گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هفتم
سورة الاحقاف



اشاره
مکیّه است [جز آیه قُل أَ رَأَیتُم إِن کانَ ... الخ که إبن عباس و قتاده گفتهاند در مدینه در باره عبد اللّه بن سلام نازل شده
37- 53 [عدد آیات آن سی و پنج است]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1 - است]. -قرآن- 21
[ [سوره الأحقاف [ 46 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 حم [ 1] تَنزِیلُ الکِتابِ مِنَ اللّهِ العَزِیزِ الحَکِیمِ [ 2] ما خَلَقنَا السَّماواتِ وَ الَأرضَ وَ ما بَینَهُما - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
وَّ أَجَلٍ مُسَ  می وَ الَّذِینَ کَفَرُوا عَمّا أُنذِرُوا مُعرِضُونَ [ 3] قُل أَ رَأَیتُم ما تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ
ِ
إِلاّ بِالحَق
429 وَ مَن أَضَلُّ - الَأرضِ أَم لَهُم شِركٌ فِی السَّماواتِ ائتُونِی بِکِتابٍ مِن قَبلِ هذا أَو أَثارَةٍ مِن عِلمٍ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 4] -قرآن- 1
وَ أَجَلٍ » [ 141 [ صفحه 455 - مِمَّن یَدعُوا مِن دُونِ اللّهِ مَن لا یَستَجِیبُ لَهُ إِلی یَومِ القِیامَۀِ وَ هُم عَن دُعائِهِم غافِلُونَ [ 5] -قرآن- 1
اي او بقیۀ من علم بقیت « أَو أَثارَةٍ مِن عِلمٍ » اي شرکۀ « شِركٌ » اي ما تعبدون « ما تَدعُونَ » . اي و بتقدیر موعد مقرر لها « مُسَ  می
1- حم تفسیر آن در سابق گذشت و 127- 91 -قرآن- 101 - 66 -قرآن- 83 - 23 -قرآن- 52 - لدیکم من علم الاوّلین. -قرآن- 1
ممکن است اسم سوره باشد. 2- فرو فرستادن کتاب [یعنی قرآن مشتمل بر اینکه سوره و سایر سور] از جانب خداست که
غالب است و کارهاي او بر وفق حکمت و مصلحت است [و کتابی که از جانب او باشد حق و صدق است و من اصدق من اللّه
قلیلا از خدا راستگوتر کیست]. 3- ما آسمانها و زمین و آنچه را در بین آن دو است نیافریدیم مگر بحق و آنها را عبث و باطل
خلق ننمودیم [ما آنها را آفریدیم تا ساکنین آنها را بامر و نهی خود متعبّد سازیم و آنانرا معرض ثواب و نعم خود قرار دهیم و
در آخرت آنها را باعمالشان جزا دهیم]. و مدّت معلوم [براي آنها تقدیر نمودیم که تمام بآنروز منتهی میشوند و آن روز قیامت
است که انتهاي عالم است و آن مسمّی یعنی در نزد خدا و در لوح محفوظ و براي ملائکه معلوم است و بر خلق پوشیده است
و علم بآن ندارند] [ صفحه 456 ] و کسانی که کفر آوردند و بر حق پردهپوشی کردند از آنچه ما آنها را [از أحوال روز
رستاخیز] ترسانیدهایم اعراض دارند [و بجاي آنکه در آن تفکّر کنند رو گردانند]. 4- بگو [باین کافران و مشرکان] بمن
بگوئید و خبرم دهید آنچه را که بغیر از خدا میپرستید [و از آنها چیز میخواهید] نشانم دهید و بمن بنمایانید چه چیزیرا [از
آنچه در روي زمین است] آنها آفریدهاند یا آنها را شراکت و بهرهاي در آفرینش آسمانها هست! [اگر چنین است] و اگر
راستگو هستید نوشتهاي و کتابی که قبل از اینکه قرآن [خدا نازل کرده باشد و دلیل بر صحّت قول شما باشد] یا اثر و بقیهاي از
علم پیشینیان [و اخبار پیمبران گذشته] بیاورید [و بطور کلّی یکی از اینکه حجج و براهین سهگانه که اوّل آن دلیل عقل و دوم
کتاب آسمانی و سوم خبر متواتر بیاورند و اگر نتوانند بطلان دعواشان واضح است]. 5- و کیست گمراهتر [از طریق حق و
صواب] از آنکسی که غیر از خدا کسیرا میخواند و میپرستد که تا روز قیامت هم [اگر او را بخواند هرگز] جواب او را
نخواهد داد [مضافا به اینکه که] خود آن معبودها هم از خواندن و دعاي اینان غافلند [و دعاي اینها را نمیشنوند]
[ [سوره الأحقاف [ 46 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
لَّمّا جاءَهُم
ِ
وَ إِذا حُشِرَ النّاسُ کانُوا لَهُم أَعداءً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِم کافِرِینَ [ 6] وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلحَق
هذا سِحرٌ مُبِینٌ [ 7] أَم یَقُولُونَ افتَراهُ قُل إِنِ افتَرَیتُهُ فَلا تَملِکُونَ لِی مِنَ اللّهِ شَیئاً هُوَ أَعلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ کَفی بِهِ شَهِیداً بَینِی وَ
بَینَکُم وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ [ 8] قُل ما کُنتُ بِدعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدرِي ما یُفعَلُ بِی وَ لا بِکُم إِن أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحی إِلَیَّ وَ ما أَنَا إِلاّ
نَذِیرٌ مُبِینٌ [ 9] قُل أَ رَأَیتُم إِن کانَ مِن عِندِ اللّهِ وَ کَفَرتُم بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِن بَنِی إِسرائِیلَ عَلی مِثلِهِ فَآمَنَ وَ استَکبَرتُم إِنَّ اللّهَ لا
اي تندفعون فیه من القدح فی آیاته و « تُفِیضُونَ فِیهِ » اي جمع « حُشِرَ » [ 776 [ صفحه 457 - یَهدِي القَومَ الظّالِمِینَ [ 10 ] -قرآن- 1
اي علی مثل ذلک و « عَلی مِثلِهِ » اي ما اتّبع « إِن أَتَّبِعُ » اي مبدعا اي لم یتقدمنی رسول قال مثل قولی « بِدعاً » اصل الافاضۀ الدفع
215- 183 -قرآن- 199 - 113 -قرآن- 166 - 39 -قرآن- 105 - 9-قرآن- 19 - هو کونه من عند اللّه. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-6 و چون قیامت شود و مردم بحشر درآیند [بتهائی که اینکه مشرکین میپرستند] دشمنان آنها خواهند بود [و با پرستندگان
خود ضدیّت خواهند نمود و خداوند آنها را ناطق خواهد ساخت تا اینکه منکر عبادت مشرکین شوند] و بعبادت عابدین خود
کافر و منکر خواهند بود [و گویند اینها ما را نمیپرستیدند بلکه هواي نفس خود را میپرستیدند زیرا هواي نفس است که امر
