گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة الفتح



اشاره
37- مدنیّه است و بالاجماع بیست و نه آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الفتح [ 48 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 إِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحاً مُبِیناً [ 1] لِیَغفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعمَتَهُ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
عَلَیکَ وَ یَهدِیَکَ صِراطاً مُستَقِیماً [ 2] وَ یَنصُرَكَ اللّهُ نَصراً عَزِیزاً [ 3] هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّکِینَۀَ فِی قُلُوبِ المُؤمِنِینَ لِیَزدادُوا إِیماناً مَعَ
405 لِیُدخِلَ المُؤمِنِینَ وَ المُؤمِناتِ جَنّاتٍ تَجرِي - إِیمانِهِم وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً [ 4] -قرآن- 1
الفتح « إِنّا فَتَحنا » 183- مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها وَ یُکَفِّرَ عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ کانَ ذلِکَ عِندَ اللّهِ فَوزاً عَظِیماً [ 5] -قرآن- 1
اي نصرا فیه عزّ « نَصراً عَزِیزاً » استعمل فی مواضع فمنها الحکم و القضاء و النصر و الاستفتاح الاستنصار و منها فتح البلدان و العلم
144 -قرآن- - 16 -قرآن- 127 - اي یسترها و یغطیها او یمحوها. -قرآن- 1 «... وَ یُکَفِّرَ » اي الثبات و الطمأنینۀ « السَّکِینَۀَ » و منعۀ
[ 223 [ صفحه 26 - -185-171 قرآن- 210
تفسیر معانی:
اشاره
-1 حقا که ما گشایش دادیم براي تو گشایش آشکاري [ یا حکم کردیم براي تو حکومت ظاهري- یا آسان ساختیم براي تو
آسانی واضحی- یا بتو آموختیم علم آشکاري را در آنچه از قرآن بر تو نازل کردیم و بوسیله آن ترا از دین با خبر ساختیم- یا
ترا ارشاد نمودیم باسلام و امر دین را بر تو مفتوح فرمودیم. در باره اینکه فتح چهار قول است: یکی آنکه مقصود فتح مکّه
است که [أنس و قتاده و جماعتی از مفسرین] گفتهاند حضرت در موقع مراجعت از حدیبیه مژده داد به اینکه که مکّه را
مسلمین فتح خواهند نمود و تقدیر آیه اینست که ما مکّه را براي تو مفتوح ساختیم یعنی براي تو حکم کردیم و قضاي ما بر
اینکه جاري شد که بر اهل مکّه پیروز شوي. و جابر گوید ما فتح مکّه را نمیدانستیم مگر روز حدیبیه. دوّم- آنکه مراد از فتح
در اینجا صلح حدیبیه است که براي مسلمانان فتحی بدون کشتار بوده است و سبب شد که مشرکین با مسلمین مختلط گشته
سخنان آنها را بشنوند و اسلام در دلهاشان جایگیر شود. سوّم آنکه مقصود از فتح در اینجا فتح خیبر است. چهارم آنکه فتح،
فیروزي بر تمام دشمنان است بحجج و براهین و معجزات ظاهره و اعلاء کلمه اسلام. 2- تا اینکه خدا بیامرزد براي تو آنچه
گناه در پیش داشتهاي و آنچه بعد داشته باشی و نعمت خود را بر تو تمام سازد [در دنیا به اینکه که بر دشمن غلبه نمائی و در
آخرت رفعت مقام بیابی و ترا بر راه راست ثابت و پایدار بدارد [راهی که سالک خود را ببهشت میبرد]. در باره کلمه ذنب در
آیه مبارکه عامّه را اقوالی است که با عقاید اصحاب ما امامیّه وفق نمیدهد زیرا علماي امامیه برآنند که [پیمبران همگی معصوم
از گناهند خواه صغیره و خواه کبیره چه قبل از نبوت و چه بعد از نبوت] [ صفحه 27 ] و بعض آنها گفتهاند معناي آیه آنستکه
خداوند معاصی ترا که قبل از نبوّت بجا آوردهاي بیامرزد. بعض دیگر گفتهاند گناهان قبل از فتح مکّه و بعد از فتح مکّه- و
بعض دیگر گفتهاند یعنی گناهان گذشته و آینده ترا میآمرزد. و بعض دیگر گفتهاند ببرکت تو گناه گذشته پدر و مادرت
آدم و حوا و آنچه بعد، از امّت تو ناشی شود بوسیله دعوت تو و شفاعت تو آمرزیده شود. سخن در گناه حضرت آدم هم
مانند سخن در گناه پیمبر ما صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و آنچه امامیّه گویند بدو صورت تأویل شده است: اوّل آنکه مراد
آنست که [لیغفر لک اللّه ما تقدّم من ذنب امّتک و ما تأخّر بشفاعتک] و مراد از ذکر تقدّم و تأخّر پیش و پس زمانی است و
نسبت دادن گناهان امّت باو اتّصال و رابطهایست که بین او و بین امّت اوست و اخبار مرویّه از امام صادق علیه السّلام مؤیّد
اینکه قول است که گناهان شیعه او را حمل بر آنحضرت فرموده است دوّم- بیان سیّد مرتضی قدس اللّه روحه میباشد که گفته
است [ذنب] مصدر است و اضافه مصدر بفاعل و مفعول هر دو جایز است و در اینجا مضاف بمفعول است و مراد [ما تقدّم من
ذنبهم إلیک فی منعهم إیاك عن مکّ ۀ و صدّهم لک عن المسجد الحرام] است و معناي مغفرت بر اینکه تأویل ازاله و نسخ
