گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة محمّد [ص]



اشاره
476 [و تسمی ایضا] سورة القتال مدنیّه است و إبن عباس و قتاده گفتهاند غیر از آن آیه که بر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله نازل
شد و ایشان اراده توجّه بمدینه داشتند و نگاهی بخانه خدا فرمود و از اندوهی که دست داده بود بگریست و لذا نازل شد [وَ
346 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ - کَأَیِّن مِن قَریَۀٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً مِن قَریَتِکَ ... الخ] [عدد آیات اینکه سوره سی و هشت است]. -قرآن- 278
37- الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره محمّد [ 47 ]: آیات 1 تا 6
اشاره
37 الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَ دُّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ أَضَلَّ أَعمالَهُم [ 1] وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الحَقُّ مِن رَبِّهِم کَفَّرَ عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ أَصلَحَ بالَهُم [ 2] ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الباطِلَ وَ أَنَّ
الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الحَ قَّ مِن رَبِّهِم کَ ذلِکَ یَضرِبُ اللّهُ لِلنّاسِ أَمثالَهُم [ 3] فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَ َ ض ربَ الرِّقابِ حَ تّی إِذا
أَثخَنتُمُوهُم فَشُدُّوا الوَثاقَ فَإِمّا مَنا بَعدُ وَ إِمّا فِداءً حَ تّی تَضَعَ الحَربُ أَوزارَها ذلِکَ وَ لَو یَشاءُ اللّهُ لانتَ َ ص رَ مِنهُم وَ لکِن لِیَبلُوَا
765 سَیَهدِیهِم وَ یُصلِحُ بالَهُم [ 5] وَ یُدخِلُهُمُ الجَنَّۀَ - بَع َ ض کُم بِبَعضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعمالَهُم [ 4] -قرآن- 1
جعل أعمالهم الطیبۀ کصلۀ الرحم و غیره ضالۀاي « أَضَلَّ أَعمالَهُم » اي و منعوا « وَ صَدُّوا » [ 84 [ صفحه 3 - عَرَّفَها لَهُم [ 6] -قرآن- 1
اي « یَضرِبُ اللّهُ لِلنّاسِ أَمثالَهُم » اي حالهم یقال ما بالک اي ما حالک و ما شأنک « بالَهُم » اي محا أعمالهم السیّئۀ « کَفَّرَ » ضائعۀ
« أَثخَنتُمُوهُم » اصله فاضربوا الرقاب ضربا فحذف الفعل و قدم المصدر « فَ َ ض ربَ الرِّقابِ » یبیّن لهم امثال الفریقین او احوال النّاس
فَإِمّا مَنا » اي فأسروهم و الوثاق ما یوثق به اي ما یربط به « فَشُدُّوا الوَثاقَ » اي اکثرتم قتلهم و اغلظتموه اي جعلتموه ثخینا اي غلیظا
اي حتّی تضع الحرب اثقالها و هو « حَتّی تَضَعَ الحَربُ أَوزارَها » اي فامّا تمنّون علیهم بالاطلاق او تفدونهم فداء « [بَعدُ] وَ إِمّا فِداءً
- 48 -قرآن- 104 - 13 -قرآن- 26 - اي لیبتلی و یصیب. -قرآن- 1 « لِیَبلُوَا » اي لانتقم منهم « لَانتَ َ ص رَ مِنهُم » کنایۀ عن انتهاء الحرب
- 570 -قرآن- 626 - 473 -قرآن- 530 - 391 -قرآن- 452 - 319 -قرآن- 374 - 243 -قرآن- 298 - 149 -قرآن- 203 - -113 قرآن- 139
1- کسانیکه اعراض از اسلام کرده [و کافر بتوحید خدا گشته و غیر او را با او 775- 744 -قرآن- 763 - -661 قرآن- 724
میپرستند] و مردم را از راه خدا منع کرده و از ایمان و اسلام بازداشتهاند [و آنها را دعوت بتکذیب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
و سلّم کردهاند] خداوند اعمال آنها را ضایع و باطل ساخته است [یعنی آنچه را بخیال خود عمل نیک میدانند و تصوّر میکنند
که براي آنها سود و ثواب خواهد داشت مانند بنده [ صفحه 4] آزاد کردن و صدقه و مهمان نوازي و غیره همه از بین میرود
چنانکه گوئی اصلا کاري نکرده است و در آخرت باو بهرهاي نخواهد داد. و بقولی آیه در باره ده نفري است که در جنگ
بدر هر یک از آنها در یک روز خوراك لشکر کفر را بعهده گرفته بود و از اینکار توقع ثواب داشت] 2- و آنانکه گرویدند
[و تصدیق بتوحید خدا نمودند] و بایمان خود کارهاي شایسته را اضافه کردند و بآنچه بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم [از
قرآن و عبادات] نازل گشته است ایمان آوردند و البته آنچه بر محمّد نازل گشته حق است و از جانب پروردگار آنهاست [زیرا
اسلام ناسخ شرایع است و ناسخ حق است] [ یا بقولی] محمّد حق است و از جانب پروردگار آمده است [و هر کس غیر از او
دعوي کند بر باطل است] اینکه اشخاص مؤمن بمحمد و کتاب او را، خداوند گناهانشان را بآمرزش میپوشاند [و عقاب آنچه
در سابق کردهاند ساقط میشود] و اصلاح حال امر معاش و معاد آنها و دین و دنیاي آنها را مینماید. 3- اینکه [اضلال و
اصلاح اتباع شیطان و پیروان رحمن] براي آنستکه کافران پیروي باطل کردهاند و مؤمنان پیروي حقّی را که از جانب
پروردگارشان آمده است نمودهاند. اینکه چنین ما براي مردم امثال و نظائر حسنات مؤمنین و سیّئات کافران را بیان میکنیم.
