گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلدششم
سورة الفرقان



اشاره
مکیّۀ کلّها [عن مجاهد و قتاده] و قال إبن عباس الا ثلث آیات منها نزلت بالمدینه [من قوله و الّذین لا یدعون مع اللّه الها آخر
242- إلی قوله غفور رحیم] بلاخلاف هفتاد و هفت آیه است بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 205
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 1 تا 10
اشاره
37 تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الفُرقانَ عَلی عَبدِهِ لِیَکُونَ لِلعالَمِینَ نَذِیراً [ 1] الَّذِي لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
الَأرضِ وَ لَم یَتَّخِ ذ وَلَداً وَ لَم یَکُن لَهُ شَرِیکٌ فِی المُلکِ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیءٍ فَقَدَّرَهُ تَقدِیراً [ 2] وَ اتَّخَ ذُوا مِن دُونِهِ آلِهَۀً لا یَخلُقُونَ
شَیئاً وَ هُم یُخلَقُونَ وَ لا یَملِکُونَ لِأَنفُسِهِم ضَ  را وَ لا نَفعاً وَ لا یَملِکُونَ مَوتاً وَ لا حَیاةً وَ لا نُشُوراً [ 3] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن هَذا إِلاّ
579 وَ قالُوا أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ اکتَتَبَها فَهِیَ تُملی عَلَیهِ بُکرَةً - إِفکٌ افتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَیهِ قَومٌ آخَرُونَ فَقَد جاؤُ ظُلماً وَ زُوراً [ 4] -قرآن- 1
وَ أَصِیلًا [ 5] قُل أَنزَلَهُ الَّذِي یَعلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الأَرضِ إِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحِیماً [ 6] وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأکُلُ الطَّعامَ وَ
یَمشِی فِی الَأسواقِ لَو لا أُنزِلَ إِلَیهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً [ 7] أَو یُلقی إِلَیهِ کَنزٌ أَو تَکُونُ لَهُ جَنَّۀٌ یَأکُلُ مِنها وَ قالَ الظّالِمُونَ إِن
566 تَبارَكَ الَّذِي إِن شاءَ - تَتَّبِعُونَ إِلاّ رَجُلًا مَسحُوراً [ 8] انظُر کَیفَ ضَ رَبُوا لَکَ الَأمثالَ فَضَلُّوا فَلا یَستَطِیعُونَ سَبِیلًا [ 9] -قرآن- 1
اي « تَبارَكَ » [ 133 [ صفحه 215 - جَعَلَ لَکَ خَیراً مِن ذلِکَ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ وَ یَجعَل لَکَ قُصُوراً [ 10 ] -قرآن- 1
مصدر فرق بین الشیئین اي فصل. اي القرآن لغایۀ فرقه بین الحق و الباطل و « الفُرقانَ » تکاثر خیره من البرکۀ و هی کثرة الخیر
اي فاعطاه القدر الّذي یناسبه لیتلائم مع جمیع اجزاء « فَقَدَّرَهُ تَقدِیراً » اي منذرا و مخوّفا من عذاب اللّه « نَذِیراً » المؤمن و الکافر
جمع اسطوره و إسطارهاي خرافات « أَساطِیرُ » اي اختلاق و کذب « إِفکٌ » اي احیاء « نُشُوراً » الوجود المحیط به فلا یشذ عنه
-70- 12 -قرآن- 58 - هلّا. -قرآن- 1 « لَو لا » اي قبل الغروب جمعه اصائل « أَصِ یلًا » الساعات الاولی من الصباح « بُکرَةً » الاقدمین
-492- 451 -قرآن- 482 - 397 -قرآن- 442 - 366 -قرآن- 386 - 347 -قرآن- 358 - 243 -قرآن- 337 - 181 -قرآن- 219 - قرآن- 171
1- کثیر الخیرات و عظیم البرکات و ثابت و دائم و لم یزل و لا یزال است آنخدائی که فرقان را [ 531 [ صفحه 216 - قرآن- 523
بر بندهاش [محمّد صلّی اللّه علیه و آله] نازل کرد [که فارق و جدا کننده حق از باطل و ثواب و خطاء در امور دین است] تا
بندهاش محمّد بوسیله فرقان براي تمام جهانیان [یعنی جمیع مکلّفین از جنّ و انس] ترساننده [از عذاب و عقاب خدائی و آنچه
موجب سخط و غضب اوست] بوده باشد [و همگانرا بر شاد و راه راست دعوت نماید]. 2- آنخدائی که مالکیّت و سلطنت
آسمانها و زمین براي اوست و براي خود فرزندي نگرفته است [چنانکه یهود و نصاري پنداشتهاند] و براي او شریکی در
سلطنت و خلقت نیست [چنانکه ثنویّه پنداشتهاند تا مانع در مراد او یا معاون او در ایجاد باشد] و هر چیز [یعنی موجودي از
موجودات را که نام خلق بر آن اطلاق شود] آفرید [یعنی از مواد مخصوصه بر صور معینه بوجود آورد و قوا و خواص مختلفه
را در آنها مرتب ساخت] و آنرا بحدّ و اندازه لازم او تقدیر فرمود [یعنی آنرا براي آنچه از آن اراده داشت از خصایص و افعال
لائقه بآن مهیّا ساخت و اندازهگیري فرمود]. 3- و [مردمان مشرك] غیر از خداي یکتا خدایانی براي خود اختیار و اتّخاذ
کردهاند [از بتها و غیر آنها] که چیزي خلق نمیکنند و خود آن خدایان جعلی آفریده و ساخته شده دست دیگري هستند و
براي خودشان قادر نیستند که دفع ضرر و زیانی از خود بکنند و یا جلب نفع و سودي براي خود نمایند [چه رسد که زیان
بخش یا سودرسان براي دیگران باشند] و نیز قدرت و استطاعتی ندارند که بمیرانند یا زنده کنند و نه قادراند که بعد از مردن
کسیرا زنده کنند و ببعث و نشور آورند [بنابرین چگونه اشیاء یا کسانیرا که بر یکی از اینکه امور توانائی ندارند میپرستند و
عبادت پروردگار خودشان را که مالک و قادر بر تمام اینهاست وا میگذارند]. 4- و [اشخاصی مانند نضر بن الحارث و عبد
اللّه بن امیه و نوفل بن خویلد [ صفحه 217 ] و پیروان آنها] که کفر آوردند گفتند که اینکه قرآن جز دروغی [که محمّد صلّی
اللّه علیه و آله] افتراء زده [و از پیش خود ساخته] نیست و اشخاص دیگري [مانند عداس مولی حویطب بن عبد العزّي و یسار
غلام علاء بن الحضرمی و حبر مولی عامر که از أهل کتاب بودند و یا یهودان] او را بر آوردن [اینکه قرآن] کمک و اعانت
کردهاند حقّا که اینکه کافران کردار ظالمانهاي کردند و گفتار دروغ و بیاساسی گفتند [که قرآن را از جانب خدا نپنداشتند و
رسولخدا را بآنچه از آن بري بود نسبت دادند]. 5- و گفتند [اینکه قرآن] افسانهها و خرافات پیشینیان است [که در کتب قدیمه
مسطور شده است] و [محمّد] آنرا استنساخ و رونویس کرده است و در اوّل هر بامداد و اوّل هر شب بر او املاء میشود [تا حفظ
کند و نسخهبرداري کند و براي مردم بگوید- و اینکه تناقضی است که در کلام آنهاست که اوّل گفتند افترائی است که از
خود ساخته، بعد گفتند که دیگران باو کمک کردهاند بعد گفتند غیر ساخته و باو املاء کرده است و بالاخره گفتند او نوشته
است و حال آنکه علم داشتند او خطی ندارد و نوشتن نمیتواند]. 6- بگو [ یا محمّد در تکذیب گفتار آنها] قرآن را کسی فرو
فرستاده است که باسرار و خفیات مکنونه در آسمانها و زمین داناست [و فصاحت آن شما را از آوردن مانندش عاجز کرده
است و حاوي اخبار آینده و مغیبات مکنونه است که جز عالم باسرار کسی از آن آگاه نیست با اینکه وصف چگونه میگوئید
افسانه پیشینیان است] همانا خداوند آمرزنده مهربان است [و تعجیل در عذاب و عقوبت شما نمیکند بلکه بوسیله ارسال رسول
و اتمام حجت و قطع معذرت بشما انعام و احسان میفرماید]. 7- [و از مقالات دیگر اینکه کفّار آنکه] گویند اینکه چه رسولی
است که [مانند ما] خوراك میکند و غذا میخورد [و در طلب معاش مانند ما] در [ صفحه 218 ] بازارها راه میرود و حرکت
میکند. چرا با او فرشتهاي فرود نمیآید تا معین و کمک او باشد و با او خلق را از عذاب بترساند. 8- یا چرا از آسمان گنج و
مالی براي او نمیافتد [که از طلب معاش بینیاز شود] یا چرا براي او بوستانی نیست که از میوههاي آن بخورد [و بما بخوراند].
[و اینکه مشرکین بمؤمنین] گویند شما پیروي نمیکنید مگر مرد جادو شدهاي را [که فریب خورده و عقلش مغلوب گردیده
است]. 9- نگاه کن [اي محمّد صلّی اللّه علیه و آله] اینکه کافران چه مثلهائی براي تو میزنند [و چه اقاویل باطلهاي در باره تو
میگویند گاهی مسحورت میخوانند و زمانی نادار و فقیرت مینامند و گاهی ترا بتنهائی صالح از براي قیام بامور نمیدانند و
طالبند که ملکی ترا در رسالت معاونت نماید] بنابرین [اینکه بدبختان] گمراه شدهاند و راه صواب و طریق حق را گم کردهاند
و قدرت و استطاعت یافتن راه حقیقت راه ندارند [ یا قدرت بر پیدا کردن راهی براي ابطال امر تو ندارند]. 10 - مقدّس و
مبارك است آنخدائی که اگر مشیئتش تعلق بگیرد بهتر از اینکه [یعنی بهتر از آنچه اینان از تو متوقعند] براي تو مهیا میکند و
[آنچه بهتر باشد] بهشتهائی است که از زیر درختها و عمارات آنها نهرهاي آب جاري است [و در نزاهت و خوبی اثمار از
آنچه تصوّر شود برتر است] و در هر بهشتی براي تو کاخهائی برپا کند [که مانند آن در فکر کسی متصور نیست]. کاشفی
گوید: مذکور است که چون مالداران قریش حضرت رسالت را بفقر و فاقه سرزنش کردند رضوانی که آراینده روضات
جنات است با اینکه آیت نازل شد و درجی از نور پیش حضرت نهاد و گفت پروردگار تو میفرماید که مفاتح خزائن دنیا در
اینجاست آنرا بدست تصرف تو میدهم بیآنکه از کرامت و نعمتی که نامزد تو [ صفحه 219 ] کردهایم در آخرت مقدار پر
پشهاي کم گردد حضرت فرمود اي رضوان مرا بدینها حاجت نیست فقر را دوستتر میدارم و میخواهم که بنده صبور و شکور
باشم رضوان گفت [اصبت].