بشرك میکند]. 7- و چون آیات روشن ما بر آنها خوانده شود و کافران چون حق یعنی قرآن و معجزات رسول ما بر آنها
درآید [یعنی براي آنها آشکار شود] گویند اینکه حیله لطیفه ظاهرهایست و حقیقتی براي آن نیست بلکه سحر و باطل و
8- بلکه [از اینکه آنرا سحر مبین دانند بالاتر رفته] گویند محمّد صلّی اللّه علیه و آله [ جادوي واضحی است. [ صفحه 458
دروغی است بر خدا بسته است [با اینکه قرآن معجز است و خارج از حیّز قدرت بشر است] بگو [ یا محمّد بآنها] بر فرض
اینکه من آنرا افتراء و دروغ بر خدا بسته باشم [چنانکه پندار شماست] شما که قادر نیستید عذاب خدا را از من دفع کنید و
چیزي از آنرا از من منع نمائید [چه بلاشک اگر من مفتري باشم خدا مرا معاقب خواهد ساخت و چگونه من خود را معرض
عقوبتی خواهم قرار داده که از آن خلاصی و رهائی نیست] او بآنچه شما در باره قرآن کاوش و تکذیب میکنید [و گاه آنرا
سحر و گاهی افتراء مینامید] از همه کس داناتر است خداوند براي شهادت بین من و بین شما کافی است [او بصدق و بلاغ
من و بکذب و انکار شما گواه است و گواهی او کفایت میکند] و او آمرزنده مهربانی است [که تعجیل در عقوبت شما
نمیکند و شما را مهلت میدهد که توبه کنید و مورد آمرزش و رحمت واقع شوید]. جامی گوید: حق از آن حبل خواند قرآن
را || تا بگیري بسان حبل آنرا بدر آئی ز چاه نفس و هوي || کنی آهنگ عالم بالا 9- بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله]
من اوّلین نفر از پیغمبران نیستم و اول کسی نیستم که براي خلق برسالت آمده باشم و نمیدانم که چه بشما میشود و چه بشما
خواهد شد [یعنی نمیدانم در آینده زمان چه بشما خواهد رسید و امر من بکجا خواهد انجامید و امر شما در دنیا بکجا منجر
خواهد گشت زیرا در پیمبران بعضی از محن سالم مانده و بعضی امتحان میشوند بهجرت از وطن یا ابتلاي بانواع فتن و
همچنین امم آنها بعضی بخسف و بعضی بقذف و پارهاي بمسخ و با دو صیحه آسمانی و غرق و غیره آنها را بهلاکت
میرسانند] من پیروي نمیکنم جز آنچه که بمن وحی برسد [و در باره جنگ یا صلح با شما تابع وحی هستم و هر امر و نهی که
برسد مطیعم] و من جز ترساننده آشکاري براي شما نمیباشم [ صفحه 459 ] [که شما را از عقوبات الهی میترسانم و بوسیله
وحی شما را از آینده بیمناك میسازم]. 10 - بگو [ یا محمّد] بمن خبر دهید [چه میگوئید] اگر اینکه قرآن از جانب خدا باشد و
اینکه پیغمبر فرستاده خدا باشد و شما مشرکین آنرا منکر و بآن کافر شوید و شاهدي هم از بنی اسرائیل [یعنی عبد اللّه بن سلام
که حبر یهود بود و اسلام آورد] گواهی دهد بر اینکه اینکه قرآن مثل توراة از جانب خداست و ایمان بیاورد و شما تکبّر
کردید و ایمان نیاوردید [آیا در زمره ظالمین نیستید و از ستمکاران بنفس خود نخواهید بود!] همانا خداوند ستمکاران را [که
بجاي اقرار انکار میکنند] بحال خود رها میکند و هدایت نمینماند- و بتفسیر دیگر از مسروق بنحویکه در مجمع البیان ذکر
نموده است گوید] چون اینکه سوره مکیّه است و عبد اللّه بن سلام در مدینه ایمان آورد معنا چنین است که همچنانکه محمّد
بر قرآن شهادت میدهد شاهدي از بنی اسرائیل هم که موسی علیه السّلام است بر مثل قرآن که توراة است شهادت داد] [ولی
چنانکه در اول سوره تذکّر داده شده برأي إبن عباس و قتاده و کلبی تمام سوره مکیه است جز اینکه آیه که در مدینه نازل
شده است و همان تفسیر اول اولی است]. گفتهاند که آیه أخیره در باره عبد اللّه بن سلام بن الحارث [که از احبار یهود بود و
اسم او حصین و رسول خدا او را عبد اللّه نامید] نازل گشته او بخدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمد و اسلام
آورد و عرض کرد یا رسول اللّه در باره من از یهود بپرس آنها خواهند گفت که او أعلم ماست و چون اینکه اقرار را نمودند
من بآنها خواهم گفت که توراة دالّ بر نبوّت تست و صفات تو در توراة روشن است و چون حضرت از آنها پرسید و آنها
اینکه جواب را دادند عبد اللّه سلام ایمان خود را ظاهر نمود و یهود او را تکذیب کردند و پس از اطلاع از ایمان او آنچه
[ گفته بودند عکس آن گفتند. [ صفحه 460
[ [سوره الأحقاف [ 46 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَو کانَ خَیراً ما سَبَقُونا إِلَیهِ وَ إِذ لَم یَهتَدُوا بِهِ فَسَ یَقُولُونَ هذا إِفکٌ قَدِیمٌ [ 11 ] وَ مِن قَبلِهِ کِتابُ
مُوسی إِماماً وَ رَحمَۀً وَ هذا کِتابٌ مُ َ ص دِّقٌ لِساناً عَرَبِیا لِیُنذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشري لِلمُحسِنِینَ [ 12 ] إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ
استَقامُوا فَلا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ [ 13 ] أُولئِکَ أَصحابُ الجَنَّۀِ خالِدِینَ فِیها جَزاءً بِما کانُوا یَعمَلُونَ [ 14 ] وَ وَصَّینَا الإِنسانَ
ّ
ِ
بِوالِدَیهِ إِحساناً حَمَلَتهُ أُمُّهُ کُرهاً وَ وَضَ عَتهُ کُرهاً وَ حَملُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهراً حَتّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَربَعِینَ سَنَۀً قالَ رَب
أَوزِعنِی أَن أَشکُرَ نِعمَتَکَ الَّتِی أَنعَمتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَيَّ وَ أَن أَعمَلَ صالِحاً تَرضاهُ وَ أَصلِح لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبتُ إِلَیکَ وَ إِنِّی
اي « فِصالُهُ » اي ذات کره او حملا ذاکره و الکره المشقّۀ « حَمَلَتهُ أُمُّهُ کُرهاً » اي افتراء « إِفکٌ » 926- مِنَ المُسلِمِینَ [ 15 ] -قرآن- 1
اي « أَوزِعنِی » [ 141 [ صفحه 461 - 109 -قرآن- 121 - 49 -قرآن- 98 - 9-قرآن- 21 - اي بلغ غایۀ نموه -قرآن- 1 « بَلَغَ أَشُدَّهُ » فطامه
