گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلدششم
سورة الروم



اشاره
78- مکیّه است و عدد آیات آن شصت است بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 41
[ [سوره الروم [ 30 ]: آیات 1 تا 7
اشاره
37 الم [ 1] غُلِبَتِ الرُّومُ [ 2] فِی أَدنَی الَأرضِ وَ هُم مِن بَعدِ غَلَبِهِم سَیَغلِبُونَ [ 3] فِی بِضعِ سِنِینَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
205 بِنَصرِ اللّهِ یَنصُرُ مَن یَشاءُ وَ هُوَ العَزِیزُ الرَّحِیمُ [ 5] وَعدَ اللّهِ - لِلّهِ الَأمرُ مِن قَبلُ وَ مِن بَعدُ وَ یَومَئِذٍ یَفرَحُ المُؤمِنُونَ [ 4] -قرآن- 1
- لا یُخلِفُ اللّهُ وَعدَهُ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمُونَ [ 6] یَعلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الحَیاةِ الدُّنیا وَ هُم عَنِ الآخِرَةِ هُم غافِلُونَ [ 7] -قرآن- 1
اي فی اقرب الارض الیهم، و المراد ارض العرب المعهودة عندهم لأنّ [ال] للعهد او فی « فِی أَدنَی الَأرضِ » [ 247 [ صفحه 437
البضع من ثلاث الی « بِضعِ سِنِینَ » مصدر غلب. یقال غلبه یغلبه غلبا و غلبا « غَلَبِهِم » اقرب ارضهم الی العرب و المراد ارض الروم
1- الم تفسیر آن سابقا گذشت. 2- مغلوب [ایرانیان] گردید روم [یعنی 239- 179 -قرآن- 222 - 24 -قرآن- 167 - تسع. -قرآن- 1
پارسیان بر رومیان غلبه کردند]. 3- در نزدیکترین زمین [بزمین عرب یا نزدیکترین زمین از ارض شام بزمین ایرانیان که الجزیره
باشد یا بقولی اذرعات و کسکر] و آنان [یعنی رومیان] بعد از غلبه فارس بر آنها بزودي بر ایرانیان غالب خواهند شد. 4- در
چند سالی [که از سه سال کمتر نباشد و از نه سال تجاوز ننماید یعنی مغلوبیّت ایرانیان بدست رومیان در ظرف اینکه چند ساله
صورت خواهد گرفت]. امر مختص خداست پیش از اینکه روم مغلوب شود و بعد از اینکه روم غالب گردد [یعنی تمام بسته
بخواست و مشیّت اوست اگر بخواهد یکی از دو کشور را بر دیگري غلبه دهد و اگر بخواهد آن دیگري را مغلوب میسازد و
اگر بخواهد همگی را هلاك کند خواهد کرد] و در آنروز [یعنی روز که رومیان ایرانیان را مغلوب سازند] مؤمنان خشنود
میشوند [ یا از اینجهت که رومیان موحّ د و از اهل کتاباند یا از اینکه راه که کفّار قریش از غلبه رومیان افسرده میشوند]. [
5- [و اینکه خشنودي مؤمنان] بسبب نصرت خداست [که صدق خبر خدا و رسول معلوم میشود و مقدمه پیروزي [ صفحه 438
آنها بر مشرکین است] خداوند هر کس را [از بندگانش] بخواهد یاري و نصرت میکند و او عزیز است یعنی غالب است [در
انتقام بر دشمنان خود] و رحیم است [یعنی مهربان است نسبت بهر کس که بدرگاه او انابه کند]. 6- اینکه وعدهایست که خدا
کرده است و وعده خدا تخلّف نمیکند [و رومیان بر فارسیان غالب خواهند شد] و لکن بسیاري از مردم [بواسطه جهلی که
بخدا دارند] نمیدانند که [وعدههاي خدائی تخلف پذیر نیست و آنچه ما خبر میدهیم صحیح است]. 7- [اینکه کافران چیزي را
که] میدانند صورت ظاهري از زندگانی دنیا است [یعنی میدانند که سود و زیان دنیائی آنها در چیست و کی باید کشت کنند
و چه وقت درو نمایند و چگونه جمع کنند و چه شکل بنا نمایند] و آنها از سراي دیگرشان غفلت دارند [دنیاي خود را تعمیر
میکنند و آخرت خود را خراب میسازند].
[ [سوره الروم [ 30 ]: آیات 8 تا 10
اشاره
وَّ أَجَلٍ مُسَ  می وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِم
ِ
أَ وَ لَم یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِم ما خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الَأرضَ وَ ما بَینَهُما إِلاّ بِالحَق
لَکافِرُونَ [ 8] أَ وَ لَم یَسِیرُوا فِی الَأرضِ فَیَنظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم کانُوا أَشَ دَّ مِنهُم قُوَّةً وَ أَثارُوا الَأرضَ وَ عَمَرُوها
أَکثَرَ مِمّا عَمَرُوها وَ جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّناتِ فَما کانَ اللّهُ لِیَظلِمَهُم وَ لکِن کانُوا أَنفُسَ هُم یَظلِمُونَ [ 9] ثُمَّ کانَ عاقِبَۀَ الَّذِینَ أَساؤُا
وَ» اي و قلّبوا وجهها « وَ أَثارُوا الأَرضَ » [ 626 [ صفحه 439 - السُّواي أَن کَ ذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَستَهزِؤُنَ [ 10 ] -قرآن- 1
- 23 -قرآن- 43 - اي العاقبۀ السوآي و السوآي مونث الاسوء. -قرآن- 1 « السُّواي » اي و عمّروها اي اوجدوا فیها العمران « عَمَرُوها
8- آیا [اینکه مردم] در پیش خودشان [و در خلوت و تنهائی] فکر نکردهاند که بدانند خداوند آسمانها و 110- -57 قرآن- 99
زمین و آنچه از مخلوقات ما بین آندو است نیافریده است مگر بحق [یعنی براي اقامه حق و حکمت و مصلحت تا بآن براي
اثبات وجود آنها استدلال کنند و بدانند که آنها مجلاهاي صفات و مرآتهاي قدرت او هستند] و براي مدّت معلومی [آنها را
خلق فرموده و پس از انقضاي آنمدت آنها را میمیراند و فانی میسازد و براي مقصد و مصلحتی خلق نموده و عبث نیافریده و
چون مدّت عمل آنها سر آمد زایل میشوند] و حقّا که بسیاري از مردم بملاقات [جزاي پروردگارشان و بعث و روز قیامت]
کافر و منکراند و اعتراف نمیکنند. 9- آیا اینکه مردم در زمین سیر و مسافرت نکرده تا بنگرند که فرجام حال و عاقبت کار
آنانکه پیش از آنها بودند چه شد. آنها از اینان نیرومندتر بودند [و هلاك شدند و از بین رفتند باید از حال آنها عبرت بگیرند]
و بنگرند که آنها زمین را زیر و رو کردند [تا زراعت کنند و آب بدر آرند و معادن استخراج کنند] و آباد کردند زمین را
بیش از آنچه اینها آباد کردهاند و [ صفحه 440 ] پیمبران آنها با دلایل روشن و معجزات باهره بنزد ایشان آمدند [و آنان
پیغمبران خود را تکذیب کردند و منکر آیات خدائی شدند و خدا هم عذاب بر آنها نازل نمود و همه هلاك گشتند] و
خداوند بآنها ستم نفرمود [و بدون استحقاق آنها را هلاك نساخت] بلکه آنها خودشان بخویشتن ستم کردند [که منکر پیمبران
خدا شدند و براي خدا شریک در عبادت قرار دادند]. 10 - سپس فرجام کار آنانکه بد کردند [یعنی کافر بخدا شدند و
تکذیب پیمبران کردند و مرتکب معاصی او شدند] روزگار بدي شد [و عقوبتی گشت که بدترین عقوبات بود و آن آتش
دوزخ است] براي اینکه بآیات خدا تکذیب کردند و گفتار فرستادگان خدا را دروغ پنداشتند و بآن استهزاء و مسخره نمودند
و استهزاء میکنند.