احکام اعداي آنحضرت یعنی مشرکین است یعنی [یزیل اللّه ذلک عنک و یستر علیک تلک الوصمۀ بما یفتح لک من مکّۀ
فستدخلها فی ما بعد] و بهمین جهت فتح مکّه را جزاي جهاد او و غرض در فتح قرار داده است و اگر مقصود خدا آمرزش
گناهان آنحضرت بود [إِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحاً مُبِیناً لِیَغفِرَ لَکَ اللّهُ] معناي معقول خرد پسندي نداشت زیرا آمرزش گناهان چه تعلّق
و ارتباطی بفتح دارد و غرض در آن نیست و امّا [ما تقدّم و ما تأخّر] مانعی ندارد که اراده خداوند از اینکه گفتار [ما تقدم
1041 [ صفحه 28 ] که از جمله - زمانه من فعلهم القبیح بک و بقومک] باشد- و وجوه دیگري نیز ذکر کردهاند -قرآن- 980
آنها مراد از ذنب ترك مستحبّ باشد و در عداد [حسنات الابرار سیّئات المقرّبین] شمرده شود. 3- و ترا خداوند یاري کند و
پیروزي دهد پیروزي با غلبه و مناعتی [که دین تو عزیزترین ادیان و سلطنت تو عظیمترین سلطنتها باشد]. 4- او آنخدائی است
که در دلهاي مؤمنان آرامش و ثبات و اطمینانی بخشیده است [و بصیرتی براي ادراك حقّ عنایت نموده است که شبههاي
عارض آنها نمیشود و اینکه سکینه بدانجهت عطا شده] تا اینکه یقین و ایمان بر یقین و ایمان آنها بیفزاید [و فتوح و علوّ کلمه
اسلام را بر وفق مواعید خدا و رسول که میبینند بر یقینشان اضافه میگردد و معارفی بر معرفت حاصله که دارند افزوده
میشود] و لشکریان آسمانها و زمین مختص بخدایند [یعنی ملائکه و جن و انس بفرمان او هستند اگر بخواهد بوسیله آنها شما
را اعانت میفرماید و مشرکین را هلاك میسازد لکن او داناي بآنها و ذراري است که در اصلاب آنهاست و امریکه بمؤمنان
براي قتال و جهاد میفرماید نه از راه عجز و احتیاج است بلکه میخواهد مجاهدین را بجزیل ثواب برساند] و خداوند داناست
و تمام افعال او بر وفق حکمت و صلاح و صواب است. 5- [و اینکه فتح مبین] براي آنست که مردان مؤمن و زنان مؤمنه داخل
بهشتها و بستانهائی شوند که از زیر درختهاي آنها نهرهاي آب جاري است و در آن بهشتها بطور دائم و جاوید خواهند ماند و
سلب نعمت از آنها هیچگاه نخواهد شد و عقاب گناهان و کارهاي بدي که در دنیا کردهاند از آنها برداشته خواهد شد و
اینکه در نزد خدا رستگاري بزرگی است.
[ [سوره الفتح [ 48 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
وَ یُعَذِّبَ المُنافِقِینَ وَ المُنافِقاتِ وَ المُشرِکِینَ وَ المُشرِکاتِ الظّانِّینَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ
أَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ ساءَت مَصِ یراً [ 6] وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً [ 7] إِنّا أَرسَلناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ
نَذِیراً [ 8] لِتُؤمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَ بِّحُوهُ بُکرَةً وَ أَصِیلًا [ 9] إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ یَدُ اللّهِ فَوقَ
[ 711 [ صفحه 29 - أَیدِیهِم فَمَن نَکَثَ فَإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ وَ مَن أَوفی بِما عاهَدَ عَلَیهُ اللّهَ فَسَ یُؤتِیهِ أَجراً عَظِیماً [ 10 ] -قرآن- 1
اي علیهم « عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ » اي ظنّ الامر السّوء و السّوء هو السوء و ظن السّوء هو الظن بان اللّه لا ینصر رسوله « ظَنَّ السَّوءِ »
بُکرَةً وَ » اي و تعظّموه « وَ تُوَقِّرُوهُ » اي و تقوّوه و التعزیر النقویۀ « وَ تُعَزِّرُوهُ » اي علی امّتک « شاهِداً » دائرة ما یظنّونه و یتوقعونه
اي غدوة و عشیا الغدوة و الغدوّة ما بین الفجر إلی طلوع الشمس و الاصیل ما قبل غروب الشمس و العشیۀ ما بعد الظهر « أَصِ یلًا
- 196 -قرآن- 214 - 143 -قرآن- 187 - 18 -قرآن- 114 - اي نقض العهد. -قرآن- 1 « نَکَثَ » اي یعاهدون « یُبایِعُونَ » إلی المغرب
497- 474 -قرآن- 488 - 320 -قرآن- 460 - 283 -قرآن- 299 - -232 قرآن- 265
تفسیر معانی:
اشاره
-6 و عذاب میکند خداوند مردان دو رو و زنان دو رو [که در ظاهر خود را مؤمن نشان میدهند و در باطن مشرکند] و مردان
مشرك را [که بغیر از خدا دیگري را میپرستند و با او دیگري را شریک میسازند] و اینکه اشخاص بخداوند گمان بد دارند
[یعنی توهّم و تصوّر میکنند که خداوند آنها را بر پیمبرش غلبه میدهد یا گمان میبرند که رسول خدا بمکه [ صفحه 30 ] و
بمحل زادگاه خود بر نخواهد گشت یا گمان میبرند که خدا کسیرا مبعوث نفرموده است] بر اینکه کسان [که منافق و
