گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هفتم
سورة الزمر



اشاره
که نیز [سورة الغرف] نامیده میشود- بقولی تمام آن مکیّه است و بقولی سواي سه آیه [قُل یا عِبادِيَ ... الخ] که در باره وحشی
120 بِسمِ اللّهِ - قاتل حمزه در مدینه نازل شده است بقیه مکّی است- و عدد آیات آن [هفتاد و پنج] آیه است. -قرآن- 98
37- الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
فَّاعبُدِ اللّهَ مُخلِصاً
ِ
37 تَنزِیلُ الکِتابِ مِنَ اللّهِ العَزِیزِ الحَکِیمِ [ 1] إِنّا أَنزَلنا إِلَیکَ الکِتابَ بِالحَق - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
لَهُ الدِّینَ [ 2] أَلا لِلّهِ الدِّینُ الخالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَولِیاءَ ما نَعبُدُهُم إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلفی إِنَّ اللّهَ یَحکُمُ بَینَهُم فِی ما
هُم فِیهِ یَختَلِفُونَ إِنَّ اللّهَ لا یَهدِي مَن هُوَ کاذِبٌ کَفّارٌ [ 3] لَو أَرادَ اللّهُ أَن یَتَّخِذَ وَلَداً لاصطَفی مِمّا یَخلُقُ ما یَشاءُ سُبحانَهُ هُوَ اللّهُ
یُّکَوِّرُ اللَّیلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیلِ وَ سَخَّرَ
ِ
536 خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ بِالحَق - الواحِ دُ القَهّارُ [ 4] -قرآن- 1
اي قربۀ زلف اي تقرّب « زُلفی » [ 222 [ صفحه 231 - الشَّمسَ وَ القَمَرَ کُلٌّ یَجرِي لِأَجَلٍ مُسَ  می أَلا هُوَ العَزِیزُ الغَفّارُ [ 5] -قرآن- 1
1- تنزیل قرآن [یعنی 69- 46 -قرآن- 58 - 9-قرآن- 35 - اي یلف. کوّر العمامه اي لفّها. -قرآن- 1 « یُکَوِّرُ » اي لاختار « لَاصطَفی »
فرو فرستادن آن] از جانب خدائیست عزیز [یعنی غالب و قاهر نافذ الامر که او را نه مانع و نه مدافع است] و حکیم [یعنی اقوال
و افعالش مبنی بر حکمت است و داناي در تدبیر امور بندگان است] [و از جانب غیر او نیست] [و خویشتن را خداي متعال در
اینجا توصیف بعزّت فرموده براي اینکه بندگان را از مخالفت کتاب خود برحذر دارد و تعریف بحکمت فرموده براي اینکه
خود او قرآن را محفوظ خواهد داشت تا بمکلّفین برسد بدون اینکه چیزي از آن تغییر یابد]. 2- حقا که ما قرآن را بحق بتو
نازل فرمودیم [یعنی بباطل و بدون غرض نفرستادیم یا تمام آنچه در آنست بحق و صواب است و شکّی در آن نیست] بنابرین
عبادت و پرستش خود را فقط بسوي خداي واحد متوجّه ساز و دین خود را براي او خالص گردان [و نیّت و عملت را فقط
رضاي خالق خود قرار داده و مخلوظ با غرض دنیوي مساز]. کاشفی گوید: [مخاطب حضرتست و مراد امّت که مأمورند بآنکه
طاعت خود را از شرك و ریا خالص دارند]. 3- بدانید و آگاه باشید که براي خدا [و حقّ خدا و سزاوار خدا و واجبات او]
دینی است خالص [که مشوب بریاء و سمعه و وجهی از وجوه دنیا نباشد و صرف مقصود طاعت و بردن فرمان او و پرستش او
باشد و دین خالص همان اسلام است] و آنکسانیکه غیر از خدا ولیّ و صاحب اختیاري براي خود قرار میدهند [یعنی گمان
میکنند سواي خدا مالکی است که بر آنها حکومت میکند و آنها را در تصرف و مالکیت خود دارد اگر از آنها پرسش شود
چرا اینان را از قبیل ملائکه و بتها یا عیسی و عزیز اولیاء خود قرار دادهاید گویند:] ما آنها [ صفحه 232 ] را نمیپرستیم مگر براي
آنکه ما را شفاعت کنند و بخدا نزدیک گردانند. همانا خداوند در آنچه بین آنها اختلاف است حکومت خواهد کرد [یعنی
در قیامت بین آنانکه غیر خدا را اولیاء قرار دادهاند و بین آنها که خدا را از روي اخلاص و بیشایبه شرك و ریا میپرستند
قضاوت خواهد فرمود و جزاي هر یک را خواهد داد] حقّا که خداوند مردم دروغگوي [بر خدا و رسول] و بسیار کفران کننده
بنعم الهی و منکر اخلاص در عبادت حق را رهنمائی ببهشت نمیکند. یا حکم بهدایت او نخواهد فرمود یعنی اینکه راهی که
خدا هدایت کرده باشد نیست [و بدیهی است که مقصود هدایت در اینجا هدایت بایمان نیست چنانکه در جاي دیگر فرمود و
امّا ثمود فهدیناهم]. 4- اگر خدا میخواست که فرزندي براي خود بگیرد [بنابر آنچه اینها میگویند که دستهاي میگویند
فرشتگان دختران خدایند یا نصاري مسیح را پسر خدا یا یهود و عزیر را پسر خدا میدانند] هر کسرا بخواهد از آنچه خلق میکند
براي فرزندي اختیار میکند [و باختیار آنها نمیگذارد که هر که را بخواهند نسبت فرزندي او را بخدا بدهند ولی خدا] منزّه
است [از اینکه فرزندي داشته باشد] او خداوند یکتاي بیهمتا و بیزن و فرزند است و غالب و قاهر بر تمام موجودات است.
-5 آسمانها و زمین را بحق آفرید [یعنی بباطل و عبث نیافرید بلکه آنها را براي غرض و مقصود حکیمانهاي خلق فرمود تا
مردمان صاحب نظر آثار قدرت و اطوار حکمت را در آنها بنگرند]. نوشته است بر اوراق آسمان و زمین || خطی که فاعتبروا
منه یا اولی الابصار شبرا بر روز منضّم میکند و روز را بر شب ضمیمه مینماید و آنها را بیکدیگر میپیچاند [از یکی میکاهد
و بر دیگري میافزاید و هر چه بر یکی افزوده شود از دیگري کاسته میشود] خورشید و ماه را رام و مطیع و مسخر ساخته است
که هر یک [بر یک و تیره] تا مدّت معلومی که خدا مقدّر فرموده است [ صفحه 233 ] در مدار خود جریان دارند و حرکت
میکنند بدانید که او خداوندي است غالب و تواناي بر هر چیز [و قادر بر عقاب گناهکاران] و بسیار آمرزنده [که تعجیل در
عقوبت نمیفرماید]. [و خلاصه آنکه کسیکه قدرت بر خلق آسمانها و زمین و تسخیر خورشید و ماه و ادخال شب و روز در
یکدیگر دارد منزّه از گرفتن فرزند و شریک است زیرا اینها از صفات محتاجان و نیازمندان است و او غنی بالذّات و قادر علی
کلّ شیء است].
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
خَلَقَکُم مِن نَفسٍ واحِ دَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنها زَوجَها وَ أَنزَلَ لَکُم مِنَ الَأنعامِ ثَمانِیَۀَ أَزواجٍ یَخلُقُکُم فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُم خَلقاً مِن بَعدِ خَلقٍ
فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُم لَهُ المُلکُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّی تُصرَفُونَ [ 6] إِن تَکفُرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنکُم وَ لا یَرضی لِعِبادِهِ
الکُفرَ وَ إِن تَشکُرُوا یَرضَ هُ لَکُ م وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري ثُمَّ إِلی رَبِّکُ م مَرجِعُکُم فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ
الصُّدُورِ [ 7] وَ إِذا مَسَّ الإِنسانَ ضُ رٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعمَۀً مِنهُ نَسِیَ ما کانَ یَدعُوا إِلَیهِ مِن قَبلُ وَ جَعَلَ لِلّهِ أَنداداً
لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُل تَمَتَّع بِکُفرِكَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِن أَصحابِ النّارِ [ 8] أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِ داً وَ قائِماً یَحذَرُ الآخِرَةَ وَ یَرجُوا
رَحمَۀَ رَبِّهِ قُل هَل یَستَوِي الَّذِینَ یَعلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الَألبابِ [ 9] قُل یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُم لِلَّذِینَ
[ 1245 [ صفحه 234 - أَحسَ نُوا فِی هذِهِ الدُّنیا حَسَ نَۀٌ وَ أَرضُ اللّهِ واسِعَۀٌ إِنَّما یُوَفَّی الصّابِرُونَ أَجرَهُم بِغَیرِ حِسابٍ [ 10 ] -قرآن- 1
اي فاین یعدل بکم عن « فَأَنّی تُصرَفُونَ » جمع ظلمۀ و هی الظلام « ظُلُماتٍ » جمع نعم و هو یطلق علی الغنم و البقر و الابل « الَأنعامِ »
اي اعطاه مشتق من الخول و هو التعهد او من الخول و هو « خَ وَّلَهُ » اي بما یهمس فیها « بِذاتِ الصُّدُورِ » عبادته الی الاشراك
-13- اي ساعاته جمع إنی. -قرآن- 1 « آناءَ اللَّیلِ » اي طائع مواظب علی الطاعۀ « قانِتٌ » جمع ند و هو المثیل « أَنداداً » الافتخار
-6 399- 351 -قرآن- 382 - 318 -قرآن- 342 - 231 -قرآن- 308 - 195 -قرآن- 219 - 125 -قرآن- 175 - 78 -قرآن- 103 - قرآن- 67
شما را از یک تن [یعنی آدم علیه السّلام] بیافرید سپس از او جفت او [یعنی حوّا] را [از فاضل طینت و مازاد گل او یا از دنده
چپ او] قرار داد و براي [منافع زندگانی شما] هشت جفت [نرینه و مادینه] از چهار پایان احداث و انشاء نمود [که شتر و گاو و
میش و بز باشند] شما آدمیان را در شکمهاي مادرانتان میآفریند خلقتی پس از خلقتی [که نطفه پس از آن علقه پس از آن
مضغه پس از آن استخوان است و سپس استخوان را از گوشت میپوشانیم تا خلق آخر که بآن روح بدمیم و باین عالم آوریم] [
یا خلقی در پشت پدران [ صفحه 235 ] و سپس خلقی در شکم مادران] در تاریکیهاي سه گانه [که تاریکی شکم و تاریکی
رحم و تاریکی مشیمه یا تاریکی شب و تاریکی صلب مرد و تاریکی رحم مادر باشد]. اینست خدائی که خالق اینها و مالک و
پروردگار شماست پادشاهی و سلطنت جهانیان مختص باوست معبودي که سزاوار پرستش باشد جز او نیست بنابرین و بعد از
- اینکه بیان شما بکجا رو میکنید! [و از ملازمت باب عبودیّت او به باب عاجزي از مخلوقات مانند خودتان رو میآورید]. 7
اگر شما کفران کنید [یعنی منکر نعمات خدا شوید و شکر او را بجا نیاورید] بدانید که خدا بینیاز از شماست [نه شکر شما بر
او چیزي میافزاید و نه کفر شما از او چیزي میکاهد] و براي بندگانش رضایت به کفر ندارد [یعنی نمیخواهد که بندگانش
کافر و ناشکر باشند] و اگر شکر کنید آنرا براي شما بهتر میخواهد و رضایتش در شکر گذاري شماست [یعنی میخواهد که
شما شاکر و سپاسگزار باشید تا ثواب و بهره آنرا ببرید و اگر کسی کفران و ناسپاسی کند] بار گناه گناهکاري را بر دیگري
تحمیل نخواهند کرد [و فقط خود او مورد مؤاخذه خواهد بود] سپس برگشت شما بسوي پروردگارتان میباشد و شما را بآنچه
میکنید و در دنیا از شما بعمل آمده است آگاه میسازد [و پاداش یا کیفر میدهد] زیرا او داناي باسرار سینهها و دلهاست و بر او
چیزي پوشیده و پنهان نیست. 8- و موقعیکه بانسان سختی و بدبختی [از فقر یا مرض یا قحط و غیره] رو آورد پروردگار خود
را میخواند و بسوي او برمیگردد [و دست بدعا برمیدارد و بتضرّع و ناله و انابه میپردازد] و پس از آنکه از جانب خدا نعمتی باو
عطا شود [و آن حال سختی برطرف شود] خدائیرا که پیش از اینکه نعمت [در حال شدت و بیچارگی] میخواند و رو بسوي او
کرده بود از یاد میبرد [ یا شدّتی را که خدا را براي برطرف شدن آن میخواند فراموش میکند] و براي خدا مثل و مانند و
شریک قرار میدهد [و او را پرستش میکند] تا عاقبت مردم را از راه [ صفحه 236 ] خدا یعنی دین خدا بیرون ببرد یا عاقبت خود
از دین خارج و گمراه شود. بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] اینکه زمان بهره برداري تو از کفر خودت اندك است [و
چند روزي بیش در دنیا نخواهی بود و فرجامت مرگ است] اینکه مدّت قلیل را از کفر خود بهره ببر و از لذات فانیه دنیا متمتع
