گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلدششم
سورة العنکبوت



اشاره
بقول عکرمه و عطاء و کلبی تمام آن مکیّه است- و بقولی از إبن عباس و قتاده مدنیّه است- و بقول دیگر از إبن عباس و حسن
که یحیی بن سلام از إبن عباس روایت کرده است مکیّه است جز ده آیه از اول آن که مدنیه است- و عدد آیات آن بالاجماع
37- شصت و نه آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 الم [ 1] أَ حَسِبَ النّاسُ أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا یُفتَنُونَ [ 2] وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذِینَ مِن - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
قَبلِهِم فَلَیَعلَمَنَّ اللّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعلَمَنَّ الکاذِبِینَ [ 3] أَم حَسِبَ الَّذِینَ یَعمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَن یَسبِقُونا ساءَ ما یَحکُمُونَ [ 4] -قرآن-
الحسبان بالکسر الظنّ « أَ حَسِبَ النّاسُ » 100- 304-1 مَن کانَ یَرجُوا لِقاءَ اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ [ 5] -قرآن- 1
اي لا یمتحنون « لا یُفتَنُونَ » کما فی القاموس و قال فی المفردات الحسبان هو ان یحکم لاحد النقیضین احدهما علی الاخر
أَن » یعنی علمه تعالی و هو عالم بذلک فیما لم یزل ان یعلمه موجودا عند و جوده کما علمه قبل و جوده انّه یوجد « فَلَیَعلَمَنَّ اللّهُ »
348 [ صفحه 396 ] اي أ ظنّوا انهم یفوتوننا فلا نقدر ان - 208 -قرآن- 331 - 164 -قرآن- 183 - 22 -قرآن- 148 - قرآن- 1 - « یَسبِقُونا
95- اي فان الوقت الّذي ضربه للقائه لات. -قرآن- 62 « فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لَآتٍ » نجازیهم بذنوبهم
تفسیر معانی
اشاره
-1 بیان حروف مقطعه اوایل سور قبلا ذکر شده است و گفتهاند که از رموز و اسرار قرآنی بین خدا و رسول اوست. 2- آیا
مردم پنداشتند و گمان بردند که فقط همینکه گفتند ما ایمان آوردیم آنها را بحال خود واگذار میکنند [و بهمان قدر قناعت
و اکتفاء میکنند] و آنها را [بآنچه حقیقت ایمانشان را روشن کند] آزمایش و امتحان نمیکنند [خیر اینطور نیست و بهمین
سادگی نمیشود بلکه آنها را بجان و مال بمقام ابتلاء و آزمایش میآورند و بتکلیف و تعبّد و امر و نهی میآزمایند و بشداید و
مصائب دنیا مبتلا میسازند و مؤمن بعد از ایمان بلا اله إلّا اللّه مکلّف بشرایع میشود و بجان و مال امتحان میگردد و بشداید و
مکاره و هموم دچار و آزمایش میشود و او را میسزد که خویشتن را براي اینکه فتنه و امتحان قوي دارد و چون امري باو رخ
کند و وارد آید براي او سهل و آسان باشد]. [و عاشقان باید]. دمادم شراب الم درکشند || و گر تلخ بینند دم درکشند بلاي
خمار است در عیش مل || سلحدار خار است پاشاه گل نه تلخ است صبري که بر یاد اوست || که تلخی شکر باشد از دست
دوست اسیرش نخواهد رهائی ز بند || شکارش نجوید خلاص از کمند 3- و بحقیقت سوگند که امّتهاي قبل از امّت محمّد
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را [بفرایض و شداید و مصائب برحسب اختلافشان] بمعرض ابتلاء و آزمایش آوردیم تا خداوند
بعلم خود تمیز دهد و جدا کند آنانرا که در ایمان خود راستگو بودند [یعنی بر شدائد ثابت ماندند] و آنکسانیکه دروغگو
] 78- بودند [یعنی بر بلایا ثباتی نداشتند]. چون علم خداي تعالی ازلی است مفسرین گفتهاند معناي [فَلَیَعلَمَنَّ -قرآن- 60
صفحه 397 ] اللّهُ] [فلیمیزنّ اللّه الّذین صدقوا من الّذین کذبوا بالجزاء و المکافاة] است یعنی البته خداوند راستگویان را از
دروغگویان بوسیله مجازات و مکافات جدا میسازد] و اینکه از جزاء و تمییز بعلم تعبیر فرموده است براي اینستکه تمام اینها
10 حدیث: در حدیث آمده است که فرمود صلّی اللّه علیه - محصول علم است و سبب، قائم مقام مسبّب شده است]. -قرآن- 1
بودند پیش از شما مردمانیکه گرفتار شدند و ارّه بر سر آنها مینهادند و آنها را دو پاره میساختند و آنها از دین خود » : و آله
برنمیگشتند و بودند کسانیکه با شانه آهنین گوشت و عصب و استخوان آنها را از هم جدا مینمودند و آنها دست از دین
خود نمیکشیدند]. در محبّت هر که او دعوي کند || صد هزاران امتحان بر وي زند گر بود صادق کشد بار جفا || ور بود
کاذب گریزد از بلا 4- بلکه کسانیکه مرتکب کفر و کردارهاي زشت و معاصی میشوند پنداشتهاند که از دست ما فرار
میکنند و ما را عاجز میسازند [و ما قادر بر کیفر آنها نیستیم] پندار آنها بد قضاوتی میکند [و بد حکومتی میکنند که خیال
میکنند از کیفر ما رهائی دارند]. 5- هر کس امیدوار بملاقات ثواب خدا و بیمناك از گرفتاري بعقاب خدا باشد [پیش از
آنکه اجل فرا رسد مبادرت بطاعت و فرمانبري حق تعالی نماید] زیرا وقتی را که خداوند براي ثواب و عقاب تعیین فرموده
است [لا محاله و حتما] آمدنی است و او بگفتارهاي شما شنوا و بکردارهاي شما داناست.
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
وَ مَن جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفسِهِ إِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ العالَمِینَ [ 6] وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ لَنَجزِیَنَّهُم
أَحسَنَ الَّذِي کانُوا یَعمَلُونَ [ 7] وَ وَصَّینَا الإِنسانَ بِوالِدَیهِ حُسناً وَ إِن جاهَداكَ لِتُشرِكَ بِی ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما إِلَیَّ
مَرجِعُکُم فَأُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 8] وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَنُدخِلَنَّهُم فِی الصّالِحِینَ [ 9] وَ مِنَ النّاسِ مَن یَقُولُ آمَنّا
بِاللّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِی اللّهِ جَعَلَ فِتنَۀَ النّاسِ کَعَذابِ اللّهِ وَ لَئِن جاءَ نَصرٌ مِن رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنّا کُنّا مَعَکُم أَ وَ لَیسَ اللّهُ بِأَعلَمَ بِما فِی
[ 773 [ صفحه 398 - صُدُورِ العالَمِینَ [ 10 ] -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-6 و کسیکه جهاد کند [با شیطان بدفع وسوسه و اغواء او با کفّار و دشمنان دین براي احیاء دین و با نفس خود که دشمنترین
دشمنان اوست] فقط براي نفع خویشتن مجاهده کرده است [و ثواب آن بخود او عاید میگردد] زیرا خداوند بینیاز از جهانیان
است [و محتاج بطاعت آنها نیست و بآنها امر و نهی نمیفرماید مگر براي سودي که بخودشان میرسد]. 7- و آنانکه ایمان
آوردند [بخدا و رسول او] و کارهاي شایسته نمودند البته ما هم گناهانی که پیش از اینکه مرتکب شده بودند محو و باطل
میسازیم [و چنان شوند که عمل بدي نکردهاند] و در برابر کارهاي نیکی که میکنند [از عبادات و طاعات] پاداش نیک بآنها
میدهیم. 8- و ما بانسان سفارش و توصیه و امر نمودیم که نسبت بپدر و مادر خود نیکی کند [و باو گفتیم اي انسان] اگر پدر
و مادرت کوشش کردند [که ترا [ صفحه 399 ] ملزم کنند] به اینکه که آنچه را تو علم [بحقیقت و صحت آن نداري] شریک
در پرستش من قرار دهی فرمان آنها را مبر و اطاعتشان مکن. برگشت شما بسوي من و بطرف حکم من است و من شما را
بآنچه کرده باشید آگاه خواهم کرد [و جزا خواهم داد] بنابراین آیه شریفه خداوند سبحانه در واجبات امر به اطاعت والدین
فرموده و آنرا واجب و حتم قرار داده است و در مباحات مستحب فرموده و در محظورات و آنچه بآن دانا نیست اطاعت آنها را
نهی نموده است و از دانا نبودن و نفی علم گویا کنایه از عاري بودن از دلایل است زیرا وقتی براي آن حجّت و دلیل نباشد
علم بآن حاصل نمیشود و اعتقاد بآن جایز نیست. 9- و کسانیکه ایمان آوردند [یعنی تصدیق بوحدانیت خداي تعالی کردند و
خود را خالص از براي پرستش او نمودند] و کارهاي نیکو و شایسته بجاي آوردند [و مطیع فرمان خدا و رسول بودند] البته
آنها را در زمره صلحاء داخل خواهیم نمود [و همگی آنها در بهشت سعادت خواهند بود]. 10 - و پارهاي از مردم هستند که
بزبان میگویند ما بخداي تعالی ایمان آوردیم ولی چون کفّار آنها را در برابر قبول دین خدا آزار برسانند [از ترس عذاب
مردم از دین خدا برمیگردند] و عذاب ناشی از مردم را مانند و برابر عذاب خدائی قرار میدهند [یعنی بین عذاب فانی آنها با
عذاب دائمی همیشگی تساوي قائل میشوند و تمیز و تشخیص ندارند که اگر باین عذاب موقت صبور باشند از عذاب سرمدي
راحت خواهند ماند و بالعکس] و اگر از جانب خدا و پروردگار تو [ یا محمّد] براي مؤمنان فیروزي دست دهد و تسلّطی بر
کفّار حاصل شود البته [اینکه منافقان و دورویان] خواهند گفت که ما هم با شما هستیم [براي طمعی که در بردن غنیمت دارند
ولی دروغ میگویند] آیا خدا بآنچه در سینه و دل جهانیان است داناتر از هر دانائی نیست! [و نمیدانند که بر خدا چیزي مستور
نمیباشد و نفاق آنها را میداند]. [ صفحه 400 ] در تفسیر مجمع البیان فرماید:- کلبی گفته است آیه اخیر در باره [عیاش بن أبی
ربیعۀ المخزومی] نازل شده است و آن براي اینکه بود که عیاش مسلمان شد و از کسان خود ترسید و قبل از مهاجرت رسول
خدا بمدینه هجرت کرد و مادرش [اسماء بنت مخزمۀ إبن أبی جندل التمیمی] قسم خورد که تا پسرش برنگردد نه بخورد و نه
بیاشامد و نه سر خود را بشوید و چون دو پسرش [أبو جهل و حرث پسران هشام] که برادرهاي مادري عیاش بودند حال مادر و
جزع او را دیدند سوار شده و در طلب عیاش بمدینه آمدند و او را ملاقات کردند و شرح حال مادر بگفتند و آنقدر کردند تا
عیاش از آنها پیمان گرفت که بدین او کاري نداشته باشند و با آنها مراجعت کرد و مادر هم پس از سه روز که صبر کرد
خورد و آشامید ولی آندو برادر چون از مدینه بیرون آمدند عیاش را گرفته و کتهاي او را بستند و هر یک او را یکصد تازیانه
زدند تا از دین محمّد صلّی اللّه علیه و آله برگشت و بیزاري جست و ناسزا گفت و اینکه آیه نازل شد. و ضحاك گفته است
آیه در باره جمعی از منافقان نازل شده که پس از آزار مرتد شدند.
