گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هفتم
سورة الزخرف



اشاره
45 بِسمِ اللّهِ - مکیّه است [جز آیه وَ سئَل مَن أَرسَلنا که در بیت المقدّس نازل شده] و آن هشتاد و نه آیه است. -قرآن- 23
37- الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
اّلکِتابِ
ِ
37 حم [ 1] وَ الکِتابِ المُبِینِ [ 2] إِنّا جَعَلناهُ قُرآناً عَرَبِیا لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ [ 3] وَ إِنَّهُ فِی أُم - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اللوح « اّلکِتابِ
ِ
أُم » 74- 165 أَ فَنَضرِبُ عَنکُمُ الذِّکرَ صَفحاً أَن کُنتُم قَوماً مُسرِفِینَ [ 5] -قرآن- 1 - لَدَینا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ [ 4] -قرآن- 1
اي افنضرب عنکم الذکر ضربا و هو « أَ فَنَضرِبُ عَنکُمُ الذِّکرَ صَفحاً » المحفوظ فانّه اصل الکتب السماویّۀ و هو کنایۀ عن علم اللّه
مصدر من غیر لفظه و معنی ضرب عنه الذکر اي ابعده و الفاء عطف علی محذوف و المعنی افنهملکم فنضرب عنکم الذکر
- 19 -قرآن- 94 - اي لأن کنتم. -قرآن- 1 « أَن کُنتُم » ضربا و صفحا مصدر صفح یصفح اي ولّاه صفحۀ عنقه اي اهمله و ترکه
1- حم که تفسیرش گذشت و قبلا اشاره بآن شده است. 2- قسم بقرآنی که واضح کننده حلال و حرام 376- -134 قرآن- 362
است و آشکار کننده شرایع اسلام و آنچه که خلایق بآن نیازمند میباشند. 3- ما قرآن را بزبان و لغت عرب نازل کردیم [و در
معنی و در حروف [ صفحه 385 ] و مفهوم بر طریقه عرب فرستادیم و معذلک در قدرت و تمکّن آنها نیست که مانندش را در
علوّ مرتبه فصاحت و بلاغت بیاورند] براي اینکه شاید آنان در آن تفکر و تعقّل بکنند [و صدق گفتار آنکس که اینکه کتاب
بر دست او ظاهر شده است بدانند]. 4- و حقّا که اینکه کتاب در لوح محفوظ [که اصل و بمنزله مادر تمام کتب آسمانی
است] نزد ما که خداي جهانیانیم همانا بلند قدر و عظیم الشأن است [و برتر از تمام کتب آسمانی است و مورد تعظیم تمام
فرشتگان و مؤمنان است] و ظاهر کننده حکمت بالغه الهی است و بمنزله حکیمی است که جز بحق و صواب گفتاري نمیکند.
-5 آیا ما از فرستادن کتاب براي شما در میگذریم و صرف نظر میکنیم بعلّت اینکه شما مردمی متجاوز از حق و اسرافکار
هستید [خیر ما چنین نمیکنیم و شما را بحال خودتان رها نمیکنیم و نظر به اینکه که شما مردم فاسد و یاغی هستید از شما رو
گردان نمیشویم و رحمت واسعه ما اقتضا دارد که براي شما پیغمبر از جنس خودتان و کتاب بزبان خودتان بفرستیم و احکام و
حقایقی را براي شما بگوئیم تا حجّت بر شما تمام باشد و در قیامت عذري براي شما نباشد]. دوستان را کجا کنی محروم || تو
که با دشمنان نظر داري
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
إِّلاّ کانُوا بِهِ یَستَهزِؤُنَ [ 7] فَأَهلَکنا أَشَدَّ مِنهُم بَطشاً وَ مَضی مَثَلُ الَأوَّلِینَ
ٍ
فِّی الَأوَّلِینَ [ 6] وَ ما یَأتِیهِم مِن نَبِی
ٍ
وَ کَم أَرسَلنا مِن نَبِی
8] وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ العَزِیزُ العَلِیمُ [ 9] الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الَأرضَ مَهداً وَ جَعَلَ لَکُم فِیها ]
اي و سلف مثالهم « وَ مَضی مَثَلُ الَأوَّلِینَ » البطش الاخذ بالعنف « بَطشاً » [ 404 [ صفحه 386 - سُبُلًا لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ [ 10 ] -قرآن- 1
- 91 -قرآن- 136 - 63 -قرآن- 83 - 9-قرآن- 31 - اي طرقا. -قرآن- 1 « سُبُلًا » المهد فراش الطفل جمعه مهذ و مهد و أمهده « مَهداً »
-6 و چه بسیار پیمبرانی که ما در اقوام پیشین و امم ماضیه فرستادیم. 7- و پیمبري براي آنمردم نیامد مگر اینکه او را 145
مسخره و استهزاء نمودند [و بواسطه فرط جهالت و غباوتشان کافر بانبیاء شدند و منکر آنها گشته آنها را بمسخره گرفتند
چنانکه قوم تو ترا استهزاء میکنند ولی استهزاء آنها سبب نشد که ما از آنها در گذریم و آنها را بحال خودشان رها کنیم بلکه
ما هم فرستادن پیمبران و ارسال حجج را تکرار نمودیم]. 8- و با اینکه آنها از قوم تو و اینکه مشرکین نیرومندتر و با شوکتتر
بودند هلاکشان کردیم [و لذا نباید اینکه گروه مشرکان بقدرت و مناعت و شوکت خودشان مغرور باشند] و نمونه حال اینکه
جماعت در آنچه ما از حال اقوام پیشین [قوم عاد و ثمود و نوح و غیره] لازم بود براي تو در اینکه قرآن شرح داده و ذکر
نمودیم و در پیش گذشت [و بیان کردیم که بواسطه تکذیبشان دچار هلاکت شدند و فرجام حال اینها هم همین خواهد بود].
-9 و اگر تو [از قوم خود یعنی مشرکین عرب] پرسش نمائی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است [البته جوابی
نخواهند داشت جز اینکه بگویند] آنها را خداوند تواناي غالب و قاهري آفریده است [که داناي بمصالح آفریدگان است و او
10 - همانخدائی که زمین را براي شما محل سکونت و آرامگاه قرار داده است و در آن راههائی مقرر [ خداست]. [ صفحه 387
داشته است [که شما را از شهري بشهري یا از مبدئی که دارید بمقصدي که خواهانید برساند] شاید شما در سفرهاتان بمقصد
نایل شوید. یا از تفکّر و نظر در آن و عبرتی که حاصل مینمائید براه حقّ و دین خدا هدایت و رهنمائی شوید.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرنا بِهِ بَلدَةً مَیتاً کَذلِکَ تُخرَجُونَ [ 11 ] وَ الَّذِي خَلَقَ الأَزواجَ کُلَّها وَ جَعَلَ لَکُم مِنَ الفُلکِ وَ
الَأنعامِ ما تَرکَبُونَ [ 12 ] لِتَستَوُوا عَلی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذکُرُوا نِعمَۀَ رَبِّکُم إِذَا استَوَیتُم عَلَیهِ وَ تَقُولُوا سُبحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ
اي « بِقَدَرٍ » 514- مُقرِنِینَ [ 13 ] وَ إِنّا إِلی رَبِّنا لَمُنقَلِبُونَ [ 14 ] وَ جَعَلُوا لَهُ مِن عِبادِهِ جُزءاً إِنَّ الإِنسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ [ 15 ] -قرآن- 1
اي لراجعون. - « لَمُنقَلِبُونَ » اي مطیقین « مُقرِنِینَ » اي لتجلسوا « لِتَستَوُوا » اي الاصناف « الأَزواجَ » اي فاحیینا « فَأَنشَرنا » بقدر معیّن
148- 118 -قرآن- 131 - 92 -قرآن- 105 - 65 -قرآن- 79 - 40 -قرآن- 53 - 11 -قرآن- 28 - قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-11 و او آنخدائی است که از آسمان باران فرو فرستاد باندازه نیاز و حاجت [نه زیاد که تباه کند و نه کم که زیان بدهد و
سودي [ صفحه 388 ] ندهد] و بوسیله آن باران شهر مرده و خشک و بیآب و علفی را زنده ساختیم [و درخت و گیاه و میوه
بوجود آوردیم] همین قسم [چنانکه گیاه از زمین خشک بیرون میآید] شما از قبورتان در روز بعث بیرون میآئید [و جزاي
اعمال خود را میگیرد]. 12 - و او آنخدائی است که تمام اصناف و انواع مخلوقات را [از جماد و نبات و حیوان و غیره] بیافرید
و از کشتیها و چهارپایان براي شما مرکوبهائی خلق فرمود که در دریا و خشکی سوار آنها شوید. 13 - تا بر پشت آنها قرار
گیرید و سپس نعمت مالک و پروردگار خودتان را بیاد آورید و موقعیکه بر آنها قرار گرفته و بنشینید بگوئید منزّه است
آنخداوندي که اینکه مرکوب را رام ما ساخت و حال آنکه ما قوه و طاقت رام کردن آنرا نداریم. 14 - و حقّا که ما بسوي
پروردگارمان برگشت خواهیم نمود [و روزي آخر کار بر مرکوب چوبین که جنازه ماست سوار خواهیم شد و آن آخرین
سواري ماست که بجانب مالک و خالق خود سفر خواهیم نمود]. در مجمع البیان گوید: از إبن عمر مروي است که چون
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بر شتر خویش قرار میگرفت و براي سفر بیرون میرفت سه مرتبه تکبیر میگفت و میفرمود:
سبحان الّذي سخّر لنا هذا و ما کنّا له مقرنین و انّا إلی ربّنا لمنقلبون اللّهم إنّا نسئلک فی سفرنا هذا البرّ و التقوي و العمل بما »
ترضی اللّهم هوّن علینا سفرنا و اطو عنّا بعده اللّهم أنت الصاحب فی السفر و الخلیفۀ فی الاهل و المال اللّهمّ انّی أعوذ بک من
ایبون تائبون لربّنا » : و چون از سفر مراجعت مینمود میفرمود .« وعثاء السفر و کابۀ المنقلب و سوء المنظر فی الاهل و المال
و اینکه حدیث را مسلم در صحیح خود ایراد نموده است. و نیز عیاشی باسناد خود از حضرت أبی عبد اللّه امام « حامدون
الصادق علیه السّلام روایت [ صفحه 389 ] کرده است که فرمود: ذکر نعمت آنست که بگوئی: الحمد للّه الّذي هدانا للاسلام و
علّمنا القرآن و منّ علینا بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم [و بعد از آن بگوئی] سُبحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا .... تا آخر آیه.] -
221 و در تفسیر روح البیان گوید: از علیّ بن ربیعه مروي است که او علی علیه السّلام را شاهد و ناظر بود موقعیکه - قرآن- 187
سوار میشد چون پا را در رکاب مینهاد میگفت بسم اللّه و چون بر مرکب مینشست میگفت الحمد للّه سپس میفرمود سُبحانَ
355 و بعد سه مرتبه حمد و سه مرتبه تکبیر و بعد - الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقرِنِینَ وَ إِنّا إِلی رَبِّنا لَمُنقَلِبُونَ. -قرآن- 252
میگفت لا إله إلّا أنت ظلمت نفسی فاغفر لی إنّه لا یغفر الذنوب إلّا أنت. بعد میخندید باو عرض کردند چه ترا میخنداند یا
أمیر المؤمنین [فرمود دیدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را] که چنین میکرد که من کردم و چنین میگفت که من گفتم و
بعد میخندید باو گفتم از چه خندیدید یا رسول اللّه فرمود: [چون بنده عرض میکند لا إله إلّا أنت ظلمت نفسی .... الخ
پروردگار ما بعجب آید و فرماید بنده من دانسته است که غیر از من کسی گناهان را نمیآمرزد] 15 - [و اینکه مشرکین] براي
خدا از بندگانش جزء و نصیبی قرار دادهاند [یعنی قائل شده و باین حکم میکنند که فرشتگان فرزندان و دختران خدایند یا
بقولی از مال خود سهمی براي خدا قائل میشوند] [و اینکه عقیده از آنها عجب نیست] زیرا انسان طبعا هر نعمتی را از منعم
خود آشکارا کفران میکند [و با اینکه غرق نعمت منعم حقیقی است کافر نعمت آشکاري است].
