گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة الذاریات



اشاره
[ 37 [ صفحه 79 - مکیّه است و شصت آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الذاریات [ 51 ]: آیات 1 تا 14
اشاره
- [ 37 وَ الذّارِیاتِ ذَرواً [ 1] فَالحامِلاتِ وِقراً [ 2] فَالجارِیاتِ یُسراً [ 3] فَالمُقَسِّماتِ أَمراً [ 4 - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
104 إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ [ 5] وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ [ 6] وَ السَّماءِ ذاتِ الحُبُکِ [ 7] إِنَّکُم لَفِی قَولٍ مُختَلِفٍ [ 8] یُؤفَکُ عَنهُ - قرآن- 1
172 قُتِلَ الخَرّاصُونَ [ 10 ] الَّذِینَ هُم فِی غَمرَةٍ ساهُونَ [ 11 ] یَسئَلُونَ أَیّانَ یَومُ الدِّینِ [ 12 ] یَومَ هُم عَلَی - مَن أُفِکَ [ 9] -قرآن- 1
اي الریاح تذرو التراب و غیره « الذّارِیاتِ » 224- النّارِ یُفتَنُونَ [ 13 ] ذُوقُوا فِتنَتَکُم هذَا الَّذِي کُنتُم بِهِ تَستَعجِلُونَ [ 14 ] -قرآن- 1
اي فالسفن الجاریۀ فی البحر سهلا- او الریاح « فَالجارِیاتِ یُسراً » الوقر الحمل و المراد بها الماء الّذي تحمله السحب « وِقراً »
هم « فَالمُقَسِّماتِ أَمراً » الجاریۀ فی مهابّها او الکواکب التی تجري فی منازلها و یسرا صفۀ مصدر محذوف اي جریا ذا یسر
الّذین اي ذات الطریق و المراد بها « ذاتِ الحُبُکِ » الجزاء « الدِّینَ » الملائکۀ الّذین یقسمون الامور من الامطار و الارزاق و غیرها
« الخَرّاصُونَ » امّا مسیر الکواکب او المذاهب الّتی یسلکها اصحاب الفکر یصلون بها للمعارف و حبک جمع حبیکۀ و هی الطریقۀ
15 -قرآن- - اي یحرقون فان احرق من معانی فتن. -قرآن- 1 « یُفتَنُونَ » اي متی « أَیّانَ » اي فی جهل یغمرهم « فِی غَمرَةٍ » الکذّابون
608 -قرآن- - 582 -قرآن- 594 - 416 -قرآن- 567 - 391 -قرآن- 399 - 310 -قرآن- 380 - 133 -قرآن- 285 - -57-49 قرآن- 111
664- -641-631 قرآن- 651
تفسیر معانی:
اشاره
-1 قسم ببادهائیکه پراکنده کننده خاکها بهواست پراکنده کردنی و جدا کننده دانه از کاه است جدا کردنی. 2- و سوگند
بابرهائیکه بردارنده بار گران باران است. 3- و قسم بکشتیهائیکه روي آبهاي دریاها بسهولت و آسانی ساري و جاري هستند
[و بهر جا بخواهند سیر میکنند] یا بقولی قسم بسیّارات هفتگانه [خورشید و ماه و زحل و مشتري و مریخ و زهره و عطارد] که
در مدارهاي فلکی خود در جریانند. 4- و قسم بفرشتگانی که [هر یک بر حسب مأموریّتی که دارند] بین خلق امور آنها را
5- [بتمام اینها که مشتمل بر منافع [ 161 [ صفحه 80 - تقسیم میکنند [و در جاي دیگر فرمود فَالمُدَبِّراتِ أَمراً]. -قرآن- 138
بیشمار براي بندگان و متضمّن دلالات بر یگانگی خداي تعالی و بدایع صنع او هستند سوگند] که جز اینکه نیست که آنچه
بشما [از ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ] وعده داده شده است راست و درست است [یعنی ذو صدق است]. 6- [و باز بتمام
اینها قسم که] جزاء و حساب [در روز قیامت] وقوع خواهد یافت [و حتما پاداش و کیفر در کار است]. 7- [و باز] قسم بآسمانی
که داراي راههاي نیکوست [و ما بواسطه دوري آنها آن راهها را نمیبینیم] [ یا بقولی] قسم بآسمان که صاحب خلقت زیباي
مستوي است [ یا بقولی دیگر و مروي از علی علیه السّلام] قسم بآسمان که داراي زیبائی و زینت است. 8- که شما مردمان
مکّه داراي گفتارهاي مختلف [در باره محمّد و قرآن] هستید [پارهاي گوئید او شاعر است و بعضی او را دیوانه میخوانید و
قرآن را رجز و سحر و کهانت و از افسانههاي پیشینیان میشمارید- بعضی محمّد را تکذیب و بعضی تصدیق میکنید و پارهاي
در او شک دارید]. 9- منصرف و رو گردان میشود از ایمان باو آنکس که از خیر منصرف شده باشد [یعنی رو گردان از تمام
خوبیها کسی است که از اینکه دین رو گردان شده باشد. [و بقولی] منصرف میشود از حقّ و صواب کسیکه از او رو گردان
شده و قول مختلف در باره او داشته باشد. 10 - مرگ و لعنت باد بر کذّابها [یعنی کسانیکه بر خدا و بر رسول خدا دروغ
میبندند و قولهاي مختلف در باره او اظهار مینمایند [و بقولی] لعنت باد بر مرتابون یعنی کسانیکه در باره او شک میکنند [و
او را بنامهاي مختلف میستایند]. 11 - [اینکه کافران] کسانی هستند که آنان در شبهه و سهو و غفلت [ صفحه 81 ] جهالت
منغمراند و از آنچه بر آنها واجب است در فراموشی هستند [و گفتهاند اوّل مراتب جهل سهو است پس از آن غفلت پس از آن
غمرة و غمرة عبارت از مبالغه در جهل است و تفسیر آیه مبارکه آنکه آنان در غایت جهلاند و از حق و حقیقت و آنچه مراد
است در غفلتند]. [در کشف الاسرار گوید:] [اهل مکّه مردانیرا بر عقاب مکّه [یعنی در بندهاي ورود بمکه] گماشته بودند که
