گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هفتم
سورة الصافات



اشاره
37- مکیّه است و یکصد و هشتاد و دو آیه میباشد. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 1 تا 11
اشاره
37 وَ الصَّافّاتِ صَ  فا [ 1] فَالزّاجِراتِ زَجراً [ 2] فَالتّالِیاتِ ذِکراً [ 3] إِنَّ إِلهَکُم لَواحِدٌ [ 4] -قرآن- - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
شَّیطانٍ
ِ
108-1 رَبُّ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ ما بَینَهُما وَ رَبُّ المَشارِقِ [ 5] إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِزِینَۀٍ الکَواکِبِ [ 6] وَ حِفظاً مِن کُل
297 إِلاّ مَن - جّانِبٍ [ 8] دُحُوراً وَ لَهُم عَذابٌ واصِبٌ [ 9] -قرآن- 1
ِ
مارِدٍ [ 7] لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی المَلَإِ الأَعلی وَ یُقذَفُونَ مِن کُل
160- خَطِفَ الخَطفَۀَ فَأَتبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ [ 10 ] فَاستَفتِهِم أَ هُم أَشَ دُّ خَلقاً أَم مَن خَلَقنا إِنّا خَلَقناهُم مِن طِینٍ لازِبٍ [ 11 ] -قرآن- 1
اي فالملائکۀ الزاجرین النّاس عن المعاصی او « فَالزّاجِراتِ » اي الملائکه الصافّین المصطفّین فی العبودیّۀ للّه « وَ الصَّافّاتِ »
لا خیر فیه او متمرّد خارج عن « مارِدٍ » اي فالملائکۀ القارئین ذکر اللّه « فَالتّالِیاتِ ذِکراً » الزاجرین الشیاطین عن التعرض للناس
251 -قرآن- - 207 -قرآن- 243 - 91 -قرآن- 184 - 18 -قرآن- 75 - اي لا یستمعون و التسمّع طلب -قرآن- 1 « لا یَسَّمَّعُونَ » الطاعۀ
اي « واصِبٌ » اي طردا و هو مصدر دحر یدحر « دُحُوراً » عالم الملائکۀ و اشرافهم « المَلَإِ الَأعلی » 316-297 [ صفحه 161 ] السمع
أي فاستجبرهم « فَاستَفتِهِم » الشهاب ما یري کانه کوکب منقض و ثاقب اي یثقب ما ینزل علیه « شِهابٌ ثاقِبٌ » دائم وصب اي دام
- 232 -قرآن- 248 - 146 -قرآن- 217 - 104 -قرآن- 129 - 64 -قرآن- 95 - 27 -قرآن- 54 - اي شدید متماسک. -قرآن- 8 « لازِبٍ »
257
تفسیر معانی:
اشاره
-1 قسم بفرشتگانی که در آسمان صف کشیدهاند مانند مؤمنان که براي نماز صف کشیدهاند. یا قسم بفرشتگانی که بالهاي
خود را در هوا گسترده و منتظر امر پروردگار براي نزول بزمین میباشند. یا قسم بجماعت مؤمنین که براي نماز یا جهاد صف
بستهاند. 2- و سوگند بفرشتگانی که منع و زجر میکنند خلق را از گناهان. یا قسم بفرشتگانی که موکّل بر أبر هستند و آنرا
میرانند براي باریدن. یا قسم بزواجر قرآن یعنی آیاتی که نهی میکند مردم را از کارهاي زشت یا قسم بمؤمنانی که صداي خود
را در موقع قرائت قرآن بلند میسازند. [زیرا زجره بمعنی صیحه نیز آمده است]. یا قسم بملائکهاي که شیاطین را از تعرض
بمردم منع مینمایند. 3- و سوگند بفرشتگانی که کتابهاي خود را تلاوت میکنند [و ذکر چیزي است که وحی میشود]. یا
قسم بفرشتگانی که کتاب خدا را که براي ملائکه نوشته است و در آن ذکر حوادث است تلاوت مینمایند. یا قسم بآن جماعتی
که در نماز تلاوت قرآن میکنند. 4- [بتمام آنچه ذکر شد سوگند که] حقّا معبود شما یکیست و بی شریک است. مفسّرین در
اینکه نوع قسمها که خداوند یاد میفرماید آراء مختلفی دارند بعضی گفتهاند آنها قسمهائی بخداست و مقدّر [و ربّ الصافات و
ربّ [ صفحه 162 ] الزاجرات و ربّ التین و ربّ الزیتون ..... است یعنی قسم بپروردگار صافات ...] زیرا در قسم تعظیم نسبت
بآنچیزي است که باو سوگند یاد میکنند و بر تمام بندگان واجب است که جز بخدا بچیزي قسم یاد نکنند چیزي که هست
کلمه ربّ براي اینکه حذف شده که بدلیل عقل محذوف معلوم است. بعض دیگر گویند خداوند سبحانه بهمین اشیاء قسم یاد
فرموده و آنهم جایز است زیرا آنها بتعظیمی که در آنها مکنون است خبر میدهند و هر یک دلالت بر توحید خداوندي و
صفات علیاي او دارند و خداوند بهر چیز از مخلوقات خود میتواند قسم یاد فرماید، فقط مخلوق است که جز بخالق بچیز دیگر
نمیتواند سوگند یاد کند. 5- [اینکه معبود یکتا و یگانه] پروردگار و خالق و مدبّر و مالک و متصرف آسمانها و زمین و هر
چیز که ما بین آنهاست میباشد و پروردگار و مالک مشرقهاست [زیرا شموس و کواکب لا تحصی و لا تعد و بیشماراند و هر
یک را طلوع و غروبی است و همین خورشید ما هم براي هر نقطه از زمین طلوع و شروق جداگانهاي دارد و طلوع در نقاط
مختلف زمین بتفاوت افق مختلف میشود] [و اکتفاء بذکر مشارق از مغارب فرمود چون آنها بیشتر دالّ بر قدرتند]. 6- ما
آرایش دادیم آسمان دنیا [یعنی آسمانیرا که نزدیکترین آسمانها بشماست] بزینت و آرایش ستارگان [که چشمان شما از آن
بهره مند شوند]. 7- و آن آسمان را از [نزدیک شدن] هر شیطان [یعنی وجود خبیث خالی از خیري] که متمرّد است [و براي
شنیدن سخنان ملائکه بآن جا نزدیک میشوند] حفظ کردیم. 8- تا اینکه که [بآسمان نزدیک شوند] و طلب شنیدن کلمات ملأ
اعلی یعنی فرشتگان آسمانرا نکنند [و کلمات آنها را بضعفاء جنّ نرسانند و آنها آن کلمات را بکاهنان القاء ننمایند و توهّم
9- و از هر سو آنها را فرشتگان هدف [ ننمایند که عالم بغیب هستند و در نزد مردم دعوي غیب گوئی کنند]. [ صفحه 163
تیرهاي خود میکنند [موقعی که شیاطین قصد صعود بآسمان را نمایند] براي دحور یعنی طرد آنها از صعود بآسمانها و براي
آنها [علاوه بر اینکه رمی و طرد] در آخرت عذاب دائم و لا ینقطعی مهیّا میباشد. 10 - [اینکه شیاطین که براي تسمّع یعنی
استراق سمع میآیند با رجم و تیراندازي فرشتگان طرد میشوند] مگر کسی از آنها که بجهد و بسرعت گامی بردارد [و از
گفتار فرشتگان کلامی برباید و بدزدي بشنود و فرار کند] در اینکه حال شهاب ثاقبی یعنی آتش درخشنده سوزانی [که ما
نیازك گوئیم] او را دنبال خواهد کرد. 1- [الخطفۀ]: الاستلاب بسرعۀ یقال خطفه و اختطفه یعنی بسرعت آنرا ربود. [حفظا من
کلّ شیطان مارد: مصدر فعل محذوف اي زیّناها و حفظناها حفظا. 11 - [ یا محمّد] پس از اینکه مشرکان استفتاء کن و بپرس
آیا آفرینش آنها سختتر است یا آنهائیرا که ما خلق کردهایم [از فرشتگان و آسمان و زمین و ما بین آنها و مشارق و ستارگان
و بهشت ثواقب و شیاطین مرده] ما اینکه آدمیان را از گل چسبندهاي آفریدیم [یعنی اگر آنها جواب بدهند که خلقت ما سخت
تر و بنیه ما قويتر است بآنها بگو با اینکه که آنها خلقشان از گل و خاك است چگونه خلقت آنها محکمتر و سختتر خواهد
بود].
