گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هفتم
سورة المؤمن



اشاره
مکیّه است [إبن عباس و قتاده گفتهاند جز دو آیه [إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ ... لا یَعلَمُونَ الخ] [که در مدینه نازل شده است
وَّ الإِبکارِ یعنی نماز صبح و نماز مغرب که مسلم است واجب شدن
ِ
و حسن گفته است که جز آیه [وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ بِالعَشِی
248 بِسمِ اللّهِ - 118 -قرآن- 194 - 99 -قرآن- 104 - نماز در مدینه بوده است- و عدد آیات آن هشتاد و پنج است]. -قرآن- 56
37- الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 حم [ 1] تَنزِیلُ الکِتابِ مِنَ اللّهِ العَزِیزِ العَلِیمِ [ 2] غافِرِ الذَّنبِ وَ قابِلِ التَّوبِ شَدِیدِ العِقابِ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
288- ذِي الطَّولِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ إِلَیهِ المَصِیرُ [ 3] ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلا یَغرُركَ تَقَلُّبُهُم فِی البِلادِ [ 4] -قرآن- 1
کَ ذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نُوحٍ وَ الأَحزابُ مِن بَعدِهِم وَ هَمَّت کُلُّ أُمَّۀٍ بِرَسُولِهِم لِیَأخُ ذُوهُ وَ جادَلُوا بِالباطِلِ لِیُدحِضُوا بِهِ الحَقَّ فَأَخَ ذتُهُم
[ 12 [ صفحه 274 - القادر الغالب الّذي لا یغالب. المنیع بقدرته علی -قرآن- 1 « العَزِیزِ » 208- فَکَیفَ کانَ عِقابِ [ 5] -قرآن- 1
ذِي » یجوز ان یکون جمع توبه کدوم و دومه و یجوز ان یکون مصدر تاب کعود مصدر عاد « التَّوبِ » غیره و لا یقدر علیه غیره
« تَقَلُّبُهُم » اي ذي الفضل، و الطول الانعام الّذي یطول مدّته علی صاحبه کما ان التفضل النفع الّذي فیه افضال علی صاحبه « الطَّولِ
-287- 145 -قرآن- 272 - 43 -قرآن- 129 - اي لیزیلوا و یبطلوا. و حجّ ۀ داحضۀ اي باطلۀ. -قرآن- 32 « لِیُدحِضُوا » اي تنقّلهم فیها
321- قرآن- 308
تفسیر معانی:
اشاره
-1 گفتارهاي در باب فواتح صور قبلا ذکر شده است و نیز گفتهاند خداوند بکلمه حم بحلم و ملک خود قسم یاد فرموده
است که کسیکه باو پناه برد و از روي خلوص قلب [لا إله إلّا اللّه] بگوید عذاب نفرماید و نیز گفتهاند حاء افتتاح نامهاي
مقدّس حکیم حمید حلیم حیّ و حنّان و میم ملک مجید مبدئ و معید است. 2- [اینکه قرآن] کتاب نازل شده از جانب
خدائیست [که پرستش فقط سزاوار اوست] و در ملک و سلطنت و حکومتش غالب است و بهر علمی داناست [و میداند که
براي مصالح بندگان چه بفرستد و براي که بفرستد]. 3- آمرزنده گناه است [خواه صغیره و خواه کبیره چه ما مضی و چه ما
یستقبل] [براي کسیکه لا إله إلّا اللّه گوید و راه اطاعت پوید] و پذیرنده توبه است [از کسیکه از معاصی بدرگاه او بازگشت
کند و در مقابل توبه هم ثواب دهد و هم از عقاب او درگذرد] و سخت عقوبت است [تا بنده فقط بغفران تکیه نکند و بین بیم
و امید بوده باشد] صاحب فضل و انعام بر بندگان [و تفضّل بر مؤمنان و داراي غنا و قدرت و سعه] است هیچ معبودي غیر او
نیست [یعنی غیر او کسی موصوف باین صفات و سزاوار پرستش نیست] و برگشت همه بندگان براي جزاء بسوي اوست [و
تمام امور بوقتی مأوّل است که در آنوقت کسی جز او مالک نفع و ضرر و امر و نهی نمیباشد و آن روز قیامت است]. از إبن
عباس رض مروي است که گفت: [غافر الذنب لمن قال لا إله إلّا اللّه آمرزنده گناهان براي کسی که لا إله إلّا اللّه گوید. قابل-
[ صفحه 275 ] التوب عمن قال لا إله إلّا اللّه پذیرنده توبه است از کسیکه لا إله إلّا اللّه گوید شدید العقاب لمن لم یقل لا إله
إلّا اللّه سخت عقوبت است نسبت بکسیکه لا إله إلّا اللّه نگفت ذي الطول ذي الغنی عمّن لم یقل لا إله إلّا اللّه بینیاز است از
کسیکه لا إله إلّا اللّه نگفت]. [و گفتهاند که ذي الطول را در دنبال شدید العقاب فرمود تا بدانند که گناهکار خود باعث
هلاکت خویشتن است و هلاك او از جانب پروردگارش نیست و إلّا نعم او در دین و دنیا بر او کامل است]. [در کشف
الاسرار گوید- توبه مؤخّر آمد و غفران مقدم بر مقتضاي فضل و کرم. اگر میگفتی توبه پذیرم پس گناه آمرزم خلق
پنداشتندي که تا از بنده توبه نبود از اللّه مغفرت نیابد. فرمود نخست بیامرزم و آنکه توبه پذیرم. اگر توبه مقدّم بر غفران بودي
توبه علّت غفران بودي و غفران ما را علت نیست و فعل ما بحیله نیست. [غافرم آن عاصی را که توبه نکرد قابلم آنرا که توبه
کرد]. و نیز گوید: [اوّل صفت خود کرد و گفت غافر الذنب و قابل التوب و صفت او محل تصرف نیست و پذیرنده تغییر و
تبدیل نیست پس چون حدیث عقوبت کرد شدید العقاب گفت شدید صفت عقوبت است و عقوبت محل تصرف و پذیرنده
تغییر و تبدیل هست. گفت سخت عقوبتم لکن اگر خواهم سست کنم و آنرا بگردانم که در آن تصرف گنجد و تغییر و تبدیل
پذیرد]. 4- در ردّ آیات خدا و انکار آنها کسی مجادله و دشمنی نمیکند مگر کسانی که کافر شدند [یعنی خدا و آیات او را
رد کردند و نعمت و دلالات او را انکار نمودند] پس [ یا محمّد] رفت و آمد اینکه مشرکان بشهرها [براي تجارت بطور امن و
سلامت] ترا مغرور و نومید و غافل نسازد [که چرا با وجود کفرشان در راحت و نعمتاند خداوند بحال آنها آگاه است و
چیزي از آنان بر خدا پوشیده نیست و اگر مهلتی بآنها داده است براي اینست که بالاخره آنها در [ صفحه 276 ] تحت سلطنت
اویند و از او رهائی نخواهند داشت و فرجام کارشان بدبختی و هلاك است]. 5- پیش از اینکه مشرکین [زمان تو یا محمّد]
قوم نوح هم پیغمبر خود را تکذیب کردند و جماعات زمان پیمبران بعد از آنها هم [مانند قوم عاد و ثمود دسته بندي کردند و
بر ضد پیمبر خود تشکیل حزب دادند] و هر امّتی نسبت برسول خودشان سوء قصد کردند و بر آزار او همّت گماشتند تا او را
بگیرند [و بکشند و هلاك کنند] و دشمنی کردند و حقّی را که خدا آشکار ساخته و بتوسط رسولش براي آنها پیام داده و
دعوت فرموده بوسیله حرفهاي باطل و پوچ [که تو هم مانند ما بشري هستی و از اینکه قبیل ترّهات] حق را باطل ساختند و در
عاقبت من هم آنها را بکیفر اعمالشان گرفتم [و نابود و هلاك ساختم] پس بنگر که عقاب من چگونه بود [و چسان فرجام
حال آنها!].
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
وَ کَذلِکَ حَقَّت کَلِمَۀُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُم أَصحابُ النّارِ [ 6] الَّذِینَ یَحمِلُونَ العَرشَ وَ مَن حَولَهُ یُسَ بِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَ
یُؤمِنُونَ بِهِ وَ یَستَغفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعتَ کُلَّ شَیءٍ رَحمَۀً وَ عِلماً فَاغفِر لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِم عَذابَ الجَحِیمِ
7] رَبَّنا وَ أَدخِلهُم جَنّاتِ عَدنٍ الَّتِی وَعَدتَهُم وَ مَن صَ لَحَ مِن آبائِهِم وَ أَزواجِهِم وَ ذُرِّیّاتِهِم إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 8] وَ قِهِمُ ]
السَّیِّئاتِ وَ مَن تَقِ السَّیِّئاتِ یَومَئِذٍ فَقَد رَحِمتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظِیمُ [ 9] إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَونَ لَمَقتُ اللّهِ أَکبَرُ مِن مَقتِکُم
المراد به هنا « العَرشَ » اي ثبتت و وجبت « حَقَّت » [ 792 [ صفحه 277 - أَنفُسَ کُم إِذ تُدعَونَ إِلَی الإِیمانِ فَتَکفُرُونَ [ 10 ] -قرآن- 1
وَسِعتَ » اي ینزهونه عن النقص حامدین ایاه « یُسَ بِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم » خلق عظیم محیط بالکون یتنزل منه تدبیر العالم من لدن اللّه
- 10 -قرآن- 29 - المقت اشد الغضب. -قرآن- 1 « لَمَقتُ » اي و احمهم و احفظهم « وَ قِهِمُ » اي وسعت رحمته و علمه « کُلَّ شَیءٍ
293- 259 -قرآن- 283 - 221 -قرآن- 247 - 157 -قرآن- 197 - -39 قرآن- 124
تفسیر معانی:
اشاره
-6 و همچنانکه [عقاب خداوند بر امم تکذیب کننده پیمبران سلف ثابت و واجب گردید همچنین] بر کسانی از قوم تو یا
محمّد که کفر آوردند [و بر کفر خود اصرار دارند] نیز واجب و ثابت است که آنها را دچار عذاب دنیا و آخرت گرداند زیرا
آنان اهل آتشند [و مستحق عذاب شدیدتراند] 7- [امّا حال مؤمنان بخلاف حال کافران آنستکه] فرشتگانی که عرش عظمت
خدا را حاملند و فرشتگانی که در پیرامون عرش در طوافند [یعنی کروبیان و سادات ملائکه] در حال حمد و ستایش
پروردگارشان خدایرا از صفاتی که سزاوار نیست [و اینکه کافران بآنها خدا را میستایند] تنزیه و تقدیس میکنند و باو ایمان
دارند و براي مؤمنان [اهل زمین که تصدیق بوحدانیت خدا کرده و بالهیّت او معترفند] طلب آمرزش میکنند [و در دعاء خود
گویند] پروردگارا اي خدائی که رحمت و علم تو هر چیزي را فرا گرفته است بیامرز کسانیرا که از شرك و گناهان توبه
کردند و راه ترا [که خلق را بآن دعوت کردهاي یعنی دین اسلام] پیروي کردند و عذاب آتش دوزخ را از آنها دفع کن [و
8- [باز ملائکه در دنباله دعاي خود براي مؤمنان عرض کنند] پروردگارا [با [ آنها را از عذاب جحیم حفظ فرما]. [ صفحه 278
قبول توبه آنها و حفظ آنها از آتش دوزخ] آنها را داخل در بهشتهاي اقامت آنها فرما که [بر زبان پیمبران خود] بآنها وعده
فرمودهاي و کسانی از پدران و زنان و فرزندان صالح آنها را هم با آنان در بهشت عدن داخل فرما [تا انس آنها کامل و
سرورشان زیاد شود] زیرا تو خداي غالبی هستی که بر هر چیز توانائی و در افعال خود حکیم و دانائی. سعید بن جبیر ره
فرماید: [مؤمن داخل بهشت میشود و گوید پدرم کجاست و فرزندانم کجایند و زنم کجاست بآنها گفته میشود آنان مانند تو
عملی نکردهاند او گوید عملی که من کردهام براي خودم و آنها بوده است گفته میشود آنها را هم داخل بهشت کنید]. امید
است از آنان که طاعت کنند || که بیطاعتان را شفاعت کنند 9- و [باز عرض کنند خدایا] آنها را از عذاب گناهان و
کارهاي بدشان حفظ فرما و هر کس را تو از شرّ گناهانش حفظ فرمائی بر او رحم آورده و تفضّل فرمودهاي و در روز قیامت
از عذاب او صرف نظر فرمودهاي و اینکه تفضّل و رحمت تو خود پیروزي و رستگاري بزرگی براي اوست [چه هر کس امروز
در پناه عصمت الهی است فردا در سایه رحمت نامتناهی او خواهد بود و در اینباب گفتهاند:] امروز کسیرا که در آري به پناه
|| فردا بمقام قربتش بخشی راه و آنرا که رهش ندادهاي بر درگاه || فردا چه کند گر نکند ناله و آه] 10 - همانا کسانی که
کافر شدند [و در دنیا منکر خدا و رسول گشتند چون در قیامت نتیجه اعمال خود را میبینند و نظر در نامههاي اعمال خود
میکنند و داخل آتش میشوند و بواسطه بدي کردارهاي خود با نفسهاي خود دشمنی آغاز کرده و بآنها عتاب و نکوهش
[ میکنند که چرا در زمان اختیار ایمان نیاوردند فرشتگان و خزنه جهنّم ندا برداشته] و بآنها آواز میدهند که بخدا [ صفحه 279
سوگند دشمنی و بغض خدا به نفسهاي امّاره شما بزرگتر است از دشمنی خودتان نسبت بنفسهاي خودتان زیرا یاد بیاورید
وقتی را که در دنیا شما را پیمبران خدا دعوت بایمان میکردند و شما ابا و امتناع میکردید و بخداي تعالی و توحید او [در اثر
متابعت هواهاي نفسانی] کافر و منکر میشدید. [و در حقیقت چون همچنانکه نفس اعدي عدوّ آدمی است خداوند رحمان
احب المحبّین است وقتی آدمی از دوستی دوستترین دوستان صرف نظر کند و بدوستی دشمنترین دشمنان که نفس امّاره
است دل خوش کند و پیرو حکم او شود خداوند هم از او صرف نظر فرموده با او دشمنی خواهد فرمود و دشمنی او بزرگتر
خواهد بود. چنانکه سعدي ره گوید: نظر دوست نادر کند سوي تو || چو در روي دشمن بود روي تو گرت دوست باید کزو
