گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة ق



اشاره
37- مکیّه است و چهل و پنج آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره ق [ 50 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 ق وَ القُرآنِ المَجِیدِ [ 1] بَل عَجِبُوا أَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم فَقالَ الکافِرُونَ هذا شَیءٌ عَجِیبٌ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
247 بَل کَذَّبُوا - 2] أَ إِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً ذلِکَ رَجعٌ بَعِیدٌ [ 3] قَد عَلِمنا ما تَنقُصُ الَأرضُ مِنهُم وَ عِندَنا کِتابٌ حَفِیظٌ [ 4] -قرآن- 1 ]
و العجب هو کلّ ما لا « عَجِیبٌ » الکریم المعظم و العظیم المکرم « المَجِیدِ » 71- لَّمّا جاءَهُم فَهُم فِی أَمرٍ مَرِیجٍ [ 5] -قرآن- 1
ِ
بِالحَق
الجواب محذوف هنا و تقدیره ء إذا متنا و کنّا ترابا ا نرجع الی الحیاة « أَ إِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً ذلِکَ رَجعٌ بَعِیدٌ » یعرف علّته و سببه
من مرج الخاتم فی اصبعه یمرج اي قلق و « مَرِیجٍ » اي حافظ لتفاصیل الاشیاء کلها « کِتابٌ حَفِیظٌ » ذلک رجع بعید اي رجوع بعید
286 -قرآن- - 161 -قرآن- 269 - 57 -قرآن- 107 - 12 -قرآن- 47 - اضطرب و قیل امر مریج اي المختلط و الملتبس. -قرآن- 1
-1 ق تفسیر آن گذشت و بقولی یکی از اسماء اللّه است [ صفحه 62 ] و بقولی یعنی [قضی الامر] و [قضی ما هو 328-318
کائن] بقرآن مجید [یعنی قرآن عظیم و کریم و کثیر الخیر و النفع] سوگند [که شما روز قیامت مبعوث میشوید- یا - قسم
بقرآن مجید که محمّد رسول خداست]. 2- [قوم تو یا محمّد ترا از اینکه جهتی که بپندار آنها کاذب هستی تکذیب نمیکنند]
بلکه از اینکه در شگفت و تعجّب هستند که از جنس خودشان ترسانندهاي براي آنها آمده است [و گمان میکنند که جز
بفرشتگان وحی نمیشود و رسول باید ملک باشد] و کافران گویند که اینکه امر [یعنی اینکه محمّد فرستاده خدا بسوي آنها
باشد] چیز شگفت آور و تعجب است [و لذا منکر رسالت او و منکر بعث پس از مرگ هستند]. 3- [و میگویند] آیا ما چون
بمیریم و خاك شویم [دوباره برمیخیزیم و زنده میشویم و عود میکنیم] اینکه [برگشتی که پیمبران میگویند] برگشت دور
از اوهام و اعادهاي بعید از واقع شدن است [چنین چیزي نخواهد شد و غیر ممکن است]. 4- محقّقا ما دانائیم بآنچه زمین از
آنها میکاهد [یعنی گوشت و خونی که از آنان میخورد و استخوانهائی که از آنها میپوسد بنابرین برگردانیدن آنها براي ما
مشکل نیست] و کتاب ثبت و حافظ تمام عدّه و اسامی آنها در نزد ماست [یعنی لوح محفوظ که هیچ چیزي در آن کتاب از
قلم نمیافتد و تمام در آنجا حفظ و ثبت و ضبط میگردد]. [و یا بقولی کتابی که محفوظ از پوسیدن و مندرس شدن است
یعنی کتاب حفظه که اعمال مردم را ثبت میکنند در نزد ماست]. 5- بلکه [شناعت عمل آنها بهمین انکار بعث تمام نمیشود]
و آنها حقّ یعنی قرآن و نبوّت ترا [که بدلایل و معجزات ثابت شده است تکذیب کرده و چون حقّ بسوي آنها آمده است
منکر شده و دروغ پنداشتهاند [و اینها بواسطه جهل و نادانیشان متحیّر و سرگردان ماندهاند] و در وضع و امر درهم و برهم [
صفحه 63 ] و مختلطی واقع شدهاند [گاهی پیمبر را مجنون و زمانی ساحر و موقعی شاعر میخوانند و بر چیز واحدي ثابت
نیستند و قرآن را نیز گاهی سحر و زمانی رجز و موقعی افتراء مینامند و امر خودشان بر خودشان مشتبه گشته است.