مشركاند و گمان بد بخدا دارند] عذاب و هلاك مهیّاست و خشم خدا آنها را فرا گیرد و از رحمت خود دور دارد و براي
آنها دوزخ را مهیّا فرموده است که آنجا بر گشتگاه بدي خواهد بود. نفاق از مادّه [نافقاء الیربوع] یعنی لانه موش صحرائی که
براي آن دو در قرار میدهد که یکی آشکار و دیگري مخفی است- [دائرة السوء] دائره حوادث نیک و بد روزگار است و
دائره سوء اگر بضمّ خوانده شود بمعنی عذاب است و اگر سوء بفتح سین خوانده شود کشتار آنها بوسیله مؤمنین و غنیمتی
است که از اموال آنها نصیب مؤمنان میشود. 7- و مختص خداست لشکرهاي آسمانها و زمین و خداست که همواره [در قهر و
انتقام از دشمنان خود] غالب و قاهر است و [در افعال و قضاي خود] حکیم و درستکار است و آنچه میکند بمقتضاي حکمت
و مصلحت و صواب است. تکرار آیه [وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ] در اوّلی متّصل بذکر مؤمنان است که لشکرهاي آسمان
و زمین مختص باوست که براي حمایت و کمک بمؤمنان میفرستاد و در ثانی متصل بذکر منافقان و مشرکان است که براي
57 کاشفی گوید: و مر خدایراست لشکرهاي آسمان و زمین یعنی هر که در آسمانها و - عذاب و انتقام از آنهاست. -قرآن- 12
زمینهاست همه مملوك و مسخّر دینند چنانکه لشکریان مر سردار خود را، تکرار اینکه سخن جهت وعده مؤمنان است تا
بنصرت الهی مستظهر باشند و براي وعید مشرکان و منافقان تا از تکذیب ربّانی خائف گردند. 8- ما ترا فرستادیم [ یا محمّد]
که بآنچه امّت تو از اطاعت و معصیت بکنند گواه باشی و قبول یا ردّ آنرا گواهی دهی و بکسیکه فرمانبري کند مژده و بشارت
9- [و غرض از اینکه فرستادن آن بود] تا [ بهشت دهی و کسیرا که نافرمانی و گناه کند از آتش دوزخ بترسانی. [ صفحه 31
اینکه بخدا و رسولش ایمان بیاورید و خدا و رسول خدا را تقویت و یاوري کنید و او را توقیر و تعظیم و تبجیل کنید و خدایرا
در هر صبح و شام تسبیح و تنزیه نمائید و بدرگاه او نماز آورید و دست نیاز بگشائید. 10 - حقّا آنانکه با تو [در حدیبیّه] بیعت
کردند [که مراد بیعت رضوان است] جز اینکه نیست که با خدا بیعت کردهاند [زیرا مبایعت با تو مبایعت با خداست و طاعت
تو طاعت خداست و بیعت و مبایعت فرموده است زیرا آنها عقد بیع بسته و جان خود را براي نصرت در جنگ در ازاي بهشت
فروختهاند] دست خدا بالاي دست آنهاست [یعنی در اینکه بیعت عقد خدائی بالاي عقد آنهاست چه آنها با بیعت پیمبر با خدا
بیعت کردهاند و چنانست که بلا واسطه با خدا مبایعت نمودهاند. یا بقولی دیگر- قوه خدا در نصرت پیمبرش ما فوق نصرت
آنها نسبت به پیمبر است یعنی بنصرت خدا نسبت بخود وثوق داشته باش نه بنصرت آنها هر چند با تو مبایعت کنند. - یا بقول
دیگر- نعمت خدا بر آنها بوجود پیمبرش فوق دستی است که آنها بطاعت و مبایعت نمودهاند- یا دست خدا بثواب و
وعدههائیکه براي جزاي بیعت آنها داده است بالاتر است از دستی که آنها بصدق و وفاء بتو دادهاند] بنابرین هر کس عقد
بیعت خود را بشکند فقط بخود زیان رسانیده است [و ضرر اینکه نقض عهد، عاید خودش خواهد شد و او را نه بهشتی است و
نه کرامتی] و هر کس بر وفاي بعهد و عقد ثابت بماند و بآنچه بر آن با خدا معاهده کرده است وفا کند بزودي پاداش بزرگ
باو عطا خواهد شد. [جابر رضی اللّه عنه گوید ما در زیر درخت با رسول خدا مبایعه و بیعت رضوان کردیم که بمیریم و از
جنگ نگریزیم و هیچیک از ما جز جدّ بن قیس تخلّف نکرد]. [ صفحه 32 ] پیمان مشکن که هر که پیمان بشکست || از پاي
در افتاد و برون رفت ز دست آنرا که بدست بود پیمان الست || نشکسته بهیچ حال هر عهد که بست
[ [سوره الفتح [ 48 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
سَیَقُولُ لَکَ المُخَلَّفُونَ مِنَ الَأعرابِ شَغَلَتنا أَموالُنا وَ أَهلُونا فَاستَغفِر لَنا یَقُولُونَ بِأَلسِنَتِهِم ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِم قُل فَمَن یَملِکُ لَکُم مِنَ
اللّهِ شَیئاً إِن أَرادَ بِکُم ضَ  را أَو أَرادَ بِکُم نَفعاً بَل کانَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِیراً [ 11 ] بَل ظَنَنتُم أَن لَن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَ المُؤمِنُونَ إِلی
أَهلِیهِم أَبَداً وَ زُیِّنَ ذلِکَ فِی قُلُوبِکُم وَ ظَنَنتُم ظَنَّ السَّوءِ وَ کُنتُم قَوماً بُوراً [ 12 ] وَ مَن لَم یُؤمِن بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنّا أَعتَدنا لِلکافِرِینَ
سَعِیراً [ 13 ] وَ لِلّهِ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً [ 14 ] سَیَقُولُ المُخَلَّفُونَ إِذَا
