گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد هشتم
سورة المجادلۀ



اشاره
37- مدنیّه و بیست و دو آیه است. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره المجادلۀ [ 58 ]: آیات 1 تا 5
اشاره
37 قَد سَمِعَ اللّهُ قَولَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوجِها وَ تَشتَکِی إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ یَسمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
اللّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ [ 1] الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنکُم مِن نِسائِهِم ما هُنَّ أُمَّهاتِهِم إِن أُمَّهاتُهُم إِلَّا اللّائِی وَلَدنَهُم وَ إِنَّهُم لَیَقُولُونَ مُنکَراً مِنَ
القَولِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ [ 2] وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِن نِسائِهِم ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحرِیرُ رَقَبَۀٍ مِن قَبلِ أَن یَتَمَاسّا ذلِکُم
تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِیرٌ [ 3] فَمَن لَم یَجِد فَصِیامُ شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ مِن قَبلِ أَن یَتَمَاسّا فَمَن لَم یَستَطِع فَإِطعامُ سِتِّینَ مِسکِیناً
807 إِنَّ الَّذِینَ یُحَ ادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا - ذلِکَ لِتُؤمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلکَ حُ دُودُ اللّهِ وَ لِلکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ [ 4] -قرآن- 1
تُجادِلُکَ فِی » [ 172 [ صفحه 217 - کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَ قَد أَنزَلنا آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ لِلکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ [ 5] -قرآن- 1
اظهار ما بالانسان من مکروه و قال فی المفردات الشکایۀ و الشکاة و الشکوي « وَ تَشتَکِی » اي تراجعک فی امر زوجها « زَوجِها
ثُمَّ یَعُودُونَ لِما » اي اللّاتی « اللّائِی » اي ما امّهاتهم « إِن أُمَّهاتُهُم » التحاور التراجع- اي تراجعکما الکلام « تَحاوُرَکُما » اظهار البث
اي علیه الکفّارة من قبل ان یستمتع « مِن قَبلِ أَن یَتَمَاسّا » اي فعتق رقیق « فَتَحرِیرُ رَقَبَۀٍ » اي ثمّ یعودون لما قالوه بالتدارك « قالُوا
اي اذلّوا و اهلکوا. کبته اي اذلّه و اهلکه و صرعه. -قرآن- « کُبِتُوا » اي یعادونهما « یُحَادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ » اي ذلک البیان « ذلِکَ »
- 378 -قرآن- 395 - 316 -قرآن- 357 - 270 -قرآن- 284 - 240 -قرآن- 259 - 178 -قرآن- 220 - 69 -قرآن- 164 - -27-1 قرآن- 55
556 آیات بالا در شأن زنی از انصار از طایفه خزرج نازل گشته که - 531 -قرآن- 546 - 476 -قرآن- 495 - -424 قرآن- 468
نامش خوله بنت خویلد [بروایت إبن عباس] و بنت ثعلبه [بقول قتاده و دو مقاتل] و نام شوهرش اوس بن الصامت، و زنی
خوش اندام بود و شوهرش او را در حال سجده و نماز دید و چون از نماز فارغ شد از او تقاضاي همبستري کرد و او امتناع
نمود مرد بر او خشم آورد و باو گفت [أنت علیّ کظهر امّی پشت تو براي من مانند پشت مادر من است] و اینکه عبارت که
[ظهار] گویند طلاق اهل جاهلیت بود و آنمرد پس از گفتن اینکه کلام پشیمان شد و بزن خود گفت تو [ صفحه 218 ] بر من
حرام هستی زن گفت اینرا مگو و بخدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برو و از او بپرس مرد گفت من شرم دارم که
از آنحضرت چنین پرسشی کنم زن گفت بگذار من بروم مرد گفت برو و سؤال کن زن بخدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله آمد در حالیکه عایشه نیمهاي از سر او را میشست و عرض کرد یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله شوهر من اوس بن
صامت با من ازدواج کرد موقعی که من زنی جوان و زیبا بودم و صاحب طایفه و مال و جمال تا اینک که مال مرا خورده و
جوانیم را تباه ساخته و خاندانم پراکنده شده و پیر شدهام مرا ظهار کرده ولی پشیمان شده است آیا چیزي ممکن است بین من
و او را جمع آورد و جبران اینکه کسر کند. حضرت فرمود: [من که چیزي بنظرم نمیرسد جز اینکه تو بر او حرام شدهاي]
