گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة الرّحمن



اشاره
مکیّه است و بقولی جز آیه یَسئَلُهُ مَن فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ ... الخ که در مدینه نازل شده است و بقولی تمام آن مدنیّه است-
37- 74 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1 - عدد آیات آن نود و هشت است. -قرآن- 29
[ [سوره الرحمن [ 55 ]: آیات 1 تا 13
اشاره
85 الشَّمسُ وَ - 37 الرَّحمنُ [ 1] عَلَّمَ القُرآنَ [ 2] خَلَقَ الإِنسانَ [ 3] عَلَّمَهُ البَیانَ [ 4] -قرآن- 1 - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
القَمَرُ بِحُسبانٍ [ 5] وَ النَّجمُ وَ الشَّجَرُ یَسجُدانِ [ 6] وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ المِیزانَ [ 7] أَلاّ تَطغَوا فِی المِیزانِ [ 8] وَ أَقِیمُوا الوَزنَ
222 وَ الَأرضَ وَضَعَها لِلأَنامِ [ 10 ] فِیها فاکِهَۀٌ وَ النَّخلُ ذاتُ الَأکمامِ [ 11 ] وَ الحَبُّ ذُو - بِالقِسطِ وَ لا تُخسِرُوا المِیزانَ [ 9] -قرآن- 1
وَ» اي یجریان بحساب مقدّر « بِحُسبانٍ » [ 176 [ صفحه 143 - آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 13 ] -قرآن- 1
ِ
العَصفِ وَ الرَّیحانُ [ 12 ] فَبِأَي
اي ینقادان له تعالی فیما یرید بهما طبعا « یَسجُدانِ » النجم النبات الّذي لا ساق له امّا الشجر فالنبات الّذي له ساق « النَّجمُ وَ الشَّجَرُ
اي و لا تنقصوا- اخسر المیزان اي طفّفه « وَ لا تُخسِرُوا » بالعدل « بِالقِسطِ » اي لا تتجاوزوا الحد « أَلّا تَطغَوا » العدل « المِیزانَ »
ورق النبات « العَصفِ » القمح و الشعیر و کلّ ما یغتذي به « الحَبُّ » اي للخلق و قیل کل ذي روح « لِلأَنامِ » اوعیۀ الثمر « الَأکمامِ »
270 -قرآن- - 235 -قرآن- 259 - 212 -قرآن- 220 - 153 -قرآن- 200 - 66 -قرآن- 141 - 13 -قرآن- 39 - الیابس کالتبن. -قرآن- 1
474- 424 -قرآن- 464 - 380 -قرآن- 414 - 355 -قرآن- 368 - -296-279 قرآن- 343
تفسیر معانی:
اشاره
-1 الرّحمن- خداوند سبحانه اینکه سوره را از آنجهت باین نام مقدّس افتتاح فرمود تا بندگان بدانند که آنچه بعدا از افعال
نیکوي خود توصیف فرموده است از رحمتی صادر شده است که شامل حال تمام آفریدگان اوست و گویا جواب گفتار
آنهاست که در آیه مبارکه فرماید [وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسجُدُوا لِلرَّحمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحمنُ] و باز هم روایت است که چون آیه
مبارکه [قُلِ ادعُوا اللّهَ أَوِ ادعُوا الرَّحمنَ، نازل شد گفتند] ما نعرف الرحمن الا صاحب الیمامه] از آنجهت در اینکه سوره مبارکه
466 امام غزالی ره گوید: الرّحمن هو العطوف علی العباد - 372 -قرآن- 421 - [رحمن] توصیف شد [مجمع]. -قرآن- 304
بالایجاد اوّلا- و بالهدایۀ [ صفحه 144 ] الی الایمان و اسباب السعادة ثانیا- و الاسعاد بالاخرة ثالثا- و الانعام بالنظر الی وجهه
الکریم رابعا- 2- تعلیم کرد و آموخت بمحمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قرآن را [و او بامّت خود آموخت]- [و بقولی جواب
اهل مکّه است که گفتند [إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ] و لذا مبیّن ساخت در اینکه آیه آنکس که قرآن را بمحمّد آموخت او [رحمن]
است- [و بقولی علّم بمعنی یسّر هم آمده است که کاشفی در تفسیر خود گوید: یعنی آسان گردانید مر او را آموختن و
183 رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود [اشراف امّتی حملۀ القرآن اي ملازموا - دیگران را آموزانیدن]. -قرآن- 154
قرائته و أصحاب اللیل] و نیز فرمود: [خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه]. 3- انسان را آفرید [یعنی آدم اوّل یا جنس انسان که
شامل تمام افراد و اصناف آن میباشد از عدم بوجود آورد و بر آنچه هست از قواي ظاهره و باطنه او را انشاء و ایجاد فرمود].