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 12 تا 20
اشاره
بَل عَجِبتَ وَ یَسخَرُونَ [ 12 ] وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذکُرُونَ [ 13 ] وَ إِذا رَأَوا آیَۀً یَستَسخِرُونَ [ 14 ] وَ قالُوا إِن هذا إِلاّ سِحرٌ مُبِینٌ [ 15 ] أَ إِذا
228 أَ وَ آباؤُنَا الَأوَّلُونَ [ 17 ] قُل نَعَم وَ أَنتُم داخِرُونَ [ 18 ] فَإِنَّما هِیَ زَجرَةٌ - مِتنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَبعُوثُونَ [ 16 ] -قرآن- 1
اي و یستهزئون من « وَ یَسخَرُونَ » [ 181 [ صفحه 164 - واحِدَةٌ فَإِذا هُم یَنظُرُونَ [ 19 ] وَ قالُوا یا وَیلَنا هذا یَومُ الدِّینِ [ 20 ] -قرآن- 1
« یا وَیلَنا » اي صیحۀ « زَجرَةٌ » اي صاغرون ذلیلون « داخِرُونَ » اي ما هذا « إِن هذا » اي یبالغون فی السخریۀ « یَستَسخِرُونَ » تعجّبک
179- 157 -قرآن- 167 - 127 -قرآن- 148 - 100 -قرآن- 115 - 63 -قرآن- 90 - 17 -قرآن- 47 - الویل العذاب و الهلاك. -قرآن- 1
-12 بلکه تو [ یا محمّد] از اینکه که ترا تکذیب میکنند بشگفت میآئی و تعجب میکنی و آنها هم تعجّب تو را مسخره و
استهزاء میکنند [و بعض از مفسرین عجبت بضم تاء خواندهاند یعنی خدا میفرماید من از تکذیب آنها تعجّب میکنم یعنی
- تکذیب آنها مورد نکوهش من است]. 13 - و چون بآنها پند دهند و موعظهاي شوند متذکّر نمیشوند و پند پذیر نمیشوند. 14
و وقتی هم که آیاتی از آیات عظمت خدا ببینند [و معجزهاي بآنها نشان داده شود] مسخره و استهزاء میکنند. 15 - و گویند
اینکه آیت و معجزه چیزي جز سحر آشکار نیست. 16 - آیا وقتی مردیم و خاك شدیم و استخوان گشتیم آیا بعد از آن ما
دوباره مبعوث و محشور خواهیم شد! 17 - آیا پدران پیشین و نیاکان ما هم زنده و مبعوث خواهند شد! 18 - بگو [ یا محمّد
صلّی اللّه علیه و آله] بلی آنها و شما هم با حالت خواري و ذلت و مسکنت محشور خواهید شد. 19 - و [داستان بعث و نشور]
جز یک صیحه و نفخه اسرافیلی بیش نیست [ صفحه 165 ] که ناگهان آنها [زنده میشوند] و بعرصات محشر [که منکر آن
بودند] نگران و بحالت حیرت و انتظار چشم میدوزند. 20 - و گویند اي واي بر ما اینست روز جزاء و حساب [که ما بآن ایمان
و اعتراف نداشتیم و اینک بایستی بعذاب و هلاك تن در دهیم].
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 21 تا 30
اشاره
هذا یَومُ الفَصلِ الَّذِي کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ [ 21 ] احشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزواجَهُم وَ ما کانُوا یَعبُدُونَ [ 22 ] مِن دُونِ اللّهِ فَاهدُوهُم إِلی
267 بَل هُمُ الیَومَ مُستَسلِمُونَ [ 26 ] وَ أَقبَلَ - صِراطِ الجَحِیمِ [ 23 ] وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ [ 24 ] ما لَکُم لا تَناصَرُونَ [ 25 ] -قرآن- 1
بَعضُهُم عَلی بَعضٍ یَتَساءَلُونَ [ 27 ] قالُوا إِنَّکُم کُنتُم تَأتُونَنا عَنِ الیَمِینِ [ 28 ] قالُوا بَل لَم تَکُونُوا مُؤمِنِینَ [ 29 ] وَ ما کانَ لَنا عَلَیکُم مِن
« ما لَکُم لا تَناصَرُونَ » اي اجمعوا و اصل الحشر جمع النّاس للحرب « احشُرُوا » 271- سُلطانٍ بَل کُنتُم قَوماً طاغِینَ [ 30 ] -قرآن- 1
تَأتُونَنا عَنِ » الاستسلام الانقیاد « مُستَسلِمُونَ » اي ما سبب عدم تناصرکم- لا تناصرون اي لا تتناصرون حذفت احدي التائین تخفیفا
- اي متجاوزین الحدود. -قرآن- 1 « طاغِینَ » اي تسلّط « سُلطانٍ » اي کنتم تأتوننا من احبّ الجهات الینا و اقواها لتخدعونا « الیَمِینِ
21 - [در اینوقت ملائکه از راه 334- 313 -قرآن- 324 - 241 -قرآن- 303 - 191 -قرآن- 212 - 83 -قرآن- 175 - -11 قرآن- 56
[ ملامت و سرزنش بکافران گویند] اینست روز جدائی [بین خلایق و روز حکم و تمیز حق از باطل و روز که [ صفحه 166
بطون همه آشکار میشود و مطیعان با اکرام وارد بهشت و عاصیان با اهانت داخل دوزخ میشوند] همان روزي است که شما
کافران دروغ میپنداشتید. 22 - [و از جانب ربّ العزّه خطاب بملائکه میشود که] جمع کنید [از هر طرف] کسانیرا که
[بمخالفت امر خدا و تکذیب پیمبران] بر خود و بر سایرین ستم کردند و اشباه و امثال آنها را نیز گرد آورید [زنا کاران را با
زناکاران و شرابخواران را با شرابخواران و مشرکان آنها را با زنان مشرکات خودشان] و آنچه را که [از بتها و اشخاص و غیره]
میپرستیدند. 23 - و بغیر خدا عبادت میکردند و آنها را سوق دهید و رهنمائی کنید براه دوزخ [یعنی راه جهنّم را بآنها نشان
دهید که مأوي بگیرند]. تنبیه: در قوت القلوب آورده که یکی از عبد اللّه بن مبارك [ره] پرسید که من خیّاطم و گاهی براي
ظلمه جامه میدوزم ناگاه از أعوان ایشان نباشم! إبن مبارك فرمود نه تو از أعوان نیستی بلکه از ظالمانی أعوان ظلمه آنهایند
که سوزن داشته بتو میفروشند. 24 - و آنها را [در صراط] نگاهدارید و باز داشت کنید [و نگذارید داخل آتش شوند تا پرسش
شوند] زیرا آنها مسئولاند [باید از بدعتهائیکه بآن مردم را دعوت کردند از آنها سؤال شود [بروایت انس بن مالک] یا از
أعمال و بزهکاریهاشان پرسش شود [بقول ضحّاك] یا از قول لا إله إلّا اللّه [بقول إبن عباس] یا از ولایت علیّ بن أبی طالب
علیه السّلام [بروایت أبی سعید الخدري و سعید بن جبیر از إبن عباس که باسناد از حاکم أبی القاسم الحسکانی مرفوعا حدیث
شده است [نقل از مجمع البیان]. 25 - [اي بدبختان] شما را چه شده است که یکدیگر را نصرت و یاري نمیکنید [و از عذاب
رهائی نمیدهید شما که در دنیا میگفتید نحن جمیع منتصر یعنی ما همگی پشتیبان یکدیگریم تا از محمّد کین خواهی کنیم
26 - بلی [امروز قادر بر کمک و یاوري یکدیگر نخواهند بود] [ چرا امروز پشتیبان و یاور همدیگر نمیباشید]. [ صفحه 167
بلکه ناچاراند که ذلیل باشند و تسلیم شوند و بر حکم و عذاب گردن بنهند. 27 - و بعضی [از کفّار] ببعض دیگر رو آور شده
و یکدیگر را مورد پرسش و نکوهش قرار میدهند [اینکه یک برفیق خود که او را گمراه کرده رو کرده گوید چرا مرا فریب
دادي و او باین میگوید تو چرا از من پذیرفتی تابعین و متبوعین بیکدیگر در آویخته هر یک دیگري را سرزنش و عتاب و
مخاصمه میکنند]. 28 - [تابعین برؤساء و متبوعین که اسباب گمراهی آنها شدهاند] گویند شما از راه قوّت و زور در آمدید و
ما را باجبار در غیّ و ضلال مجبور ساختند [ یا شما از جهت نصیحت و یمن و برکت برما در آمدید و بدینجهت ما بدعوت
شما اقرار کردیم چه عرب آنچه از طرف راست میآمد بآن فال نیک میزدند- یا از قبل دین بر ما وارد شدید و بما نشان دادید
که حق و دین حق ما را گمراه میکنند]. 29 - [آنها در جواب گویند چنین نیست که شما میگوئید] بلکه شما [باختیار خودتان]
ایمان نیاوردید [و کفر را ترجیح دادید]. 30 - و ما را تسلّط و قهري بر شما نبود [که از شما سلب اختیار نماید] بلکه خودتان
مردمی سرکش و متجاوز از حدّ بودید. جامی در سلسلۀ الذهب گوید: هر که باشد ز مؤمن و کافر || بر سر پل کنندشان
حاضر هر که کافر بود چو بنهد پاي || قعر دوزخ بود مر او را جاي مؤمنان را ز حق رسد تأیید || لیک بر قدر قوّت توحید هر
کرا بر طریقت نبوي || ره نبوده است غیر راست روي دوزخ از نور او کند پرهیز || بگذرد همچو برق خاطف تیز یا چو مرغ
پران و باد وزان || یا چو چیزي دگر سبکتر از آن [ صفحه 168 ] وانکه ضعفی بود در ایمانش || نبود زان گذشتن آسانش