[ [سوره ق [ 50 ]: آیات 6 تا 11
اشاره
أَ فَلَم یَنظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوقَهُم کَیفَ بَنَیناها وَ زَیَّنّاها وَ ما لَها مِن فُرُوجٍ [ 6] وَ الَأرضَ مَدَدناها وَ أَلقَینا فِیها رَواسِیَ وَ أَنبَتنا فِیها مِن
عَّبدٍ مُنِیبٍ [ 8] وَ نَزَّلنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنبَتنا بِهِ جَنّاتٍ وَ حَبَّ الحَصِ یدِ [ 9] وَ النَّخلَ
ِ
زَّوجٍ بَهِیجٍ [ 7] تَبصِرَةً وَ ذِکري لِکُل
ِ
کُل
اي فتوق « فُرُوجٍ » 74- 395 رِزقاً لِلعِبادِ وَ أَحیَینا بِهِ بَلدَةً مَیتاً کَذلِکَ الخُرُوجُ [ 11 ] -قرآن- 1 - باسِقاتٍ لَها طَلعٌ نَضِیدٌ [ 10 ] -قرآن- 1
مِن » اي ثوابت جمع راس « رَواسِیَ » و الشقوق و الصدوع جمع فرجۀ و هی الخلل و إذا قیل فرجه بفتح الفاء فهو التفصّی من الهمّ
اي حبّ « حَبَّ الحَصِیدِ » کثیر المنافع « مُبارَکاً » اي راجع الی ربه « مُنِیبٍ » اي حسن المنظر و ذات بهجۀ « بَهِیجٍ » اي صنف « زَّوجٍ
ِ
کُل
- اي منضود اي منظّم بعضه فوق بعض. -قرآن- 1 « نَضِ یدٌ » اي طوالا « باسِقاتٍ » الزرع الّذي من شأنه ان یحصد کالقمح و الشعیر
- 300 -قرآن- 362 - 267 -قرآن- 282 - 234 -قرآن- 256 - 195 -قرآن- 224 - 175 -قرآن- 185 - 133 -قرآن- 155 - -11 قرآن- 122
393- -373 قرآن- 384
تفسیر معانی:
اشاره
-6 پس آیا بآسمان بالاي سر خودشان نظر نمیکنند [و در ساختمان آن تفکّر نمیکنند] که چگونه ما آنرا [بدون ستون و
رابطه] [ صفحه 64 ] بنا کرده و برپا داشتهایم و آنرا [بستارگان ثابت و سیّار] زینت دادهایم و براي آن شکافی و شقوق و فتوقی
نیست [و یا بقول کسائی تفاوت و اختلافی در آن نیست]. 7- و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههاي ثابت و پا برجائی
افکندیم و در آن از هر صنف [گیاه و درخت و میوههاي] بهجت آور [نیکو منظر و مسرّت بخشی] رویانیدیم. 8- [اینکه کارها
را کردیم و اینکه خلقتها را نمودیم که] براي هر بنده با انابهاي که رجوعش بخداست اسباب بینائی و یادآوري [امر دین و
صنایع و بدایع خلقت خداي تعالی] باشد. [پس راه وصول بتبصره و ذکري عبودیّت و انابه است و گفتهاند که تبصره معرفت
منّتهاي خداست بر آدمی و ذکري شماره آنها در باره خویشتن و اشتغال بشکر داشتن است] 9- و فرو فرستادیم از آسمان آب
با برکتی را [یعنی بارانی که سود آن عظیم است] و بسبب آن بستانهائی رویانیدیم [که داراي درختان میوهدار لذیذ است] و
دانهاي که درو شدنی است [یعنی گندم و جو و امثال آن] ببرکت آن آب بیرون آوردیم. هر چه قابل درو شدن است حصید
گویند و حبّ هم همان حصید است و حبّ الحصید حذف موصوف است براي علمی که بآن هست مانند [حق الیقین] و
[مسجد الجامع] و امثال آنها. 10 - [و همچنین بوسیله آن آب باران] درخت خرما را رویانیدیم که تنه آنها دراز و بلند قد و
مرتفعند و آنرا میوه ایست منظّم و متراکم روي یکدیگر. 11 - [و اینکه چیزها که وصف نمودیم] روزي بندگان است [چه هر
رزقی از ناحیه خداست که با فعل خود اوست یا فعل سبب اوست] و بسبب آن آب شهر مرده [یعنی قحط زده و خشکسالی
دیده] را زنده و برومند ساختیم [که گیاه [ صفحه 65 ] از آن روئید و زندگانی کرد] همچنین است بیرون آمدن از قبور [یعنی
چنانکه ما اینکه زمین بایر و مرده را بآب باران زنده ساختیم مردگان را هم در روز قیامت زنده خواهیم ساخت و از قبور
خودشان بیرون خواهند شد و هر کس که بر یکی از اینکه دو کار قادر باشد البته بر دیگري هم قادر خواهد بود]. کاشفی
گوید: و اگر کسی تأمّل کند در احیاي دانه مانند مرده در خاك مدفون است و ظهور او بعد از خفا دور نیست که بشمّهاي از
حیات اموات پی تواند برد- کدام دانه فرو شد که بر نیامد باز || چرا بدانه انسانیّت گمان باشد فرو شدن چو بدیدي در آمدن
بنگر || غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
[ [سوره ق [ 50 ]: آیات 12 تا 20
اشاره
وَّ ثَمُودُ [ 12 ] وَ عادٌ وَ فِرعَونُ وَ إِخوانُ لُوطٍ [ 13 ] وَ أَصحابُ الَأیکَۀِ وَ قَومُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ
ِ
کَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نُوحٍ وَ أَصحابُ الرَّس
الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ [ 14 ] أَ فَعَیِینا بِالخَلقِ الَأوَّلِ بَل هُم فِی لَبسٍ مِن خَلقٍ جَدِیدٍ [ 15 ] وَ لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ وَ نَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُهُ
412 إِذ یَتَلَقَّی المُتَلَقِّیانِ عَنِ الیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ [ 17 ] ما یَلفِظُ مِن قَولٍ - وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَیهِ مِن حَبلِ الوَرِیدِ [ 16 ] -قرآن- 1
- [ ذّلِکَ ما کُنتَ مِنهُ تَحِیدُ [ 19 ] وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَومُ الوَعِیدِ [ 20
ِ
إِلاّ لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ [ 18 ] وَ جاءَت سَ کرَةُ المَوتِ بِالحَق
« أَصحابُ الَأیکَۀِ » اّلرسّ بئر کانت لبقیۀ من بنی ثمود رسّوا نبیّهم فیها اي رسّوه فیها
ِ
« أَصحابُ الرَّس » [ 271 [ صفحه 66 - قرآن- 1
اي فوجب و ثبت « فَحَقَّ وَعِیدِ » تبّع ملک الیمن « وَ قَومُ تُبَّعٍ » اي قوم شعیب و الایکۀ واحدة الشجر الکثیر الملتفّ جمعها أیک
عَنِ الیَمِینِ » اذ یأخذان الملکان الحفیظان « یَتَلَقَّی المُتَلَقِّیانِ » اي فی خلط و شبهۀ « فِی لَبسٍ » اي افعجزنا. عیی یعیا « أَ فَعَیِینا » وعیدي
اي حافظ معه حاضر « رَقِیبٌ عَتِیدٌ » اي عن الیمین قعید و عن الشمال قعید اي مقاعد کجلیس و مجالس « وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ
- 203 -قرآن- 222 - 119 -قرآن- 183 - 21 -قرآن- 99 - اي تهرب و تمثیل. -قرآن- 1 « تَحِیدُ » شدته الذاهبۀ بالعقل « سَ کرَةُ المَوتِ »
- 569 -قرآن- 592 - 531 -قرآن- 551 - 444 -قرآن- 513 - 367 -قرآن- 398 - 316 -قرآن- 337 - 279 -قرآن- 303 - -240 قرآن- 265
601
تفسیر معانی:
اشاره
-12 [ یا محمّد دلتنگ و نگران از انکار و تکذیب قوم خود مباش] پیش از آنها هم امّتهاي پیشین قوم نوح بود که پیمبر خود
را انکار و تکذیب کردند [و خدا آنها را غرق فرمود] و یاران رسّ بودند [که پیغمبر خود را کشته و بچاه افکندند] و ثمود که
قوم صالح بودند. 13 - و عاد [که قوم هود] بودند و فرعون [که تکذیب موسی نمود] و برادران لوط [یعنی قوم او که با او هم
نسب بودند] و او را انکار کرده و آزار دادند. 14 - و اصحاب ایکه [یعنی بیشه] که قوم شعیب بودند و قوم تبّع [که مردم یمن
بودند] که همگی و تمامی پیمبران مبعوث بخود را تکذیب کرده و منکر نبوّت آنها شدند- و لذا عذابی را که من بآنها وعده
داده بودم مستحقّ گشتند [و ثابت و واجب شد که بوعید عذاب من گرفتار شوند] [وقتی مآل حال امم گذشته چنین بوده و در
اثر تکذیب پیمبران خود دچار هلاك و بوار و دمار [ صفحه 67 ] شدند شما معاشر عرب هم که طریق آنها را میپیمائید و راه
انکار و تکذیب پیمبر خاتم را میپوئید همان حال را خواهید داشت و گرفتار هلاك و زیان خواهید شد]. 15 - [اینکه مردمی
باید تفکّر کنند و بیاد آورند که] آیا در ابتداي آفرینش و خلقت اوّل « ذلِکَ رَجعٌ بَعِیدٌ » که منکر بعث و نشوراند و گویند
انسان که هیچ نبودند آیا ما عجزي از آفرینش آنها داشتیم [بنابرین چگونه از بعث و اعاده آنها عاجز خواهیم بود و با آنکه
آنها اقرار دارند به اینکه که خدا آفریننده همه موجودات است] آنها در اشتباه و شکّ و ضلال از آفرینش دوباره و اعاده
78 کاشفی گوید: مشرکان مکّه معترف بودند بآنکه حق تعالی مبدع خلق است در اوّل پس - خلقت میباشند. -قرآن- 55
میفرماید که کسی که قادر بود بر آفرینش جمعی بیماده و مددي چرا توانا نبود بر اعاده ایشان بجمع موادّ و ردّ حیات بآن و
بیشبهه ما بر آن قوّت داریم بلکه کافران در شک و شبههاند بسبب وساوس شیطانی از آفریدن نو یعنی بعث و حشر چه آنرا
مخالف عادت میبینند]. 16 - و حقّا که ما آدمیزاده را آفریدیم و ما آنچه را که او در دل خود میگذراند [و حدیث نفس
میکند و بکسی اظهار نمیکند و از همه کس پنهان دارد] میدانیم و ما باو از رگ ورید [یعنی رگ جان و دل یا رگ گردن
او] باو نزدیکتر میباشم. [مثنوي] نحن اقرب گفت من حبل الورید || تو بکندي بئر فکرت را بعید اي کمان تیرها پر ساخته ||
صید نزدیک و تو دور انداخته دوست نزدیکتر از من بمن است || وین عجبتر که من از وي دورم چکنم با که توان گفت که
17 - [و ما باو داناتر و مسلّط تریم] وقتی که دو نفر فرشته نگهبان او در [ دوست || در کنار من و من مهجورم [ صفحه 68
طرف راست و چپ او نشسته و مراقب گرفتن کلمات و نوشتن اعمال او هستند. 18 - نمیافکند گفتاري را [یعنی تکلّم بکلامی
