گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة القمر



اشاره
37- مکیّه و پنجاه و پنج آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره القمر [ 54 ]: آیات 1 تا 10
اشاره
37 اقتَرَبَتِ السّاعَۀُ وَ انشَقَّ القَمَرُ [ 1] وَ إِن یَرَوا آیَۀً یُعرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ [ 2] وَ کَذَّبُوا - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ 239 حِکمَۀٌ بالِغَۀٌ فَما تُغنِ النُّذُرُ [ 5 - وَ اتَّبَعُوا أَهواءَهُم وَ کُلُّ أَمرٍ مُستَقِرٌّ [ 3] وَ لَقَد جاءَهُم مِنَ الَأنباءِ ما فِیهِ مُزدَجَرٌ [ 4] -قرآن- 1
فَتَوَلَّ عَنهُم یَومَ یَدعُ الدّاعِ إِلی شَیءٍ نُکُرٍ [ 6] خُشَّعاً أَبصارُهُم یَخرُجُونَ مِنَ الَأجداثِ کَأَنَّهُم جَرادٌ مُنتَشِرٌ [ 7] مُهطِعِینَ إِلَی الدّاعِ
353 فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی - یَقُولُ الکافِرُونَ هذا یَومٌ عَسِرٌ [ 8] کَ ذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبدَنا وَ قالُوا مَجنُونٌ وَ ازدُجِرَ [ 9] -قرآن- 1
فی اقتربت زیادة مبالغۀ قرب کما ان فی اقتدر زیاد مبالغۀ علی قدر « اقتَرَبَتِ » [ 48 [ صفحه 126 - مَغلُوبٌ فَانتَصِر [ 10 ] -قرآن- 1
المتعظ « مُزدَجَرٌ » اي ثابت و منته الی غایته « وَ کُلُّ أَمرٍ مُستَقِرٌّ » اي قويّ شدید « مُستَمِرٌّ » لان اصل افتعل اعداد المعنی بالمبالغۀ
هو اسرافیل یدعو « یَومَ یَدعُ الدّاعِ » اي حکمۀ بالغۀ غایتها لا خلل فیها « حِکمَۀٌ بالِغَۀٌ » مفتعل من الزجر الا ان الناء ابدلت دالا
جمع خاشع و الخشوع « خُشَّعاً » اي فظیع تنکره النفوس و هو هول القیامۀ « شَیءٍ نُکُرٍ » الکائنات للفناء ثمّ یدعوها للحیاة و الحساب
اي « عَبدَنا » اي عسیر اي صعب « عَسِرٌ » اي مسرعین مادین اعناقهم إلیه « مُهطِعِینَ » اي القبور جمع جدث « الَأجداثِ » هو التذلّل
-230- 187 -قرآن- 219 - 143 -قرآن- 159 - 14 -قرآن- 131 - اي و زجر علی التبلیغ بانواع الأذي. -قرآن- 1 « وَ ازدُجِرَ » نوحا
-628- 585 -قرآن- 620 - 550 -قرآن- 572 - 502 -قرآن- 538 - 446 -قرآن- 492 - 365 -قرآن- 431 - 301 -قرآن- 341 - قرآن- 283
679- 656 -قرآن- 666 - قرآن- 647
تفسیر معانی:
اشاره
-1 نزدیک شد ساعت [ساعتی که خلایق در آن بمیرند قیامت شود- پس پیش از آمدنش خود را مستعد سازید] و ماه شکافته
شد. [إبن عباس گوید: مشرکان بخدمت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اجتماع کرده گفتند اگر [ صفحه 127 ] راستگوئی
ماه را براي ما دو قسمت کن رسول خدا بآنها فرمود اگر چنین کنم ایمان میآورید! گفتند بلی و آن شب ماه در حال بدر بود
و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از پروردگار خود درخواست نمود که خواسته آنها را عطا فرماید و ماه بدو قسمت شد و
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ندا برداشت که اي فلان و فلان شهادت دهید.- و إبن مسعود گوید ماه در عهد رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بدو پاره شد و رسول صلّی اللّه علیه و آله دوبار بما فرمود گواه باشید گواه باشید. ایضا: از إبن
مسعود مروي است که گفت [قسم بکسی که جانم بدست اوست بحقیقت جدائی را بین دو پاره ماه دیدم]. و از جبیر بن مطعم
که گفت: ماه در عهد رسول خدا شکافته شد و بر سر اینکه کوه و بر اینکه کوه دو پاره گردید] سپس مردمانی گفتند محمّد
صلّی اللّه علیه و آله ما را سحر کرد و مردي گفت اگر شما را سحر کرده است تمام مردم را که سحر نکرده است. و حدیث
شکافتن ماه را جماعت بسیاري از صحابه از جمله آنها عبد اللّه بن مسعود و انس بن مالک و حذیفۀ بن الیمان و إبن عمر و
إبن عباس و جبیر بن مطعم و عبد اللّه بن عمر روایت کردهاند- و جماعتی از مفسرین بر اینکه عقیدهاند جز چیزیکه از عثمان
بن- عطا و او از پدرش- روایت شده است که گفت معناي [انشَقَّ القَمَرُ] [و سینشقّ القمر] است و اینکه قول از حسن نیز روایت
شده و بلخی هم آنرا انکار کرده است ولی اینکه نظر صحیح نیست زیرا مسلمانان بر اینکه معنی اجماع دارند و لذا اعتنائی
- بگفته مخالف نیست و اشتهار آن بین صحابه مانع قول بخلاف آن است ... الخ نقل و ترجمه از مجمع البیان]. -قرآن- 360