-4 پس چون [اي معاشر مؤمنین] کافران [اهل دار الحرب] را ملاقات کردید و بآنها برخورد نمودید گردن آنها را بزنید [یعنی
با آنها قتال کنید و آنان را بکشید] تا زمانی که کار را بر آنها سخت کرده و بسیاري از آنها را کشته باشید و ضعیف شوند [و
آنچه باقی بمانند و اسیر شوند] آنها را محکم ببندید [که نگریزند] و بعد [از آنکه اسیر کردید] یا بر آنها منّت بگذارید [و
آزادشان کنید] یا در عوض، مالی [بنام فدیه] بگیرید و بکسانشان برگردانید تا اینکه جنگیان اثقال و اوزار حرب یعنی اسلحه
خود را بزمین نهند [ صفحه 5] [و جنگ تمام شود یعنی پس از ختم جنگ امام مخیر است بین اینکه منّت بگذارد یا فدیه
بگیرد و آزاد کند و فدیه هم یا در عوض مال است یا تن در عوض میگیرد یعنی دیگري خود را بعوض او اسیر میسازد یا
باسترقاق و غلام ساختن او] [و تمام اینها در صورتیست که مسلمان نشود و اگر اسلام بیاورد در حکم سایر مسلمانان خواهد
بود]. اینکه است [امر بطوریکه ما بیان کردیم و اگر خدا بخواهد از آنها [یعنی کفّار] انتقام خواهد گرفت و لکن [شما را
بجنگ و دادن جانها أمر میکند تا اینکه بعضی را ببعض دیگر مبتلا و مورد امتحان سازد [و مطیع از عاصی ممتاز و جدا گردد
زیرا اگر غرض فقط زوال کفر بود خداوند کفّار را هلاك میساخت بهر نوع که اراده میفرمود ولی معذلک خواست که مردم
مستحق ثواب شوند و اینکه جز بتعبّد و تحمّل مشّاق صورت نمیگیرد] و آنانکه در راه دین خدا کشته شدند [یعنی در جهاد
بدر و احد شهید شدند] اعمال آنها باطل گذارده نمیشود [و بثواب دائم پاداش خواهد داشت]. 5- بزودي خداوند آنها را براه
بهشت و ثواب رهنمائی خواهد کرد و حال آنها را اصلاح خواهد نمود. 6- و آنان را داخل بهشت خواهد ساخت و بهشت را
براي آنها معرفی خواهد فرمود [یعنی در دنیا بذکر اوصاف بهشت بطوریکه مشتاق آن شوند یا براي آنها بیان خواهد نمود و
روشن خواهد ساخت بطوریکه هر کس منزل خود را خواهد دانست و مستقیما بسوي آن خواهد رفت چنانکه گوئی از ابتداي
[ خلقت ساکن آن بوده است]. [ صفحه 6
[ [سوره محمّد [ 47 ]: آیات 7 تا 10
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُ رُوا اللّهَ یَنصُ رکُم وَ یُثَبِّت أَقدامَکُم [ 7] وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعساً لَهُم وَ أَضَ لَّ أَعمالَهُم [ 8] ذلِکَ بِأَنَّهُم
کَرِهُوا ما أَنزَلَ اللّهُ فَأَحبَطَ أَعمالَهُم [ 9] أَ فَلَم یَسِیرُوا فِی الأَرضِ فَیَنظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم دَمَّرَ اللّهُ عَلَیهِم وَ
اي استأصل علیهم « دَمَّرَ اللّهُ عَلَیهِم » اي فاضاع « فَأَحبَطَ » اي فعثارا لهم و سقوطا « فَتَعساً لَهُم » 386- لِلکافِرِینَ أَمثالُها [ 10 ] -قرآن- 1
-94- 55 -قرآن- 67 - 18 -قرآن- 44 - اي امثال تلک العاقبۀ. -قرآن- 1 « أَمثالُها » ما اختصّ بهم من أنفسهم و اهلیهم و أموالهم
176- قرآن- 165
تفسیر معانی:
اشاره
-7 اي کسانیکه ایمان آوردهاید اگر دین خدا و پیغمبر خدا را [بقتال و جهاد] یاري کنید خدا هم شما را یاري میکند [و بر
دشمن ظفر میدهد] و [شما را تشجیع میکند و قوت قلب میدهد] تا ثابت قدم شوید [یعنی در دنیا و آخرت شما را نصرت
میدهد و در دو دنیا ثبات قدم میبخشد]. اشاره: قتاده گوید: حق است بر خدا که هر کس یاریش کند او را یاري نماید زیرا
فرمود [إِن تَنصُ رُوا اللّهَ یَنصُ رکُم] و هر کس شکر او را بجاي آورد بر نعمتش بیفزاید چه فرمود: [لَئِن شَ کَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم] و هر
کس یاد خدا کند او را یاد کند که فرمود: [فَاذکُرُونِی أَذکُرکُم] و هر کس بر عهد با خدا استوار بماند خدا بعهد خود نسبت
452- 320 -قرآن- 414 - 238 -قرآن- 294 - 135 -قرآن- 203 - باو وفا فرماید که فرمود [أَوفُوا بِعَهدِي أُوفِ بِعَهدِکُم]. -قرآن- 100
8- و آنانکه کفر آوردند و منکر حق شدند پس مرگ و خواري و بینوائی بر آنها باد [در دنیا عسرت در آخرت [ [ صفحه 7
دخول در آتش] و باطل ساخته است خداوند اعمال آنها را [یعنی اگر عمل نیکی هم بخیال خودشان از آنها صادر شود چون
براي خدا نیست بهبا و هدر و کان لم یکن است]. 9- اینکه [خواري و بدبختی و اینکه اضلال و ابطال عمر] براي اینستکه آنان
آنچه را خداوند [از قرآن و احکام نازل فرموده و آنها را امر بانقیاد و اطاعت نموده است] آنها را خوش نیامده و مخالفت
کردهاند بنابرین اعمال آنها را حبط و کان لم یکن خواهد کرد [زیرا بطریقی که مأمور بآن بودهاند عمل ننمودهاند]. - حضرت
أبو جعفر امام باقر علیه السّلام فرمود: [کرهوا ما انزل اللّه فی حق علیّ علیه السّلام یعنی آنچه در حق علی علیه السّلام خدا نازل
فرمود مخالفت کردند] مجمع. 10 - آیا [کفّار عرب] در روي زمین سیر و سفر نکردهاند [و بجانب شام و یمن و عراق نرفتهاند]
تا بنگرند فرجام حال کسانیکه از امم سالفه قبل از آنها بودهاند] چگونه بوده است و بکجا منجر شده است [که خداوند
پیمبرانی بجانب آنها فرستاد و آنها را دعوت بتوحید و اخلاص عبادت براي خدا نمودند و آنها نپذیرفتند و نافرمانی پیمبران را
کردند و بجزاي عصیان و تکذیبشان] خداوند آنها را نابود ساخت [و با انواع عذابها بهلاکت رسانید] [ یا محمّد صلی اللّه علیه
و آله] براي کافران برسالت تو هم مانندهاي همین عذابها خواهد بود [و اگر تأخیر در نزول عذاب استحقاقی براي آنها بشود و
بآخرت محوّل فرماید از راه تفضل و عنایتی است که دارد].