انطَلَقتُم إِلی مَغانِمَ لِتَأخُ ذُوها ذَرُونا نَتَّبِعکُم یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُوا کَلامَ اللّهِ قُل لَن تَتَّبِعُونا کَ ذلِکُم قالَ اللّهُ مِن قَبلُ فَسَ یَقُولُونَ بَل
المخلّف هو المتروك فی المکان خلف « المُخَلَّفُونَ » [ 988 [ صفحه 33 - تَحسُدُونَنا بَل کانُوا لا یَفقَهُونَ إِلاّ قَلِیلًا [ 15 ] -قرآن- 1
الجماعۀ من عرب البادیۀ و عرب الحاضرة لیسوا باعراب و الأعراب صار « الَأعرابِ » الخارجین من البلد و هو مشتق من الخلف
اي هالکین و البور الفاسد و الهالک و هو « بُوراً » هو السوء « السَّوءِ » اي یرجع « یَنقَلِبَ » اسما لسکان البادیه و یجمع علی اعاریب
-18- جمع مغنم و هی الغنائم. -قرآن- 1 « مَغانِمَ » اي نارا متسعّره اي متوقّدة « سَعِیراً » اي هیّأنا « أَعتَدنا » مصدر لا یثنّی و لا یجمع
434- 392 -قرآن- 423 - 370 -قرآن- 382 - 285 -قرآن- 360 - 265 -قرآن- 277 - 244 -قرآن- 255 - 118 -قرآن- 232 - قرآن- 106
[چون در ذي القعده سال ششم هجرت که سال حدیبیّه است حضرت رسول بقصد عمره عازم مکّه گردید از اعراب بادیه نشین
اطراف مکّه نفرات خواست که با او مسافرت و مصاحبت کنند زیرا بیم آن داشت که قریش با او در مقام جنگ بر آیند یا او را
از عمره مانع شوند و لذا احرام عمره بست و قربانیانی با خود حرکت داد که مردم بدانند آنحضرت قصد جنگ ندارد و براي
زیارت خانه میرود ولی بسیاري از اعراب بادیه نشین [که غفار و اسلم و مزینه و جهینه و اشجع و دئل بودند] از مصاحبت
آنحضرت خودداري کردند و گفتند [ما چگونه با او بسوي مردمی برویم که بطرف او آمدند و یارانش را کشتند] و لذا ببهانه
گرفتاري و مشغله تخلّف کردند و با حضرت نرفتند و لذا خداوند سبحانه میفرماید چون بسوي آنها برگشتی و آنها را براي
تخلّف معاتب ساختی ...] 11 - تخلّف کنندگان و پس ماندگان اعراب بادیه نشین بتو گویند اینکه ما نیامدیم بدانجهت بود که
دارائیهاي ما و أهل و عیال و خاندان ما ما را بازداشت که با شما بیرون بیائیم [چون کسی را نداشتیم بجاي خود بگذاریم که
رسیدگی بامور زندگانی ما در غیاب ما کند] بنابرین براي تخلّفی که کردهایم و نیامدهایم [و اختیاري نبوده بلکه اضطراري
بوده است] براي ما از خدا طلب آمرزش فرما [خداوند آنها را تکذیب فرموده میفرماید دروغ میگویند] آنان بزبانهاشان
چیزي میگویند که در دلهاشان نیست [یعنی ضمائر آنها را من میدانم آنها باکی ندارند که پیمبر براي آنها طلب آمرزش [
صفحه 34 ] بکند یا نکند و شک و نفاق اسباب تخلّف و همراهی نکردن آنها بوده لا غیر] [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم بآنها] بگو کیست که از تصرّف و تملّک خدا شما را بتواند منع کند و از عذاب او شما را برهاند اگر بخواهد بشما زیانی
برساند یا اراده کند که بشما سودي ببخشد چه کسی مانع او خواهد بود! [چه آنها میپنداشتند که تخلّف از پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم دفع ضرر از آنها میکند و نفع و سلامت جان و مال بآنها میرساند لذا خدا میفرماید که اگر او اراده چیزي
بفرماید کسی قادر بر دفع و منع آن نیست] [و امر چنین نیست که شما میگوئید] بلکه خداوند بآنچه شما میکنید [و از جمله
تخلّفی که از امر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله نمودید] خبیر و آگاه است و جهت تخلّف شما را میداند. حافظ گوید: بصدق
کوش که خورشید زاید از نفست || که از دروغ سیه روي گشت صبح نخست 12 - بلکه شماها گمان میبردید که پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان هرگز بسوي اهل و عیال و خاندان خود باز نخواهند گشت [و دشمن آنها را خواهد کشت و
ریشه کن خواهد ساخت که دیگر بمدینه باز نیابند] و اینکه تسویل شیطانی در دلهاي شما آراسته گشت [و شیطان اینکه خیال
را در دلهاي شما سر و صورت و آرایشی داد] و در هلاك پیمبر و مؤمنان گمان بد بردید و بدین جهات شما مردمانی دچار
تباهی و فساد و هلاکت میباشید [و شایسته براي خیر و خوبی نیستید]. 13 - و هر کس که بخدا و رسولش ایمان نیاورد [کافر
است] و ما براي کافران آتشی افروخته و شعلهور مهیا ساختهایم. 14 - پادشاهی آسمانها و زمین مختص بخداي واحد است [و
زمام امور علوي و سفلی در قبضه قدرت اوست] هر کس را بخواهد میآمرزد و هر کس را بخواهد عذاب میکند و خداوند
بسیار آمرزنده و مهربان است [براي هر کس [ صفحه 35 ] که بخواهد و جز براي کسی که حکمت کامله مغفرت او را اقتضاء