شو زیرا تو در آخرت از ملازمین آتش خواهی بود [و در دوزخ معذب خواهی شد اینکه لذتهاي دنیا در جنب شدت عذاب
جهنم بسی ناچیز است]. 9- آیا [آنچه را بیان کردیم بهتر است] یا کسیکه دائما بر طاعت و قنوت نماز وتر و نماز شب در
ساعات شب بحال سجود و قیام مشغول میباشد و از عذاب آخرت میترسد و حذر میکند و امیدوار برحمت پروردگار خود
هست [متردّد بین خوف و رجاء یعنی بیم و امید میباشد] [آیا هر دو برابراند!] بگو یا محمّد آیا آنانکه [وعدههاي خداوند را از
ثواب و عقاب] میدانند و آنانکه آنرا نمیدانند یکسانند جز اینکه نیست که فقط صاحبان خرد و ارباب عقول پند میگیرند [و
الَّذِینَ یَعلَمُونَ ما » : از حضرت أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام مروي است که فرمود » .[ باین سخنان متذکّر و متعظ میگردند
-10 بگو [ یا .« 106 از مجمع البیان - هستیم و الّذین لا یعلمون دشمنان ما هستند و اولو الالباب شیعیان ما میباشند. -قرآن- 83
محمّد صلّی اللّه علیه و آله] اي بندگان من که تصدیق بتوحید خداي تعالی کردهاید بپرهیزید عقاب پروردگار خودتان را
[باجتناب از گناهان] براي کسانیکه اعمال نیک کردند و بغیر خود نیز نیکی نمودند براي آنها در اینکه دنیا ثواب است [یعنی
ذکر جمیل و ثناء و مدح و شکر و صحت و سلامت است] [و چون دنیا مزرعه آخرت است عمل نیک دنیا باعث ثواب آخرت
و خلود در جنت است] و زمین خدا هم گشاده است [یعنی براي هیچکس عذري در ترك طاعت خدا نیست: اگر در اینکه
[ خاك فرمانبري خدا مانع داشت بزمین دیگر مهاجرت کند و براي اعمال صالحه کشور دیگري را اختیار نماید. [ صفحه 237
یا بتفسیر دیگر زمین بهشت وسیع است و آنرا با اعمال نیک دنیوي طلب کند] جز اینکه نیست که مزد و پاداش صبر کنندگان
بر طاعات خدا و شداید دنیا بیشمار و بدون حساب و کمال بآنها عطا خواهد شد. [عیاشی باسناد از عبد اللّه بن سنان از امام
زمانی که دیوانها منتشر شود و میزانها نهاده » صادق علیه السّلام روایت کرده است که رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود
شود براي اهل بلاء میزانی نصب نخواهد شد و دیوانی منتشر نخواهد گشت سپس اینکه آیه إِنَّما یُوَفَّی الصّابِرُونَ ... الخ را
317- تلاوت فرمود. از مجمع]. -قرآن- 282
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 11 تا 20
اشاره
قُل إِنِّی أُمِرتُ أَن أَعبُدَ اللّهَ مُخلِصاً لَهُ الدِّینَ [ 11 ] وَ أُمِرتُ لِأَن أَکُونَ أَوَّلَ المُسلِمِینَ [ 12 ] قُل إِنِّی أَخافُ إِن عَ َ ص یتُ رَبِّی عَذابَ
یَومٍ عَظِیمٍ [ 13 ] قُلِ اللّهَ أَعبُدُ مُخلِصاً لَهُ دِینِی [ 14 ] فَاعبُدُوا ما شِئتُم مِن دُونِهِ قُل إِنَّ الخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم وَ أَهلِیهِم یَومَ
419 لَهُم مِن فَوقِهِم ظُلَلٌ مِنَ النّارِ وَ مِن تَحتِهِم ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللّهُ بِهِ - القِیامَۀِ أَلا ذلِکَ هُوَ الخُسرانُ المُبِینُ [ 15 ] -قرآن- 1
عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ [ 16 ] وَ الَّذِینَ اجتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَن یَعبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللّهِ لَهُمُ البُشري فَبَشِّر عِبادِ [ 17 ] الَّذِینَ یَستَمِعُونَ
القَولَ فَیَتَّبِعُونَ أَحسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُم أُولُوا الَألبابِ [ 18 ] أَ فَمَن حَقَّ عَلَیهِ کَلِمَۀُ العَذابِ أَ فَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِی
- [ النّارِ [ 19 ] لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوا رَبَّهُم لَهُم غُرَفٌ مِن فَوقِها غُرَفٌ مَبنِیَّۀٌ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ وَعدَ اللّهِ لا یُخلِفُ اللّهُ المِیعادَ [ 20
اي ثبت و وجب « حَقَّ » جمع ظلّۀ و هی ما اظلّک و المراد منها فی الایۀ طبقات من النار « ظُلَلٌ » [ 652 [ صفحه 238 - قرآن- 1
10 -قرآن- - اي الوعد. -قرآن- 1 « المِیعادَ » مصدر مؤکد اي وعدهم بذلک وعدا « وَعدَ اللّهِ » جمع غرفه و هی الحجره « غُرَفٌ »
11 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باین کفّار و 200- 156 -قرآن- 189 - 115 -قرآن- 141 - -89-81 قرآن- 106
مشرکین] همانا من مأمورم [از جانب خداي تعالی] به اینکه که خداي واحد را بپرستم [و با او غیر او را شریک نسازم] و دین
خود را براي او خالص قرار دهم [یعنی طاعت من نسبت باو عاري از هرگونه ریب و ریا باشد و مشوب بشایبه شرك و معصیت
نباشد]. 12 - و مأمور شدهام که نخستین نفر از اسلام آوردندگان باشم [و در دنیا و آخرت فضیلت سبقت و ثواب آنرا برده
باشم]. 13 - بگو همانا من [بترك اخلاص و میل بآنچه شما از شرك دارید] ترسانم که نافرمانی پروردگار خودم را کنم و
دچار عذاب روز بزرگ رستاخیز شوم. 14 - بگو من خداي یکتا را پرستش میکنم و دین و طاعت خود را ویژه و خالص براي
او دارم [و کیش خود را از شایبه شرك و ریا پاك ساختهام]. 15 - بنابرین شما [کافران] هر چه را غیر از خدا [از بت و غیره]
میخواهید بپرستید. [ صفحه 239 ] بگو بآنها زیانکاران [حقیقی] آنهائی هستند که در روز قیامت، هم خودهاشان زیان میبرند و
هم اهل و عیال و کسان آنها [که بهشت را با دوزخ و درجات را بادرکات تبدیل نمودند] بدانید و آگاه باشید که آن خود
زیان بردن آشکاري است. چنانکه إبن عباس رض گوید: براي هر انسانی در بهشت منزل و اهلی است که اگر فرمان خدا در
دنیا برد آن منزل براي اوست و اگر نافرمانی کرد بآتش خواهد رفت و منزل و اهل او در بهشت بکسیکه فرمان برده است عطا
16 - براي آنها [یعنی اینکه زیان بردگان] در بالاي 305- خواهد شد و اینستکه خدا فرماید أُولئِکَ هُمُ الوارِثُونَ]. -قرآن- 277
سرشان سایبان [یعنی تودهها و طبقات متراکم] از آتش و دود انباشته و همچنین در زیر آنها طبقات و خیمههائی از آتش است
[و آنها در بین اینکه طبقات محاط در آتشاند و آنها را از تمام جوانب آتش فرا گرفته است] اینکه است [عذابی که] خداوند
[از راه رحمت و عطوفت] بندگان خود را بآن میترساند و بیمناك میسازد بنابرین اي بندگان من از عذاب من بپرهیزید و [خود
را در مهلکه میندازید] [اینکه در آیه مبارکه طبقات آتش بظلل یعنی سایبان تعبیر شده است بطور مجاز و در مقابل سایبانهائی
است که براي بهشتیان مقرر است]. 17 - و آنانکه از طاغوت [یعنی شیطان و بتان و آلهه دیگر] دوري جستند از اینکه آنها را
- بپرستند و بسوي خدا برگشتند [و از غیر خدا اعراض کردند] براي آنها مژده [بثواب و رضوان و دخول در بهشت] است. 18
بنابراین یا محمّد مژده ده بندگان مرا که گفتار را گوش میدهند و گفتار بهتر را پیروي میکنند. اینهائیکه چنین خصلتی دارند
کسانی هستند که خدا آنها را هدایت کرده [و براه حق مهتدي شدهاند] و اینها همان صاحبان عقل و خرد پیشهگاناند [که از
عقول خود بهرهمند میشوند و سود میبرند]. [ صفحه 240 ] قول کس چون بشنوي در وي تأمّل کن تمام || صاف را بردار و
دردي را رها کن و السلام [عبد الرحمن بن زید گوید که: آیه وَ الَّذِینَ اجتَنَبُوا تا آخر آیه بعدي در باره سه نفر [زید بن عمرو
19 - آیا کسیرا که وعده عذاب بر او واجب و 66- بن نفیل و أبی ذر الغفاري و سلمان فارسی] نازل شده است. -قرآن- 42
ثابت شده است آیا تو او را از آتش میرهانی! [و وعده عقاب خدائی آن بوده که بشیطان فرمود لأملأنّ جهنّم منک و ممّن
تبعک منهم اجمعین یعنی البته دوزخ را از تو و هر کس پیروي ترا کند تماما پر خواهم کرد پس تو یا محمّد با حرصی که بر
اسلام مشرکین داري قادر نیستی که اسلام را در قلوب آنها داخل سازي آنها باختیار خود پیروي شیطان را اختیار کردهاند و
بایستی در آتش باشند و چون ایمان نیاوردند حرجی بر تو نیست]. 20 - لکن آنانکه تقوي اختیار کردند و از عذاب خدا پرهیز
کردند براي آنها قصوري در بهشت است که در فوق آنها هم قصوري است بنا شده [در مقابل لَهُم مِن فَوقِهِم ظُلَلٌ مِنَ النّارِ وَ
239 اینکه وعده خدائی است وعده ثابتی که وعده خدا - مِن تَحتِهِم ظُلَلٌ] که از زیر آن قصور نهرها جاري است. -قرآن- 170
[ تخلّف ندارد. [ صفحه 241
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
أَ لَم تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الَأرضِ ثُمَّ یُخرِجُ بِهِ زَرعاً مُختَلِفاً أَلوانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصفَ  را ثُمَّ یَجعَلُهُ حُطاماً
إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکري لِأُولِی الَألبابِ [ 21 ] أَ فَمَن شَرَحَ اللّهُ صَدرَهُ لِلإِسلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِن رَبِّهِ فَوَیلٌ لِلقاسِیَۀِ قُلُوبُهُم مِن ذِکرِ اللّهِ
أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ [ 22 ] اللّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَ دِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقشَ عِرُّ مِنهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُم
وَ قُلُوبُهُم إِلی ذِکرِ اللّهِ ذلِکَ هُدَي اللّهِ یَهدِي بِهِ مَن یَشاءُ وَ مَن یُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هادٍ [ 23 ] أَ فَمَن یَتَّقِی بِوَجهِهِ سُوءَ العَذابِ
یَومَ القِیامَۀِ وَ قِیلَ لِلظّالِمِینَ ذُوقُوا ما کُنتُم تَکسِبُونَ [ 24 ] کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَأَتاهُمُ العَذابُ مِن حَیثُ لا یَشعُرُونَ [ 25 ] -قرآن-
« شَرَحَ » اي لتذکیرا « لَذِکري » اي فتاتا « حُطاماً » اي ثمّ یتم جفافه « ثُمَّ یَهِیجُ » اي عیونا و مجاري « یَنابِیعَ » اي فادخله « فَسَلَکَهُ » 931-1
جمع مثنی مثنی اي ان فیه المعانی مثنی مثنی کالاوامر و « مَثانِیَ » اي انّ ابعاضه متشابهۀ فی الاعجاز « کِتاباً مُتَشابِهاً » اي وسّع
الخبر محذوف تقدیره کمن آمن به- اي أ فحال من یدفع عذاب اللّه بوجهه یوم «... أَ فَمَن یَتَّقِی بِوَجهِهِ » النواهی و القصص
-128- 107 -قرآن- 118 - 76 -قرآن- 98 - 39 -قرآن- 59 - 14 -قرآن- 27 - القیمه کحال من یأتی آمنا لا تمسّه النار. -قرآن- 1
21 - آیا ندیدهاي و ندانستهاي که خداوند از طبقات 351- 232 -قرآن- 315 - 182 -قرآن- 221 - 150 -قرآن- 161 - قرآن- 141
بالا آب [باران] را فرو میفرستد و آنرا داخل در چشمهسارهاي زمین [مانند نهرها و قنوات و چاهها و نظائر آنها] مینماید سپس
بوسیله آن آب کشتهاي گوناگون [از گندم و جو و برنج و غیر آنها] بیرون میآورد پس از آن خشک میکند و آنرا [پس از
سبزي] زرد میبینی و بعد از آن آنرا ریزه ریزه و متفرق [ صفحه 242 ] و هبا و هدر میسازد. همانا در اینکه [بیرون آوردن
زراعتهاي گوناگون بیک آب و نقل آن از حالی بحالت دیگر] تذکّر و یادآوري و پندي براي صاحبان خرد است [و ارباب
عقول سلیمه چون در اینها تفکّر کنند بصانع موجد و محدث آنها پی میبرند و بصحت ابتداء و بعث و اعاده دانا میگردند].