[ [سوره الروم [ 30 ]: آیات 11 تا 20
اشاره
اللّهُ یَبدَؤُا الخَلقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیهِ تُرجَعُونَ [ 11 ] وَ یَومَ تَقُومُ السّاعَۀُ یُبلِسُ المُجرِمُونَ [ 12 ] وَ لَم یَکُن لَهُم مِن شُرَکائِهِم شُفَعاءُ وَ
کانُوا بِشُرَکائِهِم کافِرِینَ [ 13 ] وَ یَومَ تَقُومُ السّاعَۀُ یَومَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ [ 14 ] فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَهُم فِی رَوضَۀٍ یُحبَرُونَ
373 وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الآخِرَةِ فَأُولئِکَ فِی العَذابِ مُح َ ض رُونَ [ 16 ] فَسُبحانَ اللّهِ حِینَ - 15 ] -قرآن- 1 ]
تُمسُونَ وَ حِینَ تُصبِحُونَ [ 17 ] وَ لَهُ الحَمدُ فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ عَشِیا وَ حِینَ تُظهِرُونَ [ 18 ] یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ وَ یُخرِجُ
وَّ یُحیِ الَأرضَ بَعدَ مَوتِها وَ کَ ذلِکَ تُخرَجُونَ [ 19 ] وَ مِن آیاتِهِ أَن خَلَقَکُم مِن تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ
ِ
المَیِّتَ مِنَ الحَی
اي یذهب اهل « یَتَفَرَّقُونَ » الابلاس الیاس من الخیر اي یسکتون متحیرین آیسین « یُبلِسُ » [ 492 [ صفحه 441 - 20 ] -قرآن- 1 ]
اي محضّرون تحضرهم « مُح َ ض رُونَ » اي یسرّون من الحبور و هو السرور « یُحبَرُونَ » الجنّۀ الی الجنّۀ و أهل النار إلی الناراست که
- اي تبعثون فی الارض. -قرآن- 1 « تَنتَشِرُونَ » من القبور « تُخرَجُونَ » بمعنی حین تدخلون فی وقت الظهر « تُظهِرُونَ » ملئکۀ العذاب
346- 318 -قرآن- 331 - 268 -قرآن- 305 - 219 -قرآن- 255 - 167 -قرآن- 206 - 84 -قرآن- 145 - -11 قرآن- 67
تفسیر معانی:
اشاره
-11 خداست که در ابتداء مخلوقات را میآفریند و پس از مرگ آنها را زنده کرده برمیگرداند و سپس بسوي او برمیگردید
تا جزاي خود را بیابید. 12 - و روزي که قیامت قیام کند [یعنی وقت اعاده خلق و برگشت بسوي خدا فرا رسد] گناهکاران و
کافران ساکت و مأیوس از رحمت حق مانده [و با ظهور آیات آخرت حجّت آنها منقطع میگردد]. 13 - و شریکهائی براي
خدا قرار داده و بتهائی که میپرستیدند [و آنها را شفیعان خود نزد خدا میدانستند] براي آنها شفیعانی نخواهند بود [تا دفع
عذاب از آنان کنند] و بهمان شرکاء خود کافر خواهند شد [یعنی مشرکین در آنروز از آنها تبرّي و بیزاري خواهند جست و
[ منکر آلهه خود خواهند شد و اقرار بوحدانیت خدا خواهند آورد ولی دیگر سودي براي آنها نخواهد داشت]. [ صفحه 442
-14 و روزي که قیامت برپا شود در آنروز همگی از یکدیگر جدا و پراکنده خواهند شد [مؤمنان یعنی اصحاب یمین بسوي
بهشت و کافران و مشرکان یعنی اصحاب شمال بسوي دوزخ رهسپار خواهند گردید و بعد از آن اجتماعی براي آنها نخواهد
بود] . 15 - و امّا آنانکه تصدیق خدا و رسول کردند و کارهاي شایسته بجاي آوردند آنها در باغ بهشت مسرور و شادمان
خواهند بود. 16 - و امّا آنانکه کافر شدند و بر حق پردهپوشی کردند و آیات ما را دروغ پنداشتند و روز بعث و نشور و جزاء را
تکذیب کردند اینکه جماعت در عذاب احضار میشوند [و فرشتگان عذاب آنها را حاضر و علی الدوام در شکنجه خواهند بود
و عذاب از آنها غایب نخواهد گشت]. 17 - بنابرین تسبیح کنید خدا را و تنزیه کنید او را [از آنچه سزاوار او نیست و منافی با
عظمت اوست از صفات نقص و به اینکه که او را بصفات و اسمائیکه لایق او نیست توصیف ننمائید] در هنگامیکه داخل شب
میشوید و در موقعیکه داخل صبح میگردید. 18 - و حمد و ثنا در آسمانها و زمین مختص اوست [و او مستحق مدح و حمد
اهل آسمانها و زمین است براي نعماتی که بآنها عطا کرده است] و باید آنها او را حمد کنند در عشیّ یعنی آخر روز و در
هنگامیکه داخل وقت ظهر میشوند [و آن نصف النهار است]. از إبن عباس و مجاهد مروي است که آیه مبارکه دلالت بر
نمازهاي پنجگانه روز و شب دارد زیرا [حِینَ تُمسُونَ] مربوط بمغرب و عشاء آخره و [حِینَ تُصبِحُونَ] مقتضی نماز صبح میباشد
[وَ عَشِیا] مقتضی نماز عصر [وَ حِینَ تُظهِرُونَ] مرتبط بنماز ظهر و اینکه قول بهتري است زیرا نمازهاي یومیّه را و اینکه اوقات را
251 و بقولی نماز شب را - 211 -قرآن- 228 - 173 -قرآن- 198 - 124 -قرآن- 153 - اختصاص بذکر داده است. -قرآن- 106
تخصیص باسم تسبیح و نماز روز را تخصیص باسم حمد [ صفحه 443 ] داده است براي اینکه آدمی در روز منقلب در
حالاتیست که موجب حمد خداست که از نعمتی بنعمت دیگر یا نقمتی مبدّل بنعمتی براي او میشود و در شب او را احوالیست
که موجب تنزیه خداست از بدیهائی که در شب رخ میکند و بدینجهت حمد مخصوص بروز است و نمازهاي روز را بنام
حمد نامیده و تسبیح براي شب مخصوص است و نمازهاي شب را بنام تسبیح نامیده است [از مجمع]. 19 - بیرون میآورد زنده
را از مرده [مثل انسان از نطفه و مرغ از بیضه و مؤمن از کافر و مصلح از مفسد و عالم از جاهل] و بیرون میآورد مرده را از
زنده [مانند نطفه از انسان و بیضه از حیوان و کافر و مفسد و جاهل از مؤمن و مصلح و عالم] و زنده میسازد زمین را بعد از
مردن و خشک شدنش [بوسیله باران و گیاهان] و بهمین قسم شما را از قبر بیرون میآوریم و براي بعث زنده میسازیم. 20 - و
از نشانهها و دلالتها بر وحدانیّت او و کمال قدرت او آنستکه شما را از خاك آفرید [که هرگز بوي حیاة نشنیده و مناسبتی بین
آن و انسان نیست] سپس پس از خلقت شما بشري شدید که در زمین پراکنده میشوید [و چرا اینکه آیات شما را بر قدرت و
یگانگی او دلالت نمیکند و نمیدانید که جز او کسی مستحق پرستش نیست].