بوقت ورود قوافل بر عقاب مکّه نشستندي و هر یک در حق مصطفی صلّی اللّه علیه و آله بآینده و رونده دروغ گفتندي و
مردمانرا از صحبت شریف وي باز داشتندي [و خرّاصون آنانند] که حق تعالی ایشانرا لعنت کرد]. 12 - [اینکه کافران از روي
استهزاء] میپرسند پس روز جزاء کی و چه وقت است! 13 - [اینکه جزاء] روزي خواهد بود که آنها را در بوته محک آتش
خدائی بسوزانند و گداخته شوند. 14 - [و خازنین دوزخ بآنها گویند] بچشید مزه عذاب و حریق خودتان را اینکه همان آتشی
است که در دار دنیا بورود در آن عجله داشتید [و آنرا تکذیب میکردید و دروغ میپنداشتید و بعید میدانستید اینک بسراغتان
آمد و در آن واقع شدید و آنرا بخوبی شناختید]. 1- الوقر [بالکسر] سنگینی بار بر پشت یا شکم- و الوقر [بالفتح] سنگینی
گوش. 2- در باره سوگندهائی که خداوند در قرآن کریم یاد میفرماید قولی است که گفتهاند تقدیر در آنها قسم بپروردگار
آن چیزهاست یعنی و الذاریات یعنی و ربّ الذّاریات زیرا سوگند جز بخدا عز اسمه جایز نباشد و امامین همامین باقرین علیهما
السّلام فرمودهاند براي احدي قسم خوردن جز بخدا جایز نیست ولی خداوند سبحانه بهر چه بخواهد از مخلوقات خود قسم یاد
3- علی بن ابراهیم بن هاشم از پدر خود از حسین بن خالد از أبی الحسن الرضا علیه السّلام روایت کرده [ مینماید. [ صفحه 82
است که گفت عرض کردم مرا از گفتار خداي تعالی [وَ السَّماءِ ذاتِ الحُبُکِ] با خبر ساز آنحضرت انگشتان دو دست را در
هم مشبّک ساخت و فرمود محبوکۀ الی الارض [یعنی آسمان محکم بسته بزمین است] عرض کردم چگونه بسته بزمین است و
حال آنکه خداوند میفرماید [رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیرِ عَمَ دٍ تَرَونَها: یعنی آسمانرا برافراشت بدون ستونی که آنرا ببینید] فرمود
سبحان اللّه آیا نمیفرماید [بدون ستونی که شما ببینید] عرض کردم بلی فرمود پس ستون هست و تو نمیبینی- عرض کردم
فدایت شوم اینکه چگونه است! آن حضرت کف دست چپ را باز کرد و دست راست بر آن نهاد و فرمود اینکه [زیرین] زمین
دنیا و اینکه [روئین] آسمان دنیاست که قبّهوار در روي آن است و زمین دوم فوق آسمان دنیا و آسمان دوم بالاي زمین دوّم
قبّهوار افراشته و زمین سوم فوق آسمان دوم و آسمان سوّم بالاي آن قبّهوار است همینطور تا زمین هفتم در بالاي آسمان
ششم و آسمان هفتم قبهاي در بالاي زمین هفتم و عرض رحمان فوق آسمان هفتم است و آن گفتار خداي تعالی است که
[خَلَقَ سَبعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الأَرضِ مِثلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الَأمرُ بَینَهُنَّ] و صاحب امر نبی و وصیّ بعد از اوست و او بر روي زمین است و
همانا امر از بالا بین سماوات و ارضین بسوي او فرود میآید- عرض کردم پس در زیر ما یک زمین بیش نیست! فرمود در زیر
461 -قرآن- - 212 -قرآن- 415 - ما یک زمین بیش نیست و شش دیگر در فوق و بالاي سر ماست [پایان حدیث]. -قرآن- 182
-4 إبن الانباري گوید قتل در [قتل الخرّاصون] بمعنی لعنت است زیرا کسیرا که خدا لعنت کند بمنزله مقتول 1273-1184
هالک است. 5- عکرمه گوید: طلا را چون داخل آتش افکنند گویند [فتن] اینکه جماعت را هم که خدا فرماید یفتنون یعنی
آنها گداخته میشوند بسوختن در آتش همچنانکه طلا براي غشّی که در آن است در آتش سوخته و گداخته میشود [از مجمع
[ البیان]. [ صفحه 83
[ [سوره الذاریات [ 51 ]: آیات 15 تا 23
اشاره
إِنَّ المُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ [ 15 ] آخِذِینَ ما آتاهُم رَبُّهُم إِنَّهُم کانُوا قَبلَ ذلِکَ مُحسِنِینَ [ 16 ] کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیلِ ما یَهجَعُونَ
281 وَ فِی الأَرضِ آیاتٌ لِلمُوقِنِینَ - 17 ] وَ بِالَأسحارِ هُم یَستَغفِرُونَ [ 18 ] وَ فِی أَموالِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ المَحرُومِ [ 19 ] -قرآن- 1 ]
اّلسَّماءِ وَ الأَرضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثلَ ما أَنَّکُم
ِ
20 ] وَ فِی أَنفُسِکُم أَ فَلا تُبصِرُونَ [ 21 ] وَ فِی السَّماءِ رِزقُکُم وَ ما تُوعَدُونَ [ 22 ] فَوَ رَب ]
الهجوع النوم باللیل دون النهار و ما « ما یَهجَعُونَ » اي بساتین و العرب تسمی النخیل جنّۀ « جَنّاتٍ » 228- تَنطِقُونَ [ 23 ] -قرآن- 1
جمع سحر و السحر السدس الاخیر من اللّیل لاشتباهه بالضیاء کالسحر یشبه الحق و هو « وَ بِالَأسحارِ » مزیدة لتاکید معنی التقلیل
154- 68 -قرآن- 138 - 11 -قرآن- 52 - باطل. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-15 همانا پرهیزکاران [از کفر و معصیت و جهل] در آخرت در بوستانها بسر میبرند و چشمه سارها در منظر آنان جاري است.
