید] آیا گمان میکردید که شما را بیهوده [و باطل و بازیچه]
آفریدهایم [و غرض و حکمتی در خلقت شما نداشتهایم و شما را آفریدیم که [ صفحه 150 ] هر چه بخواهید بکنید و از آنچه
میکنید پرسشی نخواهد بود] و گمان میکردید که شما بسوي ما برنمیگردید [و در روز و محلّی که جز ما حاکمی نیست در
محکمه عدل ما حاضر نخواهید شد]. - [در تفسیر روح البیان گوید] از بهلول نقل شده است که: روزي در یکی از خیابانهاي
بصره میرفتم ناگهان بکودکانی برخوردم که ببازي گردو و بادام مشغول بودند و در کنار آنها کودکی را دیدم که بآنها
مینگریست و میگریست. نزد خودم گفتم که اینکه کودك بر آنچه سایر کودکان در دست دارند حسرت میبرد و با او چیزي
نیست که بازي کند و لذا باو گفتم اي پسرك من چرا گریه میکنی برایت گردو و بادام بخرم که با کودکان همبازي شوي!
دیده خود را بجانب من برداشت و گفت: اي کم خرد ما را براي بازي نیافریدهاند. گفتم اي پسرك من پس ما را براي چه
آفریدهاند! گفت براي دانش و پرستش. گفتم خدا برکتت دهاد اینکه از کجا میگوئی! گفت از گفتار خداي تعالی که
فرمود: [أَ فَحَسِبتُم أَنَّما خَلَقناکُم عَبَثاً وَ أَنَّکُم إِلَینا لا تُرجَعُونَ]. باو گفتم اي پسرك من ترا حکیم دانشمندي میبینم مرا پند ده و
174 اري الدّنیا تجهّز بانطلاق || مشمّرة علی قدم و ساق فلا - موجز گوي. پس اینکه أبیات انشاء کرده میگفت: -قرآن- 94
الدّنیا بباقیۀ لحیّ || و لا حیّ علی الدّنیا بباق کانّ الموت و الحدثان فیها || الی نفس الفتی فرسا سباق فیا مغرور بالدّنیا رویدا
|| و منها خذ لنفسک بالوثاق سپس چشمان بآسمان دوخت و دو دست بآسمان برداشت و سرشک از دیدگانش بر عذار
جاري گشته میگفت. یا من إلیه المبتهل || یا من علیه المتّکل یا من إذا ما آمل || یرجوه لم یخط الأمل بهلول گوید چون
گفتارش پایان یافت غش کرده بر زمین افتاد. پس سر [ صفحه 151 ] او بدامن گرفتم و با آستینم خاك از چهرهاش بزدودم و
چون بحالت خود آمد باو گفتم اي پسرك من ترا چه شد! تو کودك صغیري هستی و گناهی بر تو نوشته نشده است. گفت
اي بهلول مرا واگذار. من مادرم را دیدم که چون چوبهاي بزرگ را براي آتش میافروخت جز با خرده چوب نمیافروخت و
من ترسانم که از خرده چوبهاي دوزخ باشم. بهلول گوید پرسیدم که او کیست! گفتند که او از فرزندان حسین بن علی بن أبی
طالب رضی اللّه عنهم [علیهم السّلام] است. گفتم عجب کردم که اینکه نمره نباید جز از اینکه شجره باشد نفعنا اللّه به و بآبائه
[خدا ما را باو و بپدرانش برخوردار فرماید] انتهی [ترجمه نقل از روح البیان- ح خسروانی خسروي]. 116 - پس منزّه و
بلندمرتبه است خداوندي که مالک بالاستحقاق جمیع اشیاء است و معبودي جز او قابل پرستش نیست. پروردگار و محیط
بتمام موجودات و صاحب سریر کثیر الخیرات است. 117 - و هر کس با خداي یکتا معبود دیگري بپرستد و شریک او سازد او
را در آنچه مدّعی است حجّت و دلیلی نیست و فقط حساب کیفر و جزاي او در نزد پروردگار اوست زیرا کافران نعمتهاي خدا
و منکران توحید او و تکذیب کنندگان روز جزا پیروز و کامیاب نخواهند شد. 118 - [سپس در آخر امر رسول خود را امر
باستغفار و استرحام فرموده فرماید:] بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] اي پروردگار [گناهان را بیامرز و [بر بندگانت] ترحّم
و انعام کن. و توئی که بهترین مهربانان و انعام کنندگان میباشی [نعمتت از همه بیشتر و فضلت از همه پردامنهتر است]. [