74- 13 -قرآن- 62 - اي نعمۀ الدین و غیرها. -قرآن- 1 « نِعمَتَکَ » ألهمنی الایزاع ایصال الشیء إلی القلب
تفسیر معانی:
اشاره
-11 کافران بمؤمنان گویند اگر اینکه دین شما [یعنی اسلام و کتاب شما یعنی قرآن] خیر بود یعنی [نفع فعلی یا بعدي داشت]
[و یا اینکه حقّ بود] کسی در قبول آن بر ما پیشی نمیگرفت [و ما که صاحب شهرت و تموّل و شخصیّت هستیم اولی از آنها
بودیم که ایمان آوردهاند] و چون [تدبّر و تفکّر در قرآن نکردهاند و] هدایت بقرآن نشدهاند [اکتفاي بنفی خیر فقط نکرده]
عنقریب خواهند گفت اینکه قرآن هم جزء دروغها و افسانههاي قدیم کهنه [و اساطیر الاوّلین] است. 12 - پیش از اینکه قرآن
هم کتاب موسی [توراة] پیشوا و رحمت [براي مؤمنان بآن بوده] [و اینکه کافران بآنهم هدایت نشدند و آنرا وا گذاشتند و
بپرستش بتها پرداختند و باوصاف محمّد هم که در آن بود توجّهی نکردند] و اینکه قرآن کتابی است که تصدیق کننده
[کتاب موسی و کتابهاي قبلی و جمع کتب آسمانی است] و بلغت عرب نازل شده است تا اینکه ستمکاران را برساند و
نیکوکاران [یعنی موحّ دین و مؤمنین بخدا و رسول را] مژده [بهشت و رحمت] دهد. 13 - حقّا کسانی که گفتند پروردگار ما
[و مالک و متصرّف وجود ما] خداي یکتاست و سپس بر اینکه گفتار [یکتا پرستی و عمل بمقتضیات توحید] مقاومت و پا
فشاري کردند [و بر منهاج استقامت ثابت مانده و پایداري کردند] براي آنها ترسی [از عقاب و برخورد بمکروه] و اندوهی [از
اهوال روز رستاخیز یا از دست دادن محبوب] نخواهد بود. 14 - اینکه جماعتند که ملازمین بهشتند و در آن بطور جاویدان
متنعمند بپاداش أعمال شایستهاي که در دنیا بجاي میآوردند. 15 - و ما بآدمی سفارش و أمر کردیم [و از او عهد و پیمان
گرفتیم] [ صفحه 462 ] به اینکه که نسبت بپدر و مادرش نیکوئی کند- مادرش بار او را با سختی و مشقّت [مدّت نه ماه]
میکشد و با سختی و مشقّت [درد طلق و زائیدن] آن بار را بزمین مینهد و مدّت بارداري و شیر دادن و از شیر گرفتن او سی
ماه طول میکشد تا اینکه بمنتهاي حدّ نموّ و رشد میرسد و چهل ساله میشود و گوید پروردگارا بقلب من الهام فرست و مرا
موفّق ساز که شکر نعمت [دین و سایر نعمتهاي ترا] که بر من و بر پدر و مادرم انعام و مرحمت فرموده و ارزانی داشتهاي بجاي
آورم و کرداري نیکو داشته باشم که ترا خشنود و راضی کند [و موجب قبول تو باشد] و صلاح را در ذریّه و فرزندان من
برقرار و ساري ساز [که آنها پرستنده تو و نیکوکار باشند] همانا من از گناهان خویش و آنچه موجب نارضامندي تو باشد
بسوي تو بازگشت و توبه میکنم و من از مطیعان و منقادان و تسلیم شدگان بامر تو میباشم. مراد از آیه مبارکه آنکه اقل مدّت
حمل و کمال مدت رضاع سی ماه میباشد. إبن عباس رض گوید اگر زن نه ماه باردار باشد بیست و یک ماه بکودك شیر
میدهد و اگر شش ماهه بزاید بیست و چهار ماه مدت شیر دادن طفل خواهد بود و مدّت تکمیل رأي و اجتماع عقل آدمی
چهل سالگی است که بعثت انبیاء عظام هم در آن سال میباشد.
[ [سوره الأحقاف [ 46 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنهُم أَحسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَن سَیِّئاتِهِم فِی أَصحابِ الجَنَّۀِ وَعدَ الصِّدقِ الَّذِي کانُوا یُوعَدُونَ [ 16 ] وَ
لَّکُما أَ تَعِدانِنِی أَن أُخرَجَ وَ قَد خَلَتِ القُرُونُ مِن قَبلِی وَ هُما یَستَغِیثانِ اللّهَ وَیلَکَ آمِن إِنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ
ٍ
الَّذِي قالَ لِوالِدَیهِ أُف
وَّ الإِنسِ إِنَّهُم کانُوا
ِ
فَیَقُولُ ما هذا إِلاّ أَساطِیرُ الَأوَّلِینَ [ 17 ] أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیهِمُ القَولُ فِی أُمَمٍ قَد خَلَت مِن قَبلِهِم مِنَ الجِن
دَّرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا وَ لِیُوَفِّیَهُم أَعمالَهُم وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 19 ] وَ یَومَ یُعرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النّارِ أَذهَبتُم
ٍ
خاسِرِینَ [ 18 ] وَ لِکُ ل
وَّ بِما کُنتُم
ِ
طَیِّباتِکُم فِی حَیاتِکُمُ الدُّنیا وَ استَمتَعتُم بِها فَالیَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما کُنتُم تَستَکبِرُونَ فِی الَأرضِ بِغَیرِ الحَق
« أَن أُخرَجَ » مصدر مؤکّد لنفسه « وَعدَ الصِّدقِ » اي فی عدادهم « فِی أَصحابِ الجَنَّۀِ » [ 907 [ صفحه 463 - تَفسُقُونَ [ 20 ] -قرآن- 1
اي « أَذهَبتُم طَیِّباتِکُم » اي ثبت و وجب « حَقَّ عَلَیهِمُ » اي هلاك لک « وَیلَکَ » اي قد مضت « قَد خَلَتِ » اي من القبر الی البعث
- 95 -قرآن- 124 - 61 -قرآن- 80 - 26 -قرآن- 44 - اي تخرجون من الحدود. -قرآن- 1 « تَفسُقُونَ » الهوان « الهُونِ » اذهبتم لذائذکم
293- 271 -قرآن- 280 - 239 -قرآن- 261 - 196 -قرآن- 213 - 162 -قرآن- 177 - -137 قرآن- 152
تفسیر معانی:
اشاره
-16 اینکه جماعت [که صاحبان اینکه گفتار هستند] کسانی میباشند که بهترین أعمال آنها را [از واجبات و مندوبات که بآن
استحقاق ثواب دارند] از آنان میپذیریم و از گناهانی که کردهاند [در زمره کسانی که از گناهانشان عفو میشود] و آنها
بهشتیان هستند در میگذریم [یعنی در زمره اصحاب بهشت از گناهانشان گذشت خواهد شد] وعده راست و درستی است که
خدا أهل ایمان را بلسان پیمبران در دنیا وعده داده است [به اینکه که از [ صفحه 464 ] نیکوکارشان قبول کند و از گنهکارشان
در گذرد و اگر بخواهد تفضل فرماید و عقاب را از آنها دور کند یا در صورتی که توبه کنند خداوند در باره آنها باین