379 - و اما اینکه خداوند سبحانه اقتراب ساعت را با انشقاق قمر ذکر فرموده است بدین جهت است که شکافتن ماه از علامت
نبوّت پیمبر صلّی اللّه علیه و آله است و زمان او هم از شرطهاي نزدیک شدن ساعت یعنی قیامت است [از مجمع] که فرمود أنا
و السّاعۀ کهاتین [انگشت سبّابه و وسطی]. [ صفحه 128 ] و در تفسیر روح البیان گوید: از جماعت مسافران پرسیدند که از
اطراف آفاق پرسند تا ایشان دیدهاند یا نه و چون از آینده و رونده پرسیدند همه جواب دادند که در فلان شب ماه را دو نیمه
دیدیم و از اینکه گفته پوشیده نیست که دیدن شکاف ماه مختص باهل مکّه نبوده است بلکه تمام اهل آفاق چنین دیدهاند-
در مجمع البیان قریب باین مضمون فرماید:- [ضروري نیست که همه جا در باشند زیرا اینکه واقعه در شب بوده ممکن است
مردم در خواب بودهاند و آنرا ندانستهاند علاوه بر اینکه همه مردم مراقب آنچه در آسمان حادث میشود نیستند و آیات و
علاماتی مانند ریزش ستارگان و غیره واقع میشود و مردم از آن غافلاند [و در بعض نقاط که مراقب باشند مطلع میگردند].
شیخ عطار گوید: ماه را انگشت او بشکافته || مهر از فرمانش از پس تافته و در مثنوي گوید: پس قمر که امر بشنید و شتافت
|| پس دو نیمه گشت بر چرخ و شکافت و جامی گوید: چو مه را بر سر تیر اشارت || زد از سبّابه معجز بشارت دو نون شد
میم دور حلقه ماه || چهل را ساخت او شصت از دو پنج بلی چون داشت دستش بر قلم پشت || رقم زد خط شق بر مه بر
انگشت بنظر قاصر اینکه حقیر براي کسی که ایمان برسالت و نبوّت انبیاء و نبیّ خاتم صلی اللّه علیه و آله آورده است جاي
تعجّب و چون و چرا در معجزات انبیاء نیست زیرا آنان فرستادگان خالق موجودات میباشند و آنچه بدست انبیاء جاري میشود
او میکند چنانکه فرمود [وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی] در باب شقّ القمر هم چه مانعی دارد که خالق عالم براي اثبات نبوّت پیغمبرش و
هدایت کسانی که سزاوار هدایت بودهاند بتصرّف در وجود بینندگان ماه آسمان را دو نیمه ببینند و ماه هم در فلک خودش
305 [ صفحه 129 ] که دیگران از اتیان بمثلش عاجز - باقی مانده باشد و معجزه را بهمین جهت باین نام نامیدهاند -قرآن- 280
باشند و اگر حلّ آنها بر طبق موازین طبیعی مقدور نباشد اینکه از قصور ماست و نقص در ماست و الّا در عالم بالا همه چیز در
حدّ کمال است و: آنکس که ز شهر آشنائی است داند که متاع ما [یعنی انبیاء] کجائی است. 2- و اگر [کفار قریش بواسطه
عنادي که دارند] معجزهاي ببینند [از تأمّل در آن و اذعان بصحت آن] رو گردان میشوند و میگویند اینکه سحر قويّ و
شدیدي [ما فوق تمام سحرها] است- [و یا بقولی که مستمرّ را از مرور بگیریم]- یعنی سحري است رونده و فانی شونده که
بقائی براي آن نیست. [مفسّرین گفتهاند چون ماه دو پاره شد مشرکین قریش گفتند محمّد صلّی اللّه علیه و آله ما را سحر کرد
لهذا خدا فرماید اگر نشانه و معجزي ببینند از تصدیق و ایمان بآن اعراض میکنند و آنرا سحر قوي مینامند و همین آیه دلیل بر
اینکه است که اینکه امر واقع شده است و خداي تعالی بیان میفرماید که اینکه واقعه بر وجه اعجاز وقوع یافته است و احتیاج
بآیت معجزه در دنیاست تا بوسیله آن استدلال بر صحّت نبوّت شود و صدق صادق آشکار گردد نه در حال انقطاع تکلیف و
وقتی که همگان ملجأ و ناگزیر از معرفت و اعترافند. و خداوند آنرا سحر مستمر فرموده است و در وقت الجاء و اضطرار و در
روز قیامت که مردم معجزه را سحر نمیگویند. 3- و آیت معجزهاي را که دیدند تکذیب کردند و پیروي هواهاي نفسانی خود
را [و باطلی را که شیطان در نظر آنها جلوه و زینت داده بود] نمودند و هر امري داراي ثبات و استقرار است [یعنی خیر مستقرّ
باهل خیر و شرّ مستقرّ باهل شرّ است و هر امري از خیر و شر مستقرّ و ثابت است تا صاحبش بجزاي آن برسد یا در بهشت است
و یا در آتش- و بقولی یعنی براي هر امري حقیقتی است هر چه مربوط بدنیاست در دنیا ظاهر و هر چه مرتبط بآخرت است در
آنجا معلوم میگردد-]. [ صفحه 130 ] بد گمانی لازم بد باطنان افتاده است || گوشهاي از خلق جا کردم کمین پنداشتند و
خلاصه معنی آنکه هر امري از امور مستقر است یعنی منتهی بغایتی میشود که خواهی نخواهی بر آن استقرار مییابد و از جمله
آنها امر پیمبر صلّی اللّه علیه و آله است که بغایتی خواهد رسید که در آنجا حقیقت او و علوّ شأن او آشکار خواهد گردید].