عرض کرد یا رسول اللّه بکسی که بر تو قرآن را نازل کرده سوگند که او طلاق نگفته و او پدر بچههاي من است و او را از هر
کس بیشتر دوست دارم باز فرمود [بنظرم نمیرسد جز اینکه تو بر او حرام هستی و در باره تو چیزي نمیتوانم حکم کنم] آنزن
باز شروع کرد بگفتگو و با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در باره شوهرش مجادله کرد و چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله فرمود تو بر او حرام هستی صدا بناله بلند کرد و عرض کرد شکایت فاقه و بیچارگی و حاجت خود را بنزد خدا میبرم و
سختی و بدبختی خود را باو عرضه میدارم بار الها بر زبان پیمبرت نازل کن. و اینکه اوّلین ظهاري بود که در اسلام واقع شد و
عایشه بر خاست و نیمه دیگر سر او را میشست، باز گفت یا رسول اللّه فدایت شوم در باره کار من توجهی فرما عایشه بآنزن
گفت و گفتگو و مجادلهات را بس کن چهره پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله را نمینگري [و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
را چون وحی میرسید خواب مانندي عارض میشد] چون وحی تمام شد فرمود شوهر خود را بگو بیاید و رسول خدا صلّی اللّه
علیه و آله اینکه آیات [قد سمع اللّه تا آخر] بر او بخواند. عایشه گفت بزرگ است خدائی که تمام صداها را میشنود- ایزن با
رسول [ صفحه 219 ] خدا صلّی اللّه علیه و آله مجادله میکردي و من در گوشهاي از خانه بودم و بعض سخنان او را میشنیدم
و بعض دیگر را نمیشنیدم که خداوند [قد سمع] را نازل فرمود- و چون حضرت بر آنمرد اینکه آیات را تلاوت نمود فرمود
آیا قدرت داري غلام یا کنیزي آزاد کنی عرض کرد وقتی تمام مالم از بین برود زیرا رقبه گران است و مال من اندك است
فرمود آیا میتوانی دو ماه پی در پی روزه بگیري عرض کرد بخدا قسم یا رسول اللّه اگر من در روز سه مرتبه غذا نخورم
چشمم تار میشود و میترسم کور شوم فرمود آیا میتوانی شصت مسکین را خوراك بدهی عرض کرد نه بخدا قسم مگر اینکه
شما با من کمک کنید- فرمود من پانزده صاع بتو کمک میکنم و دعا میکنم خدا بتو برکت بدهد و باو پانزده صاع اعانت
کرد و دعاي برکت فرمود و آندو را بهمرسانید.
تفسیر معانی:
اشاره
-1 حقّا که خداوند شنید گفتار زنی را که با تو گفتگو میکرد در باره شوهر خود و شکایت خود را بسوي خدا آورد [که
میگفت بار الها مرا فرزندان کوچکی است تو بحالم آگاهی بمن رحم کن اگر آنها را بشوهرم واگذارم ضایع میشوند و اگر
خود نگاهدارم قوه ندارم و از دست میروند] و خداوند گفتگوي شما دو نفر [یعنی تو که رسول ما هستی و آن زن را] میشنود
زیرا خداوند هم شنواي بمسموعات است و هم بیناست بمبصرات [و از او چیزي پنهان نمیماند]. فائدة- در آیه دلیلی است بر
اینکه هر کس امیدش از خلق بریده شود و در مهمّی که دارد جز پروردگار کسیرا کافی آن مهمّ نداند و در دعاء و شکواي
خودش صادق باشد خداوند کفایت مهمّ او را خواهد کرد و هر قدر آن شخص ناتوانتر باشد پروردگار نسبت باو مهربانتر
است. دعاي ضعیفان امیدوار || ز بازوي مردي به آمد بکار 2- مردانی از شما که نسبت بزنانشان ظهار میکنند [و بآنها
میگویند پشت شما مانند پشت مادر من است] آنها مادر آنها نمیشوند و مادران آنها جز [ صفحه 220 ] آنها که ایشانرا
زائیدهاند نمیباشند و همانا اینکه مردان مظاهر [که بزنان خود چنان گویند] گفتار زشتی است که میگویند [که در عرف شرع
مطلوب نیست و گفتار دروغی است و باطل و خداوند بخشنده و آمرزنده است [یعنی از او در میگذرد و او را میآمرزد و آنها
را امر بکفّاره فرموده است] 3- آنانکه بزنان خود ظهار میکنند [یعنی گفتاري که شرح دادیم بزنان خود میگویند] و پس از آن
برمیگردند از آنچه گفتند [یعنی اراده وطی و همخوابگی با آنها را میکنند و نقض قولی که گفتهاند میکنند] قبل از اینکه
مجامعت و همخوابگی کنند باید بندهاي آزاد کنند [و تحریر یعنی بمملوك و بنده غلام یا کنیز خود بگوید أنت حرّ یعنی تو
آزادي] اینکه کار یعنی اینکه کفّاره سنگین براي اینست که شما پند بگیرید [و بزنان خود ظهار نکنید و ترك اینکه گفتار و
عمل را بکنید]. 4- و کسیکه رقبهاي [یعنی غلام و کنیزي] نیابد که آزاد کند پیش از مجامعت و همخوابگی باید دو ماه پی در
پی روزه بگیرد- و کسیکه در قوهاش نباشد دو ماه پی در پی روزه بگیرد [و بواسطه مرض یا کبر سنّ نتواند] بایستی شصت