-22 پس آیا کسیکه خداوند وسعت صدر و گشادگی دل باو عطا فرموده است [و بقبول اسلام و ثبات بر آن توفیق یافته] و او
دلش بنور پروردگارش روشنی یافته [و بقرآن که نور واقعی است و بادلّه توحید هدایت شده است با کسیکه دل سخت و قسی
القلب است یکسان و برابر است] پس واي بر کسانیکه قساوت قلب دارند و دلهاشان سخت گشته [بکفر الفت یافته و تعصّب از
کفر، قلوب آنان را تصلّب داده بحدي که نه وعظ و پند در آنها اثر میکند و نه ترغیب و ترهیب آنها را براه میآورد و نه از
ذکر خدا و قرائت قرآن رقّتی حاصل مینمایند] و از یاد خدا غافلند. اینکه جماعت در گمراهی آشکار و تجاوز از حق میباشند.
-23 خداوند بهترین گفتار را [که قرآن است] نازل کرده است [و أحسن الحدیث است براي فرط فصاحت و اعجاز و اشتمال
آن بر تمام آنچه مکلّف از آگاهی بر ادلّه توحید و عدل و بیان احکام شرع و غیر آن از مواعظ و قصص انبیاء و ترغیب و
ترهیب بآن محتاج است] کتابی است متشابه [که بعض آن ببعض دیگر شبیه و هر قسمت آن مصدّق قسمت دیگر است و در
آن اختلاف و تناقض نیست و هرچند اتم و اکمل و انفع از جمیع کتب آسمانی است بکتب مزبوره که مقدم بر او نازل شده
است شبیه است و نیز در حسن نظم و جزالت لفظ و جودت معانی تمام اجزاء آن متشابه یکدیگر است] و مثانی است [زیرا
بعض قصص و احکام و مواعظ در آن بانواع بیان تکرار و دوبار ببیان آمده و نیز با تکرار ملالت آور نیست] [و از وعیدهائی
[ که در قرآن است] پوست بدن کسانیکه از خدا میترسند بلرزه میآید و پس از آن [چون وعدههاي بهشت و [ صفحه 243
ثواب و رحمت از آن میشنوند] پوست بدنشان از لرزه ساکن میشود و دلهاشان بیاد خدا آرام میگیرد و اطمینان مییابند.
اینکه [قرآن] هدایت خداوندي است که بآن هر کس را بخواهد هدایت شود، رهنمائی میکند و هر کس را که خدا رهنمائی
- نکند براي او راهنماي دیگري نیست و با هر کس راه خدا و رحمتش را گم کند کسی قادر بر براه آوردن او نمیباشد. 24
پس آیا حال کسیکه در روز قیامت برو و بر صورت در آتش افتد و با چهره خود بخواهد صدمه عذاب را دفع کند [زیرا دست
او بسته است] [مانند کسی است که در امان است و عذاب باو برخوردي ندارد] [و در آنروز] بستمکاران یعنی بکسانیکه
بخویشتن ظلم کردهاند گفته میشود که جزاي آنچه از معاصی بعمل آوردهاید بچشید. 25 - کسانی هم پیش از اینکه امّت منکر
آیات خدا و پیمبران او شدند و تکذیب گفتههاي آنان نمودند و ناگهان از جائیکه نمیدانستند و غافل بودند عذاب خدائی
آنها را فرا گرفت.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 26 تا 31
اشاره
مَّثَلٍ
ِ
فَأَذاقَهُمُ اللّهُ الخِزيَ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ لَعَذابُ الآخِرَةِ أَکبَرُ لَو کانُوا یَعلَمُونَ [ 26 ] وَ لَقَد ضَ رَبنا لِلنّاسِ فِی هذَا القُرآنِ مِن کُل
لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ [ 27 ] قُرآناً عَرَبِیا غَیرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ [ 28 ] ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ
498 ثُمَّ إِنَّکُم یَومَ القِیامَۀِ عِندَ - هَل یَستَوِیانِ مَثَلًا الحَمدُ لِلّهِ بَل أَکثَرُهُم لا یَعلَمُونَ [ 29 ] إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُم مَیِّتُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
اي مختلفون فان التشاکس و « مُتَشاکِسُونَ » الذلّ- فعله خزي یخزي « الخِزيَ » [ 69 [ صفحه 244 - رَبِّکُم تَختَصِمُونَ [ 31 ] -قرآن- 1
-11- اي تتجادلون. -قرآن- 1 « تَختَصِ مُونَ » اي خالصا له لا ینازعه احد فیه « وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ » التشاخس الاختلاف و التنازع
26 - پس خداوند بآنان [یعنی اقوام پیشین که انکار خدا و تکذیب انبیاء 199- 145 -قرآن- 184 - 55 -قرآن- 115 - قرآن- 39
کردند] در زندگانی دنیاشان عذاب خواري و رسوائی [مسخ و خسف و غرق و قتل و اسارت و آوارگی و غیره] را بچشانید و
هر آینه عذاب آخرت [که براي آنها مهیّاست] بزرگتر از عذاب دنیاست اگر بدانند [و بآن عبرت بگیرند و نافرمانی خدا و
چهار هزار حدیث خواندم و یکی از آنها را اختیار کردم و باقی را رها کردم و بآن عمل » : رسولش را نکنند]. [شبلی ره گوید
کردم زیرا در آن تأمّل نمودم و خلاص و نجات خود را در آن دیدم و علم اوّلین و آخرین را مندرج در آن یافتم و آن اینکه
بود که رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بیکی از اصحاب خود فرمود: [اعمل لدنیاك بقدر مقامک فیها و اعمل لآخرتک بقدر
بقائک فیها و اعمل للّه بقدر حاجتک إلیه و اعمل للنار بقدر صبرك علیها. یعنی براي دنیاي خودت کار کن بقدر اقامتت در
آن و براي آخرتت عمل کن باندازه ماندنت در آن و براي خدا کار کن بقدر نیازي که باو داري و براي آتش دوزخ کار کن
باندازه صبري که بر آن داري]. [از أبی علی النسفی حکایت کنند که گفت مسلمانی خري گم کرد و در طلب آن به بیرون
شتافت گبري در برابر او درآمد او از خیال خر منصرف شده برگشت گفت خدایا من چاروائی گم کردهام و اینمرد دین خود
را گم کرده [ صفحه 245 ] است، مصیبت او از مصیبت من بزرگتر است شکر خدائیرا که مصیبت مرا باندازه مصیبت او قرار
نداد]. و اینکه البتّه بالنسبه بوقت و حال است و نسبت بفرجام و مآل مورد اشکال که ندانم در آخرت امر حال آن کافر چیست
و حال ما چون. [چنانکه در مثنوي فرماید] هیچ کافر را بخواري منگرید || که مسلمان مردنش باشد امید چه خبر داري ز ختم
عمر او || تا بگردانی از او یکباره رو و من اللّه التوفیق. 27 - و حقا که ما در اینکه قرآن براي مردم هر گونه مثلی [از امم
پیشین که چه کردند و ما با آنها چه کردیم] زدهایم [یعنی ما در اینکه قرآن هر چه را که از مصالح دین و دنیاي مردم مورد
- حاجت آنها بوده است توصیف و توضیح نمودهایم] که شاید آنان متذکّر شوند [و تدبر کنند و از آن عبرت بگیرند] 28
[اینکه قرآن] قرآنی است بلغت عرب بدون کجی [یعنی بدون تمایل از حق بلکه راهی است مستقیم و رساننده بحقیقت] [که
علاوه بر تذکّر و تدبر] شاید آنان [بوسیله اینکه قرآن] تقوي اختیار کنند و از نافرمانی خدا پرهیز نمایند. 29 - خداوند [براي
یکنفر مشرك و یکنفر مؤمن] مثلی میزند [مثل مرد مشرك که همه مشرکین را فرا میگیرد] مثل مردي است [که عبد و غلام
مشترك چندین نفر باشد] و شرکاء [یعنی اربابهاي او] در باره او مشاجره و سختگیري کنند [یکی او را بکاري امر کند و
مالک دیگر او را نهی کند اینکه یک از او خدمتی بخواهد و منحصر بخدمت خود قرار دهد و آن شریک دیگر او را منع
نماید یا هر یک کار او را بآن دیگر واگذار نماید و او عاري از منفعت و بلاتکلیف بماند و حال مشرك که خدایان متعدّد
میپرستد و به بتهاي چند کرنش میکند حال چنین مردي است که خدمتگزار جماعتی است که همگی داراي آراء و اهواء [
صفحه 246 ] مختلفند] و مثل مرد موحّ د خدا پرست مثل مردي است که تابع و تسلیم یکمرد است [یعنی غلام و عبد یک
مالک و یک مولی است] [و خدمت او مشوب بخدمت دیگري نیست و امید او جز بیک آقا بجاي دیگري نیست] آیا اینکه دو
مرد در مثل یعنی در حال و صفت با یکدیگر برابرند! [و در حسن عاقبت و حصول منفعت با همدیگر شبیه هستند! و البته
یکسان نیستند زیرا آنکس که خالص و غلام یک مالک است از کمک و مساعدت او بقدري برخوردار است که آن دیگري
که غلام چندین شریک است نخواهد بود] الحمدللّه [یعنی شکر کنید خدا را که بزدن اینکه مثل فرق شما و مشرکین را بدلیل
واضح ساخت و ثنا بگوئید که بشما لطف فرمود و شما او را بیکتائی میپرستید و شریکی براي او قرار نمیدهید و بتوحید و ایمان
خالص او را ستایش میکنید و اینکه خود نعمت بزرگ و سزاوار شکرانه و سپاس است] ولی بیشتر اینکه مردم [یعنی مشرکین]
حقیقت اینکه امر را نمیدانند [و با کمال ظهوري که دارد در ورطه شرك و گمراهی از فرط جهل و غفلت و نادانی
مستغرقاند]. 30 - [ یا محمّد] عاقبت تو مرگ است و عاقبت اینکه جماعت هم مرگ است تو خواهی مرد و آنها هم خواهند
مرد. 31 - سپس [یعنی پس از مرگ همگان در قیامت مبعوث خواهید شد] و همانا شماها [یعنی محقّ و مبطل، راستگو و
مکذّب، ظالم و مظلوم] در نزد پروردگارتان [و دادگاه عدل الهی] مخاصمه و مرافعه خواهید نمود [و در آنجا حق بحقدار