نمیکند و دهان بگفتن سخنی باز نمینماید] مگر اینکه در نزد آن گفتار یا آن گوینده فرشتهاي حافظ و ناظر میباشد [یعنی
ملک موکّل باو یا فرشته سمت راست یا سمت چپ که عمل او را ضبط میکند و از آنها چیزي پنهان نمیماند و از قلم آنها
فرو گذار نمیشود]. أبی امامۀ از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که فرمود: [فرشته سمت چپ شش
ساعت قلم خود را براي ضبط عمل بنده مسلمان خطا کار یا گنهکار نگهمیدارد و نمینویسد و اگر او پشیمان شد و از خدا
استغفار کرد آن عمل را رها میکند و الّا یک گناه مینویسد]. و در روایت دیگر است که [فرشته دست راست بر فرشته دست
چپ فرمانده و امیر است اگر آن بنده حسنه و کار نیکی بجاي آورد فرشته راست ده برابر آن حسنه مینویسد و اگر عمل بدي
کرد و فرشته چپ خواست ثبت کند فرشته دست راست باو گوید دست نگاهدار و او هفت ساعت تأمّل میکند اگر استغفار
کرد نمینویسد و اگر نکرد فقط یک عمل بد ثبت میکند] و از انس بن مالک مروي است که رسولخدا فرمود: [خداي تعالی
ببنده خود دو ملک موکّل ساخته است که اعمال او را مینویسد و چون او بمیرد آندو گویند پروردگارا تو بنده خود فلان را
قبض روح کردي ما بکجا برویم خطاب میرسد آسمان من پر از فرشتگان من است که مرا میپرستند و زمین من هم پر از خلق
من است که مرا مطیعاند شما هر دو بسوي قبر بنده من بروید و مرا تسبیح و تکبیر و تهلیل کنید و ثواب آنرا تا روز قیامت در
حسنات بنده من بنویسید] [مجمع البیان]. 19 - و بیهوشی مرگ [یعنی شدّت اضطراب آن که عقل را میبرد] فرا رسید و اینکه
حالت سکرات بحقّ و براستی [که پیک آخرت است] بیامد [و در [ صفحه 69 ] معنی بآن میّت محتضر در حال سکرات گفته
میشود:] اینکه است آنچیزیکه تو از آن فرار میکردي و مایل بآن نبودي. 20 - و نفخه ثانیه در صور دمیده میشود [و اسرافیل
براي بعث و نشور بامر حق در صور میدمد] اینکه روز است روز که خداوند ببندگان خویش وعده داد [و آنها را از آنروز
ترسانید تا خود را مستعد سازند و عمل صالح براي آن پیش فرستند]. خانه پر گندم و یک جو نفرستاده بگور || غم مرگت
چو غم برگ زمستانی نیست
[ [سوره ق [ 50 ]: آیات 21 تا 30
اشاره
وَ جاءَت کُلُّ نَفسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ [ 21 ] لَقَد کُنتَ فِی غَفلَۀٍ مِن هذا فَکَشَ فنا عَنکَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الیَومَ حَدِیدٌ [ 22 ] وَ قالَ
291 الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللّهِ - قَرِینُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتِیدٌ [ 23 ] أَلقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّارٍ عَنِیدٍ [ 24 ] مَنّاعٍ لِلخَیرِ مُعتَدٍ مُرِیبٍ [ 25 ] -قرآن- 1
إِلهاً آخَرَ فَأَلقِیاهُ فِی العَذابِ الشَّدِیدِ [ 26 ] قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا ما أَطغَیتُهُ وَ لکِن کانَ فِی ضَ لالٍ بَعِیدٍ [ 27 ] قالَ لا تَختَصِ مُوا لَدَيَّ وَ قَد
[ قَدَّمتُ إِلَیکُم بِالوَعِیدِ [ 28 ] ما یُبَدَّلُ القَولُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلّامٍ لِلعَبِیدِ [ 29 ] یَومَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امتَلَأتِ وَ تَقُولُ هَل مِن مَزِیدٍ [ 30
ملکان احدهما یسوقه اي یحثها علی السیر الی الحساب و الاخر یشهد علیه بما یعلم « سائِقٌ وَ شَهِیدٌ » [ 394 [ صفحه 70 - -قرآن- 1
قالَ » شاكّ فی اللّه و فی دینه « مُرِیبٍ » ظالم متجاوز « مُعتَدٍ » یعنی الملک الشهید علیه « وَ قالَ قَرِینُهُ » الحادّ و النافذ « حَدِیدٌ » من حاله
-131- 21 -قرآن- 122 - اي ما جعلته یطغی اي یتجاوز الحد من الطغیان. -قرآن- 1 « ما أَطغَیتُهُ » اي الشیطان الّذي لازمه « قَرِینُهُ
325- 281 -قرآن- 309 - 231 -قرآن- 263 - 207 -قرآن- 221 - 169 -قرآن- 198 - قرآن- 148
تفسیر معانی:
اشاره
-21 و در روز وعید [یعنی روز رستاخیز] هر تنی از مکلّفان بعرصات میآید و با او فرشته ایست که او را بطرف حساب سوق
میدهد و بپاي میزان میراند و فرشته دیگري که بآنچه از حال او میداند گواهی میدهد [و شاهد اعمال اوست و آنها را نوشته
است و او را راهی براي فرار و انکار نیست و گفتهاند که سائق از فرشتگان است و شهید جوارح و اعضاي خود آدم است].