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
أَمِ اتَّخَذَ مِمّا یَخلُقُ بَناتٍ وَ أَصفاکُم بِالبَنِینَ [ 16 ] وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِما ضَرَبَ لِلرَّحمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَ  دا وَ هُوَ کَظِیمٌ [ 17 ] أَ وَ
مَن یُنَشَّؤُا فِی الحِلیَۀِ وَ هُوَ فِی الخِصامِ غَیرُ مُبِینٍ [ 18 ] وَ جَعَلُوا المَلائِکَ ۀَ الَّذِینَ هُم عِبادُ الرَّحمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلقَهُم سَتُکتَبُ
] 498- شَهادَتُهُم وَ یُسئَلُونَ [ 19 ] وَ قالُوا لَو شاءَ الرَّحمنُ ما عَبَدناهُم ما لَهُم بِذلِکَ مِن عِلمٍ إِن هُم إِلاّ یَخرُصُونَ [ 20 ] -قرآن- 1
اي بالجنس الّذي ضربه للرحمن مثلا اي الولد فانه لابد من ان « بِما ضَرَبَ لِلرَّحمنِ مَثَلًا » اي و اختصّکم « وَ أَصفاکُم » [ صفحه 390
اي أو من یربی فی الزینۀ یعنی البنات- نشّأه اي ربّاه « أَ وَ مَن یُنَشَّؤُا فِی الحِلیَۀِ » اي ممسک علی الغم لا یعلنه « کَظِیمٌ » یماثل اباه
- 158 -قرآن- 193 - 65 -قرآن- 148 - 15 -قرآن- 31 - اي یکذبون. -قرآن- 1 « یَخرُصُونَ » اي أحضروا « أَ شَهِدُوا » الجدال « الخِصامِ »
16 - [و عجبتر آنکه اینکه کافران علاوه بر آنکه براي خدا جزء و 358- 333 -قرآن- 345 - 311 -قرآن- 320 - -231 قرآن- 300
فرزند قائلند آنها را دختر میدانند] آیا خداوند از آنچه میآفریند براي خویشتن دختران را برمیگزیند و براي شما پسران را! [و
با اینکه شما دختران را پستتر میدانید آنرا براي خدا نسبت میدهید و پسران را براي او نمیشمارید]. 17 - [بخدا نسبت داشتن
دختر میدهند] و حال آنکه وقتی بیکی از آنها از آنچه براي خدا نمونه و شبیه قرار میدهند [یعنی دختران] مژده دهند [که زن
- او دختر آورده است] از غم و اندوه صورتش تیرگی مییابد و غیظ و غضب خود را فرو میبرد [و او را غضب فرا میگیرد]. 18
آیا کسیرا [بفرزندي خدا] نسبت میدهند که در زیب و زینت پرورش یافته و نشو و نما کرده [که دختران و زنان باشند] و در
مقام [گفتار [ صفحه 391 ] و تکلّم و آوردن دلیل] در مجادله و طرفیّت با خصم ناتوان و بیبیان است [یعنی اغلب زنان چنین
هستند و در موقع جدال بیمنطق و برهان سخن میرانند و در مقام جدال برهانی عاجز میمانند و اینکه بواسطه سوء رفتاري بود
که در جاهلیّت با زنان و دختران میکردند و آنانرا تربیت صحیح نمینمودند و حال آنان چنین بوده که خداوند توصیف
میفرماید و از روي تعجب میفرماید چگونه چنین مخلوقیرا بفرزندي خدا نسبت میدهند که زندگیش بآرایش و خودنمائی
میگذرد و مرد میدان جدال و مقابله با خصم هم نمیباشد]. و بتفسیر دیگر گفتهاند مقصود از اینکه آیه بتها هستند که آنها را
مشرکین زینت میکردند و با زیور آلات میپوشانیدند و آنها در گفتار عاجز و مجسمهاي بیروح بیشتر نبودند]. 19 - و اینکه
مشرکان فرشتگانی که بندگان خدا هستند زنان میدانند [یعنی دختران خدا میپندارند] آیا آنها در موقع آفرینش فرشتگان
حاضر و شاهد بودند [تا بدانند که آنان مادینهاند] ما اینک شهادت آنها را [یعنی ادعائی که میکنند در دفتر اعمالشان]
مینویسیم [یعنی بوسیله فرشتگان کاتبین نوشته میشود] و روز رستاخیز از آنها پرسش میشود و آنها مسئولاند. 20 - و آنان
گویند اگر مشیّت خدا تعلّق بگیرد و بخواهد ما اینکه بتها را نخواهیم پرستید [یعنی اگر بخواهد که ما نپرستیم نمیپرستیم و
پرستش ما بخواست و مشیئت اوست] و آنها بآنچه میگویند علم ندارند [و بطلان قول خود را که بدون برهان و دلیل و از روي
جهل حرفی میزنند نمیدانند] و آنها دروغگویانی بیش نیستند [یعنی در اینکه عقایدي که اظهار میکنند کاذباند]. [ صفحه
[392
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
أَم آتَیناهُم کِتاباً مِن قَبلِهِ فَهُم بِهِ مُستَمسِکُونَ [ 21 ] بَل قالُوا إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِم مُهتَدُونَ [ 22 ] وَ کَذلِکَ ما
أَرسَلنا مِن قَبلِکَ فِی قَریَۀٍ مِن نَذِیرٍ إِلاّ قالَ مُترَفُوها إِنّا وَجَ دنا آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِم مُقتَدُونَ [ 23 ] قالَ أَ وَ لَو جِئتُکُم
بِأَهدي مِمّا وَجَدتُم عَلَیهِ آباءَکُم قالُوا إِنّا بِما أُرسِلتُم بِهِ کافِرُونَ [ 24 ] فَانتَقَمنا مِنهُم فَانظُر کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ المُکَذِّبِینَ [ 25 ] -قرآن-
اي متنعّموها. یقال « مُترَفُوها » اي علی طریقۀ و هی الطریقۀ التی تؤام اي تقصد « عَلی أُمَّۀٍ » اي متمسّ کون « مُستَمسِکُونَ » 517-1
- 112 -قرآن- 170 - 47 -قرآن- 100 - 17 -قرآن- 32 - اي علی طریقۀ مأمومۀ. -قرآن- 1 « عَلی أُمَّۀٍ » اترفته النعمۀ اي ابطرته و نعمته
-21 [آیا اینها که میگویند دروغی است که جعل کردهاند و پرستش بتان را بخواست خدا نسبت میدهند!] یا ما پیش از 185
قرآن براي آنها کتابی فرستادهایم که بآن دست آویز کرده و متمسک شدهاند [و چون ما چنین کتابی نفرستادهایم پس گفتار
آنها باطل و دروغ محض است]. 22 - بلکه [چنین نیست] گویند ما پدران خودمان را بر طریقه و دینی یافتیم [که همه بر آن
مجتمع بودند] و همانا ما هم اینک بر آثار و دنبال آنها رفته و هدایت شدگانیم [یعنی راهی که آنها رفتهاند بهمان راه میرویم]
23 - و همیشه همین طور بودند [و مانند همین حرف را پیشینیان آنها هم میزدند] ما پیش از تو [ یا محمّد صلّی [ [ صفحه 393
اللّه علیه و آله و سلّم] رسولی در شهر و آبادي براي ترسانیدن مردم [از عقاب خدائی] نفرستادیم مگر آنکه ثروتمندان و
متنعّمین سرکش آنها گفتند که پدرانمان را بر طریقه ما نحن فیه یافتیم و ما هم بر پی و آثار آنها اقتداء میکنیم [و بتقلید آباء
رفته مخالفت آنها نمینمائیم]. 24 - [هر نذیري بقوم خود که علّت مخالفت را تقلید از پدران میگفتند] میگفت آیا شما پیروي
پدرانتان را میکنید و آنچه را که من براي شما بهتر و راهنماتر از آنچه پدران خودتان را بر آن یافتهاید آوردهام نمیپذیرید
آنقوم [بپاسخ رسول] گفتند ما بآنچه شما فرستاده بآن هستید منکر و کافریم [و ایمان نمیآوریم]. 25 - پس ما هم از آنان
انتقام گرفتیم [و تعجیل در عقوبتشان کرده و هلاکشان ساختیم] بنابرین بنگر که فرجام حال و عاقبت کار تکذیب کنندگان
پیمبران و انکار کنندگان فرستادگان خدا چگونه بوده است [و بر آنها چه گذشته است].