[ [سوره الروم [ 30 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
وَ مِن آیاتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَۀً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ [ 21 ] وَ
مِن آیاتِهِ خَلقُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ اختِلافُ أَلسِنَتِکُم وَ أَلوانِکُم إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلعالِمِینَ [ 22 ] وَ مِن آیاتِهِ مَنامُکُم بِاللَّیلِ وَ
النَّهارِ وَ ابتِغاؤُکُم مِن فَضلِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَسمَعُونَ [ 23 ] وَ مِن آیاتِهِ یُرِیکُمُ البَرقَ خَوفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً
فَیُحیِی بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَعقِلُونَ [ 24 ] وَ مِن آیاتِهِ أَن تَقُومَ السَّماءُ وَ الأَرضُ بِأَمرِهِ ثُمَّ إِذا دَعاکُم
اي « وَ ابتِغاؤُکُم » اي لتمیلوا الیها و تالّفوها « لِتَسکُنُوا إِلَیها » [ 778 [ صفحه 444 - دَعوَةً مِنَ الَأرضِ إِذا أَنتُم تَخرُجُونَ [ 25 ] -قرآن- 1
- اي اطماعا فی الغیث. -قرآن- 1 « طَمَعاً » اي اخافۀ من الصاعقه « خَوفاً » اصله أن یریکم « یُرِیکُمُ » و طلبکم یقال ابتغی اي طلب
21 - و از آیات [یگانگی و قدرت] او اینکه از نفوس 178- 144 -قرآن- 169 - 117 -قرآن- 136 - 69 -قرآن- 105 - -22 قرآن- 52
خودتان و از جنس خودتان زنها و جفتهائی براي شما آفرید تا با آنها الفت گیرید و با یکدیگر تمایل و انس و آرامش حاصل
نمائید و بین شما [دو جفت] محبّت و مهربانی قرار داد [بدون اینکه سابقه معرفت و رابطه رحم و قرابتی باشد]. همانا در اینکه
[آفرینش و ارتباط بین دو جفت] آیات و دلالتهاي واضحهایست براي مردمانیکه تفکّر کنند [و در صنع و فعل خدائی تامل
نمایند و او را بیکتائی بشناسند]. 22 - و از آیات دالّه بر توحید او آفرینش آسمانها و زمین [و عجایب خلق و بدایع صنعی است
که در آنهاست] و اختلاف زبانهاي شماست [که در شکل و هیئت و ترکیب مختلفاند و در نغمات و صداها متفاوتند و حتی
صداي دو برادر شبیه بیکدیگر نیست و همچنین لغات هر قوم و ملّتی مختلف است و زبان [ صفحه 445 ] هر قومی مختص
بخود آنقوم است از عربی و عجمی و هندي و فرنگی و غیره] و اختلاف رنگهاي شماست [که نژادي سفید و قومی سیاه و
ملّتی سرخ پوست و مردمی زردپوست و گندم گون و غیره میباشند و همچنین در شکل خلقت با اینکه متساوياند دو فرد شبیه
بیکدیگر نیستند و با اینهمه زیادي افراد بشر با یکدیگر مشتبه نمیشوند]. همانا در اینکه [خلقت و عدم تشابه و اختلاف در زبان
و رنگ] آیات و دلایل واضحهایست براي اهل علم و دانایان [که أهل نظر و استدلالند و بآنها براي منکرین توحید و مشرکین
استدلال میکنند] یا براي کافّه جهانیان [اگر عالمین بفتح خوانده شود]. 23 - و از آیات [توحید] او خواب شماست در شب [بر
حسب معتاد] و روز [بر حسب حاجت] و در طلب روزي برآمدن شما از فضل خداوند. همانا در اینکه [خواب و بیداري و
طلب معیشت از فضل خدا] آیات و دلایلی است براي مردمی که میشنوند [یعنی گوش شنوا دارند میشنوند و میپذیرند و در
آن تفکّر میکنند و هر کس تفکّر نکند از آن سودي نمیبرد و چنانست که نشنیده است]. و سعدي گوید: کسیرا که پندار در
سر بود || مپندار هرگز که حق بشنود ز علمش ملال آید از وعظ ننگ || شقایق بباران نروید ز سنگ گرت در دریاي فضل
است خیز || بتذکیر در پاي درویش ریز نه بینی که در پاي افتاده خار || بروید گل و بشکفد نوبهار و حافظ گوید: چه نسبت
است برندي صلاح و تقوي را || سماع وعظ کجا ناله رباب کجا 24 - و از نشانههاي [توحید و قدرت او] اینکه بشما
مینمایاند و نشان میدهد برق را [که از تماس دو ابر] براي ترسانیدن شما از صاعقه ظاهر [ صفحه 446 ] میشود [خصوصا براي
کسی که در صحراها باشد] و براي طمع انداختن بنزول باران [خصوصا براي کسیکه مقیم در شهر و ده باشد و در انتظار آمدن
باران باشد چه برق مقدمه نزول باران است] و فرود میآورد از آسمان یا ابر آب باران را و بسبب آن زنده و شاداب میسازد
زمین را پس از پژمرده و خشک شدن آن. همانا در آنچه ذکر شد دلایل روشنی است براي مردمی که تعقّل کنند [و برهبري
عقل کمال قدرت حق را در هر حادثهاي بنگرند]. 25 - و از آیات [یکتائی و توانائی] او آنستکه آسمان و زمین باراده و امر او
برپا و برقرار و پایدار است سپس زمانی که [بعد از انقضاء اجل و موقعیکه شما در قبر هستید] دعوت حق [یعنی نداي اسرافیل]
شما را بخواند ناگهان شما بلا تأمّل از قبر بیرون خواهید آمد. هین که اسرافیل وقتند اولیاء || مرده را زیشان حیاتست و نما
جان هر یک مژدهاي از گور تن || برجهد ز آوازشان اندر کفن گوید اینکه آوازها ز آواها جداست || زنده کردن کار آواز
خداست ما بمردیم و بکلّی کاستیم || بانگ حق آمد همه برخاستیم بانگ حق اندر حجاب و بی حجیب || آن دهد کو داد
مریم راز جیب اي فنا آن نیست کرده زیر پوست || بازگردید از عدم ز آواز دوست مطلق اینکه آواز خود از شه بود ||
گرچه از حلقوم عبد اللّه بود گفت او را من زبان و چشم تو || من حواس و من رضا و خشم تو
[ [سوره الروم [ 30 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
وَ لَهُ مَن فِی السَّماواتِ وَ الأَرضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ [ 26 ] وَ هُوَ الَّذِي یَبدَؤُا الخَلقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهوَنُ عَلَیهِ وَ لَهُ المَثَلُ الأَعلی فِی
السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 27 ] ضَ رَبَ لَکُم مَثَلاً مِن أَنفُسِکُم هَل لَکُم مِن ما مَلَکَت أَیمانُکُم مِن شُرَکاءَ فِی ما
رَزَقناکُم فَأَنتُم فِیهِ سَواءٌ تَخافُونَهُم کَخِیفَتِکُم أَنفُسَ کُم کَذلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَومٍ یَعقِلُونَ [ 28 ] بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهواءَهُم بِغَیرِ
عِلمٍ فَمَن یَهدِي مَن أَضَ لَّ اللّهُ وَ ما لَهُم مِن ناصِ رِینَ [ 29 ] فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبدِیلَ
اي خاضعون خاشعون « قانِتُونَ » [ 805 [ صفحه 447 - لِخَلقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
مِمّا مَلَکَت » اي الوصف الارفع. کالقدرة المطلقۀ و العلم المطلق الخ « وَ لَهُ المَثَلُ الأَعلی » مطیعون منقادون قنت یقنت قنوتا
اي « فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ » اي میولهم النفسیۀ الشهوانیۀ. جمع هوي « أَهواءَهُم » اي ممّا ملکت ایدیکم یعنی الممالیک « أَیمانُکُم
بمعنی « القَیِّمُ » اي خلقۀ فطره اي خلقه « فِطرَتَ » اي مائلا عن العقائد الزائغۀ. حنف یحنف حنفا « حَنِیفاً » فقوّمه له غیر ملتفت عنه
-310- 238 -قرآن- 280 - 184 -قرآن- 225 - 97 -قرآن- 156 - 13 -قرآن- 68 - المستقیم المستوي الّذي لا عوج فیه. -قرآن- 1
26 - و مختص بخداست [و در تحت تملّک و تصرّف اوست] هر کس 453- 415 -قرآن- 441 - 356 -قرآن- 405 - قرآن- 346
[از صاحبان عقل] که در آسمانها هستند [از فرشتگان] و در زمین هستند [از جن و انس] و تمامی و همگی مطیع و منقاد اراده
او هستند و ناگزیر از فرمانبرداري او میباشند [هر چند در عبادت فرمان او را نبرند و آنچه در باره آنها بخواهد از موت و حیات
و بعث و تندرستی و بیماري و عزّت و ذلّت و فقر [ صفحه 448 ] و غنا و غیره سرپیچی نتوانند کرد]. 27 - و اوست آنکسی که
ابتداي بآفرینش میکند و سپس آنرا عودت میدهد [پس از فنا کردن] و آن [اعاده پس از افناء باعتقاد شما باید] براي او آسانتر