برخوري || نباید که فرمان دشمن بري ندانی که کمتر نهد دوست پاي || چو بیند که دشمن بود در سراي
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 11 تا 17
اشاره
قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثنَتَینِ وَ أَحیَیتَنَا اثنَتَینِ فَاعتَرَفنا بِذُنُوبِنا فَهَل إِلی خُرُوجٍ مِن سَبِیلٍ [ 11 ] ذلِکُم بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللّهُ وَحدَهُ کَفَرتُم وَ إِن
[ اّلکَبِیرِ [ 12 ] هُوَ الَّذِي یُرِیکُم آیاتِهِ وَ یُنَزِّلُ لَکُم مِنَ السَّماءِ رِزقاً وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلاّ مَن یُنِیبُ [ 13
ِ
یُشرَك بِهِ تُؤمِنُوا فَالحُکمُ لِلّهِ العَلِی
فَادعُوا اللّهَ مُخلِصِ ینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَو کَرِهَ الکافِرُونَ [ 14 ] رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو العَرشِ یُلقِی الرُّوحَ مِن أَمرِهِ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ
[ 594 یَومَ هُم بارِزُونَ لا یَخفی عَلَی اللّهِ مِنهُم شَیءٌ لِمَنِ المُلکُ الیَومَ لِلّهِ الواحِ دِ القَهّارِ [ 16 - لِیُنذِرَ یَومَ التَّلاقِ [ 15 ] -قرآن- 1
أَمَتَّنَا اثنَتَینِ وَ أَحیَیتَنَا » [ 222 [ صفحه 280 - الیَومَ تُجزي کُلُّ نَفسٍ بِما کَسَ بَت لا ظُلمَ الیَومَ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الحِسابِ [ 17 ] -قرآن- 1
علی وجوه احدها ان الامانۀ الاولی فی الدنیا بعد الحیوة و الثانیۀ فی القبر قبل البعث و الاحیاء الاولی فی القبر للمسائلۀ و « اثنَتَینِ
الثانیۀ فی الحشر- ثانیها- ان الاماتۀ الاولی حال کونهم نطفا فاحیاهم اللّه فی الدنیا ثمّ اماتهم الموتۀ الثانیۀ ثمّ احیاهم للبعث
فهاتان حیاتان و موتتان ثالثها- ان الحیوة الاولی فی الدنیا و الثانیۀ فی القبر و لم یرد الحیوة یوم القیمۀ و الموتۀ الاولی فی الدنیا
« رَفِیعُ الدَّرَجاتِ » اي یوم التلاقی اي یوم القیمۀ « یَومَ التَّلاقِ » اي الوحی « یُلقِی الرُّوحَ » اي یرجع الی اللّه « یُنِیبُ » و الثانیۀ فی القبر
642- 586 -قرآن- 619 - 555 -قرآن- 567 - 512 -قرآن- 536 - 50 -قرآن- 502 - اي رافع الدرجات. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-11 [کفّار پس از مستقر گشتن در آتش دوزخ] گویند اي پروردگار ما تو ما را دو مرتبه میراندي و دو مرتبه زنده ساختی
[یکی پس از زندگی در دنیا میراندي و در قبر زنده ساختی براي سؤال و دیگري قبل از بعث در قبر میراندي و مجدّدا براي
بعث زنده فرمودي] بدین سبب ما اکنون اقرار و اعتراف بگناهان خود [بخصوص انکاري که در برابر دعوت انبیاء بروز بعث و
حشر داشتیم] میکنیم. آیا پس از اینکه اعتراف راهی براي بیرون آمدن از دوزخ براي ما هست! [تا بدار تکلیف برگردیم و
عمل بطاعت و جبران ما فات کنیم و البته اگر در علم خدا گذشته بود که آنها در گفته خود صادقند [ صفحه 281 ] آنها را
بمقتضاي فضل و کرم برمیگردانید ولی فرمود [وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ] یعنی اگر برگردانیده شوند بآنچه نهی از آن
شدهاند عودت میکنند و همان منهیّات را تکرار مینمایند و چون راست نمیگویند جواب ردّ میشنوند و بآنها گفته میشود
102 کاشفی در باره دوبار مرگ و دوبار زنده شدن چنین - که راهی براي خروج از اینکه عذاب براي شما نیست]. -قرآن- 58
ذریّت آدم را که از ظهر او بیرون آورد و میثاق از ایشان فرا گرفت بمیرانید اماته نخستین آنست و در رحم که نطفه » : گوید
-12 [بآنها گفته میشود] اینکه [عذابی که شما را فرا گرفته .« بودند زنده کرد پس در دنیا بمیرانید و در آخرت زنده گردانید
است] بسبب آنست که شما وقتی که [در دار دنیا بودید و] خداوند بوحدانیّت و یگانگی خوانده میشد کافر شدید [یعنی چون
گفته میشد لا إله إلّا اللّه شما منکر شده و میگفتید أجعل الالهۀ إلها واحدا] و اگر براي او شریک قرار میدادند [و معبود دیگري
را از بتها و غیر آن شرکت در عبادت میدادند] شما باو ایمان میآوردید و تصدیق آنرا میکردید بنابرین اکنون حکومت و
فصل بین حق و باطل مختص خدائیست [که جز بحق حکم نمیکند] قادر است و فوق قدرت او قدرتی نیست و بزرگ است
در صفات خود [که کسیرا مشارکت در آنها با او نیست]. و در روح البیان گوید: پس خردمند آنستکه دعوت خدا و رسولش
را قولا و عملا حالا و اعتقادا اجابت کند تا نایل بمرام و داخل در دار السلام گردد و مانند کسانی نباشد که بعد از گم کردن
فرصت در مقام تدارك حالت برآیند. ملوّث مکن دامن از گرد شوي || که ناگه ز بالا ببندند جوي مگر مرغ دولت ز قیدم
بجست || هنوزش سر رشته داري بدست و گر دیر شد گرم رو باش و چست || ز دیر آمدن غم ندارد درست 13 - او
آنخدائیست که دلائل قدرت و شواهد وحدت خود را بشما ارائه فرموده و نشان داده است [از آسمان و زمین و ماه و خورشید
و غیره] و براي [ صفحه 282 ] نفع و مصالح شما از طبقات بالاي زمین بارانرا که سبب روزي شماست نازل میگرداند [و آنچه
روزي خلایق است از زمین میرویاند] و از اینکه آیات و دلایل پند نمیگیرد و در حقیقت آن تفکّر نمیکند و عبرت نمیپذیرد
مگر کسیکه بسوي خدا برگردد و بطاعت او اقبال نماید. 14 - بنابراین خداي یکتا را بخوانید و دین خود را براي او خالص
گردانید [و پرستش خود را خالصانه فقط متوجّه او سازید] هر چند کافران را [اینکه عمل شما] بد آید [و شما مؤمنان را باکراه
و بد آمدن آنها باید اعتنائی نباشد]. کاشفی گوید: [و اگرچه کارهند کافران از اخلاص شما در توحید او زیرا که ایشان
بنعمت اینان کافرند و شما بر آن نعمت شاکر پس میان شما منافرت است و اعمال و اقوال شما مرغوب و محبوب ایشان نیست
چنانکه کردار و گفتار ایشان نیز در نزد شما مکروه و مبغوض است]. زاهدي در سماع رندان بود || زان میان گفت شاهد
بلخی گر ملولی ز ما ترش منشین || که تو هم در میان ما تلخی 15 - بلند کننده مرتبه و منزلت و درجات [انبیاء و اولیاء و یا
برافرازنده آسمانها] است مالک عرش [و خالق و ربّ ما سوي] است روح [یعنی نبوّت و وحی] را بر هر کس از بندگانش که
بخواهد [و اهل و سزاوار بداند و بر قلب هر یک از انبیاء خود] القاء میفرماید تا اینکه آن پیمبر مردم را از روز ملاقات [یعنی
روز تلاقی و برخورد اهل آسمان و زمین و اوّلین و آخرین و ظالمان و مظلومین و یا خلق و خالق و التقاء آدمی و عملش]
بترساند [و از عقاب خدا و حکومت بین آنها انذار نماید]. و در کشف الاسرار گوید: [بردارنده درجههاي بندگان است چه در
[ دنیا چه در عقبی در دنیا آنست که گفت [و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فیما آتاکم- یعنی برداشت [ صفحه 283
شما را زبر یکدیگر درجههاي افزونی یکی را بنسب یکی را بمال یکی را بشرف یکی را بصورت یکی را بقوّت تا شما را
بآنچه بشما اعطاء شده است آزمایش کند-] جاي دیگر گفت و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریّا-
یعنی برداشتیم ایشان را بر یکدیگر در عزّ و مال و در رزق و معیشت یکی مالک یکی مملوك یکی خادم یکی مخدوم یکی
فرمانده یکی فرمانبر] اما درجات عقبی آنست که گفت و للآخرة أکبر درجات و أکبر تفضیلا هر که در دنیا بمعرفت و طاعت
افزونتر در عقبی بحق نزدیکتر و کرامت وي بیشتر فهو رافع الدرجات فی الدنیا بتفاوت الطبقات و فی العقبی بتباین المراتب و
المقامات. عزیزي فرموده که لا یوجد البقاء إلّا بالفناء تا شربت فناء ننوشی خلعت بقاء نپوشی. بنوش درد فنا گر بقا همی
خواهی || که زاد راه بقا دردي خراباتست ز حال خویش فنا شو در اینکه ره اي عطّار || که باقی ره عشاق فانی الذاتست
-16 [روز تلاقی] روزي است که آنان در عرصه محشر آشکار میشوند [و از قبور خود سر برداشته ظاهر میشوند و حال
هیچیک از دیگري مستور نمیماند] و بر خدا از اعمال و افعال آنها چیزي پوشیده نخواهد بود [و خداوند در اینکه روز
میفرماید] ملک و سلطنت براي کیست! [و در پاسخ مؤمنان و کافران همگی اقرار و اعتراف میکنند] که مالکیت و سلطنت
مختص خداي یکتائیست که بر همه کس غالب و قاهر است [و بقولی گوینده اینکه کلام خود اوست جلّ جلاله و جواب
دهنده نیز خود اوست عظم شأنه- و اگر گفته شود چرا اینکه گفتار در آن روز باشد جواب آنست که خداوند در دنیا پارهاي
از بندگان را در بعض امور سلطنت داده و در آنروز احدي را مالکیت نیست و سلطنت مختص بذات مقدس بیهمتاي خود
اوست. بهر برهانه و تقدست اسمائه]. [در کشف الاسرار گوید: در آنروز رازها آشکار شود پردههاي [ صفحه 284 ] متواریان
درند توانگران بیشکر را در مقام حساب بدارند و درویشان بیصبر را جامه نفاق از سر برکشند- آتش فضیحت در طیلسان
عالمان بیعمل زنند خاك ندامت بر فرق قاریان ریاکار ریزند- یکی از خاك وحشت بیرون میآید چنانکه خاکستر از میان
آتش یکی چنانکه در از میان صدف یکی میگوید اینکه الفرار من اللّه یکی میگوید اینکه الطریق الی اللّه- یکی میگوید ما
لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها- یکی میگوید الحمد للّه الّذي اذهب عنا الحزن- آنروز پادشاهان روي زمین
را میآورند و دست سلطنت ایشان برشته عزل بربستهاند- ندا آید که پادشاهی کرا سزد مگر آن واحد قهار را که بر همه
شاهان پادشاه است و پادشاهی وي نه بحشم و سپاه است- سلطان جهان بملک و مال و بنعمت و سوار و پیاده و درگاه فخر
کند و ملک الهی برخلاف اینست که او جلّ جلاله رسوم کون را آتش بینیازي درزند و عالم را هباء منثور گرداند و تیغ قهر
بر هیاکل افلاك زند. ندا دهد که [لمن الملک الیوم] که را زهره آن بود که اینکه خطاب را جواب دهد- جز او- اي مسکین
قیامت که سران و سرهنگان دین را در پناه کرم الهی جاي دهند ندانم ترا باین سینه آلوده و عمل شوریده کجا نشانند! و
رختت کجا نهند! اي مسکین اگر بیماري آخر ناله کو! و اگر در باطنت آتش است دودي کو-! و اگر مرد بازرگانی، سالها
برآمد سودي کو! طیلسان موسی و نعلین هارونت چه سود چون بزیر رداي فرعون داري صد هزار! جامی معاد و مبدء ما
وحدتست و بس || ما در میانه کثرت موهوم و السلام 17 - امروز [یعنی روز رستاخیز] هر کسی بآنچه کرده و بدست آورده
است جزا داده میشود محسن نیکوکار باحسانش و مسیء بدکار باسائه و أعمال زشتش- در آنروز ستمی نیست [یعنی نه از
ثواب کسی کم کنند و نه بر عقاب [ صفحه 285 ] کسی افزایند و نه کسی را بگناه کسی گیرند و نه نیکی را پاداش بدي
دهند] زیرا خداوند تند حساب است [و محاسبه یکفرد او را از محاسبه فرد دیگر باز نمیدارد و خلایق با کثرتشان در
نزدیکترین زمانی بحسابشان رسیدگی و در کمتر وقتی بآنچه استحقاق دارند میرسند]. در حدیث آمده است که خداي تعالی
فرمود: انا الملک انا الدیّان لا ینبغی لأحد من أهل الجنّۀ ان یدخل الجنّۀ و لا لأحد من أهل النار ان یدخل النار و عنده مظلمۀ
حتّی اقتصّه منه ثمّ تلا هذه الایۀ. یعنی رسولخدا فرمود خدا فرماید من پادشاهم من حقگذارم نمیسزد که فردي از اهل بهشت
داخل بهشت شود و فردي از اهل آتش داخل آتش شود و در پیش او مظلمه [یعنی حقّی از دیگري] باشد تا اینکه از او
قصاص کنم و آن حق باز ستانم سپس آنحضرت اینکه آیه را تلاوت فرمود]. در وعده اهل ظلم حالی عجب است || ورزیدن
ظلم را وبالی عجب است از ظلم بپرهیز که در روز جزا || لا ظلم الیوم گوشمالی عجب است [در کشف الاسرار گوید: هر که
اعتقاد کرد که او را روزي در پیش است که در آن روز با وي سؤالی و جوابی و حسابی و عتابی هست شب و روز را بیقرار
بود و دمبدم مشغول و مستغرق کار بود میزان تصرف از دست فرو نهد بعیب کس ننگرد و همه عیب خود را مطالعه کند و
همه حساب خود برسد که فرمودند حاسبوا أنفسکم قبل ان تحاسبوا و تهیئوا للعرض الاکبر].