-4 و حقّا براي اینکه کافران اخبار عظیمهاي در قرآن [در باره کفر اقوام پیشین و اهلاك خداوند آنان را] وارد شده است که
در آن وعظ و منع از کفر و تکذیب پیمبران است [ازدجار مصدر باب افتعال که تاء قلب بدال شده است] 5- قرآن حکمت
تامه ایست که بمنتها درجه حکمت نایل شده است ولی چه سود [با تکذیب و اعتراض آنها] که پند پذیر نیستند. 6- بنابرین از
آنان رو گردان شو [و با آنها بسفاهتشان مقابله بکن تا امر قتال برسد]. روزي که خوانندهاي و دعوت کنندهاي [عالمیان را]
بخواند و دعوت کند بچیزي که بآن آشنا و شناسا نیستند [و آن خواننده بقولی حضرت اسرافیل علیه السّلام است که بنفخ
صور مردگانرا بصحراي قیامت براي حساب دعوت میکند و اینکه دعوت امر فظیع و غیر معتادي است که نفوس بآن رغبتی
ندارند و در هول و هراسند] [در چنین روز همگان از قبور بیرون میآیند]. 7- از چشمانشان آثار ذلت و زبونی و فروتنی
آشکار از گورها بیرون میآیند بطوریکه گوئی آنان [از کثرت و حالت تحیر که ندانند بکجا میروند و مقصدشان چیست]
مانند ملخهاي پراکنده هستند. 8- بسوي صاحب صدا و خواننده میشتابند در حالتی که کافران گویند اینکه روز سخت
38 [ صفحه 131 ] ذکر شده است: یکی - دشواریست. براي تفسیر آیات [فَتَوَلَّ عَنهُم .... الی آخر] اقوال دیگري نیز -قرآن- 19
آنکه معنی آنست که: [روز که دعوت کننده مردم را میخواند و دعوت میکند یعنی روز قیامت چون آنها شفاعت ترا
خواستار شوند تو رو گردان شو از آنها و در آنروز شفاعت آنانرا مکن همانطور که امروز نبوّت و اوامر ترا نمیپذیرند]. دوم-
آنکه معنی اینکه باشد که: [از آنها رو بگردان زیرا آنها روزي که خواننده آنها را بصحراي محشر میخواند آنها عذاب را
خواهند دید و بسزاي خود خواهند رسید]. سوم آنکه- [از آنها اعراض کن زیرا در روز [یدعو الداعی یعنی قیامت] صفاتشان
چنین و چنان است تا [یوم عسر]. چهارم- از آنها رو گردان شو و یاد بیاور روزي را که دعوت کننده مردم را دعوت بخروج
بصحراي محشر میکند .... تا آخر]. 9- پیش از اینکه کافران مکّه قوم نوح هم تکذیب کردند [و همچنانکه اینان ترا یا محمّد
صلّی اللّه علیه و آله تکذیب میکنند و منکر نبوت تو هستند] آنها هم بنده ما نوح را تکذیب کرده دروغگو پنداشتند و گفتند
او مجنون است و عقلش از بین رفته است [و بدشنام و گفتار ناسزا و وعده به قتل] او را زجر و منع کردند و آزار دادند
448- [چنانکه گفتند لَئِن لَم تَنتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ المَرجُومِینَ اگر دست بر نداري اي نوح سنگسارت میکنیم]. -قرآن- 383
-10 [و چون نوح اینکه آزار و زحمات بدید] دست بدعا برداشت و از پروردگار خود خواست که اي خداي من اینکه
جماعت کافران مرا بقهر مغلوب ساختهاند پس تو انتقام مرا از آنها بگیر و براي نصرت دین خودت و پیمبر خودت آنها را
دچار هلاك و دمار ساز. صاحب مجمع گوید اینکه آیه دلالت دارد بر اینکه هر وقت کلام زشتی از کسی بشنوند یعنی از
[ اهل باطل ردّهاي شنیده شود واجب است بخدا رد کنند. [ صفحه 132
[ [سوره القمر [ 54 ]: آیات 11 تا 21
اشاره
فَفَتَحنا أَبوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنهَمِرٍ [ 11 ] وَ فَجَّرنَا الَأرضَ عُیُوناً فَالتَقَی الماءُ عَلی أَمرٍ قَد قُدِرَ [ 12 ] وَ حَمَلناهُ عَلی ذاتِ أَلواحٍ وَ دُسُرٍ
281 فَکَیفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ - 13 ] تَجرِي بِأَعیُنِنا جَزاءً لِمَن کانَ کُفِرَ [ 14 ] وَ لَقَد تَرَکناها آیَۀً فَهَل مِن مُدَّکِرٍ [ 15 ] -قرآن- 1 ]