-22 [و باو گفته میشود] حقّا که تو در دار دنیا در غفلت و گرفتار سهو و نیسان بودي و از امروز و اینکه کیفیت یاد
نمیآوردي و امروز ما پردهاي که در دنیا روي دل و گوش و چشم ترا گرفته بود برداشتیم و اکنون چشم [ظاهر و باطن] تو تیز
بین و حادّ و نافذ گشته و شک و شبههاي داخل آن نمیشود. [و بقول إبن عباس اینکه خطاب خاص کافر است یعنی بنابرین
تو اینک و امروز بآنچه در دنیا منکر آن بودي عالم و آگاه و معترف میباشی]. 23 - و قرین او [یعنی فرشته مصاحب او که
شهید و شاهد اعمال اوست] گوید اینست آنچه که در نزد من است حاضر و مهیّاست [یعنی بدرگاه پروردگار عرض میکند
تو مرا موکّل او ساختی و من اعمال او را در اینکه کتاب نوشتهام و در نزد من حاضر میباشد]. [و اگر بقولی مقصود قرین و
مصاحب شیطان او باشد یعنی اینک عذاب نزد من حاضر و بسبب کردارهاي بد من براي من مهیاست]. 24 - [خطاب بخازن
نار یا به دو فرشته سائق و شهید میشود که] بیفکنید در دوزخ هر کسیرا که بیشتر کفران نعمت منعم را کرده و بر حق و حقیقت
[ صفحه 71 ] پرده پوشی و انکار نموده و نسبت بحق عناد و دشمنی ورزیده است. [ابو القاسم الحسکانی باسناد از اعمش
روایت کرده است که گفت ابو المتوکّل الناجی از أبی سعید الخدري حدیث نمود که رسول خدا فرمود: اذا کان یوم القیمۀ
یقول اللّه تعالی و لعلیّ القیا فی النار من ابغضکما و ادخلا الجنۀ من احبّکما و ذلک قوله القیا فی جهنّم کلّ کفّار عنید- یعنی
چون روز قیامت شود خداي تعالی بمن و علیّ میفرماید که بیفکنید در آتش کسیرا که با شما دشمنی و کینه توزي کرده
است و داخل بهشت کنید هر کس که شما را دوست داشته است و اینست که فرموده است بیفکنید در دوزخ هر کافر عناد
ورزي را] [و العنید الذاهب عن الحق و سبیل الرشد و عنید کسی است که از حق و راه رشد و هدایت دور و منحرف گردد] [از
مجمع البیان]. 25 - [عنید یعنی] آنکسی که بسیار باز دارنده و منع کننده از خیري است [که خدا بآن امر فرموده و از بذل مال
در وجوه مأمور بها خود دار و مانع است] و ستمکاري است که از حدود خدائی تجاوز کرده است و در خدا و دین خدا و
آنچه از ناحیه خدا آمده است گرفتار شک و ریبه است. گویند اینکه آیه در باره ولید بن مغیره نازل شده است موقعی که
برادرزادگانش با او در باره اسلام مشورت کردند و او آنها را منع کرد. و خیر یعنی اسلام. 26 - او آنکسی است که با خداي
یکتا معبود دیگري از بتها و غیره قرار داده و آنرا میپرستد بنابرین او را در عذاب سخت بیندازید [و بآنچه بشما امر میکنم
عمل کنید که او مستحق اینکه شکنجه و عذاب شدید است]. 27 - قرین او [یعنی شیطانی که او را اغواء کرده است] گوید
پروردگارا من او را بطغیان و سرکشی وادار نکردم و من او را گمراه ننمودم و لکن خود او در گمراهی دوري بوده و بسوء
اختیار طاغی و یاغی شده بود. 28 - [خداي تعالی] فرماید در نزد من با یکدیگر مخاصمه نکنید و حال [ صفحه 72 ] آنکه من
در دار تکلیف [در کتابهاي خود بوسیله پیمبرانم] بشما وعده امروز را گوشزد کردم [و شما متنبّه نشدید و مخالفت اوامر مرا
نمودید] . 29 - آنچه را که در دار دنیا براي شما فرستادم [و گفتم که هر کس مرا انکار کند و پیمبرانم را تکذیب کند و
مخالفت مرا در فرمانم نماید او را عقاب خواهم کرد] در نزد من تبدیل بردار نیست و خلاف آن واقع نخواهد شد و من در
عقابی که ببندگان میکنم ستمکار نیستم [و آنها ظالم بنفس خود هستند و بآنچه استحقاق دارند میرسند]. 30 - [یاد آور]
روزي را که ما بدوزخ گوئیم آیا پر شدي و دوزخ گوید آیا باز هم زیادهاي هست! [یعنی وسعت من هنوز باقی براي عاصیان
بیشتري است].