بلکه در پیچ آن گذر که تنگ || باشد او را بقدر ضعف درنگ لیک یابد خلاص آخر کار || گر چه بیند مشقت بسیار
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 31 تا 40
اشاره
فَحَقَّ عَلَینا قَولُ رَبِّنا إِنّا لَذائِقُونَ [ 31 ] فَأَغوَیناکُم إِنّا کُنّا غاوِینَ [ 32 ] فَإِنَّهُم یَومَئِذٍ فِی العَذابِ مُشتَرِکُونَ [ 33 ] إِنّا کَ ذلِکَ نَفعَلُ
278 وَ یَقُولُونَ أَ إِنّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجنُونٍ - بِالمُجرِمِینَ [ 34 ] إِنَّهُم کانُوا إِذا قِیلَ لَهُم لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ یَستَکبِرُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
وَّ صَدَّقَ المُرسَلِینَ [ 37 ] إِنَّکُم لَذائِقُوا العَذابِ الَألِیمِ [ 38 ] وَ ما تُجزَونَ إِلاّ ما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 39 ] إِلاّ عِبادَ اللّهِ
ِ
36 ] بَل جاءَ بِالحَق ]
بالفتح من اخلصه اللّه لدینه و طاعته و بالکسر « المُخلَصِ ینَ » اي فثبت و وجب علینا « فَحَقَّ عَلَینا » 257- المُخلَصِینَ [ 40 ] -قرآن- 1
من اخلص عبادته للّه و لم یشرك بعبادته، قال بعض العارفین: الصادق و المخلص بالکسر من باب واحد و الصدیق و المخلص
31 - [و باز دنباله سخن را گرفته گویند] بنابرین گفتار پروردگار ما [عذاب 58- 19 -قرآن- 43 - بالفتح من باب واحد. -قرآن- 1
- استحقاقی که براي کفر ما و اغواء ماست نسبت بدیگران] بر ما واجب و حق و ثابت است و ما آنعذاب را خواهیم چشید. 32
[و اعتراف میکنیم] که ما شما را گمراه کردیم [یعنی از حق [ صفحه 169 ] دورتان کردیم و بغیّ و ضلال دعوت نمودیم] ما
داخل در غیّ و ضلالتیم [و گمراه بودیم خواستیم شما هم مثل ما گمراه باشید. من مستم و خواهم که تو هم مست شوي || با
همچو من سوخته همدست شوي 33 - [خداوند فرماید اینکه گفتگو و تخاصم نفعی بحال هیچکدام نخواهد داشت] زیرا آنان
امروز در عذاب با هم شریکند [و تمامشان در آتش جمعند] 34 - ما اینکه چنین با بزهکاران رفتار میکنیم- یا - [همین قسم
که با مشرکان رفتار کردیم مثل آنهم با گنهکاران خواهیم کرد]. 35 - زیرا آنان [در دار دنیا] کسانی بودند که وقتی بآنها گفته
میشد [بگوئید] لا إله إلّا اللّه تکبّر میکردند [و اینک هم تکبّر میکنند]. 36 - و میگویند آیا ما خدایان [یعنی بتهاي] خودمان
را براي خاطر گفته یکنفر شاعر دیوانه رها کنیم [و از پرستش آنها دست بکشیم]. 37 - بلکه [اینطور نیست و رسول ما شاعر و
دیوانه نیست] بلکه او دین حق و کتاب حق آورده [و چیزي آورده که تمام عقول آنرا میپذیرند] و آنچه پیمبران پیشین مژده
بآمدن او و آوردن کتاب و دین حق داده بودند محقّق ساخت. یا آنچه او آورده مصدّق آنچیزیست که پیمبران آوردند یعنی
توحید. 38 - [اي کسانی که براي خدا شریک قرار داده و پیمبر ما را شاعر و مجنون میخوانید بدانید] که شما بیسخن، عذاب
دردناکی خواهید چشید. 39 - و جزا داده نمیشوید و کیفر نمییابید مگر بقدر اعمال خودتان [و در ازاي آنچه در دنیا خلاف
کردهاید]. 40 - مگر آن بندگانی که خدایرا از روي خلوص و بیشایبه ریب و ریا پرستیدند و در هر امري مطیع او بودند [که
[ آنها عذاب الیم نخواهند چشید و بثواب خواهند رسید]. [ صفحه 170
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 41 تا 50
اشاره
أُولئِکَ لَهُم رِزقٌ مَعلُومٌ [ 41 ] فَواکِهُ وَ هُم مُکرَمُونَ [ 42 ] فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ [ 43 ] عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ [ 44 ] یُطافُ عَلَیهِم بِکَأسٍ مِن
[ 183 بَیضاءَ لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ [ 46 ] لا فِیها غَولٌ وَ لا هُم عَنها یُنزَفُونَ [ 47 ] وَ عِندَهُم قاصِراتُ الطَّرفِ عِینٌ [ 48 - مَعِینٍ [ 45 ] -قرآن- 1
اي من شراب معین « مَعِینٍ » جمع سریر « سُرُرٍ » 220- کَأَنَّهُنَّ بَیضٌ مَکنُونٌ [ 49 ] فَأَقبَلَ بَعضُ هُم عَلی بَعضٍ یَتَساءَلُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
اي « لَذَّةٍ » او نهر معین اي ظاهر للعیون او نابع من العیون یقال عان الماء یعین اي جري، وصف بها خمر الجنّۀ لأنّها تجري کالمآء
اي قصرن « قاصِ راتُ الطَّرفِ » اي یسکرون من انزف الشارب اي ذهب عقله « یُنزَفُونَ » اي لا فیها غائلۀ تغتال العقل « غَولٌ » لذیذة
- 30 -قرآن- 181 - 9-قرآن- 20 - جمع عیناء مونث أعین و هو کبر سواد العین مع سعۀ. -قرآن- 1 « عِینٌ » نظرهن علی أزواجهنّ
41 - اینکه جماعت [که عباد اللّه المخلصین 369- 327 -قرآن- 361 - 259 -قرآن- 306 - 209 -قرآن- 246 - -190 قرآن- 201
هستند] براي آنان در بهشت روزي معلومی است [یعنی داراي خصایص معلومه است از حیث حسن منظر و لذّت طعم و خوبی
بو و امثال آنها و یا معلوم است وجود و قدر و خوبی و لذّت و پاکیزگی و وقت آن که هر وقت بخواهند و اشتهاي آنها بطلبد
حاضر است بخلاف دنیا که اهل آن چون ارزاقشان غیر معلوم است همیشه مضطربند و در بهشت اینکه اضطراب نیست]. [
42 - [اینکه روزیهاي معلوم] میوههاست [و انواع تر و خشک آنست که بآنها تفکه میکنند و بآنها متنعماند] و در [ صفحه 171
عین حال بآنها اکرام و احترام هم میشود و هیچوقت مورد اهانت واقع نمیشوند [و مانند روزي دنیوي نیست که با اهانت تهیه
آن میسّر گردد]. 43 - [و منزلگاه آنها و مساکنشان] در بستانهائیست که انواع نعمت در آنجاها مهیّاست. 44 - بر تختها رو بروي
هم نشستهاند [که از دیدار یکدیگر و انس با همدیگر بهرهمند شوند و پشت سر یکدیگر را نمیبینند]. 45 - بر آنها دور میزند و
بگردش میآید [یعنی ساقیان بهشتی براي آنها میگردانند] جام شراب از نهرهاي جاري [که چشمههاي آنها دیده میشوند].
-46 [آن شراب] سفید است [مانند شیر که رقیق و داراي صفاي نوري است] و براي نوشندگان لذیذ است [بخلاف شراب دنیا
که تلخ و مزیل عقل است]. 47 - در آن شراب درد و رنج و سر درد و رفتن عقل و گناه نیست [بخلاف آنچه که از اینها در
« لا یبولون » را به « لا یُنزِفُونَ » شراب دنیا است] و بهشتیان از آن شراب مست نمیشوند و عقلشان زایل نمیگردد. [إبن عباس ره
تفسیر نموده یعنی ادرار نمیکنند و گوید در شراب پنج صفت است- مستی و سر درد و قییء و بول- و خداوند سبحانه شراب
48 - و در نزد مخلصین حوریهائی هستند که طرف آنها 34- بهشت را از اینکه عیوب منزه و مبرّي داشته است]. -قرآن- 18
یعنی گوشه نظر آنها و پلک چشم آنها قاصر و منحصر بدیدار زوجهاي خودشان است و جز بآنها چشم بدیگري ندارند و فقط
محبت بشوهران خود دارند. [و بتفسیر دیگر یعنی از روي غنج و دلال پلک چشمها را باز نمیکنند و چشمهاي خمارین دارند]
بعلاوه سیه چشم و درشت چشم هم میباشند. [ صفحه 172 ] [و در مفردات گوید: گاو وحشی یعنی غزال کوهی را عیناء و
اعین گویند بواسطه قشنگی چشم آن و عین جمع عیناء است]. 49 - گوئی آن حوریان [در سفیدي مایل بزردي که گندم گون
و بهترین رنگ بدن است] مانند تخم شتر مرغ میباشند که مکنون و مصون از گرد و خاك [و دست بآن نخورده باشد و در زیر
بال و پرهاي مرغ محفوظ مانده باشد]. 50 - و بعضی ببعض دیگر رو میآورند و از یکدیگر پرسش میکنند [و از آنچه بر آنها
گذشته است از همدیگر سؤال میکنند و بهم خبر میدهند].