خواهد رسید و ناحق سزاي خود خواهد دید]. [أبو العالیه گوید که اختصام بین أهل قبله خواهد بود و إبن عمر گفت که
میبینم اینکه آیه در شأن ما و در شأن اهل دو کتاب [یعنی توراة و انجیل] است و ما گفتیم چگونه ما مخاصمه خواهیم کرد و
حال آنکه پیمبرمان یکی و کتابمان یکی است تا دیدیم که با شمشیر بر صورت یکدیگر زدیم و دانستم که آیه در باره ما
نازل شده است. [ صفحه 247 ] و أبو سعید الخدري گفت ما میگفتیم خدامان یکی و پیمبرمان یکی و دینمان یکی و اینکه
خصومت از کجا خواهد بود و چون روز صفّین شد و با شمشیرها بر یکدیگر حمله بردیم گفتیم بلی اینکه همان است و آیه
در باره ماست] [از مجمع]
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 32 تا 35
اشاره
فَمَن أَظلَمُ مِمَّن کَ ذَبَ عَلَی اللّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدقِ إِذ جاءَهُ أَ لَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثويً لِلکافِرِینَ [ 32 ] وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدقِ وَ صَدَّقَ بِهِ
أُولئِکَ هُمُ المُتَّقُونَ [ 33 ] لَهُم ما یَشاؤُنَ عِندَ رَبِّهِم ذلِکَ جَزاءُ المُحسِنِینَ [ 34 ] لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنهُم أَسوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَ یَجزِیَهُم
« لِیُکَفِّرَ اللّهُ » الثواء الاقامۀ و الاستقرار و المثوي المقام و المستقر « مَثويً » 409- أَجرَهُم بِأَحسَنِ الَّذِي کانُوا یَعمَلُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
الکفّارة ما یغطی الاثم و منه کفارة الیمین و التکفیر ستره و تغطیته حتّی یصیر بمنزلۀ ما لم یعمل و یجوز ان یکون بمعنی ازالۀ
32 - پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر 87- 10 -قرآن- 66 - الکفر و الکفران کالتمریض بمعنی إزالۀ المرض. -قرآن- 1
خدا دروغ بندد [و براي او فرزند و شریک قائل شود] و چون گفتار صدق [یعنی قرآن و احکام دین و توحید] بر او درآید آنرا
تکذیب کند [و امر عین حق را باطل شمارد] آیا براي کافران و منکران [حق و صدق] منزل و مکانی در جهنم نیست! [یعنی
[ هست و مقرّ و مستقرّ آنها در دوزخ است]. 33 - و کسیکه گفتار راست و حق [یعنی قرآن] را بیاورد و خود نیز [ صفحه 248
[یعنی پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله] بآن تصدیق کند. یا بتفسیر دیگر- یعنی کسیکه قول حق بیاورد [یعنی رسولخدا] و کسی که
او را تصدیق کند [یعنی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بقول مجاهد و بروایت ضحاك از إبن عباس رض و مروي از ائمه
علیهم السّلام]. یا بتفسیر دیگر یعنی عموم پیمبران و عموم پیروان آنها [بقول عطا و ربیع] اینکه جماعتند که متصف بصفت
تقوي و پرهیزگاري هستند. 34 - براي اینکه متقیان هر چه را بخواهند [از ثواب و نعمات بهشتی] در نزد پروردگارشان [یعنی از
جانب حضرت ربّ العزّة] مهیاست اینکه پاداش اعمال صالحه و کارهاي نیکی است که نیکوکاران در دنیا کردهاند. 35 - تا
اینکه خداوند پرده پوشی کند از آنان کردار بدي که [قبل از ایمان و احسان و رجوع بخدا] بعمل آوردهاند [یعنی کفّاره
شرك و گناهان قبل از ایمان آنها خواهد بود خداوند عقاب اعمال بد قبلی آنها را ساقط خواهد فرمود] و پاداش و مزد آنها را
به بهتر از آنچه [بفرایض و نوافل یعنی واجبات و مستحبات] در دنیا بجا آوردهاند جزا دهد [و تلافی فرماید].
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
أَّ لَیسَ
ٍ
أَ لَیسَ اللّهُ بِکافٍ عَبدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ وَ مَن یُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هادٍ [ 36 ] وَ مَن یَهدِ اللّهُ فَما لَهُ مِن مُضِل
اللّهُ بِعَزِیزٍ ذِي انتِقامٍ [ 37 ] وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الَأرضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُل أَ فَرَأَیتُم ما تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ إِن أَرادَنِیَ
اللّهُ بِضُرٍّ هَل هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَو أَرادَنِی بِرَحمَۀٍ هَل هُنَّ مُمسِکاتُ رَحمَتِهِ قُل حَسبِیَ اللّهُ عَلَیهِ یَتَوَکَّلُ المُتَوَکِّلُونَ [ 38 ] قُل یا قَومِ
] 712- اعمَلُوا عَلی مَکانَتِکُم إِنِّی عامِلٌ فَسَوفَ تَعلَمُونَ [ 39 ] مَن یَأتِیهِ عَذابٌ یُخزِیهِ وَ یَحِ لُّ عَلَیهِ عَذابٌ مُقِیمٌ [ 40 ] -قرآن- 1
استفهام انکار للنفی مبالغۀ فی الاثبات و المراد بالعبد هنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله « أَ لَیسَ اللّهُ بِکافٍ عَبدَهُ » [ صفحه 249
اي « حَسبِیَ اللّهُ » اي علی حالکم او علی ما أنتم علیه من المکانۀ الدنیویۀ السامیۀ فی الثروة و الجاه و کثرة الجنود « عَلی مَکانَتِکُم »
36 - آیا خداوند کافی بنده خود [محمّد صلّی اللّه علیه و آله] 291- 162 -قرآن- 273 - 37 -قرآن- 142 - کفانی اللّه. -قرآن- 1
نیست! [یعنی البته کافی است و کفایت بنده خود محمّد را از شرّ دشمنانش خواهد فرمود] و ترا [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و
آله] از کسانیکه دون خدا و غیر خدا هستند میترسانند [زیرا کافران میگفتند ما بیم آن داریم که خدایان ما ترا هلاك کنند] [و
حال آنکه] کسیرا که خداوند [بواسطه کفر و گناهانش] از راه بهشت دور ساخته است براي او کسی نیست که او را براه
سعادت و بهشت رهبري کند. [ یا بتفسیر دیگر- کسیکه از راه حق گمراه شده و خدا او را گمراه خوانده است براي او کسی
نیست که هادي نامیده شود] [ یا کسیکه از طریق قویم و فهم مستقیم بیراهه میرود و غافل از اینستکه خدا بنده خود را کفایت
میکند و او را از شرّ دشمن حفظ میکند و رسول خدا را از اشیائیکه سود و زیانی ندارند میترساند براي چنین کسی رهنما و
رهبري نخواهد بود که او را براه بیاورد زیرا خدا هادي همه است]. 37 - و کسیرا که خدا رهنمائی بصراط مستقیم کند [و او
هدایت شود] براي او گمراه کنندهاي نیست [یعنی کسی نمیتواند او را گمراه کند] آیا خداوند قاهر و غالب و انتقام کشنده [از
38 - و اگر تو [ یا [ دشمنان و منکران نعماي خود] نیست! [یعنی البته هست غالب است و منتقم واقعی است]. [ صفحه 250
محمّد از اینکه کافران که ترا از شرّ خدایان خود میترسانند] بپرسی کیست که آسمانها و زمین را آفریده است البته [بناچار]
خواهند گفت خدا [خالق همه است] بآنها بگو بنابرین بمن خبر دهید و ببینید اگر خداي یکتا اراده کند بمن زیان و ضرري [از
فقر و مرض و شدّت و بلاء] برساند آیا اینکه خدایانی که شما غیر از خداي واحد میخوانید و میپرستید میتوانند کشف ضرّ
یعنی دفع بلاي وارده از جانب خدا را بکنند! یا اگر خداوند بخواهد و اراده کند بمن خیر و رحمتی [از مال و صحت و راحت]
بدهد آیا آنها [یعنی خدایان جعلی شماها] قادراند جلوگیر و مانع رحمت و خیر او شوند البته خیر! [خلاصه یعنی کسیکه عاجز
از سود و زیان رسانیدن و دفع ضرر و شرّ کردن از کسانیست که باو تقرّب میجویند از چه راه پرستش او رواست بلکه فقط
پرستش کسی سزاوار است که قادر بر تمام اینکه امور باشد و او خداي یکتاست]. بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] خدا مرا
کافی و بس است [در رسانیدن خیر و دور کردن شرّ] کسانیکه باید توکّل و اعتماد کنند بر او تکیه و اعتماد میکنند [نه بر غیر
او و هر کس بر غیر او تکیه و اعتماد کند توکّل بر غیر کافی کرده و غیر کافی بنده را بس نیست]. تو با خداي خود انداز کار
و دل خوش دار || که رحم اگر نکند مدّعی خدا بکند 39 - بگو اي قوم من آنچه در قوّه دارید بر حسب کوشش و طاقت
خودتان و استطاعت و مکانت خودتان [در اهلاك من و ضعیف کردن امر من] بکنید و بکوشید منهم [بقدر جهد و طاقت
خودم] میکنم و میکوشم و بزودي چیزي نخواهد گذشت که خواهید دانست. 40 - چه کسی را عذاب خدائی رسوا و ذلیل
خواهد کرد و بر چه کسی کسی عذاب دائم فرود خواهد آمد [یعنی شما بسبب بطلانتان بر هلاکت و ما بسبب حقّانیتمان
برنجانیم و بزودي سود ما و زیان شما آشکارا خواهد شد و [ صفحه 251 ] بزودي افزایش ما و کاهش شما هویدا خواهد گشت
و بزودي شما مورد پرسش خدا خواهید بود و پاسخی نخواهید داشت و بعذاب دچار خواهید بود و شفیعی در کار نیست و
بینوا خواهید ماند و فریادرسی نخواهد بود].