-4 باو بیان آموخت [یعنی نامهاي تمام اشیاء و تمام لغات را] [حضرت صادق علیه السّلام فرمود بیان اسم اعظمی است که
بوسیله آن همه چیز را آموخت] و بقول از جبّائی [بیان] کلامی است که بتوسط آن آدمی مراد و مقصود خود را آشکار کند و
بآن از سایر حیوانات متمایز گردد. و بقولی [از حسن و أبی العالیه و إبن زید و سدّي] بیان یعنی نطق و کتابت و خط و فهمیدن
و فهمانیدن تا بداند که چه میگوید و باو چه گفته میشود- و صاحب مجمع گوید اینکه قول اظهر است و عمومیتش بیشتر
است. 5- خورشید و ماه [جریان و گردش در مدارشان] از روي حساب است [و منازلی را طی میکنند که از آن بهیچ وجه
تجاوز نمیکنند و ماهها و سالها و اوقات از گردش آندو معلوم میگردد یعنی از گردش 28 روزه ماه بدور زمین ماه قمري و از
گردش زمین بدور خورشید سال خورشیدي پیدا میشود و اینکه جریان روي حساب دقیق و منظّمی است که ابدا در آن تفاوت
و تغییري حاصل [ صفحه 145 ] نخواهد گردید]. 6- و بوته بیساقه و بیتنه گیاه [که نجم باشد] و درخت با ساقه و تنه [که
شجر باشد] هر دو در برابر عظمت خالق خودشان خاضع و خاشع و منقاد و مطیعاند [و گفتهاند ما را بر سجود ایشان وقوف
297 دو نعمت آسمانی را که ماه و - نیست چنانکه بر تسبیح آنان زیرا فرمود [وَ لکِن لا تَفقَهُونَ تَسبِیحَهُم]. -قرآن- 259
خورشید باشند در برابر دو نعمت زمینی که بته و درخت باشد قرار داد و چنانکه آندو از بالا مربّی نعمات زمینی هستند درخت
و گیاه هم که اصل روزي خلق از حبوب و میوهها و علف براي حیوانات میباشد در زمین آفریدگان جاندار را بهرهمند
میکنند]. 7- آسمانرا [بر بالاي سر اهل زمین] برافراشت و ترازوي عدل و میانه روي را [در بین خلایق] بگذاشت. 8- تا اینکه
بوسیله آن از عدل و حق تجاوز نکنید و بجور و باطل نگرائید [و یا بوقت داد و ستد از عدل تجاوز نکنید و براستی معامله
نمائید]. چون ترازوي تو کج بود و دغا || راست چون جوئی ترازوي جزا [و بقولی مراد بمیزان قرآن است که آن اصل دین
است] . 9- [در موقع داد و ستد] زبانه و شاهین ترازو را مستقیم و عادلانه نگاهدارید [و ظالمانه] ترازو را کم نگذارید و
بانصاف و عدل آنرا برابر سازید. کاشفی گوید: اینکه همه تأکید اهل ترازو را جهت آنستکه بوقت وضع میزان قیامت شرمنده
نشوند. هر جو و هر حبّه که بازوي تو || کم کند از کید ترازوي تو هست یکایک همه بر جاي خویش || روز جزا جمله
بیارند پیش با تو نمایند نهانیت را || کم دهی و بیش ستانیت را [ صفحه 146 ] در تفسیر روح البیان اشاره ایست که لطف آن
پوشیده نیست و ترجمه آن اینکه است که: [فقیر گوید اینکه خداوند میزان را در بین آیات رفع سماء و وضع ارض آورده
شاید از اینکه رو باشد که در حدیث آمده است: بالعدل قامت السّموات و الارض و اینکه بین جان و تن هم میزان عقل لازم
است تا اعتدال پیدا کنند و یکی بر دیگري تجاوز نکند و اعتدال حقیقی وقوف بین دو طرف افراط و تفریط است که عقلا و
شرعا و عرفا هر دو ناپسند و مذمومند] [انتهی]. 10 - [و در برابر برداشتن و برافراشتن آسمان] زمین را براي منافع مردمان [از
جن و انس و آنچه ذي روح است] پهن و آماده ساخت. 11 - در آنزمین انواع و اقسام میوهها است که بآن تفکّه کنند و لذّت
برند و درخت خرما که داراي غلافهاي محتوي خوشهها است. 12 - و [باز در زمین است] دانه [گندم و جو و بقولات مانند
ماش و عدس و باقلا و غیره] که بته آن داراي دو قسمت است یکی [عصف] که غلاف آن و کاه باشد و دیگري [ریحان] که
بمعنی رزق است و آن اصل دانه میباشد که خوراك آدمی است [هر چند ریحان بمعنی گیاه خوشبو نیز هست و اکثر دانههاي
بقولات هم وقتی تازهاند داراي رائحه و بوي خوشند]. 13 - پس [اي آدمیان و اي پریان اي جنّ و انس] بکدامیک از نعمتهاي
پروردگار خودتان [و اینکه نعمی که ذکر شد] تکذیب میکنید [زیرا همه اینها نعماتی است که بشما انعام گردیده و انکار
هیچیک از اینکه نعم ممکن نیست].
[ [سوره الرحمن [ 55 ]: آیات 14 تا 30
اشاره
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 16 ] رَبُّ المَشرِقَینِ وَ رَبُّ
ِ
خَلَقَ الإِنسانَ مِن صَلصالٍ کَالفَخّارِ [ 14 ] وَ خَلَقَ الجَانَّ مِن مارِجٍ مِن نارٍ [ 15 ] فَبِأَي
آّلاءِ
ِ
238 مَرَجَ البَحرَینِ یَلتَقِیانِ [ 19 ] بَینَهُما بَرزَخٌ لا یَبغِیانِ [ 20 ] فَبِأَي - آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 18 ] -قرآن- 1
ِ
المَغرِبَینِ [ 17 ] فَبِأَي
213 وَ لَهُ الجَوارِ المُنشَآتُ فِی - آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 23 ] -قرآن- 1
ِ
رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 21 ] یَخرُجُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجانُ [ 22 ] فَبِأَي
ّ
ِ
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 25 ] کُلُّ مَن عَلَیها فانٍ [ 26 ] وَ یَبقی وَجهُ رَبِّکَ ذُو الجَلالِ وَ الإِکرامِ [ 27 ] فَبِأَي
ِ
البَحرِ کَالَأعلامِ [ 24 ] فَبِأَي
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ
