گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هفتم
سورة حم السجدة



اشاره
87- مکیّه است و عدد آیات آن پنجاه و چهار است بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 50
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
[ 37 حم [ 1] تَنزِیلٌ مِنَ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ [ 2] کِتابٌ فُصِّلَت آیاتُهُ قُرآناً عَرَبِیا لِقَومٍ یَعلَمُونَ [ 3 - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
191 وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّۀٍ مِمّا تَدعُونا إِلَیهِ وَ فِی آذانِنا وَقرٌ وَ مِن - بَشِیراً وَ نَذِیراً فَأَعرَضَ أَکثَرُهُم فَهُم لا یَسمَعُونَ [ 4] -قرآن- 1
اي ف ّ ص ل بعضها من بعض باختلاف الفواصل و « فُصِّلَت آیاتُهُ » 148- بَینِنا وَ بَینِکَ حِجابٌ فَاعمَل إِنَّنا عامِلُونَ [ 5] -قرآن- 1
فِی » اي فتولّی عنه أکثرهم « فَأَعرَضَ أَکثَرُهُم » البشیر المخبر بما یسّر و النذیر المخبر مع تخویف من العاقبۀ « بَشِیراً وَ نَذِیراً » المعانی
- 232 -قرآن- 259 - 190 -قرآن- 216 - 99 -قرآن- 166 - 21 -قرآن- 77 - اي ثقل. -قرآن- 1 « وَقرٌ » اي فی اغطیۀ جمع کنان « أَکِنَّۀٍ
-1 حم در توضیح فواتح سور گذشت [و اینکه هفت سوره است که بحم افتتاح میشود] یکی از معانی آنکه اینکه حروف 266
[ تهجی که حا و میم از آن جمله است- 2- نازل شدهایست از جانب خداي آمرزنده بخشاینده مهربان [از خداي [ صفحه 322
بخشنده بهدایت نفوس عوام و مهربان برعایت قلوب خواص] که جبرئیل آنرا بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرود آورده
است. 3- کتابی است که آیات آن تفصیل داده شده و باجمال برگذار نشده است [و نیز آیات آن با بیان تامی تبیین گردیده
است] [و بقولی آیات آن بر بهترین نظم و واضحترین بیانی تنظیم شده است] و اینکه کتاب قرآن است یعنی مجموعهایست
بلغت عرب براي مردمانی که زبان عربی میدانند [و از آوردن مانند آن عاجزاند و میدانند که قرآن منزل از جانب خداست].
-4 اینکه کتاب مؤمن را بآنچه در آن وعد است مژده میدهد و کافر را بآنچه در آن وعید است میترساند و بسیاري از آنمردم
[یعنی اهل مکّه از ایمان بخدا و تدبّر در اینکه قرآن رو گردان شده و گوئی در حقیقت آنرا نمیشنوند [و با گوش تفکّر و
تأمّل بفهم آن حاضر نمیشوند]. 5- و گویند دلهاي ما نسبت بآنچه ما را بآن دعوت میکنی در حجاب است [و نمیفهمیم که
چه میگوئی و حرفهاي تو بخرج ما نمیرود] و در گوشهاي ما هم ثقل و سنگینی است [و از استماع قرآن کر هستیم و
نمیشنویم] و بین ما و تو هم پردهایست [یعنی در دین و طریقه بین ما جدائیست] تو بدین خودت عمل کن و ما هم بدین
خودمان عمل میکنیم [ یا تو در هلاك و ابطال امر ما بکوش ما هم در ابطال امر تو و اهلاك تو میکوشیم]. گفتهاند: أبو
جهل لباسی [جامهاي] را بین خود و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فاصله قرار داد و گفت یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
أنت من هذا الجانب و نحن من هذا الجانب فاعمل أنت علی دینک و مذهبک اننا عاملون علی دیننا و مذهبنا].
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
قُل إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُم إِلهٌ واحِدٌ فَاستَقِیمُوا إِلَیهِ وَ استَغفِرُوهُ وَ وَیلٌ لِلمُشرِکِینَ [ 6] الَّذِینَ لا یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ
هُم بِالآخِرَةِ هُم کافِرُونَ [ 7] إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُم أَجرٌ غَیرُ مَمنُونٍ [ 8] قُل أَ إِنَّکُم لَتَکفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الَأرضَ
فِی یَومَینِ وَ تَجعَلُونَ لَهُ أَنداداً ذلِکَ رَبُّ العالَمِینَ [ 9] وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِن فَوقِها وَ بارَكَ فِیها وَ قَدَّرَ فِیها أَقواتَها فِی أَربَعَۀِ أَیّامٍ
اي نظراء جمع ندّ « أَنداداً » غیر مقطوع و قیل لا منّ به علیهم « غَیرُ مَمنُونٍ » [ 581 [ صفحه 323 - سَواءً لِلسّائِلِینَ [ 10 ] -قرآن- 1
123- 104 -قرآن- 115 - 73 -قرآن- 93 - 18 -قرآن- 63 - اي استوت سواء بمعنی استواء. -قرآن- 1 « سَواءً » اي جبالا « رَواسِیَ »
[تفسیر معانی]
اشاره
-7 بگو [ یا محمّد باین جماعت کافران] که منهم بشري مانند شما [از زادگان آدم و مرکب از گوشت و خون] هستم [و -6
فقط خداوند مرا بنبوّت خود اختصاص داده و از شما فرقم به اینکه است که بمن وحی میشود و اگر وحی نبود مرا دعوتی از
شما نبود] بمن وحی میشود که معبود شما معبود یگانهایست [که شریکی در عبادت ندارد] بنابراین براه او مستقیم و راست رو
باشید [از طریق او میل بطرف دیگر نکنید و براي فرمانبرداري فقط بسوي او توجّه نمائید] و از او [براي گناهان خودتان و
شرك بخدا] طلب آمرزش کنید. و واي بر مشرکین که زکاة [یعنی حقوق واجبه الهی را] نمیدهند و آنان بآخرت و سراي
دیگر هم کافر [و منکر بعث و حشر و نشر] میباشند [یعنی بدانجهت انفاق نمیکنند که مکافات آن سراي را باور ندارند].
[کاشفی گوید:]- وجه تخصیص منع زکاة از سایر اوصاف مشرکان [ صفحه 324 ] آنستکه مال محبوب انسان است و بذل آن
نفسرا سخت باشد از أعمال دیگر پس در ایراد اینکه صفت اشارهایست ببخل ایشان و عدم شفقت بر خلق و بخل اعظم رذایل
و اکبر ذمائم است و گفتهاند توانگري که او را سخا نبود چون تنست که جان ندارد و یا چون درختی که بر ندهد. سعدي
گوید: ز رو نعمت اکنون بده کان تست || که بعد از تو بیرون ز فرمان تست کسی گوي دولت ز دنیا برد || که با خود
نصیبی بعقبی برد مسلّم کسیرا بود روزه داشت || که در ماندهاي را دهد نان چاشت و گر نه چه حاجت که زحمت بري || ز
خود باز گیري و هم خود خوري نه بخشنده بر حال پروانه شمع || نگه کن که چون سخت در پیش جمع ببخش اي پسر
کادمیزاده صید || باحسان توان کرد و وحشی بقید کرامت جوانمردي و نان دهیست || مقالات بیهوده طبل تهی است و إبن
عباس رض گفته است که [لا یُؤتُونَ الزَّکاةَ] معنایش [لا یطهرون أنفسهم بقول لا إله إلّا اللّه فانّها زکوة الانفس] است یعنی
نفوس خود را بگفتن لا إله إلّا اللّه تزکیه و تطهیر نمیکنند زیرا اینکه کلمه طیبه زکوة نفوس است] چنانکه خداوند کفر را
بنجاست توصیف فرموده و میفرماید [إِنَّمَا المُشرِکُونَ نَجَسٌ] و زکوة را بمعنی تطهیر آورده آنجا که فرماید [خیرا منه زکوة].