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 18 تا 20
اشاره
وَ أَنذِرهُم یَومَ الآزِفَۀِ إِذِ القُلُوبُ لَدَي الحَناجِرِ کاظِمِینَ ما لِلظّالِمِینَ مِن حَمِیمٍ وَ لا شَ فِیعٍ یُطاعُ [ 18 ] یَعلَمُ خائِنَۀَ الَأعیُنِ وَ ما تُخفِی
] 331- وَّ الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِهِ لا یَقضُونَ بِشَ یءٍ إِنَّ اللّهَ هُوَ السَّمِیعُ البَصِ یرُ [ 20 ] -قرآن- 1
ِ
الصُّدُورُ [ 19 ] وَ اللّهُ یَقضِ ی بِالحَق
اي یوم القیامۀ سمیت الآزفۀ لأزوفها اي قربها و الازفۀ الدانیه أزفت الساعۀ تأزف ازوفا اي دنت « یَومَ الآزِفَۀِ » [ صفحه 286
اي ممسکین فی نفوسهم و المراد کاظمین علی الغم کظم غیظه یکظمه امسکه « کاظِمِینَ » جمع حنجرة و هی الحلق « الحَناجِرِ »
-131- 19 -قرآن- 119 - النظرة الخائنۀ هی النظرة المحرمۀ. -قرآن- 1 « خائِنَۀَ الَأعیُنِ » اي قریب شفیق « حَمِیمٍ » فی نفسه و لم یظهره
18 - و بترسان آنان را [ یا محمّد] از روز نزدیک [یعنی روزي که قریبا 322- 284 -قرآن- 301 - 169 -قرآن- 274 - قرآن- 157
بحساب آنها رسیدگی میشود و آن روز قیامت است زیرا هر آیندهاي نسبت بگذشته نزدیک محسوب میشود] که در آن روز
دلها [از شدّت خوف و فزع از جاي خود کنده] بگلوهاي آنها میچسبد [که نه برمیگردد تا راحت شوند و نفس بکشند و نه
بیرون میآید که بمیرند و آرامش بگیرند] و همگی در حال غم و اندوه [ساکتند و قدرت بر سخن گفتن و فریاد زدن و درد
دل کردن و تسکین اضطراب خود را ندارند] و براي ظالمین و ستمکاران [یعنی کافران و منافقان] در آن روز نه دوست مشفق
و یار مهربانی است [که بحال آنها سودي بخشد] و نه میانجی که کسی از او حرف شنوائی و اطاعتی داشته باشد و قبول
شفاعتش کند [زیرا مطاع اوست و بس]. 19 - خداوند بخیانت چشمها و بآنچه در سینهها پنهان است عالم است [و بسرایر و
ضمائر همه کس آگاه است]. بیان و تنبیه: خائنه یعنی [النظرة الخائنه] و اسناد خیانت بچشم بر سبیل مجاز است زیرا خیانت کار
همان بیننده است و ممکن است خائنه مصدر باشد مانند خیانه چنانکه کاذبه و لاغیه بمعنی کذب و لغو است و خیانت چشم
دزدي نظر [ صفحه 287 ] است بنا محرم و در خبر است که [انّ النظرة الاولی لک و الثانیۀ علیک [یعنی نگاه اول که از روي
قصد نبوده است بخشوده است و نظر دوّم مورد عقوبت تو است. و همچنین فرمودهاند: یا بن آدم لک النظرة الاولی معفوّة
لوقوعها مفاجأة دون الثانیۀ لکونها مقارنۀ للقصد. یعنی اي آدمیزاد نگاه اوّل تو مورد بخشایش است چون ناگهان واقع شده و
نظر دوم بخشوده نیست زیرا مقرون بقصد بوده است] و اینکه نظر است که بآن زناي نظر گویند. و ملّا در مثنوي گوید: گر
زناي چشم حظی میبري || نی کباب از پهلوي خود میخوري و گفتهاند: [النظر سهم مسموم من سهام ابلیس و النظرة تزرع فی
القلب شهوة و کفی بها فتنۀ]. یعنی نگاه تیري زهرآلوده از تیرهاي شیطان است و نگاه در دل تخم شهوت را میکارد و همان
نگاه براي آزمایش بس است] و همچنین خائنه علاوه بر نظر بنامحرم دیدن عیوب مردمان نیز هست یعنی رمز بعین براي دیدن
عیب. که گفتهاند: دو چشم از پی صنع باري نکوست || ز عیب برادر فروگیر و دوست 20 - و خداوند [بین خلایق] حکومت
و فصل خصومت میکند بعدل و صدق [یعنی حق هر ذیحقّی را باو میرساند یعنی او مالک علی الاطلاق و حاکم بالاستحقاق
است و جز بحق و عدل قضاوت و حکومت نمیفرماید] ولی آنانکه اینکه کافران بغیر از خدا میخوانند و میپرستند قادر به
قضاوت و حکومت بچیزي نیستند [زیرا اگر جماد و بیجانند قدرتی ندارند و اگر جاندار و حیوانند که خود مخلوق و مملو
کند و مخلوق را قوّت حکم و فرمان نیست] همانا خداست که شنوا است [آنچه را که میگویند] و بیناست [آنچه را میکنند]. [
[ صفحه 288
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
أَ وَ لَم یَسِیرُوا فِی الَأرضِ فَیَنظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ کانُوا مِن قَبلِهِم کانُوا هُم أَشَدَّ مِنهُم قُوَّةً وَ آثاراً فِی الَأرضِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ
بِذُنُوبِهِم وَ ما کانَ لَهُم مِنَ اللّهِ مِن واقٍ [ 21 ] ذلِکَ بِأَنَّهُم کانَت تَأتِیهِم رُسُلُهُم بِالبَیِّناتِ فَکَفَرُوا فَأَخَ ذَهُمُ اللّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَ دِیدُ
العِقابِ [ 22 ] وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلطانٍ مُبِینٍ [ 23 ] إِلی فِرعَونَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَ ذّابٌ [ 24 ] فَلَمّا جاءَهُم
678- مِّن عِندِنا قالُوا اقتُلُوا أَبناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ استَحیُوا نِساءَهُم وَ ما کَیدُ الکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَلالٍ [ 25 ] -قرآن- 1
ِ
بِالحَق
تفسیر معانی:
اشاره
-21 آیا [اینکه مشرکین مکّه و کافران] سیر و سفر نکردهاند در زمین [شام و یمن و غیره براي تجارت و غیره] تا ببینند که مآل
حال و فرجام کار مللی که قبل از آنها بودند و اممی که پیش از آنها تکذیب پیمبران خود را مینمودند و از آنها بسی تواناتر و
با تمکّ نتر بودند و بیشتر از آنها آثار و عمارات عجیبه و قلعههاي حصینه منیعه باقی میگذاشتند و در تعمیر دنیاي خود
میکوشیدند! چسان خدا آنان را بسبب گناهانشان گرفتار هلاکت و بوار [ صفحه 289 ] کرد و براي آنها مدافع و یاوري نبود
که آنها را از عذاب خدائی حفظ و نگهداري نماید. 22 - اینکه [عذابی که بر آنها نازل شد] براي اینکه بود که پیمبران آنها با
دلایل و معجزات براي هدایت آنها آمدند و آنان کفر آوردند و منکر رسالت و دلایل آنها شدند بنابرین خدا هم آنها را بکیفر
اعمالشان گرفت و بعقوبت کفرشان هلاك نمود زیرا خداوند تواناي [بر انتقام از کافران و منافقان است] و عقوبت او بسی
سخت است [و اگر دیرگیر است سخت گیر است] 23 - و حقا که ما موسی را با دلایل و آیات توحید و عدل و معجزات
روشنی دالّ بر نبوّت او، رسالت دادیم و فرستادیم. 24 - بسوي فرعون [پادشاه مصریان] و هامان [وزیر او] و قارون [صاحب
- گنجها و تمول بیشمار] و گفتند [در باره معجزات او ویژه در باره عصاي او] که اینمرد جادوگر بسیار دروغگوئی است. 25
و چون موسی با دین حق و آیات باهره از طرف ما بر آنها درآمد و مبعوث گردید [براي اینکه عدّه آنها زیاد نشود و قوت
نیابند] گفتند که پسران کسانیکه با او ایمان آورده و تابع او شدهاند بکشید و زنان آنها را [براي خدمتگذاري قبطیان] باقی
بگذارید تا از موسی دست بکشند و او را تنها بگذارند [و اینکه غیر از کشتار اولیه بود که قبل از ولادت موسی علیه السّلام
نوزادان پسر را سر میبریدند و دختران را باقی میگذاشتند تا بنابر گفته منجمین موسی علیه السّلام بدنیا نیاید ولی خدا نور خود
را تمام میکند و آنچه مشیئتش تعلّق گرفته است خواهد شد] و کید و مکر کافران جز گمراهی چیزي نیست [و هر چه بکنند بر
باطل و هبا و هدر است و از آن سودي نخواهند برد] که گفتهاند: [من حفر بئرا لولیّ من اولیائه ما یقع فیه إلّا حافره] و [من حفر
بئرا لاخیه وقع فیه]. گویند هارون الرشید جوانیرا که امر بمعروف و نهی از منکر [ صفحه 290 ] میکرد امر بحبس داد و او را در
خانهاي که منفذي بخارج نداشت بزندان کرد تا در آنجا هلاك شود پس از چند روز او را در بستانی دیدند که بتفرّج مشغول
است رشید او را احضار کرد پرسید چه کسی ترا از زندان بیرون کرد گفت آنکس که مرا بباغ وارد کرد گفت چه کسی ترا
بباغ داخل کرد گفت آنکس که مرا از زندان خارج کرد هارون را عجب آمد و بگریست و او را قرین احسان قرار داد و گفت
او را بر اسبی سوار کرده و در پیش او فریاد بزنند اینمردي است که خدا او را گرامی داشته و رشید میخواست او را توهین کند
[ و نتوانست. [ صفحه 291
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
وَ قالَ فِرعَونُ ذَرُونِی أَقتُل مُوسی وَ لیَدعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُم أَو أَن یُظهِرَ فِی الَأرضِ الفَسادَ [ 26 ] وَ قالَ مُوسی إِنِّی
مُّتَکَبِّرٍ لا یُؤمِنُ بِیَومِ الحِسابِ [ 27 ] وَ قالَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ مِن آلِ فِرعَونَ یَکتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقتُلُونَ رَجُلًا أَن
ِ
عُذتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُم مِن کُل
یَقُولَ رَبِّیَ اللّهُ وَ قَد جاءَکُم بِالبَیِّناتِ مِن رَبِّکُم وَ إِن یَکُ کاذِباً فَعَلَیهِ کَذِبُهُ وَ إِن یَکُ صادِقاً یُصِبکُم بَعضُ الَّذِي یَعِدُکُم إِنَّ اللّهَ لا
یَهدِي مَن هُوَ مُسرِفٌ کَذّابٌ [ 28 ] یا قَومِ لَکُمُ المُلکُ الیَومَ ظاهِرِینَ فِی الَأرضِ فَمَن یَنصُ رُنا مِن بَأسِ اللّهِ إِن جاءَنا قالَ فِرعَونُ ما
أُرِیکُم إِلاّ ما أَري وَ ما أَهدِیکُم إِلاّ سَبِیلَ الرَّشادِ [ 29 ] وَ قالَ الَّذِي آمَنَ یا قَومِ إِنِّی أَخافُ عَلَیکُم مِثلَ یَومِ الَأحزابِ [ 30 ] -قرآن-
ظاهِرِینَ فِی » اي لأن یقول « أَن یَقُولَ » اي استجرت. عاذ باللّه یعوذ به عیاذا اي استعاذ به بمعنی استجار به « إِنِّی عُذتُ » 883-1
اي مثل ایّام الامم الماضیۀ یعنی « مِثلَ یَومِ الَأحزابِ » اي عذاب اللّه « بَأسِ اللّهِ » اي غالبین فیها. ظهر علی خصمه اي غلبه « الَأرضِ
- 17 -قرآن- 94 - وقایعهم و الاحزاب جمع حزب و هم الجماعات و المراد بهم الّذین تحزّبوا علی ابطال امر الأنبیاء. -قرآن- 1