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 51 تا 60
اشاره
قالَ قائِلٌ مِنهُم إِنِّی کانَ لِی قَرِینٌ [ 51 ] یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ المُصَدِّقِینَ [ 52 ] أَ إِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَدِینُونَ [ 53 ] قالَ هَل
261 قالَ تَاللّهِ إِن کِدتَ لَتُردِینِ [ 56 ] وَ لَو لا نِعمَۀُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ - أَنتُم مُطَّلِعُونَ [ 54 ] فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَواءِ الجَحِیمِ [ 55 ] -قرآن- 1
240- المُحضَرِینَ [ 57 ] أَ فَما نَحنُ بِمَیِّتِینَ [ 58 ] إِلاّ مَوتَتَنَا الأُولی وَ ما نَحنُ بِمُعَذَّبِینَ [ 59 ] إِنَّ هذا لَهُوَ الفَوزُ العَظِیمُ [ 60 ] -قرآن- 1
الّذین تحضرهم « المُح َ ض رِینَ » اي فی وسط « فِی سَواءِ » اي لتردینی اي تسقطنی ارداه اسقطه « لَتُردِینِ » اي لمجزیون « لَمَ دِینُونَ »
51 - [در حین مکالماتیکه أهل بهشت با 125- 96 -قرآن- 110 - 43 -قرآن- 83 - 16 -قرآن- 30 - الملائکۀ للعذاب. -قرآن- 1
یکدیگر دارند] [ صفحه 173 ] گویندهاي از آنها گوید مرا [در دنیا] یار و همنشینی بود. 52 - [و بر سبیل انکار و نکوهش] بمن
میگفت آیا تو از تصدیق کنندگان [بروز جزا و بعث و نشور و حساب] هستی! 53 - [آیا واقعا باور داري] که وقتی ما مردیم و
خاك شدیم و استخوان گشتیم [ما را زنده میکنند] و جزا داده میشویم! 54 - [اینکه مؤمن گوینده برفقاي بهشتی خود گوید]
آیا شما [از احوال آن رفیق دنیائی گمراه من] مطلع هستید [که اینک در کجاست]! 55 - [آنها باز گویند بلی نگاه کن تو
رفیقت را بهتر از ما میشناسی او هم نگاه میکند] و اطلاع مییابد و رفیق خود را میبیند که در وسط دوزخ است. 56 - [مؤمن
از بهشت صدا بلند میکند و باو که در دوزخ است] گوید قسم بخدا که تو نزدیک بود مرا بپرتگاه هلاکت بیندازي [و اینک
در آتش باشم]. 57 - و اگر نعمت پروردگارم [یعنی نگهداري و لطف و هدایت او] نبود اینک منهم از حاضرین در دوزخ
بودم. 58 - [سپس بهشتیان از روي سرور و خشنودي مجدد بیکدیگر گویند] آیا جز مرگ اول [که در دنیا مردیم] 59 - ما
دیگر نمیمیریم و گرفتار عذاب نمیشویم! 60 - حقا اینکه امر [که ما در آنیم و از نعمت و خلود بهره و ریم و از عذاب در
امانیم] بخدا قسم که رستگاري و کامیابی بزرگی است. هر که فانی شد از ارادت خویش || زندگی یافت او ز بهجت خویش
[ از عذاب و الم مسلم گشت || در جوار خدا منعّم گشت [ صفحه 174
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 61 تا 70
اشاره
لِمِثلِ هذا فَلیَعمَلِ العامِلُونَ [ 61 ] أَ ذلِکَ خَیرٌ نُزُلًا أَم شَجَرَةُ الزَّقُّومِ [ 62 ] إِنّا جَعَلناها فِتنَۀً لِلظّالِمِینَ [ 63 ] إِنَّها شَجَرَةٌ تَخرُجُ فِی أَصلِ
242 فَإِنَّهُم لَآکِلُونَ مِنها فَمالِؤُنَ مِنهَا البُطُونَ [ 66 ] ثُمَّ إِنَّ لَهُم عَلَیها لَشَوباً - الجَحِیمِ [ 64 ] طَلعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطِینِ [ 65 ] -قرآن- 1
255- مِن حَمِیمٍ [ 67 ] ثُمَّ إِنَّ مَرجِعَهُم لَإِلَی الجَحِیمِ [ 68 ] إِنَّهُم أَلفَوا آباءَهُم ضالِّینَ [ 69 ] فَهُم عَلی آثارِهِم یُهرَعُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
الطلع جمل النخله سمی بذلک لطلوعه « طَلعُها » اسم شجرة فی تهامه صغیرة الورق مرّة « الزَّقُّومِ » النزل ما یقدم للضیف « نُزُلًا »
اي من ماء حارّ « مِن حَمِیمٍ » الشوب مصدر شاب الشراب او غیره یشوبه اي خلطه و المراد ان لهم لشرابا مخلوطا بماء حارّ « لَشَوباً »
-99- 49 -قرآن- 90 - 10 -قرآن- 35 - اي یسرعون الاهراع الاسراع. -قرآن- 1 « یُهرَعُونَ » اي وجدوا « أَلفَوا » هی جهنم « الجَحِیمِ »
61 - براي چنین [مقصد و مرام جلیل 337- 313 -قرآن- 324 - 293 -قرآن- 304 - 262 -قرآن- 281 - 149 -قرآن- 247 - قرآن- 139
و ثواب و فلاح عظیمی] بایستی کسانیکه کار میکنند بکنند [و کوشش کنندگان کوشش کنند نه براي جاه و حظوظ دنیوي
که بزودي فانی میشوند و هم مشوب و آلوده ببلایا و مصیبات و آلاماند]. گر نار کشی بار نگاري باري || ور کار کنی براي
یاري باري ور روي بخاك راه خواهی مالید || بر خاك ره طرفه سواري باري [ صفحه 175 ] [خلاصه آنکه اگر کسی براي
سودي که امیدوار است کار کند باید براي مانند اینکه نفع عظیم کار کند]. 62 - آیا اینکه [یعنی نعمتهاي بهشتی و رزق معلوم
که براي مؤمنان در آنجا مهیاست] طعام و سفره پذیرائی بهتري است یا درخت تلخ زقّوم [که در دوزخ براي خوراك اهل
آتش آماده شده است]. 63 - ما آن درخت زقّوم را در آخرت محنت و عذابی براي ستمکاران قرار دادهایم. 64 - همانا درخت
زقوم بوته ایست که در قعر جهنّم روئیده میشود [و شاخههاي آن بدرکات دوزخ بالا میرود]. 65 - بار و ثمري که میدهد گوئی
[از نهایت زشتی و هولی که در آنهاست] مانند سرهاي شیطانهاست [و هر چند کسی سرهاي شیاطین را ندیده است در کراهت
و قباحت تشبیه تصوّري بآن شده است چنانکه در خوبی و زیبائی تشبیه بفرشته میکنند]. 66 - و دوزخیان از ثمره آندرخت
میخورند [و از شدت گرسنگی که بآنها دست میدهد] شکمها را پر میکنند. 67 - سپس [چون سیر شدند و شکمها پر شد آب
میطلبند] و مخلوطی و ممزوجی از آب جوشیده بر آن طعام ریخته میشود [که رودههاشان بریده میشود]. 68 - پس از آن [که
- سیر و سیراب شدند] منزلگاه و برگشتشان بسوي آتش گداخته است. 69 - زیرا اینکه کافران پدران خود را گمراه یافتند. 70
[ و آنها بر اثر و در پی پدرانشان بشتاب رفتند و تقلید آباء آنها را باین بدبختی دچار نمود. [ صفحه 176
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 71 تا 82
اشاره
وَ لَقَد ضَلَّ قَبلَهُم أَکثَرُ الَأوَّلِینَ [ 71 ] وَ لَقَد أَرسَلنا فِیهِم مُنذِرِینَ [ 72 ] فَانظُر کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُنذَرِینَ [ 73 ] إِلاّ عِبادَ اللّهِ المُخلَصِینَ
237 وَ نَجَّیناهُ وَ أَهلَهُ مِنَ الکَربِ العَظِیمِ [ 76 ] وَ جَعَلنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الباقِینَ - 74 ] وَ لَقَد نادانا نُوحٌ فَلَنِعمَ المُجِیبُونَ [ 75 ] -قرآن- 1 ]
232 إِنَّهُ مِن - 77 ] وَ تَرَکنا عَلَیهِ فِی الآخِرِینَ [ 78 ] سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی العالَمِینَ [ 79 ] إِنّا کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 80 ] -قرآن- 1 ]
و ترکنا علیه ثناء- او- و ترکنا علیه قولهم سلام ... - « وَ تَرَکنا عَلَیهِ » 76- عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 81 ] ثُمَّ أَغرَقنَا الآخَرِینَ [ 82 ] -قرآن- 1
71 - و بحقّ سوگند که پیش از آنان [یعنی اینکه کافرانی که در عهد تو یا محمّد هستند] بیشتر امم پیشین گمراه 22- قرآن- 1
بودند و از طریق هدایت و پیروي حق دور شدند. 72 - و ما در بین آنها پیمبرانی فرستادیم [که آنان را از عذاب خدا و نا-
فرمانی او بترسانند]. 73 - پس بنگر که چگونه شد فرجام حال آنانکه پیمبران آنها را ترسانیدند [یعنی چگونه دچار عذاب و
هلاك شدند]. 74 - جز بندگان خالص کرده خدا [که خداوند بتوفیق خود آنها را [ صفحه 177 ] براي ایمان و عمل خالص
ساخت و از آنچه بکفّار رسید رهائی یافتند و بثواب رسیدند]. 75 - و حقا که نوح پیغمبر [پس از آنکه از قوم خود نومید شد]
دعا کرد و از ما درخواست نصرت کرد و بحق سوگند که ما خوب اجابت کنندهاي هستیم. 76 - و ما او را و کسانش را [که
در کشتی با او بودند] از اندوه بزرگ [که قوم او را فرا رسید] نجات و رهائی بخشیدیم. 77 - و نسل و ذراري نوح را در دنیا
باقی گذاشتیم [یعنی همه کافران را غرق کردیم و آنچه در عالم باقی ماندند و آدمیان در دنیا منتشر شدند از اولاد نوح بودند
و بنابر مروي بعد از طوفان و قرار گرفتن کشتی کسانی هم که در کشتی نوح بودند غیر از نوح و زن و فرزندانش همگی
بمردند و تمام توالد و تناسل بعدي از سه پسر نوح [سام و حام و یافث] شده است که عرب و فارس و روم از اولاد سام و
سیاهان سند و هند و نوبه و زنگ و حبشه و قبط و بربر از اولاد حام و ترك و خزر و یأجوج و مأجوج از اولاد یافثاند. 78 - و
بجا نهادیم بر نوح [ذکر جمیل و ثناي خیر را] در میان امم بعدي و پسینیان. 79 - و [اینکه ذکر جمیل و یادگار نیک] سلام و
درود است بر نوح در جهانیان [که تا روز رستاخیز همگان بر او درود میفرستند]. [ یا بتفسیر دیگر- سلامت از جانب ما بر نوح
در همه جهان چنانکه در جاي دیگر فرمود یا نوح اهبط بسلام منّا و برکات علیک]. 80 - همانا ما اینکه چنین پاداش میدهیم
بنیکوکاران [یعنی همانطور که با نوح رفتار کردیم هر کس بطاعات و افعال نیک و دوري از گناهان احسان نماید ما هم او را
بجزاي احسانش مکافات میکنیم و پاداش میدهیم]. 81 - زیرا که او یعنی نوح از بندگان با ایمان ما بود [و گفتهاند که در [
صفحه 178 ] اینجا خداوند او را بایمان تخصیص داد و حال آنکه نبوّت اشرف از آنست براي آنکه شرافت ایمان را بیان فرماید
نه شرافت نوح را چنانکه گویند محمّد از بنی هاشم است. و عباس بن عطا گفته است که پائینترین منازل مرسلین برترین
منازل نبیین است و پائینترین منازل نبیین برترین منازل صدّیقین است و پائینترین منازل صدّیقین برترین مراتب مؤمنین است].