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
فَّمَنِ اهتَدي فَلِنَفسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیها وَ ما أَنتَ عَلَیهِم بِوَکِیلٍ [ 41 ] اللّهُ یَتَوَفَّی
ِ
إِنّا أَنزَلنا عَلَیکَ الکِتابَ لِلنّاسِ بِالحَق
الأَنفُسَ حِینَ مَوتِها وَ الَّتِی لَم تَمُت فِی مَنامِها فَیُمسِکُ الَّتِی قَضی عَلَیهَا المَوتَ وَ یُرسِلُ الأُخري إِلی أَجَلٍ مُسَ  می إِنَّ فِی ذلِکَ
لَآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ [ 42 ] أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللّهِ شُفَعاءَ قُل أَ وَ لَو کانُوا لا یَملِکُونَ شَیئاً وَ لا یَعقِلُونَ [ 43 ] قُل لِلّهِ الشَّفاعَۀُ جَمِیعاً
لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ ثُمَّ إِلَیهِ تُرجَعُونَ [ 44 ] وَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحدَهُ اشمَأَزَّت قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ
اي فی « إِنَّ فِی ذلِکَ » التوفّی قبض الشیء علی الایفاء و الاتمام « یَتَوَفَّی الَأنفُسَ » 774- مِن دُونِهِ إِذا هُم یَستَبشِرُونَ [ 45 ] -قرآن- 1
الاستبشار ان یمتلئ قلبه « یَستَبشِرُونَ » اي انقبضت و نفرت و الاشمئزاز الانقباض و النفور « اشمَأَزَّت » التوفی و الامساك و الارسال
41 - همانا ما قرآن را بر تو نازل کردیم [ 213 [ صفحه 252 - 145 -قرآن- 197 - 92 -قرآن- 132 - 25 -قرآن- 72 - سرورا. -قرآن- 1
براي خاطر مردم [زیرا مصالح و منافع معاش و معاد خلق بسته بآن است] و آنچه در آنست حق است و صدق [و چیزي از باطل
در آن نیست و حقیقتی است که نظر در موجب و مقتضاي آن واجب است یعنی آنچه را صحیح و درست دانسته باید درست
دانست و هر چه را فاسد و تباه شمرده باید فاسد شمرد و آنچه را ترغیب فرموده واجب است که بآن عمل نمود و از آنچه
برحذر داشته واجب است که از آن دوري جست هر چه را که بآن دعوت کرده است رشد و هدایت همان است و آنچه را از
آن منع فرموده غیّ و ضلالت همان] بنابرین هر کس [بدلایلی که در آن است] هدایت شود بنفع خود اوست [زیرا عاقبت سود
آن بخود او برمیگردد] و هر کس بیراهه رفت و حیران شد بزیان خود اوست [زیرا ضرر فرجام آن که عقاب است عاید خود
او خواهد شد] و تو [اي رسول ما] و کیل و ضامن آنها نیستی [و نمیتوانی حق را در دلهاي آنها جا کنی و محافظ و نگهبان
آنان باشی تا اینکه آنرا رها نکنند و از آن منصرف نشوند چه تو قادر نیستی که باکراه آنها را باسلام وادار نمائی وظیفه تو
ابلاغ و رساندن پیام بوده است که تبلیغ کردهاي و رسالت خود را بجاي آوردهاي]. 42 - خداوند قبض میکند [یعنی بتمامی
میستاند] جانها را در هنگام مرگ [بدنهاي] آنها [یعنی در سر رسید آجال آنها] [و همچنین قبض میکند جان بدنیرا] که در
حال خواب نمرده است [یعنی جانی و نفسی را که در حال خواب قبض میکند جانی است که عقل و تمیز بسته بآن است و
آن جان است که در حال خواب از شخص خواب جدا میشود و نائم عقل و ادراکی ندارد و جانی که در حال مرگ قبض
میکند نفس حیاتی است که چون زایل شود نفس هم با آن زایل میشود در صورتی که شخص خواب تنفس میکند و فرق بین
قبض خواب و قبض مرگ اینست که قبض خواب ضدّ بیداري است و قبض مرگ ضدّ زندگانی است و با قبض خواب هنوز
روح در بدن است و با قبض مرگ روح با آن از بدن [ صفحه 253 ] خارج میگردد] بنابراین جانی را که قضاي مرگ بر آن
جاري شده است خداوند نگاهمیدارد [تا روز قیامت و بدنیا و بدن بر نمیگردد] و دیگري را رها میکند [یعنی جانی را که در
حین خواب قبض میفرماید نگاه نمیدارد و ببدن برمیگرداند] تا موقعیکه اجل مسمی [یعنی اجل معلوم که براي مرگ او نام
نهاده شده است] برسد همانا در اینکه [قبض روح و گرفتن جان و فرق خواب با مرگ] آیات و دلالاتی است [بر توحید خدا و
کمال قدرت او] براي مردمانی که در دلایل تفکّر کنند [چه جز خداي تعالی قادر بر قبوض نفس مرتبهاي در حال خواب و
مرتبهاي در موقع مرگ نمیباشند]. إبن عباس رض گوید در آدمیزاد نفسی است و روحی و رابطه بین آنها مانند خورشید و
شعاع خورشید است نفس آنستکه عقل و تمیز آدمی بآن است و روح آنستکه نفس و حرکت بآن است و چون آدمی بخواب
رود خداوند نفس او را قبض میکند و روح او را قبض نمیکند و چون بمیرد نفس و روح او هر دو را قبض میفرماید. و
مؤیّد آن خبري است که عیاشی باسناد از حسن بن محبوب از عمرو بن ثابت أبی المقدام از پدرش از أبی جعفر امام الباقر علیه
السّلام روایت کرده است که فرمود: [ما من احد ینام الاعرجت نفسه الی السماء و بقیت روحه فی بدنه و صار بینهما سبب
کشعاع الشمس فان أذن اللّه فی قبض الارواح اجابت الروح النفس و ان أذن اللّه فی ردّ الروح اجابت النفس الروح و هو قوله
سبحانه [اللّه یتوفی الانفس حین موتها ... الخ الایه] فمهما رأت فی ملکوت السموات فهو مما له تأویل و ما رأت فیما بین السماء
و الارض فهو مما یخیله الشیطان و لا تأویل له. یعنی هیچکس بخواب نمیرود مگر اینکه نفس او را بآسمان میبرند و روح او در
بدنش باقی میماند و بین آندو رابطهاي مانند شعاع آفتاب موجود است پس اگر خداوند امر بقبض روح فرماید روح نفس را
اجابت مینماید و اگر أمر برد روح فرماید نفس روح را اجابت مینماید و اینکه معنی گفتار خداي سبحانه در آیه [ صفحه
254 ] [اللّهُ یَتَوَفَّی الَأنفُسَ ... الی آخر آیه است] پس آنچه در حالت خواب در ملکوت آسمانها بیند خوابهائی است که تأویل
دارد و آنچه در بین آسمان و زمین ببیند خوابهائی است که شیطان در خیال او آورده است و تأویلی ندارد [از مجمع البیان]. -
43 - بلکه [اینکه مشرکان بت پرست] اینکه آلههاي که غیر از خدا میپرستند شفیعان خود [در نزد خدا] قرار 36- قرآن- 1
دادهاند! آیا نه اینستکه اینکه آلهه و بتها قدرت و مالکیّت بر چیزي ندارند و عقلی براي آنها نیست [چه رسد به اینکه که
شفاعت کنند و بفهمند که شما آنها را میپرستید]. 44 - بگو [بآنها] شفاعت بتمامه مختص بخداست [و احدي بدون اذن او قادر
بر شفاعت نیست چنانکه فرمود مَن ذَا الَّذِي یَشفَعُ عِندَهُ إِلّا بِإِذنِهِ] سلطنت و مالکیت آسمانها و زمین [و آنچه در آنها است] مال
اوست و مختص باوست [و مالک حقیقی اوست و ماسواي او همه بندهاند و مالکیّتی براي عبد نیست و اگر چیزي بعبد خود
تملیک کند در دست او عاریه است و برگشت آن بمالک اوست] و سپس در قیامت بسوي او برمیگردید [و در آنروز هر چه
45 - و آنگاه که یاد خدا 558- 161 -قرآن- 514 - اراده فرماید خواهد کرد و المُلکُ الیَومَ لِلّهِ الواحِ دِ القَهّارِ]. -قرآن- 109
بتنهائی شود [و نامی از بتها و خدایان جعلی برده نشود] دلهاي کسانیکه ایمان بسراي دیگر ندارند گرفته و حالت تنفّري پیدا
میکند [و از شنیدن کلمه لا إله إلّا اللّه مشمئز میشوند] و چون ذکر آنهائیرا که غیر از خدا میپرستند بشود ناگهان حالت فرح و
انبساطی پیدا میکنند [و حال شادي در چهرههاشان هویدا میگردد چون حق را فراموش کرده و بباطل مشغولند امّا کار مؤمن
بر عکس اینست که از یاد خداي تعالی شادان و بذکر ما سواي او غمناكاند. نامت شنوم دل از فرح زنده شود || حال من از
[ اقبال تو فرخنده شود از غیر تو هر جا سخن آید بمیان || خاطر بهزار غم پراکنده شود [ صفحه 255
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 46 تا 50
اشاره
قُلِ اللّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الَأرضِ عالِمَ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ أَنتَ تَحکُمُ بَینَ عِبادِكَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَختَلِفُونَ [ 46 ] وَ لَو أَنَّ لِلَّذِینَ
ظَلَمُوا ما فِی الَأرضِ جَمِیعاً وَ مِثلَهُ مَعَهُ لافتَدَوا بِهِ مِن سُوءِ العَذابِ یَومَ القِیامَۀِ وَ بَدا لَهُم مِنَ اللّهِ ما لَم یَکُونُوا یَحتَسِبُونَ [ 47 ] وَ بَدا
لَهُم سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ حاقَ بِهِم ما کانُوا بِهِ یَستَهزِؤُنَ [ 48 ] فَإِذا مَسَّ الإِنسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلناهُ نِعمَۀً مِنّا قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی
707- عِلمٍ بَل هِیَ فِتنَۀٌ وَ لکِنَّ أَکثَرَهُم لا یَعلَمُونَ [ 49 ] قَد قالَهَا الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَما أَغنی عَنهُم ما کانُوا یَکسِبُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
اي و « وَ حاقَ بِهِم » اي لفدوا أنفسهم « لَافتَدَوا » ما غاب عن الحس و ما ظهر له ،« الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ » اي خالق فطر یفطر فطرا « فاطِرَ »
46 - [ یا محمّد 174- 144 -قرآن- 161 - 108 -قرآن- 127 - 59 -قرآن- 96 - 9-قرآن- 34 - اي اعطیناه. -قرآن- 1 « خَوَّلناهُ » احاط بهم
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خدا را باین دعاء بخوان] بگو پروردگارا اي آفریننده آسمانها و زمین اي داناي بآنچه از علم تمام
خلق پنهان است و اي داناي بآنچه آنها میبینند و میدانند تو هستی که بین بندگانت [در آنچه در دار دنیا در امر دین و دنیاشان]
اختلاف دارند حکومت میکنی [و در حقوق و مظالم بین آنها فصل و قطع مینمائی بین من و قومم بحق حکومت فرما]. [
صفحه 256 ] [سعید بن المسیّب گوید من آیهاي را میشناسم که هرگز کسی آنرا نخوانده و از خدا چیزي نخواسته است مگر
47 - و اگر براي کسانیکه [در اینکه دنیا] ستم 184- اینکه خدا باو عطا فرموده است و آن آیه قُلِ اللّهُمَّ ... است]. -قرآن- 168
کردند [چه بنفس خود و چه بغیر خود] آنچه در روي زمین است تماما و بعلاوه مانند آنرا هم داشته باشند و اضافه کنند و فدیه
بدهند و بذل مال کنند تا از سختی عذاب روز قیامت خلاصی و نجات یابند [بحال آنها سودي نخواهد داشت و نجات براي
آنها نخواهد بود زیرا در آنروز نه مالی براي کسی هست و اگر هم بود فداء از آنها پذیرفته نبود] و در آنروز از جانب خداي
تعالی [انواع عقوبات و عذابهائی] براي آنها ظهور خواهد یافت که در دنیا حساب آنرا نمیکردند و گمان آنرا هم نداشتند [در
صورتی که در اینکه دنیا ذرّهاي نیکی و لقمهاي صدقه و کلمهاي از توبه از آنان پذیرفته میشود و یک قطره اشک چشم