258- 214 -قرآن- 232 - 151 -قرآن- 198 - -109 قرآن- 125
تفسیر معانی:
اشاره
-26 و فرعون [بمشاورین و اشراف قوم خود] گفت واگذارید مرا که موسی را بکشم [و اینکه از آنجهت گفت که در بین قوم
او کسانی بودند که او را منع میکردند زیرا میترسیدند او خداي خود را بخواند و بدعاي او آنها هلاك شوند لذا گفت] او هم
پروردگار خودش را بخواند و دعا کند [تا او مانع من از قتل او شود و او مرا باز دارد] زیرا من میترسم که موسی دین شما را
عوض کند [یعنی دین او شما را از پرستش من و بتها باز دارد] یا اینکه در زمین مصر تولید تباهکاري و اظهار فساد نماید
[یعنی پیروان او زیاد شوند و ما مجبور بجنگ با آنها شویم و اینکه عمل اسباب تخریب شهرها و بر هم ریختن مردم و کارها
گردد]. 27 - [و چون گفتار فرعون بسمع موسی علیه السّلام رسید] گفت منهم بپروردگاري که مرا خلق کرده و پروردگاري
که شما را آفریده است از شرّ هر خود سر جبّاري که ایمان بروز حساب و جزاء نیاورده است پناه میبرم [تا مرا از آسیب شماها
حفظ کند و رفع ضرر شما را از من بفرماید]. 28 - [چون فرعون در صدد قتل موسی برآمد] مؤمنی از خاندان فرعون [که
بقولی پسر عموي فرعون و بقولی ولی عهد او و نامش حبیب یا خربیل [ صفحه 292 ] بوده است و در خفاء بموسی علیه السّلام
ایمان آورده بود] و ایمانش را [از ترس فرعونیان] پنهان میداشت و تقیّه مینمود [بفرعون و اشراف قوم او] گفت آیا مردي را
میکشید که میگوید پروردگار و خالق من خداي یگانه است و بعلاوه از جانب پروردگار شما معجزات و آیات و حججی
آورده است [مانند عصا و ید بیضاء و غیره]! اگر او [بر فرض محال] دروغگو باشد که وبال دروغش بر خود او خواهد بود [و
ضررش عاید خود او خواهد گردید] و اگر در آنچه دعوي میکند راستگو باشد و در وعد و وعیدي که بشما داده است یعنی
در صورت تخلّف شما را بهلاکت و عذاب آخرت ترسانیده است] پارهاي از آنچه بشما وعده کرده است اگر بشما برسد براي
شما کافی است. بدانید که خداوند کسی را که اسراف کند و از حد خود تجاوز نماید [و در خون ریختن بیدریغ باشد] و
دروغگوي بر خدا باشد براه سعادت و بهشت رهنمائی نخواهد کرد. : از حضرت أبا عبد اللّه امام صادق علیه السّلام مروي
است که فرمود: [التقیّۀ من دینی و دین آبائی و لا دین لمن لا تقیّۀ له و التقیّۀ ترس اللّه فی الارض لأنّ مؤمن آل فرعون لو أظهر
الاسلام لقتل. یعنی تقیه از دین من و دین پدران من است و هر کس تقیّه نداشته باشد دینی براي او نیست و تقیه سپر بلاي
خدا در روي زمین است زیرا مؤمن آل فرعون اگر اسلام خود را ظاهر میکرد کشته میشد]. و إبن عباس رض گوید: در
خاندان فرعون جز او و جز زن فرعون و جز مؤمنی که بموسی از کنکاش فرعونیان خبر داد و گفت إنّ الملأ یأتمرون بک
لیقتلوك مؤمن دیگري نبوده است]. 29 - [مؤمن آل فرعون سخن خود را ادامه داده] گفت اي قوم من، امروز ملک و سلطنت
شما راست و بر زمین [مصر] غلبه و استیلاء دارید [و کسی را توان مقاومت با شما نیست و بر بنی اسرائیل تسلّط دارید و اگر
موسی علیه السّلام را کشتید] کیست که اگر عذاب خدا ما را فرا گرفت ما را یاري کند [و از [ صفحه 293 ] عذاب و نقمت او
ما را برهاند] فرعون [چون اینکه سخنان بشنید] گفت من آنچه رأي دادم نبود مگر آنچه بصلاح و صواب است و شما را
رهنمائی نکردم جز بآنچه راه صواب است [و آن کشتن موسی و قطع ریشه فتنه است]. 30 - آنکس که ایمان بموسی آورده
بود [یعنی همان مؤمن آل فرعون باز آنها را از راه خیرخواهی نصیحت کرده] گفت اي قوم من؟ من بر شما بیم دارم [که اگر
موسی را تکذیب کنید و در صدد آزار یا قتل او برآئید] مانند روزگار أحزاب شما را فرارسد [یعنی وقایعی که در باره ملل
گذشته رخ داد که در تکذیب پیمبران سلف دستهبندي و تحزّب کردند و بعذاب الهی و هلاك ابدي گرفتار شدند شما نیز
دچار شوید].
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
[ مِثلَ دَأبِ قَومِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِن بَعدِهِم وَ مَا اللّهُ یُرِیدُ ظُلماً لِلعِبادِ [ 31 ] وَ یا قَومِ إِنِّی أَخافُ عَلَیکُم یَومَ التَّنادِ [ 32
یَومَ تُوَلُّونَ مُدبِرِینَ ما لَکُم مِنَ اللّهِ مِن عاصِمٍ وَ مَن یُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هادٍ [ 33 ] وَ لَقَد جاءَکُم یُوسُفُ مِن قَبلُ بِالبَیِّناتِ فَما زِلتُم
مِّمّا جاءَکُم بِهِ حَتّی إِذا هَلَکَ قُلتُم لَن یَبعَثَ اللّهُ مِن بَعدِهِ رَسُولًا کَ ذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ مَن هُوَ مُسرِفٌ مُرتابٌ [ 34 ] الَّذِینَ
ٍ
فِی شَک
- [ قَّلبِ مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ [ 35
ِ
یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ بِغَیرِ سُلطانٍ أَتاهُم کَبُرَ مَقتاً عِندَ اللّهِ وَ عِندَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی کُل
اي مثل عادة- و الدأب العادة المستمره. یقال هذا دابه و دأبی اي هذه عادته و عادتی. « مِثلَ دَأبِ » [ 729 [ صفحه 294 - قرآن- 1
اي یوم التنادي اي یوم ینادي فیه بعض النّاس بعضا و هو یوم الاخرة « یَومَ التَّنادِ » دأب یدأب دؤوبا اي اجتهد و استمر علیه
266 -قرآن- - 174 -قرآن- 250 - 16 -قرآن- 156 - اي شاك ارتاب اي شکّ. -قرآن- 1 « مُرتابٌ » اي بالآیات الواضحات « بِالبَیِّناتِ »
300-290
تفسیر معانی:
اشاره
-31 مانند سنت خدائی در باره قوم نوح [که بطوفان هلاك شدند] و قوم عاد [که بباد صرصر ریشهکن گشتند] و قوم ثمود
[که بیک صیحه مردند] و اقوامیکه پس از آنها بودند [مانند اهل مؤتفکات که شهرشان وارونه شد و اصحاب ایکه که بعذاب
یوم الظلّه گرفتار شدند] و خداوند اراده ستمی ببندگان ندارد [و پیش از اتمام حجّت آنها را بعقوبت گناه نمیگیرد و دچار
هلاکت نمیسازد]. 32 - و اي قوم من؟ من بیم دارم بر شما پیش آمد روز رستاخیز را که روز تناد است [یعنی فریاد ستمکاران
بواویلا و وا ثبورا بلند است و روزیست که بهشتیان جهنّمیان را ندا میکنند که [قَد وَجَدنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَ  قا] و جهنّمیان بهشتیان
- را ندا میکنند که [أَفِیضُوا عَلَینا مِنَ الماءِ أَو مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ] و روزي است که [ینادي فیه کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم]. -قرآن- 205
33 - روز که شما را از موقف حساب برگردانند و از آنجا برگشته بسوي آتش ببرند 413- 351 -قرآن- 385 - -245 قرآن- 289
و در آنحال براي شما مانع و حافظی از عذاب خدا نخواهد بود و هر کرا خداوند در ضلالت واگذارد و ببهشت سعادت
هدایت نفرماید رهنمائی براي او نخواهد بود که بطریق نجات رهبري نماید. 34 - و حقّا که یوسف [بن یعقوب] را خدا براي
رسالت بسوي شما با آیات و معجزات و دلایل نبوت فرستاد و شما همواره در دینی که او براي شما آورد در شک و تردید
بودید و هنگامیکه او رحلت کرد شما بر کفر خودتان پایدار ماندید و گمان کردید که خداوند هرگز پس از او پیمبري مبعوث
نخواهد فرمود و تجدید حجّت نخواهد نمود. اینکه چنین [یعنی بمانند چنین [ صفحه 295 ] ضلالتی] خداوند در وادي گمراهی
رها میکند هر کرا در عصیان خود اسراف کند و از حدّ تجاوز نماید و در دین خود و در معجزات انبیاء [بواسطه غلبه وهم و
تقلید] در شک باشد. 35 - [و اشخاص مسرف مرتاب] کسانی هستند که در ردّ و باطل ساختن آیات خدائی بدون اینکه حجّت
و برهانی براي آنها آمده باشد مجادله و دشمنی میکنند. اینکه جدال آنها در نزد خدا و نزد کسانیکه بخدا ایمان آوردهاند
دشمنی و بغض شدیدي میباشد [یعنی خدا او را دشمن دارد و لعن میکند و براي او عذاب آماده میسازد و همچنین مؤمنان هم
او را دشمن دارند و براي اینکه جدال بغض او را در دل میگیرند] و همین قسم [که خداوند بر دلهاي اینگونه اشخاص مهر
گمراهی زده است] بر هر دل شخص متکبّر سرکش نافرمان خودکامی که خود را از دیگران برتر داند و از قبول حقّ سرباز زند
مهر مینهد و از هدایت محجوب میگرداند. صاحب تفسیر روح البیان گوید: [مهر زننده خداست و مهر شده دل است و سبب
مهر شدن تکبّر و جباریّت است و حکم اینکه مهر شدن آنست که آنچه از کفر و نفاق و میل بباطل و ضلالت در دل است
بیرون نشود و آنچه در خارج دل از ایمان و اخلاص و میل بحق و هدایت است در دل داخل نگردد پس بر خردمند است که
بوسایل و اسبابی متشبّث شود که شرح صدر آورد نه بآنچه طبع قلب نماید زیرا مهر شدن دل بزرگترین عقوبتی از ناحیه حق
متعال است. و ابراهیم خوّاص ره گوید داروي دل پنج است [قرائت قرآن با تدبّر- و خالی بودن شکم- و برخاستن شب بنماز-
و تضرّع بدرگاه خدا در وقت سحر و همنشینی با صالحان]. و حسن بصري گفته است: [حادثوا هذه القلوب بذکر اللّه فانها
سریعۀ الدثور. [ صفحه 296 ] یعنی زنگ اینکه دلها را بذکر خدا بزدائید زیرا آنها بزودي دچار زنگ میشوند] و اینکه البته
نسبت بدل قابل است چه بسا دلی که اصلاح نپذیرد. آهنی را که موریانه بخورد || نتوان برد از آن بصیقل زنگ با سیه دل
چه سود گفتن وعظ || نرود میخ آهنین بر سنگ و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که فرمود: [یحشر
الجبّارون و المتکبّرون یوم القیامۀ فی صورة الذّر یطأهم النّاس لهوانهم علی اللّه. یعنی جبّاران سرکش و متکبّران خودستا در
روز قیامت بصورت مورچه محشور میشوند و بواسطه پستی و خواري که آنها را در نزد خداست مردم آنانرا در زیر پا پایمال
میکنند].