16 ] وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِرٍ [ 17 ] کَذَّبَت عادٌ فَکَیفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ [ 18 ] إِنّا أَرسَلنا عَلَیهِم رِیحاً صَرصَراً فِی ]
38- 294 فَکَیفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ [ 21 ] -قرآن- 1 - یَومِ نَحسٍ مُستَمِرٍّ [ 19 ] تَنزِعُ النّاسَ کَأَنَّهُم أَعجازُ نَخلٍ مُنقَعِرٍ [ 20 ] -قرآن- 1
اي فالتقی ماء السماء و ماء الارض علی حال قدّرها اللّه « فَالتَقَی الماءُ عَلی أَمرٍ قَد قُدِرَ » اي بماء منصب الهمر الصّب « بِماءٍ مُنهَمِرٍ »
هی السفینۀ « ذاتِ أَلواحٍ وَ دُسُرٍ » فی الازل غیر تفاوت و علی حال قدّرت و سوّیت- او علی امر قد قدّره اللّه و هو اهلاك نوح
اي « مُدَّکِرٍ » اي السفینۀ « تَرَکناها » اي بمرأي منا « بِأَعیُنِنا » فانها ذات الواح اما من خشب او حدید و دسر جمع دسار و هو المسمار
« تَنزِعُ » اي باردة من ال ّ ص ر و البرد او شدیدة الهبوب من الصریر و هو التصویت « صَرصَ راً » اي و نذري جمع نذیر « وَ نُذُرِ » متذکّر
-438- 414 -قرآن- 427 - 387 -قرآن- 403 - 288 -قرآن- 374 - 90 -قرآن- 262 - 19 -قرآن- 48 - اي منا -قرآن- 1 « مُنقَعِرٍ » تقلع
599 [ صفحه 133 ] عن مغارسه ساقط علی الارض. 11 - پس - 581 -قرآن- 588 - 494 -قرآن- 571 - 461 -قرآن- 484 - قرآن- 450
[ما دعاي نوح را مستجاب کردیم] و درهاي آسمان را [یعنی ابرها را گشودیم] و آب ریزان شدیدي را از بالا جاري ساختیم.
-12 و اجزاء زمین را بصورت چشمهها شکافتیم [تا آب سطح زمین را فرا گیرد] و دو آب آسمان و زمین با یکدیگر تلاقی
کردند بر وفق امري که خداوند براي هلاك ساختن آن قوم تقدیر نموده بود- [ یا اینکه التقاء دو آب بر طبق امري بود که
خداوند مقدار آن را معین فرموده بود بدون زیاده و نقصان]. 13 - و نوح را [با کسانیکه باو ایمان آورده بودند] بر روي کشتی
که از تخته لوحهاي چوبین و آهنین و میخها آماده شده بود روي آب حمل نمودیم. 14 - کشتی بر روي آب در پناه حفظ ما و
در برابر چشمان ما براه میرفت- [و آنچه را در باب نجات نوح و غرق قوم او کردیم] براي کیفر کفر و انکاري بود که منکرین
نبوّت او و کافران بنعمت و توحید ما بعمل آورده بودند. 15 - و حقا ما آن کشتی [و اینکه عملی که در نجات نوح و هلاك
منکرین او کردیم] به صورت نشانه و علامتی باقی گذاشتیم [تا اسباب عبرت آیندگان شود و دلالت باهرهاي بر توحید و
یگانگی خدا باشد و از آن پند گیرند] بنابراین آیا متذکّر و پند گیرندهاي هست که بداند آن حق است و عبرت بگیرد و
بترسد. 16 - پس چگونه بود [و چطور دیدید!] عذاب مرا و انذار مرا نسبت بآنها و انتقامی که از آنها گرفتیم! 17 - و حقا ما
قرآن را [براي حفظ و قرائت] سهل و آسان ساختیم که در آن مشقت زیادي براي نفس نباشد [و براي هر کس که راه آموختن
علم آسان شد میسزد که بهره وافی از آن بگیرد زیرا تسهیل و تیسیر بزرگترین موجب براي اینکه مقصد است] [و تسهیل
قرآن براي ذکر همانا سبکی آن بر نفس بعلّت حسن بیان و ظهور برهان در حکمتهاي عالی و معانی صحیحه ایست [ صفحه
134 ] که مورد وثوق و اعتماد است زیرا از جانب خداي تعالی شده است] بنابراین آیا متذکّر و پند گیرنده و عبرت گرفتهاي
است! که در آن نظر کند و عبرت گیرد! 18 - قوم عاد هم رسولی که بر آنها مبعوث شده بود یعنی هود علیه السّلام تکذیب
کردند و خدا آنها را نیز هلاك ساخت. بنابرین عذاب من و انذارهاي من چگونه و انتقام من از آنان چطور بود! 19 - ما بر قوم