ِ
240 یَسئَلُهُ مَن فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ کُلَّ یَومٍ هُوَ فِی شَأنٍ [ 29 ] فَبِأَي - آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 28 ] -قرآن- 1
اي من نار صاف من دخان او من نار مختلط « مِن مارِجٍ مِن نارٍ » اي طین یابس « مِن صَلصالٍ » [ 126 [ صفحه 147 - 30 ] -قرآن- 1 ]
جمع جاریۀ « الجَوارِ » اي لکیلا یبغی احدهما علی الاخر « لا یَبغِیانِ » [ حاجز ] « بَرزَخٌ » اي ارسل « مَرَجَ » جمع الی و هی النعمۀ « آلاءِ »
المرفوعات الشرع- او المصنوعات- و « المُنشَآتُ » اي کالجبال جمع علم و هو الجبل « کَالَأعلامِ » اي السفن الجواري فی البحر
- 16 -قرآن- 32 - اي فی شأن من الشئون. -قرآن- 1 « هُوَ فِی شَأنٍ » بکسر الشین الرافعات الشرع او اللاتی ینشئن الامواج او السیر
- 295 -قرآن- 333 - 238 -قرآن- 281 - 192 -قرآن- 228 - 169 -قرآن- 177 - 148 -قرآن- 159 - 113 -قرآن- 139 - -56 قرآن- 106
476- -346 قرآن- 458
تفسیر معانی:
اشاره
-14 آفرید انسانرا از گل خشک مانند سفال پخته [که چون دست بر وي زنی آواز کند و صلصال گل خشک است که آنرا
صلصله است یعنی صدائی که از خشکی آن بیرون آید. 15 - و جنّ را آفرید از شعله آتش صاف و بیدود- یا از آتش مختلط
[ صفحه 148 ] قرمز و سیاه و سفید یعنی از شعله مختلط از آتش [بنابر تفسیر روح البیان نقل از باب نهم سفر ثانی فتوحات
گویند: مذکور است که مارج آتش است ممترج بهوا که آنرا هواي مشتعل گویند پس جان مخلوق است از دو عنصر آتش و
هوا و آدم آفریده شده از دو عنصر آب و خاك چون آب و خاك بهم شوند آنرا طین گویند و چون هوا و آتش مختلط
گردد آنرا مارج خوانند ...] 16 - پس بکدام نعمتهاي پروردگار شما تکذیب و انکار میکنید. 17 - [پروردگاري که فاعل
افعال بدیعه مذکوره است] پروردگار دو مشرق و دو مغرب است [و در تفاسیر گفتهاند یعنی پروردگار مشرق تابستان و مشرق
زمستان و پروردگار مغرب تابستان و مغرب زمستان که آفتاب در درازترین روز سال از یک مشرق و در کوتاهترین روز از
مشرق دیگر طلوع میکند و همین است دو مغرب. و باز گفتهاند که یک مغرب از خورشید و دیگر از ماه است همچنین دو
مشرق- ولی پس از کشف کرویّت زمین اینکه آیه دلیل است بر اینکه زمین کروي است و قبل از آنها قرآن خبر داده است
منتها چون فهم مردم رسا نبوده است باین عبارت فرموده است چه هر نقطع از زمین در عین حال که مشرق یک نقطه است
مغرب نقطه دیگر نیز میباشد و اینکه خاصیّت شکل کروي است و مسطّح چنین نیست و آنرا بیش از یک مشرق و یک مغرب
نمیباشد و همچنین است [ربّ المشارق] که در جاي دیگر فرموده است]. 18 - پس بکدام یک از نعمات پروردگارتان تکذیب
و انکار میکنید! 19 - [خداوندي که] روانه ساخت و راه داد بین دو دریا را [یکی خوشگوار و شیرین و دیگري تلخ و شور]
که بیکدیگر میرسند. 20 - بین آن دو دریا مانع و حاجزي است که آندو بیکدیگر تعدّي و تجاوز نمیکنند [یعنی بقدرت حق
22 - از [ نه شیرین داخل تلخ میشود و نه بعکس]. 21 - پس بکدامیک از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید! [ صفحه 149
آندو دریا بیرون میآید در [یعنی مروارید] و مرجان [و گفتهاند لؤلؤ مرواریدهاي درشت و مرجان کوچک آنهاست]. از
سلمان فارسی و سعید بن جبیر و سفیان ثوري روایت شده است که دو دریا علی و فاطمه علیها السّلاماند بین آنها برزخ یعنی
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و از آندو لؤلؤ و مرجان بیرون میآید که حسن و حسین علیهما السّلام میباشند و عجبی
نیست به اینکه که آندو دو دریا باشند بسبب سعه فضلشان و کثرت خیرشان و بحر را هم بواسطه سعه آن بحر نامیدهاند [اقتباس
از مجمع البیان]. و در تفسیر روح البیان هم با اینکه از عامّه است در ذیل اینکه آیه گوید: قیل [البحران علیّ و فاطمه رضی اللّه
عنهما و البرزخ النّبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و یخرج منهما الحسن و الحسین رضی اللّه عنهما]. 23 - پس بکدامیک از
نعمتهاي پروردگارتان تکذیب میکنید! 24 - و کشتیهائی که بادبانهاي آنها مانند کوهها برافراشته و بلند شده است و در دریا
جاري هستند ملک او است [و بامر او جریان دارند و سیر میکنند]. کشتیهائی که با بادبانهائی بلند شده است [منشیء] گویند
و آنها که [قلاع آنها جمع قطع یعنی بادبان] بلند نشدهاند منشیء نیستند و نیز گفتهاند [منشئات] بکسر شین آنستکه موقع
حرکت کشتی انشاء موج میکند و امواج مانند اعلامی از جانب خداي سبحانه بر بندگان میباشند. 25 - پس بکدامیک از
نعمتهاي پروردگارتان تکذیب میکنید. 26 - هر آنکس که [از حیوانات و مرکّبات] بر روي زمیناند فانی شوندهاند. 27 - و
ذات پروردگار تو که صاحب عظمت و کبریاء و سزاوار گرامی داشتن است باقی خواهد ماند- [ یا خدائی که صاحب اکرام
است یعنی انبیاء و اولیاء خود را بالطاف و افضال خود با عظمت و جلال خویش گرامی و مکرّم میدارد]. [ صفحه 150 ] وجه
بمعنی صورت آدمی است و از آنجهت براي ذات استعاره شده است که اشرف اعضاء آدمی و مجمع مشاعر و موضع سجود و