356 و در کشف الاسرار گوید:- ذکر زکاة در قرآن بر دو وجهست یا در نماز پیوسته یا منفرد - 60 -قرآن- 324 - -قرآن- 36
گفته- آنچه در نماز پیوسته چنانست که [الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ] و اشباه آن، مراد باین زکاة مال است که اللّه
فرض کرده بر خداوندان مال و آنچه منفرد گفته چنانست که [وَ حَناناً مِن لَدُنّا وَ زَکاةً خَیراً مِنهُ زَکاةً وَ ما آتَیتُم مِن زَکاةٍ قَد
379 -قرآن- - 358 -قرآن- 359 - 205 -قرآن- 324 - أَفلَحَ مَن تَزَکّی] مرداد بآن پاکی است و زیادتی و دینداري. -قرآن- 148
8- حقّا کسانی که تصدیق [بامر آخرت از ثواب و عقاب] نمودهاند [ صفحه 325 ] و کارهاي 434- -406-380 قرآن- 407
شایسته بجاي میآورند [و کارشان اطاعت و فرمانبرداري خداست] براي آنها مزدي و پاداشی دائم و متّصل و قطع نشدنی
است- یا اجر و پاداشی است که بدون منّت بآنها داده میشود. 9- بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بآنان] آیا شما
جرأت میکنید که بخداوندي کافر شوید و نعماي کسیرا منکر شوید که زمین را در دو روز [یعنی در مقدار و اندازه دو روز]
بیافرید! و شما براي او مثل و نظیر و شبیه قائل میشوید [و آنها را میپرستید]- اینکه چنین خدائی [که در دو روز خلقت زمین
فرمود] خالق و پروردگار جهانیان و مالک و متصرف همه خلایق و عالمیان است. 10 - و کوههاي پایدار و ثابتی از بالاي زمین
برافراشت و در آنها برکت و منافعی گذاشت [که درختهائی بدون غرس بطور جنگلی بکاشت و نباتات و منافع و معادنی در
آنها ذخیره فرمود] و در روي زمین قوتها و غذاها و ارزاق أهل زمین را [بقدر حاجت] تقدیر فرمود [و باندازه نیازمندیهاي
بدنهاي آدمیان و سایر حیوانات مهیا و آماده نمود] و اینکه کارها را در دو روز دیگر معمول داشت [که جمعا چهار روز شود]
که براي پرسندگان از مدت خلقت زمین ایّام مستوي کاملی بدون زیاده و نقصان بوده باشد. و بتفسیر دیگر مساوي و برابر
براي طلب کنندگان ارزاق خودشان. در علت خلقت زمین و ما فیها در چهار روز مختلف گفتهاند. بقولی خداوند در اینکه
چهار روز قسمتی پس از قسمتی خلقت فرمود تا مردم بدانند که راه صواب تانّی در امور است نه استعجال و با آنکه خداوند
قادر بر آفرینش آنها در یک لحظه بوده است و بقولی براي اینکه مردم بدانند اینکه امر از قادر مختار و عالم بمصالح امور
[ صادر شده نه از طبع و طبیعت. [ صفحه 326
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
ثُمَّ استَوي إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلأَرضِ ائتِیا طَوعاً أَو کَرهاً قالَتا أَتَینا طائِعِینَ [ 11 ] فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَماواتٍ فِی یَومَینِ
سَّماءٍ أَمرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِمَصابِیحَ وَ حِفظاً ذلِکَ تَقدِیرُ العَزِیزِ العَلِیمِ [ 12 ] فَإِن أَعرَضُوا فَقُل أَنذَرتُکُم
ِ
وَ أَوحی فِی کُل
صاعِقَۀً مِثلَ صاعِقَۀِ عادٍ وَ ثَمُودَ [ 13 ] إِذ جاءَتهُمُ الرُّسُلُ مِن بَینِ أَیدِیهِم وَ مِن خَلفِهِم أَلاّ تَعبُدُوا إِلَّا اللّهَ قالُوا لَو شاءَ رَبُّنا لَأَنزَلَ
وَّ قالُوا مَن أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً أَ وَ لَم یَرَوا أَنَّ اللّهَ الَّذِي
ِ
مَلائِکَۀً فَإِنّا بِما أُرسِلتُم بِهِ کافِرُونَ [ 14 ] فَأَمّا عادٌ فَاستَکبَرُوا فِی الَأرضِ بِغَیرِ الحَق
اي ثمّ قصد الی السماء- من قولهم استوي « ثُمَّ استَوي » 796- خَلَقَهُم هُوَ أَشَ دُّ مِنهُم قُوَّةً وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجحَ دُونَ [ 15 ] -قرآن- 1
المراد « صاعِقَۀً » اي و حفظناها من الافات « وَ حِفظاً » اي فخلقهن « فَقَضاهُنَّ » إلی مکان کذا إذا توجه الیها توجها لا یلوي الی غیره
11 - سپس قصد آفرینش آسمان نمود و 205- 167 -قرآن- 195 - 143 -قرآن- 156 - 17 -قرآن- 129 - هنا عذاب شدید. -قرآن- 1
آن بحالت دودي بود و بآسمان و زمین فرمود خواه و ناخواه بیائید [یعنی بوجود آئید و حادث شوید] آنها هم گفتند آمدیم و
در حال اطاعت و انقیاد فرمانبر و بآنچه [ صفحه 327 ] امر کنی مطیعیم. 12 - بنابرین هفت آسمان را در دو روز بوجود آورد و
از آفرینش آنها فراغت یافت [که با چهار روز خلقت زمین تمام آفرینش در شش روز انجام یافت] و در هر آسمانی امر و اراده
خود را جاري ساخت و آسمان دنیا را بچراغها [یعنی بستارگان] زینت دادیم و آنها را از آفات [و استماع شیاطین] محفوظ
داشتیم. اینکه است [بطوریکه تفصیل آن بیان شد] تقدیر و آثار قدرت خداوندي که در سلطنت خود غالب است و چیزي مانع
او نیست و داناست بمصالح خلق خود و چیزي بر او پنهان نیست. 13 - پس [ یا محمّد] اگر [پس از اینکه بیان] باز از ایمان بتو
رو گردان شدند بآنها بگو که من شما را میترسانم و وعده میدهم بصاعقه و عذاب مهلکی مانند عذابی که بر قوم عاد و ثمود
وارد شد [و آنانرا بدیار نیستی برد]. 14 - موقعی [اینکه صاعقه آنها را فرا گرفت] که پیمبرانشان از سابق و لاحق بسوي آنها
آمده و گفتند و آنها را دعوت کردند به اینکه که جز خداي یکتا را مپرستید و آنها نشنیدند و بپاسخ گفتند اگر خدا
میخواست [که ما باو ایمان آوریم و بتها را از معبودیّت خلع کنیم] فرشتگانی میفرستاد [که ما را به اینکه موضوع دعوت
کنند نه اینکه بشري مانند خودمان براي دعوت ما بفرستد] بنابراین ما هم نسبت بآنچه شما براي آن فرستاده شده و آمدهاید
[یعنی بآنچه شما دعوت میکنید] کافر و منکر میباشیم. 15 - و امّا قوم عاد در روي زمین سرکشی کردند و تجبّر و تکبّر بخرج
دادند و بدون حق [بلکه بکفر محض و ظلم صریح] بر أهل زمین بزرگی فروختند و گفتند کیست که از ما نیرومندتر باشد [و
بتواند ما را دچار عذاب سازد] آیا آنها نمیدانستند خدائی که آنها را آفریده است او از آنها نیرومندتر و قويتر است [و اینکه
[ نادانان از روي جهل و عناد] آیات و دلالات ما را منکر شده بودند. [ صفحه 328
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
فَأَرسَلنا عَلَیهِم رِیحاً صَرصَ راً فِی أَیّامٍ نَحِساتٍ لِنُذِیقَهُم عَذابَ الخِزيِ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ لَعَذابُ الآخِرَةِ أَخزي وَ هُم لا یُن َ ص رُونَ
16 ] وَ أَمّا ثَمُودُ فَهَدَیناهُم فَاستَحَبُّوا العَمی عَلَی الهُدي فَأَخَ ذَتهُم صاعِقَۀُ العَذابِ الهُونِ بِما کانُوا یَکسِبُونَ [ 17 ] وَ نَجَّینَا الَّذِینَ ]
آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ [ 18 ] وَ یَومَ یُحشَرُ أَعداءُ اللّهِ إِلَی النّارِ فَهُم یُوزَعُونَ [ 19 ] حَتّی إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیهِم سَمعُهُم وَ أَبصارُهُم وَ
اي ریحا باردة مشتق من ال ّ ص ر و هو البرد او من ال ّ ص ر و هو « رِیحاً صَرصَ راً » 551- جُلُودُهُم بِما کانُوا یَعمَلُونَ [ 20 ] -قرآن- 1
اي یجمع و أصل الحشر جمع النّاس و « یُحشَرُ » اي الهوان « الهُونِ » الذّل « الخِزيِ » جمع نحسه « نَحِساتٍ » الصوت اي شدید الصوت
-18- اي یحبس اوّلهم علی آخرهم لئلا یتفرّقوا مأخوذ من وزعه یزعه وزعا اي منعه و کفّه. -قرآن- 1 « یُوزَعُونَ » سوقهم للحرب
16 - پس ما بر قوم عاد باد [پر صدا] 250- 183 -قرآن- 237 - 161 -قرآن- 174 - 143 -قرآن- 151 - 121 -قرآن- 133 - قرآن- 110
یا باد بسیار سرد فرستادیم در روزهاي منحوس مشئوم [که هشت روز و هفت شب طول کشید] آنها مبتلاي بآن باد شدید [پر
غبار بدون باران بودند] و بدینجهت آنان را مبتلا ساختیم تا عذاب ذلت و پستی و خواري را در زندگانی دنیا بآنها بچشانیم در
[ صفحه 329 ] صورتی که عذاب آخرت فضیحتر و رسوا کنندهتر است و در آنحال کسی آنها را یاري نخواهد کرد [که
عذابی از آنان دفع نماید]. 17 - و امّا قوم ثمود ما راه [خیر و شر] را بآنان نشان دادیم و راه حق را براي آنها آشکار کردیم ولی
خود آنها کوري را بر بینائی [یعنی کفر را بر ایمان] ترجیح دادند و کوري را اختیار کردند بنابرین عذاب صاعقه [یعنی صیحه
جبرائیلی] آنها را گرفت و بسبب اعمالی که کردند [یعنی تکذیب صالح و پی کردن ناقه] دچار عذاب ذلت و خواري گشتند.