-82 و دیگران را [که بنوح ایمان نیاورده و او را تکذیب کرده و آزار میدادند] غرقه ساختیم و در آب عالمگیر آنها را کشتیم.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 83 تا 100
اشاره
وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبراهِیمَ [ 83 ] إِذ جاءَ رَبَّهُ بِقَلبٍ سَلِیمٍ [ 84 ] إِذ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَومِهِ ما ذا تَعبُدُونَ [ 85 ] أَ إِفکاً آلِهَۀً دُونَ اللّهِ تُرِیدُونَ
233 فَنَظَرَ نَظرَةً فِی النُّجُومِ [ 88 ] فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ [ 89 ] فَتَوَلَّوا عَنهُ مُدبِرِینَ [ 90 ] فَراغَ - اّلعالَمِینَ [ 87 ] -قرآن- 1
ِ
86 ] فَما ظَنُّکُم بِرَب ]
[ 191 فَراغَ عَلَیهِم ضَرباً بِالیَمِینِ [ 93 ] فَأَقبَلُوا إِلَیهِ یَزِفُّونَ [ 94 - إِلی آلِهَتِهِم فَقالَ أَ لا تَأکُلُونَ [ 91 ] ما لَکُم لا تَنطِقُونَ [ 92 ] -قرآن- 1
228 فَأَرادُوا - قالَ أَ تَعبُدُونَ ما تَنحِتُونَ [ 95 ] وَ اللّهُ خَلَقَکُم وَ ما تَعمَلُونَ [ 96 ] قالُوا ابنُوا لَهُ بُنیاناً فَأَلقُوهُ فِی الجَحِیمِ [ 97 ] -قرآن- 1
] 156- هَّب لِی مِنَ ال ّ ص الِحِینَ [ 100 ] -قرآن- 1
ِ
بِهِ کَیداً فَجَعَلناهُمُ الَأسفَلِینَ [ 98 ] وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهدِینِ [ 99 ] رَب
اي یسرعون من زفیف النعام. - « یَزِفُّونَ » راغ یروغ اي مال بحیله من جهۀ إلی جهۀ « فَراغَ » الافک الکذب « أَ إِفکاً » [ صفحه 179
83 - و حقّا که از جماعت تابعه نوح ابراهیم است [که در توحید و عدل و پیروي از 96- 36 -قرآن- 83 - 12 -قرآن- 27 - قرآن- 1
حق بر سنت و منهاج نوح بود]. 84 - [یاد آور] زمانی را که ابراهیم بدل سالم [و قلب خالص از شرك و بريء از گناه و غل و
- غش و سلیم از کل ما سوي اللّه] بدرگاه پروردگار خویش آمد [کنایه از آنکه سراپاي وجودش خالص از براي حق بود]. 85
هنگامی که بپدر خویش و قوم خود [که بتها را میپرستیدند] گفت [از راه ملامت و سرزنش] چه چیز را میپرستید! 86 - آیا
بدروغ میخواهید خدایان دروغی را غیر از خداي [یکتا] پرستش کنید. 87 - پس گمان شما بپروردگار جهانیان چیست! [که
89 - [روز عیدي که مردم - روزي او را میخورید و غیر او را میپرستید! میپندارید که او کیست و با شما چه میکند]. 88
عازم رفتن بصحرا بودند و ابراهیم مایل نبود با آنها برود] نگاهی بستارگان افکند و گفت من بیمارم و بیرون رفت. 90 - [قوم او
- هم چون اینکه سخن از او بشنیدند او را واگذاشتند] و باو پشت کردند [و خودشان براي عید و جشن خارج شدند]. 91
[ابراهیم چون در بتخانه تنها ماند] متوجه بخدایان آنها شده [و دید که غذاهائی در برابر بتها نهادهاند بآنان رو کرده] گفت آیا
92 - [و چون جوابی از آنها نشنید گفت] شما را چه شده است که سخن نمیگوئید! [یعنی [ چرا نمیخورید. [ صفحه 180
جمادیکه نمیخورد و سخن نمیگوید پستترین اشیاء است]. 93 - بنابرین بسوي بتها رو کرده و بقوّت دست آنها را بزد و
بشکست [و اگر یمین بمعنی قسم گرفته شود یعنی بسبب قسمی که خورده بود آنها را بشکست]. 94 - [و چون آن قوم از
جشن عید برگشتند و خبر شکستن بتها بشنیدند] بسوي او رو کرده و بسرعت دویدند. 95 - [و ابراهیم را با خود به بتخانه
آورده باو گفتند آیا تو با خدایان ما چنین کردي! ابراهیم بآنها] گفت آیا آنچه را با دستهاي خود ساخته و تراشیدهاید پرستش
میکنید [یعنی آیا درست است که آدمی ساخته دست خود را بپرستد و در برابر او ذلیل شود!] 96 - و حال آنکه خداست که
هم شما را آفریده است و هم آنچه را که شما ساختهاید و میسازید [یعنی سنگ و چوب و غیره که از آن بت میسازید خود
ساخته خداست]. 97 - [آنقوم چون اینکه سخن اهانت آمیز از ابراهیم شنیدند تصمیم بمجازات او گرفتند و] گفتند ساختمانی
بنا کنید [و درون آنرا پر از آتش کنید] و او را در آتش سوزان بیفکنید. 98 - آنها اراده حیله و تدبیر در هلاك ساختن ابراهیم
کردند و ما [کید آنها را باطل کردیم] و آنها را پست و ذلیل ساختیم [و ابراهیم بسلامت از آتش بیرون آمد و چون بسر او
آمدند و او را سالم دیدند دانستند که مغلوب او شدهاند]. 99 - [ابراهیم را چون خدا از آتش نجات داد] گفت [من از دیار
کفار مهاجرت میکنم] و بجائی میروم که پروردگار خواسته و رضاي اوست [و آن [ صفحه 181 ] ارض مقدسه بود] بزودي
مرا [بمقصدي که دارم و صلاح دین من است] هدایت میفرماید و براه رضاي خود رهبري مینماید. 100 - [پس ابراهیم از
زمین بابل رو بخاك شام نهاد و در آن راه هاجر بدست ساره خاتون افتاد و آنرا بابراهیم بخشید و چون ابراهیم مالک هاجر
شد دعا کرد و عرض کرد] اي پروردگار من بمن فرزند صالحی از شایستگان عطا فرما [تا مرا در دعوت معین باشد و در
غربت انیس].