کند و او مؤمن بخدا و رسولش باشد و تائب شود نخواهد خواست زیرا کافران مشمول مغفرت نخواهند بود قطعا و مشرك
البته مشمول مغفرت و رحمت نخواهد شد]. 15 - [چون در حدیبیّه صلح بعمل آمد و حضرت با همراهان بمدینه برگشتند
خداوند وعده فتح خیبر را بمسلمانان داده و غنائم خیبر را اختصاص بکسانی داد که در حدیبیّه حاضر بودهاند لذا خداوند
فرماید]. عنقریب چون شما برگردید و براي گرفتن غنیمتهاي فتح خیبر بروید اینکه تخلّف کنندگان از سفر حدیبیّه بشما
مؤمنان گویند بگذارید ما هم بدنبال شما بخیبر بیائیم- آنها قصد دارند که کلام خدا [یعنی وعده خدا را که غنیمت خیبر را
خاصّه اهل حدیبیّه قرار داده است] تغییر بدهند [و در غنائم شریک شوند] یا [امر خدا را که به پیغمبر خود فرموده است احدي
از آنها را با خود نبرد تغییر و تبدیل بدهند] بگو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله هرگز شما ما را متابعت و پیروي نمیکنید
خداوند قبلا در باره شما چنین گفته است [یعنی خداوند در حدیبیّه که قبل از خیبر بوده است و پیش از برگشت ما بمدینه و
بسوي شما بوده فرموده است که غنیمت خیبر براي کسانیست که در حدیبیّه حاضر بودهاند و غیر آنها نباید در غنیمتهاي خیبر
با آنها شریک گردد] اینکه متخلّفین باز خواهند گفت [که خدا چنین امري نکرده است و مطلب چنین نیست که شما
میگوئید] بلکه شما بما حسد میورزید [و براي اینکه ما با شما در غنیمت خیبر شریک شویم رشک میبرید] [خداوند میفرماید
امر چنین نیست که آنها میگویند] بلکه اینان فهم و تفقه درك حق را ندارند مگر خیلی کم [ یا اینکه جز عده اندکی از آنها
[ که تفقه دارند بقیّه فهم درك حق و آنچه تو آنها را بآن میخوانی ندارند و آنها معاندین میباشند]. [ صفحه 36
[ [سوره الفتح [ 48 ]: آیات 16 تا 20
اشاره
قُل لِلمُخَلَّفِینَ مِنَ الَأعرابِ سَتُدعَونَ إِلی قَومٍ أُولِی بَأسٍ شَدِیدٍ تُقاتِلُونَهُم أَو یُسلِمُونَ فَإِن تُطِیعُوا یُؤتِکُمُ اللّهُ أَجراً حَسَناً وَ إِن تَتَوَلَّوا
کَما تَوَلَّیتُم مِن قَبلُ یُعَذِّبکُم عَذاباً أَلِیماً [ 16 ] لَیسَ عَلَی الأَعمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الَأعرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی المَرِیضِ حَرَجٌ وَ مَن یُطِعِ
اللّهَ وَ رَسُولَهُ یُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ وَ مَن یَتَوَلَّ یُعَذِّبهُ عَذاباً أَلِیماً [ 17 ] لَقَد رَضِ یَ اللّهُ عَنِ المُؤمِنِینَ إِذ یُبایِعُونَکَ
تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِم فَأَنزَلَ السَّکِینَۀَ عَلَیهِم وَ أَثابَهُم فَتحاً قَرِیباً [ 18 ] وَ مَغانِمَ کَثِیرَةً یَأخُ ذُونَها وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً
19 ] وَعَدَکُمُ اللّهُ مَغانِمَ کَثِیرَةً تَأخُ ذُونَها فَعَجَّلَ لَکُم هذِهِ وَ کَفَّ أَیدِيَ النّاسِ عَنکُم وَ لِتَکُونَ آیَۀً لِلمُؤمِنِینَ وَ یَهدِیَکُم صِ راطاً ]
25- اي اولی قوّة فی الحرب. -قرآن- 1 « أُولِی بَأسٍ شَدِیدٍ » 935- مُستَقِیماً [ 20 ] -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-16 بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] بکسانیکه از آمدن بحدیبیّه از [ صفحه 37 ] مصاحبت تو تخلّف کردند [یعنی
اعرابیکه عذرها آوردند] پس از اینکه [عنقریب] شما براي جنگ با مردمی دعوت میشوید که نیرومندتر و جدال با آنها
سختتر است [یعنی جنگهاي هوازن و حنین و طائف و موته و تبوك و غیرها] که یا شما با آنها خواهید جنگید و قتال خواهید
کرد یا آنها اسلام میآورند و تسلیم میشوند پس اگر مطیع و فرمانبر مسلمانان شدید خداوند [براي مجاهدهاي که شما
کردهاید] بشما مزد نیکوئی عطا خواهد فرمود و اگر پشت بجنگ کردید و از قتال قعود کرده و باز نشستید همانطور که قبلا از
رفتن بحدیبیّه اعراض و بجنگ پشت نمودید بعذاب دردناکی در آخرت خداوند شما را دچار خواهد کرد. 17 - بر شخص
کور [که از بینائی محروم و چشم ندارد] باکی نیست که براي جهاد همراه مؤمنان بجنگ نرود و بر لنگ هم [که پا ندارد]
باك و سختگیري نیست و بر بیمار هم در ترك جهاد حرج و باکی نیست و هر کس در امر قتال فرمان خدا و رسولش را
ببرد او را در بهشت داخل در بستانهائی میکند که از زیر درختان و قصورش نهرهاي آب جاري است و هر کس پشت کند و
اعراض از اطاعت امر خدا و رسولش در باره قتال و جهاد نماید او را بعذاب دردناکی معذب خواهد ساخت [که بقول صاحب
تفسیر روح البیان درد آن منقطع نشود و الم آن منقضی نگردد و آن عذاب حرمان است چه بمخالفت امر خدا از دولت لقا