-18 و [صالح] را و کسانی که باو ایمان آورده بودند [که گفتهاند یکصد و ده نفر بودند] و از شرك تقوي و پرهیز اختیار
کرده بودند از عذاب ذلّت نجات بخشیدیم. 19 - [و روز رستاخیز] روزي است که دشمنان خدا [یعنی کسانی که امتثال اوامر
خدا نکنند و پیروي رسول خدا ننمایند] بجانب آتش جمع آوري میشوند در حالتی که اوّل آنها بآخرشان پیوسته است [تا بهم
ملحق باشند و در یکجا جمع و از یکدیگر پراکنده نشوند [یعنی چون همه در یکجا جمع کرده شوند توقیف و بازداشت
میشوند تا بسوي آتش رهسپار گردند]. 20 - تا هنگامی که بآتش دوزخ رسند [یعنی بآتشی که بجانب آن جمع کرده
میشوند] گوشهاي آنها بر ضد آنها گواهی میدهند [بآنچه از داعیان حق شنیده و از آن اعراض کرده و آنرا نپذیرفتهاند] و
چشمان آنها شهادت میدهند [بآنچه از آیات دالّه بر توحید خدا و نبوّت انبیاء دیده و باز ایمان نیاوردند] و پوستهاي بدن آنها
[کنایه از سایر جوارح آنها یا بقول إبن عباس و مفسّرین دیگر فروج آنها] بآنچه از معاصی و افعال قبیحه مباشرت کردهاند و
[ عمل نمودهاند. [ صفحه 330
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
وَ قالُوا لِجُلُودِهِم لِمَ شَهِدتُم عَلَینا قالُوا أَنطَقَنَا اللّهُ الَّذِي أَنطَقَ کُلَّ شَیءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُم أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیهِ تُرجَعُونَ [ 21 ] وَ ما کُنتُم
تَستَتِرُونَ أَن یَشهَدَ عَلَیکُم سَمعُکُم وَ لا أَبصارُکُم وَ لا جُلُودُکُم وَ لکِن ظَنَنتُم أَنَّ اللّهَ لا یَعلَمُ کَثِیراً مِمّا تَعمَلُونَ [ 22 ] وَ ذلِکُم
ظَنُّکُمُ الَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّکُم أَرداکُم فَأَصبَحتُم مِنَ الخاسِرِینَ [ 23 ] فَإِن یَصبِرُوا فَالنّارُ مَثويً لَهُم وَ إِن یَستَعتِبُوا فَما هُم مِنَ المُعتَبِینَ
وَّ الإِنسِ
ِ
24 ] وَ قَیَّضنا لَهُم قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُم ما بَینَ أَیدِیهِم وَ ما خَلفَهُم وَ حَقَّ عَلَیهِمُ القَولُ فِی أُمَمٍ قَد خَلَت مِن قَبلِهِم مِنَ الجِن ]
اي من المضیّعین اي « مِنَ الخاسِرِینَ » اي أسقطکم فی الرّدي اي الهلاك « أَرداکُم » 756- إِنَّهُم کانُوا خاسِرِینَ [ 25 ] -قرآن- 1
اي فما هم من « مِنَ المُعتَبِینَ » اي یطلبوا العتبی و هی الرجوع الی ما یحبون « یَستَعتِبُوا » اي محل اقامۀ « مَثويً » اضاع و لم یربح
- 70 -قرآن- 114 - 12 -قرآن- 50 - جمع قرین -قرآن- 1 « قُرَناءَ » اي و قدّرنا لهم و اتحنا لهم « وَ قَیَّضنا لَهُم » الحاملین علی العتبی
وَ ما » من أمر الدنیا « ما بَینَ أَیدِیهِم » [ 333 [ صفحه 331 - 289 -قرآن- 323 - 226 -قرآن- 269 - 153 -قرآن- 205 - -123 قرآن- 139
86- 57 -قرآن- 75 - 23 -قرآن- 40 - اي ثبت و وجب. -قرآن- 1 « وَ حَقَّ » من أمر الاخره « خَلفَهُم
[تفسیر معانی]
اشاره
-21 [کافران اعضاء و جوارح خود را طرف عتاب قرار داده] گویند چرا بر ضد ما شهادت دادید! جلود و جوارح آنها در پاسخ
آنان گویند آنخدائی که همه چیز را گویا ساخته است ما را بسخن آورد و بما قوّه گویائی عطا فرمود و اوست که در اوّل
مرتبه شما را آفرید و از عدم بوجود آورد و بسوي او هم برمیگردید [و در آخرت که هیچکس جز او مالک امر و نهی نیست
باو رجوع مینمایید]. گفتار جلود و جوارح در لفظ [کل شیء] تمام میشود و قسمت اخیر یعنی [و هو خلقکم ... الی آخر،
گفتار خداي تعالی است]. 22 - و شما قادر نبودید و خود را حاضر نکرده بودید که اعمال خودتان را از گوش و چشم و
پوستهاي خودتان پنهان بدارید که اینک بر ضدّ شما گواهی ندهند زیرا شما میپنداشتید که خداوند بسیاري از آنچه شما
بجا میآورید نمیداند [چون جاهل بخدا بودید ارتکاب گناهان در نظر شما مهم نبود و سبک مینمود و در دنیا موقعیکه مباشر
اینکه اعمال فاحشه و قبیحه میشدید کارهاي خود را بترس اینکه آنها روزي بر ضد شما شهادت دهند از آنها پنهان
نمیکردید چه آنها را اجسامی بینطق میدانستید و حساب چنین روزي را نمیکردید و اصولا منکر بعث و جزاء بودید چه
رسد به اینکه که اعضاء شما شهادت دهند]. 23 - و اینکه گمانی که شما بپروردگار [مالک و صاحب اختیار] خودتان بردید
[که به بسیاري از آنچه شما میکنید دانا نیست] همین گمان شما را بهلاکت انداخت و از جمله زیانکاران گشتید [زیرا بهشت
[ را از دست دادید و جهنّم را بعوض گرفتید]. امام صادق علیه السّلام فرماید: [ینبغی للمؤمن ان یخاف اللّه خوفا [ صفحه 332
کانّه یشرف علی النار و یرجوه رجاء کأنّه من أهل الجنّۀ ان اللّه تعالی یقول و ذلکم ظنکم الّذي ظننتم بربکم أرداکم ... ثمّ قال
ان اللّه عند ظنّ عبده ان خیر فخیر و انّ شرّ فشرّ. یعنی مؤمن را سزاوار است که از خداوند طوري بترسد که گویا مشرف بر
آتش است و طوري امیدوار باشد که گویا أهل بهشت است زیرا خداي تعالی فرماید: اینکه است پندار شما در باره
پروردگارتان که شما را بهلاکت انداخته است. سپس فرمود خداي تعالی در نزد گمان بنده خود میباشد اگر گمان خیر برد
خیر و اگر گمان بد برد بد]. 24 - [حالت اینکه کافران چنانست که] اگر بر آتش دوزخ شکیبا باشند و جزع و فزعی نکنند و
اظهار شکایت و استغاثهاي هم ننمایند بهر حال جاي آنها آتش است و اگر هم از خدا بخواهند که عذر آنها را بپذیرد و از
آنها خشنود شود جواب رضایتی نخواهند شنید و از جمله کسانیکه بمطلوب خود برسند نخواهند بود [و خلاصه معنی و تقدیر
آیه اینست که خواه صابر و ساکت باشند و خواه جزع و فزع کنند جاي آنها در آتش خواهد بود چنانکه در جاي دیگر فرماید
25 - ما هم قرینها و همنشینهائی [از جن و انس] براي آنها 549- [اصلَوها فَاصبِرُوا أَو لا تَصبِرُوا سَواءٌ عَلَیکُم]. -قرآن- 495
مقدر و مهیّا سازیم که کارهاي آنها را در نظر خودشان آرایش و زینت دهند از آنچه در پیش روي آنهاست [از امور دنیائی
که تمام همّ خود را مصروف بدنیا سازند] و از آنچه در پشت سر آنهاست [از امور آخرتی که بآنها گویند نه بعثی هست و نه
جزائی و نه حسابی و نه کتابی و نه بهشتی و نه دوزخی] [و بقولی بعکس از اموریکه در جلو دارند از امور آخرت که منکر
بعث و نشور و حساب شوند و از اموریکه در پشت سر میگذارند یعنی امور دنیائی که تمام را بجمع اموال و بترك انفاق
میگذرانند. یا بقولی از آنچه در پیش روي آنهاست از أعمال بد که مرتکب شوند [ صفحه 333 ] و آنچه براي بعد از آنها و