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
وَ لَیَعلَمَنَّ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعلَمَنَّ المُنافِقِینَ [ 11 ] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لنَحمِل خَطایاکُم وَ ما هُم
بِحامِلِینَ مِن خَطایاهُم مِن شَیءٍ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 12 ] وَ لَیَحمِلُنَّ أَثقالَهُم وَ أَثقالًا مَعَ أَثقالِهِم وَ لَیُسئَلُنَّ یَومَ القِیامَۀِ عَمّا کانُوا یَفتَرُونَ
13 ] وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلی قَومِهِ فَلَبِثَ فِیهِم أَلفَ سَنَۀٍ إِلاّ خَمسِینَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُم ظالِمُونَ [ 14 ] فَأَنجَیناهُ وَ أَصحابَ ]
الثقل متاع البیت و الثقل و الخفۀ متقابلان و کل ما « أَثقالَهُم » [ 598 [ صفحه 401 - السَّفِینَۀِ وَ جَعَلناها آیَۀً لِلعالَمِینَ [ 15 ] -قرآن- 1
یطلق « الطُّوفانُ » یترجح علی ما یوزن به او یقدّر به یقال هو ثقیل. قال الراغب اثقالهم اي آثامهم التی تثقلهم و تثبطهم عن الثواب
علی کل مما یطوف بالشیء و یحیط به علی کثرة و شدة و غلبۀ من السیل و الریح و الظلام و القتل و الموت و قد غلب علی
220- 14 -قرآن- 207 - طوفان الماء لانه یطوف بکثرته فی نوامی الارض. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-11 و بحقیقت سوگند که خداوند البته عالم است بحال کسانیکه حقیقۀ و بظاهر و باطن ایمان آوردهاند و البته داناست بحال
کسانی که دو روئی میکنند [و آنها را باعمالشان کیفر خواهد داد]. 12 - و آنانکه کفران نعم خدا کرده و منکر او هستند
بکسانیکه تصدیق بتوحید خدا و نبوّت پیمبران او نمودهاند گویند: براه ما بیائید و مرتد شوید و پیروي طریق ما را بکنید اگر در
پیروي دین ما گناهی براي خود قائلید [و حال آنکه گناهی و بعث و نشوري نیست] اگر باشد ما بار گناهان شما را تحمّل
میکنیم [بدان اي رسول ما و بمؤمنین بگو که] آنها قادر بحمل گناهان ایشان در روز قیامت نیستند [و کسی بار دیگري را
حمل نتواند کرد و خداوند کسی را براي گناه دیگري عذاب نخواهد نمود و عدالت او مانع است]. آنها دروغ میگویند [و
ضامن حمل خطایاي دیگران نتوانند شد]. 13 - [اینکه کافرانی که میگویند بار گناهان شما را قبول داریم] البتّه بار سنگین
گناهان خود را که مرتکب شدهاند خواهند کشید بعلاوه بار گناهان کسانیرا که از راه بدر بردهاند [بدون اینکه از بار گناهان
اینکه گمراهشدگان چیزي کسر شود یعنی بار ضلال خود و اضلال غیر خود را خواهند داشت که [ صفحه 402 ] آنها را دعوت
بکفر کردهاند] و در روز رستاخیز از آنچه افتراء زده و بدروغ مردمرا گمراه کردهاند از آنان بازخواست خواهد شد. [چنانکه
141 و در حدیث - در جاي دیگر فرماید: لِیَحمِلُوا أَوزارَهُم کامِلَۀً یَومَ القِیامَۀِ وَ مِن أَوزارِ الَّذِینَ یُضِ لُّونَهُم بِغَیرِ عِلمٍ]. -قرآن- 33
آمده است که من سنّ سنه سیّئۀ الخبر. هر که بنهد سنّت بد اي فتی || تا در افتد بعد او خلق از عمی جمع گردد بر وي آن
جمله بزه || کو سري بوده است و ایشان دم غزه 14 - و حقّا که ما نوح را بسوي مردم زمانش فرستادیم و مبعوث کردیم [تا
آنها را بتوحید خداي عزّ و جلّ و راه حق دعوت کند] و او در بین قومش یکهزار سال منهاي پنجاه سال [یعنی نهصد و پنجاه
سال] درنگ و اقامت کرد [و آنها را دعوت بحق کرد و آنها او را اجابت نکردند و بکفر خود باقی ماندند جز عدّه قلیلی کسی
باو نگروید] و لذا آنها [بکیفر کفرشان] گرفتار طوفان گشته هلاك شدند و آنان بسبب کفر و نافرمانی بخودشان ستم کردند
[و بنداي داعی حق گوش ندادند]. 15 - سپس ما نوح را و یاران او را که در کشتی با او سوار بودند از آن طوفان و غرقاب
نجات دادیم و آن کشتی را نشانه عبرتی براي تمام جهانیان قرار دادیم [که تا قیامت از آن عبرت گیرند و نشانه فارق بین
کافران و مؤمنان و فاجران و نیکوکاران بوده باشد]. نوح علیه السّلام از پیمبران اولو العزم است که آنها پنج تن هستند [نوح و
ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد صلّی اللّه علیه و آله] که مأمور دعوت تمام من فی الارض بودهاند و فرق آن چهار با پیغمبر
خاتم صلّی اللّه علیه و آله آنست که آنان مرسل بجمیع أهل زمین در زمان خود بودهاند نه بعد از خود بخلاف رسول ما صلّی
اللّه علیه و آله که مبعوث بر تمام اهل زمان خود و بعد از خود تا روز قیامت میباشد. و نوح اول کسی است که مبعوث بدعوت
بت پرستان شد زیرا پرستش بتها [ صفحه 403 ] نخستین بار در زمان او حادث گردید و خدا او را فرستاد که آنها را از اینکه
کار زشت نهی فرماید و او اوّل پیمبري است که مبعوث بر اقارب و اجانب هر دو گردید و حضرت آدم اوّل پیمبري است که
فقط مبعوث بر دعوت اولاد خود گردید. در تفسیر مجمع البیان در ذکر لغت و معناي [ثقل و ثقال که جمع آن است] گوید: و
یعنی رسول صلّی .« انّی تارك فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض » منه الحدیث
من در بین شما دو چیز سنگین میگذارم و میگذارم کتاب خدا و عترت خودم أهل بیتم را و آن دو » : اللّه علیه و آله فرمود
و گوید: که [ثعلب] گفته است آنحضرت آندو را .« هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا سر حوض کوثر بر من وارد شوند
[ثقل] نامید براي اینکه رفتار بموجب آندو بسی گران و سنگین است. و گوید که: غیر او گفته است عرب بهر چیز خطیر و
نفیسی [ثقل] گوید و آنحضرت آندو را بنام ثقل نامید براي تفخیم و تجلیل شأن آندو و نیز هر چیز که در باره آن تنافس و
تمایل باشد آنرا ثقل خوانند چنانکه جن و انس را ثقلین نامیدهاند براي اینکه آنها را بر غیرشان از خلایق مزیّت و برتري است.
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
وَ إِبراهِیمَ إِذ قالَ لِقَومِهِ اعبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 16 ] إِنَّما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ أَوثاناً وَ تَخلُقُونَ إِفکاً
إِنَّ الَّذِینَ تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ لا یَملِکُونَ لَکُم رِزقاً فَابتَغُوا عِندَ اللّهِ الرِّزقَ وَ اعبُدُوهُ وَ اشکُرُوا لَهُ إِلَیهِ تُرجَعُونَ [ 17 ] وَ إِن تُکَذِّبُوا
فَقَد کَذَّبَ أُمَمٌ مِن قَبلِکُم وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا البَلاغُ المُبِینُ [ 18 ] أَ وَ لَم یَرَوا کَیفَ یُبدِئُ اللّهُ الخَلقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ
- شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 20 ] -قرآن- 1
ِ
یَسِیرٌ [ 19 ] قُل سِیرُوا فِی الَأرضِ فَانظُرُوا کَیفَ بَدَأَ الخَلقَ ثُمَّ اللّهُ یُنشِئُ النَّشأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللّهَ عَلی کُل
اي و تکذبون کذبا فان معنی خلق الکلام و اختلقه کذبه. و « وَ تَخلُقُونَ إِفکاً » جمع وثن اي اصناما « أَوثاناً » [ 741 [ صفحه 404
« لا یَملِکُونَ » الافک الکذب مأخوذ من الأفک و هو صرف الشیء عن وجهه و الکذب کلام مصروف عن وجهه. أفک یأفک
-56- 11 -قرآن- 33 - هی اعادة الخلق فی الاخرة. -قرآن- 1 « النَّشأَةَ الآخِرَةَ » اي یبدع « یُبدِئُ » اي فاطلبوا « فَابتَغُوا » اي لا یقدرون
16 - و فرستادیم ابراهیم را که بقوم خود گفت خداي 328- 295 -قرآن- 306 - 272 -قرآن- 285 - 242 -قرآن- 260 - قرآن- 226
یکتا را بپرستید و فرمان او را ببرید و از او بترسید [و از نافرمانی او دوري بجوئید] اینکه کار شما [یعنی عبادت و تقوي] براي
- شما بهتر است [از آنچه بر آن هستید] اگر بدانید [که چه چیز خیر شما و چه چیز شرّ شماست و بین آنها را فرق بنهید]. 17
همانا شما غیر از خداي یکتا بتهائی را میپرستید و جعل دروغ میکنید [که اسم معبود و خدایان بر آنها میگذارید] زیرا آنهائیرا
که شما غیر از خدا میپرستید قادر نیستند که بشما روزي دهند [چه اصل ملک تمام اشیاء مختص خداي تعالی است و کسیکه
مالک نیست غیر خود را روزي بدهد مستحق پرستش نیست و پرستش به اعلی مراتب نعمت واجب میشود و غیر خدا قادر بر
آن نیست پس سواي او کسی سزاوار پرستش نیست] پس از درگاه خدا طلب روزي کنید [ صفحه 405 ] [نه از غیر او] و او را
بپرستید و شکر او را بجاي آورید [که اصول نعم را از زندگی و روزي بشما موهبت فرموده است] برگشت شما در قیامت
بسوي اوست [و بقدر اعمالتان بشما جزا خواهد داد]. 18 - و اگر شما تکذیب کنید و دروغ بپندارید [گفتار محمّد صلّی اللّه
علیه و آله را] اممی قبل از شما هم پیغمبران خود را تکذیب کردند [و ضرري از تکذیب آنها بپیمبران نرسید بلکه زیان آن
عاید خودشان شد و گرفتار عذاب و بدبختی شدند] و برسول و فرستاده خدا تکلیفی جز تبلیغ آشکار و روشن نیست [و بر او
نیست که بر کسانیکه مبعوث شده است تحمیل ایمان کند و بعد از تبلیغ هر کسی مأخوذ بعمل خودش میباشد]. 19 - آیا [اینکه
کفّار مکّه که منکر بعث و نشر و حساب هستند] تفکّر نمیکنند و نمیبینند که خداوند چگونه خلق را از کتم عدم بعرصه
وجود میآورد و ابداء آفرینش از او است همان خداست که] دوباره او را برمیگرداند [و بعد از اعدام دوباره ایجاد میکند]
زیرا اینکار بر خدا آسان است و متعذّر و مشکل نیست [چه آنکس که قادر بر انشاء و ابتداء است بر اعاده اقدر و تواناتر است].