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 11 تا 20
اشاره
بَل کَذَّبُوا بِالسّاعَۀِ وَ أَعتَدنا لِمَن کَذَّبَ بِالسّاعَۀِ سَعِیراً [ 11 ] إِذا رَأَتهُم مِن مَکانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً [ 12 ] وَ إِذا أُلقُوا مِنها
مَکاناً ضَ یِّقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوا هُنالِکَ ثُبُوراً [ 13 ] لا تَدعُوا الیَومَ ثُبُوراً واحِ داً وَ ادعُوا ثُبُوراً کَثِیراً [ 14 ] قُل أَ ذلِکَ خَیرٌ أَم جَنَّۀُ الخُلدِ
422 لَهُم فِیها ما یَشاؤُنَ خالِدِینَ کانَ عَلی رَبِّکَ وَعداً مَسؤُلًا [ 16 ] وَ - الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ کانَت لَهُم جَزاءً وَ مَصِیراً [ 15 ] -قرآن- 1
یَومَ یَحشُرُهُم وَ ما یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَقُولُ أَ أَنتُم أَضلَلتُم عِبادِي هؤُلاءِ أَم هُم ضَلُّوا السَّبِیلَ [ 17 ] قالُوا سُبحانَکَ ما کانَ یَنبَغِی
لَنا أَن نَتَّخِ ذَ مِن دُونِکَ مِن أَولِیاءَ وَ لکِن مَتَّعتَهُم وَ آباءَهُم حَتّی نَسُوا الذِّکرَ وَ کانُوا قَوماً بُوراً [ 18 ] فَقَد کَذَّبُوکُم بِما تَقُولُونَ فَما
تَستَطِیعُونَ صَ رفاً وَ لا نَصراً وَ مَن یَظلِم مِنکُم نُذِقهُ عَذاباً کَبِیراً [ 19 ] وَ ما أَرسَلنا قَبلَکَ مِنَ المُرسَلِینَ إِلاّ إِنَّهُم لَیَأکُلُونَ الطَّعامَ وَ
اي « بِالسّاعَۀِ » [ 726 [ صفحه 220 - یَمشُونَ فِی الَأسواقِ وَ جَعَلنا بَع َ ض کُم لِبَعضٍ فِتنَۀً أَ تَصبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً [ 20 ] -قرآن- 1
الزفیر « زَفِیراً » اي نارا متأجّجه سعرت النّار فتسعرت اي اوقدتها فتوقّدت « سَعِیراً » اي و هیّأنا من العتاد و هو الاداة « وَ أَعتَدنا » بالقیامۀ
اي ویلا و هلاکا « ثُبُوراً » اي قرنت أیدیهم الی أعناقهم بالسلاسل « مُقَرَّنِینَ » هو النفس الخارج من جوف الانسان ضدّ الشهیق
اي ابتلاء. - « فِتنَۀً » اي دفعا و قیل حیلۀ « صَرفاً » اي هالکین یستوي فیه الواحد و الجمع و قیل هو جمع بائر « بُوراً » اي مالا « مَصِ یراً »
318 -قرآن- - 290 -قرآن- 308 - 236 -قرآن- 280 - 162 -قرآن- 221 - 91 -قرآن- 152 - 41 -قرآن- 81 - 14 -قرآن- 28 - قرآن- 1
11 - [فقط اینکه کفّار تکذیب ترا نمیکنند] بلکه تکذیب روز رستاخیز را هم 441- 409 -قرآن- 432 - -336-328 قرآن- 401
میکنند [و اقرار ببعث و نشور و ثواب و عقاب هم ندارند] و حال آنکه ما براي کسی که قیامت را دروغ بپندارد آتش سوزانی
مهیّا ساختهایم. 12 - [آتشی که] چون از مکان دور [مسیر یک سال یا صد سال راه] آنها را ببیند صداي شدّت غلیان و شدت
التهاب آنرا میشنوند. 13 - و هنگامیکه از آتش در مکان تنگی انداخته شوند [چنان کار بر آنها تنگ شود مانند میخی که در
دیوار کوبیده شود] و در آن تنگنا دستهاشان بگردنها غل گردد [ یا با شیاطین بیک غل بسته شوند] و در آنحال صدا بواویلا و
وا هلاکا بردارند [و هلاك بخواهند و مرگ نباشد]. 14 - [و فرشتگان بآنها جواب داده گویند] یکبار واویلا مگوئید بلکه بسیار
واویلا بگوئید [و اینکه بحال شما سودي نخواهد داشت]. 15 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] آیا اینکه [یعنی آنچه در
باب عذاب آتش بیان [ صفحه 221 ] کردیم] بهتر است یا بهشت جاویدانی که بپرهیزکاران وعده شده است [و اینکه بهشت]
جزا و پاداش اعمال آنهاست و مرجع و محل استقرار و قرارگاه براي آنهاست. 16 - در آن بهشت براي آنان هرچه بخواهند [و
هر چه از منافع و لذّات اشتهاي آنها طلب کند] بطور جاوید و فنا ناپذیر مهیّاست و بر پروردگار تست که اینکه وعده مورد
خواهش و درخواست آنها را بآنان پاداش دهد و وفا کند. 17 - [و بیاد آنها بیاور] روزي را که با کفّار، آنچه را که بغیر از خدا
[از بتها و فرشتگان یا عزیر و عیسی] میپرستیدند در آنروز جمع کنیم [و بیکجا گردآوریم] و پس از آن خداوند [باین معبودها
و خدایان جعلی] بگوید آیا شماها اینکه بندگان مرا گمراه کردید یا خودشان [راه بهشت و نجات و سعادت را] گم کردند [و
بیراهه رفتند]. 18 - [معبودها از ملائکه و آدمیان یا بتها که خدا بآنها جان و زبان میدهد [گویند [بار الها] تو منزّهی [از شریک
و از اینکه معبودي سواي تو باشد] ما را نمیرسد که جز تو دوست و مولائی اختیار کنیم [یعنی ما را حق آن نیست که احدي را
امر کنیم که ما را بپرستد و ترا نپرستد و اگر چنین امري میکردیم آنها را دوست خود میدانستیم و حال آنکه ما کسی را که
بتو کافر شود دوست نمیداریم و با دشمنان تو دوست نیستیم]. و لکن تو بآنها و پدرانشان [پس از مرگ پیمبران] طول عمر
دادي و از اموال و اولاد بهرهمندشان ساختی تا آنکه ذکر تو یعنی کتب منزل بر پیمبران را از یاد بردند و مردمی شدند هالک
و فاسد و کاسد [یعنی تبهکار و از مبدء و معاد بیخبر]. 19 - بنابرین [اي مشرکین] معبودهاي شما تکذیب گفتار شما را میکنند
[که میگوئید آنها خدایان و شرکاء خدا هستند و آنان از شما بیزاري میجویند] و شما هم قدرت نخواهید داشت که عذاب را
[ از خود برگردانید یا بمنع عذاب یار و یاوري براي خود بیابید و کسی که از شما مشرکین [بشرك و ارتکاب [ صفحه 222
گناهان] بخود ستم کند عذاب شدید و بزرگی باو خواهیم چشانید. 20 - [اي محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] ما رسولانی
پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه آنها هم غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند [و در طلب معاش بودند] و ما اي مردم
پارهاي از شما را سبب آزمایش پاره دیگر قرار دادهایم [فقیر را بغنی میآزمائیم که بگوید اگر خدا میخواست مرا هم مثل او
غنی میکرد و کور به بینا بگوید اگر خدا میخواست مرا هم بینا مینمود و همچنین بیمار به سالم و فقراء مؤمنین را بمسخره
کنندگان قریش آزمایش میکنیم که میگویند اینکه گروه پیروان محمّد را بنگرید که همگی غلامان ما و مردمان پست و
بینواي ما هستند] آیا [اي گروه فقراء و بینوایان بر اینکه آزار و استهزاء] شکیبا هستید! [و بدان که] پروردگار تو بیناست [بحال
کسی که صبر کند یا جزع نماید و شکیبا نباشد].