سنّت براي آیندگان میگذارند] و بهر حال وعید و عذاب الهی براي آنها ثابت و واجب است و در زمره اممی که قبل از آنها
از جن و انس بوده [و انکار خدا و تکذیب انبیاء کردهاند] داخل خواهند بود. زیرا آنان زیانکاراناند [و بهشت و نعیم آنرا از
دست دادهاند]. ز نقد معرفت امروز مفلس || ز سود آخرت فردا تهی دست قرینی بدتر و شرورتر از نفس امّاره بسوء نیست
که امروز ترا بآنچه هلاکت تو در آنست میخواند و فردا بر آنچه ترا بر آن خوانده بود شهادت خواهد داد، کشتن نفس لازم
است که فرمود رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر. نفس اژدرهاست او کی مرده است || از غم بیآلتی افسرده است
گر بیابد آلتی فرعون او || که بامر او همی رفت آب جو
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسمَعُوا لِهذَا القُرآنِ وَ الغَوا فِیهِ لَعَلَّکُم تَغلِبُونَ [ 26 ] فَلَنُذِیقَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا عَذاباً شَدِیداً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَسوَأَ
الَّذِي کانُوا یَعمَلُونَ [ 27 ] ذلِکَ جَزاءُ أَعداءِ اللّهِ النّارُ لَهُم فِیها دارُ الخُلدِ جَزاءً بِما کانُوا بِآیاتِنا یَجحَدُونَ [ 28 ] وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا
وَّ الإِنسِ نَجعَلهُما تَحتَ أَقدامِنا لِیَکُونا مِنَ الَأسفَلِینَ [ 29 ] إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقامُوا
ِ
رَبَّنا أَرِنَا الَّذَینِ أَضَ لّانا مِنَ الجِن
« وَ الغَوا فِیهِ » [ 671 [ صفحه 334 - تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَۀُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أَبشِرُوا بِالجَنَّۀِ الَّتِی کُنتُم تُوعَدُونَ [ 30 ] -قرآن- 1
- 19 -قرآن- 103 - اي دار الخلود. -قرآن- 1 « دارُ الخُلدِ » اي و شوّشوا فیه لغا یلغوا لغوا اي شوّش و قال ما لا یعتد به من القول
117
تفسیر معانی:
اشاره
-26 کافران بیکدیگر گفتند [ یا رؤساء و سرکردگان بزیردستان و پیروان خود گویند] باین قرآن گوش فرا مدارید [و وقتی
محمّد صلّی اللّه علیه و آله آنرا میخواند] بکلمات لغو و سخنان باطل [ یا بسرو صدا و کف زدن و اینکه قبیل حرکات] داخل
حرف او شوید [و نگذارید کسی گفتار او را بشنود و او سخن خود را بتمامه ادا نماید] باشد که شما بر او غالب شوید [و
شنونده نتواند سخنان او را بشنود و او هم باین موانع از گفتار فرو ماند و ترك سخن کند] [و اینکه موقعی بود که آنها عاجز از
معارضه با قرآن شدند و بناچار متوسّل باین حرکات گشتند که به اینکه وسیله شاید آنحضرت را از قرائت آیات باز دارند].
-27 ما هم البتّه بکفّار خواهیم چشانید عذاب سختی را [در دنیا بقتل و اسارت و در آخرت بآتش دوزخ] و البته کیفر و جزاي
بدترین أعمال آنها را که معاصی و شرك است خواهیم داد. 28 - اینکه جزاء [که ذکر شد] کیفر دشمنان خداست [که با او
بگناه دشمنی کنند و با دوستان او از مؤمنین و پیمبران خصومت ورزند] آتش است که خانه دائمی و ابدي آنهاست بجزاي
آنکه بآیات قرآن ما منکر شدند [و آنرا از جانب خدا ندانستند]. 29 - و کافران [چون عذاب خدا بنگرند] گویند اي پروردگار
ما آنکسانیکه از جنّ و انس [یعنی شیاطین جنّی و انسی] ما را گمراه کردند [ صفحه 335 ] بما نشان بده که آنانرا ببینیم و زیر
قدمهاي خود بیفکنیم [و لگدمال کنیم] تا از جمله پستها و خوارها باشند و عذاب آنان سختتر از ما گردد. 30 - امّا حقا
آنانکه گفتند پروردگار ما خداست [یعنی بزبان او را توحید گفتند و بدل اعتراف نمودند و پیمبران او را تصدیق کردند] و
پس از آن در گفته خود استقامت نمودند و ثابت و پا بر جا ایستادند [و تزلزلی تا حین مرگ در آنها حاصل نشد] در دم
مرگ فرشتگان بر آنها فرود آیند [و آنها گویند که] از آنچه بعدا براي شما پیش آید مترسید و از آنچه بر شما گذشته است
محزون و اندوهناك مباشید و مژده باد شما را به بهشتی [که بزبان پیمبران] بشما وعده داده شده بود. محمّد بن الفضیل روایت
کرده است که از حضرت أبا الحسن الرضا علیه السلام پرسیدم که مقصود از استقامت چیست فرمود بخدا سوگند استقامت
همان است که شما بر آن هستید [یعنی ولایت اهل بیت علیهم السلام] [هی و اللّه ما أنتم علیه]. صاحب کشف الاسرار گوید
که: ربّنا اللّه عبارت از توحید اقرار است که عامه مؤمنان راست ثم استقاموا اشارت بتوحید معرفت که عارفان و صدّیقان
راست- توحید اقرار آنستکه اللّه را یکتا گوئی و توحید معرفت آنست که او را یکتا شناسی- یعنی از همه جهت بوحدت او
بینا گردي با آنکه در عالم وحدت جهت نیست. نی جهت میگنجد اینجا نی صفت || نی تفکّر نی بیان نی معرفت آتشی از
سر وحدت برفروخت || غیر واحد هر چه پیش آمد بسوخت پیر طریقت گفت صحبت با حق دو حرف است اجابت و
استقامت اجابت عهد است استقامت وفا اجابت شریعت است و استقامت حقیقت [درك شریعت هزار سال بساعتی در توان
[ یافت و درك حقیقت ساعتی بهزار سال در نتوان یافت]. [ صفحه 336
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
نَحنُ أَولِیاؤُکُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ وَ لَکُم فِیها ما تَشتَهِی أَنفُسُکُم وَ لَکُم فِیها ما تَدَّعُونَ [ 31 ] نُزُلًا مِن غَفُورٍ رَحِیمٍ [ 32 ] وَ
مَن أَحسَنُ قَولاً مِمَّن دَعا إِلَی اللّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ المُسلِمِینَ [ 33 ] وَ لا تَستَوِي الحَسَ نَۀُ وَ لا السَّیِّئَۀُ ادفَع بِالَّتِی هِیَ
أَحسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَینَکَ وَ بَینَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ [ 34 ] وَ ما یُلَقّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقّاها إِلاّ ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ [ 35 ] -قرآن-
النزل و النزل ما یقدم للضیف اکراما له قبل « نُزُلًا » اي ما تتمنّون مشتق من الدعاء و هو الطلب « وَ لَکُم فِیها ما تَدَّعُونَ » 539-1
-33- القریب و الصدیق و الشفیق. -قرآن- 1 « حَمِیمٌ » هو الصاحب و الناصر « وَلِیٌّ » اي بالخصلۀ الّتی « بِالَّتِی هِیَ أَحسَنُ » الطعام
31 - [فرشتگان بعد از بشارت ببهشت در باره کسانیکه 241- 208 -قرآن- 231 - 178 -قرآن- 198 - 92 -قرآن- 151 - قرآن- 83
استقامت بخرج دادند گویند] ما معاشر ملائکه یاوران و دوستان شما در زندگانی دنیا هستیم [که از قبل خداي تعالی متولی