باشد [بقیاس بر اصول شما و الّا هر دو در نزد او یکسان است و چون اراده امري کند بآن میگوید بشو و میشود یا باش و
اعاده باعتقاد شما آسانتر است از إبداء پس چون بایداء اقرار دارید اعاده را چرا منکرید و » : میباشد]. چنانکه کاشفی گوید
ابداء و اعاده نزد قدرت او یکسان است. چون قدرت او منزّه از نقصانست || آوردن خلق و بردنش یکسان است نسبت بمن و
تو هرچه دشوار بود || در قدرت پر کمال او آسان است و مختص باوست صفت عالیتر و صنعت کاملتر در آسمانها و زمین [و
آن صفت لا إله إلّا هو وحده لا شریک له است که دائما بآنصفت علیا متّصف است] و اوست عزیز [یعنی قادر و غالبی که از
- خلق ممکن و اعاده مخلوق عاجز نیست] و حکیم است [یعنی آنچه میکند بر سنن و اقتضاي حکمت و مصلحت است]. 28
خداوند مثلی از خودهاتان میزند [و نمونهاي از حالات خودتان ذکر میکند و آن اینست که] آیا براي شماها [که خود را آزاد
میدانید] از بندگان و بردگان و غلام و کنیزي که در تملک خود دارید در آنچه ما بشما روزي و انعام کردهایم [از دارائی و
ضیاع و عقاري که خود را مالک آن میدانید] شریکهائی قائل هستید [یعنی آیا آنها را در دارائی خودتان شریک خود میدانید]
که با شما در همه چیز برابر و یکسان باشد [و بردگان شما همان تصرفی را که شما در مال خود میکنید آنها هم حق آن
تصرف را مانند شما داشته باشند! البته اینکه شرکت را قائل نیستید] بلکه از آنها میترسید [که در دارائی و میراث پدران با شما
شرکت کنند و برابر باشند] همانطور که میترسید اشخاص آزاد دیگر هم غیر از غلام و کنیز با شما برابر باشند و حق تصرف
داشته باشند [ صفحه 449 ] [و معنی آن همانطور که از خودهاتان ترس دارید یعنی اینکه ترس تنها بین مالک و مملوك نیست
بلکه بین آزادگان هم هست] [و خلاصه آنکه وقتی راضی نیستید که بندگان شما و رفقاي شما در اموال و املاك شما با شما
شریک باشند چگونه راضی میشوید که براي پروردگارتان خدایانی که با دست خود میسازید شریک قرار دهید]. اینکه چنین
[یعنی بطوریکه ممثّل کردیم و دلیل آوردیم] ما ادلّه و آیات خود را براي مردمانیکه تعقل و تدبّر میکنند تفصیل میدهیم و
روشن میسازیم. [کاشفی بنقل از بعض تفاسیر گوید:] چون حضرت مصطفی علیه السّلام اینکه آیت بر صنادید قریش خواند
گفتند کلّا و اللّه ابدا راضی نخواهیم شد آنحضرت فرمود که شما بندگان خود را در مال خود شرکت نمیدهید پس چگونه
آفریدگان را که بندگان خدایند در ملک او شریک میسازید. خلق چون بندگان سر در پیش || مانده در بند حکم خالق
خویش جمله هم بندهاند و هم بندي || نرسد بنده را خداوندي 29 - [اینکه مشرکین تعقل و تدبّر نکردهاند] بلکه بخویشتن
ظلم کرده و پیروي هواهاي نفسانی و تمایلات شخصی خود را کرده و بدون علم و از راه جهالت مطیع خواهشهاي نفس خود
گشتهاند. بنابرین کسیکه گمگشته خدائی است کیست که او را براه صواب و بهشت رهنمائی کند و براي آنها [یعنی اینکه
قبیل مردمان] یار و یاوري نیست که آنها را نصرت کند و عذاب خدا را از آنها دفع نماید]. تبصرة: [در کشف الاسرار گوید:]
در اینکه آیت اثبات اضلال از خداوند است و بعض آیات اثبات اضلال از بنده است در آنجا که فرماید [قَد ضَ لُّوا مِن قَبلُ]
قدریان منکراند مر اضلال را از خداوند جلّ جلاله و گویند همه از بنده است و جبریان منکراند مر ضلال را از بنده که ایشان
174 [ صفحه - بنده را مختار نگویند و گویند همه از اللّه است و اهل سنت هر دو را اثبات کنند اضلال از خداوند -قرآن- 149
450 ] تعالی و اختیار ضلال از بنده و هر چه در قرآن ذکر اضلال و ضلال است هم بر اینکه قاعده است که یاد کردیم. و در
مثنوي گوید: در هر آنکاري که میلتست بدان || قدرت خود را همی بینی عیان در هر آنکاري که میلت نیست و خواست ||
اندر آن جبري شوي کاین از خداست انبیا در کار دنیا جبرياند || کافران در کار عقبی جبریند انبیا را کار عقبی اختیار ||
کافران را کار دنیا اختیار زان که هر مرغی بسوي جنس خویش || میپرد او در پس و جان پیش پیش کافران چون جنس
سجّین آمدند || سجن دنیا را خوش آئین آمدند انبیا چون جنس علیّین بدند || سوي علیّین بجان و دل شدند اي خدا بنما تو
جانرا ز آنمقام || کاندر او بیحرف میروید کلام و در تفسیر روح البیان گوید: در آیه اشارهایست به اینکه که عمل بمقتضی
عقل سلیم هدي است و میل بتقلید نادانان هوي است و همان قسم که اهل هدي همواره منصوراند اهل هوي همیشه مخذولند.
و سعدي گوید: غبار هوي چشم عقلت بدوخت || سموم هوس کشت عمرش بسوخت وجود تو شهري است پر نیک و بد ||
تو سلطان و دستور دانا خرد هوا و هوس را نماند ستیز || چو بیند سر پنجه عقل تیز و در تفسیر مجمع البیان گوید: قول أبو
مسلم آنستکه [مَن أَضَ لَّ اللّهُ] معناي آن [من اضلّ عن اللّه الّذي هو خالقه و رازقه و المنعم علیه] است و گفته است در گفتار
82 هبونی امرءا - عرب است که [اضلّ فلان بعیره] بمعنی [ضلّ بعیره عنه] و از گفته شاعر عرب مثال آورده که: -قرآن- 59
منکم اضلّ بعیره || له ذمّۀ ان الذمام کبیر [انتهی] [ صفحه 451 ] و اینکه فقیر از بزرگی شنیدم که اضلال خداوند یعنی واگذار
کردن بنده سرکش بخودش که چون بندهاي حاضر باستماع گفتار انبیاء نشود و تکبّر و سرکشی پیشه کند خداوند او را بحال
خود رها کند و همین واگذاري گمگشتگی و حیرانی او و اضلال خدائی است اللّهمّ لا تکلنا الی أنفسنا طرفۀ عین]. 30 - پس
پایدار و ثابت بدار روي خود را براي دین [یعنی معتقد بدین باش و دین خود را و عمل خود را خالص ساز] در حالیکه مائل
بسوي آن [و ثابت بر آن و مستقیم در آن باشی و بغیر آن برنگردي] و آن دین فطرت یعنی دینی است که خداوند مردم را بر
آن آفریده است [و آن دین اسلام و توحیدي است که خلقت آدمی براي آنست که فرمود ما خلقت الجنّ و الانس الا
لیعبدون] [و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود کلّ مولود یولد علی الفطرة حتّی یکون ابواه هما اللّذان یهوّدانه و ین ّ ص رانه و
یمجسّانه] تغییري براي دینی که [خدا مردم را بثبات بر آن امر فرموده است] نیست [و آن توحید و عدل و اخلاص عبادت براي
خداست یا تبدیل نکنید و تغییر ندهید دینی را که خدا شما را امر بثبات بر آن فرموده است] اینست دین مستقیمی که پیروي
آن واجب است و لکن بیشتر مردم نمیدانند [صحّت اینکه را و از نظر و تفکّر در آن عدول میکنند]. مشکل آید خلق را تغییر
خلق || آنکه بالذات است کی زائل شود اصل طبع است و همه اخلاق فرع || فرع لابد اصل را مائل شود
[ [سوره الروم [ 30 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
مُنِیبِینَ إِلَیهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ المُشرِکِینَ [ 31 ] مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُم وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزبٍ بِما لَدَیهِم
فَرِحُونَ [ 32 ] وَ إِذا مَسَّ النّاسَ ضُ رٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنِیبِینَ إِلَیهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُم مِنهُ رَحمَۀً إِذا فَرِیقٌ مِنهُم بِرَبِّهِم یُشرِکُونَ [ 33 ] لِیَکفُرُوا بِما
[ 511 [ صفحه 452 - آتَیناهُم فَتَمَتَّعُوا فَسَوفَ تَعلَمُونَ [ 34 ] أَم أَنزَلنا عَلَیهِم سُلطاناً فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِما کانُوا بِهِ یُشرِکُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
الانابۀ الانقطاع الی اللّه بالطاعۀ و اصله القطع و یجوز ان یکون من ناب ینوب اذا رجع مرّة بعد مرّة فیکون الانابۀ التوبۀ « مُنِیبِینَ »
جمع شیعه اي احزابا و کلّ فرقۀ شیعۀ علی حده سمّوا بذلک لان « شِیَعاً » الّتی یجدّدها مرّة بعد مرة و منیبین اي راجعین تائبین