عاد بادي فرستادیم که سخت وزان بود [و یا بسیار سرد بود] در روز شومی که شومی آن هفت شب و هشت روز استمرار
داشت. 20 - اینکه باد مردم را از جا میکند [و بر سرهاي آنها که میخورد گردنهاي آنان را از بدن جدا مینمود] که گوئی
قسمتهاي پائین تنههاي درخت خرما را از ریشه کنده و بزمین افکنده است [و سرهاي آنها اینکه چنین از بدنهاشان جدا
[ میگشت]. 21 - بنابرین چگونه یافتید عذاب ما را و انتقام ما را از آنها و نتیجه انذار و ترساندن منذرین ما را! [ صفحه 135
[ [سوره القمر [ 54 ]: آیات 22 تا 31
اشاره
وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِرٍ [ 22 ] کَ ذَّبَت ثَمُودُ بِالنُّذُرِ [ 23 ] فَقالُوا أَ بَشَراً مِنّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنّا إِذاً لَفِی ضَ لالٍ وَ سُعُرٍ
314 إِنّا مُرسِلُوا النّاقَۀِ - 24 ] أَ أُلقِیَ الذِّکرُ عَلَیهِ مِن بَینِنا بَل هُوَ کَذّابٌ أَشِرٌ [ 25 ] سَیَعلَمُونَ غَداً مَنِ الکَذّابُ الَأشِرُ [ 26 ] -قرآن- 1 ]
فِتنَۀً لَهُم فَارتَقِبهُم وَ اصطَبِر [ 27 ] وَ نَبِّئهُم أَنَّ الماءَ قِسمَۀٌ بَینَهُم کُلُّ شِربٍ مُحتَضَرٌ [ 28 ] فَنادَوا صاحِبَهُم فَتَعاطی فَعَقَرَ [ 29 ] فَکَیفَ
جمع سعیر و هو النار « سُعُرٍ » 307- کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ [ 30 ] إِنّا أَرسَلنا عَلَیهِم صَیحَۀً واحِدَةً فَکانُوا کَهَشِیمِ المُحتَظِرِ [ 31 ] -قرآن- 1
« کُلُّ شِربٍ مُحتَضَرٌ » اي فانتظرهم و تبصر ما یصنعون « فَارتَقِبهُم » اي بطر و الاشر التجبّر و النشاط « أَشِرٌ » المسعره و السعر الجنون
اي « فَتَعاطی فَعَقَرَ » هو عاقر الناقه و اسمه قدار بن سالف « فَنادَوا صاحِبَهُم » اي کلّ نصیب من الماء یحضره صاحبه فی نوبته
الهشیم الشجر الیابس « کهشیم المحتظر » هی صیحۀ جبرئیل بهم « صَ یحَۀً واحِدَةً » فتعاطی السیف و التعاطی تناول الشیء بتکلف
- 9-قرآن- 58 - المتکسر او الحشیش الیابس ألذي یجمعه صاحب الحظیره لماشیته فی الشتاء و هی المکان یجمعها فیه. -قرآن- 1
22 - و حقّا ما قرآن را براي 381- 311 -قرآن- 363 - 248 -قرآن- 291 - 174 -قرآن- 227 - 115 -قرآن- 149 - -66 قرآن- 100
موعظه [و حفظ و قرائت] آسان ساختیم پس آیا پند گیرندهاي هست! [رجوع بتفسیر آیه 17 شود]. 23 - [اگر نذر مصدر باشد]
یعنی قوم ثمود تکذیب کرد آنچه را صالح براي انذار و ترسانیدن آنها آورده بود- [و اگر جمع نذیر باشد] یعنی آنان پیمبران
نذیر را تکذیب کردند چون صالح را تکذیب نمودند زیرا تکذیب یکی از پیمبران تکذیب تمامی آنهاست چه آنها در دعوت
بتوحید همگی متفقند. 24 - و گفتند آیا ما پیروي و متابعت یکفرد آدمی مثل خودمان را بکنیم حقا اگر چنین کنیم در خطائیم
و از حق دور افتاده و دچار شدّت و عذاب خواهیم بود اگر مطیع او شویم- [و بنا بروایت عطا از إبن عباس رض] در اینکه
25 - آیا فقط از بین ما مردم القاء وحی باو شده است [و با [ صورت دیوانهایم و از مقتضی عقل بیرون شدهایم. [ صفحه 136
آنکه او هم یکی از افراد ماست آیا او اختصاص بنبوّت یافته است] بلکه نه چنین است او [در آنچه ادّعا میکند] بسیار
دروغگوست و خود خواه و خود پسند [و عجب و کبر او، او را وادار باین دعوي نموده است]. 26 - بزودي در فرداي قیامت
[یعنی در عاقبت امر] خواهند دانست دروغگوي متکبّر خود پسند کیست! [و چون عذاب بآنها رو نمود میفهمند آیا صالح
کذّاب است یا آنها که او را تکذیب کردند و آیا صالح متکبّر بوده است یا آنها که نسبت برسول خدا استکبار بخرج دادند].