ایصال و رسانیدن خیرات بشما میباشیم] و در آخرت نیز [از شما جدا نمیشویم تا شما را داخل بهشت سازیم- یا آنکه در دنیا و
در حین مرگ و در آخرت نگهبان و حافظ شما هستیم] و در آخرت براي شما آنچه را دلهاي شما بخواهد [و تمنّاي لذت و
منفعت نماید] مهیاست [ صفحه 337 ] و در آنجا هر چه را آرزو کنید براي شما هست [و بقائیرا که در دنیا آرزو میکردید در
آخرت خواهید داشت]. 32 - [اینکه خوان نعمت موعود و اینکه مهمان نوازي جلالتش بسته بجلالت معطی و میزبان آن است
زیرا [عطیّه و سفره نعماي کسی است که آمرزنده گناهان است و رحمتی از خداي مهربان است [و مراد ملائکه آن است که
اینکه عطایا از جانب خداست نه از جانب ما] [مفسّرین گفتهاند و چنانکه صاحب مجمع البیان میفرماید: در اینکه آیه
مژدهایست براي مؤمنان که ملائکه دوستداران ایشانند و همچنین بشارتی است که در بهشت همگی آنان بآنچه دلخواه
آنهاست نایل میگردند و همچنین دلیل است بر اینکه هر کس بر طاعات پروردگار استقامت نماید مورد نزول ملائکه است و
ملائکه همواره مصاحب و نگهبان او خواهند بود]. 33 - کیست نیکو گفتارتر از آنکس که مردم را دعوت بطاعت خداي کند
و کردار شایسته بجاي آورد و بگوید که حقّا من از فرمانبران و تسلیم شدگان بامر پروردگار میباشم [ یا بگوید که همانا من
از جمله مسلمانانم]. [و اینکه داعی الی اللّه در درجه اول رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است و همچنین ائمه هادین علیهما
السلام دعوت کنندگان بحق میباشند و بقولی از عایشه و عکرمه اذان گویانند. و آیه مبارکه دلالت دارد بر اینکه دعوت بدین
اعظم طاعات و اجلّ واجبات است و همچنین بایستی دعوت کننده خود عامل بعمل و کردار صالح و شایسته باشد و بعلم خود
عمل کند تا مردم از او بپذیرند و باو نزدیک شوند. 34 - ملّت پاك و نیکو [یعنی اسلام] و ملّت بد و زشت [یعنی ملّت شرك
و کفر] [و یا أعمال نیکو و أعمال زشت و خصلت حسنه و خصلت قبیحه مانند صبر و غضب- حلم و جهل- مدارات و غلظت-
عفو و اساءة] با یکدگر مساوي و یکسان نمیباشند تو هم یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بوسیله گفتار حق خود باطل آنها
را و [ صفحه 338 ] بوسیله حلم خودت جهل آنها را و بوسیله عفو خودت بدرفتاري آنها را دفع کن [یعنی با کردار نیک و
مدارا با آنها معامله کن] و چون چنین کردي [و دشمنان خود را با نرمی و رفق و مدارا دور ساختی] آنکس که بین تو و او
دشمنی بود و با دین تو خصومت میورزد [بصورت دوست تو برمیگردد] و گوئی دوست دینی و شفیق نسبی شده است. بدي
در قفا عیب من کرد و خفت || بتر زو قریبی که آورد و گفت عدو را بالطاف گردن ببند || که نتوان بریدن بتیغ اینکه کمند
چو دشمن کرم بیند و لطف و جود || نیاید دگر خبث از او در وجود چو با دوست دشوار گیري و تنگ || نخواهد که بیند
ترا نقش و رنگ و گر خواجه با دشمنان نیک خوست || کمی بر نیاید که گردند دوست 35 - اینکه حالت و اینکه سجیّت را
[که دفع بدي بنیکی و سیّئه بحسنه است] عطا نمیکنند و نمیدهند مگر بکسانیکه صابر باشند [یعنی کظم غیظ کنند و در برابر
اذیت و آزار شکیبا باشند و ناروائیها را از مردم دنیا و دشمنان دین تحمّل نمایند] و تلقّی نمیکنند آنرا یعنی عطا نمیکنند اینکه
خصلت و صفت را مگر بکسی که صاحب بهره و نصیب بزرگی [از رأي و عقل و فضائل نفسانیه و قواي روحانیه] باشد] چه
قصد انتقام نیست مگر از صفت نفس و تأثر آن از واردات خارجی ولی وقتی که نفس نیرومند شد متأثر از واردات خارجی
نمیشود و چون متأثر نشد تحمّل مشاق بر او دشوار نخواهد بود و خیال انتقام نخواهد داشت و حاصل آنکه تزکیه نفس لازم
است تا تلخ و شیرین در مذاقش برابر و حضور و غیاب ناروا در نظرش یکسان گردد و اینکه براي کسانیکه بهره وافر از معرفت
[ کردگار بردهاند خواهد بود]. [ صفحه 339
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 36 تا 42
اشاره
وَ إِمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطانِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ [ 36 ] وَ مِن آیاتِهِ اللَّیلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ لا تَسجُدُوا
لِلشَّمسِ وَ لا لِلقَمَرِ وَ اسجُدُوا لِلّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُم إِیّاهُ تَعبُدُونَ [ 37 ] فَإِنِ استَکبَرُوا فَالَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ یُسَ بِّحُونَ لَهُ بِاللَّیلِ وَ
النَّهارِ وَ هُم لا یَسأَمُونَ [ 38 ] وَ مِن آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَي الأَرضَ خاشِعَۀً فَإِذا أَنزَلنا عَلَیهَا الماءَ اهتَزَّت وَ رَبَت إِنَّ الَّذِي أَحیاها لَمُحیِ
شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 39 ] إِنَّ الَّذِینَ یُلحِ دُونَ فِی آیاتِنا لا یَخفَونَ عَلَینا أَ فَمَن یُلقی فِی النّارِ خَیرٌ أَم مَن یَأتِی آمِناً یَومَ
ِ
المَوتی إِنَّهُ عَلی کُل
805 إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکرِ لَمّا جاءَهُم وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ [ 41 ] لا - القِیامَۀِ اعمَلُوا ما شِئتُم إِنَّهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِیرٌ [ 40 ] -قرآن- 1
اي و ان ینزغنّک. و ما « وَ إِمّا یَنزَغَنَّکَ » 188- یَأتِیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ تَنزِیلٌ مِن حَکِیمٍ حَمِیدٍ [ 42 ] -قرآن- 1
25 [ صفحه 340 ] هو الخنس. شبه وسوسۀ الشیطان بالخنس لانها تبعث علی ما لا ینبغی [و الخنس - زائدة و النزغ -قرآن- 1
اي یابسۀ قاحله مستعار من الخشوع و هو « خاشِعَۀً » 133- اي لا یملّون -قرآن- 117 « لا یَسأَمُونَ » [ بهیجان آوردن و تحریک کردن
اي « یُلحِدُونَ » اي زادت و نمت بظهور النبات علی سطحها من ربا یربو ربا اي زاد « وَ رَبَت » اي تحرکت بالنبات « اهتَزَّت » التذلّل
108 -قرآن- - 76 -قرآن- 97 - 11 -قرآن- 65 - اي محمود. -قرآن- 1 « حَمِیدٍ » اي عدیم النظیر او منیع « عَزِیزٌ » یمیلون عن الاستقامه
267- 229 -قرآن- 258 - -191-178 قرآن- 220
تفسیر معانی:
اشاره
-36 و اگر ترا از قبل شیطان وسوسهاي شد [و تحریک و تهییج قوه غضبیّه ترا نمود که بدي را ببدي جزا بدهی و در مقام
انتقام برآئی] در اینصورت [از شر شیطان] بخدا پناه ببر زیرا او دعاي ترا میشنود و اجابت میکند و داناي بحسن نیت و
خلوص تست. از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است که هر وقت ترا غضب آید اگر ایستادهاي بنشین و اگر نشستهاي