بعضهم یشیع بعضا علی مذهبه فشیعۀ الحق هم الّذین اجتمعوا علی الحق و کذلک شیعۀ أمیر المؤمنین علیه السّلام هم الّذین
31 - [روي خود را بسوي دین کنید] 457- 221 -قرآن- 447 - 14 -قرآن- 212 - حجۀ. -قرآن- 1 « سُلطاناً » اجتمعوا معه علی الحق
در حالتی که بسوي خدا برگشته [و بطاعت او رو کرده و از غیر خدا منقطع باشید] و از مخالفت امر او بپرهیزید و نماز را با
تمام شرایط [و در اوقات مخصوصه بآن] برپا دارید [و حق آنرا کما هو حقّه ادا نمائید] و از شرك آورندگان مباشید. 32 - از
جمله مشرکینی که دین خود را بپراکندگی انداختند [یعنی اختلافاتی تولید کردند] و دسته دسته شدند و ادیان مختلفهاي ایجاد
کردند [بعضی بتپرست و بعضی آتش پرست و برخی آفتاب پرست و غیره] هر گروهی بآنچه [از معتقدات باطله] در نزد
خود دارند [و بزعم خود آنرا حق و سایرین را باطل میشمارند] مسرور و خوشحالند. هر کسیرا در خور مقدار خویش ||
هست نوعی خوشدلی در کار خویش میکند اثبات خویش و نفی غیر || چه امام صومعه چه پیر دیر 33 - و چون مردم را
[یعنی اینگونه مردم مشرك را] زحمتی و زیانی فرا [ صفحه 453 ] رسد [یعنی مبتلاي بفقر یا بیماري یا شدّتی شوند] پروردگار
خود را میخوانند و از همه جا منقطع بسوي او رو میآورند و در دعاء با اخلاص میشوند سپس چون [بلا دفع گردید] و نعمت
بآنها رسید [یعنی از مرض عافیت یافتند و از فقر به بینیازي رسیدند و از شهرت و سختی رهائی پیدا کردند] ناگهان گروهی
از آنها بپروردگار خودشان شرك میآورند و بپرستش غیر خدا برمیگردند. 34 - تا اینکه در عاقبت بجاي شکرانه نعم نسبت
بآنچه ما بآنها عطا کردهایم کافر میشوند و کفران نعم الهی میکنند بنابرین بهرهمند شوید از اینکه دنیا و بنعیم فانی آن منتفع
گردید [بطوریکه دلخواه شماست] زود است که عاقبت کفر خود را] بدانید و عاقبت تمتع خود را دریابید. 35 - آیا ما [براي
راهی که اینکه مشرکین بر آن میروند] حجت و برهان و دلیلی فرستادهایم و آن برهان بآنچه موجب شرك آنهاست با آنها
سخن میگوید [بلکه اینطور نیست و آنها دلیلی بر صحت راهی که میروند در دست ندارند و قدرت بر اقامه حجت و برهانی
ندارند].
[ [سوره الروم [ 30 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
وَ إِذا أَذَقنَا النّاسَ رَحمَۀً فَرِحُوا بِها وَ إِن تُصِ بهُم سَیِّئَۀٌ بِما قَدَّمَت أَیدِیهِم إِذا هُم یَقنَطُونَ [ 36 ] أَ وَ لَم یَرَوا أَنَّ اللّهَ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن
یَشاءُ وَ یَقدِرُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یُؤمِنُونَ [ 37 ] فَآتِ ذَا القُربی حَقَّهُ وَ المِسکِینَ وَ ابنَ السَّبِیلِ ذلِکَ خَیرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجهَ
اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ [ 38 ] وَ ما آتَیتُم مِن رِباً لِیَربُوَا فِی أَموالِ النّاسِ فَلا یَربُوا عِندَ اللّهِ وَ ما آتَیتُم مِن زَکاةٍ تُرِیدُونَ وَجهَ اللّهِ
فَأُولئِکَ هُمُ المُضعِفُونَ [ 39 ] اللّهُ الَّذِي خَلَقَکُم ثُمَّ رَزَقَکُم ثُمَّ یُمِیتُکُم ثُمَّ یُحیِیکُم هَل مِن شُرَکائِکُم مَن یَفعَلُ مِن ذلِکُم مِن شَیءٍ
« القُربی » اي و یضیق علیه « وَ یَقدِرُ » اي یوسّعه « یَبسُطُ الرِّزقَ » [ 781 [ صفحه 454 - سُبحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 40 ] -قرآن- 1
- 20 -قرآن- 33 - اي ذوو الاضعاف المضاعفۀ من الثواب. -قرآن- 1 « المُضعِفُونَ » اي لیزید « لِیَربُوَا » المسافر « ابنَ السَّبِیلِ » القرابۀ
150- 124 -قرآن- 135 - 103 -قرآن- 112 - 75 -قرآن- 84 - -45 قرآن- 65
تفسیر معانی:
اشاره
-36 و هنگامی که بچشانیم مردم را [یعنی مشرکین را] رحمتی [یعنی بآنها نعمتی از عافیت و تندرستی یا وسعت رزق یا امنیت
عطا کنیم] باین نعمت خوشحال میشوند [و بجاي حمد و شکر بعیش و نوش میکوشند و زندگانی دنیا آنها را مغرور میکند و
از بندگی مولی اعراض مینمایند] و اگر بآنها ناروائی برسد و بسبب آنچه بدست خود براي خویشتن پیش فرستادهاند [یعنی
بعقوبت گناهانشان بلاء و عقابی از قحط و سختی و قطع باران بآنها برسد] ناگهان آنان نومید و مأیوس [از رحمت خدا]
میگردند [یعنی نه در نعمت شکر میگذارند و نه بر محنت صبر دارند و اینکه صفت غافلین و محجوبین است و امّا أهل محبّت
و ارادت براي آنها یکسان است که ملایم طبعی بآنها برسد یا نعمتی از کف آنها برود و در اینحال نه مسرتی براي آنها حاصل
و نه اندوهی بآنها دست میدهد چنانکه خداي تعالی فرمود [لِکَیلا تَأسَوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا تَفرَحُوا بِما آتاکُم] و بسبب نیروي
اعتمادي که آنانرا بر خداي تعالی است قنوط و ناامیدي از سلب رحمت ظاهري و باطنی پیدا نمیکنند و تنزّلات را از تلوّنات
921 [ صفحه 455 ] زمان میدانند و بسوي خداوند برگشته بتصحیح حالات و انواع ریاضات و مجاهدات - -قرآن- 857
میکوشند و تا ظهور آسایش و ترقیات صبور و شکیبا میمانند. بصبر کوش دلا روز هجر فایده نیست || طبیب شربت تلخ از
براي فایده ساخت 37 - آیا اینمردم ندیده و مشاهده نکردهاند که خداوند وسعت روزي میدهد بهر کس که بخواهد و تنگ
میکند روزي را براي هر کس که بخواهد [و بر حسب اقتضاي مصالح بندگان مشیتش تعلّق بگیرد یعنی وسعت میدهد براي
کسیکه صلاح او را ببیند تا او را بشکر آزمایش کند و تنگ میگرداند تا نظام حال او را بنگرد و او را بصبر امتحان فرماید]
همانا در اینکه [قبض و بسط و گشادگی و تنگی] دلالاتی است براي مردمیکه ایمان دارند [تا بآن بر کمال قدرت و حکمت
خالق خود استدلال نمایند]. حکایت کردهاند که معروف کرخی [ق ه] در جماعت بامامی اقتداء کرد و بعد از نماز امام از او
پرسید زندگانی تو از کجا میگذرد و روزي تو از چه راه میرسد معروف در جواب او گفت اي امام صبر کن اوّل تا من
نمازي که در پشت سر تو گذاردم اعاده کنم بعد جواب ترا بدهم زیرا شک کننده در رازق شک کننده در خالق است و
اقتداي مؤمن با یقین بامام متزلزل متردّد جایز نیست و بهمین جهت خداي تعالی فرمود [لِقَومٍ یُؤمِنُونَ] و غیر مؤمن شناساي
475 و در حدیث آمده - بآیات نیست و تواناي باستدلال بدلالات نمیباشد و در شک و تردید و ظلمات میماند. -قرآن- 453
است که: انّما یخشی المؤمن الفقر مخافۀ الافات علی دینه یعنی فقط ترس مؤمن از فقر از بیم آفتهائی است که مبادا بدین او
وارد گردد [و الّا بیمی براي دنیاي خود ندارد]. 38 - [ یا محمّد] حق صاحبان قرابت یعنی ارحام و خویشاوندان خود را بده و
همچنین حقّی [را که خدا در مال تو فرض کرده] به بینوایان و مسافر محتاج [ صفحه 456 ] عطا کن اینکه اعطاء حقوق
بمستحقّین آن براي کسانیکه نیتشان خالصا لوجه اللّه است [و فقط براي خداست] [و براي سمعه و ریاء نیست] خوب است و
بهتر از امساك است و اینکه جماعت که [حقوق واجبه خدائی را میدهند] رستگارانند و بثواب الهی و نعیم بهشتی نایل و فائز
خواهند شد. مفسّرین گفتهاند هر چند آیه خطاب برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است ولی بغیر او هم از مؤمنان هست و مراد
بقربی قرابت مرد و امر بصله رحم بمال و جان است و خطاب برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بگفته مجاهد و سدي راجع
بخمس مال است که براي ذوي القربی فرض شده است و از أبو سعید الخدري و غیر او مروي است که چون اینکه آیه نازل
شد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فدك را تسلیم فاطمه زهرا سلام اللّه علیها فرمود و اینکه خبر از امامین همامین
محمّد باقر و جعفر صادق سلام اللّه علیهما نیز مروي است. 39 - و آنچه را شما ربا میدهید تا اینکه در اموال مردم [یعنی سود