مظهر آثار خشوع است- و گفتهاند میشود که وجه کنایه از جهت باشد بنابر اینکه هر جهتی خالی از وجه نیست که بآن توجه
میشود و معناي آیه مبارکه چنین باشد [هر کس از ثقلین که بر روي زمین هستند و آنچه از اعمال بجاي میآورند از بین رفتنی
میباشند جز آنچه که بوسیله آن بجهت خدا متوجه میشوند و براي خشنودي خدا عمل میکنند]. 28 - پس بکدامیک از نعمات
پروردگار خودتان تکذیب میکنید. 29 - هر آنکس که در آسمانها و زمین است [از او مستغنی و بینیاز نیست] و حوائج خود
را از او میخواهند- هر روز یعنی هر وقتی از اوقات او یعنی خدا [تعالی شأنه] در شأنی از شئون است که از جمله آن اعطاء
خواهشهاي آنهاست- و گفتهاند شأن او سبحانه و تعالی زنده کردن قومی و میراندن اقوام دیگر و عافیت قومی و بیماري اقوام
دیگر و غیرها از هلاك کردن و نجات دادن و نومید ساختن و عطا فرمودن و امور دیگري است که بشمار نیاید. و از ابی
درداء از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله مروي است که در باره کل یوم هو فی شأن فرمود: [از شأن اوست که گناه را بیامرزد و
اندوه را بزداید و قومی را برداشت کند و قوم دیگر را پست نماید] و مقاتل گفته است اینکه آیه در جواب یهود نازل گشته
که گفتند خداوند در روز شنبه بچیزي حکم نمیکند. و نیز گفتهاند تمام دهر نزد خدا دو روز است یکی مدت ایام دنیا
دیگري روز قیامت و در روز که مدّت دنیاست شأن و کار او آزمایش بامر و نهی و زنده کردن و میراندن و دادن و ستدن
است و شأن او در قیامت جزاء و حساب و ثواب و عقاب است- و گفتهاند شأن او در هر شبانه روز بیرون ساختن سه لشکر
است یکی از اصلاب پدران بارحام مادران دوم از ارحام مادران بدنیا سه دیگر از دنیا بسوي قبر سپس همگان بسوي خدا
کوچ کنند. [ صفحه 151 ] و باز گفتهاند شأن و کار خدا رسانیدن سودها بتو و دور کردن زیانها از تو است پس از فرمانبري
کسیکه از نیکی بتو غافل نیست غافل مباش. از إبن عباس مروي است که گفت: از آنچه خداوند آفریده است لوحی است درّ
سفید که دو ورق آن از یاقوت سرخ است قلم آن از نور و نوشته آن از نور است. در هر روز سیصد و شصت مرتبه نظر بآن
میاندازد و خلق میکند و روزي میدهد و زنده میکند و میمیراند و عزیز میکند و خوار میسازد و هر چه بخواهد میکند و
30 - پس بکدامیک از نعمتهاي پروردگارتان تکذیب میکنید. 397- اینست معنی قول او: کُلَّ یَومٍ هُوَ فِی شَأنٍ. -قرآن- 367
کل یوم هو فی شأن چه شأنست بدو || هر زمان جلوه دیگر شود از پرده عیان جلوه حسن ترا غایت و پایانی نیست || یعنی
اوصاف کمال تو ندارد پایان
[ [سوره الرحمن [ 55 ]: آیات 31 تا 45
اشاره
وَّ الإِنسِ إِنِ استَطَعتُم أَن تَنفُذُوا مِن أَقطارِ السَّماواتِ وَ
ِ
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 32 ] یا مَعشَرَ الجِن
ِ
سَنَفرُغُ لَکُم أَیُّهَ الثَّقَلانِ [ 31 ] فَبِأَي
[ آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 34 ] یُرسَلُ عَلَیکُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِرانِ [ 35
ِ
الَأرضِ فَانفُذُوا لا تَنفُذُونَ إِلاّ بِسُلطانٍ [ 33 ] فَبِأَي
[ آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 38
ِ
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 36 ] فَإِذَا انشَ قَّتِ السَّماءُ فَکانَت وَردَةً کَالدِّهانِ [ 37 ] فَبِأَي
ِ
355 فَبِأَي - -قرآن- 1
262 یُعرَفُ المُجرِمُونَ بِسِیماهُم فَیُؤخَذُ - آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 40 ] -قرآن- 1
ِ
فَیَومَئِذٍ لا یُسئَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لا جَانٌّ [ 39 ] فَبِأَي
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 42 ] هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا المُجرِمُونَ [ 43 ] یَطُوفُونَ بَینَها وَ بَینَ حَمِیمٍ آنٍ
ِ
بِالنَّواصِی وَ الَأقدامِ [ 41 ] فَبِأَي
جمع قطر و هی الناحیۀ و « أَقطارِ » اي أن تخرجوا « أَن تَنفُذُوا » [ 279 [ صفحه 152 - آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 45 ] -قرآن- 1
ِ
44 ] فَبِأَي ]
اي لهب لا دخان « شُواظٌ » الانس و الجنّ سمیّا بذلک لانّهما مثقلان بالتکالیف او لانّهما ثقیلان علی الارض « الثَّقَلانِ » الجوانب
اي « وَردَةً » اي فلا تمتنعان « فَلا تَنتَصِ رانِ » اي دخان او الصفر المذاب « وَ نُحاسٌ » فیه. و قیل هو دخان النار و حرّها و حر الشمس
اي « بِسِیماهُم » اي ان السماء صارت حمراء مذابۀ کالدهن و الدّهان اسم ما یدّهن به او هو جمع دهن « کَالدِّهانِ » حمراء کوردة
17 -قرآن- - اي ماي حار بالغ النهایۀ فی الحرارة. -قرآن- 1 « حَمِیمٍ آنٍ » جمع ناصیۀ و هی شعر مقدّم الرّأس « بِالنَّواصِ ی » بهیئتهم
- 384 -قرآن- 479 - 353 -قرآن- 370 - 324 -قرآن- 344 - 275 -قرآن- 305 - 190 -قرآن- 263 - 92 -قرآن- 182 - -43-34 قرآن- 78
573- 521 -قرآن- 558 - -492 قرآن- 506
تفسیر معانی:
اشاره