بسیاري از گناهان را محو میسازد ولی در آخرت اگر هم خون بگریند مورد ترحم واقع نخواهند شد]. ملّا در مثنوي گوید:
آخر هر گریه آخر خندهایست || مرد آخر بین مبارك بندهایست اشک کان از بهر او بارند خلق || گوهر است و اشک
پندارند خلق 48 - و براي آنها آشکار خواهد شد بدیهائی که در دار دنیا بعمل آوردهاند [یعنی جزاي اعمال خود را خواهند
دید] و بر آنها فرود خواهد آمد و آنانرا احاطه خواهد کرد و بال آنچه که بآن استهزاء و مسخره میکردند [یعنی آنچه که
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آنها را میترسانید و آنها منکر آن شده و آنها را دروغ میپنداشتند]. [در کشف الاسرار
هی الاعمال حسبوها » گوید: از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله تفسیر آیه وَ بَدا لَهُم مِنَ اللّهِ ... الخ را پرسیدند فرمود
115 [ صفحه 257 ] یعنی آن اعمالی است که آنها را ثواب میپندارند و در - حسنات فوجدوها فی کفّۀ السیّئات. -قرآن- 83
آنجا آنها را در کفّه میزان گناه مییابند]. [و بعضی گفتهاند ظاهر آیه تعلق باهل ریاء و سمعه دارد که روز قیامت در نزد
مخلصین رسوا میشوند]. پنداشت مرائی که عملهاي نکوست || مغزي که بود خلاصه کار ز دوست چون پرده ز روي کار
برداشته شد || بر خلق عیان شد که نبود الّا پوست [یکی از مشایخ یعنی محمّد بن المنکدر بوقت حلول اجل جزع میکرد
پرسیدند که سبب چیست فرمود میترسم که چیزي ظاهر گردد که من آنرا در حساب نمیداشتم. قال اخذتنی فیه آیۀ من کتاب
اللّه عزّ و جلّ و بدا لهم .... الخ الایه اخذتنی ان یبدو لی من اللّه ما لم احتسب]. [قال سهل: اثبتوا لأنفسهم اعمالا فاعتمدوا علیها
فلما بلغوا الی مشهد الاعلی رأوها هباء منثورا فمن اعتمد علی الفضل نجا و من اعتمد علی افعاله بدا له منها الهلاك. یعنی آنان
براي خویشتن اعمالی را اثبات کرده و بآنها اعتماد داشتند و چون در شهادتگاه اعلی رسیدند دیدند که همه آنها پوچ و ذرات
پراکندهاي شدند بنابرین هر کس بفضل خدا تکیه کند و امیدوار باشد نجات خواهد یافت و هر کس بر کارهاي خود اعتماد
کند هلاك او آشکارا خواهد گشت]. 49 - انسان [پرنسیان] را هنگامی که زیانی و زحمتی [از مرض یا فقر و سختی] فرارسد
ما را میخواند [یعنی از روي اخلاص بدرگاه ما استغاثه و ناله میکند که از او دور کنیم چون میداند که غیر ما قادر بر دفع و
کشف آن ضر نیست] سپس وقتی که نعمتی از جانب خودمان [از صحت بدن و وسعت رزق و غیر اینها] باو عطا فرمائیم گوید
اینکه نعمت بدانائی و کیاست و کفایت خودم بدست من آمد [ یا خدا دانست که من مستحق اینکه نعمتم و بمن داد و اگر مرا
[ صفحه 258 ] لایق نمیدانست بمن نمیداد] بلکه [مطلب اینطور نیست که او میپندارد و نه چنین است که او میگوید] آن
آزمایشی از اوست [و بلیّه و امتحانی است که خدا او را اختیار میکند تا پایه صبر و شکر یا کفر او را ظاهر سازد و در مقابل آن
او را جزا دهد- یا اینکه مقاله و گفتار امتحانی از آنهاست که نسبت بآن معاقب شوند] و لکن بسیاري از آنها نمیدانند [که
تمام اینکه نعم از خداست هر چند باسبابی از ناحیه عبد بدست آمده باشد]. 50 - حقا که امم قبلی هم [که پیش از اینکه
مشرکین بودند] مانند اینکه سخن و مقاله را گفتند [مانند قارون که گفت إنّ ما اوتیته علی علم] و آنچه را که از أموال جمع
کردند بآنها سودي نداد [و نقمت و عذاب را از آنها دور نساخت بلکه همان مال و دارائی و متاع دنیا وبالی براي آنها گردید و
[ اسباب بدبختی و هلاکت آنها شد]. [ صفحه 259
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 51 تا 55
اشاره
فَأَصابَهُم سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِن هؤُلاءِ سَیُصِیبُهُم سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُم بِمُعجِزِینَ [ 51 ] أَ وَ لَم یَعلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَبسُطُ
الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یُؤمِنُونَ [ 52 ] قُل یا عِبادِيَ الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلی أَنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَحمَۀِ اللّهِ
إِنَّ اللّهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ [ 53 ] وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُم وَ أَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أَن یَأتِیَکُمُ العَذابُ ثُمَّ لا تُن َ ص رُونَ
اي « یَبسُطُ » 701- 54 ] وَ اتَّبِعُوا أَحسَنَ ما أُنزِلَ إِلَیکُم مِن رَبِّکُم مِن قَبلِ أَن یَأتِیَکُمُ العَذابُ بَغتَۀً وَ أَنتُم لا تَشعُرُونَ [ 55 ] -قرآن- 1 ]
اي « وَ أَنِیبُوا » اي لا تیاسوا « لا تَقنَطُوا » اي افرطوا بالجنایۀ علیها بالاکثار من المعاصی « أَسرَفُوا عَلی أَنفُسِهِم » اي یضیق « یَقدِرُ » یوسع
165- 134 -قرآن- 151 - 70 -قرآن- 120 - 30 -قرآن- 41 - 10 -قرآن- 21 - و ارجعوا. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-51 و جزاي کردارهاي بد و معاصی [اقوام گذشته] بآنها رسید [و سزاي خود را دیدند] و کسانی از اینان [یعنی از مشرکین
قوم تو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] که در ظلم [و سرکشی افراط] کردهاند نیز بزودي بعقاب و جزاي اعمال خود خواهند
رسید [و سزاي آنچه را بدست آوردهاند و کردهاند خواهند دید] و آنها ما را در کار خود عاجز نتوانند کرد [و از عذاب ما
رهائی نخواهند داشت]. 52 - آیا [اینمردم غافل] ندانستند که خداست که توسعه روزي میدهد بهر کس بخواهد [بر حسب
مصلحت] و تنگ میکند روزي را براي هر کس مشیتش تعلّق بگیرد [بمقتضاي حکمت] همانا در اینکه [قبض و بسط و
گشادگی روزي و تنگی معیشت] آیات [یعنی دلالات روشنی] است براي مردمیکه تصدیق بتوحید [و یگانگی و قدرت و
حکمت] خداي تعالی دارند [زیرا آنها هستند که بآن آیات منتفع میگردند]. 53 - بگو [ یا محمّد] اي بندگان من آنکسانیکه
بخویشتن ستم کرده و در گناهان از حدّ تجاوز کردهاند، نومید مشوید از بخشایش خداوند زیرا خداوند تمام گناهان را
میآمرزد چون او آمرزنده و مهربان است. از ثوبان مولی رسول اللّه مروي است که آنحضرت فرمود: ما احبّ انّ لی الدّنیا و ما
فیها بهذه الآیۀ یعنی دوست ندارم که دنیا و آنچه در آن است مرا باشد بعوض اینکه آیه [زیرا اینکه آیه از دنیا و هر چه در دنیا
باشد [ صفحه 260 ] بهتر است] و از أمیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت است که فرمود: ما فی القرآن اوسع من یا عبادي
الّذین ... الخ: یعنی در قرآن آیهاي بازتر و گشادهتر [که تنگناي دل را گشاده سازد] از اینکه آیه یا عبادي الی آخر نیست.
گفتهاند که آیه در باره وحشی قاتل حمزه هنگامیکه خواست مسلمان شود و ترسید که توبهاش قبول نشود نازل شده است و
چون آیه نازل شد اسلام آورد و عرض کردند یا رسول اللّه آیا اینکه آیه مخصوص باوست یا براي همه مسلمین است فرمود
بلکه براي عموم مسلمین است. [و صاحب مجمع البیان فرماید] اینکه قول صحیح نیست زیرا آیه در مکّه نازل شده و وحشی
چندین سال بعد مسلمان شد لکن ممکن است که آیه بر او قرائت شده و آن سبب اسلامش شده باشد- و آیه هم محمول بر
عموم آن است و خداي سبحانه تمام گناهان را براي شخص تائب که بازگشت کرده باشد خواهد آمرزید و اگر موحّد بدون
توبه بمیرد بسته بخواست خداست که اگر بخواهد بعدل خود او را عذاب کند و اگر بخواهد بفضل خود او را بیامرزد چنانکه
552 ندارم هیچ گونه توشه راه || بجز لا تقنطوا من رحمۀ اللّه تو فرمودي - فرمود وَ یَغفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ. -قرآن- 511
که نومیدي میارید || ز من لطف و عنایت چشم دارید بدینمعنی بسی امید داریم || ببخشا زان که بس امیدواریم امید
دردمندان را روا کن || دل امیدواران را دوا کن بلی نبود در اینکه ره ناامیدي || سیاهی را بود رو در سفیدي ز صد دردي
گر امیدت نیاید || بنومیدي جگر خوردن نشاید در دیگر بباید زد که ناگاه || از آن در سوي مقصدآوري راه 54 - و
برگردید [از شرك و گناهان] بسوي پروردگار و مالک خودتان و تسلیم او شوید [و فرمان او برید و خویشتن را خالص براي
او گردانید] پیش از اینکه عذاب بر شما نازل شود که پس از آن کسی شما را یاري نخواهد کرد [و اگر قبل از نزول عذاب
توبه نکرده باشید از عذاب خدا رها نخواهید شد] [ صفحه 261 ] در اینکه آیه خداوند سبحانه تحریص بتوبه فرموده است تا
آدمی باتّکال و اعتماد آیه قبلی مرتکب معصیت نشود و توبه را فراموش ننماید. [در کشف الاسرار گوید:- انابت بر سه قسم
است. یکی انابه پیغمبران که نشانش سه چیز است بیم داشتن با بشارت آزادي و خدمت کردن با شرف پیغمبري- و بار بلا
کشیدن با دلهاي پر شادي و جز پیغمبران کس را طاقت اینکه انابت نیست. دوّم انابت عارفانست که نشانش نیز سه چیز است-
از معصیت بدور بودن و از طاعت خجل بودن- و در خلوت با حق انس داشتن- رابعه عدویّه در حالت انس بجائی رسید که
میگفت [حسبی من الدنیا ذکرك و من الاخرة رؤیتک] سوّم انابت توحید است که دشمنان را و بیگانگان را با آن خواند و
گفت [و انیبوا الی ربکم و اسلموا له] و نشان اینکه انابت آنست که باقرار زبان و اخلاص دل خدایرا یکی داند و در ذات
بیشبیه و در قدر بینظیر و در صفات بی همتا و گفتهاند توحید را دو باب است توحید اقرار که عامّه مؤمنان راست بظاهر آید
تا زبان از آن خبر دهد و اهل اینکه توحید را دنیا منزل و بهشت مطلوب بود دوم توحید معرفت که عارفان و صدّیقان راست
بجان آید تا وقت و حال از آن خبر دهد و اهل اینکه توحید را بهشت منزل بود و مولی مقصود. آنکس را که کار با گل افتد
گل بوید و آنکس را که کارش با باغبان افتد بوسه بر خار زند. از براي آنکه گل شاگرد رنگ روي اوست || گز هزارت
بوسهاي شد بر سر یک خار زن 55 - و پیروي کنید نیکوتر آنچه از جانب پروردگارتان بطرف شما نازل گشته است [از حلال
و حرام و امر و نهی و وعد و وعید و کسیکه بآنچه مأمور شده عمل کند و از آنچه نهی شده دوري جوید و ترك کند پیروي
احسن و بهتر را کرده است] پیش از آنکه عذاب خداوند ناگهان شما را فراگیرد و شما [بسبب [ صفحه 262 ] غفلتتان] آمدن
عذاب را بحواس خرد ادراك نکرده و در مقام تدارك و تهیّؤ برنیامده باشید.