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
وَ إِذ قالَ إِبراهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَومِهِ إِنَّنِی بَراءٌ مِمّا تَعبُدُونَ [ 26 ] إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهدِینِ [ 27 ] وَ جَعَلَها کَلِمَۀً باقِیَۀً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُم
یَرجِعُونَ [ 28 ] بَل مَتَّعتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُم حَتّی جاءَهُمُ الحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِینٌ [ 29 ] وَ لَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ قالُوا هذا سِحرٌ وَ إِنّا بِهِ کافِرُونَ
اي بريء و هو مصدر وصف به و لذلک استوي فیه الواحد و الجمع و المذکر و « بَراءٌ » [ 380 [ صفحه 394 - 30 ] -قرآن- 1 ]
154- 114 -قرآن- 127 - 9-قرآن- 98 - اي دعوة التوحید أو القرآن. -قرآن- 1 « حَتّی جاءَهُمُ الحَقُّ » فی ذریته « فِی عَقِبِهِ » المؤنث
تفسیر معانی:
اشاره
-26 [و یاد بیاور یا محمّد] زمانی را که ابراهیم بپدرش و قومش [چون دید آنها بتها و ستارگان را میپرستند گفت حقّا که من
- از آنچه شما پرستش میکنید بیزارم. 27 - مگر خدائی که مرا آفریده است و همانا اوست که مرا براه حقّ رهنمائی میکند. 28
و کلمه توحید و قول [لا إله إلّا اللّه] را در ذریّه و نسل خود باقی گذاشت [و باولاد خود بیزاري از شرك و ایمان بتوحید خدا
را و با عقاب خویش تا روز قیامت یکتا پرستیدن را وصیّت نمود] باشد که آنان اقتداء بپدر خود کنند و از عقیدهاي که بر آن
هستند برگردند و بپرستش خداي واحد بپردازند. 29 - [و آنچه امیدوار بود حاصل نگشت] بلکه من اینکه جماعت [یعنی
مکیّان و قریش را] و پدران آنها را بنعمات خود متنعم ساختم و از متاع دنیوي بهرهمند ساختم تا اینکه حق براي آنها آمد
[یعنی قرآن نازل شد] و رسولی که ظاهر و آشکار کننده حق است بنزد آنها فرستاده شد. 30 - و چون قرآن حق براي آنها
بیامد گفتند اینکه سحر است و ما منکر آن هستیم و ایمان بآن نداریم که از جانب خدا باشد. وجه اتصال اینکه آیات بما قبل
آنها آنستکه چون خداوند تقلید پدران را نکوهش و مذمّت فرمود و پیروي حق و دلیل را دستور قرار داد متعاقب آن بذکر
حضرت ابراهیم پرداخت یعنی اگر تقلید پدران باید بکنید تقلید و پیروي ابراهیم علیه السّلام که جدّ اعلاي شماست واجبتر و
اولی است زیرا او پدر شماست [ صفحه 395 ] و اولاد خود را از جمله شما اعراب مکّه بپیروي خود و کلمه توحید وصیت
فرموده است.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
وَ قالُوا لَو لا نُزِّلَ هذَا القُرآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ القَریَتَینِ عَظِیمٍ [ 31 ] أَ هُم یَقسِمُونَ رَحمَتَ رَبِّکَ نَحنُ قَسَمنا بَینَهُم مَعِیشَتَهُم فِی الحَیاةِ
الدُّنیا وَ رَفَعنا بَع َ ض هُم فَوقَ بَعضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعضُ هُم بَعضاً سُخرِیا وَ رَحمَتُ رَبِّکَ خَیرٌ مِمّا یَجمَعُونَ [ 32 ] وَ لَو لا أَن یَکُونَ
النّاسُ أُمَّۀً واحِ دَةً لَجَعَلنا لِمَن یَکفُرُ بِالرَّحمنِ لِبُیُوتِهِم سُقُفاً مِن فِضَّۀٍ وَ مَعارِجَ عَلَیها یَظهَرُونَ [ 33 ] وَ لِبُیُوتِهِم أَبواباً وَ سُرُراً عَلَیها
اي هلّا « لَو لا » 660- یَتَّکِؤُنَ [ 34 ] وَ زُخرُفاً وَ إِن کُلُّ ذلِکَ لَمّا مَتاعُ الحَیاةِ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلمُتَّقِینَ [ 35 ] -قرآن- 1
« وَ لَو لا أَن یَکُونَ النّاسُ أُمَّۀً واحِدَةً » اي نبوّته « وَ رَحمَتُ رَبِّکَ » السخريّ و السخريّ العمل قهرا بلا اجرة بفارسی بیغاري « سُخرِیا »
جمع سقف و قیل ما « سُقُفاً » اي و لو لا ان یرغب النّاس فی الکفر إذا رأوا الکفار فی سعۀ فیکون کلّهم کفّارا علی دین واحد
-9- اي مصاعد جمع معرج -قرآن- 1 « مَعارِجَ » یکون من السمآء فهو سقف بالفتح و ما یکون من البیت فهو سقف بضمّتین
اي یعلون « عَلَیها یَظهَرُونَ » [ 408 [ صفحه 396 - 295 -قرآن- 397 - 174 -قرآن- 286 - 110 -قرآن- 123 - 30 -قرآن- 88 - قرآن- 19
61- 22 -قرآن- 48 - اي و زینۀ او ذهبا. -قرآن- 1 « وَ زُخرُفاً » علی السطوح
تفسیر معانی:
اشاره
-31 [و اینکه جماعت کافران] گویند چرا اینکه قرآن بر مرد بزرگواري از یکی از دو شهر [مکّه یا طائف] نازل نشد [یعنی اگر
قرآن از جانب خداست بایستی بر یکی از بزرگترین مردمان مکّه [ولید بن مغیره] و یا از طائف [عروة بن مسعود ثقفی] بقول
قتاده و بقول مجاهد [عتبۀ بن أبی ربیعه] از مکّه و [إبن عبد یا لیل] از طایف و بقول إبن عباس [ولید بن مغیره] از مکّه و [حبیب
بن عمرو الثقفی] از طائف نازل شده باشد و در اینکه شبهه بودند و اعتقادشان اینکه شده بود که هرکس توانگرتر و داراي
ثروت زیادتر باشد بزرگوارتر و لایقتر براي رسالت و نبوّت خدا خواهد بود] [و خداوند در ردّ شبهه و عقیده آنها در آیه بعد
فرماید]: 32 - آیا آنها رحمت یعنی نبوّت را بین خلق تقسیم میکنند! [و کلید رسالت بدست آنهاست که بهر کس بخواهند
بدهند و او آنرا ضایع کند و بهر کس اینکه قسمت را که میلشان باشد تسلیم کنند و حال آنکه چنین نیست و اوست که باید
نبوّت را قسمت کند نه غیر او و لذا فرمود] ما هستیم که روزي خلق را در زندگانی دنیا تقسیم میکنیم [و بحسب علمی که
بمصالح بندگان خود داریم آنچه سزاوار آن باشند میدهیم و هیچکس را نمیرسد که در اینکه باب تحکّمی کند و همچنانکه
روزي را ما تقسیم میکنیم و بعضی را با بعض دیگر متفاوت قرار میدهیم همچنین هر کس را که بخواهیم در بین خلایق براي
رسالت برمیگزینیم] و پارهاي را بر پاره دیگر از حیث رتبه و درجات بالا میبریم [بعضی را فقیر و بعضی را غنی برخی را بیچاره
و ناتوان و کند زبان و برخ دیگر را پرحیله و توانا و تندزبان قرار میدهیم] تا اینکه پارهاي پاره دیگر را مسخّر کنند و تحت امر
بگیرند و استخدام نمایند [و هر یک از عمل دیگري سودمند شود و انتفاع برد و باین کار قوام امر جهان انتظام یابد و بسبب
احتیاجی که بیکدیگر دارند کار معیشت همگان صورت بگیرد] و رحمت پروردگار تو [و نعمت خداي [ صفحه 397 ] سبحان
از ثواب و بهشت] بهتر است از آنچه که اینکه جماعت [از حطام و مالیّه دنیوي] جمع میکنند [و بالاخره میگذارند و با دست
خالی میروند] و یا آنکه رحمت یعنی نبوّت که از جانب پروردگار بتو عطا شده است بهتر است از آنچه که از أموال و دارائی
دنیا بآنها عطا شده و براي خود گرد آوردهاند]. 33 - و اگر [اینکه عیب نبود] که همه مردم بیک کیش درآیند و همه کافر
شوند ما [بواسطه پستی و حقارتی که مالیّه دنیا دارد و در نظر ما بسی موهون است] براي کسی که بخداي رحمان منکر میشد
و کافر میگردید بر بالاي خانهاشان سقفهاي نقرهاي و سیمین قرار میدادیم و همچنین پلّه و نردبان سیمین که بر آنها صعود
کنند و بالا روند. 34 - و براي خانهاشان درهاي سیمین قرار میدادیم و تختهائی از نقره که بر آنها تکیه کنند. 35 - و یا [تمام