[ [سوره محمّد [ 47 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ مَولَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الکافِرِینَ لا مَولی لَهُم [ 11 ] إِنَّ اللّهَ یُدخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجرِي مِن
تَحتِهَا الَأنهارُ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأکُلُونَ کَما تَأکُلُ الَأنعامُ وَ النّارُ مَثويً لَهُم [ 12 ] وَ کَأَیِّن مِن قَریَۀٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً مِن قَریَتِکَ
الَّتِی أَخرَجَتکَ أَهلَکناهُم فَلا ناصِ رَ لَهُم [ 13 ] أَ فَمَن کانَ عَلی بَیِّنَۀٍ مِن رَبِّهِ کَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهواءَهُم [ 14 ] مَثَلُ
الجَنَّۀِ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ فِیها أَنهارٌ مِن ماءٍ غَیرِ آسِنٍ وَ أَنهارٌ مِن لَبَنٍ لَم یَتَغَیَّر طَعمُهُ وَ أَنهارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ وَ أَنهارٌ مِن
- [ اّلثَّمَراتِ وَ مَغفِرَةٌ مِن رَبِّهِم کَمَن هُوَ خالِدٌ فِی النّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمعاءَهُم [ 15
ِ
عَسَ لٍ مُ َ ص  فی وَ لَهُم فِیها مِن کُل
اي محل « مَثويً » البهائم و هی الابل و البقر و الغنم مجتمعۀ مفردها نعم « الَأنعامُ » اي ناصر « مَولَی » [ 917 [ صفحه 8 - قرآن- 1
« غَیرِ آسِنٍ » اي علی حجۀ « عَلی بَیِّنَۀٍ » کلمۀ مرکّبۀ من الکاف و ايّ بمعنی و کم « وَ کَأَیِّن » اقامۀ. ثوي بالمکان یثوي ثواء اقام به
- 32 -قرآن- 91 - 10 -قرآن- 20 - اي شدید الحرارة. -قرآن- 1 « حَمِیماً » اي لذیذة یقال هو لذّ و هی لذّة « لَذَّةٍ » اي غیر متغیر طعمه
337- 290 -قرآن- 327 - 258 -قرآن- 281 - 229 -قرآن- 244 - 167 -قرآن- 212 - -100 قرآن- 153
تفسیر معانی:
اشاره
-11 اینکه [یعنی عملی که ما نسبت بفریقین مؤمن و کافر میکنیم] بسبب آنستکه خداوند متولی نصرت و یاري مؤمنان است و
از آنها هر [ صفحه 9] مکروهی را دفع میکند و براي کافران مولائی نیست که آنها را یاري کند [و از آنها در اینکه دنیا و در
آخرت دفع عذاب نماید]. 12 - همانا خداوند کسانیرا که ایمان آورده و کردارهاي شایسته بجا میآورند داخل بستانها و
بهشتهائی میکند که از زیر درختها و بناهاي آنها نهرهاي آب جاري است و کسانیکه کفر آورده و منکر خدا و رسول و
احکام شدهاند سیره و زندگانی آنها مانند زندگانی و سیره چهار پایان است [لذات و شهوات دنیا را اختیار کرده و از حقایق
اعراض کردهاند و از لذائذ فانی دنیوي بهره و تمتع میگیرند و قضاء وطر میکنند] و مانند حیوانات براي رفع گرسنگی
میخورند و شکم را سیر میکنند و موضع و مقامی که در آنجا اقامت میکنند آتش خواهد بود [و جاي ایست و زیست آنها
دوزخ است]. کاشفی گوید: یعنی همت ایشان مصروف است بخوردن و عاقل باید که خوردن او براي زیستن باشد یعنی
بجهت قوام بدن و تقویت قواي نفسانی طعام خورد و نظر او بر آنکه بدن تحمل طاعت داشته باشد و قوتهاي نفسانی در
استدلال بقدرت ربّانی ممدّ و معان بود نه آنکه عمر خود طفیل خوردن شناسد و در مرعاي [ذرهم یأکلوا و یتمتعوا] مانند
چهار پایان جز خوردن و خواب مطمح نظرش نباشد و نعم ما قیل: خوردن براي زیستن و ذکر کردنست || تو معتقد که زیستن
از بهر خوردنست و در مثنوي گوید: زین خورشها اندك اندك باز بر || زین غذاي خر بودنی آن خر تا غذاي اصل را قابل
شوي || لقمههاي نور را آکل شوي و جامی گوید: جوع باشد غذاي اهل صفا || محنت و ابتلاي اهل هوا جوع تنویر خانه دل
تست || اکل تعمیر خانه گل تست خانه دل گذاشتی بینور || خانه گل چه میکنی معمور [ صفحه 10 ] و سعدي گوید:
باندازه خور زاد اگر مردمی || چنین پر شکم آدمی یا خمی درون جاي قوت است و ذکر و نفس || تو پنداري از بهر نان
است و بس ندارند تن پروران آگهی || که پر معده باشد ز حکمت تهی 13 - و چه بسیار [مردمان] شهر و آبادي که
نیرومندتر از اهل شهر تو [یعنی مکّه] شهري که ترا از آنجا بیرون کردند [و تو ناچار از مهاجرت از آنجا شدي] بودند [که ما
آنها را هلاك و نابود ساختیم] و یاوري براي آنها نبود که [دفع عذاب از آنها کند] [ یا اگر نسبت باهل مکّه هم چنین کنیم
کیست که دفع بلا از آنها کند و یاور آنها باشد]. 14 - پس آیا کسیکه بنابر برهان و حجّت واضح [یقین بتوحید و شرایع
داشته] باشد مانند کسی است که شیطان عمل زشت او و گناهان او را در نظرش جلوه داده [و نیکو آرایش کرده است] و آنان
پیرو شهوات و خواهشهاي نفسانی خود شدهاند! [و آنها مشرکان و بقول إبن زید و مروي از حضرت أبو جعفر علیه السّلام مراد