مواعید وفا فرماید]. 17 - و آنکسی که بپدر و مادر خود گوید [وقتی آنها او را دعوت بایمان میکنند] ننگ بر شما باد آیا بمن
وعده میدهید که من از قبر خارج میشوم [و براي بعث و حشر بصحراي قیامت محشور خواهم شد] و حال آنکه پیش از من
امّتها و ملّتهائی مردند و رفتند [و از قبر برنخاستند و برنگشتند یا پیش از من مللی بودند که بر اینکه عقیده بودند و منکر بعث و
نشور بودند] و آندو [یعنی پدر و مادرش] دست آه و ناله و استغاثه بدرگاه خدا برمیدارند [و از او میخواهند که اینکه فرزند
را هدایت کند و توفیق ایمان عطا فرماید] [و بفرزند میگویند اي فرزند] واي بر تو ایمان بیاور [بقیامت و آنچه محمّد صلّی اللّه
علیه و آله میگوید] زیرا وعده خدائی [ببعث و نشور و ثواب و عقاب] حقّ است [و تخلّفی ندارد] [او در جواب آندو
میگوید] اینکه قرآن و آنچه مرا بآن دعوت میکنید غیر از افسانههاي پیشینیان نیست [و حقیقتی براي آن نیست]. گفتهاند
اینکه آیه در باره عبد الرحمن بن أبی بکر نازل شده است که پدر و مادرش باو گفتند اسلام بیاور و الحاح کردند و او گفت
عبد اللّه بن جدعان و مشایخ قریش را براي من زنده کنید تا در باره آنچه شما گوئید از آنها بپرسم و اینکه قول إبن عباس و
أبی العالیه و سدي و مجاهد است و بقول حسن و قتاده و زجّ اج گفتهاند که آیه در باره هر کافري که عاق والدین باشد
عمومیّت دارد و آیه بعدي بر آن دلالت دارد [از مجمع البیان]. 18 - اینکه جماعت هستند که در باره آنها و امّتهائی که از جن
و انس پیش از آنها بوده [و مرده و رفتهاند و بر اعتقاد آنها که انکار معاد بوده] گذشتهاند کلمه عذاب ثابت و واجب گشته
19 - و براي هر یک [از آنچه ذکر آنها شد از [ است [و معذّب خواهند بود] و آنها دچار خسران و زیان میباشند. [ صفحه 465
مؤمنان نیکوکار و فاجران بزهکار] درجاتی است بر حسب مراتب أعمال و مقادیر افعالشان تا آنکه جزاي أعمال آنها بطور
تمام و کمال عطا شود و ستمی بآنها نشود [یعنی بعذابی که مستحق نیستند کیفر یابند و از ثوابی که مستحق هستند ممنوع و
محروم بمانند]. 20 - و روز [رستاخیز] که کافران بر آتش عرضه میشوند [بآنها گفته میشود] شما لذائذ و خوشیهاي خودتان را
در زندگانی دنیاتان بردید [و از آنها منتفع شدید هر چه بدست آوردید در راه شهوات و لذائذ دنیائی خرج کردید و آنرا در
راه رضاي خدا مصرف ننمودید و لذائذ دنیوي را بر خوشیهاي بهشت ترجیح دادید] و از آن لذّتها تمتّع بردید و بهرهمند شدید
بنابراین امروز عذابی که در آن خواري [و پستی و رسوائی است] کیفر و جزاي شماست بسبب تکبّر و بزرگ منشی که در دنیا
در روي زمین بخرج دادید و بدون حق خود را بزرگ شمردید و بسبب آنکه از حدود خودتان خارج شدید [و تجاوز نمودید
و از فرمانبري خدا بنافرمانی او گرائیدید]. در مجمع البیان گوید: چون خداوند در اینکه آیه مبارکه کفّار را بتمتع از طیّبات و
لذّات اینکه دار دنیا توبیخ و سرزنش فرمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و أمیر المؤمنین علیه السّلام زهد و
بدگذرانی را اختیار و از ترفّه و تنعّم دوري گزیدند چنانکه در حدیث از عمر بن الخطاب مروي است که از رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله اجازه گرفته بر او وارد شدم و آنحضرت در مشربه ام ابراهیم [یعنی در غرفهاي که ابراهیم پسر آنحضرت در
آنجا متولّد شده] بود و او بر حصیري خوابیده بود که قسمتی از بدن آنحضرت روي خاك بود و زیر سرش بالشی از لیف
خرما نهاده بر او سلام کردم و نشستم و عرض کردم یا رسول اللّه تو پیغمبر خدائی و برگزیده او هستی و کسري و قیصر بر
تختهاي زرّین و فرشهاي دیبا و حریر آرمیدهاند فرمود: اولئک قوم عجّلت طیّباتهم و هی وشیکۀ الانقطاع و انّما اخّرت لنا [
صفحه 466 ] طیّباتنا یعنی آنها مردمی هستند که لذائذ و خوشیها براي آنها پیش افتاده و از آنها گرفته خواهد شد و لذائذ و
خوشیهاي ما عقب افتاده است و علیّ بن أبی طالب علیه أفضل الصلوة در یکی از خطبههاي خود فرماید: لقد رقعت مدرعتی
هذه حتی استحییت من رافعها و لقد قال لی قائل ألا تنبذها فقلت اعزب عنّی فعند الصباح یحمد القوم السري. و محمّد بن قیس
از أبی جعفر الباقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: و اللّه ان کان علی علیه السّلام لیأکل اکلۀ العبد و یجلس جلسۀ
العبد و انکان یشتري القمیص فیخیّر غلامه خیرهما ثمّ یلبس الاخر فاذا جاز اصابعه قطعه و إذا جاز کعبه حذفه و لقد ولی خمس
سنین ما وضع آجرة علی آجرة و لا لبنۀ علی لبنۀ و لا اورث بیضاء و لا حمراء و ان کان لیطعم النّاس خبز البرّ و اللّحم و ینصرف
إلی منزله فیاکل خبز الشعیر و الزّیت و الخلّ و ما ورد علیه امران کلاهما للّه عزّ و جلّ رضی الا أخذ باشدّهما علی بدنه و لقد
اعتق الف مملوك من کدّ یمینه تربت منه یداه و عرق فیه وجهه و ما اطاق عمله أحد من النّاس. و ان کان لیصلّی فی الیوم و
اللیلۀ الف رکعۀ و ان کان اقرب النّاس شبیها به علیّ بن الحسین علیه السّلام ما اطاق عمله احد من النّاس بعده ثمّ انّه قد اشتهر
فی الروایۀ أنّه علیه السّلام لمّا دخل علی العلاء إبن زیاد بالبصرة یعوده قال له العلاء یا أمیر المؤمنین علیه السّلام اشکو إلیک
اخی عاصم إبن زیاد لبس العباء و تخلّی من الدّنیا فقال علیه السّلام علیّ به فلمّا جاء قال یا عدي نفسه لقد استهام بک الخبیث
امّا رحمت اهلک و ولدك أ تري اللّه احلّ لک الطیّبات و هو یکره ان تاخذها أنت اهون علی اللّه من ذلک قال یا أمیر
المؤمنین هذا أنت فی خشونۀ ملبسک و خشونۀ مأکلک قال ویحک انّی لست کأنت ان اللّه تعالی فرض علی ائمّۀ الحقّ ان
یقدروا أنفسهم بضعفۀ النّاس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره. حقّا که من اینکه روپوش خودم را آنقدر وصله کردهام که از وصله کننده