مسکین را خوراك بدهد [بهر مسکینی نصف صاع و اگر قادر نبود یک مدّ بنا بفتواي امامیّه] اینکه کار [یعنی اینکه خدا اینکه
کفّاره را واجب کرده است و شرحی که دادیم] براي اینستکه بآنچه رسولخدا آورده تصدیق کنید و ایمان بیاورید به اینکه که
خدا آنرا امر فرموده است و اینکه [یعنی کفارهاي که توصیف کردیم] شرایع خداوندي و احکام و حدود اوست و براي کافران
[یعنی منکران و متجاوزین از حدود خدائی] عذاب دردناکی است. 5- حقّا کسانیکه مخالفت امر خدا میکنند و با رسول او
دشمنی میورزند ذلیل و خوار و زبون خواهند شد همچنانکه پیشینیان آنها [از مشرکین و مخالفین انبیاء] خوار و زبون شدند و
حقّا که ما آیات و حجج واضحه روشنی [ صفحه 221 ] مثل قرآن فرو فرستادیم [که امر بر کافران مستور نماند] و براي منکران
آنچه ما نازل کردیم عذاب خوار کنندهاي مهیّاست. کلام در باب ظهار و فروع آن محلّش در کتب فقه است که باید بآن
رجوع شود. یا من یري ما فی الضمیر و یسمع || أنت المعدّ لکلّ ما یتوقع یا من یرجی للشدائد کلّها || یا من الیه المشتکی و
المفزع مالی سوي قرعی لبابک حیلۀ || و لئن رددت فايّ باب اقرع حاشی للطفک أن تقنط عاصیا || الفضل اجزل و المواهب
[ اوسع [ صفحه 222
[ [سوره المجادلۀ [ 58 ]: آیات 6 تا 10
اشاره
شَّیءٍ شَهِیدٌ [ 6] أَ لَم تَرَ أَنَّ اللّهَ یَعلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ
ِ
یَومَ یَبعَثُهُمُ اللّهُ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُم بِما عَمِلُوا أَحصاهُ اللّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللّهُ عَلی کُل
ما فِی الَأرضِ ما یَکُونُ مِن نَجوي ثَلاثَۀٍ إِلاّ هُوَ رابِعُهُم وَ لا خَمسَۀٍ إِلاّ هُوَ سادِسُهُم وَ لا أَدنی مِن ذلِکَ وَ لا أَکثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُم أَینَ
شَّیءٍ عَلِیمٌ [ 7] أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجوي ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنهُ وَ
ِ
ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِما عَمِلُوا یَومَ القِیامَۀِ إِنَّ اللّهَ بِکُل
یَتَناجَونَ بِالإِثمِ وَ العُدوانِ وَ مَعصِ یَۀِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُكَ حَیَّوكَ بِما لَم یُحَیِّکَ بِهِ اللّهُ وَ یَقُولُونَ فِی أَنفُسِهِم لَو لا یُعَذِّبُنَا اللّهُ بِما
نَقُولُ حَسبُهُم جَهَنَّمُ یَصلَونَها فَبِئسَ المَصِیرُ [ 8] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیتُم فَلا تَتَناجَوا بِالإِثمِ وَ العُدوانِ وَ مَعصِ یَۀِ الرَّسُولِ وَ
تَناجَوا بِالبِرِّ وَ التَّقوي وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي إِلَیهِ تُحشَرُونَ [ 9] إِنَّمَا النَّجوي مِنَ الشَّیطانِ لِیَحزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیسَ بِضارِّهِم شَیئاً إِلاّ
النجوي الاسم من المناجاة و السّر و المتسارّون. -قرآن- « نَجوي » 1203- بِإِذنِ اللّهِ وَ عَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنُونَ [ 10 ] -قرآن- 1
9-1 فیکون هو وصفا بالمصدر یستوي فیه المفرد و الجمع و المذکر و المؤنث و یقال ناجاه سارّه و تناحی القوم تسارّوا- و قیل
السّرار ما کان بین اثنین و النجوي ما کان بین ثلثۀ- و قیل النجوي کلّ حدیث سرّا کان او علانیۀ- و اصله من النجوة الارتفاع
اي « یَصلَونَها » اي تکفیهم « حَسبُهُم » اي هلّا یعذّبنا « لَو لا یُعَذِّبُنَا » من الارض و النّجاء الارتفاع فی السیر و النجاة الارتفاع من البلاء
-373- اي و لیس بمضرّهم و ضارّ اسم فاعل من ضرّ بمعنی أضرّ. -قرآن- 352 « وَ لَیسَ بِضارِّهِم » یدخلونها صلی یصلا صلیا
در باره یهود و منافقین نازل « أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ » 480 إبن عباس ره گوید: آیه - 427 -قرآن- 457 - 402 -قرآن- 415 - قرآن- 391
گشته است که آنها بین خودشان در باره مؤمنان در گوشی میگفتند و چون بمؤمنان نظر میکردند با چشمهاي خود بآنان
اشاره و استهزاء مینمودند و چون اینکه رفتارشان بطول انجامید شکایت نزد رسول خدا بردند و حضرت بآنها امر فرمود که در
58 [ صفحه 223 ] دادند و لذا آیه نازل شد - باره مسلمانان نجوي نکنند و آنها دست بر نداشتند و بکار خود ادامه -قرآن- 26
[مجمع].