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 21 تا 30
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ لا یَرجُونَ لِقاءَنا لَو لا أُنزِلَ عَلَینَا المَلائِکَ ۀُ أَو نَري رَبَّنا لَقَدِ استَکبَرُوا فِی أَنفُسِهِم وَ عَتَوا عُتُ  وا کَبِیراً [ 21 ] یَومَ یَرَونَ
[ المَلائِکَ ۀَ لا بُشري یَومَئِذٍ لِلمُجرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجراً مَحجُوراً [ 22 ] وَ قَدِمنا إِلی ما عَمِلُوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلناهُ هَباءً مَنثُوراً [ 23
500- أَصحابُ الجَنَّۀِ یَومَئِذٍ خَیرٌ مُستَقَ  را وَ أَحسَنُ مَقِیلًا [ 24 ] وَ یَومَ تَشَ قَّقُ السَّماءُ بِالغَمامِ وَ نُزِّلَ المَلائِکَ ۀُ تَنزِیلًا [ 25 ] -قرآن- 1
المُلکُ یَومَئِذٍ الحَقُّ لِلرَّحمنِ وَ کانَ یَوماً عَلَی الکافِرِینَ عَسِیراً [ 26 ] وَ یَومَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیهِ یَقُولُ یا لَیتَنِی اتَّخَ ذتُ مَعَ
الرَّسُولِ سَبِیلًا [ 27 ] یا وَیلَتی لَیتَنِی لَم أَتَّخِذ فُلاناً خَلِیلًا [ 28 ] لَقَد أَضَ لَّنِی عَنِ الذِّکرِ بَعدَ إِذ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیطانُ لِلإِنسانِ خَذُولًا
اي لا یأملون و « لا یَرجُونَ » [ 443 [ صفحه 223 - إِّنَّ قَومِی اتَّخَ ذُوا هذَا القُرآنَ مَهجُوراً [ 30 ] -قرآن- 1
ِ
29 ] وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَب ]
قیل معناه لا یخافون و هی لغۀ تهامۀ و هذیل یضعون الرجاء موضع الخوف إذا کان معه جحد لأنّ من رجا شیئا خاف فوته فانّه
اي و تجاوزوا الحدّ فی الظلم. عتا « وَ عَتَوا » إذا لم یخف کان یقینا و من خاف شیئا رجا الخلاص منه فوضع أحدهما موضع الاخر
هو « هَباءً » اصل الحجر الضیق و سمّی الحرام حجرا لضیقه بالنهی عنه « حِجراً » یعتو عتوا اي تجبّر و تجاوز الحدود فی العصیان
اي مکانا یأوي إلیه وقت « مَقِیلًا » اي مکانا یسقر فیه « مُستَقَ  را » اي مبعث را یعنی پراکنده « مَنثُوراً » غبار یري فی شعاع الشّمس
اي کثیر الخذل لغیره- « خَذُولًا » اي یا هلاکی و الویل العذاب و الهلاك « یا وَیلَتی » اي تتشقق « تَشَ قَّقُ » الظهیرة للاستراحۀ و النوم
479 -قرآن- - 433 -قرآن- 468 - 365 -قرآن- 425 - 270 -قرآن- 357 - 15 -قرآن- 259 - خذله اي ترك نصرته و لم یعنه. -قرآن- 1
704- 648 -قرآن- 694 - 623 -قرآن- 635 - 556 -قرآن- 611 - -524-511 قرآن- 546
تفسیر معانی:
اشاره
-21 و آنانکه آرزومند و متوقع برگشت بسوي ما نیستند [یعنی منکر بعث و حشر و حساب و جزاء میباشند یا از دیدن عذاب ما
نمیترسند] گویند چرا فرشتگان بر ما نازل نمیشوند [تا بما خبر دهند که محمّد صلّی اللّه علیه و آله پیامبر است [ یا چرا
پروردگار خودمان را نمیبینیم [که ما را بنبوّت او خبر دهد یا بما امر کند که او را تصدیق و پیروي کنیم] بخدا قسم حقّا اینکه
کافران [که [ صفحه 224 ] چنین میگویند] خودشان را خیلی بزرگ شمرده و تکبّر و تجبّر ظاهر کردهاند [که بغیر حق انتظاري
دارند که انبیاء هم چنین انتظاري نداشتند و دیدن خدا را متوقع نبودند با اینکه آنها نفوس کامله طیبهاي بودند و اینان نفوس
ناقصه خبیثهاي بیش نیستند] و بسی از حد خارج شده و سرکشی و طغیان را از حدّ گذرانیدهاند. 22 - [اینان که طالب دیدار
فرشتگان در دنیا هستند] روز [قیامت] فرشتگان را میبینند [و بجاي اینکه از دیدن ملائکه آنها را خوش آید و بآنها مژده دهند]
براي مجرمین و کسانی که نافرمانی خدا و رسول کردهاند آنروز مژده و بشارتی نیست [و مانند دنیا که در موقع ترس از کسی
میگفتند حجرا محجورا بفرشتگان میگویند] حجرا محجورا یعنی حرمت ما را بدارید و از آزار ما دست بکشید. صاحب
تفسیر روح البیان گوید: [در زاد آورده که چون کفّار در شهر حرام کسیرا دیدندي که از او ترسیدندي میگفتند که حجرا
محجورا و مقصودشان اینکه بود که ماه حرام را باو یاد آور شوند تا از شرّ او ایمن شوند، اینجا نیز خیال بستند که مگر بدین
کلمه از شدّت هول قیامت خلاصی خواهند یافت انتهی] [در سایر تفاسیر نیز بهمین مضمون ذکر شده است] و بقولی اینکه
گفتار از ملائکه است که در آنروز گویند حرام محرّم است که داخل بهشت شود مگر کسی که گفته باشد [لا إله إلّا اللّه] و
اینکه قول عطا از إبن عباس است. 23 - و رو میکنیم ما باعمالی که آنها در دنیا کردهاند [از قبیل صله رحم و فریاد رسی
بینوایان و مهمان نوازي و رها کردن اسیر و اکرام یتیم و امثال آنها که اگر با ایمان و براي رضاي خدا کرده بودند بثواب آن
نایل میشدند و چون براي تقرب باصنام یا براي ریا کردهاند سودي بحال آنها ندارد] و آن عمل را مانند ذرات گرد و غبار
24 - بهشتیان [یعنی مؤمنان] را در اینکه [ پراکنده و مهدور خواهیم ساخت [و بطلان آنها را هویدا خواهیم نمود]. [ صفحه 225
روز [یعنی روز قیامت] بهترین قرارگاه و خوبترین آرامگاه است. 25 - روزي که آسمان با ابرش شکافته شود و فرشتگان فرود
آیند فرود آمدن عجیبی. [چنان که إبن عباس رض گوید: آسمان دنیا شکافته شود و اهل آن که بیشتر از جن و انس اهل
زمین هستند فرود آیند سپس آسمان دوم شکافته شود و اهل آن که بیشتر از اهل آسمان دنیا و اهل زمین هستند فرود آیند
همچنین تا آسمان هفتم و اهل هر آسمانی بر أهل آسمانهاي قبلی فزونی خواهند داشت]. 26 - در اینکه روز [یعنی روز
رستاخیز] مالکیت و سلطنت حقیقی براي خداي رحمان است [زیرا سلطنت همه پادشاهان زایل میگردد و حکومت حقّه
واقعی مختص ذات مقدّس کبریائی او خواهد بود. و گفتهاند که ملک بر سه نوع است ملک عظمت که مختص خداي تعالی
است و ملک دیانت که خدا بهر کس خواهد دهد و ملک جبریّت که بندگان خدا بقهر و غلبه بدست آورند] و روزي است
[آنروز] که بر کافران بسی دشوار و سخت است [و اینکه مژدهاي است براي مؤمنان که شدت و سختی را بکافران تخصیص
داده است]. 27 - و روزي است [آنروز] که ستمکار [از روي تأسّف و ندامت] دستهاي خود را بدندان میگزد و میگوید اي
کاش پیروي محمّد صلّی اللّه علیه و آله میکردم و با او راهی بسوي هدایت میگرفتم. [عطا گفته است که ظالم در آنروز
دستهاي خود را تا مرفق میخورد و دوباره میروید و لا یزال اینکه کار اوست و چون روئیده شود باز از پشیمانی آنچه از دست
داده است دوباره میخورد]. 28 - [و گوید] اي واي بر من کاش فلان را [یعنی شیطان و هر گمراه کنندهاي را] بدوستی اختیار
29 - بخدا قسم حقّا که او مرا گمراه کرد و از توجّه بقرآنی که با رسول خدا براي من آمد مرا [ نمیکردم. [ صفحه 226
بازداشت. بلی شیطان براي انسانی که [پیروي او را کند] بسیار نگونسار کننده است [در آخرت از او بیزاري میجوید و او را
تسلیم هلاك میکند و قادر بنصرتی براي او نیست]. 30 - و [در آنروز] رسول خدا [زبان بشکایت گشوده] گوید اي
پروردگار من قوم من اینکه قرآن را متروك و مهجور گذاشتند و او را رها کردند [و مرا تکذیب کردند و قرآن را نشنیدند و
در آن تفهّم و تفقّه ننمودند]. از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که هر کس قرآن را بیاموزد و آن را
یا ربّ » برگردن خود بیاویزد و بآن نظر نکند و بآن عمل ننماید روز قیامت آن قرآن باو آویخته بیاید و قرآن عرض کند
مثنوي: حق ذات پاك اللّه الصمد || که بود به .« العالمین اینکه بنده تو مرا متروك و مهجور گذاشت بین من و او حکم فرما
مار بد از یار بد مار بد جانی ستاند از سلیم || یار بد آرد سوي نار مقیم از قرین بیقول و گفتگوي او || خو بدزدد دل نهان
از خوي او چون تو در قرآن حق بگریختی || با روان انبیا آویختی هست قرآن حالهاي انبیا || ماهیان بحر پاك کبریا شاهنامه
یا کلیکه پیش تو || همچنان باشد که قرآن از عتو فرق آنکس باشد از حق و مجاز || که کند کحل عنایت چشم باز ورنه
مشک و پشک پیش اخشمی || هر دو یکسانست چون نبود شمی خویشتن مشغول کردن از ملال || باشدش قصد کلام ذو
الجلال کاتش وسواس را و غصه را || زان سخن بنشاند و سازد دوا [ صفحه 227 ] و فی الحدیث: انّ هذه القلوب لتصدأ کما
یصدأ الحدید قیل و ما جلاؤها قال تلاوة القرآن و ذکر اللّه.