-27 [آنان چون از راه تعنّت بر صالح از او خواستند که از سنگ ناقهاي حمراء براي آنها بیرون آورد و بچهاي بزاید و همانقدر
که از آب آنها بنوشد بآنها شیر دهد لذا خداوند میفرماید] ما هم براي قطع عذر آنها و آزمایش و اختیار آنان [بطوریکه
خواسته بودند] ناقه را از سنگ [بمعجزه صالح] بیرون آوردیم [و باو گفتیم] مراقب و منتظر امر خدا در باره آنان باش یا مراقب
و منتظر باش ببین آنها چه میکنند و بر آزاري که بتو میدهند شکیبا باش [تا امر خدا برسد]. 28 - و بآنها خبر بده که آب بین
آنان قسمت میشود [روزي براي ناقه و روزي براي آنها] و هر شرب و بهره و نصیب از آب را اهل و صاحب آن حاضر شود و
آن دیگر با او حاضر نشود [یعنی روز ناقه ناقه در سر آب حاضر شود و روز آنها آنان حاضر شوند و ناقه بر سر آب نیاید] [و
حضر و احتضر بیک معنی است]. 29 - [آنها در مقام کفران بر آمدند و در امر کشتن ناقه تدبیر کردند] و رفیق خودشان [یعنی
یکی از اشرار خود را که قدار بن سالف بود] صدا و دعوت کردند و او هم براي نیل بمقصود جرأت کرد [و کمین نمود و ناقه
30 - [پس بنگر چگونه [ را بتیري بزد و استخوان و عضله ساق او را بدوخت] و سپس با شمشیري او را پی کرد. [ صفحه 137
آنها را هلاك کردیم] و چگونه بود عذاب من در باره آنها و انذار من نسبت بآنها. 31 - ما بر آنها صیحه [جبرئیلی] را روانه
ساختیم و بآن یک فریاد، آن قوم مانند علفهاي خشکی شدند که صاحبان حظیرهها براي آغل گوسفندان گرد هم میآورند تا
آنها را از باد و سرما محفوظ دارند [و خلاصه آنکه ما آنها را بیک صیحه نابود و هلاك نمودیم و آنان مانند چوب خشگ
شدند].
[ [سوره القمر [ 54 ]: آیات 32 تا 42
اشاره
وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِرٍ [ 32 ] کَذَّبَت قَومُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ [ 33 ] إِنّا أَرسَلنا عَلَیهِم حاصِباً إِلاّ آلَ لُوطٍ نَجَّیناهُم بِسَحَرٍ
296 وَ لَقَد راوَدُوهُ عَن - 34 ] نِعمَۀً مِن عِندِنا کَذلِکَ نَجزِي مَن شَ کَرَ [ 35 ] وَ لَقَد أَنذَرَهُم بَطشَ تَنا فَتَمارَوا بِالنُّذُرِ [ 36 ] -قرآن- 1 ]
ضَیفِهِ فَطَمَسنا أَعیُنَهُم فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ [ 37 ] وَ لَقَد صَ بَّحَهُم بُکرَةً عَذابٌ مُستَقِرٌّ [ 38 ] فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ [ 39 ] وَ لَقَد یَسَّرنَا
286 کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها فَأَخَ ذناهُم أَخذَ عَزِیزٍ - القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِرٍ [ 40 ] وَ لَقَد جاءَ آلَ فِرعَونَ النُّذُرُ [ 41 ] -قرآن- 1
فَتَمارَوا » اي ریحا حاصبا، و حصبه یحصبه رماه بالحصباء و هی الحصی « حاصِ باً » [ 70 [ صفحه 138 - مُقتَدِرٍ [ 42 ] -قرآن- 1
« راوَدُوهُ عَن ضَیفِهِ » اي تدافعوا بالانذار علی وجه الجدال بالباطل و قیل معناه فشکوا و لم یصدّقوه و هو تفاعلوا من المریه « بِالنُّذُرِ
اي « بُکرَةً » اي اناهم صباحا « صَ بَّحَهُم » اي محوناها او فمسخناها کسائر الوجه « فَطَمَسنا أَعیُنَهُم » اي طالبوه بتسلیمهم للفسق بهم
-293- 235 -قرآن- 270 - 94 -قرآن- 209 - 10 -قرآن- 70 - اي متذکر بمعنی متّعظ. -قرآن- 1 « مُدَّکِرٍ » وقت البکور و هو اول النهار
32 - و حقّا ما قرآن را براي حفظ و تذکر و موعظه آسان ساختیم پس آیا 420- 373 -قرآن- 409 - 346 -قرآن- 364 - قرآن- 333
پند گیرندهاي هست! و بقولی آیا طالب علمی هست که بیاموزد! 33 - قوم لوط انذارهاي ما یا منذرین [پیمبران] را تکذیب
کردند و دروغزن شمردند. 34 - ما هم بر آنها بادي روانه کردیم که بر آنها سنگ بارید [و هلاکشان ساخت] مگر خاندان
لوط که آنها را در سحرگاهان از عذاب وارده نجات دادیم. 35 - [و اینکه نجات] نعمت و انعامی از جانب ما براي آنها بود.