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
وَ قالَ فِرعَونُ یا هامانُ ابنِ لِی صَرحاً لَعَلِّی أَبلُغُ الَأسبابَ [ 36 ] أَسبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلی إِلهِ مُوسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کاذِباً وَ کَذلِکَ
زُیِّنَ لِفِرعَونَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُ دَّ عَنِ السَّبِیلِ وَ ما کَیدُ فِرعَونَ إِلاّ فِی تَبابٍ [ 37 ] وَ قالَ الَّذِي آمَنَ یا قَومِ اتَّبِعُونِ أَهدِکُم سَبِیلَ الرَّشادِ
38 ] یا قَومِ إِنَّما هذِهِ الحَیاةُ الدُّنیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الآخِرَةَ هِیَ دارُ القَرارِ [ 39 ] مَن عَمِلَ سَیِّئَۀً فَلا یُجزي إِلاّ مِثلَها وَ مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ]
اي بناء « صَرحاً » [ 655 [ صفحه 297 - ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّۀَ یُرزَقُونَ فِیها بِغَیرِ حِسابٍ [ 40 ] -قرآن- 1
اي خسار و هلاك تبّ یتبّ تبا « فِی تَبابٍ » اي منع « صُ دَّ » اي الطرق و الوسائل جمع سبب « الَأسبابَ » عالیا من صرحه اي اظهره
123- 99 -قرآن- 109 - 59 -قرآن- 92 - 9-قرآن- 47 - اي هلک و خسر و تبّبه اي أهلکه. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-36 [در ضمن نصایح خربیل، فرعون فکر کرد که مبادا حرفهاي او در حاضرین تأثیر کند بامر دیگري پرداخت و بوزیر خود]
گفت اي هامان براي من کاخ محکم و بلندي بنا کن که شاید من بالاي آن روم و براههاي آسمان دست یابم. 37 - یعنی
براههاي آسمانها از آسمانی بآسمانی و بخداي موسی اطلاع یابم زیرا من موسی را دروغگو میپندارم [و در دعوي رسالتی که
میکند صادق نمیدانم] و همین طور [که اعمال زشت اینکه کافران در نظرشان زیبا جلوهگر شده است] براي فرعون هم بدي
عملش و کردار زشتش را نیکو آرایش دادند [یعنی شیطان و اطرافیان بد عمل او، او را مغرور کرده و اعمال او را خوب جلوه
دادند] و از راه حق باز داشتند ولی کید و حیله و مکر فرعون [در باطل ساختن آیات و آثار موسی] جز خسران و زیان و
هلاکت سودي براي او نداشت. مفسّرین گفتهاند: ساختن بناي عالی براي اطلاع بخداي موسی خیلی بعید بنظر میآید زیرا اگر
فرعون دیوانه بوده است که نقل کلام او در قرآن و بعث رسول براي او جایز نبوده است و اگر عاقل بوده است که هر عاقلی
بالبداهۀ میداند که ساختمان بنائی بلندتر از کوه در قوّه بشر نیست و اطّلاع بحال آسمان از پائین کوه با بالاي آن و نظر کردن
بآن چه تفاوتی خواهد [ صفحه 298 ] داشت و بنابرین انتساب آن بفرعون را ممتنع دانسته و دو توجیه براي آن کردهاند که
بعقل نزدیک باشد. اوّل آنکه مقصود فرعون اینکه بوده است که هامان براي او رصد خانهاي بسازد و آنرا در محل مرتفعی بنا
کند که از آنجا ستارگان را رصد کند و اسباب آسمانی را که دلالت بر حوادث ارضی دارد مطالعه کند و ببیند که آیا در آنها
چیزي که دلالت بر فرستادن خدا موسی را بنماید هست یا خیر! دوّم آنکه خلاف قول موسی را ثابت کند به اینکه که خبر
دادن از خداي آسمان موکول باین است که باو رسیده و او را دیده باشد و اینکه جز ببالا رفتن بآسمان حاصل نمیشود و چون
تواناترین پادشاهان قادر به اینکه کار نخواهد بود او چگونه رفته و دیده است و باینواسطه نفی رسالت و تکذیب موسی که از
جانب خدا آمده است لازم میآید و لذا گفت [و انّی لأظنّه کاذبا] غافل از اینکه حس راه وصول بمعرفت خدا نیست و معرفت
او بطریق نظر و استدلال بآثار است و لذا قصدش از اینکه گفتار و کردار اینکه بود که بر ضعفاء قوم و مردمان نادان امر را
مشتبه کند و إلّا خود علم داشت به اینکه که صعود بآسمان و رسیدن براههاي آن محال است- و بعلاوه بنابر منقول خود معتقد
بخدا بود و در خلوت بدرگاه خدا براي رسیدن بمقاصد و مهام خود تضرع مینمود و قصد او اغوا کردن و بضلالت انداختن
سایر مردم نادان بود که بدعوي موسی توجهی نکنند و از او دوري جویند. 38 - باز آنکه ایمان آورده بود [یعنی خربیل
نصیحت خود را دنبال کرده] گفت اي قوم من مرا پیروي کنید تا من شما را براه هدایت و رشاد [که ایمان بخدا و توحید و
اقرار بموسی علیه السّلام است] رهنمائی کنم. 39 - اي قوم من جز اینکه نیست که زندگانی دنیا بهره اندکی است [که زایل و
منقطع میشود و وزر و وبال و گناهان آن باقی میماند] و همانا آخرت که سراي دیگر است خانه اقامت و استقرار خلایق در
آنجاست [بنابرین مغرور [ صفحه 299 ] بدنیا مشوید و فریب اینکه چند روزه فناپذیر را مخورید و آنرا بر خانه باقی ترجیح
مدهید که. بباغ دهر که بس تازه رنگ و خوش بوي است || مباش غره که رنج خزان ز پی دارد زمان زمان بدمد رنج و
نکبت و ادبار || چه رنگ و بو که نشانی از آن بنگذارد از إبن مسعود رض مروي است که گفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم بر حصیري خوابیده بود و چون برخاست اثر حصیر در بدن مبارکش نمایان بود و باو عرض کردم یا رسول اللّه اگر
میفرمودي که فرش پهن کنیم میکردیم فرمود: [مالی و للدنیا و ما انا و الدنیا الا کراکب استظلّ تحت شجرة ثمّ راح و ترکها
یعنی مرا با دنیا چکار و حال من و دنیا جز حال سواري نیست که زیر درختی سایه بگیرد سپس برود و آن سایه و درخت را
واگذارد]. و باز از انس بن مالک است که رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: [ یا بنیّ اکثر ذکر الموت فانّک اذا
أکثرت ذکر الموت زهدت فی الدنیا و رغبت فی الاخرة و إنّ الاخرة دار قرار و الدنیا غرّارة و المغرور من اغتربها. یعنی اي
پسرك من یاد مرگ بسیار کن چه اگر بسیار یاد مرگ کنی میلت از دنیا کم و بآخرت زیاد شود و همانا آخرت خانه استقرار
است و دنیا بسیار فریبنده است و فریب خورده کسی است که بآن مغرور شود و گول دنیا را نخورد]. تو غافل در اندیشه سود و
مال || که سرمایه عمر شد پایمال چه خوش گفت با کودك آموزگار || که کاري نکردیم و شد روزگار 40 - کسیکه
کردار زشت کند جز بمانند آن جزا داده نمیشود [یعنی اگر گناه کند بیش از عقابی که استحقاق دارد عقوبت نمیشود] و
کسیکه کردار نیکو و شایسته کند و مؤمن بخدا و پیمبران او باشد [زیرا شرط قبول [ صفحه 300 ] عمل صالح ایمان است]
چنین مردمی داخل بهشت میشوند و در آن روزي بی شمار خواهند داشت [یعنی حد و اندازهاي ندارد و باضعاف مضاعف از
تفضّل الهی بهرهمند خواهند بود و موازنه با عمل صالح نخواهد شد].
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 41 تا 46
اشاره
وَ یا قَومِ ما لِی أَدعُوکُم إِلَی النَّجاةِ وَ تَدعُونَنِی إِلَی النّارِ [ 41 ] تَدعُونَنِی لِأَکفُرَ بِاللّهِ وَ أُشرِكَ بِهِ ما لَیسَ لِی بِهِ عِلمٌ وَ أَنَا أَدعُوکُم
إِلَی العَزِیزِ الغَفّارِ [ 42 ] لا جَرَمَ أَنَّما تَدعُونَنِی إِلَیهِ لَیسَ لَهُ دَعوَةٌ فِی الدُّنیا وَ لا فِی الآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَی اللّهِ وَ أَنَّ المُسرِفِینَ هُم
أَصحابُ النّارِ [ 43 ] فَسَ تَذکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُم وَ أُفَوِّضُ أَمرِي إِلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالعِبادِ [ 44 ] فَوَقاهُ اللّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ
597 النّارُ یُعرَضُ ونَ عَلَیها غُدُ  وا وَ عَشِیا وَ یَومَ تَقُومُ السّاعَۀُ أَدخِلُوا آلَ فِرعَونَ أَشَ دَّ - بِآلِ فِرعَونَ سُوءُ العَذابِ [ 45 ] -قرآن- 1
اي لا بدّ او حقا و جرم فعل بمعنی قطع، کما ان بدّ من لا بدّ فعل من التبدید و هو « لا جَرَمَ » 125- العَذابِ [ 46 ] -قرآن- 1
اي و احاط « وَ حاقَ » اي مرجعنا و مردّ مصدر ردّ « مَرَدَّنا » التفریق، و المعنی انّ الشیء المقول لا ینقطع فی وقت ما فینقلب حقا
242 -قرآن- - 204 -قرآن- 232 - 13 -قرآن- 193 - مصدر غدا یغدو وقت الغداة من الفجر إلی طلوع الشمس -قرآن- 1 « غُدُ  وا »
14 کاشفی گوید: [آل فرعون از سخنان - جمع عشیّه من بعد الظهر الی المغرب. -قرآن- 1 « وَ عَشِیا » [ 264-254 [ صفحه 301
خربیل فهم کردند که ایمان آورده است زبان ملامت بگشادند که شرم نداري از پرستش فرعون و بتها روي بعبادت دیگري
میآري! خربیل تکرار ندا کرد از روي تنبیه تا شاید از خواب غفلت بیدار شوند پس گفت:]
تفسیر معانی:
اشاره
-41 اي قوم من بمن بگوئید اینکه چه حالی است و شما را چه شده است که من شما را بنجات از آتش [یعنی ایمان بخداي
یکتا] دعوت میکنم و شما مرا بسوي آتش [یعنی بشرکی که موجب دخول در آتش است] دعوت میکنید! 42 - شما مرا
میخوانید و دعوت میکنید که بخداي واحد کافر شوم و براي او چیزي را شریک قرار دهم که براي آن مرا علمی و برهانی
[بالوهیّت و معبودیّت او] نیست. و من شما را بپرستش خداي تواناي غالبی دعوت میکنم که هرگز مقهور نمیشود [و از هر
کافري انتقام میکشد] و آمرزنده گناهان أهل توحید [و توبه کاران اهل ایمان] است. 43 - شک نیست و حقّ اینست که شما
مرا بپرستش و شریک دانستن چیزي دعوت میکنید که آنرا نه دعوتی در دنیاست و نه در آخرت [زیرا حق معبود اینست که
بارسال رسل و انزال کتب مردم را بسوي خود دعوت کند و اینکه بتها چون جماداند در دنیا کسیرا ببندگی خود نمیخوانند و
در آخرت هم چون بنطق آیند از کسانیکه آنها را پرستیدهاند بیزاري میجویند] و همانا مرجع و برگشت ما بسوي خداي واحد
است [و ما را جزا خواهد داد] و حقّا که اسراف کنندگان [یعنی کسانیکه از حدّ تجاوز کردند و بوسیله شرك و خونریزي
44 - و عنقریب [چون داخل [ بنفوس خویشتن ستم کردهاند] همگی یاران آتش و ملازمین عذاب دوزخ میباشند. [ صفحه 302
آتش شدید و عذاب الهی شما را فراگرفت] آنچه را من بشما میگویم [و نصیحت و خیرخواهی میکنم] بیاد خواهید آورد و
منهم کار خودم را بخدا وا میگذارم [و باو توکّل مینمایم و بلطف او اعتماد مینمایم که مرا از هر بدي و شرّي نگاهدارد]
زیرا خداوند بیناي بحال بندگان است [و باحوال و اعمال آنها عالم و آگاه است و هر طاعت و معصیتی را میبیند و میداند و
جزا میدهد [و باین کلمات ایمان خود را ظاهر کرد]. در کشف الاسرار گوید: معنی تفویض گذاشتن کار با خداوندگار است
در سه چیز- در دین- در قسم- و در حساب خلق امّا تفویض در دین آنست که بتکلّف خود در هر چه اللّه ساخته نیامیزي و
چنانکه ساخته وي میگردد با آن بسازي. و تفویض در قسم آنستکه ببهانه دعا با حکم او معارضه نکنی و باستقصاي طلب
تعیین خود را متّهم ننمائی. و تفویض در حساب خلق آنستکه اگر ایشان را بر بدي بینی آنرا شقاوت نشمري و بترسی و اگر بر
نیکی بینی آنرا سعادت نشمري و بر ظاهر هر کس فرود آئی و بصدق ایشانرا مطالبت نکنی [چه عاقبت کار هر کس ما بدانیم].