-16 آنچه را پروردگارشان بآنها عطا فرموده است میگیرند و خیر و کرامت او را با کمال رضا میپذیرند زیرا آنان پیش از
اینکه [در دار تکلیف] فرمانبرداران [نسبت بحق] و نیکوکاران [نسبت بخلق] بودهاند [و انواع طاعات و احسان را بجا
میآوردند]. 17 - آنها کمی از شب را میخوابیدند [و بیشتر شب را بنماز و قرآن میگذرانیدند]. [ صفحه 84 ] [و بروایت
سعید بن جبیر از إبن عباس و مروي از امام صادق علیه السّلام یعنی کمتر شبی بر آنها میگذشت که آنها نماز نمیخواندند یا
آنکه شبهائی که تمام آنرا بخواب باشند کم بود]. نرگس اندر خواب غفلت، یافت بلبل صد وصال || خفته نابینا بود دولت به
بیداران رسد مثنوي درد پشتم داد حق تا من ز خواب || بر جهم در نیم شب با سوز و تاب دردها بخشید حق از لطف خویش
|| تا نخسبم جمله شب چون گاو میش 18 - [و اینکه مردم نیکوکار] در سحرها [یعنی ثلث یا سدس آخر شب] مشغول
باستغفار هستند [یعنی شب را تا بسحر نماز را طول میدهند و در سحر از خداوند طلب آمرزش میکنند- و امام صادق علیه
السّلام فرماید: آنان هفتاد مرتبه در نماز وتر استغفار میکنند. و بقولی- یَستَغفِرُونَ اي یصلّون- یعنی نماز میگذارند و نماز
26 هر گنج سعادت که خدا داد بحافظ || از یمن دعاي شب و - آنها در سحرها طلب آمرزشی از طرف آنهاست. -قرآن- 12
ورد سحري بود [مثنوي] گفت آنکه هست خورشید ره او || حرف طوبی هر که ذلّت نفسه ظلّ ذلّت نفسه خوش مصلحی
است || مستعدان صفا را مهجعی است سایه طوبی ببین و خوش بخسب || سر بنه در سایه سر کش بخسب گر از اینکه سایه
روي سوي منی || زود طاغی گردي و ره گم کنی 19 - و در اموال و دارائی آنها بهره و نصیبی است براي فقیر سائل [کسی
که از مردم درخواست میکند] و محروم [عفیف کسی که بینواست و سؤال نمیکند]. بطور اصلی و کلی محروم کسی است
که از روزي ممنوع شده [ صفحه 85 ] به اینکه که ترك سؤال کند یا مالش از بین برود یا ملکش خراب شود یا سهمی از
غنیمت باو نرسد و باین علل فقیر گردد- و کلمه [حق] در آیه مبارکه چیزي است که او ملزم پرداخت و اداي آن است از
زکوات و غیر آن یا آنچه اخلاقا او بر خود الزام کرده باشد از انواع انفاق. 20 - و در روي زمین دلایل و حجج روشنی براي
مردمان صاحب یقین میباشد [زیرا آنان در آنها نظر میکنند و بموجب آنها براي آنها علم بتوحید حاصل میشود و یگانگی حق
تعالی بر آنها محقق میگردد و آیات زمین انواع مخلوقات از کوهها و دریاها و گیاهان و درختان و حیوانات و معادن و غیره
است که تماما دلالت بر کمال قدرت و حکمت باري عزّ اسمه مینماید. و فی کلّ شیء له آیه || تدلّ علی انّه واحد 21 - [و
ایضا دلالاتی بر وحدانیّت خداي تعالی] در نفوس و تنهاي خود شما مردم است پس آیا چرا بدیده بصیرت نمینگرید [و
نمیبینید که چگونه از حالی بحالی منتقل میشوید و از صورتی بصورتی بر میگردید نطفه بودید و حیات یافتید سپس کودك
شدید پس از آن جوان و سپس بکهولت و پیري رسیدید. پس چرا اینها شما را دلالت نکرد بر اینکه صانعی آنها را ساخته و
مدبّري آنها را پرداخته و حکیمی بمقتضاي حکمت آنها را بوجود آورده و مترتب فرموده است. و همچنین اختلافی که در
صورتها و زبانها و رنگهاي افراد بشر موجود است و نیز اختلافی که در حالات خودتان موجود است که شما را سمیع و بصیر
آفرید هم خشمناك میشوید و هم خشنود هم گرسنه میشوید هم سیر، تمام اینها از آیات خداوندي است]. 22 - و در آسمان
است روزي شما [یعنی اسباب روزي شما که خورشید و ماه و کواکب که اختلاف مطالع و مغارب آنها و اختلاف فصول که
مبادي حصول ارزاق میباشند و همچنین بارانی که خداوند از بالا نازل میفرماید و [ صفحه 86 ] بسبب آن انواع نباتات میروید
و وسایل غذاها و لباسها و چیزهائیست که مورد انتفاع شماهاست] و همچنین در آسمان است آنچه که بشما وعده شده است
[از ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ و ملائکه قابض ارواح و نویسنده اعمال و نازل کننده عذاب و غیره]. و بقولی [و فی السماء
تقدیر رزقکم و جمیع ما توعدون فی السماء ایضا]. 23 - پس بپروردگار آسمان و زمین سوگند که آنچه [در امر روزي و آیات
آفاق و انفس] بیان و ذکر کردیم حقّ و راست و درست است و شکّی در آن نیست مانند سخنی که شما بآن تنطّق و تکلّم