آنها را از سقفها و نردبان و در خانهها و تختها همگی] از طلا مینمودیم. [و یا بتفسیر دیگر علاوه بر آنچه گفته شد
زینتآلات و اثاث خانه هر چه مورد میل آنان بود بآنها عطا میکردیم که زخرف بمعنی زینت و اثاث البیت باشد] و تمام اینها
[که ذکر شد] جز بهره بیدوام زندگانی دنیوي چیز دیگري نیست و آخرت [که سراي دائمی و باقی است بهشت و نعمی که
در آن است] در درگاه پروردگار تو خاصّه و ویژه پرهیزکاران [از کفر و معاصی] نهاده شده است. هر کس که رخ از متاع
فانی برتافت || و اندر طلب دولت باقی بشتافت آنجا که کمال همتش بود رسید || و آنچیز که مقصود دلش بود بیافت [در
35 ] بیان فرموده است که اگر -34 - تفسیر روح البیان گوید] اگر گفته شود خداوند تعالی در اینکه آیات مبارکات [ 33
خداوند أبواب نعمتها را بر کافر مفتوح میساخت سبب میشد که همه مردم اجتماع [ صفحه 398 ] بر کفر کنند [و خلایق همه
کافر شوند] پس چرا اینکار را نسبت بمسلمانان نکرد تا سبب شود که همگی اجتماع بر اسلام کنند [و همه خلق بدینواسطه
مسلمان گردند] جواب اینست که بر اینکه تقدیر اسلام آنها براي طلب دنیا بود و چنین ایمانی ایمان منافقین است و حکمت
باري عزّ اسمه تقاضا نمود که امر بر مسلمانان تنگ باشد که هر کس داخل اسلام شود فقط براي متابعت دلیل و طلب رضا و
خشنودي خداي تعالی داخل اسلام گردد و در اینحال بدینجهت ثوابش عظیم باشد زیرا ثواب آدمی برحسب اخلاص و نیّت
او و هجرت او بجائی است که بسوي آن مهاجرت میکند. و نیز گوید: که در شرح ترغیب چنین گفته است که: [چه حکمتی
است در اینکه خداي تعالی براي پیامبرش فقر را برگزیده است و خود آنحضرت هم براي خویشتن فقر را اختیار فرموده است
چنانکه از گفتار آنحضرت است که: اگر بخواهم از پروردگارم عزّ و جلّ که بمن مانند کشور و سلطنت کسري و قیصر را
بدهد بمن میدهد- جواب آن بچند راه است- یکی آنکه اگر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مالدار و توانگر بود مردم بطمع
دنیا باو رو میکردند و خداوند فقر را براي او برگزید که خلایق بدانند هر کس بطرف او رو کند قصدش طلب عقبی است.
دویم آنکه گفتهاند خداوند بدین جهت فقر را براي او اختیار کرد که باعث تسلّی فقراء باشد و همچنانکه تسلّی اغنیاء بمالشان
است تسلی فقراء بفقر او باشد. سوّم آنکه فقر آنحضرت دلیل بر هوان و پستی دنیا در نزد خداي تعالی است چنانکه خود
آنحضرت فرمود [اگر دنیا بقدر بال پشهاي در نزد خدا وزن داشت کافر شربت آبی از آن نمیآشامید. [پایان گفته ترغیب]. و
معنی هوان دنیا بر خدا اینست که خداوند سبحانه دنیا را بنفسه مقصود [ صفحه 399 ] و مقصد قرار نداده است بلکه آنرا راه
رسیدن بمقصود و آنچه بنفسه مقصود است قرار داده است و نیز آنرا دار اقامت و جزاء قرار نداده و فقط آنرا دار رحلت یعنی
کوچ و بلاء قرار داده است و غالبا آنرا بکافران و نادانان تملیک فرموده و انبیاء و اولیاء را بآن توجهی نیست و عاقل در دنیا جز
بتوشه گرفتن و از آن کوچ کردن بچیز دیگري خشنود نخواهد بود [پایان ترجمه از روح البیان]. صائب گوید: از رباط تن چو
بگذشتی دگر معموره نیست || زاد راهی بر نمیداري از اینکه منزل چرا
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 36 تا 40
اشاره
وَ مَن یَعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمنِ نُقَیِّض لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ [ 36 ] وَ إِنَّهُم لَیَصُدُّونَهُم عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحسَبُونَ أَنَّهُم مُهتَدُونَ [ 37 ] حَتّی
[ إِذا جاءَنا قالَ یا لَیتَ بَینِی وَ بَینَکَ بُعدَ المَشرِقَینِ فَبِئسَ القَرِینُ [ 38 ] وَ لَن یَنفَعَکُمُ الیَومَ إِذ ظَلَمتُم أَنَّکُم فِی العَذابِ مُشتَرِکُونَ [ 39
عشی یعشو عشوا و عشوا إذا « وَ مَن یَعشُ » 459- أَ فَأَنتَ تُسمِعُ الصُّمَّ أَو تَهدِي العُمیَ وَ مَن کانَ فِی ضَ لالٍ مُبِینٍ [ 40 ] -قرآن- 1
ضعف بصره و اظلمت عینه و عشی یعشی عشا إذا ذهب البصر. قال الراغب العشا بالفتح و القصر ظلمۀ تعرض فی العین رجل
اعشی و امرأة عشواء و خبط خبط عشواء رکب علی غیر بصیرة من الناقۀ العشواء التی لا تبصر امامها نُقَیِّض التقیّض التهیأ و
اي لن « لَن یَنفَعَکُمُ الیَومَ » اي یمنعونهم « لَیَصُدُّونَهُم » 282 [ صفحه 400 ] نقدّر و نتح له - 17 -قرآن- 273 - الاتاحۀ، اي -قرآن- 1
36 - کسی که 138- 80 -قرآن- 127 - 37 -قرآن- 52 - جمع اصم اي الطرش. -قرآن- 19 « الصُّمَّ » ینفعکم ما أنتم علیه من التمنی
چشمپوشی کند [و دوري گزیند] از یاد خداي رحمن یا از قرآن منزل از جانب خداي منّان [و دنیاي دنی او را بلذائذ خود
مشغول کند و در حظوظ و شهوات فانیه اینکه جهان زود گذر فرو رود و از یاد خدا غافل شود] ما هم شیطانی را بر او مسلّط
گردانیم و آن شیطان براي او همنشین و دمساز دائمی خواهد بود [و اینکه مصاحب همواره از او جدا نشود و او گمراهی را بر
هدایت برگزیند و زشت را بجاي زیبا و قبیح را بدل از حسن اختیار نماید و بوسوسه او همیشه در غوایت باشد] دریغ و درد که
با نفس بدقرین شدهایم || و زین معامله با دیو همنشین شدهایم ببارگاه فلک بودهایم رشگ ملک || ز جور نفس جفا پیشه
اینچنین شدهایم 37 - و حقّا که آن اینکه جماعت کافران را باز میدارند و منصرف میسازند از راه حق و آنها گمان میکنند که
آن شیاطین هدایت کنندهاند [و راه همان است که آنها نشان میدهند] و لذا پیروي شیاطین را میکنند. 38 - تا آنکه روز قیامت
[که روز بازپرسی ما از خلایق است] بنزد ما آمد [یعنی اینکه کافر و قرین شیطان او] [و سوء عاقبت خود و استحقاق خود را
بعقاب دانست] [بهمنشین و مصاحب دنیاي خود خطاب کرده] گوید اي کاش بین من و بین تو باندازه مشرق و مغرب دوري
بود [و ترا نمیدیدم و فریب ترا در دنیا نمیخوردم] و تو هم در دنیا بد مصاحب و دمساز بودي [که مرا گمراه کردي] و هم
اکنون و امروز بدقرین و همنشینی هستی که مرا بآتش میبري [و إبن عباس ره گفته است که هر دو را بیک زنجیر میبندند و
39 - [خطاب مستطاب از حضرت باریتعالی میرسد و بآنها میفرماید] [ غم و عقوبت او را بدین جهت میافزایند]. [ صفحه 401
هرگز امروز آرزوئی براي شما سود نخواهد داشت [و از یکدیگر تمنّی دوري نکنید و اشتراك در عذاب از شما تخفیف
نخواهد یافت] زیرا شما در دنیا بخویشتن ستم کردید و آنها را در کفر و معصیت پیروي نمودید و حق شما اینکه است که در
عذاب شریک هم باشید چنانکه در دنیا با سبب عذاب [که کفر و عصیان بود] شریک بودید. دانستهام که دزد من از خانه
منست || از پستی و بلندي دیوار فارغم 40 - آیا [تو اي محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] بشخص کر [سخن حق را] توانی
بشنوانی یا بشخص کور [راه راست] را توانی نشان دهی و رهنمائی کنی و کسیکه در گمراهی آشکاري است توانی هدایت
نمائی] پس بر خود رنج مده و خود را بتعب مینداز و بر خود سخت مگیر زیرا تو قادر بر اجبار آنها بایمان نیستی تو تبلیغ
رسالت خود را بکن و اگر قابل هدایت باشند خدا آنها را هدایت خواهد فرمود].