حافظ گوید: در کار خانهاي که ره عقل و فضل نیست || فهم ضعیف رأي فضولی چرا کند 45 - [پس بنابراین توکّل و
تفویض امر خود بخدا] خدا او را از اندیشههاي بد و قصدهاي سوئی که در باره او داشتند نگاهداشت [و مکر آنها را از او
منصرف ساخت]. [بقولی خربیل بکوهی پناه برد و باو دست نیافتند و بقولی با موسی علیه السّلام از آب گذشت] و امّا اشیاع و
46 - در هر صبح [ اتباع فرعون را عذاب ناگوار فراگرفت که در دنیا عذاب غرق و در آخرت عذاب آتش باشد. [ صفحه 303
و شبی آل فرعون را بر آتش عرضه میدارند [و در عالم برزخ محلّی که در جهنّم براي آنهاست بآنان نشان میدهند- و روز که
قیام ساعت شود و رستاخیز برپا گردد [بملائکه امر شود] که پیروان و بستگان فرعون را داخل در سختترین عذاب کنید و آن
عذاب جهنّم است. نافع از إبن عمر و او از رسول خدا روایت کرده است که فرمود: [انّ احدکم اذا مات عرض علیه مقعده
بالغدوة و العشی ان کان من أهل الجنّۀ فمن الجنّۀ و ان کان من أهل النّار فمن النار یقال هذا مقعدك حین یبعثک اللّه یوم
القیامه اورده البخاري و مسلم فی الصحیح. یعنی هر یک از شما چون بمیرد منزلگاه او در هر صبح و شبی باو عرضه و ارائه
میشود اگر اهل بهشت باشد جاي بهشت او و اگر اهل آتش باشد جایگاه جهنّم او و باو گفته میشود اینکه نشیمن گاه تو است
در روز قیامت وقتی خداوند ترا از قبر برانگیزد- بخاري و مسلم اینکه خبر را در صحیح آوردهاند]. [و حضرت أبو عبد اللّه امام
صادق علیه السّلام فرمود: ذلک فی الدنیا قبل یوم القیامه لأنّ فی نار القیمۀ لا یکون غدوّ و لا عشی ثمّ قال ان کانوا انّما یعذّبون
فی النار غدوا و عشیا ففیما بین ذلک هم من السعداء الا و لکن هذا فی نار البرزخ قبل یوم القیمه. یعنی اینکه کار در دنیا شود
پیش از روز قیامت زیرا در آتش قیامت صبح و شبی نیست سپس فرمود همانا آنان قبل از روز قیامت در آتش برزخ خواهند
بود]
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 47 تا 50
اشاره
وَ إِذ یَتَحاجُّونَ فِی النّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ استَکبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُم تَبَعاً فَهَل أَنتُم مُغنُونَ عَنّا نَصِ یباً مِنَ النّارِ [ 47 ] قالَ الَّذِینَ
استَکبَرُوا إِنّا کُلٌّ فِیها إِنَّ اللّهَ قَد حَکَمَ بَینَ العِبادِ [ 48 ] وَ قالَ الَّذِینَ فِی النّارِ لِخَزَنَۀِ جَهَنَّمَ ادعُوا رَبَّکُم یُخَفِّف عَنّا یَوماً مِنَ العَذابِ
] 518- 49 ] قالُوا أَ وَ لَم تَکُ تَأتِیکُم رُسُلُکُم بِالبَیِّناتِ قالُوا بَلی قالُوا فَادعُوا وَ ما دُعاءُ الکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَ لالٍ [ 50 ] -قرآن- 1 ]
جمع خازن اي الموکّلون بتدبیر امورها من الملائکۀ « لِخَزَنَۀِ جَهَنَّمَ » اي یتخاصمون و یتجادلون علیه که « یَتَحاجُّونَ » [ صفحه 304
-76- 16 -قرآن- 43 - اي نعم و هو حرف جواب یأتی جوابا لاستفهام منفی. -قرآن- 1 « بَلی » اي بالآیات الواضحات « بِالبَیِّناتِ »
47 - و یاد آور [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] زمانی را که جهنّمیان در آتش دوزخ 178- 147 -قرآن- 171 - قرآن- 131
با یکدیگر محاجّه و جدال میکنند و ضعیفان و ناتوانان [یعنی آنانکه در دنیا در زیر دست رؤساء و پیرو گفتار و کردار آنها
بودند] برؤساء [که در دنیا خود را بزرگ میشمردند] گویند ما در دنیا تابعین و پیروان شماها بودیم [و در هر شرك و انکاري
که شما ما را دعوت میکردید ما از شما اطاعت داشتیم و شما باعث اینکه بینوائی فعلی ما بودید] آیا اینک از شما ساخته است
که قسمتی از اینکه آتش و عذابی که ما در آن هستیم از ما دور کنید [زیرا لازمه ریاست دفع زحمت از زیر دستان است].
-48 رؤساء [یعنی آنها که خود را بزرگ میشمردند] در جواب ضعفاء گویند [چه جاي اینکه حرفهاست] اینک تمام ماها در
آتشیم [ما اگر میتوانستیم خود را نجات میدادیم] زیرا خداوند بین بندگانش حکومت فرموده است و جزاي هر کس را تعیین
49 - [سپس هر دو دسته] کسانیکه در [ نموده [و برگشتی براي حکم او نیست و براي مشرك نجات نمیباشد. [ صفحه 305
آتش میسوزند [از تابعین و متبوعین] بخزانه داران دوزخ گویند از پروردگار خودتان بخواهید که بمقدار یک روز هم باشد
از عذاب جهنّم ما را تخفیف دهد [زیرا شدّت عذاب آنها را بیطاقت مینماید]. 50 - محافظین و پاسبانان دوزخ بآنها جواب
دهند آیا در دنیا پیمبران شما با دلایل و آیات و حجج روشن و آشکار بسوي شما نیامدند [و شما را دعوت بحق نکردند و
شما را از اینکه عذاب نترسانیدند] دوزخیان گویند بلی آمدند [ولی ما آنها را تکذیب کردیم و منکر آیات شدیم] خزنه جهنّم
گویند حال که چنین است خودتان دعا کنید [زیرا ما مأذون بدعاء نیستیم] و دعاء کافران جز بر باطل و هبا و هدر نخواهد بود
و مستجاب نخواهد شد [زیرا کافر خدا را نمیشناسد که او را بخواند].
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 51 تا 55
اشاره
إِنّا لَنَنصُ رُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ یَومَ یَقُومُ الَأشهادُ [ 51 ] یَومَ لا یَنفَعُ الظّالِمِینَ مَعذِرَتُهُم وَ لَهُمُ اللَّعنَۀُ وَ لَهُم سُوءُ
الدّارِ [ 52 ] وَ لَقَد آتَینا مُوسَی الهُدي وَ أَورَثنا بَنِی إِسرائِیلَ الکِتابَ [ 53 ] هُديً وَ ذِکري لِأُولِی الَألبابِ [ 54 ] فَاصبِر إِنَّ وَعدَ اللّهِ
سُوءُ » جمع شاهد « الَأشهادُ » [ 440 [ صفحه 306 - وَّ الإِبکارِ [ 55 ] -قرآن- 1
ِ
حَقٌّ وَ استَغفِر لِذَنبِکَ وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ بِالعَشِی
اي و سبّح ربک « وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ » اي العقول جمع لب « الَألبابِ » اي و موعظۀ « وَ ذِکري » اي دار السوء و هی جهنّم « الدّارِ
- 77 -قرآن- 90 - 38 -قرآن- 66 - 12 -قرآن- 23 - اسم للبکره و هی من الفجر إلی طلوع الشّمس. -قرآن- 1 « الإِبکارِ » حامدا ایاه
51 - حقّا که ما پیمبران خودمان را و کسانیرا که ایمان آوردهاند یاري میکنیم [و 194- 153 -قرآن- 183 - -102 قرآن- 124
پیروزي میدهیم و نصرت مینمائیم بانواع نصرتیکه مصلحت بدانیم گاهی بوسیله حجت و گاهی بواسطه غلبه در جنگ و
گاهی بوسیله الطاف و تأیید و تقویت قلب و گاهی بهلاك ساختن دشمن و نجات آنها از دست دشمن و گاهی بانتقام از
دشمنان آنها پس از مرگشان چنانکه انتقام حضرت یحیی بن زکریا را پس از قتلش بوسیله بخت نصر گرفتیم] و آنها لامحاله
مورد یاري و نصرت ما هستند بیکی از اینکه وجوه در زندگانی دنیا و همچنین در روز رستاخیز که اوّلین و آخرین جمع شوند
و گواهان براي مؤمنان شهادت بحقانیت آنها دهند و بر کافران و بر باطل پرستان ببطلان آنها تا حق پرستان مسرور و باطل
پرستان در آن مجمع عظیم رسوا گردند [و اینکه شهود ملائکه و حفظه از فرشتگانند که در باره پیمبران بتبلیغ و در باره کافران
بتکذیب آنها شهادت دهند و بقولی همان پیمبران بتنهائی هستند که در باره مردم گواهی دهند]. 52 - [آنروز] روزیست که
ستمکاران را عذرخواهی و پوزش طلبیشان سودي ندهد [در صورتی که در دار دنیا اگر توبه میکرد و معذرت میخواست
براي او مفید بود] و براي آنان دوري از رحمت خداست [و محکوم بدوام عقاب هستند] و آنانرا خانه و سکناي بدي است
یعنی جهنّم [نعوذ باللّه منها]. سعدي گوید: کنونت که چشم است اشکی ببار || زبان در دهان است عذري بیار کنون بایدت
عذر تقصیر گفت || نه چون نفس ناطق ز گفتن بخفت کنون باید اي خفته بیدار بود || چو مرگ اندر آید ز خوابت چه
سود [ صفحه 307 ] کنون وقت تخم است اگر بدروي || گر امیدواري که خرمن بري 53 - و بحق سوگند که ما بموسی علیه
السّلام [بن عمران] کتاب هدایت یعنی توراة عطا کردیم [که در آن دلایل واضحهاي بر معرفت خدا و توحید او بوده] و بعد از
موسی کتاب توراة را در بین بنی اسرائیل بمیراث گذاشتیم. 54 - که آن کتاب وسیله هدایت و دلالت بر معرفت معالم دینی
آنها و براي خردمندان و صاحبان عقول آنها اسباب یادآوري و تذکّر بوده است [بخلاف اشخاص بیخرد که از کتاب خدا
بهرهاي نمیبرند و هدایت نمیشوند] 55 - بنابرین [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بردبار و شکیبا باش [و بر آزار قوم خود صبر
کن] زیرا وعده خدا حق است [و تخلّفی ندارد و ترا در دنیا و آخرت نصرت خواهد کرد و پیروزي خواهد داد] و نسبت
بگناهان خود طلب آمرزش کن [و اینکه امر باستغفار و دعاء تعبّدي از جانب خدا برسولش میباشد که براي مزید درجه
آنحضرت و سنّتی براي ما بعدش باشد و الّا نسبت گناه بآنحضرت درست نخواهد بود] و با اشتغال بحمد و شکر پروردگار
خودت او را تسبیح کن و در شبانگاهان و صبحگاهان بنماز بپرداز [از إبن عباس است که مقصود نمازهاي پنجگانه است]. غیر
ذکر خدا چه سرّ و چه جهر || نیست دل را نصیب و جانرا بهر نور حق چون ز دل ظهور کند || ظلمت تن چه شرّ و شور کند
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 56 تا 60
اشاره
[ إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ بِغَیرِ سُلطانٍ أَتاهُم إِن فِی صُدُورِهِم إِلاّ کِبرٌ ما هُم بِبالِغِیهِ فَاستَعِذ بِاللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ [ 56
لَخَلقُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ أَکبَرُ مِن خَلقِ النّاسِ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمُونَ [ 57 ] وَ ما یَستَوِي الَأعمی وَ البَصِیرُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ
عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ لا المُسِیءُ قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ [ 58 ] إِنَّ السّاعَۀَ لَآتِیَۀٌ لا رَیبَ فِیها وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یُؤمِنُونَ [ 59 ] وَ قالَ رَبُّکُمُ
« سُلطانٍ » [ 668 [ صفحه 308 - ادعُونِی أَستَجِب لَکُم إِنَّ الَّذِینَ یَستَکبِرُونَ عَن عِبادَتِی سَیَدخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ [ 60 ] -قرآن- 1
اي صاغرین ذلیلین. یقال دخر یدخر دخورا اي « داخِرِینَ » اي فالتجئ. یقال عاذبه یعوذ عیاذا و استعاذ به التجأ إلیه « فَاستَعِذ » حجۀ
103- 27 -قرآن- 91 - 11 -قرآن- 16 - ذلّ و صغر. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-56 حقّا آنانکه در باره آیات خدائی مجادله میکنند [و براي ردّ و بطلان آنها خصومت میورزند و انکار میکنند] بدون
اینکه دلیل و حجّتی براي آنها آمده باشد [و از جانب خدا مستندي داشته باشند] اینان در دلها و سینههاشان جز تکبّر و بزرگ
منشی چیز دیگري نیست [و اراده ریاست و تقدم بر پیمبر و مؤمنین. و بغی و حسد از اینکه چرا نبوّت از آن آنها نیست آنها را
از تفکّر و تعلم باز داشته و بمجادله در آیات خدا وادار کرده است] و حال آنکه بمقتضاي اینکه کبر و ریاست منشی نخواهند
رسید [و موفق برد آیات ما نخواهند شد و ما نورانیّت آیات خودمان را در آفاق منتشر خواهیم ساخت و قدر و عظمت ترا بالا
خواهیم برد] بنابرین [از شر کفار و منافقین و یهودان و تمام اشرار و شرور] بخداوند پناه ببر زیرا او شنونده گفتار و بیننده
احوال بندگان است. [ صفحه 309 ] [مثنوي] شمع حق را پف کنی تو اي عجوز || هم تو سوزي هم سرت اي گنده پوز کی
شود دریا ز پوز سگ نجس || کی شود خورشید از پف منطمس هر که بر شمع خدا آرد تفو || شمع کی میرد بسوزد پوز او
چون تو خفّاشان بسی بینند خواب || کین جهان ماند یتیم از آفتاب اي بریده آن لب و حلق و دهان || کی کند تف سوي مه
یا آسمان تف برویش باز گردد بی شکی || تف سوي گردون نیابد مسلکی تا قیامت تف برو بارد ز رب || همچو تبّت بر
روان بو لهب 57 - هر آینه آفرینش آسمانها و زمین [با عظمتی که آنها راست و بدون ستون بر پاست] از آفرینش مردم بزرگتر
است [و بایستی بیشتر باعث دهشت نفوس باشد هر چند خلقت خود آدمیان نیز بسبب حیات و حواس و ادراکات که در