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 31 تا 40
اشاره
عَّدُ  وا مِنَ المُجرِمِینَ وَ کَفی بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصِ یراً [ 31 ] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَو لا نُزِّلَ عَلَیهِ القُرآنُ جُملَۀً
ٍ
نَّبِی
ِ
وَ کَذلِکَ جَعَلنا لِکُل
وَّ أَحسَنَ تَفسِیراً [ 33 ] الَّذِینَ یُحشَرُونَ
ِ
واحِ دَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلناهُ تَرتِیلًا [ 32 ] وَ لا یَأتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلاّ جِئناكَ بِالحَق
- [ عَلی وُجُوهِهِم إِلی جَهَنَّمَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ سَبِیلًا [ 34 ] وَ لَقَد آتَینا مُوسَی الکِتابَ وَ جَعَلنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِیراً [ 35
533 فَقُلنَا اذهَبا إِلَی القَومِ الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا فَدَمَّرناهُم تَدمِیراً [ 36 ] وَ قَومَ نُوحٍ لَمّا کَ ذَّبُوا الرُّسُلَ أَغرَقناهُم وَ جَعَلناهُم - قرآن- 1
وَّ قُرُوناً بَینَ ذلِکَ کَ ثِیراً [ 38 ] وَ کُ  لا ضَ رَبنا لَهُ
ِ
لِلنّاسِ آیَۀً وَ أَعتَدنا لِلظّالِمِینَ عَذاباً أَلِیماً [ 37 ] وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصحابَ الرَّس
- [ الَأمثالَ وَ کُ  لا تَبَّرنا تَتبِیراً [ 39 ] وَ لَقَد أَتَوا عَلَی القَریَۀِ الَّتِی أُمطِرَت مَطَرَ السَّوءِ أَ فَلَم یَکُونُوا یَرَونَها بَل کانُوا لا یَرجُونَ نُشُوراً [ 40
اي باستشکال یعتبر مثلا فی « وَ لا یَأتُونَکَ بِمَثَلٍ » اي و قرأناه علیک شیئا فشیئا علی تؤدة « وَ رَتَّلناهُ » [ 517 [ صفحه 228 - قرآن- 1
التدمیر الاهلاك بامر عجیب « تَدمِیراً » اي معینا و مقویا و الأزر القوّة « وَزِیراً » اي أشرّ « شَرٌّ » البطلان یریدون به القدح فی نبوّتک
- یعنی سدوم عظمی قري قوم لوط. -قرآن- 1 «... القَریَۀِ الَّتِی » اي اهلکنا. تبر یتبر تبرا اي هلک « تَبَّرنا » اّلبئر غیر المطویّه
ِ
« الرَّس »
367- 307 -قرآن- 343 - 274 -قرآن- 297 - 234 -قرآن- 263 - 189 -قرآن- 223 - 169 -قرآن- 179 - 89 -قرآن- 162 - -17 قرآن- 60
تفسیر معانی:
اشاره
-31 و همچنانکه [براي تو از مشرکین قومت دشمنانی از نافرمانان قرار دادهایم] براي هر پیمبري [از پیمبران پیشین] هم از
مجرمین و تبهکاران دشمنی مقرّر داشتیم. [و در مقابل اینکه دشمنان] پروردگار تو براي رهنمائی بحق [ یا هدایت انبیاء به پناه
بردن بحق و چنگ زدن بریسمان او] و یاري کردن آنها از شرّ دشمنان کافی است [پس تو هم از کسی که با تو دشمنی
میکند باك مدار و عنقریب احکام تو به اقطار زمین خواهد رسید وصیت تو تمام دنیا را فراخواهد گرفت]. معنی جعل خدا
دشمن براي پیمبران خود اینست که خداي تعالی بپیمبران امر فرموده است که آنها را بایمان بخدا و ترك دین خود و
پدرانشان که بآن الفت گرفتهاند دعوت کنند و از پرستش بتها دست بردارند و پیمبران بتهاي آنها را مذمت نمایند و اینکه
کارها اسباب عداوت آنان و داعیهاي براي دشمنی آنها خواهد بود پس چون خدا امر باین امور فرموده است پس دشمن براي
آنها جعل فرموده است. 32 - و کافران گفتند چرا قرآن یکجا و دفعۀ واحدة نازل نشده است [چنانکه کتب سه گانه آسمانی
توراة و زبور و انجیل یکمرتبه بر موسی و داود و عیسی علیهم السّلام نازل گردید]. [ما آنرا] اینطور [بتدریج نازل کردیم] تا
قلب ترا تقویت کنیم [و بر بصیرت تو بیفزائیم] [زیرا در صورتی که وحی تازه بتازه برسد و در هر حادثهاي و هر امري که پیش
آید دستور بیاید قلب را قويتر و بصیرت را افزونتر خواهد نمود و بعلاوه علّت اینکه کتب پیشین یکجا بر پیمبران [ صفحه
229 ] سلف نازل شد اینکه بود که آنها هم میخواندند و هم مینوشتند و قرآن مکتوبا بر آنها نازل شد ولی قرآن بر پیمبري امّی
نازل شده است که نه مینویسد و نه میخواند و اینکه نزول تدریجی قرآن فضیلتی است که اختصاص به پیمبر خاتم صلّی اللّه
علیه و آله دارد تا قلب منیرش متخلق باخلاق قرآن گردد و بنور آن تغذیت و بحقایق آن و علوم آن تقویت شود و اینکه فواید
جز بانزال تفریقی صورت نمیگرفت چنانکه اگر آب باران یکجا از آسمان بریزد کشت و زرع به اینکه تربیت نشود و چون
بطور پراکنده ببارد تربیت زراعت بطور مطلوب صورت خواهد گرفت] [و باین علل است] که ما آنرا بتدریج و جمله بجمله و
دفعه بدفعه [بمقتضاي پیش آمد و برحسب حکمت و مصلحت] فرستادیم [و در ظرف بیست و سه سال آنرا باتمام رسانیدیم].
-33 [اینکه کفّار و مشرکان براي باطل ساختن امر تو و مخاصمه با تو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] مثل و مانندي براي اشکال
تراشی نمیآورند مگر اینکه ما هم [در مقابل مثل آنها] دلیل حقّی میآوریم [که گفتار و اشکال آنها را پوچ و باطل سازد] و
نیکوتر از ایراد آنها مطلب را تفسیر و بیان کند و موضوع را واضح و مکشوف سازد. 34 - [اینکه کفّار و مشرکین مکّه که
گویند محمّد و اصحابش بدترین خلق خدایند] کسانی هستند [که در روز رستاخیز] برو و صورت محشور میشوند و بسوي
جهنّم رهسپار میگردند. خود اینکه جماعتند که مکان و منزلشان در قیامت بدتر از [تمام خلق خداست] و دین و طریقهشان
گمراهتر است. حدیث: [أنس روایت کرده است که مردي عرض کرد یا نبی اللّه چگونه کافر روز قیامت بر صورت راه میرود
فرمود آنکس که بر دو پا راه میبرد قادر است که بر صورت راه ببرد. 35 - و بتحقیق ما بموسی کتاب [توراة] عطا کردیم و با او
36 - و بآندو گفتیم که بسوي قومی بروید که آیات [ برادرش هارون را معین و یاور و کمک کار او قرار دادیم. [ صفحه 230
ما را تکذیب نمودهاند [یعنی فرعون و قبطیان و آنها رفتند و دعوت نمودند ولی فرعونیان نپذیرفتند و منکر نبوّت آندو شدند]
ما هم آنها را هلاك کردیم هلاك کردن عجیبی. 37 - و چون قوم نوح تکذیب پیمبران را کردند ما هم [آنانرا بطوفان یعنی
آبی که از آسمان ریخت و از زمین جوشید] غرق نمودیم و آنها را آیت یعنی اسباب پند و عبرت مردم قرار دادیم و براي
ستمکاران [علاوه بر عذاب دنیوي در آخرت] دردناکی مهیّا ساختهایم. 38 - و [همچنین] قوم عاد و ثمود و یاران رسّ را [که
قومی بودهاند در یمامه یا انطاکیه و پیمبر خود را در چاه افکنده و کشتند و بروایت امام صادق علیه السّلام زنان آنها سحّاقه
بودند] و طوایف و اقوامی بسیار در فاصله بین [قوم نوح و عاد و عاد و ثمود و ثمود تا اصحاب رس] را هلاك ساختیم. 39 - و
براي تمام اینکه امم ما مثل زدیم و نمونه گفتیم [یعنی بیان کردیم که اگر ایمان نیاورند مانند دیگران دچار عذاب خواهند شد
ولی همگی تکذیب کردند و منکر انبیاء شدند] ما هم همگی را در هم شکستیم و هلاك کردیم هلاك کردنی در ازاي
تکذیبشان. 40 - و [اینکه مشرکین مکّه] محقّقا [در مسافرتهاي خودشان براي تجارت بشام بر شهر سدوم از شهرهاي قوم لوط]
عبور کرده و بر قریه یعنی شهري که بر آن باران بد [یعنی سنگ] باریده شد گذشتهاند. آیا آنرا در اسفار خود ندیدهاند! [تا از
آن بترسند و عبرت بگیرند] بلکه [آنرا دیدهاند و عبرت نگرفتهاند زیرا آنها] از بعث و نشور نمیترسند و آرزومند و منتظر ثواب
نیستند و ایمان بنشائه بعدي ندارند. در مثنوي گوید: فضل مردان بر زن اي حالی پرست || زان بود که مرد پایانبینتر است
مرد کاندر عاقبت بینی خم است || او ز اهل عاقبت از زن کم است [ صفحه 231 ] از جهان دو بانگ میآید بضدّ || تا کدامین
را تو باشی مستعدّ آن یکی بانگش نشور اتقیاء || و آن یکی بانگش فریب اشقیاء آن یکی بانگ اینکه اینک حاضرم ||
بانگ دیگر بنگر اندر آخرم من شکوفه خارم اي فخر کبار || گل بریزد من بماتم شاخ خار بانک اشکوفهاش که اینک گل
فروش || بانگ خار او که سوي ما مکوش اي خنک آنکو ز اوّل آن شنید || کش عقول و مسمع مردان شنید
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 41 تا 50
اشاره
وَ إِذا رَأَوكَ إِن یَتَّخِ ذُونَکَ إِلاّ هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللّهُ رَسُولًا [ 41 ] إِن کادَ لَیُضِ لُّنا عَن آلِهَتِنا لَو لا أَن صَبَرنا عَلَیها وَ سَوفَ