و سعدي گوید: بامرش وجود از عدم نقش بست || که داند جز او کردن از نیست هست دگر ره بکتم عدم در برد || وز
آنجا بصحراي محشر برد 20 - بگو [ یا محمّد باین کفّار] در اقطار زمین سیر کنید و بنگرید که ابتداء خلقت چگونه بوده و
چسان خداوند شروع بایجاد و انشاء خلایق فرموده همان خدائی که انشاء نشائه اولی را نمود انشاء نشانه دیگر را که عالم
[ آخرت است میکند زیرا خداوند بر هر چیزي تواناست. [ صفحه 406
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ وَ یَرحَمُ مَن یَشاءُ وَ إِلَیهِ تُقلَبُونَ [ 21 ] وَ ما أَنتُم بِمُعجِزِینَ فِی الأَرضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ ما لَکُم مِن دُونِ اللّهِ مِن
وَّ لا نَصِیرٍ [ 22 ] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِن رَحمَتِی وَ أُولئِکَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ [ 23 ] فَما کانَ جَوابَ
ٍ
وَلِی
قَومِهِ إِلاّ أَن قالُوا اقتُلُوهُ أَو حَرِّقُوهُ فَأَنجاهُ اللّهُ مِنَ النّارِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یُؤمِنُونَ [ 24 ] وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذتُم مِن دُونِ اللّهِ أَوثاناً
[ مَوَدَّةَ بَینِکُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا ثُمَّ یَومَ القِیامَۀِ یَکفُرُ بَعضُ کُم بِبَعضٍ وَ یَلعَنُ بَعضُ کُم بَعضاً وَ مَأواکُمُ النّارُ وَ ما لَکُم مِن ناصِرِینَ [ 25
الولیّ الّذي « وَّ لا نَصِیرٍ
ٍ
وَلِی » اي و الیه ترجعون و الیه تردّون یوم البعث و القلب هو الرجوع و الرّد « وَ إِلَیهِ تُقلَبُونَ » 732- -قرآن- 1
اي لتتوادوا بینکم « مَوَدَّةَ بَینِکُم » اي احرقوه « حَرِّقُوهُ » یتولّی المعونۀ بنفسه و النصیر یتولّی النصرة تارة بنفسه و تارة بان یأمر غیره به
- اي محل اقامتکم. یقال أوي الی المکان یأوي الیه اي حل به و اقام فیه. -قرآن- 1 « مَأواکُمُ » و تتواصلوا لاجتماعکم علی عبادتها
21 - [مالک ثواب و عقاب اوست] هر کس را 347- 278 -قرآن- 335 - 244 -قرآن- 257 - 128 -قرآن- 231 - -26 قرآن- 104
بخواهد و مشیتش تعلّق بگیرد [از کسانیکه مستحق عذابند] معذّب میسازد و هر کس را بخواهد [از کسانیکه استحقاق رحمت
دارند] مورد رحمت و مهربانی قرار میدهد [ صفحه 407 ] و میآمرزد و بسوي او برخواهید گشت [یعنی در آخرت زنده
خواهید شد در جائیکه جز خدا کسی مالک سود و زیان شما نیست]. در کشف الاسرار گوید که: عذابش از روي عدل و
رحمتش از راه فضل پس هر کرا خواهد باو عدل کند از پیش براند و آنرا که خواهد با وي فضل کند بلطف خویش بخواند.
اگر رانی ز راه عذل رانی || و گر خوانی ز روي فضل خوانی مرا با راندن و خواندن چکار است || اگر خوانی و گر رانی تو
دانی 22 - و شما عاجز کننده پروردگار نیستید در زمین و نه در آسمان [یعنی از اجراء حکم و قضاء خدا نتوانید فرار کرد در
دنیا و آخرت چه در زمین باشید و چه بر آسمان روید در تحت فرمان و سیطره او هستید] و غیر از خدا براي شما مولاي
مددکار و یار و غمخواري نیست [و جز خداي تعالی کیست که شما را از بلاهاي زمینی و آفات آسمانی حفظ کند و از شما
دور سازد اگر اراده کند که شما را مبتلا سازد]. 23 - و کسانیکه منکر قرآن و دلائل خداوندي شدند و انکار دیدار او [یعنی
ملاقات ثواب و عقاب او و زنده شدن بعد از مرگ] نمودند اینکه چنین مردمی باید نومید از رحمت من باشند و اینهایند که
عذاب دردناکی در پی آنهاست [پس مؤمن بخدا و روز جزاء نباید مأیوس از رحمت خدا گردد و همیشه بامید رحمت زیست
کند]. 24 - [و موقعیکه ابراهیم علیه السّلام قوم خود را دعوت بخدا نمود و از پرستش بتها نهی فرمود] جواب قومش جز اینکه
نبود که گفتند بکشید او را یا بسوزانید او را [تا از دعوت او خلاص شوید] [و چون نتوانستند با او احتجاج کنند بآتش متوسل
شدند و آتشی برافروختند و ابراهیم را در آن افکندند] [و خداوند آتش را بر او برد و سلام کرد] و او را از آتش نجات
بخشید. همانا در اینکه نجات او از آتش براي مؤمنان [یعنی کسانیکه بصحّت اخبار ما و بتوحید خدا [ صفحه 408 ] و کمال
قدرت او ایمان دارند] نشانههاي [روشن و دلایل واضحی] است. 25 - [و ابراهیم بمردم زمان خود] گفت همانا بتهائی را که
بغیر از خدا براي خود آلهه و معبود قرار دادهاید [نه از راه حجت و برهانی است که براي خدائی آنها دارید بلکه] براي اینستکه
در زندگانی دنیا و مدتی که در اینکه جهان اقامت دارید بین خودتان وسیله مودّت و دوستی باشد [و اجتماعی از اینکه راه
بدور هم داشته باشید ولی پس از آنکه از اینکه جهان رفتید] در روز قیامت [امور منقلب میشود و دوستیها بدل بدشمنی و
تلاطف بتلاعن مبدّل میگردد] پارهاي پاره دیگر را تکفیر میکنند [یعنی رهبران پیروان را کافر میشمارند] و بعضی بعض
دیگر را لعن میکنند [یعنی پیروان برهبران دشنام میدهند و میگویند شما بت پرستی را در نظر ما جلوه دادید] و منزل و مأوي
و قرارگاه شما آتش خواهد بود و براي شما یار و یاوري نیست [که از عذاب دوزخ و غضب خداوندي شما را نجات دهد].
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 26 ] وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ جَعَلنا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الکِتابَ
وَ آتَیناهُ أَجرَهُ فِی الدُّنیا وَ إِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِینَ [ 27 ] وَ لُوطاً إِذ قالَ لِقَومِهِ إِنَّکُم لَتَأتُونَ الفاحِشَۀَ ما سَبَقَکُم بِها مِن أَحَدٍ مِنَ
العالَمِینَ [ 28 ] أَ إِنَّکُم لَتَأتُونَ الرِّجالَ وَ تَقطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأتُونَ فِی نادِیکُمُ المُنکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَومِهِ إِلاّ أَن قالُوا ائتِنا بِعَذابِ
هاجر القوم « مُهاجِرٌ » [ 672 [ صفحه 409 - اّنصُرنِی عَلَی القَومِ المُفسِدِینَ [ 30 ] -قرآن- 1
ِ
اللّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصّادِقِینَ [ 29 ] قالَ رَب
اي الفعلۀ الفاحشۀ اي المتناهیۀ فی القبح و هی من الصفات الّتی تجري « الفاحِشَ ۀَ » من دار الی دار معناه ترکوا الاولی للثانیه
الندي و النادي المجلس إذا اجتمعوا فیه و « نادِیکُمُ » مجري الاسماء کالسیئۀ و الحسنۀ. فحش یفحش فحشا اي تناهی فی القبیح
تنادي القوم اجتمعوا فی النادي و دار الندوة دار قصیّ بن کلاب کانوا یجتمعون فیه للمشاوره تبرکا به و الاصل من النداء لان
-11- الامر المخالف للشرع و المجافی للطبع و المراد به هنا اللواطۀ و انواع التهتک. -قرآن- 1 « المُنکَرَ » القوم ینادي بعضهم بعضا
26 - پس گروید لوط [خواهر زاده ابراهیم] بابراهیم و او را تصدیق کرد [و 470- 248 -قرآن- 459 - 85 -قرآن- 236 - قرآن- 73
او نخستین کسی بود که بابراهیم ایمان آورد] و ابراهیم گفت من [از اینکه شهر بت پرستان و ستمکاران] هجرت میکنم و
بجائی میروم که پروردگارم بمن امر فرموده است [و با لوط و ساره زن خود که دختر عمویش بود بطرف شام حرکت کردند]
زیرا او خدائی است عزیز یعنی هر کس را او یاري کند خوار نمیشود و حکیم است و کاري را جز آنچه در آن حکمت و
مصلحت است نمیکند [و مرا جز بأمري که در آن صلاح من است مأمور نمیسازد]. 27 - و موهبت فرمودیم و عطا کردیم
بابراهیم [پس از اسماعیل] اسحاق را و یعقوب را [از پشت اسحاق] و قرار دادیم در ذریّه و نسل ابراهیم نبوّت و کتاب آسمانیرا
[زیرا پیمبران همه از نسل ابراهیم بودهاند یا از بنی اسماعیل یا از بنی اسرائیل و چهار کتاب توراة و انجیل و زبور و فرقان بر
اولاد او نازل شدهاند] و مزد او را در دنیا باو دادیم [که ذکر نیک و ولد صالح و دادن اولاد [ صفحه 410 ] در غیر موقع آن و
مال و ذریه پاك و برقراري نبوّت در نسل او و توجه و تولی تمام ملل نسبت باو و غیره باشد] و همانا در آخرت هم [علاوه بر
آنچه در دنیا باو عطا کردیم] محشور در زمره کاملین در صلاح و انبیاء عظیم القدر خواهد بود. روایۀ- گفتهاند که ابراهیم علیه
السّلام اوّل پیمبري است که مهاجرت نمود و براي هر پیمبري هجرتی است و آنحضرت را دو هجرت بوده است یکی از کوثی
[قریهاي در سواد کوفه] بحرّان سپس از آنجا بشام و فلسطین و لوط بسدوم رفت. و گفتهاند که ابراهیم در وقت هجرت هفتاد و
پنج ساله بود و در همین وقت خدا اسماعیل را از هاجر کنیز ساره باو داد و در یکصد و بیست سالگی ویرا از ساره که پیرزنی
نازا شده بود اسحاق را عطا فرمود. 28 - و یادآوري کن [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] موقعیکه لوط بقوم خود گفت شما
مردمی هستید که کار زشت و ناروائی بجا میآورید که پیش از شما هیچکس از مردم جهان چنین کار قبیحی بجا نیاورده
است. 29 - شما با مردها در میآویزید و با آنها جمع میشوید و راه را میبندید [یعنی باختیار مردان بجاي زنان راه توالد و
تناسل را میبرید یا مردم را از سفر کردن بدیارتان باز میدارید چه اینکار زشت را با غرباء و تازه واردین میکنید و بر سر راه
مینشینید و با سنگریزه آنها را نشانه میکنید بهر کس خورد مال او را میگیرید و با او وقاع میکنید یا مانند قطاع الطریق براه
بري و قطع طریق مشغولید] و در مجالس عمومی خودتان کارهاي منکر و زشت و ناروا بجا میآورید [یعنی بدون شرم و حیا
باد از خود خارج میکنید و رو بروي یکدیگر بدون خجالت بلواط میپردازید و در مجالس خود بدشنام و بدگوئی بهمدیگر و
قمار و ساز زدن و کشف عورت و لواطه وقت میگذرانید] [و پس از آنکه لوط اینکه اعمال قبیحه آنها را برخ آنها کشید، از
روي مسخره و استهزاء] جوابی که قوم او باو دادند جز اینکه نبود که اگر راستگو هستی عذاب [ صفحه 411 ] خدا را براي ما
بیاور. 30 - [در اینکه حال که نفس گرم لوط در دل سرد آنها اثري نکرد] عرض کرد اي پروردگار من؟ مرا بر اینکه تبهکاران
و زشت کاران فیروزي ده و یاري فرما.