[ [سوره ق [ 50 ]: آیات 31 تا 40
اشاره
[ أَّوّابٍ حَفِیظٍ [ 32 ] مَن خَشِیَ الرَّحمنَ بِالغَیبِ وَ جاءَ بِقَلبٍ مُنِیبٍ [ 33
ِ
وَ أُزلِفَتِ الجَنَّۀُ لِلمُتَّقِینَ غَیرَ بَعِیدٍ [ 31 ] هذا ما تُوعَدُونَ لِکُل
272 وَ کَم أَهلَکنا قَبلَهُم مِن قَرنٍ هُم أَشَدُّ - ادخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَومُ الخُلُودِ [ 34 ] لَهُم ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَینا مَزِیدٌ [ 35 ] -قرآن- 1
مِنهُم بَطشاً فَنَقَّبُوا فِی البِلادِ هَل مِن مَحِیصٍ [ 36 ] إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکري لِمَن کانَ لَهُ قَلبٌ أَو أَلقَی السَّمعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ [ 37 ] وَ لَقَد
خَلَقنَا السَّماواتِ وَ الَأرضَ وَ ما بَینَهُما فِی سِتَّۀِ أَیّامٍ وَ ما مَسَّنا مِن لُغُوبٍ [ 38 ] فَاصبِر عَلی ما یَقُولُونَ وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ قَبلَ طُلُوعِ
اي و قرّبت زلف « وَ أُزلِفَتِ » [ 494 [ صفحه 73 - الشَّمسِ وَ قَبلَ الغُرُوبِ [ 39 ] وَ مِنَ اللَّیلِ فَسَ بِّحهُ وَ أَدبارَ السُّجُودِ [ 40 ] -قرآن- 1
« بَطشاً » اي من اهل قرن « مِن قَرنٍ » اي تائب « مُنِیبٍ » اي حافظ لحدوده « حَفِیظٍ » أَوّابٍ اي رجّاع الی اللّه » اي قرب و ازلف اي قرّب
وَ سَبِّح » اي تعب و اعیاء « لُغُوبٍ » اي حاضر بذهنه لیفهم « شَهِیدٌ » اي محید و مهرب « مَحِیصٍ » اي فخرقوا « فَنَقَّبُوا » الاخذ بعنف
-71- 16 -قرآن- 62 - اي و اعقاب ال ّ ص لاة. -قرآن- 1 « وَ أَدبارَ السُّجُودِ » اي و نزّهه عن النقص حامدا ایّاه علی نعمه « بِحَمدِ رَبِّکَ
-260- 233 -قرآن- 251 - 211 -قرآن- 223 - 185 -قرآن- 198 - 157 -قرآن- 177 - 133 -قرآن- 144 - 105 -قرآن- 123 - قرآن- 96
415- 341 -قرآن- 392 - 294 -قرآن- 312 - قرآن- 284
تفسیر معانی:
اشاره
-31 و نزدیک شد بهشت براي پرهیزکاران [از شرك و معاصی] [بطوریکه نعمات بهشتی را در برابر خود میبینند و هر گونه
لذّتی را مینگرند که عنقریب بآن میرسند] و اینکه بهشت و لذائذ از آنها دور نیست [بلکه بحدّي نزدیک است که آنانرا براي
وصول بآنها تحمّل زیان و مشقتی لازم نخواهد بود و کاملا در دسترس آنها واقع میباشد]. 32 - اینست آنچه که [ما بزبان
پیمبران] از ثوابهائی که بشما وعده دادیم تا بهر توبه کار و رجوع کننده بکردگار و محفوظ دارنده اوامر پروردگار عطا
فرمائیم. 33 - و آن بنده کسی است که در خفا از خداي رحمان بترسد [و او را فرمان برد و بثواب و عقاب او باور کند با آنکه
او را نبیند] یا در پنهانی که کسی او را نبیند و با دلی با انابه و رجوع اقبال بطاعت خدا نماید [و بر اینکه حال تا وصول بآخرت
مداوم باشد]. 34 - داخل بهشت شوید با سلامت و امان از هر مکروه و سلامت از هر آفت [ یا بسلام خدا و فرشتگان بر آنان]-
اینکه است روز و هنگامی که [ صفحه 74 ] باید در نعیم خداوندي مؤیّد و جاویدان باقی بمانید و انتهائی از براي آن نخواهد
بود. 35 - براي آنان [یعنی متّقیان] در بهشت هر چه را بخواهند مهیاست و در نزد ما زیاده بر آنهم [یعنی زیاده بر آنچه آنها
بخواهند و بقلبشان هم خطور نمیکند و زیاده بر مقدار استحقاق آنها از ثواب اعمالشان] آماده است. 36 - و چه بسیار از
طوایف و اممی که پیش از اینها [یعنی قبل از اینکه کافران مکّه] بودند و پیمبران خود را تکذیب کردند و ما آنها را هلاك و
نابود ساختیم و آنها نیرو و قدرتشان از اینکه مکّیان سختتر و عدّه و عدّهشان بیشتر بود [و هلاك آنها بر ما متعذّر و مشکل
نبود] و آنان با آن نیروي شدید خودشان در شهرها راه یافتند و ممالک را مفتوح ساختند [و با همه اینها] آیا گریز و گزیري از
مرگ و هلاکت داشتند! [و هرگز با همه آن قوه و قدرتها پناه و فرارگاهی از مرگ نیافتند]. 37 - حقّا در اینکه [یعنی در آنچه
من بتو خبر میدهم و حکایت میکنم] همانا عبرت و تذکّري است [و باید در آن تفکّر و تأمّل کنند] براي کسی که او را عقل