تفسیر معانی:
اشاره
-6 [عذاب خوار کننده] روزي است که خداوند همگی آنها را زنده کند و در محشر گرد آورد و آنان را بآنچه در دار دنیا
کردهاند که خداوند حساب آنها را دارد و در نامههاي اعمالشان ثبت کرده و خود آنها [بواسطه کثرت آن اعمال یا بیاعتنائی
و بیاعتقادي] آنرا فراموش کردهاند آگاه خواهد ساخت [یعنی علی رؤوس الاشهاد کردار زشت و قبایح اعمال آنها را آشکار
و رسواشان خواهد نمود] و خداوند بر هر چیز گواه و عالم است و [امري از امور بر او پوشیده نیست و مناسب آن مکافات و
مجازات خواهد فرمود]. حاکم ز حکم دم نزند گر گواه نیست || حاکم که خود گواه بود قصّه مشکل است 7- آیا ندیدهاي
و ندانستهاي [خطاب بپیمبر صلّی اللّه علیه و آله و مراد تمام مکلّفین است] که خداوند داناي بجمیع معلومات در آسمانها و
زمین است و گفتگوي بین سه نفر [بطور سرّي و در گوشی] نیست مگر اینکه خداوند چهارمین آنهاست [یعنی نجوي و
گفتگوي آن سه بر او معلوم است] و بین پنج نفري گفتگو و نجوي نمیشود مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست [و علم بگفتار
و حدیث آن پنج نفر دارد مثل اینکه ششمین آنها باشد] و نه کمتر از اینکه عده سه نفر و نه بیشتر از آن شش مگر آنکه
خداوند با آنهاست هر جا که باشند [بمعیّت علمی و سماعی یعنی عالم باحوال آنها و تمام تصرفات آنهاست خواه تک و خواه
مجتمع چیزي بر او مخفی نیست چنانکه گوئی با آنهاست و مشاهد آنهاست و بدینجهت است که گفتهاند انسان هر جا باشد
خدا با اوست زیرا عالم بحال اوست و از امر او چیزي بر او مستور نمیباشد و معیّت مجاورتی نیست زیرا آن از محالات و از
صفات اجسام است] سپس در روز رستاخیز آنها را بآنچه در دنیا کردهاند با خبر [و رسوا] میسازد زیرا خداوند بهر چیزي
داناست [یعنی نسبت علم او با همه معلومات یکسان است، حالات اهل آسمانرا چنان داند که حالات [ صفحه 224 ] اهل زمین
را و علم او بمخفیّات امور بدان وجه احاطه کند که بجلیات- نهان و آشکارا هر دو یکسان است بر علّت || نه اینکه را زودتر
بینی نه آنرا دیرتر دانی اوّلا در آیه مبارکه [ما یَکُونُ مِن نَجوي ثَلاثَۀٍ ... الی أَینَ ما کانُوا] لطیفه دقیقه ایست که خداوند متعال
معیّت و احاطه علمش در عرض بندگان نیست یعنی خداوند سوّمی سه تا نیست بلکه چهارمین سه تاست و پنجمین پنج تا
نیست بلکه ششمین آنهاست یعنی گواه و شاهد اعمال گفتار هر فردي یا هر اجتماعی از فوق آنهاست و بر آنها احاطه علمی و
85 -قرآن- - 58 -قرآن- 69 - فوقی دارد مؤیّد اینکه بیان آیه مبارکه لَقَد کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَۀٍ است. -قرآن- 25
498-436 ثانیا [اینما کانوا] یعنی در هر مکانی از اماکن که باشند هر چند در زیر زمین باشند زیرا علم خداي تعالی باشیاء
بقرب مکانی نیست که باختلاف مکانهاي نزدیک یا دور تفاوت کند. اینکه معیّت در نیابد عقل و هوش || زین معیّت دم مزن
بنشین خموش قرب حق با بنده دور است از قیاس || بر قیاس خود منه آنرا اساس 8- آیا ندانستهاي حال کسانیرا که از نجوي
و سخنگوئیهاي سرّي [در بین خودشان و علیه مسلمانان که موجب اندوه و غم مسلمانان شده است] نهی شدند [یعنی منافقین و
یهود که رسولخدا آنها را منع و نهی فرمود] و باز هم بآنچه از آن نهی شده بودند بر گشتند و [بنجوي و در گوشی و آزار
مسلمانان عودت کردند] و بگناه و دشمنی و نافرمانی رسول بنجوي و کنکاش و گفتگوهاي پنهانی پرداختند و چون بنزد تو
آیند ترا تحیت و سلام گویند بآنچه خداوند ترا بآن تحیت نگفته است [یعنی خداوند فرموده است السّلام] و یهودیان چون
بخدمت رسول میآمدند میگفتند السّلام علیک که بلغت آنها مرگ یا قتل بشمشیر است و حضرت هم در پاسخ آنکس که
چنین میگفت میفرمود و علیک] و در بین خودشان بیکدیگر میگفتند [ یا بقولی حدیث نفس میکردند و بخویشتن [ صفحه
225 ] میگفتند] چرا خداوند ما را بآنچه میگوئیم [یعنی در باره نفرینی که میکنیم و اهانتی که بپیمبر مینمائیم اگر او پیمبر
است] ما را گرفتار عذاب و قهر خود نمیکند و بر ما بلا نازل نمیشود- [براي عذاب آنها] بس است آنها را دوزخی که در روز
قیامت داخل آن میشوند [و در آن خواهند سوخت] و آنجا که محل برگشت و جایگاه آنهاست بد جایگاهی است. 9- اي
کسانیکه [بدل و زبان هر دو] ایمان آوردهاید بنابرین شما چون بخواهید [در خلوت و جلوت بین خودتان یا در انجمنهاتان]