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
وَ لَمّا جاءَت رُسُلُنا إِبراهِیمَ بِالبُشري قالُوا إِنّا مُهلِکُوا أَهلِ هذِهِ القَریَۀِ إِنَّ أَهلَها کانُوا ظالِمِینَ [ 31 ] قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحنُ أَعلَمُ
بِمَن فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهلَهُ إِلَّا امرَأَتَهُ کانَت مِنَ الغابِرِینَ [ 32 ] وَ لَمّا أَن جاءَت رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِم وَ ضاقَ بِهِم ذَرعاً وَ قالُوا لا تَخَف
وَ لا تَحزَن إِنّا مُنَجُّوكَ وَ أَهلَکَ إِلَّا امرَأَتَکَ کانَت مِنَ الغابِرِینَ [ 33 ] إِنّا مُنزِلُونَ عَلی أَهلِ هذِهِ القَریَۀِ رِجزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا
الباقین غبر اي ذهب و بقی و هو من الافعال « الغابِرِینَ » 627- یَفسُقُونَ [ 34 ] وَ لَقَد تَرَکنا مِنها آیَۀً بَیِّنَۀً لِقَومٍ یَعقِلُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
اي « رِجزاً » الذرع الطاقۀ اي ضاقت بهم طاقته « ضاقَ بِهِم ذَرعاً » اي حدثت له المساءة بسببهم « سِیءَ بِهِم » الّتی لها معنیان متضادان
207- 162 -قرآن- 199 - 109 -قرآن- 141 - 15 -قرآن- 94 - عذابا من ارتجز اي اضطرب. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-31 و هنگامی که فرستادگان ما [جبرئیل و فرشتگانی [ صفحه 412 ] که با او بودند] بنزد ابراهیم براي بشارت و مژده دادن باو
[بولادت اسحاق و از پشت او یعقوب] آمدند [در ضمن گفتگوها] گفتند که ما آمدیم تا اهل اینکه آبادي [یعنی شهر سدوم
- مرکز لوط و قوم او را] نابود سازیم زیرا اهل آن مردمان ستمکاري هستند [یعنی مشرك و مرتکب فواحش میباشند]. 32
[ابراهیم] گفت لوط در آن شهر است [با بودن او چگونه آن شهر را هلاك میکنید] فرشتگان گفتند ما داناتریم که در آن
شهر چه کسانی هستند [و از حال لوط غافل نیستیم] ما لوط را و کسان [مؤمن] او را البته نجات خواهیم داد [و خواهیم گفت
قبلا آنها بیرون روند] مگر زن او که از باقی ماندگان [در عذاب] خواهد بود. 33 - و چون فرستادگان ما [از ابراهیم جدا شدند]
و بنزد لوط آمدند [لوط جوانانی دید نورس و نیکو صورت و خوش لباس] او را بسبب دیدن آنها بد آمد [و بترسید مبادا أهل
شهر متعرض آنها شوند زیرا آنقوم بیشتر متعرض غرباء و تازه واردین میشدند و ندانست بدوا که آنها فرشتگانند] و کار بر او
تنگ شد [و ندانست که آنها را امر بخروج کند یا واردشان نماید فرشتگان چون اثر ملال بر جبین لوط بدیدند او را تسلّی
دادند] و گفتند [بر ما و قوم خود] بیم مکن و [بآنچه ما بقوم تو میکنیم یا آنها بما قصد کنند] محزون و اندوهناك مباش [زیرا
ما فرستادگان خدائیم و آنها را بر ما قدرتی نیست] ما ترا و خاندان و بستگان ترا [از عذابی که مأموریم بقوم تو نازل کنیم]
نجات خواهیم داد مگر زن تو [که کافره است] و جزو باقی ماندگان در عذاب خواهد بود و نجات براي او نیست. 34 - ما بر
أهل اینکه شهر [یعنی سدوم و اطراف آن] عذابی از آسمان نازل میکنیم و اینکه نزول عذاب بجهت اینست که آنها از فرمان
خدا خارج شدهاند. 35 - و محققا ما چیزي از آن قریه باقی میگذاریم که نشانه و اثر روشنی [ صفحه 413 ] از عذاب نازله
براي خردمندان باشد [تا بآن تفکّر کنند و از آن پند گیرند و از کفر بخدا و شریک در عبادت ساختن غیر خدا بپرهیزند]. ملا
در مثنوي گوید: عقل ایمانی چو شحنه عادل است || پاسبان و حاکم شهر دل است همچو گربه باشد او بیدار هوش || دزد
در سوراخ باشد همچو موش در هر آنجا که برآرد موش دست || نیست گربه یا که نقش گربه است گربه چون شیر شیر
افکن بود || عقل ایمانی که اندر تن بود غرّه او حاکم درندگان || نعره او مانع چرندگان شهر پر دزد است و پر جامه کنی ||
خواه شحنه باش گو و خواه نی از انس مروي است که نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از مردي ثنا خوانی میکردند و در
خصال خیر او مبالغه کردند رسول خدا فرمود عقل اینمرد چگونه است عرض کردند یا رسول اللّه ما از جد و جهد او در
عبادت و خصال نیک او میگوئیم و شما از عقل او میپرسید فرمود حمق احمق اعظم است از فجور فاجر فرداي قیامت مردم
بمقدار عقولشان درجه مییابند و بقرب حضرت ربّ نایل میگردند]. و گفتهاند [هر چیز وقتی زیاد شود ارزان گردد غیر از
عقل که چون زیاد شود گران گردد]. و در مثنوي گوید: گفت پیغمبر که احمق هر که هست || او عدوّ ماست غول و رهزن
[ است هر که او عاقل بود از جان ماست || روح او و ریح او ریحان ماست [ صفحه 414
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
وَ إِلی مَدیَنَ أَخاهُم شُعَیباً فَقالَ یا قَومِ اعبُدُوا اللّهَ وَ ارجُوا الیَومَ الآخِرَ وَ لا تَعثَوا فِی الَأرضِ مُفسِدِینَ [ 36 ] فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتهُمُ
الرَّجفَۀُ فَأَصبَحُوا فِی دارِهِم جاثِمِینَ [ 37 ] وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَساکِنِهِم وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعمالَهُم فَ َ ص دَّهُم عَنِ
السَّبِیلِ وَ کانُوا مُستَبصِرِینَ [ 38 ] وَ قارُونَ وَ فِرعَونَ وَ هامانَ وَ لَقَد جاءَهُم مُوسی بِالبَیِّناتِ فَاستَکبَرُوا فِی الَأرضِ وَ ما کانُوا سابِقِینَ
39 ] فَکُ  لا أَخَذنا بِذَنبِهِ فَمِنهُم مَن أَرسَلنا عَلَیهِ حاصِباً وَ مِنهُم مَن أَخَذَتهُ الصَّیحَۀُ وَ مِنهُم مَن خَسَفنا بِهِ الَأرضَ وَ مِنهُم مَن أَغرَقنا وَ ]
یقال عثا فی الارض فسادا اي اوغل بالافساد « وَ لا تَعثَوا » 774- ما کانَ اللّهُ لِیَظلِمَهُم وَ لکِن کانُوا أَنفُسَ هُم یَظلِمُونَ [ 40 ] -قرآن- 1
اي ریحا « حاصِ باً » اي فائتین « سابِقِینَ » اي بارکین علی رکبهم میتین « جاثِمِینَ » الزلزلۀ رجف یرجف اي اضطرب « الرَّجفَۀُ » فیها
- 126 -قرآن- 159 - 83 -قرآن- 114 - 16 -قرآن- 71 - الصرخۀ سمعوها من جهۀ السماء. -قرآن- 1 « الصَّیحَۀُ » فیها حصباء اي حصا
36 - و فرستادیم بسوي مردم شهر مدین برادر نسبی آنها [ صفحه 415 ] شعیب را و 236- 193 -قرآن- 224 - -171 قرآن- 184
بآنها گفت اي قوم من خدا را بپرستید [و او را بتنهائی عبادت کنید و براي او شریک قرار ندهید] و امیدوار بثواب روز آخرین
یعنی روز قیامت باشید و بواسطه تباهکاري و فساد در روي زمین از حدّ خود تجاوز ننمائید. 37 - پس شعیب را تکذیب کردند
[و دعوت و سخنان او را دروغ پنداشتند و دست از فساد نکشیدند] و لذا زلزله آنها را درگرفت [و بکیفر اعمال خود رسیدند]
و شب بصبح آوردند در حالتی که همگی بزانو و برو در افتاده بهلاکت رسیده بودند. 38 - و هلاك کردیم عاد [قوم هود] و
ثمود [قوم صالح] را و محققا از دیدن بقایاي مساکن و منازل آنها [که در سفرها ملاحظه کردهاید] بر شما عاقبت کار آنها
واضح و روشن شده است [و آنها بودند] که شیطان براي آنها اعمالشان را آرایش داده [و در نظرشان خوب جلوه داده بود] و
آنان را از راه حق باز داشت و حال آنکه مستبصر بودند [یعنی عقل داشتند و میتوانستند باستدلال و نظر، تمیز بین حق و باطل
دهند و لکن غفلت کردند و تدبّر ننمودند و از عقول خود استفاده نکرده ببدبختی دچار شدند]. 39 - [و نیز هلاك کردیم]
قارون و فرعون و هامان [وزیر فرعون] را که موسی با آیات روشن و حجج واضحه براي هدایت آنها بیامد ولی آنها تکبّر
کردند و در روي زمین طالب بزرگ منشی و جبّاریّت گشتند [و منقاد و مطیع حق نشدند] ولی بر خدا پیشی نگرفتند [و امر
خدا از آنها فوت نشد]. 40 - پس [هر یک از اقوام و افرادیکه ذکر کردیم] تمامی را بگناه خود گرفتار و بعقوبت اعمالشان
رسانیدیم چه بر بعضی از آنها باد سخت وزیدیم و سنگریزه بر آنها باریدیم [که قوم لوط و عاد باشند] و پارهاي از آنها گرفتار
صداي آسمانی و صیحه جبرئیلی گشتند [که قوم ثمود و شعیب باشند] و پارهاي از آنها کسانی بودند که بزمین فرو بردیم
[ [یعنی قارون] و بعضی دیگر کسانی که در آب غرقه ساختیم [یعنی قوم نوح و فرعون و کسانش] و خدا نبود که [ صفحه 416
بآنها ظلم و ستمی کرده باشد بلکه خودشان بخویشتن ستم میکردند [که تکذیب انبیا کرده براه باطل رفتند]. ایکه حکم شرع
را ردّ میکنی || راه باطل میروي بد میکنی چون تو بد کردي بدي یابی جزا || پس بدیها جمله با خود میکنی
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا مِن دُونِ اللّهِ أَولِیاءَ کَمَثَلِ العَنکَبُوتِ اتَّخَ ذَت بَیتاً وَ إِنَّ أَوهَنَ البُیُوتِ لَبَیتُ العَنکَبُوتِ لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 41 ] إِنَّ