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 101 تا 113
اشاره
فَبَشَّرناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ [ 101 ] فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَري فِی المَنامِ أَنِّی أَذبَحُکَ فَانظُر ما ذا تَري قالَ یا أَبَتِ افعَل ما
تُؤمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِینَ [ 102 ] فَلَمّا أَسلَما وَ تَلَّهُ لِلجَبِینِ [ 103 ] وَ نادَیناهُ أَن یا إِبراهِیمُ [ 104 ] قَد صَدَّقتَ الرُّؤیا إِنّا
402 إِنَّ هذا لَهُوَ البَلاءُ المُبِینُ [ 106 ] وَ فَدَیناهُ بِذِبحٍ عَظِیمٍ [ 107 ] وَ تَرَکنا عَلَیهِ فِی - کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 105 ] -قرآن- 1
193 إِنَّهُ مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 111 ] وَ بَشَّرناهُ - الآخِرِینَ [ 108 ] سَلامٌ عَلی إِبراهِیمَ [ 109 ] کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 110 ] -قرآن- 1
] 211- بِإِسحاقَ نَبِیا مِنَ الصّالِحِینَ [ 112 ] وَ بارَکنا عَلَیهِ وَ عَلی إِسحاقَ وَ مِن ذُرِّیَّتِهِما مُحسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفسِهِ مُبِینٌ [ 113 ] -قرآن- 1
اي « البَلاءُ المُبِینُ » اي جعلتها صادقۀ « صَ دَّقتَ الرُّؤیا » اي علی جبینه « لِلجَبِینِ » اي و صرعه. تلّ اي صرع « وَ تَلَّهُ » [ صفحه 182
الذبح « بِذِبحٍ » ... اي و ترکنا علیه ثناء او قولهم سلام علی « وَ تَرَکنا عَلَیهِ » الامتحان البیّن الّذي یتمیّز فیه المستسلم للّه من غیره
- 132 -قرآن- 202 - 93 -قرآن- 111 - 55 -قرآن- 73 - 14 -قرآن- 42 - بکسر الذال المهیّا لان یذبح و بالفتح المصدر. -قرآن- 1
286- -223 قرآن- 276
تفسیر معانی:
اشاره
-101 [و دعاي ابراهیم علیه السّلام مستجاب شد] و مژده دادیم او را بپسري با وقار و حلیم [و حلیم کسی است که پیش از
رسیدن وقت آن در کاري عجله نکند با اینکه قدرت بر آنکار داشته باشد و یا آنکه عجله در عقوبت نکند و مژده داد خداوند
به اینکه که آن پسر باقی میماند تا متصف بصفت حلم شود و رشد کند و بسن شباب برسد چنانکه بعدا فرماید]. 102 - و
چون آن پسر [که نامش اسماعیل بود] بسنی رسید که با پدرش سعی و کوشش کند و در کارها معین او باشد و با او همراهی
کند- [پدرش ابراهیم باو] گفت اي پسرك من؟ من در خواب دیدم که ترا سر میبرم [و چون خواب انبیاء تماما صحیح و
بمنزله وحی است یعنی مأمورم که ترا سر ببرم و قربان کنم] بنگر رأي تو در اینباب چیست!- اسمعیل گفت اي پدرم بکن هر
چه را که بآن مأمور شدهاي بزودي اگر خدا بخواهد مرا از زمره صبر کنندگان و شکیبایان خواهی یافت. رأي در کلام پنج
معنی از آن مستفاد میشود. یکی بمعنی علم و دانستن مثل رأیت زیدا عالما یعنی دانستم که زید داناست. دوّم بمعنی گمان
101 [ صفحه 183 ] سوّم دیدن با چشم. چهارم اعتقاد - بردن مثل فرمایش خداي تعالی إِنَّهُم یَرَونَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً. -قرآن- 52
یافتن. پنجم بمعنی رأي و نظر دادن مانند رأیت هذا الرأي. و در آیه مبارکه رأي اول بمعنی دیدن است و رأي دوم بمعنی نظر
و رأي دادن، یعنی ابراهیم گفت من در عالم رؤیا دیدم و تأویلش امر بذبح تست پس بنگر رأي تو چیست و [فانظر ما ذا تري]
بمعنی دیدن بچشم نیست و بمعنی علم یا ظن یا اعتقاد هم نمیباشد زیرا آنها متعدي بدو مفعولاند و در اینجا جز یک مفعول
نیست. 103 - و چون هر دو تسلیم امر خدا شدند [و بآن رضا دادند و فرمان بردند یا پدر پسر خود را تسلیم خدا کرد و پسر
خویشتن را بخدا تسلیم نمود] و پدر پیشانی پسر را بخاك گذاشت [تا صورت او را نبیند و رقّت پدري او را فرا نگیرد [و کارد
بگلوي پسر کشید ولی کارد نبرید]. 104 - ما ندا در دادیم و باو خطاب کردیم به اینکه که اي ابراهیم. 105 - حقّا که خوابی
که دیده بودي براستی و درستی تاویل کردي [یعنی حقّا بآنچه در خواب مأمور شدي عمل کردي] ما هم اینکه چنین پاداش
نیکو کاران را میدهیم [یعنی همانطور که ابراهیم را از ذبح پسرش عفو نمودیم هر کس که سالک طریقه آندو شود و در مقام
احسان و تسلیم و اطاعت و انقیاد در برابر امر خداوند بر آید او را جزاي خیر میدهیم و از او عفو میکنیم]. 106 - همانا اینکه
کار امتحان و آزمایش آشکاري بود [که بنده با اخلاص را از غیر مخلص تمیز دهد و مشخص سازد]. 107 - و ما فدا دادیم [او
را یعنی اسماعیل را] بذبح عظیمی [یعنی ما گوسفند عظیمی را بدل از ذبح اسماعیل قرار دادیم که بجاي او فدا و کشته شود [و
اینکه فدا و ذبح را عظیم نامبرده است براي آن مفسرین چند جهت ذکر کردهاند. یکی بمعنی مقبول یعنی فدائی قبول شده. [
صفحه 184 ] دیگر آنکه چون از نسل گوسفندان دنیوي نبوده و از جانب خدا بوده عظیم بوده است. سوّم آنکه فدائی بنده
عظیم بوده و از اینجهت عظیم نامیده شده است. چهارم آنکه عظیم الجثه و چاق بوده چنانکه در قربانی سنت است و مروي
است که فرمودهاند عظّموا ضحایاکم فانّها علی الصراط مطایاکم. پنجم آنکه عظیم القدر بوده زیرا خداوند آنرا فدائی پیمبر
پسر پیمبري قرار داد آنهم پیمبري که از نسل او سید المرسلین بوجود آمده است. 108 - و بجا گذاشتیم براي ابراهیم ثناء جمیل
و نام نیک در ملل بعد که تا قیامت بیایند و بگویند. 109 - سلام و درود باد بر ابراهیم. 110 - ما اینکه چنین پاداش میدهیم
نیکوکارانرا. 111 - زیرا ابراهیم از بندگان با ایمان ما بود. 112 - و مژده دادیم ابراهیم را بولادت اسحاق که پیمبري از جمله
پیمبران شایسته ما بود یا از زمره شایستگان بود. 113 - و ما برکت دادیم بر ابراهیم و بر اسحاق [یعنی آنچه از خیر بآنها عطا
کردیم دائم و ثابت و با نموّ قرار دادیم تا روز قیامت یا در نسل آنها برکت دادیم] و از ذریّه و فرزندان و نسل آندو پارهاي
[ نیکوکاراند و پارهاي آشکارا بخویشتن ظالم و ستمکاراند. [ صفحه 185
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 114 تا 122
اشاره
وَ لَقَد مَنَنّا عَلی مُوسی وَ هارُونَ [ 114 ] وَ نَجَّیناهُما وَ قَومَهُما مِنَ الکَربِ العَظِیمِ [ 115 ] وَ نَ َ ص رناهُم فَکانُوا هُمُ الغالِبِینَ [ 116 ] وَ
248 وَ تَرَکنا عَلَیهِما فِی الآخِرِینَ [ 119 ] سَلامٌ - آتَیناهُمَا الکِتابَ المُستَبِینَ [ 117 ] وَ هَدَیناهُمَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ [ 118 ] -قرآن- 1
اصل المنّ « مَنَنّا » 170- عَلی مُوسی وَ هارُونَ [ 120 ] إِنّا کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 121 ] إِنَّهُما مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 122 ] -قرآن- 1
النصر المعونۀ إلّا أن النصر یختص بالمعونۀ علی « نَ َ ص رناهُم » القطع و لهم اجر غیر ممنون اي غیر مقطوع و حبل معین اي منقطع
114 - و حقّا که ما منّت 200- 109 -قرآن- 185 - 10 -قرآن- 96 - ذات البیان العظیم. -قرآن- 1 « المُستَبِینَ » الاعداء و المعونۀ عامّۀ
نهادیم بر موسی و هارون [یعنی نعمتهاي دینی و دنیوي و نبوّت و نجات از آل فرعون بآندو انعام کردیم که قطع هر گونه آزار
و اذیّتی از آنها نمود]. 115 - و نجات بخشیدیم آندو و قوم آنها [بنی اسرائیل] را از اندوه بزرگ [که تعذیب فرعون و آزار
قبطیان و یا غرق در نیل باشد]. 116 - و آندو و قومشان را یاري کردیم و نصرت دادیم و آنها بر فرعون و قومش غالب شدند
[بعد از آنکه مغلوب آنان بودند]. 117 - و بآندو کتاب [توراة] را عطا کردیم که در آن بیان احکام و مطالح دین و دنیاي
آنمردم بطور روشن و آشکارا بود. 118 - و بآنها راه راست را [که رساننده ببهشت و مؤدّي بحق باشد] نشان دادیم. 119 - و
براي آندو ذکر جلیل و ثناي جمیل در آیندگان [تا قیامت] باقی گذاشتیم [که آن ذکر]. 120 - درود و سلامت بر موسی و
122 - زیرا آندو از بندگان با ایمان ما بودهاند [ هارون است. 121 - ما نیکوکاران را اینکه چنین پاداش میدهیم. [ صفحه 186
[و هستند].
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 123 تا 132
اشاره
وَ إِنَّ إِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلِینَ [ 123 ] إِذ قالَ لِقَومِهِ أَ لا تَتَّقُونَ [ 124 ] أَ تَدعُونَ بَعلًا وَ تَذَرُونَ أَحسَنَ الخالِقِینَ [ 125 ] اللّهَ رَبَّکُم وَ رَبَّ
258 إِلاّ عِبادَ اللّهِ المُخلَصِ ینَ [ 128 ] وَ تَرَکنا عَلَیهِ فِی الآخِرِینَ - آبائِکُمُ الَأوَّلِینَ [ 126 ] فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُم لَمُحضَرُونَ [ 127 ] -قرآن- 1
أَ تَدعُونَ » 203- 129 ] سَلامٌ عَلی إِلیاسِینَ [ 130 ] إِنّا کَذلِکَ نَجزِي المُحسِنِینَ [ 131 ] إِنَّهُ مِن عِبادِنَا المُؤمِنِینَ [ 132 ] -قرآن- 1 ]
لغۀ فی الیاس. -قرآن- « إِلیاسِینَ » اي لمحضرون تحضرهم الملائکۀ للعذاب « لَمُحضَرُونَ » اي أ تعبدون الصنم المسمی بعلا « بَعلًا
123 - و حق اینست که الیاس از جمله رسولان و فرستادگان خداست [بسوي بنی 125- 72 -قرآن- 111 - -22-1 قرآن- 57
اسرائیل که او از اولاد هارون بن عمران پسر عموي الیسع [بقول إبن عباس و محمّد بن اسحاق و غیرهما] که گفتهاند بعد از
خرقیل مبعوث گردیده است. و بقول إبن مسعود الیاس همان ادریس است که قبل از نوح مبعوث بوده است]. 124 - بیاد آور
- زمانی را که بقوم خود گفت آیا نمیپرهیزید [از عذاب و نقمت خدائی بامتثال و اطاعت اوامر او و اجتناب از نواهی او]. 125
آیا بعل را میپرستید [و از او حاجت میخواهید و بعل اسم بت [ صفحه 187 ] زرین آنزمان بوده است. و بقول بعض مفسرین
بعل بلغت اهل یمن بمعنی سیّد و رب است و باین تقدیر یعنی آیا میخوانید و حاجت میطلبید از ربّ و پروردگاري غیر خدا]
و واگذار میکنید عبادت بهترین آفرینندگانرا. 126 - خداست پروردگار [و خالق و رازق شما که سزاوار پرستش است] و
پروردگار و خالق پدران و اجداد گذشته شماست. 127 - و [آنقوم] الیاس را تکذیب کردند [و باو نسبت دروغ دادند] و بدین
سبب آنان حاضر و داخل در آتش و عذاب خدا هستند. 128 - جز [کسانی از قوم او که تکذیب او را نکردند] و بندگان
خالص خدا بودند که از احضار در عذاب مستثنی میباشند. 129 - و ما باقی گذاشتیم براي الیاس ثناي جمیل را در اقوام بعدي
[که تا قیامت بر او سلام و ثنا بفرستند و بگویند]. 130 - سلام بر الیاس و پیروان او [ یا بقول بعض مفسرین الیاسین و الیاس هر
دو بیک معنی و یک لغتاند و إبن عباس سلام علی آل یاسین خوانده است که مقصود آل محمّد باشد و یاسین از نامهاي
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میباشد]. 131 - ما اینکه چنین پاداش میدهیم نیکوکارانرا. 132 - زیرا او از بندگان با ایمان ما
بود.