یَعلَمُونَ حِینَ یَرَونَ العَذابَ مَن أَضَلُّ سَبِیلًا [ 42 ] أَ رَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنتَ تَکُونُ عَلَیهِ وَکِیلًا [ 43 ] أَم تَحسَبُ أَنَّ أَکثَرَهُم
یَسمَعُونَ أَو یَعقِلُونَ إِن هُم إِلاّ کَالَأنعامِ بَل هُم أَضَلُّ سَبِیلًا [ 44 ] أَ لَم تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَو شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِناً ثُمَّ جَعَلنَا
582 ثُمَّ قَبَضناهُ إِلَینا قَبضاً یَسِیراً [ 46 ] وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِباساً وَ النَّومَ سُباتاً وَ جَعَلَ - الشَّمسَ عَلَیهِ دَلِیلًا [ 45 ] -قرآن- 1
النَّهارَ نُشُوراً [ 47 ] وَ هُوَ الَّذِي أَرسَلَ الرِّیاحَ بُشراً بَینَ یَدَي رَحمَتِهِ وَ أَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً [ 48 ] لِنُحیِیَ بِهِ بَلدَةً مَیتاً وَ نُسقِیَهُ
[ 457 [ صفحه 232 - مِمّا خَلَقنا أَنعاماً وَ أَناسِیَّ کَثِیراً [ 49 ] وَ لَقَد صَ رَّفناهُ بَینَهُم لِیَذَّکَّرُوا فَأَبی أَکثَرُ النّاسِ إِلاّ کُفُوراً [ 50 ] -قرآن- 1
إن مخفّفۀ من الثقیلۀ اي انّه کاد « إِن کادَ » إن نافیۀ اي ما یتّخذونک إلّا موضع هزو اي یستهزئون بک « إِن یَتَّخِ ذُونَکَ إِلّا هُزُواً »
اي متولّیا « وَکِیلًا » الهوي هو میل النفس إلی الشهوة و کل ما تمیل إلیه من الاباطیل یقال له هوي جمعه اهواء « هَواهُ » اي قارب
مَدَّ » البهائم جمع نعم و تطلق الانعام علی الابل و البقر و الغنم و لا تسمی انعاما الّا إذا کان فیها الابل « کَالَأنعامِ » امره و مدافعا عنه
اي ثم ازلناه. فانه لما عبّر عن مدّه بالبسط عبر عن ازالته بالقبض الّذي هو بمعنی « ثُمَّ قَبَضناهُ إِلَینا » اي ثابتا « ساکِناً » اي بسطه « الظِّلَّ
اي ذا نشور « نُشُوراً » شبّه ظلام اللیل باللباس فی ستره « لِباساً » اي راحۀ للابدان بقطع المشاغل و اصل السبت القطع « سُباتاً » الکفّ
اي کفرا. - « کُفُوراً » جمع بشیر و هو مخفف عن بشر اناسیّ جمع ناس و انسان و انسی مثل کرسی و کراسی « بُشراً » اي انتشار
-486- 466 -قرآن- 477 - 331 -قرآن- 449 - 284 -قرآن- 317 - 170 -قرآن- 274 - 111 -قرآن- 161 - 37 -قرآن- 100 - قرآن- 1
41 - و چون ترا 882- 784 -قرآن- 872 - 752 -قرآن- 776 - 702 -قرآن- 742 - 638 -قرآن- 693 - 524 -قرآن- 629 - قرآن- 497
ببینند و مشاهده کنند [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] جز باستهزاء ترا نمیگیرند [و ترا کوچک شمرده از روي سخریه گویند]
آیا اینکه آنکس است که خداوند براي ما پیامبر برگزیده و فرستاده است! 42 - همانا نزدیک بود [که او با سخنان دلفریب و
دلایلی که بر مدّعاي خود میآورد] ما را گمراه کند و اگر ما بر دعوت او صبر کنیم [و پافشاري بر عبادت بتها نکنیم] ما را از
پرستش خدایان خودمان منصرف کرده و بازدارد. اینان موقعی که عذاب خدائی را مشاهده کنند بزودي خواهند دانست که
43 - آیا دیدي کسیرا که میل نفسانی خود را معبود خود ساخته [و از روي [ کدامین طرف گمراهتر بوده است. [ صفحه 233
جهل آنچه را میلش باشد میپرستد]! آیا تو میتوانی نگهبان چنین کس باشی [و او را از پیروي هواي نفس باز داري و چون تدبّر
و تفکّري نداشته باشد او را هدایت نمائی! خیر تو قادر در آن نیستی]. 44 - آیا تو گمان میبري [ یا محمّد] که بیشتر آنها [یعنی
اینمردم نادان هواپرست] [آنچه را تو میگوئی براي فهمیدن] گوش میدهند [ یا آنچه را تو بیان میکنی و براي آنها میخوانی و
در آنچه از معجزات و حجج براي آنان ظاهر میسازي] تعقل میکنند [خیر چنین گمان مبر و چنین مپندار] اینکه اشخاص جز
مانند بهائم و حیوانات چیز دیگري نیستند [که ندا را میشنوند و تعقلی ندارند] بلکه گمراهتر از حیوانات و چارپایانند [زیرا
براي اینها امکان معرفت هست و براي حیوانات نیست و حیوانات بوسیله الهام بسود و زیان خود آشنا هستند و آنچه بزیان
آنهاست نمیکنند و اینها طریق هلاك و نجات را میشناسند و در هلاك خود میکوشند و از راه نجات خود فراري هستند پس
از بهائم گمراهتراند]. آدمیزاده طرفه معجونی است || کز فرشته سرشته و ز حیوان گر کند میل اینکه شود کم از اینکه || ور
رود سوي آن شود به از آن و ملا گوید: در حدیث آمد که خلّاق مجید || خلق عالم را سه گونه آفرید یک گره را جمله
عقل و علم وجود || آن فرشته است و نداند جز سجود نیست اندر عنصرش حرص و هوي || نور مطلق زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهی || همچو حیوان از علف در فربهی او نبیند جز که اصطبل و علف || از شقاوت غافل است و از
شرف اینکه سوم هست آدمیزاد و بشر || نیم از او افرشته و نیمیش خر نیم خر خود مایل سفلی بود || نیم دیگر مایل علوي
بود [ صفحه 234 ] آن دو قسم آسوده از جنگ و خراب || وین بشر با دو مخالف در عذاب وین بشر هم ز امتحان قسمت
شدند || آدمی شکلند و سه امّت شدند یک گره مستغرق مطلق شدست || همچو عیسی با ملک ملحق شدست نقش آدم
لیک معنی جبرئیل || رسته از خشم و هوا و قال و قیل قسم دیگر با خران ملحق شدند || خشم محض و شهوت مطلق شدند
وصف جبریلی در ایشان بود و رفت || تنگ بود آنخانه و آنوصف رفت نام کالانعام کرد آن قوم را || زان که نسبت کو
بیقظه نوم را روح حیوانی ندارد غیر نوم || حسهاي منعکس دارند قوم ماند یک قسم دیگر اندر جهاد || نیم حیوان نیم حیّ
بارشاد روز و شب در جنگ و اندر کشمکش || کرده جانیش آخرش با اولش 45 - [خطاب بپیمبر صلّی اللّه علیه و آله و مراد
سایر مکلّفین] آیا نظر نینداخته و [کار] پروردگارت را ندیدهاي که چگونه [از وقت طلوع فجر تا طلوع آفتاب یا از وقت غروب
تا وقت طلوع آفتاب یا از زوال تا غروب آفتاب] سایه را گسترانیده است و اگر بخواهد و مشیّتش تعلق بگیرد آن سایه را بر
یک منوال ثابت و ساکن و دائم برقرار نگاه میدارد. سپس خورشید را علامت و دلیل آن سایه قرار دادهایم [که اگر خورشید
نباشد سایه و اگر نور نباشد ظلمت شناخته نمیشود و هر چیزي بضدّش شناخته میشود و هر وقت آفتاب بیاید سایه میرود] یا
آفتاب را با سایه دلیل بر وحدانیّت خودمان قرار دادهایم [در صورتی که علی بمعنی مع بوده باشد بنا بقولی]. 46 - و پس از آن
سایه را بعد از بسط کمکم و خورده خورده بسوي خودمان قبض میکنیم و بتدریج زایل میسازیم [و هر قدر آفتاب بالا بیاید از
سایه میکاهیم و هر قدر آفتاب بطرف مغرب رود بر سایه میافزائیم و سایه دفعۀ بغروب شمس زایل نشود بلکه اندك اندك
برطرف میشود تا تاریکی کاملا فراگیرد و از سایه اثري نماند و سایه بغروب شمس بسوي ما آید یعنی بموضعی که امر [
صفحه 235 ] دادهایم برسد]. باز ملا گوید: مرغ بر بالا پران و سایهاش || میدود بر خاك پرّان مرغوش ابلهی صیّاد آن سایه
شود || میدود چندانکه بیمایه شود بیخبر کان عکس آنمرغ هواست || بیخبر که اصل آن سایه کجاست تیر اندازد بسوي
سایه او || ترکشش خالی شود از جست و جو ترکش عمرش تهی شد عمر رفت || از دویدن در شکار سایه تفت سایه یزدان
بود بنده خدا || مرده اینکه عالم و زنده خدا دامن او گیر زوتر بیگمان || تا رهی در دامن آخر زمان کیف مدّ الظلّ نقش
اولیاست || کو دلیل نور خورشید خداست 47 - و اوست آنخدائی که شب را براي شما لباس قرار داد [یعنی همچنان که لباس
ساتر و پوشاننده بدن است تاریکی شب پوشاننده اشیاء است و ما بوسیله آن خود را میپوشانیم و از رنج کارهاي روز در آن
ساکن شده و استراحت میکنیم] و خواب را براي شما راحت ابدان و قطع اعمال قرار داد [و با آنکه روح در بدن است خواب
قطع حرکت آن میکند] و روز را اسباب نشور و بیداري قرار داد [که در آن مردم براي طلب حوائج و رفع نیازمندیها و کسب
معیشت منتشر و پراکنده شوند]. 48 - و اوست آنخدائی که بادها را فرستاد تا پیشاپیش مژده رحمت او یعنی باران را بدهند و
از بالا آب پاکیزهاي فرود آوردیم [که هم خود پاك و هم پاك کننده غیر خود است]. 49 - تا بوسیله آن باران زمین مرده را
زنده کنیم [و خاك خشک بیآب و علف را برویانیم] و از آن آب چارپایان و مواشی را بنوشانیم و آدمیان بسیاري را آب
دهیم. 50 - و حقّا آن باران را در بین خلایق گردش میدهیم [یعنی گاه در [ صفحه 236 ] اینکه قسمت از زمین و گاه در