اللّهَ یَعلَمُ ما یَدعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَیءٍ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 42 ] وَ تِلکَ الَأمثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یَعقِلُها إِلَّا العالِمُونَ [ 43 ] خَلَقَ
إِّنَّ فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِلمُؤمِنِینَ [ 44 ] اتلُ ما أُوحِیَ إِلَیکَ مِنَ الکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنهی
ِ
اللّهُ السَّماواتِ وَ الَأرضَ بِالحَق
اّي غیر قاصد منها باطلا او عبثا. -
ِ
« بِالحَق » 644- عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ وَ لَذِکرُ اللّهِ أَکبَرُ وَ اللّهُ یَعلَمُ ما تَصنَعُونَ [ 45 ] -قرآن- 1
13- قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-41 حالت کسانیکه غیر از خدا بتهائیرا متولّی و متصرف امور خود قرار میدهند [و آنها را منشأ سود و زیان میدانند و در موقع
نیاز بآنها رجوع میکنند] مانند عنکبوت است که براي خویشتن خانهاي درست میکند [که در آن منزل کند و او را حفظ
کند] و حال آنکه سستتر [ صفحه 417 ] و ضعیفترین خانهها خانه عنکبوت است [که هیچ بکار او نمیخورد] اگر بدانند
[اینکه مشرکین که ولی قرار دادن بتها مثل خانه ساختن عنکبوت است که بمختصر بادي خراب شود و تار و پودي است که
براي گرفتاري و حبس خود میتند]. کاشفی گوید: صاحب بحر الحقایق آورده که عنکبوت هر چند بر خود میتند زندان
براي نفس خود میسازد و قیدي بدست و پاي خود مینهد پس خانه او محبس اوست آنها نیز که بدون خداي تعالی اولیاء
گیرند یعنی پرستش هوا و پیروي دنیا و متابعت شیطان میکنند بسلاسل و اغلال و وزر و وبال مقید گشته روي خلاصی دارند
و عاقبت در مهلکه نیران و درکه بعد و حرمان افتاده معاقب و معذّب گردند بعضی هواي نفس را در بیاعتباري بتار عنکبوت
تشبیه کردهاند چنانکه گفتهاند: ز هوا بگذر که بس بیاعتبار افتاده است || رشته دام هوي چون تار بیت عنکبوت 42 - [بگو یا
محمّد صلّی اللّه علیه و آله باین کافران] که خداوند بآنچه اینکه جماعت کفار هر چیزي را غیر از خدا میپرستند، داناست [و بر
او چیزي پوشیده نیست و بآنها کیفر کفرشان را خواهد داد] و او عزیزي است که هرچه اراده کند مغلوب نمیشود و حکیم
است یعنی آنچه بکند بر طبق صلاح و حکمت است. 43 - و اینکه مثلها و اشباه و نظایري که در قرآن ما براي مردم مثل میزنیم
شبیه میآوریم [براي اینستکه آنها را متذکر سازیم و بمعرفت خدا و توحید دعوت کنیم و قبح چیزهائی که بغیر خدا
میپرستند بآنها بشناسانیم] و تعقّل نمیکند و نمیفهمد حسن اینکه امثال را [یعنی وجه شبه بین مثل و ممثل به را] مگر دانایان
[ [یعنی تدبرکنندگان در اشیاء علی ما ینبغی که آنچه از ناحیه حق صادر شده است از روي علم تعقل میکنند]. [ صفحه 418
واحدي بوسیله اسناد خود از جابر روایت کرده است که گفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله اینکه آیه را تلاوت فرمود [و
قال العالم الّذي عقل عن اللّه فعمل بطاعته و اجتنب سخطه یعنی دانا کسی است که تعقل کند از خدا یعنی آنچه از خدا صادر
گشته و عمل بفرمانبري او کند و از خشم او بپرهیزد و دوري جوید]. و أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود [العقل عقلان فمطبوع
و مسموع و لا ینفع مطبوع إذا لم یک مسموع کما لا تنفع الشمس و ضوء العین ممنوع]. و مولانا در مثنوي در ترجمه اینکه بیان
گوید: عقل دو عقل است اوّل مکسبی || که در آموزي چو در مکتب صبّی از کتاب و اوستاد و ذکر و فکر || از معانی و
علوم خوب و بکر عقل تو افزون شود از دیگران || لیک تو باشی ز حفظ او گران لوح حافظ باشی اندر دور و گشت || لوح
محفوظ اوست کوزین درگذشت عقل دیگر بخشش یزدان بود || چشمه آن در میان جان بود چون ز سینه آب دانش جوش
کرد || نی شود گنده نه دیرینه نه زرد در ره نبعش بود بسته چه غم || کو همی جوشد ز خانه دمبدم عقل تحصیلی مثال
جویها || کان رود در خانهاي از کویها راه آبش بسته شد شد بینوا || تشنه ماند و زار و با صد ابتلا از درون خویشتن جو
چشمه را || تا رهی از منت هر ناسزا جهد کن تا پیر عقل و دین شوي || تا چو عقل کل تو باطن بین شوي 44 - خداوند
آسمانها و زمین را آفرید [و از عدم بوجود آورد و آنها را عبث خلق نفرموده بلکه آنها را بیافرید تا مخلوقات او در آنها سکنی
گزینند و بوسیله آنها بر اثبات وحدانیت او استدلال کنند] و اینکه آفرینش بحق و بمقتضاي حکمت و مصلحت بود و در اینکه
45 - تلاوت کن [یعنی بخوان با تأمّل [ خلقت نشانهاي براي مؤمنان است [زیرا آنان هستند که از آن سود میبرند]. [ صفحه 419
یا محمّد] آنچه را که از کتاب [یعنی قرآن] بتو وحی میشود [و عمل کن بآنچه در قرآن است] و برپادار نماز را [یعنی آنرا
بحدودیکه معین شده و اوقاتیکه مقرر گردیدهاست ادا کن] زیرا که نماز باز میدارد و جلوگیري میکند [مکلّف را] از کردار
قبیح و عمل زشت [که عقل و شرع آنرا زشت و ناروا دانسته است] و همانا یاد کردن خداوند [برحمت خودش] شما را بزرگتر
است [از یاد کردن شما او را [بطاعت خودتان] و خدا میداند آنچه شما میکنید [از خیر و شر و شما را بحسب عملتان جزا
میدهد]. إبن عباس [رض] گوید: [در نماز آیاتی است که مکلّف را از معاصی خدا باز میدارد پس هر کس که نمازش او را
از گناهان باز ندارد آن نماز جز دوري از خدا براي او چیزي نمیافزاید]. و حسن و قتاده گفتهاند: [هر کس که نمازش او را از
فحشاء و منکر باز ندارد نماز او نماز نیست و وبالی براي اوست. و انس بن مالک الجهنی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
روایت کرده است که فرمود: [هر کس که نمازش از فحشاء و منکر او را باز ندارد جز بعد از خدا چیزي براي او نخواهد
افزود]. ایضا إبن مسعود از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده است که فرمود: [نماز نیست براي کسی که اطاعت
نماز نکند و طاعت نماز آنستکه از فحشاء و منکر دوري کند]. و انس روایت کرده است که جوانی از انصار با رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله نماز میگذارد و مرتکب فواحش میشد موضوع را برسول خدا عرض کردند فرمود نماز او یکروزي او را از
اینکار باز خواهد داشت]. و از جابر روایت است که گفت: [برسول خدا عرض کردند فلانی روز نماز میگذارد و شب دزدي
میکند. فرمود: نماز او او را مانع خواهد شد] و از [ صفحه 420 ] حضرت أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام روایت شده
است که فرمود: [هر کس بخواهد بداند که نمازش قبول شده است یا قبول نشده بنگرد که آیا نمازش او را از فحشاء و منکر
باز داشته است و بقدري که باز داشته است از او قبول شده است]. و در تفسیر [وَ لَذِکرُ اللّهِ أَکبَرُ] از إبن عباس و سلمان و إبن
مسعود و مجاهد بهمان نحو که در بالا ذکر شد تفسیر گردیده یعنی ذکر خدا شما را برحمتش بزرگتر است از ذکر شماست او
41 و از سلمان در روایت دیگر از إبن زید و قتاده و از أبی الدرداء مروي است که: [ذکر بنده - را بطاعتش. -قرآن- 13
پروردگار خود را بزرگتر است از آنچه ما سواي ذکر بجا میآورد] و بنابرین تأویل آن چنین میشود که [بزرگترین چیز در
نهی از فواحش ذکر عبد است پروردگار خود را و بیاد اوامر و نواهی او بودن و آنچه براي او از ثواب و عقاب مهیا شده است
بنابرین قويترین لطف که او را بطاعت و ترك معصیت دعوت میکند یاد خداست و او از هر لطفی بزرگتر است]. و از معاذ
بن جبل مروي است که گفت از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرسیدم کدام از اعمال نزد خدا محبوبتر است فرمود:
[اینکه بمیرد و زبانش از ذکر خدا تر باشد- و فرمود اي معاذ- سابقین [یعنی پیشروندگان] کسانی هستند که بیاد خداي عزّ و
جلّ شب بیدارند و کسی که دوست بدارد در باغهاي بهشت چرا کند ذکر خداي عزّ و جلّ بسیار کند]. و عطاء بن سائب از
عبد اللّه بن ربیعه از إبن عباس [ره] روایت کرده است که گفت: [گفتار خداي عزّ و جلّ را دیدي که و لذکر اللّه اکبر گفتم
ذکر خدا بقرآن خوب و ذکر خدا بنماز خوب و ذکر خدا بتسبیح و تکبیر خوب و افضل از اینها آنستکه آدمی در موقع
معصیت بیاد پروردگار خود بیاید و از آن صرف نظر کند. إبن عباس گفت گفتار عجیبی گفتی همانست که گفتی و لکن یاد
خدا شما [ صفحه 421 ] را بزرگتر است از یاد کردن شما او را [از مجمع البیان]. و در تفسیر روح البیان گوید- و لذکر اللّه اکبر