میکنید [یعنی همچنانکه شما را در سخن خودتان شک نیست در روزي دادن من و حصول آنچه بشما وعده شده است شکّی
نیست و صدق و تحقّق وجود آن مانند آنچیزیست که بالضروره بآن معرفت دارید] [و در اینکه آیه مبارکه خداي تعالی تحقق
آنچه را که از آن خبر داده است بمحقق بودن نطق آدمی تشبیه فرموده است یعنی آن حق و راست است همانطور که آدمی
ناطق است چنانکه بگوئی اینکه مطلب حق است همانطور که تو اینجا ایستادهاي و آن حق است همانطور که تو سخن میگوئی]
در حدیث آمده است که: [أبی إبن آدم ان یصدّق ربّه حتّی اقسم له فقال فو رب السماء .... الخ یعنی آدمیزاد امتناع کرد از
اینکه فرمایش پروردگار خود را تصدیق کند تا اینکه خداوند براي او سوگند یاد کرد و فرمود: قسم بپروردگار آسمان ... الخ
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کاراند || تا تو نانی بکف آري و بغفلت نخوري همه از بهر تو سر گشته و فرمانبردار ||
[ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبري [ صفحه 87
[ [سوره الذاریات [ 51 ]: آیات 24 تا 37
اشاره
هَل أَتاكَ حَ دِیثُ ضَ یفِ إِبراهِیمَ المُکرَمِینَ [ 24 ] إِذ دَخَلُوا عَلَیهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَومٌ مُنکَرُونَ [ 25 ] فَراغَ إِلی أَهلِهِ فَجاءَ
324- بِعِجلٍ سَمِینٍ [ 26 ] فَقَرَّبَهُ إِلَیهِم قالَ أَ لا تَأکُلُونَ [ 27 ] فَأَوجَسَ مِنهُم خِیفَۀً قالُوا لا تَخَف وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ [ 28 ] -قرآن- 1
فَأَقبَلَتِ امرَأَتُهُ فِی صَ رَّةٍ فَ َ ص کَّت وَجهَها وَ قالَت عَجُوزٌ عَقِیمٌ [ 29 ] قالُوا کَ ذلِکَ قالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الحَکِیمُ العَلِیمُ [ 30 ] قالَ فَما
307 مُسَوَّمَۀً - خَطبُکُم أَیُّهَا المُرسَلُونَ [ 31 ] قالُوا إِنّا أُرسِلنا إِلی قَومٍ مُجرِمِینَ [ 32 ] لِنُرسِلَ عَلَیهِم حِجارَةً مِن طِینٍ [ 33 ] -قرآن- 1
عِندَ رَبِّکَ لِلمُسرِفِینَ [ 34 ] فَأَخرَجنا مَن کانَ فِیها مِنَ المُؤمِنِینَ [ 35 ] فَما وَجَدنا فِیها غَیرَ بَیتٍ مِنَ المُسلِمِینَ [ 36 ] وَ تَرَکنا فِیها آیَۀً
اي ضیوف ابراهیم. و کلمۀ الضیف تطلق علی الواحد و « ضَ یفِ إِبراهِیمَ » 228- لِلَّذِینَ یَخافُونَ العَذابَ الَألِیمَ [ 37 ] -قرآن- 1
اي فذهب الیهم فی خفیۀ. راغ یروغ روغانا اي « فَراغَ إِلی أَهلِهِ » اي غیر معروفین « قَومٌ مُنکَرُونَ » المتعدد لأنّها فی الاصل مصدر
فِی » اي فاضمر منهم خفیۀ « فَأَوجَسَ مِنهُم خِیفَۀً » [ 173 [ صفحه 88 - 129 -قرآن- 149 - 21 -قرآن- 109 - ذهب فی خفیۀ -قرآن- 1
اي لم « عَقِیمٌ » اي فلطمت باطراف الاصابع جبهتها فعل المتعجب « فَصَکَّت وَجهَها » اي فی صیحۀ من الصریر و هو التصویت « صَرَّةٍ
- اي مرسلۀ من اسیمت الدابۀ اي ارسلت- او معلمۀ من السومۀ و هی العلامۀ. -قرآن- 1 « مُسَوَّمَۀً » اي فما شأنکم « فَما خَطبُکُم » یلد
246- 217 -قرآن- 233 - 187 -قرآن- 201 - 127 -قرآن- 177 - 65 -قرآن- 108 - -29 قرآن- 51
تفسیر معانی:
اشاره
-24 [ یا محمّد] آیا حکایت مهمانهاي گرامی ابراهیم بتو رسیده است [و آنها فرشتگان مکرّمی بودند که بقول إبن عباس و
- مقاتل دوازده ملک و بقولی جبرئیل با هفت فرشته دیگر و بقول دیگر جبرئیل و میکائیل و فرشته دیگر سه ملک بودهاند]. 25
هنگامیکه آن فرشتگان بر ابراهیم وارد شدند و براي تحیّت ورود باو سلام گفتند- ابراهیم هم در جواب آنها سلام گفت [و در
- پیش خود حدیث نفس کرده گفت] اینها مردمی ناشناس هستند [یعنی آنها را نمیشناسیم و آنها را از انسانها گمان برد]. 26
پس از آن ابراهیم مخفیانه [از مهمانها] بنزد خانواده و عیال خود رو کرد [و دستور تهیّه غذا براي مهمانها داد] و سپس گوساله
چاق بریان کردهاي براي آنها آورد. 27 - سپس آنرا بنزدیک مهمانان برد [و گفت بخورید و آنها نخوردند و چون دید
نمیخورند بآنها اعتراض کرده] گفت چرا نمیخورید! 28 - [و چون دید نمیخورند و امتناع از خوردن دارند] در دل و باطن
ابراهیم را از آنها ترسی پیدا شد [که مبادا قصد سوئی نسبت باو داشته باشند [فرشتگان چون احساس ترس در ابراهیم کردند]
گفتند نترس و از ما بیم مدار [ما فرشتگان فرستادگان خدائیم] و باو مژده دادند پسري دانا را [یعنی از ساره عیالت خداوند