گفتگوهاي سرّي کنید بگناه و عداوت با یکدیگر کنکاش و نجوي نکنید [چنانکه منافقین و یهود میکنند] و بافعال نیک و
طاعت و ترس از عذاب خدا و پرهیز از معاصی خدا در مجامع خود گفتگو و نجوي نمائید و بترسید و بپرهیزید از خدائی که
حشر شما بسوي اوست [و در پیشگاه او جمع میشوید و جزاي خود را مییابید] 10 - جز اینکه نیست که نجواي منافقین و یهود
[براي آزار مؤمنین و غمین ساختن آنها] از وسوسههاي شیطان است [و بدعوت و اغواي او اینکه نجواي را میکنند] براي اینکه
مؤمنان را محزون و اندوهناك سازد- اینکه نجواي آنها و عمل شیطان زیانی بمؤمنان نخواهد رسانید مگر بمشیئت و اراده خدا
و بامر خدا [اگر زیان و بلائی براي مؤمن آنهم بنا بمصلحتی برسد] و مؤمنان در تمام امور خودشان بر خدا توکل میکنند نه بر
غیر او و کارهاي خود را همه باو واگذار مینمایند. عبد اللّه بن مسعود روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
فرمود: [اذا کنتم ثلثۀ فلا یتناج اثنان دون صاحبهما فان ذلک یحزنه یعنی چون در محلّی سه نفر باشید دو نفري با هم در
گوشی نگوئید که رفیقتان آنرا نشنود اینکه کار او را باندوه میآورد و دلتنگ میگردد] و از إبن عمر مروي است که پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [لا یتناج اثنان دون الثالث دو نفر بطوري که سوّمی نفهمد در گوشی نباید حرف بزنند]. [ صفحه
[226
[ [سوره المجادلۀ [ 58 ]: آیات 11 تا 15
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُم تَفَسَّحُوا فِی المَجالِسِ فَافسَحُوا یَفسَ حِ اللّهُ لَکُم وَ إِذا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا
مِنکُم وَ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ دَرَجاتٍ وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِیرٌ [ 11 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یَدَي نَجواکُم
صَدَقَۀً ذلِکَ خَیرٌ لَکُم وَ أَطهَرُ فَإِن لَم تَجِ دُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 12 ] أَ أَشفَقتُم أَن تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَي نَجواکُم صَدَقاتٍ فَإِذ لَم
تَفعَلُوا وَ تابَ اللّهُ عَلَیکُم فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعمَلُونَ [ 13 ] أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ تَوَلَّوا
قَوماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم ما هُم مِنکُم وَ لا مِنهُم وَ یَحلِفُونَ عَلَی الکَ ذِبِ وَ هُم یَعلَمُونَ [ 14 ] أَعَدَّ اللّهُ لَهُم عَذاباً شَدِیداً إِنَّهُم ساءَ ما
اي انهضوا للتوسعۀ و « انشُزُوا » التفسّح الاتساع فی المکان و التفسّح و التوسّع واحد « تَفَسَّحُوا » 942- کانُوا یَعمَلُونَ [ 15 ] -قرآن- 1
اي « ناجَیتُمُ » 83 [ صفحه 227 ] ارتفع و نشز ایضا قام من مقامه - 14 -قرآن- 73 - ارتفعوا فی المجلس. نشز من مقامه اي -قرآن- 1
اي اتخذوهم اولیاء. -قرآن- « تَوَلَّوا قَوماً » اي أ خفتم- و الاشفاق الخوف و رقۀ القلب « أَ أَشفَقتُم » ساررتم اي اذا کالمتموه سرّا
164- 99 -قرآن- 146 - -48-36 قرآن- 84
تفسیر معانی:
اشاره
-11 اي کسانیکه [بخدا و رسول او صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] ایمان آوردهاید چون بشما گفته شود در مجالس [ذکر و
اجتماع مسلمین براي خیر و جماعت و جمعه] جا باز کنید [و وسعت بدهید و آنرا گشاده سازید] پس شما هم جا را براي مردم
گشاده سازید خدا هم براي شما [هر چه را که بخواهید] وسعت خواهد داد [در مکان و رزق و صدر و قبر و در بهشت] و چون
گفته شود برخیزید [و ببرادران خودتان توسعه بدهید و جانان را بدیگري بدهید] پس شما هم بر خیزید [ یا اگر گفته شود
براي نماز و جهاد و عمل خیر نهضت کنید و کوتاهی نکنید یا اگر گفته شود در مجلس برخیزید و جاي خود را بتازه وارد
بدهید بلند شوید] خداوند هم درجات مؤمنین از شما و دانشمندان را بلند و مرتفع خواهد نمود و خداوند بآنچه شما میکنید
عالم و آگاه است. اولا شأن نزول آیه- قتاده گفته است- مسلمانان در مجلس رسول خدا با یکدیگر منافسه میکردند و چون
کسی وارد میشد براي اینکه خود محروم نشوند جا باو نمیدادند و لذا خدا امر بتوسعه دادن جا فرمود که بیکدیگر جا بدهند و