منافقان میباشند] [خیر چنین نیست و آنها یکسان و برابر نیستند]. 15 - مثل [و شرح] بهشتی که بمؤمنان پرهیزکار وعده شده
است [چنین است که میشنوید] در آن بهشت نهرهاي آبی است که [مانند آبهاي دنیا نیست که بسبب زیاد ماندن در یک
محل تغییر میکند] لا تغییر است و طعم و بوي آن تغییر نمیکند و [در آن] نهرهائی از شیر است که طعم آن تغییر نمیکند
[مانند شیرهاي دنیا ترش و بریده نمیشود و عوارض بآن راه نمییابد] و [در آن باز] نهرهائی از شراب است که براي نوشندگان
لذیذ است [بآشامیدن لذّت میبرند و از آن آزار و زحمتی در موقع خوردن و پس از آن نمیبینند بخلاف شراب دنیوي که
خالی از تلخی و سر درد و مستی نیست] و [در آن نیز] نهرهائی از انگبین تصفیه شده است [و خالص از موم و کثافات و تمام
عیوبی [ صفحه 11 ] است که عسل دنیا دارد] و براي آنان [یعنی پرهیزگاران] در بهشت از هر نوع میوهاي فراهم است [چه
آنهائیکه نام آنها را میدانند و چه آنهائیکه نام آنها را نمیدانند و مبرّاي از تمام مکروهاتی هستند که میوههاي دنیا دارند] [و
علاوه بر تمام اینکه نعمتها] از جانب پروردگارشان [مفتخر] بآمرزش و ستر گناهان هستند [که سیئات دنیوي را خداوند
فراموش آنها میسازد که عیش آنان منغّص نگردد و از نعیم بهشت بخوبی بهرهور شوند]. [آیا کسی که خالد و پاینده در اینکه
همه نعمات است] مانند کسی است که مخلّد و جاویدان در آتش میسوزد و آب جوشان سوزان باو مینوشانند که پس از
نوشیدن [چون بدرونشان رود] رودههاي آنها را قطع میکند. - راجع بچهار نهر [آب و شیر و شراب و عسل مصفّی]. کاشفی
ارباب اشارات گفتهاند که چنانکه أنهار اربعه در زمین بهشت بزیر شجره طوبی روانست چهار جوي نیز در زمین دل » : گوید
عارف در زیر شجره طیّبه [اصلها ثابت و فرعها فی السماء] جاریست. 1- از منبع آب قلب انابت- و از ینبوع صدر لبن صفوت-
و از خمخانه سر خمر محبّت- و از حجر روح عسل مودت]. و در مثنوي است که: آب صبرت جوي آب خلد شد || جوي
شیر خلد مهر تست و ودّ ذوق طاعت گشت جوي انگبین || مستی شوق تو جوي خمر بین اینکه سببها چون بفرمان تو بود ||
چار جو هم مرا ترا فرمان نمود و در بحر الحقایق فرمود که آب اشارت بحیات دل است و لبن بفطرت اصلیه که بحموضت
و ابا یزید بسطامی فرمود: [ «. هوي و تفاهت بدعت متغیر نگردد- و خمر جوشش محبّت الهی و عسل مصفّی حلاوت قرب
صفحه 12 ] شربت الحبّ کاسا بعد کاس || فما نفد الشراب و لا رویت
[ [سوره محمّد [ 47 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
وَ مِنهُم مَن یَستَمِعُ إِلَیکَ حَتّی إِذا خَرَجُوا مِن عِندِكَ قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِم وَ
اتَّبَعُوا أَهواءَهُم [ 16 ] وَ الَّذِینَ اهتَدَوا زادَهُم هُديً وَ آتاهُم تَقواهُم [ 17 ] فَهَل یَنظُرُونَ إِلَّا السّاعَۀَ أَن تَأتِیَهُم بَغتَۀً فَقَد جاءَ أَشراطُها
فَأَنّی لَهُم إِذا جاءَتهُم ذِکراهُم [ 18 ] فَاعلَم أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ وَ استَغفِر لِذَنبِکَ وَ لِلمُؤمِنِینَ وَ المُؤمِناتِ وَ اللّهُ یَعلَمُ مُتَقَلَّبَکُم وَ مَثواکُم
19 ] وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَو لا نُزِّلَت سُورَةٌ فَإِذا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحکَمَۀٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا القِتالُ رَأَیتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یَنظُرُونَ ]
« ما ذا قالَ آنِفاً » اي لعلماء الصحابۀ « قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ » 806- عَّلَیهِ مِنَ المَوتِ فَأَولی لَهُم [ 20 ] -قرآن- 1
ِ
إِلَیکَ نَظَرَ المَغشِی
وَ» اي اغلقها عن الفهم و الطبع و الختم بمعنی واحد و الشیء لا یختم الّا بعد غلقه « طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِم » اي ما الّذي قال الساعۀ
اي محل تقلّبکم « مُتَقَلَّبَکُم » اي علاماتها واحدتها شرط اي علامۀ « أَشراطُها » اي و بیّن لهم و ما یتّقون اللّه به « آتاهُم تَقواهُم
- 142 -قرآن- 233 - 78 -قرآن- 107 - 38 -قرآن- 58 - قرآن- 1 - « عَّلَیهِ مِنَ المَوتِ
ِ
نَظَرَ المَغشِی » اي مبیّنۀ لا تشابه فیها « مُحکَمَۀٌ »
469 [ صفحه 13 ] اي نظر الّذي یغشی علیه اي یغمی - 394 -قرآن- 425 - 364 -قرآن- 383 - 311 -قرآن- 347 - -255 قرآن- 300
82- مشتق من اول، دعاء علیهم بأن یؤول امرهم إلی المکروه. -قرآن- 65 « فَأَولی لَهُم » علیه من سکرات الموت
تفسیر معانی:
اشاره
-16 و اشخاصی از اینکه کافران و منافقان هستند که بقرائت و دعوت و سخنان تو گوش میدهند و چون از نزد تو خارج شوند