اسحق را بتو خواهد داد و آن پسري دانشمند خواهد بود]. 28 - [ساره عیال ابراهیم که در کناري گفتار فرشتگان را میشنید و
29 - پیش آمد [و از روي تعجب صیحه و فریادي برآورد و پنجهها را جمع کرده بر [ مژده دارا شدن پسر را شنید]. [ صفحه 89
روي خود لطمه و طپانچه زد و گفت من پیرزنی نازا هستم [چگونه در نود و نه سالگی پسر خواهم زائید]. 30 - فرشتگان
گفتند [آنچه ما گفتیم از پیش خود نبود] اینکه چنین فرمود پروردگار تو [یعنی ما نقل کلام او را کردهایم که تو صاحب
فرزند خواهی شد لذا تعجب و استبعاد و شک مکن] زیرا او خدائیست حکیم کارهاي او مبنی بر حکمت و از روي استحکام
است و داناي بخفایاي امور است. کسی کاو بکار تو دانا بود || بر اتمام آنهم توانا بود بجز درگهش رو مکن سوي کس ||
مراد دل خویش از او جوي و بس 31 - ابراهیم علیه السّلام بآنها گفت اي فرستادگان خدا کار مهمّ شما چیست [و علاوه بر
اینکه مژده براي چه مقصود مأمور شده و آمدهاید]. 32 - فرشتگان گفتند ما مأمور شدهایم و فرستاده شدهایم بسوي مردمانی
که مجرماند [یعنی نافرمانی خدا کردهاند و کفران نعمت منعم خود نمودهاند و مستحق عذاب و هلاك گشتهاند]. 33 - [ما را
فرستادهاند] براي اینکه بر آنها گلهاي متحجّر [سنگ شده] فرود آوریم [بطوریکه تفسیر مفصّل آن در سوره هود گذشت].
-34 و آن سنگریزه نشانهدار است [بعلامت سفید و قرمز یا علامتی که با سنگهاي زمینی متمایز است] و از نزد پروردگار تو
[یعنی از خزائن اوست که کسی را قدرت تصرّف در آن نیست] براي کسانیکه در گناه اسراف کرده و از حدّ گذرانیدهاند.
-35 [خداوند فرماید] پس از آن ما بیرون کردیم از [مؤتفکات یعنی شهرستان قوم لوط] کسانیکه در آن به لوط ایمان آورده
بودند. 36 - و در آن شهرستان جز اهل بیت لوط مسلمانی نیافتیم [که لوط و دو دخترش و بقولی جمعا سیزده نفر بودهاند که
امر شد بیرون روند]. [ صفحه 90 ] خداوند آنها را بایمان و اسلام هر دو وصف فرموده است زیرا هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه
مسلمان باشد و مسلم اعمّ از مؤمن است و گفتهاند ایمان تصدیق بقلب است و اسلام خضوع و انقیاد. 37 - و در شهر لوط ما
علامت و نشانهاي باقی و بجا گذاشتیم براي کسانی که از عذاب دردناك ترسناك هستند [یعنی آن آثار باقی مانده از عذاب
دلیل باشد براي اینکه اگر مانند قوم لوط باشند خداوند آنها را نیز هلاك خواهد کرد و از مثل آن عذاب بترسند.
[ [سوره الذاریات [ 51 ]: آیات 38 تا 46
اشاره
وَ فِی مُوسی إِذ أَرسَلناهُ إِلی فِرعَونَ بِسُلطانٍ مُبِینٍ [ 38 ] فَتَوَلّی بِرُکنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَو مَجنُونٌ [ 39 ] فَأَخَ ذناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذناهُم فِی
- وَّ هُوَ مُلِیمٌ [ 40 ] وَ فِی عادٍ إِذ أَرسَلنا عَلَیهِمُ الرِّیحَ العَقِیمَ [ 41 ] ما تَذَرُ مِن شَیءٍ أَتَت عَلَیهِ إِلاّ جَعَلَتهُ کَالرَّمِیمِ [ 42 ] -قرآن- 1
ِ
الیَم
342 وَ فِی ثَمُودَ إِذ قِیلَ لَهُم تَمَتَّعُوا حَ تّی حِینٍ [ 43 ] فَعَتَوا عَن أَمرِ رَبِّهِم فَأَخَ ذَتهُمُ الصّاعِقَۀُ وَ هُم یَنظُرُونَ [ 44 ] فَمَا استَطاعُوا مِن
عطف علی و فی « وَ فِی مُوسی » 277- قِیامٍ وَ ما کانُوا مُنتَصِ رِینَ [ 45 ] وَ قَومَ نُوحٍ مِن قَبلُ إِنَّهُم کانُوا قَوماً فاسِقِینَ [ 46 ] -قرآن- 1
اي فاعرض عن الایمان به بما کان یتقوّي به من جنوده و الرکن اسم لما یرکن « فَتَوَلّی بِرُکنِهِ » اي بحجۀ « بِسُلطانٍ » الارض آیات
-231- 94 -قرآن- 216 - 61 -قرآن- 71 - 17 -قرآن- 49 - اي آت -قرآن- 1 « مُلِیمٌ » اّي فی البحر
ِ
« فِی الیَم » إلیه الشیء و یتقوّي به
سمّیت عقیما لأنّها قطعت دابرهم و قیل بل لانها لم « الرِّیحَ العَقِیمَ » 257 [ صفحه 91 ] بما یلام علیه من الکفر و العناد - قرآن- 247
« وَ قَومَ نُوحٍ » اي فتکبروا عن الامتثال « فَعَتَوا » اي کالرّماد مأخوذ من الرّم و هو البلی « کَالرَّمِیمِ » اي ما تترك « ما تَذَرُ » تتضمّن منفعۀ
277- 231 -قرآن- 259 - 175 -قرآن- 221 - 145 -قرآن- 160 - 62 -قرآن- 134 - اي و اهلکنا قوم نوح. -قرآن- 40
تفسیر معانی:
اشاره