-31 بزودي قصد رسیدگی بحساب شما را خواهیم کرد اي جنّ و انس- یا بزودي از حساب و جزاي شما فارغ خواهیم شد اي
جنّ و انس. فراغ در لغت بدو معنی آمده است یکی قصد چیزي کردن چنانکه گویند سافرغ لفلان- و دیگري فراغت یافتن و
است معناي دوم بطور استعاره و مجاز خواهد « لا یشغله شأن عن شأن » آسوده شدن از اتمام کاري و شغلی و چون خداي تعالی
بود یعنی عمل ما شبیه بعمل کسی خواهد بود که از کار فراغت یافته است و در اینکه جنّ و انس را خداوند [ثقلان] یعنی دو
بار سنگین نام برده است بواسطه عظمت قدر آنها در روي زمین نسبت بسایر مخلوقات و یا بواسطه سنگینی وزن آنها بسبب
عقل و تمیز است. [ صفحه 153 ] [و در تفسیر روح البیان گوید: قال الصادق رضی اللّه عنه سمیّا ثقلین لانّهما یثقلان بالذنوب]
و شاید معناي آیه نظیر صحبت عرفی باشد که گویند عنقریب حسابتان را خواهیم رسید و حقّتان را خواهیم داد-]. 32 - پس
بکدام نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید. 33 - اي گروه جن و انس اگر قدرت و استطاعت دارید که از اطراف
آسمانها و زمین فرار [از مرگ یا عقاب من] کنید پس فرار کنید و خود را مستخلص گردانید ولی هرگز نمیتوانید فرار کنید [و
بهر طرف که رو آورید تحت نفوذ من هستید] مگر بقوت و قهر و غلبه [و از آنهم محرومید] و بقولی [بیرون نمیروید و خلاص
نمیشوید مگر بقدرتی که خدا بشما بدهد و نیروئی که او بشما عطا کند و مکان دیگري غیر از آسمانها و زمین براي شما خلق
کند و توانائی بدهد که بآنوسیله بآن مکان روید]- [و در اینکه آیه مبارکه خداوند بیان میکند که آنان در حبس اویند و او
مقتدر و مسلّط بر آنهاست و از اقتدار او رهائی ندارند و اینکه دلیل بر توحید و قدرت و منع آنها از نافرمانی او و مخالفت
اوست]. [و بقولی از إبن عباس یعنی اگر میتوانید آنچه در آسمانها و زمین است بدانید که براي شما امکان ندارد و در توانائی
شما نیست آنرا نخواهید دانست مگر بسلطان یعنی بحجت و بیان]. 34 - پس بکدامیک از نعماي پروردگارتان تکذیب
میکنید. 35 - روانه میشود بر [کسی که از] شما [شرك آورد] زبانهاي از آتش سوزان و مس گداختهاي [که بر سرهاتان
ریخته شود] و کسی نیست که شما را یاري کند [و دفع عذاب از شما نماید] و از خود دور کنید. 36 - پس بکدامیک از نعماي
پروردگارتان تکذیب مینمائید. 37 - و روز قیامت موقعیکه آسمان شکافته و از یکدیگر جدا شود مانند گل سرخ رنگین و
38 - پس بکدام نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید. [ مانند روغن گداخته آب گشته و جاري گردد. [ صفحه 154
-39 پس در آنروز یعنی قیامت پرسش نمیشود انسان مجرمی از گناهش و نه جنّ مجرمی از گناهش [زیرا آنان بسیماشان
شناخته میشوند و محتاج به تمیز گناهکار از غیر گناهکار نیست [اگر کسی بخواهد از احوال أهل محشر مطلع گردد] و اینکه
اوّل وقت خروج از قبور است که فوج فوج باختلاف مراتبشان بموقف میروند و امّا آیات دیگر [فَوَ رَبِّکَ لَنَسئَلَنَّهُم أَجمَعِینَ- و-
440 و از إبن عباس رضی - 399 -قرآن- 408 - قِفُوهُم إِنَّهُم مَسؤُلُونَ] و غیر آنها در موقف مناقشه و حساب است. -قرآن- 356
مروي است که [از آنها پرسش نمیشود که آیا شما اینکه عمل و آن عمل را چنین و چنان کردید زیرا خداوند بآن داناتر است
و لکن پرسش میشود چرا چنین عمل و چنان عمل را کردید] و باز از اوست که [از آنها سؤال استفهام و استعلام نمیشود بلکه
سؤال مذمّت و توبیخ میباشد]- و باز گفتهاند که [اهل بهشت نیکو روي و اهل آتش سیه رویند و پرسش نمیشود که شما از
کدام دسته هستید بلکه از اعمال آنها براي توبیخ و سرکوبی آنها پرسش میشود]. [از حضرت رضا علیه السّلام بنا بنقل صاحب
مجمع البیان مروي است که فرمود: [فیومئذ لا یسئل منکم عن ذنبه انس و لا جان و المعنی انّ من اعتقد الحقّ ثمّ اذنب و لم
یتب فی الدنیا عذّب علیه فی البرزخ و یخرج یوم القیامۀ و لیس له ذنب یسأل عنه]. 40 - پس بکدام نعمت از نعمات
پروردگارتان تکذیب میکنید. 41 - مجرمان یعنی مشرکان و گناهکاران بعلامت و نشانهشان شناخته میشوند [و آن سیاهی
چهره و کبودي چشم و امارات رسوائی است] و زبانیه آتش آنها را میگیرند [و با غلهاي آتشین] موهاي پیشانی و قدمهاي
آنها را بیکدیگر جمع کرده و در آتش میافکنند یا فرشتگان عذاب موهاي پیشانی و قدمهاي آنان را گرفته و بطرف آتش
42 - پس بکدام نعمت از نعمات پروردگار خودتان تکذیب میکنید. 43 - [و بآنها گفته میشود] اینکه [ میرانند. [ صفحه 155
جهنّمی است که در دنیا کافران آنرا دروغ میپنداشتند- یا - به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گفته میشود اینکه جهنّمی
است که مجرمان قوم تو تکذیب مینمودند و اینک داخل آن میشوند [پس امر آنها بر تو گران نباشد]. 44 - آنان [یعنی
مجرمان] دفعهاي بین جحیم یعنی آتش سوزانند و دفعهاي بین آب گرم جوشان و بین اینکه دو دور میزنند گاهی در آتش
میسوزند و گاهی آب جوشان بخورد آنها میدهند و بر سر آنها میریزند [و الی الابد فرجی براي آنها از عذاب الهی نیست].