خواران] اضافه و زیاده شود در نزد خدا چیزي زیاد نمیشود [و بهرهاي از آن نمیبرید] ولی آنچه را زکاة میدهید [و حق واجب
خود را اداء میکنید] و در اینکه دادن زکاة قصدتان ثواب و رضاي خداست [و طالب عوض نیستید] چنین جماعتی باضعاف
مضاعف و چندین برابر حسنه و ثواب از خدا دریافت میکنند [چه اینها بقدر همتشان عطا میکنند و خداي تعالی بر حسب
احسان و کرم عمیم قدیم خود عطا میفرماید و عطاي او غیر منقطع است]. در باره [رباء] مذکور در آیه مفسّرین را دو قول
است: یکی آنکه مقصود رباي حلال است و آن اینست که مردي بکسی عطائی کند و یا بیش از آنچه مدیون است هدیهاي
بدهد اینکه زیاده و اضافه را نه اجري پیش خداست و نه وزري و اینکه قول إبن عباس و طاوس و مروي از حضرت أبی جعفر
علیه السّلام است. و قول دیگر آنکه مقصود رباي حرام است چنانکه فرمود یمحق اللّه الرمی [ صفحه 457 ] و یربی الصدقات و
اینکه قول از حسن و جبائی است. [مجمع] از مثنوي معنوي: گفت پیغمبر که دائم بهر پند || دو فرشته خوش منادي میکنند
کاي خدایا منفقانرا سیر دار || هر درمشان را عوض ده صد هزار اي خدایا ممسکانرا در جهان || تو مده الّا زیان اندر زیان
گر نماند از جود در دست تو مال || کی کند فضل الهت پایمال هر که کارد گردد انبارش تهی || لیکش اندر مزرعه باشد
بهی وانکه در انبار ماند و صرفه کرد || اشپش و موش و حوادثهاش خورد و در باره کلمه [مضعفون] گفتهاند که مقصود دو
چندان شدن مال در اینکه دنیا و مضاعف شدن ثواب در آنعالم است زیرا خداوند سبحانه زکاة را سبب زیادت مال قرار داده و
در حدیث آمده است که فرمود [ما نقص مال من صدقۀ] و أمیر المؤمنین علیه السّلام در ضمن خطبه طویلی فرماید [فرض اللّه
تعالی الصلوة تنزیها من الکبر و الزکاة تسبیبا للرّزق و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق و صلۀ الارحام منماة للعدد ... الخ]. و در
بستان سعدي است. پریشان کن امروز گنجینه چست || که فردا کلیدش نه در دست تست تو با خود ببر توشه خویشتن || که
شفقت نیاید ز فرزند و زن کنون بر کف دست نه هر چه هست || که فردا بدندان گزي پشت دست بحال دل خستگان در نگر
|| که روزي دلت خسته باشد مگر فرو ماندگان را درون شاد کن || ز روز فرو ماندگی یادکن نه خواهندهاي بر در دیگران
|| بشکرانه خواهنده از در مران 40 - خداست آنکس که شما را بوجود آورده [و خلق شما را انشاء نموده] و پس از آن شما
را روزي داده [و انواع نعم بشما عطا فرموده است] سپس شما را میمیراند [تا بثواب دائم برساند] و پس از آن باز زنده میکند
[تا پاداش [ صفحه 458 ] و کیفر اعمال شما را بدهد]. آیا اینکه شرکاء شما [که براي خدا قرار دادهاید] کسی است که چیزي
از اینکه امور را قادر باشد بجاي آورد [تا پرستش آنها جایز باشد] منزه و پاك است و بلند مرتبه است [و شأنش رفیعتر است]
از آنچه اینکه مشرکین [نادان] براي عبادت او شریک قرار میدهند. اگر جز بحق میرود جادهات || در آتش فشانند سجّادهات
[ [سوره الروم [ 30 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَ بَت أَیدِي النّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ [ 41 ] قُل سِیرُوا فِی الَأرضِ فَانظُرُوا
کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِن قَبلُ کانَ أَکثَرُهُم مُشرِکِینَ [ 42 ] فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ القَیِّمِ مِن قَبلِ أَن یَأتِیَ یَومٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللّهِ
یَومَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ [ 43 ] مَن کَفَرَ فَعَلَیهِ کُفرُهُ وَ مَن عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنفُسِهِم یَمهَدُونَ [ 44 ] لِیَجزِيَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِن
اي الجدب و الطواعین و حوادث الغرق و محق « ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ » 587- فَضلِهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الکافِرِینَ [ 45 ] -قرآن- 1
اي « یَصَّدَّعُونَ » اي لا ردّ له و مرّد مصدر لردّ « لا مَرَدَّ لَهُ » اي فقوّه للدّین غیر ملتفت عنه « فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ القَیِّمِ » البرکه
اي یمهّدون اي یسوّون و المعنی انّهم « یَمهَدُونَ » یتصدّعون اي یتفرقون و اصل التصدیع التشقیق و الشیء إذا تشقّق تفرق
- 194 -قرآن- 230 - 138 -قرآن- 176 - 42 -قرآن- 97 - یسوّون لأنفسهم منازل فی الجنّۀ و مهد بمعنی مهّد اي سوّي. -قرآن- 1
[ 340 [ صفحه 459 - -246 قرآن- 327
تفسیر معانی:
اشاره
-41 آشکارا شد و شیوع یافت تباهی در خشکی [مانند قحط و غلا و خشکسالی و زیان در تجارت و کمبود زراعت و قلت
نسل در حیوانات و محو برکات از هر چیز و وقوع مرگ و میر در احشام و ظهور وبا و طاعون در مردمان و کثرت حریق و غلبه
دشمنان و وجود جنگها و فتنهها و از اینکه قبیل مضار] و در دریا [مانند غرق کشتیها و فراهم نشدن باران و نومیدي غوّاصان و
از اینکه قبیل خسارات] بسبب شئامت اعمال مردمان [و گناهان گنهکاران از کفر و فسوق و طغیان] تا آنکه بآنها چشانیده شود
مزه عقوبت بعضی از کارهاي زشتی که کردهاند [زیرا جزاي تمام اعمال در قیامت خواهد بود] باشد که آنها از کردار زشت
خود برگردند [و تائب شوند و از کردههاي خود منصرف شوند]. 42 - بگو [ یا محمّد به اینکه مردم] گردش کنید و مسافرت
نمائید در زمین [و اراضی اممی که گرفتار عذاب الهی شدند] و بنگرید چگونه بوده است آخر امر و فرجام احوال آنانکه پیش
از شما بودند [از ملوك عالیه و قرون عاصیه که چگونه خداوند آنها را هلاك ساخت و قصور و قبور و محاضر و مقابرشان
بچه صورت افتاده است نه عینی از آنها باقی است و نه اثري و اینکه نظر شما یکی بچشم است که ظاهر آنرا ببینید و دیگري
بقلب است که در حالات آنها تفکّر کنید و اینکه نبود مگر بواسطه کردار و رفتار بدشان و] بیشتر آنها مشرك بودند [و بواسطه
شرك در عبادت دچار عذاب گشتند]. 43 - بنابرین تو وجهه خود و روي خویش را بسوي دین مستقیم متوجه ساز [و از آن
براست و چپ عدول مکن] پیش از آنکه روزي بیاید که ردّي براي آن نیست [یعنی کسی قادر بردّ آن نیست و ایمان در
آنروز سودي نخواهد داشت] و احدي آنرا از خدا ردّ نتواند کرد در آن روز همه متفرّق میشوند [گروهی ببهشت و گروهی
بدوزخ پراکنده و رهسپار میگردند]. 44 - هر کس [در اینکه دنیا] کافر شود [و برحق پردهپوشی کند] وبال [ صفحه 460 ] و
جزاي کفرش براي خود اوست [نه براي غیر او] و هرکس عمل ستوده و شایسته کند [یعنی کردار و طاعتش خالص براي خدا
باشد] چنین اشخاصی براي خودشان مکان آسایش و مهد راحتی ممهّد و مهیّا میسازند. برگ عیشی بگور خویش فرست ||
کس نیارد ز پس تو پیش فرست منصور بن حازم از حضرت أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود
[انّ العمل الصالح لیسبق صاحبه الی الجنّۀ فیمهّد له کما یمهّد لاحدکم خادمه فراشه. یعنی همانا عمل خالص و شایسته پیشی
میگیرد از صاحبش ببهشت و براي او محل آسایش مهیّا میسازد همانطور که خدمتگزار یکی از شما براي شما رختخواب
میگسترد]. 45 - تا آنکه پاداش دهد کسانیرا که ایمان بخدا آوردند و عملهاي شایسته و خالص براي رضاي خدا بجاي آوردند
از فضل و بخشش خود زیرا خداوند کافران را دوست نمیدارد [و خواهان احترام و اکرامی براي آنها نیست بلکه خواهان
عقاب آنهاست و بکیفر کفرشان اراده عقوبت آنانرا دارد]. [مروي است که خداي تعالی بموسی علیه السّلام فرمود ما خلقت
النار بخلّا منّی و لکن أکره أن أجمع اولیائی و اعدائی فی دار واحدة].