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
فَإِمّا نَذهَبَنَّ بِکَ فَإِنّا مِنهُم مُنتَقِمُونَ [ 41 ] أَو نُرِیَنَّکَ الَّذِي وَعَدناهُم فَإِنّا عَلَیهِم مُقتَدِرُونَ [ 42 ] فَاستَمسِک بِالَّذِي أُوحِیَ إِلَیکَ
إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُستَقِیمٍ [ 43 ] وَ إِنَّهُ لَذِکرٌ لَکَ وَ لِقَومِکَ وَ سَوفَ تُسئَلُونَ [ 44 ] وَ سئَل مَن أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رُسُلِنا أَ جَعَلنا
اي إنّه « وَ إِنَّهُ لَذِکرٌ لَکَ وَ لِقَومِکَ » اي فتمسّک « فَاستَمسِک » [ 392 [ صفحه 402 - مِن دُونِ الرَّحمنِ آلِهَۀً یُعبَدُونَ [ 45 ] -قرآن- 1
68- 14 -قرآن- 27 - لشرف لک و لقومک. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-41 پس اگر ما ترا بجوار رحمت خودمان ببریم [و بمیرانیم و از بین جماعت کافران بروي] محققا ما پس از تو از آنها انتقام
میکشیم. 42 - یا آنکه ترا باقی میگذاریم و در حیاة خودت آنچه را وعده عذاب بآنها دادهایم تو میبینی و بتو ارائه میدهیم
زیرا ما بر آنها قدرت داریم [و توانا هستیم که چه در حال حیاة تو و چه بعد از ممات تو از آنها انتقام بگیریم] 43 - پس تو یا
محمّد متمسّک شو بقرآنی که بتو نازل گشته و وحی شده است [به اینکه که حق تلاوت آنرا بجايآوري و پیروي اوامر و
نواهی آنرا کما هو حقّه بنمائی [خواه ما بعهودیکه کردهایم در حیات تو وفا کنیم یا آنرا بروز واپسین محوّل سازیم] زیرا که تو
بر راه راست و دین حق [یعنی دین اسلام] میباشی. 44 - و همانا آن قرآن براي تو و قومت [یعنی بنی هاشم و قریش و عرب]
شرف و مباهاتی است و زود است که در رستاخیز از شماها در باره سپاسگزاري اینکه موهبت و شرافت و از آنچه ملزم بقیام
در امر آن بودهاید پرسش شود و مورد بازخواست واقع شوید. 45 - و [از مؤمنین اهل کتاب و علماء دینی آنها] و اممی که ما
براي آنها پیمبران خود را قبل از تو فرستادیم بپرس که [آیا پیمبري جز براي توحید مبعوث شده است] آیا ما سواي خداي
رحمان خدایان دیگري قرار دادهایم که پرستش شوند. هرچند توجه خطاب برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است ولی
مراد از آن امّت است که آنها از امم پیمبران سلف از یهود و نصاري بپرسند که آیا غرض از بعثت انبیاء جز دعوت بتوحید چیز
دیگري بوده است! و آیا امر بعبادت [ صفحه 403 ] دیگري غیر از خدا شده است! چنانکه در جاي دیگر فرماید: [وَ ما أُمِرُوا إِلّا
139 و بنا بقول زهري و سعید بن جبیر و إبن زید اینکه آیه در لیلۀ الاسري نازل - لِیَعبُدُوا اللّهَ مُخلِصِ ینَ لَهُ الدِّینَ]. -قرآن- 69
شده و امر شده است که از پیمبران قبل که نود نفر بوده و در آن شب جمع بودهاند سؤال فرماید و آنحضرت نپرسید زیرا اعلم
از آنها بود [مجمع].
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 46 تا 54
اشاره
[ اّلعالَمِینَ [ 46 ] فَلَمّا جاءَهُم بِآیاتِنا إِذا هُم مِنها یَضحَکُونَ [ 47
ِ
وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسی بِآیاتِنا إِلی فِرعَونَ وَ مَلائِهِ فَقالَ إِنِّی رَسُولُ رَب
وَ ما نُرِیهِم مِن آیَۀٍ إِلاّ هِیَ أَکبَرُ مِن أُختِها وَ أَخَ ذناهُم بِالعَذابِ لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ [ 48 ] وَ قالُوا یا أَیُّهَا السّاحِرُ ادعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ
451 وَ نادي فِرعَونُ فِی قَومِهِ قالَ یا قَومِ أَ - عِندَكَ إِنَّنا لَمُهتَدُونَ [ 49 ] فَلَمّا کَشَ فنا عَنهُمُ العَذابَ إِذا هُم یَنکُثُونَ [ 50 ] -قرآن- 1
لَیسَ لِی مُلکُ مِصرَ وَ هذِهِ الَأنهارُ تَجرِي مِن تَحتِی أَ فَلا تُبصِرُونَ [ 51 ] أَم أَنَا خَیرٌ مِن هذَا الَّذِي هُوَ مَهِینٌ وَ لا یَکادُ یُبِینُ [ 52 ] فَلَو
- لا أُلقِیَ عَلَیهِ أَسوِرَةٌ مِن ذَهَبٍ أَو جاءَ مَعَهُ المَلائِکَۀُ مُقتَرِنِینَ [ 53 ] فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُم کانُوا قَوماً فاسِقِینَ [ 54 ] -قرآن- 1
اي مربّیهم و موصلهم الی کمالهم. و العالمین جمع عالم و هو الخلق. و کلّ صنف من « اّلعالَمِینَ
ِ
رَب » [ 393 [ صفحه 404
اي اشراف قومه و الملأ الاشراف الّذین یملاؤن العین مهابۀ جمعه « وَ مَلَائِهِ » اصناف الخلق یسمی عالما کعالم الحیوان و غیره
اي بعهده عندك من النبوّة. او بما عهد عندك من ان یستجیب دعوتک او أن یکشف العذاب عمن « بِما عَهِدَ عِندَكَ » أملاء
نادوه بذلک لفرط عنادهم و شدّة حماقتهم او لانهم « یا أَیُّهَا السّاحِرُ » اهتدي. او بما عهد عندك فوفیت به و هو الایمان و الطاعۀ
« مُقتَرِنِینَ » جمع سوار و هو حلیۀ « أَسوِرَةٌ » اي ضعیف حقیر من المهانۀ و هی القلۀ « مَهِینٌ » کانوا یطلقون هذا الاسم علی کلّ عالم
-637- 584 -قرآن- 626 - 475 -قرآن- 574 - 279 -قرآن- 452 - 181 -قرآن- 257 - 22 -قرآن- 166 - اي مقرونین به. -قرآن- 1
675- قرآن- 660
تفسیر معانی:
اشاره
-46 و بحق سوگند که ما موسی علیه السّلام را با معجزات خودمان بسوي فرعون و اشراف قوم او [که سایرین تابع آنها بودند]
فرستادیم و او بآنها گفت همانا من فرستاده پروردگار جهانیانم [که بسوي شما برسالت آمدهام]. 47 - و چون با معجزات ما بر
آنها وارد شد [تا آنها را بسعادت برساند و از او بهرهمند شوند] همانوقت آنها از اینکه آیات و معجزات بخنده درآمدند [یعنی
در آنها تأمّلی نکردند و فورا آنها را تکذیب و مسخره نمودند]. 48 - و ما بآنها معجزهاي نشان ندادیم مگر آنکه هر یک از
خواهر خود [یعنی معجزه قبلی] بزرگتر یعنی بهتر و مهتر بود و آنها را گرفتار عذاب [قحط و طوفان و ملخ و خون و امثال آنها]
49 - [ولی شقاوت و بدبختی بر آنها غلبه [ کردیم شاید آنان از کفر خود برگردند و مطیع شوند و موحّد گردند. [ صفحه 405
کرد و ایمان نیاوردند] و گفتند اي جادوگر [و غرضشان از اینکه خطاب [اي ساحر] یا استهزاء بود یا بقول دیگر مقصود از اي
ساحر یعنی اي عالم زیرا ساحر در نزد آنها دانشمندتر از دیگران بوده است] براي ما از پروردگار خودت بخواه آنچه را که با
تو پیمان بسته است [یعنی بپندار تو با تو عهد کرده است که اگر ما ایمان آوریم عذاب را از ما بردارد] [ما هم چون عذاب
برداشته شود] هدایت میشویم و بحقی که ما را بآن دعوت میکنی برمیگردیم. 50 - [موسی علیه السّلام هم از خدا خواست
که عذاب را بردارد] و چون ما از آنها عذاب را برداشتیم همانوقت آنها پیمان را شکستند [و بکفر و اعمال زشت سابق خود
پیوستند. لذا تو هم یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله بآزار و کردار قوم خود شکیبا باش زیرا حال آنها با تو مانند حال قوم موسی با
موسی علیه السّلام است و امر تو هم در عاقبت بالا خواهد گرفت چنانکه بالاخره کار موسی بالا گرفت]. 51 - [فرعون چون
دید کار موسی علیه السّلام روز بروز بالا میگیرد و ظهور و اعتلاء او فزونی مییابد بر کشور خود بیم کرد و حیله خود را ظاهر
ساخت و مردم را جمع کرده] ندا برداشت فرعون در قوم خود و گفت اي قوم من آیا سلطنت مصر از آن من نیست [که بهر
نحو بخواهم در آن تصرف کنم] و اینکه نهرها [مانند نیل و غیر آن] از زیر تخت و قصور من جاري است پس آیا [اینکه ملک
عظیم مرا و ناتوانی موسی علیه السّلام را] نمیبینید. 52 - [آیا با آنچه از عظمت خود گفتم او بهتر از من است] یا من بهترم از
اینکه کسی که او حقیر و پست و ضعیف است. - و نمیتواند سخن خود را بگوید [و فصاحت کلام که شرط بزرگی و
پیشوائی است ندارد یا دلیل واضح براي نبوت خود ندارد]. 53 - [و برسم زمان که هر پیشوا و رئیسی باید بازوبند طلا داشته
باشد [ صفحه 406 ] گفت] چرا خداوند بازوبند طلا و دستبند زرین باو نداده است یا چرا ملائکه را همراه او نفرستاده است
[که او را متابعت کنند و بر امري که مبعوث است او را معاونت نمایند و بصدق او شهادت دهند]. 54 - پس [باین سخنان
فرعون عقول قوم خود را دزدید] و قوم خود را سبکسر نمود [و امر داد با موسی مخالفت کنند] پس آنان هم اطاعت امر او را
کردند زیرا آنان مردمانی فاسق و مخالف با خدا و خارج از دین بودند [چه فرعون را بزرگ و موسی را حقیر و بیمقدار