-38 [خداوند تعالی در آیه بیستم فرمود در زمین نشانههائی و علاماتی براي مردمان صاحب یقین هست از جمله آیات
خرابههاي شهر لوط را اشاره فرمود و اینک در دنبال آن فرماید براي تسلّی رسول خود صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ارعاب
تکذیب کنندگان او]. [در ارسال موسی بسوي فرعون [هم آیت و علامتی است] موقعی که او را بسوي فرعون رسالت دادیم و
با حجّت و معجزات آشکاري فرستادیم. 39 - و فرعون باتّکاء و پشت گرمی بقدرت و نیروي قشون خود از قبول حق اعراض
کرد و گفت موسی مردي است جادوگر یا دیوانه. 40 - پس ما هم فرعون و لشکرش را بکیفر اعمالشان گرفتیم و آنانرا در
دریا افکندیم و او ملامت زده بود [یعنی مستحق ملامت بود یا خود را ملامت میکرد که چرا از موسی اعراض کردم و بر او
269 بگوي آنچه دانی سخن سودمند || و گر هیچکس را نیاید - طعنه زدم و بدین سبب گفت آمَنتُ أَنَّهُ .... الخ]. -قرآن- 253
پسند که فردا پشیمان بر آرد خروش || که آوخ چرا حق نکردم بگوش - [محققان گفتهاند طعن فرعون بر موسی دلیل بر
کمال جهل اوست چه او را بدو چیز متضاد طعن زد زیرا سحر را عقلی تمام و ذهنی درّاك و حذاقتی وافر باید [و بقول
صاحب مجمع ساحر لطیف الحیله است و اینکه منافی صفت جنون است] و دیوانگی دلیل زوال عقل است و کمال عقل و
زوال عقل دو ضدّاند [اقتباس از روح البیان]. 41 - و در عاد [یعنی قوم عاد نیز آیت و نشانه و دلالتی است که در آن [ صفحه
92 ] پند و عبرت است] هنگامی که بر آنها بادي مأمور کردیم که آبادي آنها را عقیم و نازا ساخت [یعنی بطوري هلاك شدند
و قطع ریشه حیاتشان شد که ارحام از زائیدن و درختان از بارور شدن و ابرها از باریدن محروم و بلاثمر گشتند. 42 - چیزي
فرو گذار نکرد که آن باد بر آن بوزد مگر اینکه آنرا مانند استخوان پوسیده یا گیاه خشک شده سازد [و نفوس و خانهها و
اموال و احشام و انعام آنقوم را محو و نابود نمود]. 43 - و در قوم ثمود [نیز دلالت و آیتی است] زمانی که بآنها گفته شد
[یعنی پس از آنکه ناقه صالح را پی کردند صالح بآنها گفت] تا موقع نزول عذاب [آخر روز سوم یعنی چهار شنبه و پنجشنبه و
جمعه] از زندگی بهرهمند شوید [و پس از سه روز گرفتار عذاب صیحه و صاعقه شدند]. 44 - پس از اطاعت امر پروردگار
- خودشان استکبار و سرکشی کردند و عذاب موعود آنها را گرفت و آنان آشکارا مینگریستند و قادر بر دفع آن نبودند. 45
و قادر نبودند که از جاي خود برخیزند [چه رسد به اینکه که فرار کنند] و نمیتوانستند که از غیر یاري بطلبند و یاوري
بخواهند. 46 - و قبل از عاد و ثمود هم قوم نوح را هلاك کردیم زیرا آنان هم خارج از فرمان خدا شده عاصی بودند و از
ایمان بکفر گرائیده بودند.
[ [سوره الذاریات [ 51 ]: آیات 47 تا 60
اشاره
شَّیءٍ خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ
ِ
وَ السَّماءَ بَنَیناها بِأَیدٍ وَ إِنّا لَمُوسِعُونَ [ 47 ] وَ الَأرضَ فَرَشناها فَنِعمَ الماهِدُونَ [ 48 ] وَ مِن کُل
334- 49 ] فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ إِنِّی لَکُ م مِنهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ [ 50 ] وَ لا تَجعَلُوا مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّی لَکُم مِنهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ [ 51 ] -قرآن- 1 ]
کَذلِکَ ما أَتَی الَّذِینَ مِن قَبلِهِم مِن رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَو مَجنُونٌ [ 52 ] أَ تَواصَوا بِهِ بَل هُم قَومٌ طاغُونَ [ 53 ] فَتَوَلَّ عَنهُم فَما أَنتَ
311 ما أُرِیدُ مِنهُم مِن - بِمَلُومٍ [ 54 ] وَ ذَکِّر فَإِنَّ الذِّکري تَنفَعُ المُؤمِنِینَ [ 55 ] وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلاّ لِیَعبُدُونِ [ 56 ] -قرآن- 1
رِزقٍ وَ ما أُرِیدُ أَن یُطعِمُونِ [ 57 ] إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو القُوَّةِ المَتِینُ [ 58 ] فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثلَ ذَنُوبِ أَصحابِهِم فَلا
اي بقوّة. الاید القوة. و « بِأَیدٍ » [ 292 [ صفحه 93 - یَستَعجِلُونِ [ 59 ] فَوَیلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِن یَومِهِمُ الَّذِي یُوعَدُونَ [ 60 ] -قرآن- 1