آنهاست عظیم و بزرگ است] و لکن بسیاري از مردم [بواسطه عدول از فکر و استدلال بر صحت آن جاهلند] و نمیدانند [یعنی
با اینکه اقرار دارند به اینکه که خداوند آسمانها و زمین را خلق فرموده پس چگونه منکر قدرت او بر زنده ساختن مردگان
میشوند و چون اعراض از تدبر کردهاند بمثابه جاهل و نادانی هستند که هیچ خبر نمیداند]. 58 - کور و بینا برابر نمیشوند
[یعنی کسی که تفکّر کند و حق را بشناسد بمانند بیناست و کسی که تفکّر نکند و از دلایل پی بحقیقت نبرد مانند نابیناست] و
همچنین آنانکه ایمان بخدا و رسول آورند و کردار شایسته کنند برابر و یکسان با کافر فاسق بدکار نخواهند بود [نه در کرامت
و اهانت و نه در هدایت و ضلالت] چقدر کم متذکّر میشوید و چه اندك پند میگیرید. 59 - حقّا که ساعت یعنی روز قیامت
آمدنی است و شکّی در آن نیست و لکن بیشتر مردمان باین امر باور ندارند [زیرا بخدا جاهل و در اخبار خداوندي [ صفحه
310 ] شک دارند]. 60 - و پروردگار شما گوید [اي مردم] مرا بخوانید [یعنی مرا بیکتائی بستائید و مرا بپرستید] منهم پاسخ شما
را میدهم [یعنی بشما ثواب میبخشم] زیرا آنکسانی که از پرستش من استکبار کنند و خود را بزرگ بشمارند و فرمان مرا
نبرند بزودي با حالت خواري و زبونی داخل دوزخ خواهند شد. اوّلا فرمودهاند هر کس چیزي از خدا مسئلت نماید بناچار باید
با شرط مصلحت باشد یا بزبان و لفظا بگوید یا در دل و باطن که خدایا اگر مصلحت مرا بدانی فلان حاجت مرا برآور و إلّا
قبیح است زیرا چه بسا چیزي بخواهد و در آن مفسده باشد. ثانیا إبن عباس ره گفته است که ادعونی استجب لکم معنایش
[وحّ دونی و اعبدونی اثبکم] میباشد. ثالثا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود الدعاء هو العبادة. رابعا معویۀ بن عمّار روایت
کرده است که بحضرت أبی عبد اللّه علیه السّلام عرض کردم جعلنی اللّه فداك چه میفرمائید در باره دو مرد که وارد
مسجدي شوند یکی از آنها نماز بسیار کند و دیگري دعاي بسیار نماید کدام افضل هستند فرمود همه نیکوست عرض کردم
دانستم ولی فضیلت کدامیک بیشتر است فرمود آنکه بیشتر دعا کند آیا نشنیدي که خداوند فرمود ادعُونِی أَستَجِب لَکُم ... الخ
[ 401 [ صفحه 311 - -قرآن- 375
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 61 تا 65
اشاره
اللّهُ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسکُنُوا فِیهِ وَ النَّهارَ مُبصِراً إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضلٍ عَلَی النّاسِ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَشکُرُونَ [ 61 ] ذلِکُمُ اللّهُ
شَّیءٍ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّی تُؤفَکُونَ [ 62 ] کَذلِکَ یُؤفَکُ الَّذِینَ کانُوا بِآیاتِ اللّهِ یَجحَدُونَ [ 63 ] اللّهُ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ
ِ
رَبُّکُم خالِقُ کُل
الأَرضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَکُم فَأَحسَنَ صُوَرَکُم وَ رَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّباتِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُم فَتَبارَكَ اللّهُ رَبُّ العالَمِینَ [ 64 ] هُوَ
اي یبصر « مُبصِراً » لتستریحوا « لِتَسکُنُوا » 669- اّلعالَمِینَ [ 65 ] -قرآن- 1
ِ
الحَیُّ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَادعُوهُ مُخلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الحَمدُ لِلّهِ رَب
14 -قرآن- - اي کثر خیره و نما برّه. -قرآن- 1 « فَتَبارَكَ » اي مکان استقرار « قَراراً » اي فانّی تصرفون « فَأَنّی تُؤفَکُونَ » فیه او یبصر به
61 - خدا آنخدائیست که بسود شما شب را آفرید تا در آن آرامش 149- 117 -قرآن- 136 - 88 -قرآن- 108 - -35-25 قرآن- 66
یابید [و از زحمات روز استراحت کنید و تجدید قوا و حواس نمائید] و روز را اسباب بینائی شما قرار داد [تا بوسیله آن مواضع
حاجات خود را ببینید] زیرا خداوند نسبت به مردمان [بوسیله اینکه نعم و بدون استحقاق آنها و طلب ایشان] صاحب فضل
عظیم است و لکن بیشتر مردم اعتراف باین نعم ندارند [بلکه منکر آنند و کفران میکنند چون هم منعم را نمیشناسند و هم
قدر نعمت نمیدانند مگر آنکه فاقد آن نعمت شوند و حق منعم را پی ببرند] یکی را عسس دست بر بسته بود || همه شب
پریشان و دلخسته بود بگوش آمدش در شب تیره رنگ || که شخصی همی نالد از دست تنگ شنید اینکه سخن دزد مسکین
و گفت || ز بیچارگی چند نالی بخفت برو شکر یزدان کن اي تنگدست || که دستت عسس تنگ بر هم نبست [ صفحه
312 ] نداند کسی قدر روز خوشی || مگر روزي افتد بسختی کشی زمستان درویش بس تنگ سال || چه سهل است پیش
خداوند مال چه دانند جیحونیان قدر آب || ز واماندگان پرس در آفتاب کسی قیمت تندرستی شناخت || که یک چند
بیچاره در تب گداخت ببانگ دهل خواجه بیدار گشت || چه داند شب پاسبان چون گذشت 62 - [آنکسی که اینکه دلالات
را ظاهر و باین نعمات شما را متنعم فرموده است] همان خداي آفریننده و پروراننده و مالک شما و آفریننده هر چیز [از
آسمانها و زمین و ما بین آنها] ست معبودي غیر او قابل پرستش نیست [و مستحق عبادت نمیباشد] بنابرین شما بکجا رو
میآورید و از پرستش او بپرستش چه کسی میپردازید. 63 - همین قسم [که اینکه جماعت کفّار قریش از عبادت خداي یکتا
منصرف شدهاند] کفّار اقوام پیشین هم منصرف شدند و بآیات خدا منکر گشتند. 64 - خداوند آنخدائیست که زمین را براي
شما قرارگاه ساخت [که بر آن استقرار یابید] و آسمانرا بنائی بر بالاي سر شما نهاد و شما را صورت بندي فرمود و صورتهاي
شما را نیکوترین صورت ساخت [و چهره زیبا و قامت معتدل بآدمی عطا فرمود] و از پاکیزهترین خوراکیها و پوشاکها بشما
روزي بخشید اینکه است خدائی که پروردگار و مالک و خالق شماست. و پر برکت و دائم الخیر و بیزوال است خدائی که
پرورش دهنده جهانیان است. 65 - اوست خداي زنده علی الاطلاق معبودي جز او مستحق پرستش نیست پس او را بخوانید و
دین خود را در دعا و عبادت او خالص گردانید و بگوئید حمد و ستایش مختص پروردگار جهانیان است [و شکر نعماي او را
[ بجاي آورید] [ صفحه 313
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 66 تا 70
اشاره
اّلعالَمِینَ [ 66 ] هُوَ الَّذِي
ِ
قُل إِنِّی نُهِیتُ أَن أَعبُدَ الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لَمّا جاءَنِی البَیِّناتُ مِن رَبِّی وَ أُمِرتُ أَن أُسلِمَ لِرَب
خَلَقَکُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَۀٍ ثُمَّ مِن عَلَقَۀٍ ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلًا ثُمَّ لِتَبلُغُوا أَشُدَّکُم ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنکُم مَن یُتَوَفّی مِن قَبلُ وَ
لِتَبلُغُوا أَجَلاً مُسَ  می وَ لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ [ 67 ] هُوَ الَّذِي یُحیِی وَ یُمِیتُ فَإِذا قَضی أَمراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ [ 68 ] أَ لَم تَرَ إِلَی
716- الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ أَنّی یُصرَفُونَ [ 69 ] الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالکِتابِ وَ بِما أَرسَلنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوفَ یَعلَمُونَ [ 70 ] -قرآن- 1
اي غایۀ نموّکم و « أَشُدَّکُم » اي استسلم « أُسلِمَ » اي الایات الواضحات « البَیِّناتُ » اي تعبدون من دون اللّه « تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ »
اي اینکه یصرفهم صارف عن التصدیق به. -قرآن- « أَنّی یُصرَفُونَ » اي وقتا محدّدا « أَجَلًا مُسَ  می » أشدّ مفرد جاء علی وزن الجمع
66 - [ یا محمّد بکافران قوم خود] 243- 206 -قرآن- 223 - 135 -قرآن- 187 - 109 -قرآن- 122 - 76 -قرآن- 99 - -32-1 قرآن- 62
بگو همانا منع و نهی شدهام [از جانب خداي] که چیزهائی را غیر از خداي یکتا بپرستم که شما [ صفحه 314 ] آنها را
میخوانید و میپرستید ویژه موقعیکه حجج و دلایل روشنی از جانب پروردگارم براي من آمده [و مرا بتوحید او دلالت کرده
است روي عبادت ببتهاي شما بیاورم!] و معذلک بمن امر شده است که تسلیم امر پروردگار جهانیان باشم [و مطیع کسی باشم
که مالک بتدبیر تمام آفریدگان است]. 67 - او آنخدائیست که شما آدمیان را از خاك بیافرید سپس از آب نطفه مرد و زن
پس از آن از لخته خون سپس از رحم مادر بصورت کودکی شما را خارج میسازد سپس رشد میدهد تا بکمال قوّه خودتان
برسید سپس پیر میشوید و پارهاي از شما پیش از [استکمال قوّه و پیش از رسیدن بپیري] متوفّی میشود و قبض روح میگردد
و هر یک از شما بمدّت معلومی که باید بسر برسد خواهید رسید [و آن زمان مرگ یا قیامت است] و [شما را براي اینکه
اغراض و جهات خلق کرده و سیر میدهم] شاید شما تعقّل کنید [و در مبدء و منتهاي خودتان و آفریننده و منعم خودتان تفکّر
نمائید]. 68 - اوست آنخدائی که زنده میکند و میمیراند [شما را از خاك بر میآورد و بخاك میبرد] و موقعیکه اراده تکوین
چیزي کند و قضاي امریرا تقدیر فرماید فقط جز اینکه نیست که باو میگوید باش پس خواهد بود [یعنی تعذّر و امتناعی در
کار او نخواهد بود و تکوین او را احتیاج بآلتی و عدّتی و فرصتی نیست]. 69 - آیا نمینگري بکسانی که در ردّ و ابطال آیات
خدائی مجادله و مخاصمه میکنند بکجا رو میکنند و چگونه از طریق مستقیم بگمراهی میروند. 70 - آنکسانی که بقرآن
تکذیب کردند و آنچه ما از کتب و شرایع بوسیله پیمبرانمان فرستادیم دروغ پنداشته و انکار نمودند زود است که فرجام کار
خود را بدانند [و چون بوبال انکارشان و عقاب اعمالشان گرفتار شدند خواهند دانست که ما آنها را بحق دعوت میکردیم و
[ آنچه آنان مرتکب میشدند ضلال و فساد بود]. [ صفحه 315
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 71 تا 75
اشاره
[ إِذِ الَأغلالُ فِی أَعناقِهِم وَ السَّلاسِلُ یُسحَبُونَ [ 71 ] فِی الحَمِیمِ ثُمَّ فِی النّارِ یُسجَرُونَ [ 72 ] ثُمَّ قِیلَ لَهُم أَینَ ما کُنتُم تُشرِکُونَ [ 73
مِن دُونِ اللّهِ قالُوا ضَ لُّوا عَنّا بَل لَم نَکُن نَدعُوا مِن قَبلُ شَیئاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ الکافِرِینَ [ 74 ] ذلِکُم بِما کُنتُم تَفرَحُونَ فِی الَأرضِ
« یُسحَبُونَ » الماء الشدید الحرارة « الحَمِیمِ » جمع غل و هو قید العنق « الَأغلالُ » 400- وَّ بِما کُنتُم تَمرَحُونَ [ 75 ] -قرآن- 1
ِ
بِغَیرِ الحَق
« تَفرَحُونَ » اي غابوا عنا « ضَلُّوا عَنّا » اي یحرقون و السجر القاء الحطب فی معظم النار « یُسجَرُونَ » السحب جرّ الشیء علی الارض
-88- 53 -قرآن- 75 - 13 -قرآن- 41 - اي تتوسعون فی الفرح مرح اي فرح اشدّ الفرح. -قرآن- 1 « تَمرَحُونَ » اي تبطرون و تتکبرون
71 - [وبال امر خود را خواهند دانست] موقعیکه غلها 264- 227 -قرآن- 251 - 199 -قرآن- 214 - 133 -قرآن- 184 - قرآن- 120
در گردن آنان بسته و در زنجیرها آنها را میکشانند. 72 - در آب جاري که حرارتش بمنتها درجه است و سپس در آتش
افکنده میشوند [و بدنهاي آنها آتش گیره دوزخ میگردد]. 73 - سپس بآنان گفته شود کجایند آنها که شما [در دنیا] شریک
خدا قرار میدادید [تا شفیع شما شوند و بشما یاوري نمایند]. 74 - گویند از نظر ما ناپدید شدند بلکه [بر ما روشن شد] که قبلا
هم چیزي را نمیپرستیدیم [و اینها که عبادت میکردیم چیزي نبودهاند و ما از [ صفحه 316 ] نادانی آنها را چیزي میپنداشتیم-
اینکه چنین خداوند اعمال کافران را پوچ و باطل میگرداند [و از اعمال خودشان سودي عاید آنها نخواهد شد]. 75 - اینکه
است [عذابی که اینک بشما رو آورده است] بکیفر آنچه در دنیا در روي زمین بغیر حق شادمانی میکردید و از کثرت فرح و
انبساط [خود را گم کرده] و با تکبّر بخود میبالیدید و مینازیدید [و غرق نشاط شده خدا و حقیقت را از یاد میبردید].