یعنی و نماز اکبر از سایر طاعات است و خداوند از نماز بلفظ [ذکر] تعبیر فرموده است چنانکه در آیه دیگر [در نماز جمعه]
فرموده است فَاسعَوا إِلی ذِکرِ اللّهِ براي اینکه اعلام فرماید به اینکه که آنچه در نماز از ذکر خداي تعالی است عمده آن است
که او را حاوي حسنات و ماحی سیئات قرار داده است- و ذکر خدا افضل طاعات است زیرا ثواب ذکر همان ذکر است چنانکه
فرموده است فاذکرونی اذکرکم- و اول ذکر توحید است و پس از آن تجرید و سپس تفرید چنانکه رسول خدا صلّی اللّه علیه
و آله فرمود سبق المفرّدون یعنی مفرّدون بر همه سبقت دارند عرض کردند مفرّدون کیانند فرمود الذاکرین اللّه کثیرا و
229 و شیخ عطار گوید: اصل تجریدت وداع شهوت است || بلکه کلّی انقطاع لذّت است گر تو - الذاکرات. -قرآن- 201
ببریدي ز موجودات امید || آنگه از تفرید گردي مستفید [و الذکر طرد الغفلۀ]
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 46 تا 50
اشاره
وَ لا تُجادِلُوا أَهلَ الکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنهُم وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَینا وَ أُنزِلَ إِلَیکُم وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُم
واحِدٌ وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ [ 46 ] وَ کَ ذلِکَ أَنزَلنا إِلَیکَ الکِتابَ فَالَّذِینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یُؤمِنُونَ بِهِ وَ مِن هؤُلاءِ مَن یُؤمِنُ بِهِ وَ ما
یَجحَ دُ بِآیاتِنا إِلَّا الکافِرُونَ [ 47 ] وَ ما کُنتَ تَتلُوا مِن قَبلِهِ مِن کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لارتابَ المُبطِلُونَ [ 48 ] بَل هُوَ آیاتٌ
بَیِّناتٌ فِی صُ دُورِ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ وَ ما یَجحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الظّالِمُونَ [ 49 ] وَ قالُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَیهِ آیاتٌ مِن رَبِّهِ قُل إِنَّمَا الآیاتُ عِندَ
اي بالطریقۀ الّتی « بِالَّتِی هِیَ أَحسَنُ » اي و لا تخاصموا « وَ لا تُجادِلُوا » [ 773 [ صفحه 422 - اللّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ [ 50 ] -قرآن- 1
اي ینزلها کیف یشاء. -قرآن- « عِندَ اللّهِ » اي لشکّ « لَارتابَ » اي العرب « وَ مِن هؤُلاءِ » اي منقادون « مُسلِمُونَ » هی أحسن الطریق
199- 173 -قرآن- 184 - 150 -قرآن- 162 - 119 -قرآن- 133 - 66 -قرآن- 106 - -19-1 قرآن- 39
تفسیر معانی:
اشاره
-46 و جدال یعنی مخاصمه و منازعه مکنید با اهل کتاب [یعنی با یهود و نصاري یا با نصاراي نجران] مگر بصورت و طریقهاي
که نیکوتر باشد [یعنی بنرمی و مدارا بجاي خشونت و زبري و بجاي غضب بحلم و بردباري و بجاي درشتی و تحریک شرّ
بنصیحت و تحریک خیر و بجاي عجله بنّانی ولی بصورتیکه حمل بر ضعف نشود] جز نسبت بکسانی از آنها که ستم پیشه
کنند و راه عناد و تجاوز پیش گیرند [و بر کفر پایدار مانده و از دادن جزیه هم خودداري کنند که در اینصورت باید با درشتی
زبان و حتی با شمشیر و سنان با آنها معامله کرد] [و در مقام مجادله به احسن بآنها] بگوئید ما بآنچه بر خودمان نازل شده است
[یعنی قرآن] و بآنچه بر شما نازل شده است [یعنی توراة و انجیل] ایمان و تصدیق داریم و معبود ما و معبود شما یکی است و
47 - و اینکه چنین [ ما نسبت بآن معبود یگانه اسلام آورده و تسلیم شدهایم و مخلص و مطیع فرمان او هستیم. [ صفحه 423
[یعنی همچنین که بر موسی و عیسی کتاب فرستادیم] بسوي تو کتاب فرستادیم [که قرآن باشد] بنابرین کسانیکه بآنها علم
کتاب عطا فرمودیم [مانند عبد اللّه بن سلام و امثال او] بقرآن یا بپیمبر خاتم ایمان میآورند و از اینکه جماعت عرب و قریش
نیز کسانی بقرآن و رسول ما ایمان میاورند و منکر آیات و دلالات ما نمیشوند مگر کافران [که بر حق پرده پوشی میکنند و
بسبب توغّل در کفر از تأمّل و تفکر در آنچه آنها را بحق برساند خودداري میکنند]. 48 - و تو [ یا محمّد] پیش از اینکه قرآن
بر تو وحی شود خواندن کتاب نمیتوانستی و خط نوشتن بدست خود نمیدانستی و در آنصورت [یعنی اگر امّی نبودي و
میتوانستی بخوانی یا بنویسی] باطل کنندگان [یعنی کسانیکه در مقام ابطال دعوت و کتاب تو هستند] راهی براي تولید شک
در قلوب مردمان ضعیف مییافتند [و بمردم میگفتند او آنچه میگوید از کتب پیشینیان اقتباس و جمعآوري کرده و بشما
میگوید ولی چون تو در مولد و منشاء با آنها برابر هستی و اینک کتابی آوردهاي که آنها از آوردن مانندش عاجزاند بر آنها
واجب میشود که بدانند اینکه کتاب از جانب خداست و از پیش تو نیست زیرا عادت بر اینکه جاري نشده که انسانی در بین
قومی نشو و نما کند و احوال او را از کوچکی تا بزرگی شاهد باشند و در حضر و سفر او را ببینند که از غیر خود چیزي
نیاموخته است و سپس چیزي از خود بیاورد که دیگران را عاجز کند و قصص گذشتگان را بر آنها بخواند و مانند آنرا دیگران
نتوانند] سیّد شریف اجل مرتضی علم الهدي قدّس اللّه روحه گوید که اینکه آیه دلالت دارد بر اینکه پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله قبل از نبوّت نوشتن نمیتوانست و امّا بعد از نبوّت معتقد ما بجواز آن است که بنوشتن و خواندن هر دو عالم بوده است و
ظاهر آیه اقتضا دارد که نفی قرائت و کتابت راجع بقبل از نبوّت بوده است نه بما بعد آن و علتی که در آیه ذکر شده ارتیاب
مبطلون در نبوّت آن حضرت [ صفحه 424 ] است و امّا بعد از نبوّت تعلقی بریبه و تهمت نخواهد داشت و جایز است که بعدا
از جبرئیل آموخته باشد [از مجمع البیان]. 49 - بلکه آن قرآن نشانهها و دلالتهاي روشن و واضحی است در سینه کسانی که
بآنها علم و دانش عطا شده است [و آنان خود پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مؤمنین باو هستند که آنرا حفظ میکنند و
در سینه میسپارند و مراعات احکام آن میکنند و معناي آن در دلهاشان رسوخ پیدا میکند] و منکر آیات ما نمیشوند مگر
ستمکاران [یعنی آنانکه بخویشتن ظلم کرده و بعد از حصول علم بآن از روي بغض و عناد از نظر در قرآن خودداري نمودهاند
مانند علماء و کفّار یهود]. [و از امامین همامین باقرین علیهما السّلام مروي است که [الّذین اوتوا العلم] امامان از آل محمّد
علیهم السّلام میباشند. کاشفی گوید: [در سینه آنانکه داده شدهاند علم را] یعنی مؤمنان اهل کتاب یا صحابه کرام که آنرا یاد
میگیرند تا هیچکس تحریف نتواند کرد و امّا خواندن قرآن از ظهر القلب خاصّه امّت مرحومه است چه کتب پیشین را از
روي اوراق میخواندند [انتهی]. [و حفظ در سینه از خصایص قرآن است و متقدم بر آن جز از روي اوراق کتب خود را
نمیخواندند]. و در بعض آثار آمده است که [ما حسدتکم الیهود و النصاري علی شیء کحفظ القرآن]. و از رسول صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم مروي است که [القلب الّذي لیس فیه شیء من القرآن کالبیت الخراب]. و نیز فرموده است صلّی اللّه علیه و
آله [تعاهدوا القرآن فو ألذي نفس محمّد بیده لهو أشدّ تفلتا من الابل من عقلها] اي من الابل المعقله اذا اطلقها صاحبها- و
التعاهد و [ صفحه 425 ] التعهد التحفظ و تجدید الامر به و المراد هنا الأمر بالمواظبۀ علی تلاوته و المداومۀ علی تکراره. و نیز
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [عرضت علیّ ذنوب امّتی فلم أر ذنبا اکبر من آیۀ او سورة اوتیها الرجل ثمّ نسیها] و
229 نکته عرفان - النسیان فی لسان العرب الترك کما قال تعالی [نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُم] اي ترکوا طاعته فترك رحمتهم. -قرآن- 200
مجو از خاطر آلودگان || گوهر مقصود را دلهاي پاك آمد صدف [از جامی] 50 - و [کفّار مکّه براي القاء شبهه بین عوام]
گفتند چرا بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیات و معجزاتی از جانب پروردگار او [مانند آیاتی که بر پیمبران سلف هود
و صالح و موسی و عیسی علیهم السّلام نازل شد] نازل نمیشود [و آیاتی که بر محمّد نازل شده معجزه نداشتهاند] بگو [ یا
محمّد بآنها] آیات در نزد خداست [و آنها را بر حسب علمی که بمصالح بندگان خود دارد نازل میکند و بر هر پیامبري آنچه
را که براي او و امّتش اصلح است نازل مینماید و لذا تمام آیات نازله بر انبیاء یکنواخت نبوده و هر پیمبري نوعی از آن را
آورده است و در دست من چیزي نیست و هر چه هست از اوست] فقط من ترساننده آشکاري هستم [که خلق را از نافرمانی
خدا بترسانم و راه حق و باطل را آشکارا سازم و خداوند سبحانه هم آنچه را از معجزات که شاهد صدق من باشد داده است]