آن شرم دارم و گویندهاي بمن گفت چرا آنرا رها نمیکنی گفتم: دور شو، مگر ندانی که چون صبحگاهان به منزل برسند، از
سفر شبانه خرم گردند! و محمّد بن قیس از امام باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: بخدا [ صفحه 467 ] سوگند حال
علی علیه السّلام چنان بود که با غلام خود خوراك میخورد و با غلام مینشست و اگر پیراهنی میخرید غلام خود را مخیّر
میکرد بهتر آندو را بردارد و دیگري را خود میپوشید. و پنج سال حکومت کرد آجري بر آجر و خشتی بر خشت ننهاد سیم و
زري بارث نگذاشت و مردم را نان گندم و گوشت میخورانید و خود بمنزل خویش که برمیگشت نان جو و روغن و سرکه
میخورد و دو کار براي او پیش نمیآمد که رضاي خدا در آن باشد جز آنکه او سختتر را که بر بدنش گرانتر باشد اختیار
میکرد و هزار بنده آزاد کرد که از کدّ یمین خود بدست آورده بود که دستها خاك آلود و صورتش عرق کرده و کار او در
طاقت و توان احدي از مردم نبود. و در روز و شب هزار رکعت نماز میگذارد و شبیهترین مردم باو علیّ إبن الحسین علیه
السّلام بود که احدي از مردم طاقت کردار او را پس از او نداشت. در روایت مشهور است که چون آنحضرت براي عیادت
علاء بن زیاد در بصره بر او وارد شد علاء عرض کرد یا أمیر المؤمنین علیه السّلام از برادرم عاصم بن زیاد شکایت دارم که
عبائی بر تن کرده و از دنیا دست کشیده است آنحضرت فرمود عاصم را بنزد من آورید چون شرفیاب شد فرمود اي کسیکه
بخود دشمن هستی شیطان ترا فریب داده است آیا بزن و فرزندان خودت رحم نمیکنی آیا فکر میکنی خداوند لذائذ و
خوشیها را بر تو حلال کرده ولی از بهرهگیري از آن اکراه دارد. عرض کرد یا أمیر المؤمنین تو خودت لباس زبر و خشن
میپوشی و غذاي خشن میخوري فرمود آگاه باش من مانند تو نیستم زیرا خداي تعالی بر پیشوایان حق واجب کرده است که
بر خویشتن تنگ بگیرند و مانند ضعفاء مردم باشند تا فقر بینوایان بر آنها ناگوار نباشد. انتهی] سعدي گوید: مپرور تن ار مرد
راي و هشی || که او را چو میپروري میکشی [ صفحه 468 ] خور و خواب تنها طریق دد است || بر اینکه بودن آئین نابخرد
است قناعت توانگر کند مرد را || خبر کن حریص جهان گرد را غنا گر لطیف است و گر سرسري || چو دیرت بدست اوفتد
خوش خوري گر آزادهاي بر زمین خسب و بس || مکن بهر قالی زمین بوس کس مکن خانه بر راه سیل اي غلام || که کس
را نگشت اینکه عمارت تمام
[ [سوره الأحقاف [ 46 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
وَ اذکُر أَخا عادٍ إِذ أَنذَرَ قَومَهُ بِالَأحقافِ وَ قَد خَلَتِ النُّذُرُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِهِ أَلاّ تَعبُدُوا إِلَّا اللّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیکُم عَذابَ
یَومٍ عَظِیمٍ [ 21 ] قالُوا أَ جِئتَنا لِتَأفِکَنا عَن آلِهَتِنا فَأتِنا بِما تَعِدُنا إِن کُنتَ مِنَ الصّادِقِینَ [ 22 ] قالَ إِنَّمَا العِلمُ عِندَ اللّهِ وَ أُبَلِّغُکُم ما
أُرسِلتُ بِهِ وَ لکِنِّی أَراکُم قَوماً تَجهَلُونَ [ 23 ] فَلَمّا رَأَوهُ عارِضاً مُستَقبِلَ أَودِیَتِهِم قالُوا هذا عارِضٌ مُمطِرُنا بَل هُوَ مَا استَعجَلتُم بِهِ
رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ [ 24 ] تُدَمِّرُ کُلَّ شَیءٍ بِأَمرِ رَبِّها فَأَصبَحُوا لا یُري إِلاّ مَساکِنُهُم کَذلِکَ نَجزِي القَومَ المُجرِمِینَ [ 25 ] -قرآن-
اي قبله و « مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِهِ » قد مضت « قَد خَلَتِ » جمع حقف و هو رمل مستدیر مرتفع فیه انحناء « بِالَأحقافِ » 697-1
« تُدَمِّرُ » اي متوجّها الی اودیتهم « مُستَقبِلَ أَودِیَتِهِم » العارض هو السحاب یعرض فی افق السماء « عارِضاً » اي لتصرفنا « لِتَأفِکَنا » بعده
- 160 -قرآن- 173 - 128 -قرآن- 147 - 78 -قرآن- 89 - 15 -قرآن- 65 - التدمیر الاهلاك و القاء بعض الاشیاء علی بعض -قرآن- 1
293 [ صفحه 469 ] حتّی یخرب. - 254 -قرآن- 282 - -182 قرآن- 227
تفسیر معانی:
اشاره
-21 و بیاد قوم خود بیاور [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] [هود پیغمبر را که] از قوم عاد بود هنگامیکه قوم خود [عاد] را
از احقاف [که وادي بین عمان و مهره و یا ریگستانی بین عمان تا حضرموت است] از عذاب خدا ترسانید [و آنها را بطاعت
خداوند دعوت نمود] و حقا که پیش از هود و بعد از هود پیمبران ترسانندهاي آمده و رفتهاند [و همگی ببیان واحد گفتهاند
که] جز خداي واحد پرستش نکنید [هود هم بقوم عاد گفت] من بر شما بیم دارم که عذاب روز بزرگ شما را فراگیرد [و
بسبب شرکتان و اعراضتان از توحید روز بدي در پیش دارید]. 22 - [قوم در جواب او] گفتند آیا تو براي اینکه آمدهاي که ما
را از خدایانمان منصرف سازي [و بدین خود برگردانی اینکه نخواهد شد] اگر تو از راستگویانی [و عذابی نازل خواهد شد]
آنچه را وعده میدهی و عذابی که باید نازل شود براي ما بیاور تا بدانیم راست میگوئی. 23 - هود گفت علم [بروز و ساعت
نزول عذاب] فقط نزد خداست [و او میداند که عذاب میآید نه من] و من آنچه را که براي آن فرستاده شدهام بشما میرسانم و
تبلیغ میکنم و لکن من میبینم که شما مردمی هستید که جهالت میکنید [زیرا بآنچه صلاح و موجب نجات شماست جواب
مرا نمیدهید و بعذابی که موجب هلاك شماست عجله میکنید و اینکار را جز کسیکه جاهل بسود و زیان خود هست
نمیکند]. 24 - و چون دیدند آنرا [که بآنها وعده داده شده بود یعنی نزول عذاب را] ابري [که در ناحیهاي از آسمان پیدا شده