همانطور که بآنها انعام کردیم هر کس ما را بایمان و طاعت شکر گذارد پاداش میدهیم. 36 - و بحق سوگند لوط آنها را
بسختگیري ما در عذاب ترسانید و انذار کرد ولی آنان با او جدال کردند و انذار او را رد نمودند و تصدیق نکردند. 37 - [و
آنقوم عنود بیادب] از لوط خواستند که مهمانهاي خود را [یعنی جبرئیل و همراهان او را که بصورت بشر آمده بودند] به آنها
تسلیم کند [و قصد فجور و عمل زشت با آنها داشتند] ما هم چشمهاي آنها را محو و کور ساختیم [و بآنها گفتیم] بچشید مزه
عذاب من و نذیرهاي مرا. 38 - و حقا که آنها را در صبحگاهان عذابی فرود آمد که در آنها مستقر و ثابت ماند تا تمامی را
بآتش راند [یعنی عذاب دنیا متّصل بعذاب آخرت شد] 39 - پس [گفتیم] بچشید مزه عذاب من و نذیرها و یا انذارهاي مرا [
صفحه 139 ] [بچشید اوّل راجع بعذاب کوري و دوم راجع بعذاب سنگباران]. 40 - و حقا که قرآن را براي پند گرفتن و
آموختن آسان ساختیم. پس آیا پند گیرندهاي هست. 41 - و حقّا براي فرعون و پیروان [دینی و خاندانی] او آیات نهگانه
موسی را براي انذار و ترسانیدن او فرستادیم. 42 - آنان بتمام آیاتی که براي آنها باعجاز موسی آمد تکذیب کردند بنابرین [ما
هم بمجازات عملشان] گرفتیم گرفتن غالبی که مغلوب نگردد و توانائی که عاجز و ناتوان نشود.
[ [سوره القمر [ 54 ]: آیات 43 تا 55
اشاره
أَ کُفّارُکُم خَیرٌ مِن أُولئِکُم أَم لَکُم بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ [ 43 ] أَم یَقُولُونَ نَحنُ جَمِیعٌ مُنتَصِ رٌ [ 44 ] سَیُهزَمُ الجَمعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ [ 45 ] بَلِ
288 یَومَ یُسحَبُونَ فِی النّارِ عَلی - السّاعَۀُ مَوعِدُهُم وَ السّاعَۀُ أَدهی وَ أَمَرُّ [ 46 ] إِنَّ المُجرِمِینَ فِی ضَ لالٍ وَ سُعُرٍ [ 47 ] -قرآن- 1
وُجُوهِهِم ذُوقُوا مَسَّ سَ قَرَ [ 48 ] إِنّا کُلَّ شَیءٍ خَلَقناهُ بِقَدَرٍ [ 49 ] وَ ما أَمرُنا إِلاّ واحِ دَةٌ کَلَمحٍ بِالبَ َ ص رِ [ 50 ] وَ لَقَد أَهلَکنا أَشیاعَکُم
280 وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُستَطَرٌ [ 53 ] إِنَّ المُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ - فَهَل مِن مُدَّکِرٍ [ 51 ] وَ کُلُّ شَیءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ [ 52 ] -قرآن- 1
اي ام کتبت لکم براءة من « أَم لَکُ م بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ » [ 143 [ صفحه 140 - 54 ] فِی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقتَدِرٍ [ 55 ] -قرآن- 1 ]
« أَدهی » اي ینهزمون و تولیۀ الدبر کنایۀ عن الهرب « وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ » العذاب فی الکتب السماویه. الزبر جمع زبور و هو الکتاب
علم لجهنّم من سقرته النار و صقرته اي « سَقَرَ » جمع سعیر اي نیران متأجّجه « وَ سُعُرٍ » اي اشد و الداهیۀ امر فظیع لا یهتدي لدوائه
اي اشباهکم فی الکفر « أَشیاعَکُم » اي الّا کلمۀ واحدة و هی کن « إِلّا واحِدَةٌ » اي بمقدار معین علی مقتضی الحکمۀ « بِقَدَرٍ » لوحته
211 -قرآن- - 157 -قرآن- 203 - 38 -قرآن- 131 - اي فی مکان مرضی. -قرآن- 1 « فِی مَقعَدِ صِدقٍ » اي مسطور فی اللوح « مُستَطَرٌ »
550- 506 -قرآن- 529 - 470 -قرآن- 495 - 426 -قرآن- 457 - 372 -قرآن- 410 - 310 -قرآن- 362 - -271-260 قرآن- 302
تفسیر معانی:
اشاره