مهجور و بنافرمانی رسول از سعادت شفاعت محروم خواهد ماند. مسوز آتش محرومیم که هیچ عذاب || ز روي سوز و الم
چون عذاب حرمان نیست] 18 - بحق سوگند که خداوند از مؤمنانی که زیر درخت [سمره] در حدیبیّه با تو مبایعت کردند
خشنود گردید [و نعمت رضا و رضوان براي آنهاست و بهمین جهت و بسبب نزول همین آیه آن بیعت را بیعت رضوان گفتند]
و خداوند دانست آنچه را در دلهاي آنهاست [از صدق نیّت یا کراهت براي [ صفحه 38 ] جنگ زیرا رسول خدا براي قتال با
آنها مبایعه فرمود] و بدینجهت بر دلهاي آنها سکینه و طمأنینه و آرامش فرود آورد [و قلوب آنها را از راه لطف تقویت فرمود]
و فتح نزدیکی [پس از برگشت از حدیبیّه] بآنها پاداش داد [و آن فتح خیبر بوده است و بقول بعضی فتح مکّه نصیب آنها
گردید]. 19 - و غنیمتهاي فراوانی که [از فتح خیبر یا غنائم هوازن پس از فتح مکّه] بدست آمد و خداست که بر امر خود
غالب است و کارهاي او بمقتضاي حکمت است [و بدینجهت امر بصلح فرمود تا در خیبر غنیمت نصیب مسلمین و هزیمت
بهره یهود شود]. 20 - خداوند بشما غنیمتهاي بسیاري وعده داده است [که پس از اینها نصیب شما خواهد شد] و اینک اینکه
غنیمت را [که غنائم خیبر باشد] براي شما پیش انداخته و در آن تعجیل فرمود و دستهاي تعدي و ستم مردم را از شما باز
داشت [که چون پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قصد خیبر فرمود و اهل آنرا محاصره نمود قبایلی از اسد و غطفان اهتمام
کردند که بر مدینه بتازند و اموال مسلمانانرا غارت و عیال آنها را اسیر کنند خداوند در دلهاي آنها رعب افکند و آنها هم که
براي نصرت یهود آمده بودند مرعوب شده و منصرف گشتند] تا اینکه براي مؤمنان [اینکه غنیمت عاجله و القاء رعب در
قلوب آنمردم] نشانهاي [براي صدق وعده تو باشد که هر چه خبر دادهاي بر وفق آن عمل آید] و شما مؤمنان را براي تصدیق
محمّد صلّی اللّه علیه و آله هدایت افزوده شود و براه راست [یعنی آنچه او آورده است] رهنمائی شوید. چون حضرت رسول با
هزار و چهار صد نفر از اصحابش بذي الحلیفه رسیدند در آنجا احرام عمره بست و بقریش پیغام داد که من قصد جنگ ندارم
و پس از آمد و رفتها سهیل بن عمرو آمد و قرار بر نوشتن مصالحه نامه شد و صلحنامهاي نوشتند که تا ده سال از طرفین
تعرضی نشود و مسلمین بتوانند براي [ صفحه 39 ] زیارت خانه بیایند و آنها هم از طرف مدینه بسوي شام و غیره عبور کنند و
شرایط دیگر قرار شد حضرت بمدینه برگردد و براي سال بعد براي زیارت خانه بیایند لذا حضرت بمدینه برگشت و پس از
بیست شب بطرف خیبر حرکت فرمود و قلعههاي آنجا یکی پس از دیگري فتح شد و اموال آن بتصرف مسلمین در آمد و قلعه
قموص که محکمترین آنها بود بدست أمیر المؤمنین علیه السّلام فتح شد و آن چنان بود که مرحب رئیس و شجاع یهودان
مسلمین را بوحشت آورده بود و رسول خدا فرمود فردا پرچم را بدست کسی میدهم که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و
رسولش هم او را دوست دارند و همه کس آرزومند بود که پرچم بدست او برسد و دیدند که بدست علی علیه السّلام داده
شد و او مرحب را بکشت و قلاع خیبر را فتح نمود و فدك هم که بدون جنگ تسلیم شد خاصّه رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم گشت که بفاطمه زهرا علیها السّلام بخشید و پس از رسول خدا براي او هم باقی نگذاشتند و از او گرفتند.
[ [سوره الفتح [ 48 ]: آیات 21 تا 25
اشاره
شَّیءٍ قَدِیراً [ 21 ] وَ لَو قاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الَأدبارَ ثُمَّ لا
ِ
وَ أُخري لَم تَقدِرُوا عَلَیها قَد أَحاطَ اللّهُ بِها وَ کانَ اللّهُ عَلی کُل
یَجِدُونَ وَلِیا وَ لا نَصِ یراً [ 22 ] سُنَّۀَ اللّهِ الَّتِی قَد خَلَت مِن قَبلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّۀِ اللّهِ تَبدِیلًا [ 23 ] وَ هُوَ الَّذِي کَفَّ أَیدِیَهُم عَنکُم وَ
أَیدِیَکُم عَنهُم بِبَطنِ مَکَّۀَ مِن بَعدِ أَن أَظفَرَکُم عَلَیهِم وَ کانَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِ یراً [ 24 ] هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُم عَنِ المَسجِدِ
الحَرامِ وَ الهَديَ مَعکُوفاً أَن یَبلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَو لا رِجالٌ مُؤمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤمِناتٌ لَم تَعلَمُوهُم أَن تَطَؤُهُم فَتُصِ یبَکُم مِنهُم مَعَرَّةٌ بِغَیرِ عِلمٍ