بکسانی که [از مؤمنین] علم و فهم دین و قرآن عطا شده است گویند پیغمبر الان چه میگفت [یعنی بمسخره و استهزاء میگفتند
حرف او چه بود که ما نفهمیدیم] اینکه گروه کسانی هستند که خداوند بر دلهاي آنها مهر نهاده است [و داغ کفر بر دلهاي
آنها زده شده است] و کسانی میباشند که پیروي شهواتاند و نفوس خود را بدون برهان پیرو و مطیع خواهشهاي نفسانی خود
شدهاند. 17 - و آن کسانیکه هدایت شدهاند [بآنچه از پیمبر شنیدهاند] [خداوند یا قرآن یا پیامبر] بر هدایت ایشان میافزاید [ یا
] [بتفسیر دیگر- سخنان مسخره آمیز کفار و منافقین بر هدایت آنان میافزاید و ایمان و علم و بصیرت آنها را اضافه میکند و
تصدیقشان به پیامبر کاملتر میگردد] و خدا بآنها توفیق تقوي عطا میکند یا بآنها ثواب پرهیزکاریشان را میدهد. 18 - بنابرین
[اینکه کفره و منافقان] انتظاري ندارند جز اینکه ناگهان قیامت [ یا مرگ] آنها را فرا رسد و رستاخیز ایشانرا در گیرد و حال
آنکه محققا علائم و نشانههاي قیامت [که ظهور پیغمبر آخر الزمان است] آمده و بظهور رسیده است [چنانکه فرمود بعثت أنا و
السّاعۀ کهاتین و دو انگشت مبارك را که سبّابه و وسطی بود بهم چسبانید] پس چون قیامت براي آنها فرا رسد دیگر تذکّر و
توبه و اتّعاظ بچه کار آنها خواهد آمد و کجا بدرد آنها خواهد خورد. [چنانکه در جاي دیگر خدا فرماید یَومَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإِنسانُ
وَ أَنّی لَهُ الذِّکري اي لیس ینفعه الذکري- و ذکري آنچیزیست که خداوند سبحان امر فرموده است که آدمی متذکر آن باشد-
96 [ صفحه 14 ] چگونه براي آنها نجات حاصل خواهد شد زیرا در - و خلاصه معنی آنکه چون ساعت قیامت بیاید -قرآن- 38
اینکه وقت دیگر ایمان و طاعات براي آنها سودي ندارد و تکلیف زائل شده است]. 19 - پس بدان که معبودي جز خداي
یکتاي بیهمتا نیست [یعنی بر اینکه علم ثابت و قائم باش و در آینده عمرت هم آنچه را که اکنون بآن علم داري عالم باش-
یا - اگر از سخنان و هرزه درائی منافقین و کفار تنگدل هستی بدان که مؤثّري جز خدا نیست و کاشفی براي رفع کربت و
اندوه تو جز خدا نمیباشد] و براي گناه خود و مردان مؤمن و زنان مؤمنه [از امّت خودت] طلب آمرزش کن و خداست که
میداند گردش احوال شما را در دنیا و مقرّ و مأواي شما را در آخرت [که بهشت یا دوزخ خواهد بود] و چیزي از او مستور
نیست. و امّا نسبت ذنب برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و حال آنکه آنحضرت معصوم از خطا و حتی ترك اولی هم از
او ناشی نشده است خداوند باین خطاب رسول خدا را مخاطب فرمود تا امّت او بسنّت او تسنّن یابند و بعلاوه گفتهاند که مراد
باستغفار از ذنب انقطاع بسوي خداي تعالی است زیرا استغفار خود عبادتی است که بوسیله آن استحقاق ثواب حاصل میشود
[و در حدیث بصحّت پیوسته است و باسناد از حذیفۀ بن الیمان رسیده است که گفت من مردي تند زبان نسبت باهل و عیال
خود بودم عرض کردم یا رسول اللّه من بیم دارم که زبانم مرا داخل آتش کند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
فاین أنت من الاستغفار انّی لاستغفر اللّه فی الیوم مائۀ مرّة یعنی پس چرا استغفار نمیکنی همانا من در روز صد مرتبه از
خداوند طلب آمرزش میکنم]. امّا خداوند مؤمنین و مؤمنات را مکرّم داشت به اینکه که پیمبر خود را امر فرمود که براي
گناهان امّت خود استغفار فرماید زیرا او شفیعی است که در باره امّت خداوند دعاي او را مستجاب میفرماید و اینکه بزرگ
عنایتی است که حق تعالی نسبت بامّت مرحومه فرموده است چه اگر میخواست دعاي او را اجابت [ صفحه 15 ] نفرماید امر
بدعا کردن و طلب آمرزش نمودن بآنحضرت نمیفرمود. هر کرا چون تو پیشوا باشد || نا امید از خدا چرا باشد چون نشان
شفاعت کبري || یافت بر نام نامیت طغرا امّتان با گناهکاریها || بتو دارند امیدواریها 20 - و کسانیکه ایمان آوردهاند گویند
چرا سورهاي [در باره جهاد و قتال با مشرکین] نازل نمیشود [زیرا آنها مأنوس بنزول قرآن بودند و چون درنگی واقع میشد
متوحش میشدند براي اینکه اوامر خدا را بدانند تا بتعبّد و بندگی و اطاعت کوشا شوند] و چون سورهاي نازل شود که محکم
باشد [یعنی متشابه نباشد و در آن تشابه و احتمالی براي تأویل نباشد و بال ّ ص راحه] در آن بیان قتال شده باشد آنانکه در دل
مرضی دارند [یعنی گرفتار بیماري ضعف دین و نفاق هستند] بتو با نگاه خیرهاي نظر میکنند مانند کسیکه از هول، گرفتار
سکرات مرگ شده باشد و بغشوه احتضار دچار شده باشد پس واي بر آنها باد. [ یا بتفسیر دیگر [اولی لهم] مرتبط بآیه بعد
باشد یعنی طاعت و قول معروف براي آنان سزاوارتر است.