دو مقاتل گفتهاند- در روز جمعهاي که حضرت را در صفّه جا تنگ بود چون او اهل بدر را از مهاجر و انصار گرامی میداشت
و احترام میفرمود عدّهاي از بدریّون وارد شدند که در بین آنها ثابت بن قیس بن شماس بود و چون در مجلس پیش آمده و
در برابر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله رسیدند ایستادند و عرض کردند السّلام علیک ایها النّبی و رحمۀ اللّه و برکاته و آنحضرت
جواب سلام آنها را داد سپس به سایر حاضرین سلام کردند آنها هم جواب گفتند و آنها همانطور بپا ایستاده منتظر بودند که
جائی براي آنها باز کنند و کسی جا باز نکرد اینکه امر بر پیغمبر گران آمد و بکسانیکه از مهاجر و انصار در اطراف او از غیر
اهل [ صفحه 228 ] بدر بودند فرمود اي فلان و اي فلان [به عده نفراتیکه از اهل بدر بپا ایستاده بودند] برخیزید و بواردین جا
بدهید اینکه امر حضرت بر آنها گران آمد که از مجلس حضرت برخاستند و از سیماي آنها بد آمدنشان معلوم شد و منافقان
بمسلمانان گفتند آیا شما نمیپنداشتید و گمانتان اینکه نبود که رفیقتان [یعنی پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله] بین مردم بعدالت
رفتار میکند بخدا سوگند باین عدّه [که آنها را از مجلس برخیزانید] عدالت نکرد اینها قبلا آمده براي اینکه نزدیک پیغمبرشان
باشند جا گرفته بودند آنها را از محلّتان بلند کرد و کسانیکه دیر آمده بودند بجاي آنها نشانید و لذا اینکه آیه نازل شد. ثانیا
آیه یَرفَعِ اللّهُ الَّذِینَ ... الی آخر آیه دلالت بر برتري علماء و جلالت قدر آنها دارد چنانکه در حدیث نبوي صلّی اللّه علیه و آله
وارد شده است و جابر بن عبد اللّه روایت کرده است که فرمود صلّی اللّه علیه و آله [فضل عالم بر شهید یک درجه است و
فضل شهید بر عابد یک درجه است و فضل پیمبر بر عالم یک درجه و فضل قرآن بر سایر سخنان مانند فضل خداست بر
خلقش و فضل عالم بر سایر مردم مثل فضل من است بر کمترین آنها] و علی علیه السّلام فرمود: [هر کس مرگش برسد و او
37 رفعت آدمی بعلم بود || هر که را حلم - در آنحال در طلب علم باشد بین او و بین پیمبران یک درجه است]. -قرآن- 10
بیش رفعت بیش قیمت هر کسی بدانش اوست || سازد افزون بعلم قیمت خویش و دیگري گوید: مرا بتجربه معلوم گشت
آخر حال || که عزّ مرد بعلم است و عزّ علم بمال یکی از حکماء گوید: لیت شعري اي شیء ادرك من فاته العلم و ايّ شیء
فات من ادرك العلم. یعنی کاش میدانستم کسیکه علم ندارد چه دارد! و کسیکه علم دارد چه ندارد! 12 - اي کسانیکه [بخدا
و رسول او] ایمان آوردهاید زمانی که با رسول [ صفحه 229 ] خدا صلّی اللّه علیه و آله در گوشی میگوئید [و میخواهید
حاضرین نفهمند] قبل از در گوشی و راز گفتنتان صدقه بدهید اینکه کار [یعنی دادن صدقه قبل از نجوي] براي شما بهتر است
[زیرا هم اداي واجب است و هم تحصیل ثواب] و پاکیزهتر است [زیرا به اینکه کار طاهر میشوید و از معاصی دور میشوید
مانند طهارت پیش از نماز] و اگر چیزي نیافتید که تصدق کنید خداوند آمرزنده است [و ترك اینکه کار را بشما میبخشد] و
مهربان است [بشما رحم میکند و انعام میفرماید که رفع فاقه شما بشود]. - مفسرین گویند وقتی مسلمانان از عمل نجوي منع و
نهی شدند و نجواي آنها با رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله موکول بدادن صدقه قبلی گردید از مناجات با رسول صلّی اللّه علیه
و آله خود داري کردند و دیگر کسی پیرامون اینکه عمل نگردید مگر امام علیّ بن أبی طالب علیه السّلام که خود فرماید در
کتاب خدا آیهاي است که بآن احدي قبل از من و احدي بعد از من عمل نکرده است و آن آیه [یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیتُمُ
الرَّسُولَ ... الخ] است که من یک دینار داشتم آنرا بده درهم خرد کردم و فروختم و هر وقت خواستم با رسولخدا نجوي کنم
یک درهم قبلا صدقه دادم تا آیه بعدي آنرا نسخ نمود و آنحضرت فرمود خداوند بوسیله من باین امّت تخفیف داد و قبل از
من و بعد از من در باره کسی نازل نگشته است- و إبن عمر گفته است براي علیّ بن أبی طالب صلوات اللّه علیه سه خصلت
است که اگر یکی از آنها براي من بوده از هر نعمتی که از آن نفیستر نباشد براي من محبوبتر بود یکی تزویج او با فاطمه