برخیز و بایست و از شرّ وسوسه شیطان بخدا پناه ببر [خداوند هم ما را از کید و مکر و وسوسه شیطان نگهدارد و در پناه خود
بدارد انه سمیع علیم]. 37 - و از نشانههاي او [دالّه بر یگانگی و یکتائی و وحدانیت و صفات مختصه بذات احدیّت] شب است
[که خورشید از نظرها پنهان میشود] و روز است [که خورشید آشکار میشود و روي خود مینماید و اینکه شب و روز همیشه
بصورت مستقرّ و بر نظام مستمرّ بتقدیر و تدبیر او در جریانند] و آفتاب است و ماه [که باعث روشنائی روز و شباند و هر یک
در مدار خود مسخّر بامر ربّاند] [شما اي ستاره پرستان و اي صابئین] نه بخورشید سجده خضوع کنید و نه بماه [زیرا هر دوي
آنها مخلوقی از مخلوقات خدایند و در تحت فرمان اویند] و بخدائی سجده کنید که آنها را آفریده و بوجود آورده است اگر
قصد شما پرستش خداست [و گمان نکنید که سجده بآنها سجده بخداست]. در مثنوي گوید: آفتاب از امر حق طبّاخ ماست
|| ابلهی باشد که گوئیم او خداست [ صفحه 341 ] آفتابت گر بگیرد چون کنی || آن سیاهی زو تو چون بیرون کنی نی
بدرگاه خدا آري صداع || که سیاهی را ببر واده شعاع گر کشندت نیمشب خورشید کو || تا نیابی کی امان خواهی از او
حادثات اغلب بشب واقع شود || وان زمان معبود تو غایب بود سوي حق گر راستانه خم شوي || وارهی از اختران محرم
شوي [ربّ العزّه گفت عبدي] اگر خواهی که در ولایتم نگري [لِلّهِ مُلکُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ] و اگر خواهی که در سپاهم
نگري [لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ] ور خواهی که در فعلم نگري [فَانظُر إِلی آثارِ رَحمَتِ اللّهِ کَیفَ یُحیِ الَأرضَ بَعدَ مَوتِها]
ور خواهی که در صنعم نگري [وَ مِن آیاتِهِ اللَّیلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ] ور خواهی که فردا در من نگري امروز از صنع من
با من نگر بدیده دل [أَ لَم تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّلَّ] تا فردا بفضل من در نگري بدیده سر [وُجُوهٌ یَومَئِذٍ ناضِ رَةٌ إِلی رَبِّها
-528- 394 -قرآن- 476 - 295 -قرآن- 328 - 187 -قرآن- 220 - 106 -قرآن- 145 - ناظِرَةٌ] [نقل از تفسیر روح البیان]. -قرآن- 65
38 - و اگر تکبّر کنند [و پرستش خداي واحد بجاي نیاورند اینکه استکبار آنها از عدّه عابدین و ساجدین 622- قرآن- 570
خداوند نمیکاهد] و آنانکه در دربار پروردگار تو هستند [یعنی فرشتگان که شماره آنها را خدا داناست] تسبیح و تنزیه
میکنند او را در شب و روز یعنی تمام آنات و ساعات و آنها خسته نمیشوند [و فتوري در عبادت آنها دست نمیدهد]. 39 - و
از دلایل و نشانههاي ربوبیت و قدرت او آنست که تو زمین را بی گیاه و فرسوده و خشک شده مینگري ولی چون ما بر آن
آب [باران] فرود آوردیم بجنبش درآید و برستن گیاه متحرك شود و زیاده گردد. همانا آنکسی که آنزمین بایر و مرده را
زنده کرده است همانکس زنده کننده مردگان است [پس از مرگ] و در آخرت هم بمانند همین عمل مردگان زنده میشوند
40 - حقّا آنانکه منحرف از جاده حقاند و از ایمان بآیات ما دوري میکنند اشخاص [ زیرا او بر هر چیز تواناست. [ صفحه 342
و گفتار و کردارشان بر ما پوشیده نیست [و در ازاي الحاد آنها یعنی آنکه آیات ما را دروغ یا سحر یا شعر میپندارند و
محملهاي باطل و پوچی بآن میبندند ما آنها را کیفر خواهیم داد] بنابرین آیا کسی که در آتش افکنده میشود بهتر است یا
کسی که روز قیامت میآید [و از آتش غضب الهی دور] و در امان است [حال که دانستید حالت آندو مساوي نیست هر یک
را که مایلید اختیار کنید] آنچه میخواهید بکنید [ یا افتادن در آتش یا بودن در امان از آتش] زیرا خداوند بآنچه شما بجاي
آورید بیناست [و بحسب اعمالتان شما را مجازات خواهد نمود]. حیل و مکر رها کن که خدا میداند || نقد مغشوش میاور که
معامل بیناست 41 - حقّا آنانکه بذکر یعنی قرآن [منزل بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله] کفر آوردند و منکر آن شدند و اینکه
کفر و انکار در حینی بود که قرآن بر آنها آمد و نازل گشت [و در اولین وهله که آنرا شنیدند بدون اینکه در آن فکر و تأمّلی
کنند] [ما هم آنها را بجزاي کردارشان خواهیم رسانید] و بدانید که آن ذکر همانا کتاب بینظیر و بیبدیلی است [و در نزد
خدا بسی صاحب عزّت و کرامت است]. 42 - باطلی از پیش و پس بقرآن راه ندارد تنزیلی است از جانب خداوندي که عالم
بوجوه حکمت و مستحق حمد است [بسبب انعامیکه بوسیله فرستادن قرآن بر خلایق فرموده است که اعظم نعماي اوست و
بآنجهت مستحق حمد و شکر میباشد]. در تفسیر [لا یَأتِیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ] چند قول است اوّل اینکه باطل
یعنی شیطان و معنا اینکه شیطان نمیتواند حقّی از قرآن بکاهد و باطلی بر آن بیفزاید و اینکه قول از قتاده و سدي است. -
76 دوّم: آنکه نه از کتبی که قبل از آن آمده چیزي آنرا باطل میکند [ صفحه 343 ] و نه کتابی بعدا میآید که آنرا - قرآن- 11
باطل سازد یعنی آنرا منسوخ نماید و اینکه قول از إبن عباس و کلبی و مقاتل است. سوّم آنکه نه در اخبار از گذشته و نه از
اخبار آینده آن از آنچه در مستقبل خواهد شد باطلی نیست و تمام موافق با مخبرات آنهاست و اینکه قول مروي از حضرت
باقر و حضرت صادق علیهما السّلام است. چهارم: از اوّل تنزیلی تا آخر آن باطلی مشهود نیست و در آن راه نیافته است و
اینکه قول حسن است. پنجم: باطل از هیچ جهتی از جهات در آن راه ندارد یعنی نه تناقضی در الفاظ آن و نه دروغی در اخبار
آن است و نه با آن معارضه میشود و نه بر آن چیزي افزوده و نه چیزي از آن کاسته میگردد و تغییر ناپذیر است تا روز قیامت
و تا روز رستاخیز محفوظ و حجت بر مکلّفین است و تأیید آن آیه دیگر است [إِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ]. -قرآن-
[ 408-347 [ صفحه 344
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 43 تا 45
اشاره
ما یُقالُ لَکَ إِلاّ ما قَد قِیلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبلِکَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِیمٍ [ 43 ] وَ لَو جَعَلناهُ قُرآناً أَعجَمِیا لَقالُوا لَو لا
فُصِّلَت آیاتُهُ ءَ أَعجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُل هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُديً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ فِی آذانِهِم وَقرٌ وَ هُوَ عَلَیهِم عَمًی أُولئِکَ