شمردند]. از حضرت أمیر مؤمنان علیه السّلام مروي است که موسی علیه السّلام با هارون پیراهن پشمینهاي در تن و چوبی در
دست نزد فرعون رفتند و باو گفتند اگر ایمان آوردي پادشاهی و اقتدار ترا دوام دهیم و تاج و تخت ترا همیشه حفظ کنیم
فرعون باهل مصر گفت سخن اینها تعجبآور است اینکه دو با اینکه حقارت و ناداري براي من دوام عزّت و بقاء مملکت را
شرط میکنند چرا خودشان پشمینه پوشیده و بازوبند طلا ندارند و حال آنکه [أمیر علیه السّلام فرمود] اگر خداوند اراده
میکرد بپیمبران خود گنجهاي طلا و معدنهاي جواهر و باغهاي دنیا را عطا کند و پرندهها و وحوش جهان را بدور آنها جمع
فرماید میکرد ولی اگر چنین میکرد امتحان مردم و ثواب اعمال آنها از میان میرفت پس بآنها قوّت عزم و با ضعف حال
قناعت بخشود که چشم و دلها را پر کنند ... الخ
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 55 تا 60
اشاره
فَلَمّا آسَفُونا انتَقَمنا مِنهُم فَأَغرَقناهُم أَجمَعِینَ [ 55 ] فَجَعَلناهُم سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلآخِرِینَ [ 56 ] وَ لَمّا ضُ رِبَ ابنُ مَریَمَ مَثَلًا إِذا قَومُکَ مِنهُ
یَصِدُّونَ [ 57 ] وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیرٌ أَم هُوَ ما ضَ رَبُوهُ لَکَ إِلاّ جَ دَلًا بَل هُم قَومٌ خَصِ مُونَ [ 58 ] إِن هُوَ إِلاّ عَبدٌ أَنعَمنا عَلَیهِ وَ جَعَلناهُ
[ 73 [ صفحه 407 - 389 وَ لَو نَشاءُ لَجَعَلنا مِنکُم مَلائِکَ ۀً فِی الَأرضِ یَخلُفُونَ [ 60 ] -قرآن- 1 - مَثَلًا لِبَنِی إِسرائِیلَ [ 59 ] -قرآن- 1
اي یضجّون فرحا « یَصِدُّونَ » اي و عظۀ للمتأخّرین « مَثَلًا » اي قدوة لمن بعدهم جمع سالف و « سَلَفاً » اي فلما اغضبونا « فَلَمّا آسَفُونا »
46 -قرآن- - 19 -قرآن- 37 - اي یخلفونکم فی الإرض. -قرآن- 1 « یَخلُفُونَ » اي امرا عجیبا « وَ جَعَلناهُ مَثَلًا » اي جدلون « خَصِ مُونَ »
220- 191 -قرآن- 207 - 156 -قرآن- 168 - 126 -قرآن- 144 - -90-81 قرآن- 113
تفسیر معانی:
اشاره
-56 و چون فرعون و پیراونش ما را بغضب آوردند [ یا رسولان ما را متأسّف و اندوهگین ساختند] ما هم از آنان انتقام گرفتیم
[و تعجیل در عذاب و نقمت آنها نمودیم و داد اولیاء خودمان را از آنان گرفتیم] و تمامی آنان را [از مطاع و مطیع] در دریا
غرق فرمودیم [بطوریکه احدي از آنها باقی نماند]. 57 - و آنها را مقدّم و پیشرو [کافران و داخل شوندگان در آتش] و نمونه
و مثال و اسباب عبرت و موعظت آیندگان [و کسانی که بعد از آنها با فرستادگان خدا مخاصمت میکنند] قرار دادیم [که اگر
قیام بر نافرمانی کنند بحال آنها شبیه خواهند بود و دچار همان نکال و عذاب خواهند گردید]. 58 - و چون [بنزول آیه إِنَّکُم وَ
ما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ که شما و هرچه غیر از خدا میپرستید آتش و هیزم گیرنده آتش جهنّم هستید خدایان آنها
] 91- طعن شود] عیسی بن مریم علیه السّلام مثال زده میشود و ناگهان قوم تو صدا بر- میدارند و فریاد میکنند. -قرآن- 25
59 - و گویند [ما راضی هستیم که خدایان ما با عیسی علیه السّلام در یکجا باشند] آیا خدایان ما بهتراند یا عیسی [ صفحه 408
و اینکه مثل و تشبّه را [از روي انصاف و اظهار حق] نمیگویند و مثل نمیزنند مگر از روي جدل و خصومت بلکه آنان قومی
دشمنان توحید هستند و از روي مخاصمه و جدال اینکه اظهار را میکنند [که اگر رسول خدا بگوید عیسی بهتر است یا بفرض
محال بفرماید بتها بهتراند در هر دو حال بقابل پرستش بودن غیر خدا اذعان کرده و بتوهّم مشرکین مراد آنها حاصل خواهد
بود ولی خداوند در آیه بعد عیسی علیه السّلام را چنانکه هست توصیف فرموده و فرماید:] 60 - عیسی علیه السّلام جز بندهاي
نیست که ما [بنبوّت یا بآفرینش بدون پدر] بر او تف ّ ض ل و انعام فرمودیم و او را مثل و آیت و دلالتی براي بنی اسرائیل قرار
دادیم [که بآن بقدرت خدا پی ببرند]. 61 - و اگر ما میخواستیم [و مشیئتمان تعلّق میگرفت] بدل از شما و بجاي شما
فرشتگانی در روي زمین خلق میکردیم که خلف و جانشینان شما باشند. - یا بتفسیر دیگر- [اگر ما میخواستیم شما را در
روي زمین تبدیل بملائکه مینمودیم که بعضی جانشین بعض دیگر باشند [اشاره به اینکه که خداوند قادر است که ساختمان
بشر را بفرشته و فرشته را ببشر تبدیل فرماید] در تفسیر آیه 58 [وَ لَمّا ضُ رِبَ ابنُ مَریَمَ ... الخ] بنابر روایتی که از سادات أهل
بیت علیهم السّلام از علی علیه السّلام شده است آنحضرت فرمود که روزي من بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وارد شدم
که او در بین جمعی از بزرگان قریش بود و بمن نظر نمود و فرمود یا علی همانا مثل تو به اینکه امّت مثل عیسی بن مریم است
که قومش او را دوست داشته و در محبّت او افراط کردند و بدینوسیله هلاك شدند و پاره دیگر در بغض او افراط کردند و
هلاك شدند و قومی میانهروي کردند و نجات یافتند و اینکه تشبیه بر قریش گران آمد و خندیدند و گفتند او را بانبیاء و رسل
[ 56 [ صفحه 409 - تشبیه میکند و لذا اینکه آیه نازل شد. -قرآن- 20
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 61 تا 65
اشاره
وَ إِنَّهُ لَعِلمٌ لِلسّاعَۀِ فَلا تَمتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِ راطٌ مُستَقِیمٌ [ 61 ] وَ لا یَصُ دَّنَّکُمُ الشَّیطانُ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبِینٌ [ 62 ] وَ لَمّا جاءَ
عِیسی بِالبَیِّناتِ قالَ قَد جِئتُکُم بِالحِکمَۀِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُم بَعضَ الَّذِي تَختَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ [ 63 ] إِنَّ اللّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُم
فَلا » 520- فَاعبُدُوهُ هذا صِ راطٌ مُستَقِیمٌ [ 64 ] فَاختَلَفَ الأَحزابُ مِن بَینِهِم فَوَیلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِن عَذابِ یَومٍ أَلِیمٍ [ 65 ] -قرآن- 1
اي فهلاك « فَوَیلٌ » اي بالآیات الواضحات « بِالبَیِّناتِ » اي و لا یمنعنّکم « وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ » اي فلا تکذّبوا بها و لا تشکوا فیها « تَمتَرُنَّ
61 - و حقّا که او یعنی عیسی [و نزول آن در آخر 157- 123 -قرآن- 147 - 85 -قرآن- 107 - 19 -قرآن- 62 - و عذاب. -قرآن- 1
الزمان در قیام مهدي علیه السّلام] علم یعنی شرطی از شرطهاي ساعت [یعنی قیام مهدي علیه السّلام] است [که بوسیله آن
نزدیک بودن ظهور معلوم میشود] پس بمقام ساعت شک نیاورید [و آنرا تکذیب مکنید] و مرا [در آنچه شما را بآن امر
میکنم] پیروي مکنید اینراه [که من بر آن هستم] راه واضح راست و بیکج و اعوجاج است. - و بتفسیر دیگر- ضمیر هاء در
[ [و إنّه] برگشت آن بقرآن است یعنی قرآن دلیل ساعت است زیرا آن آخرین کتابی است که بر آخرین نفر از [ صفحه 410
پیمبران نازل شده است پس بآن شک میاورید و متابعت مرا کنید که راه راست اینکه است. 62 - و شیطان [بوسوسههاي خود]
شما را از دین خدا باز ندارد و منصرف نسازد زیرا او دشمن واضح شماست [و شما را دعوت بگمراهی میکند که هلاك شما
در آنست]. مراد هر که برآري مطیع امر تو شد || خلاف نفس که گردن کشد چو یافت مراد 63 - و زمانی که عیسی علیه
السّلام به معجزات دالّه بر نبوّت بیامد گفت حقّا که من براي شما انجیل و علم توحید و عدل و شرایع آوردم و آمدم تا براي
شما پارهاي از آنچه در آن اختلاف دارید روشن سازم بنابرین از خدا بپرهیزید و از گناهان دوري گزینید و مرا در آنچه شما
را بآن امر میکنم اطاعت کنید] [زیرا اطاعت من اطاعت خداست من یطع الرسول فقد اطاع اللّه]. 64 - [بدانید که] حقّا خداي
واحد و أحد او پروردگار من و پروردگار شما و مستحق پرستش است پس او را بپرستید که راه راست همانست [که شما را
بثواب و بهشت رهنمائی میکند و بمقصود میرساند]. 65 - ولی از بین یهود و نصاري گروه و دستههائی برخاستند و اختلاف
نمودند [یهود نسبت بعیسی و مادرش توهیناتی نمودند و نصاري در باره عیسی مختلف گشتند بعضی او را خدا گفتند بعضی
او را پسر خدا خواندند بعض دیگر او را سومی سه تا نامیدند [اب و إبن و روح] پس واي بر کسانی که باین گفتارها و
اختلافات بخویشتن ستم کردند از عذاب روز دردناك که قیامت است.