[ [سوره محمّد [ 47 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
طاعَۀٌ وَ قَولٌ مَعرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الَأمرُ فَلَو صَ دَقُوا اللّهَ لَکانَ خَیراً لَهُم [ 21 ] فَهَل عَسَ یتُم إِن تَوَلَّیتُم أَن تُفسِدُوا فِی الَأرضِ وَ تُقَطِّعُوا
أَرحامَکُم [ 22 ] أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ فَأَصَ مَّهُم وَ أَعمی أَبصارَهُم [ 23 ] أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ أَم عَلی قُلُوبٍ أَقفالُها [ 24 ] إِنَّ
طاعَۀٌ وَ » [ 484 [ صفحه 16 - الَّذِینَ ارتَدُّوا عَلی أَدبارِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَي الشَّیطانُ سَوَّلَ لَهُم وَ أَملی لَهُم [ 25 ] -قرآن- 1
اي « فَهَل عَسَ یتُم » فَإِذا عَزَمَ الَأمرُ] اي جدّ و المعنی فاذا جدّوا فی امر الجهاد و افترض القتال » اي انّهم یقولون طاعۀ « قَولٌ مَعرُوفٌ
اي نکصوا و « ارتَدُّوا عَلی أَدبارِهِم » اي تولیتم امور النّاس « إِن تَوَلَّیتُم » فهل یتوقع منکم و عسی فعل جامد معناه یتوقع او یرجّی
أَ» اي و مدّ لهم فی الامال او و أمهلهم اللّه « وَ أَملی لَهُم » اي سهّل لهم و زیّن لهم خطایاهم « سَوَّلَ لَهُم » الادبار جمع دبر او دبر
244 -قرآن- - 159 -قرآن- 225 - 78 -قرآن- 141 - 29 -قرآن- 54 - التدبّر النظر فی دبر الامور و عواقبها. -قرآن- 1 « فَلا یَتَدَبَّرُونَ
491- 414 -قرآن- 466 - 356 -قرآن- 396 - -300-271 قرآن- 339
تفسیر المعانی:
اشاره
-21 [اگر چنانچه در آیه قبل ذکر شد [طاعَۀٌ وَ قَولٌ مَعرُوفٌ] متّصل بآیه قبل باشد] یعنی براي آنها اولی و سزاوارتر است که
فرمان خدا ببرند و گفتار نیک بگویند که مکروه طبع شنونده باشد- [و اگر متّصل بما قبل ندانیم و ابتداي کلام یعنی کلام
72 [یکی آنکه مبتدائی باشد که خبرش حذف شده باشد و معنی چنین - مستأنف باشد بدو وجه تفسیر میشود]. -قرآن- 44
باشد] طاعت و گفتار نیک بهتر و لایقتر است از احوال اینکه منافقین یا بدین معنی که] طاعت و قول معروف براي آنها بهتر
است از جزع آنها در موقع نزول آیه وجوب جهاد] [دیگر آنکه خبر باشد براي مبتداي محذوف یعنی] قولوا امرنا طاعۀ و قول
معروف که امر از جانب خدا بمنافقین باشد یا یقولون امرنا طاعۀ و قول معروف که حکایت از گفتار آنها باشد] و چون امر
صورت جدّي یافت و وجوب قتال لازم آمد و اراده و عزم بر جهاد قرار گرفت [سکون میکنند و آنچه وعده کرده بودند
دروغ خواهد بود] بلی اگر راست بگویند و تصدیق امر خدا را در باره جهاد بکنند و امتثال امر نمایند براي دین و دنیاي آنها
بهتر [ صفحه 17 ] است [از نفاقی که مرتکب میشوند]. 22 - آیا امیدي بشما هست [و اینکه انتظار از شما میرود اي گروه
منافقان] که اگر تولیت امور بدست شما افتد و حکومت را شما بدست بگیرید! جز اینکه در روي زمین تباهکاري کنید [به
اینکه که رشوه بگیرید و خونهاي حرام بریزید و بجان هم افتاده یکدگر را کشتار کنید] و ارحام خود را قطع نمائید [چنانکه
قریش بنی هاشم را بکشند و بعضی بعض دیگر را که با یکدگر رحیماند از بین ببرند]. و بتفسیر دیگر- ممکن است [تولیتم] را
بمعنی [اعرضتم] بگیریم یعنی آیا جز اینکه از شما توقعی هست که از کتاب خدا اعراض کنید و رو برگردانید و بجاهلیّت خود
عود نمائید و یکدگر را کشته و قطع رحم نموده و بفساد کاري بگرائید [چنانکه دیدیم پس از اعراض از قرآن، بنی امیّه همین
کارها را کردند]. 23 - اینکه جماعتند کسانیکه خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و گوش آنها را از شنیدن سخنان
حق کر و چشمهاي آنها را از مشاهده آیات آفاق و انفس کور کرده است. 24 - پس آیا تدبّر در قرآن نمیکنند و تفکّر در
آن نمینمایند [تا از مواعظ و زواجر آن عبرت بگیرند و در گناهان مهلکه نیفتند- یا تدبّر در قرآن نمیکنند و قضاوت کنند
که حقّ با آنها نیست بروایت از أبی عبد اللّه و أبی الحسن علیهما السلام] بلکه بر دلهاي [اینکه مردم و امثال آنها] قفلهاي
آنهاست [یعنی چیزیکه دلها را بمنزله قفلها باشد و آن ختم و طبع الهی است بر آنها] در که خدا بست بروي عباد || هیچ
کلیدش نتواند گشاد قفل که او بر در دلها زند || کیست که بردارد و دور افکند - در مجمع البیان فرماید: در اینکه آیه دلالتی
است بر بطلان قول آنکس که گوید [تفسیر چیزي از ظاهر قرآن جایز نیست مگر بخبر و سمع] [ صفحه 18 ] یعنی نتوان تفسیر
کرد مگر بر طبق نقل روایتی و همچنین دلیل است بر فساد قول کسیکه گوید [سزاوار است که حدیث را بهمان نحو که آمده
روایت نمود هر چند در معنی مخالف اصول دیانات باشد] زیرا خداوند سبحانه دعوت بتدبّر و تفکّر فرموده و اینکه منافی
تعامی و تجاهل است. 25 - حقا کسانیکه برگشت از حق و ایمان کردند پس از آنکه راه حقّ بر آنها روشن شد مرتدّ گشتند [و
آنان منافقین بودند که در حضور پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله اظهار ایمان مینمودند و در بین خودشان اظهار کفر میکردند و
اینکه ردّهاي از جانب آنها بود و بقولی آنان کفّار اهل کتاب هستند که بمحمد صلّی اللّه علیه و آله کافر شدند با اینکه او را
شناختند و اوصاف و نعمت او را در کتب آسمانی خود میخواندند] شیطان راه را براي آنها آسان کرده و خطایا را بنظر آنها
زینت داده و آرزوهاي آنها را طولانی ساخته [و بدین جهت مغرور گشته و بواسطه غرور عدول از حق نمودهاند].