-45 پس بکدام نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید.
[ [سوره الرحمن [ 55 ]: آیات 46 تا 61
اشاره
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 49 ] فِیهِما عَینانِ
ِ
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 47 ] ذَواتا أَفنانٍ [ 48 ] فَبِأَي
ِ
وَ لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ [ 46 ] فَبِأَي
[ آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 53
ِ
فّاکِهَۀٍ زَوجانِ [ 52 ] فَبِأَي
ِ
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 51 ] فِیهِما مِن کُل
ِ
192 فَبِأَي - تَجرِیانِ [ 50 ] -قرآن- 1
268 فِیهِنَّ قاصِراتُ - آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 55 ] -قرآن- 1
ِ
مُتَّکِئِینَ عَلی فُرُشٍ بَطائِنُها مِن إِستَبرَقٍ وَ جَنَی الجَنَّتَینِ دانٍ [ 54 ] فَبِأَي
آّلاءِ رَبِّکُما
ِ
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 57 ] کَأَنَّهُنَّ الیاقُوتُ وَ المَرجانُ [ 58 ] فَبِأَي
ِ
الطَّرفِ لَم یَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبلَهُم وَ لا جَ انٌّ [ 56 ] فَبِأَي
[ 44 [ صفحه 156 - آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 61 ] -قرآن- 1
ِ
263 فَبِأَي - تُکَذِّبانِ [ 59 ] هَل جَزاءُ الإِحسانِ إِلَّا الإِحسانُ [ 60 ] -قرآن- 1
اي صنفان « زَوجانِ » اي نهران یجریان نابعین من عینین فی الجنۀ « عَینانِ تَجرِیانِ » [ جمع فنن اي غصون [شاخههاي اشجار « أَفنانٍ »
الجنی « وَ جَنَی » اي حریر ثخین « إِستَبرَقٍ » البطائن جمع بطانه و هو باطن الظهاره « بَطائِنُها » غریب و معروف او رطب و یابس
لَم » اي نساء قصرن طرفهن اي عینهنّ علی ازواجهن « قاصِ راتُ الطَّرفِ » الثمرة الّتی قد ادرکت علی الشجرة و صلح ان یجنی
- 132 -قرآن- 177 - 71 -قرآن- 122 - 11 -قرآن- 50 - صغار الدر و قیل خرز احمر. -قرآن- 1 « المَرجانُ » اي لم یمسهنّ « یَطمِثهُنَّ
458- 428 -قرآن- 446 - 359 -قرآن- 409 - 273 -قرآن- 338 - 246 -قرآن- 262 - -189 قرآن- 233
تفسیر معانی:
اشاره
-46 و براي کسیکه بترسد از ایستادن در برابر پروردگار خود براي حساب [و تر معصیت و شهوت کند]- و کسیکه قصد
معصیت کند و بیاد خدا افتد و آنرا رها کند- یا کسیکه در آشکارا و پنهان مراقب حق تعالی باشد و هر حرامی که بر او عرضه
شود از ترس خدا متروك دارد- و هر عمل خیر که بر او عرضه شود بدون آنکه کسی مطلع گردد براي رضاي خدا بجاي
آرد- و حضرت صادق علیه السّلام فرمود هر کس بداند خدا او را میبیند و آنچه از خوب و بد میگوید میشنود اینکه علم
او را از اعمال زشت مانع گردد، براي چنین کس دو بهشت است یکی بهشت عدن و دیگري بهشت نعیم یا دو بستان است از
بستانهاي بهشت. 47 - پس بکدام نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید. 48 - اینکه دو بهشت داراي درختان پر شاخه
میباشند [و صاحبان افنان یعنی داراي شاخهها، زیرا بستان با شاخه نمیشود تا درخت نباشد پس کثرت شاخهها دلیل بر کثرت
درختان است و کثرت درختان دلیل بر تمام حال و کثرت میوههاي آنست چه بستان کمالش بسته بزیادي درختان و زیبائی
درختان بسته بزیبائی شاخ [ صفحه 157 ] و برگ آن است]. 49 - پس بکدام نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب و انکار
میکنید. 50 - در آندو بهشت دو چشمه آب [بین درختان آنها] جریان دارد [که یکی سلسبیل و دیگر تسنیم و یا یکی ماء غیر
آسن یعنی آبیکه رنگ و بوي آن تغییر نکند و دیگري شراب لذت دهنده بنوشندگان]. - ابو بکر وراق گفته است فیهما عینان
تجریان لمن کانت عیناه فی الدنیا تجریان من مخافۀ اللّه تعالی. بران از دو سر چشمه دیده جوي || ور آلایشی داري از خود
بشوي نریزد خدا آبروي کسی || که ریزد گناه آب چشمش بسی 51 - پس بکدامیک از نعماي پروردگارتان تکذیب میکنید.