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 66 تا 75
اشاره
هَل یَنظُرُونَ إِلَّا السّاعَۀَ أَن تَأتِیَهُم بَغتَۀً وَ هُم لا یَشعُرُونَ [ 66 ] الَأخِلّاءُ یَومَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ إِلَّا المُتَّقِینَ [ 67 ] یا عِبادِ لا خَوفٌ
عَلَیکُمُ الیَومَ وَ لا أَنتُم تَحزَنُونَ [ 68 ] الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسلِمِینَ [ 69 ] ادخُلُوا الجَنَّۀَ أَنتُم وَ أَزواجُکُم تُحبَرُونَ [ 70 ] -قرآن-
347-1 یُطافُ عَلَیهِم بِصِ حافٍ مِن ذَهَبٍ وَ أَکوابٍ وَ فِیها ما تَشتَهِیهِ الَأنفُسُ وَ تَلَذُّ الَأعیُنُ وَ أَنتُم فِیها خالِدُونَ [ 71 ] وَ تِلکَ الجَنَّۀُ
الَّتِی أُورِثتُمُوها بِما کُنتُم تَعمَلُونَ [ 72 ] لَکُم فِیها فاکِهَۀٌ کَثِیرَةٌ مِنها تَأکُلُونَ [ 73 ] إِنَّ المُجرِمِینَ فِی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ [ 74 ] لا
- اي فجأة. -قرآن- 1 « بَغتَۀً » جمع خلیل اي الاصدقاء « الَأخِلّاءُ » [ 384 [ صفحه 411 - یُفَتَّرُ عَنهُم وَ هُم فِیهِ مُبلِسُونَ [ 75 ] -قرآن- 1
الصحاف جمع صحفۀ و « بِصِحافٍ » اي تسرّون سرورا یظهر حباره اي اثره علی وجوهکم « تُحبَرُونَ » 48 ناگهانی - -14 قرآن- 39
جمع کوب و هو کوز لا عروة له و قیل انّه کالکاس « وَ أَکوابٍ » هی الجام الّذي یؤکل فیه الطعام و القصعۀ الّتی تشبع الخمسۀ
-22- اي آیسون ساکنون. -قرآن- 9 « مُبلِسُونَ » اي لا یخفّف عنهم « لا یُفَتَّرُ عَنهُم » اي و تلتذّ منه الاعین « وَ تَلَذُّ الأَعیُنُ » للشراب
66 - آیا [اینکه جماعت کافران] غیر از 365- 329 -قرآن- 352 - 280 -قرآن- 307 - 190 -قرآن- 257 - 88 -قرآن- 177 - قرآن- 77
ساعت [یعنی روز [ صفحه 412 ] مرگ یا قیامت] انتظاري دارند که ناگهان آنانرا فرا رسد و آنها وقت آمدن آنرا ندانند [و آنها
منکر آن و مشتغل بامور دنیا باشند]. 67 - دوستان [یعنی کسانی که در دنیا بینشان خلّت و وصلت و محبّت است و دوستی آنها
با یکدیگر براي کفر و معصیت است و اتّفاقشان با یکدیگر براي مخالفت با حق و رسول حق است] آنروز [یعنی روز رستاخیز]
بعضی با بعضی دشمن میباشند [زیرا آنمصادقت و دوستی را سبب عذاب آخرت میبینند و هر یک گناه را بگردن دیگري
میگذارد] جز مردمان پرهیز گار خدا ترس [که چون دوستی آنها در دنیا براي خدا بوده است محبتشان بحال خود برقرار
میماند بلکه افزون میشود زیرا آن رفاقت و محبّت را سبب برکات و ادراك رحمت و ثواب و سعادات میبینند]. 68 - [و بآن
متّقیان در موقع خوف خطاب میشود که] اي بندگان من امروز بر شما ترس و بیمی نیست [از اینکه در مکاره واقع شوید] و
حزن و اندوهی هم نخواهید داشت [از اینکه در مقاصد شما فوتی واقع شود و از ثواب محروم بمانید]. 69 - [و بندگان من]
آنکسانی هستند که بآیات ما ایمان آوردند و تسلیم امر ما شدند [و منقاد و خاضع ما گشتند]. 70 - داخل بهشت شوید شما و
زنهاي خودتان [آنهائیکه مانند شما ایمان بخدا و رسول داشتند] و در آنجا خوشدل و مسرور بسر ببرید. 71 - بگردش آورده
میشود براي آنها جامهاي زرّین و کوزههائی طلائی [که در آن انواع شرابها و مشروبات لذیذه است] و در بهشت است هر چه
که نفس اشتها داشته باشد و بخواهد و چشم از آن لذت ببرد و شما بندگان پرهیزگار من] در آن لذائذ بهشتی جاویدان و
بردوام خواهید بود. 72 - و اینکه بهشتی است که شما آنرا بمیراث بردهاید و بسبب آنچه عمل صالح در دنیا کردهاید بشما عطا
73 - براي شما در آن بهشت میوههاي بسیاري مهیّاست که از آنها میخورید. 74 - [امّا در مقابل [ شده است. [ صفحه 413
اینکه لذائذ و نعمات که براي مؤمنین است] همانا بزهکاران [یعنی کافران] در شکنجههاي دوزخ مخلّد و بردوام خواهند بود.
-75 از آنها عذاب تخفیف داده نمیشود و آنها در آن عذاب نومید از نجات و رسیدن بهر گونه خیر و راحتی میباشند.