[ [سوره محمّد [ 47 ]: آیات 26 تا 30
اشاره
ذلِکَ بِأَنَّهُم قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللّهُ سَنُطِیعُکُم فِی بَعضِ الأَمرِ وَ اللّهُ یَعلَمُ إِسرارَهُم [ 26 ] فَکَیفَ إِذا تَوَفَّتهُمُ المَلائِکَۀُ
یَضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَ أَدبارَهُم [ 27 ] ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسخَطَ اللّهَ وَ کَرِهُوا رِضوانَهُ فَأَحبَطَ أَعمالَهُم [ 28 ] أَم حَسِبَ الَّذِینَ فِی
قُلُوبِهِم مَرَضٌ أَن لَن یُخرِجَ اللّهُ أَضغانَهُم [ 29 ] وَ لَو نَشاءُ لَأَرَیناکَهُم فَلَعَرَفتَهُم بِسِیماهُم وَ لَتَعرِفَنَّهُم فِی لَحنِ القَولِ وَ اللّهُ یَعلَمُ
اي احقادهم « أَضغانَهُم » اي فابطل « فَأَحبَطَ » مصدر اسرّ القول اي اخفاه « إِسرارَهُم » [ 551 [ صفحه 19 - أَعمالَکُم [ 30 ] -قرآن- 1
اي اسلوبه او امالته الی جهۀ و « لَحنِ القَولِ » اي بعلاماتهم التی نسمهم بها و السیما هی العلامه « بِسِیماهُم » جمع ضغینه او ضغن
128 -قرآن- - 79 -قرآن- 115 - 54 -قرآن- 66 - 14 -قرآن- 43 - منه قیل للمخطیء لاحن لانه یمیل بالکلام عن الصواب. -قرآن- 1
-26 اینکه [تسویل و املاء و تسلّط و استیلاء شیطان] بسبب آنست که اینکه منافقان بآنکسانی که آنچه خدا نازل 200-183
میکند دوست ندارند [و بقرآن و احکام امر و نهیی که در آن است مایل نیستند یعنی بیهودان و بمرويّ از حضرت أبا جعفر و
أبا عبد اللّه علیهما السّلام یعنی به بنی امیّه که آنچه در باره ولایت علی علیه السّلام نازل شده خوش ندارند] گویند که ما
پارهاي از امور را که شما بآن مایلید و میخواهید با شما موافقیم و بدلخواه شما عمل میکنیم و خدا هم مکنونات خاطر آنها و
مطالبی را که در خفا و پنهانی با یکدیگر در میان گذاشته و میگذراند میداند و باسرار قلبی و گفتگوهاي پنهانی آنها آگاه و
عالم است. 27 - [اینکه گروه دورویان در زندگانی چند روزه اینکه حیلهها را میکنند] پس چه خواهند کرد و چگونه است
حالشان زمانی که ملک الموت و فرشتگان اعوان او براي قبض روح آنها میآیند و جان آنها را میستانند و در آنحال [با
گرزهاي آهنین] بصورتها و پشتهاي آنها میزنند. کاشفی گوید: میزنند رویهاي ایشان که از حق بگردانیدهاند و پشتهاي ایشان
که بر اهل حق کردهاند. إبن عباس رض گوید: لا یتوفّی احد علی معصیۀ إلّا تضرب الملائکۀ وجهه و دبره. 28 - اینکه [قبض
ارواح با اینکه عقوبت و سختی] بسبب آنستکه آنان پیروي کردند آنچه را که خدا را بخشم آورده است [یعنی کفر و گناهانی
که او را بغضب آورده است] و نفرت کرده و زشت داشتند آنچه را سبب خشنودي خدا [ صفحه 20 ] بوده است [یعنی ایمان و
اطاعت رسول را مکروه داشتند] بنا بر اینکه کردارهاي آنها را [هر چند هم بظاهر ستوده باشد مانند صدقه و صله رحم و غیره
که از روي ایمان نبوده است] خداوند پوچ و باطل گردانیده است. 29 - آیا دو رویانی که در دلهاشان بیماري [شک و نفاق]
است گمان میکنند که کینهها و عداوتیرا که آنان با مؤمنان دارند ما ظاهر نخواهیم کرد [و کارهاي آنها مستور و پوشیده
خواهد ماند] و ما براي رسول خودمان آنها را بارز و آشکار نخواهیم ساخت! 30 - و اگر ما بخواهیم [ یا محمّد صلّی اللّه علیه
و آله] آنها را بشخصه بتو نشان میدهیم که عینا آنها را ببینی و بعلامات و نشانههائی که براي آنها قرار دادهایم آنها را بشناسی
و البتّه اکنون هم تو از فحواي گفتارشان و طرز صحبتها و اسلوب کلام آنها را میشناسی و خدا هم کردار شما را میداند و
بظاهر و باطن آن آگاه است. [از ابی سعید الخدري رض مروي است که لحن قول بغض آنها نسبت بعلی إبن أبی طالب علیه
السّلام بوده است و گوید ما منافقین را در عهد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ببغض علی بن أبی طالب علیه السّلام
میشناختیم- و مانند اینهم از جابر بن عبد اللّه انصاري و از عبادة بن الصامت روایت شده است که ما فرزندان خودمان را بحبّ
علی علیه السّلام میآزمودیم و چون میدیدیم یکی از آنها علی را دوست ندارد میدانستیم که او بر شد و هدایت نرسیده است]
[مجمع]. انس گوید: بعد از نزول اینکه آیه در عهد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دیگر منافقی بر ما مستور و غیر معلوم نبود
[ [مجمع]. [ صفحه 21
[ [سوره محمّد [ 47 ]: آیات 31 تا 35
اشاره
وَ لَنَبلُوَنَّکُم حَتّی نَعلَمَ المُجاهِدِینَ مِنکُم وَ الصّابِرِینَ وَ نَبلُوَا أَخبارَکُم [ 31 ] إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ
مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدي لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیئاً وَ سَیُحبِطُ أَعمالَهُم [ 32 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبطِلُوا
أَعمالَکُم [ 33 ] إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَ دُّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُم کُفّارٌ فَلَن یَغفِرَ اللّهُ لَهُم [ 34 ] فَلا تَهِنُوا وَ تَدعُوا إِلَی السَّلمِ وَ
وَ شَاقُّوا » اي و منعوا « وَ صَدُّوا » اي و لنمتحننّکم « وَ لَنَبلُوَنَّکُم » 643- أَنتُمُ الَأعلَونَ وَ اللّهُ مَعَکُم وَ لَن یَتِرَکُم أَعمالَکُم [ 35 ] -قرآن- 1
« وَ لَن یَتِرَکُم » هو السّلم اي السّلام « السَّلمِ » اي فلا تضعفوا. وهن یهن وهنا ضعف « فَلا تَهِنُوا » اي و نازعوه من الشقاق « الرَّسُولَ
-22- وتره یتره وترا اذا نقصه و اصله القطع و منه الترة القطع بالقتل و منه الوتر المنقطع بانفراده من غیرهاي الفرد. -قرآن- 1
31 - و بحق سوگند که البته ما شما را 231- 184 -قرآن- 211 - 134 -قرآن- 173 - 91 -قرآن- 119 - 53 -قرآن- 66 - قرآن- 41