ّ
ٍ
یُنادَونَ مِن مَکانٍ بَعِیدٍ [ 44 ] وَ لَقَد آتَینا مُوسَی الکِتابَ فَاختُلِفَ فِیهِ وَ لَو لا کَلِمَۀٌ سَبَقَت مِن رَبِّکَ لَقُضِیَ بَینَهُم وَ إِنَّهُم لَفِی شَک
اي أ « ءَ أَعجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ » اي بیّنت آیاته بلسان نفهمه « فُصِّلَت آیاتُهُ » ! اي هلّا یعنی چرا « لَو لا » 557- مِنهُ مُرِیبٍ [ 45 ] -قرآن- 1
کلام اعجمیّ و مخاطب عربی. و الاعجمی هو الّذي لا یفهم کلامه من جنس غیر عربی و هذا خلاف العجمی اي الفارسی
اي « مُرِیبٍ » اي هم مع عدم قبولهم و استماعهم له کمن یصاح بهم من مسافۀ بعیدة « أُولئِکَ یُنادَونَ مِن مَکانٍ بَعِیدٍ » اي ثقل « وَقرٌ »
43 - [ یا 397- 309 -قرآن- 387 - 256 -قرآن- 266 - 114 -قرآن- 249 - 51 -قرآن- 84 - 9-قرآن- 31 - موقع فی الشک. -قرآن- 1
محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بتو گفته نمیشود مگر آنچه بپیمبران پیش از تو گفته شده است [یعنی اینکه جماعت کافران همیشه
حالشان همین بوده و آنچه اینک در باره تو میگویند همان سخنانی است که بپیمبران پیش از تو میگفتند و آنها را تکذیب
میکردند و منکر نبوّت آنها بودند] [ یا بتفسیر دیگر- آنچه از جانب حق تعالی اینک بتو گفته میشود نیست مگر آنچه
بپیمبران قبل از تو گفته شده است و آن امر بدعوت بسوي حق و پرستش خداي یکتا و لزوم طاعت اوست و اینکه قرآن هم
موافقت با کتب منزل قبل از خود دارد] [و یا آنچه قبلا گفته شده و اینک هم گفته میشود اینست که] همانا پروردگار تو
[نسبت بکسانیکه بتو ایمان آورند] صاحب آمرزش است [و نسبت بکسانیکه ترا تکذیب کنند] صاحب عقاب و عذاب
دردناك است. 44 - و هرگاه ما اینکه قرآنی [که تو بر مردم قرائت میکنی] اعجمی یعنی بغیر لغت عرب قرار میدادیم اینکه
کافران میگفتند چرا آیات آن [بزبان عربی] مفصّل و مبیّن و روشن نیست [که ما آنها را بفهمیم] و نیز میگفتند اینکه پیمبر
[که کتاب بر او نازل شده است] عربی است آیا کتاب او عجمی باید باشد! [و اینکار بیشتر وسیله تکذیب و انکار آنها میشد و
لذا خداوند [ صفحه 345 ] کتاب را بلغت خود آنها و پیمبر را از عشیره خود آنها فرستاد تا حجت بر آنها تمام باشد و لذا
فرمود:] بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] آن قرآن براي کسانیکه باور کردند و ایمان آوردند رهنماي [از گمراهی] و شفاي
[از دردها و بیماریهاي ظاهري و باطنی و درمان دلها از هر گونه شک و شبههایست] و کسانی که باور نکردند و ایمان
نیاوردند در گوشهاشان سنگینی است [و کر شدهاند و شنیدن حرف حق بر آنها گران است و از آن سودي نمیبرند] و قرآن بر
آنها پوشیده و مستور است [یعنی کور دل شدهاند و اینکه گمراهی آنها را سرگردان از تدبر در آن کرده و مانند کوران ندانند
بکجا میروند و چه میکنند] اینکه جماعت کافران از محلّ دور صدائی میشنوند [یعنی نه میشنوند و نه میفهمند مانند آنکه
کسیرا از مکان دوري صدا بزنند که نه بشنود و نه بفهمد و اینکه بواسطه بعد افهام و شدّت اعراض آنها از قرآن و رسول
خداست. باري اقبال میگوید که اي ناقابلان ما بسی نزدیک نزدیک و شما بس دور دور. دوست نزدیکتر از من بمن است ||
وین عجبتر که من از وي دورم چکنم با که توان گفت که یار || در کنار من و من مهجورم] 45 - و حقّا که ما بموسی هم
کتاب [توراة] را عطا کردیم و در آنهم اختلاف شد [زیرا دستهاي از قوم او تکذیب کردند و دستهاي ایمان آوردند همچنانکه
قوم تو نسبت بتو و کتابت رفتار میکنند] و اگر کلام پروردگار تو سبقت نیافته بود [یعنی اراده پروردگار در تأخیر عذاب
اینکه قوم [بواسطه اینکه تو در بین آنها هستی] تعلّق نگرفته بود و ما آنها را تا انقضاء مدّت عمل مهلت نداده بودیم] هر آینه
بین آنها حکم میشد [یعنی در دنیا آنها را ریشه کن میکردیم] و همانا آنان یعنی قوم تو از قرآن در شکند و دچار ریبه هستند
[ [که بدترین انواع شک میباشد]. [ صفحه 346
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 46 تا 50
اشاره
مَن عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفسِهِ وَ مَن أَساءَ فَعَلَیها وَ ما رَبُّکَ بِظَلّامٍ لِلعَبِیدِ [ 46 ] إِلَیهِ یُرَدُّ عِلمُ السّاعَۀِ وَ ما تَخرُجُ مِن ثَمَراتٍ مِن أَکمامِها وَ
ما تَحمِلُ مِن أُنثی وَ لا تَضَعُ إِلاّ بِعِلمِهِ وَ یَومَ یُنادِیهِم أَینَ شُرَکائِی قالُوا آذَنّاكَ ما مِنّا مِن شَهِیدٍ [ 47 ] وَ ضَلَّ عَنهُم ما کانُوا یَدعُونَ
مِن قَبلُ وَ ظَنُّوا ما لَهُم مِن مَحِیصٍ [ 48 ] لا یَسأَمُ الإِنسانُ مِن دُعاءِ الخَیرِ وَ إِن مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ [ 49 ] وَ لَئِن أَذَقناهُ رَحمَۀً مِنّا
مِن بَعدِ ضَ رّاءَ مَسَّتهُ لَیَقُولَنَّ هذا لِی وَ ما أَظُنُّ السّاعَۀَ قائِمَۀً وَ لَئِن رُجِعتُ إِلی رَبِّی إِنَّ لِی عِندَهُ لَلحُسنی فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِما
جمع کمّ بالکسر و هو وعاء الثمر [غلاف] اي ما یغطی الثمرة « أَکمامِها » 786- عَمِلُوا وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِن عَذابٍ غَلِیظٍ [ 50 ] -قرآن- 1
اي و « وَ ضَلَّ عَنهُم » اي اخبرناك و اعلمناك آذنه اي أعلمه « آذَنّاكَ » [ کما انّ الکم بالضم ما یغطی الید من القمیص [آستین
- 12 -قرآن- 138 - کثیر -قرآن- 1 « فَیَؤُسٌ » اي لا یملّ « لا یَسأَمُ » مهرب حاص یحیص حیصا اي حاد عنه « مَحِیصٍ » غاب عنهم
اي کثیر القنوط اي « قَنُوطٌ » 314 [ صفحه 347 ] الیأس - 287 -قرآن- 303 - 238 -قرآن- 274 - 210 -قرآن- 228 - -149 قرآن- 191
اي للمثوبۀ الحسنی و الحسنی مونث الاحسن. -قرآن- « لَلحُسنی » اي استحقه اولی دائما « هذا لِی » الشدّة و المرض « ضَ رّاءَ » الیاس
117- 81 -قرآن- 106 - 54 -قرآن- 71 - -17-8 قرآن- 45
تفسیر معانی:
اشاره
-46 کسیکه کردار شایسته و طاعت خالصی کند براي خود کرده است [زیرا ثواب آن بخود او میرسد و سودش عاید خود او
میشود نه دیگري] و کسیکه بد کند و نافرمانی خدا نماید بضرر خود کرده است [زیرا وبال آن و عقاب آن بخود او میرسد نه
بغیر او] و پروردگار تو نسبت ببندگان ستمکار نیست. اینکه ظلّام بصیغه مبالغه فرموده و حال آنکه او منزّه است و مثقال ذرّهاي
هم ستم نمیکند گفتهاند بدو جهت است یکی آنکه اگر کسی ظلم کند هر چند کم باشد و قبح آنرا بداند و بینیاز از آنهم