-52 در هر دو بهشت از هر میوهاي دو صنف و دو نوع موجود است که هم شکلاند [مانند نر و ماده و لذا آنها را دو زوج
نامیده است مانند تر و خشک انجیر یا خرما که خشک آن از ترش در خوبی و عطر کمتر نیست و بقولی دو صنف یعنی نوعی
معروف است از آنها که در دنیا دیدهاند و نوع دیگر که در دنیا ندیده و نشناخته بودند]. 53 - پس بکدامیک از نعماي
پروردگارتان تکذیب میکنید. 54 - [مؤمنان و خدا ترسان] بر متّکاها و رختخوابهائی تکیه کردهاند که آستر و زیره آنها از
حریر و دیباي ختن ضخیم است و میوههاي رسیده هر دو بستان بنزدیک آدمی است [یعنی اگر ایستاده یا خوابیده باشد و اراده
خوردن کند خود آن بنزدیک دهانش میآید و بدون زحمت چیدن میخورد] [إبن مسعود رضی اللّه عنه گفت اینکه آستر
متکاها و فراش هاست که از استبرق است گمانتان برویه آن چیست]! 55 - پس بکدامیک از نعماي پروردگارتان تکذیب
میکنید. 56 - در آن بهشتها یا در آن فراشها زنانی هستند که جز بمرد خود [ صفحه 158 ] بمرد دیگري چشم ندوختهاند [و
منحصرا بکسی که متعلّق باو هستند نظر میکنند] و آنها را دست کسی مسّ نکرده و با او همخوابگی نشده است نه از آدمیان و
نه از پریان [یعنی حوري که بمؤمن آدمی میدهند دست آدمی باو نرسیده است و حوري که بمؤمن جن میدهند دست پري باو
نرسیده است [لَم یَطمِثهُنَّ اي لم یفتضهنّ و الافتضاض النکاح بالتدمیۀ] [بعبارة اخري تمام زنان یعنی حوریانی که در بهشت
330 [در تفسیر روح البیان گوید: و قصر الطرف ایضا من الحیاء و الغنج و چون قصر - عطا میشود بکر میباشند]. -قرآن- 312
آنستکه کنیزکان بهشتی نازنیناناند و از ناز فرو شکسته چشمانند. و « قاصِ راتُ الطَّرفِ » الطرف بر معناي حیا و غنج بوده معنی
قد یقال المعنی قاصرات طرف غیرهنّ علیهن اي اذار آهن احد لم یتجاوز طرفه الی غیرهنّ لکمال حسنهنّ یعنی از کمال زیبائی
57 - پس بکدام 145- که آنان راست چون چشمی بآنها فتد دیگر بسواي آنها رو نکند و بغیر آنها توجّهی نشود]. -قرآن- 124
نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید. 58 - گوئی آن [لعبتان ماهوش و حوریان دلکش] [در صفا و طراوت و آب و
رنگ] مانند یاقوت و مرجاناند [و مرجان مرواریدهاي کوچک باشد که سفیدي و تلألؤ آنها بیشتر است]. در حدیث آمده
است بروایت إبن مسعود که حضرت فرمود: [انّ المرأة من اهل الجنّۀ یري مخّ ساقها من وراء سبعین حلۀ من حریر کما یري
السلک من وراء الیاقوت یعنی زنان بهشتی مغز ساق پایشان را از پشت هفتاد جامه پرنیان میتوان دید همچنانکه نخ از پشت
یاقوت دیده میشود]. 59 - پس بکدام نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید. 60 - جزاي کسی که در دنیا نیکی کند
جز نیکی کردن باو در آخرت نیست- و بقولی از إبن عباس جزاي کسیکه لا إله إلّا اللّه گوید و بآنچه محمّد صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم آورده عمل کند آیا بهشت نخواهد بود! [ صفحه 159 ] و از انس بن مالک مروي است که گفت رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم اینکه آیه را تلاوت فرمود و گفت آیا میدانید خداي شما چه میفرماید! گفتند خدا و رسولش داناتراند
گفت پروردگارتان میفرماید: آیا جزاي کسیکه ما بتوحید او را نعمت دادیم جز بهشت است! و بقولی آیا جزاي کسیکه باین
نعمات بشما نیکی کرده است جز اینکه است که او را شکر کرده و بپرستید! عیاشی باسناد خود از حسین بن سعید از عثمان بن
عیسی از علیّ بن سالم روایت کرده است که گفت: شنیدم ابا عبد اللّه امام صادق علیه السّلام فرمود در کتاب خدا آیهاي
مسجّل شده است عرض کردم کدام است آن آیه: فرمود آنجا که خدا فرماید: هَل جَزاءُ الإِحسانِ إِلَّا الإِحسانُ اینکه آیه در باره
کافر و مؤمن و نیکوکار و بدکار جاري است و هر کس باو معروف و احسانی شد بر اوست که آنرا مکافات کند و مکافات
اینکه نیست که همان کند که او کرده است باید زیاده بر آن کند چه اگر همان کند که او کرده است ابتدا و شروع از طرف
61 - پس بکدام نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید. 324- مقابل شده و فضیلت از آن او است]. -قرآن- 284
[ [سوره الرحمن [ 55 ]: آیات 62 تا 78
اشاره
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 65 ] فِیهِما عَینانِ نَضّاخَتانِ
ِ
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 63 ] مُدهامَّتانِ [ 64 ] فَبِأَي
ِ
وَ مِن دُونِهِما جَنَّتانِ [ 62 ] فَبِأَي
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 69 ] فِیهِنَّ خَیراتٌ
ِ
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 67 ] فِیهِما فاکِهَۀٌ وَ نَخلٌ وَ رُمّانٌ [ 68 ] فَبِأَي
ِ
177 فَبِأَي - 66 ] -قرآن- 1 ]
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 73 ] لَم
ِ
210 حُورٌ مَقصُوراتٌ فِی الخِیامِ [ 72 ] فَبِأَي - آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 71 ] -قرآن- 1
ِ
حِسانٌ [ 70 ] فَبِأَي
- حِّسانٍ [ 76 ] -قرآن- 1
ٍ
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَ ذِّبانِ [ 75 ] مُتَّکِئِینَ عَلی رَفرَفٍ خُضرٍ وَ عَبقَرِي
ِ
یَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبلَهُم وَ لا جَانٌّ [ 74 ] فَبِأَي