[ [سوره الروم [ 30 ]: آیات 46 تا 50
اشاره
وَ مِن آیاتِهِ أَن یُرسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِیُذِیقَکُم مِن رَحمَتِهِ وَ لِتَجرِيَ الفُلکُ بِأَمرِهِ وَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 46 ] وَ
لَقَد أَرسَلنا مِن قَبلِکَ رُسُلًا إِلی قَومِهِم فَجاؤُهُم بِالبَیِّناتِ فَانتَقَمنا مِنَ الَّذِینَ أَجرَمُوا وَ کانَ حَ  قا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنِینَ [ 47 ] اللّهُ الَّذِي
یُرسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَیَبسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیفَ یَشاءُ وَ یَجعَلُهُ کِسَ فاً فَتَرَي الوَدقَ یَخرُجُ مِن خِلالِهِ فَإِذا أَصابَ بِهِ مَن یَشاءُ مِن
عِبادِهِ إِذا هُم یَستَبشِرُونَ [ 48 ] وَ إِن کانُوا مِن قَبلِ أَن یُنَزَّلَ عَلَیهِم مِن قَبلِهِ لَمُبلِسِینَ [ 49 ] فَانظُر إِلی آثارِ رَحمَتِ اللّهِ کَیفَ یُحیِ
السفن و هذا « الفُلکُ » [ 824 [ صفحه 461 - شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 50 ] -قرآن- 1
ِ
الَأرضَ بَعدَ مَوتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحیِ المَوتی وَ هُوَ عَلی کُل
المطر « الوَدقَ » اي قطعا جمع کسفه « کِسَ فاً » اي فتهیّجه و تسوقه « فَتُثِیرُ » اي اذنبوا « أَجرَمُوا » اللفظ لا یتغیر فی المفرد و الجمع
-76- 11 -قرآن- 65 - اي لساکتین یائسین. ابلسته الحجّۀ اي جعلته ساکتا یائسا. -قرآن- 1 « لَمُبلِسِینَ » اي شقوقه جمع خلل « خِلالِهِ »
217- 180 -قرآن- 202 - 162 -قرآن- 169 - 131 -قرآن- 152 - 99 -قرآن- 122 - قرآن- 88
تفسیر معانی:
اشاره
-46 و از آیات او [که دالّ بر وحدت و قدرت او و از افعال دالّه بر معرفت اوست] اینکه بادها را میفرستد که گوئی مژده
دهنده بباراناند و براي اینکه شما را از لذّت نعمت خود که باران است بچشاند و بوسیله بادها کشتیها بامر او در دریاها
بحرکت آیند تا اینکه شما [بسواري در کشتیها] از فضل و عنایت او طلب روزي کنید [ یا بوسیله باران از فضل خدا طلب
خوبی زراعت نمائید] باشد که شماها [از حصول اینکه نعمات] شکرگزار منعم حقیقی خود باشید. 47 - و حقّا که ما فرستادیم
پیش از تو پیمبرانی بجانب قومهاي آنها [و هر رسولی بنزد قوم خود] با آیات آشکارا [یعنی معجزات باهرات] بیامد [ولی
آنقوم آنها را تکذیب کردند و منکر آیات شدند و مستحق عذاب گشتند] و لذا ما هم از منکران و کسانی که مرتکب جرم و
گناه بودند انتقام کشیدیم [ صفحه 462 ] [و بلایا و عذاب را از مؤمنان دفع کردیم] چه بر ما واجب است که مؤمنان را یاري
کنیم [و آنها را باعلاء حجت و دفع دشمنان بر اعداء فیروزي بخشیم]. از ام الدرداء مروي است که گفت از رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله شنیدم که میفرمود [ما من امرئ مسلم یردّ عن عرض اخیه الّا کان حقّا علی اللّه ان یردّ عنه نار جهنم ثمّ قرء [و
کان حقّا علینا نصر المؤمنین] یعنی هیچ مرد مسلمانی نیست که از آبروي برادر مؤمن خود دفع شرّي کند مگر اینکه بر خدا
واجب است که از او آتش دوزخ را دفع کند سپس آنحضرت اینکه آیه را تلاوت فرمود که [بر ما واجب است یاري کردن
مؤمنان]. 48 - خداوند آنخدائیست که بادها را میفرستد و برمیانگیزد و بهیجان میآورد ابرها را و میگستراند آنها را در
آسمان بهر جا و هر گونه بخواهد و آنها را قطعه قطعه و متفرّق میسازد و مینگري که از خلل و فرج و ما بین ابرها قطرههاي
باران خارج میگردد و آنگاه بهر کس از بندگانش که بخواهد آن باران را میرساند و ناگهان آنان خوشحال و فرحناك
میشوند و بیکدیگر مژده میدهند. 49 - و هرچند که آنمردم پیش از آنکه باران بر آنها نازل شود و پیش از آنکه بادها بوزند
نومید و افسرده باشند. 50 - پس نظر کن بسوي آثار رحمت خداوندي [یعنی آثار باران که رحمت حق است از گیاهان و
درختان و انواع میوهها و شکوفهها] چگونه زنده میسازد [خداوند تعالی] زمین را بعد مرگ آن [یعنی بعد از خشک شدن و
پژمرده گشتن] همانا اینکه چنین خداي [عظیم الشانی که قادر بر زنده کردن زمین پس از مردن آنست] همان خداست که
مردگان شما را نیز زنده میکند [و بعد از آنکه خاك و پوسیده شوید در آخرت دوباره بوجود میآورد] و اوست که بر هر
چیزي تواناست. [ صفحه 463 ] [مثنوي] صوفئی در باغ از بهر گشاد || صوفیانه روي بر زانو نهاد پس فرو رفت او بخود اندر
نفول || شد ملول از صورت خوابش فضول که چه خسبی آخر اندر رز نگر || اینکه درختان بین و آثار خضر امر حق بشنو
که گفته است انظروا || سوي اینکه آثار رحمت آرزو گفت آثارش دل است اي بلهوس || آن برون آثار آثار است و بس
باغها و میوهها اندر دل است || عکس لطف آن بر اینکه آب و گل است چون حیات از حق بگیري اي ردي || پس غنی
گردي ز گل در دل روي
[ [سوره الروم [ 30 ]: آیات 51 تا 60
اشاره
وَ لَئِن أَرسَلنا رِیحاً فَرَأَوهُ مُصفَ  را لَظَلُّوا مِن بَعدِهِ یَکفُرُونَ [ 51 ] فَإِنَّکَ لا تُسمِعُ المَوتی وَ لا تُسمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوا مُدبِرِینَ
52 ] وَ ما أَنتَ بِهادِ العُمیِ عَن ضَ لالَتِهِم إِن تُسمِعُ إِلاّ مَن یُؤمِنُ بِآیاتِنا فَهُم مُسلِمُونَ [ 53 ] اللّهُ الَّذِي خَلَقَکُم مِن ضَ عفٍ ثُمَّ جَعَلَ ]
مِن بَعدِ ضَ عفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ قُوَّةٍ ضَ عفاً وَ شَیبَۀً یَخلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ العَلِیمُ القَدِیرُ [ 54 ] وَ یَومَ تَقُومُ السّاعَۀُ یُقسِمُ المُجرِمُونَ
595 وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ وَ الإِیمانَ لَقَد لَبِثتُم فِی کِتابِ اللّهِ إِلی یَومِ - ما لَبِثُوا غَیرَ ساعَۀٍ کَذلِکَ کانُوا یُؤفَکُونَ [ 55 ] -قرآن- 1