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 133 تا 148
اشاره
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ المُرسَلِینَ [ 133 ] إِذ نَجَّیناهُ وَ أَهلَهُ أَجمَعِینَ [ 134 ] إِلاّ عَجُوزاً فِی الغابِرِینَ [ 135 ] ثُمَّ دَمَّرنَا الآخَرِینَ [ 136 ] وَ إِنَّکُم
219 وَ بِاللَّیلِ أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 138 ] وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ المُرسَلِینَ [ 139 ] إِذ أَبَقَ إِلَی الفُلکِ - لَتَمُرُّونَ عَلَیهِم مُصبِحِینَ [ 137 ] -قرآن- 1
223 فَلَو لا أَنَّهُ کانَ مِنَ - المَشحُونِ [ 140 ] فَساهَمَ فَکانَ مِنَ المُدحَضِ ینَ [ 141 ] فَالتَقَمَهُ الحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ [ 142 ] -قرآن- 1
المُسَبِّحِینَ [ 143 ] لَلَبِثَ فِی بَطنِهِ إِلی یَومِ یُبعَثُونَ [ 144 ] فَنَبَذناهُ بِالعَراءِ وَ هُوَ سَ قِیمٌ [ 145 ] وَ أَنبَتنا عَلَیهِ شَجَرَةً مِن یَقطِینٍ [ 146 ] وَ
فِی » [ 43 [ صفحه 188 - 262 فَآمَنُوا فَمَتَّعناهُم إِلی حِینٍ [ 148 ] -قرآن- 1 - أَرسَلناهُ إِلی مِائَۀِ أَلفٍ أَو یَزِیدُونَ [ 147 ] -قرآن- 1
التدمیر الاهلاك علی « دَمَّرنَا » فی الباقین مع الهالکین الغابر الباقی قلیلا و منه الغبار لانه یبقی بعد ذهاب التراب قلیلا « الغابِرِینَ
اي « المُدحَضِ ینَ » اي فقارع بالقرعۀعن که « فَساهَمَ » اي هرب و الابق الفار أبق یابق و یابق اي هرب عن که « أَبَقَ » وجه التنکیل
« فَنَبَذناهُ » اي آت بما یلام علیه « مُلِیمٌ » الالتقام ابتلاع اللقمه « فَالتَقَمَهُ » المملوّ « المَشحُونِ » المغلوبین و الدحض الزلق عن مقام الظفر
شجرة تنبسط علی « یَقطِینٍ » اي بالمکان الخالی عما یغطیه من نبات « بِالعَراءِ » اي فلفظناه بان حملنا الحوت علی لفظه من جوفه
359 -قرآن- - 297 -قرآن- 346 - 254 -قرآن- 274 - 182 -قرآن- 235 - 135 -قرآن- 173 - 20 -قرآن- 124 - وجه الارض. -قرآن- 1
133 - و حقا لوط [پسر هاران برادر حضرت 584- 529 -قرآن- 573 - 462 -قرآن- 517 - 420 -قرآن- 448 - -383-368 قرآن- 410
خلیل علیه السّلام] رسولی از جمله رسولان بود [که خداوند براي دعوت مردم سدوم فرستاد تا آنها را بطاعت او بخواند و بر
وحدانیت او آنها را بیاگاهاند و آنها او را تکذیب کردند و قصد هلاك او را نمودند و لوط از خدا نجات خود و کسان خود
را خواست]. 134 - بیاد آور زمانی را که ما لوط را و کسانیکه باو ایمان آورده بودند [ صفحه 189 ] تماما از هلاك نجات
بخشیدیم. 135 - مگر پیره زنی [که زن لوط بود و کافره و خائنه بود] که در زمره باقی ماندگان در عذاب بماند [و از عداد
أهل لوط خارج ماند] 136 - سپس دیگران را هلاك ساختیم [و خانمان آنها را زیر و زبر کردیم چنانکه شرح آن در سوره
هود و حجر بیان شد]. 137 و 138 - و شما [کفار و مشرکین مکّه] [در رفت و آمد بسفر شام بر دیار آنها که شهر سدوم است]
در صبحگاهان و شام گذر میکنید [و منازل مخروبه آنها را مشاهده مینمائید] پس آیا تفکّر و تعقّل نمیکنید [تا عبرت
بگیرید و بترسید که مبادا همان مصیبت بشما برسد و بدانید همانکس که قادر بر اهلاك قوم لوط بود و نتیجه کفر و تکذیب
آنها را بآنها نشان داد قادر بر اهلاك و استیصال شما نیز میباشد]. 139 - و حقّا یونس هم از جمله رسولان و فرستادگان
خداست [که ببقایاي قوم ثمود و اهل نینوي مبعوث شد و قوم، او را تکذیب کردند و او از خدا براي آنها عذاب خواست و
براي آنکه در بین آنها نباشد و عذاب آنها را فرا گیرد فرار کرد]. 140 - یاد بیاور هنگامیرا که او فرار کرد و بسوي کشتی پر از
[مسافرین و بار] آمد و سوار شد [و در وسط دریا کشتی از رفتن بایستاد و ملاحان گفتند در اینکه کشتی غلامی است که از
مولاي خود فرار کرده است و اینکه رسم کشتی است که هر وقت گناهکاري در آن باشد چنین میشود و اینک بدون طوفان
و سبب خارجی کشتی از رفتن مانده است و باید قرعه کشید و بنام هر کس آمد او را بدریا انداخت که یکنفر بمیرد بهتر از
جمع است]. 141 - پس یونس با اهل کشتی قرعه زد و او از مقروعین بود [یعنی قرعه بنام او اصابت کرد و او گفت بلی عبد
فراري از مولا منم که از خداي خود فرار [ صفحه 190 ] کردهام و بدون اجازه او از بین قوم بیرون آمدهام پس او بدریا افکنده
شد و بماهی امر شد که او را بگیرد]. 142 - پس ماهی او را ببلعید و لقمه خود ساخت [بدون آنکه آسیبی باو برساند] و او
مستحق ملامت و نکوهش بود که ترك اولی و مندوبی نموده بود. 143 - و اگر یونس از جمله تسبیح کنندگان نبود [و در
شکم ماهی عرض نمیکرد لا إله إلّا أنت سبحانک انی کنت من الظالمین]. 144 - هر آینه در شکم ماهی میماند تا روز
رستاخیز [یعنی قبر او تا قیامت همان شکم ماهی بود]. 145 - پس ما او را افکندیم [یعنی بماهی امر کردیم او را از درون خود
بیرون اندازد] در زمینی بایر و خالی از درخت و گیاه و در موقعیکه بروي خاك افکنده شد بیمار بود [و بواسطه ماندن سه روز
یا بیشتر بنا باقوال در شکم ماهی ناتوان و علیل شده بود]. 146 - [و براي سایبان بدن او که مصون از آفتاب باشد] بوته گیاهی
که بیساق و بر روي زمین میخزد [و گفتهاند بوته کدو بوده است] بر روي او رویانیدیم. 147 - پس او را فرستادیم و رسالت
دادیم بسوي مردمی که شماره آنها یکصد هزار یا بیشتر بوده [یعنی اگر کسی بآنها نظر میکرد میگفت صد هزار یا بیشتر از
یکصد هزارند. و مفسّرین گفتهاند همان قوم اولی او بوده که از آنها قهر کرده و از آنجا بیرون آمده بود]. 148 - و آنقوم [پس
از آنکه آثار عذاب را دیدند توبه کردند] و ایمان آوردند و ما هم عذاب را از آنها برداشتیم و تا حین مرگ مقدّر و موت
[ طبیعی آنها را از زندگانی بهرهمند ساختیم. [ صفحه 191
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 149 تا 160
اشاره
فَاستَفتِهِم أَ لِرَبِّکَ البَناتُ وَ لَهُمُ البَنُونَ [ 149 ] أَم خَلَقنَا المَلائِکَۀَ إِناثاً وَ هُم شاهِدُونَ [ 150 ] أَلا إِنَّهُم مِن إِفکِهِم لَیَقُولُونَ [ 151 ] وَلَدَ
[ 266 ما لَکُم کَیفَ تَحکُمُونَ [ 154 ] أَ فَلا تَذَکَّرُونَ [ 155 - اللّهُ وَ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ [ 152 ] أَصطَفَی البَناتِ عَلَی البَنِینَ [ 153 ] -قرآن- 1
أَم لَکُم سُلطانٌ مُبِینٌ [ 156 ] فَأتُوا بِکِتابِکُم إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 157 ] وَ جَعَلُوا بَینَهُ وَ بَینَ الجِنَّۀِ نَسَ باً وَ لَقَد عَلِمَتِ الجِنَّۀُ إِنَّهُم
دخلت « أَصطَفَی » 80- 257 سُبحانَ اللّهِ عَمّا یَصِفُونَ [ 159 ] إِلاّ عِبادَ اللّهِ المُخلَصِینَ [ 160 ] -قرآن- 1 - لَمُحضَرُونَ [ 158 ] -قرآن- 1
الجنّۀ هنا یراد بهم الملائکه و قیل « الجِنَّۀِ » حجۀ واضحه « سُلطانٌ مُبِینٌ » همزة الاستفهام علی همزة الوصل فقطعت همزة الوصل
- 12 -قرآن- 72 - اي لمحضّرون للعذاب. -قرآن- 1 « لَمُحضَرُونَ » المراد بها الجن لانهم قالوا ان اللّه صاهر الجن فخرجت الملائکه
149 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از مشرکین عرب که میگویند ملائکه 239- 114 -قرآن- 224 - -91 قرآن- 103
دختران خدایند] بپرس و حکم قضیه را از آنها بخواه که چگونه نسبت دختران را بپروردگار خود میدهید و براي خود پسران
150 - آیا آنها حاضر و شاهد بودند که [ را اختیار میکنید [آیا براي خالق تو دختران باشد و براي آنان پسران]. [ صفحه 192
ما ملائکه را [بصورت] زنان آفریدیم. 151 - آگاه باشید که آنها از تهمتشان است که میگویند. 152 - خداوند فرزند آورده
است [و میپندارند ملائکه دختران خدایند] و آنها دروغ میگویند. 153 - آیا خداوند دختران را بر پسران برگزیده است!