اي الممهّدون « الماهِدُونَ » اي مهّدناها « فَرَشناها » . اي لقادرون من الوسع بمعنی الطاقۀ او لموسعون السماء « لَمُوسِعُونَ » ایّده قوّاه
اي « الذِّکري » اي فاعرض « فَتَوَلَّ » اي متجاوزون « طاغُونَ » من عقابه بالایمان « فَفِرُّوا إِلَی اللّهِ » اي صنفین « زَوجَینِ » اي المسوّون
- 66 -قرآن- 128 - 10 -قرآن- 51 - الذنوب هو الدلو العظیم المملوء و المراد انّ لهم ح ّ ص ۀ من العذاب. -قرآن- 1 « ذَنُوباً » التذکر
- 329 -قرآن- 341 - 306 -قرآن- 318 - 279 -قرآن- 294 - 246 -قرآن- 269 - 208 -قرآن- 220 - 167 -قرآن- 197 - -139 قرآن- 153
351
تفسیر معانی:
اشاره
-47 و آسمانرا بنا کردیم بقوّت [الوهیّت] [و بقدرتی که بر آفرینش داشتیم] و همانا ما قادریم [بر آفرینش اعظم از آن] [ یا
آنکه ما قادریم بر توسعه دادن آسمان و بر روزي آفریدگان خودمان و از آن عاجز [ صفحه 94 ] نیستیم چنانکه فرمود وَ فِی
48 - و زمین را پهن کردیم [و آنرا مهد آسایش خلق قرار دادیم] و ما خوب ممهّد و مهیّا کننده 51- السَّماءِ رِزقُکُم]. -قرآن- 23
آسایش براي مخلوق خود میباشم. 49 - و از هر چیزي ما دو صنف و دو نوع مختلف آفریدیم [مانند نر و ماده و شب و روز و
آسمان و زمین و خورشید و ماه و برّ و بحر و نور و ظلمت و جنّ و انس و سعادت و شقاوت و حق و باطل و غیر آنها] باشد که
شما پند گیرید و متذکّر شوید [و بدانید که خالق ازواج واحد فرد است و او را شبیه و عدیلی نیست و بشناسید که وحدانیّت
خاصّ واجب بالذّات است و از خواص ممکنات نیست و واجب قابل تعدد و انقسام نمیباشد. ذاتش از قسمت و تعدّد پاك ||
وحدت او مقدّس از اشراك از عدد دم مزن که او فرد است || کی عدد بهر فرد در خورد است احد است و شمار از او معزول
|| صمد است و تبار از او مخذول 50 - بنابرین بسوي خدا فرار کنید [یعنی از عقاب او بسوي رحمتش و ثوابش و از ما سوي
اللّه و از معصیت بطاعت و از جهل بعلم و از سخط او برضاي او، باخلاص عبادت براي او و بترك آنچه شما را از طاعت او
مشغول کند و از آنچه شما را امر کرده مقطوع سازد] و بدانید که من براي شما ترسانندهاي هستم [که از عقاب او میترسانم] و
براي شما آنچه را که آوردهام روشن و آشکار میسازم. هیچکس در تو نیاویخت که از خود نگریخت || هیچکس با تو
فرار مقامی است از مقامات روندگان و منزلی از منازل دوستی- کسیرا که » : نپیوست که از خود نبرید در کشف الاسرار گوید
اینکه مقام درست شود نشانش آنستکه همه نفس خود غرامت بیند همه سخن خود شکایت بیند همه کرده خود جنایت بیند،
امید از کردار خود ببرد و بر اخلاص خود تهمت زند و اگر دولتی آید در راه [ صفحه 95 ] وي از فضل حق بیند و از حکم
ازل نه از جهد و کردار خود و اینکه است مردن جان [و هذا موت عن نفسه] و همه خلق زنده از مرده میراث برد مگر اینکه
-51 با خداي یکتا معبود دیگري را از بتها و غیرها پرستش مکنید [بدانید] که من شما را از .« طایفه که مرده از زنده میراث برد
او ترساننده آشکاري میباشم. در اعاده [إِنِّی لَکُم مِنهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ] در آیه بعدي تکرار محسوب نمیشود زیرا تقدیر در آیه دوّم
اینست که من شما را از آن ترسانندهام در امتناع از اینکه معبود دیگري با او پرستش شود یعنی از شرك بخدا و در اول تقدیر
آنست که من شما را از او ترسانندهام از ترك فرار بسوي او یعنی ترك طاعت او چنانکه گوئی: [ترا میترسانم از اینکه کافر
52 - چنین بود [امر اقوام پیشین بالنسبه 52- بخدا گردي و ترا میترسانم از اینکه در معرض سخط خدا واقع شوي]. -قرآن- 12
بپیمبران زمان خودشان] آنان که قبل از اینکه مشرکین عرب بودند پیمبري براي هدایت آنها نیامد مگر اینکه باو جادوگر یا
دیوانه گفتند [یعنی اگر معجزه نشان داد عمل او را سحر و جادو خواندند و اگر از بعث و حشر در روز قیامت خبر داد و آنها
را از خدا و معاد ترسانید گفتند اینمرد گفتارش مانند دیوانگان است]. 53 - آیا اینکه کافران [پیشینیان] کافرین [پسین و بعدي]
بیکدیگر توصیه و سفارش کردهاند [که بپیمبران فرستاده من چنین گویند و آنها را تکذیب کنند]! [خیر توصیه نکردهاند بلکه
آنان مردمان طاغی و سرکشی هستند [که نافرمانی خدا را پیشه ساختهاند و طغیان آنها را وادار بتکذیب پیمبران کرده است].