و آسمانرا پوشید] و بسمت واديهاي آنها پیش میآمد گفتند اینکه أبري است که براي بارانیدن ما آمده است تا ما را سیراب
سازد [هود گفت چنین نیست که شما پنداشتهاید] بلکه آن همان چیزي است که شما بعجله و شتاب آنرا میخواستید اینکه
بادي است که [ صفحه 470 ] در آن عذاب دردناکی خوابیده است. 25 - هلاك [و زیر و رو] میکند هر چیزي را [که از آدمی
و چارپایان و اموال و غیره که بر آن بگذرد] و آنقوم [غیر از هود و کسانیکه با او بودند و در حظیرهاي پناه برده بودند] همگان
را هلاك ساخت و شب بصبح آوردند که جز خانههاي آنها چیز دیگري دیده نمیشد همینطور [که ما اهل احقاف را هلاك
کردیم و آنها را بعذاب مجازات نمودیم] کافرانی را که براه آنها روند کیفر میدهیم. قوم عاد از اولاد [عاد بن عوص بن ارم بن
سام بن نوح] بودهاند و هود پسر عبد اللّه بن رباح بن الخلود بن عاد بوده است. در مثنوي گوید: جمله ذرّات زمین و آسمان ||
لشکر حقند گاه امتحان باد را دیدي که با عادان چه کرد || آب را دیدي که با طوفان چه کرد
[ [سوره الأحقاف [ 46 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
وَ لَقَد مَکَّنّاهُم فِیما إِن مَکَّنّاکُم فِیهِ وَ جَعَلنا لَهُم سَمعاً وَ أَبصاراً وَ أَفئِدَةً فَما أَغنی عَنهُم سَمعُهُم وَ لا أَبصارُهُم وَ لا أَفئِدَتُهُم مِن
شَیءٍ إِذ کانُوا یَجحَ دُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ حاقَ بِهِم ما کانُوا بِهِ یَستَهزِؤُنَ [ 26 ] وَ لَقَد أَهلَکنا ما حَولَکُم مِنَ القُري وَ صَ رَّفنَا الآیاتِ
لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ [ 27 ] فَلَو لا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللّهِ قُرباناً آلِهَۀً بَل ضَلُّوا عَنهُم وَ ذلِکَ إِفکُهُم وَ ما کانُوا یَفتَرُونَ [ 28 ] وَ
یَّستَمِعُونَ القُرآنَ فَلَمّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنصِتُوا فَلَمّا قُضِیَ وَلَّوا إِلی قَومِهِم مُنذِرِینَ [ 29 ] قالُوا یا قَومَنا إِنّا
ِ
إِذ صَرَفنا إِلَیکَ نَفَراً مِنَ الجِن
[ 842 [ صفحه 471 - وَّ إِلی طَرِیقٍ مُستَقِیمٍ [ 30 ] -قرآن- 1
ِ
سَمِعنا کِتاباً أُنزِلَ مِن بَعدِ مُوسی مُصَدِّقاً لِما بَینَ یَدَیهِ یَهدِي إِلَی الحَق
بل هی شرطیۀ محذوفۀ الجواب و التقدیر « و قیل » ان هذا نافیه و المعنی و لقد مکنّاهم فیما لم نمکنکم فیه « فِیما إِن مَکَّنّاکُم فِیهِ »
اي و کرّرناها علی « وَ صَ رَّفنَا الآیاتِ » اي احاط بهم « وَ حاقَ بِهِم » و لقد مکناهم فیما ان مکناکم فیه کان بغیکم اشدّ من بغیهم
صَرَفنا » اي فهلا نصرهم الّذین اتخذوهم قربانا إلی اللّه اي تقربا الی اللّه باعتبار انّهم شفعاؤهم الیه «.... فَلَو لا نَ َ ص رَهُمُ » وجوه شتّی
334 -قرآن- - 273 -قرآن- 307 - 235 -قرآن- 250 - 33 -قرآن- 218 - اي جماعۀ دون العشرة. -قرآن- 1 « نَفَراً » املناهم إلیک « إِلَیکَ
484- -459-441 قرآن- 475
تفسیر معانی:
اشاره
-26 و حقّا که ما قوم عاد را تمکین و قدرت و تسلّط دادیم در آنچه شما را در آن تمکّن و قدرت ندادهایم [یعنی قوّت بدنی و
قدرت جسمی و دارائی و طول عمرشان بیش از شما بود و شما از آنها کمترید] و ما بآنها [علاوه بر حجج و ادلّه که براي آنها
فرستادیم] گوش و چشم و دل دادیم [که با حواسّ صحیحه در ادلّه توحید تفکّر کنند و آنها را در آنچه براي آن خلق شده
است بکار برند و فنون نعم الهی را بشناسند و پی بوجود منعم حقیقی ببرند و شکر او را بگذارند ولی] نه گوشها و نه چشمها و
نه دلهاشان بکار آنها نیامد و آنان را بینیاز نساخت [و سودي نبخشید زیرا عبرتی نگرفتند و آنها را در نظر و تدبّر بکار نبردند]
و بآیات خدا منکر شدند و بدلایل ایمان نیاوردند و کیفر آنچه که آنرا استهزاء میکردند و مورد مسخره قرار میدادند آنها را
احاطه نمود [و همگان را فراگرفت و تمامی معدوم شدند] [زیرا بمسخره و استهزاء میگفتند اگر راست میگوئی آنچه را که
بما وعده میدهی و عذابی که ما را میترسانی براي ما بیاور فأتنا بما تعدنا لذا دیدند آنچه را که [ صفحه 472 ] باید ببینند]. پس
سپاس او را که ما را در جهان || کرد پیدا از پس پیشینیان تا شنیدیم از سیاستهاي حق || بر قرون ماضیه اندر سبق استخوان و
پشم آن گرگان عیان || بنگرید و پند گیرید اي مهان عاقل از سر بنهد اینکه هستی و باد || چون شنید انجام فرعونان و عاد
-27 و حقّا که ما نیست و نابود ساختیم آبادیها و شهرهائی که در حول و حوش و گرداگرد شما بود [مانند قوم هود که در
یمن و قوم صالح که در حجر و قوم لوط که در سر راه شما اهل مکّه بشام بود] و آیات قرآنی و معجزات را گردش و تغییر
دادیم و بکرّات ذکر کردیم [گاهی براي اعجاز و گاهی براي اهلاك و دفعهاي براي تذکیر و پند گرفتن و یادآوري نعم و
مرتبهاي براي بیاد آوردن نقم و گاهی براي توصیف نیکان تا بآنها اقتداء کنند و زمانی در وصف بدان و بزهکاران تا از مانند
کار آنها دوري جویند] شاید آنان از کفر و معاصی خود برگردند. 28 - پس چرا آنهائی که [اینکه اقوام هلاك شده] بغیر از
خدا میپرستیدند و آنها را وسیله تقرّب بخدا قرار داده بودند [و بگمان خودشان آنها شفیعان در نزد خدا هستند] [در موقع نزول
عذاب و موقع هلاك] پرستندگان خود را یاري نکردند و بفریاد آنها نرسیدند! بلکه آنها را رها کرده و از آنها غایب گشتند و
وقت نزول عذاب سودي براي آنها نداشتند و اینکه بود اثر افک و دروغ آنمردم [که سواي خدا آلههاي اختیار نموده بودند] و
اثر آنچه که افتراء میزدند [و بدروغ آنها را شفعاء و وسیله تقرب و نجات میدانستند]. 29 - و بیاد آور زمانی را که ما چند نفري
از جنّ را متوجّه تو ساختیم که قرآن را گوش بدهند و چون در برابر قرآن یا پیمبر حاضر شدند [بیکدیگر] گفتند ساکت شوید