قسمت دیگر میبارانیم] تا متذکر شوند و تفکّر کنند و بوسیله آن بر قدرت کامله ما استدلال کند و بدانند که غیر ما مستحق
پرستش نیست] ولی با وجود اینکه بسیاري از مردم منکر نعم ما هستند و از تفکّر و تذکّر امتناع دارند و کاري نمیکنند جز
کفران نعمت حق. تو بزن یا ربّنا آب طهور || تا شود اینکه نار عالم جمله نور آب دریا جمله در فرمان تست || آب و آتش
اي خداوند آن تست گر تو خواهی آب و آتش خوش شود || ور نخواهی آب هم آتش شود اینکه طلب از ما هم از ایجاد
تست || رستن از بیداد یا رب داد تست بیطلب تو اینکه طلب ما دادهاي || بیشمار و حدّ عطاها دادهاي
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 51 تا 60
اشاره
قَّریَۀٍ نَذِیراً [ 51 ] فَلا تُطِعِ الکافِرِینَ وَ جاهِدهُم بِهِ جِهاداً کَبِیراً [ 52 ] وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ البَحرَینِ هذا عَذبٌ
ِ
وَ لَو شِئنا لَبَعَثنا فِی کُل
فُراتٌ وَ هذا مِلحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَینَهُما بَرزَخاً وَ حِجراً مَحجُوراً [ 53 ] وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَ باً وَ صِ هراً وَ کانَ
482 وَ ما - رَبُّکَ قَدِیراً [ 54 ] وَ یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لا یَنفَعُهُم وَ لا یَضُ رُّهُم وَ کانَ الکافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهِیراً [ 55 ] -قرآن- 1
اّلَّذِي لا
ِ
أَرسَلناكَ إِلاّ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً [ 56 ] قُل ما أَسئَلُکُم عَلَیهِ مِن أَجرٍ إِلاّ مَن شاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلًا [ 57 ] وَ تَوَکَّل عَلَی الحَی
یَمُوتُ وَ سَبِّح بِحَمدِهِ وَ کَفی بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً [ 58 ] الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الَأرضَ وَ ما بَینَهُما فِی سِتَّۀِ أَیّامٍ ثُمَّ استَوي عَلَی
- [ العَرشِ الرَّحمنُ فَسئَل بِهِ خَبِیراً [ 59 ] وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسجُدُوا لِلرَّحمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحمنُ أَ نَسجُدُ لِما تَأمُرُنا وَ زادَهُم نُفُوراً [ 60
اصل المرج الخلط و امر مریج « مَرَجَ » اي بالقرآن « بِهِ » الانذار الاخبار مع تخویف من العاقبۀ « نَذِیراً » [ 544 [ صفحه 237 - قرآن- 1
الفرات الماء الّذي یکسر « عَذبٌ فُراتٌ » اي مختلط و مرجت الدابۀ و امرجتها اي خلیتها ترعی و مرج البحرین اي خلّی بینهما
اي قسّمه قسمین ذوي نسب اي « نَسَباً وَ صِهراً » البرزخ الحاجز بین الشیئین « بَرزَخاً » الشدید الملوحۀ « أُجاجٌ » العطش لفرط عذوبته
اي و « وَ سَبِّح بِحَمدِهِ » اي نصیرا « ظَهِیراً » ذکور ینسب إلیهم و ذوات صهر اي اناثا یصاهر بهن و المصاهرة فی النکاح المقاربۀ
297 -قرآن- - 271 -قرآن- 287 - 215 -قرآن- 262 - 83 -قرآن- 199 - 60 -قرآن- 74 - 11 -قرآن- 53 - نزهّه مثنیا علیه. -قرآن- 1
508- 474 -قرآن- 485 - -347-328 قرآن- 464
تفسیر معانی:
اشاره
-51 و ما اگر بخواهیم و مشیئتمان تعلّق بگیرد در هر شهر و مجتمعی ترسانندهاي [یعنی پیمبري] برمیانگیزیم و میفرستیم [و
لکن بجهت تعظیم و علوّ مکان تو نبوّت را بتو ختم کردیم و ترا بر کافّه مردمان تا روز قیامت مبعوث ساختیم. یا بقولی
همچنانکه براي هر زمینی بارانی میفرستیم اگر اراده میکردیم براي هر مجتمعی پیامبري میفرستادیم و لکن ما أصلح بحال
بندگان را اراده میکنیم و آنچه براي دین و دنیاي آنها مفیدتر و پرعائدهتر است برمیگزینیم [ صفحه 238 ] و بدینجهت ترا
براي اصلاح حال دین و دنیاي کافّه خلایق برگزیده و فرستادیم] 52 - پس تو نباید اطاعت کافران را کنی [و با آنها مداهنه
نمائی بلکه باید بر دعوت خود و اظهار حق ثابت قدم باشی] و با آنها بوسیله قرآن مجاهده نمائی جهاد تامّ و شدیدي [چنانکه
فرمود رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر]. 53 - و او آنخدائی است [که بقدرت کامله خود] دو دریا را با کمال
نزدیکی آزاد و از یکدیگر جدا ساخت اینکه یک آب شیرین گوارا و اینکه یک آب شور پر نمک و بین آندو حاجب و
حاجز و حدّي [غیر مرئی] قرار داد حرام محرّم و مانع کامل [که آب شور آب شیرین را آلوده و فاسد نسازد]. 54 - و او
آنخدائی است که از آبی انسانرا بیافرید و او را صاحب نسب یعنی اولاد ذکور و صاحب صهر یعنی اولاد اناث قرار داد و
پروردگار تو بر هر چیز که اراده کند تواناست. در تفسیر کلمه صهر مفسّرین اقوالی ذکر کردهاند و از جمله گفتهاند که نسب
آنست که نکاح آن حلال نباشد و صهر آن است که نکاح آن حلال باشد مانند دختر عموها و دختر دائیها. و بقول دیگر
گفتهاند که نسب را هفت نوع است و صهر را پنج نوع که خداوند در آیه حرّمت علیکم امّهاتکم ... الخ ذکر فرموده است و
در سوره نساء بیان آن شده است. و در تفسیر مجمع البیان گوید که إبن سیرین گفته است اینکه آیه در شأن پیغمبر و علیّ بن
أبی طالب صلوات اللّه علیهما نازل شده است که فاطمه علیها السّلام را بعلی علیه السّلام تزویج فرمود که دختر خود را بپسر
عموي خود داد که هم نسب او بود و هم صهر او که دامادش باشد. و نیز در تفسیر روح البیان که از عامّه است مینویسد [قال
[ فی کشف الاسرار] إبن سیرین گفت اینکه آیت در مصطفی علیه السّلام و علی کرّم اللّه وجهه فرود آمد که [ صفحه 239
مصطفی دختر خویش را بزنی بعلی داد علی پسر عمّش بود و شوهر دخترش یعنی هم نسب بود و هم صهر و قصّه تزویج
فاطمه رضی اللّه عنها آنست که مصطفی علیه السّلام روزي در مسجد آمد شاخی ریحان بدست گرفته ... [الی آخر شرحی که
در طی یک صفحه و نیم کتاب خود بقلم آورده است و تفصیل واقعه عقد نکاح حضرت زهرا را بعلی علیهما السّلام که بأمر
حق در آسمان واقع گردید کاملا بیان کرده است]. 55 - اینکه مشرکان چیزهائی را غیر خدا [مانند بتها و غیر آن] پرستش
میکنند که نه سودي بآنها میرساند نه زیانی از آنها دفع میکند و اینکه شخص کافر [یعنی ابا جهل و یا غیر او] بر معصیت و
نافرمانی پروردگار خودش معین و کومک کار شیطان است [زیرا پرستش غیر خدا معاونت و نصرت شیطان است]. 56 - [ یا
محمّد تو باین کفر و عناد مشرکین اهمیّت مده] ما تو را نفرستادیم مگر آنکه مردم را مژده [به بهشت دهی] و [از آتش]
بترسانی بقیه حساب آنها با ماست. 57 - [بآنها] بگو [چرا با اینکه براي شما بصدق و راستگوئی من اقامه دلیل شده است
اطاعت مرا نمیکنید] منکه براي رسالت خودم أجر و مزدي از شما نخواستهام [و هرگز نخواهم خواست] لکن [مانع هم نیستم
که] هر کس خواسته باشد [بانفاق مال خود در طاعت خدا و پیروي رضاي خدا] راهی بسوي پروردگار خود پیش گیرد [یعنی
من براي خود مزدي نمیخواهم لکن از انفاق مال در طلب مرضات خداوند سبحانه هم منع نمیکنم بلکه ترغیب و تحریص
بآنهم مینمایم]. 58 - و تو یا محمّد بر زندهاي که مردنی نیست و فنا ناپذیر است تکیه کن [و کارهاي خود را باو واگذار که هر
چند مدّتی هم بگذرد انتقام ترا خواهد گرفت زیرا او نمیمیرد و انتقام هم از او فوت نمیشود] و در هر حال ثنا خوان خداي
خود باش و حمد و سپاس او گوي و او را تسبیح و تنزیه کن [از آنچه [ صفحه 240 ] شأن او نیست] چه خداوند ترا کافی است
و بس است و او بگناهان بندگانش آگاه و داناست [و حساب آنها را میرسد و جزا میدهد]. 59 - آنخدائی که آسمانها و زمین
را در شش روز [یعنی در شش کون حادث] بیافرید و سپس بر عرش [یعنی تمام ممکنات و ما سوي اللّه] مستولی و مستقر
گشت [اوست خداي] رحمان [که رحمتش بر تمام عالم وجود عامّ است] پس هر چه میخواهی و میطلبی و میپرسی از شخص
خبیر و آگاه بخواه و بطلب و بپرس [و او خداوند تعالی شأنه است که خود بافعال و صفات خویش آگاه است چنانکه در جاي
دیگر فرمود و لا ینبّئک مثل خبیر]. 60 - و زمانی که [باین مشرکین] گفته شود بخداي رحمان سجده کنید [یعنی نماز بگذارید
و در پیشگاه او خضوع کنید] گویند: رحمان چیست [ما او را نمیشناسیم] آیا ما بچیزي سجده کنیم که نمیشناسیم و تو بما أمر
میکنی [و اینکه امر بسجود] نفرت آنها را میافزاید و از ایمان دورتر میسازد.