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 76 تا 80
اشاره
ادخُلُوا أَبوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئسَ مَثوَي المُتَکَبِّرِینَ [ 76 ] فَاصبِر إِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ فَإِمّا نُرِیَنَّکَ بَعضَ الَّذِي نَعِدُهُم أَو نَتَوَفَّیَنَّکَ
فَإِلَینا یُرجَعُونَ [ 77 ] وَ لَقَد أَرسَلنا رُسُلًا مِن قَبلِکَ مِنهُم مَن قَصَصنا عَلَیکَ وَ مِنهُم مَن لَم نَقصُص عَلَیکَ وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَن یَأتِیَ
وَّ خَسِرَ هُنالِکَ المُبطِلُونَ [ 78 ] اللّهُ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الَأنعامَ لِتَرکَبُوا مِنها وَ مِنها
ِ
بِآیَۀٍ إِلاّ بِإِذنِ اللّهِ فَإِذا جاءَ أَمرُ اللّهِ قُضِ یَ بِالحَق
« مَثوَي » 686- تَأکُلُونَ [ 79 ] وَ لَکُم فِیها مَنافِعُ وَ لِتَبلُغُوا عَلَیها حاجَ ۀً فِی صُ دُورِکُم وَ عَلَیها وَ عَلَی الفُلکِ تُحمَلُونَ [ 80 ] -قرآن- 1
کالالبان و « وَ لَکُم فِیها مَنافِعُ » [ 42 [ صفحه 317 - 10 -قرآن- 27 - اي المتمسکون بالباطل -قرآن- 1 « المُبطِلُونَ » اي محلّ اقامۀ
76 - داخل شوید [اي کافران] از درهاي [هفتگانه] دوزخ و در آن الی الابد جاویدان بمانید 28- الجلود و الاوبار. -قرآن- 1
پس بد مقام و منزلگاهی است جاي اقامت گردنکشان [و کسانی که از عبادت خدا سرپیچی کرده خود را بزرگ شمردند و از
انقیاد و اطاعت او خودداري نمودند]. 77 - بنابرین [ یا محمّد] شکیبا باش و صبر پیشه ساز [و بر آزار قوم خود و تکذیبی که
نسبت بتو میکنند تحمل کن و بر حق ثابت باش] زیرا آنچه خداوند وعده فرموده است [که در دنیا انبیاء و اولیاء خود را
پیروزي دهد و در آخرت مؤمنان را ثواب بهشت نصیب فرماید] حق است و شکی در آن نیست که وفا شد نیست و اگر
پارهاي از آنچه بآنها وعده کردیم در دوره حیات تو بتو نشان خواهیم داد [یعنی آنچه را که مستحقّاند در ایتعالم بآنها برسد
مانند کشته شدن و اسیر شدن و مغلوب گشتن آنها] یا اگر در حیات تو نشد و ترا قبض روح کردیم [پیش از آنکه عذاب آنها
را ببینی] برگشت آنها بسوي ماست و جزاي آنچه را مستحقاند در قیامت بآنها خواهیم داد [و علی اي حال از ما فوت شدنی
نیست و آنها را بکیفر کردار و گفتارشان خواهیم گرفت]. 78 - و حقّا که ما پیامبرانی پیش از تو فرستادیم که حالات بعض
آنها را بر تو حکایت کردهایم [و در قرآن نامبر شدهایم] و بعض از آنها را بر تو حکایت نکردهایم و از اخبار آنها داستانی
نیاوردهایم و هیچ فرستادهاي و رسولی نیست و براي او صحیح نیست مگر اینکه معجزهاي بیاورد بامر خدا [یعنی آوردن معجزه
با رسول نیست بلکه با خداست که بر وجه مصلحت بدست آن رسول جاري فرماید] و چون امر خدا بیاید [یعنی رستاخیز شود
و قیامت برپا گردد] بین مسلمانان و کافران و نیکان و بدان قضاوت خواهد شد [و خداوند حکم بحق خواهد کرد] و در
79 - خداوند [ آنموقع کسانی که بر باطل بودند زیان خواهند کرد [و آن خسران و زیان آشکاري است]. [ صفحه 318
آنخدائیست که شتر و گاو و گوسفند را براي شما خلق کرد تا ببعضی آنها سوار شوید و از بعض آنها بخورید. 80 - و براي
شما در آنها سودهاي دیگري است [از شیر و پشم و کرك و موي آنها] و بوسیله آنها بمقصد و حاجتی که در دلهاي خود
دارید برسید و بسفر بروید و بر آنها [یعنی بر شتران] و بر کشتیها [در برّ و بحر] بار و مال التجاره حمل نمائید و بمسافرتها
منتفع شوید.
[ [سوره غافر [ 40 ]: آیات 81 تا 85
اشاره
وَ یُرِیکُم آیاتِهِ فَأَيَّ آیاتِ اللّهِ تُنکِرُونَ [ 81 ] أَ فَلَم یَسِیرُوا فِی الَأرضِ فَیَنظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم کانُوا أَکثَرَ مِنهُم وَ
أَشَ دَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الَأرضِ فَما أَغنی عَنهُم ما کانُوا یَکسِبُونَ [ 82 ] فَلَمّا جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِندَهُم مِنَ العِلمِ وَ
حاقَ بِهِم ما کانُوا بِهِ یَستَهزِؤُنَ [ 83 ] فَلَمّا رَأَوا بَأسَنا قالُوا آمَنّا بِاللّهِ وَحدَهُ وَ کَفَرنا بِما کُنّا بِهِ مُشرِکِینَ [ 84 ] فَلَم یَکُ یَنفَعُهُم
اي بالآیات « بِالبَیِّناتِ » 652- إِیمانُهُم لَمّا رَأَوا بَأسَنا سُنَّتَ اللّهِ الَّتِی قَد خَلَت فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الکافِرُونَ [ 85 ] -قرآن- 1
اي غرّهم ما عندهم من العلم بالامور « 73 [ صفحه 319 ] العِلمِ - 17 -قرآن- 41 - فَرِحُوا بِما عِندَهُم مِنَ -قرآن- 1 » الواضحات
اي « بَأسَنا » اي و احاط بهم « وَ حاقَ بِهِم » المحسوسۀ فاخذوا یقیمون الشبه و الاستشکالات علی تعالیم المرسلین و یستهزؤن بها
-11- اي طریقته الّتی مضت من قبل و سنّۀ هنا مصدر مؤکد اي سنّ اللّه ذلک سنّۀ. -قرآن- 1 «..... سُنَّۀَ اللّهِ الَّتِی » شدّة عذابنا
81 - و خداوند بشما ارائه میکند و نشان میدهد آیات و علامات [دالّه 231- 182 -قرآن- 199 - 156 -قرآن- 173 - قرآن- 139
بر کمال قدرت و وفور رحمت] خود را [که از آن جمله هلاك ساختن امم پیشین است که بسبب کفران و انکارشان پس از
نعمات بنقمات گرفتار شدند] بنابرین کدامیک از آیات خدا را شما انکار میکنید! 82 - آیا [اینکه مشرکین و کفار قریش] در
[اکناف و اقطار] زمین سیر نکرده و بمسافرت نرفتهاند [و بجانب شام و یمن گذر نکرده و زمینهاي عاد و ثمود و غیره را
ندیدهاند] تا بنگرند که فرجام حال آنانکه پیش از آنها بوده [و تکذیب پیمبران خود را کردند] چگونه بوده و عاقبت کارشان
چسان بهلاکت و نابودي رسید]- آنها هم عدّه و شمارهشان از اینها بیشتر بود و هم نیرومندتر [و از حیث قواي بدنی و استعداد
جسمی و مالی برتر از اینها بودند] و هم آثار ابنیه و قصور و ساختمانها در روي زمین از آنها بیشتر باقی ماند و هیچیک از
آنچه در زندگی کسب کرده و بدست آورده بودند [از عدّه و عده و مال و استعداد و بنا و اولاد و غیره در موقع رسیدن عذاب
خدائی] براي آنها سودي نداشت و عذابی از آنها دفع و منع ننمود و بکار آنها نخورد. 83 - و چون پیمبران آنها با دلایل و
آیات واضحات [براي دعوت آنها بتوحید خدا و اخلاص در عبادت او] آمدند [و آنها را بپرستش خدا خواندند آنها منکر
شدند و چون پیمبران وعده هلاك و عذاب دادند] آنان بآنچه از دانش نزد آنها بود خوشحال شدند [یعنی علم پیمبران را
[ کوچک شمرده و دانش خود را از آنچه از عقاید باطله و شبهات نزد آنها بود بزرگتر دانسته و میگفتند نه [ صفحه 320
عذابی براي ماست و نه حشر و بعثی است و میگفتند ما أعلم از اینکه رسولانیم و آنچه را فی الحقیقه جهل بوده علم دانسته و
بآن فرحناك بودند تا آنکه] جزاي استهزاء و مسخرهایکه بپیمبران مینمودند آنها را فراگرفت و دچار عذاب و هلاك گشتند.
-84 و هنگامی که شدّت عذاب ما را دیدند [از روي اضطرار و ناچاري] گفتند ما بخداي یکتا ایمان آوردیم و بآنچه براي
خدا شریک قرار میدادیم کافر شدیم [یعنی اینک دانستیم که شرکاء پوچاند و باید مؤمن بخداي یکتا بود]. 85 - ولی چون
[موقعی اینکه اظهار ایمان را کردند] که عذاب ما را دیدند ایمان آنها براي آنان سودي نبخشید [و ایمان در حال الجاء و
اضطرار فایدهاي ندارد] و اینکه روش و طریقه مستمرّه خداوندي است که نسبت بامّتهاي گذشته جاري داشته است [که پس از
نزول عذاب ایمان آنها مفید نخواهد بود] و در آنوقت است که کافران زیان میکنند [و نتیجه کفران خود را میبینند] آن
ندامت از نتیجه رنج بود || نی ز عقل روشن چون گنج بود چونکه شد رنج آن ندامت شد عدم || می نیرزد خاك آن توبه
[ ندم