[که قرائت او را بشنویم و چیزي مانع شنیدن ما نشود] و زمانی که پیمبر از تلاوت قرآن فارغ شد بسوي قوم خود برگشتند [
صفحه 473 ] و آنها را از عذاب خدا ترسانیدند. 30 - گفتند اي قوم ما حقّا که ما تلاوت کتابیرا شنیدیم که بعد از کتاب موسی
نازل گشته است و تصدیق کننده کتابهاي آسمانی قبل از خود و با آنها موافق است و بدین حق ارشاد و دلالت میکند و
راهی است راست که سالک خود را ببهشت میکشاند. از زهري مروي است که چون أبو طالب وفات یافت کار بسی بر
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله سخت شد در مقام برآمد که بطائف رود و در آنجا متوقف شود شاید که او را پناه دهند در
آنجا بسه نفر برادران بنو عمرو [عبد یالیل و مسعود و حبیب] که از رؤساء آنجا بودند برخورد فرمود و خود را بر آنها عرضه
داشت یکی از آنها گفت من جامه کعبه را دزدیده باشم اگر هرگز خدا ترا برانگیخته باشد دیگري گفت آیا خدا عاجز است
که غیر از ترا بفرستد! سومی گفت بخدا سوگند بعد از اینکه مجلس با تو سخن نخواهم گفت اگر تو چنانکه میگوئی پیمبر
باشی، کسی نباید با تو ایراد سخن کند چون مقامت بالاتر است و اگر بر خدا دروغ بگوئی که سزاوار نیست با تو حرف بزنم و
او را مسخره کردند و در خط سیر آنحضرت مردم آنجا بدو صف ایستادند و چون آن بزرگوار از بین دو صف میگذشت
قدمی بر نمیداشت مگر اینکه پاهاي او را بسنگ میزدند تا آنها را خونین ساختند و چون از آنها خلاصی یافت از ساقهاي
مبارکش خون جاري بود و بدیواري از دیوارهاي آنجا تکیه داد و در سایه آن دیوار با حالت غمین و پاهاي خونین و دردناك
خواست کمی راحت کند که عتبۀ بن ربیعه و شیبۀ بن ربیعه صاحب آن دیوار آنحضرت را بدیدند و چون حضرت آنها را
بدید چون دشمن خدا و رسول بودند او را از آنمکان بد آمد آندو نفر غلام خود را که عداس نام داشت با ظرفی انگور بنزد
آنحضرت فرستادند اینکه غلام نصرانی و از اهل نینوا بود چون بخدمت آنحضرت آمد حضرت باو فرمود از اهل کدام دیار
هستی گفت از اهل نینوي فرمود از شهر بنده صالح خدا یونس بن متّی! عداس [ صفحه 474 ] عرض کرد شما از کجا از حال
یونس خبر دارید! فرمود من پیغمبر خدا هستم و خدا از حال یونس بن متّی بمن خبر داده است و چون بآنچه از خدا در باره
یونس باو وحی فرموده بود او را با خبر ساخت عداس بسجده افتاد و پاهاي مبارك را که خون از آنها جاري بود میبوسید. و
چون عتبه و شیبه عمل غلام را دیدند ساکت شدند تا او بنزد آنها بیامد گفتند ترا چه شد که در پیش محمّد صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم بسجده افتادي و پاهاي او را بوسیدي ترا ندیدهام با ما چنین کنی. گفت اینمردي صالح است مرا بچیزي آگاه
ساخت از حالات یونس که پیمبر ما بوده است آنها بخندیدند و گفتند ترا از اینکه دین نصرانیّت نرباید زیرا او مردي حیلهگر
است. رسول خدا بسوي مکّه بازگشت تا بنخله خرمائی رسید و در دل شب بنماز ایستاد عدّهاي معدود از جنّ از اهل نصیبین
یمن بر او گذشتند او را در حال نماز صبح دیدند که قرآن تلاوت مینمود و گوش دادند و قرآن را بشنودند و بنا بقول سعید
بن جبیر و جماعتی از مفسّرین معنی آیه مبارکه [إِنّا سَمِعنا کِتاباً ... الخ] چنین است و اقوال دیگر هم ذکر شده است که در
343- کتب تفاسیر و مجمع البیان ضبط است. -قرآن- 317
[ [سوره الأحقاف [ 46 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
یا قَومَنا أَجِیبُوا داعِیَ اللّهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغفِر لَکُم مِن ذُنُوبِکُم وَ یُجِرکُم مِن عَذابٍ أَلِیمٍ [ 31 ] وَ مَن لا یُجِب داعِیَ اللّهِ فَلَیسَ بِمُعجِزٍ
فِی الأَرضِ وَ لَیسَ لَهُ مِن دُونِهِ أَولِیاءُ أُولئِکَ فِی ضَ لالٍ مُبِینٍ [ 32 ] أَ وَ لَم یَرَوا أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ لَم یَعیَ
ّ
ِ
شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 33 ] وَ یَومَ یُعرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النّارِ أَ لَیسَ هذا بِالحَق
ِ
بِخَلقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلی أَن یُحیِیَ المَوتی بَلی إِنَّهُ عَلی کُل
قالُوا بَلی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا العَذابَ بِما کُنتُم تَکفُرُونَ [ 34 ] فَاصبِر کَما صَبَرَ أُولُوا العَزمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَستَعجِل لَهُم کَأَنَّهُم یَومَ
فَلَیسَ » [ 836 [ صفحه 475 - یَرَونَ ما یُوعَدُونَ لَم یَلبَثُوا إِلاّ ساعَۀً مِن نَهارٍ بَلاغٌ فَهَل یُهلَکُ إِلَّا القَومُ الفاسِقُونَ [ 35 ] -قرآن- 1
حرف جواب تأتی « بَلی » اي و لم یعجز « وَ لَم یَعیَ » اي نصراء « أَولِیاءُ » اي فلیس بمعجز للّه إذ لا یستطیع ان یفلت منه « بِمُعجِزٍ
أُولُوا العَزمِ » اي و حقّ ربّنا « وَ رَبِّنا » جوابا لاستفهام منفی کما فی الایۀ ورد النفی نحو إنّک ما قلت لی ذلک فتقول بلی قلته لک
اي اصحاب الثبات و الجدّ من الرسل فانّک من جملتهم و اولو العزم أصحاب الشرایع الّذین اجتهدوا فی تأسیسها و « مِنَ الرُّسُلِ
اي هذا الّذي وعظتهم به او هذه السورة بلاغ اي کفایۀ « بَلاغٌ » تحملوا العناء فی سبیلها و اشهرهم نوح و ابراهیم و موسی و عیسی
-139- 115 -قرآن- 132 - 88 -قرآن- 99 - 21 -قرآن- 77 - و تبلیغ. و قیل بلاغ مبتدأ خبره محذوف تقدیره بلاغ لهم. -قرآن- 1
521- 323 -قرآن- 512 - 270 -قرآن- 288 - قرآن- 258
تفسیر معانی:
اشاره
-31 [آن چند نفر بقبیله خود برگشته گفتند] اي قوم ما دعوت کننده خدا [محمّد را که شما را بتوحید میخواند و از شرك