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 51 تا 55
اشاره
أَ وَ لَم یَکفِهِم أَنّا أَنزَلنا عَلَیکَ الکِتابَ یُتلی عَلَیهِم إِنَّ فِی ذلِکَ لَرَحمَۀً وَ ذِکري لِقَومٍ یُؤمِنُونَ [ 51 ] قُل کَفی بِاللّهِ بَینِی وَ بَینَکُم
شَهِیداً یَعلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِالباطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللّهِ أُولئِکَ هُمُ الخاسِرُونَ [ 52 ] وَ یَستَعجِلُونَکَ بِالعَذابِ وَ
لَو لا أَجَلٌ مُسَ  می لَجاءَهُمُ العَذابُ وَ لَیَأتِیَنَّهُم بَغتَۀً وَ هُم لا یَشعُرُونَ [ 53 ] یَستَعجِلُونَکَ بِالعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَۀٌ بِالکافِرِینَ
[ 657 [ صفحه 426 - 54 ] یَومَ یَغشاهُمُ العَذابُ مِن فَوقِهِم وَ مِن تَحتِ أَرجُلِهِم وَ یَقُولُ ذُوقُوا ما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 55 ] -قرآن- 1 ]
أَجَلٌ » الاستعجال طلب الشیء قبل وقته « یَستَعجِلُونَکَ » اي تذکرة و بفارسی پند و نصیحت « ذِکري » اي نعمۀ عظیمۀ « لَرَحمَۀً »
اي یغطیهم غشیۀ یغشاه غشیا و غشّاه اي غطّاه « یَغشاهُمُ » اي فجأة. بغته یبغته بغتا اي فجئه « بَغتَۀً » میعاد مقدر و وقت معیّن « مُسَ  می
228- 177 -قرآن- 216 - 142 -قرآن- 168 - 88 -قرآن- 123 - 36 -قرآن- 70 - 12 -قرآن- 28 - و ستره. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-51 آیا کافی و بس نیست آنانرا [براي معجزه] که ما کتابی [یعنی قرآن را] بر تو نازل کردیم [ یا محمّد] تا بر آنها تلاوت
کنی زیرا در اینکه قرآن نعمت عظیمی است و پند و موعظتی است براي مردمی که ایمان بآن آورند. در اینکه آیه مبارکه
خداوند سبحانه هویدا فرموده است که انزال قرآن دلالت واضحه و معجزه لایحه و حجت بالغهایست که حجت بوسیله آن تمام
است و براي وصول بعلم راجع بصحّت نبوت او محتاج بغیر آن نیست و اگر خداوند سبحانه معجزاتی را که آنها میخواستند
ظاهر میفرمود و باز هم ایمان نمیآوردند حکمت الهی اقتضاي هلاك کردن آنانرا داشت و بایستی بعذاب استیصال دچار
شوند و ریشه کن گردند چنانکه در امم پیشین چنین شد ولی خداوند وعده فرموده بود که اینکه امّت را بعذاب استیصال دچار
نفرماید و لذا [ صفحه 427 ] قرآن را بنام معجزه عظیم کافی دانست و همین آیه دالّ بر اینکه است که قرآن براي معجزه کافی
است و در اعلی درجات اعجاز است زیرا آنرا کافی از جمیع معجزات قرار داده و کفایت رسیدن بحدّي است که منافی
حاجت است. 52 - بگو [ یا محمّد باین کافران] که کافی است خداوند براي شهادت و گواهی بین من و شما [یعنی بگواهی
صدق و ابلاغ من و تکذیب و عناد شما و شهادت خدا گفتار اوست که [محمّد رسول اللّه] و اثبات معجزه بانزال کتاب براي
من] او داناست بآنچه در آسمانها و زمین است [و از جمله میداند که من بر هدایت و راه راستم و شما بر ضلالت و گمراهی] و
کسانیکه ایمان بباطل آوردهاند [یعنی تصدیق غیر خدا را کردهاند] و بخداي واحد و احد کافر شده [و منکر وحدانیت او
هستند] اینکه جماعت در معامله زیان کاراند [یعنی کفر را در برابر ایمان خریده و فطرت اصلی و ادلّه سمعیّه را ضایع و تباه
ساختهاند]. 53 - [ یا محمّد اینکه کافران] از تو بعجله نزول عذاب را خواهانند. اگر نبود وقتی که خدا براي عذاب آنها مقدّر و
مقرّر فرموده است [و آن روز قیامت است] [ یا مدّتی که خدا مقدّر فرموده است که بر حسب مصلحتی تا آنوقت آنها را باقی
بدارد] هر آینه عذابی که مستحق آن هستند براي آنها فرا میرسید و البتّه ناگهان عذاب بآنها رو خواهد کرد در حالتی که
آمدن آنرا نمیدانند و وقت آمدن آنرا آگاه نیستند [و آن مرگ است که اوّل منزل عذاب قیامت است و ناگهان دچار آن
خواهند شد]. تو غافل در اندیشه سود و مال || که سرمایه عمر شد پایمال طریقی بدست آر و صلحی بجوي || شفیعی
برانگیز و عذري بگوي که یک لحظه صورت نبندد امان || چو پیمانه پر شد بدور زمان 54 - تعجیل میکنند ترا بآوردن
55 - روز که عذاب از اطراف [ عذاب و حال آنکه جهنّم بکافران احاطه دارد [و یکجا آنها را فرا گرفته است]. [ صفحه 428
آنها را میپوشاند، از بالاي سرهاشان و از زیر پاهاشان و خداوند یا فرشته عذاب ما [بآنها گوید] بچشید جزاي آنچه را [از اعمال
زشت و افعال ناروا در دنیا] میکردید. کاشفی گوید: دنیا دار عمل بود و عقبی دار جزاست هر آنچه اینجا کاشتهاند آنجا
میدروند. تو تخمی بیفشان که چون بدروي || ز محصول خود شاد و خرّم شوي
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 56 تا 60
اشاره
یا عِبادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرضِی واسِعَۀٌ فَإِیّايَ فَاعبُدُونِ [ 56 ] کُلُّ نَفسٍ ذائِقَۀُ المَوتِ ثُمَّ إِلَینا تُرجَعُونَ [ 57 ] وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِنَ الجَنَّۀِ غُرَفاً تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها نِعمَ أَجرُ العامِلِینَ [ 58 ] الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ
« غُرَفاً » اي لنسکننّهم « لَنُبَوِّئَنَّهُم » 493- 59 ] وَ کَأَیِّن مِن دَابَّۀٍ لا تَحمِلُ رِزقَهَا اللّهُ یَرزُقُها وَ إِیّاکُم وَ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ [ 60 ] -قرآن- 1 ]
81 -قرآن- - 46 -قرآن- 67 - 21 -قرآن- 37 - کلّ ما یدبّ علی الإرض. -قرآن- 1 « دَابَّۀٍ » اي و کم « وَ کَأَیِّن » اي حجرا جمع غرفه
102-92
تفسیر معانی:
اشاره
-56 اي بندگان من که ایمان [بخدا و رسول او] آوردهاید همانا زمین من وسیع و گشاده است [از زمینی که اهل آن شما را از
ایمان و اخلاص در پرستش من مانعند بگریزید و باقطار دورتر بروید که مانعی براي [ صفحه 429 ] شما نباشد] [و اگر جا بر
شما تنگ شد دست از پرستش من برندارید] و مرا بپرستید [و در نافرمانی من مطیع احدي از خلق من نشوید]. 57 - [و اگر از
دوستی زن و فرزند پا بست شهري شدهاید روزي مفارقت ضروري خواهد بود زیرا که] هر نفسی [از نفوس که خداوند بآن
جان داده است در هر زمینی باشد] چشنده تلخی مرگ است [پس از ترس مرگ مقیم دار شرك مشوید] سپس بعد از مرگ
هم بسوي ما برمیگردید [و جزاي أعمال خود را مییابید]. 58 - و آنان که ایمان آوردهاند و کارهاي شایسته کردهاند [و از جمله
أعمال صالحه آنکه از دیار کفر هجرت نمودهاند] البته ما هم آنها را در بهشت در غرفههاي عالیهاي منزل خواهیم داد که از
زیر آنها نهرها جاري است و در آنها جاویدان [باقی ببقاء خدا] خواهند ماند و اینکه غرفهها مزد نیکوئی است براي کسانیکه
براي خدا کار میکنند [و عملهاي شایسته بجاي میآورند]. 59 - و اینکه عاملین کسانی هستند که شکیبائی پیشه کردهاند [و بر
دین خود صابراند و هر قدر سختی ببینند و آزار شوند دین خود را ترك نکنند و بر طاعات با مشقّت تحمل نمایند] و بر
پروردگار خودشان توکّل میکنند [و در مهمّات امور و مهاجرت از دیار خودشان باو متّکی هستند و بر غیر او اعتماد و وثوقی
ندارند]. 60 - و چه بسیار جانور جنبنده بر روي زمین هستند که روزي خود را حمل نمیکنند [یعنی یا بواسطه ضعف و ناتوانی
خود قادر بر برداشتن روزي خود بدوش یا بپشت خود نیستند و با دهان خود میخورند یا قوت روزانه خود را بدست آورده و
براي فرداي خود ذخیره نمینمایند [جز مور و موش و انسان] و بقدر کفایت خود تحصیل کرده و میخورند] خداست که
روزي میدهد اینکه جانور ناتوان و شما را [پس از بیم نداشتن روزي ترك مهاجرت از دیار کفر نکنید] و اوست شنواي بگفتار
شما [در حال مفارقت از اوطانتان] و داناست [ صفحه 430 ] باحوال شما [که از کجا بشما روزي برساند]. هست ز فیض کرم ذو
الجلال || مشرب ارزاق پر آب زلال شاه و گدا روزي از آن میخورند || مور و ملخ قسمت از آن میبرند در مجمع البیان
گوید که از عطا و او از إبن عمر روایت کرده است که گفت با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بیرون شدیم تا داخل بعض
دیوار خانههاي انصار گشتیم و آنحضرت شروع فرمود از خرما میچید و میخورد و فرمود اي إبن عمر چرا نمیخوري عرض
کردم میل ندارم یا رسول اللّه آنحضرت فرمود لکن من میل دارم بخدا سوگند صبح روز چهارمی است که من طعامی
نخوردهام و حال آنکه اگر میخواستم از پروردگار خود میخواستم که مانند مملکت کسري و قیصر بمن عطا فرماید پس
چگونه است حال تو اي پسر عمر در حالتی که باقی بمانی با قومی که از ضعف یقین روزي سال خود را ذخیره و مخفی کنند]
و بخدا قسم چیزي بر ما نگذشت که آیه و کایّن من دابّۀ ... الخ نازل گشت.