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 56 تا 60
اشاره
أَن تَقُولَ نَفسٌ یا حَسرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللّهِ وَ إِن کُنتُ لَمِنَ السّاخِرِینَ [ 56 ] أَو تَقُولَ لَو أَنَّ اللّهَ هَدانِی لَکُنتُ مِنَ
المُتَّقِینَ [ 57 ] أَو تَقُولَ حِینَ تَرَي العَذابَ لَو أَنَّ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ المُحسِنِینَ [ 58 ] بَلی قَد جاءَتکَ آیاتِی فَکَذَّبتَ بِها وَ استَکبَرتَ
- [ وَ کُنتَ مِنَ الکافِرِینَ [ 59 ] وَ یَومَ القِیامَۀِ تَرَي الَّذِینَ کَ ذَبُوا عَلَی اللّهِ وُجُوهُهُم مُسوَدَّةٌ أَ لَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثويً لِلمُتَکَ بِّرِینَ [ 60
التفریط اهمال ما یجب ان یتقدم فیه « فَرَّطتُ » اي یا ندامتی و الحسرة الغمّ علی ما فاته و الندم علیه « یا حَسرَتی » 522- قرآن- 1
إِن » فی جانبه و هو طاعته و اقامۀ حقه و سلوك طریقه « جَنبِ اللّهِ » حتّی یفوت وقته و مثله التقصیر و الافراط ان یسرف فی التقدم
- 14 -قرآن- 82 - اي محل اقامۀ. -قرآن- 1 « مَثويً » من المستهزئین « لَمِنَ السّاخِرِینَ » اي رجعۀ « کَرَّةً » إن هنا مخفّفۀ من إنّ « کُنتُ
56 - [و آنچه بشما امر میکنم 384- 357 -قرآن- 375 - 324 -قرآن- 334 - 288 -قرآن- 315 - 220 -قرآن- 275 - -93 قرآن- 204
براي اینست که مبادا فردا و در روز واپسین که دست شما از هر گونه عملی کوتاه است] فردي از شما بگوید اي واي حسرت
و ندامت بر من از آنچه از ثواب خدائی ضایع ساختم [ یا در فرمانبري قصور کردم یا از طلب جنب یعنی قرب و جوار خدا که
بهشت است خود را محروم نمودم یا در راهی که راه حق و خدا بود طریق تفریط پیمودم [ صفحه 263 ] و در جانبی که موجب
رضاي خدا بود کوتاه آمدم] و در دنیا از جمله مسخره کنندگان و استهزاء کنندگان [به پیغمبر و قرآن و مؤمنان و کسانیکه مرا
بایمان دعوت مینمودند] بودم. [عیاشی باسناد از أبی الجارود از حضرت أبی جعفر امام باقر علیه السّلام روایت کرده است که
فرمود: نحن جنب اللّه یعنی جنب خدا مائیم]. 57 - یا [مبادا] بگوید که اگر خداوند مرا هدایت میکرد هر آینه من از متقیان
بودم [و از شرك و گناه پرهیز میکردم]. جامی در سلسلۀ الذهب گوید: روز آخر که مرگ مردم خوار || کند از خواب
غفلتش بیدار یادش آید که در جوار خداي || سالها زد بجرم و عصیان پاي هر چه در شصت سال یا هفتاد || کرده از شر و
خیر پیش افتاد یک بیک پیش چشم او آرند || آشکارا بروي او دارند بگذراند ز گنبد والا || بانگ وا حسرتا و واویلا
حسرت از جان او برآرد دود || و آنزمان حسرتش ندارد سود 58 - یا هنگامیکه عذاب را بالمشاهده و عیان دید بگوید اگر
مرا اجازه رجوع و برگشت بدنیا بود [یعنی اي کاش مرا برمیگردانیدند] و آنوقت من از جمله نیکوکاران [و موحّ دین و
مطیعین] میشدم. 59 - بلی [اینطور نیست که تو میگوئی] حقّا که [ترا ارشاد کردند] آیات قرآن من و حجج و دلائل من براي تو
آمد و تو آنها را دروغ پنداشتی و تکبّر کردي [یعنی از پیروي آنها سرباز زدي و خود را بزرگ شمردي] و از زمره کافران [و
مستور کنندگان حق] بودي. 60 - و روز رستاخیز خواهی دید کسانیرا که بر خدا دروغ بستند [و براي او پسر یا شریک قائل
شدند] چهرههاشان سیاه [وارد محشر میشوند] آیا مقام و محل کسانیکه تکبّر کردند [و از ایمان و فرمانبري خدا کبر و
خودسري [ صفحه 264 ] و بزرگ منشی بخرج دادند] جز دوزخ است [یعنی جاي آنها جز دوزخ جاي دیگري نیست]. [عیاشی
باسناد خود از خیثمه روایت کرده است که از حضرت ابا عبد اللّه امام صادق علیه السّلام شنیدم که میفرمود: [من حدّث عنّا
بحدیث فنحن سائلوه عنه یوما فان صدق علینا فانّما یصدق علی اللّه و علی رسوله و ان کذب علینا فانّما یکذب علی اللّه و علی
رسوله لأنّا إذا حدّثنا لا نقول قال فلان و قال فلان إنّما نقول قال اللّه و قال رسوله ثمّ تلا هذه الایۀ [وَ یَومَ القِیامَۀِ تَرَي الَّذِینَ
330 - یعنی آنحضرت فرمود هر - کَذَبُوا ... الی آخر الایه] ثم اشار خیثمۀ الی اذنیه فقال صمتا ان لم اکن سمعته. -قرآن- 282
کس از ما خاندان حدیثی نقل کند ما از او روزي پرسش خواهیم کرد اگر راست گفته باشد که بر خدا و رسولش راست
گفته است و اگر دروغ گفته باشد همانا بر خدا و بر رسولش دروغ گفته است زیرا ما وقتی حدیثی بگوئیم نمیگوئیم که فلان
گفت و فلان گفت بلکه فقط میگوئیم خدا گفت و رسول خدا گفت و پس از آن اینکه آیه [وَ یَومَ القِیامَۀِ ... الخ] را تلاوت
فرمود- پس از آن خیثمه اشاره بگوشهاي خود کرد و گفت هر دو کر و از شنیدن محروم شوند که اگر من از امام اینکه
حدیث را نشنیده باشم] و [از سورة بن کلیب مروي است که از حضرت أبا جعفر امام باقر علیه السّلام از تفسیر اینکه آیه
424 [کلّ امام انتحل امامۀ لیست له من اللّه، قلت و ان کان علویا قال علیه السّلام و ان کان علویّا - پرسیدم فرمود: -قرآن- 403
قلت و ان کان فاطمیّا قال و ان کان فاطمیّا. یعنی هر پیشوائی که امامت را بخود نسبت دهد و از جانب خدا براي او اینکه
منصب نباشد [مشمول اینکه آیه است] عرض کردم هر چند از اولاد علی علیه السّلام باشد فرمود هر چند از اولاد علی باشد
عرض کردم هر چند فاطمی نسب باشد فرمود هر چند فاطمی نسب باشد [از مجمع البیان]. [ صفحه 265 ] [در تفسیر روح البیان
نیز گوید: قال یوسف بن الحسین رحمۀ اللّه اشد النّاس عذابا یوم القیمۀ من ادّعی فی اللّه ما لم یکن له ذلک او اظهر من احواله
ما هو خال عنها [انتهی].
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 61 تا 66
اشاره
شَّیءٍ وَکِیلٌ [ 62 ] لَهُ
ِ
شَّیءٍ وَ هُوَ عَلی کُل
ِ
وَ یُنَجِّی اللّهُ الَّذِینَ اتَّقَوا بِمَفازَتِهِم لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 61 ] اللّهُ خالِقُ کُل
[ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّهِ أُولئِکَ هُمُ الخاسِرُونَ [ 63 ] قُل أَ فَغَیرَ اللّهِ تَأمُرُونِّی أَعبُدُ أَیُّهَا الجاهِلُونَ [ 64
512 بَلِ اللّهَ - وَ لَقَد أُوحِیَ إِلَیکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِن قَبلِکَ لَئِن أَشرَکتَ لَیَحبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الخاسِرِینَ [ 65 ] -قرآن- 1
اي بفوزهم و هو علی وزن مفعلۀ من الفوز مثل مندمۀ من الندم و « بِمَفازَتِهِم » 54- فَاعبُد وَ کُن مِنَ الشّاکِرِینَ [ 66 ] -قرآن- 1
القائم علی الامر الزعیم باکماله و من عرف انه الوکیل اکتفی به فی کل امره و لم یعتمد « وَکِیلٌ » الفوز الظفر مع حصول السلامۀ
اي لیبطلنّ. -قرآن- « لَیَحبَطَنَّ » اصله تأمروننی « تَأمُرُونِّی » جمع مقلید او مقلاد اي مفاتیح او جمع اقلید معرب کلید « مَقالِیدُ » الاعلیه
61 - و نجات میبخشد خداوند کسانیرا که 364- 332 -قرآن- 349 - 255 -قرآن- 317 - 131 -قرآن- 244 - -17-1 قرآن- 121
پرهیز از گناهان کرده و از عقاب خدا ترسانند بسبب رستگاري آنها و وصول بمطلوبشان [ صفحه 266 ] و بآنان سختی و
مکروهی نمیرسد و [از آنچه از لذّات دنیا بآنها نرسیده و از دست دادهاند] غمین و اندوهگین نخواهند بود. 62 - خداست ایجاد
کننده و آفریننده و ابلاغ کننده هر چیز و اوست بر هر چیزي نگهبان و مدبّر همه اشیاء اوست [و جز باو نباید توکل داشت].
-63 کلیدهاي گنجینهها و خزانههاي آسمانها و زمین بدست اوست [روزي و رحمت و نعمت همه از اوست بهر کس بخواهد
میدهد و از هر کس بخواهد میستاند] و آنانکه کافر شدند و منکر آیات [تکوینی و تشریعی خدا] گشتند جماعتی هستند که
زیان بردهاند [زیرا از غیر خدا طلب میکنند و از بهشت و نعیم آن بیبهره مانده و در عوض دوزخ و آتش را براي خود
خریدهاند]. 64 - بگو [ یا محمّد باین کافران] آیا بمن امر میکنید که غیر از خداي یکتا را بپرستم! [و خواستارید چیزهائی را
پرستش کنم که نه میبینند و نه میشنوند نه سودي میدهند و نه زیانی میبخشند!] اي نادانها [که بمن میگوئید تسلیم خدایان ما
شو تا ایمان بخداي تو آوریم]. 65 - و بحق سوگند که ما بتو و پیمبران قبل از تو وحی نمودیم که اگر در پرستش ما
شركآوري [و غیر ما را در عبادت شریک سازي] البته عملت را باطل گردانیم و البته تو از زمره زیانکاران خواهی بود. [إبن
عباس ره گوید:- اینکه ادبی از جانب خدا نسبت به پیمبرش و تهدیدي براي دیگران از امّت است زیرا خداوند پیمبر خود را
معصوم از شرك و مداهنه کفار قرار داده است و معناي آیه اینکه است که هر کس در عبادت خدا غیر خدا را از بتان و غیره
شریک سازد عبادتش مستحق ثواب نخواهد بود و عبادت خالصه است که استحقاق ثواب دارد]. 66 - بلکه خدا را پرستش
کن [و در عبادت رو بسوي او کن و از غیر او رو گردان شو] و از جمله شکرگزاران باش [که خدا را بر نعمتش سپاسگزارند و
[ عبادت خود را خالص و ویژه او بجاي میآورند]. [ صفحه 267
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 67 تا 70
اشاره
وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ وَ الَأرضُ جَمِیعاً قَبضَتُهُ یَومَ القِیامَۀِ وَ السَّماواتُ مَطوِیّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشرِکُونَ [ 67 ] وَ نُفِخَ
فِی الصُّورِ فَ َ ص عِقَ مَن فِی السَّماواتِ وَ مَن فِی الأَرضِ إِلاّ مَن شاءَ اللّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخري فَإِذا هُم قِیامٌ یَنظُرُونَ [ 68 ] وَ أَشرَقَتِ
وَّ هُم لا یُظلَمُونَ [ 69 ] وَ وُفِّیَت کُلُّ نَفسٍ ما
ِ
الأَرضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِ یَ بَینَهُم بِالحَق
اي و ما قدّروه حق تقدیره اي ما قدروا عظمته حق « وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ » 584- عَمِلَت وَ هُوَ أَعلَمُ بِما یَفعَلُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
67 - و بزرگ نشمردند خدا 116- 41 -قرآن- 105 - اي خرّ میتا او مغشیّا علیه، اصله الموت بالصاعقه. -قرآن- 1 « فَصَعِقَ » تعظیمها
را چنانکه حق بزرگواري اوست [و توصیف نکردند او را چنانکه سزاوار وصف اوست و او را نشناختند چنانکه شأن شناسائی
اوست زیرا غیر او را پرستش کردند و پیمبر او را بپرستش غیر او تکلیف کردند] و حال آنکه زمین بتمامه در روز رستاخیز در
قبضه قدرت اوست [و تخریب عالم آسانتر کاري براي اوست] و آسمانها گرد آمده و پیچیده بقوّت اوست منزّه است خدا و
برتر و عالیتر است [ذات مقدّس کبریاء] از [ صفحه 268 ] آنچه باو نسبت میدهند و شریک و نظیر و مثیلی براي او قرار میدهند.