506 دوم پرچمی که در روز خیبر باو عطا شد. سه دیگر آیه نجوي. و مجاهد و قتاده گفتهاند که - سلام اللّه علیها. -قرآن- 449
از مناجات و در گوشی با آنحضرت نهی شد و موکول بتصدق قبلی گردید هیچکس جز علیّ بن أبی طالب علیه افضل
الصلوات دیگري با او نجوي ننموده که یک دینار صدقه داد و سپس نجوي فرمود و بعد آیه [ صفحه 230 ] رخصت که آیه
بعدي است نازل شد. 13 - آیا [از فاقه و دست تنگی] ترسیدید که قبل از نجوي کردنتان صدقه بدهید [و ترك نجوي براي
ترك صدقه نمودید] بنابرین چون اینکه کار را نکردید و خداوند از شما در گذشت پس نماز را بر پا دارید و زکاة مال خود
را بدهید و خدا و رسولش را [در امر و نهی او] اطاعت نمائید و خداوند عالم و آگاه باعمال و افعال شما [از طاعت و معصیت
و نیکو و زشت] میباشد و شما را جزا میدهد. 14 - آیا ندیده و ندانستهاي کسانی که قومی را بدوستی اختیار نمودند که
خداوند بر آنقوم خشم فرموده است [و مراد گروهی از منافقین بودهاند که با یهود دوستی کرده و اسرار مؤمنین را نزد آنها
فاش میکردند و با یکدیگر اجتماع کرده ببد گوئی پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سایر مؤمنان میپرداختند و لذا خدا میفرماید]
اینکه منافقین نه از شما هستند و نه از آنها [یعنی نه در دین با مؤمنین شریکند و نه در دوستی و ایمان با یهودان] و قسم بدروغ
میخورند و آنها هم میدانند که اینها منافقند. 15 - خداوند براي آن منافقان عذاب سختی مهیا فرموده است زیرا آنها بد
کرداري پیش گرفتهاند و بجا میآورند [و آن نفاق با مؤمنان و دوستی با دشمنان خداست.
[ [سوره المجادلۀ [ 58 ]: آیات 16 تا 22
اشاره
اتَّخَ ذُوا أَیمانَهُم جُنَّۀً فَ َ ص دُّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ فَلَهُم عَذابٌ مُهِینٌ [ 16 ] لَن تُغنِیَ عَنهُم أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم مِنَ اللّهِ شَیئاً أُولئِکَ
أَصحابُ النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 17 ] یَومَ یَبعَثُهُمُ اللّهُ جَمِیعاً فَیَحلِفُونَ لَهُ کَما یَحلِفُونَ لَکُم وَ یَحسَ بُونَ أَنَّهُم عَلی شَیءٍ أَلا إِنَّهُم هُمُ
الکاذِبُونَ [ 18 ] استَحوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطانُ فَأَنساهُم ذِکرَ اللّهِ أُولئِکَ حِزبُ الشَّیطانِ أَلا إِنَّ حِزبَ الشَّیطانِ هُمُ الخاسِرُونَ [ 19 ] إِنَّ
608 کَتَبَ اللّهُ لَأَغلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ عَزِیزٌ [ 21 ] لا تَجِدُ - الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ فِی الَأذَلِّینَ [ 20 ] -قرآن- 1
قَوماً یُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ الیَومِ الآخِرِ یُوادُّونَ مَن حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَو کانُوا آباءَهُم أَو أَبناءَهُم أَو إِخوانَهُم أَو عَشِیرَتَهُم أُولئِکَ کَتَبَ
فِی قُلُوبِهِمُ الإِیمانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ وَ یُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ أُولئِکَ
الجنّۀ السترة التی تقی البلیۀ و اصله الستر و « جُنَّۀً » [ 532 [ صفحه 231 - حِزبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ المُفلِحُونَ [ 22 ] -قرآن- 1
اي استولی. « استَحوَذَ » حتّی مع عالم الغیب و الشهادة « أَلا إِنَّهُم هُمُ الکاذِبُونَ » اي لن تفیدهم « لَن تُغنِیَ عَنهُم » منه المجنّ الترس
اي یعادونه و یغاضبونه و اصله ان یتخذوا حدا « یُحَادُّونَ » المضیعون. خسر ضد ربح « الخاسِرُونَ » الاستحواذ الاستیلاء علی الشییء
اي و قوّاهم من الاید و هو « وَ أَیَّدَهُم » اي یتودّدون « یُوادُّونَ » اي کتب اللّه فی اللوح المحفوظ « کَتَبَ اللّهُ » لأنفسهم غیر حدّ اللّه
- 301 -قرآن- 377 - 263 -قرآن- 287 - 201 -قرآن- 249 - 155 -قرآن- 190 - 103 -قرآن- 120 - 10 -قرآن- 80 - القوّة. -قرآن- 1
[ 475 [ صفحه 232 - 444 -قرآن- 459 - -394 قرآن- 431
تفسیر معانی:
اشاره
-16 [منافقان] قسمهاي خود را که میخورند] سپر بلاي خویشتن قرار دادهاند [که بآنها رفع تهمت و گمان از خود کنند وقتی
میبینند که مورد شک و ریبه واقع شدهاند] و آنان [هم خود و هم غیر خود را] از راه خدا [یعنی راه دین خدا که حق و موجب
هدایت است] باز داشتهاند لذا براي آنان عذاب خوار کنندهاي [در قیامت مهیّاست که آنها را در محشر زبون و ذلیل خواهد