باشد باو ظلّام گویند. دیگر آنکه جواب است براي کسیکه میپندارد خداوند ببندگان ستم میکند و یکی را بگناه دیگري
میگیرد و یکی را بطاعت دیگري ثواب میدهد و لذا خداوند از خود نفی میفرماید و میفرماید خداي تو چنین نیست و نسبت
انّی حرّمت الظلم علی نفسی و علی عبادي ألا فلا » ببندگان ظلّام نمیباشد [مجمع البیان]. در حدیث قدسی آمده است که
تظّالموا [اي لا تتظالموا] یعنی من ستم کردن را بر خود حرام کردم و بر بندگانم نیز بدانید که نباید ستم کنید] و ظلم تصرف
در ملک غیر یا تجاوز از حدّ است و اینکه دو در باره خداي تعالی محال است زیرا عالم بتمامی ملک خود اوست و بعلاوه
فوق او کسی نیست که براي او حدّي تصوّر شود و از آن تجاوز کند پس معنی حدیث اینستکه من منزه و متعالی از ظلم هستم
و آن در باره بندگان ممکن است و لکن خدا آنها را منع فرموده است که ستم نکنند]. [و باز در حدیث است- من مشی مع
ظالم لیعینه و هو یعلم انّه ظالم فقد خرج من الاسلام یعنی اگر کسی با ظالم راه برود تا او را کمک کند و بداند که [ صفحه
348 ] او ظالم است از اسلام بیرون رفته است]. و نیز در حدیث است- [من مشی خلف ظالم سبع خطوات فقد اجرم قال اللّه
تعالی انّا من المجرمین منتقمون- یعنی هر کس هفت گام بدنبال ستمکاري راه برود جرم کرده است و خداي فرمود ما از
مرتکبین جرم انتقام میگیریم] [روح البیان]. 47 - بسوي حق تعالی برمیگردد علم ساعت یعنی علم قیام روز رستاخیز [که اگر
بپرسند موقع قیامت کی است جواب آنرا جز خدا دیگري نتواند داد و علم آن منحصر بخداي متعال است که در آنروز پاداش
مطیع و کیفر عاصی را خواهد داد] و نیز هیچ میوهاي از پوست و غلافهاي خود بیرون نمیآید و هیچ مادهاي از انسان و حیوان
بار برنمیدارد و بار بر زمین نمیگذارد. [یعنی نمیزاید] مگر اینکه وقت آنرا خدا میداند و بیاد آور آنروز قیامت را که بمشرکین
ندا کرده میشود [یعنی حق تعالی بمشرکان خطاب عتاب میفرماید که] کجایند شریکان من [که در دنیا آنها را شریک من
میپنداشتید و در عبادت من شرکت میدادید و بقول و گمان شما آنها شریکهاي من بودند] مشرکین در جواب میگویند ما
عرضه داشتیم و اعلام و اخبار کردیم که هیچیک از ما شهادت نمیدهد که براي تو شریکی باشد [و در آنروز بیزاري
میجویند]. 48 - و آنچه قبلا در دنیا میخواندند و میپرستیدند اینک از دست آنها رفته و پوچ و باطل شده است [و آرزوهائیکه
از بتها براي شفاعت داشتند بدر رفته است] و یقین کردند که گریز گاهی [براي فرار از عذاب خدائی] ندارند. 49 - انسان
[یعنی کافر] از درخواست خیر [یعنی مال و منال و ثروت و صحت و فرزند و غیر ذلک از امور دنیائی] خسته نمیشود [یعنی
خواهش او حدّ ندارد و طلب خیر یعنی در دنیا جبلّی اوست] و اگر شرّي [یعنی بلاء و شدّت و فقر و مرضی] باو رو کند
50 - و اگر [ بشدّت مأیوس از خیر میشود و نومیدي از رحمت او را فرا میگیرد [و سوء ظن بخدا پیدا میکند]. [ صفحه 349
بعد از بدبختی و سختی که باو رسیده باشد ما از جانب خودمان [لذّت] رحمت یعنی خیر و عافیتی باو بچشانیم او [نمیگوید
اینکه خیر از جانب خداست] بلکه البتّه خواهد گفت اینکه در اثر کردار خودم و حقّم بوده است و استحقاق اینکه خوشبختی
را داشتهام [و یا همیشه اینکه خیر براي من دوام خواهد داشت] و گمان نمیکنم [بطوریکه موحّدین و مسلمین میگویند] قیامتی
قائم شود و روز بعث و حشري برپا گردد و اگر [بر فرض چنین باشد و قیامتی باشد] و من بسوي پروردگارم برگردم همانا
همین حالت نیکو و منزلت نیکی که اینک دارم آنجا هم در نزد او خواهم داشت [و همانطور که در دنیا نعمت بمن داده در
آخرت هم جایم در بهشت خواهد بود] [ولی چنین نیست زهی تصور باطل زهی خیال محال] ما البتّه کسانی که کافر شدند و
انکار حقایق را نمودند بحقیقت اعمالشان آگاه خواهیم کرد [و صور واقعی کردارشان را بر آنها آشکار خواهیم ساخت] و از
عذاب متراکم سخت البته بآنها خواهیم چشانید. حافظ: ببال و پر مرو از ره که تیر پرتابی || هوا گرفت زمانی ولی بخاك
نشست
[ [سوره فصلت [ 41 ]: آیات 51 تا 54
اشاره
وَ إِذا أَنعَمنا عَلَی الإِنسانِ أَعرَضَ وَ نَأي بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ [ 51 ] قُل أَ رَأَیتُم إِن کانَ مِن عِندِ اللّهِ ثُمَّ کَفَرتُم بِهِ
مَن أَضَلُّ مِمَّن هُوَ فِی شِقاقٍ بَعِیدٍ [ 52 ] سَنُرِیهِم آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فِی أَنفُسِهِم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم أَنَّهُ الحَقُّ أَ وَ لَم یَکفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ
اي « نَأي » [ 504 [ صفحه 350 - شَّیءٍ مُحِیطٌ [ 54 ] -قرآن- 1
ِ
شَّیءٍ شَهِیدٌ [ 53 ] أَلا إِنَّهُم فِی مِریَۀٍ مِن لِقاءِ رَبِّهِم أَلا إِنَّهُ بِکُل
ِ
عَلی کُل
اي شکّ امتري فیه اي شکّ فیه. « فِی مِریَۀٍ » جمع افق اي النواحی « الآفاقِ » اي خلاف و نزاع « شِقاقٍ » 8- تباعد و اعرض -قرآن- 1
51 - و آنگاه که ما بانسان [یعنی کافر و کفران کننده نعمت] إنعام و احسان کنیم 77- 39 -قرآن- 63 - 10 -قرآن- 29 - -قرآن- 1
از شکر گذاري ما اعراض میکند و از روي تکبّر و تجبّر بخود میبالد [و معترف بنعمت خدائی نیست] ولی وقتی که بدبختی و
سختی باو میرسد صاحب دعاء و تضرّع بسیار و آه و ناله پر عرض و طولی میگردد. 52 - بگو [ یا محمّد باین کافران] بنگرید
و بمن خبر دهید که اگر اینکه قرآن یا اینکه نعمات از جانب خدا باشد و شما با اینکه وصف بآن کافر شده و کفران کرده
باشید از آنکس که بر خلاف حق و دور از حقیقت است آیا کسی گمراهتر میباشد [و شما همان کسانید که در شقاق و بعد
میباشید] . 53 - زود است که بآنها ارائه دهیم و آیات و دلایل خودمان را در آفاق [یعنی عالم کبیر از کیفیّات سماوي و
ستارگان و جوّ لایتناهی] و در أنفس [یعنی عالم صغیر که نشو و نماي خود انسان در شکم مادر و همین جهان تا روز مرگ
است] بآنها ظاهر سازیم تا اینکه بر آنها روشن شود که خداوند حقّ است [و حق در عالم وجود حکمفرماست] آیا شهادت
پروردگار تو کافی نیست که او بر هر چیزي گواه و شاهد و ناظر است. 54 - بدان و آگاه باش که اینکه کفّار مکّه در شک و
شبهه شدید و عظیمی نسبت بروز ملاقات پروردگار خودشان یعنی روز بعث و نشور میباشند- بدانید و آگاه باشید که
خداوند عالم بهر چیزي است و علم او بهر چیزي احاطه دارد [ صفحه 351 ] و بر او چیزي پوشیده و پنهان نیست. [صائب]:
عجبتر از تو ندارد جهان تماشاگاه || چرا بچشم تعجّب بخود نظر نکنی