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 61 تا 70
اشاره
تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِیراً [ 61 ] وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّیلَ وَ النَّهارَ خِلفَۀً لِمَن أَرادَ أَن یَذَّکَّرَ
أَو أَرادَ شُکُوراً [ 62 ] وَ عِبادُ الرَّحمنِ الَّذِینَ یَمشُونَ عَلَی الأَرضِ هَوناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً [ 63 ] وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ
494 إِنَّها ساءَت - لِرَبِّهِم سُجَّداً وَ قِیاماً [ 64 ] وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً [ 65 ] -قرآن- 1
مُستَقَ  را وَ مُقاماً [ 66 ] وَ الَّذِینَ إِذا أَنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَقتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً [ 67 ] وَ الَّذِینَ لا یَدعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا
وَّ لا یَزنُونَ وَ مَن یَفعَل ذلِکَ یَلقَ أَثاماً [ 68 ] یُضاعَف لَهُ العَذابُ یَومَ القِیامَۀِ وَ یَخلُد فِیهِ
ِ
یَقتُلُونَ النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالحَق
- مُهاناً [ 69 ] إِلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِم حَسَ ناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً [ 70 ] -قرآن- 1
جمع برج و اصله القصر العالی البناء و قد اعتبرت للکواکب « بُرُوجاً » اي زاد خیره و نما برّه « تَبارَكَ » [ 546 [ صفحه 241
اي هیّنین او مشیا هیّنا و هو « هَوناً » اي ذوي خلفۀ یخلف کلّ منهما الاخر « خِلفَۀً » هی الشمس را که « سِراجاً » کالمنازل للقمر
اي مکان استقرار « مُستَقَ  را » اي لازما یعنی شرّا دائما و هلاکا لازما « غَراماً » جمع قائم مثل نیام و نائم « قِیاماً » مصدر وصف به
اي وسطا و عدلا سمی به لاستقامۀ الطرفین ککلمۀ سواء لاستوائهما « قَواماً » اي لم یضیّقوا « لَم یَقتُرُوا » اي محلّ اقامۀ « مُقاماً »
- 138 -قرآن- 151 - 49 -قرآن- 129 - 12 -قرآن- 39 - ذلیلا محتقرا [خوار و بیاعتبار]. -قرآن- 1 « مُهاناً » الاثام جزاء الاثم « أَثاماً »
- 431 -قرآن- 449 - 398 -قرآن- 415 - 370 -قرآن- 389 - 314 -قرآن- 357 - 274 -قرآن- 305 - 214 -قرآن- 265 - -168 قرآن- 206
564- 534 -قرآن- 555 - -458 قرآن- 525
تفسیر معانی:
اشاره
-61 بزرگ و کثیر الخیر و البرکات است فیّاضی که در آسمان برجهائی [دوازده گانه] قرار داد و در آن برجها چراغ نورانی
یعنی [ صفحه 242 ] خورشید [و ستارگان] و ماه درخشان را مستقر ساخت. 62 - و اوست آنخدائی که شب و روز را یکی
بدنبال دیگري قرار داد [که اگر عملی ترا در شب فوت شود در روز تدارك کنی و اگر عملی ترا در روز فوت شود در شب
تدارك نمائی] تا هر کس بخواهد و اراده کند متذکر شود و تفکّر کند [که آندو را مدبّر و گرداننده است و روي پرستش
بسوي او آورد] و یا اراده شکر و سپاسگزاري او را نماید [یعنی شکر نعمت او را در شب و روز بگذارد]. و در روح البیان
آورده است که: گفتهاند ایزد تعالی فلک را آفرید و مدّت دو روي آنرا دو قسم گردانید یک قسم از آن شب دیجور نهاد که
اندر آنوقت روي زمین بسان قیر شود و قسم دیگر روز با نور نهار که روي زمین بسان کافور شود از روي اشارت میگوید اي
کسانیکه اندر روشنائی روز دولت آرام دارید ایمن مباشید که شب محنت بر اثر است و اي کسانیکه اندر تاریکی شب محنت
بی آرام بودهاید نومید مباشید که روشنائی روز دولت بدنبال است. اي دل صبور باش و مخور غم که عاقبت || اینکه شام
صبح گردد و اینکه شب سحر شود 63 - و بندگان [واقعی] خداي رحمان [که بر دیگران برتري دارند و مظهر اسم الرحمن
هستند و نسبت بتمام خلق خدا مهربانی و ترحّم دارند و هیچکس را از مهربانی خود فروگذار نمیکنند و نظري بخوبی یا بدي
او ندارند] آن کسانی هستند که بر روي زمین بطمأنینه و سکینه و وقار راه میروند [شرّشان بکسی نمیرسد و متکبّر و متجبّر
نیستند و اسباب تباهکاري نمیباشند بلکه خاضع و فروتن هستند اگر هم از کسی بد ببینند بخوبی تلافی میکنند] و چون طرف
گفتگوي نادانان شوند [و کلمات زشت و ناهمواري از آنها بشنوند در عوض] بآنها با گفتار سلّم و سلامتی جواب میدهند [و
پاسخ نادان را بنادانی نمیدهند بلکه با خوشروئی و سلامت نفس با آنها گفتگو میکنند]. [ صفحه 243 ] اگر گویند زرّاقی و
سالوس || بگو هستم دو صد چندان و میرو و گر از خشم دشنامی دهندت || دعا کن خوشدل و خندان و میرو 64 - و
آنکسانی هستند که در پیشگاه پروردگارشان شب را در نماز بروز میآورند در مواضع سجده بحال سجده و در مواضع قیام
بحال قیامند. 65 - و آنکسانی هستند [که در تمام حالات خدا را میخوانند و] میگویند اي پروردگار عذاب دوزخ را از ما
بازگردان حقّا که عذاب دوزخ عذابی دائم و هلاکی لازم است [و از گنهکار جدا شدنی نیست]. 66 - همانا دوزخ بد قرارگاه
و بد اقامتگاهی است [یعنی با أعمال صالحه و رفتار خوششان باز ترسان از آتشاند و خود را نادم و گناهکار میشمارند و در
خواست دوري از عذاب دارند] طریقت همین است کاهل یقین || نکوکار بودند و تقصیر بین 67 - و آن کسانی هستند که
چون مال خود را خرج میکنند نه زیاده روي میکنند و از حدّ اعتدال تجاوز میکنند و نه کوتاهی و امساك میکنند [که از
آنچه لازم است و در راه حق باید مصرف شود خودداري کنند] [بلکه رفتارشان] بین اسراف و اقتار و در حدّ عدل و وسط
است. از معاذ مروي است که گفت از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله پرسیدم از معنی اینکه آیه فرمود: من اعطی فی غیر حق
فقد اسرف و من منع عن حق فقد قتر. یعنی هر کس بغیر حق بدهد اسراف کرده است و هر کس حق را ندهد اقتار کرده است.