-54 بنابرین تو هم [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] از آنها اعراض کن و رو گردان شو [تو ابلاغ رسالت و انذار خود را
کردهاي] و ملامت و سرزنشی بر تو نیست [بلکه آنان مورد ملامتاند و مذّمت بر آنهاست که حق و دعوت حق را [ صفحه
96 ] نپذیرفتهاند]. مفسرین گفتهاند که چون اینکه آیه نازل شد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مؤمنان اندوهگین
شدند و گمان کردند که وحی منقطع شده و عذاب نازل خواهد شد تا آنکه آیه بعدي نازل گشت. و باسناد از مجاهد روایت
شده است که علی بن أبی طالب علیه السّلام با حالت غمین سر بگریبان برده فرمود چون [فَتَوَلَّ عَنهُم فَما أَنتَ بِمَلُومٍ] نازل
گشت کسی از ما باقی نماند مگر آنکه یقین بهلاکت کرد چه بپیمبر گفته شد از آنها اعراض کن تا آنکه آیه بعد نازل گشت
55 - و پند بده و موعظه کن [بوسیله قرآن کسانیرا که از قوم تو ایمان 168- و خطاب شد دلخوش و شاد گشتیم. -قرآن- 126
آوردهاند زیرا موعظه و تذکّر مؤمنان را سود میدهد [یعنی بعناد کافران و جحود ایشان دست از تربیت مسلمانان باز مدار و
همچنان بر تذکر خود ثابت باش که وعظ را فواید بسیار است و منافع بیشمار- و نصیحت دلهاي سخت را نرم میسازد]. - در
تفسیر روح البیان گوید که: [و در فصول آورده که کلام مذکّر باید که برده خیر مشتمل باشد تا سامعان را سودمند بود. اوّل-
نعمت خداي بیاد مردم دهد تا شکر گذاري نمایند- دوّم- ثواب محنت و بلاذکر کند تا در آن شکیبائی ورزند. سوم- عقوبت
گناهان بر شمرد تا از آن باز ایستند و توبه کنند. چهارم- مکائد و وساوس شیطانی بیان فرماید تا از آن حذر نمایند- پنجم- فنا
و زوال و بیاعتباري دنیا برایشان روشن گرداند تا دل در او نبندند. ششم- مرگ را پیوسته یاد کند تا رفتن را آماده شوند
هفتم- قیامت را آماده و ذکر آن بسیار گوید تا کار آنروز بسازند. هشتم- درکات دوزخ و انواع عقوبتهاي آن بیان کند تا از
آن بترسند. [ صفحه 97 ] نهم- درجات بهشت و اقسام نعمتهاي آنرا برشمارد تا بدان راغب گردند. دهم- بناي کلام بر خوف
و رجاء نهد یعنی گاهی از عظمت و کبریا و هیبت الهی سخن راند تا از وي بترسند و وقتی از رحمت و مغفرت و مهربانی او
تقریر کند تا بوي امیدوار شوند پس هر موعظه که مشتمل بر اینکه سخنان است منفعت مؤمنان است خصوصا در صورتی که
تذکر دهنده خود نیز عامل باشد بآنچه موعظه میکند و خود را فراموش نکرده باشد در اینصورت تأثیر آن بیش از تذکیر
غافلان است. عالم که کامرانی و تن پروري کند || او خویشتن گم است که را رهبري کند و اینکه گفتیم راجع بتأثیر سخن
بود و الّا. مرد باید که گیرد اندر گوش || ور نوشته است پند بر دیوار 56 - و من جنّ و انس را نیافریدم مگر براي اینکه مرا
بپرستند [و چون مرا پرستیدند مستحق ثواب خواهند بود، و مروي از إبن عباس رض یعنی من جن و انس را نیافریدم مگر اینکه
اقرار بعبودیت کنند طوعا او کرها [مؤمنین طوعا اقرار کنند و کافران کرها و جبلۀ]. 57 - من از آنها [یعنی از جنّ و انس] روزي
نخواستهام [نه براي خودم و نه براي خودشان و نه براي غیر خودشان] و نخواستهام که مرا اطعام کنند [یعنی نه بمن و نه
بخودشان و نه بغیر خودشان خوراکی دهند] [اشاره بآنکه از خلق آنها براي عبادت من نفعی عاید من نخواهد شد بلکه نفع آن
عاید خود خلق خواهد بود نه خداي تعالی زیرا او غنی بالذات است و محتاج بغیر نیست]. 58 - همانا خداوند روزي رسان
[ببندگان خویش است] و محتاج بیاور و معینی نیست و صاحب قدرت و نیروي محکمی است و عجز و ضعف براي او محال
است. 59 - حقّا براي آنانکه [بسبب کفر و معاصی] بخویشتن ستم کردند نصیب و بهرهاي از عذاب است مانند نصیب و بهرهاي
که به رفقا و یاران [هلاك [ صفحه 98 ] شده] آنها عاید گردید [مانند آنچه بقوم نوح و عاد و ثمود رسید] بنابراین عجله و
- شتاب نکنند که چرا دیر عذاب بآنها رسیده است [خواهد رسید و فوت نخواهد شد و بکیفر اعمال خود خواهند رسید]. 60
بنابرین واي و مرگ بر آنانکه کافر شدند از روزي که بآنها وعده شده است [و آن روز رستاخیز است که بسزاي خود
میرسند]. در حدیث آمده است که فرمود: [لا یتمنّینّ احدکم الموت و لا یدع به من قبل ان یأتیه انّه اذا مات احدکم انقطع عمله
و انّه لا یزید المؤمن عمره الّا خیرا. یعنی هیچکس از شما آرزوي مرگ نباید بکند و پیش از اینکه مرگ بیاید آنرا نخواهد
زیرا چون هر یک از شما بمیرد عملش قطع میشود و مؤمن را زیادتی عمر جز خیر نیفزاید] چه اگر نیکوکار است شاید افزایش
عمر بر خیر او بیفزاید و اگر بدکار است شاید خداوند توبه و انابه او را روزي فرماید. ایکه پنجاه رفت و در خوابی || مگر
اینکه پنج روزه دریابی