-68 [و در پایان عمر دنیا و خراب جهان] در صور دمیده میشود [و در اولی] هر کس که در آسمانهاست و هر کس که در
زمین است بیجان شده [و از هیبت صیحه و صداي دمیدن در صور] قالب تهی کرده و میمیرد مگر کسیرا که خدا بخواهد و
پس از آنها باقی بمانند [و آنها چهار ملک مقرّب و بقولی هشت ملک حامل عرشند که بعد از اهل آسمانها و زمین خواهند
مرد] سپس در صور دم دیگري دمیده میشود [و در نفخه ثانیه] ناگهان همه مردگان بپا خاسته [باطراف خود] نگرانند یا
بانتظاراند [که با آنها چه خواهند کرد و بآنها چه فرمانی خواهند داد]. 69 - [و در روز رستاخیز که کرسی عدالت نهاده شود]
زمین عرصات محشر بنور مالک و پروردگارش روشن گردد [یعنی زمین قیامت بنور عدل پروردگار نورانی گردد و چنانکه
ظلم بظلمت و تاریکی تعبیر میشود عدل بنور و روشنی تأویل میگردد یا آنکه نوري خداوند بلاواسطه اجسام منیره و مضیئه
بیافریند که در عوض ماه و آفتاب صفحه قیامت را روشن گرداند] و کتاب نهاده شود [یعنی نامههاي اعمال بندگان که ملائکه
ثبت و ضبط کردهاند در دست راست یا چپ آنها گذارند تا کردار دنیاي خود را در آنها بخوانند] و پیمبران و شهداء را
بیاورند [تا در محضر عدل الهی گواهی دهند که پیمبران ابلاغ رسالت خود را نمودند و امّتهاي آنها با آنها چه معامله کردند و
با آنکه آنانکه در راه ترویج دین خدا شهید شدند حاضر کنند و یا عدول سراي آخرت را چنانکه رسم قضاوت است بیاورند
تا قضاوت در مشهد شهداء واقع شود و شهود عدول ملائکه حفظه یا جمیع شهداء از جوارح آدمی و مکان و زمان را براي
گواهی باعمال حاضر سازند] و در آنحال بین آنها حکومت و فصل قضاء شود [و بمرّ حق حکومت گردد] و از حق احدي
چیزي کم نشود و ظلم و ستمی نسبت بهیچ کس بعمل نیاید [و از ثواب استحقاقی هیچ فردي چیزي نکاهند و بر عقاب
استحقاقی هیچ [ صفحه 269 ] عاصی چیزي نیفزایند]. در آنروز کز فعل پرسند و قول || اولو العزم را تن بلرزد ز هول بجائی
که دهشت خورند انبیا || تو عذر گنه را چه داري بیا 70 - و بهر نفسی و هر فردي پاداش و کیفر آنچه در دنیا بجاي آورده
است تمام و کمال و بحد وفاء و بدون کسر و نقصان عطا خواهد شد و خداوند سبحان از هر کسی بآنچه بندگانش از طاعت و
معصیت کردهاند داناتر است [و اینکه بملائکه امر بنوشتن اعمال فرماید و بشهود امر بگواهی دهد نه براي حاجتی است که
بآنان دارد بلکه براي مزید تأکید و اتمام حجت بر بندگان است که بر خود آنها اعمالی که کردهاند واضح گردد]. دریغ است
فرموده دیو زشت || که دست ملک بر تو خواهد نوشت روا داري از جهل و ناپاکیت || که پاکان نویسند ناپاکیت طریقی
بدست آر و صلحی بجوي || شفیعی برانگیز و عذري بگوي که یک لحظه صورت نبندد امان || چو پیمانه پرشد بدور زمان
[ [سوره الزمر [ 39 ]: آیات 71 تا 75
اشاره
وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً حَتّی إِذا جاؤُها فُتِحَت أَبوابُها وَ قالَ لَهُم خَزَنَتُها أَ لَم یَأتِکُم رُسُلٌ مِنکُم یَتلُونَ عَلَیکُم آیاتِ
رَبِّکُم وَ یُنذِرُونَکُم لِقاءَ یَومِکُم هذا قالُوا بَلی وَ لکِن حَقَّت کَلِمَۀُ العَذابِ عَلَی الکافِرِینَ [ 71 ] قِیلَ ادخُلُوا أَبوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ
فِیها فَبِئسَ مَثوَي المُتَکَبِّرِینَ [ 72 ] وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوا رَبَّهُم إِلَی الجَنَّۀِ زُمَراً حَتّی إِذا جاؤُها وَ فُتِحَت أَبوابُها وَ قالَ لَهُم خَزَنَتُها سَلامٌ
عَلَیکُم طِبتُم فَادخُلُوها خالِدِینَ [ 73 ] وَ قالُوا الحَمدُ لِلّهِ الَّذِي صَ دَقَنا وَعدَهُ وَ أَورَثَنَا الَأرضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الجَنَّۀِ حَیثُ نَشاءُ فَنِعمَ أَجرُ
اّلعالَمِینَ
ِ
وَّ قِیلَ الحَمدُ لِلّهِ رَب
ِ
العامِلِینَ [ 74 ] وَ تَرَي المَلائِکَ ۀَ حَافِّینَ مِن حَولِ العَرشِ یُسَ بِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَ قُضِ یَ بَینَهُم بِالحَق
اي طهّرتم من دنس المعاصی « طِبتُم » اي محل اقامۀ « مَثوَي » جمع زمره اي جماعات « زُمَراً » [ 904 [ صفحه 270 - 75 ] -قرآن- 1 ]
« حَافِّینَ » اي نسکن « نَتَبَوَّأُ » اي جعل وعده لنا صادقا- امّا صدّقنی فمعناه سلّم لقولی « صَ دَقَنا وَعدَهُ » طاب یطیب طیبا اي صار طیّبا
249- 226 -قرآن- 237 - 149 -قرآن- 213 - 68 -قرآن- 130 - 43 -قرآن- 59 - 10 -قرآن- 34 - اي محیطین. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-71 و کسانیکه کافر بخدا و رسول شده [و براي خدا شریک قرار دادهاند] گروه گروه و دسته بدسته [با حالت خواري و
اهانت] بسوي دوزخ رانده میشوند تا اینکه بجهنّم میرسند درهاي [هفتگانه] آن گشاده میشود و موکّلین دوزخ و خازنین آن
بآنها گویند آیا پیمبرانی از جنس خودتان [که مثل شما آدمی و بشر بودند] براي شما نیامدند که آیات پروردگارتان را [که
دلائل بر معرفت و وجوب عبادت او باشد] براي شما بخوانند و شما را از ملاقات و مشاهده چنین روزي بترسانند! کفار در
جواب گویند بلی آمدند و ما را ترسانیدند] و لکن عقاب خداوندي و وعده عذاب إلهی براي کسی که کافر بخدا شود واجب
و ثابت است [و او دانست که چه کسانی کافر باو شده و در کفر خود پافشاري میکنند لذا بر عقاب آنها قطع فرمود و عذاب
آنها را واجب نمود و برخلاف علم او و آنچه بآن خبر داده است واقع نشده است و دخول [ صفحه 271 ] در جهنّم موافق با
خبري است که خدا داده و علمی است که باحوال ما داشته است. - درهاي هفتگانه جهنم اشاره بصفات ذمیمه نفسانیه هفتگانه
است که [کبر و بخل و حرص و شهوت و حسد و غضب و کینه] میباشند و اینها درهاي جهنّماند و هر کس داخل آن شود
لابد از یکی از اینکه درها داخل میشود و اگر بخواهد داخل نشود بناچار باید خود را از اینکه صفات تزکیه کند و نفس را از
آنها تخلیه نماید. 72 - [در اینحال خزنه جهنّم یعنی ملائکه موکّلین بر آن] گویند از درهاي دوزخ داخل شوید و در آن بطور
ابدي و جاویدان بمانید بنابرین بد قرارگاه و محل اقامتی است مقام کسانیکه کبر و بزرگ منشی پیشه کردند و از قبول حق
تکبّر ورزیدند. از اینکه راهها معلوم میشود که گناهی بعد از شرك از کبر بزرگتر نیست بلکه شرك نیز زائیده کبر است
چنانکه خداي تعالی فرموده [أَبی وَ استَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الکافِرِینَ] و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: [لا یدخل الجنۀ
194 و - من کان فی قلبه مثقال ذرّة من الکبر یعنی هر کس بوزن ذرّهاي در دلش کبر باشد داخل بهشت نمیشود]. -قرآن- 146
جامی گوید: جمع است خیرها همه در خانهاي و نیست || آن خانه را کلید بغیر از فروتنی شرها بدین قیاس بیک خانه است
جمع || و انرا کلید نیست بجز مائی و منی 73 - و آنانکه در دار دنیا تقوي و پرهیزکاري از شرك و گناه اختیار کردند و از
عقاب پروردگار خودشان ترسیدند [پس از انجام حساب] دسته دسته بسوي بهشت اعزام میگردند [و با اکرام و احترام آنها را
بطرف بهشت حرکت میدهند] [ صفحه 272 ] تا وقتی که بدرهاي بهشت برسند [هشت در بهشت] براي آنها گشوده میشود و
نگهبانان و خازنین بهشت و رضوان بآنها گویند درود و تحیّت الهی و سلامت خداوندي بر شما باد خوش آمدید پاك و
پاکیزه [از آلایشهاي ظاهري و باطنی] شدید بنابرین داخل بهشت شوید و در آنجا مؤبّد و جاویدان بمانید. 74 - و [چون متّقیان
داخل بهشت شدند بشکرانه نعم خداوندي] گویند حمد و سپاس مختص بخدائیست که وعده او براي ما درست و راست
گردید و زمین بهشت را بمیراث بما بخشید و از بهشت در هر جا بخواهیم مکان میگیریم. پس چه بس نیکوست مزد و ثواب
فرمانبران. 75 - و [در روز رستاخیز یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] خواهی دید که فرشتگان در اطراف و دور عرش عظمت الهی
حلقه زده و احاطه کرده و طواف میکنند و در حال حمد و ستایش پروردگارشان او را از آنچه سزاوار و لایق او نیست تنزیه
میکنند و بین خلایق در آنروز حکومت و قضاوت بعدل و بحق میشود و گفته میشود که حمد و سپاس مختص بپروردگار
اّلعالَمِینَ] در اینکه آیه
ِ
جهانیان است [و جز او کسی سزاوار حمد نیست]. - در تفسیر مجمع البیان فرماید که [الحَمدُ لِلّهِ رَب
گفتار خداي تعالی است چه در ابتداي آفرینش فرمود [الحَمدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الَأرضَ] و بعد از فنا ساختن مخلوقات
اّلعالَمِینَ] بنابرین واجب آنست که آدمیان هم
ِ
و بعد از بعث آنها و استقرار أهل بهشت در بهشت نیز فرمود [الحَمدُ لِلّهِ رَب
78 -قرآن- - ادب را از خالق بیاموزند و در شروع هر کار ابتداء بحمد کنند و در پایان هر کار نیز ختم بحمد نمایند. -قرآن- 41
352 و کاشفی نیز در همین باره گوید: [همچنانکه در ابتداي خلق آسمان و زمین ستایش خود فرمود - -214-155 قرآن- 315
که [الحمد للّه الّذي خلق السموات و الارض بوقت استقرار اهل آسمان و زمین در منازل خویش همان ستایش کرد تا دانند که
در فاتحه و خاتمه مستحق حمد و ثنا اوست یعنی میسزد که در اول هر امر و خاتمه آن حمد خداي شود در خورد ستایش
[ نبود غیر تو کس || جائیکه ثنائی است ترا زیبد و بس.