[یعنی چگونه ادنی را بر اعلی برمیگزیند]. 154 - شما را چه شده است و چگونه قضاوت میکنید [و نسبت بخدا میدهید آنرا
که بر خود نمیپسندید]. 155 - آیا متذکّر نمیشوید و ببطلان حرف خود پی نمیبرید! 156 - آیا براي آنچه میگوئید و
مدّعی هستید حجّت و برهان واضحی دارید! 157 - پس کتاب خودتان را که حاوي حجت و مثبت دعوي شماست بیاورید اگر
در گفتار خود صادق و راستگویانید. 158 - و [اینکه مشرکین] بین خدا و جنّ [که مقصود همان فرشتگان باشند و یا بقولی از
زنادقه جنّ و شیطان] نسب و بستگی قرار دادهاند و حال آنکه بحق سوگند همان جنّ [که آنها مدعی نسبت آنها با خدایند]
دانستهاند [که اینان باطل میگویند] و در آتش حاضر و معذّب خواهند بود. 159 - منزّه و پاك است خداوند از آنچه اینکه
گروه مشرکین او را توصیف میکنند و باو نسبت میدهند. 160 - و لکن بندگان مخلص خدا [که خداوند بلطف خود آنها را
[ خالص ساخته] و از الواث شکوك و شبهات دوراند] بريء و بیزار از اینگونه نسبتها و توصیفاند. [ صفحه 193
[ [سوره الصافات [ 37 ]: آیات 161 تا 182
اشاره
فَإِنَّکُم وَ ما تَعبُدُونَ [ 161 ] ما أَنتُم عَلَیهِ بِفاتِنِینَ [ 162 ] إِلاّ مَن هُوَ صالِ الجَحِیمِ [ 163 ] وَ ما مِنّا إِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعلُومٌ [ 164 ] وَ إِنّا لَنَحنُ
199 وَ إِنّا لَنَحنُ المُسَبِّحُونَ [ 166 ] وَ إِن کانُوا لَیَقُولُونَ [ 167 ] لَو أَنَّ عِندَنا ذِکراً مِنَ الَأوَّلِینَ [ 168 ] لَکُنّا - الصَّافُّونَ [ 165 ] -قرآن- 1
213 وَ لَقَد سَبَقَت کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا المُرسَلِینَ [ 171 ] إِنَّهُم لَهُمُ - عِبادَ اللّهِ المُخلَصِینَ [ 169 ] فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوفَ یَعلَمُونَ [ 170 ] -قرآن- 1
- المَنصُورُونَ [ 172 ] وَ إِنَّ جُندَنا لَهُمُ الغالِبُونَ [ 173 ] فَتَوَلَّ عَنهُم حَ تّی حِینٍ [ 174 ] وَ أَبصِ رهُم فَسَوفَ یُبصِرُونَ [ 175 ] -قرآن- 1
224 أَ فَبِعَذابِنا یَستَعجِلُونَ [ 176 ] فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِم فَساءَ صَ باحُ المُنذَرِینَ [ 177 ] وَ تَوَلَّ عَنهُم حَ تّی حِینٍ [ 178 ] وَ أَبصِر فَسَوفَ
ّ
ِ
234 وَ سَلامٌ عَلَی المُرسَلِینَ [ 181 ] وَ الحَمدُ لِلّهِ رَب - اّلعِزَّةِ عَمّا یَصِ فُونَ [ 180 ] -قرآن- 1
ِ
یُبصِرُونَ [ 179 ] سُبحانَ رَبِّکَ رَب
[ 82 [ صفحه 194 - العالَمِینَ [ 182 ] -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-161 بنابرین شما اي معشر کافران و آنچه را غیر از خدا میپرستید. 162 - قادر بر گمراه کردن احدي نیستید. 163 - مگر کسی
خودش [بسوء اختیار خود] سوختن در آتش دوزخ را خواسته باشد و داخل در جهنّم شود [و به اصرار بر کفر دخول در آتش
را خواسته باشد]. 164 - [و ملائکه گویند] هیچ فرشتهاي از ما فرشتگان نیست مگر آنکه او را در آسمانها مقام معلومی است.
[که در آنمقام خدا را پرستش میکند و کسیکه حق تجاوز از مقام خود را ندارد از کجا پرستش او جایز است و کسیکه چنین
باشد خود عبد است و در تحت امر و تربیت ربّ است]. 165 - و ما فرشتگان تمامی در حول عرش صف بسته [و منتظر امر و
نهی خداي خود هستیم یا مانند مؤمنان که در زمیناند صفوف جماعت نماز بستهایم] 166 - و حقّا که ما همگی مشغول تنزیه
و تسبیح پروردگار هستیم [و بنماز و تعظیم خداوند اشتغال داریم]. 167 - همانا اینکه مشرکین گویند. 168 - اگر نزد ما کتابی
مبنی بر پند و یادي از پیشینیان بود و [از انبیاء سلف و اقوام گذشته خبري داشتیم که چه بر آنها گذشته است]. 169 - ما هم از
بندگان با اخلاص خدا میشدیم [و عذر امتناع از ایمان را ندانستن اخبار قدماء و اینکه نتیجه عمل آنها بهشت یا دوزخ است
- قرار دادند] 170 - [و چون ذکر یعنی قرآن بیامد] بآن کافر شدند و آنرا انکار کردند و عنقریب نتیجه را خواهند دانست. 171
و بحق سوگند که سخن ما یعنی وعده ما در باره بندگان خودمان که آنها را مبعوث کرده و برسالت بسوي خلق فرستادهایم
قبلا [در لوح محفوظ] [ صفحه 195 ] پیشی یافته و ثبت شده است. 172 - و آن سخن و وعده حق اینکه است که آنها نصرت
یافته و یاري شده از جانب ما هستند. 173 - و حقّا که لشکر ما [یعنی پیمبران ما و پیروان آنها] بر دشمنان غالب و پیروزاند
[چنانکه در جاي دیگر فرمود- کتب اللّه لاغلبنّ أنا و رسلی]. 174 - بنابرین از آن کافران رو گردان شو و متعرض آنها مشو تا
موقعیکه بتو امر کنیم [و دستور جنگ و قتال با آنها را بدهیم] و مدّت مهلت آنها بسر آید. 175 - و آنها را بعاقبت بد و فرجام
سوءشان بینا کن و زود است که بینا شوند و فرجام بد خود و عذاب الهی را ببینند. 176 - پس آیا اینکه کافران بدریافت عذاب
ما عجله دارند و شتاب میکنند [و میگویند پس عذاب موعود چه شد و کی خواهد آمد!]. 177 - و چون عذاب بفضاي خانه
و دیار آنها برسد صبح بدي اینکه اشخاص که آنها را فعلا ترسانیدهایم خواهند داشت. 178 - [و باز براي تأکید برسول خود
فرماید] از آنها رو گردان شو تا موقعیکه مدت مهلت آنها بسر آید و عذاب ما آنها را فراگیرد. 179 - و آنها را بآمدن عذاب
بینا کن که بزودي بینا خواهند شد [ولی موقعی بینا میشوند که تنبّه سودي بحال آنها نداشته باشد]. 180 - منزّه است پروردگار
تو که مالک عزّت و غلبه است [و هر کسرا بخواهد عزیز و غالب میسازد] از آنچه اینکه کافران او را توصیف میکنند و او را
بصفاتی که لایق او نیست میستایند. 181 - و درود و سلامت و امان از دست دشمنان براي پیمبران ماست. 182 - و حمد و
ستایش مختص پروردگاري است که خالق و مالک و منعم جهانیان است [و تمام نعم از اوست و شکر از نعم فقط براي
اوست]. [ صفحه 196 ] اصبغ بن نباته از علی علیه السّلام- و همچنین از رسول خدا مروي است: که هر کس بخواهد پیمانه أجر
او در قیامت کامل باشد آخرین کلامش در هر مجلس باید اینکه سه آیه اخیر باشد.