اي « مُدهامَّتانِ » [ 103 [ صفحه 160 - آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ [ 77 ] تَبارَكَ اسمُ رَبِّکَ ذِي الجَلالِ وَ الإِکرامِ [ 78 ] -قرآن- 1
ِ
244 فَبِأَي
اي خیّرات حسان الوجوه « خَیراتٌ حِسانٌ » اي فوّارتان نضخ الماء اشتد فورانه من ینبوعه « نَضّاخَتانِ » خضراوان تضربان الی السواد
اي قد « مَقصُوراتٌ فِی الخِیامِ » جمع حوراء و هی المرءة البیضاء « حُورٌ » جمع خیّرة. جاءت فی الایۀ مخفّفۀ و قرء بتشدید الیاء
مّنسوب الی عبقر تزعم العرب انّه
ٍ
« عَبقَرِي » اي وسائد او نمارق جمع رفرفۀ و قیل ضرب من البسط « رَفرَفٍ » قصرن فی خدورهنّ
- 224 -قرآن- 258 - 135 -قرآن- 217 - 65 -قرآن- 117 - 16 -قرآن- 51 - اسم بلد الجن فینسبون الیه کلّ شیء عجیب. -قرآن- 1
397- 326 -قرآن- 384 - -286 قرآن- 316
تفسیر معانی:
اشاره
-62 غیر از دو بستانی که ذکر کردیم [لمن خاف مقام ربّه] دو بستان دیگر نزدیک دو بهشت یعنی دو بستان پیشین است زیرا
آنها نزدیکتر بقصر مؤمن است [و مجالس او در قصر خویش است تا سرور او مضاعف گردد و از بهشتی ببهشت دیگر نقل
مکان کند چنانکه مورد تمایل و طبع شهوانی بشر است- و بقولی اینکه دو غیر از دو بهشت اوّلین است در فضل چنانکه از
رسولخدا مروي است که دو جنّت است که ساختمان و آنچه در آنهاست از نقره است [ صفحه 161 ] و دو جنّت که ابنیه و
آنچه در آن است از طلاست. و کاشفی گوید: [و بجز اینکه بوستان که مذکور شد دو بوستان دیگر است و گفتهاند دو
بوستان اوّل از زر است براي سابقان و اینکه دو بوستان از نقره براي اصحاب یمین]. 63 - پس بکدام نعمت از نعمات
پروردگارتان تکذیب و انکار میکنید. 64 - و آن دو بستان از کثرت سبزي، برگهاي درختان بسیاهی مایل شدهاند و سیاهی
میزنند. [لغۀ: ادهامّ یدهامّ ادهیماما فهو مدهامّ اسودّ و در تاج المصادر گوید الادهیمام سیاه شدن زیرا دهمه بضمّ دال یعنی
سواد و أدهم یعنی أسود]- [مدهامتان اي سوداوان یعنی علا لونهما دهمۀ و سواد من شدّة الخضرة و الرّي] [و ان شئت قلت]
[خضر اوان تضربان الی السواد من شدّة الخضرة]. [إبن عباس گوید هر چهار بهشت براي کسی است که از مقام پروردگارش
ترسان است و بقول حسن دو بهشت اوّلین براي سابقین و دو بهشت دیگر براي تابعین است]. 65 - پس بکدام نعمت از نعماي
پروردگارتان تکذیب میکنید. 66 - در آندو بهشت دو چشمه جوشنده و فوران کننده است [که بقول إبن عباس براي اولیاء
اللّه بمشک و عنبر و کافور میجوشد و بقولی بانواع خیرات]. 67 - پس بکدام نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید.
-68 در آندو بهشت انواع میوهها و درخت خرما و انار میباشد. 69 - پس بکدامیک از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید.
-70 در آن بهشتها زنانی هستند که اخلاقشان خوب و خیر و صورتهاشان زیبا و حسن است که هم نیکخو و هم نیکو رویند.
72 - آنها حوریان یعنی زنان سفید روي میباشند [ -71 پس بکدام نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید. [ صفحه 162
که در خیمهها و سرادق عفت محبوس و در حجلههاي عصمت مستوراند و اکتفا بجفتهاي خود نمودهاند. 73 - پس بکدام
نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید. 74 - آنها را مس نکرده است پیش از آنمردان نه آدمی و نه پري [در بالا
تفسیر آن گذشت و تکرار براي مزید تشویق و تأکید در رغبت است]. 75 - پس بکدام نعمت از نعمات پروردگارتان تکذیب
میکنید. 76 - مؤمنان بر فرشهاي سبز زمردین و بساطهاي دیباي عبقري نیکو و زیبا تکیه زدهاند. 77 - پس بکدام نعمت از
نعمات پروردگارتان تکذیب میکنید. 78 - عظیم و با برکت است نام پروردگار تو که صاحب عظمت و کبریاء و گرامی
دارنده اولیاء و اهل دین خود میباشد. در تفسیر مجمع البیان فرماید: قد صحّ عن النّبی صلّی اللّه علیه و آله انّه قال: الظّوا بیا ذا
الجلال و الاکرام- اي داوموا علیه [یعنی اینکه اسم مبارك را همواره مداومت دهید و اینکه ذکر را دائما بگوئید]. در برهان
آّلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ سی و یکمرتبه تکرار شده است هشت تاي از آن در دنبال آیاتی است که
ِ
آیه مبارکه فَبِأَي » : القرآن گوید
در آنها شماره عجایب خلق خدا و بدایع صنع او و مبدأ خلق و معاد آنها ذکر شده است. هفت تاي از آنها در پی آیاتی است
که در آنها ذکر آتش و سختیهاي آن گردیده است بشماره درهاي جهنّم و ذکر آلاء خداوندي در عقب اینکه آیات براي
آنست که در ترس از آنها و دفع آن، نعمی است بموازات نعم مذکوره یا براي آنکه اینکه شدائد براي دشمنان است و اینکه
خود از بزرگترین نعمات است و بعد از آن هفت آیه هشت آیه در وصف بهشتها و اهل آن است بعدد درهاي بهشت و هشت
آیه بعد از آن در وصف دو بهشتی است که غیر از آن بهشتهاي اوّلی است- و هر کس به هشت تاي اوّل معتقد باشد و
79 [ صفحه 163 ] هر دو هشت خواهد بود و خداوند او را از هفت شدت دیگر قبل - بموجب آن عمل کند مستحق -قرآن- 40
از آنها نگاه خواهد داشت [نقل از تفسیر روح البیان- و صاحب اینکه تفسیر اضافه کرده است که از لطائف اسرار اینکه مقام
آنکه لفظ [ال] در اول اسم [الرّحمن] [که بحساب جمل] 31 میباشد دلالت بر اینکه سی و یک آیه دارد انتهی].