[ [سوره العنکبوت [ 29 ]: آیات 61 تا 69
اشاره
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الَأرضَ وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ فَأَنّی یُؤفَکُونَ [ 61 ] اللّهُ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن
شَّیءٍ عَلِیمٌ [ 62 ] وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحیا بِهِ الَأرضَ مِن بَعدِ مَوتِها لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلِ
ِ
عِبادِهِ وَ یَقدِرُ لَهُ إِنَّ اللّهَ بِکُل
[ الحَمدُ لِلّهِ بَل أَکثَرُهُم لا یَعقِلُونَ [ 63 ] وَ ما هذِهِ الحَیاةُ الدُّنیا إِلاّ لَهوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الحَیَوانُ لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 64
701 لِیَکفُرُوا بِما آتَیناهُم - فَإِذا رَکِبُوا فِی الفُلکِ دَعَوُا اللّهَ مُخلِصِ ینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَی البَرِّ إِذا هُم یُشرِکُونَ [ 65 ] -قرآن- 1
وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوفَ یَعلَمُونَ [ 66 ] أَ وَ لَم یَرَوا أَنّا جَعَلنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِن حَ ولِهِم أَ فَبِالباطِلِ یُؤمِنُونَ وَ بِنِعمَۀِ اللّهِ
لَّمّا جاءَهُ أَ لَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثويً لِلکافِرِینَ [ 68 ] وَ الَّذِینَ
ِ
یَکفُرُونَ [ 67 ] وَ مَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَی اللّهِ کَ ذِباً أَو کَ ذَّبَ بِالحَق
[ 474 [ صفحه 431 - جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحسِنِینَ [ 69 ] -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-61 و اگر تو [ یا محمّد] از آنها [یعنی مشرکین مکّه] بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و آنها را از عدم بوجود
آورده است و آفتاب و ماه را رام و مطیع ساخته است [و آنها را در مدار خودشان بدون تخلف حرکت میدهد] البته خواهند
گفت خدا [زیرا راهی براي انکار ندارند و عقل مقرّ است که ممکنات باید منتهی بذات یگانه واجب الوجودي بشود] پس
- کجا رو میکنند [و چرا منصرف از عبادت او بعبادت سنگ و چوبی میشوند که سود و زیانی براي آن متصور نیست]. 62
خداست که روزي را براي هر کس از بندگانش بخواهد پهن و گشاده میسازد و یا براي او تنگ میکند [و بقدر اقتضاي
مصلحت باو میدهد] زیرا خداي بهر چیزي داناست [و میداند که چه کسی سزاوار بسط رزق و چه کسی [ صفحه 432 ] لایق
قبض روزي است یا میداند که هر یک از قبض و بسط در چه وقتی موافق حکمت و مصلحت بنده خود میباشد]. [و در حدیث
قدسی است: که بعض از بندگانم صلاح ایمان او جز غنا نیست و اگر او را فقیر گردانم فاسد میشود و بعض دیگر از بندگانم
جز فقر براي ایمان او صلاح نیست که اگر توانگرش سازم فاسدش خواهد ساخت]. 63 - و اگر از آنها [یعنی مشرکین عرب]
بپرسی که چه کسی از آسمان آب فرود آورد و بوسیله آن زمین را پس از مردگی و پژمردگی زنده و برومند ساخت البتّه
میگویند خدا [یعنی اعتراف میکنند به اینکه که او موجد سراسر ممکنات است و با وجود اینکه پارهاي از مخلوقات را شریک
در عبادت او قرار میدهند] بگو [ یا محمّد] حمد و سپاس خدایرا [بر کمال قدرت و تمام نعمتش که ما را موفق باعتراف توحید
و اخلاص در عبادت خود ساخت و حق را چنان ظاهر نمود که باطل پرستان هم جرأت انکار آنرا ندارند] بلکه بیشتر اینکه
کافران را عقلی نیست [و با اقرار به اینکه که او آفریننده همه چیز است و فرود آورنده باران از آسمان است تدبّر نمیکنند و از
راهی که موصل بحق است عدول میکنند بنابرین گویا عقل ندارند و تعقلی نمینمایند]. 64 - و نیست اینکه زندگانی دنیا مگر
بیهده کاري و بازیگري [زیرا همانقسم که لهو و لعب زوال پذیر است و آدمی جز مدت کوتاهی از آن بهرهمند نیست اینکه
زندگانی دنیا هم زوال پذیر است و پس از مدت کمی بازیگران پراکنده و آن بهره موقت منقطع میشود] و همانا خانه آخرت
[یعنی بهشت است] که فناپذیر نیست و زندگانی حقیقی و دائمی است اگر میدانستند [فرق بین زندگانی فانی و زندگانی دائم
باقی را یعنی اگر دانا بودند بباقی رغبت مینمودند و از فانی دوري میجستند و لکن نمیدانند]. در مثنوي گوید: چیست دنیا از
خدا غافل شدن || نی قماش و نقره و فرزند و زن [ صفحه 433 ] مال را گر بهر دین باشی حمول || نعم مال صالح گفت آن
رسول آب در کشتی هلاك کشتی است || آب در بیرون کشتی پشتی است چونکه مال و ملک را از دل براند || زان
سلیمان خویش جز مسکین نخواند کوزه سر بسته اندر آب رفت || از دل پر باد فوق آب رفت باد درویشی چو در باطن بود
|| بر سر آب جهان ساکن بود آب نتواند مر او را غوطه داد || کش دل از نفخ الهی گشت شاد گرچه جمله اینکه جهان
ملک وي است || ملک در چشم دل او لا شیء است 65 - [اینکه کافران] هنگامیکه در کشتی سوار شدند [و در دریا بحرکت
آیند و بادها بوزد و امواج دریا کشتی را بتلاطم اندازد و خود را در معرض هلاکت بینند] خدا را بخوانند و از روي اخلاص
در مقام دعا برآیند و دین خالص پیدا کنند [یعنی یقین کنند که در آنحال جز خداي واحد در شدائد کسی نجات دهنده
نیست و جز او کسی کشف سوء نتواند و در آن هنگام شرکاء خود را واگذارند و بدانند که آنها منجی نیستند و کاري از آنان
ساخته نیست] و چون آنها را از ورطه هولناك دریا خلاص کنیم و بخشکی و صحرا برسانیم آنگاه آنها بشرك خود
برمیگردند [و در پرستش خدا بتها را شریک گردانند]. 66 - تا اینکه [بسبب آن شرك] بآنچه بآنها عطا فرمودیم کافر شوند
یعنی نعمت خلاص و نجات را کفران میکنند] [و در باقی عمرشان] بگرد آمدن در پیرامون بتها و تمتع از لذائذ دنیا سرگرم
شوند و زود است که [بعاقبت کار و فرجام بد خویش] دانا شوند [و بدیدن عذاب الهی نتیجه کفر و اعمال زشت خود را
دریابند]. 67 - ما قرار دادیم [شهر آنها را یعنی مکّه را] محترم و محل امن و امان [که اهل آن از قتل و غارت مصون باشند] و
حال آنکه مردم در اطراف آن به ربودن مال یکدیگر و کشتن بعضی بعض دیگر را مشغولند [و آنها در حرم الهی [ صفحه
434 ] در اماناند] آیا باز هم اینکه کافران ایمان بباطل دارند و بپرستش بتها مشغولند و بنعمت خدا داد [که مستوجب شکر
است] کفران میکنند و غیر خدا را در عبادت خدا شریک قرار میدهند. 68 - کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد
و چیزي را که خدا نفرموده بگفته او نسبت دهد [یعنی هر کس براي او شریکی پندار کند از هر ظالمی ظالمتر است] یا کیست
ستمکارتر از کسی که چون حق و حقیقت بنزد او آید [یعنی رسول خدا و قرآن بدعوت او آید] او را تکذیب کند و دروغ
بپندارد آیا در دوزخ جاي کافران نیست [یعنی مقر و مأواي آنها همان جهنّم خواهد بود لا غیر]. 69 - و آنکسانی که در راه
دین ما جهاد میکنند [و در طلب مرضات ما و طاعت ما با کفّار میجنگند و با هواهاي نفسانی خود از ترس ما مجاهده
مینمایند و در عبادت ما و امید بثواب ما و ترس از عقاب ما کوشش مینمایند] البتّه ما هم آنها را براههائیکه موجب رسیدن
بثواب ماست هدایت میکنیم و توفیق ازدیاد طاعات بآنها عطا مینمائیم و بدانند که خداوند با نیکوکاران است [یعنی در دنیا
آنها را نصرت و یاري مینماید و در آخرت بثواب و مغفرت مورد رحمت و عطوفت قرار خواهد داد]. شیخ رشید الدین یزدي
[ره] در کشف الاسرار چنین گوید: جاهدوا- درین موضع سه منزل است. یکی جهاد اندر باطن با هوا و نفس. دیگر جهاد
بظاهر با اعداي دین و کفّار زمین. دیگر اجتهاد باقامت حجّت و طلب حق و کشف شبهت باشد- مر آنرا اجتهاد گویند- و هر
چه اندر باطن بود اندر رعایت عهد الهی مرآنرا جهد گویند- اینکه [جاهَدُوا فِینا] بیان هر سه حالتست- او که بظاهر جهاد کند
178 [ صفحه 435 ] بود کرامت - رحمت نصیب وي- او که باجتهاد بود عصمت بهره وي- او که اندر نعمت جهد -قرآن- 162
وصل نصیب وي- و شرط هر سه کس آنستکه آن جهد فی اللّه بود تا درّ هدایت خلعت وي بود- آنگه گفت [وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ
المُحسِنِینَ] چون هدایت دادم من با وي باشم و وي بامن بود- زبان حال بنده میگوید: الهی بعنایت هدایت دادي بمعونت زرع
خدمت رویانیدي- بپیغام آب قبول دادي- بنظر خویش میوه محبت و وفا رسانیدي- اکنون سزد که سموم مکر از آن باز
داري- و بنائی که خود افراشتهاي بجرم ما خراب نکنی- الهی تو ضعیفان را پناهی- قاصدانرا بر سر راهی- واجدان را گواهی-
174 روضه روح من رضاي تو باد || قبله گاهم در سراي تو باد سرمه دیده جهان - قرآن- 133 - .« چه بود که افزایی و نکاهی
بینم || تا بود گرد خاکپاي تو باد گر همه راي تو فناي من است || کار من بر مراد راي تو باد شد دلم ذرّه وار در هوست ||
دائم اینکه ذرّه در هواي تو باد - مشایخ گفتهاند [المجاهدات تورث المشاهدات] و اگر گویندهاي گوید که برهمنان و
فلسفیان حق مجاهده با نفس را بجاي آورند و مشاهدهاي براي آنها دست ندهد، گوئیم آنان بمجاهده قیام کرده و جهاد
میکنند ولی شرط اعظم را واگذاشتهاند و آن فرمایش خداي تعالی [فینا] است یعنی مجاهده باید خالص براي ما باشد ولی
جهاد آنها براي هواي نفس و دنیا و خلق و ریاء و سمعه و شهوت و طلب ریاست و علوّ و تکبّر بر خلق خداست و امّا کسی که
براي خدا مجاهده کند: اوّلا ترك محرمات کند سپس ترك شبهات کند سپس ترك فضلات کند سپس قطع تعلقات کند و
تزکیه نفس نماید سپس قطع التفات از کونین نماید و طمع از دارین ببرد و روح را محلّی سازد- پس کسی که جهاد کرد در
قطع نظر از اغیار و از همه چیز منقطع و منفصل گشت [لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا] ما هم البته راه وصول و وصال را باو ارائه مینمائیم. -
811 [نقل و ترجمه از روح البیان] [ صفحه 436 ] [و فی الحدیث: جاهدوا اهوائکم کما تجاهدون اعدائکم- و قال - قرآن- 784
صلّی اللّه علیه و آله- جاهدوا الکفار بایدیکم و السنتکم]. قال إبن عطاء: [المجاهده صدق الافتقار الی اللّه بالانقطاع عن کلّ ما
سواه] فی الکواشی: [المجاهدة غضّ البصر و حفظ اللسان و خطرات القلب و یجمعها الخروج عن العادات البشریّه] انا المطلوب
فاطلبنی تجدنی || انا المقصود فاطلبنی تجدنی اگر در جستجوي من شتابید || مراد خود بخوبی باز یابید