ساخت]. 17 - اموال و دارائی که آنها براي خود گرد آوردهاند و فرزندانی که در عقب خود باقی میگذارند آنان را از عذاب
خدائی بهیچ وجه نجات نخواهد داد و چیزي از آنها بکار آنها نخواهد خورد و سودي بآنها نخواهد بخشید اینکه جماعت
یاران و ملازمان آتشاند و در آن جاودان خواهند ماند و ابدا از آن خارج نخواهند شد. 18 - روز رستاخیز که خداوند آنها را
برمیانگیزاند و تمامشان را زنده میسازد براي خدا هم سوگند یاد میکنند همچنانکه در دار دنیا براي شما قسم میخورند [به
اینکه که در اعتقاد و پندار خودشان مؤمن میباشند زیرا آنها معتقداند که خودشان بر حقّند] و گمان میکنند منافقان که آنان از
اینکه سوگند جلب نفع یا دفع ضرري خواهند نمود [چنانکه در دنیا سوگند آنها بهمین نظر بوده] بدانید و آگاه باشید [اي
مسلمانان] که اینکه منافقان دروغگو هستند [هم در ایمان و هم در گفتارشان کاذباند] یا بقولی [کاذباند یعنی خائباند و
ضرر میبرند چنانکه گویند کذب ظنّهاي خاب أمله یعنی بآرزوي خود نرسید]. 19 - شیطان بر آن مستولی گشته و غلبه نموده
است [چون آنان بشدّت پیروي او را بعهده گرفتهاند] و یاد خدا را فراموش آنها داده است [بحدّي که نه از خدا میترسند و نه
بیاد او هستند] اینکه گروه دسته و پیروان و لشکریان شیطانند- بدانید و آگاه باشید که دسته پیروان شیطان زیانکاراند [بهشت
20 - همانا کسانیکه در حدود خدائی مخالفت او [ را از دست میدهند و بدل آن که آتش دوزخ است میگیرند]. [ صفحه 233
را میکنند و فرمان رسولش را نبرده و او را بمشقت میاندازند [یعنی منافقان] اینکه جماعت در زمره ذلیلترین و خوارترین مردم
میباشند [در دنیا خوار و در آخرت رسوا خواهند بود]. 21 - خدا واجب ساخته است [یعنی قضاي او بر اینکه جاري گشته و در
لوح محفوظ اثبات شده است] که البتّه من [که خداي عالمیانم] و پیمبرانم [که براي هدایت خلق فرستادهام] غلبه و ظفر [بر
کافران و منافقان و دشمنان] خواهیم یافت [ببراهین و دلایل و حجج و هر چند در بعض اوقات بجنگ] زیرا خداوند غالب قاهر
است و توانا و قادر است [نسبت بکسانیکه با دوستان او منازعه کنند]. روایت کردهاند که مسلمانان پس از فتح طائف و مکّه و
خیبر گفتند که ما روم و ایران را هم فتح خواهیم کرد منافقان گفتند شما روم و ایران را هم مانند اینکه شهرهاي کوچک
میپندارید که بر آن پیروز شدهاید لذا اینکه آیه نازل گشت]. حکمی که آن ز بارگه کبریا بود || کس را در آن مجال
تصرّف کجا بود 22 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] مردمی را نخواهی یافت که بخدا و روز جزاء ایمان بیاورند و کسیرا که
مخالفت خدا کند و بغض رسول را در دل داشته باشد دوست بدارند هر چند آن مخالف خدا و رسول پدرانشان یا پسرانشان
یا برادرانشان یا از افراد خیلی نزدیک آنها بوده باشند [یعنی موالاة با کفّار با ایمان بخدا و رسول در یکدل جمع نمیشود] اینکه
جماعت [که ارحام و نزدیکان کافر و منافق خود را دوست نمیدارند] خداوند ایمان را در دلهاي آنها ثابت و برقرار داشته است
و آنان را بر وحی از جانب خود [یعنی بنور ایمان یا بذکر براهین و حجج یا بقرآن یا بوسیله جبرئیل] تأیید و تقویت فرموده [و
بآنها نیرو بخشیده است] و آنان را بباغها و بهشتهائی در آخرت داخل خواهد کرد که از زیر قصرها [ صفحه 234 ] و درختهاي
آنها نهرها جاري است و در آن جاویدان و همیشگی باقی خواهند ماند خداوند از آنها خشنود و آنها از خدا راضی خواهند
بود اینکه گروه حزب و جمعیّت خدا هستند و بدانید و آگاه باشید که حزب خدا رستگارانند [یعنی رستگاري فقط براي
دوستان و لشکریان و یاوران دین خداست و بس]. در تفسیر روح البیان گوید: و امام ثعلبی از جرجانی که او از مشایخ خود
شنید که داود علیه السّلام از حق تعالی پرسید که حزب تو کیست خطاب آمد از حضرت عزّت که: [الغاضّ ۀ أبصارهم و
السلیمۀ اکفّهم و النقیّۀ قلوبهم اولئک حزبی و حول عرشی] هر که چشم او از محارم فرو بسته بود و دست او از آزار خلق و
اخذ حرام کوتاه باشد و دل خود از ما سوي پاکیزه کرده باشد از جمله حزب حضرت اللّه است و درین باب گفتهاند: از هر چه
نارواست برو دیدهها ببند || وز هر چه ناپسند بود دست بازدار لوح دل از غبار تعلّق بشوي پاك || تا با شدت بحلقه أهل
قلوب بار