میرهاند] اجابت کنید و بخدا ایمان بیاورید [زیرا اگر ایمان آوردید] گناهان شما را میآمرزد و شما را از عذاب دردناك
خلاصی میدهد. 32 - و کسیکه دعوت کننده بخدا را اجابت نکند خدا را عاجز نتواند ساخت [و فرار از قهر خدا نتواند نمود]
در روي زمین و براي او دوستان و یاورانی نخواهند بود که عذاب الهی را از او دفع و منع نمایند [و نجات او بوسیله [ صفحه
476 ] غیر خدا محال است] اینکه چنین کسان [که دعوت خدا را اجابت نکنند] در گمراهی آشکاري هستند [که عدول و
تجاوز از حق میباشد]. 33 - آیا تفکّر نکرده و ندانستهاند که آنخدائی که آسمانها و زمین را آفریده است و بسبب آفرینش آنها
بتعب و زحمتی نیفتاده است آیا قادر نیست که مرده را زنده کند [و حال آنکه خلقت آسمانها و زمین شگفت آورتر از زنده
کردن مرده است] بلی [او قادر است] زیرا اوست که بر هر چیزي تواناست. 34 - و روز که کافران بر آتش دوزخ عرضه
میشوند [بآنها گفته میشود] آیا اینکه حقیقت نداشت و اینکه کیفریکه بشما داده میشود بحق و عدالت نیست [زیرا بیعدالتی
نیست و در برابر انکار شما و اعمال زشت شما در دنیا بجا و بحق است] کافران بپاسخ گویند بلی [درست است] قسم
بپروردگارمان [که بحق و بعدالت است و آنچه پیمبران وعده و وعید میدادند بحقیقت بوده است] [در جواب آنها] خطاب
میشود بنابرین بچشید عذاب را بسبب آنچه که در دار دنیا انکار میکردید و کافر بودید. 35 - بنابرین [ یا محمّد] [بر آزار
اینکه کافران و اجابت نکردن بدعوت خود] شکیبا باش همچنانکه صاحبان عزم از پیمبران صبر و شکیبائی کردند و در باره
آنها عجله در نزول عذاب مکن [زیرا عنقریب بآن خواهد رسید] و آنچه بآنها وعده شده است ببینند گوئی آنها در دنیا [و عالم
برزخ] جز ساعتی از روز درنگ نکردهاند [و طول درنگ آنها در عالم دنیا و عالم برزخ، در عالم آخرت و موقع ورود بعذاب
مانند ساعتی از روز بنظرشان خواهد آمد زیرا زمان گذشته هر چند طولانی باشد چنان است که نبوده است]- [اینکه قرآن و
آنچه در آن ببیان آمده است] بلاغ و تبلیغی از جانب خدا بسوي شماست و پس از نزول عذاب غیر از کسانیکه از جاده
حقیقت و شریعت خارج هستند و از امر خدا سرپیچی کردهاند دچار هلاکت نخواهند شد [و با رحمت و تفضّلی که [ صفحه
477 ] از جانب حق میرسد جز فاسق دچار عذاب نخواهد بود]. بنا بقول إبن عباس و قتاده و مروي از امامین همامین أبی عبد
اللّه امام صادق و أبی جعفر امام باقر علیهما السّلام و اولو العزم از رسل کسانی هستند که شریعت جدیدي ناسخ شریعت قبلی
بیاورند و آنها پنجاند [نوح- ابراهیم- موسی- عیسی- محمّد سلام اللّه علیهم] و اقوال دیگر هم ذکر شده است. پایان جلد
هفتم و جلد هشتم از سوره محمّد شروع میشود [ صفحه 478 ] سوره احزاب احکام ظهار و فرزند خواندهها 2 ولایت پیامبر و
حکم ازواج و اهل بیت آن سرور 8 شرح جنگ خندق و حال مسلمین و کفار و نصرت الهی 14 شرح ایلاء پیامبر نسبت به
متارکه با ازواج و آیات وارده 24 شرح آیه تطهیر 28 داستان زینب بنت جحش و ازدواج با رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم 36 یک آیه در حجاب زنان 59 آیه عرض امانت 66 سوره سبا سلطنت داود و حشمت سلیمان 75 داستان قوم سبا 80
شرحی از احوال رستاخیز و حالت کافران و منازعه تابع و متبوع 88 سوره فاطر پند و اندرز به کفار و تذکر نعمات الهی و
آیات ربوبی 180 شرحی از نعمتهاي بهشتی و احوال بهشتیان 115 سوره یس داستان اصحاب قریه و مؤمن آل یس 131 شرح
148 سوره صافات زینت آسمانها و زمین [ آیات الهی در آفاق و انفس 144 بیان اوضاع و احوال روز قیامت 148 [ صفحه 479
و راندن شیاطین 160 شرحی از نزاع و مخاصمه بین پیروان امتها و رهبرانشان 165 مختصري از حالات نوح و ابراهیم و لوط و
یونس 176 بحثی در اعتقادات مشرکین 191 سوره ص تذکري از امتهاي مشرك و شرح عذاب وارده بر آنان 196 داستان
داود پیامبر و زوجه اوریا 204 حشمت سلیمان و خدمتگزاري شیاطین و رد شمس 211 مختصري از زندگانی ایوب و صبر بر
مصائب 216 سوره زمر نفی شرك و فرزندي عیسی و سایر آلهه مشرکین 230 پند و اندرز و شرح آیات الهی براي مشرکین
240 بیان اینکه جانهاي مردم در حال خواب قبض میشود 251 راندن دوزخیان به سوي دوزخ و بهشتیان به سوي بهشت 269
سوره مؤمن دلداري دادن پیامبر به اینکه مشرکین بالاخره منکوب میشوند 274 داستان مؤمن آل فرعون 288 سوره حم سجده
شرحی از معارضه مشرکین با پیامبر 321 بیان عظمت پروردگار و تهدید مشرکین به عذاب الهی 323 دستور دعوت به سوي
344 سوره شوري دستور استقامت [ حق و مدارا با کفار و مشرکین 336 پاسخ به برخی اعتراضات مشرکین 344 [ صفحه 480
و انفاق و امر به معروف و دعوت دینی 356 شرح آیه مودت و اجر و مزد رسالت 364 کیفیت ارتباط بشر با ذات اقدس الهی و
انحاء آن 382 سوره زخرف ملامت مشرکین در اعتقادات خرافی 386 متابعت از ابراهیم خلیل در تبراي از مشرك گرچه فامیل
باشند 393 ثروت و دولت دلیل تقرب عند اللّه نیست 395 اشارهاي به داستان موسی و گسیل شدن به سوي فرعون 404 مثل
آوردن به خلقت عیسی بن مریم و مخاصمه مشرکین 407 سوره دخان بیانی از شبهاي قدر و نزول روح القدس 419 معذب
شدن مردم قبل از قیامت به عذاب دخان 422 شرح رسالت موسی بسوي فرعون و هلاك فرعون 424 سوره جاثیه شرحی از
آیات طبیعت و دلالت بر توحید 436 رد بر عقیده دهریین 446 شرحی از احوال قیامت و بزانو درآمدن امتها 451 سوره احقاف
بیان سیره و روش فرزند صالح و احساسات دینی او 460 سیره و روش فرزند ناخلف و سخنان کفرآمیز 463 داستان قوم عاد و
ریشه کن شدن به عذاب الهی 472 قصه وفد جن و استماع آیات قرآن 476
پاورقی
1] کوزه لوله دار.