یعنی دل زندهاي باشد و گوش بدهد [و دلش در جاي دیگر مشغول نباشد و سرا پا گوش دل بکار برد] و آنچه را میشنود
گواه باشد [یعنی آن را بفهمد و تفقّه کند و غفلت و سهو در او راه نیابد]. 38 - و حقّا که ما آسمانها و زمین را و ما بین آندو
را در شش روز آفریدیم و ما را تعب و نصبی دست نداد [در ردّ بر یهود که گفتند که خداوند روز شنبه استراحت کرد و در
آنروز هیچ عملی انجام نداد و العیاذ باللّه کاملا بیکار و رفع خستگی میکرد]. 39 - بنابرین [تو یا محمّد] بر آنچه اینکه کافران
میگویند [از تهمتی که میزنند و تکذیبی که میکنند و اینکه ترا ساحر و یا مجنون مینامند] شکیبا باش و تحمّل نماي تا فرج
خداوندي برسد [و مأمور بقتال شوي] و نماز بخوان [ صفحه 75 ] یعنی خدایرا از هر نقیصهاي تنزیه کن در حالتی که بحمد
پروردگار خودت [نسبت بنعماي او] مشغول باشی پیش از دمیدن آفتاب [یعنی نماز صبح] و پیش از پنهان شدن آفتاب [یعنی
نماز ظهر و عصر]. 40 - و قسمتی از شب خدایرا تسبیح کن و همچنین در دنبال نمازها. و من اللیل یعنی نماز شب که نماز
مغرب و عشاء داخل در آن است و از أبی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام روایت شده است که از تفسیر [و سبّح بحمد ربک
قبل طلوع الشمس و قبل الغروب] سؤال شد فرمود در صبح و شام ده مرتبه بگویند [لا اله إلّا اللّه وحده لا شریک له له الملک و
له الحمد یحیی و یمیت و هو علی کلّ شیء قدیر]. و در تفسیر [و أدبار السجود] چند قول است: [ 1] مراد از آن دو رکعت نافله
بعد از مغرب و مراد از أدبار النجوم دو رکعت قبل از فجر است و اینکه مروي از امام علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و حسن بن
علی علیه السّلام و حسن و شعبی و إبن عباس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است. [ 2] آنکه مراد از تسبیح بعد از هر
[ نماز است [مروي از مجاهد و إبن عباس]. [ 3] آنکه مراد نوافل بعد از نمازهاي فرائض واجبه است [از إبن زید و جبّائی]. [ 4
مراد رکعت وتر آخر شب است [مروي از حضرت أبی عبد اللّه الصادق علیه السّلام] [از مجمع].
[ [سوره ق [ 50 ]: آیات 41 تا 45
اشاره
ذّلِکَ یَومُ الخُرُوجِ [ 42 ] إِنّا نَحنُ نُحیِی وَ نُمِیتُ وَ إِلَینَا
ِ
وَ استَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَکانٍ قَرِیبٍ [ 41 ] یَومَ یَسمَعُونَ الصَّیحَۀَ بِالحَق
المَصِیرُ [ 43 ] یَومَ تَشَ قَّقُ الَأرضُ عَنهُم سِراعاً ذلِکَ حَشرٌ عَلَینا یَسِیرٌ [ 44 ] نَحنُ أَعلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنتَ عَلَیهِم بِجَبّارٍ فَذَکِّر
مِن » هو اسرافیل او جبرائیل ینادي الموتی بالقیام للبعث « المُنادِ » [ 382 [ صفحه 76 - بِالقُرآنِ مَن یَخافُ وَعِیدِ [ 45 ] -قرآن- 1
اي « سِراعاً » اي تتشقق « تَشَ قَّقُ » اي الخروج من القبور « یَومُ الخُرُوجِ » اي بحیث یصل نداؤه الی الکلّ علی السواء « مَکانٍ قَرِیبٍ
اي بمتسلط بتجبرهم علی الایمان و انما أنت « بِجَبّارٍ » اي هین « یَسِیرٌ » اي ذلک جمع « ذلِکَ حَشرٌ » مسرعین جمع سریع اي مسرع
-199- 162 -قرآن- 187 - 94 -قرآن- 143 - 11 -قرآن- 71 - اي وعیدي اي تهدیدي. -قرآن- 1 « مَن یَخافُ وَعِیدِ » داع فحسب
41 - و گوش فرا دار [ یا محمّد و 395- 314 -قرآن- 373 - 293 -قرآن- 303 - 268 -قرآن- 284 - 220 -قرآن- 254 - قرآن- 211
مراد تمام مکلّفین است] [بنداء یعنی صیحه قیامت و بعث و نشور] روز که منادي از مکان نزدیکی که همه میشنوند ندا میدهد
ایّتها العظام البالیۀ و الاوصال » [و آن نفخه دومین صور اسرافیل علیه السّلام است که از صخره بیت المقدّس ندا میکند که
المنقطعۀ و اللحوم المتمزّقۀ قومی لفصل القضاء و ما اعدّ اللّه لکم من الجزاء یعنی اي استخوانهاي پوسیده و رگ و پیهاي جدا
گشته و گوشتهاي پراکنده شده برخیزید تا در باره شما حکومت شود و جزائی که خدا براي شما مهیّا ساخته است دریابید].