-43 آیا کافران شما [اهل مکّه] بهتر و نیرومندتراند از اینکه اممی که براي شما بیان کردیم و آنها را هلاك نمودیم [یعنی شما
افضل از قوم نوح و عاد و ثمود و لوط و فرعون نیستید نه در قوت و نه در ثروت و نه در کثرت عدّه و عدّه و با اینکه آنها
بهلاکت رسیدند چه چیز شما را ایمن دارد از اینکه آنچه بآنها رسید بشما نرسد] یا براي شما در کتب آسمانی پیشین برات
آزادي و بیزاري از عذاب آمده است [که آنچه بامم سالفه رسیده است بشما نخواهد رسید]. 44 - یا آنکه [اینکه کافران مکّه]
میگویند [ما صاحبان رأي و حزم هستیم] و امر ما جمع آمده است [و همگی مانند یکدست هستیم] و یاور یکدیگریم و از
دشمنان انتقام میگیریم [ولی همانطور که اینان در قوّت و کثرت از سالفین بهتر نیستند و برات بیزاري ندارند همچنین جمعی
هم ندارند که آنها را از عذاب خدا باز دارد و یاریشان کند]. 45 - قریبا جمع [کفّار مکّه] رو بفرار خواهند نهاد و پشتها
بجنگ [ صفحه 141 ] خواهند نمود [چنانکه در روز بدر پیش آمد کرد و اینکه آیه از معجزات حضرت است که قبلا خبر داد
و مطابق آنهم واقع شد]. 46 - بلکه روز قیامت موعد عذاب آنهاست [یعنی اسارت و قتل و فرار تمام عقوبت آنان نیست و
موعد اصلی عذاب آنها ساعت یعنی روز رستاخیز است] و قیامت داهیهاي بزرگتر و در منتها درجه فظاعت و بلیه سختتر و پر
مرارتتري است [و عذاب دنیوي نمونهاي از عذاب اخروي است]. 47 - همانا [در روز قیامت] مشرکان و نافرمانان در هلاك و
آتش بر افروختهاند [یعنی در دنیا در گمراهی و دوري از حق و در آخرت در آتش قهر الهی خواهند بود- از نعیم بهشت و
نجات دور و در آتش فروزان از وصال حقیقت مهجوراند]. 48 - روزي که فرشتگان کافران را برو در آتش میکشند و بآنها
گفته میشود بچشید ألم عذاب و حرارت دوزخ را. 49 - حقّا که ما هر چیزیرا بمقدار و اندازهاي که مقتضی حکمت بوده
است آفریدهایم [و جزافه خلق نکردهایم و عذاب را نیز بمقدار استحقاق نامطیعان خلق کردهایم و همچنین هر چیزي را در دنیا
و آخرت مقدّر بمقدار معلومی آفریدهایم- و بقولی ما هر چیزي را بقدر مقدّر و قضاء محتوم در لوح محفوظ خلق نمودهایم].
-50 و امر ما در آمدن روز قیامت جز یک امر بمانند چشم بر هم زدنی نیست [یعنی چون ما اراده بقیام ساعت کنیم خلایق و
جانوران را بسرعت یک چشم بر همزدنی برمیگردانیم- و درنگ و کندي در کار ما نیست]. 51 - و حقّا که ما اشباه و نظائر
شما را در کفر [که در کفر و تکذیب انبیاء مانند شما بودند] هلاك ساختیم آیا کسی هست که متذکّر شود و پند و عبرت
بگیرد. 52 - و هر چیز را که [از کفر و معاصی] بجاي آوردهاند بتفصیل در [ صفحه 142 ] دیوان نوشتههاي حفظه و فرشتگان
رقیب و عتید ثبت و ضبط شده و از قلم نیفتاده است. 53 - و هر کوچک و بزرگی [از اعمال شما که در دنیا میکنید] در آن
دیوان مسطور است- یا - هر کوچک و بزرگی از ارزاق و آجال در لوح محفوظ مکتوب است. 54 - حقّا آنانکه از کفر و
معاصی پرهیز و اجتناب کرده و میکنند و تقوي پیشه هستند در بهشتهاي نعیم هستند و از نهرهاي آب و شراب و شیر و عسل
بهرهمند میباشند. 55 - در مکان مرضی و مجلس حق و سالم از لغو و تأثیم در جوار پادشاه توانائی که هیچ چیز او را عاجز
نمیسازد و همه چیز در تحت اقتدار اوست. [در تفسیر روح البیان گوید قال الامام جعفر الصادق رضی اللّه عنه: مدح اللّه
المکان بال ّ ص دق فلا یقعد فیه الّا اهل الصدق و هو المقام الّذي یصدق اللّه فیه وعده لاولیائه بان یبیح لهم النظر الی وجهه
الکریم.