وَ أُخري لَم » [ 853 [ صفحه 40 - لِیُدخِلَ اللّهُ فِی رَحمَتِهِ مَن یَشاءُ لَو تَزَیَّلُوا لَعَذَّبنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنهُم عَذاباً أَلِیماً [ 25 ] -قرآن- 1
« لَوَلَّوُا الَأدبارَ » اي و مغانم اخري لم تقدروا علیها قد احاط اللّه بها و استولی علیها و اظفرکم بها « تَقدِرُوا عَلَیها قَد أَحاطَ اللّهُ بِها
اي طریقته و عادته فی تدبیر « سُنَّۀَ اللّهِ » اي لانهزموا. الادبار جمع دبر و دبر اي مؤخّر الانسان و تولیۀ الدبر کنایۀ عن الانهزام
هو ما یهدي البیت « الهَديَ » اي منع ایدي کفّار مکّه « کَفَّ أَیدِیَهُم » اي قد مضت. و السنون الخالیۀ اي الماضیۀ « قَد خَلَت » الخلق
اي « أَن تَطَؤُهُم » اي مکانه الّذي یحلّ فیه نحره « مَحِلَّهُ » اي محبوسا عکفه یعکفه منعه « مَعکُوفاً » من الذبایح و یقال له الهديّ ایضا
اي لو تفرّقوا او تمیّز بعضهم من « لَو تَزَیَّلُوا » مکروه من عرّه اي عراه مکروه « مَعَرَّةٌ » ان توقعوا بهم و تبیدوهم و اصل الوطأ الدوس
-435- 397 -قرآن- 425 - 331 -قرآن- 377 - 279 -قرآن- 319 - 170 -قرآن- 262 - 59 -قرآن- 148 - بعض و قريء تزایلوا. -قرآن- 1
21 - و غنیمتهاي دیگري [یعنی 723- 670 -قرآن- 706 - 606 -قرآن- 659 - 552 -قرآن- 589 - 509 -قرآن- 540 - قرآن- 498
خداوند وعده غنیمتهاي دیگري بشما داده است] که شما بر آنها توانائی و قدرت نداشتید [و یا فتح شهر دیگري که مکّه باشد
و شما قدرت فتح آنرا نداشتید] و خداوند بر آن توانائی و احاطه علمی داشت [و آن را براي شما حفظ فرمود تا شما آن را فتح
[ صفحه 41 ] کنید] و خدا بر هر چیز تواناست [خواه بر فتح بلاد و خواه بر غیر آن]. 22 - و اگر کافران قریش با شما [اي معاشر
مؤمنان] قتال کنند [در حدیبیّه و صلح نکنند] هر آینه در جنگ منهزم شوند و پشت بجنگ کرده و فرار کنند و پس از فرار هم
دوست و یاوري و مددکاري نخواهند یافت که رفع زحمتی از آنها بنماید. 23 - اینکه سنّت و رفتار و روش الهی است که از
پیش هم در امم گذشته مقرر داشته است [که اولیاء خود را منصور و اعداء خود را منکوب ساخته و دشمنان انبیاء که در مقام
قتال بر آمدهاند فراري شدهاند] و هرگز براي اینکه سنّت و روش و عادت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت. تغییر بحکم ازلی
راه نیابد || تبدیل بفرمان قضا کار ندارد در دائره امر کم و بیش نگنجد || با سرّ قدر چون و چرا کار ندارد 24 - و اوست
آنکسی که دستهاي آنها را از شما باز داشت و مانع آزار آنها بشما شد [بواسطه رعبی که در دل آنها انداخت] و دستهاي شما
را هم از تجاوز بآنها مانع گشت [یعنی شما را از جنگیدن با آنها نهی فرمود] در بطن مکّه [یعنی در حدیبیّه که نرسیده بمکّه و
در حومه آن است] پس از آنکه شما را بر آنها فیروزي و فتح داد [یعنی کار بجنگ نکشید و صلح بین دو فرقه اتفاق افتاد که
اعظم از فتح است] و خداست که بآنچه شما میکنید بیناست. 25 - آنان کسانی هستند که کفر آوردند و شما را از مسجد
الحرام منع کردند [یعنی نگذاشتند که طواف خانه کنید و از عمره خودتان محلّ شوید] و قربانیها را حبس کردند و نگذاشتند
که بمحل قربان خود که مکّه است برسند و در آنجا ذبح یا نحر شوند [زیرا پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله هفتاد شتر با خود سوق
داده بود تا بذو الحلیفه رسید و در آنجا آنها را قلاده کرده و خود و همراهان احرام عمره پوشیدند تا بحدیبیّه رسیدند و
مشرکین مانع ورود آنها بمکّه شدند و صلح واقع شد و پس از صلح همانجا شترها را قربانی کردند]- [و محلّه یعنی [ صفحه
42 ] در جائی که نحر آنها حلال میشود چون هدي یعنی قربانی عمره نباید جز در مکّه ذبح شود و هدي حج جز در منی نباید
ذبح گردد]. و اگر در بین مردم مکّه و کفّار قریش اهل ایمانی ناتوان از مردان مؤمن و زنان مؤمنه نبودند [که ایمان خود را از
ترس کافران مستور داشتند بواسطه مخلوط بودن با سایرین] شما آنها را نمیشناختید و ندانسته آنها را بقتل و هلاکت پایمال
میکردید و از جانب شما بآنها بغیر علم و از روي نادانی و ناشناسی زحمت و جنایت واقع میشد. [بدینجهات خداوند بین شما
و آنها حائل شد و جنگی وقوع نیافت] تا اینکه خداوند هر کسرا مشیتش تعلّق بگیرد و بخواهد در رحمت خود داخل فرماید
[یعنی آنها را از قتل و پایمال شدن سالم بدارد و کافرانی هم که بعد از صلح اسلام آوردند داخل رحمت خود گرداند] و اگر
مؤمنان از کافران مشخّص و تمیز داده میشدند و از یکدگر جدا میگردیدند هر آینه کفّار [از مشرکین مکّ ه را] بعذاب
دردناکی مبتلا مینمودیم [یعنی بقتل و اسارت آنها را دچار و مستاصل میساختیم].