-42 روز که صیحه را بحقیقت میشنوند [یعنی نفخه دوّمین صور حقّا بگوش همه میرسد] اینست روز بیرون شدن از قبرها.
-43 همانا ما هستیم که جان میدهیم [و خلق را بوجود میآوریم بعد از اینکه مرده و جماداند] و میمیرانیم [بعد از اینکه زنده
44 - روزي است [روز [ باشند] و بسوي ماست برگشت همه خلایق [یعنی پس از مرگ بعرصه قیامت میآیند]. [ صفحه 77
رستاخیز] که زمین شکافته شود [و دور شود] از آنها [یعنی از مردگان] و آنان بیرون آیند و بسرعت و بلا تأخیر بسوي داعی و
ندا کننده بشتابند. اینکه [یعنی اینکه زنده ساختن و بیرون آمدن از قبور] حشري است یعنی جمعآوري و گرد آوردن خلایق از
هر جهت در یکجا که بر ما آسان است [و با دور بودن قبور و بلاد آنها از یکدیگر هیچ اشکالی براي ما ندارد چنانکه در جاي
45 - ما داناتریم بآنچه آنها میگویند [یعنی اینکه 501- دیگر فرمود [ما خَلقُکُم وَ لا بَعثُکُم إِلّا کَنَفسٍ واحِ دَةٍ]. -قرآن- 447
جماعت کفّار آنچه در تکذیب تو و انکار نبوّت تو و معاد میگویند بر ما پوشیده نیست و همه را میدانیم] تو هم مسلّط بر
دلهاي آنها نیستی و آنها را نمیتوانی بجبر بر ایمان وادار کنی [فقط تو مأمور بدعوت بسوي حق هستی باید تحمّل گفتار و آزار
آنها را بنمائی] بنابرین تو بوسیله مواعظ قرآن آنها را پند بده و کسیرا که از تهدید و وعید من ترسان است متذکّر شو [زیرا
چنین کسی از مواعظ تو بهرهمند و منتفع خواهد گردید]. سعدي فرماید: در خیر باز است هرگز و لیک || نه هر کس
تواناست بر فعل نیک کسیرا که پندار در سر بود || مپندار هرگز که حق بشنود ز علمش ملال آید از وعظ ننگ || شقایق
بباران نروید ز سنگ بکوشش نروید گل از شاخ بید || نه زنگی بگرمابه گردد سفید نیابد نکوکاري از بد رگان || محالست
دوزندگی از سگان توان پاك کردن ز زنگ آینه || و لیکن نیاید ز سنگ آینه کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
یخطب بسورة ق فی کثیر من الاوقات لاشتمالها علی ذکر اللّه تعالی و الثناء علیه- ثم علی علمه بما توسوس به النفوس- و ما
تکتبه الملائکۀ علی الانسان من طاعۀ و عصیان- ثم تذکیر الموت و سکرته- ثمّ تذکیر القیامۀ و أهوالها- و الشهادة علی
الخلائق باعمالهم- ثمّ تذکیر الجنّۀ و النّار- [ صفحه 78 ] ثمّ تذکیر الصیحۀ و النشور و الخروج من القبور- ثمّ بالمواظبۀ علی
الصلوات. رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در بسیاري از اوقات سوره ق را خطبه میفرمود زیرا اینکه سوره مشتمل است بر
یاد خداي تعالی و ثناي بر او- و بر علم او بآنچه مردم در دلهاي خود میگذرانند- و آنچه ملائکه از فرمانبري و نافرمانی
آدمیان مینویسند و ثبت میکنند- و بر یاد آوري مرگ و غشوه و بیهوشی حال احتضار- و بر یاد آوري روز رستاخیز و هول و
هراس آنروز- و بر شهادت ملائکه باعمال خلایق و بر یادآوري بهشت و دوزخ- و بر یادآوري صیحه اسرافیل و پراکندگی در
صحراي محشر و بیرون شدن از قبرها- و بر مواظبت بنمازهاي [فرائض و نوافل]. و در حدیث آمده است که هر کس سوره ق
را بخواند تارات و سکرات مرگ بر او آسان گردد و تارات مرگ غشوهها و افاقههائیست که در حال احتضار براي آدمی رخ
میکند اعاذنا اللّه من شرور انفسنا.