[بتکالیف شاقه مانند جهاد و قتال در راه حق] آزمایش میکنیم [یعنی مانند معامله آزمایش کنندهاي و الّا چیزي بر خدا مستور
نیست بلکه براي اینست که صدق و کذب دعواشان بر خودشان واضح شود] تا آنکه مجاهدین در راه خدا از بین شما ممیّز [
صفحه 22 ] و مشخص گردد- یا - اولیاء ما مجاهدین در راه خدا و صبر کنندگان بر سختیهاي جنگ را از بین شما بشناسند و
تشخیص دهند و خبرهائی که شماها از خود میدهید [بوسیله اعمال و افعالتان در جهاد] بیازمائیم [تا صدق و کذب اخباریکه از
ایمان شما شنیده میشود آشکار شود]. 32 - آنانکه کفر آوردند و از پیروي دین خدا امتناع کردند و غیر خود را هم یا بقهر و
غلبه یا باغواء از پیروي آن مانع شدند و با رسول خدا معاندت و عداوت پیشه کردند پس از آنکه حق بر آنها روشن و آشکار
شد و دانستند که او رسول خداست [هم نعت آنحضرت را در توراة میخواندند و هم معجزات و آیاتی که بدست او ظاهر و
نازل میگردید مشاهده کردند] اینکه کفر و انکار و راهزنی آنها هرگز بخدا [یعنی برسول خدا و دین خدا] زیانی نخواهد
رسانید [بلکه زیان آن عاید خودشان خواهد شد] و عنقریب است که اعمال آنها بهبا و هدر رود و در آخرت ثوابی براي
اعمال خود نبینند. 33 - اي کسانیکه ایمان آوردهاید فرمان خدا را ببرید [در توحید او و حرمت رسول او] و فرمان رسول او را
ببرید [در تصدیق او و تعظیم امر خدا] و اعمال خود را [بشک و نفاق و ریاء و سمعه و عجب و من و اذي و غیرها از معاصی و
کبائر] باطل مسازید. 34 - حقّا کسانیکه کافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند و بر کفر خود اصرار داشتند تا مردند و با
همان کفر قبض روح شدند در اینصورت هرگز خدا آنها را نمیآمرزد. 35 - پس باید سستی نکنید و در قتال ضعف و ناتوانی
نشان ندهید و کفّار را بمسالمت و مصالحت نخوانید [که نشانه ضعف و خواري شما تصوّر کنند] و حال آنکه شما قاهر و
غالبتر هستید و خدا با شماست [و شما را بر دشمن نصرت و پیروزي میدهد و اگر در بعض احوال مغلوب هم شوید از حیث ید
[ و منزلت شما برتر و عالیتر میباشد] و خداوند چیزي از ثواب اعمال شما نخواهد کاست و ضایع نخواهد ساخت. [ صفحه 23
[ [سوره محمّد [ 47 ]: آیات 36 تا 38
اشاره
إِنَّمَا الحَیاةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ إِن تُؤمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤتِکُم أُجُورَکُم وَ لا یَسئَلکُم أَموالَکُم [ 36 ] إِن یَسئَلکُمُوها فَیُحفِکُم تَبخَلُوا وَ
یُخرِج أَضغانَکُم [ 37 ] ها أَنتُم هؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَمِنکُم مَن یَبخَلُ وَ مَن یَبخَل فَإِنَّما یَبخَلُ عَن نَفسِهِ وَ اللّهُ الغَنِیُّ وَ
الاحفاء الالحاح فی السؤال. « فَیُحفِکُم » 465- أَنتُمُ الفُقَراءُ وَ إِن تَتَوَلَّوا یَستَبدِل قَوماً غَیرَکُم ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمثالَکُم [ 38 ] -قرآن- 1
اي یقیم مقامکم قوما آخرین یقال لعب فلان « یَستَبدِل قَوماً غَیرَکُم » أحفی و الحف فی طلب الشیء اي بالغ فی تقاضیه و افرط
136- 14 -قرآن- 107 - اذا کان فعله غیر قاصد به مقصدا صحیحا و اللهو ما یشغل الانسان عمّا یعنیه و یهمّه. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-36 جز اینکه نیست که زندگانی دنیا [در نزد اهل بصیرت] بازیچه ایست [ناپایدار] و مشغولیت بیهودهاي [بیاعتبار] و اگر شما
[مردم] ایمان بخدا و رسول بیاورید و از کفر و گناهان پرهیز نمائید مزدهاي اعمال شما و پاداش کارهاي شما بشما عطا خواهد
شد و خداوند تمام دارائی شما را از شما نمیخواهد [بلکه قسمتی از آنرا بنام زکوة میطلبد] [و یا آنکه خدا اموال شما را
نمیخواهد بلکه خود او منعم است و اینکه دارائی را بشما عطا فرموده است و محتاج شما نیست] [ یا آنکه رسول خدا مزد
37 - اگر تمام اموال شما را بخواهد [ رسالت از دارائی شما نمیخواهد و نمیگوید که اموال خود را بمن بدهید]. [ صفحه 24
و مجاهده و مبالغه در خواستن آنها بکند شما بخل میورزید و نخواهید داد [یعنی اگر بگوید همه را انفاق کنید شما نخواهید
کرد] و کینهها و بغضهاي خود را نسبت بخدا و رسول اظهار میکنید [و عداوتها را بیرون خواهید ریخت و کینه ورزیها را
شروع خواهید کرد]. 38 - آگاه باشید شما هستید آن جماعتی که گفته شد و توصیف گردید که دعوت میشوید تا [قسمتی از
مال خود را] در راه خدا انفاق کنید و پارهاي از شما بخل میورزد و زکوة خود را نمیپردازد و کسی که بخل بورزد فقط
بخویشتن بخل ورزیده است [و خیر و فضل خود را از خود دور کرده است] و خداوند بینیاز از دارائی شماست و شماها
هستید که نیازمندان و محتاجان بخیر و رحمت خدا میباشید [و شما را براي حاجت خود امر بانفاق نمیکند بلکه براي انتفاع
خود شماست] و اگر شما اعراض کنید و از فرمانبري خدا و رسول دوري نمائید خداوند مردم دیگري را غیر از شما بجاي شما
خواهد آورد و خواهد آفرید که آنها مانندهاي شما نیستند بلکه بهتر از شما هستند و مطیع خدا و رسول میباشند و رغبت در
انفاق و فرمانبري خدا و رسول دارند]. أبو هریره روایت کرده است که جمعی از اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
عرض کردند اینکه مردم کیانند که خدا در کتاب خود ذکر فرموده است و سلمان پهلوي حضرت بود و دست بر ران او زد و
فرمود: [هذا و قومه و الّذي نفسی بیده لو کان الایمان منوطا بالثریا لتناوله رجال من فارس] و ابو بصیر از امام باقر علیه السّلام
روایت کرده است که فرمود: [ان تتولّوا یا معشر العرب یستبدل قوما غیرکم یعنی الموالی] و امام صادق فرمود: [قد و اللّه ابدل
[ بهم خیرا منهم، الموالی].