و از حضرت أبو عبد اللّه امام صادق علیه السّلام مروي است که فرمود [قوام] یعنی وسط. و نیز فرمود: چهار کساند که
[ خداوند دعاي آنها را مستجاب نمیکند. [ 1] مردي که در خانه خود بنشیند و دهان خود را باز کند و بگوید [ صفحه 244
پروردگارا بمن روزي بده خداوند باو فرماید آیا بتو امر نکردم که در طلب روزي بکوشی. [ 2] مردي که در باره زنش از خدا
بخواهد که خدایا مرا از شرّ او راحت کن خدا فرماید آیا من امر او را بدست تو واگذار نکردهام. [ 3] مردي که دارائی داشته و
آن را تباه کرده است و گوید خدایا بمن روزي برسان خدا فرماید آیا من ترا امر باقتصاد و میانه روي نکردم. [ 4] مردي که
مال خود را بدون شاهد و مدرك بکسی وام دهد و گوید خدایا حق مرا از او بگیر خدا فرماید آیا من ترا امر بشاهد گرفتن
[در موقع وام دادن] نکردم. 68 - و آنکسانی هستند که معبود دیگري را در پرستش شریک خدا قرار نمیدهند [و حوائج خود
را از غیر خدا نمیخواهند و سود و زیانی از آنها انتظار ندارند و اعمال خود را بسمعه و ریاء مشوب نمیسازند و مطلوب
دیگري غیر خدا طلب نمیکنند و محبوبی جز او دوست ندارند بلکه فقط مطلوبشان خدا و تنها محبوبشان ذات بینیاز
یکتاست. غیر حق را میدهی ره در حریم دل چرا || میکشی بر صفحه هستی خط باطل چرا و نفسی را که خدا کشتن او را
حرام کرده است نمیکشند [یعنی جان مسلمان و هم پیمان با اسلام نزد آنها محترم و قتلش محرم است] مگر نفسی را بکشند
که کشتن او بحق است یعنی بسبب حق او را بکشند [مانند کافر حربی و مرتد و زانی محصن و محصنه یا کسیکه در زمین
فساد کند و شرع حکم بقتل او نموده باشد و بامر شرع قتلش واجب شده باشد] و زنا نمیکنند و هر کس اینکه کارها را بکند
[یعنی مشرك و قاتل و زناکار] جزاي بزهکاري خود را خواهد دید [ یا اگر أثام بمعنی وادي در جهنّم گرفته شود یعنی بآن
69 - و عذاب چنین کسی [که مرتکب آن اعمال شود] در [ وادي خواهد رفت و بنکال أثام گرفتار خواهد شد] [ صفحه 245
روز رستاخیز دو چندان خواهد شد [یعنی عذابش آن بآن فزونی خواهد یافت] و در آن عذابی که استحقاق دارد بحالت ذلت
و خواري و پستی مخلّد و جاوید خواهد ماند. 70 - مگر کسیکه توبه و بازگشت کند [از گناه خود] و ایمان بیاورد [بپروردگار
خود] و بجاي آرد کردار نیکو و شایسته [بین خود و آفریدگار خود] چنین جماعتی را خداي تعالی کردار بدشان را بکردار
نیک تبدیل میفرماید [و تبدیل در دنیا فرمانبري خداست بعد از نافرمانی و یاد خداست پس از فراموشی و کار خیر بعد از کار
شرّ- و یا خداوند قبایح أعمال آنها را در شرك بمحاسن اعمال در اسلام و شرك را بایمان مبدّل میسازد و کشتن مؤمنان را
در شرك بکشتن مشرکین و زنا را بعفت و احصان تبدیل میفرماید- و یا آنکه گناه عبد را پس از توبه و ایمان و عمل صالح
محو میفرماید و بجاي آن حسنه ثبت مینماید] و خداست که هم آمرزنده است [یعنی پوشاننده گناهان عبد است] و هم
رحیم است [که بفضل و رحمت خود بر بندگان انعام و احسان میفرماید]. حدیث: در صحیح از أبی ذر [رض] روایت شده
است که گوید رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود در روز قیامت مردي را میآورند و گفته میشود که گناهان صغیره او را
بر او عرضه کنید و گناهان کبیره را مخفی بدارید و باو گویند تو در فلان روز چنین و چنان کردي او اقرار میکند و منکر
نمیشود و از کبائر ترسان است و سپس گفته میشود بجاي هر کار بدي که کرده حسنهاي باو بدهید او گوید من گناهانی
مرتکب شدهام که در اینجا آنها را نمیبینم. أبی ذر گوید دیدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بخنده آمد بطوریکه دندانهاي
نواجدش نمایان شد و اینکه آیه را [فاولئک ... الخ] تلاوت فرمود. حافظ گوید: دست از مس وجود، چو مردان ره بشوي || تا
[ کیمیاي عشق بیابی و زر شوي [ صفحه 246
[ [سوره الفرقان [ 25 ]: آیات 71 تا 77
اشاره
وَ مَن تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَی اللّهِ مَتاباً [ 71 ] وَ الَّذِینَ لا یَشهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا کِراماً [ 72 ] وَ الَّذِینَ إِذا
ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِم لَم یَخِرُّوا عَلَیها صُ  ما وَ عُمیاناً [ 73 ] وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن أَزواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعیُنٍ وَ اجعَلنا
483 خالِدِینَ فِیها حَسُنَت مُستَقَ  را - لِلمُتَّقِینَ إِماماً [ 74 ] أُولئِکَ یُجزَونَ الغُرفَۀَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّونَ فِیها تَحِیَّۀً وَ سَلاماً [ 75 ] -قرآن- 1
متابا مصدر لتاب و « مَتاباً » 151- وَ مُقاماً [ 76 ] قُل ما یَعبَؤُا بِکُم رَبِّی لَو لا دُعاؤُکُم فَقَد کَ ذَّبتُم فَسَوفَ یَکُونُ لِزاماً [ 77 ] -قرآن- 1
اي « لَم یَخِرُّوا » اي بما لا یعتدّ به من الکلام و لا شأن له فیه « بِاللَّغوِ » الکذب و اللّغو « الزُّورَ » المعنی یتوب متابا رضیّا ماحیا للذنوب
ما » الحجره و هنا یعنی الجنه « الغُرفَۀَ » اي موجبا للسرور من القرار او من القرّ و هو البرد « قُرَّةَ أَعیُنٍ » جمع اصمّ « صُ  ما » لم یسقطوا
213 -قرآن- - 188 -قرآن- 205 - 109 -قرآن- 172 - 80 -قرآن- 97 - 10 -قرآن- 70 - اي ملازما. -قرآن- 1 « لِزاماً » اي ما یبالی « یَعبَؤُا
71 - و کسی که بازگشت کند [از گناهان مطلقا و بالکلیّه [ 380- 355 -قرآن- 371 - 313 -قرآن- 342 - -243-225 قرآن- 302
صفحه 247 ] ترك معاصی کند و بر کردار زشت گذشته نادم و پشیمان باشد] حقّا چنین کسی بسوي خدا برگشته است
برگشت عظیم و جمیل. [و راغب گوید [متابا] یعنی توبه تامّه و آن جمیع بین ترك قبیح و عمل بجمیل است- و اینکه تعمیم
بعد از تخصیص است زیرا توبه در آیه اولی توبه از شرك و قتل و زناست و در اینکه آیه از مطلق معاصی است- و توبه در
شرع ترك گناه است بسبب قبح آن و پشیمانی بر آنچه از دست داده است و عزم بر ترك عود بمعصیت و تدارك آنچه از
أعمال صالحه از او ترك شده است و چون اینکه چهار جمع شود شرایط توبه کامل خواهد بود. ملّا در مثنوي گوید: توبه را از
جانب مغرب دري || باز باشد تا قیامت بر دري تا ز مغرب برزند سر آفتاب || باز باشد آن در از وي رو متاب هشت جنّت را
ز رحمت هشت در || که در توبه است زان هشت اي پسر آنهمه که باز باشد که فراز || و آن در توبه نباشد جز که باز هین
غنیمت دان در باز است زود || رخت آنجا کش بکوريّ حسود 72 - [و نیز عباد مخلصین رحمان] آنکسانی هستند که حاضر
در مجالس بیهوده و باطل [مانند مجالس غناء و فحش و کارهاي زشت] نمیشوند [و یا بقولی: کسانی که شهادت دروغ
نمیدهند] و چون بر کار لغو و سخن بیهوده بگذرند با کرامت نفس گذر میکنند [یعنی بکاري که در آن فایدهاي نیست
راضی نیستند و خود را در آن داخل نمیکنند و با اهل لغو مخلوط نمیشوند و از آنها اعراض میکنند و خویشتن را منزّه نگاه
میدارند و اینکه صفت کرام است و یا بقولی اگر بر کسی بگذرند که بآنها سبّ کند و دشنام دهد از او گذشت میکنند و بنا
بمروي از حضرت أبا جعفر علیه السّلام چون بخواهند ذکر فرج و امثال آن کنند بکنایه از آن نام میبرند]. 73 - و آنکسانی
هستند که چون آنها را بآیات پروردگارشان تذکّر [ صفحه 248 ] دهند [یعنی بقرآن و ادلّه منصوبه از طرف حق موعظهشان
کنند] بحالت کر و کور برو نمیافتند [یعنی در آنها نظر میکنند و در مقتضاي آنها تفکّر و تدبّر مینمایند و خود را کر و کور
- نشان نمیدهند که گوئی آنرا نشنیده یا ندیدهاند بلکه از آنها متنفع میشوند و بهره میبرند و تغافلی از آن آیات نمیورزند]. 74
و آنکسانی که دعا میکنند و میگویند پروردگارا از زنان ما و ذریّههاي ما بما فرزندانی عطا کن که دیدگان ما را روشن
کنند [یعنی ببینیم که آنها مطیع خداي تعالی هستند در دنیا بصلاح باشند و در آخرت در بهشت و ما از اینکه جهت چشمهامان
روشن گردد] و نیز [گویند پروردگارا] ما را پیشواي پرهیزگاران قرار داده [تا متّقیان بما اقتدا کنند و بتقوي طلب عزت نمایند
و از دنیا عزت نخواهند و آیندگان از ما سرمشق گیرند]. 75 - اینکه جماعت [و اینکه اشخاصی که باین صفات مذکوره
متّصفند] در ازاي صبري که بر امر ربّ و طاعت پیمبرشان کردهاند و بر دشواري تکلیف تن دادهاند غرفههاي بهشت را پاداش
میگیرند و فرشتگان آنانرا در آن غرفهها با درود و سلام تلقّی میکنند [و بآنها مژده ثواب عظیم میدهند و سلام پروردگار را
بآنها میرسانند]. 76 - و در آن غرفههاي بهشتی بطور جاویدان خواهند بود [و مرگ و زوالی در آنجا براي آنان نخواهد بود] و
آن غرف قرارگاه نیکو و اقامتگاه خوبی براي ایشان میباشد. 77 - [ یا محمّد] بگو [بمردم] پروردگار مرا چه اعتناء و حاجتی
بشماست تا اینکه شما را دعوت بایمان کند [یعنی چه سودي از شما براي اوست یا از عدم شما چه زیان باو عاید میشود و چه
قدر و وزنی است براي شما عند اللّه تا اینکه شما مؤمن شوید لکن در حکمت کامله او واجب است که شما را دعوت بدین
کند و پیمبران بفرستد و کرد] ولی شما کافران رسول او را تکذیب کردید و عنقریب است که [ صفحه 249 ] براي تکذیبتان
عقاب او لازمه عمل شما خواهد بود. و بتفسیر دیگر پروردگار مرا چه اعتنائی بشماست اگر پرستش شما او را ایمان شما باو و
توحید شما نباشد [که دعاء بمعنی عبادت باشد] یعنی کسی که خدا را عبادت نکند و فرمان او را نبرد براي او وزنی و قدري
در نزد خدا نیست. و بقول دیگر- یعنی پروردگار مرا چه اعتنائی بعذاب شماست اگر بعض شما بعض دیگر را بشرك و شرّ
دعوت نکنید چنانکه در آیه دیگر فرموده است لا یفعل اللّه بعذابکم ... الخ. و بقول دیگر یعنی اگر دعاء و درخواست شما [در
موقعیکه بلا و محنتی شما میرسد و زحمتی بشما رو میکند] نبود خداوند را اعتنائی بشما نبود و چون شما بسوي او رو میکنید
و ابراز خضوع و بینوائی میکنید خداوند بشما توجه خواهد فرمود. و عیاشی باسناد خود از یزید بن معاویۀ العجلی روایت کرده
است که بحضرت ابی جعفر امام پنجم علیه السّلام عرض کردم [زیاد خواندن قرآن افضل است یا بسیار دعاکردن فرمود بسیار
[ دعا کردن و اینکه آیه را تلاوت فرمود].