اشارة- در کشف الاسرار گوید که اینکه آیه [وَ فِیها ما تَشتَهِیهِ الَأنفُسُ وَ تَلَذُّ الَأعیُنُ] از جوامع قرآن است زیرا باین دو لفظ
آنچه را که اگر تمام خلق بر وصف نعمات بهشتی بخواهند توصیف کنند از آن بیرون نخواهند بود جمع فرموده است. -
109 درویشی فرموده که اهل نظر میدانند که لذّت عین در چه چیز است بر هر صاحب بصیرتی روشن است که أهل - قرآن- 51
شوق را لذت عین جز بمشاهده جمال محبوب متصور نیست. پرده از پیش برانداز که مشتاقانرا || لذّت دیده جز از دیدن
دیدار تو نیست [روح]
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 76 تا 85
اشاره
وَّ
ِ
وَ ما ظَلَمناهُم وَ لکِن کانُوا هُمُ الظّالِمِینَ [ 76 ] وَ نادَوا یا مالِکُ لِیَقضِ عَلَینا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُم ماکِثُونَ [ 77 ] لَقَد جِئناکُم بِالحَق
کّارِهُونَ [ 78 ] أَم أَبرَمُوا أَمراً فَإِنّا مُبرِمُونَ [ 79 ] أَم یَحسَ بُونَ أَنّا لا نَسمَعُ سِرَّهُم وَ نَجواهُم بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیهِم
ِ
لکِنَّ أَکثَرَکُم لِلحَق
اّلعَرشِ عَمّا
ِ
اّلسَّماواتِ وَ الَأرضِ رَب
ِ
363 قُل إِن کانَ لِلرَّحمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ العابِدِینَ [ 81 ] سُبحانَ رَب - یَکتُبُونَ [ 80 ] -قرآن- 1
یَصِفُونَ [ 82 ] فَذَرهُم یَخُوضُوا وَ یَلعَبُوا حَتّی یُلاقُوا یَومَهُمُ الَّذِي یُوعَدُونَ [ 83 ] وَ هُوَ الَّذِي فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الأَرضِ إِلهٌ وَ هُوَ
- الحَکِیمُ العَلِیمُ [ 84 ] وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ ما بَینَهُما وَ عِندَهُ عِلمُ السّاعَۀِ وَ إِلَیهِ تُرجَعُونَ [ 85 ] -قرآن- 1
اي « بَلی » اي و تناجیهم « وَ نَجواهُم » اي ام اعتزموه و قرّروه « أَم أَبرَمُوا أَمراً » اي لیهلکنا و یفنینا « لِیَقضِ عَلَینا » [ 466 [ صفحه 414
106 -قرآن- - 64 -قرآن- 92 - 19 -قرآن- 41 - اي و کثر خیره و عظم برّه. -قرآن- 1 « وَ تَبارَكَ » المراد هنا الملائکۀ « وَ رُسُلُنا » نعم
187- 152 -قرآن- 173 - -129-122 قرآن- 139
تفسیر معانی:
اشاره
-76 و [کافران بآنچه از عذاب میبینند] ما بآنها ظلم و ستم نکردهایم بلکه خود آنها ستمکارانند [و بنفس خویش خیانت
کردهاند] 77 - و مجرمین فریاد میزنند و مالک دوزخ را ندا میدهند که اي مالک از خداوند پروردگارت بخواه که ما را از
اینکه عذاب نجات دهد و راحت بخشد [مالک بنا بروایت إبن عباس پس از هزار سال جواب دهد و] گوید همانا راحتی براي
شما نیست و بایستی دائما در دوزخ مکث نمائید و همیشگی در اینجا بمانید. 78 - [خداي تعالی بآنها خطاب میفرماید که]
حقّا ما رسولان خود را [ صفحه 415 ] بحق و براي ارائه طریق حق براي شما فرستادیم و لکن بیشتر شما حق را مکروه داشتید و
از حق بدتان آمد [زیرا با باطل الفت داشتید و مفارقت از باطل را خوش نداشتید]. 79 - بلکه شما در کید و مکر [بمحمّد صلّی
اللّه علیه و آله] پافشاري کردید و حکم خود را ابرام نمودید بنابرین ما هم در مجازات شما پافشاري میکنیم و حکم خود را
ابرام مینمائیم. 80 - آیا آنان گمان میکنند که آنچه در پیش خود دارند و از غیر خود پنهان میکنند و آنچه در خفیه با
رفقاي خود مشاوره و گفتگو و در گوشی میکنند ما نمیشنویم بلی ما میشنویم و آنرا ادراك میکنیم و فرستادگان ما
[معذلک] آنچه را آنها میکنند و میگویند مینویسند و ثبت مینمایند [یعنی حفظه و فرشتگان مأمور ثبت افعال و اقوال،
ضبط میکنند]. - صاحب مجمع البیان ره گوید: [و سبب نزول الایۀ مذکور فی تفسیر أهل البیت]. و در تفسیر صافی مذکور
است که [آیات 79 و 80 و 81 ] راجع بمعاهدهایست که کفّار در کعبه کردند که نگذارند امر خلافت واگذار باهل بیت رسول
خدا شود [و گوید که در سوره محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیان آن خواهد آمد] و از صادق علیه السّلام مروي است که
اینکه آیه [ 81 ] در باره ما و در حق آنها نازل شده است. 81 - بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] اگر [بنا بقول و پندار
شما کافران] براي خداي رحمان فرزندي بود [چنانکه میگویند عیسی یا عزیر پسران خدا هستند یا فرشتگان دختران خدا
هستند] من نخستین کسی هستم که خدا را بوحدانیّت پرستیدهام [و کسی که خدا را بیکتائی بپرستد قائل بفرزندي براي خدا
نخواهد بود پس من اوّل موحّدین نسبت بخدا و منکرین قول و پندار شما هستم]. یا بتفسیر دیگر اگر خدا را فرزندي بود من
نخستین کسی میشدم که آن [ صفحه 416 ] پسر، فرزند را پرستش کنم. [و در تفسیر روح البیان گوید: اینکه سخن بر سبیل
تمثیل است و مبالغه در نفی ولد]. 82 - منزّه است مالک و خالق آسمانها و زمین و خالق و مدبّر عرش [یعنی عالم هستی] از
آنچه [اینکه کافران] او را توصیف میکنند [و باو نسبت فرزند میدهند که از صفات جسم است و اگر او جسم بود قادر بر اینکه
آفرینش نبود]. 83 - پس آنها را بحال خودشان واگذار که [در اباطیل و اکاذیب خودشان] فرو روند و [با دنیاي خودشان]
بازي کنند تا روز خودشان را ملاقات کنند که وعده عذاب ابدي بآنها داده شده است و آنروز رستاخیز است 84 - و او آنچنان
کسی است که در آسمان معبود است [و ملائکه او را عبادت میکنند] و در زمین هم معبود است [و جن و انس او را میپرستند]
و اوست خدائی که افعال او همه بمقتضاي حکمت است و داناي بمصالح بندگان است 85 - و دائم البرکات و کثیر الخیرات
است آنخدائی که آسمانها و زمین و آنچه ما بین آنهاست در ملک و تصرّف اوست و علم بقیام ساعت یعنی روز قیامت نزد
اوست [و کسی جز او وقت آنرا نمیداند] و همگان بسوي او برمیگردید. [و جزاي عمل و پاداش و کیفر کردار خود را
مییابید].
[ [سوره الزخرف [ 43 ]: آیات 86 تا 89
اشاره
وَّ هُم یَعلَمُونَ [ 86 ] وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَهُم لَیَقُولُنَّ اللّهُ فَأَنّی
ِ
وَ لا یَملِکُ الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفاعَۀَ إِلاّ مَن شَهِدَ بِالحَق
324 [ صفحه - إِّنَّ هؤُلاءِ قَومٌ لا یُؤمِنُونَ [ 88 ] فَاصفَح عَنهُم وَ قُل سَلامٌ فَسَوفَ یَعلَمُونَ [ 89 ] -قرآن- 1
ِ
یُؤفَکُونَ [ 87 ] وَ قِیلِهِ یا رَب
« وَ قِیلِهِ » اي فاین تصرفون. افکه اي صرفه « فَأَنّی یُؤفَکُونَ » اي و هم یعلمون بقلوبهم ما شهدوا به بالسنتهم « وَ هُم یَعلَمُونَ » [417
« وَ قُل سَلامٌ » اي فاعرض عنهم « فَاصفَح عَنهُم » القول و القیل و القال کلّها مصادر و المراد قول الرسول و الهاء یعود إلی النبی
-98- 22 -قرآن- 76 - فلیس المأمور به سلام التحیه بل البرائۀ لقول إبراهیم علیه السّلام سلام علیک سأستغفر لک. -قرآن- 1
286- 251 -قرآن- 269 - 147 -قرآن- 233 - قرآن- 134
تفسیر معانی:
اشاره
-86 و آنکسانیکه اینکه کافران غیر از خداي تعالی عبادت میکنند و آنها را در موقع دعا میخوانند قادر بر شفاعت از کسی
در نزد خدا نیستند مگر آنکس که شهادت بحق داده باشد [و آنها عیسی و عزیر و ملائکه هستند که در نزد خدا صاحب
منزلت براي شفاعت هستند] و آنها بآنچه شهادت میدهند علم دارند یعنی زبان و دلشان یکی است [اینکه تفسیر در صورتیست
که استثناء را متّصل بدانیم و اگر استثناء منفصل باشد بقولی تفسیر چنین خواهد بود که: احدي از ملائکه و غیر آنها قادر
بشفاعت نیست مگر در باره کسیکه شهادت بحق دهد یعنی شهادت دهد به لا إله إلّا اللّه. و اینکه آیه براي اینکه نازل شد که
نضر بن الحارث و افرادي از قریش گفتند اگر مطلب چنان است که محمّد میگوید و معاد حق است ما بملائکه توسل
میجوئیم که از او سزاوارتر براي شفاعت هستند و خدا میفرماید شفاعت براي مؤمنین خواهد بود باذن خدا و براي غیر آنها
شفاعتی نیست. - از کلمه و هم یعلمون مستفاد میشود که شرط شهادت و ایمان علم و اطمینان دل باعتقاد است بطوریکه شک
در آن راه نداشته باشد. 87 - و اگر از اینکه کفّار [و از عابدین و معبودین] بپرسی که چه کسی آنها را از عدم بوجود آورده
است قسم بخدا البتّه میگویند خدا [زیرا بال ّ ض روره میدانند که بت آفریننده نمیشود] در اینصورت اینها بکجا رو میکنند [
صفحه 418 ] و چرا از عبادت خدا بعبادت غیر او رو میکنند. 88 - و قول او [یعنی گفتار و شکایت پیمبر ما بدرگاه خدا] که اي
پروردگار من اینکه جماعت مردمی هستند که ایمان نمیآورند. 89 - [خداوند هم براي تسلّی پیغمبر خود میفرماید] که اي
حبیب ما از آنها در گذر و اعراض کن و آنها را بحال خودشان واگذار و بگو سلام [یعنی سلام وداع و متارکه هر چه
میخواهید باشید] ولی عنقریب نتایج کفر و اعمال بد خود را خواهید دانست.