البَعثِ فَهذا یَومُ البَعثِ وَ لکِنَّکُم کُنتُم لا تَعلَمُونَ [ 56 ] فَیَومَئِذٍ لا یَنفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعذِرَتُهُم وَ لا هُم یُستَعتَبُونَ [ 57 ] وَ لَقَد ضَرَبنا
مَّثَلٍ وَ لَئِن جِئتَهُم بِآیَۀٍ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن أَنتُم إِلاّ مُبطِلُونَ [ 58 ] کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی قُلُوبِ
ِ
لِلنّاسِ فِی هذَا القُرآنِ مِن کُل
اي « لَظَلُّوا » [ 589 [ صفحه 464 - الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ [ 59 ] فَاصبِر إِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ وَ لا یَستَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ [ 60 ] -قرآن- 1
اي یصرفون عن « یُؤفَکُونَ » اي ما مکثوا فی الدنیا « ما لَبِثُوا » اي ما تسمع « إِن تُسمِعُ » اي اعرضوا و هربوا « وَلَّوا مُدبِرِینَ » لصاروا
« یَطبَعُ » اي ما أنتم الا مزوّرون « إِن أَنتُم إِلّا مُبطِلُونَ » اي و لا هم یسترضون « وَ لا هُم یُستَعتَبُونَ » اي اعطوا العلم « أُوتُوا العِلمَ » الحق
-45- 12 -قرآن- 24 - اي لا یعتقدون. -قرآن- 1 « لا یُوقِنُونَ » اي و لا یحملنک علی الخفّۀ و القلق « وَ لا یَستَخِفَّنَّکَ » اي یختم
-331- 293 -قرآن- 321 - 235 -قرآن- 261 - 190 -قرآن- 208 - 148 -قرآن- 172 - 108 -قرآن- 135 - 80 -قرآن- 95 - قرآن- 65
51 - و اگر ما بادي بفرستیم [که اعلام هلاك کند] میبینید اثر آن باد را که کشت و 424- 366 -قرآن- 408 - قرآن- 342
زرعی که [أثر رحمت خدا] بوده پس از طراوت و سبزي از شدّت سردي [ یا گرمی] باد زرد شده است [ یا أبر را میبینید که
زرد شده و در آن اثر بارانی نیست] و بعد از اینکه امیدوار و فرحناك بودند کافر بخدا و بنعمت او میشوند [و راضی بقضاء
خدا نیستند بخلاف حال مؤمن که در وقت شکر و در وقت محنت صبر میکند و از روح خدا مأیوس نمیشود و ملتجی بطاعت
و استغفار میگردد تا جلب رحمت خداوند کند و میداند که او حکیم است و کارش بمصلحت است]. 52 - [ یا محمّد صلّی
اللّه علیه و آله اینکه کافران مردگان و کران را مانند تو در فهم [ صفحه 465 ] و قبول آنها مدار] زیرا تو نمیتوانی دعوت خود
را بمردگان بشنوانی و دعاء و ندا خود را بگوش کران برسانی بخصوص وقتی که آنها اعراض کنند و از ادلّه ما رو بگردانند و
بضلال و فساد رو نمایند. 53 - [و باز فرماید اینان مانند کوراناند و چشم بینا ندارند] و تو نمیتوانی کوران را براه بیاوري و از
گمراهیشان بگردانی [زیرا اینها در طلب بینائی و بصیرت نیستند] نمیشنود دعوت ترا مگر کسی که بآیات و ادلّه ما ایمان
آورد و ایمان آنها را بشنیدن و تدبّر در مواعظ و تلقی بقبول وادار کند و آنها هستند که سر تسلیم در پیش دارند و مطیع و
منقاد امر خدا هستند. 54 - خداوند آن کسی است که شما را از ناتوانی بوجود آورد و بیافرید [یعنی خاك و نطفه بودید و
بدنیا آمدید و کودکی ناتوان شدید] سپس بعد از آن ناتوانی بشما نیرو و قوه داد [و آن قوّه شباب و جوانی بود] باز هم بعد از
اینکه نیروي جوانی شما را ضعیف و ناتوان ساخت و پیري بشما رو آورد. اینکه خداست که هر چه بخواهد میآفریند [گاه
ضعف و ناتوانی میدهد و گاه نیرومندي میدهد] و اوست که داناي بمصالح خلق خود و تواناي بافعال خویش میباشد و هر چه
میکند بمقتضاي مصلحت بندگان است. 55 - و روز که قیام ساعت شود [یعنی روز قیامت برسد و آخرین ساعت برزخ فرا
رسد] گنهکاران قسم یاد میکنند که آنها جز ساعتی در عالم برزخ و قبر [ یا پس از عذاب قبر در دار دنیا] درنگ نکردهاند [و
اینکه قسم را یا از راه فراموشی یا تخمین یاد میکنند یا بدروغ قسم میخورند] در دار دنیا هم همین قسم دروغ میگویند و
منصرف از حق هستند [یعنی کار اینکه مجرمین دروغ گفتن است در اینکه سرا و در آن سرا یعنی کذبوا فی الدنیا کما کانوا
یکذبون فی الاخرة]. 56 - و آنکسانی که خداوند بآنها دانش و ایمان عطا کرده است [یعنی فرشتگان و پیمبران و مؤمنان]
بکافران گویند بخدا سوگند شما در کتاب خدا [ صفحه 466 ] و تقدیر ازلی مقرر بود که در قبرهاتان تا روز رستاخیز و نشور
درنگ کنید [و درنگ شما یک ساعت و جزئی از زمان نبوده است بلکه مدّتها طول کشیده است و شما در دنیا منکر روز
بعث و رستاخیز بودید] پس اینک روز رستاخیز است [که در دنیا بشما وعده داده میشد و شما انکار میکردید] و لکن شما
نمیدانستید [و از فرط نادانی و جهالت وقوع آنرا در دنیا منکر میشدید و اینک علمی که حاصل کردهاید بشما سودي نمیدهد].
-57 بنابرین امروز [یعنی در روز قیامت] پوزش طلبیدن و معذرت خواستن بحال کسانیکه بنفس خویش ستم کردند و کافر
بودند سودي نخواهد داد و از آنها طلب رجوع و بازگشتی نمیکنند [زیرا توبه و رجوع در دنیا مفید بود و در آخرت فایدهاي
نخواهد داشت]. سعدي گوید: کنونت که چشم است اشکی ببار || زبان در دهان است عذري بیار کنون بایدت عذر تقصیر
گفت || نه چون نفس ناطق ز گفتن بخفت بشهر قیامت مرو تنگدست || که وجهی ندارد بحسرت نشست 58 - و حقّا ما در
اینکه قرآن [بوسیله پیمبر خودمان] براي مردم از هر گونه مثل نمونهاي آوردیم و آنها را آگاه کردیم و اگر تو یا محمّد آیه و
معجزهاي براي آنها بیاوري اینان که کفر آوردهاند [و از فرط عناد و قساوت قلب منکر حقایق هستند] گویند شماها نیستید مگر
مردمانی مبطل و مزوّر و دروغکار. 59 - اینکه چنین خداوند بر دلهاي کسانی که نادانند مهر مینهد [چون بسوء اختیار خود
کافر شدهاند]. 60 - لذا تو هم [ یا محمّد] بر آزار اینکه کافران و اصراریکه بر کفر دارند شکیبا باش و بدان که وعده خدائی
حق و درست است و آنها بعذاب و نکال دچار خواهند شد و اینکه کسانیکه یقین ندارند و تکذیب آیات ما را میکنند ترا
وادار بسستی یا قلق و اضطراب نکنند و اباطیل آنها ترا از پایداري و عمل باز ندارد. دلا در عاشقی ثابت قدم باش || که در
[ اینکه ره نباشد کار بیاجر