[ [سوره الفتح [ 48 ]: آیات 26 تا 29
اشاره
إِذ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الحَمِیَّۀَ حَمِیَّۀَ الجاهِلِیَّۀِ فَأَنزَلَ اللّهُ سَ کِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی المُؤمِنِینَ وَ أَلزَمَهُم کَلِمَۀَ التَّقوي وَ
لَّتَدخُلُنَّ المَسجِدَ الحَرامَ إِن شاءَ اللّهُ
ِ
شَّیءٍ عَلِیماً [ 26 ] لَقَد صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤیا بِالحَق
ِ
کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهلَها وَ کانَ اللّهُ بِکُل
آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَ کُم وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَم تَعلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذلِکَ فَتحاً قَرِیباً [ 27 ] هُوَ الَّذِي أَرسَلَ رَسُولَهُ
لِّیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً [ 28 ] مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ
ِ
بِالهُدي وَ دِینِ الحَق
بَینَهُم تَراهُم رُکَّعاً سُجَّداً یَبتَغُونَ فَضلًا مِنَ اللّهِ وَ رِضواناً سِیماهُم فِی وُجُوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُم فِی التَّوراةِ وَ مَثَلُهُم فِی
الإِنجِیلِ کَزَرعٍ أَخرَجَ شَطأَهُ فَآزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوي عَلی سُوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الکُفّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
اي طمأنینته « سَ کِینَتَهُ » اي الانفۀ و الانکار « الحَمِیَّۀَ » [ 1165 [ صفحه 43 - الصّالِحاتِ مِنهُم مَغفِرَةً وَ أَجراً عَظِیماً [ 29 ] -قرآن- 1
اي « شَطأَهُ » اي علامتهم « سِیماهُم » اي لیغلبه « لِیُظهِرَهُ » اي لاجل الهدي « بِالهُدي » اي جعل قبل فتح مکّه فتح خیبر « فَتحاً قَرِیباً »
اي فاستقام علی قصبه جمع ساق. -قرآن- « فَاستَوي عَلی سُوقِهِ » اي فصار من الدقۀ الی الغلظۀ « فَاستَغلَظَ » اي فقوّاه « فَآزَرَهُ » فراخه
- 209 -قرآن- 221 - 185 -قرآن- 199 - 161 -قرآن- 174 - 129 -قرآن- 147 - 82 -قرآن- 118 - 50 -قرآن- 65 - -14-1 قرآن- 36
26 - [و ما وقتی کافران را معذّب خواهیم ساخت و بتو اجازه قتال با آنها را خواهیم 319- 259 -قرآن- 293 - -233 قرآن- 246
داد] که در دلهاي خود تکبّر و عصبیّت یعنی تعصب جاهلیّت را قرار داده باشند [یعنی عادات پدران خود را در جاهلیّت که با
حدي اذعان نکنند و مطیع او نشوند زیرا کافران مکّه گفتند که محمّد پدران و برادران ما را کشته و اینک میخواهد بمنازل ما
داخل شود و عرب بگویند که علی رغم [ صفحه 44 ] انف آنها وارد مکّه شدند] لذا خداوند اطمینان و ثبات و وقار خود را بر
رسول خویش و بر مؤمنان نازل فرمود و کلمه تقوي [یعنی کلمه طیّبه لا إله الا اللّه] را بر آنها الزام [و لازمه سعادت حیات آنها]
فرمود و آنان [یعنی مؤمنان] اهل کلمه طیّبه و سزاوار آن هستند و خداوند بهر چیز داناست و ببواطن سرایر و ضمایر همه کس
آگاه است. 27 - [گویند خداوند قبل از رفتن پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله بحدیبیّه در خواب بآنحضرت ارائه داد که مسلمانان
داخل مسجد الحرام میشوند و حضرت اصحاب خود را از اینکه خواب با خبر ساخت و شادمان شدند و گمان بردند که در
همان سال داخل مکّه خواهند شد و چون از حدیبیّه بمدینه برگشتند و داخل مکّه نشدند منافقان گفتند که ما نه سر تراشیدیم
و نه مو کوتاه کردیم و نه داخل مسجد الحرام گشتیم لذا خداوند فرمود]- بحق سوگند که البته خداوند آنچه در خواب
برسولش نشان داده راست و درست است و سوگند یاد میکند که البته شما داخل مسجد الحرام [در سال آینده] خواهید شد
موقعیکه خدا بخواهد و محرم خواهید شد در حال امن و امان و پارهاي سرهاتان را خواهید تراشید و پاره دیگر موها را کوتاه
خواهید کرد و [از هیچ مشرکی نخواهید ترسید- خداوند داناست بآنچه شما نمیدانید [و شما بمصلحتی که در صلح حدیبیّه
بود آگاه نبودید] و غیر از اینکه [یعنی قبل از دخول در مکّه] فتح و فیروزي نزدیکی که فتح خیبر باشد قرار داد. 28 - او
آنخدائیست که پیامبر خود را با هدایت [یعنی دلیل واضح و قرآن] و دین حق و راست [یعنی اسلام] فرستاد تا اینکه دین خود
- را بر تمام ادیان غلبه دهد [و بالاخص در زمان ظهور مهدي دینی جز اسلام باقی نماند] و خداوند براي گواهی بس است. 29
[اینکه پیامبر] محمّد صلّی اللّه علیه و آله است که رسول خداست و مؤمنانی که با او هستند بر کافران سخت گیر هستند
[بطوریکه از چسبیدن لباس آنها بلباسشان [ صفحه 45 ] احتراز و دوري میکنند و نمیگذارند بدن آنها بدنشان را مسّ کند] و
مؤمنان بین خودشان مهرباناند [بطوریکه هر یک دیگري را ببیند مصافحه میکند و دست بگردن او میافکند و او را در
برمیگیرد] میبینی که آنها در رکوع و سجوداند [یعنی دائما در وقت نماز میباشند] از خداوند افزونی نعمات او را طلب
میکنند و خشنودي او را میخواهند در چهرههاشان علامت اثر سجده است [و در روز قیامت سفیدي محل سجده آنها
درخشان است] اینکه صفات آنها در توراة توصیف شده و نعت آنها در انجیل ذکر گردیده است مانند تخمی که بزمین ریخته
شود و ساقه آن از زمین بیرون آید پس از آن قوّت بگیرد و ضخیم و کلفت شود و شاخهها بآن متّصل شود و بعد بر پاي خود
بایستد و برزگران و کشاورزان را اینکه رشد بشگفت آورد [یعنی بذري که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کاشت و
اصحاب او بمنزله ساقه اوّلیه ابتدا کم و اندك بودند و سپس بتدریج مؤمنان بیکدیگر متّصل شدند و قوّت گرفتند و ساقه
ضخیم شد و برپا ایستادند و اسباب تعجّب سایرین گشتند] [و اینکه کثرت و وفوري که خدا بآنها داد] براي اینکه بود که
کافران را بغیظ آورد [و از اتّفاق و یکدل بودن آنها در حسرت و ناراحتی افتند] خداوند کسانیرا که ایمان آورده و کردار
شایسته کنند یعنی مقیم بر ایمان و فرمانبري خدا باشند وعده آمرزش داده است [که از گناهان آنها در گذرد] و مزد دائم و
[ جزیلی بآنها عطا فرماید.